عقل در قرآن
الف - همانطور كه هر پژوهشگرى روشى براى تحقيق و اسلوبىبراى ارائه مطالب دارد كه از نظر خاصّ او نسبت به عقل و شناختنشأت مىگيرد. روش و اسلوب قرآن نيز از نظر اين كتاب الهى نسبتبه عقل و شناخت نشأت مىگيرد -كه خواهد آمد- هيچ روشى بهتر ازتوجّه به خود و هيچ اسلوبى بهتر از توجّه دادن به خود نيست. به يادداشتن و به ياد آوردن دو راه برگزيده در زمينه عقل و شناختمىباشد همچنان كه در ساير زمينههاى فلسفه و روانشناسى قرآن نيزهمين گونه است. و اين شيوه و اسلوب همان چيزى است كه بهخواست خدا از آن سخن مىگوييم.
ب - با شناخت عقل است كه به شيوه صحيح شناخت، طبيعتروحى، اجتماعى، اقتصادى، سياسى انسان و بسيارى از حقايقمهم دست مىيابيم. زيرا نظر درست در زمينه شناخت عقل قاعدهاستوارى براى علم و راههاى كسب آن را در اختيار ما مىنهد، زيراعقل همان پيشينههايى است كه با ايمان بدانها حجّتى قوى بر درستىمدركات و درپى آن انديشهها و استنباطهاى خود مىيابيم و درصورتى كه بدان ايمان نياوريم بايد قاعده جايگزين آن را از احساسوخيالى بدانيم كه در مسائل فوق بدان تكيه كنيم چنانچه نظر درستدر زمينه شناخت عقل، نفياً يا اثباتاً تعريفى عميقتر از واقعيّتوجودمان در اختيارمان مىنهد كه آيا وجود ما داراى ارزشهاىوالاست يا چيزى جز مادهاى بىارزش نيست و با شناخت خودمىتوانيم ديگران را بشناسيم و بدين ترتيب پايههاى صحيحجامعهشناسى، اقتصاد و سياست را بنيان نهيم.
ج - امروزه هيچكس يافت نمىشود كه وجود عقل را انكار كند ياراضى بدان باشد كه او را ديوانه خوانند ولى نظريات در پاسخ به اينسؤال: عقل چيست؟ با يكديگر اختلاف جدّى دارند.
مقصود ما از "عقل" همان امرى است كه ما را به سوى "حق،خير و جمال" هدايت مىكند و ما را بدان فرمان مىدهد و امتناعتناقض و امكان اوج گرفتن، و.. را براى ما مكشوف مىدارد.
گروهى "عقل" را تنها انجام كار "خوب" مىدانند و به آنچه دروراى آن است: "نورى كه خير را كشف مىكند و بدان فرا مىخواند"ايمان ندارند.
گروهى نيز به عاملى كه خير را كشف مىكند و بدان فرا مىخواندمعتقدند و آن را اصيل و فطرى انسان مىشمارند لكن اين عامل راجداى از طبيعت انسان و متفاوت با آن نمىدانند، بلكه مدّعىهستند كه اين عامل از ذات انسان است خواه ذاتش همان روح باشديا جسم. در هر صورت اين عامل ذاتى اوست.
پس از بيان اين حقايق مقدّماتى شايسته است نظر اسلام پيرامونعقل را در چند مورد نيز خلاصه كنيم:
1 - شناخت هر چيز با عقل صورت مىگيرد و شناخت عقل تنها باخود عقل شدنى است.
2 - عقل نور يا انرژى است كه به انسان عطا شده بنابراين نه از ذاتنفس است و نه از خارج كسب مىشود.
3 - صحّت علوم بشرى بسته به تسليم شدن در برابر عقل استولذا شناخت عقل آغاز ارزشگذارى صحيح همه علوم مىباشد.
4 - شناخت خير و شرّ بر عقل استوار است و دعوت به خير ازعقل بر مىخيزد و كسى كه به خير عمل نكند عقلى ندارد.
5 - شناخت، نخست تربيت و سپس تعليم است.
ب - با شناخت عقل است كه به شيوه صحيح شناخت، طبيعتروحى، اجتماعى، اقتصادى، سياسى انسان و بسيارى از حقايقمهم دست مىيابيم. زيرا نظر درست در زمينه شناخت عقل قاعدهاستوارى براى علم و راههاى كسب آن را در اختيار ما مىنهد، زيراعقل همان پيشينههايى است كه با ايمان بدانها حجّتى قوى بر درستىمدركات و درپى آن انديشهها و استنباطهاى خود مىيابيم و درصورتى كه بدان ايمان نياوريم بايد قاعده جايگزين آن را از احساسوخيالى بدانيم كه در مسائل فوق بدان تكيه كنيم چنانچه نظر درستدر زمينه شناخت عقل، نفياً يا اثباتاً تعريفى عميقتر از واقعيّتوجودمان در اختيارمان مىنهد كه آيا وجود ما داراى ارزشهاىوالاست يا چيزى جز مادهاى بىارزش نيست و با شناخت خودمىتوانيم ديگران را بشناسيم و بدين ترتيب پايههاى صحيحجامعهشناسى، اقتصاد و سياست را بنيان نهيم.
ج - امروزه هيچكس يافت نمىشود كه وجود عقل را انكار كند ياراضى بدان باشد كه او را ديوانه خوانند ولى نظريات در پاسخ به اينسؤال: عقل چيست؟ با يكديگر اختلاف جدّى دارند.
مقصود ما از "عقل" همان امرى است كه ما را به سوى "حق،خير و جمال" هدايت مىكند و ما را بدان فرمان مىدهد و امتناعتناقض و امكان اوج گرفتن، و.. را براى ما مكشوف مىدارد.
گروهى "عقل" را تنها انجام كار "خوب" مىدانند و به آنچه دروراى آن است: "نورى كه خير را كشف مىكند و بدان فرا مىخواند"ايمان ندارند.
گروهى نيز به عاملى كه خير را كشف مىكند و بدان فرا مىخواندمعتقدند و آن را اصيل و فطرى انسان مىشمارند لكن اين عامل راجداى از طبيعت انسان و متفاوت با آن نمىدانند، بلكه مدّعىهستند كه اين عامل از ذات انسان است خواه ذاتش همان روح باشديا جسم. در هر صورت اين عامل ذاتى اوست.
پس از بيان اين حقايق مقدّماتى شايسته است نظر اسلام پيرامونعقل را در چند مورد نيز خلاصه كنيم:
1 - شناخت هر چيز با عقل صورت مىگيرد و شناخت عقل تنها باخود عقل شدنى است.
2 - عقل نور يا انرژى است كه به انسان عطا شده بنابراين نه از ذاتنفس است و نه از خارج كسب مىشود.
3 - صحّت علوم بشرى بسته به تسليم شدن در برابر عقل استولذا شناخت عقل آغاز ارزشگذارى صحيح همه علوم مىباشد.
4 - شناخت خير و شرّ بر عقل استوار است و دعوت به خير ازعقل بر مىخيزد و كسى كه به خير عمل نكند عقلى ندارد.
5 - شناخت، نخست تربيت و سپس تعليم است.
نظرات شما عزیزان: