برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
شما كالاى شهوترانها و ديّوثها نشويد. كلمه ديوث در روايات ما آمده است. يك وقت حمل بر بىاحترامى نشود. شما كالاى چشم ناپاكان، كسانى كه قلب مريض دارند، و ديوثها كه به هيچ عنوان غيرتى نسبت به زن خود ندارند، نشويد.
منزل اول منزل بلا بود که این منزل و این قدم را خود سیدالشهدا(ع) برداشت و با بلای سنگین که بزرگترین عبادت او بود وسیع ترین رحمت خدا را نازل کرد خداوند متعال به پاس این بلا که مؤمنانه او تحمل کرد مؤمنانه او این بلا را از سر گذراند...
بلاهایی که بر ما ماها وارد میشه دو دسته هستش دو قسم است از روایات بر میاد که در مجموع دو قسم بلا بر ماها وارد میشه یک قسم مشکلات و بلاها بلاهای کفاره ای بلاهای تنبیهی است . قسم دوم بلاهای ترفیعی
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین باری الخلائق اجمعین وَ الصَّلاه وَ السَّلام عَلی سَیِّدِ الأنبیاء وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ حَبیبِنا وَ حَبیبَ إله العالَمین ابی القاسم المصطفی محمّد. الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم. صلی الله علیه و عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن یوم الدین.
تو یه نقلی هست که حضرت یوسف (علی نبینا و آله و علیه السلام) اون موقعی که دیگه رسیده بود مثلا به عنوان عزیز مصر شده بود و بزرگی شده بود بالای اون محل اقامتش ایستاده بود رو اون ایوان و داشت بیرون رو نگاه می کرد ، دید یه جوان کهنه پوشی داره مثلا فرض کنید کنار کوچه داره میره یه لباس مندرسی داشت جبرئیل همونجا کنار حضرت یوسف(ع) نازل شد ، گفت یا یوسف میشناسی این کیه؟ ، این جوان رو میشناسی کیه؟ حضرت یوسف (ع) گفت نه ، گفت این جوان همونی هستش که وقتی که زلیخا تو اون کاخش دنبال تو دوید که تو رو بگیره ، و به هر حال از پشت گرفت لباستو پاره کرده و همون موقع در که باز شد ، عزیز مصر اومد ، شوهر زلیخا ، یه مرتبه یه صحنه ی اینجوری اونوقت زلیخا فوری گفتش که یوسف به من قصد خیانت داشت برای اینکه خودش رو تبرئه کنه ، بعد تو گفتی نه من مقصر نبودم ولی خوب گیر افتادی بودی دیگه ، اون زن عزیز مصر بود اینجور نبود که حرف یه غلام رو مثلا بخرند ، یه بچه ی قنداقی ای بود اونجا که به اذن خدا به حرف در اومد ،(که تو قرآن هم هست :«شَهِدَ شاهد...» ، شهادت داد ، گفتش که اگه پیراهن یوسف از جلو پاره شده معلومه که یوسف قصد خیانت داشته ، اگه از پشت پاره شده معلومه که دنبالش کردند ، یه کسی دیگه دنبال او بوده و می خواسته او رو بگیره ، یوسف صادقه کاری نکرده یه استدلال خیلی قوی از زیان یه بچه قنداقی و تو اونجا تبرئه شدی تو اونجا خلاص شدی ، یوسف یادته اون صحنه رو؟ حضرت یوسف گفت بله ، گفت اون بچه ای که شهادت داد این جوونی است که الان داره تو کوچه میره و لباس کهنه و مندرس تنشه ، این همون بچه هست ، حضرت یوسف(ع) فوری گفت برید بیاریدش ، به این خدمتکاراش گفت برید بیارید این جوون رو ، وقتی که این جوون رو آوردند حسابی بهش رسید ، لباس های خیلی فاخری بهش داد و بعدشم گفت هر ماه یه مقرری و یه حقوقی براش قرار بدند ، چون به هر حال فقیر بود دیگه تو مملکت کسی که ولی خدا هست قرار نیست یه فقیری اینجوری باشه ، حالا یوسف(ع) پیدا کرده این رو یه آدم صادقی که کمک به حقم کرده بوده ، حضرت یوسف ماهیانه یه حقوقیم براش قرار داد، حضرت یوسف(ع) به این تبسم کرد ، حالا الان جاش نیست تو بعض روایات خنده ی ملائکه گفته شده که تو یه جاهایی می خندند ، حضرت جبرئیل تبسم کرد خندید، حضرت یوسف(ع) گفت این خنده ات برای چی بود؟ کم چون بهش رسیدم خندیدی؟ ، جبرئیل گفت نه ، من خندم از این بود که یک بنده ی خدایی مثل تو بالاخره بنده خدایی ، اینقد لطف کردی به کسی که یک بار شهادت داد به حق ، اونوقت خدای ارحم الراحمین به بنده هاش که هر روز میگن اشهد ان لا اله الا الله ، چه میکنه ، خدا با این بنده هاش که هر روز شهادت می دن به وحدانیت خدا چه میخواد بکنه ، تویی که یه یوسف بودی اینجوری کردی ، یک بار شهادت داد دیگه ، ولی این بنده ها هر روز دارن میگن خدایا ما تو رو قبولت داریم ، اشهد ان لا اله الا الله ، ما قبولت داریم ، نماز می خونن ، سرشون رو فرود میارن ، خدا با اینا می خواد چکار بکنه و چی بهشون بده ، ببینید یه همچین خدای اینجوری است که بی نهایت مهربانه ، کینه ای از کسی نداره ، و این خدایی که این چهار صفت رو داره ، بی نهایت بخشنده هم هست.
برگرفته شده از وبلاگ روزنوشته های یک طلبه www.islamtalabeh.blog.ir
ای لطف عمیم تو خطا پوش همه وی حـلقه بنـدگـیـت در گـوش همه بـردار خـدایا زکـرم بـار گـنـاهدر روز فروماندگی از گوش همه گر من گنه جمله جهان کردستملطف تو امید اسـت که گیرد دستم گفتی که به وقت عجز دستت گیرم عاجزتر از این مخواه که عاجزگردم
گر برود جان ما در طلب وصل دوست حيف نباشد که دوست دوست تر از جان ماست گر بزنندم به تير در نظرش بي دريـغديـدن او يـک نـظر صد چو منش خون بهاست مالـک مـلک وجـود حــاکم رد و قبــول هـرچـه کنـد جـور نيست ور تو بنالي جفاسـت
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
آیات قرآن، دارای تأویل
-معنای باطنی قرآن، نزد خدا و راسخون علم
از متن سورهٔ مبارکهٔ آلعمران استفاده میشود که آیات قرآن دارای تأویل است؛ یعنی غیر از معنای ظاهرش، به معنای دیگری هم بازگشت دارد. آیهٔ شریفه میفرماید: «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»(سورهٔ آلعمران، آیهٔ 7) بازگشت آیات به معنای دیگری غیر از معنای ظاهرش، علمی است که این علم را کسی جز خدا و راسخون در علم نمیدانند.
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
از رسول خدا صلى الله عليه وآله سؤال مهمى شد كه حضرت به اين سؤال ، چهل پاسخ دادند . در حقيقت ايشان با اين چهل پاسخ ، فرهنگ جامع تربيتى ، خانوادگى ، اجتماعى ، مادى و معنوى را ارائه فرموده اند و پاسخ حضرت فقط براى آن سؤال كننده نبوده است .
سؤالى كه آن مرد كرد ، در ارتباط با خودش بود ، اما پاسخ هايى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله دادند ، در ارتباط با تمام انسان ها تا روز پايان اين دنيا است .
انسان خيلى قيمت دارد. قيمت انسان آن قدر زياد است كه پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد: «در پيشگاۀ پروردگار كسى كه تمام سرمايه هاى وجوديش شكوفا شده، و مطابق با منطق الهى شكل گرفته است، احترامش پيش خدا از خانۀ كعبه بيشتر است.»[2]
بعثت پیغمبر اسلام یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام عالى نبوت و خاتمیت، حساسترین فراز تاریخ درخشان اسلام است. بعثت پیغمبر درست درسن چهل سالگى حضرت انجام گرفت. پیغمبر تا آن زمان تحت مراقبت روح القدس قرار داشت، ولى هنوز پیک وحى بر وى نازل نشده بود. قبلا علائمى ازعالم غیب دریافت مىداشت، ولى مامور نبود که آن را به آگاهى خلق هم برساند.
بشر در آغاز دارای زندگی اساس و جامعه ای ابتدایی بود و چون به تدریج بر تعداد افراد افزوده شد، بین آنان بر اثر تضاد منافع، اختلافات رخ داد، از اینرو نیازمند راهنما و قانون شدند. بر این اساس، یکی از اهداف بعثت انبیا(ع) به بیان قرآن کریم بر طرف کردن تنازع و کشمکش بین مردم می باشد؛ آنجا که می فرماید:
جهان در آستانه بعثت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در انحطاط و بحران شگفت انگیزی قرار داشت. جهالت، غارتگری، ظلم و ستم، تضییع حقوق ضعیفان و محرومان، فساد و بی بند و باری، تبعیض و ناعدالتی، نگرانی و دلهره، دوری از اخلاق و انسانیت، تمام جوامع بشری را در آن روزگار فرا گرفته بود.
«الحمدلله رب العالمین الصلاه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین»
داشتن معرفت و عشق، دو نیروی قدرتمند در انجام مسئولیت
کلام در مسئولیت پیغمبر بزرگوار اسلام بود، یک مسئولیتی که از نظر سنگینی معنوی و گستردگی قبل از خودشان تا زمان آدم سابقه نداشت و بعد از خودشان هم چنان مسئولیتی برعهدهٔ کسی نهاده نشد. با این مسئولیت چه کردند؟ ایشان کل این مسئولیت را به انجام رساندند. چه قدرتی در باطنشان پشتوانهٔ عمل به این مسئولیت بود؟ دو پشتوانه:
مسئلهی خانواده، مسئلهی بسیار مهمی است؛ پایهی اصلی در جامعه است، سلول اصلی در جامعه است. نه اینکه اگر این سلول سالم شد، سلامت به دیگرها سرایت می کند؛ یا اگر ناسالم شد، عدم سلامت به دیگرها سرایت میکند؛ بلکه به این معناست که اگر سالم شد، یعنی بدن سالم است. بدن که غیر از سلولها چیز دیگری نیست. هر جهازی، مجموعهی سلولهاست. اگر ما توانستیم سلولها را سالم کنیم، پس سلامت آن جهاز را داریم. مسئله اینقدر اهمیت دارد.
مسئلهی خانواده، مسئلهی بسیار مهمی است؛ پایهی اصلی در جامعه است، سلول اصلی در جامعه است. نه اینکه اگر این سلول سالم شد، سلامت به دیگرها سرایت می کند؛ یا اگر ناسالم شد، عدم سلامت به دیگرها سرایت میکند؛ بلکه به این معناست که اگر سالم شد، یعنی بدن سالم است. بدن که غیر از سلولها چیز دیگری نیست. هر جهازی، مجموعهی سلولهاست. اگر ما توانستیم سلولها را سالم کنیم، پس سلامت آن جهاز را داریم. مسئله اینقدر اهمیت دارد.