تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 689
بازدید دیروز : 136836
بازدید هفته : 689
بازدید ماه : 322970
بازدید کل : 10714725
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 12 / 5 / 1399





در جهان بینى توحیدى، مقام تشریع و قانون گذارى اصالتا از آن خدا است. قرآن كریم مى‏فرماید: «اِنِ الْحُكْمُ اِلاّ لِلّهِ»(1)؛ «حكم و فرمان مخصوص خداوند است.» و حق تعیین پیامبر نیز كه سفیر الهى است از آن حق تعالى است كه«اَللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛(2) «خدا داناتر است كه رسالت خویش را در كجا قرار دهد.»

بنابراین، انتخاب و تعیین پیامبر و اعطاى رسالت به او منحصرا كار خداى سبحان است و انتخاب و رأى مردم در برگزیدن پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و تعیین او اثرى ندارد. نقش مردم نسبت به پیامبر و پیام الهى، ایمان آوردن و عمل كردن بر طبق آن است.

شیعه معتقد است كه جانشین پیامبر نیز باید از جانب خدا تعیین شود؛ زیرا آگاهى بر صفاتى همانند علم و عصمت كه از شرائط عمده جانشین پیامبر است، براى انسانهاى عادى امكان پذیر نیست. خداست كه مى‏داند این نعمتهاى بزرگ را به چه كسانى عطا كند و دیگران، راهى براى دستیابى به چنین علم و آگاهى ندارند.

شیعه بر این باور است كه پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله از جانب خداى سبحان، این انتخاب الهى را در مواردى فراوان به مردم ابلاغ كرده است و ماجراى غدیر خم یكى از آنهاست. در این حادثه بود كه وجود مبارك امیر مؤمنان على علیه‏السلام از ناحیه خداوند عزّوجلّ به عنوان سرسلسله امامت و رهبرى برگزیده شد.

در مقابل، اهل سنّت، جانشینى پیامبر را از اوج امامت به حضیض خلافت تنزّل دادند و آن را در حدّ یك سلطنت پایین آوردند. آنها معتقدند مى‏توان زیر سایه سقیفه‏اى بى‏پایه و اساس گردهم آمد و براى پیامبر جانشین تعیین كرد؛ چنان كه با وصیّت خلیفه قبلى (همان طور كه ابابكر رفتار كرد) با شورایى صورى مى‏توان این

مهمّ را انجام داد؛ ولى از دیدگاه شیعه دست كوتاه سقیفه و امثال آن به اوج امامت نمى رسد تا بتواند كسى را بدان مقام نصب كند یا از آن تنزّل دهد.(3)

آیات متعددى از قرآن درباره داستان غدیر و اثبات ولایت آمده است و همین طور روایات بى‏شمارى این مسئله را به اثبات مى‏رساند كه در این مقال به یك نمونه اشاره مى‏شود.

آیه تبلیغ


قرآن كریم مى‏ فرماید:


«یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّه‏ُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللّه‏َ لایَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرینَ»
؛(4)

«اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، [كاملا به مردم[ برسان و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از [خطرات احتمالىِ] مردم، نگاه مى‏دارد. همانا خداوند، جمعیت كافران را هدایت نمى كند.»

جمله بندى آیه و لحن خاص و تأكیدهاى پى در پى آن و همچنین شروع آن با خطاب «یا ایُّهَا الرَّسول» كه تنها در دو مورد از قرآن آمده و تهدید پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله به عدم تبلیغ رسالت در صورت كوتاهى كردن كه منحصرا در این آیه از قرآن آمده، نشان از آن دارد كه سخن از حادثه مهمى در میان بوده است كه

عدم تبلیغ آن مساوى با عدم تبلیغ رسالت در مدت 23 سال شمرده شده است.

نكته دیگر این است كه این موضوع مهمّ مخالفان سرسختى داشته كه پیامبر، از مخالفت آنها كه ممكن بوده است مشكلاتى براى اسلام و مسلمین داشته باشند نگران بوده است و به همین جهت، خداوند به او تضمین و تأمین مى‏دهد.

حال این پرسش مطرح مى‏شود كه با توجه به تاریخ نزول آیه كه در اواخر عمر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بوده است ، چه مطلب مهمى و چه امر حیاتى در كار بوده كه خداوند رسولش را با آن همه تأكیدات مأمور ابلاغ آن مى‏كند؟

آیا مسائل مربوط به توحید و شرك و بت شكنى بوده كه از سالها قبل براى پیامبر و مسلمانان حل شده بود؟

آیا مربوط به احكام و قوانین اسلامى بوده با اینكه مهم‏ترین آنها تا آن زمان بیان شده بود؟

و آیا مربوط به مبارزه با اهل كتاب و یهود و نصارا بوده با اینكه مى‏دانیم مسئله اهل كتاب بعد از ماجراى «بنى النضیر» و «بنى قریظه» و «بنى قینقاع» و خیبر و فدك و نجران مشكلى براى مسلمانان محسوب نمى‏شد؟

و آیا مربوط به منافقان بوده، در حالى كه مى‏دانیم پس از فتح مكّه و سیطره و نفوذ اسلام در سراسر جزیره عربستان، منافقان از صحنه اجتماع طرد شدند و نیروهاى آنها در هم شكسته شد و هر چه داشتند در باطن بود؟

راستى چه مسئله مهمى در آخرین ماههاى عمر پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله مطرح بوده است كه آیه فوق این چنین درباره آن تأكید مى ‏كند؟

این نیز جاى تردید نیست كه وحشت و نگرانى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى شخص خود و جان خود نبوده، بلكه براى كارشكنیها و مخالفتهاى احتمالى منافقان بوده كه نتیجه آن براى مسلمانان خطرات و زیانهایى به بار مى‏ آورد.(5)


براساس اتفاق راویان و محدثان و مفسّران شیعه و جمع كثیرى از مفسّران و محدّثان اهل سنّت، همچون: ابوالحسن واحدى در اسباب النزول، ص 15؛ حافظ ابوسعید سجستانى، در كتاب الولایه؛ فخر رازى در تفسیر كبیر، ج 3، ص 636؛ ابن صباغ مالكى در فصول المهمّه، ص 27؛ جلال الدین سیوطى در درّ المنثور، ج 2، ص 298؛ قاضى شوكانى در فتح القدیر، ج 3، ص 57؛ شهاب الدین آلوسى در روح المعانى، ج 6، ص 172؛ شیخ سلیمان قندوزى در ینابیع الموده، ص 120 و ... تصریح كرده‏اند كه آیه در مورد على علیه‏السلام نازل شده است.

مرحوم علامه امینى در «الغدیر» حدیث غدیر را كه مربوط به معرّفى على علیه‏السلام به عنوان وصىّ و ولى پیامبر مى‏باشد، از صد و ده نفر از صحابه و یاران پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله ، و با اسناد و مدارك(6) و از هشتاد و چهار نفر از تابعین و از سیصد و شصت نفر دانشمند و كتاب معروف اسلامى نقل كرده است(7) كه نشان مى‏ دهد حدیث مزبور یكى از قطعى‏ترین روایات متواتر است و اگر كسى در تواتر این روایت شك و تردید كند، باید گفت كه هیچ روایت متواترى را نمى‏تواند بپذیرد. به نمونه ‏هایى از روایات كه از طریق فریقین نقل شده، توجّه فرمایید:

امام باقر علیه‏السلام فرمود:


«اَمَرَ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ رَسُولَهُ بِوَلایَةِ عَلِىٍّ وَ اَنْزَلَ عَلَیْهِ «اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّه‏ُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّكوةَ...» وَ فَرَضَ وَلایَةَ أولِى الاَْمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا ما هِىَ فَأَمَرَ اللّه‏ُ مُحَمَّدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلایَةَ كَما فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلاةَ ...؛


خداى عزیز و جلیل پیامبرش را به ابلاغ ولایت على علیه‏السلام مأمور گردانید. از این رو، آیه «همانا ولى شما، خدا و رسولش و كسانى كه ایمان آوردند؛ كسانى كه اقامه نماز و اداى زكات مى‏كنند، مى‏باشند...» را نازل و ولایت اولى الامر را واجب كرد؛ لیكن مردم نمى دانستند ولایت اولى الامر چیست. از این جهت، به پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمان داد كه ولایت را براى مردم تفسیر كند، چنان كه نماز را براى آنان تفسیر كرد.»

امام باقر علیه‏السلام سپس ادامه داد: «لیكن انجام این دستور الهى بر آن حضرت گران آمد و نگران شد كه مردم از دینشان برگردند و او را تكذیب كنند؛ لذا به خداى سبحان رجوع كرد كه در این باره چه كند؟ خداى عزوجل آیه «یا اَیُّهَا الرَّسُولَ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ...» را نازل كرد. در این هنگام، پیامبر اكرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله امر الهى را آشكار كرد و براى اعلام ولایت على علیه‏السلام در روز غدیر برخاست و ندا داد:
«اَلصَّلاةُ جامِعَةً» و به مردم امر كرد كه شاهدان، این پیام را به غایبان برسانند... .»

آن گاه امام باقر علیه‏السلام فرمود:

«وَ كانَتِ الْفَریضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَریضَةِ الأُْخْرى وَ كانَتِ الْوَلایَةُ آخِرَ الْفَرائِضِ...؛ واجبات الهى یكى پس از دیگرى نازل مى‏شد و ولایت آخرین آنها بود. پس از آن آیه «اَلْیَوْمَ اَكْمَلْتُ...»


را نازل كرد و فرمود:

لا اُنْزِلَ عَلَیْكُمْ بَعْدَ هذِهِ فَریضَةً قَدْ اَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرائِضَ؛ پس از این فریضه‏اى بر شما نازل نمى‏كنم؛ زیرا فرائض را براى شما تكمیل كردم.»(13)

 

1. از ابوهریره نقل شده است كه گفت:

«مَنْ صامَ یَوْمَ ثَمانِیَةَ عَشَرَ مِنْ ذِى الْحَجَّةِ كَتَبَ اللّه‏ُ لَهُ صِیامَ سِتّینَ شَهْرا وَ هُوَ یَوْمُ غَدیرِ خُمٍّ لَمَّا اَخَذَ رَسُولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بِیَدِ عَلِىَّ بْنِ اَبى طالِبٍ وَ قالَ اَلَسْتُ اَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ قالُوا نَعَمْ یا رَسُولَ اللّه‏ِ قالَ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ. فَقالَ لَهُ عُمَرُ بَخٍّ بَخٍّ لَكَ یَابْنَ اَبى طالِبٍ اَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُسْلِمٍ فَأَنْزَلَ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ «اَلْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ»؛(8)

كسى كه روز هیجده ذى الحجّه را روزه بگیرد، خدا ثواب شصت ماه روزه را براى او مى‏نویسد. این روز همان روز غدیر خم است كه پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دست على ابن ابى طالب را گرفت و گفت: آیا من به مؤمنان اولى [از خودشان] نیستم؟ گفتند: آرى، یا رسول الله! گفت: هر كس كه من مولا و سرپرست او هستم، پس مولا و سرپرست او على است. عمر به او گفت: مبارك باشد بر تو اى پسر ابوطالب! كه مولاى من و مولاى هر مسلمانى گشتى. آن گاه خداى عزیز و جلیل آیه
«اَلْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ لَكُمْ دینَكُمْ» را نازل كرد.»

2. سیوطى از ابن مردویه به طور مستند نقل كرده كه ابن مسعود گفت: در زمان رسول الله صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله مى‏ خواندیم:

«یا اَیُّهَا الرَّسُولَ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ ـ اَنَّ عَلِیّا مولى المؤمنین ـ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ... .؛(9)

اى پیامبر [به مردم] برسان آنچه را كه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده - كه على مولاى مؤمنین است - و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده ‏اى... .»

3. حافظ ابن عساكر شافعى به طور مستند از ابوسعید خدرى روایت كرده كه آیه [تبلیغ] در روز عید غدیر درباره على بن ابى طالب نازل شد.(10)

4. ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید طبرى، صاحب تاریخ معروف، كتابى دارد به نام «كتاب الولایة فى طرق احادیث الغدیر» كه خبر روز غدیر و طرق روایت آن را از هفتاد و پنج طریق نقل كرده است.(11) از جمله مى‏گوید: «زید بن ارقم مى‏گوید: پیامبر در بازگشت از حجة الوداع در غدیر خم پیاده شد... سپس گفت: خداوند این آیه را بر من نازل فرموده است:

'' «بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ...» و جبرئیل از طرف پروردگارم به من امر كرد كه در این مكان برپا خیزم و به هر سفید و سیاهى اعلام بدارم كه على بن ابى طالب برادر، وصى و خلیفه من و امام پس از من مى‏باشد. از جبرئیل خواستم كه خدا مرا معاف بدارد؛ زیرا مى‏دانم پرهیزكاران اندك‏اند و آزار دهندگان و ملامت كنندگان بر من به خاطر همراهى زیاد من با على و توجهم به او بسیارند... ولى خداوند راضى نشد، مگر آنكه درباره على تبلیغ كنم. پس بدانید اى مردم! كه خداوند او را براى شما ولى و امام قرار داد و اطاعت از او را بر هر كس واجب فرمود. پس حكم او واجب الاطاعه، گفتار او نافذ، مخالف او ملعون و تصدیق كننده او مورد رحمت مى‏باشد. بشنوید و اطاعت كنید!

خداوند مولاى شما و على امام شماست. پس از او امامت تا روز قیامت در فرزندان اوست كه از نسل او مى‏باشند... هیچ علمى نیست، مگر آنكه خداوند آن را براى او روا داشته و من آن را به او منتقل ساخته‏ام. از او جدا نشوید و او را ترك نكنید! اوست كه شما را به سوى حق هدایت كرده، به آن عمل مى‏كند. خدا نمى‏پذیرد و نمى‏بخشد كسى را كه از او روى برگرداند... بدانید كه من پیغام را رساندم... دست او را بالا برد و آن گاه فرمود: اى مردم! این است برادر من، وصى من، در برگیرنده علم من، و خلیفه من بر هر كه به من ایمان آورده است... .»(12)

امام باقر علیه‏السلام فرمود:

«اَمَرَ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ رَسُولَهُ بِوَلایَةِ عَلِىٍّ وَ اَنْزَلَ عَلَیْهِ «اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّه‏ُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّكوةَ...» وَ فَرَضَ وَلایَةَ أولِى الاَْمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا ما هِىَ فَأَمَرَ اللّه‏ُ مُحَمَّدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلایَةَ كَما فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلاةَ ...
؛

خداى عزیز و جلیل پیامبرش را به ابلاغ ولایت على علیه‏السلام مأمور گردانید. از این رو، آیه «همانا ولى شما، خدا و رسولش و كسانى كه ایمان آوردند؛ كسانى كه اقامه نماز و اداى زكات مى‏كنند، مى‏باشند...» را نازل و ولایت اولى الامر را واجب كرد؛ لیكن مردم نمى دانستند ولایت اولى الامر چیست. از این جهت، به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمان داد كه ولایت را براى مردم تفسیر كند، چنان كه نماز را براى آنان تفسیر كرد.»

امام باقر علیه‏السلام سپس ادامه داد: «لیكن انجام این دستور الهى بر آن حضرت گران آمد و نگران شد كه مردم از دینشان برگردند و او را تكذیب كنند؛ لذا به خداى سبحان رجوع كرد كه در این باره چه كند؟ خداى عزوجل آیه
«یا اَیُّهَا الرَّسُولَ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ...» را نازل كرد. در این هنگام، پیامبر اكرم صلى ‏الله‏ علی ه‏و‏آله امر الهى را آشكار كرد و براى اعلام ولایت على علیه‏السلام در روز غدیر برخاست و ندا داد: «اَلصَّلاةُ جامِعَةً» و به مردم امر كرد كه شاهدان، این پیام را به غایبان برسانند... .»

آن گاه امام باقر علیه‏السلام فرمود:
«وَ كانَتِ الْفَریضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَریضَةِ الأُْخْرى وَ كانَتِ الْوَلایَةُ آخِرَ الْفَرائِضِ...؛ واجبات الهى یكى پس از دیگرى نازل مى‏شد و ولایت آخرین آنها بود. پس از آن آیه «اَلْیَوْمَ اَكْمَلْتُ...» را نازل كرد و فرمود: لا اُنْزِلَ عَلَیْكُمْ بَعْدَ هذِهِ فَریضَةً قَدْ اَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرائِضَ؛ پس از این فریضه‏اى بر شما نازل نمى‏كنم؛ زیرا فرائض را براى شما تكمیل كردم.»(13)

1. انعام/ 57.
2. همان/ 124.
3. ظهور ولایت در صحنه غدیر، برگرفته از آثار آیت اللّه‏ جوادى آملى، محمد صفائى، نشر اسراء، 1380، صص 19 - 17.
4. مائده/ 67.
5. تفسیر نمونه، ج 5، ص 4 ـ 3.
6. الغدیر، علامه امینى، تهران، دار الكتب الاسلامیه، دوم، 1366، ج 1، صص 61 - 14؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 7 - 5.
7. الغدیر، ج 1، صص 72 - 62.
8. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 37، ص 108 ، ح 1؛ امالى صدوق، مجلس اول، ص 12، ح 2.
9. ینابیع الموده، شیخ سلیمان قندوزى، قم، دارالاسوه، اول، ص 140؛ الدر المنثور، سیوطى، ج 3، ص 117.
10. روح المعانى، آلوسى، ج 6، ص 172؛ تفسیر الكبیر، فخر رازى، ج 3، ص 636.
11. العمدة، ص 157.
12. كتاب الولایة، طبرى، به نقل از : حقیقت گمشده، شیخ معتصم سید احمد سودانى، ترجمه سید محمد رضا مهرى، قم، بنیاد معارف اسلامى، دوم، 1379، ج 1، صص 177 - 174. 13. اصول كافى، محمد بن یعقوب كلینى، ج 1، ص 289.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی