افسانه [امام] حسين [ع][11]
در افسانه [امام] حسين [ع]، ابتدا بايد تمايزي قائل شد ميان معتقداتي كه عنصر كيهانزايي (فرضيههاي پيدايش كيهان) در آنها غالب بوده و در بخشي مهم از آن عنصر نور ايفاي نقش ميكند و معتقداتي كه وجه آخرت شناختي دارند و نهايتاً معتقداتي ( كه فراوانترين آنهاست) كه در آنها [امام] حسين [ع]، يك شخصيت تاريخي شناخته شده براي ما باقي ميماند، اما داراي هالهاي از اعجاز است كه او را در جايگاهي رفيع تر از عوامالناس قرار ميدهد. در دسته اول [امام] حسين [ع] به طور كلي كاركردي مرتبط با كاركرد ديگر اعضاء اهل البيت دارد و كاملاً با برادرش [امام] حسن [ع] يكسان است.
براي مطالعه مبسوط اين معتقدات كه منتج از نفوذ نظام هاي مابعدالطبيعي بسيار متقدم تر از اسلام است و توسط شيعيان افراطي (غلاة) بسط يافته است.73 ما در اينجا نمونهاي ميآوريم74: هفت هزار سال پيش از خلق جهان، [حضرت] محمد [ص]، [امام] علي [ع]، [حضرت] فاطمه [س]، [امام] حسن [ع] و [امام] حسين [ع] كه اشباح نور بودند، در عرش الهي به حمد و ثناي او ميپرداختند. هنگامي كه خداوند اراده كرد تا صور آنها را بيافريند، آنها را همانند عمودي از نور بساخت و بعد آنها را در كمر آدم انداخت و از آنجا در كمر و رحم نياكان آنها منتقل كرد. آنها آلوده شرك و كژآييني نيستند. در ميان اخبار آخرت شناختي نيز در مورد ذيل ذكر ميشود: (كه شايد بتوان آن را با معتقدات شيعه مغيريه كه توسط مغيره بن سعيد عجلي بنيان نهاده شد 119 ق/ 737م مرتبط دانست)،75 [امام] حسين [ع] به كوه هاي رضوي رفت جايي كه او بر تختي از نور در ميان پيامبران و نيز ياران با وفايش در پس او تا زمان آمدن مهدي باقي خواهند ماند، پس از آن او خود را به كربلاء خواهد رساند، جايي كه تمام ملكوتيان و انسانها او را ملاقات خواهند كرد. ديگر اخبار آخرت شناختي به سلسله اخباري تعلق دارند كه در آنها به اهل البيت جايگاهي ممتاز و انحصاري در بهشت نويد داده است، براي مثال76 [حضرت] محمد [ص] هنگام معراج قصري از مرواريد ديدو با خبر شد كه آن قصر براي [امام] حسين [ع] اختصاص يافته است؛ وقتي جلوتر رفت، سيبي ديد آن را گرفت و به دو قسمت كرد، از آن دختري جوان كه گوشههاي چشمانش همانند چشمان عقاب بود پديدار شد كه آن نيز براي [امام] حسين [ع] اختصاص يافته بود.
كرامات
اختصارات براي نويسندگان ذكر شده در اين متن:
بل = بلاذري؛ ط.= طبري، ج2؛ ارط= ابن رستم طبري؛ مفـ .= مفيد؛ اش.= ابن شهر آشوب، ج3؛ اكث= ابن كثير، ج8؛ محسن.ا.= محسن امين. جزئيات گزارشهاي بعدي را كه داراي طبيعتي اسطورهاي هستند، در كتابي نوشتة محمدمهدي مازندراني حائري كه گاهي به عنوان منبع بحارالانوار ذكر ميشود و نيز در برخي متون متأخر، ميتوان يافت.)
كراماتي درباره تولد و دوران كودكي [امام] حسين [ع] 77
امام] حسين [ع] سه ماه زودتر از موعد به دنيا آمد و از اين تولد زودرس جان سالم به در برد- وضعيتي غيرعادي كه تنها براي عيسي اتفاق افتاد و گفته شده كه براي يحيي بن زكريا نيز رخ داده است78. [حضرت] محمد [ص]40 روز در حالي كه انگشت سبابه، زبان و يا آب دهان خود را در دهانش ميگذاشت، مراقب او بود.79 تعداد فرشتگاني كه از آسمان فرود آمدند تا در خوشحالي [حضرت] محمد [ص] به خاطر اين تولد شريك شوند، حدود يك هزار بود80 در همان زمان جبرئيل تبريك و تسليت خداوند را به او ابلاغ كرد.81 او به [حضرت] محمد[ص] مشتي از خاك كربلاء داد.82 او [امام] حسين [ع] را هنگامي كه مادرش در خواب بود در بغل گرفت و تكان داد.83 فرشته اي از تولد [امام] حسين [ع] سود برد: خداوند فرشتهاي را براي مجازات به جزيرهاي تبعيد كرده بود، او بالهايش شكسته بود، هنگامي كه گروهي از فرشتگان را در حال عبور ديد كه براي تبريك به [حضرت] محمد[ص] ميرفتند، از آنها خواهش كرد كه اور را با خود ببرند، او بالهاي شكسته خود را با ماليدن به كودك تازه متولد شده به سادگي بهبود بخشيد و با شفاعت [حضرت] محمد[ص] عفو شد و بار ديگر به جايگاه خود در بهشت بازگشت و از آن به بعد مولي [امام] حسين [ع] نام گرفت.84
او همان كسي است كه زائران قبر [امام] حسين [ع] در كربلاء را ثبت ميكند.85 [حضرت] محمد [ص]، پسر خود ابراهيم و نوهاش [امام] حسين [ع] را بر زانوانش مينهاد و به واسطه جبرئيل مطلع شده بود كه خداوند هر دوي آنها را زنده نخواهد داشت و او تنها ميتواند زندگي يكي از آن دو را با مرگ ديگري نجات دهد، او در حالي كه اشك ميريخت ابراهيم را رها كرد تا [امام] علي [ع] و [حضرت] فاطمه [س] نگريند.
كراماتي درباره مرگ او
وقتي [امام] حسين [ع] در صحنه كارزار فرو افتاد86 روز تاريك شد و ستارگان قابل رويت شدند و غيره، آسمان سرخ شد الخ87 آسمان خون باريد به گونهاي كه آثارش بر سرها و جامگان مردم حتي مردم خراسان باقي ماند، الخ 88 در زير سنگها در شام و ديگر جاها خون پديدار شد. 89 از ديوارها خون بيرون آمد 90 در شب مرگ [امام] حسين [ع] ام سلمه يا ابن عباس در رويايي [حضرت] محمد [ص] را با سر و روئي خاك آلود ميبيند كه خون خود را در ظرفي ميريزد91 خاك كربلايي كه جبرئيل يا فرشته اي ديگر به [حضرت] محمد [ص] داده بود و ام سلمه آن را نگه داشته بود در شب بعد از مرگ [امام] حسين [ع] به خون تبديل شد. ام سلمه كه دريافته بود آن حادثه غمبار به اتمام رسيده، گريه كرد؛ او اولين كسي در مدينه بود كه گريست.(همه اين اخبار كه [حضرت] محمد [ص] را در حال جمعآوري خون شهداي كربلاء و يا دريافت مشتي از خاك كربلاء نشان ميدهد و مانند آن به شكل حديثهايي با اسنادهاي متفاوت و گونههاي متعدد، خاصتاً در مسندها(فقهي و غيرفقهي يا معتبر و غيرمعتبر) آمدهاند؛ براي مجموعهاي از آنها كه بر اساس موضوع مرتب شده باشند92. اجنّه گريه كرده و اشعاري قرائت كردند؛ همسران اجنه مرثيههاي خاكسپاري بر زبان آوردند؛ ام سلمه و زنان ديگر صداي آنها را شنيدند. فرشتگان هنگامي كه سر [امام] حسين [ع] به دمشق برده شد گريستند. 93
حتي حيوانات وحشي و ماهيان نيز گريستند94. [امام] علي [ع] ميدانست كه پسرش در كربلاء كشته خواهد شد و وقتي از اين مكان گذر كرد، ايستاد و گريست و به نبوت [حضرت] محمد [ص] شهادت داد او نام كربلاء را تفسير كرد: كرب و بلاء(محنت و آزمايش). 95 شهيدان كربلاء بدون حسابرسي اعمالشان وارد بهشت خواهند شد.96 شخصي نامعلوم كه همه صداي او را ميشنيدند ولي هيچ كس او را نديد، در طول شب قبل از جنگ آيات وعيد را ميخواند.
كرامات سر بريده:97
هنگامي كه سر منتقل ميشد، قلم مرموزي از جنس پر آيات وعيد را بر ديواري مينوشت. همين آيات در كليسايي در رم كه 300 سال قبل از رسالت [حضرت] محمد [ص] ساخته شده، نوشته شده بود. سر، عطري از خود منتشر ميكرد و راهبي كه تحت تأثير نور حيرتانگيز ساطع شده از آن قرار گرفته بود مبلغي پول داد تا آن را در حجره خويش نگه دارد. شب هنگام سخن گفت و روز بعد راهب مسلمان شد و دراهمي كه او داده بود به سنگ تبديل شد؛ ماري به يكي از سوراخهاي بيني سر بريده خزيد و از ديگري بيرون آمد98. سر آيات قرآن را قرائت كرد99 خولي كه آن را در شب ورودش به كوفه به خانهاش برده و زير سبويي نهاده بود، ستوني از نور از آسمان فرود آمده و پرندهاي سفيد به دور سبو ميچرخيد.
مجازات كساني كه به [امام] حسين [ع] توهين كرده و او را مجروح ساختند.همه كساني كه به [امام] حسين [ع] ظلم كردند با مصيبتي فوري يا نهايي روبرو شدند:100 اين موارد ذكر شده است. قتل، كوري، بيماريهاي مختلف ( براي مثال جذام، تشنگي دائم، دستهاي خشك همچون چوب در تابستان و مرطوب و نمناك در زمستان) نيز مرگ در اثر سوختگي؛ نيش عقرب، ضعف و ناتواني، فقر، رانده شدن از خانه توسط همسر كساني كه اموال متعلق به [امام] حسين [ع] را دزديدند نيز مجازات شدند: كسي كه عمامه [امام] حسين [ع] را به سر خود نهاد به جنون مبتلا گشت و كسي كه عبايش را پوشيد به فقر دچار شد و كسي كه عطر او، گياهان رنگزا و لباسهايش را استفاده كرد به جذام و يا ريزش مو مبتلا شد. اقلام دزديده شده، دستخوش تغييراتي شدند كه يا آنها را غيرقابل استفاده ساخت و يا ارزش خود را از دست دادند: 101 گوشت شتران تلخ شد يا آتش گرفت، گياهان رنگزا و عطريات به خون بدل شدند و طلا در دست زرگران به مس يا آتش تبديل شد، زعفران آتش گرفت.
صفات فرا طبيعي [امام] حسين [ع] كه كراماتي پديد آورد102
پيشاني او قدري سفيد بود كه مردم ميتوانستند در تاريكي راه خود را به سوي او پيدا كنند. او قادر به معالجه بيماري بود103. او با دميدن بر علامتي سفيد در ميان دو چشم زني مؤمن باعث محو آن شد، 104 او تب فردي بيمار را معالجه كرد. او دست مردي را كه به خاطر لمس دست زني به هنگام طواف كعبه به وي چسبيده بود جدا كرد، فقهاء قبلاً تصميم به قطع دست گرفته بودند. قواي خارق العاده [امام] حسين [ع] همچنين او را قادر ساخت105 تا فرزندي شيرخواره را به حرف در آورد و نام پدر واقعياش را آشكار كند، به هر كسي كه از او خواست امكان حضور در وقايع گذشته در مكانهاي بسيار دور را بدهد( [امام] علي [ع] و [حضرت] محمد [ص] در مسجد قبا) ،106 و براي پسرش انگور و مو در غير فصل آن فراهم كند و نخلي بي ثمر را ميوه دار كند و تشنگي همه پيروانش را با گذاشتن انگشت سبابهاش در دهان ايشان فرو بنشاند و براي آنها در روز جنگ غذاهاي آسماني فراهم كند.107 و آب را در كربلاء با پرتاب تيري نزديك خيمه همسرانش جاري سازد.108 او به سوي آسمان علامتي داد و گروهي از فرشتگان فرود آمدند تا براي او بجنگند، اما او فدا كردن خود را برگزيد. او ميتوانست آينده را ببيند و رازها را بداند. كلاً اين [حضرت] محمد [ص] است كه به نزديكان او و يا به خود [امام] حسين [ع] در رؤيا از مرگي كه در انتظار اوست خبر ميدهد. او به پنج تن109 ميگويد كه [امام] حسين [ع] همانند برادرش ظالمانه كشته خواهد شد و اخلاف آنها از حسابرسي اعمال در روز قيامت بخشوده خواهند شد، اما اين يك حيوان وحشي است كه احساسات كوفيان را نسبت به او بر ملا ميكند.[12] او از قبل ميدانست كه عمربن سعد فرمانده سپاه دشمن است( و مرگ او را به فاصله كوتاهي بعد از مرگ خودش پيشبيني كرده بود110 و ميدانست كه سرش به نزد ابن زياد برده خواهد شد و حامل آن هيچ پاداشي دريافت نخواهد كرد؛ 111 او از خروج گروهي از خدمتكارانش در روز روشن مانع شد و چون نافرماني كردند و كشته شدند، او نام قاتلان را به اطلاع حاكم رساند.
اسامي و القاب [امام] حسين [ع]112
خداوند [امام] حسين [ع] را در تورات، "تسبير" و در اناجيل "طب" ناميد. هارون برادر موسي كه از نامهايي كه خداوند به پسران [امام] علي [ع] داده، اطلاع يافته بود، همان نامها را به پسران خويش داد. براي مطالعه فهرستي بلند و جالب از القاب [امام] حسين [ع] به شكل يك دعا 113 [امام] حسين [ع] و برادرش غالباً به عنوان"حجت خدا بر زمين" ارجاع داده ميشوند.114
آياتي از قرآن كه شيعيان تفسير آن را در باره [امام] حسين [ع] دانسته اند:115
يك نمونه، آيات 14 و 15 سوره احقاف است كه درباره مادري حامله كه رنج ميكشد و با درد بچه ميزايد، صحبت ميكند؛ تفسير اين آيه اشاره به [حضرت] فاطمه [س] دارد كه [امام] حسين [ع] را حامله شده است و وقتي از [حضرت] محمد [ص] ميشنود كه خداوند درباره سرنوشت نوه آيندهاش به او تسلي داده بيشتر ناراحت و غمزده ميشود. حروف مقطعه كهيعص را كه سوره نوزدهم با آن آغاز ميشود، خداوند براي زكريا اينگونه توضيح داده: ك= كربلا؛ ه= هلاك العتره؛ ي=يزيد؛ ع= عطشه؛ ص= صنبره. اين توضيح صرفاً جزيي از روايتي نسبتاً غامض است116 كه قسمتي از مجموعهاي از مقايسههاي عجيب و غريب را ميان سرنوشت [امام] حسين [ع] و سرنوشت يحيي فرزند زكريان تشكيل ميدهد(شايد به دليل اين بن مايه كه سرهاي بريده در ظرفي نهاده شدهاند): زكريا كه نامهاي پنج تن را از جبرئيل شنيده بود از اين واقعيت كه هنگام تلفظ نام [امام] حسين [ع] چشمانش پر از اشك ميشد اما هنگام تلفظ ديگر نامها احساس شادي ميكرد، متعجب شده بود خداوند او را از سرنوشت نوه [حضرت] محمد [ص] مطلع كرد، زكريا گريست و هق هق كنان از خداوند خواست تا به او نيز پسري بدهد كه او نيز بتواند مصيبتي همچون مصيبتي كه خداوند براي [حضرت] محمد [ص] محبوبش مقرر كرده، تحمل نمايد. خداوند به او پسري به نام يحيي اعطا كرد. در هر مرحله از سفر، از مكه به كوفه، [امام] حسين [ع] ، يحيي را به ياد آورد. بر اساس گزارشي ديگر117 خون [امام] حسين [ع] همچون خون يحيي خواهد جوشيد و خداوند براي خاموش كردن آن 7000 منافق، كافر و مسلمان شرور را خواهد كشت، همانطور كه براي يحيي اين چنين كرد.
داوريهايي در باره [امام] حسين [ع]
در سرتاسر جهان اسلام همدردي و احترام بالايي براي [امام] حسين [ع] وجود داشت. تنها طرفداران جنبش اموي بودند كه او را به عنوان " ياغ بعد انعقاد البيعه" به معني شورشي عليه قدرت رسمي و تثبيت شده معرفي كردند و از قتل او به دست يزيد چشمپوشي كردند. اما ديدگاه آنها نه تنها با مخالفت كساني كه رژيم اموي را تحقير ميكنند مواجه شد[13]، بلكه با مخالفت مسالماناني مواجه شد كه از قبول اينكه قاتلان بر اساس وجدان خود عمل كردهاند، سرباز زده و در عين حال به دنبال مستمسكاتي بودند تا از سرزنش [امام] حسين [ع] انقلابي، صحابه و نيز تائبون كه براي پرهيز از جنگ دروني بيطرف مانده بودند، اجتناب كنند118. در اين ستايش نسبتاً جهاني از [امام] حسين [ع] كه ناشي از نسب او با پيامبر است و نيز به علت اين باور كه او خود را براي آرماني فدا كرد، امكان تمايز واضحي ميان عقايد سنيها و معتقدات شيعيان وجود ندارد به جز در مورد امتيازات خاص و صفاتي كه تنها شيعيان به او اعطا ميكنند. برخورد بسيار مناسب سنيها محتملاً به شدت تحت تأثير اخبار تأثرآوري كه ابومخنف جمعآوري كرده، بوده است. اين اخبار مستقيماً و يا با اسنادي بسيار كوتاه، عمدتاً از كوفياني كه از رفتارشان نسبت به سبط پيامبر توبه كردند نقل شده، اين اخبار كه سرشار از احساسات كوفيان بود و با شخصيت علوي گرايانه كاملاً بارز مجموعه ابومخنف نشاندار شده اند، اساس گزارش مورخين متأخر را تشكيل داده و از طريق آنها در سرتاسر جهان اسلام منتشر شده است. از آنجايي كه هيچ اثري كه بتواند به عنوان راهنماي عقايد همه فرق شيعي درباره [امام] حسين [ع] باشد وجود ندارد در اينجا به اين موارد اكتفا ميكنيم: [امام] حسين [ع] در جايگاه خود به عنوان امام[نك. امامت] از امتيازات متعددي كه شيعيان دوازده امامي[نك. اثني عشري] ، اسماعيليه [نك. اسماعيليه]، زيديه[نك. زيديه] و جز آن، به ائمه اعطا ميكنند بهره ميبرد؛ همانند ديگر ائمه، او براي كساني كه از او درخواست ميكنند واسطهاي نزد خداست؛ از طريق توسل به اوست كه پيروان مؤمنش از هدايت بهرهمند ميشوند و به فلاح دست مييابند. به عنوان عضوي از پنج تن مقدس او به همان فيض الهي كه برادرش [امام] حسن [ع] درك ميكند نائل ميشود[نك. اهل البيت، اهل الكساء، [حضرت] فاطمه [س]، مباهله، و جز آن]. به عنوان سبط پيامبر او صاحب حرمت است. علاوه بر اين او داراي ويژگيهاي شخصي است، مخصوصاً صفت تقوي كه با به جاي آوردن 25 حج با پاي پياده از مدينه به مكه اقامه 1000 ركعت نماز در هر روز به ثبوت رسيده است.119 به خاطر عبادات طولانياش فرصتي اندك داشت تا به همسران خود اختصاص دهد و از اين رو فرزندان كمي داشت. ويژگيهاي ديگري كه او دارا بود، سخاوت (چندين داستان كه آن را به تصوي ميكشند، وجود دارد)، حلم، تواضع، فصاحت( به عنوان مدرك، سخنرانيها و اشعاري از او ذكر شده است) و نهايتاً ويژگيهايي كه ميتوان از اعمال او استنباط كرد همانند بياعتنايي به مرگ، تحقير زندگي با ذلت و عزت او و غيره.120 اما اساس تجليل [امام] حسين [ع] نزد شيعه در انگيزههاي عالي او نهفته است كه خود را براي آنها فدا كرد و البته در واقعيت بيروني هم محرك قهرماني آموزنده بود. از اين عقيده كه امامان همه آنچه را كه در گذشته بوده، هست و خواهد بود، ميدانند و دانش آنها با گذشت زمان افزايش نمييابد، ميتوان استنتاج كرد كه [امام] حسين [ع] از قبل سرنوشتي را كه در انتظار او و يارانش بود ميدانست؛ بنابراين او در حالي كه از مكه به سوي كوفه حركت خود را آغاز كرد كه از قرباني شدن قريب الوقوع خود آگاه بود اما هيچ ترديدي به خود راه نداد و براي فرار از اراده الهي تلاشي نكرد. حديثي كه در آن خداوند از او خواسته بود ميان فدا شدن و پيروزي (به كمك فرشتهاي) انتخاب كند، ارزشي بيشتر به اقدام او ميدهد چرا كه آن را عملي اختياري ساخته و از اين رو داراي اهميت والايي ميكند كه پرسشهايي در مورد هدف وجود دارد. متون شيعي در مورد اين نكته كاملاً روشن است؛ [امام] حسين [ع] خود و آنچه را كه داشت به خداوند تقديم كرد تا " دين جد خود [حضرت] محمد [ص] را احياء كند" و " آن را نجات دهد" و " از فساد و ويراني كه به خاطر رفتار يزيد متحمل شد نجات بخشد" علاوه بر اين او ميخواست وقاحت عمل منافقان را نشان بدهد و به مردم ضرورت قيام عليه حكومت ظالم و فاسق را بفهماند. خلاصه اينكه او خود را به عنوان اسوهاي براي جامعه مسلمان ارائه كرد.121 اين عقيده كه [امام] حسين [ع] ميخواسته تا با خون خود انسانها را از گناهانشان برهاند و آنها را نجات دهد و اينكه عمل او قرباني رهايي بخشي براي رستگاري جهان بود، با عقايد شيعي ناسازگار است. دست كم نگارنده اين مقاله هيچ اثري از آن در متوني كه به آنها مراجعه كرده نيافته است. ممكن است كه بعداً اين عقيده در تعزيهها و در اشعار معاصر نفوذ كرده باشد، چرا كه گذر از توسل به اين عقيده كاري ساده بوده و يا ممكن است چنين عقيدهاي حاصل نفوذ عقايد مسيحي باشد.
در ميان محققان اسلامي غربي، ولهاوزن (Wellhausen) و لامنس(Lammens) بعد از مطالعه دقيق منابع در دسترسشان در مورد شخصيت [امام] حسين [ع] به طرح ديدگاهايي پرداختهاند. ولهاوزن با هدايت شم نكتهسنج خود در وقايع تاريخي، تصويري زيبا از آن وضعيت و شخصيتهاي آن ترسيم كرده است؛ [اما] او هر گونه انگيزه ديني [امام] حسين [ع] را براي دلاورياش نفي ميكند و آن را صرفاً تلاش فردي جاه طلب براي دستيابي به قدرت مطلق ميداند. لامنس هيچ همفكري با دشمن يزيد سلحشور ندارد؛ او [امام] حسين [ع] را فردي سبكسر، بيهودهگرا122 و كاملاً عاقبت نينديش ميداند. هيچكدام از اين پژوهشگران اهميتي براي سخنرانيها و فرازهايي كه [امام] حسين [ع] در موقعيتهاي مختلف اظهار داشته قائل نشدهاند و آشكارا آنها را جعليات متأخر دانستهاند.
چه محتمل است كه ناقلان اخبار مفاد اين سخنان را بازنويسي كرده و به شكل ديگري در آورده و يا در آن تغيير داده باشند، اما با اين وجود، اين را بايد پذيرفت كه از اين اخبار در كل و مهمتر از آن از خود وقايع، شخصيت فردي كه ايدئولوژي سابق او بوده پديدار ميشود( بنيان گذاري حكومتي كه خواستههاي اسلام واقعي را تحقق بخشيد). فردي كه مطمئن است در راه حق بوده و سرسختانه تصميم ميگيرد كه به اهداف خود كه معمولاً همه آنها احساسات و تعصبهاي برخاسته از دين است، دست يابد و ياران او نيز كه مطمئن اند هدفي معقول دارند او را تكريم و تشويق ميكنند. اين تفسير شايد تصويري واقعي از خود [امام] حسين [ع] نباشد، اما به هر حال اين تصوير، آن چيزي بود كه نسل بعدي با انگيزههاي احساسي (احترام، دلسوزي براي مرگش) و يا سياسي(نبرد عليه امويان) خود را صرف آن كرد، مورخين عربي متأخر در آن سهيم شدند و به تحليل [امام] حسين [ع] و به جايگاه افسانهاي او در ميان شيعيان منتهي شد.[14] و [15]
_________________________________________________________________
1- ( ابن كنير/ ج 7/صص7-205)
2- مسعودي/ مروج, ج 4/صص 271/279/281 و غيره
3- (بلاذري/ 634/ پ- ر/636 و غيره)
4- ( ابن كثير/ج 8/ ص 162)
5- ( اغاني/ج 16/ صص 70-68)
6- (نك. طبري/ج 2/ ص 276)
7- (نك. اهلوردت/ صص 9-9028, 8-9031)
8- (ج8/صص 201 به بعد)
9- (نك.نامه سليمان بن صرد الخزاعي و ديگر شيعيان: طبري/ج2/ ص 234 و بعد و غيره)
10- (طبري/ج 2/ ص 257 و بعد دينوري/ص 252).
11- (طبري/ج 2/ ص 220 به بعد)
12- (طبري/ ج 2/ ص 232)
13- (طبري/ج 2/ص 274 و بعد؛ بلاذري/صص 639ر- 638پ و غيره).
14- (طبري/ج 2/ صص 6-274 و غيره).
15- (طبري/ج 2/ صص277/ 278 و غيره)
16- (طبري/ج 2/ صص 285و288)
17- طبري/ ج2/ صص288/293/ 303)
18- (طبري/ ج2/ صص297/298)
19- (طبري/ج 2/ ص302و بعد)
20- (طبري/ج 2/ ص 297 و بعد)
21- (طبري/ج2/صص 287,314/436؛ بلاذري/ص 644ر و غيره)
22- (طبري/ج 1/ ص 3305)
23- (طبري/ ص 315 و بعد)
24- (طبري/ج2/ص 316)
25- (طبري/ ج2/ ص320 و بعد)
26- (طبري/ ج2/صص24-317/ 326)
27- (خلافت يزيد اول, ص 169)
28- (طبري, ج2, ص 374 و بعد و غيره)
29- (طبري, ج2, ص 327)
30- (روايتهاي ديگر و طولانيتر اين سخنراني در محس امين , صص 60-255 آمده)
31- (طبري, ج2, ص 331 و بعد)
32- (همان صص 335و 342 و بعد)
33- (همان, ص 344)
34- (همان, ص 344 و بعد)
35- (همان, ص 345)
36- (همان, ص 346 و بعد)
37- (همان, صص 347و بعد, 350)
38- (همان, صص 4-351, 355 و بعد)
39- (همان, ص 356 و بعد)
40- (همان,ص 357 و بعد)
41- (همان, ص 358 و بعد)
42- (همان, ص 358 و بعد)
43- (اولي در ص 361 و دومي در گ 657ر)
44- (ص240)
45- (همان, ص 359)
46- (يعقوبي, ص290 و بعد, حضور اين طفل در دامان [امام] حسين [ع] را در چنين لحظاتي نامناسب اينگونه توضيح ميدهد كه او تازه متولد شده بود.)
47- (همان, ص 359 و بعد)
48- (همان, ص 362 و بعد)
49- (همان, صص 364, 366).
50- (همان, ص 365).
51- (يعقوبي, ص 291 و ديگر منابع شيعي)
52- (همان, ص 365).
53- (همان, ص 366).
54- (همان, ص 366).
55- (همان, ص 367).
56- نك. محسن امين, ص 352)
57- (همان, ص 368 و بعد)
58- (طبري، جلد2،صص4-332, 341, 345, 349 و بعد)
59- (همان: صص335, 336, 344, 246)
60- ( همان: ص 337 و بعد)
61- (همان: صص341 و بعد, 350 و بعد)
62- (همان: ص341)
63- (همان: ص 353 و بعد)
64- (همان: ص354و بعد)
65- (همان: ص 343و بعد)
66- (همان: صص 40-338)
67- (همان: ص 348 و بعد)
68- (همان: ص349 و بعد)
69- (همان, ص 366)
70- (همان, ص 368)
71- [نك. عسقلان]
72- (محسن امين, با جزئيات زياد, صص 4-390)
73- نك. اسماعيليه، ام الكتاب.
74- (ابن رستم الطبري، ص 59)
75- (ابن رستم طبري، ص 78)
76- ( ابن شهرآشوب، ج 3، ص 229)
77- (ارط، ص 71، اش، صص209، 231، 237)
78- .(اش، صص 209، 239)
79- (ارط، ص79؛ اش، ص 228 و بعد؛ خبر مشابه: ارط، ص 73؛ اش، ص 213)
80- (ارط، ص 72؛ اش، ص 209، محسن ا.، ص 163)
81- .(محسن ا.، ص 163)
82- .(اش، ص 229)
83- (ارط، ص 49، اش، ص228 و بعد و غيره)
84- (ارط، ص 79)
85- (اش، ص 234 و بعد)
86- (بل، ص 661ر؛ هو، ص 251؛ اش، ص 212 و بعد، محسن .ا. صص 302و بعد، 305و بعد)
87- (بل، ص 660پ؛ محسن ا.،ص 303و بعد)
88- (بل،ص 667پ؛ اش، صص 212، 218، 238؛ محسن ا. ص 304و بعد)
89- (خبرهاي مشابه، اش، ص 213 و جز آن)، (محسن ا. ،ص304)
90- (اش، صص 213، 236؛ اكث، ص 200 و بعد؛ محسن ا. ص 163)
91- (ارط، ص73؛ مف، ص 250 و بعد، اش ،ص 213؛ اكث، صص 199، 200 و بعد)
92- (نك. المتقي المتهدي، در كتابشناسي ذكر شده)، (اش، ص 219؛ اكث، صص 200، 201، محسن ا. ص 306 و بعد)
93- (اش،ص 238)
94- (محسن ا. ص 164 و بعد)
95- (اكث، ص 199)
96- (ط، ص 385)
97- (اش، ص 217 و بعد)
98- (ارط، ص 77 و بعد و جز آن)
99- (ط، ص 369؛ اش، ص 217 و بعد)
100- ( اش، صص 6-214؛ محسن ا. صص 51-348)
101- (اش، صص 215، 218)
102- (اش، ص 230)
103- (ارط، ص 77)
104- (اش، ص 210)
105- (اش ،ص 210 و بعد)
106- (ارط، صص 75، 77، 78)
107- (اش، ص 209)
108- (اش، ص 74 و قس. ص72)
109- (اش، ص 240)
110- (مف. ص251؛ اش ، ص 213)
111- (نك. مف. ص 251)
112- (ارط، ص 73، اش،ص 232)
113- نك.اش، ص 232.
114- (نك. براي مثال، مف.ص 198)
115- قس. مف. ص 199.
116- (اش، ص 237)
117- (اش، ص 238، قس، ص 234)
118- (نك. ابن خلدون، مقدمه، بولاق صص 1284، 177، 181، فصل في ولايه العهد)
119- (نك. محسن الامين، ص 124 و بعد)
120- (نك. براي مثال، محسن الامين، صص 125-39، 152، 156 و بعد)
121- (نك. براي مثال، محسن الامين، صص 136، 152 و بعد)
122- (اين نظر معاويه نيز بوده است: طبري، ج2، ص 197)
كتاب شناسي _______________________________________________________
يادآوري ـ براي اطلاع از دستهبندي منابع مورد استناد مؤلف، کتابشناسي مقاله با حذف اطلاعات تکميلي و تنها در حد ذکر عنوان کتاب و نام پديدآورندة آن به صورت زير تقديم خوانندگان عزيز ميشود.
1- ابن سعد، طبقات
2- بلاذر، انساي الاشراف
3- ابن قيتبه، الامامه و السياسه
4- دينوري، الاخبار الطوال
5- مبرد، الكامل
6- بيهقي، محاسن
7- ابن عبد ربه، عقد
8- مسعود، مروج
9- ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين
10- ـــــــ ، اغاني
11- ابن عبدالبر، استيعاب
12- ابن عساكر، التاريخ الكبير
13- ابن عبدون، شرح قصيده ابن عبدون
14- ابن حجر، تهذيب
15- ياقوت، معجم
16- بياسي، الاعلام بالحروب في صدر الاسلام
17- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه
18- ذهبي، تاريخ
19- ابن كثير، بدايه
20- ابن خلدون، العبر
21- عقاد، ابوالشهداء الحسين بن علي
22- متقي هندي، كنز العمال
منابع متقدم شيعي
1- ابن رستم طبري، دلائل الامامه
2- شيخ مفيد، الارشاد
3- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب
4- ابن صباغ مالكي، الفصول المهمه في معرفه احوال الائمه
5- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار
منابع معاصر شيعي:
1- محسن الامين، اعيان الشيعه
2- فهمي عويس، شهيد كربلا الامام الحسين بن علي بن ابيطالب
3- عبد الرزاق الموسوي المقدم، مقتل الحسين (ع) و حديث كربلا
4- محمد مهدي بن عبد الهادي المازندراني الحائري، معالي السبطين في احوال الحسن و الحسين
آثار محققان غربي:
1- اي.مولو، اسلام در سرزمينهاي شرقي و غربي
2- جي.ولهاوزن، اپوزيسيونهاي مذهبي - سياسي ذر اسلام آغازين
3- ـــــ ، امپراطوري اسلامي
4- لامنس، معاويه
5- ـــــ ، خلافت يزيد اول
6- دونالدسون، مذهب تشيع، تاريخ اسلام در ايران و عراق
اي.بوساني، مقالة "دين اسلام در تمدن شرق"
نظرات شما عزیزان: