یک آیه داریم. «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة» (مؤمنون/96) یعنی چه؟ یعنی «سیئه» کار بد را با خوبی جواب بده. او به تو بدی کرد، تو به او خوبی کن. یک آیه دیگر داریم « وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة» (رعد/22) به تو بدی کرد؟ همین الآن خانه میروی، چه کسی به شما بدی کرده است؟ عمه، خاله، پسر عمو، پسر دایی، شریک، شاگرد، همسایه، هرکس بدی کرده زنگ بزن و بگو: سلام علیکم، آقا شب تولد امام حسن است، ماه رمضان است. میخواهیم وارد شب قدر شویم. شما از من ناراحت هستی. کاری ندارم حالا حق با من، حق با شما، حق با هرکس می خواهد باشد. من تقاضا میکنم ببخشید... خودت را بشکن. ما بعضی بچههای خوش فطرت داریم. من سراغ دارم بچه مدرسهای و دبیرستانی آمد به معلمش گفت: شما یک نمره از من کم کن. بیست دادی! نمره من را هجده و نوزده کن. گفت: چرا؟ گفت: یکی کنار من نشسته بود به من کمک کرد. من یک نمره تقلب کردم، شما یک نمره مرا پایین بیاور. سراغ دارم بچه مدرسهای که اینطور است.
سراغ دارم بچه مدرسهای که به من گفت: حاج آقا این گچی که با آن مینویسی به من بده. گفتم: چه کار داری؟ گفت: با نوک گچ آیه قرآن نوشتی. گچی را که نوکش قرآن نوشت، ته گچ را برای تبرک میخواهم داشته باشم. چون با این گچ قرآن نوشته شد. فطرتهای پاک! آدمهایی را داریم که میگوید: من مقصر هستم.
امام در وصیتنامهاش فرمود: اگر در رهبری خودم، تقصیری، قصوری، کوتاهی از من سر زده است، از خدا معذرت میخواهم و از امت ایران هم معذرت میخواهم. امام از امت معذرت خواهی میکند. حالا ما به خانممان تشر زدیم، حرف نزن! خوب خانم ما هم خجالت کشید روبروی مهمانها حرف نزد. اما شما خانمت را... خدا کند خانم خودم در سخنرانی نباشد.
من گاهی که صحبت میکنم میفهمم برای خانمهاست میدوم سمت خانواده و تلویزیون را خاموش میکنم. میگوید: هان! یک چیزی برای من گفتی.
یکوقت یک تشری بیخود به خانمت، به پسرت، به نوکرت، به بچهات، به کارگرت زدی. عذرخواهی کن و بگو: آقا من اینجا بیخود داد زدم. من بیخود داد زدم. خودت را بشکن. خودت را بشکنی خدا پیدا میشود. تا خودت را ببینی، خدا پیدا نمیشود. اسبی که خودش را ببیند، نمیتواند راه برود. آب را گلی کن، اسب میرود. آقا من بلد نیستم.
خدا آیت الله شهید سعیدی را رحمت کند. روی منبر بود. یک مرتبه آیت الله خزعلی در مسجد آمد. گفت: مردم به جدم سواد ایشان بیشتر است. از منبر پایین آمد. من دیشب یک جلسهای داشتم، همین ماه رمضان امسال سیصد، چهارصد نفر از پزشکهای مشهد بودند. پزشکهایی هستند که تشکیلاتی راه انداختند، مناطق دور محروم میروند، عمل جراحی و دندانپزشکی هم مجانی است. من چون کارشان خوب بود، در افطاریشان شرکت کردم، چند دقیقهای هم صحبت کردم، گفتم: پزشک خوب کسی است که وقتی مرض را تشخیص نمیدهد، سه تا مردانگی کند. 1- بگوید: مرض تو را نفهمیدم. 2- فلان پزشک از من تخصصاش بیشتر است. 3- حالا که مریضی را نشناختم پول ویزیت را پس بگیر. 1- پول را پس بده چون تشخیص نداد. 2- بگوید: فلانی از من بهتر است. 3- بگوید: من بلد نیستم.
اگر میخواهیم خدا پیدا شود باید خودمان را پس کنیم، خودمان را کنار بزنیم، خدا پیدا میشود. تا خودمان هستیم و... من و فامیلم و... خودت را پس کن. ازدواج هم اینطور است. اینکه میگویند: ازدواج خوب است، جوانها فکر میکنند ازدواج برای شهوت خوب است. نه! شهوت یکی است. اصلاً ازدواج آدم را بزرگ میکند. آدمی که زن ندارد میگوید: خودم، کتم، شلوارم، زلفم، کفشم، کیفم و مدرکم، ولی وقتی ازدواج کرد میگوید: خودم و زنم و مادرزنم و پدرزنم و بچهام، گشاد میشود. (خنده حضار) یعنی آدمی که همسر ندارد، دائم میگوید: خودم، خودم، خودم، خودم! تا زن گرفت، میگوید: خودم، زنم، مادرزنم، برادرزنم، خواهر زنم، نوهام، بچهام. به ما گفتند: میخواهی ازدواج کنی سعی کن با فامیلهای مختلف ازدواج کن. عیبی ندارد، پسرعمو، دخترعمو، پسر خاله، دخترخاله، ولی با فامیل مختلف ازدواج کنید که فامیلها گسترش پیدا کند. وصل به خدا شما را باز میکند. وصل به خودت شما را تنگ میکند.
در قرآن دو وحی است. یک وحی آسمانی است، «وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِ مُوسى أَنْ أَرْضِعِيهِ» (قصص/7) حاج آقا میگوید: اوحی یا اوحینا؟ «اوحینا»
به مادر موسی وحی کردیم. یک وحی هم داریم شیطان وحی میکند. «إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ» (انعام/121) در قرآن دو وحی است. الهام به مادر موسی، الهام الهی. الهام به انسانها، از طرف شیطان. حالا اگر یک چیزی به دل ما برایت شد، یک چیزی در مغز ما آمد، یک چیزی به دل ما برایت شد، نمیدانیم این وحی الهی است، یا شیطانی است. علامه طباطبایی میفرماید: اگر باز شدی، معلوم میشود وحی الهی است. اگر قفل شدی معلوم میشود وحی شیطانی است.اگر گفتی: ماه رمضان است همه را بخشیدم. وقتی باز شدی، این وحی الهی است. نخیر! نمیبخشم. میخواهم زیر پل صراط یقهاش را بگیرم. بابا ولش کن مردم اینقدر قیامت گیر هستند، که دیگر گیر تو یکی نیستند. مردم قیامت خیلی گیر هستند دیگر حالا تو یکی گیر نده. اگر چیزی به دلت برایش شد، بده خدا میدهد. این معلوم میشود وحی الهی است. نده، پیری داری، کوری داری، ذخیره کن برای خودت. اگر نتیجه الهام قفل شد، شیطانی است. اگر نتیجه الهام باز شد، الهی است.
ساعت چند است؟ تمام شد... امام حسن هرچه به او جسارت کردند، امام حسن مقامش از امام حسین بالاتر است. از چیزهایی که ما نمیدانیم. به چه دلیل؟ شب عاشورا که امام حسین با دنیا خداحافظی کرد، زینب کبری منقلب شد. امام حسین آمد گفت: چه شد؟ گفت: داری خداحافظی میکنی فردا شب نیستی؟ گفت: جدم از من بهتر بود، رفت. پدرم علی از من بهتر بود، رفت. فاطمه از من بهتر بود، رفت. بعد گفت: امام حسن هم از من بهتر بود، رفت. این کلمهای که امام حسن از من بهتر بود، حدیث امام حسین در شب عاشورا است. از این معلوم میشود مقام امام حسن از امام حسین بالاتر است. این یک مورد. 2- امام حسن ده سال امام امام حسین بود. ولی امام حسین حتی یک ساعت امام امام حسن نبود. امام حسن برای امام حسین هم امام بود. ولی امام حسین برای امام حسن امام نبود. یکبار پیغمبر امام حسن را روی دوشش نشانده بود، یک نفر رسید بچه بود. گفت: حسن! گفت: بله! گفت: میدانی کجا نشستی. روی دوش پیغمبر! افتخار کن. پیغمبر فرمود: چرا او افتخار کند روی دوش پیغمبر است. من افتخار میکنم که او پایش را روی دوش من گذاشت. امام حسن خیلی مقام دارد.
نظرات شما عزیزان: