تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7885
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 8744
بازدید ماه : 62022
بازدید کل : 10453777
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

2. مهربانی (رحیم، رحمان و رئوف)

یکی از ویژگی های خداوند در مقام مربی هستی که بسیار در قرآن تکرار و بر آن تاکید شده است، ویژگی رحمت و رأفت اوست. اهمیت صفت رحمت به اندازه ای است که
تمام سوره های قرآن، به جز سوره برائت که اقتضای آن را ندارد، با این صفت آغاز شده و نیز تنها صفتی است که خداوند با تعبیر «کتب» آن را بر خود فرض و حتمی کرده است: فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (انعام،54). در برخی از آیات نیز از گستردگی آن سخن گفته است: فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ (انعام، 147)؛ رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً (غافر،7) وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ (اعراف،156). جالب آنکه، به بندگان خطاکارش نیز نوید رحمت داده و آنها را از ناامیدی از رحمت خود، نهی کرده است: قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ (زمر، 53). در کنار صفت رحمت، ویژگی دیگری از خانواده معنایی آن، با عنوان «رأفت» وجود دارد که خداوند در بسیاری از آیات به آن نیز اشاره کرده و با دو پسوند «الناس» و «العباد» عمومیت آن را نشان داده است؛ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ‌ (بقره،143) و وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (آل عمران، 30). این دو ویژگی هرچند از نظر تعبیر، متفاوت اند، اما از جهت معنایی، هم خانواده اند؛ به این بیان که رأفت، اخص از رحمت است و بر شدت رقت دلالت دارد (مصطفوی، 1385، ماده رأف).
برخورداری مربی از رحمت و مهربانی در فرایند تربیت، با توجه به پیچیدگی و حساسیت خاص آن، امر بسیار مهمی است. هر مربی در خلال دوره مربیگری خود، با متربیانی سروکار دارد که دارای نقاط قوت و ضعفی هستند و چه بسا مرتکب خطا می شوند، در این صورت، بسیار سازنده است که علاوه بر گذشت از خطای ایشان، آنها را مورد لطف و رحمت خود قرار دهد. خداوند متعال نیز در بیشتر موارد، ویژگی غفور بودن را با ویژگی رحیم بودن، همراه کرده است. از سوی دیگر، در فضای تربیت، کودکان مصداق روشن متربیان هستند که به وجود چنین ویژگی در مربیانشان بسیار نیازمندند مربیان هرچه رحمت و مهربانی بیشتری داشته باشند، در وظیفه مربیگری خود موفق تر خواهند بود و شاید دلیل اینکه مربیان مهد کودک ها از میان بانوان انتخاب می شوند، در همین نکته نهفته باشد؛ چرا که این ویژگی در بانوان بیش از آقایان تجلی یافته است.
بنابراین هر که در جایگاه مربی قرار دارد، خواه والدین باشند، خواه معلمان و مربیان رسمی و خواه افراد دیگری که وظیفه مربیگیری در جامعه دارند، باید صفت رحمت و مهربانی را در خود تقویت کرده، چتر را بر سر همه متربیان خود بگسترانند و از این راه، آنان را تحت تاثیر خود قرار دهند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

بررسی صفات خداوند به منزله ی مربی ، در قرآن

چکیده

در یک نگاه، خداوند در رابطه با انسان، دو نقش اساسی دارد: یکی آفرینندگی و دیگری که مهم تر می نماید، ربوبیت و تربیت انسان است. بنابراین خداوند مربی انسان و تربیت کننده اوست و فراوانی بسیار بالای واژه «رب» در قرآن، در مقایسه با دیگر واژگان، می تواند شاهدی بر این ادعا باشد. این مقاله می کوشد تا مهم ترین صفات خداوند را به منزله مربی انسان، بررسی کند. از این رو، نخست مهم ترین صفات خداوند در مقام تربیت انسان، توصیف می شود؛ سپس، با توجه به اینکه بیشتر صفات خداوند در قرآن، ترکیبی است، بررسی می شود که کدام یک از صفات خداوند با یکدیگر به کار رفته اند. سرانجام صفات یاد شده، در چهار محور اساسی زیر مقوله بندی می شود: صفات دال بر «دانایی و حکمت»، صفات دال بر «مودت و رحمت»؛ صفات دال بر «عفو و مغفرت» و صفات دال بر «اقتدار و عزت». از این راه، مهم ترین صفات لازم برای مربی در تربیت دینی، از قرآن استخراج می شود.

کلید واژگان:

خدا به منزله مربی، رب، صفات خداوند، ترکیب صفات، مقوله بندی صفات، ترتیب دینی، مربی تربیت دینی.

مقدمه

«خدامحوری» بنیاد تربیت دینی است و تربیت دینی به معنای دین دار کردن متربی و پایبند کردن وی به مقررات و دستورهای الهی، بدون توجه به جایگاه خدامحوری در آن، به نحو شایسته حاصل نمی شود. خدامحوری ابعاد گوناگونی دارد که یکی از مهم ترین آنها توجه به خداوند در مقام مربی عالم هستی است. خداوند اساس و منشأ همه تأثیرات، در تربیت دینی است و همه هستی، از جمله انسان، در پرتو لطف و رحمت او حیات یافته، در سایه ربوبیت او پرورش می یابند. بنابراین در یک نگاه، خداوند در رابطه با انسان، دو نقش اساسی دارد: یکی نقش آفرینندگی و دیگری که مهم تر می نماید، نقش ربوبیت و تربیت انسان هاست. نقش دوم، فلسفه وجودی نقش اول است؛ بدین معنا که صرف آفرینش انسان، هدف ذاتی خداوند نیست؛ بلکه مقدمه ای برای تربیت انسان و زمینه ساز رشد و تکامل معنوی اوست. از این رو، خداوند تمام موجودات، بلکه همه هستی را برای رشد و تکامل ابعاد وجودی انسان آفریده است: وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ ... (جاثیه، 13). بنابراین خداوند، هم آفریدگار انسان است و هم مربی او؛ او را آفریده است تا به بهترین وجه تربیتش کند و از این رو، در برخی از آیات قرآن، به مربی بودن خود اشاره کرده است برای نمونه، در یکی از آیات می فرماید: إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ‌ (قصص، 30). در آیه ای دیگر، نه تنها به این صفت خود اشاره کرده است، بلکه آن را به رخ کشیده، برجسته می کند: ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ‌ (غافر، 64). این مقاله درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که خداوند به منزله مربی برتر هستی، در قرآن، چه صفات و ویژگی هایی برای خود بر شمرده است؟

موضوعات مرتبط: تربیتی
برچسب‌ها: تربیت در قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

- آينده نگر باشد. 
دين بايد دورنگر و در فكر آينده مردم باشد، آينده را براى پيروان خود توضيح دهد و راه هاى سعادت و پيشرفت را با آنها در ميان بگذارد. البتّه برخى از مكتب ها به جاى اينكه آخربين باشند آخوربين هستند.
6- جامع باشد. 
دين بايد هم به مسايل نظرى بپردازد و هم به مسايل عملى . هم به اين جهان بيانديشد و هم آن جهان را فراموش نكند. آنچه كه مورد نياز يك انسان و يا جامعه است در آن يافت شود. اين جامعيّت به زيبايى در قرآن مشاهده مى شود، زيرا مسايل مادّى ومعنوى ، دنيوى واخروى در كنار يكديگر ذكر شده اند.
قرآن ، در حالى كه از مسايل زناشويى سخن مى گويد: (نساءكم حرثٌ لكم فاتوا حرثكم اءنّى شئتم ) بلافاصله مى گويد: (و قدّموا لانفسكم )(39) براى آخرت خود توشه اى را پيش فرستيد. يعنى ضمن اينكه در انديشه تاءمين نيازهاى مادّى خود هستيد، در انديشه تربيت اولاد صالح نيز باشيد تا ذخيره اى براى آخرت شما باشد.
دين برتر، دينى است كه هم براى فكر و انديشه پيروان خود برنامه داشته باشد و هم براى دست و زبان و پاى آنها. هم در انديشه جسم مردم باشد و هم در انديشه روانشان . دين جامع ، دينى است كه هم به فكر اقتصاد مردم باشد، هم به فكر تفريح و تاءمين لذّت هاى مشروع آنان .
دين خوب مى گويد: اگر مى خواهى ورزش كنى ، با اين شعار ورزش كن . ((امروز لذّت ، فردا خدمت .)) اين معيار ورزش در اسلام است كه بايد در امورى مثل شنا، قايقرانى ، تيراندازى ، موتورسوارى ، اتومبيل رانى ، آموزش هاى نظامى و... به آن توجّه داشت .
آرى ، انجام اين گونه ورزش ها امروز لذّت دارد و با كسب اين مهارت ها مى توان فردابه جامعه خدمت كرد.(40) برخى ورزش ها شايد امروز مفيد باشد، امّا براى فردا چه سودى دارد؟! چه خدمتى براى جامعه در آن به چشم مى خورد؟! بگذريم از برخى از ورزش ها كه نه امروز دارد و نه فردا! دين برتر براى مسابقات جايزه قرار مى دهد، آنهم نه جايزه مصرفى مانند گلدان ، جام ومدال . پيامبر صلى الله عليه و آله وقتى مسابقه اى برگزار مى نمود به برنده آن شتر و يا درخت خرما جايزه مى داد، يعنى جايزه اى توليدى .
7- بن بست نداشته باشد. 
در اسلام ، راه بازگشت به روى هيچ كس بسته نيست و در بسيارى از آيات قرآن پس ‍ از بيان وضعيّت گناهكاران از توبه سخن به ميان آمده است . زيرا يكى از گناهان كبيره ، ياءس از رحمت خداست . هيچ كس ، در هيچ شرايطى نبايد از رحمت خدا ماءيوس شود و خود را در بن بست ببيند.
راستى چرا ما زود ماءيوس مى شويم و همه درها را به روى خود بسته مى بينيم . اگر در كنكور قبول نشديم نااميدى سراسر وجود ما را فرا مى گيرد! مگر تمام سعادت ها، در رفتن به دانشگاه است ؟ مگر تمام سعادت يك فرد، پيروزى در انتخابات و يا موفّقيّت در تجارت است ؟
دين خوب ، دينى است كه بن بست ندارد و مقصّران را در بازگشت از گناه و اشتباه راهنمايى و يارى مى كند.

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: آينده نگر باشد
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

عوامل شكوفايى فطرت 
در مقابلِ عواملى كه فطرت آدمى را تحت الشّعاع قرار مى دهند، عواملى هستند كه فطرت را شكوفا كرده ، آن را جلا بخشيده ، و درخشنده مى سازند. اكنون به بيان برخى از آنها مى پردازيم .
1- احساس خطر. بسيارى از انسان ها تا هنگامى كه به رفيق و پول و زور، يا پست و پارتى وابسته اند، به فطرت و امور فطرى - از جمله خدا - توجّهى ندارند، امّا همين كه دستشان از ابزار و وسايل ظاهرى قطع شد و يا از كمك آنها نااميد شده و احساس خطر نمودند، به فطرت خود باز مى گردند.
2- مشكلات . درگيرى با گرفتارى ها، انسان را متوجّه امور فطرى مى كند.
3- ياد نعمت هاى الهى . توجّه و تدبّر و تفكّر در نعمت هاى الهى ، فطرت را شكوفا مى كند.
امتيازات دين 
اكنون كه نياز به دين روشن شد، مناسب است به طور خلاصه ، امتيازات دين را ذكر كنيم :
1- دين قداست دارد. زيرا دين ، قانون خداست و قانون خدا مقدّس است .
2- دين با فطرت همراه و هماهنگ است . چنانكه توضيح داديم .
3- دين با عقل سازگار است . چنانكه توضيح داديم .
4- دين جامعيّت دارد. دين براى تمامى مسايل زندگى انسان ، برنامه و دستور دارد. از قبل از ولادت تا پس از مرگ ، وظايف ، مسئوليّت ها و كارهايى را كه بايد انجام و يا ترك شود، همه را متذكّر گرديده است .
صدها آيه قرآن و هزاران حديث از پيشوايان ، تكاليف و وظايف ما را در رابطه با خدا، جامعه ، خانواده ، دوستان و همسايگان و حتّى حيوانات و محيط زيست روشن و مشخّص نموده است . همچون آداب انتخاب همسر، مراسم عقد و ازدواج ، دوران باردارى ، تغذيه مادر، زايمان ، نامگذارى ، عقيقه ، لباس و تغذيه كودك ، خواب و گريه كودك ، مسئوليّت پدر و مادر، صميميّت با كودك ، آموزش و تريبت كودك ، و دوران جوانى ، پيرى ، بيمارى و مرگ .
على عليه السلام در نامه بيست وپنج نهج البلاغه به مسئول دريافت زكات دستور مى دهد: هنگام مراجعت در سوارشدن بر شترانى كه از بابت زكات دريافت نموده ، عدالت را مراعات كند! آرى دين جامع ، حتّى در سوار شدن بر مركب ، به عدالت سفارش مى كند.
روايات مى گويد: هنگام دوشيدن شير از پستان گاو، حقّ گوساله را مراعات كنيد و شير مورد نيازش را در پستان مادر باقى بگذاريد.
فقط در مورد لباس ، ده ها دستور وجود دارد. از نوع لباس ، رنگ وجنس آن ، بهداشت لباس ، بافت و دوخت آن و ... .
5 - دين از سرچشمه وحى است . در دين ، هواها و هوس ها، غرائز، محدوديّت ها، باند بازى ها و حزب گرايى ها راهى ندارد و تمامى دستورهاى دين از وحى الهى سرچشمه مى گيرد.

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

كدام راه ؟ 
ما انسان ها، براى سعادت و رشد خود به برنامه و طرح نيازمنديم و از سه طريق مى توانيم برنامه مورد نياز خود را به دست آوريم . به عبارت ديگر سه راه پيش روى ماست :
1- طبق ميل و سليقه خود عمل كنيم .
2- طبق خواسته هاى مردم برنامه خود را تنظيم كنيم .
3- خود را تسليم خدا نماييم و راه خود را فقط از او بگيريم .
راه خود 
راه خود ساخته ، هرگز راه مطمئنّى نيست ، زيرا معلومات ، اطلاعات و دانش انسان بسيار محدود است . او شاهد صدها اشتباه و خطا در اعمال گذشته خويش است . وجود پشيمانى هاى بسيار در زندگى ما دليلى است بر اشتباه بودن راهى كه رفته ايم و چه بسيار از تصوّرات ، برداشت ها و قضاوت هاى ما، كه بعدا معلوم مى شود اشتباه بوده است .
مضافاً، طوفان غرائز هر لحظه انسان را از سويى به سويى مى برد وخواسته هاى جديدى را مطرح مى كند، با اين وضع آيا صلاح است باز هم در انتخاب راهى كه به سعادت يا شقاوت هميشگى انسان مربوط مى شود، طبق فكر ناقص وعلم محدود خود عمل كند؟!
راه مردم 
راه دوّم نيز در نامطمئن بودن ، دست كمى از راه اوّل ندارد، چون همان خطا و سهو و محدوديّت كه در دانش و انديشه من بود در نظريه ديگران نيز هست . همان گونه كه من در دام هواها و هوس هاى خويش گرفتارم ، ديگران نيز همين گرفتارى را داشته و دارند و همان طور كه من بارها پشيمان شده و مى شوم ، ديگران نيز همين پشيمانى را داشته و خواهند داشت .
از همه اينها گذشته ، هيچ دليلى وجود ندارد كه من از سليقه خود صرف نظر كنم و دنبال سليقه هاى گوناگون ديگران باشم . آزادى خود را رها كرده ، اسير كسانى شوم كه نه حقيقت مرا مى شناسند، نه سعادت ابدى مرا مى دانند و نه معلوم است كه خير خواهم باشند.
راه دين يا راه برتر 
راه دين ، راهى است كه آفريدگار براى ما قرار داده و بديهى است كه سازنده هر كالايى به مشخّصات و نيازهاى آن از ديگران آگاه تر است و بهتر از هر كسى مى تواند مقرّرات مربوط به نحوه استفاده و يا حفظ و نگهدارى آن را مشخّص نموده ، اعلام كند.
آيا وجود انسان ، از يك كالاى ساخته دست بشر كمتر ويا ساده تر است ؟! راه ما و مقرّرات و قوانين زندگى ما را نيز بايد سازنده وخالق ما يعنى خداى بزرگ بيان كند، زيرا او از هر كس نسبت به بندگان خود آگاه تر و مهربان تر است .
انتخاب راه دين ، سفارش عقل است 
علاوه بر مطالب فوق ، انتخاب راه دين ، امرى كاملا عقلانى ومنطقى است ؛ زيرا انسان عاقل هميشه احتمال خطر را خصوصا اگر مهم باشد، جدّى مى گيرد.
در جمعى كه به مسافرت مى روند، آن كسى بر مبناى عقل و خرد گام برمى دارد كه هنگام سفر و احتمال خطر، چيزهايى با خود برمى دارد، طنابى براى بكسل كردن ، زنجير چرخى براى يخبندان ، جك و زاپاسى براى پنچرى ، چراغ قوّه اى براى تاريكى و چوب و چماقى براى حمله دزدى مسلح .
انسان عاقل همواره به پيش آمدهاى احتمالى سفر فكر مى كند و اين وسايل را همراه خود مى برد، در مقابل ، افرادى كه از عقل خود بهره اى نمى گيرند، سفر را آغاز كرده ، هيچ يك از وسايل مورد نياز را برنمى دارند. در طول سفر چنانچه مشكلى پيش ‍ نيايد و خطرى اتّفاق نيفتد. كسانى كه اين گونه امكانات را همراه خود برداشته اند ضررى نكرده اند؛ بلكه در طول سفر از احساس آرامش و اطمينان برخوردار بوده اند، امّا اگر نيازى به اين وسايل پيش آمد، كسانى كه همراه خود هيچ وسيله اى ندارند چه كنند؟ مانند همين ماجرا براى كسانى كه در اين دنيا، دين را برگزيده ، دستورهاى آن را اجرا مى كنند با كسانى كه دين را رها نموده و به آداب و اعمال دينى پايبند نيستند، اتّفاق مى افتد.
انسان عاقل ، بر اثر گفتار انبيا و بندگان صالح و صادق ، راه پر مخاطره اى را پيش ‍ روى خود مى بيند، آنان به او گفته اند: روزى فرا مى رسد كه بايد پاسخگوى اعمال خود باشد، پاداش كارهاى نيكش را مى بيند و به خاطر كارهاى زشت و ناپسندش مجازات مى شود. پيامبران الهى او را از ارتكاب گناهان باز داشته و انجام اعمال نيك را به او سفارش كرده اند.
به او گفته اند: سالى يك ماه رمضان ، روزه بگيرد. به جاى آنكه شراب بنوشد از خودِ انگور استفاده كند و روزى چند دقيقه در برابر خالق خويش نماز گزارد و به جاى بى حرمتى به ناموس ديگران ، ازدواج كند و عفّت خود را حفظ نمايد.
حال اگر اين وعده و وعيدها راست نبود و قيامتى به وجود نيامد و سؤ ال و جواب و پاداش و مجازاتى در كار نبود، كسى كه در دنيا ديندار بوده ، مقرّرات و دستورات دين را مراعات نموده ، هيچ ضررى نكرده است . بلكه حداكثر به اندازه اى كه فرد بى دين ، اوقات خود را صرف كارهاى بى ارزش نموده است ، فرد ديندار نماز خوانده ، يا دستورى دينى را انجام داده است ، امّا اگر قيامتى در بين بود، - كه به هزار و يك دليل هست - آن وقت افراد بى دين ، و غير مذهبى و لاابالى چه خواهند كرد!؟ بنابراين مذهبى ها به هر حال برنده اند و افراد لاابالى و غيرمذهبى ، در معرض خطر و ضرر قرار دارند.
البتّه روشن است كه انجام اعمال دينى و پايبند بودن به آداب آن ، صبر و استقامت مى خواهد، فرد ديندار براى انجام تكاليف دينى خود بايد متلك هاى افراد لاابالى را تحمّل كند، بويژه افرادى كه در ميان خانواده ها و دوستان غير مذهبى به سر مى برند بايد تحمّل بيشترى داشته باشند.
قرآن كريم مى فرمايد: روش مجرمان و خلافكاران ، اين است كه به مؤ منان مى خندند. و هرگاه از كنار دينداران مى گذرند (آنها را مورد تمسخر قرار داده و) به يكديگر چشمك مى زنند. و زمانى كه به نزد حزب و باند و گروهشان برمى گردند، مسرورند. (به اصطلاح پشت سر مؤ منان صفحه مى گذارند.) و هنگامى كه آنها را مى بينند مى گويند: اينها گمراهند.(1)
قرآن در اين آيات به چهار نوع برخورد زشت خلافكاران ، اشاره مى كند: خنديدن ، غمزه كردن ، فكاهى گفتن و نسبت گمراهى دادن . آنگاه در ادامه مى فرمايد: در روز قيامت نيز مؤ منان به آنان خواهند خنديد! آرى ، در روز قيامت آشكار مى شود كه زيانكار واقعى چه كسى است !

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: كدام راه ؟
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

قضایای حقیقیه بودن گزاره های قرآنی

 

پرسش:
آیا قضایا و گزاره ای قرآنی [اعم از معارف و احکام] قضایای خارجیه هستند یا قضایای حقیقیه یعنی ناظر به افراد موجود هستند یا ناظر به همه عصرها و نسلها است؟
پاسخ:

این یک مبحث منطقی و اصولی است که آیا قضایا و گزاره ای قرآنی [اعم از معارف و احکام] قضایای خارجیه هستند یا قضایای حقیقیه یعنی ناظر به افراد موجود هستند یا ناظر به همه عصرها و نسلها، توضیح این مطلب را در چند نکته می آوریم:

الف: قضایای خارجیه قضایایی هستند که ناظر به افراد موجود هستند و شامل غیر آنها نمی شود مثل این گزاره که:( همه افراد خانه مریض هستند) هر کس در پادگان بود مسموم شد اما قضایای حقیقه قضایایی هستند که حکم آنها شامل تمام افراد طبیعت آن شی می شود و مختص به موجود و معدوم و غائب نیست بلکه فراگیر و شامل است مثل این که می گوییم آتش سوزان است که طبیعت آتش سوزنده می باشد و به مصادیقی که در آینده هم می آیند صدق می کند.

ب: قوانین را که عقلاء عالم وضع می کنند به نحو قضیة حقیقیه است نه قضیه خارجیه چون قرار است که به این قوانین عمل شود و بیشتر این قوانین از مخاطبه خالی هستند ولی شامل حال غائبین و کسانی که بعداً می آیند خواهد شد.

ج: قوانین قرآنی هم برهمین اساس هستند با این خصوصیت که زمینه مشافهه در عصر و نسل های دیگر فراهم نیست در قوانین بشری واضع قانون می تواند در هر عصری مردم را مخاطب قرار دهد و یا دیگران مردم را از طرف واضع قانون مخاطب قرار دهند اما مردم این استعداد را ندارند که در عصرهای مختلف مخاطب خداوند واقع شوند با توجه به این خصوصیت با تأکید بیشتری قضایای قرآنی (احکام و چه غیر احکام) که متوجه عموم مردم است از نوع قضایای حقیقیه است و شامل همه افراد و همه زمانها می شود.

د: قرآن کریم خود را برای مردم یا زمان خاصی معرفی نکرده است بلکه می فرماید: (و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ، وحی شده است بر من این قرآن برای این که شما را انذار کرده بترسانم و هر که را این قرآن یا انذار بوی رسد)[1].

و هم چنین می فرماید:(و ما هو الا ذکر للعالمین) و هم چنین می فرماید(ان هو الا ذکر للعالمین)نیست قرآن مگر یادآوری برای همه جهانیان)[2].

و باز می فرماید:(إنها لاحدی الکبر نذیراً للبشر، به درستی این آیه یکی از بزرگترین آیات می باشد در حالی که ترساننده بشر است)[3].



[1]  سوره انعام آیه 19.

[2]  سوره قلم آیه 53.

[3]  سوره مدثر آیه 36.

 

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

 

مطالب قرآن کریم پیرامون چهار موضوع

 

پرسش:
کلیه مطالب قرآن کریم پیرامون چهار موضوع اصلی آورده شده آ ن چهار عنوان را بیان کنید؟
پاسخ:

مطالب قرآن کریم تقریبا پیرامون این موضوعات است:

1-خلقت انسان و کائنات

وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (20) وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (21) وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ(22)

ترجمه:

20- از نشانه‏های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس انسانهایی شدید و در روی زمین انتشار یافتید.

21- و از نشانه‏های او اینکه همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانه‏هایی است برای گروهی که تفکر می‏کنند.

22- و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین و تفاوت زبانها و رنگهای شماست، در این نشانه‏هایی است برای عالمان.

 

2-اثبات وجود خداوند وعقائد مربوط به آن

برای اثبات وجود خداوند براهین متعددی اقامه شده است که بعضی برای همه قابل فهمند و بعضی نیاز به تاملات دقیق فلسفی دارند یکی از براهین همه فهم و در عین حال متقن و قوی برای اثبات خداوند، برهان نظم است. این برهان از دو مقدمه تشکیل می شود:

 

1- در هر گوشه ای از جهان، آثار نظم و حساب و قانون و هدفمندی به چشم می خورد.

2- هر دستگاهی چنین باشد، سازنده ای عالم و عاقل دارد.

هر بیننده ای با اندک تاملی در دنیای اطراف خود پی به وجود نظم عظیم در عالم هستی می برد. کشف و اکتشافات در علوم نیز به این امر کمک می کنند. برای مثال به چند نمونه اشاره می کنیم:

 

1-   کره زمینی که در آن زندگی می کنیم با تمام عظمتی که دارد در مقابل مرکز منظومه شمسی یعنی قرص خورشید، به اندازه ای کوچک است که اگر یک میلیون و دویست هزار کره زمین را روی هم بگذارند، تازه به اندازه قرص آفتاب می شود. از سوی دیگر منظومه شمسی ما، جزئی از یک کهکشان عظیم بنام راه شیری است. جالب است بدانیم در کهکشان ما بیش از یکصد میلیارد 000/000/000/100 ستاره وجود دارد که خورشید تنها یکی از ستاره های متوسط آن محسوب می شود. از سوی دیگر در این جهان بزرگ، آنقدر کهکشان وجود دارد که از حساب و شماره بیرون است و هر قدر تلسکوپهای نجومی عظیمتر و مجهزتر می شوند، کهکشانهای تازه ای کشف می شود. بر اساس نظریه نیوتون مبنی بر جاذبه عمومی، قانون جاذبه عمومی به ضمیمه قوه گریز از مرکز به تمام سیارات حکمفرماست و در هر یک از سیارات، این دو قوه به طور متعادل وجود دارد و... و همین نیوتون معروف است که می گوید: «درباره آفریدگار جهان و خداوند هرگز شک نکنید زیرا معقول نیست ضرورت و علت و معلول فاقد شعور، به تنهایی رهبر وجود باشد....بلکه همه این امور حتما باید از مبدأی سرچشمه گرفته باشد که دارای علم و حکمت و اراده است.»[1]

 2-   به گفته دانشمندان اگر قشر خارجی کره زمین ده پا ضخیم تر از آنچه هست می بود، اکسیژن یعنی ماده اصلی حیات وجود پیدا نمی کرد یا اگر عمق دریاها چند پا بیشتر از عمق فعلی بود، کلیه اکسیژن و کربن زمین جذب می شد. اگر هوای محیط زمین، اندکی از آنچه هست رقیق تر می بود اجرام سماوی و شهابها دائما به سطح زمین می رسیدند و هر گوشه آنرا مورد اصابت قرار می دادند.

 

    کوچکترین ذره عالم، یعنی اتم، خود ساختمانی بسیار شگفت آور دارد که شرح این شگفتیها مجال جداگانه ای می طلبد.

 

بخاطر وجود این همه آیه و نشانه در عالم هستی است که خداوند در قرآن مجید می فرماید:(ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب،مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز نشانه های روشنی برای صاحبان خرد و عقل است[2]

 

3-اشاره به اعمال خوب و بد

انسانها در طول حیات خود با توجه به باورهایی که دارند، عمل می کنند. از نظر قرآن و عقل، برخی اعمال خوب و صالح اند و برخی اعمال بد و ناصالح. رفتار و منش انسان با دیگران گاهی خوب است و گاهی بد. در نگرش قرآن کارهای خوب و بد انسان، در مرحله اول به خود او بازگشت می کند. اگر کسی حتی به دیگران بدی کند، اولین کسی که متضرر می شود، خود اوست و در حقیقت او به خود زیان رسانده است. به عبارت دیگر، خداوند در دنیا و آخرت با ما آن گونه عمل می کند که ما با دیگران برخورد کرده ایم. پذیرش این نکته مهم تربیتی می تواند آثار بسیار با عظمتی در رفتار و اعمال ما داشته باشد. در این زمینه آیات و روایات زیادی وجود دارد که ما در ذیل به برخی از آیات شریفه قرآن اشاره خواهیم نمود.

1. نتیجه خوبیها و بدیها متوجه خود انسان است: مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیهَا جاثیه/15؛ هر کس کار شایسته ای به جا آورد، برای خود به جا آورده است و کسی که کار بد کند، به زیان خود اوست.

4-قصه انبیاء الهی

در قرآن مجید به عنوان کتابی آسمانی که دچار تحریف و دستکاری نشده است، نام 27 نفر از پیامبران، ذکر گردیده است. این اسامی عبارتند از:

 

1.آدم 2.ابراهیم 3.ادریس 4.اسحاق 5.اسماعیل 6.الیاس 7.ال‏یاسین 8.ایّوب 9.داوود 10.ذُوالکِفْل 11.زکریّا 12.سلیمان 13.شعیب 14.صالح 15.عُزَیْر 16.عیسی 17.موسی 18.لوط 19.نوح 20.هارون 21.هود 22.یحیی 23.الیسع 24.یعقوب 25.یوسف 26.یونس 27.محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله 28.عمران.

 

البته قرآن مجید، عمران (پدر حضرت مریم) را آشکارا به عنوان پیامبر الهی معرفی ننموده، لیکن احادیث قابل توجهی در تأیید نبوّت او از امام صادق علیه‏السلام وارد شده است[3]

 

5-بیان احکام

بنابر قول مشهور حدود پانصد آیه از آیات قرآن درباره احکام فقهی است; امّا به نظر می رسد آیات الاحکام بیش از اینها باشد.

 

گروهی از دانشمندان اسلامی کتابهای آیات الاحکام خود را بر اساس پانصد آیه سامان داده اند; امّا برابر آنچه بحرانی در تفسیر شریف برهان نقل کرده یک چهارم آیات قرآن را فریضه ها و احکام تشکیل می دهد.1

 

اگر هدف از احکام القرآن آن دسته از آیات الهی باشند که مسلمان باید بدانها اعتقاد و جامعه عمل بپوشاند آیات بیش تری در این موضوع قرار خواهد گرفت و از پانصد آیه بیش خواهد بود.

 

ابن عربی در کتابِ احکام القرآن خویش از این شیوه و مفهوم بهره برده و بیش از هشتصد آیه را مورد بحث و تفسیر قرارداده که از جمله آنها آیه دوم سوره بقره: (الذین یؤمنون بالغیب) است.

 

وی ایمان به غیب را از جمله احکام قرآنی می داند.[4] امّا آنچه از عنوان آیات الاحکام به دست می آید و معنای جاری ورایج آن است آیاتی است که احکام فرعی را در بر دارند. مفسران در کتابهای تفسیری خویش سازوار با آگاهیهای علمی و شیوه تفسیری که گزیده اند نکته و جستارهای: ادبی فلسفی عرفانی اخلاقی و تربیتی فقهی و بلاغی را به بوته بررسی می نهند.

 

شهید مصطفی خمینی در تفسیر خویش بحثهای گوناگونی را مطرح ساخته و بر نکته های فقهی آیات تأکید دارد.

 

با این که تفسیر ایشان بخش اندکی از قرآن را در برمی گیرد: سوره حمد و 46 آیه از سوره بقره اما نکته های فقهی ارزش مندی را زیر عنوان (الفقه) بیان کردیده است.

 

همه گزاره هایی که زیر عنوان (الفقه) در تفسیر ایشان آمده احکام برگرفته از آیه نیست بلکه بسیاری از آنها احکام پیوسته به آیه و واژه های آن از زاویه های گوناگون و در بردارنده برگونه ای حکم فقهی است; زیرا آیات الاحکام به معنای ویژه آن در آغاز سوره بقره زیاد نیست با این حال ایشان عنوانی را به برداشتهای فقهی ویژه می کند و برای نگاه فقهی به آیات در کنار دیگر نگاهها: فلسفی عرفانی و… سهمی درخور باور دارد.

 

افزون بر این در جای جای بحثهای فقهی و اصولی ایشان توجه به آیات قرآن کریم در بیرون آوردن حکم فقهی و بحثها نقش اساسی دارد (ربّ اجعلنا مقیم الصلوة.)

2 . (ربنا لیقیموا الصلوة.)

3. (واوصانی بالصلوة والزکوة ما دمت حیّاً.)

4 . (یا بنی اقم الصلوة وامر بالمعروف.)

5 . (قالوا یا شعیب اصلوتک تأمرک.)

6 .(وما کان صلاتهم عند البیت الا مکاءً و تصدیة.)

روزه در امتهای پیشین: در بیان تاریخ و پیشینه روزه با استفاده از آیات قرآن به بحث می پردازد از جمله خداوند از زبان حضرت مریم می فرماید:

 

(انّی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلّم الیوم انسیاً.)

 

من نذر کردم که برای خداوند رحمن روزه بگیرم پس هرگز امروز با انسانی گفت و گو نخواهم کرد.

 

وی ازاین ایه استفاده می کند که روزه در روزگاران پیشین بوده و این که سکوت جزء روزه بوده یا خیر روشن نیست و با توجه به آیه صوم: (کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم)61 نتیجه می گیرد که روزه در اسلام با روزه مشروع در امتهای پیشین هماهنگی دارد و این دو آیه پیشینه روزه را به زمان حضرت مریم می برد و با توجه به آیه اخیر و روایتی که درباره حضرت آدم وارد شده و روایتی که از علی(ع) نقل می کند به این نتیجه می رسد که آدم نخستین روزه گیرنده است.

(کلوا واشربوا حتی یتبیّن لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر ثمّ اتمّوا الصیام الی اللیل.)

بخورید و بیاشامید تا هنگامی که رشته سپیده پگاه از رشته سیاه باز نموده شود پس روزه را تا به شب به پایان برید.

 

از آیه استفاده می شود که نخوردن و نیاشامیدن از امور اولیه است که در روزه واجب است. آن گونه که از اقرب الموارد به دست می آید روزگار پیشین درروزه خوردن و آشامیدن را از نیمه شب تا نیمه روزترک می کردند سپسه خداوند آن را از فجر (اذان صبح) تا شب قرارداد. بنابراین ساعتهایی از آغاز آن برداشته شده و ساعتهایی به پایان آن افزوده گردیده است.

 

از تذکره علامه این مطلب به دست می آید که در آغاز اسلام تنها از خوردن و آشامیدن خودداری می کرده اند و آغاز خودداری پس از نماز عشا و یا هنگام خواب تا هنگام عشاء و خواب بوده است.65

 

این تغییر زمان روزه درهنگام جنگ خندق رخ داد.

 

از چیزهایی که پیش از اسلام در هنگام روزه ترک می شده آمیزش جنسی بوده است و در آغاز مسلمانان نیز برابر آن عمل می کردند تا آیه نازل شد:

 

(احلّ لکم لیلة الصیام الرفث الی نسائکم.)

بر شما آمیزش با همسرانتان در شب روزه حلال شده است.



[1] دائرة المعارف فرید وجدی، ج 1، ص 496                               

[2] سوره آل عمران.آیه 190. ترجمه تفسیر نمونه

[3] ترجمه تفسیر المیزان، ج 3، صص 327 و 326.

[4] (احکام القرآن) ابوبکر محمد بن عبداللّه معروف به ابن عربی اشبیلی مالکی تحقیق علی محمد بجاوی ج8/1 داراحیاء التراث العربی بیروت

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

 

ملاک بودن آیات قرآن یا روایات

 

پرسش:
باید آیات قرآن را ملاک قرار داد یا روایات و احادیث قدسی زیرا روایات و احادیث و سیره پیامبر در مورد چگونگی کیفیت حظور نوزاد در آخرت اختلافات لا ینحلی وجود دارد حال باید قرآن که کلام خداست را ملاک دانست یا روایات و احادیث و امثال آن
پاسخ:

درباره سوال شما باید بگوییم به طور کلی پیرامون این مساله سه نظریه کلی داریم:

1.عده ای قائل بودند تنها کتاب الهی ما را کفایت می کند.(مشهورترین و اولین قائل این مساله عمر بوده است که گفته بود حسبنا کتاب الله)

2.عده ای قائل بودند که تنها می توان از احادیث استفاده نمود چرا که کلام الهی قابل فهم نیست و احتیاج به مفسر دارد و ما باید به مفسران حقیقی که همان معصومین علیهم السلام هستند رجوع کنیم.(این همان مسلک اخباریگری است  که در میان علمای شیعه نیز طرفدارانی داشته است)

3.اما آنجه که مورد قبول غالب علمای شیعه بوده و هست این است که ما باید از هردو منبع استفاده کنیم و برطبق حدیث ثقلین کتاب الله و عترتی دو ثقلی هستند که از یکدیگر جدا نخواهند شد .اما این نکته را باید توجه داشت که ملاک قطعی الصدور ما همان قرآن کریم است و احادیث به عنوان مفسر و مبین آیات الهی قلمداد می شوند از اینرو هرگاه احادیث و روایات ما با صریح قرآن در تضاد بودند از اعتبار ساقط می شوند و علمای علم حدیث هم این نکته را همواره ذکر کرده اند که احادیث باید از نظر سندی و دلالتی با اصول مسلم دینی که مورد تایید قرآن و عقل سلیم  هستند مخالفتی نداشته باشند و در واقع خود معصومین به ما این ملاک را داده اند که صحت و سقم احادیث را با عرضه کردن آن ها به قرآن و عقل سلیم بسنجید.درهمین راستا پیامبر گرامی اسلام می فرمایند : احادیث دروغ زیاد به من نسبت می دهند هرگاه احادیثی از من به شما رسید آن ها را به کتاب خداوند عرضه کنید.(مورد سنجش قرار دهید)[1] یا در حدیثی دیگر می فرمایند: زمانی که از من حدیثی روایت شد آن را بر کتاب خدا عرضه کنید اگر موافق کتاب بود آن را قبول نمایید و اگر موافق نبود آن را رد نمایید.[2]ضمن اینکه شاید ما در مسائل فقهی چندان نیاز به استفاده از عقل نداشته باشیم و عمده منبع استنباط ما کتاب وسنت باشد اما در مسائل اعتقادی عقل هم وارد می شود لذا اگر در مسائل اعتقادی و کلامی حدیثی (چه قدسی و چه غیر قدسی )ویا سیره ای از معصومین (ع) با کتاب خدا و عقل سلیم معارض بود نشانگر نادرست و جعلی بودن آن می باشد .



[1] الإفصاح،ص60

[2] الصوارم المهرقه،ص156

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

 

چرا وحی به صورت لفظ نازل می ‏شود؟
معارف، معانی مجردی در مخازن الهی می‏باشد که هر انسانی را امکان دسترسی بدان نیست.برای بهره‏گیری انسان از آنها، معارف به صورت لفظ تنزل کرده، و خدای سبحان توسط انبیا و برگزیدگان خود، عموم مردم را با حقایق آشنا می‏نماید.
افرادی نوع انسان گرچه از نظر آداب و زبان گفتگو با یکدیگر متفاوتند، لیکن از جهت حقیقت خلقت، از یک فطرت همگون و هماهنگ، و از یک فرهنگ و زبان مشترک بهره‏مند می‏باشند.و به همین خاطر همه خواستار یک نوع معارف هستند.
وقتی زبان فطرت انسانها همگون باشد، در سخن گفتن و القاء معارف به آنها نیازی نیست که تفاوت زبان گفتگو در نظر گرفته شود و از هر ملیت با زبان خاصی، پیامبری انتخاب شود که همزبان آنان باشد. بلکه چون فرهنگ محاوره یکسان است از بین صدها نوع زبان اگر وحی به یک زبان نازل شود برای همگان حجت خواهد بود، زیرا هر انسانی از هر ملتی که باشد پیام هر پیامبری را درک می‏کند، چون همه انبیا بر اساس فطرت، سخن می‏گویند و فطرت، یک چیز است.
بنابراین آنچه دلیل، دلالت می‏کند به عنوان لطف و از خدا(نه بر خدا)واجب است، آن است که خدای سبحان پیام خویش را به انسان، ابلاغ نماید، تا اتمام حجت شده و لئلایکون للناس علی اللّه حجة بعد الرسل(نساء، 165)، تحقق یابد، و وحی الهی به صورت لفظ در اختیار همگان قرار گیرد.قرآن در این باره می‏فرماید:ما قرآن را به صورت لفظ عربی، نازل کردیم تا شما در آن اندیشه نمایید:انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون(یوسف، 2)، همان معارف که اگر به صورت لفظ تنزل نکند، بشر عادی به آن دسترسی ندارد، انه فی ام الکتاب لدنیا لعلی حکیم.(زخرف، 2)
پیامبران و هم زبانی با قوم خود
اما اینکه می‏فرماید هر پیامبری به زبان قومش مبعوث می‏شود، ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه(ابراهیم، 4)یا اشاره به همین معناست که عنوان شد-که هر پیامبری بر هر تعداد از افراد انسان که مبعوث می‏شود، با زبان فطرت آنها سخن می‏گوید که زبان هنگان است و معارف الهی هماهنگ با فطرت انسان بوده.و هیچگاه وحی تحمیل بر فطرت انسانی نمی‏باشد-و یا به این معناست که از هر قومی که پیامبری برگزیده می‏شود، همزبان با آن قوم است، یعنی اگر از قوم بنی‏اسرائیل پیامبر مبعوث شد بر زبان همان قوم(عبری یا سریانی)وحی می‏آورد، و اگر از قوم عرب پیامبری انتخاب شد با زبان عربی از طرف خدا سخن می‏گوید، نه اینکه از هر قومی لازم است، پیامبری همزبان با همان قوم مبعوث شود و رسالت هر پیامبری اختصاص به قوم خودش دارد.این دو مطلب کاملا از هم متفاوت هستند آنچه مفاد آیه است، مطلب اول است نه دیدگاه دوم.مفاد آیه، قضیه خارجیه است، یعنی اگر از قومی پیامبری مبعوث شده به زبان همان قوم سخن می‏گوید نه اینکه اختصاصی به آن قوم داشته باشد.
نزول تدریجی قرآن
قرآن نیز به عنوان آخرین پیام الهی به صورت لفظ تنزل کرد، تا انسان با معارف آسمانی آشنا شود، گرچه قرآن دو نزول جمعی و تدریجی دارد، لیکن نزول جمعی قرآن که دفعتا بر روح پیامبر اسلام(ص) تجلی نمود، از سنخ لفظ نیست.لفظ، در نزول تدریجی قرآن است که در طول رسالت پیامبر(ص) بر او نازل شده و هر آیه‏ای از آیات قرآن بیشتر از یک بار بر پیامبر نازل نشده است و در یک بار نزول و تلفظ هر لفظی بیش از یک نوع هیأت و اعراب شکل نمی‏گیرد.اگر برخی آیات قرآن دو مرتبه نازل شده، بدون هیچ‏گونه تفاوت در دو جای قرآن تنظیم شده و جا داده شده‏اند.

 

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از گناهانی که به حکم عقل و شرع بسیار مذمت شده است؛ ظلم است. انسان ظالم بیش از این که به دیگران ظلم کند؛ به خود ظلم کرده است. زیرا اگر انسان کار خوبی انجام دهد؛ در اصل به خودش خوبی کرده است. کسی که مثلا دست فقیری را می گیرد، به خویشتن لطف کرده است. بله فرد کمک کننده به فقیر کمکی رسانده است؛ ولی در واقع، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است. در دنیا دوست پیدا می کند؛ خدا چند برابر در دنیا به او می دهد و در آخرت هم بهره ای صد چندان دارد.
کسی هم که در حق دیگران بدی می کند؛ در اصل به خودش ستم کرده است. زیرا در دنیا و آخرت ضرر می کند. اولین ضرر دنیوی او این است که دوست شفیقی را از دست داده و یا دشمنی برای خودش ساخته است و دومین آن، تقاص است در همین دنیا. زیرا یکی از گناهانی که نتیجه اش در همین دنیا دیده می شود، ستم به دیگران است. و نتیجه شوم دیگرش در آخرت است.
در قرآن مجید، آیات زیادی در مذمت ظلم وارد شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود: «انّ الظّالمین لهم عذاب الیم؛ قطعاً برای ستمگران عذاب دردناکی هست»[1] «و انّ الظّالمین لفی شقاقٍ بعیدٍ: ستمگران در عداوت شدید دور از حق[و در برابر حق] قرار گرفته اند»[2] «الا لعْنة اللّه علی الظّالمین؛ آگاه باشید؛ لعنت خدا بر ستمگران باد.»[3] «یوم لا ینفع الظّالمین معْذرتُهم و لهم اللّعنةُ و لهم سوءُ الدّار؛ روز قیامت روزی است که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی بخشد و لعنت خدا بر آن ها، و جایگاه بد نیز برای آنان است.»[4]  «وَ اللَّهُ لا یحِبُّ الظَّالِمین؛ خداوند ستمکاران رادوست ندارد»[5]
به کلمه ظلم و ظالمین در قرآن مراجعه کنید تا ببینید چه جزای بزرگی برای ستمکاران در نظر گرفته شده است.«لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ کذلِک نَجْزِی الظَّالِمینَ؛ برای آنان بستری از دوزخ و برفرازشان پوشش هایی از آتش است و ما این گونه ستمکاران را پاداش می دهیم.»[6]
در روایتی امام باقر علیه السلام ظلم را به سه دسته تقسیم می کنند: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ الظُّلْمُ ثَلَاثَةٌ: ظُلْمٌ یغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا یغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا یدَعُهُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یغْفِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَالشِّرْک بِاللَّهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یغْفِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِیمَا بَینَهُ وَ بَینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یدَعُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَالْمُدَاینَةُ بَینَ الْعِبَادِ وَ قَالَ علیه السلام مَا یأْخُذُ الْمَظْلُومُ مِنْ دِینِ الظَّالِمِ أَکثَرُ مِمَّا یأْخُذُ الظَّالِمُ مِنْ دُنْیا الْمَظْلُومِ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: ظلم و ستم سه گونه است: ستمی که خدا می آمرزد و ستمی که خدا نمی آمرزد و ستمی که خدا رها نمی کند. آن که خدا نیامرزد؛ شرک به خداست و آن که می آمرزد؛ ستم بر نفس است و آن که وانگذارد، حق بندگان است بر یکدیگر. فرمود: آنچه مظلوم از دین ظالم بستاند؛ بیشتر از آن است که ظالم از دنیای مظلوم می ستاند»[7]  فردای قیامت، کارهای نیک ظالم را بر می دارند و به مظلوم می دهند و همین طور گناهان مظلوم را به ظالم می دهند.
در این روایت اشاره شده است؛ ظلمی که به واسطه آن خداوند ظالم را رها نمی کند؛ ظلم و ستم به دیگران است. باری تعالی از حق الناس نمی گذرد. خداوند در کمین ظالمین، نشسته است تا حق ظالم را بستاند. در قیامت خداوند از حسنات ظالم بر می دارد و به مظلوم می دهد. لذا حضرت باقر علیه السلام فرمودند: آن مقداری که مظلوم از دین ظالم می گیرد،؛ به مراتب بیشتر است از آن چه که ظالم از دنیای مظلوم گرفته است.
در میان ظلم در حق مردم، آن ظلمی که مظلوم، یاور ندارد؛ خطرش بیشتر و عواقبش هولناک تر است. «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ لَمَّا حَضَرَ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ الْوَفَاةُ ضَمَّنِی إِلَی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ یا بُنَی أُوصِیک بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَکرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ یا بُنَی إِیاک وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یجِدُ عَلَیک نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ؛ حضرت باقر علیه السلام فرمود: پدرم علی بن الحسین هنگام وفات مرا در آغوش گرفته فرمود: پسرم تو را وصیتی می کنم که پدرم هنگام وفات به من نمود از جمله سفارشی که نمود این بود که فرمود: بترس از این که ستم روا داری به کسی که جز خدا ناصری ندارد.»[8]
به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر رسید که سعد بن معاذ از دنیا رفته است. آن حضرت با اصحاب خود آمدند و دستور داد؛ سعد را غسل دهند و خود بر در ایستاد و چون حنوط و کفنش کردند و تابوتش برداشتند؛ رسول خدا بی کفش و رداء او را تشییع کرد و گاهی سمت راست تابوتش را می گرفت و گاهی سمت چپ آن را تا به قبرش رسانید و خود میان قبر او رفت. لحدش را درست کرد و خشت بر او چید. می فرمود سنگ به من دهید و گل بدهید و میان خشت ها را گل می زد و چون تمام شد و خاک بر او ریخت و قبرش را ساخت. رسول خدا فرمودند: من می دانم کهنه می شود و کهنگی به او سرایت می کند؛ ولی خدا دوست دارد، هر که کار کند، محکمش نماید. بعد از دفن، مادر سعد برخاست و گفت ای سعد بر تو گوارا باد بهشت! رسول خدا فرمودند: ای مادر سعد آرام باش. زیرا سعد گرفتار فشار قبر شد. رسول خدا برگشتد و مردم برگشتند و به آن حضرت گفتند: یا رسول اللَّه ما دیدیم با سعد آن کردی که با احدی نکردی. شما بی رداء و کفش دنبال جنازه اش راه رفتید. فرمود: فرشته ها بی ردا و پای برهنه دنبال او بودند و من به آن ها تأسی کردم. گفتند: راست و چپ تابوتش را گرفتی؟ فرمود دستم در دست جبرئیل بود و هر جا را می گرفت؛ می گرفتم. گفتند: تو دستور غسلش را دادی و بر او نماز خواندی و او را به دست خود در قبر نهادی و باز هم فرمودی که سعد فشار قبر دارد؟ فرمود آری چون در خانه بد اخلاق بود».[9]
آری خداوند متعال از کوچکترین ظلمی که در حق بنده ای شود؛ گذشت نخواهد کرد. جناب سعد بن معاذ به خانواده ستم می کرد و خداوند اولین جزای او را در قبر می دهد.
دنیا دار مجازات نیست. گرچه در دنیا هم عده ای مجازات می شوند؛ ولی محل اصلی مجازات عالم برزخ و قیامت است. بهترین تنبیه و مجازات، مجازات قیامت است. زیرا اگر ستمکار مریض شود یا فقیر شود؛ در دنیا مؤمنین هم مریض می شوند؛ فقیر می شوند. برای انبیا گرفتاری پیش می آید. گرچه آن ها از این موقعیت ها و امتحانات استفاده کرده و به کمال می رسند. پس جزای دنیوی بسیار ضعیف است. خداوند در همین دنیا ظالم را مکافات می کند. ما انسان ها صبرمان کم است. ولی خداوند متعال حلیم و صبور است. اگر بنده اش ستم کرد به او فرصت می دهد تا جبران کند. اگر جبران نکرد در همین دنیا گرفتار شده و مکافات اصلی را در قیامت می کشد.
ولی انسان ها باید بدانند که هر کار خوب و بدی که انجام می دهند؛ در مرحله اول نتیجه اش را خودشان می بینند. چرا ائمه اطهار علیهم السلام در مقابل بدی دیگران با این که قدرت مقابله به مثل را داشتند؛ ولی بدی نمی کردند. زیرا مطمئن بودند کسی که بدی می کند و به کسی ستم می کند در اصل به خودش کرده و تیشه به ریشه خود زده است. کسی که مثلا فحش می دهد؛ به طرف مقابل غیر از رنجش، آسیبی نرسانده؛ ولی به خودش ضربه مهلکی زده است. زیرا زبانش به گناه آلوده شده و شخص این چنینی دعایش مستجاب نمی شود. ملائکه و خداوند و مؤمنین از چنین شخصی بیزارند. در قیامت هم باید حساب پس دهد.
در مسائل زناشویی و ارتباط با دوستان، کسانی که گرفتاری برایشان به وجود می آید؛ نباید به حساب خدا بگذارند. منشأ بسیاری از گرفتاری ها و اختلافات، خودمان هستیم.
خواهری بدون تحقیق و بدون توجه به تذکرات والدینش،با جوانی ازدواج می کند و بعد کشف می شود که جوان معتاد و آلوده به فساد است. نمی شود خطای خودمان را به حساب دیگران و یا خداوند بگذاریم. یا به خاطر عشق زودگذر و چند روز شاد بودن، در پارتی های کذایی شرکت کرده و یا با دوستان ناباب طرح رفاقت ریخته، و به بهانه دیگری دوست پسر، پیدا می کند و بعد از مدتی او را رها می کند؛ حال مطرح می کند که عدالت خدا کجا رفت؟ دختران از این موضوع غافلند که پسران حاضر به ازدواج با دوست دخترشان نیستند. زیرا به آن ها بدبین هستند. فکر می کنند غیر از این آقا پسر، دوست پسر دیگه ای هم دارد.
واقعا اگر کسی در هنگام ازدواج، عجله نکرد؛ تمام تلاشش برای ازدواج با همسری بود که دو ویژگی ایمان و اخلاق داشت؛ نه مال و ثروت و یا زیبایی، مطمئن باشد که مورد ظلم واقع نخواهد شد. زیرا امام صادق علیه السلام فرمودند: دخترتان را به نکاح جوان مؤمن درآورید که اگر دختر شما را دوست نداشت؛ ایمانش اجازه نخواهد داد که با دخترتان بد اخلاقی کند.
در پایان متذکر می شوم:                                                                
1. اگر کسی به ما ظلم کرد؛ ما هرگز قصد ظلم به او را نداشته باشیم. زیرا ما هم مثل او می شویم ظالم.
2. در این گونه مواردبهتر است از طرف مقابلمان گذشت کنیم. او را به خدا سپرده و تمام ستم های او را فراموش کنیم تا آرامش روحی و روانی پیدا کنیم. به پیروی از ائمه اطهار برای هدایتش دعا کنیم. در غیر این صورت کینه در قلبمان جای می گیرد که سودی به جز مریض شدن و به هم ریختن اعصاب ندارد.
3. به خدا توکل کرده و از ایشان استمداد کنیم تا امورات زندگی ما را سامان دهد.

 پی نوشت ها:

[1] ابراهیم، 22.
[2] حج، 53.
[3] هود، 18.
[4] غافر، 52.
[5] آل عمران، 57.
[6] اعراف، 41.
[7] بحارالانوار، ج‏72، ص 311.
[8] اصول کافی ج2 ص 332.
[9] امالی شیخ صدوق، ترجمه کمره‏ای، ص 385.
 منبع: شیعه 24

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

در قرآن کریم آیاتی که بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نازل می‌شد دارای علت و سببی بود که به اذن خداوند توسط فرشتگان برای رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرستاده می‌شد که در مجموع به آن‌ها شاًن نزول می‌گویند که اصطلاحاً سبب نزول می‌باشد .
در روایت است که امام صادق(علیه السلام) به حالت چهار زانو در مجلسی نشسته بود و پای راست خود را بر روی ران پای چپ قرار داده بود, در این هنگام مردی گفت فدایت شوم این نوع نشستن مکروه است. حضرت فرمودند: نه این چنین نیست, بلکه این سخنی است که یهودی‌ها می‌گویند.
آن‌ها می‌گویند: «هنگامی که خدای متعال آسمان‌ها و زمین را آفرید و به عرش مسلط گشت,به این صورت نشست تا استراحت نماید.»
خدای متعال هم این آیه را در ردّ کلام باطل آن‌ها فرمود که: «الله ُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ» تا «هُوَ العَلیّ العَظیم» و امام صادق علیه السلام در همان حالت که نشسته بود باقی ماند.
 
عکس‌العمل شیطان هنگام نزول آیة الکرسی
امام محمد باقر(علیه السلام) از امیرالمومنین علی(علیه السلام) روایت فرموده:
«هنگامی که آیة الکرسی نازل شد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: آیة الکرسی آیه‌ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت، هر بُتی که در جهان بود, با صورت به زمین افتاد.»
در این زمان ابلیس (شیطان) ترسید و به قومش گفت: «امشب حادثه‌ای بزرگ اتفاق افتاده است, باشید تا من عالم را بگردم و متوجه حادثه شوم که چه بوده است.»
تعریف کرسی در آیه‌ای که به آیه الکرسی معروف شده است کرسی از ریشه( ک- ر- س) گرفته شده و به معنی اتصال یافتن اجزای یک ساختمان به هم می‌باشد ونیز کرسی را تختی هم می‌گویند که بر آن می‌نشینند که در این زمینه می‌توان برای کرسی سه معنی آورد : 1/ علم الهی 2/ جسم بزرگ کیهانی 3/ قدرت و سلطنت الهی
ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید, مردی را دید و از او سوال کرد( باید توجه داشت که از رویات استفاده می‌شود, شیطان به تمام اشکال از موجودات عالم, ممکن است ظاهر گردد و در اینجا هم به صورت انسانی در آمده و از مرد سوال می‌کند!) 
«دیشب چه حادثه‌ای اتفاق افتاد؟»
مرد گفت: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به ما فرمود : آیه‌ای از گنج‌های عرش نازل شده است که بت‌های جهان به خاطر آن همگی با صورت به زمین خورده‌اند ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن‌ها خبر داد.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

شرط دوم، ميزان توانايي انسان در فهم قرآن:‏ 
قرآن، كتابي است كه به انسان فرصت انديشيدن مي دهد، هم درباره خويش و ماقبل خويش و مابعد خودش و هم درباره مخلوقات ديگر. كتابي است كه به تعابير گوناگون انسان را مخاطب قرار داده و به او انگيزه مي دهد تا براي فهم حقايق هستي بكوشد و از نعمت عقل بهره ببرد. كتابي است كه بارها و بارها متذكر شده كه من براي هدايت شما و راهنمايي شما انسان ها نازل شده ام. آيا اين كتاب و اين دستورالعمل براي مخاطبانش قابل فهم است ؟ يكي از بحث هاي مهم علوم قرآني مساله ميزان فهم انسان از قرآن است. اين بحث كه معمولا در ضمن موضوع حجيت قرآن مطرح مي شود، بسيار پردامنه و فاصله مخالفان و موافقان آن زياد است. 
از آنجا كه روايات مربوطه، محور اصلي اختلاف ياد شده در باب حجيت قرآن است به نظر مي رسد كه مهم ترين روايت در ايجاد اين همه اختلاف و فاصله، احاديث «من خوطب به» است. در اين دسته از روايات، با عبارات مشابه، آمده است كه «انما يعرف القرآن من خوطب به» (كليني، ج 8، ح 485) يعني فقط كساني كه مخاطبان قرآن هستند، آن را مي شناسند. در بررسي اين روايات و مساله فهم قرآن، به طور خلاصه به چند نكته اشاره مي شود: 
1- چنانچه آيات قرآن بايد با هم سنجيده و فهم شود، در احاديث هم اجمال ها و اختصاص ها، تنها در سايه بررسي كلي روشن مي شود و در هيچ زمينه اي نبايد از يك يا دو حديث، نتيجه اي خاص گرفت. 
2- علاوه بر مقايسه احاديث با هم در متن هر حديث هم نبايد به عبارتي از آن بسنده كرد، بلكه لازم است سياق آن عبارت، شان صدور روايت و بخصوص مخاطب روايت مورد توجه قرار بگيرد. 
3- كلمه خوطب در برخي روايات جاي دقت و بحث دارد. امام صادق ع مي فرمايند: قرآن را كسي مي فهمد كه مخاطب آن است. در مرحله خطاب هاي عمومي، همه مردم قرآن را مي فهمند، حتي مشركان. چنانچه اگر نمي فهميدند، در مقام مبارزه و مخالفت با آن برنمي آمدند.اما فهم مرحله خطاب هاي ويژه مثل حروف مقطعه، از قدرت مردم خارج است. 
4- نكته مهم در مساله فهم قرآن اين است كه چنين موضوعي، مثل بسياري از معارف ديني، حكم يك طرفه ندارد و برخورد صفر و يك با آن اشتباه است، يعني اين كه فهم قرآن امر بين الامرين است. نه مي شود گفت قابل فهم است و نه اين كه قابل فهم نيست. سلسله مراتب در آن، بسيار قابل توجه است. 
از يك طرف مي توان گفت: آيات قرآن في حد نفسه قابل درك است. هر مسلماني بايد تامل كند و بفهمد و عمل كند كه اگر قابل فهم نباشد، خطاب به انسان و دستور تعقل و تدبر و امر عرضه روايات به قرآن و... همه و همه غير حكيمانه و تكليف مالايطاق مي شود. از طرف ديگر، نزول قرآن به صورت غير مستقيم و از باب اياك اعني و اسمعي يا جاره (حويزي، ج 3، ص 198 مجلسي، ج 92، ص 381 كليني، ج 2، ص 631) است؛ يعني گاه كسي مخاطب قرار گرفته، ولي ديگران اراده شده اند، پس در بسياري از موارد قرآن از مرحله ظهور لفظي خارج شده و معناي غير ظاهري و باطني دارد. 
اين اجمال ها، مجاز، كنايه ها و استعاره ها كه در قرآن هست، كلام را متشابه مي سازد، يعني امر را بر خواننده مشتبه مي كند و امكان اشتباه او را فراهم مي سازد و فهم معناي آنها كارهر كسي نيست. (ر.ك. ميانجي، ص 65 طالقاني، ج 3، ص 31 سبحاني، ج 3، ص 382-344، خرمشاهي، ص 185). 
5- اگرچه قرآن خود را به اوصاف بيان و تبيان و مبين ستوده؛ اما هر كسي مي داند كه فهم آن براي عوام آسان نيست و حتي براي خواص و علما نيز در يك سطح ممكن نيست؛ زيرا در همه علوم و نيز در علم تفسير و فهم قرآن، عالمان در يك حد و سطح نيستند. 
6- همان قرآني كه خود را به وصف بيان ستوده، همان قرآن تصريح دارد كه به بيان پيامبرص نيازمند است و حتي تصريح دارد كه رسول الله هم اين بيان را از جانب خود ندارد، بلكه از طريق وحي و از جانب صاحب كلام آگاه شده است (قيامت/16، نحل/44) اين آيات به روشني گواهي مي دهند كه قرآن بدون بيان رسول گرامي ص و به تبع ايشان ائمه عليهم السلام قابل فهم نيست و خداوند هم به سوال از آنان امر فرموده است.

زهره اخوان مقدم

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 4 / 3 / 1394

قرآن با شناساندن فقر انسان، فناي دنيا، واقعيت مرگ، حساب سخت قيامت، وسعت رحمت حق و قدرت و علم بي حد او از يك سو و خباثت شيطان و عداوت او با انسان و حقيقت گناه از سوي ديگر، در مسير دواي درد انسان گام برمي دارد. 
قرآن كتابي آسماني است كه در مدت 23 سال به وسيله روح الامين بر قلب مبارك پيامبرص نازل شد. (شعراء/193)اين قرآن هدايت است از گمراهي، بينايي است از كوري و نگاه دار است از لغزش ها و نور است در تاريكي. (كليني، فضل القرآن) اين قرآن ريسماني است كشيده از آسمان تا زمين. (مسلم، فضائل الصحابه) شگفتي هايش ، پايان و تازگي هايش كهنگي ندارد. (كليني، فضل القرآن) 
هدف از نزول قرآن اين است كه انسان را هدايت كند. پيام او حيات بخشيدن است (انفال/24) و دعوت به ساختن انساني كه از قيد تعلقات مادي وارسته باشد. انسان & برتر، كه دعوت به حق و صبر كند (عصر/3)، تا هم خود انسان قرآني شود و هم از جمع چنين افرادي ، جامعه اي از بهترين انسان ها پديد آيد. جامعه اي كه عدل ، نيكي ، رحمت، كرامت انساني، وفا و صداقت در آن مستقر باشد و منكر، جهل، ضلالت، ستم و سوء اخلاق در آن ريشه كن شود. آري پيام قرآن اين است. در يك كلمه: هدايت به سمت خير و نور و رحمت و رفع هر گونه ظلمت. (مائده/16)در قرآن كريم 5وظيفه، ناظر به قرآن به ما مسلمانان امر شده است: قرائت، استماع، ترتيل، تلاوت و تدبر در قرآن كه مهم ترين آنها تدبر است و اثبات ضرورت تدبر به عهده اين نوشتار نيست اگر چه در آن شكي هم وجود ندارد، پس در اين نوشتار به 2 شرط ازشرايط تدبر مي پردازيم.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 3 / 3 / 1394

عجیب ترین معلم تاریخ

امام سجاد

در مجلسهای مذهبی سالروز شهادت و سالروز ولادت امام سجاد علیه السلام گرامی داشته می شود اما تاریخ شهادت آن حضرت تحت الشعاع مراسم عاشورا قرار می گیرد و در تولد ایشان نیز - در کنار تولد امام حسین و حضرت اباالفضل علیهماالسلام – فرصت کافی برای صحبت درباره این امام در دست نیست.


اساسا راه شناخت اهل بیت علیهم السلام آن نیست که مقید به مناسبت ها باشیم. هر روز روز امام سجاد علیه السلام است و هر روز برای پیامبر صلی الله علیه وآله است و هر روز مختص به پرفضیلت ترین بندگان خدا در روی زمین – که محمد و آل محمد هستند – اختصاص دارد و ما باید از هر روزمان استفاده کنیم تا از راه مطالعه زندگی و گفته ها و عمل به راه زندگی ائمه علیهم السلام ، به آنان نزدیک شویم.

 

شبیه ترین به امیرمومنان

امام زین العابدین علیه السلام شبیه ترین مردم به جد خود امیرالمومنین علیه السلام بود. شبها بسیار نماز می گذارد و بسیار قرآن تلاوت می نمود. مشکهای پرآب به دوش می کشید و به خانه ایتام و مسکینان می رفت. حدود سیصد خانواده از مستحقین را از جهت آب و نان اداره می کرد و نمی دانستند که چه کسی به آنها غذا می دهد تا آنکه پس از رحلت که اثر جای مشک آب و ظرفهای نان را به دوش حضرت دیدند و خانوده های فقیر مدینه که بی آب و نان ماندند، فهمیدند آن کارها را حضرت علی بن الحسین انجام می داده است.

بجز آن، امام سجاد علیه السلام روزی صد گوسفند در آشپرخانه می کشتند و سفره ایشان همیشه گسترده بود که فقرا و یتمیان و مسکینها و در راه ماندگان می آمدند. امام شخصا به آشپزخانه سرکشی و از مردم پذیرایی می فرمود. (1)

امام سجاد علیه السلام، برده داری بود که بجای شلاق زدن و کار کشیدن از برده ها، آنها را در فضایی قرار می داد که بتوانند حقایق و معارف دینی را به صورت علمی و عملی بیاموزند و بعد آزاد شوند

غذا بردنهای مخفیانه شبانه و سفره پهن کردن های روزانه امام سجاد علیه السلام یادآور این آیه از قرآن است:

الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره/ 274)؛ كسانى كه اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشكار انفاق مى‏كنند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شایسته و مناسب است و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند.

بنابراین آنچه نزد خدا پسندیده است، آن است که دو نوع انفاق داشته باشیم: بخشی از اموال خود را در روزها و آشکارا در راه خدا خرج کنیم - که هر کسی بتواند از آن مطلع شود - و بخش دیگر را شبانه و به روشهای مخفیانه، که کسی متوجه نشود. جالب آن است که این آیه در شأن امیرالمومنین علی علیه السلام نازل شد که همان مقدار پولی را که داشتند، بخشی را آشکارا و بخشی را مخفیانه خرج نمودند. امام سجاد علیه السلام هم در اینجا به این سنت اسلامی عمل نمودند. بخشی از رسیدگی های خود به فقرا را مخفیانه و بخشی را آشکار انجام می دادند.

اینها بخشی از صفات والای اخلاقی و رفتاری امام سجاد است.

امام سجاد (ع)

مدرسه انسان ساز

نکته دیگری که در زندگی زین العابدین علیه السلام تعجب آور است، خریدن برده است. هر چند باور کردن آن مشکل است، امام سجاد علیه السلام بسیار بسیار برده می خریدند و نگه می داشتند، اما مگر یک نفر در زندگی چند خادم نیاز دارد و مگر یک انسان توان مدیریت کردن چند خادم را در هر لحظه دارد؟ ما که می دانیم امام علیه السلام و هیچ کدام از خاندان نبوت، تجارت برده نمی کردند و این کار را ناپسند می شمردند؛ بنابراین در این کار حضرت چه حکمتی وجود دارد؟

با مطالعه زندگی امام سجاد علیه السلام در می یابیم که امام در واقع مدرسه ای راه انداخته بودند و خود هم آن را مدیریت می فرمودند. روش کار اینگونه بود که برده می خریدند و آنها را چند ماه پیش خود نگه می داشتند و اخلاق و رفتار صحیح و دینی را آموزش می دادند و در نهایت، آنها را آزاد می کردند. این رفتار آن حضرت جزو بزرگترین خدمتهایی بوده که می شده در آن زمان انجام داد که به فکر هیچکسی نمی رسید. برخی از این برده ها بعدا مشهور و نقش آفرین شدند و برخی از آنها به مقامات معنوی دست یافتند و همه اینها در سایه پرورش در سایه امام سجاد علیه السلام بود.

امام سجاد علیه السلام، برده داری بود که بجای شلاق زدن و کار کشیدن از برده ها، آنها را در فضایی قرار می داد که بتوانند حقایق و معارف دینی را به صورت علمی و عملی بیاموزند و بعد آزاد شوند.

رفتار آن حضرت با برده ها خواندنی است. توجه علاقمندان را به مقاله ای در همین سایت جلب می کنیم.

از زندگی امام سجاد علیه السلام می آموزیم که راه حق هیچگاه بسته نمی شود. هر قدر هم که بی یار و یاور و تحت فشارهای حکومتی باشیم اگر تقوای خدا را مراعات کنیم، همواره خدا راهی را در پیش روی ما قرار خواهد داد و به اندیشه ما برکت می دهد

همواره در مسیر حق

با نگاه کلی به زندگی امام، می فهمیم که ایشان هیچ لحظه ای بیکار و معطل نماندند آن هم در شرایط رعب آلود آن دوران (بنی مروان) که سخت ترین شکنجه ها و کشتن ها و فحاشی ها و بی آبرو کردنها برای دوستان اهل بیت علیهم السلام روا شده بود. به عنوان مثال حجاج، دست و پای یحیی بن ام طویل را به جرم پیروی از امام سجاد علیه السلام برید و او را به شهادت رساند که تنها یکی از جنایتهای فراوان حجاج، استاندار وقت، بود. با این حال امام از هیچ فرصتی برای روشن کردن راه حق کوتاهی نمی فرمود.

از زندگی امام سجاد علیه السلام می آموزیم که راه حق هیچگاه بسته نمی شود. هر قدر هم که بی یار و یاور و تحت فشارهای حکومتی باشیم اگر تقوای خدا را مراعات کنیم، همواره خدا راهی را در پیش روی ما قرار خواهد داد و به اندیشه ما برکت می دهد.

جالب آنکه ایشان با همه مشغله ها، از عبادت غافل نبودند؛ روزهای بسیاری را روزه می گرفتند و شبهای بسیاری را به نماز و قرآن به صبح می رساندند و با این همه، عبادتهای خود را در مقایسه با عبادتهای علی علیه السلام ناچیز می شمردند.

نکته آخر آنکه امام علیه السلام مراقب بودند یاد و خاطره عاشورا فراموش نشود و به همین دلیل هر وقت برای آن حضرت آب می آوردند، گریان می شدند. از ایشان می آموزیم که برای زنده نگه داشتن راه حقیقت بجای سخنرانی های مکرر، با عمل خود مردم را آگاه کنیم.

هر چه بیشتر درباره زندگی اهل بیت علیهم السلام مطالعه می کنیم علاقه ما به ایشان افزایش می یابد. خدایا ما را در دنیا و آخرت با آنان قرار ده و ما را در شبیه شدن به آنان موفق گردان.

 

پی نوشت:

1) مجموعه زندگانی چهارده معصوم، حسین عمادزاده، ص683.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 3 / 3 / 1394

مظهر تمام و کمال عبودیت

امام سجاد (ع)

 


زبان و قلم از وصف مقام عبودیت علی بن الحسین علیهماالسلام عاجز است، کسی جز خود حضرات معصومین علیهم السلام نمی تواند ایشان را توصیف نماید. در این نوشتار بر آن شدیم که اشاراتی به مقام عبودیت علی بن الحسین علیهماالسلام از میان کلمات معصومین علیهم السلام و راویان احادیث، بیابیم، تا شاید بر قلب قاسی نویسنده اثری افتد چرا که سخن هرگاه از قلب برخاست لاجرم بر دل نشیند.


زیب و زین عالم امکان علی بن الحسین                   نور یزدان سید سجاد، زین العابدین

مشرق صبح ازل، مفتون حُسن لم یزل                     دردمند شام محنت، مبتلای شامتین(1)

 

شیخ کلینی (ره) در کتاب شریف کافی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که: «علی بن الحسین علیهماالسلام وقتی به نماز می ایستاد رنگ حضرتش دگرگون می شد و وقتی سجده می کرد تا عرق از بدنش خارج نمی شد سر بر نمی داشت!» (2)

و باز از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که پدرم (یعنی حضرت باقر علیه السلام) می فرمود: «وقتی علی بن الحسین به نماز می ایستاد، گویی شاخه درخت بود، که جز آنچه باد از او به حرکت در آورد چیزی از او تکان نخورد!»(3)

یعنی در مقابل خداوند با کمال خشوع و تواضع می ایستاد و همانند عبید که در مقابل موالی بی حرکت می ایستند و بدون اذن او هیچ کاری انجام نمی دهند آن حضرت نیز بی حرکت بود.

و صدوق(ره) نیز در کتاب علل از ابان تغلب نقل می کند که وی به امام صادق علیه السلام گفت: من علی بن الحسین را دیدم که وقتی به نماز می ایستاد رنگ او دگرگون می شد. امام صادق علیه السلام به او فرمود:

«به خدا قسم علی بن الحسین به خوبی می دانست که مقابل چه کسی ایستاده است!» (4)

حضرت سجاد علیه السلام دارای پانصد درخت خرما بود در نزد هر درخت دو رکعت نماز می خواند و در موقع نماز رنگش تغییر می کرد و ایستادنش در نماز مانند ایستادن بنده ذلیل بود که در مقابل پادشاهی بلند مرتبه ایستاده باشد و اعضای بدنش از خوف و خشیت الهی می لرزید و به گونه ای نماز می خواند که گویی این نماز آخرین نماز اوست و بعد از این نماز دیگری نخواهد خواند

ابوحمزه ثمالی رضی الله عنه نقل می کند و می گوید: حضرت علی بن الحسین علیهما السلام را دیدم که نماز می خواند. عبای آن حضرت از دوشش افتاد، آن را راست و منظم نفرمود تا آن که نماز تمام شد. از ایشان از علت این امر جویا شدم، فرمود: «وای بر تو آیا می دانی در خدمت چه کسی بودم؟!» (5)

و باز روایت شده که وقتی زمان وضو فرا می رسید رنگش زرد می شد، به ایشان گفته می شد که این چه حالی است که شما را عارض می شود، می فرمود: «شما نمی دانید که من مقابل چه کسی ایستاده ام!» (6)

حدیث دیگری که نسبتاً طولانی است ولی خالی از لطف نیست حدیثی است که مرحوم شیخ مفید اعلی الله مقامه از امام صادق علیه السلام روایت نموده که حضرت فرموده:

عبادة

«به خدا قسم که علی بن أبی طالب علیهماالسلام تا هنگام مرگ به هیچ حرامی دست نیازید و هیچ گاه بین دو امر قرار نگرفت مگر اینکه سخت ترین آن دو را از جهت بدنی انتخاب نمود در حالی که در هر دو امر رضایت خداوند بود و هیچ مصیبتی بر رسول خدا وارد نمی شد، مگر اینکه رسول خدا، امیرالمومنین را در جریان قرار می داد، چرا که به او اطمینان داشت و هیچ کس از این امت غیر از علی توانایی عمل کردن مانند رسول خدا را نداشت و حضرتش اگر عمل خیری انجام می داد با حالت خوف و رجاء انجام می داد و با مال خود و یا دست رنج خود که با عرق پیشانی به دست آورده بود هزار بنده را در راه خدا آزاد نمود و لباسش فقط از کرباس بود و هنگامی که آستینش بلند بود آن را می برید [و به نزد خیاط نمی رفت] و از بین فرزندان او هیچ کس از جهت لباس و فقاهت به او شبیه تر از علی بن الحسین نبود. هنگامی که ابوجعفر امام باقر فرزند علی بن الحسین - علیهم السلام - بر پدر وارد شده بود و دیده بود که پدرش به گونه ای عبادت می کند که هیچ کس نمی تواند آن گونه عبادت کند و دیده بود که رنگ حضرت از شب زنده داری زرد شده و چشمانش از شدت گریه از بین رفته و پیشانی و بینی مبارکش در اثر سجده مجروح شده و ساق پا و قدم های حضرت از ایستادن در نماز ورم نموده، امام باقر علیه السلام در چنین حالی فرموده  بودند که من نتوانستم خودم را از گریه نگه دارم وقتی که او در چنین حالی دیدم، پس به حال او گریستم و او مشغول فکر کردن بود بعد از گذشتن اندکی زمان از وارد شدن من به من رو نمود و فرمود ای پسرم: مقداری از آن نوشته ها را که در آن کیفیت عبادت علی بن ابی طالب هست را به من بده! به او آن نوشته ها را دادم! حضرت سجاد علیه السلام مقداری مطالعه نمود، سپس آن ها را رها کرد وفرمود: چه کسی می تواند مانند علی بن ابی طالب خدا را عبادت کند؟!»(7)

و باز شیخ مفید (ره) نقل نموده از امام باقر علیه السلام که: «علی بن الحسین در یک شبانه روز هزار رکعت نماز بجا می آورد و باد او را مانند خوشه گندم می جنباند!»

حضرت سجاد علیه السلام، با آن شدت مواظبت و کمال عبادت آن حالش بود که از صحیفه علی بن ابی طالب علیه السلام چیز کمی خواند و اظهار عجز کرد! البته همه عاجزاند از عبادت مولی الموالی و همه رعیت عاجزاند از عبادت معصومین ولی نباید انسان که از مقام عالی باز ماند، یکسره رها کند

[یعنی حضرت در اثر لاغری و رنجوری و هم چنین خشوع و بی حرکتی چنان به نماز می ایستاد که اگر بادی می وزید: باد او را مثل شاخه گندم به حرکت در می آورد]

و حضرت سجاد علیه السلام دارای پانصد درخت خرما بود در نزد هر درخت دو رکعت نماز می خواند و در موقع نماز رنگش تغییر می کرد و ایستادنش در نماز مانند ایستادن بنده ذلیل بود که در مقابل پادشاهی بلند مرتبه ایستاده باشد و اعضای بدنش از خوف و خشیت الهی می لرزید و به گونه ای نماز می خواند که گویی این نماز آخرین نماز اوست و بعد از این نماز دیگری نخواهد خواند. (8)

و باز در حالات حضرت وارد شده که به گونه ای قرآن می خواند که کسانی که در حال عبور بودند - مثل سقّاها  - آنجا توقف می کردند و بعضی از استماع قرآن حضرت غَش می کردند! (9)

در پایان چه نیکو است که کلام را مزیّن کنیم به کلام حضرت امام رحمة الله علیه در رابطه با این روایات:

«عزیزم قدری تفکر کن در این احادیث شریفه، ببین حضرت باقر علیه السلام، امام معصوم، از شدت عبادت پدربزرگوارش و حالت عبادتش گریه کرد. و حضرت سجاد علیه السلام، با آن شدت مواظبت و کمال عبادت آن حالش بود که از صحیفه علی بن ابی طالب علیه السلام چیز کمی خواند و اظهار عجز کرد! البته همه عاجزاند از عبادت مولی الموالی و همه رعیت عاجزاند از عبادت معصومین ولی نباید انسان که از مقام عالی باز ماند، یکسره رها کند. باید دانست که این عبادت، نعوذبالله، عبث نبوده، بلکه راه خطرناک و طریق باریک است. و عقبات موت و قیامت مشکل است که این طور اهل معارف حقیقیه عجز و الحاح می کردند. این سست انگاری ما از ضعف ایمان و سستی عقیده است و از جهل و نادانی است!» (10)

خداوند توفیق پیروی از اهل بیت علیهم السلام را به همه ما عنایت بفرماید.

 

پی نوشت:

1- دیوان مفتقر، ص 322 .

2- فروع کافی، ج3، ص 300، ح5 .

3- همان، ح 4 .

4- علل الشرائع، ص 88 و وسائل الشیعة، ج 4، ص 685 ، کتاب العلوة، باب 2، ح 3 .

5- وسائل الشیعة، ج 4، ص 688 ، ابواب افعال العلوة، باب 3، ح 6 .

6- مستدرک الوسائل ، کتاب الصلوة، ابواب افعال الصلوة، باب 2، ح 35 .

7- ارشاد مفید ص 255 و 256، باب ذکر طرف من اخبار علی بن الحسین (علیه السلام).

8- همان، ص 256، بحارالانوار، ج 46، ص 80، تاریخ سیدالساجدین، باب 5، حدیث 75.

9- اصول کافی، ج 2، ص 615 .

10- چهل حدیث امام خمینی (ره) ، ص 443 .

حمید حاج علی

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 3 / 3 / 1394

نمی از دریای فضائل امام زین العابدین علیه السلام

امام سجاد (ع)

 


با تعمق در سیره رفتاری امام سجاد علیه السلام ، می توان گوشه ای از فضائل و منقبت های اخلاقی امام سجاد علیه السلام را دریافت و به این ترتیب وجود خویش را از بوی خوش آن عطر آگین ساخت، از این رو شمه ای از آن ها را به اختصار بیان می نماییم .


 

دانشی اعجاب انگیز

یکی از ویژگی های ممتاز آن حضرت، احاطه علمی ایشان به اصول اعتقادی و احکام اسلامی بود، به گونه ای که در مقابل هر سۆالی که از او می شد، پاسخی دقیق و اعجاب انگیز، بیان می نمود . این ویژگی منحصر به فرد، دانشمندان دیگر مذاهب را به تحسین و اعجاب واداشته بود، چنان که زهری، از علمای دربار عبدالملک مروان که از مخالفین اهل بیت علیه السلام به شمار می رفت، درباره امام سجاد علیه السلام می گوید: احدی را فقیه تر و دانشمندتر از علی بن الحسین علیهما السلام ندیدم.(1)

 

برگی از کتاب علم امام

کتاب شریف صحیفه سجادیه که حاوی ادعیه و مناجات های چهارمین پیشوای شیعیان است، یکی از بزرگترین و مهمترین گنجینه های حقایق و اسرار الهی به شمار می رود، به همین خاطر به القابی چون «انجیل اهل بیت » و «زبور آل محمد» و «اخت القرآن»(2) مشهور گشته است و نظر به اهمیت و عظمت این کتاب، شرح های زیادی بر آن نوشته شده که صاحب کتاب «الذریعة»، چهل و هفت شرح را نام برده است.(3)

علاوه بر صحیفه سجادیه، رساله گرانبهایی از آن حضرت به یادگار مانده که «رسالة الحقوق » نام دارد و در آن 51 حق و وظیفه برای انسان بیان شده که از حقوق خداوند بر انسان و سپس حقوق اعضاء و جوارح شروع و به حقوق اهل ذمه ختم شده است.(4)

امام زین العابدین علیه السلام ، به خاطر معرفت کامل و عشق وافری که به معبود خویش داشت، در هنگام امور عبادی به پروردگار خود توجه کامل پیدا می نمود و نسبت به تمام امور اطراف خود بی توجه می گشت

کثرت عبادت

آن حضرت به «زین العابدین» یعنی زینت عبادت کنندگان، مشهور بود(5) امام محمد باقر علیه السلام درباره عبادت پدر خود می فرماید: به حدی عبادت کرده بود که دیگران به آن حد عبادت نمی کنند و از شب زنده داری رنگش زرد گشته بود و از گریه چشمانش سرخ شده بود و از سجده پیشانی اش برجسته شده بود و از ایستادن برای نماز، پاهایش ورم کرده بود.(6)

این ویژگی امام سجاد علیه السلام چنان برجسته بود که علمای دیگر مذاهب زبان به تحسین او گشوده اند، چنان که مالک بن انس (رئیس مذهب مالکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت) می گوید: به من خبر رسیده که علی بن الحسین علیهما السلام در شبانه روز، هزار رکعت نماز می خواند و این کار تا زمان وفات او ادامه داشت.(7)

 

امام سجاد

خشوع در عبادت

امام زین العابدین علیه السلام ، به خاطر معرفت کامل و عشق وافری که به معبود خویش داشت، در هنگام امور عبادی به پروردگار خود توجه کامل پیدا می نمود و نسبت به تمام امور اطراف خود بی توجه می گشت. ابو نعیم اصفهانی از علمای اهل سنت نقل می کند که: همواره پس از وضو گرفتن و قبل از اقامه نماز، علی بن الحسین را لرزه ای فرا می گرفت، از ایشان درباره این حالت سۆال شد، امام علیه السلام فرمودند:  وای بر شما! آیا می دانید که به درگاه چه کسی می ایستم و با چه کسی می خواهم مناجات کنم؟(8)

 

سیادت و عظمت

با همه دسیسه ها و نیرنگ ها و تبلیغات سوء حاکمان بنی امیه و تمام کسانی که از اهل بیت علیهم السلام بغض و کینه‌ای به دل داشتند، این خاندان در بین مردم مقام و منزلت والایی داشتند و مورد احترام و تکریم واقع می شدند .نقل شده که هشام بن عبدالملک از حکام بنی امیه، برای انجام فریضه حج عازم مکه شد، به هنگام طواف، وقتی می خواست حجر الاسود را استلام کند، به خاطر ازدحام جمعیت، موفق به این کار نشد، سپس منبری را در کنار حرم گذاشتند و هشام بر روی آن نشست و لشکریان دور او را گرفتند، در همین موقع امام سجاد علیه السلام وارد شد، در حالی که عبایی بر دوش مبارکش بود; زیباترین مردم از نظر صورت و خوشبوترین مردم بود و در بین دو چشمش (محل سجده) علامت سجده نمایان بود.

آن حضرت نسبت به بهبود وضع زندگی فقراء و محرومین، اهتمام فراوانی داشت و چنان بر این کار مداومت می ورزید که آثار حمل طعام برای فقرا، بر روی جسم مبارکشان باقی مانده بود

تواضع وفروتنی

امام سجاد علیه السلام در رفتار با مردم آن چنان متواضع بودند که برخی اوقات سعی می کردند در میان مردم ناشناخته باشند تا بتوانند متواضعانه با مردم برخورد نمایند و به آن ها خدمت کنند . امام صادق علیه السلام می فرمایند: امام سجاد علیه السلام هنگامی که مسافرت می نمود با قافله ای حرکت می کرد که او را نمی شناختند و با اهل کاروان شرط می کرد که در طول سفر خدمت گذار آنان باشد . روزی بر همین منوال مسافرت نمود، از قضا مردی که امام را از قبل می شناخت، آن حضرت را مشاهده کرد، نزد کاروانیان رفت و به آنان گفت: آیا می دانید او کیست؟ گفتند: خیر، گفت: او علی بن الحسین علیهما السلام است، آن ها با شنیدن این سخن باسرعت به طرف امام علیه السلام رفتند و دست و پای او را بوسیدند و عرض کردند: ای پسر رسول خدا! آیا می خواهی که آتش جهنم ما را فرا بگیرد؟ اگر از جانب ما به شما بی احترامی صورت می گرفت، آیا تا ابد هلاک نمی شدیم؟ امام علیه السلام فرمود: روزی با گروهی مسافرت نمودم که آنان مرا می شناختند و به خاطر قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتم مرا بیش از حد مورد احترام قرار دادند، و چون ترسیدم شما نیز چنین کنید، خود را معرفی نکردم.(9)

 

دستگیری از مستضعفین

آن حضرت نسبت به بهبود وضع زندگی فقراء و محرومین، اهتمام فراوانی داشت و چنان بر این کار مداومت می ورزید که آثار حمل طعام برای فقرا، بر روی جسم مبارکشان باقی مانده بود.

این نگاشته گوشه ای از فضائل ناب حضرت سجاد علیه السلام را ترسیم نمود. درست است که آن حضرت به کثرت عبادت معروفند،؛ اما این عبادت هنگامی ارزشمند است که با تمام توجه به رب العالمین باشد و چه زیباست تلفیق بسیاری عبادات با حضور قلب کامل. پس بیاییم از خداوند متعال بخواهیم که :

خداوندا، آینه دل را به نور اخلاص روشنی بخش، و زنگار شرک و دوبینی را از لوح دل پاک گردان، و ما را به اخلاق کریمانه متخلق فرما، و عاقبت کار ما را، با سعادت قرین کن.

بحق محّمد و آله الطاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین

 

پی نوشت:

1-      سیر اعلام النبلاء، ذهبی، مۆسسة الرسالة، ج 4، ص 389 .

2-      الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، المکتبة الاسلامیة، ج 15، ص 18 .

3-      همان، ج 13، ص 345- 359 .

4-      الامالی، شیخ صدوق، مجلس 59، ص 301- 306.

5-      تهذیب الکمال، همان.

6-      مناقب ابن شهر آشوب، دار الاضواء، ج 4، ص 162 .

7-      تهذیب الکمال، المزی، مۆسسة الرسالة، ج 20، ص 390.

8-      حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دار الفکر، ج 3، ص 133 .

9-      بحار الانوار، همان، ص 69 .

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 3 / 3 / 1394

روشی زیبا از امام عارفان برای آموزش عقاید

امام سجاد

 


همانگونه که بهترین روش تربیت، تربیت عملی است؛ در آموزش عقاید و رشد فکری نیز این روش مۆثرتر به نظر می رسد. این روش را در سیره امام علی بن حسین علیهماالسلام می توان یافت.


 

آموزش  عملی صفات الهی

در نمونه ای که در ذیل می آید نحوه یاد دادن صفات الهی از جمله علم خدا به گناهان، حلم خدا، عفو و احسان و پذیرش توبه از سوی خداوند به بردگان توسط حضرت نمایان است.

الف. علم خدا به گناهان: [در ماه مبارک رمضان] امام‏ سجاد علیه السلام هیچ‏گاه غلام و كنیزى كه مرتكب گناهى شده بودند مجازات نمى‏فرمود و تنها تاریخ آن روزى را كه مرتكب خطایى شده بودند یادداشت مى‏كرد و آخر ماه رمضان كه مى‏شد همه آنها را جمع مى‏كرد و یادداشتهایى را كه خطاهاى آنها را ثبت كرده بود نشان مى‏داد و مى‏فرمود: همگى با صداى بلند بگویید:

«اى على بن حسین: پروردگار تو تمام اعمال تو را بر شمرده است همان طورى كه تو اعمال ما را ثبت كرده‏اى و نزد پروردگار نوشته ‏اى است كه حق را بیان مى ‏كند و هیچ گناه صغیره و كبیره را فروگذار نمى‏ كند مگر این كه تمام اعمال تو را مى‏شمارد، و هر كارى كه كرده باشى، در پیش‏ روى خود، حاضر مى‏بینى(1)، همچنان كه ما هر عملى را كه انجام داده‏ایم در نزد تو حاضر مى‏بینیم، پس بر ما ببخش و از ما درگذر چنان كه از خداوند توانا امیدوارى كه بگذرد و همان طورى كه دوست دارى خداى توانا از تو بگذرد تو از ما بگذر خواهى دید كه خداوند بخشاینده است و نسبت به تو مهربان بوده و تو را مى‏آمرزد و پروردگارت نسبت به هیچ كس ستم روا نمى‏دارد ... همچنان كه نزد تو نوشته‏اى است كه حق و حقیقت را به ما بازگو مى‏كند هیچ یك از اعمال خرد و كلان ما را فروگذار نكرده مگر آن كه بر شمرده است پس اى على بن حسین! به خاطر آور آن موقعى را كه در برابر پروردگار داور دادگر خود با خوارى ایستاده‏اى و او به مقدار خردلى به كسى ستم نمى‏كند و آن مقدار ناچیز را نیز در روز قیامت مى‏آورند و خدا را بس كه حسابرس و گواه بر اعمال بندگان است.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 2 / 3 / 1394

مقام عباس در نزد اباعبدالله(ع) 

در مقام و منزلت ايشان در نزد برادران معصوم خويش امام حسن(ع) و امام حسين(ع) همين بس كه در شب عاشورا، وقتي دشمن در مقابل كاروان امام حسين(ع) حاضر شد و در رأس آنها عمربن سعد شروع به داد و فرياد كرد، امام حسين(ع) به حضرت عباس (ع) فرمود: برادر جان، جانم به فدايت! سوار مركب شو و نزد اين قوم برو و از ايشان سؤال كن كه به چه منظور آمده اند و چه مي خواهند. 
در اين ماجرا دو نكته مهم وجود دارد يكي آنكه امام به حضرت عباس مي فرمايد: من فدايت شوم. اين عبارت دلالت بر عظمت شخصيت عباس(ع) دارد، زيرا امام معصوم العياذبالله سخني بي مورد و گزاف نمي گويد و نكته دوم آنكه، حضرت به عنوان نماينده خود عباس(ع) را به اردوي دشمن مي فرستد. 
روز عاشورا هنگامي كه حضرت عباس(ع) از اسب بر روي زمين افتاد، امام حسين(ع) فرمودند: «الان انكسر ظهري و قلت حياتي) يعني (اكنون پشتم شكست و چاره ام كم شد). اين جمله بيانگر اهميت حضرت عباس(ع) و نقش او در پشتيباني از امام حسين(ع) است. 

امام سجاد(ع) و حضرت عباس(ع) 

امام زمان(ع)، در قسمتي از زيارتنامه اي كه براي شهداي كربلا ايراد كردند، حضرت عباس(ع) را چنين مورد خطاب قرار مي دهند: السلام علي ابي الفضل العباس بن اميرالمؤمنين المواسي اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادي له، الوافي الساعي اليه بمائه، المقطوعه يداه لعن الله قاتله يزيد بن الرقاد الجهني و حكيم بن طفيل الطائي. 
امام زين العابدين(ع) به عبيدالله بن عباس بن علي بن ابي طالب(ع) نظر افكند و اشكش جاري شد. سپس فرمود: هيچ روزي بر رسول خدا(ع) سخت تر از روز جنگ احد نبود، زيرا در آن روز عموي پيامبر، شير خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب كشته شد و بعداز آن روز بر پيامبر هيچ روزي سخت تر از روز جنگ موته نبود، زيرا در آن روز پسر عموي پيامبر جعفربن ابي طالب كشته شد. سپس امام زين العابدين(ع) فرمود: هيچ روزي همچون روز مصيبت حضرت امام حسين(ع) نيست كه سي هزار تن در مقابل امام حسين(ع) ايستادند و مي پنداشتند كه از امت اسلام هستند و هريك از آنها مي خواستند از طريق ريختن خون امام حسين(ع) به نزد پروردگار تقرب بجويند. آنان كار را تا به آنجا كشاندند كه آن حضرت را از روي ظلم و جور و دشمني به شهادت رساندند. آنگاه امام زين العابدين(ع) فرمود: خداوند حضرت عباس(ع) را رحمت كند كه به حق ايثار كرد و امتحان شد و جان خود را فداي برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض، دوبال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابي طالب(ع) هم دوبال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس(ع) نزد پروردگار مقام و منزلتي دارد كه روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه مي خورند. 
با توجه به رواياتي كه از ائمه عليهم السلام در شأن حضرت عباس(ع) رسيده و در آن به ايثار و فداكاري او در راه امام خويش تصريح شده است، به روشني، فضيلت و مقام آن بزرگوار آشكار مي شود. 

ايثار، خصلت اهل بيت

حضرت عباس(ع) فرزند كسي است كه آيه (و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله، بقره-207) در شانش نازل شد و از سلاله دودماني است كه اسوه ايثار و از خودگذشتگي بودند و سوره هل اتي، درباره ايثار ايشان نازل شده است. 
فداكاري، ايثار و جانبازي در اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ به طوري كه امير مومنان در جايي ايثار را برترين فضيلت اخلاقي مي داند. 
در جايي ديگر، علي(ع) ايثار را بالاترين عبادت معرفي مي كند و غايت و هدف تمام مكارم اخلاقي را ايثار و از خودگذشتگي مي داند. 
علي(ع) در قسمتي از نامه خود به حارث همداني مي فرمايد: بدان كه برترين مومنان كسي است كه در گذشتن از جان و خانواده و مال خويش از ديگر مومنان برتر باشد. 
حال در اينجا اين سؤال مطرح مي شود كه مگر ساير شهيدان از جان خود نگذشتند، پس چه چيزي حضرت عباس را از ساير شهيدان متمايز مي سازد؟
جواب اين است كه معرفت حضرت عباس(ع) از همه شهيدان والاتر و اطاعتش از امام خويش، كاملتر بود. براساس ديدگاه اسلام و مكتب اهل بيت(ع) آنچه اعمال نيك را از يكديگر متمايز مي سازد و ارزش اعمال را متفاوت مي كند، همان معرفت و بينش و نيت شخص است و كلام پيامبر اسلام(ص) كه فرمود: (ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين) شايد ناظر به اين معنا باشد. 
در ضمن رواياتي كه در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهاي گوناگون و متفاوت نقل شده، به اين دليل است كه ثواب يا عذاب يك عمل معين، با توجه به معرفت و نيت عامل آن متفاوت مي شود. به عنوان مثال، ثواب زيارت امام رضا(ع) در روايت هاي معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضي روايات تصريح شده كه اين تفاوت ثواب، به دليل تفاوت در معرفت اشخاص است. 
آري حضرت عباس(ع) با كمال معرفت در راه دين و امام خويش جانبازي نمود و مراحل كمال و تعالي را طي كرد. 
منبع: روزنامه کیهان

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: اسوه ی برادری
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 2 / 3 / 1394

به مناسبت چهارم شعبان سالروز ولادت ابوالفضل العباس (ع) عباس(ع) 
در تاريخ، افرادي را مي توان يافت كه به جهت عملي به عنوان الگو مطرح شده و بر سر زبان ها افتاده اند. همواره از صبر ايوب و يعقوب و علم بوعلي سخناني شنيده ايد. در ميان ما شيعيان به ويژه در مساله برادري، ابوالفضل عباس(ع) به عنوان سرمشق ياد مي شود. آن بزرگوار يكي از شهيدان واقعه عاشوراست. با اين همه به جهت ويژگي خاصي كه در ايشان سراغ داريم در واقعه عاشورا به عنوان دومين شخصيت برتر پس از امام حسين(ع) مطرح شده است. برادري اي كه ما از آن حضرت مي شناسيم اختصاص به ابعاد برادري خوني ندارد بلكه فراتر از آن به حوزه برادري ايماني باز مي گردد. براي تحليل درست شخصيت و برجستگي هاي ايشان ناچار به بازخواني ويژگي هاي برادري در مفهوم قرآني آن هستيم كه حضرت عباس به عنوان نمونه عيني و عملي آن بيان شده است و ما در مقاله حاضر به اين موضوع پرداخته ايم. 

برادري در مفهوم قرآني 

اخوت و برادري در زبان و ادبيات عربي به معناي اشتراك در والدين است. البته براي صحت مصداقي وابستگي به يكي از پدر و يا مادر كفايت مي كند. از اين رو از برادري پدري و يا مادري سخن به ميان مي آيد. اين واژه در زبان عربي در معنايي ديگر كه به نظر مي رسد مجازي باشد نيز به كار رفته است و آن دوستي و مصاحبت است (لسان العرب و نيز الميزان ج 19 ص 211) 
به سخن ديگر معناي اصلي و حقيقي اخوت و اخ در زبان عربي شراكت در ولادت است كه به شيرخوارگي (برادري رضاعي) نيز تعميم داده شده است. همچنين به جهت خصوصيات طبيعي در ميان دو برادر كه همواره مصاحب هم مي باشند و نخستين دوستان و ياوران يك ديگر به شمار مي آيند، به مفاهيم ديگري چون برادري قبيله اي، مشاركت در كار و صنعت، دين و دوستي به صورت مجاز و استعاره سرايت داده شده است. (مفردات راغب ص 68 و نيز الوجوه و النظاير ج 1 ص 89) 
البته برخي بر اين باورند كه معناي اصلي واژه اخ و اخوت، قوت و نيرو است كه در آن مفهوم الفت و عطوفت و دوستي نيز اخذ شده است و اين معاني را با خود انتقال مي دهد. (المعجم في فقه لغه القران ج 1 ص 681) 
در كاربردهاي قرآني اين واژه، مي توان مواردي را يافت كه به معناي برادري نسبي و رضاعي و نيز ديني به كار رفته است. 
در برخي از آيات، اخوت به معناي همراهي و هم گرايي آمده است نظير آياتي كه به مساله هم گرايي منافقان با كافران اشاره مي كند. (آل عمران آيه 156 و حشر آيه 11) 
يكي از مهم ترين اشارات قرآن اشاره به برادري ايماني است. از نظر قرآن، كارآمدترين راه براي ايجاد امتي برتر و دست يابي به جامعه، نمونه قرآني، برادري ايماني است كه موجب مي شود تا مومنان در كنار هم در راستاي هدفي واحد گام بردارند و با جلوگيري از تفرقه و ايجاد اتحاد ديني، كيان جامعه را از شر فتنه ها و آشوب هاي دروني و يورش هاي دشمنان حفظ كنند.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: اسوه ی برادری
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 2 / 3 / 1394

سالگرد میلاد حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام ، روز جانباز نام‏گذاری شده است. عباس علیه‏السلام بزرگ جانباز تاریخ انسانیت است که صحنه کربلا را تجلیگاه ایثار و جانبازی نمود. فداکاری‏های برادر رشید امام حسین علیه‏السلام در تاریخ بشر مانندی ندارد. دست حیدرآسای عباس علیه‏السلام شعر زیبای عشق و ایثار در راه ولایت را با خون سرخ بر زمین تفتیده، کربلا نگاشت، و راه و رسم عاشقی و شیوه جانبازی را به جهانیان آموخت.

امام جانبازان
 

هر ورق از دفتر زندگی امیرالمؤمنین علیه‏السلام جلوه‏ای از امامت و ولایت است. علی علیه‏السلام در عرصه ایمان امام مؤمنان، در جبهه‏های نبرد امام مجاهدان، در عبادت امام عابدان، در زهد و تقوا امام متّقیان، در عشق به محبوب سیّدالعشاق، و در همه ابعاد دینی و اجتماعی پیشوای اهل ایمان است.
او امام جانبازان نیز هست. هرگز از مرگ نهراسید و همواره مشتاق شهادت بود و بلاهای کوچک و بزرگ را به جان می‏خرید. «لَیلَة‏المَبیت» یکی از صحنه‏های درخشان جانبازی اوست. امیرالمؤمنین علیه‏السلام بارها جان رسول‏اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را از خطر تهدید بت‏پرستان نجات داد و اسلام را حیات دوباره بخشید. این گوشه‏ای از جانبازی‏های علی علیه‏السلام در راه اسلام و یاری پیامبر بود.

جانبازی در قرآن
 

در لیلة المبیت پس از این‏که امیرالمؤمنین علیه‏السلام در بستر پیامبر خوابید و بزرگ‏ترین خطر را به جان خرید تا پیامبراسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، با سلامت کامل بتواند به مدینه هجرت کند و حکومت مقتدر اسلامی را در آن‏جا ایجاد نماید، درباره این فداکاری و جانبازی علی علیه‏السلام این آیه شریفه نازل شد: «و از گروه مردم کسی هست که از جان خویش در راه تحصیل رضایت خداوند می‏گذرد و خداوند بر بندگان خود مهربان است».

جانبازان در کلام روح خدا
 

حضرت امام خمینی رحمه‏الله بارها با کلام الهی خود جانبازان و ایثارگران را مورد تفقّد قرار داده، آنها را مایه سرافرازی ملت ایران خوانده‏اند. ایشان، با آن مقام والای الهی خود را در برابر جانبازان کوچک شمرده، می‏فرماید: «وقتی امثال شما قدرتمندان روحی را می‏بینم با این روحیه بزرگ و با این عظمت روح، خجالت می‏کشم که خودم را یک انسان متعهد بدانم. زبان و پیام ما عاجز از ترسیم مقام بلندپایه عزیزانی است که برای اعتلای کلمه حق و دفاع از اسلام و کشور اسلامی جانبازی نموده‏اند». و در جای دیگر می‏فرماید: «به اسلام بزرگ برای داشتن این جانبازان در راهِ حق، که برای اسلام و میهن اسلامی خود از همه چیز خویش می‏گذرند تبریک تقدیم می‏کنم».

رهبر جانبازان
 

یکی از جانبازان بزرگ انقلاب اسلامی رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت‏اللّه‏ خامنه‏ای، می‏باشند. ایشان در تاریخ ششم تیرماه 1360، هنگامی که در مسجد ابوذر تهران سخنرانی می‏کردند، بر اثر بمبی که منافقین کوردل کار گذاشته بودند به شدّت مجروح گردید و پس از معالجه در بیمارستان هم‏چنان از ناحیه دست راست دچار مشکل هستند. امام خمینی رحمه‏الله در پیامی به مناسبت سوءقصد به جان ایشان مرقوم فرمودند: «من، به شما خامنه‏ای عزیز تبریک می‏گویم که در جبهه‏های نبرد، با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی، به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالی، سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم».

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: اسوه ی ایثار
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 2 / 3 / 1394

سيماي اباالفضل(ع)

هم چهرة عباس زيبا بود، هم اخلاق و روحيّاتش. ظاهر و باطن عباس نوراني بود و چشمگير و پرجاذبه. ظاهرش هم آيينة باطنش بود. سيماي پر فروغ و تابنده ‌اش او را همچون ماه، درخشان نشان مي‌داد و در ميان بني هاشم، كه همه ستارگانِ كمال و جمال بودند، اباالفضل همچون ماه بود؛ از اين رو او را «قمر بني هاشم» ميگفتند.
در ترسيم سيماي او، تنها نبايد به اندام قوي و قامت رشيد و ابروان كشيده و صورت همچون ماهش بسنده كرد؛ فضيلتهاي او نيز، كه درخشان بود، جزئي از سيماي اباالفضل را تشكيل مي‌داد. از سويي نيروي تقوا، ديانت و تعهّدش بسيار بود و از سويي هم از قهرمانان بزرگ اسلام به‌ شمار مي‌ آمد. زيبايي صورت و سيرت را يكجا داشت. قامتي رشيد و بر افراشته، عضلاتي قوي‌ و بازواني ستبر وتوانا و چهره ‌اي نمكين و دوست داشتني داشت. هم وجيه بود، هم مليح. آنچه خوبان همه داشتند، او به تنهايي داشت.
وقتي سوار بر اسب مي‌شد، به خاطر قامت كشيده ‌اش پاهايش به زمين مي‌رسيد و چون پاي در ركاب اسب مي‌نهاد، زانوانش به گوشهاي اسب مي‌رسيد. شجاعت و سلحشوري را از پدر به ارث برده بود و در كرامت و بزرگواري و عزّت نفس و جاذبة سيما و رفتار، يادگاري از همة عظمتها و جاذبه‌ هاي بني‌ هاشم بود. بر پيشاني‌ اش علامت سجود نمايان بود و از تهجّد و عبادت و خضوع و خاكساري در برابر «اللّه» حكايت مي‌كرد. مبارزي بود خدا دوست و سلحشوري آشنا با راز و نيازهاي شبانه. 
قلبش محكم و استوار بود همچون پارة آهن. فكرش روشن و عقيده ‌اش استوار و ايمانش ريشه ‌دار بود. توحيد و محبّت خدا در عمق جانش ريشه داشت. عبادت و خداپرستي او آن چنان بود كه به تعبير شيخ صدوق: نشان سجود در پيشاني و سيماي او ديده مي‌شد.
ايمان و بصيرت و وفاي عباس، آن چنان مشهور و زبانزد بود كه امامان شيعه پيوسته از آن ياد مي‌كردند و او را به عنوان يك انسان والا و الگو مي ‌ستودند. امام سجاد(ع) روزي به چهرة «عبيدالله» فرزند حضرت اباالفضل(ع) نگاه كرد و گريست. آنگاه با ياد كردي از صحنة نبرد اُحد و صحنة كربلا از عموي پيامبر (حمزة سيدالشهدا) و عموي خودش (عباس‌ بن علي) چنين ياد كرد:
« هيچ روزي براي پيامبر خدا سخت‌تر از روز «اُحد» نگذشت. در آن روز، عمويش حضرت حمزه كه شير دلاور خدا و رسول بود به شهادت رسيد. بر حسين بن علي(ع) هم روزي سخت‌تر از عاشورا نگذشت كه در محاصرة سي ‌هزار سپاه دشمن قرار گرفته بود و آنان مي‌پنداشتند كه با كشتن فرزند رسول خدا به خداوند نزديك مي‌شوند و سرانجام، بي ‌آن‌كه به نصايح و خيرخواهي هاي سيدالشهدا گوش دهند، او را به شهادت رساندند.»
آنگاه در يادآوري فداكاري و عظمت روحي عباس(ع) فرمود:
«خداوند،عمويم عباس را رحمت كند كه در راه برادرش ايثار و فداكاري كرد و از جان خود گذشت، چنان فداكاري كرد كه دو دستش قلم شد. خداوند نيز به او همانند جعفربن ابي‌طالب در مقابل آن دو دستِ قطع شده دو بال عطا كرد كه با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز مي‌كند.عباس نزد خداوند، مقام و منزلتي دارد بس بزرگ، كه همة شهيدان در قيامت به مقام والاي او غبطه مي‌خورند و رشك مي‌برند.»
آن ايثار و جانبازي عظيم اباالفضل، پيوسته الهام بخش فداكاري‌هاي بزرگ در راه عقيده و دين بوده است و جانبازان بسياري اگر دستي در راه دوست فدا كرده ‌اند، خود را رهپوي آن الگوي فداكاري مي‌دانند و اسوة ايثارشان جعفر طيّار و عباس بن علي بوده است:

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 2 / 3 / 1394

آموزگار فتوّت و مردانگی (1)

پيشگفتار 

در نگاه به قلّه ‌هاي رفيع ايمان و شجاعت و وفا، چشم ما به وارسته مردي بزرگ و بي ‌بديل مي ‌افتد، به نام عبّاس فرزند رشيد اميرالمؤمنين(ع) كه در فضل و كمال و فتوّت و رادمردي، الگويي برجسته است. در اخلاص و استقامت و پايمردي، نمونه است و در هر خصلت نيك و صفت ارزشمندي، كه كرامت يك انسان به آن بسته است، سرمشق است. ما پيوسته دين باوري و حقجويي و باطل ستيزي و جانبازي را از او آموخته ‌ايم و نسل الله ‌اكبرِ امروز، وامدار مكتب جهاد و شهادتي است كه اباالفضل(ع) در آن مكتب، علمدار است و همچون خورشيد، درخشان.
اينك، گرچه از صحنه‌ هاي آن همه ايثار و دلاوري و وفا كه در عاشورا اتّفاق افتاد و آينه‌ اي فضيلت نما پيش چشم جهانيان نهاد، بيش از هزار و سيصد سال ميگذرد، امّا تاريخ، روشن از كرامت هاي عباس بن علي(ع) است و نام ‌او با وفا، ادب، ايثار و جانبازي همراه است و گذشتِ اين همه سال، كمترين غباري بر سيماي فتوّتي، كه در رفتار آن حضرت جلوه‌گر شد، ننشانده است.
عاشورا روز پر شكوه و الهام بخش و پر حماسه‌ اي بود كه انسانهايي والا و روح‌هايي بزرگ و اراده‌هايي عظيم، عظمت و والايي خود را به جهانيان نشان دادند و تاريخ از فداكاري عاشوراييان، روح و جان گرفت و زمان با نبض كربلاييانِ قهرمان و حماسه آفرين، تپيد. كربلا مكتبي شد آموزنده و سازنده، كه فارغ التحصيلان آن، در رشتهء ايمان و اخلاص و تعهّد و جهاد، مدرك و مدال گرفتند و ... عباس از زبده ‌ترين معرفت آموختگان آن دانشگاه بود.
هنوز هم اين مكتبِ عالي باز است و دانشجو مي‌پذيرد و يكي از استادان اين دوره ‌هاي آموزشِ وفا و مراحلِ كسبِ معرفت، علمدار كربلاست، ايستاده بر بلنداي عشق و شهامت، كه با دستان بريده ‌اش معبرِ آزادگي را ميگشايد و راه نور را نشان مي‌دهد و اين حقايق، همه در نام عبّاس نهفته است و همراه با اين نام،عطر يك «فرهنگ» به مشام جان مي‌رسد.
عبّاس يعني تا شهادت يكّه تازي 
عبّاس يعني عشق، يعني پاكبازي
عبّاس يعني با شهيدان همنوازي 
عبّاس يعني يك نيستان تكنوازي 
ما براي رسيدن به سرچشمة يقين و كوثر ايمان، نيازمند راهنماييم. جانمان تشنه است و دلهايمان مشتاق. اولياي دين و سرمشق هاي پاكي و فضيلت مي‌توانند راه را نشانمان دهند و از زمزم گوارايي كه در اختيارشان است سيرابمان سازند.
اگر در امتداد «اسوه ‌ها» به عبّاس بن علي(ع) مي‌رسيم براي روشني چراغي است كه پيش پاي انسان‌ها افروخته است و از آن دور دستها ما را به اين راه فرا مي‌خواند. او الگو و سرمشق است، نه تنها در شجاعت و رزم آوري، بلكه در ايمان و معنويّت هم؛ نه فقط در مقاومت و استواري، در عبادت و شب زنده داري هم؛ نه تنها در روحية سلحشوري و حماسه، كه در اخلاص و آگاهي و معرفت و وفا هم.
آنچه مي‌خوانيد گوشه‌اي از شخصيّت حضرت اباالفضل(ع) را ترسيم مي‌كند، باشد كه نام و ياد و زندگينامة آن شهيد بزرگ و سردار رشيد، چراغ يقين و شعلة ايمان را در ذهن و زندگي‌مان روشن سازد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 1 / 3 / 1394

گنجینه خدا

 

«السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ آدم‌ صفوة‌الله...»

یكی‌ دیگر از ویژگی‌هایی‌ كه‌ در زیارت‌نامه‌های‌ امام‌ حسین‌ (ع) جلوه‌ می‌نماید،وارث‌ بودن‌ امام‌ حسین‌(ع) است‌. در زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع)، ایشان‌ وارث‌ آدم‌، نوح‌،ابراهیم‌، موسی‌، محمد (ص)، علی‌ (ع)، حسن‌ (ع)، و مادرش‌ فاطمه‌ زهرا(س‌) معرفی‌ شده‌است‌. سؤالی‌ در این‌جا مطرح‌ می‌گردد كه‌ شی‌ء به‌ ارث‌ برده‌ شده‌ چیست‌؟ این‌ چه‌ چیزاست‌ كه‌ امام‌ حسین‌ (ع) از انبیای‌ بزرگ‌ الهی‌ و ائمه‌ اطهار پیش‌ از خودش‌ ارث‌ برده‌است‌؟ و اگر كسی‌ این‌چنین‌ ارث‌ برده‌ باشد چه‌ اتفاقی‌ خواهد افتاد؟

پاسخ‌ سؤال‌ اول‌، این‌ است‌ كه‌ وارث‌، دارایی‌ها و داشته‌های‌ شخص‌ متوفا را به‌ ارث‌می‌برد، آنچه‌ كه‌ مسلم‌ است‌ منظور از دارایی‌ انبیا اموال‌ و ثروت‌های‌ خرد و كلان‌ نیست‌،بلكه‌ امام‌ حسین‌ (ع) از حضرت‌ آدم‌ (ع) علمش‌ را به‌ ارث‌ برده‌ است‌، آدم‌ (ع) كه‌ در مورد اوآمده‌ است‌: «و علم‌ الا´دم‌ الاسماء كلها» و از نوح‌ (ع) اسرار نبوتش‌ را، از ابراهیم‌ (ع)دوستی‌ و خلیلیّت‌ با پروردگار را، از موسی‌ (ع) ارتباط‌ ناب‌ با خداوند را و از پیامبر اسلام‌(ص)نیز آن‌ چیزهایی‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ از انبیای‌ دیگر میراث‌ بر آن‌ بود، به‌ ارث‌ برده‌ و جامعیت‌ برآنان‌ پوشانده‌ و بالاخره‌ از پدر و برادر و مادر بزرگوارش‌ مسائل‌ معنوی‌ را به‌ ارث‌ برده‌ است‌.

 

 

كسی‌ كه‌ از تمامی‌ انبیای‌ بزرگوار، علی‌ الخصوص‌ خاتم‌ انبیا و علی‌ مرتضی‌ (ع) وفاطمة‌ الزهرا(س‌) و حسن‌ (ع) مجتبی‌(ع) ارث‌ برده‌ باشد، چكیده‌ و عصارة‌ تمام‌ انبیا واولیا خواهد بود. از همین‌رو، امام‌ حسین‌ (ع) با دارا بودن‌ این‌ چنین‌ پشتوانة‌ معنوی‌ و الهی‌توانست‌ اسلام‌ پیامبر اكرم‌ (ص) را احیا نماید و حوادث‌ عاشورای‌ 61 هجری‌ قمری‌ را باشجاعت‌ رقم‌ بزند. با این‌ پشتوانه‌ معنوی‌ است‌ كه‌ خون‌ حق‌ بر شمشیر باطل‌ پیروز گشت‌و حضرت‌ با نثار و ایثار جان‌ و جوانان‌ خود، مطلوب‌ خود را كه‌ عدم‌ انحراف‌ اسلام‌ بود؛ به‌دست‌ آورد.

امام‌ حسین‌ (ع) كه‌ در زیارتش‌ با این‌ كلمات‌ او را وارث‌ انبیا می‌دانیم‌ و اقرار به‌میراث‌ بری‌ِ او می‌نماییم‌، اطاعت‌ از او، اطاعت‌ از خوبی‌ و تمام‌ خوبان‌ عالم‌ است‌ و سركشی‌و طغیان‌ در مقابل‌ وی‌ سركشی‌ و طغیان‌ در برابر تمام‌ خوبان‌ و خوبی‌های‌ جهان‌ آفرینش‌است‌. لذا با این‌ زاویة‌ دید كه‌ به‌ حادثة‌ عاشورا می‌نگریم‌ مظلومیت‌ بهترین‌ انسان‌های‌روی‌ زمین‌ را ـ كه‌ عصاره‌ انبیا و اولیا است‌ ـ شدیدتر می‌یابیم‌ و ظلم‌ و جنایت‌، كوفیان‌ راحاصل‌ بدترین‌ و مفتضح‌ترین‌ جنایت‌ تاریخ‌ بشریت‌ می‌دانیم‌؛ از این‌رو برای‌ تذكارخودمان‌ و دیگران‌ در بسیاری‌ از زیارت‌نامه‌ امام‌ حسین‌ (ع) این‌ چنین‌ می‌خوانیم‌:

«السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ آدم‌ صفوة‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ نوح‌ نبی‌الله، السلام‌علیك‌ یا ابراهیم‌ خلیل‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ موسی‌ كلیم‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌عیسی‌ روح‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ محمد حبیب‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ علی‌ وصی‌رسول‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ الحسن‌ الرضی‌ السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ فاطمه‌ بنت‌رسول‌الله».

امام‌ حسین‌ (ع) با این‌ همه‌ فضیلت‌ و عظمتی‌ كه‌ دارد طبیعی‌ است‌ كه‌ زائر مرقدمطهرش‌، از آن‌ حضرت‌ درخواست‌ شفاعت‌ داشته‌ باشد؛ شفاعتی‌ كه‌ بتواند كمی‌ از بارسنگین‌ گناهان‌ انسان‌ را از دوش‌اش‌ بردارد و او را به‌ بهشت‌ موعود سوق‌ دهد.

حسین عسگری

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 1 / 3 / 1394

آیینه تمام نمای خدا

 

«اللهم‌ اجعل‌ محیای‌ محیا محمد وآل‌ محمد مماتی‌ ممات‌ محمد وآل‌ محمد»

«یا اباعبدالله انی‌ سلم‌ لمن‌ سالمكم‌ و حرب‌ لمن‌ حاربكم‌ الی‌ یوم‌ القیامة‌».

امام‌ حسین‌ (ع) در بین‌ دیگر ائمه‌ از یك‌ نوع‌ محوریت‌ خاصی‌ برخوردار است‌. اگرچه‌ تمام‌ ائمه‌ مسیر و هدف‌ واحدی‌ دارند و فرقی‌ بین‌ آنان‌ نیست‌، زیرا «ائمة‌ كلهم‌ نورواحد» اما امام‌ حسین‌ (ع) با قیامی‌ كه‌ انجام‌ داد و مصایبی‌ كه‌ در راه‌ خدا برای‌ اعتلای‌اسلام‌ متحمل‌ شد، جایگاه‌ ویژه‌ای‌ دارد.

از آن‌جایی‌ كه‌ امام‌ حسین‌ (ع) دین‌ نبوی‌ را احیا نمود و با دادن‌ جان‌، نگذاشت‌اسلام‌ از مسیر اصلی‌ خود خارج‌ شود، معیار و مناط‌ حق‌ قرار داده‌ شد؛ به‌ نحوی‌ كه‌ مرز بین‌حق‌ و باطل‌ امام‌ حسین‌ (ع) و تفكر حسینی‌ است‌، لذا دشمنان‌ حسین‌ (ع) باطل‌ ودوستان‌ او بر حقند. امام‌ حسین‌ (ع) با نثار و ایثار جان‌ و اولاد خود، ملاك‌ حقانیت‌ سیاسی‌ـ اجتماعی‌ شد، چرا كه‌ صلح‌ و جنگ‌ از امور سیاسی‌ یك‌ جامعه‌ محسوب‌ می‌گردد.

«انی‌ سلم‌ لمن‌ سالمكم‌ و حرب‌ لمن‌ حاربكم‌ و ولی‌ لمن‌ والاكم‌ و عدو لمن‌عاداكم‌؛ ]یا اباعبدالله[ من‌ در صلحم‌ با هر كسی‌ كه‌ با شما در صلح‌ باشد و در جنگم‌ با هركسی‌ كه‌ با شما در جنگ‌ باشد و دوستدار كسی‌ هستم‌ كه‌ دوستدار شما باشد و دشمنم‌ باهر كسی‌ كه‌ با شما دشمن‌ باشد».

در این‌ فراز از زیارت‌ حضرت‌، مناسبت‌ها و رابطه‌های‌ یك‌ شیعه‌ در چهار بخش‌مشخص‌ می‌شود: صلح‌، جنگ‌، دوستی‌ و دشمنی‌.

صلح‌ و جنگ‌ مربوط‌ به‌ نوع‌ تناسبات‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ است‌ و دوستی‌ و دشمنی‌مربوط‌ به‌ عقیده‌ و باور انسان‌ است‌. با این‌ وجود پنج‌ فرع‌ از فروع‌ دین‌ اسلام‌ تكلیف‌ و نوع‌موضع‌گیری‌اش‌ مشخص‌ می‌گردد. جهاد، امر به‌ معروف‌، نهی‌ از منكر، تولی‌ و تبرا. باصلح‌ و جنگ‌، دوستی‌ و دشمنی‌ كه‌ همگی‌ آنها معیار و ملاكشان‌ صلح‌ و جنگ‌، دوستی‌ ودشمنی‌ با امام‌ حسین‌ (ع) است‌؛ فروع‌ دین‌ دارای‌ میزان‌ می‌گردد. به‌ نوعی‌ مرزبندی‌عقیدتی‌ ـ سیاسی‌ در زندگی‌ شیعه‌ امام‌ حسین‌ (ع) ترسیم‌ می‌گردد.

بیعت‌ با معیار حقانیت‌

فرازی‌ كه‌ از آن‌ محوریت‌ حقانیت‌ امام‌ حسین‌ (ع) برداشت‌ شد، می‌تواند نوعی‌بیعت‌ با حق‌ و حقیقت‌ باشد. چرا كه‌ در انتهای‌ این‌ فراز «الی‌ یوم‌ القیامة‌» نیز آمده‌ است‌.یكسان‌ سازی‌ سیرة‌ زندگی‌ شیعه‌ با مولای‌ خود امام‌ حسین‌ (ع) نوعی‌ بیعت‌ است‌،تعهدی‌ است‌ كه‌ شیعه‌ در زیارت‌ امام‌ خود به‌ زبان‌ می‌آورد كه‌ از مسیر و سیره‌ زندگی‌اش‌تخطی‌ ننمایند و این‌ امر تا روز قیامت‌ ادامه‌ خواهد داشت‌.

چرایی‌ محوریت‌ امام‌ حسین‌ (ع)

طبق‌ عبارت‌هایی‌ كه‌ در فرازهای‌ مختلف‌ زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) آمده‌ است‌، علت‌محوریت‌ حضرت‌ را می‌توان‌ در سه‌ یا چهار بخش‌ دانست‌. تحت‌ آن‌ كه‌ امام‌ حسین‌ (ع)در زیاراتش‌ به‌ عنوان‌ سفیر الهی‌، عمود دین‌ و... معرفی‌ می‌گردد. عباراتی‌، از قبیل‌:«السلام‌ُ علیك‌ یا صفی‌ الله... السلام‌ علیك‌ یا حجة‌الله... السلام‌ علیك‌ یا سفیرالله...السلام‌ علیك‌ یا محمود الدین‌» «اشهد انك‌ من‌ دعائم‌ الدین‌ واركان‌ المؤمنین‌»«اشهد انك‌ من‌ دعائم‌ الدین‌ واركان‌ المسلمین‌ و معتمد المؤمنین‌»

علت جراحت پشت امام حسین علیه السلام

«الامام‌ البرالتقی‌الرضی‌ الزكی‌ الهادی‌ المهدی‌» نشان‌ دهنده‌ عظمت‌، شرافت‌ و محوریت‌ دین‌ اسلام‌ ومسلمین‌ است‌.

عامل‌ دومی‌ كه‌ محوریت‌ امام‌ حسین‌ (ع) را موجب‌ می‌گردد، ثقل‌ اصغر بودن‌حضرت‌ است‌. هنگامی‌ كه‌ رسول‌ خدا(ص) رحلت‌ می‌نمودند، در حدیثی‌ فرمودند: ای‌ مردم‌«انی‌ تارك‌ فیكم‌ الثقلین‌ كتاب‌ الله وعترتی‌؛ (ای‌ مردم‌ من‌ دو شی‌ء گران‌بها را پس‌ ازخودم‌ در میان‌ شما به‌ یادگار می‌گذارم‌ و آن‌، یكی‌ قرآن‌ است‌ و دیگری‌ اهل‌ بیتم‌.» یعنی‌قرآن‌ ناطق‌ ]ثقل‌ اصغر[ و قرآن‌ صامت‌ ]ثقل‌ اكبر[ در زیارت‌های‌ امام‌ حسین‌ (ع) این‌نكته‌ به‌ صراحت‌ بیان‌ شده‌ است‌.

در فرازی‌ از زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) می‌خوانیم‌:

«اشهد أنك‌ التالی‌ لكتاب‌ الله؛ من‌ شهادت‌ می‌دهم‌ كه‌ تو تالی‌ تلو قرآن‌ هستی‌.مفسر قرآن‌ هستی‌، همتای‌ قرآن‌ هستی‌». و یا در جای‌ دیگر آمده‌ است‌ «السلام‌ علیك‌ یاخازن‌ الكتاب‌ المسطور؛ سلام‌ و درود بر تو ای‌ كسی‌ كه‌ نگهبان‌ اسرار كتاب‌ آسمانی‌،قرآن‌ هستی‌».

و در ادامه‌ آمده‌ است‌: «السلام‌ علیك‌ یا شریك‌ القرآن‌؛ سلام‌ و درود بر تو ای‌كسی‌ كه‌ آگاهی‌ از حقایق‌ عالم‌ با قرآن‌ شریك‌ هستی‌».

بدین‌ ترتیب‌ دومین‌ دلیلی‌ كه‌ می‌توان‌ با آن‌ محوریت‌ امام‌ حسین‌ (ع) را ثابت‌نمود و در زیارت‌نامه‌های‌ آن‌ حضرت‌ ذكر شده‌، بیان‌ گردید.

سومین‌ عامل‌ محوریت‌ِ امام‌ حسین‌ (ع) اجرای‌ احكام‌ الهی‌ است‌ كه‌ در زیارت‌نامه‌بر آن‌ تأكید شده‌. در این‌ مورد در زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) در شب‌های‌ قدر می‌خوانیم‌:

«اشهد أنك‌ قد اقمت‌ الصلاة‌ و آتیت‌ الزكاة‌ و امرت‌ بالمعروف‌ و نهیت‌ عن‌ المنكر وتلوت‌ الكتاب‌ حق‌ تلاوته‌ و جاهدت‌ فی‌ الله حق‌ جهاده‌؛ (یا اباعبدالله من‌ شهادت‌می‌دهم‌ كه‌ تو نماز را اقامه‌ نمودی‌ و زكات‌ دادی‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر كردی‌ وقرآن‌ را به‌ آن‌ گونه‌ كه‌ حق‌ تلاوت‌ آن‌ است‌، تلاوت‌ نمودی‌ و نیز حق‌ جهاد فی‌ سبیل‌ الله راادا نمودی‌». و یا در فرازی‌ دیگر از زیارت‌ می‌خوانیم‌: «اشهد انك‌ قد امرت‌ بالقسط‌ والعدل‌و دعوت‌ الهی‌؛ من‌ گواهی‌ می‌دهم‌ كه‌ تو مردم‌ را به‌ قسط‌ و عدل‌ امر نمودی‌ و همگی‌ را به‌آن‌ دو دعوت‌ كردی‌».

امام‌ حسین‌ (ع) با اجرای‌ دقیق‌ احكام‌ الهی‌ كه‌ شامل‌ اوامر و نواهی‌ خداوند است‌به‌ درستی‌ می‌تواند برای‌ تمامی‌ مسلمانان‌ و آزادمردان‌ عالم‌ الگوی‌ مناسب‌ قرار گیرد و دردین‌ اسلام‌ نیز محوریت‌ قابل‌ توجّه‌ای‌ داشته‌ باشد، چرا كه‌ او به‌ وسیله‌ انجام‌ دادن‌ تكالیف‌خود كه‌ اجرای‌ احكام‌ و حدود الهی‌ باشد، سنت‌ حقیقی‌ رسول‌ الله (ص) را زنده‌ كرد. لذا شایسته‌ است‌ كه‌ در مورد حضرت‌ گفته‌ شود: «یُحیی‌ السنة‌ بالكتاب‌؛ تو كسی‌ هستی‌ كه‌سنت‌ نبوی‌ را طبق‌ قرآن‌ شریف‌ زنده‌ كردی‌».

چهارمین‌ علت‌ محوریت‌ امام‌ حسین‌ (ع) میراثی‌ بودن‌ حضرت‌ از انبیا و اولیای‌قبل‌ از خود است‌ كه‌ این‌ عامل‌ می‌تواند به‌ تنهایی‌ خود عنوانی‌ برای‌ ارائه‌شخصیت‌شناسی‌ امام‌ حسین‌ (ع) در لابه‌لای‌ زیارت‌نامه‌ باشد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 1 / 3 / 1394




مژده اى دل کز ره امشب جان جانان آمده 

 

جان جانان در جهان از راه احسان آمده
 
خلق عالم را صفابخش دل و جان آمده
 
اى محبّان بار ديگر ماه شعبان آمده

 

من خون خواه توام یا حسین!

ولادت امام حسین ، حضرت عباس ، امام سجاد علیهم السلام

 

«السلام‌ علیك‌ یا ثارالله وابن‌ ثاره‌ والوتر الموتور...»

در این‌ فراز از زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع)، حضرت‌ را خون‌ بهای‌ خداوند معرفی‌می‌نماید. با وجود این‌ كه‌ بسیاری‌ از انبیای‌ الهی‌ به‌ شهادت‌ رسیدند و تمامی‌ ائمه‌ اطهارنیز در راه‌ خدا شهید شدند، اما كسی‌ به‌ عنوان‌ «ثارالله» خون‌ خدا و خون‌ بهای‌ خدا معرفی‌نشد. در این‌ زیارت‌ها امام‌ حسین‌ (ع) و علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ (ع) ]با جمله‌ وابن‌ ثاره‌[ خون‌ وخون‌ بهای‌ خداوند معرفی‌ شدند.

هر خونی‌ كه‌ به‌ ناحق‌ ریخته‌ شود كسانی‌ (قبیله‌، عشیره‌ و یا خاندان‌) مقتول‌ به‌خون‌خواهی‌ او قیام‌ می‌كنند و داد مظلوم‌ را از ظالم‌ می‌ستانند. در مورد امام‌ حسین‌ (ع)خون‌خواه‌ او «خداوند» معرفی‌ می‌شود؛ یعنی‌ گویی‌ وظیفه‌ خون‌خواهی‌ و دادستانی‌ به‌خداوند تفویض‌ شده‌ و پروردگار عالمیان‌ خون‌خواه‌ و منتقم‌ خون‌ امام‌ حسین‌ (ع) شده‌باشد. خداوند به‌ خاطر فضیلت‌ و عظمتی‌ كه‌ امام‌ حسین‌ (ع) و پدر بزرگوارش‌ دارد، این‌ كاررا فقط‌ در مورد دو نفر بر عهده‌ گرفته‌ است‌.

علت‌ ثاریت‌ و دادخواهی‌ خداوند چند امر می‌تواند باشد:

 اول‌ آن‌ كه‌ فضیلت‌ وشرافت‌ امام‌ حسین‌ (ع) كه‌ باعث‌ خون‌خواهی‌ خداوند شده‌ است‌. دوم‌، اخلاص‌ و اقدام‌بزرگی‌ كه‌ امام‌ حسین‌ (ع) در كربلا از خود نشان‌ داد. سومین‌ عاملی‌ كه‌ باعث‌ شد، خداوندعهده‌دار خون‌خواهی‌ و دادستانی‌ حضرت‌ گردد، میزان‌ رنج‌ و مصیبتی‌ است‌ كه‌ امام‌حسین‌ (ع) برای‌ احیای‌ دین‌ خداوند متحمل‌ شد، زیرا در زیارت‌های‌ امام‌ حسین‌ (ع)خطاب‌ به‌ ایشان‌ این‌ گونه‌ عرض‌ می‌كنیم‌: «لقد عظمت‌ الرزیة‌ و جلت‌ و عظمت‌ المصیبة‌بك‌ علینا و علی‌ جمیع‌ اهل‌ الاسلام‌ و جلت‌ و عظمت‌ مصیبتك‌ فی‌ السماوات‌ علی‌ جمیع‌اهل‌ السماوات‌» و ادامه‌ می‌دهیم‌: «ان‌ یعطینی‌ بمصابی‌ بكم‌ افضل‌ ما یعطی‌ مصاباًبمصیبته‌ مصیبة‌ ما اعظمها و اعظم‌ رزیتها فی‌ الاسلام‌ و فی‌ جمیع‌ السماوات‌ والارض‌...

مصیبتی‌ را كه‌ بر امام‌ حسین‌ (ع) وارد شده‌، بزرگ‌ترین‌ مصیبت‌ در جهان‌ اسلام‌،بلكه‌ در تمام‌ آسمان‌ها و زمین‌ بیان‌ می‌گردد. كشته‌ شدن‌ برادر، پسر، برادرزادگان‌،اصحاب‌ و یاران‌، آن‌ قدر بر حضرت‌ سخت‌ بود كه‌ عباراتی‌ چون‌: «الان‌ انكسر ظهری‌وانقطع‌ رجائی‌ و قلت‌ حلتی‌... یا «لقد استرحت‌ من‌ هم‌ّ الدنیا و غمها و بقی‌ ابوك‌ زیداًوحیداً غریباً... از زبان‌ مبارك‌ خارج‌ می‌شود؛ این‌ مصایب‌ بر اهل‌ آسمان‌ نیز همین‌ قدرگران‌ آمد. در فرازی‌ دیگر از زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) می‌خوانیم‌:

«یا اباعبدالله اشهد لقد اقشعرت‌ لدمائكم‌ اظلة‌ العرش‌ مع‌ اظلة‌ الخدائق‌ وبكتكم‌السماء والارض‌ وسكان‌ الجنان‌ والبر والبحر؛ ای‌ ابا عبدالله گواهی‌ می‌دهم‌ به‌ خاطر خون‌پاكت‌ كه‌ ریخته‌ شد، سرادق‌ عرش‌ اركان و ارواح‌ خلایق‌ به‌ لرزه‌ در آمد و بر روی‌ تو آسمان‌،زمین‌، ساكنان‌ بهشت‌، خشكی‌ و دریا گریه‌ كردند».

مصیبتی‌ را كه‌ بر امام‌ حسین‌ (ع) وارد شده‌، بزرگ‌ترین‌ مصیبت‌ در جهان‌ اسلام‌،بلكه‌ در تمام‌ آسمان‌ها و زمین‌ بیان‌ می‌گردد

لذا امام‌ حسین‌ (ع) را «قتیل‌ العبرات‌ و اسیرالكربات‌» نامیده‌اند و در زیارت‌نامه‌هابا همین‌ عبارت‌ها به‌ حضرت‌ سلام‌ می‌دهند و صلوات‌ می‌فرستند.

«وصل‌ علی‌ الحسین‌ المظلوم‌ الشهید الرشید قتیل‌ العبرات‌ اسیرالكربات‌»

و صلوات‌ بفرست‌ بر حسین‌ (ع) مظلوم‌، شهید رشیدی‌ كه‌ كشتة‌ اشك‌ چشم‌ واسیر رنج‌ و مصیبت‌ها شد. امام‌ حسین‌(ع) كشته‌ای‌ است‌ كه‌ انبیای‌ الهی‌ قبل‌ ازشهادتش‌ برای‌ او و مصیبت‌هایش‌ گریه‌ كردند، پیامبر و امیرالمؤمنین‌ علی‌(ع) قبل‌ ازعاشورا برای‌ حضرت‌ گریه‌ كردند و بارها فرمودند: «لایوم‌ كیومك‌ یا اباعبدالله؛ هیچ‌روزی‌ به‌ سختی‌ روز تو نیست‌ ای‌ اباعبدالله».

میلاد امام حسین علیه السلام

چهارمین‌ عامل‌ ثاریت‌ خداوند، آن‌است‌ كه‌ با آن‌ همه‌ ظلم‌، خیانت‌ و جنایتی‌ كه‌علیه‌ امام‌ حسین‌ (ع) روا داشتند، كسی‌ نمی‌تواند خون‌خواه‌ حضرت‌ باشد، مگر خداوند. وآخرین‌ علت‌ آن‌است‌ كه‌ خون‌خواهی‌ خداوند و منتقم‌ بودن‌ پروردگار شاید كنایه‌ از آن‌ باشدكه‌ با شهادت‌ تمامی‌ اصحاب‌ و اولاد امام‌ حسین‌ (ع) دیگر كسی‌ برای‌ خون‌خواهی‌حضرت‌ باقی‌ نماند و معمولا در شرایطی‌ كه‌ انسان‌ بی‌یاور می‌ماند، امور خود را به‌ خداوندتفویض‌ می‌نماید. به‌ نوعی‌ بی‌یاوری‌ امام‌ حسین‌ (ع) در این‌ قضیه‌ مورد اشاره‌ قرارمی‌گیرد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 1 / 3 / 1394




تربت حسين، شفاي دل است، دواي دل است، صفاي دل است

دلي که ندارد نام حسين، گوش نسپرده به پيام حسين،

دلي که نيفتاده به دام حسين، آن دل، گِل است، کارش مشکل است
.

پاکی خجل از تو

ولادت امام حسین ، حضرت عباس ، امام سجاد علیهم السلام

 

«السلام‌ علیك‌ یا بن‌ رسول‌ الله السلام‌ علیك‌ یا بن‌ امیرالمؤمنین‌ وبن‌ سیدالوصیین‌ السلام‌ علیك‌ یا بن‌ فاطمة‌ سیدة‌ نساء العالمین‌»

ابتدای‌ زیارت‌ عاشورا و برخی‌ دیگر از زیارت‌های‌ امام‌ حسین‌ (ع) با درود فرستادن‌به‌ حضرت‌ آغاز می‌گردد. در خلال‌ درود، نسب‌ شریف‌ حضرت‌ نیز ذكر می‌شود كه‌ او فرزندپیام‌آوران‌ اسلام‌ محمد مصطفی‌ (ص) است‌. فرزند اسدالله الغالب‌، علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ اول‌امام‌ مؤمنان‌ است‌ و نیز فرزند كوثر نبی‌، تنها دختر پیغمبر اسلام‌ (ص) است‌ كه‌ خود سرورزنان‌ عالم‌ است‌. اینان‌ همگی‌ از پیشوایان‌ دین‌ اسلامند و از تمام‌ عصمت‌ برخوردارند.

به‌ طور جزم‌ كسی‌ در عالم‌ از حیث‌ نسب‌، شرافت‌ نسب‌ آل‌ كساء را ندارد. بر این‌شرافت‌ نسبی‌ نه‌ فقط‌ دوستان‌ و پیروان‌ حضرت‌، بلكه‌ دشمنان‌ نیز اعتراف‌ كرده‌اند.

پس‌ از آن‌ كه‌ «سنان‌ بن‌ انس‌ نخعی‌» سر امام‌ حسین‌ (ع) را در روز عاشورا از بدن ‌جدا كرد سوار بر اسب‌ شد و خود را به‌ خیمه‌ عمر بن‌ سعد رساند، او در حالی‌ كه‌ جلوی‌ خیمه‌ایستاده‌ بود، با صدای‌ بلند خطاب‌ به‌ عمر بن‌ سعد این‌ گونه‌ رجز خواند و طلب‌ پاداش‌ نمود:

«اَوْقر ركابی‌ فضة‌ً و ذهباًانی‌ قتلت‌ الملك‌ المحجبا

قتلت‌ خیرالناس‌ اماً واباًو خیرهم‌ اذنیبون‌ نسباً

ركابه‌ را از طلا و نقره‌ پر كن‌ كه‌ من‌ شاه‌ پرده‌دار را كشته‌ام‌

كسی‌ را كشته‌ام‌ كه‌ پدر و مادرش‌ از همه‌ بهتر است‌ و چون‌ مردمان‌، نسب‌ خویش‌گویند؛ نسب‌ وی‌ از همه‌ والاتر است‌.

شرافت‌، كرامت‌ و اصالت‌ خانوادگی‌ امام‌ حسین‌ (ع) نه‌ این‌ كه‌ پس‌ از ظهور اسلام‌ به‌ وجود آمد، بلكه‌ در زمان‌ جاهلیت‌ نیز از ارج‌ و منزلت‌ خاصی‌ برخوردار بود و این‌ منزلت‌ باظهور اسلام‌ رخ‌ نمود و كامل‌تر شد. در زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) در عیدین‌

‌ نه‌ فقط‌ مُطَهَّر بودند و از زشتی‌ و پلیدی‌دور و مبرا شدند، بلكه‌ مُطَهِّر و پاك‌ كننده‌ دیگر پلیدی‌ها نیز گشتند

شهادت‌می‌دهیم‌:

«اشهد انك‌ كنت‌ نوراً فی‌ الاصلاب‌ الشامخه‌ والارحام‌ المطهرة‌ لم‌ تنجسك‌الجاهلیة‌ بأنجاسها ولم‌ تلبسك‌ من‌ مدلهمات‌ ثیابها؛ شهادت‌ می‌دهم‌ كه‌ تو نوری‌ بودی‌در پشت‌ شامخ‌ پدرانت‌ و ارحام‌ پاك‌ مادرانت‌ كه‌ هرگز جاهلیت‌ با پلیدی‌هایی‌ كه‌ داشت‌،نتوانست‌ شما را آلوده‌ نماید و هرگز اندكی‌ از غبار و گرد رذالت‌ ]شرك‌ و كفر[ بر دامان‌ شماننشت‌».

هنگامی‌ كه‌ عبارت‌های‌ زیارت‌نامه‌ها را در كنار شخصیت‌ آن‌ امام‌ِ شریف‌ قرار می‌دهیم‌، صحت‌ مضامین‌ آن‌ها روشن‌تر می‌گردد و نیز ارادة‌ الهی‌ در عدم‌ آلودگی‌ ورجس‌ این‌ خاندان‌ آشكار می‌شود. خداوند در قرآن‌ شریف‌ می‌فرماید: انما یرید الله لیذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ اهل‌ البیت‌ ویطهركم‌ تطهیراً

عدم‌ آلودگی‌ در قبل‌ و بعد از ظهور اسلام‌ از فضایل‌ و مشخصه‌های‌ این‌ خاندان‌ باكرامت‌ است‌ كه‌ نه‌ فقط‌ آن‌ها را از دیگران‌ متمایز می‌سازد، بلكه‌ از فضایلی‌ است‌ كه‌مختص‌ این‌ خاندان‌ و خانواده‌ می‌باشد و این‌ از لطف‌ و عنایت‌ خداوند نشأت‌ می‌گیرد.

ولادت امام حسین ، حضرت عباس ، امام سجاد علیهم السلام

در یكی‌ دیگر از زیارات‌ امام‌ حسین‌(ع) حضرت‌ را باعث‌ پاكی‌ بلاد اسلامی‌ و كره ‌زمین‌ می‌دانیم‌. امام‌ حسین‌ (ع) طبق‌ این‌ عبارات‌ نه‌ فقط‌ مُطَهَّر بودند و از زشتی‌ و پلیدی‌دور و مبرا شدند، بلكه‌ مُطَهِّر و پاك‌ كننده‌ دیگر پلیدی‌ها نیز گشتند. مسلمانان‌ بلاداسلامی‌ حضرت‌ را الگو قرار دادند و راهی‌ را كه‌ او رفت‌ با جان‌ و دل‌ پیمودند و همچو او ازرجس‌ و پلشتی‌ پاك‌ شدند.

«اشهد انك‌ طُهْرٌ طاهرٌ مطهر من‌ طهر طاهرٍ طهرت‌ وطهرت‌ بك‌ البلاد وطهرت‌ارض‌ انت‌ بها و طهر حرمك‌.»

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 1 / 3 / 1394

شفاعت‌ امام‌ حسین‌(ع)

حرم امام حسین علیه السلام

 

«اللهم‌ ارزقنی‌ شفاعة‌ الحسین‌ یوم‌ الورود»

شفاعت‌ در روز قیامت‌، یكی‌ از مسائلی‌ است‌ كه‌ مسلمانان‌ علی‌ الخصوص‌ شیعه‌اثنی‌ عشری‌ طبق‌ آیات‌ و روایات‌ به‌ آن‌ معتقدند. در معارف‌ اسلامی‌ مبین‌ شده‌ است‌ كه‌چه‌ كسانی‌ می‌توانند در روز قیامت‌ دیگران‌ را شفاعت‌ كنند. (از این‌ دیدگاه‌، مناسب‌ بود كه‌موضوع‌ بحث‌ تغییر یابد و به‌ میزان‌ شفاعت‌ امام‌ حسین‌ (ع) تبدیل‌ گردد، چرا كه‌ در روزقیامت‌ انبیا، اولیا، صلحا، علما و شهدا... مقام‌ شفاعت‌ را دارا هستند. اگر چه‌ خود شفیع‌بودن‌ و شفاعت‌ كردن‌ مقام‌ و جای‌گاهی‌ دارد، در روز قیامت‌ كسی‌ كه‌ بتواند بیشترین‌ افرادرا شفاعت‌ كند، دارای‌ مقام‌ بالاتر و  والاتری‌ است‌. از آن‌جایی‌ كه‌ در زیارت‌نامه‌ها فقط‌ به‌مقام‌ شفاعت‌ حضرت‌ اشاره‌ كرده‌اند، این‌ بحث‌ را پیش‌ كشیده‌ایم‌ وگرنه‌ مقام‌ سید الشهدا در روز قیامت‌ بسیار بالاتر از شفاعت‌ عادی‌ و معمولی‌ است‌).

السلام‌ علیك‌ یا قائد الغر المحجلین

سلام‌ بر تو ای‌ پیشوا و سرور روسفیدان‌ عالم‌

امام‌ حسین‌ (ع) از جنبه‌های‌ مختلف‌ می‌تواند در روز قیامت‌ شفاعت‌ نماید: ازجهت‌ این‌ كه‌ امام‌ و پیشوای‌ متقیان‌ است‌، معصوم‌، عالم‌، شهید، صالح‌ و... است‌. هر یك ‌از این‌ موارد می‌تواند مقام‌ شفاعت‌ به‌ شخص‌ بدهد، اما از نظرگاه‌ زیارت‌نامه‌، شفیع‌ بودن‌حضرت‌ چند دلیل‌ دارد: اول‌ آن‌ كه‌ حضرت‌ نزد خداوند از وجاهت‌ خاصی‌ برخوردار است‌ و آبروداران‌ می‌توانند نزد پروردگار شفاعت‌ كنند: «السلام‌ علیك‌ یا قائد الغر المحجلین‌؛سلام‌ بر تو ای‌ پیشوا و سرور روسفیدان‌ عالم‌». در دعای‌ توسل‌ نیز هنگامی‌ به‌ امام‌حسین‌(ع) متوسل‌ می‌شویم‌ می‌خوانیم‌: «یا وجیهاً عندالله اشفع‌ لنا عندالله».

امام‌ حسین‌ (ع) نه‌ این‌ كه‌ حق‌ شفاعت‌ دارد و دارای‌ مقام‌ محمود است‌ بلكه‌ این‌مقام‌ را می‌تواند در آخرت‌ نیز به‌ دیگران‌ تفویض‌ نماید و یا در دنیا توفیق‌ و عنایتی‌ نمایدتا مقام‌ محمود (مقام‌ شفاعت‌) را به‌ دست‌ آورند. در فرازی‌ از زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع)می‌خوانیم‌: «واسئله‌ ان‌ یبلغنی‌ المقام‌ المحمود»؛ از تو می‌خواهم‌ كه‌ مرا به‌ مقام‌ محمودكه‌ مقام‌ شفاعت‌ است‌ برسانی‌».

امید كه‌ امام‌ حسین‌ (ع) در روز قیامت‌ پیروان‌ خود را شفاعت‌ كند و این‌ امر مسلمی‌ خواهد بود اگر زندگی‌ ما همانند زندگی‌ محمد و آل‌ محمد (ص)، و مرگ‌ ما نیزهمانند مردن‌ محمد و آل‌ محمد (ص) باشد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 1 / 3 / 1394

گنجینه خدا

 

ولادت امام حسین ، حضرت عباس ، امام سجاد علیهم السلام

 

«السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ آدم‌ صفوة‌الله...»

یكی‌ دیگر از ویژگی‌هایی‌ كه‌ در زیارت‌نامه‌های‌ امام‌ حسین‌ (ع) جلوه‌ می‌نماید،وارث‌ بودن‌ امام‌ حسین‌(ع) است‌. در زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع)، ایشان‌ وارث‌ آدم‌، نوح‌،ابراهیم‌، موسی‌، محمد (ص)، علی‌ (ع)، حسن‌ (ع)، و مادرش‌ فاطمه‌ زهرا(س‌) معرفی‌ شده‌است‌. سؤالی‌ در این‌جا مطرح‌ می‌گردد كه‌ شی‌ء به‌ ارث‌ برده‌ شده‌ چیست‌؟ این‌ چه‌ چیزاست‌ كه‌ امام‌ حسین‌ (ع) از انبیای‌ بزرگ‌ الهی‌ و ائمه‌ اطهار پیش‌ از خودش‌ ارث‌ برده‌است‌؟ و اگر كسی‌ این‌چنین‌ ارث‌ برده‌ باشد چه‌ اتفاقی‌ خواهد افتاد؟

پاسخ‌ سؤال‌ اول‌، این‌ است‌ كه‌ وارث‌، دارایی‌ها و داشته‌های‌ شخص‌ متوفا را به‌ ارث‌می‌برد، آنچه‌ كه‌ مسلم‌ است‌ منظور از دارایی‌ انبیا اموال‌ و ثروت‌های‌ خرد و كلان‌ نیست‌،بلكه‌ امام‌ حسین‌ (ع) از حضرت‌ آدم‌ (ع) علمش‌ را به‌ ارث‌ برده‌ است‌، آدم‌ (ع) كه‌ در مورد اوآمده‌ است‌: «و علم‌ الا´دم‌ الاسماء كلها» و از نوح‌ (ع) اسرار نبوتش‌ را، از ابراهیم‌ (ع)دوستی‌ و خلیلیّت‌ با پروردگار را، از موسی‌ (ع) ارتباط‌ ناب‌ با خداوند را و از پیامبر اسلام‌(ص)نیز آن‌ چیزهایی‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ از انبیای‌ دیگر میراث‌ بر آن‌ بود، به‌ ارث‌ برده‌ و جامعیت‌ برآنان‌ پوشانده‌ و بالاخره‌ از پدر و برادر و مادر بزرگوارش‌ مسائل‌ معنوی‌ را به‌ ارث‌ برده‌ است‌.

 اطاعت‌ از او، اطاعت‌ از خوبی‌ و تمام‌ خوبان‌ عالم‌ است‌ و سركشی‌و طغیان‌ در مقابل‌ وی‌ سركشی‌ و طغیان‌ در برابر تمام‌ خوبان‌ و خوبی‌های‌ جهان‌ آفرینش‌است‌

كسی‌ كه‌ از تمامی‌ انبیای‌ بزرگوار، علی‌ الخصوص‌ خاتم‌ انبیا و علی‌ مرتضی‌ (ع) وفاطمة‌ الزهرا(س‌) و حسن‌ (ع) مجتبی‌(ع) ارث‌ برده‌ باشد، چكیده‌ و عصارة‌ تمام‌ انبیا واولیا خواهد بود. از همین‌رو، امام‌ حسین‌ (ع) با دارا بودن‌ این‌ چنین‌ پشتوانة‌ معنوی‌ و الهی‌توانست‌ اسلام‌ پیامبر اكرم‌ (ص) را احیا نماید و حوادث‌ عاشورای‌ 61 هجری‌ قمری‌ را باشجاعت‌ رقم‌ بزند. با این‌ پشتوانه‌ معنوی‌ است‌ كه‌ خون‌ حق‌ بر شمشیر باطل‌ پیروز گشت‌و حضرت‌ با نثار و ایثار جان‌ و جوانان‌ خود، مطلوب‌ خود را كه‌ عدم‌ انحراف‌ اسلام‌ بود؛ به‌دست‌ آورد.

امام‌ حسین‌ (ع) كه‌ در زیارتش‌ با این‌ كلمات‌ او را وارث‌ انبیا می‌دانیم‌ و اقرار به‌میراث‌ بری‌ِ او می‌نماییم‌، اطاعت‌ از او، اطاعت‌ از خوبی‌ و تمام‌ خوبان‌ عالم‌ است‌ و سركشی‌و طغیان‌ در مقابل‌ وی‌ سركشی‌ و طغیان‌ در برابر تمام‌ خوبان‌ و خوبی‌های‌ جهان‌ آفرینش‌است‌. لذا با این‌ زاویة‌ دید كه‌ به‌ حادثة‌ عاشورا می‌نگریم‌ مظلومیت‌ بهترین‌ انسان‌های‌روی‌ زمین‌ را ـ كه‌ عصاره‌ انبیا و اولیا است‌ ـ شدیدتر می‌یابیم‌ و ظلم‌ و جنایت‌، كوفیان‌ راحاصل‌ بدترین‌ و مفتضح‌ترین‌ جنایت‌ تاریخ‌ بشریت‌ می‌دانیم‌؛ از این‌رو برای‌ تذكارخودمان‌ و دیگران‌ در بسیاری‌ از زیارت‌نامه‌ امام‌ حسین‌ (ع) این‌ چنین‌ می‌خوانیم‌:

«السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ آدم‌ صفوة‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ نوح‌ نبی‌الله، السلام‌علیك‌ یا ابراهیم‌ خلیل‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ موسی‌ كلیم‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌عیسی‌ روح‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ محمد حبیب‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ علی‌ وصی‌رسول‌الله، السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ الحسن‌ الرضی‌ السلام‌ علیك‌ یا وارث‌ فاطمه‌ بنت‌رسول‌الله».

امام‌ حسین‌ (ع) با این‌ همه‌ فضیلت‌ و عظمتی‌ كه‌ دارد طبیعی‌ است‌ كه‌ زائر مرقدمطهرش‌، از آن‌ حضرت‌ درخواست‌ شفاعت‌ داشته‌ باشد؛ شفاعتی‌ كه‌ بتواند كمی‌ از بارسنگین‌ گناهان‌ انسان‌ را از دوش‌اش‌ بردارد و او را به‌ بهشت‌ موعود سوق‌ دهد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 1 / 3 / 1394

آیینه تمام نمای خدا

میلاد امام حسین علیه السلام

 

«اللهم‌ اجعل‌ محیای‌ محیا محمد وآل‌ محمد مماتی‌ ممات‌ محمد وآل‌ محمد»

«یا اباعبدالله انی‌ سلم‌ لمن‌ سالمكم‌ و حرب‌ لمن‌ حاربكم‌ الی‌ یوم‌ القیامة‌».

امام‌ حسین‌ (ع) در بین‌ دیگر ائمه‌ از یك‌ نوع‌ محوریت‌ خاصی‌ برخوردار است‌. اگرچه‌ تمام‌ ائمه‌ مسیر و هدف‌ واحدی‌ دارند و فرقی‌ بین‌ آنان‌ نیست‌، زیرا «ائمة‌ كلهم‌ نورواحد» اما امام‌ حسین‌ (ع) با قیامی‌ كه‌ انجام‌ داد و مصایبی‌ كه‌ در راه‌ خدا برای‌ اعتلای‌اسلام‌ متحمل‌ شد، جایگاه‌ ویژه‌ای‌ دارد.

از آن‌جایی‌ كه‌ امام‌ حسین‌ (ع) دین‌ نبوی‌ را احیا نمود و با دادن‌ جان‌، نگذاشت‌اسلام‌ از مسیر اصلی‌ خود خارج‌ شود، معیار و مناط‌ حق‌ قرار داده‌ شد؛ به‌ نحوی‌ كه‌ مرز بین‌حق‌ و باطل‌ امام‌ حسین‌ (ع) و تفكر حسینی‌ است‌، لذا دشمنان‌ حسین‌ (ع) باطل‌ ودوستان‌ او بر حقند. امام‌ حسین‌ (ع) با نثار و ایثار جان‌ و اولاد خود، ملاك‌ حقانیت‌ سیاسی‌ـ اجتماعی‌ شد، چرا كه‌ صلح‌ و جنگ‌ از امور سیاسی‌ یك‌ جامعه‌ محسوب‌ می‌گردد.

«انی‌ سلم‌ لمن‌ سالمكم‌ و حرب‌ لمن‌ حاربكم‌ و ولی‌ لمن‌ والاكم‌ و عدو لمن‌عاداكم‌؛ ]یا اباعبدالله[ من‌ در صلحم‌ با هر كسی‌ كه‌ با شما در صلح‌ باشد و در جنگم‌ با هركسی‌ كه‌ با شما در جنگ‌ باشد و دوستدار كسی‌ هستم‌ كه‌ دوستدار شما باشد و دشمنم‌ باهر كسی‌ كه‌ با شما دشمن‌ باشد».

در این‌ فراز از زیارت‌ حضرت‌، مناسبت‌ها و رابطه‌های‌ یك‌ شیعه‌ در چهار بخش‌مشخص‌ می‌شود: صلح‌، جنگ‌، دوستی‌ و دشمنی‌.

صلح‌ و جنگ‌ مربوط‌ به‌ نوع‌ تناسبات‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ است‌ و دوستی‌ و دشمنی‌مربوط‌ به‌ عقیده‌ و باور انسان‌ است‌. با این‌ وجود پنج‌ فرع‌ از فروع‌ دین‌ اسلام‌ تكلیف‌ و نوع‌موضع‌گیری‌اش‌ مشخص‌ می‌گردد. جهاد، امر به‌ معروف‌، نهی‌ از منكر، تولی‌ و تبرا. باصلح‌ و جنگ‌، دوستی‌ و دشمنی‌ كه‌ همگی‌ آنها معیار و ملاكشان‌ صلح‌ و جنگ‌، دوستی‌ ودشمنی‌ با امام‌ حسین‌ (ع) است‌؛ فروع‌ دین‌ دارای‌ میزان‌ می‌گردد. به‌ نوعی‌ مرزبندی‌عقیدتی‌ ـ سیاسی‌ در زندگی‌ شیعه‌ امام‌ حسین‌ (ع) ترسیم‌ می‌گردد.

 

بیعت‌ با معیار حقانیت‌

فرازی‌ كه‌ از آن‌ محوریت‌ حقانیت‌ امام‌ حسین‌ (ع) برداشت‌ شد، می‌تواند نوعی‌بیعت‌ با حق‌ و حقیقت‌ باشد. چرا كه‌ در انتهای‌ این‌ فراز «الی‌ یوم‌ القیامة‌» نیز آمده‌ است‌.یكسان‌ سازی‌ سیرة‌ زندگی‌ شیعه‌ با مولای‌ خود امام‌ حسین‌ (ع) نوعی‌ بیعت‌ است‌،تعهدی‌ است‌ كه‌ شیعه‌ در زیارت‌ امام‌ خود به‌ زبان‌ می‌آورد كه‌ از مسیر و سیره‌ زندگی‌اش‌تخطی‌ ننمایند و این‌ امر تا روز قیامت‌ ادامه‌ خواهد داشت‌.

مرز بین‌حق‌ و باطل‌ امام‌ حسین‌ (ع) و تفكر حسینی‌ است‌

 

چرایی‌ محوریت‌ امام‌ حسین‌ (ع)

طبق‌ عبارت‌هایی‌ كه‌ در فرازهای‌ مختلف‌ زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) آمده‌ است‌، علت‌محوریت‌ حضرت‌ را می‌توان‌ در سه‌ یا چهار بخش‌ دانست‌. تحت‌ آن‌ كه‌ امام‌ حسین‌ (ع)در زیاراتش‌ به‌ عنوان‌ سفیر الهی‌، عمود دین‌ و... معرفی‌ می‌گردد. عباراتی‌، از قبیل‌:«السلام‌ُ علیك‌ یا صفی‌ الله... السلام‌ علیك‌ یا حجة‌الله... السلام‌ علیك‌ یا سفیرالله...السلام‌ علیك‌ یا محمود الدین‌» «اشهد انك‌ من‌ دعائم‌ الدین‌ واركان‌ المؤمنین‌»«اشهد انك‌ من‌ دعائم‌ الدین‌ واركان‌ المسلمین‌ و معتمد المؤمنین‌»

علت جراحت پشت امام حسین علیه السلام

«الامام‌ البرالتقی‌الرضی‌ الزكی‌ الهادی‌ المهدی‌» نشان‌ دهنده‌ عظمت‌، شرافت‌ و محوریت‌ دین‌ اسلام‌ ومسلمین‌ است‌.

عامل‌ دومی‌ كه‌ محوریت‌ امام‌ حسین‌ (ع) را موجب‌ می‌گردد، ثقل‌ اصغر بودن‌حضرت‌ است‌. هنگامی‌ كه‌ رسول‌ خدا(ص) رحلت‌ می‌نمودند، در حدیثی‌ فرمودند: ای‌ مردم‌«انی‌ تارك‌ فیكم‌ الثقلین‌ كتاب‌ الله وعترتی‌؛ (ای‌ مردم‌ من‌ دو شی‌ء گران‌بها را پس‌ ازخودم‌ در میان‌ شما به‌ یادگار می‌گذارم‌ و آن‌، یكی‌ قرآن‌ است‌ و دیگری‌ اهل‌ بیتم‌.» یعنی‌قرآن‌ ناطق‌ ]ثقل‌ اصغر[ و قرآن‌ صامت‌ ]ثقل‌ اكبر[ در زیارت‌های‌ امام‌ حسین‌ (ع) این‌نكته‌ به‌ صراحت‌ بیان‌ شده‌ است‌.

در فرازی‌ از زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) می‌خوانیم‌:

«اشهد أنك‌ التالی‌ لكتاب‌ الله؛ من‌ شهادت‌ می‌دهم‌ كه‌ تو تالی‌ تلو قرآن‌ هستی‌.مفسر قرآن‌ هستی‌، همتای‌ قرآن‌ هستی‌». و یا در جای‌ دیگر آمده‌ است‌ «السلام‌ علیك‌ یاخازن‌ الكتاب‌ المسطور؛ سلام‌ و درود بر تو ای‌ كسی‌ كه‌ نگهبان‌ اسرار كتاب‌ آسمانی‌،قرآن‌ هستی‌».

و در ادامه‌ آمده‌ است‌: «السلام‌ علیك‌ یا شریك‌ القرآن‌؛ سلام‌ و درود بر تو ای‌كسی‌ كه‌ آگاهی‌ از حقایق‌ عالم‌ با قرآن‌ شریك‌ هستی‌».

بدین‌ ترتیب‌ دومین‌ دلیلی‌ كه‌ می‌توان‌ با آن‌ محوریت‌ امام‌ حسین‌ (ع) را ثابت‌نمود و در زیارت‌نامه‌های‌ آن‌ حضرت‌ ذكر شده‌، بیان‌ گردید.

سومین‌ عامل‌ محوریت‌ِ امام‌ حسین‌ (ع) اجرای‌ احكام‌ الهی‌ است‌ كه‌ در زیارت‌نامه‌بر آن‌ تأكید شده‌. در این‌ مورد در زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) در شب‌های‌ قدر می‌خوانیم‌:

«اشهد أنك‌ قد اقمت‌ الصلاة‌ و آتیت‌ الزكاة‌ و امرت‌ بالمعروف‌ و نهیت‌ عن‌ المنكر وتلوت‌ الكتاب‌ حق‌ تلاوته‌ و جاهدت‌ فی‌ الله حق‌ جهاده‌؛ (یا اباعبدالله من‌ شهادت‌می‌دهم‌ كه‌ تو نماز را اقامه‌ نمودی‌ و زكات‌ دادی‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر كردی‌ وقرآن‌ را به‌ آن‌ گونه‌ كه‌ حق‌ تلاوت‌ آن‌ است‌، تلاوت‌ نمودی‌ و نیز حق‌ جهاد فی‌ سبیل‌ الله راادا نمودی‌». و یا در فرازی‌ دیگر از زیارت‌ می‌خوانیم‌: «اشهد انك‌ قد امرت‌ بالقسط‌ والعدل‌و دعوت‌ الهی‌؛ من‌ گواهی‌ می‌دهم‌ كه‌ تو مردم‌ را به‌ قسط‌ و عدل‌ امر نمودی‌ و همگی‌ را به‌آن‌ دو دعوت‌ كردی‌».

امام‌ حسین‌ (ع) با اجرای‌ دقیق‌ احكام‌ الهی‌ كه‌ شامل‌ اوامر و نواهی‌ خداوند است‌به‌ درستی‌ می‌تواند برای‌ تمامی‌ مسلمانان‌ و آزادمردان‌ عالم‌ الگوی‌ مناسب‌ قرار گیرد و دردین‌ اسلام‌ نیز محوریت‌ قابل‌ توجّه‌ای‌ داشته‌ باشد، چرا كه‌ او به‌ وسیله‌ انجام‌ دادن‌ تكالیف‌خود كه‌ اجرای‌ احكام‌ و حدود الهی‌ باشد، سنت‌ حقیقی‌ رسول‌ الله (ص) را زنده‌ كرد. لذا شایسته‌ است‌ كه‌ در مورد حضرت‌ گفته‌ شود: «یُحیی‌ السنة‌ بالكتاب‌؛ تو كسی‌ هستی‌ كه‌سنت‌ نبوی‌ را طبق‌ قرآن‌ شریف‌ زنده‌ كردی‌».

چهارمین‌ علت‌ محوریت‌ امام‌ حسین‌ (ع) میراثی‌ بودن‌ حضرت‌ از انبیا و اولیای‌قبل‌ از خود است‌ كه‌ این‌ عامل‌ می‌تواند به‌ تنهایی‌ خود عنوانی‌ برای‌ ارائه‌شخصیت‌شناسی‌ امام‌ حسین‌ (ع) در لابه‌لای‌ زیارت‌نامه‌ باشد.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 1 / 3 / 1394

من خون خواه توام یا حسین!

ولادت امام حسین ، حضرت عباس ، امام سجاد علیهم السلام

 

«السلام‌ علیك‌ یا ثارالله وابن‌ ثاره‌ والوتر الموتور...»

در این‌ فراز از زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع)، حضرت‌ را خون‌ بهای‌ خداوند معرفی‌می‌نماید. با وجود این‌ كه‌ بسیاری‌ از انبیای‌ الهی‌ به‌ شهادت‌ رسیدند و تمامی‌ ائمه‌ اطهارنیز در راه‌ خدا شهید شدند، اما كسی‌ به‌ عنوان‌ «ثارالله» خون‌ خدا و خون‌ بهای‌ خدا معرفی‌نشد. در این‌ زیارت‌ها امام‌ حسین‌ (ع) و علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ (ع) ]با جمله‌ وابن‌ ثاره‌[ خون‌ وخون‌ بهای‌ خداوند معرفی‌ شدند.

هر خونی‌ كه‌ به‌ ناحق‌ ریخته‌ شود كسانی‌ (قبیله‌، عشیره‌ و یا خاندان‌) مقتول‌ به‌خون‌خواهی‌ او قیام‌ می‌كنند و داد مظلوم‌ را از ظالم‌ می‌ستانند. در مورد امام‌ حسین‌ (ع)خون‌خواه‌ او «خداوند» معرفی‌ می‌شود؛ یعنی‌ گویی‌ وظیفه‌ خون‌خواهی‌ و دادستانی‌ به‌خداوند تفویض‌ شده‌ و پروردگار عالمیان‌ خون‌خواه‌ و منتقم‌ خون‌ امام‌ حسین‌ (ع) شده‌باشد. خداوند به‌ خاطر فضیلت‌ و عظمتی‌ كه‌ امام‌ حسین‌ (ع) و پدر بزرگوارش‌ دارد، این‌ كاررا فقط‌ در مورد دو نفر بر عهده‌ گرفته‌ است‌.

علت‌ ثاریت‌ و دادخواهی‌ خداوند چند امر می‌تواند باشد:

 اول‌ آن‌ كه‌ فضیلت‌ وشرافت‌ امام‌ حسین‌ (ع) كه‌ باعث‌ خون‌خواهی‌ خداوند شده‌ است‌. دوم‌، اخلاص‌ و اقدام‌بزرگی‌ كه‌ امام‌ حسین‌ (ع) در كربلا از خود نشان‌ داد. سومین‌ عاملی‌ كه‌ باعث‌ شد، خداوندعهده‌دار خون‌خواهی‌ و دادستانی‌ حضرت‌ گردد، میزان‌ رنج‌ و مصیبتی‌ است‌ كه‌ امام‌حسین‌ (ع) برای‌ احیای‌ دین‌ خداوند متحمل‌ شد، زیرا در زیارت‌های‌ امام‌ حسین‌ (ع)خطاب‌ به‌ ایشان‌ این‌ گونه‌ عرض‌ می‌كنیم‌: «لقد عظمت‌ الرزیة‌ و جلت‌ و عظمت‌ المصیبة‌بك‌ علینا و علی‌ جمیع‌ اهل‌ الاسلام‌ و جلت‌ و عظمت‌ مصیبتك‌ فی‌ السماوات‌ علی‌ جمیع‌اهل‌ السماوات‌» و ادامه‌ می‌دهیم‌: «ان‌ یعطینی‌ بمصابی‌ بكم‌ افضل‌ ما یعطی‌ مصاباًبمصیبته‌ مصیبة‌ ما اعظمها و اعظم‌ رزیتها فی‌ الاسلام‌ و فی‌ جمیع‌ السماوات‌ والارض‌...

مصیبتی‌ را كه‌ بر امام‌ حسین‌ (ع) وارد شده‌، بزرگ‌ترین‌ مصیبت‌ در جهان‌ اسلام‌،بلكه‌ در تمام‌ آسمان‌ها و زمین‌ بیان‌ می‌گردد. كشته‌ شدن‌ برادر، پسر، برادرزادگان‌،اصحاب‌ و یاران‌، آن‌ قدر بر حضرت‌ سخت‌ بود كه‌ عباراتی‌ چون‌: «الان‌ انكسر ظهری‌وانقطع‌ رجائی‌ و قلت‌ حلتی‌... یا «لقد استرحت‌ من‌ هم‌ّ الدنیا و غمها و بقی‌ ابوك‌ زیداًوحیداً غریباً... از زبان‌ مبارك‌ خارج‌ می‌شود؛ این‌ مصایب‌ بر اهل‌ آسمان‌ نیز همین‌ قدرگران‌ آمد. در فرازی‌ دیگر از زیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع) می‌خوانیم‌:

«یا اباعبدالله اشهد لقد اقشعرت‌ لدمائكم‌ اظلة‌ العرش‌ مع‌ اظلة‌ الخدائق‌ وبكتكم‌السماء والارض‌ وسكان‌ الجنان‌ والبر والبحر؛ ای‌ ابا عبدالله گواهی‌ می‌دهم‌ به‌ خاطر خون‌پاكت‌ كه‌ ریخته‌ شد، سرادق‌ عرش‌ اركان و ارواح‌ خلایق‌ به‌ لرزه‌ در آمد و بر روی‌ تو آسمان‌،زمین‌، ساكنان‌ بهشت‌، خشكی‌ و دریا گریه‌ كردند».

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی