تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17105
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 17964
بازدید ماه : 71242
بازدید کل : 10462997
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 24 / 3 / 1394

 


یک بررسی مقدماتی در جامعه ما به عنوان یک جامعه مسلمان نشان می دهد آنچنان که شایسته است قرآن مجید در زندگی ما حضور ندارد و این در حالی است که حتی در تلاوت ساده قرآن آثار و فواید ارزشمندی است که ما کمتر بدان آگاه هستیم.
بدون شک سبک زندگی دینی مشخصات و شرایط ویژه خود را دارد. شاید یکی از مواردی که در زندگی ما به عنوان یک مسلمان کمتر بدان توجه می شود تلاوت قرآن به عنوان کتاب دینی ما و تعمق در آیات آن است. به همین دلیل است که کمتر این کتاب آسمانی در زندگی ما جا دارد. در حالی که خداوند حكیم در این مورد می فرماید: ای مردم، از سوی پروردگارتان موعظه و اندرزی برای شما آمد، كلامی و قرآنی كه مایه شفای بیماری دل ها و روان ها است و چیزی كه مایه هدایت و راهنمایی است و رحمت برای مومنان است. این پیامبر به مردم بگو به فضل پروردگار و به رحمت بی پایان او و این كتاب بزرگ آسمانی كه جامع همه نعمت ها است باید خشنود بشوند نه به ثروت اندوزی و پست و مقام دنیا و فزونی قوم و قبیله. (سوره یونس آیات 58-57)
گذشته از بحث اساسی تر تعمق در قرآن در خود خواندان و تلاوت این کتاب الهی، فضائل، آثار و فواید دنیایی و آخرتی فراوانی وجود دارد؛ باروری ایمان، تخفیف گناهان، درمان بیماری های روحی و روانی، عمر با بركت، استجابت دعا، صفای خانه، رفع غم و اندوه، پیمودن درجات كمال و ترقی از جمله پاداش های تلاوت قرآن است.

كفاره گناهان
انسان در زندگی گاه دچار گناه و لغزش های كوچك و بزرگ می شود كه برخی از آنان كفاره دارد، تلاوت قرآن كفاره گناهان است. قرآن بخوان كه خواندن قرآن كفاره گناهان، سپر آتش و امان از عذاب الهی است. (وسایل الشیعه، ج4، ص 839)

بارور شدن ایمان
امیرالمومنین امام علی (ع) فرموده: تلاوت قرآن، مایه باروری ایمان است (غررالحكم و دررالكلم ص 263)؛ یكی از راه های موثر در رشد و باروری ایمان در هر فرد قرائت قرآن است.

گفتگو با خداوند
برای انسان مومن و با ایمان چه چیزی می تواند زیباتر از سخن گفتن با خداوند باشد و چه واسطه ای و همكلامی بهتر، كه آن قرائت قرآن است. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: هر كه دوست دارد با خدایش سخن بگوید قرآن بخواند. (كنزالعمال، ج 21 ص510، ح 2257)

منور شدن منازل
خانه های خود را با تلاوت قرآن نورانی كند؛ خانه ای كه زیاد در آن قرآن تلاوت شود خیر و بركتش فزونی یابد به اهلش فراخی رسد و نورش به اهل آسمان روشنایی دهد؛ بدان سان كه ستاره های آسمان به اهل زمین، روشنایی دهند (اصول كافی، ج 2، ص 610)
چه بسیار افرادی هستند كه در زندگی خود نورانیت آشكاری با تلاوت قرآن احساس كرده اند و روزی و بركت خود را مدیون قرآن هستند.

زدودن زنگار از قلب
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: قلوب شما همانند آهن، زنگار می گیرد. پرسیدند جلا دهنده آن چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن (كنز العمال، ج 2، ص 241، ح 3924). قلب انسان در مراحل مختلف زندگی دچار زنگارهایی می شود و اگر برای جلا دادن آن اندیشه ای نداشته باشیم هلاكت حتی به سراغ مان می آید كه یكی از بهترین این راه ها برای پاك كردن زنگارها قرائت قرآن است.

قرار گرفتن در شعاع نور نبوت
كسی كه قرآن بخواند شعاع نور نبوت او را فرا می گیرد با این تفاوت كه به او وحی نمی شود. (اصول كافی، ج 2، ص 610)
انسان هایی كه قلب پاك و رستگاری دارند و خود را از هر گونه گناه و آلودی دور می دارند در هنگام قرائت قرآن پاداش های فراوانی نصیب شان می شود.

قدرت عظیم
قرآن قدرت و نیروی عظیمی است برای كسی كه آن را دوست بدارد و بنا و ساختمان محكمی است كه پایه های آن منهدم نمی گردد و قرآن قدرتی است كه پیروان و یارانش شكست ناپذیرند و دریایی است كه اعماقش را نمی توان درك نمود.

قرآن تنها سنگر و پناهگاه

رسول خدا(ص) فرمود: زمانی كه فتنه ها به پا خاست به طوری كه نتوانستید اسلام ناب و خالص را تشخیص دهید، (مانند شب تاریكی كه نمی توان راه را تشخیص داد) بر شما لازم است كه به قرآن مراجعه كنید. (بحارالانوار، ج 92، ص17)

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 24 / 3 / 1394

گرچه تفسیر مدون و مستقلی به نام تفسیر امام علی علیه السلام وجود ندارد، اما مطالب تفسیری فراوان آن حضرت در لابلای کتب روائی و تفسیری از طریق شاگردان آن حضرت نقل شده و در دسترس است .

گروهی از صحابه و یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله چه در زمان حیات آن حضرت و چه پس از رحلت او در تفسیر قرآن از شهرت بسزائی برخوردار بودند از جمله امیر مؤمنان علی علیه السلام، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، ابی بن کعب، زید بن ثابت، جابربن عبدالله انصاری و ... اما چنان که از شواهد تاریخی و کتب تفسیری به دست می آید، علی علیه السلام اعلم مردم پس از رسول گرامی اسلام به تفسیر قرآن و معارف اسلام بود و سنی و شیعه هر دو این معنی را در کتابهای تفسیری و تاریخی خود نقل کرده اند . چرا که آن حضرت در دامن پیامبر بزرگ شده و همیشه در کنار آن حضرت; هم در حضر و هم در سفر حاضر بود . او حتی در دوران تهجد و عبادت رسول خدا صلی الله علیه و آله در کوه حرا و نیز همراه او بود و از او جدا نمی شد . 
در این مورد ابن ابی الحدید می گوید: 
«در کتب صحاح روایت شده است که وقتی جبرئیل برای نخستین بار بر پیامبر نازل گردید، و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، علی علیه السلام در کنار پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود» (1). 
گرچه در حال حاضر کتاب مدونی به عنوان تفسیر از امیرمؤمنان علیه السلام به چشم نمی خورد، اما مطالب تفسیری علی علیه السلام در کتابهای حدیثی و لابلای روایات پراکنده است . چون اوضاع سیاسی و اجتماعی آن روز به نحوی نبود که هر کسی بتواند در گرداگرد وجود امام حلقه بزند و تفسیر قرآن را بیاموزد، بلکه عده خاصی از یاران آن حضرت سینه خود را سپر کرده و توانستند تفسیر قرآن را از مولی الموحدین مستقیما فراگرفته و به نسلهای بعد از خود انتقال دهند . آنهم به صورت نقل روایت که بعدها آرام آرام این کار توسعه یافت و روایت را با درایت درهم آمیختند و اخبار و احادیث تفسیری را به صورت مدون درآوردند . 
یکی از فعالیتهای امام در دوران خلفا تربیت شاگرد بود چنانکه استاد پیشوائی می نویسند: 
«یکی از فعالیتهای امیر مؤمنان در دوران خلفا; تفسیر قرآن و حل مشکلات بسیاری از آیات و تربیت شاگردانی مانند «عبدالله بن عباس » بود که بزرگترین مفسر اسلام، در میان اصحاب به شمار می رفت » (2).

اقوال علما در باره اعلمیت علی علیه السلام به تفسیر
محمد حسین ذهبی از ابن عباس نقل می کند: «چیزی از تفسیر یاد نگرفتم مگر از علی علیه السلام » (3) و همچنین از ابونعیم در «الحلیة » نقل می کند که علی علیه السلام فرمود: «به خدا آیه ای نازل نشده مگر این که می دانم کجا نازل شده، درباره چه چیزی نازل شده، و ... چون خداوند به من قلب و فکری اندیشمند و زبانی جویا عطا کرده است » . و همچنین از ابن مسعود نقل شده که گفت: «قرآن براساس هفت حرف نازل شده، و هر حرفی هم ظاهری دارد و باطنی; و علی علیه السلام به ظاهر و باطن آن آگاه بود» (4). 
از عطاء بن ابی رباح (یکی از بزرگان محدثان و فقهای اهل سنت) سؤال می کنند: آیا در میان اصحاب محمد صلی الله علیه و آله عالمتر از علی بوده است؟ در پاسخ می گوید: «نه، به خدا کسی را عالمتر از علی نمی شناختم » . 
همچنین «سعید بن جبیر» (5) که خود یکی از مفسران بنام عصر تابعین و شیعی است، می گوید: «اذا ثبت لنا الشی ء عن علی علیه السلام لم نعدل عنه الی غیره » ; «وقتی مطلبی از علی علیه السلام برای ما ثابت می شد، از آن عدول نمی کردیم » (6). 
همچنین مرحوم کلینی در باب «انه کان شریکه فی العلم » (علی، شریک علم رسول خدا بود) آورده است: 
«... لم یعلم الله محمدا صلی الله علیه و آله علما الا و امره ان یعلمه علیا» . 
«... خدا هیچ علمی را به پیامبر نیاموخت مگر این که او را فرمان داد تا آن علم را به علی علیه السلام بیاموزد» (7). 
پس کسی که باب مدینه علم است و کلید علم پیامبر; قلم و بیان عاجز از وصف آن حضرت و علم او است لذا با اشاره مختصر به بیوگرافی اجمالی یکی از شاگردان ممتاز تفسیری آن حضرت یعنی ابن عباس، اکتفا می کنیم، تا عظمت استاد روشن شود . 
ابن عباس کیست؟
عبدالله بن عباس پسر عموی پیامبر و از مفسران بنام صدر اسلام و ملازم و شاگرد درجه یک امیرمؤمنان علی علیه السلام بود که به این شاگردی همیشه افتخار می کرد و اظهار می داشت من هرچه دارم از امیرمؤمنان است و سنی و شیعه به تفسیر او معتقدند . او گرچه هنگام رحلت پیامبر نوجوانی دوازده یا سیزده ساله بیش نبود (8) ، ولی چون در مکتب علی علیه السلام بزرگ شده و علم آموخته بود، لذا یکی از مفسران بزرگ عالم اسلام بشمار می رود (9). 
مفسر بزرگ شیعه مرحوم طبرسی درباره ابن عباس می نویسد: 
«عبدالله بن عباس حبر (10) امت و ترجمان قرآن و وارث دو سوم علم پیامبر بود که پیامبر در حق او دعا کرد و فرمود: «خدایا او را از آگاهان به دین و قرآن قرار ده » . لذا روایات مربوط به تفسیر (نزدیک به نصف احادیث تفسیری) به او مستند است » (11). 
ابن عباس در باره علم امیرمؤمنان امام علی علیه السلام می گوید: 
«علی علیه السلام علم علما علمه رسول الله صلی الله علیه و آله و رسول الله علمه الله فعلم النبی من علم الله و علم علی من علم النبی و علمی من علم علی علیه السلام و ما علمی و علم اصحاب محمد صلی الله علیه و آله فی علم علی الا کقطرة فی سبعة ابحر» (12). 
«علی علیه السلام علمی را آموخت که پیامبر آن را تعلیم داد و و پیامبر را خدا تعلیم داد; پس علم پیامبر از علم خدا و علم علی علیه السلام از علم پیامبر و علم من از علم علی علیه السلام است و علم من و علم اصحاب محمد صلی الله علیه و آله نزد علم علی علیه السلام مانند قطره ای از هفت دریا است » . 
-------------------------------------------------------
1) استاد پیشوائی، مهدی، سیره پیشوایان، صفحه 29، به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 208 
2) سیره پیشوایان، ص 71 . 
3) التفسیر والمفسرون، ج 1، ص 290 . 
4) همان، ج 1، ص 89 و 90 - مجمع البیان، ج 1، ص 7 . 
5) به خاطر وفاداریش نسبت به امیر مؤمنان علی علیه السلام به دست حجاج شهید شد . 
6) التفسیر والمفسرون، ج 1، ص 90 . 
7) اصول کافی، ج 2، ص 14، حدیث 1، چ 1392ه ق . 
8) معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 229 . 
9) دکتر سید محمد باقر حجتی، «تاریخ تفسیر و نحو» ، ص 27 - 30 . 
10) حبر: عالم صالح (المنجد) . 
11) مجمع البیان، ج 1، ص 7 . 
12) بحار، ج 89، باب 8، ح 83، ص 105، چاپ جدید . 
----------------------------------------
منابع مقاله: مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره 9، فرج الله فرج اللهی؛

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394

یکی بود ، یکی نبود

 

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

شقایق گفت :با خنده نه تبدارم ، نه بیمارم
گر سرخم ،چنان آتش حدیث دیگری دارم 
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی 
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود 
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه 
ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت 
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت: شنیدم سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود- اما طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد ازآن نوعی که من بودم 
بگیرند ریشه اش را و بسوزانند 
شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده 
و یک دم هم نیاسوده، که افتاد چشم او ناگه به روی من
بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من 
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و 
به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم 
و او هرلحظه سر را رو به بالاها 
تشکر می کرد پس از چندی
هوا چون کوره آتش زمین می سوخت 
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت 
به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست 
به جانم هیچ تابی نیست 
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من 
برای دلبرم هرگز دوایی نیست  

 واز این گل که جایی نیست ؛ خودش هم تشنه بود اما
نمی فهمید حالش را چنان می رفت و 
من در دست او بودم وحالا من تمام هست او بودم

دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟ 
نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت 
که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر اوکم شد 
دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد- آنگه
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت 
نشست و سینه را با سنگ خارایی 
زهم بشکافت زهم بشکافت
اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد 
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد 
و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را 
به من می داد و بر لب های او فریاد 
بمان ای گل که تو تاج سرم هستی 
دوای دلبرم هستی بمان ای گل
ومن ماندم نشان عشق و شیدایی 
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد

داستان ما و خدا

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا ! خسته ام! نمي توانم.
خدا: بنده ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا ! خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان.
بنده: خدايا سه رکعت زياد است.
خدا: بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا ! امروز خيلي خسته ام! آيا راه ديگري ندارد؟
خدا: بنده ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله
بنده: خدايا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد!
خدا: بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
بنده: خدايا هوا سرد است! نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم.
خدا: بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم.
بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد
خدا: ملائکه ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم ،اما باز خوابيد.
خدا: ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست.
ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي شود!
خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر مي آورد.
ملائکه:خداوندا نمي خواهي با او قهر کني؟
خدا: او جز من کسي را ندارد...شايد توبه کرد...
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری.

 

موضوعات مرتبط: داستانها
برچسب‌ها: داستان راز شقایق
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394

یکی بود ، یکی نبود

 

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....

یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....

آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش ..... همینجور که داشت کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟

پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمينو گُوشت بده نِنه .....

قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟

پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!

قصاب اشغال گوشت‌های اون جوون رو می‌کند می‌ذاشت برای پیره زن .....

اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی می‌کرد گفت: اینارو واسه سگت می‌خوای مادر؟

پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟

جوون گفت اّره ..... سگ من این فیله‌ها رو هم با ناز می‌خوره ..... سگ شما چجوری اینا رو می‌خوره؟

پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....

جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچه‌هام مي‌خام اّبگوشت بار بیذارم!

جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....

پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟

جوون گفت: چرا

پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوريم نِنه .....

بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394

 

یکی بود ، یکی نبود

 

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم. جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند. به نظر می رسید پول زیادی نداشتند. شش بچه که همگی زیر دوازده سال بودند، لباس های کهنه ولی در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد.
بچه ها همگی با ادب بودند. دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند.
مادر بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او لبخند می زد.
وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چند عدد بلیط می خواهید؟
پدر جواب داد: لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان. 
متصدی باجه، قیمت بلیط ها را گفت.

 پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی پرسید: ببخشید، گفتید چه قدر؟!
متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد.
پدر و مادر بچه ها با ناراحتی زمزمه کردند.
معلوم بود که مرد پول کافی نداشت.
حتماً فکر می کرد که به بچه های کوچکش چه جوابی بدهد؟

ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت.
بعد خم شد، پول را از زمین برداشت، به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد! 
مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که اشک از چشمانش سرازیر می شد، گفت: متشکرم آقا.

مرد شریفی بود ولی درآن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد...
بعد از این که بچه ها داخل سیرک شدند، من و پدرم از صف خارج شدیم و به طرف خانه حرکت کردیم...

 

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394

یکی بود ، یکی نبود

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد ، پدر خانمش ، ملاصدرا ، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد .در همان ایام در قمصر ، جوانی به خواستگاری دختری رفت . والدین دختر پس از قبول خواستگار ، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود .

از این رو ، عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر بودند و می خواستند همدیگر را ببینند ، به فکر چاره ای افتادند که نه با شرط مخالفت بشود و نه والدین عروس متوجه بشوند . لذا عروس حیله ای زد و گفت : من فلان موقع به قصد تکاندن فرش به پشت بام می آیم و تو هم داخل کوچه بیا ، همدیگر را ببینیم .در آن وقت مقرر ، دختر فرش خانه را به قصد تکاندن به پشت بام برد و فرش را تکان می داد و داماد هم از داخل کوچه نظاره گر جمال دلنشین عروس خانم بود و مدام این جملات را می خواند :

اومدی به پشت بوندی اومدی فرش و تکوندی
اومدی گردی نبوندی اومدی خودت و نشوندی

در این حال ، عارف بزرگوار ، ملاصدرا از کوچه عبور می کرد و این ماجرا را دید و شروع به گریه کردن کرد .او یک شبانه روز بلند گریه می کرد تا این که فیض کاشانی از او پرسید :چرا این گونه گریه می کنی ؟

ملاصدرا گفت : من امروز پسری را دیدم که با معشوقه خود با خوشحالی سخن می گفت . گریه من از این جهت است که این همه سال درس خوانده ام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای متعال می دانماما هنوز با این حال و صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت من نتوانستم با خدای خود چنین سخن بگویم . لذا به حال خود گریه می کنم .

 

 

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394

 

یکی بود ، یکی نبود

 

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

خداوند گفت : دیگر پیامبری مبعوث نخواهم فرستاد ، آن گونه که شما انتظار دارید اما جهان هرگز بی پیامبر نخواهد ماند.

وآنگاه پرنده ای را به رسالت مبعوث کرد.

پرنده آوازی خواند که در هر نغمه اش خدا بود عده ای به او گرویدند و ایمان آوردند.
وخدا گفت اگر بدانید حتی با آواز پرنده ای می توان رستگار شد.

خدا رسولی از آسمان فرستاد .

باران نام او بود همین که باران ، باریدن گرفت آنان که اشک را می شناختند رسالت او را دریافتند

 پس بی درنگ توبه کردند و روح شان را زیر بارش بی دریغ خدا شستند .
خدا گفت : اگر بدانید با رسول باران هم می توان به پاکی رسید.

خداوند پیغامبر باد را فرستاد تا روزی بیم دهد و روزی بشارت .

 پس باد روزی توفان شد و روزی نسیم و آنان که پیام او را فهمیدند روزی در خوف و روزی در رجا زیستند . 
خداوند گفت : آن که خبر باد را می فهمد قلبش در بیم و امید می لرزد .

قلب مومن این چنین است .

 خدا گلی را از خاک برانگیخت تا معاد را معنا کند . 
و گل چنان از رستخیز گفت که هر از آن پس هر مومنی گلی که دید رستاخیز را به یاد آورد . 
خدا گفت : اگر بفهمید تنها با گلی قیامت خواهد شد .

 خداوند یکی از هزاران نامش را به دریا گفت .

دریا بی درنگ قیام کرد و چنان به سجده افتاد که هیچ از هزارموج او باقی نماند .

مردم تماشا می کردند عده ای پیام را دانستند پس قیام کردند و چنان به سجده افتادند که هیچ از آنها باقی نماند . 
خدا گفت : آن که به پیغمبر آبها اقتدا کند به بهشت خواهد رفت .

 و یاد دارم که فرشته ای به من گفت : جهان آکنده از فرستاده و پیغمبر مرسل است ،

اما همیشه کافری هست تا بارش باران را انکار کند و با گل بجنگد ،

تا پرنده را دروغگو بخواند و باد را مجنون و دریا را ساحر .

اما هم امروز ایمان بیاور که پیغمبر آب و رسول باران و فرستاده باد برای ایمان آوردن تو کافی است .

 

 

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394

یکی بود ، یکی نبود

 

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

آورده اند که روزي ابوحنیفه در مدرسه مشغول تدریس بود، بهلول هم در گوشه اي نشسته و به درس او گوش می داد. 
ابوحنیفه در بین درس گفتن اظهار نمود که امام جعفر صادق (ع) سه مطلب اظهار می نماید که مورد تصدیق من نمی باشد و آن سه مطلب بدین نحو است :
اول آنکه می گوید شیطان در آتش جهنم معذب خواهد شد و حال آنکه شیطان خود از آتش خلق شده و چگونه ممکن است آتش او را معذب نماید و جنس از جنس متاذي نمی شود .
دوم آنکه می گوید خدا را نتوان دید حال آنکه چیزي که موجود است باید دیده شود. پس خدا را با چشم می توان دید.
سوم آنکه می گوید مکلف فاعل فعل خود است که خودش اعمال را به جا می آورد حال آنکه تصور و شواهد بر خلاف این است. یعنی عملی که از بنده سر میزند از جانب خداست و ربطی به بنده ندارد.
چون ابوجنیفه این مطالب را گفت بهلول کلوخی از زمین برداشت و به طرف ابوحنیفه پرتاب نمود که از قضا آن کلوخ به پیشانی ابوحنیفه خورد و او را سخت ناراحت نمود و سپس بهلول فرار کرد شاگردان ابوحنیفه عقب او دویده و او را گرفتند و چون با خلیفه قرابت داشت او را نزد خلیفه بردند و جریان را به او گفتند.
بهلول جواب داد ابوحنیفه را حاضر نمایید تا جواب او را بدهم. 
چون ابوحنیفه حاضر شد بهلول به او گفت: از من چه ستمی به تو رسیده ؟
ابو حنیفه گفت: کلوخی به پیشانی من زده اي و پیشانی و سر من درد گرفت. 
بهلول گفت: درد را می توانی به من نشان دهی؟ 
ابوحنیفه گفت: مگر می شود درد را نشان داد؟
بهلول جواب داد تو خود می گفتی که چیزي که وجود دارد را می توان دید و بر امام صادق (ع) اعتراض می نمودي و می گفتی چه معنی دارد خداي تعالی وجود داشته باشد و او را نتوان دید. 
و دیگر آنکه تو در دعوي خود کاذب و دروغگویی که می گویی کلوخ سر تو را به درد آورد زیرا کلوخ از جنس خاك است و تو هم از خاك آفریده شده اي پس چگونه از جنس خود متاذي می شوي؟ 
و مطلب سوم خود گفتی که افعال بندگان از جانب خداست پس چگونه می توانی مرا مقصر کنی و مرا پیش خلیفه آورده اي و از من شکایت داري و ادعاي قصاص می نمایی؟ 
ابوحنیفه چون سخن معقول بهلول را شنید شرمنده شده و از مجلس خلیفه بیرون رفت.

 

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394

یکی بود ، یکی نبود

 

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.
آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت:
- بهلول، چه می سازی؟
بهلول با لحنی جدی گفت:
- بهشت می سازم.
همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت:
- آن را می فروشی؟!
بهلول گفت:
- می فروشم.
- قیمت آن چند دینار است؟
- صد دینار.
زبیده خاتون گفت:
- من آن را می خرم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت:
- این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.
بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت:
- این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای.
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت:
- یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش.
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت:
- به تو نمی فروشم.
هارون گفت:
- اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.
بهلول گفت:
- اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم.
هارون ناراحت شد و پرسید:
- چرا؟
بهلول گفت:
- زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم
!

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394
«تشیع انگلیسی» چیست؟ «شیعه لندنی» به چه جریانی گفته می‌شود؟ «مرجعیت ساختگی» که وحدت جهان اسلام را هدف قرار داده از کجا تغذیه می‌شود؟ تازه‌‌ترین گزارش ویژه ، از فتنه‌‌ای به نام «تشیع انگلیسی» می‌گوید.
 "تشیع انگلیسی" یا "شیعه لندنی"؛ اصطلاحی که مدتی است بر سر زبان‌ها افتاده است. پس از "اسلام آمریکایی" که امام خمینی (ره) در برابر اسلام ناب محمدی تبیین کردند، رهبر انقلاب و نخبگان کشور از تهدیدی به نام "تشیع انگلیسی" پرده برداشتند. تشیعی که از لندن و با حمایت سرویس‌ اطلاعاتی این کشور حمایت و ترویج می‌شود تا محصول "تفرقه" را در کشورهای اسلامی برداشت کند. تشیعی که با هزینه‌های سنگین تبلیغاتی تمام توان خود را برای پیوند "شیعه" با خشونت و قرار دادن آن در مقابل سایر فِرَق اسلامی تجمیع کرده است.
 
رهبر معظم انقلاب در موارد و مناسبت‌های مختلف نیز‌ بر کلیدواژه‌های "تسنن آمریکایی" و "تشیع آمریکایی" تأکید  داشته‌اند. در آخرین مورد نیز ایشان در سالگرد رحلت امام خمینی (ره) در بیاناتشان در حرم مطهر امام بار دیگر ضمن تبیین اختلاف افکنی آمریکا در میان شیعه و سنی تصریح کردند:
 

  "به این هم شیعه توجه کند هم سنی. بازی دشمن را نخورند. آن تسننی که آمریکا از آن حمایت کند و آن تشیعی که از مرکز لندن صادر شود به دنیا، اینها مثل هم هستند. هر دو برادران شیطان هستند و هر دو عوامل آمریکا و غرب و استکبار هستند."

 


جریان تفرقه‌افکن «تشیع انگلیسی» را بشناسید /// «تشیع انگلیسی» چیست و چگونه ده‌ها هزار مسلمان را قربانی کرده است //// «تشیع انگلیسی»؛ از تکفیر اهل سنت تا تفرقه میان شیعیان////  +عکس و فیلمجریان تفرقه‌افکن «تشیع انگلیسی» را بشناسید /// «تشیع انگلیسی» چیست و چگونه ده‌ها هزار مسلمان را قربانی کرده است //// «تشیع انگلیسی»؛ از تکفیر اهل سنت تا تفرقه میان شیعیان////  +عکس و فیلم
تصاویری از هفته وحدت سال گذشته که «تشیع انگلیسی»‌ را بسیار عصبانی کرده است

حسن رحیم‌پور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی،‌ از جمله افرادی بودند که روشنگری درباره "شیعه انگلیسی" را آغاز کردند. اوج تبیین این جریان، چند هفته قبل در سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران صورت گرفت. در این سخنرانی، رحیم‌پور از بدعت‌های جریان موسوم به "تشیع لندنی" در کشور پرده برداشت و هدف این جریان را "احمق نشان‌دادن شیعه" عنوان کرد.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه ما دو نوع عزاداری و محرم داریم گفت: اولین روضه رسمی برای امام حسین(ع) را یزید خواند و اولین روضه حقیقی را زینب(س) خواند؛ امروز در جامعه شیعه هم دو تیپ عزاداری و مداح داریم؛ ما هم روضه زینبی داریم و هم روضه یزیدی. از نگاه امام و رهبری، ماکسانی داریم که به تعبیر امام(ره) اسلام آمریکایی و به تعبیر رهبر معظم انقلاب تشیع انگلیسی دارند.

سخنرانی رحیم‌پور ازغدی در نماز جمعه تهران پیرامون مخالفان وحدت اسلامی و تفرقه‌افکنان

در هفته وحدت سال گذشته، آیت‌الله العظمی خامنه‌ای نیز نسبت به تشیع مرتبط با انگلیس و تسنن مزدور آمریکا هشدار دادند. نیز رهبر انقلاب در تبیین عوامل ایجاد اتحاد دنیای اسلامی، پرهیز از «سوءظن و اهانت فرق مختلف شیعه و سنی نسبت به یکدیگر» را بسیار مهم دانستند و با اشاره به تلاش گسترده مراکز «جاسوسی و اطلاعاتی» غرب برای تفرقه افکنی خاطرنشان کردند: آن تشیعی که با MI6 انگلیس مرتبط است و آن تسننی که مزدور CIA است هر دو ضد اسلام و ضد پیامبرند. [1]

 

سابقه MI6 در فرقه‌سازی و تفرقه‌افکنی

پادشاهی بریتانیا سابقه‌ای تاریخی در تفرقه‌افکنی در مستعمرات خود بویژه ممالک اسلامی داشته و دارد؛ سیاست "تفرقه بیانداز و حکومت کن" ( به انگلیسی divide and conquer) نیز برگرفته از رویکرد تاریخی انگلیسی‌ها به سیاست‌خارجی است.

فرقه‌سازی و ایجاد انشعاب در ادیان از جمله دستورکارهای سرویس اطلاعاتی در جهان اسلام بوده است؛ پیدایش فرقه‌های وهابیت و بهاییت از جمله طرح‌های سرویس اطلاعاتی انگلیس برای ممانعت از اتحاد جهان اسلام بود که گرفتارشدن برخی کشورهای اسلامی در این دام، آنچه امروز - نه تنها در دنیای اسلام - بلکه در سراسر جهان با عناوینی چون افراط‌‌گرایی و ... از آن یاد می‌شود را رقم زده است.  (گزارش ویژه مشرق از سرویس اطلاعاتی انگلیس)

نام مستر همفر (Hempher) جاسوس بریتانیا در قرن 18 را کمتر کسی است که نشنیده باشد؛ همفر و 8 عامل اطلاعاتی دیگر از سوی وزارت مستعمرات انگلیس مأموریت یافتند تا با سفر به کشورهای اسلامی از دولت‌های آنان جاسوسی کنند. همفر به ترکیه رفت و با نام محمد به فراگیری علوم اسلامی و قرآن مشغول شد. سپس به عراق رفت و با محمد بن عبدالوهاب ملاقات نمود. همفر از آن پس با عبدالوهاب بسیار صمیمی و برای انجام وظیفه محول شده از سوی دولت بریتانیا برای شوراندن مردم علیه دولت عثمانی و فتنه‌انگیزی بین مسلمانان دست به کار شد. 

شبکه‌های تفرقه‌افکن
محمد بن عبدالوهاب با هدایت سرویس اطلاعاتی انگلیس در سال 1143 قمری مذهب یا فرقه‌ای تازه تاسیس کرد که امروز "وهابیت" نامیده می‌شود.

پس از آن نظریات عبدالوهاب برخلاف دستورات اسلام آغاز شد و با تحریک همفر، عبدالوهاب تا مرز اعلام پیامبری نیز پیش رفت. سرانجام با تلاش‌های همفر، محمد بن عبدالوهاب - که به استناد متون تاریخی و شهادت شخصیت‌های زمانه‌اش جوانی سرکش، تندخو و سطحی‌نگر بود -  به همراه محمد ابن سعود از سال 1143ه.ق مذهب تازه‌اي را تاسيس كرد. در اینجا ضروری است وجه تسمیه، واژه وهابی برای فرقه ساختگی محمد ابن عبدالوهاب روشن شود. کلمه وهابی از نام پدر موسس فرقه وهابی یعنی عبدالوهاب گرفته شده است، اما خود وهابیان این نسبت را صحیح نمی‌دانند. 
(گزارش ویژه مشرق از ریشه‌های شکل‌گیری وهابیت)

از دیگر تلاش‌های استعمار بریتانیا برای انشعاب در دین اسلام، حمایت از فرقه‌های بابیه و بهائیه بود که در قرن 18 و 19 با سرمایه‌گذاری بر افراد متشرع اما نادان که از اسلام تنها گوشه‌نشینی و عبادت‌ بدون تفکر را برگزیده‌ بودند، انجام شد. این افراد نیز با تحریک عوامل سرویس‌ اطلاعاتی انگلیس تا ادعای پیامبری پیش رفتند. سید محمد علی شیرازی ملقب به محمد علی باب که از نوجوانی به عبادات طولانی و راز و نیازهای غیرعادی مشهور بود، پس از سالها ریاضت، به ناگاه با رها کردن درس و عبادت برای انجام کارهای اقتصادی به بوشهر رفت. در بوشهر با خانواده‌های تاجران انگلیسی یهودی در این شهر همکاری می‌کرد تا اینکه در سال 1260 قمری ادعای بابی (دروازه ارتباط با امام زمان عج) کرد و با حمایت همان کانون‌های با نفوذ انگلیسی به سرعت شهرت یافت و اینگونه به مردم القاء شد که علم او - که حاصل چندسال عبادت و ریاضت بود - لدنی و الهی است و لذا محمد علی در سن 24 سالگی ادعای بابیت و سپس ادعای مهدویت کرد و پس از آن، همان شد که انگلیسی‌ها بدنبال آن بودند. قائله‌های متعدد در نقاط مختلف کشور بر سر ادعای امامت جوانکی که چند صباحی ادعیه و متون دینی را تورق کرده بود، شکل گرفت و حکومت وقت ایران برای خواباندن این شورش‌ها که عمدتا از سوی هواداران او در مقابله با مخالفان این مدعی دروغین بود، مجبور به تبعید چندباره او و در نهایت به جرم ادعای دروغین، به فرمان شهید میرزا تقی‌خان امیرکبیر اعدام شد.

شبکه‌های تفرقه‌افکن

اعدام محمد علی باب در سال 1266، پایان کار انگلیسی‌ها نبود و میرزا یحیی نوری (معروف به صبح ازل) بلافاصله پس از او اعلام جانشینی کرد و این زنجیره انحراف و فرقه‌سازی ادامه پیدا کرد تا به برادرش میرزا حسنعلی نوری (معروف به بهاءالله) از یاران نزدیک محمدعلی باب رسید. پیروان مدعی میرزا یحیی نوری را "ازلی" و پیروان حسنعلی را "بهائی" نامیدند تا از دل بابیه، دو فرقه دیگر متولد شود و پیروان همین دو فرقه نیز به تکفیر و مبارزه با یکدیگر مشغول و سرگرم شوند.

دولت عثمانی این دو را به ترتیب به قبرس و فلسطین تبعید کرد و هردو در همان تبعیدگاههایشان مُردند. فرزند حسنعلی به نام میرزا عباس (عباس افندی) معروف به عبدالبهاء با حمایت دولت انگلیس اعلام جانشینی کرد و از طرف دولت این کشور نیز نشان و لقب عالی "سِر" (Sir) را دریافت کرد. جدا از فراز و فرودهای فرقه‌های ضاله‌ای چون بابیه و بهائیه و حتی وهابیت، این روند تفرقه‌افکنانه با حمایت انگلیس و رژیم اسرائیل تا به امروز ادامه پیدا کرده است و اکنون اوج آن را در سرزمین‌های اسلامی شاهد هستیم. اکنون مرکز اصلی بهائیت نیز در بندر حیفا در فلسطین اشغالی واقع شده است. 

شبکه‌های تفرقه‌افکن
مراسم اعطای نشان دولتی انگلیس به عبدالبهاء
موضوعات مرتبط: گونان گون
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394
سرگئی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه گفت: کارشناسان ایرانی و روسی در حال نهایی کردن قراردادی هستند که بر اساس آن روسیه سامانه دفاعی موشکی اس - 300 را به تهران تحویل می‌دهد.
اخبار ایران و تحلیل‌های پیرامون آن به طور مستمر در رسانه‌های خارجی - اعم از غربی، شرقی و منطقه‌ای - منعکس می‌شود. نگاهی به موضوعات پرداخته شده درباره ایران می‌تواند تصویری کلی از نقاط تمرکز این رسانه‌ها در داخل و نحوه انعکاس و جهت‌دهی آن به فضای افکار عمومی در کشورهای خود و جهان ارائه دهد.
***

ریابکوف از نهایی شدن قرارداد تحویل اس300 به ایران خبر داد

به گزارش خبرگزاری اسپوتنیک، سرگئی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه اظهار کرد: کارشناسان ایرانی و روسی در حال نهایی کردن قراردادی هستند که بر اساس آن روسیه سامانه دفاعی موشکی اس - 300 را به تهران تحویل می‌دهد.

ریابکوف تصریح کرد: همکاران ما و کارشناسان خبره در این زمینه هم‌اکنون در حال نهایی کردن این قرارداد هستند.

ایران
حسین امیرعبداللهیان، معاون وزیر امور خارجه کشورمان که به مسکو سفر کرده است نیز گفت که رایزنی‌ها درباره تحویل اس - 300 به ایران با موفقیت پایان یافته و این کار به‌زودی انجام خواهد شد. ایران پیش از این نیز اعلام کرده بود انتظار می رود تا پایان سال 2015 انتقال این سامانه دفاعی پس از گذشت چندین سال از امضای قرارداد مربوطه انجام شود.

به گزارش مشرق، چند روز پیش روزنامه کویتی الجریده در خبری دروغین و در جهت شایعه‌پراکنی، مدعی شده بود که پوتین بعد از ملاقات محرمانه با نتانیاهو، تصمیم به لغو ارسال سامانه اس300 به ایران گرفته و این موضوع را به اطلاع تهران رسانده است. اکنون اما با اخبار موثقی که از دیروز تا کنون درباره نهایی شدن قرارداد تحویل اس300 به ایران در رسانه‌ها منتشر شده، کذب بودن خبر روزنامه کویتی نمایان‌تر گشته است.



سرزمین فراموش‌شده رنگ‌ها: سفری از میان خلیج فارس ایران

روزنامه گاردین در یکی دیگر از گزارشاتش درباره ایران، این بار به سراغ جزیره هرمز رفته و در گزارشی درباره جاذبه‌های گردشگری این جزیره می‌نویسد: ما در سرزمین هرمز در خلیج فارس هستیم، سرزمین فراموش‌شده رنگ‌ها در تنگه هرمز در جنوب شرقی بندرعباس. این جزیره جزو جزایری بود که مارکوپولو از آن بازید کرد. ابن بطوطه که دوبار بین سال‌های 1330 و 1340 به این جزیره آمده بود شهر این جزیره را زیبا و بزرگ با بازارهای مجلل توصیف کرده است.

ایران

این جزیره که زمانی ده‌ها هزار سکنه داشت امروزه کمتر از 10000 نفر در آن زندگی می‌کنند. بسیاری به سبب تیره و تار شدن روابط کشور با عمان در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد بیکار شدند.

یکی از ساکنان این جزیره گفت: قبلاً، اکثر مردان جزیره با شهر ساحلی خصب در عمان تجارت می‌کردند. ما صبح‌ها به آنجا می‌رفتیم و شبها برمی‌گشتیم. اما بعد از مدتی به ما دیگر اجازه ورود داده نشد.

محلی‌ها کالاهایی را از عمان به هرمز می‌آوردند و سپس آنها را در جزایر مجاور بندرعباس و قشم به فروش می‌رساندند. به گفته محلی‌ها این کار قاچاق است. اما از زمان قطع شدن ارتباط آنها با این کشور عربی، آنها زندگی را به سختی می‌گذرانند.

از برخی جهات، این جزایر از بقیه ایران مجزا هستند. بادگیرها در این مناطق به نسبت آنهایی که در یزد می‌بینیم پیچیده‌تر هستند.

برخلاف بسیاری از مناطق کشور که زنان لباس‌های منطقه‌ای سنتی خود را کنار گذاشته‌اند، زنان در قشم و هرمز اکثراً شلوار رنگارنگ بندری می‌پوشند. محلی‌ها هر چند که روابط فرهنگی و تجاری عمیقی با هند و پاکستان دارند، اما همچنان خود را ایرانی می‌دانند. برنج به روش ایرانی در اینجا طبخ می‌شود: برنج دم می‌شود و ته‌دیگ می‌بندد.

غذاهای محلی خصوصاً در قشم فراوان و خوشمزه است. هشت‌پا، ماهی و میگو با پیاز، گوجه و ادویه‌های محلی سرخ می‌شوند و به همراه خیارشور و کلم داخل نان ساندوچی گذاشته می‌شوند. مجموعه‌ای محلی از ده ادویه و گیاه شامل زردچوبه، میخک، گلبرگ خشک‌شده گل رز و دارچین طعم غذاها را منحصربفرد می‌کند.

در سالهای اخیر به علت کمبود هتل در این جزایر، مردم خانه هایشان را به رستوران و هتل تغییر داده‌اند. یکی از معروف‌ترین این رستورانها، رستوران ناخدا امیری در روستای طبل در جزیره قشم است. او چند اتاق دارد و خانواده‌اش با هم در آنجا کار می‌کنند: همسرش غذا می‌پزد، ناخدا مدیریت می‌کند، بچه‌ها و نوه‌ها هم دیگر کارها را انجام می دهند.

به میهمان‌ها دفتری داده می‌شود که آن را امضا نمایند. ناخدا امیری می‌گوید که ساکی پر از این مطالب دارد و می خواهد پس از 20 سال آنها را منتشر نماید.

به صورت سنتی، تمامی خانه های این جزایر باد‌گیر دارند. اما امروزه، این بادگیرها را فقط می‌توان در روستای لافت در جزیره قشم پیدا کرد. پس از زلزله سال 2005، خانه‌ها با سیمان و تهویه هوا ساخته شدند.

روستای لافت به خاطر منظره‌اش از خلیج فارس معروف است. زمانیکه بعداز‌ظهر در کنار ساحل قدم می‌زنید، اروپایی‌های بسیاری را می‌بینید که بر فراز تپه‌ها مشغول تماشای غروب خورشید هستند.

با افزایش تحریم‌ها علیه ایران، قاچاق کالا سبب شده است که بازارهایی به سبک دوبی در جزیره به وجود آید. اکثر کالاها به این شکل این جا می‌آید.

قشم در زمان ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی منطقه آزاد تجاری شد. البته سابقه ایجاد این نوع مناطق در خلیج فارس به زمان رژیم سابق برمی‌گردد. در آن زمان بسیاری از روستاها ویران شدند تا پروژه‌های وسیعی راه‌اندازی شوند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و وقوع جنگ تحمیلی، این برنامه‌ها به رغم تحریم‌های اقتصادی ادامه پیدا کردند. در حال حاضر مناطق آزاد تجاری بسیاری در ایران وجود دارند: قشم و کیش، چابهار در سیستان و بلوچستان و اخیراً اروند در خوزستان.

آن‌چیزی که قشم را از کیش متفاوت می‌سازد این است که بسیاری از محلی‌ها صاحب مغازه‌ها و فروشگاه‌ها هستند. درحالی‌که این دست از محلی‌ها توانسته‌اند زندگی مرفهی را برای خود درست کنند، اما آنهایی که به شیوه سنتی همچنان چوپانی می‌کنند بسیار فقیر هستند. در کیش مردم در کنار برج‌ها و فروشگاه‌های بزرگ مثل زاغه‌نشین‌ها زندگی می‌کنند.

برخی در قشم سوخت قاچاق می‌کنند. از سال 2014 تا 2015 تعداد قاچاقچیان سوخت کاهش یافته است. به گفته این قاچاقچیان، تا پیش از این، شغل آنها بسیار پردرآمد بوده است.

در این جزیره تعداد زیادی ماشین دوکابینه تویوتا هایلوکس وجود دارد که بیشتر آنها برای حمل کالاهای قاچاق استفاده می‌شوند.

ماهیگیری منبع اصلی درآمد در سراسر جزایر خلیج فارس محسوب می‌شود، اما این سبک زندگی همیشه با محقر بودن همراه بوده است. اگر در اطراف جزیره قشم دوری بزنیم می‌بینیم که روستاهایی که در آنجا بیشتر ماهیگیری انجام می‌شود از روستاهایی که قاچاق، تجارت و ساخت‌وساز در آنجا انجام می‌شود محقرتر هستند.

سرمایه‌های خارجی باعث برهم خوردن زندگی آرام مردم در این جزایر شده است. در شهر قشم، یک ساحل بزرگ توسط برخی از سرمایه‌داران و برغم مخالفت‌های مردمی ساخته شده است.

جزیره کوچک‌تر هرمز با مشکلات اقتصادی بزرگتری مواجه است. اگرچه ایران و عمان روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفته‌اند، اما بندر خصب همچنان بر روی ایرانی‌ها بسته است. بیکاری در این جزیره زیاد است. همچنین، تعداد ماشین‌ها در این جزیره بسیار کم است. این جزیره تنها یک مرکز پزشکی دارد که در آن دکترهای عمومی تنها برای چند ساعت در روز کار می‌کنند. مریض‌ها و خانم‌های باردار باید به بندرعباس فرستاده شوند.

هرمز به خاطر خاک قرمزش بسیار معروف است. در گذشته از این خاک قرمز در هرچیز از کالاهای تزئینی گرفته تا جشن‌های عروسی و حتی برای تهیه ادویه استفاده می‌شد. امروزه، این خاک قرمز با کامیون حمل و صادر می‌شود.

برخلاف ساکنان جزیره قشم، ساکنان جزیره هرمز اصلاً ثروتمند نیستند و بنابراین پولی که از خارج جزیره می‌آید همه چیز را تعیین می‌کند. 

 

 

مثلث ناجور: آمریکا، خلیج فارس و ایران

روزنامه گالف نیوز چاپ امارات با نگاه منفی همیشگی خود به توافق هسته‌ای ایران با شش قدرت بزرگ دنیا می‌نویسد: اجلاس کمپ دیوید همانطور که انتظار می‌رفت به خوبی پایان یافت. انتظارات به خوبی مدیریت شد. سران عرب به حداکثر چیزی که می‌خواستند رسیدند و اوباما هم در عوض توانست موافقت آنها را با توافق هسته‌ای با ایران جلب نماید.

ایران

به نظر می‌رسد که سیاست خارجی اوباما به جای آنکه مشکلات پیچیده‌تری مثل موضوع فلسطین، رابطه با روسیه و ایجاد ثبات در عراق و بحران سوریه بپردازد بیشتر به ایجاد رابطه با کشورهای متخاصم فکر می‌کند. باید به همین روش هم به توافق هسته‌ای با ایران نگاه کرد.

این مساله بدین معنا نیست که ایران به سوی آمریکا متمایل شده است، بلکه به این معناست که اوباما معتقد است که می‌تواند به ایران نزدیک شود. به علاوه، اوباما همان کسی است که ایران را کشوری راهبردی خواند که منافع خود را بر اساس هزینه - فایده ارزیابی می‌کند. بحث در اینجا این است که ایران بازیگری منطقی است و اوباما دارد هزینه و فایده نزدیکی به ایران را بررسی می‌کند.

اما واقعیت این است که ایران خود را نه شکست خورده بلکه انعطاف پذیر می‌داند. مردم ایران بدون توجه به میزان فشار تحریم‌ها شورش به پا نمی‌کنند. آنها به وقایع سوریه نگاه می‌کنند.

به علاوه، فرقی نمی‌کند که کشورهای حاشیه خلیج فارس آمریکا را هم پیمان خود بدانند یا خیر. سیاست‌های این کشورها تغییر نمی‌کند. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس اختلافات اساسی و طولانی‌مدتی با ایران حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در این کشور داشته‌اند.

مشاجرات کشورهای حاشیه خلیج فارس با ایران چندان به مسائل ایدئولوژیک برنمی‌گردد بلکه بیشتر به قدرت مرتبط می‌باشد. ایران همیشه امپراطوری بوده است که اهمیت چندانی برای مکان‌های غیر راهبردی قائل نبوده است. اما این مساله با کشف ذخائر انرژی در جنوب در اوایل قرن گذشته تغییر کرد. بنابراین، نمی‌توان فهمید که چطور این توافق هسته‌ای می‌تواند طرز تفکر ایران در منطقه را تغییر دهد. 

 

 

چطور می‌شود فهمید که ایران زیر قولش زده است: نظارت مالی

پایگاه بولتن دانشمندان هسته‌ای در گزارشی به توافق هسته‌ای ایران و نحوه نظارت بر حسن اجرای این توافق پرداخته و می‌نویسد: اخبار ماه گذشته مبنی بر اینکه مذاکره‌کنندگان به چارچوب توافقی دست پیدا کرده‌اند باعث تعجب بسیاری شد. این باعث شد که امید در دل افرادی ایجاد گردد که فکر می‌کردند مذاکرات در آستانه شکست است. اگرچه طرفین در حال حاضر همچنان مشغول مذاکره در خصوص جزئیات می‌باشند، اما مهمترین مولفه‌های چارچوب توافقی اولیه کاملاً مشخص هستند. غرب تحریمهای ایران را در ازای چند اقدام از جانب ایران برمی‌دارد، اقداماتی نظیر محدودسازی سطح غنی‌سازی، کاهش تعداد سانتریفیوژها، کاهش ذخائر اورانیوم با غنای پایین و برچیدن راکتور آب سنگین اراک.

ایران

همانگونه که مقامات هر دو طرف اشاره کرده‌اند این توافق تنها بر اساس اعتماد نخواهد بود. بازرسان علاوه بر دسترسی به تمامی سایتهای هسته‌ای ایران به زنجیره تامین هسته‌ای نیز دسترسی خواهند داشت. به منظر تضمین شفافیت، چارچوب توافقی خواستار تعیین کانال مشخصی برای تهیه و خرید نیز شده است تا بتوان تامین، فروش، انتقال قطعات با کاربرد دوگانه و مرتبط با مسائل هسته‌ای، فناوریها و مواد را به صورت مورد به مورد تایید کرد.

البته این یکی از حوزه‌های حساس می‌باشد. بارها ایران توانسته است با استفاده از شبکه جهانی و شرکتهای پوششی تحریمها را دورد بزند. در چارچوب توافقی بر نظارت و رژیم راستی‌آزمایی تاکید شده است. اما چه کسی بر تراکشنهای مالی مرتبط با تکثیر ایران نظارت خواهد کرد؟ و دقیقاً چطور این کار انجام خواهد شد؟ لازم است به نقشی که بانکها در رژیم نظارت و راستی‌آزمایی و همچنین چالشهای پیش روی آنها توجه کرد.

سامانه مالی جهانی نقش کلیدی را در حفظ هوشیاری ایفاء می‌کند. مطمئناً بررسی جریانهای مالی تنها یکی از راه‌ها برای شناسایی فعالیتهای سوال‌برانگیز مرتبط با تکثیر تسلیحات هسته‌ای است. نظارت بر خرید و ارسال فناوریهای صادراتی شکل مطلوبی از تایید حسن اجرای توافق توسط ایران است. ناظران نباید تنها به بررسی یک فهرست از قبل مشخص شده اکتفاء نمایند. بلکه آنها باید بر دیگر جریانهای داد و ستد و مسائل مالی به همراه تراکشنهای مشکوک مالی نظارت نمایند. بعلاوه، تحلیل مالی زمانیکه با دیگر منابع اطلاعاتی و اطلاعات عمومی تجمیع می‌شود می‌تواند ابزار مناسبی برای نشان دادن رابطه بین تامین‌کنندگان، واسطه‌ها و کاربران نهایی در شبکه‌های تهیه باشد.

اما حمایت مالی از تکثیر به چه معناست؟ اگرچه هیچ‌گونه تعریف حقوقی رسمی وجود ندارد، اما کارگروه اقدام مالی به عنوان گروهی که استانداردهای مبارزه با پولشویی را مشخص می‌کند حمایت مالی از تکثیر را اینگونه تعریف می کند: ارائه خدمات مالی برای انتقال یا صادرات تسلیحات هسته‌ای، شیمیایی یا بیولوژیکی، تجهیزات مرتبط با پرتاب آنها و مواد مرتبط.

در خصوص ایران، قطعنامه‌های شورای امنیت در سالهای 2006 و 2010 تحریمهایی را علیه این کشور تصویب کردند و از کشورهای عضو خواستند تا بر بخش مالی خود به منظور مقابله با فعالیتهای مرتبط با تکثیر نظارت داشته باشند. این قطعنامه‌ها همچنین از اعضاء می‌خواهند تا از ارائه خدمات مالی به اشخاص یا نهادها جلوگیری کنند، اگر آن خدمات به فعالیتهای ایران در زمینه توسعه تسلیحات هسته‌ای، سیستم‌های پرتابی یا دیگر فعالیتهای مرتبط با تکثیر هسته‌ای مرتبط می‌باشد. برخلاف تحریمهای هدفمند که برای اشخاص و نهادهای خاصی اعمال می‌شوند، این تحریمهای جدید عام‌ترو فعالیت محورتر هستند و از بانکها و دیگر موسسات مالی می‌خواهند تا تلاشهای خود را برای شناسایی مشتریان و تراکنشهای پرخطر افزایش دهند.

مذاکرات بین ایران و گروه 5+1 فرصتی بسیار مناسبی برای پرداختن به این دغدغه‌ها و شکافهاست. حفظ هوشیاری در رابطه با هر فعالیتی که به حمایت مالی از تکثیر کمک می‌کند باید یکی از دغدغه‌ها بوده و در نتیجه بخشی از توافق نهایی باشد. طبق بیانیه مشترکی که در لوزان سوئیس توسط فدریکا موگرینی و محمد جواد ظریف قرائت شد: یک قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل برنامه اقدام مشترک را تایید کرده و به تمامی تحریمهای مرتبط با مسائل هسته‌ای قبلی خاتمه داده و اقدامات محدود‌کننده‌ای را هم با توافق دو طرف برای مدت زمان معینی شامل می‌شود.

این قطعنامه شورای امنیت باید به معیارهای مشخصی بپردازد که از کشورهای عضو بخواهد تا تعهد خود را به حفظ هوشیاری درباره بخش مالی مرتبط با فعالیتهای تکثیر مجدداً تایید کنند.

ایران هم باید تعهد دهد که به کارگروه اقدام مالی می‌پیوندد و اقدماتی را برای ترمیم نقاط ضعف راهبردی در بخش مالی خود انجام می‌دهد. در بیانیه اخیر خود، این کارگروه از کشورهای عضو خواسته است تا اقدمات موثری را برای حفاظت از بخشهای مالی در برابر پولشویی و حمایت مالی از تروریسم مرتبط با ایران انجام دهند. این مساله نه تنها باعث افزایش شفافیت مالی و تقویت یکپارچگی سیستم مالی بین‌المللی می‌شود، بلکه مسیر رفع محدودیتهای مالی آمریکا و دیگر کشورها که با برنامه هسته‌ای ایران مرتبط نیست را هموار می‌سازد. 



بهایسنگینسیاستایراناوباما

نشریه «فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ» چاپ آلمان می‌نویسد: یادماننرود کهباراکاوبامارییسجمهورآمریکاهشتماهپیشنابودکردن «دولتاسلامی» راهدفقرارداد.گرچهشصتکشوربهائتلافضدداعشپیوستنداماتاکنوننتوانسته‌اندکاریبهپیش ببرند.جنگجویانسیاهپوشداعشچندشکسترامتحملشدند.آنهاازکوبانیدرسوریهوازتکریتدرعراقراندهشدند.داعش در هر کجا کهبا فشار نظامی شدید روبرو شد، خود را عقب کشید، اما در هر منطقه ای که مقاومت چندانی در آن مشاهده نمی کرد، در آنرخنه کرده است . امروز، پس از هشت ماه ازتاریخی که اوباما هدف خود را اعلام کرد، «دولت اسلامی» نیمی از خاک سوریه و بیش از نیمی از مناطق سنی نشین عراق را اشغال کرده است.

ارتش سازمان‌دیده و دهشت برانگیز داعش شکست نخورده است، بلکه به پیشروی ادامه می‌دهد. داعشی ها در هفتة گذشته دو شهر مهم استراتژیکی را به تسخیر خود در آوردند . آنها از رامادی، بغداد پایتخت عراق را در تیررس دارند و با تصرف پالمیرا بر دهانة پلی تسلط یافته اند که راه رسیدن به پایتخت سوریه دمشق را به رویشان می‌گشاید. البته بعید است که بزودی به این دو پایتخت حمله شود، اما احتمال آن که داعش ابتدا قصد تصرف دمشق را را داشته باشد، بیشتر است. قدرتی هم در حال حاضر وجود ندارد تا بتواند جلوی این پیشروی را بگیرد.

رژیم بشارالاسد ظاهراً انگیزة خود را از دست داده است و ارتش که در حالت دفاعی قرار دارد از مناطقی که دیگر قادر به حفظ آنها نیست عقب‌نشینی می‌کند و از روی نومیدی به پرتاب بمب‌های بشکه ای و بمباران های پوششی می پردازد. ارتش از چند ماه پیش از حمله به مناطقی که برای ادامة حیات رژیم خود ضروری نمی‌داند، خودداری می‌کند. حزب‌الله لبنان خود را روی دفاع از منطقة کوهستانی لبنانی- سوری متمرکز کرده است و ایران هم دیگر قدرت نظامی خویش را به طور کامل به کار نمی برد. ظاهراً رهبران تهران دیگر حاضر نیستند وقتی کشورهای غربی نمی‌خواهند در مبارزه علیه داعش کوچکترین قربانی بدهند، آنها خود را فدا سازند. علاوه بر این ایران هم در موضع دفاعی قرار دارد. در یمن هواپیماهای سعودی و امارات، حوثی ها را که متحد ایران هستند بمباران می‌کنند، و در سوریه همراه با پالمیرا یکی از مهم‌ترین فرودگاه‌های نظامی سوریه که وسیلة رساندن اسلحه به رژیم اسد بود، سقوط کرده است. اکنون آنچه برای ایران اولویت دارد حفاظت از مرزهای زمینی خود در برابر هجوم داعش است.

بدین ترتیب بازیگران اصلی این ماجرا کنار می‌روند. البته این به معنای پایان کار رژیم اسد نیست. اما برای آن چندان رمقی هم باقی نمانده است. از ارتش بغداد در برابر جنگجویان داعشی که آماده اند برای برقراری «خلافت» خود جان بدهند، کاری ساخته نیست زیرا سربازان احساس ملی‌گرایی ندارند. کشورهای غربی هم پس از افتضاحاتی که در افغانستان و عراق به بار آورده‌اند دیگر به عملیات نظامی در خاورمیانه تن نمی‌دهند. آنها فلج شده‌اند، زیرا گرچه طالب سقوط اسد هستند، اما نمی خواهند پس از کنار رفتن او خلائی ایجاد شود. زیرا اگر او سرنگون شود ، احتمالاً داعش یا جبهه‌النصره که شاخه‌ای از القاعده است جایش را خواهد گرفت.

از سوی دیگر اعراب اهل سنت مدام شکایت دارند از این که غرب با حمایت از کردها در سوریه و عراق در مبارزه با داعش، علناً به مخالفت با منافع اعراب سنی می پردازد و در نتیجه در نهایت اسد را مورد حمایت قرار می‌دهد. در این علاقمندی فزاینده نسبت به داعش از جانب مسلمانان سنی خطر بزرگی نهفته است. چرا که آنها اکنون داعش را که از لحاظ نظامی موفق بوده است، حربة موثری برای مقابله با شیعیان سوریه و عراق  و در نتیجه برای رو در رویی با ایران می‌بینند.

بدین ترتیب اوباما باید برای سیاست انعقاد معاهدة اتمی و عادی کردن روابط با ایران که تاکنون در آن پایداری نشان داده، بهای سنگینی را بپردازد. چرا که برای مسلمانان اهل سنت از عربستان سعودی گرفته تا عراق و ترکیه، خنثی کردن هژمونی ایران بیش از توسعه‌طلبی‌ ارضی داعش از اولویت برخوردار است. واشنگتن خود را بدین تریب به سمتی کشانده است که باید بین عادی کردن رابطه با ایران و «نابود کردن» داعش یکی را انتخاب کند. اوباما نمی تواند به هر دو هدف برسد. کشورهای سنی هم که امروز در برابر داعش موضعی منفعل اختیار کرده اند ناچارند دیر یا زود بهای سنگینی بپردازند. چرا که ترور نه در برابر مرزهای آنها و نه در برابر کشورهای کوچک و آسیب پذیر لبنان و اردن متوقف خواهد شد . «نابودی» داعش در شرایط فعلی بیش از هشت ماه پیش دشوارتر شده است.

موضوعات مرتبط: گونان گون
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394
عربستان برای متوقف کردن ایران به داعش کمک می‌کند. اما آیا ریاض مطمئن است که داعش در بلندمدت تهدیدی برای خودش ایجاد نمی‌کند؟ اسناد بدست آمده از داعش نشان می‌دهد که آنها برنامه‌هایی نیز برای عربستان و ترکیه دارند.
اخبار ایران و تحلیل‌های پیرامون آن به طور مستمر در رسانه‌های خارجی - اعم از غربی، شرقی و منطقه‌ای - منعکس می‌شود. نگاهی به موضوعات پرداخته شده درباره ایران می‌تواند تصویری کلی از نقاط تمرکز این رسانه‌ها در داخل و نحوه انعکاس و جهت‌دهی آن به فضای افکار عمومی در کشورهای خود و جهان ارائه دهد.
***

معضل سعودی

روزنامه تودیز زمان چاپ ترکیه درباره تحولات صورت گرفته در روابط ایران و عربستان در چند ماه گذشته می‌نویسد: جمعه گذشته بیش از 20 نفر در استان شرقی عربستان که مردم آن عمدتاً شیعه هستند در بمب‌گذاری داعش کشته شدند. این اولین مورد از اقدامات داعش در عربستان محسوب می‌شود.

ایران

زمانبندی این حمله با توجه به عمل‌گرایی اخیر در سیاست خارجی عربستان در قبال سوریه حائز اهمیت می‌باشد. پس از مرگ ملک عبدالله و روی کار آمدن سلمان بن عبدالعزیز، عربستان از افزایش تاثیرگذاری ایران در منطقه به عنوان یک تهدید راهبردی جدی نام برد. بنابراین، ایران برای عربستان در سه حوزه تهدید محسوب می‌شود. حوزه اول سوریه است جایی که عربستان به شکل فعالانه‌ای در تلاش برای شکست دادن بشار اسد است. حوزه دوم یمن می‌باشد. عربستان سعودی چندین حمله را برای متوقف کردن حوثی‌های مورد حمایت ایران در یمن انجام داده است. حوزه سوم خلیج‌فارس است. به عنوان مثال، تاثیرگذاری ایران در بحرین برای عربستان بسیار حیاتی است. افزایش فعالیت‌های شیعیان در بحرین می‌تواند به سرعت بر استان شرقی عربستان جایی که اکثریت آن را شیعیان تشکیل می‌دهد تاثیر گذارد.

در اولین روزهای شروع اعتراضات در جهان عرب، هزاران شیعه در عربستان علیه آل سعود اعتراض کردند. رژیم سعودی پول زیادی صرف منصرف کردن مردم از ادامه اعتراضات کرد و در این راه هم از انجام اقدامات خشونت‌بار خودداری نکرد.

راهبرد عربستان برای محصور کردن ایران دو جنبه دارد. بخش اول آن شامل اتخاذ یک راهبرد سیاست خارجی بسیار فعال در خصوص ایران می‌باشد که حتی در صورت لزوم شامل وارد شدن به جنگ نیز می‌شود. عربستان در یمن و سوریه درگیر این نزاع شده‌ است. مرحله بعدی این تقابل با ایران شامل ایجاد ائتلاف‌هایی با دیگر کشورها نظیر ترکیه و قطر برای ایجاد موازنه با ایران است. در حقیقت، ترکیه از اقدام نظامی عربستان در یمن حمایت کرده است.

با این حال، این راهبرد عربستان با معضل اساسی روبروست. تلاش‌های عربستان برای متوقف کردن ایران به طور طبیعی به گروه‌های تندرو کمک می‌کند. بنابراین سوال این است: آیا این مساله در بلند‌مدت برای عربستان خوب است؟ منطق کشمکش‌ها در سوریه کاملاً ساده است: هر چه حکومت بشار اسد ضعیف‌تر شود، گروه‌های تندرو از قبیل داعش قوی‌تر می‌شوند.

آیا ریاض مطمئن است که داعش در بلندمدت تهدیدی برای عربستان ایجاد نمی‌کند؟ همین سوال را می‌توان درباره ترکیه نیز پرسید. حمله روز جمله به مسجد شیعیان را می‌توان به منزله اخطاری برای مقامات سعودی در نظر گرفت. ائتلاف ضد اسد نقطه اشتراکی به جز ضد اسد بودن ندارد. بنابراین، در سوریه پس از اسد، گروه‌های تندرویی مثل داعش احتمالاً کشورهای همسایه را هدف قرار خواهند داد.

یک نکته در اینجا فراموش شده است. گروه‌های تندرویی از قبیل داعش هیچ‌گونه منافعی در سوریه ندارند. ایدئولوژی آنها جهانی است و خواستار فعالیت در همه نقاط جهان است. بررسی اسناد بدست آمده از داعش نشان می‌دهد که آنها برنامه‌هایی نیز برای عربستان و ترکیه دارند.

نویسنده این مقاله در انتها می‌نویسد: راهبرد عربستان در برابر ایران یک معضل ذاتی دارد. با این حال، این معضل در سیاست‌ بسیاری از کشورها در قبال سوریه نیز قابل مشاهده است. کشورهایی نظیر ترکیه دارند اشتباه بزرگی مرتکب می شوند. آنها دارند به خاطر راهبردهای موفقیت‌آمیز کوتاه‌مدت خود مشکلات بلندمدتی را ایجاد می‌کنند.

 





اصلاح‌طلبان ایران محتاطانه درباره احزاب جدید خوش‌بین هستند

روزنامه فایننشال تایمز می‌نویسد: پس از سال‌ها سختگیری، دو حزب اصلاح‌طلب جدید در ایران کار خود را شروع کرده‌اند. اما میانه‌روهای ایران بین شک و امید گیر افتاده‌اند. آنها مطمئن نیستند که آیا ظهور احزاب ندای ایرانیان و اتحاد ملت ایران به معنای تغییر موضع نظام در قبال اصلاح‌طلبان است و یا پیش‌‌زمینه‌ای برای فشارهای بیشتر می‌باشد.

ایران

یک تحلیل‌گر مسائل سیاسی از طیف اصلاح‌طلبان در این زمینه گفت: نظام به منظور جلوگیری از انفجار در پایگاه اجتماعی قوی گروه‌های اصلاح‌طلب به وضوح فهمیده است که انتخابی دیگر به جز این ندارد که به احزاب آرام و انعطاف‌پذیر اجازه دهد تا طرفداران خود را در جایی جمع کنند تا امکان نظارت بر آنها مهیا باشد. نظام امیدوار است که این اقدام واکسنی باشد برای مقابله با احزاب تندروی اصلاح‌طلب که از منظر نظام مثل بیماری ابولا هستند.

به نظر می‌رسد دیر یا زود این دو حزب بین خواسته‌های مردم برای افزایش آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و مقاومت نظام گیر بیفتند.

تحلیلگران معتقدند که هر زمانی که این مساله رخ می‌دهد، تندرو‌ها سریعاً مداخله می‌کنند و سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی را متقاعد می‌کنند که خواسته‌های طرفداران اصلاح‌طلبان تهدیدی برای بقای نظام محسوب می‌شود. همین بحث در زمان تایید صلاحیت کاندیداهای اصلاح‌طلب قبل از انتخابات رخ می‌دهد.

این احزاب جدید نسبت به ایجاد اصلاحات آرام در داخل نظام اسلامی قول داده‌اند. این دو حزب از اعضای سابق حزب مشارکت تشکیل شده‌اند که بزرگترین حزب اصلاح‌طلب محسوب می‌شد اما پس از اغتشاشات سال 2009 منحل شد.

به نظر می‌رسد که حزب اتحاد ملت ادامه حزب مجاهدین باشد. رهبر این حزب ولی‌الله شجاع‌پوریان یکی ازنمایندگان اسبق اصلاح‌طلب مجلس می‌باشد. تندورهای در ایران نسبت به تشکیل حزب اتحاد ملت انتقاد کرده‌اند و ادعا کرده‌اند که این حزب همان حزب مشارکت اما با نامی جدید است.

حزب ندای ایرانیان به رهبری صادق خرازی 2300 عضو دارد که اکثراً در دهه سوم زندگی‌شان قرار دارند. آقای خرازی سفیر اسبق ایران در پاریس بیش از یک دهه بیش خواستار مذاکره با آمریکا برای خاتمه دادن به خصومت‌های بین دو کشور شده بود. اگرچه وی در حال حاضر بازنشسته است، اما همچنان از جایگاه‌ ویژه‌ای در نظام اسلامی برخوردار است.

آقای خرازی گفت: ما به فصل الخطاب بودن رهبر انقلاب اعتقاد داریم و معتقدیم که اقدامات سکولار بزرگترین ضربه به ایران در طول تاریخ بوده است. توسعه سیاسی هیچ مناسبتی با تشویق مردم برای حضور در اعتراضات خیابانی ندارد.




مسابقه کاریکاتور در ایران داعش را به آمریکا و رژیم صهیونیستی مرتبط کرد

به گزارش پایگاه صهیونیستی جروزالم پست، مسابقه‌ای درباره جرائم مرتکب شده توسط داعش توسط خانه کاریکاتور ایران برگزار شده است و کارهای هنرمندان در چند خانه فرهنگ در سطح شهر تهران به نمایش درآمده است.

ایران

برخی از این کاریکاتورها همکاری آمریکا و رژیم صهیونیستی با این سازمان تندوری اسلام‌گرا را به تصویر کشیده‌اند.

بیش از 1000 اثر به این مسابقه فرستاده شد که از بین آنها 270 اثر توسط تیمی متشکل از کارشناسان گرافیکی انتخاب شدند.

محمد حبیبی مدیر اجرایی این مسابقه گفت که این اثرها از بیش از 40 کشور جهان از قبیل برزیل، استرالیا، مالزی و اندنزی به این مسابقه ارسال شده‌اند.

حبیبی همچنین گفت که برخی از کاریکاتوریست‌های خارجی به خاطر مسائل امنیتی با نام مستعار در این مسابقه شرکت کرده‌اند.

حبیبی افزود: امروزه همه در سراسر جهان با موجود وحشی به نام داعش و جنایاتی‌هایی که آنها بر علیه بشریت و فرهنگ انجام می‌دهند آشنا هستند. هنرمندان حالا وظیفه دارند تا سطح آگاهی مردم را درباره این گروه با شرکت در چنین رویدادهایی افزایش دهند.

 

 

بندر هندی - ایرانی چابهار تا دسامبر سال 2016 عملیاتی می‌شود

پایگاه ان‌دی‌تی‌وی در گزارشی درباره توافق اخیر بین هند و ایران برای توسعه بندر چابهار می‌نویسد: نیتین گادکاری وزیر راه و کشتیرانی هند گفت که این کشور پیش‌بینی می‌کند که بندر راهبردی چابهار در ایران که امکان دسترسی این کشور به افغانستان بدون گذشتن از خاک پاکستان را فراهم می‌آورد تا دسامبر سال آینده عملیاتی شود.

ایران

اوایل این ماه، هند به رغم مخالفت‌های آمریکا توافق راهبردی را با ایران برای توسعه بندر چابهار به امضا رسانید.

گادکاری گفت: مدتی است که کار در بندر چابهار آغاز شده است. ما بهره‌برداری از این بندر را ظرف یکسال یا یکسال و نیم آغاز می‌کنیم.

وی همچنین از امضای پیش‌نویس این توافق ظرف مدت یک ماه آینده خبر داد.

هند در نظر دارد با سرمایه‌گزاری 85.21 میلیون دلاری اسکله این بندر را به پایانه کانتینری و پایانه محموله‌های چندمنظوره تغییر کاربری دهد.

قرار است که این بندر از طریق شبکه راهی کشور به بزرگراه گارلند افغانستان و جاده زرنج - دلارام که توسط هند ساخته شده است متصل شود. این مسیر امکان دسترسی مستقیم به چهار شهر اصلی افغانستان یعنی هرات، قندهار، کابل و مزارشریف را فراهم می‌آورد.

همچنین از این بندر برای حمل نفت و اوره استفاده می‌شود و در نتیجه هزینه‌های حمل و نقل هند کاهش می‌یابد.

 


 

ايران در جنگ با داعش تنها ماند

پایگاه اینترنتی اسپوتنیک نیوز sputniknews با انعکاس سخنان سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خبر داد ایران تنها نیروی مقابله کننده با داعش است. 

ایران


«اسپوتنیک نیوز» به نقل از سردار سلیمانی نوشت : « در حالیکه آمریکا از مقابله با دولت اسلامی (داعش) عقب نشینی می کند، ایران تنها قدرتی است که با این سازمان نظامی به مقابله می پردازد.»


اسپوتنیک نیوز افزود: « ژنرال قاسم سلیمانی گفته است ارتش آمریکا و متحدانش در جنگ با دولت اسلامی (داعش) در حال شکست هستند و در نتیجه ، ایران به عنوان تنها قدرت باقیمانده در جنگ با این نظامیان در منطقه است.  


اسپوتنیک نیوز افزوده است : « منابع خبری ایران به نقل از سلیمانی خبر دادند که در جنگ با گروه دولت اسلامی (داعش)، بجز جمهوری اسلامی ایران هیچ نیرویی باقی نمانده است و ملتهای مورد حمایت ایران نیز در این نبرد درگیر هستند، اما آمریکا برای متوقف کردن پیشروی دولت اسلامی (داعش) بسوی رمادی هیچ غلطی نکرد.» 


سلیمانی در خصوص اتهام اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا به نیروهای عراقی مبنی بر اینکه این نیروها هیچ تمایلی به جنگ در رمادی نداشتند گفت :« آمریکا تمایلی ندارد از پیشروی این جنگجویان جلوگیری کند.» 


سایت اسپوتنیک در ادامه این خبر ، همچنین انتقادات مقامات عراقی از سخنان اشتون کارتر در مورد بی میلی نیروهای ارتش عراق به جنگ با داعش را یادآوری کرده است. 





ايران و ترکيه با وجود اختلافات زياد، منافع مشترک بسياري دارند

روزنامه لوتان چاپ سوئیس نوشت ایران و ترکیه همانند دو شیری هستند که برای هم می غرند اما به هم حمله نمی کنند. 
این روزنامه فرانسه زبان در مطلبی به قلم محمد رضا جلیلی نوشت ، از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال هزار و نهصد و هفتاد و نه، روابط میان تهران و ریاض با تنش های بسیاری روبرو شد. به طور قطع تلاشهایی برای بهبود روابط صورت گرفت اما این تلاشها بی نتیجه باقی ماند. پس از حمله نظامی آمریکا به عراق، سرنگونی صدام حسین و به قدرت رسید دولتی شیعه در این کشور، روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی به وضوح بدتر از قبل شد. بنابراین رقابت میان دو کشور به جنگی سرد تبدیل شد. در پی بهارهای عربی، این جنگ سرد به اوج خود رسید و دو کشور در اکثر صحنه درگیری در خاورمیانه، از بحرین تا لبنان، همچنین در عراق و سوریه و فلسطین و در نهایت در یمن برای افزایش نفوذ خود به مبارزه با یکدیگر پرداختند. از همین رو کشورهای سوم و بسیاری از ناظران سیاست منطقه ای عادت کرده اند دو کشور را به موازات هم مورد بررسی قرار دهند؛ یکی از آنها به عنوان قطب اصلی اسلام سنی و دیگر رهبر شیعیان جهان در نظر گرفته می شود. این دیدگاه مبتنی بر این واقعیت است که حاکمیت هر دو کشور ابعاد مذهبی دارد و نظام حقوقی هر دو کشور نیز بر پایه شریعت است. 

ایران


در این شرایط سخن گفتن از محور ایران- عربستان سعودی همانند آنچه از برزیل و آرژانتین همواره یاد می شود بی معناست. در واقع این دو کشور از همه نظر از یکدیگر جدا هستند؛ مسیر تاریخی، وضعیت جمعیتی، هویت فرهنگی و به ویژه مذهب دو کشور کاملا متفاوت است. عمدتا نوعی بیزاری و نفرت ضد شیعه در میان وهابیون وجود دارد که در میان اهل سنت در هیچ کجای دیگر جهان دیده نمی شود. اما در خاورمیانه اگر دو کشور حضور دارند که می توانند رو در روی هم قرار بگیرند به طور قطع این کشورها ایران و عربستان سعودی نیستند بلکه ایران و ترکیه هستند. در واقع این دو کشور همسایه بقایای دو امپراطوری رقیب هستند که از قرن شانزدهم اغلب در حال جنگ هستند اما همچنین موفق شده اند زمینه های فعالیت مشترک نیز بیابند. همچنین ایران و ترکیه نخستین کشورهای مسلمانی هستند که مرزهای خود را با معاهده قصرشیرین که در سال هزار و ششصد و سی و نه امضا شد تعیین کردند. در قرن بیستم هم هر دو کشور شاهد توسعه سیاسی مشابه بودند. انقلاب مشروطه در سال هزار و نهصد و شش و انقلاب ترکان جوان در سال هزار و نهصد و هشت مشابه بودند و هر دو عرصه سیاسی دو کشور را تغییر دادند. به علاوه شباهتهایی نیز میان برنامه های مدرن سازی دو کشور وجود دارد که پس از جنگ جهانی اول آغاز شد. جمهوری ترکیه از زمان تاسیس توسط آتاتورک در سال هزار و نهصد و بیست و سه،‌ سیاست مدرن سازی مستبدانه ای را آغاز کرد که رضا شاه از زمان تاسیس سلسله پهلوی در ایران در اواخر سال هزار و نهصد و بیست و پنج از آن بسیار الهام گرفته است. از سالهای هزار و نهصد و پنجاه تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آنکارا و تهران در قالب پیمان بغداد که بعدها به پیمان سنتو تغییر نام داد، همکاری نزدیکی داشتند. 

در پی سرنگونی رژیم سلطنتی و استقرار جمهوری اسلامی در ایران، روابط میان دو کشور دست خوش آشفتگی ها و حوادث بسیاری شد. طی سالها، همزیستی میان جمهوری لائیک ترکیه و حاکمیت اسلامی ایران آسان نبود اما دو کشور مانع از قطع روابط می شدند و حتی تبادلات تجاری خود را توسعه می دادند. با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه در سال دو هزار و دو، روابط دو جانبه ایران و ترکیه نیز گسترش یافت. سفرهای رسمی افزایش یافتند، همکاری در بخش انرژی ادامه یافت و تبادلات اقتصادی دو کشور رونقی بی سابقه را تجربه کرد. در سال دوهزار و ده وزیران امور خارجه ایران، ترکیه و برزیل تلاش کردند راه حلی برای بحران هسته ای ایران بیابند. اگرچه این تلاش به نتیجه نرسید اما فضای اعتماد سیاسی را که میان دو همسایه حاکم است تایید کرد. اما متاسفانه این مرحله بسیار کوتاه بود. بهار کشورهای عربی و به ویژه جنگ داخلی در سوریه، روابط سیاسی میان ایران و ترکیه را بار دیگر تحت تاثیر قرار داد. 

تهران پایبند به اتحاد دیرینه خود با دمشق، به حمایت همه جانبه از حاکمیت بشار اسد متعهد شده است. این در حالی است که آنکارا از مخالفان سوریه حمایت می کند و به عربستان سعودی و قطر نزدیک شده است که از اسلامگرایان سنی حمایت می کنند. حسن روحانی رییس جمهور ایران پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال دوهزار و سیزده، تلاش برای بهبود روابط دو جانبه ایران و ترکیه را که به طور قابل توجهی بدتر شده بود آغاز کرد. امضای توافق موقت ژنو در مورد برنامه هسته ای ایران در نوامبر سال دوهزار و سیزده و همچنین حضور فزاینده گروه های رادیکال در سوریه که امنیت ترکیه را نیز تهدید می کردند، فرصت برای بهبود روابط را ایجاد کرد. روحانی در ماه ژوئن سال دو هزار و چهارده سفری تاریخی به آنکارا داشت. به همین مناسبت توافقات بسیاری در زمینه انرژی و اقتصاد با اهداف بلندپروازانه به امضا رسید. پیروزی رجب طیب اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری ترکیه در ماه اوت سال دوهزار و چهارده، مورد استقبال دولت ایران قرار گرفت. اما مسائل مهمی همچون حوادث عراق، سوریه و به طور گسترده تر دیدگاه آنکارا در مورد جاه طلبی های منطقه ای ایران همچنان بر روابط دو کشور تاثیر گذار است. همین مسئله موجب شد اردوغان در پایان ماه مارس سال جاری ایران را به تلاش برای سلطه بر منطقه متهم کند.

اگرچه دو کشور همچنان از سیاست های منطقه ای یکدیگر انتقاد می کنند اما در سطوح بالا ارتباطات خود را حفظ می کنند. در همین چارچوب هفتم ماه آوریل اردوغان به تهران سفر کرد. در پی این سفر دو کشور تصمیم گرفتند مبادلات تجاری خود را افزایش دهند و برای یافتن راه حلی برای بحران یمن با یکدیگر همکاری کنند. این دو امپراطوری باستانی به خوبی می دانند از پایان جنگ جهانی اول، با یکدیگر وارد جنگ نشده اند و بیش از یک قرن است که تغییری در مرزهای دو کشور ایجاد نشده است. بنابراین هردو کشور با آگاهی از این منافع مشترک تاکنون همواره محتاط بوده اند و برای ممانعت از تبدیل شدن تنش به جنگ تمام عیار خویشتن داری کرده اند. علاوه بر این نوعی همکاری تکمیلی اقتصادی و ژئوپلتیک میان دو کشور وجود دارد. ایران ذخایر نفتی و گازی بسیاری در اختیار دارد. بنابراین ترکیه برای مصرف خود و همچنین تبدیل کردن خاکش به فضای ترانزیت انرژی میان اروپا و آسیا به ایران نیاز دارد. به علاوه ایران مشتری محصولات کشاورزی و صنعتی ترکیه است. از دیدگاه ژئواستراتژیک هم ترکیه به ایران اجازه ترانزیت به سوی اروپا را می دهد و در مقابل نیز ایران اجازه دسترسی به سرزمین های قفقاز و آسیای میانه را می دهد. در نهایت دو کشور به عنوان دو وزنه سنگین منطقه که هریک حدود هشتاد میلیون نفر جمعیت دارند، آگاهند که به عنوان دو کشور غیر عرب خاورمیانه همواره از یافتن زمینه های مشترک همکاری نفع می برند. همچنین آنها می دانند گفتگوی آنها یکی از عوامل آرامش در منطقه ای است که به شدت نیازمند آرامش است.

موضوعات مرتبط: گونان گون
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394

   علی اکبرداراب کلائی

روش و ابزارهاي جاهليت مدرن در جهان اسلام

1-دروغ پراكني                    2-تسخير افكار عمومي جامعه                   3-ارائه چهره مخوف از جهان اسلام        4-قرائت جديد و ليبرالي از جهان اسلام و نيز تسامح و تساهل                       5-تحريف مباني دين اسلام             6-پرورش افراد به نفع انديشه خود                7-وعده هاي توخالي                8-اختلاف پراكني                                       9-آلوه كردن فضاي جغرافيايي منطقه       10 -ايجاد رعب و وحشت

براي روشنگري مسلمانان چه رويكردي لازم است؟

1-منازعات و اختلاف موجود در كشورهاي اسلامي بخاطر مسائل مذهبي نيست بلكه عوامل سياسي امنيتي و اقتصادي است.

2-جريانات شكل گيري منازعات با پوسته و ظاهر اسلامي و برخي از محورهاي مذهبي شكل گرفته است و بزرگ نمايي در برخي مسائل مذهبي دارند.

3-بزرگان جهان اسلام به ويژه علماي فرق در خصوص مرز بين اسلام و كفر روشنگري شايسته براي آحاد مسلمانان دارند باشند تا با سلاح واحد به مقابله با تهديدات دشمنان برخيزد .

راه هاي موفقيت ملت هاي مسلمان در عصر كنوني :

1-بيداري اسلامي ، ترويج فرهنگ مقاومت ، حمايت از مظلومان

2-گسترش و تبليغ مشتركات جهان اسلام بين مسلمين

3-آگاهي و شناخت مسلمانان از خائنين به جهان اسلام

4-ايجاد شكاف و سقوط حاكمان ظالم در جهان اسلام

نمو نه اي از جنگ هاي خونين در جهان اسلام :

1- 8 سال دفاع مقدس : تجاوز حزب بعث عراق با حمايت بيش از 45 كشور و اكثر كشورهاي عربي عليه ايران اسلامي و در اين تجاوز كه به مدت 8 سال طول كشيد بيش از 22هزار نفر شهيد شدند و ده ها هزارنفر مجروح و آواره و بي خانمان شدند.

2- قتل عام صدها هزار نفر مسلمان بوسني : با صدور اعلاميه و به رسميت شمرده شدن بوسني و هرزه گوين در سال 1991 و استقلال آن و قبول مراجع بين المللي موجب شد تا صرب ها دست به تجاوز و كشتار بي رحمانه و وحشيانه بزنند و اقدام وجنايت صرب ها يكي از فجيع ترين جنايات تاريخ را به نام خودشان ثبت كرده اند.

3- راه اندازي جنگ هاي نيابتي در كشورهاي اسلامي: تشكيل داعش در عراق سوريه و نفوذ آن ها در آفريقا و يمن و برخي از كشورهاي اسلامي .

4- جنگ آمريكا عليه عراق : در سال 2003 به بهانه از بين بردن كشتارجمعي و سلاح هسته اي در عراق ، آمريكا و كشورهاي حامي آن ها در اين جنگ بيش از يك ميليون مردم مسلمان عراق را از بين بردن تا صدامي را كه خودشان به قدرت رساندن را ساقط كنند.

5- جنگ اسرائيل عليه فلسطين : اسرائيل براي دفع انتفاضه مردم مسلمان فلسطين دست به هر كاري مي زد بارها در مدت اين چند دهه مردان و زنان وكودكان را به شهادت رساندند.

6-جنگ اسرائيل عليه لبنان : در سال 2006 جنگ همه جانبه اسرائيل عليه لبنان به بهانه از بين بردن حزب الله به وقوع پيوست و هزاران نفر افراد بي گناه به شهادت رسيدند و عده اي آواره و مجروح شدند.

7-جنگ آل سعود عليه يمن:  آل سعود به بهانه دفع فعاليت هاي انصارالله كه از حاميان انقلاب اسلامي ايران است با وجود جنگ نابرابر مورد هجوم حملات شبانه روزي قرار داد ، مردمي كه در اين كشور زير خط فقر زندگي مي كنند و چندين هزار نفر شهيد و آواره و ... شدند.

نتيجه گيري جنگ هاي خونين :جنگ هايي كه در نيم قرن اخير در كشورهاي اسلامي در بين مسلمانان رخ داده است ردپاي كشورهاي غربي و استعماري نمايان است . جنگ هايي كه هدف از بين رفتن و قتل عام مسلمانان است. آوارگي و از بين رفتن زيرساخت هاي اقتصادي ملت هاي اسلامي و كشتارهاي بي رحمانه و به دور از عاطفه انساني براي تضعيف روحيه مسلمانان طراحي شده است.

راه هاي هوشياري در برابر جاهليت مدرن در جهان اسلام :

4 عنصر براي هوشياري در شرايط فعلي متصور است:

1- بصيرت                           2- عزم وهمت                        3- دفاع از مظلوم                       4- مبارزه با ظالم

در قرآن همگان را به وحدت مسلمين دعوت مي نمايد : «واعتصمو بجبل الله جميعا و لا تفرقوا.» (آل عمران /103) همگي به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراكنده نشويد.

در تفسير اين آيه شريفه آمده:

1-رسول خدا (ص) فرمود: مومنان همچون يك روح اند.

2-رسول خدا (ص) فرمود : افراد با ايمان نسبت به همديگر هانند اجزاي يك ساختمان هستند كه هر جزئي از آن جزء  ديگر را محكم نگه مي دارد.

3-رسول خدا (ص) فرمود: مثل افراد با ايمان در دوستي و نيكي به يكديگر همچون اعضاي يك پيكر است كه چون بعضي از آن رنجو شود و به درد آيد اعضاي ديگر آرامش نخواهند داشت. (تفسير نمونه ج3 ص406)

4-علي (ع) فرمود: هميشه همراه جمعيت هاي بزرگ باشيدكه دست خدا با جماعت است و از پراكندگي بپرهيزيد كه انسان تك و تنها بهره شيطان است چنانكه گوسفند تنها طعمه گرگ است. (نهج البلاغه خطبه127)

اهداف راهبردي نظام استعماري در تقويت گروه هاي تكفيري :

1- ايجاد اختلاف و منازعه تمدني در بين مذاهب و فرق اسلامي با هدف تضعيف و تخريب ظرفيت هاي جهان اسلام

2- بدل سازي براي گفتمان نيروي مقاومت در جهان اسلام نظير گروه هايي مثل داعش ، جبهه النصره و بوكوحرام و...

3- جلوگيري از رشد فزاينده اسلام در اروپا و بزرگ نمايي چهره اسلام و افزايش موج اسلام هراسي و خشونت.

مقام معظم رهبري در ديدار با شركت كنندگان كنگره جهاني در جريان هاي تكفيري از ديدگاه علماي اسلامي اوليت هاي سه گانه علماي جهان اسلام را در اين عرصه به شرح زير برشمردند :

1-ايجاد يك نهضت علمي منطقي و فراگير براي ريشه كن كردن جريان تكفيري

2- روشنگرينسبت به نقش سياست هاي استكباري در احياي اين جريان

3-اهتمام جدي و مطالبه عمومي در خصوص قضيه فلسطين به عنوان مسئله اصلي دنياي اسلام

جمع بندي بحث :

محورهاي مهم درباره جاهليت مدرن در جهان اسلام عبارتند از:

1- تبيين مفهوم جاهليت اوليه و جاهليت مدرن :

اينجا جاهليت به معني بي سوادي نيست بلكه غلبه شهوت و هواي نفس و قدرت طلبي و حاكميت پيدا كردن صفات رذيله در جامعه اسلامي است.

2- خطرناك بودن جاهليت مدرن از جاهليت گذشته :

در صدر اسلام كفار و مشركان مكه براي مقابله با اسلام و انديشه رسول خدا(ص) دست به جنايتو كشتار مي زدند اما امروز به خاطر تجهيز دشمنان به سلاح هاي پيشرفته آسيب و خسارت چند صد برابري را نسبت به صدر اسلام به وجود مي آوردند.

3- گسترش گرفتاري هاي جهان اسلام:

جهان اسلام به علت ضعف هاي دروني  و عدم وفاق واحد و با وجود ظلم هاي بيروني توسط دشمنان جهان اسلام جاهليت پيشرفته امروز بر مغز و افكار آن ها حكومت مي كند گرفتاري هاي نا امني برادركشي، وابسته به استعمار شدن مشكلات زيادي را براي جهان اسلام به وجود آورده است. 

 

4- آمريكا سرشاخه جاهليت مدرن:

آمريكا در پشت صحنه همه اتفاقات و جنايات تاريخ وجود دارد. آمريكا با فريب افكار و انديشه مردم جهان نقش بزرگي در شكست و سقوط انقلاب هاي دنيا داشته است به نام آزادي بيان و حقوق بشر بدترين جنايات تاريخ بشري را مرتكب شده اند و دشمني آمريكا با انقلاب اسلامي هرگز پايان نپذيرفت.  

5- توان واحد جهان اسلام براي مقايله با ظالم:

تنها راه غلبه بر افكار و انديشه دشمنان جهان اسلام رسيدن به وحدت عملي و كلمه واحد است . جهان اسلام با استفاده از مباني و انديشه اسلام حقيقي و به كمك عقل و علم براي مقابله با سردمداري آمريكا و خيانت كاران عالم و حاكمان ظالم و فاسد بايد بسيج گردند تا سلاح آن ها به طرف دشمنان جهان اسلام باشد نه عليه مسلمانان و خودي ها.

6- بصيرت و عزم راه مبارزه  با جاهليت مدرن :

بصيرت و آگاهي از شرايط و اهداف دشمنان و آگاهي از تاكتيك هاي آن ها و اراده و عزم قاطع براي مقابله عملي جاهليت مدرن در شرايط كنوني يك اصل لازم است اميد غلبه بر دشمنان و اميد نصرت الهي موجب پيشرفت جهان اسلام خواهد شد.

7- ايران اسلامي محور مقاومت :

ملت مقاوم ايران اسلامي با كسب تجربه انقلاب اسلامي 57 و امروز با گذشت نزديك به چهار دهه انقلاب اسلامي مي تواند الگو و اسوه مقاومت و حمايت از مظلوم و مقابله با ظالم و جاهليت مدرن باشد. رهبر معظم انقلاب در جمع قاريان قرآن در روز ميلاد حضرت عباس(ع) فرمودند : هر حنجره اي در جهت اختلاف بين مسلمانان حرف يزند بلندگوي دشمن است.

 برای مشاهده متن بخش اول به قسمت موضوعات این سایت بخش متن سخنرانی مراجعه شود

«به اميد پيروزي جهان اسلام و شكست همه جانبه دشمنان جهان اسلام»

موضوعات مرتبط: گونان گون
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 3 / 1394

شناخت جریان انحراف مدتی است که به فراموشی سپرده شده است وهمین امر باعث گردید که انحرافیون به بازسازی درونی خود بپردازند.مشایی که به عنوان لیدر جریان انحراف نام گرفت ،پس از حکم ولایتی رهبر معظم انقلاب در رابطه با عزل نامبرده واجرا نکردن حکم ولایتی مقام معظم رهبری ،پیش از پیش باعث شناسایی چهره انحرافی  نامبرده گردید.

روز گذشته با دستگیری حمید بقایی دوباره صندوقچه جریان انحراف باز گردیدوامیدها برای برخورد با این گروه در دل ها تازه شد .

قبل از نقد جریان انحراف بهتر دیدیم که اول این گروه را معرفی کنیم:

جریان انحرافی قطعه‌ای از پازل براندازی:

به گزارش پایگاه حامیان ولایت : س از آغاز به کار دولت دهم و کلید خوردن پروژه‌ی «حذف مخالفان مشایی» از دولت و جایگزینی مهره های وفادار به وی و هم‌چنین تداوم طرح مسایل جنجال برانگیز و متعارض با شاخص ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی، موجبات ظهور جریان منحصر به فردی در درون دولت را فراهم آورد که اکنون تحت عنوان «جریان انحرافی» از آن یاد می‌شود. پیش از ورود به بحث، یادآوری این نکته ضروری می نماید که تحلیل پیش رو جریان انحرافی را موضوعی فرعی و در اقلیت می داند با این حال تجربه‌ی تاریخی مخاطره‌های نحله‏های التقاطی و منحرفی را گوش‌زد می کند که آثار شوم و بزرگی را در برهه ای از تاریخ در مسیر اعتلای فرهنگ اسلامی بر جای نهاده اند؛ از این رو شرح و بسط و عمق یابی ریشه های فکری جریان انحرافی ضرورتی غیرقابل  انکار است.

دیگر آن که علی رغم برخی تحلیل های غرض آلود یا ناآگاهانه ـ انتشار یافته ـ که این جریان را معادل کلیت دولت و هضم شده در آن معرفی می نمایند نگارنده به تباین آشکاری در روش و منش میان کلیت دولت و جریان انحرافی قایل است. همان‌طور که در این نوشتار خواهد آمد، اصلی ترین کار ویژه ی جریان انحراف تلاش برای تغییر گفتمان حاکم بر دولت در طول سال های گذشته است.
 

*ماهیت جریان انحرافی
 
آشکار شدن نفوذ جریان انحرافی در دولت دهم و حرکت شتاب‌دار آن در جهت فاصله‌گیری با اصول انقلاب اسلامی‌‌، گمانه های قبلی مبنی بر قرابت در هدف‌گذاری و حرکت روش مند در این مسیر با جریان اصلاحات را تقویت کرد. وجود قراین بسیاری در هم‌پوشانی راهبردهای این دو جریان باعث می‌گردد تا بتوان اذعان داشت جریان انحراف نیز همانند جریان اصلاحات، نسبت مستقیمی با پروژه‌ی مهار داخلی جمهوری اسلامی ایران دارد و در خوش بینانه‌ترین حالت، پیام های مخابره شده توسط عناصر جریان انحرافی به ضد انقلاب، موجب شده است تا برای پیاده سازی برنامه ها و راهبردهای بر زمین مانده و یا به ظاهر شکست خورده در ایران، انتخاب شوند.
 
واکاوی ابتدایی عملکرد جریان انحراف، شکافی عمیق را با رویکردهای اعلامی دولت در حوزه های گوناگون به نمایش می گذارد. مواردی هم‌چون: «ولایت مداری، مبارزه با استکبار، مبارزه با رانت خواری، مفاسد اقتصادی و...» که دال های گفتمانی دولت را تشکیل داده اند به وضوح با عملکرد حلقه‌ی انحرافی نفوذ کرده در دولت، در تعارض هستند. عمق شکاف گفتمانی دولت نهم و دهم با آن‌چه در ویترین جریان انحراف به نمایش گذارده شده است، نوعی «این همانی» را با جریان اصلاحات تداعی می‌کند. برخی از ویژگی های این جریان را که با گفتمان اصلاحات هم پوشانی دارد، می توان چنین بر شمرد:
 
1. طرح حاکمیت دوگانه؛
 
2. مولوی و ارشادی دانستن فرمان‌های رهبری و احکام حکومتی؛
 
3. ارایه‌ی تقسیم‌بندی حکومتی و غیرحکومتی، از فرامین مقام معظم رهبری؛
 
4. تلاش برای نوعی اجتهاد و تفسیر به رأی از نظرات صریح مقام معظم رهبری در موارد مختلف (مانند این‌که شرکت‌کنندگان در انتخابات، منتقدین نظام بودند)؛
 
5. تلاش برای تضعیف و تخریب چهره‌ی ستون های حمایتی نظام (هم‌چون روحانیت، بسیج، سپاه، نهادهای امنیتی و...)؛
 
6. تلاش برای امتیازگیری از نظام (اجرای تئوری چانه‌زنی از بالا و فشار از پایین)؛
 
7. اجرای سیاست‌های متفاوت در سیاست خارجی و تلاش برای کنترل این سطح از تصمیم‌گیری‌های نظام؛
 
8. رویکرد منفعلانه در قبال تحولات منطقه و مسأله‌ی بیداری اسلامی؛
 
9. تخریب چهره‌ی نهادهای مرتبط با رهبری؛
 
10. ترویج تئوری توطئه برضد دولت.
 
نکته‌ی حایز اهمیت در اثبات تئوری همسانی جریان انحراف و جریان اصلاحات، سکوت معنادار در برابر فتنه‌ی 88 و عدم محکومیت جدی آنان است. این جریان با گذشت دو سال از آشوب های پس از انتخابات در مورد سران فتنه موضع‏گیری شفافی نداشته و حتی پس از غائله‌ی 25 بهمن 89 و ترسیم جبهه‌ی انقلاب-ضدانقلاب که باعث شکسته شدن سکوت بسیاری از چهره‌های سیاسی شد نیز به سکوت خود ادامه داد. اتخاذ موضع سکوت جریان انحراف در قبال مسأله‌ی فتنه، وجوه مختلفی را در حوزه‌ی تحلیلی در بر می گیرد:
 
* فرض اول این‎که، جریان انحراف قصد دارد با جدا کردن حساب دولت از نظام، به جذب بدنه‎ی فتنه و تداوم راه اصلاحات بپردازد.
 
* فرض دوم این که، جریان انحراف اساساً با پیش فرض اجرای عملیاتی تئوری براندازی و با هدایت از خارج نظام، به بدنه‌ی دولت نفوذ کرده است و از این رو نمی تواند برضد جریان فتنه موضع‌گیری نماید.
 
* سومین مفروض آن است که جریان انحرافی میان حالت اول و دوم عمل می کند.
 
چرا که بر اساس اسناد و گزارش‏های منتشر شده از مؤسسه‌ها و لابی‌های طراح براندازی در ایران، هیچ یک از تحلیل‏گران به وجود گروه یا افرادی در ایران که در مقابله با نظام و به ویژه رهبری بر آنان تکیه کنند، امید نداشته اند و حتی این موضوع را آشکارا ابراز می کردند؛ اما جریان انحرافی با اتخاذ شیوه ی سکوت در برابر ضد انقلاب (تأیید تلویحی برای جذب) و نشان دادن خود به عنوان «دیگری» نظام، امیدها را افزایش داده و توانسته است به جلب نظر تئوریسین های معاند نظام –برای تکیه بر این جریان – مبادرت ورزد و‌‌‎‎‏‎‌‌‌‌از حمایت فزآینده و در عین حال پنهانی این مؤسسه‌ها و لابی‎های متبوعشان، بهره‎مند گردد اگرچه رخدادهای اخیر حوزه‎ی سیاسی و ناکامی جریان انحراف از پیش‎برد اهداف طراحی شده، یأس مفرطی را به حامیان خارجی منتقل کرده است؛ با این حال، در شرایط کنونی فرض سوم از اعتبار بیش‌تری برخوردار است.
 
1. گفتمان سیاسی جریان انحراف
 
با گذشت دو سال از فعالیت آشکار جریان انحراف و سرعت گرفتن این فعالیت (در جهت تخریب چهره‌ی نظام) و با نیم نگاهی بر تئوری‏های جنگ نرم و گزارش‎های مؤسسه‌های برانداز برون مرزی از چگونگی مقابله با ایران، به روشنی می‎توان دریافت برآیند حرکات جریان انحرافی هدفی جز «تغییر ساختار» در نظام جمهوری اسلامی را دنبال نمی کند. با پیش‌فرض قرار دادن چنین مسأله ای طبیعی خواهد بود که اهداف خردتری چون توسعه‌ی قدرت سیاسی، در دستور کار قرار گیرد. از نگاه این جریان، در اختیار داشتن کرسی ریاست جمهوری و هم‌چنین کرسی‌های مجلس شورای اسلامی، اصلی‌ترین ارکان برای تغییر ساختار نظام است؛ بر این اساس با اتخاذ «گفتمان دو چهره» (ژانومی) و سپس تقسیم نقش ها، هدف گذاری پیش‌گفته دنبال می‌گردد.
 
در گفتمان دو چهره، جریان انحراف تلاش می‏کند با تقسیم اقشار جامعه به دو طیف ضعیف و متوسط و نام گذاری آنان با عنوان بخش «توده ای» و «نخبگانی»، برای هریک از دو طیف، متناسب با صفات و رویکردهایشان گفتمان سازی کند.

در چهره‌ی اول، جریان انحرافی سعی دارد خود را از جنس مردم و آرمان های ایشان معرفی کند؛ از این رو به دنبال سرمایه گذاری بر اقشار گوناگون جامعه است و بدین منظور از تمامی ابزارهای جذب توده‌ای با روش های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی -با اتخاذ سیاست تساهل و تسامح فراتر از آن‌چه تا پیش از این در ایران به اجرا گذاشته شده است- استفاده می‎کند. در این وجه، تلاش می‎شود تا بر توده‌ی مردم سرمایه‎گذاری مستقیم صورت پذیرد. از نگاه این جریان، مهم‎ترین دغدغه‌ی بخش توده‎ای، معیشت است و آرمان‎گرایی و ارزش‎مداری در انتخاب‎های این طیف (در زمان انتخابات) تأثیر کم‌تری نسبت به معیشت دارد از این رو استراتژی کلی خود را بر اساس «توجه به نیازهای روزمره» قشر توده‏ای متمرکز کرده و خواسته‌های آنان را بر اساس «عدالت توزیعی» پی‌گیری می‏نماید. به عبارت دیگر، وانمود می‎شود که نقطه‌ی کانونی و تمرکز جریان بر مبارزه با فساد اقتصادی و اشرافی‎گری است و رفع مشکلات و دغدغه‎های معیشتی مردم اصلی‎ترین دغدغه‌ی آنان است و در مواردی هم که خلاف این خواسته عمل می‎شود، دیگران (نظام) اجازه‌ی فعالیت به نفع مردم را نداده‎اند. بر اساس این فرمول، افزون بر این‌که جریان انحرافی نفوذ کرده در دولت، خود را از اشتباهات احتمالی نظام جدا می‎کند، در عین حال سرمایه‌ی اعتماد عمومی را برای آینده هم‌چنان در دست دارد. چنانچه بخواهیم فهرستی از رویکرد ابزاری جریان انحراف نسبت به توده‌ها را مطرح نماییم، می‌توانیم موارد زیر را برشماریم:
 
بعد اقتصادی:
 
- بزرگ‌نمایی نیازهای روزمره‌ی توده‎های مردم؛
 
- عدالت محوری با رویکرد مساوات (اتخاذ روش «عدالت توزیعی»)؛
 
- در اختیار گرفتن آستانه‌ی تحمل مردم با پاداش‎دهی به آنان (در راستای عدالت توزیعی)؛
 
- تأکید بر مقابله با مفاسد اقتصادی و اتهام‎زنی به دیگر ارکان نظام به منظور مقصر نشان دادن آنان و تطهیر چهره‌ی خود؛
 
- معرفی خود به عنوان منجی اقتصادی و ایجاد هراس در توده‌ی مردم با این عنوان که در صورت عدم استمرار حیات جریان کنونی در انتخابات آینده، دچار خسران قابل توجه اقتصادی خواهند شد.
 
بعد فرهنگی:
 
- حرکت در چارچوب عرفان‎های کاذب، جهت قدسی‎سازی از روند حرکت جریان (این مهم، به منظور پذیرش هر چه بیش‌تر و مطلوب‎تر دیدگاه‎های جریان انحراف صورت می‎پذیرد.)؛
 
- اتخاذ سیاست‎ تساهل و تسامح به صورت افراطی در زمینه‌ی فرهنگ عمومی و تلاش برای نهادینه کردن باورهای التقاطی جهت خدشه‎دار کردن و در نهایت حذف باورهای اصیل اسلامی در میان توده‌ی مردم؛
 
- سرمایه‎گذاری در پروژه‎های فرهنگی عامه پسند، از جمله انتشار نشریات، حمایت از برخی چهره‎های شاخص هنری و ورزشی که در انظار مردم مورد پذیرش هستند و به دنبال آن، در اختیارگذاشتن امکانات و منابع مالی برای جلب توجه توده‌ی مردم؛
 
بعد سیاسی:
 
- تأکید ظاهری بر تداوم روحیه‌ی استکبار ستیزی؛  
 
- اسطوره‎سازی از رهبران جریان انحراف با هدف ایجاد پایگاه اجتماعی در انتخابات آینده؛
 
- تلاش برای به دست گیری قدرت مستقیم، از راه برقراری ارتباط بدون واسطه و مستقل با توده‌ی مردم؛ برای یکی کردن هویت توده با خود؛
 
- مظلوم‎نمایی مبنی بر مانع‎تراشی دیگر قوا (به ویژه اصول‌گرایان)؛ در راستای شکل دهی به یک فضای دو قطبی کاذب، برای گنجاندن رقبای انتخاباتی در داخل آن و در نهایت، تخریب چهره‌ی رقبا.
 
در وجه‌ی دوم (چهره‌ی دوم)، جریان انحرافی می‏کوشد خود را به گفتمان اصلاحات، نزدیک کند. این شیوه حتی در بسیاری از موارد، مشابه عملکرد جریان فتنه (و دقیقاً در راستای براندازی) است؛ چرا که جریان انحرافی بر این باور است که برای دست‌یابی به موفقیت در جهت «تغییر ساختار» حاکمیت در جمهوری اسلامی، نیازمند ایفای نقش به عنوان یک «چتر فراگیر و گسترده» است که بتواند تمامی نیروهای سیاسی- ‌‎‌‌‌حتی با کم‌ترین وجه اشتراک با نظام- را گرد‎هم ‎آورد. این چتر، طیف‎هایی هم‌چون تمامی اصلاح طلبان، اپوزسیون داخلی و خارجی، روشنفکران سیاسی و حتی اصول‌گرایان میانه‎روتر که بتوان آن‎ها را در ابعادی با جریان هم‌سو کرد را در برمی‎گیرد.
 
فرمول قدم نهادن جریان انحراف در مسیر شیب دار تعارض رسمی با نظام، هدف گذاری چندلایه ای را در جذب دنبال می کند که خاکستری ها، سبزها و ضدانقلاب، به ترتیب لایه های آن را شکل می دهند. این فرمول، نوعی ائتلاف استراتژیک در میان گروه های مختلف را ذیل اختلافاتشان دنبال می کند. با این حال در چهره‌ی دوم جریان انحرافی طبقات نخبه، اعم است از نخبگان سیاسی دگراندیش، اساتید دانشگاه و سرشبکه های دانش‌جویی، سرمایه داران، هنرمندان، ورزشکاران و به طور کلی گروه های مرجعی که در میان توده‌ی مردم شاخص بوده و در رأی آنان تأثیرگذار باشد. گفتمان جریان انحرافی در چهره‌ی دوم خود نیز راهبردهایی را برای جذب نخبگان دنبال می کند که از آن ‌جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
- اصرار بر مخالفت با ولی فقیه و سیاست‌های مورد تأیید وی و به دنبال آن فرستادن پیغام برای خارج از کشور مبنی بر مؤثر بودن جریان در این عرصه؛
 
- شکستن تابوی استکبار ستیزی با طرح مواردی هم‌چون امکان برقراری ارتباط و مذاکره با آمریکا؛
 
- تأکید بر شونیسم (ناسیونالیسم ایرانی افراطی) برای دگرسازی؛ 
 
- تأکید بر شبه مدرنیسم کاذب؛
 
-  به تصویر کشیدن گرایش های سکولاریستی؛
 
- بحران‏سازی با تأکید بر سیاست هایی که موجب ناکارآمدنمایی ساختار حاکمیت شود؛
 
-  تأکید بر حذف روحانیت از اسلام و بی نیازی به این قشر؛
 
- القای «یکه‏تازی» و «سلطه»ی جریان بر عرصه‌ی سیاسی کشور و هراس‎آفرینی در میان نخبگان مبنی بر این‌که در صورت حمایت از این جریان، امکان حضور و تأثیرگذاری در عرصه‌ی سیاسی را ندارند؛
 
-  اتخاذ سیاست‌های لیبرالیستی در حوزه‌ های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی.
 
جریان انحرافی در چهره‌ی دوم خود در تکاپو برای شکل‎دهی به یک جبهه‌ی گسترده از گرایش‎ها و مشرب‎های گوناگون است. این جریان می‎کوشد تا با گردآوری مفسدین اقتصادی از تمامی گرایش‎ها، در شرکت‎ها و مؤسسه‌های اقتصادی وابسته به خود متعارضین نظام را حول فعالیت‏های اقتصادی کنار هم نشانده و به این ترتیب از سویی درصد آسیب‎پذیری خود را در حوزه‌ی مفاسد اقتصادی کاهش دهد و از سوی دیگر با بهره‏گیری اهرم‎های اقتصادی، ساختار خود را بیش از پیش تقویت نماید.
 
جریان انحرافی، نگاه ویژه‏ای به ترکیب جمعیتی داشته و برنامه‎های خود را براساس آن نیز تنظیم و مدیریت می‎کند. این جریان با توجه به تغییر نسلی و شکل‎گیری نسل جدیدی که به لحاظ زمانی و ایدئولوژیکی با آرمان‏های انقلاب فاصله دارد، معتقد است که به دلایل مختلف یک نوع شکاف در بدنه‌ی اجتماعی موجود است. شکافی که به دلیل وجود خلاء در انتقال مفاهیم، ارزش‎ها و آموزه‎های انقلاب به نسل جدید حادث شده و در برخی جهات نیز به «تضاد نسلی» منجر شده است. دراین راستا جریان انحراف، با استناد به فتنه‌ی 88 و نیز ترکیب جمعیتی آینده، تلاش دارد تا پرکردن خلاءهای نسلی به‏وجود آمده را با توجه به در اختیار داشتن منابع اصلی و اساسی دولت، بر عهده گرفته و به عبارت دیگر به تهی‏کردن مفاهیم انقلابی که بر اساس اندیشه‏های حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری و مقوّم‏های اندیشه‏های دینی هم‌چون روحانیت شکل گرفته است، مبادرت ورزد. در این زمینه می‎توان به تلاش‎های این جریان برای باز تعریف برخی مفاهیم اساسی در انقلاب اسلامی اشاره کرد.

منبع :http://mavaez.ir/post/898

موضوعات مرتبط: گونان گون
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 3 / 1394

اختراعاتی که باید از آنها ترسید!

ما در عصری زندگی می‌کنیم که هر روز خبری از یک اختراع یا اکتشاف مهم می‌شنویم و همگی این اختراعات برای مقاصد بشردوستانه طراحی شده‌اند اما باید از روزی ترسید که این اختراعات در مسیر غلط به کار گرفته شوند. امیدواریم این یادداشت باعث ترس شما نشود:

 1. بمب اتم
نخستین بمب اتمی، بمبی پلوتونیومی (از نوع شکافتی) بود و در سال ۱۹۴۵میلادی در جریان جنگ جهانی دوم در آمریکا ساخته و در شانزدهم ژوئیهٔ ۱۹۴۵میلادی و در صحرای “آلاموگوردو” در “نیومکزیکو” آمریکا آزمایش شد. آمریکا تنها کشوری است که از بمب اتمی (شکافتی‌-‌ اورانیومی) در هیروشیما و (شکافتی‌– پلوتونیومی) در ناکازاگی استفاده نظامی کرده است. شوروی نیز به عنوان ابرقدرت شرق در سال ۱۹۴۹ دارای بمب اتمی شد. همیشه ترس ار بمب اتمی گریبانگیر بشر بوده و جنگ سرد بین دولت‌ها بر سر این بمب ادامه دارد که همگی امیدواریم این سلاح از روی زمین محو شود.
-ربات
ربات یا روبوت دستگاهی مکانیکی برای انجام وظایف گوناگون است. یک ماشین که می‌تواند برای عمل به دستورات گوناگون برنامه‌ریزی شود و یا یک سری کارهای ویژه انجام دهد. به ویژه آن دسته از کارها که فراتر از توانایی‌های طبیعی و سرشتی بشر باشند. ما حتی روبات باعواطف نیز داریم اما این نکته قابل ذکر است که تعداد ربات‌ها از تعداد نوع انسان بسیار کمتر است ولی‌ باید از روزی نگران بود که ‌ربات‌ها بیشتر از نوع بشر شوند. فیلم‌های “ماتریکس” و “نابودگر” را به یاد آورید سینما اگرچه یک نشانه است اما همیشه خطر جنگ با روبات‌ها را یادآوری کرده است.

3. مهندسی ژنتیک
مهندسی ژنتیک، به مجموعه روش‌هایی گفته می‌شود که به منظور جداسازی، خالص‌سازی، وارد کردن و بیان یک ژن خاص در یک میزبان بکار می‌روند و نهایتا منجر به بروز یک صفت خاص و یا تولید محصول مورد نظر در جاندار میزبان می‌شود. این علم ترسناک که قابلیت تلفیق ژن‌های مختلف و تولید انواع موجودات عجیب و غریب را نیز دارد ممکن است سربازان شکست‌ناپذیر و مورچه‌های عظیم الجثه را تولید کند.
4. بیوتکنولوژی (زیست فناوری)

زیستفناوری را در یک تعریف کلی به کارگیری اندامگان یا ارگانیسم یا فرایندهای زیستی در صنایع تولیدی یا خدماتی دانسته‌اند و فنونی که از موجودات زنده برای ساخت یا تغییر محصولات، ارتقا کیفی گیاهان یا حیوانات و تغییر صفات میکروارگانیسمها برای کاربردهای ویژه استفاده می‌کند. همگان خاطره ذرت‌های بیوتکنولوژی را به خاطر دارند که موجب چه فاجعه‌ای در آمریکا و مرگ صدها نفر شد.

5. شتاب دهنده ذرات
دستگاهی است که در آن ذرّات باردار (مانند: ذرات بنیادی، هسته اتم‌ها یا اتم‌های یونیزه شده، مولکول‌ها یا قسمت‌های مولکول) به وسیله میدان‌های الکتریکی یا مغناطیسی تا سرعت‌های بسیار زیادی شتاب‌داده می‌شوند. به طوری که سرعت بسیاری از آنها، حتی تا نزدیکی‌های سرعت نور می‌رسد. انرژی جنبشی ذره در این حالت به این ترتیب، به اندازه چندین برابر انرژی در حال سکون آن می‌باشد. این فناوری یکی از منابع انرژی در جهان آینده خواهد بود. تا اینجای کار خوب است اما اگر این انرژی از کنترل خارج شود می‌تواند موجب خسران بزرگی شود.


6. فناوری نانو
در واقع نانوفناوری فهم و به کارگیری خواص جدیدی از مواد و سیستم‌هایی در این ابعاد است که اثرات فیزیکی جدیدی، عمدتا متاثر از غلبه خواص کوانتومی بر خواص کلاسیک، از خود نشان می‌دهند.
فناوری نانو کاربردهای گسترده‌ای در دانش‌های گوناگون دارد که از موارد مهم آن می‌توان به کاربردهایش در پزشکی برای ساخت داروهای بدون اثرهای جانبی اشاره کرد که تنها بر یک بافت ویژه تاثیر می‌گذارند. از انواع کاربردها می‌توان در ساخت نانو جوراب‌ها، نانو لوله‌های کربنی و … اشاره کرد و اگر این تکنولوژی در خدمت تولید یک دارو و یا ویروس سیاه بر ضد بشریت به کار گرفته شود باید واقعا از این اختراع ترسید.


موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 3 / 1394

چرا موقع خندیدن گریه می کنیم؟


کارشناسان هنوز علت آن را نمی دانند اما یک نکته به نظر می رسد و آن اینکه خندیدن و گریه کردن شبیه واکنش های روانشناسی است.
روبرت پرووین روانشناس دانشگاه مری لند می گوید: هر دو آنها زمانی اتفاق می افتد که احساسات تا حد زیادی تحریک می شود. لی دووفنر استاد دانشگاه میامی و چشم پزشک انستیتو باسکون می گوید: معمولا گریه با ناراحتی همراه است اما گریه کردن یک واکنش پیچیده ترِ انسان است. اشک با احساسات مختلفی تحریک می شود ازجمله: درد، ناراحتی، و در بعضی موارد خوشحالی بیش از حد. 
وقتی چنین اتفاقی افتاد، بسیار خوب است زیرا هر دو خندیدن و گریه کردن با بی اثر کردن هورمون کورتیزول و آدرنالین، استرس را از بین می برد. بنابراین اگر موقع خندیدن گریه کردید، شانس به شما رو کرده است.

2- چرا پیاز اشک چشم ها را در می آورد؟


وقتی که شما پیاز را پوست کنده و قاچ می کنید، سلول های پیاز را پاره می کنید، و آنزیم هایی که گازی به نام پروپانتیل سولفکسید تولید می کنند آزاد می شوند. وقتی که گاز به چشمان شما می رسد، اشک چشمهایتان جاری می شود و اسید سولفوریک بسیار رقیقی تولید می شود و چشم را می سوزاند. در این موقع مغز به چشم پیغام میدهد که اشك بیشتری جاری شود و چشم ها قرمز و متورم شود. هرچه بیشتر پیاز خرد کنید، گاز بیشتری تولید شده و بیشتر اشک می ریزید. واکنش شیمیایی پیاز مکانیسم دفاعی است که در برابر آسیب دیدن خود مقاومت می کند.
قبل از اینکه پیاز را خرد کنید آن را داخل فریزر بگذارید تا از سوزش و اشک چشمانتان جلوگیری کند. دمای سرد، روند آزاد شدن آنزیم ها را کند می کند. بنابراین در سوزش و اشک چشمهایتان تاخیر ایجاد می کند.

3. چرا مفصلهایتان صدا می دهد؟


بیشتر مفصل های بدن انسانها، مفاصل دوتایی متحرک مثل بند انگشتها و شانه ها هستند که دو استخوان را با پوششی به نام كپسول مفصلی به هم وصل کرده اند. داخل پوشش مفصل ها مایع لغزنده و زلالی است که مقداری نیز گازهای نامحلول در آن وجود دارد. وقتی که شما مفصل هایتان را می کِشید، درواقع به آنها و مایع بین شان فشار وارد می کنید و با وارد شدن فشار گاز نیتروژن محلول رها می شود. آزاد شدن هوا بین پوشش مفصل ها همان صدایی است که شما می شنوید. وقتی که گاز آزاد می شود، مفصل ها انعطاف پذیرتر می شوند مثلا در یوگا شما قادر هستید مفصل هایتان را خوب بکشید.
اما ممکن است متوجه شوید که مفصل هایتان بعد از یک بار صدا کردن فورا صدا نمی دهند. به این دلیل است که گازی که آزاد می شود باید دوباره در مایع حل شود، و این فرآیند حدود 15 الی 30 دقیقه طول می کشد. اگر شما از روی عادت مفصلهایتان را به صدا در می آورید تا تنش تان را از بین ببرید، به جای این 30 ثانیه روی نفس کشیدن تان تمرکز کنید. صدا کردن مفصل ها به آتروز منجر نمی شود اما می تواند منجر به گرفتگی مفصل ها و کم کردن توان و قدرت آنها شود.

 

4. چرا موهایتان سیخ می شود؟


سیخ شدن موها زمانی اتفاق می افتد که شما یا سردتان است یا ترسیده اید. در پایه ی هر مو یک ماهیچه کوچک وجود دارد كه منقبض می شود، و برجستگی كوچكی روی پوست ایجاد می کند و پوست شبیه پوست مرغ پركنده می شود. این واكنش منجر می شود كه گرما در لابه لای موها محبوس شود و دما حفظ شود. این حالت زمانی كه شما آماده واكنشهای سریع هستید نیز روی می دهد. سیخ شدن موها یک مشكل پزشکی نیست. اگر از نمایان شدن اثرات آن ناراحت هستید، لباس گرم بپوشید، در محیط های آرام قرار بگیرید و از هر گونه ترس و وحشتی جلوگیری کنید.

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 3 / 1394

تأثیر شگفت انگیز دعا بر سلامتی انسان

بر اسـاسپژوهشیکه در دانشگاهپنسیلوانیا صورت‎‎ گرفت، با استفادهاز نوعیرنگرادیواکتیو فعالیتمغز را پیشاز دعا و هنگامدعا و مراقبـهاسکن‎‎‎ و از آن عکسبرداریکردند. بـر اسـاسپژوهشیکه در دانشگاهپنسیلوانیا صورت‎‎ گرفت، با استفادهاز نوعیرنگرادیواکتیو فعالیتمغز را پیشاز دعا و هنگامدعا و مراقبـهاسکن‎‎‎ و از آن عکسبرداریکردند، کهنشـان می دهد هنگامدعا و مراقبهفعالیت‎‎ قـسمـت پیشانی‎‎ "لوبفرونتال" مغز افزایشمی یابد و فعالیتبخشیاز مغز کهاحساس "خـود یـا من‎‎ بودن" به‎‎ ما می دهد کاهشمی یابد، به عبارتدیگر مرز بینخود و دنیایخارجکـمرنگ تر میشود . همچنیندعا و مراقبهسببتحریکفعـالـیـتهیپوتالاموسیعنیمرکز کنترلضربانقلـب، فشار خون‎‎ و هـورمـون هـایـیمثـلهـورمـون کورتیزولیا هورموناسترسمیشود. هورمون‎‎ کورتیزولفعالیتدستگاهایمنیبدن را مهار می کند بنابرایندعا و مراقبهسبـبکاهش‎‎ هورمونکورتیزولو افزایش فعـالـیـتدستگاهایمنی‎‎ بدنمی شود. این‎‎ پژوهش ها نشان میدهـد، دعـا سببکاهشفشار خون، تخـفیـفدرد و تـورممفصلها و کاهشدرد بیمارانسـرطانـی‎‎ مـی شود.

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 3 / 1394

دانستنی علمي

پروانه ها با پای خود مزه را احساس میکنند .
ـ شتر در هنگام تشنگی میتواند ۹۵ لیتر آب را در کمتر از ۳ دقیقه بنوشد .
ـ تعداد افرادی که سالانه از نیش زنبور میمیرند بیشتر از کسانی است که سالانه از نیش مار میمیرند. ـ وزن اسکلت انسان بالغ ۱۳ تا ۱۵ کیلوگرم است .
ـ اولین اتوموبیل را مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران کرد .
ـ اولین آدامس را جان کورتیس در سال ۱۲۲۷ شمسی ساخت .
ـ تنها قسمت بدن که خون ندارد قرنیة چشم است .
ـ با ۳۰ گرم طلا میتوان نخی به طول ۸۱ کیلومتر درست کرد .
ـ سومریها در قرن چهارم قبل از میلاد خط را اختراع کردند .
ـ یک دهم مردم جهان در جزیره ها زندگی می کنند .
ـ اولین تمبر جهان در سال ۱۸۴۰ در انگلستان به چاپ رسید .
ـ فیل بالغ در روز ۲۲۰ کیلوگرم غذا و۲۰۰ لیتر آب مصرف میکند .
ـ تعداد حشرات موجود در ۵/۲ کیلومترمربع زمین کشاورزی از انسانهای موجود در کل دنیا بیشتر است.
ـ هرفرد عادی درسرخود ۹۰ تا ۱۲۰ هزار رشته مو دارد.
ـ ریش انسان بالغ بر ۵ تا ۱۵ هزار و یک ابرو ۴۵۰ تا ۶۰۰ تار مو دارد.
ـ گربه وسگ هر کدام ۵ گروه خونی دارند و انسان ۴ گروه.
ـ زنبور عسل دو معده دارد: یکی برای انبار کردن عسل ویکی برای غذا.
ـ سریع ترین عضله بدن انسان زبان است.
ـ در سال ۱۹۸۰ بوتان تنها کشور جهان بود که تلفن نداشت.
ـ طول قد هر انسان سالم برابر ۸ وجب دست خود اوست.
ـ طول رگهای بدن انسان ۵۶۰ هزار کیلومتر است.
ـ در برج ایفل ۲۵۰۰۰۰۰ پیچ به کار رفته است.
ـ میزان انرزی که خورشید در یک ثانیه تولید میکند؛ برای تولید برق مورد نیاز تمام کشورهای جهان در مدت یک میلیون سال کافی است.

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
برچسب‌ها: دانستنی علمي
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 3 / 1394

رمزی گرانبها برای موفقیت

بدانیم که قدرت و بُرد دعای والدین آنچنان زیاد است که نه اسیر دوران خواهد شد و نه گذر زمان از قدرتش خواهد کاست. آنچنان که دعای گیرای ابراهیم علیه السلام سال ها بعد و بدون ذره ای کاستی در مورد نواده اش مستجاب شد .
موفقیت
همه انسان ها دوست دارند که هر چه سریعتر در زندگی خود جاده خوشبختی را بپیمایند و خیلی زود به سرمنزل کمال رهنمون شوند. نشستن بر سکوی موفقیت و بالا رفتن از قله های سربلندی، آرزوی همه ما است. اما چگونه می توان در چنین مسابقه پر تب و تابی از دیگران پیش افتاد و هر چه سریعتر به پیروزی ها و موفقیت های فراوان دست یافت؟

نگاهی کوتاه به مردم دور و برمان نشان می دهد که گویا همه موجودات عالم به گونه ای در تلاشند تا مسیر موفقیت را بپیمایند و در این مسابقه بزرگ، پیش تر از دیگران باشند. اما به راستی آنان که در طول تاریخ در این مسابقه بزرگ و دشوار، گوی سبقت را از دیگران ربوده اند و نام خود را برای همیشه به عنوان موفق ترین انسان های عالم ثبت کرده اند، چگونه و با چه کلیدی به این جایگاه شایسته دست یافته اند؟

بی شک بدون در دست داشتن کلیدهایی که بتواند درهای بسته را به سرعت بر روی انسان بگشاید و مسیرهای میانبر را یکی پس از دیگری در پیش پایمان قرار دهد،‌ نمی توان موفقیت قابل توجهی کسب کرد. بنابراین خوب است که به سراغ موفق ترین انسان عالم برویم و از روی کلیدهای موفقیت او المثنی بسازیم.

رمز موفقیت پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان خود او

یکی از مهمترین کلیدهای موفقیت که بسیاری از مردم از اهمیت آن چیزی نمی دانند و یا اینکه به تاثیر چشمگیر آن باوری جدی ندارند، «دعای والدین» است.

مراجعه به زندگی موفق ترین آفریده الهی و اشرف مخلوقات پروردگار، نشان دهنده اهمیت این نکته است. پیامبر عظیم الشان اسلام با زبان خود یکی از مهمترین رموز موفقیت خویش را همین نکته به ظاهر ساده معرفی می کند. در روایتی از پیامبر خدا نقل شده که می فرماید:

«أَنَا دَعْوَةُ أَبِی إِبْرَاهِیمَ.»‏ (من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 368) ؛ «من (استجابت) دعای پدرم ابراهیم هستم.»

قرآن کریم برخی از درخواست ها و دعاهای حضرت ابراهیم را برای ما به یادگار نهاده است. در آیه 124 سوره بقره می خوانیم:

از دعا و نَفَس والدین غافل نباشیم که بسیار کارگشا است و تأثیرات غیر قابل تصوری را بر جای خواهد نهاد. همیشه و در همه حال مخصوصا در مواقعی که گرهی به کارمان افتاده و یا مشکلی ما را درگیر خود کرده به سراغ آنها برویم و از آنان بخواهیم تا دعای خیرشان را از ما دریغ نکنند که این کلید پراهمیت رمز پیروزی موفق ترین انسان ها بوده است
«وَ إِذِ ابْتَلى‏إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ

و (به خاطر بیاور) هنگامى كه پروردگارِ ابراهیم، او را با حوادث گوناگونى آزمایش كرد و او به خوبى از عهده آزمایش برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از فرزندان من نیز (امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمكاران نمی رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند).

بنابراین ابراهیم علیه السلام، هنگامی که به مقام رفیع امامت رسید فرصت را غنیمت شمرد و از پروردگارش درخواستی بزرگ و گرانقیمت کرد. او نعمت بزرگ امامت را برای نسل خود هم خواست تا فرزندانش نیز از مقام قرب به پروردگار بی نصیب نمانند. پاسخ آمد كه این مقام، عهدى است الهى كه به هر كس لایق باشد عطا می شود. در میان نسل تو نیز كسانى كه شایستگى داشته باشند، به این مقام خواهند رسید. ولى كسانى كه دچار كوچكترین گناه و ستمى شده باشند، لیاقت این مقام را ندارند. بنابراین این دعای حضرت ابراهیم سالها بعد و در مورد نواده بزرگوارش به استجابت رسید و خداوند فرزند پاک او را به عنوان آخرین و والاترین فرستاده خود انتخاب کرد.

ابراهیم علیه السلام پس از بازسازی خانه خدا نیز دست هایش را به سوی آسمان گشود و برای دودمانش آرزوی دینداری و مسلمانی کرد و در نهایت در نقطه اوج خواسته هایش چنین گفت:

«رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِكَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ یُزَكِّیهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ.» (سوره بقره، آیه 129)

پروردگارا! در میان آنان (دودمانم) پیامبرى از خودشان مبعوث كن تا آیات تو را بر آنها بخواند و آنان را كتاب و حكمت بیاموزد و (از مفاسد فكرى، اخلاقى و عملى) پاكیزه شان نماید، همانا كه تو خود توانا و حكیمى.

جالب اینجا است که خداوند تمام خواسته های او را مستجاب نموده و خاتم پیامبران و بزرگترین جانشین الهی و نقطه پرگار عالم امکان را در نسل او قرار داده است.

ابراهیم علیه السلام، هنگامی که به مقام رفیع امامت رسید فرصت را غنیمت شمرد و از پروردگارش درخواستی بزرگ و گرانقیمت کرد. او نعمت بزرگ امامت را برای نسل خود هم خواست تا فرزندانش نیز از مقام قرب به پروردگار بی نصیب نمانند
خوب است که به تک تک فرازها و تعبیراتی که خداوند در مورد پیامبر بزرگوارمان فرموده توجه کنیم که دقیقا (با اندکی جابجایی) همانند دعای پدر بزرگوارش حضرت ابراهیم است. در آیه 2 سوره جمعه می خوانیم:

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»؛ «(خداوند)هموست كه در میان مردم درس ناخوانده، پیامبرى از خودشان مبعوث كرد تا آیات الهى را بر آنان بخواند و آنها را (رشد و پرورش داده و از آلودگى شرک و گناه) پاک سازد و كتاب آسمانى و حکمت به آنان بیاموزد و همانا پیش از این در انحراف و گمراهى آشكار بودند.»

هر چند در انتخاب حضرت رسول اکرم به عنوان خاتم پیامبران جهان عواملی نقش داشته که خداوند متعال خود آگاه به آن است با این حال طبق فرموده خود ایشان دعای جد بزرگوارشان حضرت ابراهیم هم در این انتخاب و توفیق ایشان بی تأثیر نبوده است .

نتیجه

1- آینده نگر باشیم و فرزندان و نسل آینده خود را در لحظات حساس استجابت دعا فراموش نکنیم.

2ـ از دعا و نَفَس والدین غافل نباشیم که بسیار کارگشا است و تأثیرات غیر قابل تصوری را بر جای خواهد نهاد. همیشه و در همه حال مخصوصا در مواقعی که گرهی به کارمان افتاده و یا مشکلی ما را درگیر خود کرده به سراغ آنها برویم و از آنان بخواهیم تا دعای خیرشان را از ما دریغ نکنند که این کلید پراهمیت رمز پیروزی موفق ترین انسان ها بوده است.

3ـ بدانیم که قدرت و بُرد دعای والدین آنچنان زیاد است که نه اسیر دوران خواهد شد و نه گذر زمان از قدرتش خواهد کاست. آنچنان که دعای گیرای ابراهیم علیه السلام سال ها بعد و بدون ذره ای کاستی در مورد نواده اش مستجاب شد.

 دعا که می کنیم کم و کوچک نخواهیم. از خدای بزرگ در شان خودش درخواست های بزرگ اما شایسته بخواهیم.آرزوهایی که خداوند هم در لحظه استجابت آنها ما را به چنین درخواست هایی تحسین کند و آفرین بگوید

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

(به بهانه 26 مردا د سالروز ورود آزادگان سرافراز به ميهن)

كتابهاي خوبي در زمينه اسرا نوشته شده ، كه بعضي از آنان بسيار شاخص و زيباست كه ازجمله ي آنان مي توان به 2 كتاب اشاره كرد: 1. كتاب "حكايت زمستان" اثر سعيد عاكف و 2. كتاب "پايي كه جا ماند"  اثر سید ناصر حسینی پور

در هر 2 كتاب خاطرات عجيبي از دوران اسارت ديده مي شود كه مي توان به عنوان نمونه به يكي از خاطراتي كه در كتاب "پايي كه جا ماند " اشاره كرد:

 

 تکیه کلامش “کلکم مجوس و الخمینیون اعداء العرب” بود. چند بار با چوب پرچم به سرم کوبید.

از حالاتش پیدا بود تعادل روانی ندارد. از من که دور شد، حدود ده پانزده متر پشت سرم، کنار جنازه یکی از شهدا که وسط جاده بود ایستاد.

جنازه از پشت به زمین افتاده بود. نظامی سیاه سوخته عراقی کنار جنازه اش ایستاد و یک دفعه چوبِ پرچمِ عراق را به پایین جناق سینه ی شهید کوبید، طوری که چوب پرچم درون شکم شهید فرو رفت.

آرزو می کردم بمیرم و زنده نباشم.

(پاورقی: تا زمانی که پدر و مادر شهید در قید حیات هستند نمی توانم نام او را در این کتاب ببرم. با برادرش که صحبت می کردم گفت: مادرم ناراحتی قلبی دارد. تا زنده است اسم برادرم را در کتاب ننویس. امیدوارم مادر این شهید سال ها زنده باشند. ترجیح می دهم سال ها بعد به منظور ثبت جنایات رژیم بعثی عراق در جنگ، نام او را بنویسم.)  [صفحه 84]

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: صحنه اي دردناك
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

(به بهانه 21 تير روز عفاف و حجاب)

 

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:

يادم مي آيد يک روز که در بيمارستان بوديم، حمله شديدی صورت گرفته بود. به طوري که از بيمارستان هاي صحرايي هم مجروحين زيادي را به بيمارستان ما منتقل مي کردند. اوضاع مجروحين به شدت وخيم بود. در بين همه آنها، وضع يکيشان خيلي بدتر از بقيه بود. رگ هايش پاره پاره شده بود و با اين که سعي کرده بودند زخم هايش را ببندند، ولي خونريزي شديدي داشت. مجروحين را يکي يکي به اتاق عمل مي برديم و منتظر مي مانديم تا عمل تمام شود و بعدي را داخل ببريم.

وقتي که دکتر اتاق عمل اين مجروح را ديد، به من گفت که بياورمش داخل اتاق عمل و براي جراحي آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بياورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.
همان موقع که داشتم از کنار او رد مي شدم تا بروم توي اتاق و چادرم را دربياورم، مجروح که چند دقيقه ای بود به هوش آمده بود به سختي گوشه چادرم را گرفت و بريده بريده و سخت گفت: من دارم مي روم که تو چادرت را در نياوری. ما براي اين چادر داريم مي رويم... چادرم در مشتش بود که شهيد شد

از آن به بعد در بدترين و سخت ترين شرايط هم چادرم را کنار نگذاشتم

 

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

 

 

(به بهانه 6 اسفند سالروز شهادت شهید حمید باکری قائم مقام لشگر 10 عاشورا)

وصيت شهيد حميد باكري

شهید حمید باکری در اواسط جنگ ، جملاتي را بيان مي كند ، كه بسيار براي امروز ما كار گشاست، او مي گويد:

دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این صورت زمانی فرامیرسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند:

دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر میخیزند و از گذشته خود پشیمان اند.

دسته ای راه بی تفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.

 دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت غصه ها و مصائب دق خواهند کرد.

پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء  دسته سوم ماندن سخت و دشوار خواهد بود

تلخ ترين روز تاريخ فوتبال ؛ چه روزيست ؟!!!

 

(به بهانه 23 بهمن ؛ تلخ ترين روز تاريخ فوتبال)

23 بهمن هر سال می گذرد ولی بسیاری نمی دانند که در این روز در سال 65 در زمین چمنی که عده ای فوتبالیست در آن ، در حال ورزش کردن بودند ، تلخ ترین روز فوتبال کشور رقم می خورد.

روزی که به مناسبت هفتمین سال فجر انقلاب اسلامی و برای ایجاد فضای نشاط و شادابی در بین مردم استان ایلام، تیم های فوتبال منتخب چوار و منتخب جوانان استان ایلام در ساعت 16 آغازگر یک مسابقه بود که این بازی نیمه تمام ماند .

نیمه اول این مسابقه با پیروزی 2 بر1 تیم جوانان استان به پایان رسید. در بین دو نیمه شهید حسین هزاوه مربی و بازیکن تیم منتخب چوار به بازیکنان گفت "فرض کنید در خط مقدم جبهه هستید. با شجاعت و شهامت بجنگید" گویی می دانست واقعه ای عظیم در راه است.

در حالی که حدود 10 دقیقه از نیمه دوم گذشته بود، هواپیماهای بی رحم دشمن بعثی ، با انواع و اقسام بمب ها، زمین فوتبال را تبدیل به خط مقدم واقعی کردند. شهید هزاوه که خودش یک پاسدار بود، لحظاتی قبل از بمباران سعی کرد با فریاد های خود همه را روی زمین بخواباند.

تعدادی از بازیکنان بر روی زمین خوابیدند و در حالی که شهید هزاوه سعی می کرد بقیه بازیکنان را نیز مطلع کند، به سمت فرزند پنج، شش ساله خود رفت و او را به بغل گرفت تا از بمباران در امان بماند. شاید شهید هزاوه می خواست این فرزند عزیزش را حفظ کند تا سالها بعد، این واقعه را به نسل های فعلی منتقل کند.

در این رخداد 15 ورزشکار و تماشاچی به شهادت رسیدند اما این رویداد در تاریخ ورزش کشور فراموش شد

کسانی که در 23 بهمن سال 65، در زمین فوتبال چوار و در حال بازی فوتبال به شهادت رسیدند، همگی از انسانهای مومن و فداکار منطقه بودند و علیرغم بمباران های متعدد رژیم بعث عراق، مردانه ایستادگی کردند و در کنار دفاع از وطن، ورزش و به ویژه فوتبال را برای ایجاد روحیه در بین مردم جنگ زده استان انتخاب کردند.

هنوز سئوالات بسیاری در ذهن ها نقش بسته است که چرا تاکنون یک مسابقه مهم برای این شهدای والامقام برگزار نشده است؟ چرا مصدومیت یک بازیکن معمولی، این همه مورد توجه رسانه ها قرار می گیرد، ولی تکه تکه شدن دهها فوتبالیست و تماشاگر فوتبال در سال 65 به راحتی فراموش می شود؟

چرا برنامه هايي مثل 90 ، كه كوچكترين و بي اهميت ترين جريان را بزرگ مي كنند ؛ تابه حال به اين مساله نپرداختند و هزاران سوال ديگر

 

 

ايرانيان ، سربازان اسلام

 

(به بهانه روز بسيج)

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ [مائده-54]

 

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، هر كه از شما از دينش بازگردد چه باك زودا كه خدا مردمى را بياورد كه دوستشان بدارد و دوستش بدارند. در برابر مؤمنان فروتنند و در برابر كافران سركش در راه خدا جهاد مى‏كنند و از ملامت هيچ ملامتگرى نمى‏هراسند. اين فضل خداست كه به هر كس كه خواهد ارزانى دارد، و خداوند بخشاينده و داناست.    

بعد از نزول اين آيه مردم باتعجب پرسيدند:

 اى رسول خدا اين قوم چه كسانى هستند كه اگر ما پشت به دين كنيم، خداى تعالى آنان را به جاى ما مى‏گذارد؟

 فضرب بيده على عاتق سلمان- فقال: هذا و ذووه،

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست به شانه سلمان زد و فرمود: اين و قوم اين مرد است،

سپس فرمود: لو كان الدين معلقا بالثريا- لتناوله رجال من أبناء فارس.

به خدايى كه جانم به دست او است، اگر ايمان به خدا را در ثريا آويزان كرده باشند، بالأخره مردمى از فارس آن را به دست مى‏آورند

منبع: الميزان في تفسير القرآن ، جلد 5 ،  صفحه :388

به راستي ! آيا اين انسانهاي عظيم ، غير از جوانان ما خصوصا شهداي عزيز هستند؟!

حضرت امام خميني رحمه الله عليه در وصيتنامه خود مي فرمايند:

من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله- صلى الله عليه و آله- و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن على- صلوات الله و سلامه عليهما- مى‏باشند. ... در صورتى كه [مردم ما ] نه در محضر مبارك رسول اكرم- صلى الله عليه و آله و سلم- هستند، و نه در محضر امام معصوم- صلوات الله عليه. ... و ما همه مفتخريم كه در چنين عصرى و در پيشگاه چنين ملتى مى‏باشيم

منبع: صحيفه امام ، جلد  ‏21، صفحه : 411

 

 

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

مو را از ماست، بيرون مي كشند(1)

ما یَلفِظُ مِن قَولٍ إلا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتِیدٌ

خداوند متعال می‏فرماید:

«ما یَلفِظُ مِن قَولٍ إلا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتِیدٌ»؛[ ق آيه 18]

هیچ ‏كلامی از دهان شما بیرون نمی‏آید، مگر این كه نگهبانی آماده است و آن را ‏ضبط می‏كند.‏

كوچكترين كلام انسان ثبت مي شود مواظب باشيم!

داستانك:

پسر جناب شیخ رجبعلي خياط  -حاج محمود نکوگویان- به نقل از پدر می گوید:

آقا میرزا سید علی نطنزی غروی را دیدم که او را [ در برزخ] نگه داشته‌اند و مؤاخذه می‌کنند

 گفتم: چرا تو را نگه داشته‌اند؟

 گفت: داشتم سرحوض وضو می‌گرفتم، باران آمد، گفتم عجب باران به موقعی! حالا مرا نگه داشته‌اند و می‌پرسند: کدام کار ما بی موقع بوده؟ [گفتگو با فرزند شیخ رجبعلی خیاط در سايت راسخون يکشنبه، 29 ارديبهشت 1387]

بی اختیار گریه ام گرفت که اگر مرا بخواهند با این دقت مواخذه کنند چه  ...

موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

مو را از ماست، بيرون مي كشند(2)

فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ

خداوند متعال می‏فرماید:

فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ  [زلزله آيات 7 و 8]

 پس هر كس ذرّه‏اى كار خير انجام دهد آن را مى‏بيند! *و هر كس ذرّه‏اى كار بد كرده آن را مى‏بيند!

كوچكترين حركت و كار انسان ثبت مي شود مواظب باشيم!

داستانك:

آيت الله شبيري زنجاني مي فرمودند:

من از نزديكان حاج احمد آقا فرزند امام شنيدم كه ايشان حضرت امام خميني را در خواب ديده اند .

از ايشان مي پرسند كه به شما چه گذشت؟

ايشان دست خود را بلند مي كنند و پايين مي آورند و مي گويند : بدان ،حركتي مانند اين حركت دستِ من در اينجا حساب دارد .

حاج احمد آقا مي پرسند: عبور از برزخ چه گذشت ؟!

امام مي فرمايند:

با وساطت اولياء الهي به خوبي گذشت [ كتاب حميم جلد 2 صفحه 215 - به نقل از كتاب روزنه هايي از عالم غيب صفحه 401 ]

موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

ثمره نفرين مادر

(به بهانه نزديكي به روز مادر)

 احسان به والدين

وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً  [اسراء آيه 23]

و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هر گاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!

داستانك:

از امام باقر(عليه السلام) روایت است که در بنی اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود.

روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت، وی را بخواند، و او مادر را پاسخ نداد ـ (در بعضی روایات آمده که اگر جریح فقیه می بود می دانست که قطع نماز نافله و پاسخ مادر از نماز افضل بود) ـ مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد، و باز پاسخ نداد، تا سه بار. در این بار مادر وی را نفرین کرد و گفت: از خدای بنی اسرائیل می خواهم که تو را به خود واگذارد و یاریت نکند.

روز بعد زن بدکاره ای به کنار صومعه او آمده و فرزندی را که در رحم داشت در آنجا وضع حمل کرد، و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است. در میان بنی اسرائیل شایع شد که آن کس که مردمان را از زنا نهی می نمود خود مرتکب زنا گشته است! حاکم دستور داد وی را بدار کشند، مادر بر سر و روی زنان به پای چوبه دار آمد. جریح گفت ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است.

مردمان چون شنیدند گفتند: ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟ جریج گفت: کودک را حاضر کنید. چون کودک بیاوردند، از او پرسیدند: پدرت کیست؟ وی به زبان آمد و گفت: فلان چوپان پدر من است، و بدین گونه خداوند بر اثر توبه جریح وی را نجات داد، و جریح سوگند یاد کرد که از این پس از خدمت مادر جدا نگردد  [بحار الأنوار ، ج‏71، ص: 75 ]

موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
برچسب‌ها: ثمره نفرين مادر
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

پاي مفسري كه قطع شد

احسان به والدين

در قرآن 4 بار ؛" و بالوالدين احسانا " آمده است  ؛ كه در تمام اين موارد قبلش بحث پرستيدن خدا مطرح شده است

... لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ...

وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ...

... أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ...

وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا ...

خدا نكند پدر و مادري ؛ فرزندشان را نفرين كنند و يا از او راضي نباشند.

داستانك:

 «زمخشری»،دانشمند بزرگ اهل سنت و صاحب تفسیر معروف «کشّاف»،يك پاي خود را در حادثه اي از دست داد.

او پس از ورود به بغداد و ملاقات با فقيه دامغاني ، علت قطع شدن پايش را اينگونه شرح مي دهد:

نفرین مادرم موجب پدید آمدن چنین گرفتاری است؛زیرا من، در ایام کودکی،گنجشکی را گرفتم و نخی به پایش بستم و پرهایش را کندم.در این میان،ناگهان پرنده از دستم فرار کرد و در اثر این کار پای چپش  جدا شد.

مادرم وقتی از این ماجرا باخبر شد، برآشفت و به من گفت:خدا پای چپت را  قطع کند،همچنان که پای چپ  این حیوان زبان بسته را جدا ساختی!

پس از مدتي از اسب افتادم و پاي چپم شكست.

پزشكان چاره اي جز قطع پايم نديدند . و اين در اثر نفرين مادر بود.

منبع :كتاب عظمت يك نگاه صفحه 180 به نقل از كتاب مقام والدين در اسلام صفحه 125

موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

معلم نمونه درآموزه هاي قرآني (1)

در هر مکتبي براي رسيدن به اهداف تعليم و ترتيب از روش هاي خاص آن مکتب استفاده مي شود. در دين مبين اسلام که دستورات جامع و کامل آن در قرآن ، اين کتاب هميشه جاويدان ، آمده است ؛ روش ها و نکته هايي که در رسيدن به اهداف مقدس تعليم و تربيت که بزرگترين اين اهداف : «انسان سازي» است ، بيان شده است که با دقت و تدبر در آيات قرآن کريم و رجوع به احاديث اهل بيت (علیهم السلام) در اين زمينه ، مي توان اين روش ها و نکته ها را به خوبي دريافت و به کار برد تا هدف اصلي و اساسي تعليم و تربيت يعني انسان سازي محقق گردد. 
تعاليم روح بخش اسلام در کليه شئون زندگي براساس فطرت که بهترين راهنماي انسان هاست ، مي باشد و لذا مربيان و معلمان با بهره مندي از اين تعاليم مي توانند تربيتي محکم و استوار براي کودکان و نوجوانان که آينده سازان جامعه اسلامي هستند ، به ارمغان بياورند. جوامع بشري امروزه از لحاظ علم و صنعت و اختراع و تکنولوژي بسيار پيشرفته و هر روز با کشف جديدي سعي مي کند از تکنولوژي روز در بهتر زيستن خود کمک بگيرد اما در کنار اين پيشرفت مادي و علمي از لحاظ اخلاقي و معنوي بتدريج سقوط مي کند و نمي تواند راهنماي موفقي براي بشر به سوي کاميابي و سعادت باشد اما فرهنگ اسلامي به گواهي تاريخ، صلاحيت رهبري و ارشاد بشريت را دارد و کتاب مقدس و آسماني قرآن اين مسئوليت خطير را بر عهده دارد. 
قرآن که کتاب عمل است، همان کليد سعادت است که از اوايل قرن هفتم ميلادي در اختيار بشر قرار گرفت و در مدت کمتر از صد سال سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا (اسپانيا) را تحت نفوذ خود گرفته و جهاني نوين آفريد. «علامه اقبال لاهوري» نقش قرآن و نفوذ آن در ميان مردمان را چنين بيان مي کند: 
نقش قرآن چون که بر عالم نشست 
نقش هاي پاپ و کاهن را شکست
فاش گويم آنچه در دل مضمر است 
اين کتابي نيست ، چيزي ديگر است
« دکتر گوستاو لوبن فرانسوي» مي گويد: « هر نوع سيستم تربيت جديدي براي بشر سه دوره لازم دارد تا به تدريج از آن بهره مند شوند و در پايان امر براي نسل سوم ثمربخش شود ولي قرآن چنان کتابي است که آثار تربيتش را در همان نسل اول به حد کمال نشان داد ، امتي را تربيت کرد که در کمتر از يک قرن بر سه قاره آسيا ، آفريقا و اروپا (اسپانيا) حکومت نمود.» 
قرآن بزرگترين کتاب در آداب تعليم و تربيت و اهداف آن است. قرآن همچون ستاره درخشاني به زندگي انسان ها روح و معنا بخشيده و زمينه ساز حرکت هاي آزادي بخش در ميان ملت ها بوده است. 
هدف از نزول قرآن هدايت و رحمت است. راه و روشي که قرآن براي انسان ها ترسيم مي کند براساس قوانين آفرينش و نظام احسن بنا شده است و مخاطب آن نيز تمامي انسان هايي هستند که به آن گرايش ، ايمان و يقين پيدا کرده اند. 
از آنجا که تعليم و تربيت امري ظريف و دشوار است ، لازم است معلم ، ماهيت و حقيقت انسان را به خوبي بشناسد و استعدادهاي دروني انسان را بيابد و به هدف تربيتي انساني واقف باشد. 
در حقيقت معلمان زيربناي تکامل و تحول جامعه و افراد آن را پي ريزي مي نمايند. بر همين اساس است که معلمي و هدايت انسان ها اصيل ترين و شريف ترين کارها لقب گرفته است ؛ چرا که هدف اساسي و اصلي تعليم و تربيت « انسان سازي» است و معلم و مربي براي تعليم و تربيت انسان ها آمده است. 
معلم موفق بايد خلاق باشد و پيوسته در جستجوي راه هاي تازه اي باشد که بر معلومات خود بيفزايد. 
هنر معلمي در اين است که همواره روحيه اعتماد به نفس را در شاگردان خود تقويت کند تا بتوانند در مقابل ناپايداري هاي زندگي ايستادگي و مقاومت نمايند و اين هنر وابسته به ايمان است. 
ايمان در اين مرحله فقط به معناي پيرو الهيات يا مذهب خاص بودن نيست بلکه ايمان يعني باور کردن اينکه در امر تربيت درهاي بسته يا اوضاع غير ممکن وجود ندارد.»

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

چكيده: 
اين نوشتار، چيستي و اهداف تربيت را از دو منظر درون ديني و برون ديني، و نيز مفهوم و كاربرد تربيت در قرآن كريم را به كاوش نشسته است. مباني هستي شناختي و انسان شناختي تربيت كه از مؤلفه‌هايي چون توحيد و يگانگي مبدأ و غايت آفرينش و نيز بعثت و فرستادن مربيان آسماني در بخش هستي شناختي تشكيل شده و نيز فطرت، كرامت، اراده و اختيار انسان‌ها در ساحت انسان شناختي، عناصر و مؤلفه‌هاي بنيادين تربيت اسلامي و قرآني معرفي و شناسايي شده است، چنان‌كه به اهداف تربيت نيز از آفاق متفاوت مادي و معنوي نگريسته شده و كمال انساني از راه تقرب و عبوديت خداوند و به ديگر سخن خداگونه شدن، هدف اصلي و بنيادين تربيت از منظر قرآن معرفي شده است. 
پيش‌گفتار 
«تربيت»، مفهوم بي‌پايان و بي‌كرانه‌اي است كه تمامي شئون و ساحت‌هاي حيات انساني را در بر ‌مي‌گيرد؛ تربيت نه در حصار زمان محدود مي‌شود و نه در قلمرو مكان مي‌گنجد. فراتر از محيط، وسيع‌تر از عالم و ژرف‌تر از رفتار بيروني و نهان و سرشت آدمي است. تربيت ريشه در هزاران نسل پيشين انساني دارد و سايه تأثير آن بر تمام نسل‌هاي پسيني نيز ادامه خواهد داشت. فرآيند تربيت، در اقتصاد، مديريت، سياست، جنگ، صلح، هنر، ادبيات، تكنولوژي، دانش‌هاي انساني، روابط اجتماعي، رشد و تعالي دروني‌ترين ويژگي‌ها، خصلت‌هاي روحي و رواني انسان‌ها رخ مي‌نمايد و برآيندهاي مستقيم دارد. اين فراروندگي و بي‌كرانگي تربيت، پيچيدگي در فهم حقيقت و چيستي آن را در پي آورده است، چندان كه بسياري از كارشناسان و دانشمندان تعليم و تربيت از جمع‌بندي مفهوم تربيت، سويه‌هاي تربيت، عوامل تربيت، آثار تربيت و تجليات تربيت عاجز آمده و به تعريف‌هاي سطحي و تسامح‌بار بسنده كرده‌اند. 

مفهوم و چيستي تربيت 
 

تربيت در لغت از گفته‌هاي زبان‌شناسان و فرهنگ واژه‌ها چنين برمي‌آيد كه «تربيت» مصدر باب «تفعيل» و داراي سه ريشه است: 1- ربأ، يربؤ (= فعل مهموز) 2- ربي، يربي (= فعل ناقص) 3- رب، يرب (= فعل مضاعف) (شحات الخطيب، /23) تربيت چون از «ربا، يربو» باشد، رشد كردن و برآمدن و قد كشيدن و باليدن را مي‌رساند. ابن منظور در لسان العرب مي‌گويد: «رَبا الشي‏ءُ يَرْبُو رُبُوّاً و رِباءً: زاد و نما.» (ابن منظور، ‏14/ 305)؛ يعني چيزي رشد كرد و افزوده شد. ابن عربي با در نظرداشت همين ريشه تربيت گفته است: «فَمَن يَكُ سائلاً عَنِّي فَإنّي بمكة منزلي و بها ربّيتُ» «اگر كسي از من بپرسد (كيستي؟) خواهم گفت: اقامتگاه من مكه است و در همان جا قد كشيده و باليده‌ام.» (رفيعي، 3/90) اگر تربيت برگرفته از «ربي، يربي» باشد، معنايش افزودن، پروراندن، بركشيدن، برآوردن، رويانيدن و تغذيه كودك است. تربيت از ريشه «رب، يرب» در معاني زير آمده است: پروردن، سرپرستي و رهبري كردن، رساندن به فرجام، نيكو كردن، به تعالي و كمال رساندن، ارزنده ساختن، از افراط و تفريط درآوردن، به اعتدال بردن، استوار و متين كردن. گويا با لحاظ همين ريشه و معناي تربيت بوده كه در اقرب الموارد آورده است: «رباه يربي تربيه: جعله يربو و غذاه و هذبه» (الشرتوني، 1/386)؛ «او را تربيت كرد؛ يعني غذا داد و پيراسته‌اش كرد.» از ميان سه معناي پيش گفته، بيشتر زبان‌شناسان - چنان‌كه خواهد آمد- تربيت را با عنايت به ريشه «رب، يرب» تعريف كرده‌اند. از باب نمونه راغب اصفهاني بر آن است كه: «تربيت، دگرگون كردن گام به گام و پيوسته هر چيز است تا آن‌گاه كه به انجامي كه آن را سزد برسد.» (راغب اصفهاني،/ 184) و بيضاوي، تربيت را «به كمال رساندن و ارزنده ساختن اندك اندك هر چيز» دانسته است. (بيضاوي، 1/10) هر چند در نگاه برخي از اهل لغت، رب و تربيت از يك ريشه و معناي اصلي رب، همان تربيت است. (مودودي، /34) اما چه اين سخن استوار و پذيرفته باشد و يا سخن پيشين مبني بر اينكه واژه تربيت سه ريشه‌اي است، در صورت اشتقاق تربيت از «ربي يربي» (= ناقص بودن)، در تمامي ساختارهاي لفظي به معناي برجسته و متورم شدن چيزي از درون و سپس افزوده شدن بر آن است. نگارنده «التحقيق في كلمات القرآن» با در نظرداشت همين معناي تربيت مي‌گويد: «أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الانتفاخ مع زيادة بمعنى أن ينتفخ شي‏ء في ذاته ثم يتحصّل له فضل و زيادة. و هذا المفهوم قد تشابه به على اللغويّين، ففسّروها بمعان ليست من الأصل، بل هي من آثاره و لوازمه و ما يقرب منه، كالزيادة المطلقة، و الفضل، و النماء، و الانتفاخ، و الطول، و العظم، و الزكا، و النشأ، و العلا.» (مصطفوي، ‏4/ 35) «ديدگاه مطابق با حقيقت آن است كه اصل يگانه در معناي اين ماده، انتفاخ‌ ـ برجسته شدن ـ به همراه افزوده شدن است، به اين معنا كه چيزي در ذات خود برجستگي و گشودگي بيابد و سپس بر آن افزوده گردد. اما اين مفهوم بر بسياري از اهل لغت مشتبه شده و براي آن معناهايي را برشمرده‌اند كه با اصل معناي اين ماده سازگار نيست، بلكه آن معاني از آثار و لوازم معناي اصلي است، همچون مطلق زياد شدن، زياد شدن ـ از اندازه معمول‌ـ، رشد و نمو، متورم شدن، افزايش در درازي، افزوده شدن در بزرگي، رشد كردن، نمو كردن و بالا آمدن.» وي سپس و بر اساس همين گفته خود، بين معناي ريشه مهموز و مضاعف اين واژه تفاوت قائل شده و معناي آن را آن‌گاه كه از ماده مهموز باشد، به معناي خود افزودگي و آن‌گاه كه از ماده و ريشه مضاعف باشد، به معناي افزايش از بيرون دانسته و گفته است: «و بهذا يظهر الفرق بين هذه المادّة و بين الربب و الربا، فقولنا ربى‏ء الصغير مهموزا أى علا و طال، و ربّ الصغير بالتضعيف أى ساقه الى جهة الكمال» (همان) «بر اساس آنچه گفتيم، فرق بين اين ماده و بين دو ماده ربأ (= مهموز) و ربّ (= مضاعف) معلوم مي‌گردد؛ بدين معنا كه هرگاه مي‌گوييم «ربئ الصغير» [= مهموز]، يعني طفل قد كشيد و بلند شد. اما معنا و مفهوم «ربّ الصغير» [= مضاعف] اين است كه كودك را به جهت كمال سوق داد.» هرگاه به كاربرد اين واژه در دانش تربيت و انديشمندان علوم تربيتي بنگريم، بدين رهيافت خواهيم رسيد كه تربيت با در نظر گرفتن همين ريشه (مضاعف) معنا شده است، چنان كه در قرآن كريم نيز تربيت با ساختار لفظي رب و با همين معنا و نه جز آن، به كار رفته است. علامه طبرسي در تفسير مجمع البيان، پس از آنكه براي واژه «رب» معاني مختلفي چون مالك، صاحب، سيد، مطاع، مصلح و تربيت كننده را برمي‌شمرد مي‌گويد: «و اشتقاقه من التربية، يقال: ربيته و رببته بمعني و فلان يرب صنيعته، اذا كان ينمها.» (طبرسي، 1/22) 
«واژه رب از مصدر تربيت اشتقاق يافته است، (چه به صورت مجرد به كار برود و يا مضاعف،) معناي يگانه دارد. [= سوق دادن چيزي به سمت كمال] و فلاني كار و ساخته خود را تربيت كرد، يعني آن را رشد داد.» پژوهندگان تفسير نمونه آورده‌اند: «رب در اصل به معناي مالك و صاحب چيزي است كه به تربيت و اصلاح آن مي‌پردازد و بايد توجه داشت كه رب از ماده «ربب» است، نه «ربو» (يعني ماده اشتقاق آن مضاعف است و نه ناقص). و به هر روي در معناي آن پرورش و تربيت نهفته است.» (مكارم شيرازي، 1/54) دكتر محمد فاضل جمالي استاد علوم تربيتي در دانشگاه بغداد نيز بر آن است كه اشتقاق رب و مربي از يك اصل و ريشه است. (جمالي،/18) بدين ترتيب مي‌توان بدين رهيافت نايل آمد كه «رب» و «مربي» از ماده تربيت است و در معنا و مفهوم لغوي تربيت، سه عنصر مربي، هدفداري مربي مبني بر رشد دادن متربي و كمال‌يابي تربيت شونده، از اركان و عناصر اصلي به شمار مي‌روند، به گونه‌اي كه با نبود هر يك از اضلاع اين مثلث، مفهوم تربيت بر آن صادق نيست و اين هر سه جزء، از يك منظر، فراخناي مفهوم تربيت را محدود مي‌كنند، هر چند كه از منظر ديگر (سويه‌ها و ابعاد وجودي تربيت شونده) اطلاق و شمول دارد، به اين معنا كه تربيت را به ساحت خاص مادي و يا معنوي تربيت شونده محدود و مقيد نمي‌كند. 
پس تربيت آن‌گاه كه درباره انسان به كار مي‌رود، هر دو ساحت مادي و معنوي آن را پوشش مي‌دهد و رشد و كمال‌يابي آنها مورد نظر مربي است و بايد باشد. 
ب) تعريف تربيت 
با آنكه اهميت و نقش انحصاري تربيت در تحقق فرهنگ و تمدن و رشد و تعالي آن دو بر مربيان و انديشه‌وران بزرگ پوشيده نبوده است، از همين رو، غزالي تربيت را پس از پيامبري، شريف‌ترين كار آدمي خوانده (غزالي، احياء العلوم، 1/35) و كانت آن را بزرگ‌ترين و دشوارترين مسئله آدمي دانسته (كانت، /67) و افلاطون بر آن بوده است كه فني عالي‌تر و مقدس‌تر از تربيت نيست. (كاظم زاده ايرانشهر، /1) با اين همه جاي شگفتي دارد كه تا كنون بر تعريف يگانه و يا همگون از تربيت، توافق نشده است. علت اين ناهمگوني را از يك سو ـ چنان‌كه اشاره شد ـ در محدوده و گستردگي تربيت و از ديگر سو، در گوناگوني رويكرد تعريف‌گران تربيت به هستي، خدا، جهان، انسان، معرفت و جامعه شناختي مي‌بايد سراغ گرفت. به ديگر سخن، هر كس از تربيت آن گونه كه مايل به فهم آن بوده و گرايش‌هاي علمي و فكري وي ايجاب مي‌كرده، دفاع كرده و تعريف ارائه داده است. از اين رو، عده‌اي از تربيت‌پژوهان بزرگ، از يافتن تعريف شفاف و يگانه كه پسنديده همگان افتد، نا‌اميد گشته و تلاش در اين راه را بيهوده انگاشته‌اند. به هر روي و گذشته از اينكه دست يازيدن به تعريف جامع و مانع براي تربيت ميسر مي‌گردد و يا خير، نبايد پنداشت كه اگر چنان تعريفي فراهم نيايد، باب تلاش و گفتگو بايد بسته شود و هيچ تعريفي براي آن ياد نگردد؛ زيرا بر همان تعريف‌هاي ناهمسو از تربيت نيز آثار و منافع افزون مي‌توان جست. يكي از بهره‌هاي بسيار كارآمد تعريف تربيت آن است كه هر تعريفي به نوبه خود، تجلي‌گاه مكتب‌هاي تربيتي است، وانگهي، مرزهاي تربيتي در نگاه‌هاي مختلف را روشن مي‌كند و از اينكه در ترسيم تربيت از منظر ديانت اسلامي و قرآني ره به ناكجا آباد بسپريم مانع مي شود، چنان‌كه در سطح انديشه و نظر، نمي‌گذارد وسيله را هدف انگاريم و يا در نيمه راه، خويشتن را رسيده به مقصد پنداريم. براي شناخت و دريافت هر چند اجمالي افق‌هاي ناهمگون تعريف تربيت، به ياد كرد دو گروه از تعريف‌هاي برون ديني و درون ديني از تربيت مي‌پردازيم:

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

تحليل شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه براساس آموزه هاي تربيتي قرآن کريم

چکيده در پژوهش حاضر شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه، به همراه مولفه ها و زمينه هاي مصداقي آنها در قرآن کريم با روش تحليل محتوي، مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است جامعه پژوهش، کليه سور و آيات قرآن کريم بوده که همه آنها مورد بررسي قرار گرفته و نمونه گيري انجام نشده است. ابزار پژوهش، سياهه وارسي(محتوي تحليل)بوده که روايي آن به وسيله صاحبنظران تاييد شده و پايايي آن نيز، طي محاسبه ضريب همبستگي داده هاي حاصل از تحليل محتواي اوليه با تحليل مجزاي ديگر، برابر با 84%بوده است . داده هاي حاصل، مورد تجزيه و تحليل کيفي قرار گرفته اند. عمده ترين يافته ها عبارتند از 
1ـ شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه بنابر آموزه هاي تربيتي قرآن کريم در سه محور؛ انجام عبادات، عمل به واجبات و پرهيز از منهيات قابل توجه مي باشند .
2ـ در محور انجام عبادات بنابر آموزه هاي تربيتي قرآن کريم مولفه هايي چون؛ نماز ، روزه، زکات، خمس، حج، دعا و نيايش و تهجد قابل توجه مي باشند .
3ـ در محور عمل به واجبات بنابر آموزه هاي تربيتي قرآن کريم مولفه هايي چون؛ امر به معروف و نهي از منکر، جهاد، تولي و تبري، احسان به فقرا و نزديکان، احسان به والدين، اداي امانت، رفق و مدارا با مردم، قضاوت عادلانه بين مردم، حفظ حدود، حفظ حريم ديگران، حفظ حريم اولياي دين و اکرام به يتيمان قابل توجه مي باشند .
4ـ در محور پرهيز از منهيات بنابر آموزه هاي تربيتي قرآن کريم مولفه هاي پرهيز چون؛ زنا، سرقت، ربا، کم فروشي، قتل نفس، حيف و ميل مال يتيم، خيانت در امانت، اذيت مومن، ظلم و ستم، همکاري در گناه، پشتيباني از خائن، شکستن عهد، خدعه و حيله، عمل فحشاء، قمار و شراب، جنگ با ولي خدا، فرار از جهاد، سحر و جادو، اسراف، تهمت زدن، حکم ناحق، خوردن مردار، خون و گوشت خوک قابل توجه مي باشند .
کليد واژه ها: قرآن، شواهد، تجليات عيني، رفتار، دين مدارانه .

مقدمه 
 

دين، مجموعه گزاره هاي توصيفي و تجويزي که از طرف خدا و براي اداره امور فردي و اجتماعي انسان و تامين سعادت دنيا و آخرت وي تعيين شده است . در اين راستا، تربيت ديني ناظر به کيفيتي است که براي فهم دقيق آن بايد ابتدا، تربيت، دين و سپس تربيت ديني را تحليل نمود . 
برخورداري (1384)نيز، تربيت را جهت دادن و تنظيم افکار، اميال، رفتارها و جلوگيري از ترکيب نابجا، رشد نابجا و حذف نابجاي آنها متناسب با شرايط موجود براي رسيدن به وضع مطلوب دانسته است . 
دلشاد تهراني(1378)تربيت را رفع موانع و ايجاد مقتضيات براي آن که استعدادهاي انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود، تعريف نموده است. از اين رو مجموعه تدابير و روشهايي براي به فعليت در آوردن ابعاد گوناگون انسان است(شريعتمداري1372و شعاري نژاد1376).
تبيين، معيار، تحرک دروني و نقادي عناصر اساسي فرايند به فعليت در آوردن ابعاد گوناگون انسان است. بصيرت و آگاهي فرد، نسبت به تغييراتي که قرار است در وي ايجاد شود، تبيين است که دامنه آن از روشن ساختن دليل و حکمت يک رفتار يا حالت معين تا به دست دادن قواعد و معيارهاي کلي گسترش مي يابد. پس قواعد کلي در نظر است که اعمال و رفتار را برحسب آنها مي سنجيم . معيارها مي توانند هر نوع وضعيت مطلوب و نامطلوب را در جريان تربيت مشخص کند(باقري،1379). ملاحظه انگيزه هاي عمل توسط خود فرد تحرک دروني را مي رساند و هنگامي که تبيين، به دست دادن معيارها و حرکت موجود باشد به طور طبيعي نقادي آشکار مي گردد(شريعتمداري،1378)
دين در لفظ قرآن مجيد به معناي شريعت(آل عمران،19)و در زبان عرب به معناي مذهب و شريعت بکار برده شده است(طبيبي،1366). بسياري معتقدند که ارائه تعريفي جامع از دين ميسر نيست .
هميلتون و همکاران(1379)معتقدند، ماکس وبر از دين پژوهان متقدم، ضمن خودداري از ارائه هر گونه تعريفي از دين مي گويد؛ هر چقدر هم که پهنه امور مذهبي را مشخص کنيم، باز هم هميشه حوزه بينابيني باقي مي ماند و به دشواري مي توان تعيين کرد که مرز جدا کننده دين و غير دين در کجا واقع شده است(هميلتون و همکاران، ترجمه ي تدين، 1379).
کاشفي (1382)دين را مجموعه حقايق هماهنگي در نظام اعتقادي، ارزشي و عبادي مي داند که براي هدايت و تعالي انسان در دو قلمرو فردي و اجتماعي و در قالب وحي، توسط رسولان الهي آورده شده است. همچنين، دين متضمن اعتقادات،جهت گيريها و عواملي است که بشر را به عوامل فوق طبيعي يا حقايق مقدس و متعالي مربوط سازد(رونالدمک گرين4به نقل از کاشفي،1382).
فريزر مردم شناس که تحقيقات زيادي در خصوص دين، سحر و جادو در ميان اقوام مختلف انجام داده ، دين را سازش با قوائي افضل و برتر از انسان که به گمان آدمي اين نيروها، طبيعت و زندگي بشر را اداره مي کند و در اختيار خود دارد، تعريف نموده است (طبيبي،1366).
مولفه هاي تدين بايد در بستر تبيين، عرضه معيارها، تحرک دروني و نقادي جريان يابد و به نظر مي رسد که تربيت ديني بايد با چنين ويژگي هاي اصلي خود جلوه گر شود. زمينه هاي اعتقادي و فکري، تجربه دروني، التزام دروني و عمل از الزامات تحقق تربيت ديني است . فرد بايد زمينه هاي ديني را فهميده و با روشن بيني عقلاني نسبت به آنها متقاعد شده باشد . التهاب ها و هيجان هاي دروني انسان مبين تجربه دروني است، شخص دين دار يک رشته هيجان هاي دروني را که به طور غالب در ارتباط با مبدأ جهان ظهور مي کند، تجربه مي کند .
شلاير ماخر(1834-1768)معتقد است ، دين تجربه شهودي است که اعتبارش قائم به خود و مستقل از مفاهيم و تصورات، اعتقادات يا اعمال مي باشد. اين تجربه نوعي«احساس»است و از حد تمايزات مفهومي فراتر مي رود بنابراين، نمي توانيم آن را توصيف کنيم، چون نوعي تجربه حسي و عاطفي و نه معرفتي است (مايکل پترسون و ديگران،1377).
از لوازم متدين شدن، التزام دروني است که متضمن انتخاب نسبت به چيزي و پايبندي نسبت به آن است. نهايتاً اينکه عمل آخرين مولفه تدين است و متدين کسي است که به اقتضاي اعتقادات و ايمان به خدا اقدام به انجام عملي کند .
علامه جعفري(ره)معتقدند؛ تربيت ديني فرايندي است که آدمي را براي حيات معقول مهيا مي سازد. اين نحوه زندگي، برمبناي اصول، قواعد و راهبردهاي از پيش تعيين شده اي شکل مي گيرد که از طريق دين و در قالب شريعت به آدمي عرضه شده است(رحيمي،1362)
مسئله اساسي پژوهش حاضر،تبيين شيوه هاي ايجاد و تحکيم عملکرد ديني بنا برنص صريح قرآن کريم بوده و سعي خواهد شد با بهره گيري از روش علمي تحليل محتوي، محورهاي ايجاد و تحکيم عملکرد ديني به همراه مولفه هاي مطرح در هر يک از محورها و همچنين، زمينه هاي مصداقي هر يک از آنها استخراج، دسته بندي و به شيوه اي نظام مند ارائه شود .
براين اساس و به منظور بررسي موضوع حاضر، سؤالهاي ذيل طرح و مورد بررسي قرار گرفته است :
1ـ محورهاي مطرح در شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه بنا بر مفاد آيات قرآن کريم کدام است؟
2ـ هر يک از محورهاي شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه بنا بر مفاد آيات قرآن کريم شامل چه مولفه هايي مي باشند؟
3ـ بنابر مفاد آيات قرآن کريم هر يک از محورهاي شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه به دست آمده، شامل چه مصاديقي مي باشند؟

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

بعضى از الگوهاى تربيتى در قرآن‏كريم 
 

------------------------------------------ 
به رغم وجود عوامل محدودكننده انسان مانند وراثت، طبيعت و جامعه انسان مى‏تواند به اراده خود مسير خويش را برگزيند و از حصار عوامل محدودكننده در اطراف خود بيرون آيد؛ حتى اين توانايى را پيدا مى‏كند كه سرنوشت جديدى را براى جامعه و تاريخ خود رقم زند. 
براى نمونه: قرآن‏كريم، همسر فرعون و حضرت مريم را به عنوان الگوهايى براى مؤمنان ذكر مى‏كند. آنان با وجود محيط ناسالم، طريق صلاح و رستگارى را برگزيدند.(27) 
قرآن به تأثيرپذيرى انسان از محيط و شرايط گوناگون اذعان دارد و به او نسبت به تأثيرات آنها هشدار مى‏دهد. در مورد فرزند حضرت نوح (ع) خداوند به صراحت مى‏فرمايد: او از اهل تو نيست؛ زيرا به دليل متأثر شدن از عوامل محيطى ناصالح، از مسير صلاح و درستى خارج شده است.(28) 
خداوند متعال به ستايش از جوانان «اصحاب‏كهف» مى‏پردازد كه با هجرت از محيط فاسد، خود را از عوامل محيطى ناسالم دور ساختند و ايمان خويش را حفظ كردند.(29) 
مى‏توان گفت: اقدام شجاعانه سحره فرعون در زير پا گذاشتن موقعيت اجتماعى خود و ايمان آوردن به حضرت موسى(ع) الگوى توبه حقيقى براى ديگران مى‏شود.(30) 
به جهت اختصار چند نمونه از الگوهاى قرآنى را ذكر مى‏كنيم: 
* يوسف، قهرمان مقاومت در مقابل شهوت.(31) 
* جوانان كهف، اسوه هاى مهاجرت در راه خدا براى رشد و هدايت.(32) 
* اسماعيل، نماد تسليم در مقابل فرمان خدا.(33) 
* ابراهيم، الگوى فطرت جويى، عادت گريزى و بت شكنى.(34) 
* نوح، الگوى پايدارى و استقامت در تبليغ دين.(35) 
* ايّوب، قهرمان صبر و تحمّل در شدايد روزگار.(36) 
* داود جوان، نمونه شهامت و شجاعت در مبارزه با طاغوت.(37) 
قرآن‏كريم در همه اين موارد مى‏فرمايد: «... اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است، پس به هدايت آنان اقتداكن....»(38)

موضوعات مرتبط: تربیتی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی