همه با هم برابرند!
بهائيان مدعي اند كه پيامبرشان ديني جديد پس از اسلام آورده كه بر خلاف اسلام(!) مطابق با عقل انسان است و تمام نيازهاي امروز ما را برآورده ميكند. يعني اعتقادي براي امروز. آنها معتقدند كه آئين جناب بهاءالله كامل است و از مهمترين دستآوردهاي آن كه در اوضاع كنوني دنيا بسيار مورد استفاده قرار ميگيرد، تعليمي است به نام وحدت عالم انساني. مشتاق شديم بدانيم كه اين تعليم چيست كه گويا تاج افتخار بهائيت شده و آن را نسبت به اسلام برتري داده:
جناب بهاءالله، نخستين رهبر بهائيان، ميفرمايند: «بگو اي دوستان سراپرده يگانگي بلند شد به چشم بيگانگان يكديگر را نبينيد، همه بار يك داريد و برگ يك شاخسار»(مجموعه الواح ص265)
سخن ايشان كاملا واضح است: همهي انسانها با هم برابر اند چون از يك پدر و مادر زاده شدهاند و تفاوتي ميان آنها وجود ندارد.
جناب عباس عبدالبهاء، فرزند خلف جناب بهاءالله- كه جانشين پدر هم شدند- در تكميل فرمايشات پدرش ميگويد:«تعصب جنسي و وطني و ديني و مذهبي و سياسي و تجاري و صناعي و زراعي جميع را از ميان برداريد تا آزاد جهان باشيد و مشيد بنيان وحدت علم انساني»(مائده، ج5)
(نمونههاي اين سخنان زياد است كه فعلا به همين دو مورد بسنده ميشود.)
واقعا اين سخنان حضرات زيباست! اما در بحث روي اين موضوعات، 2 نكته وجود دارد:
1- بهائيان بنا به ادعاي جناب عباس افندي معتقدند كه اين تعاليم و آرمانها مخصوص خودشان است و هرگز قبلا نبوده است. در حالي كه همهمان مي دانيم كه اين مفاهيم زيبا كه بيان شد، توصيهها و پيامهاي ساير فرستادههاي الهي به ويژه پيامبر اسلام بوده كه رهبران بهائي به نام خود ثبت كرده اند.
2- جالب اينجاست كه اگر اين گفتهها و شعارها را بپذيريم، گفتههاي ديگر اين حضرات را نميتوانيم قبول كنيم.
براي مثال خود اين آقايان بودند كه گفتند تعصب سياسي و جنسي و قومي و قبيلهاي نداشته باشيد و همه را به يك چشم ببينيد؛ اما ميبينيم كه همين جناب عباس افندي وقتي به تعريف از سياهان امريكايي ميپردازد ميگويد:
«مثلا چه فرق است ميان سياهان افريك و سياهان امريك اينها خلقالله البقر علي صورةالبشراند آنان متمدن و باهوش...»
يعني سياهان افريقايي در اصل گاو هستند كه به صورت انسان درآمدهاند اما سياهان امريكايي متمدن و باهوش هستند!
گويا همين آقا نبوده كه گفته تعصب قومي و ملي را ز ميان برداريد!!
اين است وحدت عالم انساني؟
همين جناب عباس افندي در جايي ديگر وقتي از خاطرات خود ميگويد و نقل ميكند وقتي يكي از بزرگان ارتش عثماني او را از مفسدين در دين شمرد «... انديشيدم كه ترك است و بايد جوابي مضحك و مسكت داد»(اسرارالآثار، فاضل مازندراني، جلد 3 ص42)
يعني چون فلان شخص ترك است بايد جوابي مضحك به او داد؟! اين است نمونه وحدت عالم انساني و اينكه همهي انسانها باهم برابرند و هيچ فرقي ميان آنها نيست؟!
بايد از افرادي كه به اين دو بزرگوار اعتقاد دارند پرسيد كه ما بايد به حرف ايشان توجه كنيم يا عملشان را الگو قرار دهيم؟!
قضاوت با خوانندگان
(ادامه دارد...)
نظرات شما عزیزان: