سه. واسطه نجوا
طبیب سیار بود؛ طبیبی که در یک دست مرهم و در دست دیگر ابزار جراحی دارد؛ مرهم های شفابخش و ابزارهای جراحی اش آماده است که کجا به او نیاز دارند. کجا قلبی کور هست؟ کجا گوشی ناشنوا و زبانی گنگ مانده؟ داروهایش را برمی دارد و دنبال بیماران سرگردان و دورمانده می گردد.[3]
هوسش هنوز هست؛ هوس پیامبری که به او گفته باشند: «پیدایشان کن، تنهایند». یکی که ماموریت داشته باشد دل بسوزاند. یکی که رسالتش این باشد که زنجیر و قلاده های آدم را باز کند.[4] هوس کسی که با چشم های هراسان نگاهمان کند؛ به جا نیاورد؛ ناباورانه چشم بمالد؛ «پسر آدم چه بلایی سرت آمده؟». با دهان باز از بهت خیره بماند به تن بنفش و روح آماس کرده، به زخم های چرک کرده و تاول ها، یکی که بیاید جلو، تک تک حلقه ها را بردارد، تیغ ها را جدا کند، زخم ها را بشوید و لابه لای هق هق بپرسد: «چی تو را از پروردگارت جدا کرد؟».[5]
هوسش هنوز هست؛ حتی در خواب سنگین هم آدم هوس می کند یکی مامور باشد با ظرافت، حتما با ظرافت او را بیدار کند. گیرم بلند نشویم، از سرلج تا لنگ قیامت بخوابیم، باز حس همین که یکی رسالت داشته باشد آدم را با لطف بیدار کند، لطف خودش را دارد؛ یکی که دست بکشد بر سر روح و نجوا کند: «بلند شو برویم»، ما لای پلک ها را اندکی باز کنیم، خمیازه بکشیم و پشت کنیم و او زمزمه کند:« به زمین چسبیدی؟».[6] هراسان بپرسد: «به همین جا راضی شدی؟».[7و8]
چهار. پیامبری که تند نبود
دامان مبارکش نجس شده بود. کودک نتوانسته بود خودش را نگه دارد. پدر و مادر بچه ناراحت و شرمنده شدند. خواستند او را عتاب کنند، اما نگذاشت: رهایش کنید. بگذارید راحت باشد. اثر نجاست می رود اما اثر تندی می ماند.[9]
پی نوشت ها:
1. برای خاطر آیه ها، نوشته مریم روستا
2. پیشین، با کمی تصرف
3. خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه
4. یضع عنهم اصرهم/ ۱۵۷ مائده
5. ما غرک بربک الکریم/ ۶ انفطار
6. اثاقلتم الی الارض/ ۳۸ توبه
7. ارضیتم بالحیوه الدنیا/ ۳۸ سوره توبه
8. خردنامه همشهری،نوشته نفیسه مرشدزاده، شماره 53
9. خانه خوبان، ضمیمه ماهنامه دیدار آشنا
نظرات شما عزیزان: