بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حاج آقا فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چون قرآن این ایام ختم پیدا میکند تقریبا آخرین جلسهای است که دربارهی محاسبه صحبت میکنیم بحث جدیدی را در هفتهی آینده شروع خواهیم کرد و این محاسبه را عزیزان ما جدی بگیرند یعنی ما یک بار بیشتر در این دنیا نخواهیم بود دیگر قابل برگشت نیست اگر امتحانی بود تکرار میشد آدم میگفت دفعات بعد خیلی جای نگرانی نبود ولی واقعا این را باور کنیم که یک بار بیشتر نیست در این دنیا آمدیم دیگر قابل برگشت و جبران نخواهد بود تعبیری که حضرت علی دارند الدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ (نهج البلاغه، حکمت ۴۰۷) یعنی دنیا آدم را گول میزند و ضرر هم میزند یعنی آدم را به خودش وابسته میکند بعد هم میگذارد میرود بین ما و آخرت چقدر فاصله است
یک نفس خیلی راحت خیلی از عزیزانی که در حادثهی منا از دنیا رفتند سه عامل مهم بوده برای از دنیا رفتنشان یکی این که عمدتا نفس کم آوردند اکسیژن نبود بدنها به هم چسبیده بود نفس نمیتوانستند بکشند اگر هلیکوپتر میآمد هوا رد و بدل میشد شاید خیلیها نمیمردند دستهی دوم تشنه از دنیا رفتند مثل اربابشان امام حسین بعضیها که آمدند میگویند به ما ته استکان آب دادند احیا شدیم یک ذره آب اگر میرساندند خیلیها نجات پیدا میکردند یک عده هم زیر دست و پا له شدند در هر صورت نفس و اکسیژن اولین چیزی که بدن ما نیاز دارد است بین ما و مردن و آخرت یک نفس فاصله است فکر نکنیم مرگ حالا حالاها سراغ ما نمیآید خیلی از ما فاصله دارد خیلی دور هستیم از آخرت ما کجا و مرگ کجا این است که ما در هر صورت باید آماده باشیم آمادگی اش خیلی مهم است دنیا گول میزند ما را به خودش مشغول میکند فکر میکنیم اصول دین خوراک پوشاک مسکن یک تعبیر خیلی زیبایی یک شاعری دارد که یا خادم الجسم کم تسعی لخدمته و انت بالروح لا بالجسم انسان بنده فکر میکنم بزرگ ترین اشتباهی که انسان در طول زندگی پیدا کرده این است که خودش را نشناخته و خودش را با بدنش اشتباه گرفته یعنی عموم مردم فکر میکنند که حقیقتشان این بدن است روحشان و جانشان و حقیقتشان که راکب است و بدن مرکب است بدن ما مثل یک دوچرخه موتوری است که سوارش شدیم قدیم الاغ اسب شتر قاطر بوده روح و جان ما آن کسی که سوار بر این مرکب است میباشد که ما غافل هستیم ماشینمان را این قدر تمیز میکنیم کارواش میبریم یک خط میافتد دل ما از جا کنده میشود ناراحتیم قیمتش کم شده خانه زندگی ما را دست میکشیم اینها که ما نیستیم ما یک چیز دیگر هستیم مرحوم آیت الله بهاء الدینی آخرین جلسههایی بود که ما خدمتشان رسیدیم که بعد از دنیا رفتند همین شعر را یک جلسهای خواندند و فرمودند بزرگ ترین اشتباه انسان همین است که ما هفتاد سال بدن را مواظبت کردیم بهداشتش را رعایت کردیم خوراک پوشاکش را خیلی برسیم مواظب باشیم یک سرمایی خوردیم جبران کردیم ولی روح ما جان ما بدن ما از خاک است بعد هم خاک میشود تمام میشود فاتحه اش خوانده میشود به قول مرحوم آقای دولابی بارها میفرمودند بدنی که بعدا خاک خواهد شد همین الآن خاک حساب کن حقیقت شما روح شماست جان شماست آن را جدی بگیر خودت را دریاب شمس یک شعر خیلی قشنگی دارد میگوید روی در روی خود آر ای عشق کیش نیست ای مفتون تو را جز خویش خویش یعنی فقط همّ ات به خودت باشد به جسم و بدنت نباشد چقدر سعی میکنیم مرکبت را بالا پایین میکنیم بزرگ ترین اشتباه انسان در طول تاریخ همین است که خودش را با بدنش اشتباه گرفته تمام سرمایه گذاری روی بدن کردیم بدنی که خاک میشود یک آشغالی به سر و صورت و لباس ما باشد این قدر مواظب هستیم مرتب کنیم روح و دل و جانت را باید جلا بدهی پاک کنی شما روح جان دلی قلبی حقیقت فرحزاد این جسم نیست این خاک بوده بعدا خاک میشود حقیقت فرحزاد عقل و فهم و شعور و آن که از پشت این چشم دارد میبیند و از پشت زبان حرف میزند است و الا اگر روح در بدن فرحزاد نباشد دو هزار بدن من قیمت ندارد یک عربی شترش افتاده بود مرده بود نه حرکت میکرد نه بار میبرد آمد گفت آن کسی که بار من را برده بود کجا رفت شتر است پایش دستش چشمش اعضایش است گفت آن که بار من را میبرد کجاست یعنی یک حیوان هم روح حیوانی اش مهم است نه جسمش یعنی آن روح است که او را حرکت میدهد میبرد و الا اگر روح نباشد میشود جیفه و مردار ما سرمایه گذاری مان را داریم جا به جا میکنیم چقدر ما به جسم خودمان جسم بچه هایمان میرسیم ولی به پالایش روح آرایش روح زینت دادن به روح توجه نداریم. مثنوی مثال خیلی قشنگی دارد میگوید در سرای مردمان خانه مکن کار خود کن کار بیگانه مکن. کیست بیگانه تن خاکی تو کز برای اوست غم ناکی تو. مثال خیلی خوبی است میگوید یک کسی زمینی گرفت فکر میکرد زمین خودش است تمام سرمایه اش را روی آن زمین خرج کرد خانه دکور دم و دستگاه بعد از این که خواست تحویل بگیرد گفتند مال فلانی است غصب است زمین شما آن طرف است ما تمام هستی و سرمایه مان اصول دین ما خوراک پوشاک مسکن است همهی مردم همّ شان شده اقتصاد شده خوراک پوشاک مسکن نمیگوییم نباشد اینها است اما باید تعدیل برقرار شود ما به ماشین چقدر برسیم به مرکب چقدر برسیم به خودمان چقدر برسیم دچار افراط و تفریط نشویم بدون اقتصاد نمیتواند زندگی بکند پیغمبر ما فرمود خدایا بین ما و نان جدایی نینداز ما این را قبول داریم ولی از آن طرف نیفتیم ولی اکثر افراد از این طرف افتادند به جسم و دنیا و دکور و خانه زندگی شان تمام سعی شان این شده روح و جانشان که برای آخرت و ابدیت و با خدا زیستن آن را رها کردند به فکر اصلاح خودشان ذاتشان روحشان حقیقتشان نیستند اول که از دنیا میرود دست خالی ظلمت و تاریکی است چیزی ندارد برای آن جا سرمایه گذاری نکرده تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۴) هر شب این را با صدای بلند بعد از نماز عشا میفرمودند خودتان را تجهیز بکنید به دنیا وابسته نباشید ابناء آخرت باشید فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَهِ (نهج البلاغه، خطبه ۴۲) این جا مهد کودک است موقتی آوردند خانهی پدر مادر ما جای دیگر است پدر مادر ما پیغمبر خدا حضرت علی حضرت زهرا و خدیجه ام المومنین است تمام حسب نسبها باطل است نمیگویند فرزند چه کسی هستی کل حسب نسبها با مردن قطع میشود مال این جا است شما پسر فلانی هستی چه اثری دارد عملت چه بوده صفاتت چه بوده ایمانت چیست آخرتت چیست تمام این پزها پولها مدرکها تمام این دم و دستگاه و اسم و رسم دنیایی که برای خودمان درست کردیم و میبالیم با یک نفس باطل میشود مثنوی میگوید نردبان این جهان ما و منی است من و ما درست کردیم آیت الله حجت الاسلام رئیس جمهور استاد دانشگاه مدرک پز فرمانده رئیس این همه مردم خودشان را میکشند رئیس شوند تمام اینها با نفس باطل است من و مایی که برای دنیا درست کردیم اسم و رسم و شهرت تمام مردم دارند آتش میگیرند به خاطر ریاست طلبی حفظ قدرت و پول داشته باشد میفرماید نردبان این جهان ما و منی است عاقبت این نردبان افتادنی است لاجرم آن کس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست امیرالمومنین میفرماید من از ابنا آخرت هستم شما هم بیایید بچهی من باشید حضرت علی قسم میخورد به خدا قسم هَیهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّه (نهج البلاغه، خطبه ۵) ما یک کلمه گفتیم شصت و پنج سالهها به بالا آماده باشند قاچاقی زندگی میخورند به بعضیها برخورد پیامک دادند ما میگوییم آماده شوید حضرت امیر میفرماید به خدا قسم فرزند ابوطالب به مرگ مانوس تر است از طفل به پستان مادر یک بچه به سینهی مادر به شیر مادر چقدر وابسته است من به مرگ و رفتن از دنیا بیش از او مانوس هستم فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ (منتهی الآمال، ج۱، ص ۱۷۴) وقتی که پیشانی اش را شکافتند فرمود به پرودگار کعبه رستگار شدم. بنده اینها را که عرض میکنم برای این است که این جا خانهی همیشگی ما نیست این جا موقت است این جا مهد کودک ماست خانهی اصلی ما جای دیگر است حساب آنها را بکنیم یک رحمت آقایی داشتیم خدا رحمت بکند شاگرد شیخ رجب علی خیاط بود ایشان میفرمود من رفتم دیدن مرحوم شیخ محمد تقی بافقی بسیار شخصیت بزرگواری بوده واقعا داستانهای زیبایی هم داره تنها یک تنه با رضاخان مبارزه کرد حضرت امام رحمه الله علیه یک موقعی در درس اخلاق چیزی میفرمودند مثال برای یک عالم وارسته به ایشان میزدند که واقعا آدم زاهدی بود از هیچ کس جز خدا نمیترسید مرجع تقلید نبود یک تنه مقابل رضا خان ایستاد خود رضاخان گفته بود این شیخ راست میگوید مادرش که مرد گفت این نماز مادرم را بخواند البته او زیر بار نرفت نخواند تبعیدش کرد و زندان کرد تبعیدش کرد به شهر ری این کرم آقا اواخر سکته کرده بود در بستر بود رفتم دیدن ایشان احوال پرسی کردم یک جملهای که همیشه ایشان تکرار میکرد یادم مانده گفت مرحوم بافقی همهی آنهایی که میآیند سراغ من سراغ الاغ را میپرسند نه سراغ خودم را سراغ جسم من را میگیرند میگویند دستت خوب است پایت خوب است خودت در چه حالی هستی من اگر خوش باشم در زندان باشم بدنم هم مریض باشد خدا از من راضی است من از خودم راضی هستم همهی بارهایم را بسته ام خوش خوش هستم حضرت اباعبدالله در گودی قتل گاه در نهایت مصائبی که مصیبت او بر آسمانها و زمین سنگینی میکند ولی راوی میگوید آن قدر بشاش و سرحال بود إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لِأَمرِک (مقتل الحسین مقرم، ص ۳۶۷ ) چقدر قشنگ بوده با خدا میخواسته ملاقات بکند به جسمش خیلی آسیب رسیده تشنگی مصیبت اذیت آزار عزیزان را از دست داده سکه دو طرف دارد یک جنبهی خلقی بله تیغ خورده روحش بشاش شاداب آماده اینها را میخواهیم جدا از هم بکنیم روح را مواظب باشیم آزرده نشود اذیت نشود برای آن چه کار کردیم مرحوم بافقی میفرمود هر کس میآید سراغ من حال جسمم را میپرسد نه خودم را نمیگوید شیخ خودت چطوری خوبی سر حالی؟ من اگر خوش باشم بدنم هم هر چه باشد خوش است او را هم میکشم میبرم اگر من مریض باشم بهترین ماشین زیر پایم باشد چه فایده دارد من قلبم در قفسهی سینه ام از غصه دغ میکنم پشت بهترین ماشین بنشینم مشکلی را حل نمیکند مرکب مهم نیست راکب مهم است خود واقعی ما روی در روی خود آر ای عشق کیش نیست ای مفتون تو را جز خویش خویش یک تعبیر خیلی زیبایی من از این حدیث خیلی لذت بردم در اختصاص شیخ مفید است از حضرت علی که میفرماید خَیْرُ النّاسِ لِلنّاسِ خَیْرُهُم لِنَفْسِهِ (اختصاص، ص ۲۳۹) این برعکس خیلی از احادیث دیگر است میگوید خیرت به دیگران برسد خَادِمُ القَومِ سَیِّدُهُم آن کسی که خدمت به دیگران بیشتر میکند آن رئیس است دیگران محور هستند این روایت برعکس همه است میگوید اگر تو اول به خودت خیر نرسانی نمیتوانی به دیگران خیر برسانی خَیْرُ النّاسِ لِلنّاسِ خَیْرُهُم لِنَفْسِهِ این همان جملهای است که خیلی حدیث داریم من یکی خوب شوم خیلی خوب میشود این حدیثها را حفظ نمیکنید این جملهها را به در و دیوار بزنید بلکه یکی درست شود یکی یعنی همه روایت میگوید کسی میتواند به همهی عالم خیر برساند که اول به خودش خیر برساند یعنی اگر اول خودش درست شد صالح شد مصلح شد میتواند در همه تحول ایجاد کند ولی اگر خودش مجسمهی پلیدیها و زشتیها باشد کی میتواند خیر به دیگران برساند اول خودمان محاسبه یعنی این که اول به خودت برسی تعبیری امام سجاد دارد تعبیر خیلی قشنگی است حضرت میفرماید یَا ابْنَ آدَم، إنَّکَ لا تَزالُ بَخَیْر ما دامَ لَکَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ، وَما کانَتِ الْمُحاسَبَهُ مِنْ هَمِّکَ، وَما کانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعاراً (بحارالأنوار، ج ۶۷، ص ۶۴) آن هفته عرض کردیم ما سه گروه داریم یک عدهای جلو میروند یک عدهای درجا میزنند یک عدهای عقب گرد میکنند عقب گردها ملعون هستند از رحمت خدا دور هستند درجا زنندهها مغبون هستند خسارت زده هستند جلو رفتهها مرحوم هستند مورد لطف و عنایت خدا است عرض کردیم بزرگی فرمود دو ساعت انسان یک جور نیست زمان مکان همه اش فیض عوض میشود ما هم باید عوض شویم یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ (دعای شب جمعه) ما هم باید دائم فیض را بگیریم کی جلو میرویم موقعی که محاسبه بکنیم امام سجاد علیه السلام فرمودند میفرماید یَا ابْنَ آدَم، إنَّکَ لا تَزالُ بَخَیْر ما دامَ لَکَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ دائم شما خیر و برکت و لطف روی سرت میریزد مادامی که واعظ درونی ات بیدار است تو را موعظه میکند وجدان است عقل فهم شعور است فرحزاد حواست جمع باشد خودت را درست کن کنترل کن این تلنگر مدام است واعظ درونی بیدار باشد تو را موعظه بکند مادامی که حساب رسی از دستت جدا نشده اگر همت حساب رسی خودت است بدان که همیشه رو به جلو میروی بعد همین است که بین ما و خدا یک نفس فاصله است بین ما و قیامت فرمود یَابْنَ آدَمَ إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ مَبْعُوثٌ وَ مَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ فَأَعِدَّ جَوَاباً (امالی، ص ۳۳۷) این نکتهی قشنگی است که آقای دولابی اشاره فرمود آیهی قرآن است «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُونَ» (زمر/ ۳۰) خدا نمیگوید بعدا میمیری انک سیموت میگوید همین حالا ما از خودمان چه داریم واقعا ما عدم هاییم هستیها نما تو وجود مطلقی هستی ما حول ما قوهی ما ظاهر ما باطن ما اول ما آخر ما از خداست ما از خودمان هیچ چیز نداریم مگر دعای مناجات مسجد کوفه را در برنامه مطرح نکردید آقای عالی مطرح کردند مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْحَیُّ وَاَنَا الْمَیِّتُ نمیگوید بعدا میگوید الآن تو حی هستی من میت هستم حیات ما مال اوست از اوست هیچ چیز ما از خودمان نداریم فقر محض هستیم گل همهی مناجات این فراز است این است که بقیه هم درست میشود تو سخی من بخیل هستم تو غنی هستی من فقیر هستم وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَیِّتَ اِلا الْحَیُّ (مناجات حضرت علی در مسجد کوفه) به مرده چه کسی باید زنده بکند «الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ» (فرقان/ ۵۸) باید برسد امام سجاد میفرماید همیشه شما جلو دارید میروید مادامی که محاسبه دارید مادامی که همت دارید یَابْنَ آدَمَ إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ مَبْعُوثٌ وَ مَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ فَأَعِدَّ جَوَاباً شما را خدا میآورد پای حساب چه کردی چه نکردی برای قیامتت جواب آماده بکن یک موقع پیغمبر عظیم الشان بعضیها میگویند کار ما که درست است گناهی بدی نداریم اشتباهی نداریم شما باید دقت بکنید چراغ نور افکن است نورافکنها الآن خاموش شود آشغال کثیفیها خوبی بدیها ظاهر نمیشود وقتی چراغ روشن شد معلوم میشود هر چه قوی تر شد چیزهای ریز هم معلوم میشود قیامت که باشد ریزترین چیزها معلوم میشود «لَا یُغَادِرُ صَغِیرَهً وَلَا کَبِیرَهً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا» (کهف/ ۴۹) ریز ترین چیزها به کسی یک چشمک بیجا زدی به کسی اشارهی بیجا کردی به کسی با یک اشاره میخواستی متلک بگویی آبرویش را ببری فلانی این طوری است لحنت را عوض کردی نیت درونی ات کسی زمین خورد خوشحال شدی همه را نشان میدهد نیت خوب نیت بد را نشان میدهد پیغمبر صلی الله علیه با اصحاب رفتند خیلی مواقع پیغمبر با عمل مردم را موعظه میکردند این خیلی مهم است وعاظ ما مبلغین ما با عمل مردم را موعظه بکنند حضرت رسول با اصحاب مسافرت رفتند در بیابان برهوت بنا شد غذایی درست بکنند فرمود بروید هیزمی پیدا بکنید آتشی روشن کنیم گفتند در این برهوت کویر هیزمی نیست فرمودند ضرر ندارد بگردید من هم از این طرف میروم شما از این طرف گشتند یک کوه کوچکی هیزم درست شد اول که میگفتید پیدا نیست هیچ خبری نیست پس این چیست از کجا آمد هر کس اول نگاه میکرد میگفت هیچ چیز نیست صد متر دویست متر هر کدام رفتند گشتند یک کوه کوچکی تپهای از هیزم پیدا شد حضرت فرمودند اعمال ما گناهان ما همین طور است اولش میگویید چیزی نیست من که بدی نکردم گناهی نکردم وقتی چرتکه را بیاورید حساب را بیاورید فلان جا فلان کار را کردید میبینی یک کوه هیزم جمع شد خیلی از کارها به چشم ما نمیآید مرحوم شیخ عباس قمی خدا رحمت کند من روزی شاید نباشد ایشان را یاد نکنم واقعا خاتم المحدثین بودند نه من همهی کسانی که مفاتیح میخوانند سر سفرهی ایشان هستند خیلی موفق بوده یک بار دیگر عرض کردم بر اثر حرف یک دلاک زیر و رو شد و این هم کتاب نوشت عمر خیلی با برکت داشت در علمای شیعه بی نظیر در این که کتابهای ایشان از همه بیشتر چاپ شده ما این همه کتاب دعا داریم خاک میخورد آشیخ عباس قمی نوشته که یک کسی بود اهل محاسبه بود شصت سال هفتاد سال عمر کرد یک روز نشست حساب اعمالش را برسد گفت من از زمان بلوغ من تا الآن از پانزده سالگی تا هفتاد و پنج سالگی شصت سال گذشته در این شصت سال اگر روزی یک گناه کرده باشم نمیگوییم ده بیست صد تا که اگر انسان نور افکن بیندازد خیلی بیشتر است کسی بگوید من کم گناه دارم دلیل بر نفهمی اش است بگوید گناه ندارم عذر میخواهم خیلی نفهم است وجود تو در برابر خدا گناهی است نابخشودنی که اظهار وجود و منیت میکنی که همه دارند گناهان دیگر بماند به قول ما چرتکهای انداخت گفت اگر من روزی یک گناه کرده باشم یک سال میشود ۳۶۵ روز این را ضرب در شصت سال بکن پانزده سال میگوییم نابالغ بودیم خدا ننوشته ضرب در این بکنی نزدیک بیست هزار گناه میشود من حساب نکردم یک آه و نالهای کشید از دنیا رفت همان جا دغ کرد ما حدیث داریم کسی در دنیا از خدا بترسد خدا دیگر او را عقوبت نمیکند خدا میفرماید به عزت و جلالم من بین دو خوف و دو امر در دل کسی جمع نمیکنم اگر کسی در دنیا ترسید گناه نکرد خودش را حفظ کرد محاسبه کرد من دیگر بی حساب کتاب هستم امنیت و آرامش میدهم کسی که این جا بی باک بود من کارم درست است من که بدی نکردم این جمله خیلی قشنگ است خیلی من از این جمله لذت بردم بزرگان همه اش از خودشان توقع و انتظار دارند یعنی از خودشان حساب میرسند میگوید من چه کار کردم برای مردم برای پدر مادر برای همسر برای اولاد برای دیگران آدمهای کوچک و نادان همیشه از دیگران توقع دارند اصلا اهل دنیا و آخرت همین جا میتوانند خط کش بگذارند فاصله شان زمین تا آسمان است آدم آخرتی و خدایی آدمهایی که بزرگ هستند همیشه از خود انتظار دارند خودشان را بدهکار میدانند خودشان را طلبکار نمیدانند مرحوم آقای دولابی بارها میفرمودند من به اهل آسمان به اهل زمین به فرشتهها به جن و انس بدهکار هستم تمام هستی چرخیده که دولابی دارد نفس میکشد راه میرود همه عالم به همهی فرشتهها بدهکارم همیشه خودمان را بدهکار بدانیم ما اشتباه بزرگمان این است از همسر پدر مادر طلبکاریم به کسی خدمت کردیم منتظر هستیم برگردد از زمین و زمان از خدا در طول این پنج شش سال چقدر پیام داریم من گفتم ازدواجم را جور بکن مادرم نمیرد مرد دیگر نماز نمیخوانم خودت هم از خدایی همه چیزت ازت خداست داد داد نداد نداد ما از خدا طلب نداریم خودمان را بدهکار بدانیم آدمهای شریف بزرگ خودشان را بدهکار میدانند و باور کنید اگر این چیزی که عرض میکنم یک فرصتی بود یک جلسهای در این مورد صحبت کنیم میارزد تمام دعواها اختلافها دادگاهها سالی چند میلیون پرونده تشکیل میشود خیلیها مال این است که بی جا خودمان را طلبکار میدانیم خانم چرا من را تحویل نگرفت به فامیلها خیلی احترام نگذاشت چرا فلانی من را دعوت نکرد دیر دعوت کرد توقعهای بیجا طلبکاریها انتظارها یک وقت من امید دارم از خدا امیدوار هستم داد نداد طلب ندارم امید خوب است آدم به خدا امیدوار باشد اما طلبکار این است که اگر ندهد من با او قهر میکنم اگر ندهد طلاق میگیرم جدا میشوم این توقع طلب کاریها را دور کنیم اعصاب ما راحت میشود دندان طلبکاری را بکشیم احترام فرحزاد را نگرفتند به جهنم که نگرفتند تمام شد یک آقایی گفته بود من در مجلس میآیم به یکی از علما گفته بود خواهش میکنم برای من بلند شوید من را بالای مجلس جا بدهید اگر این کار را نکنید من سه روز تب میکنم من میگویم بگذار تب کند بمیرد آیت الله بهجت آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی من خودم دیدم همیشه پایین مجلس کنار عوام الناس مینشستند هر کجا جا بود این که ما جایی معین کنیم در یک متر جا بیست نفر خودمان را به زور جا بدهیم خلاف سیرهی پیغمبر است این خیالات است بی خودی است به بعضیها برمیخورد بربخورد این غرورهایمان را بشکنیم این تکبرها را بشکنیم نشکنیم نمیشود کار پیش نمیرود واقعا خیلی مهم است این که بلند نشدند نشدند احترام نگرفتند نگرفتند خیلی آدم راحت میشود از جهنم شما عبور کردید بسیاری از دغدغههای ما همین است چرا چنین نکردند چرا بالای مجلس نبردند به تیپ جناح هم میزنیم بیا درستش کن سیرهی علما بزرگان را ببینید واقعا چقدر مقید بودند این داستان برای محاسبه خیلی مهم است این را بزرگان ما نقل کردند که نمیدانم پدر مرحوم آسید علی قاضی یا عمویش بوده از بزرگان خانوادهی قاضی بوده در اینها علما و اهل عرفان و معنا خیلی بودند این بزرگوار شاگرد میرزای شیرازی بزرگ بوده ایشان وقتی که مدتی در حوزهی نجف درس میخواند درسش تمام میشود تصمیم میگیرد بیاید آذربایجان به مردم خدمت بکند زاد و توشه اش را تهیه کرد برود این حرف در محاسبه خیلی مهم است میآید خدمت میرزای شیرازی به ایشان میگوید من دیگر دارم میروم یک موعظهای نصیحتی وصیتی بفرمایید ایشان میفرماید شما که برمیگردی وطنت تبریز من از شما خواهش دارم روزی نیم ساعت یک ساعت برای خودت وقت بگذار آدم وقتی میرود در اجتماع دورش را میگیرند اسم و رسم و شهرت و درس و بحث و منبر و نماز خودش را فراموش میکند محاسبه یعنی ما در شبانه روز یک ربع نیم ساعت برای خودمان خلوت بکنیم حساب هایمان را برسیم امام هفتم فرمود از ما نیست کسی که حساب خودش را نرسد اگر ببیند خیری است خدا را شکر بکند اگر گناه و معصیتی است پاکش بکند تا پاکش نکرده شب نخوابد یک موقعی مرحوم آقای دولابی از تهران معمولا میآمدند منزل ما میفرمودند من از قم سیر نمیشوم دئبش نبود به کسی تلفن بزند تا رسیدند خانه فرمود تلفن داری گفتم بله شمارهی خانهی ما را بگیر زنگ زدند به یکی از نزدیکان حالت چطور است خوشی سرحالی ببخشید برای من تعجب بود که چه اتفاقی افتاده به من فرمودند میخواستم بیایم دم در یکی از این نزدیکان من تقاضای پول از من کرد من هم تازگی به او پول داده بودم میدانستم هم پول دارد دیگر این دومی اضافه و بی جا بود ولی از تهران تا قم که آمده بود ذهنش درگیر بود که این رد کردن ولو یک چیز جزئی بود ببینید نورافکن که قوی باشد لباس سفید کمترین نقطهی رنگی را نشان میدهد ولی لباس تیره باشد هزار رنگ بیفتد بعضیها دلشان سیاه است هزار گناه معلوم نمیکند اصلا میگوید کار خوبی کردم ولی اگر وقتی خیلی شفاف و تمیز باشد نور قوی باشد حالا این گناه نیست از نظر ما نوه فرزند فامیل کسی تقاضایی داشته به نظر ایشان به جا نبوده ولی این حالت رد برای ایشان یک ذره مانع درست کرده زنگ زدند حلالیت طلبیدند از دلش در آوردند یا وعده دادند تا راحت شدند این قدر مسئله ریز و مهم است مرحوم آقای قاضی استاد بزرگوار میرزای شیرازی فرمود نیم ساعت من خواهش دارم همه اش فکرمان را مشغول دنیا نکنیم و زن و بچه درست است زن و بچه را انجام بدهیم اما در شبانه روز یک ربع نیم ساعت برای خودمان وقت بگذاریم همین همسر ما که قربان صدقهی ما میروند فرزندان ما نفس ما در بیاید از جنازهی ما وحشت میکنند میگویند ببرید زود در قبر رها بکنید کسی میتواند تا چالهی قبر با ما بیاید کاری بکند میگذارند میروند آن جا هم که «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ» (شعرا/ ۸۸) است پس من باید روی در روی خود آر ای عشق کیش نیست ای مفتون تو را جز خویش خویش حضرت علی فرمود خودت را دریاب اول خودت بار خودت را ببیند بعد میتوانی بار دیگران را راحت ببندی این خلوت را خانمها آقایان در شبانه روز سر سجاده اول صبح آخر شب بین روز بچهها بیرون میروند یک ربع نیم ساعت برای خودمان خلوت را جزء واجبات بدانیم مرحوم میرزای شیرازی فرمود نیم ساعت برای خودت باش این بالاترین وصیت هاست ایشان وقتی برگشت آمد تبریز یک چند ماهی مراقبه و محاسبه را جدی گرفت حواسش بود وصیت استاد را و اول کاری که گفت وصیت استادم روزی نیم ساعت برای خودم خلوت بکنم سر و صدا برو بیا بگیر ببند نامه نوشت به مرحوم میرزای شیرازی که فلانی این وصیت و نصیحت شما در من بسیار بسیار موثر بود آن نیم ساعت بیست و چهار ساعت من را گرفت این خیلی حرف قشنگی است یعنی تنظیم شدم ۲۴ ساعت من تنظیم شده وقتی ما تنظیم کردیم خودمان را روزی نیم ساعت تنظیم کنیم وقتی که تنظیم شدیم آن حاکم میشود بر کارهایمان هر چیزی را سر جای خودش قرار میدهیم مراقبهی نیم ساعته شده ۲۴ ساعت آدم چقدر آرامش میگیرد روتین میافتد ان شاء الله محاسبه را عزیزان جدی بگیرند اگر میخواهند روز به روز ترقی بکنند و جلو بروند.
نظرات شما عزیزان: