او مى گويد: آنهايى كه افضليت را در امامت شرط نمى دانند نه تنها در مورد اين روايت مشكلى ندارند بلكه آن را به كلى از دلايل اعتقاد خود مى شمرند كه خليفه اول گفته است من به امامت انتخاب شده ام در حالى كه بهترين شما نيستم.و آنها كه روايت اقيلونى را پذيرفته اند گفته اند: اين سخن جدى نبوده است و هدف اين بوده كه مردم را بيازمايد و ببيند تا چه اندازه با او موافق يا مخالف، دوست يا دشمن هستند.سستى اينگونه توجيهات بر كسى پوشيده نيست چرا كه اعتراف هر كسى را بايد بر معنى واقعى آن حمل كرد و توجيه، نياز به قرينه روشنى داد كه در اينجا وجود ن دارد و به تعبيرى ديگر: اين اعتراف در هر محكمه اى به عنوان يك اعتراف واقعى پذيرفته مى شود و هيچ عذرى در مقابل آن پذيرفته نيست مگر اين كه با مدرك روشنى همراه باشد.سپس به ترسيم گويايى از شخصيت خليفه دوم و صفات و ويژگيهاى او و چگونگى محيط و زمان او پرداخته، مى فرمايد: او خلافت را در اختيار كسى قرار داد كه جوى از خشونت و سختگيرى بود با اشتباه فراوان و پوزش طلبى (فصيرها فى حوزه خشناء يغلظ كلمها و يخشن مسها يكثر العثار فيها، و الاعتذار منها).حوزه، در حقيقت در اينجا اشاره به مجموعه اخلاق و صفات ويژه خليفه دوم است و در واقع چهار وصف براى او ذكر فرموده است كه نخستين آنها خشونت است و تعبير به يغلظ كلمها اشاره به جراحت شديدى است كه از نظر روحى يا جسمى در برخورد با او حاصل مى شد.دومين آنها خشونت در برخورد است كه با جمله (و يخشن مسها) ذكر شده است، بنابراين (حوزه خشناء، دارنده صفات خشونت آميز) به وسيله دو جمله بعد از آن كه خشونت در سخن و خشونت در برخورد بوده است تفسير شده است.سومين ويژگى، اشتباهات فراوان و چهارمين آنها عذرخواهى از آن است كه با جمله (و يكثر العثار فيها، لغزش در آن فراوان است) و (الاعتذار منها، پوزش طلبى آن فراوان است) بيان شده است.در مورد اشتباهات فراوان خليفه دوم مخصوصا در بيان احكام و پوزش طلبى مكرر و همچنين خشونت در برخورد، مطالب فراوانى در تاريخ اسلام، حتى كتابهايى كه به وسيله دانشمندان اهل سنت تاليف يافته، ديده مى شود كه در بحث نكات به گوشه اى از آن اشاره خواهد شد.سپس مى افزايد: كسى كه با اين حوزه خلافت سروكار داشت به كسى مى ماند كه بر شتر سركشى سوار گردد، اگر مهار آن را محكم بكشد پرده هاى بينى شتر پاره مى شود و اگر آن را آزاد بگذارد در پرتگاه سقوط مى كند (و خود و اطرافيان خويش را به هلاكت مى افكند) (فصاحبها كراكب الصعبه ان اشنق لها خرم، و ان اسلس لها تقحم).امام (ع) در اين جمله وضع حال خود و گروهى از مومنان را در عصر خلافت خليفه دوم شرح مى دهد كه اگر با وجود ويژگيهاى اخلاقى كه در بالا اشاره شد در شخص خليفه، كسى مى خواست با او به مقابله برخيزد، كار به اختلاف و مشاجره و اى بسا شكاف در ميان مسلمين يا مواجهه با خطراتى از ناحيه خليفه مى شد و اگر مى خواست سكوت كند و بر همه چيز صحه بنهد خطرات ديگرى اسلام و خلافت اسلامى را تهديد مى كرد، در واقع دائما در ميان دو خطر قرار داشتند: خطر برخورد با خليفه و خطر از دست رفتن مصالح اسلام.
نظرات شما عزیزان: