تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3756
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 4615
بازدید ماه : 57893
بازدید کل : 10449648
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

تفقد از نابيناى زمين‏گير

هنگامى كه امام حسن و امام حسين عليهما السلام از بخاك سپردن امير مؤمنان به سوى خانه باز مى‏گشتند، صداى دلخراش ناله ضعيفى از داخل يك خرابه به گوش آندو بزرگوار رسيد، آن دو امام كه تربيت شده در مكتب وحى بوده وخود را مسئول بر ضعيفان و بينوايان مى‏دانستند،

با شنيدن صداى ضعيف وارد خرابه شدند، پير مرد نابينا و زمين‏گيرى را ديدند كه خود را آلوده كرده و ناله ضعيفى داشت، احوال او را پرسيدند؟ در پاسخ گفت :
مى‏بينيد كه من نابينا و زمين‏گير هستم، يكى از مردان خدا هر روز بطور مداوم مرا مورد تفقد قرار مى‏داد، خشگم مى‏كرد، بدن و لباسم را تميز مى‏نمود و حتى غذا را لقمه كرده و در دهانم مى‏گذاشت... اينجا پير مرد عقده گريه گلويش را فشرد و آهى جانسوز كشيد و ادامه داد :
اكنون سه روز است كه او نيامده، بسيار گرسنه‏ام و خودم را كثيف كرده‏ام و نمى‏دانم چرا او نيامده؟!.
امام حسن و امام حسين با شنيدن سخنان آن پيرمرد پرسيدند : آيا از او نشانه‏اى در نظر دارى؟
پيرمرد پاسخ داد : من كه نابينا هستم، فقط اين نشانه در نظرم هست كه به هنگام ورودش همه چيز و حتى سنگ ريزه‏هاى آن خرابه بصدا در آمده و پيوسته صداى ذكر خدا از آنها بگوشم مى‏رسيد.
اينجا بود كه آن دو بزرگوار اشك در چشمانشان حلقه زد و گفتند، اى مرد او پدر ما على بن ابى‏طالب (ع) بود، كه ما هم اكنون از خاكسپاريش باز مى‏گرديم.
پيرمرد با شنيدن خبر ناگوار شهادت امير مؤمنان آهى كشيد و روى خاك افتاد و جان داد.
اگر كمى در اطراف اين داستان مطالعه كنيم، خواهيم يافت كه اين يكى از بزرگترين شاهكارهاى امير مؤمنان بود، زيرا رهبر يك مملكت بسيار بزرگ و شايد بزرگترين قدرت دنياى آن روز، با صدها مشكلات و مسئوليتهاى اجتماعى، آنقدر خود را مسئول مى‏داند تا جائى كه رسيدگى به يك نابيناى فلج جزء برنامه كار روزانه او قرار مىگيرد و بدون استنكاف و تكبر او را تمييز و خشك كرده و غذايش مى‏دهد اين شيوه رفتار رهبر، با ضعيف‏ترين فرد جامعه در تاريخ انسان بى‏نظير است مگر در مورد رهبران الهى.
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

رفتار با اسيران فارس

پس از استيلاى سپاهيان اسلام بر كشور ايران، تعداد بسيارى به اسارت نيروهاى اسلام در آمده و بسوى شهر مدينه گسيل داده شدند، هنگامى كه آنها را در مجلس خليفه وقت آوردند، خليفه تصميم بر بردگى و فروش آنان گرفت،

اما حضرت على (ع) از اين كار ممانعت كرده و فرمود : پيامبر اسلام فرموده : عزيزان يك قوم را عزيز بشماريد و به آنان نيكى كنيد، و اينان در قوم خود عزيز بوده‏اند، سپس آن حضرت در همان مجلس سهم اسيران خود را آزاد فرمود، و بنى هاشم به پيروى از آنحضرت، سهم خود را آزاد كردند، و طبق يكى از قوانين اسلامى اگر قسمتى از بردگان آزاد شوند، بقيه را نيز دربر مى‏گيرد و بخش آزاد نشده آن بردگان و اسيران نيز آزاد شدند، و در نتيجه خليفه نتوانست آنها را به بردگى در آورد.
ملاحظه كنيد كه اسلام تا چه حدى بر عطوفت و شفقت و مهربانى بنوع انسان تأكيد كرده تا جائى كه پيامبر عاليقدر اسلام (ص) مى‏فرمايد : (ارحموا ثلاثاً و حقاً لهم ان يرحموا، عزيز قوم ذل و غنياً افتقر و عالماً ضاع ما بين جهال) يعنى : سه شخص را مورد مرحمت و لطف خود قرار بدهيد : اولا كسى كه روزگارى عزيز بوده و حال ذليل شده، ثانيا كسى كه روزگارى ثروتمند بوده و حال فقير و تهيدست شده، و ثالثا دانشمندى كه در ميان عده‏اى نادان ضايع شده است.
همچنين پيامبر بزرگ اسلام (ص) مى‏فرمايد : (ارحموا من فى‏ الارض يرحمكم من فى‏ السماء) يعنى : اهل زمين را رحم كنيد، تا خداوند متعال شما را مورد مرحمت قرار بدهد.
و بطورى كلى پيامبر اسلام (ص) مظهر رحمت و شفقت بوده تا جائى كه قرآن او را بعنوان رحمتى براى تمامى عالميان ذكر كرده است (و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين) (1).
-----------------------------------------------------
1 ـ سوره انبياء، آيه107 .
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

شاهكار در خيبر

در اينجا بى‏مناسبت نيست كه به شاهكارى نظير اين از پيامبر بزرگ اسلام اشاره كنيم :
به هنگام محاصره دژهاى محكم خيبر توسط سپاهيان رسول خدا، و مقاومت يهوديان ساكن در آن، شخصى از يهوديان به خدمت پيامبر اسلام شرفياب شده و عرضه داشت :

يا محمد من به شما راهى نشان مى‏دهم، كه اگر آن را پيش‏گيرى، يهوديان خيبر به راحتى تسليم مى‏شوند و آن راه اين است كه جوى آبى از خارج قلعه خيبر به سوى داخل آن روان است، و اين راه آبى بسان شريان زندگى آنهاست، اگر راه آب را مسدود كنيد آنان در اثر فشار تشنگى ناگزير به تسليم خواهند شد... اما پيامبر بزرگ و معلم انسانيت با عاطفه‏اى توصيف‏ناپذير به آن يهودى فرمود :
نه.. من چنين كارى نمى‏كنم، زيرا در اين دژها پيرمردان، پيرزنان، كودكان بى‏گناه، زنان شيرده و افرادى ضعيف هستند خوش ندارم پيروزى من به قيمت تشنگى آنان تمام بشود..!
و با وجودى كه قرآن مجيد مى‏فرمايد : به درستى دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنين، يهوديان و مشركان خواهى يافت (لتجدن اشدالناس عداوة للذين آمنوا اليهود والذين اشركوا) (1) پيامبر اسلام با وجود دشمنى و كينه‏توزى آنان، پس از فتح دژهاى خيبر با كمال عطوفت و مهربانى با اسيران يهود رفتار كرد...
و اين طرز رفتار زندگانى پيامبر بزرگ بود كه مردم را به سوى اسلام جلب مى‏كرد، نه جنگ جوئى و جنگ افروزى و لذا تمام كشته‏هاى جنگهاى پيامبر، در بيش از هشتاد جنگ از طرفين (مسلمين و كفار) يك هزار و چهارصد نفر بوده كه عده‏اى آن را يك هزار و هشت نفر نيز شمرده‏اند، و حال آنكه ما مى‏بينيم كه قبل از اسلام كشتارهاى عجيبى صورت مى‏گرفته، مثلاً فارسها به قلمرو روميان حمله مى‏كرده، و از مدائن تا مصر مردم را قتل عام مى‏كردند، و بعكس گاهى روميها به فارسها حمله مى‏كرده، و از مصر تا مدائن آدمكشى مى‏كردند و شعار عربها در جنگ با يكديگر اين بود : براى اين خاندان نه زن، نه مرد و نه كودكى را باقى گذاريد اين راجع به قبل از اسلام.
اما بعد از اسلام اگر تاريخ جنگهاى جهان را ورق بزنيد، خواهيد يافت كه چه جنگهائى رخ داده و چه كشتارهاى عجيبى روى داده است، و ميليونها انسان به خاك و خون كشيده شده‏اند.
-----------------------------------------------------
1 ـ سوره مائده : آيه 82. 
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

شبى در صفين

شبى در جنگ صفين، آب فرات به دست لشكريان معاويه افتاد، معاويه دستور داد كه آب بر سپاه على (ع) بسته شود، هنگامى كه خبر به امير مؤمنان رسيد، به لشكريان خود دستور آماده باش فورى داد، و ضمن خطبه‏اى به آنان فرمود : (الموت فى‏حياتكم مقهورين، والحياة فى‏موتكم قاهرين...)

يعنى : اگر زير بار ذلت دشمن باشيد مرده‏ايد حتى اگر به ظاهر زنده باشيد، و اگر در برابر دشمن پايمردى كنيد براى هميشه زنده‏ايد حتى اگر به ظاهر شهيد شويد... و سپس دستور حمله جهت آزادسازى فرات از دست دشمن را صادر فرمود، سپاه امام با يك حمله حساب شده توانستند نيروهاى بنى اميه را از نهر فرات دور ساخته، و خود بر آنجا مسلط گردند، پس از پايان موفقيت‏آميز اين حمله سپاهيان حضرت امير (ع) خواستند مقابله به مثل كرده و آب را بر لشكر معاويه ببندند، حضرت اين كار را اجازه نداد و فرمود : كه استفاده از آب براى همگان آزاد است، چنين عملى در كدام تاريخ بشر جز اسلام وجود دارد؟! اسلام تا اين اندازه شخصيت انسانها را محترم شمرده كه حتى آب را بر دشمن محارب نمىبندد.
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

آزادي در اسلام

حضرت على (ع) دومين حاكم اسلامى است كه توانست آزاديهاى اسلامى را به همگان حتى كفار ارزانى دارد چه آنكه آزادى در اسلام بيشمار است. قرآن مجيد راجع به پيامبر بزرگ، و هدف بعثت او را چنين بيان مى‏كند :

بار گران و غل و زنجيرهائى را كه بر مردم بوده، از پشت آنان بر مى‏دارد (يضع عنهم اصرهم و الا غلال التى كانت عليهم) (1) دو عبارت را در اين آيه شريفه ملاحظه مى‏كنيد : (اصر : بار گران) و (اغلال : زنجيرها) و اين به دو معنى است :
1 ـ گاهى بر پشت انسان بار سنگينى مى‏گذارند كه با وجود باز بودن دست و پايش، قادر به حركت از جاى خود نبوده، و در نتيجه زمين‏گير مى‏شود، اين را (اصر) يعنى بارگران گويند.
2 ـ و گاهى هم بار سنگينى بر پشت انسان نيست اما دست و پايش در قيد و بند است كه در نتيجه نمى‏تواند حركتى انجام بدهد.
اين دو مثال را در جامعه اگر پياده كنيم، خواهيم يافت كه برخى از جوامع خود راگرفتار تشريفاتى نموده، كه به مرور زمان بر كاهل آنها سنگينى مى‏كند، مثل : تشريفات ازدواج، دادگسترى، خانه‏دارى، خانه‏سازى و ديگر شئونات زندگى امروز.
و برخى جوامع هم گرفتار قوانين و مقرراتى شده‏اند كه دست و پاى آنها بسته، و آزاديهايشان را محدود ساخته است..
يكى از مهمترين اهداف پيامبر گرامى اسلام (ص) اين بود كه بار سنگين تشريفات را از پشت جامعه انسانى برداشته و قيد و بندهاى اختناق را از بين ببرد، و لذا دين مبين اسلام تمام آزاديها را براى انسان محترم شمرده، مگر در موارد بسيار معدود كه براى حفظ آزادى اكثريت جامعه، آزادى چند نفر را محدود نموده است، قرآن مجيد خطاب به پيامبر گرامى اسلام مى‏فرمايد : به مردم بگو كه من از شما پاداشى نمى‏خواهم و شما را به زحمت و مشقت نمى‏اندازم (قل ما اسئلكم عليه من اجر و ما انا من‏المتكلفين) (2) و در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد : پس به مردم تذكر بده، كه تو ياد آورنده‏اى و بر مردم مسلط نيستى (فذكر انما انت مذكر لست عليهم بمسيطر) (3)، و همچنين نداى قرآن براى هميشه بلند است كه : در انتخاب دين هيچگونه اكراه و اجبارى نيست (لا اكراه فى‏الدين) (4) و لذا پيامبر عاليقدر اسلام (ص) هيچكس را اجبار بر پذيرش دين اسلام نفرمود، نه در جنگ بدر، نه در جنگ خيبر، نه در فتح مكه، نه در جنگ حنين و نه در دهها جنگى كه دشمنان اسلام بر عليه اسلام روا داشتند...

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 4 / 1394

حضرت صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال برای برادرم، علی بن ابی طالب، فضائلی قرار داده که جز خودش نمی‌تواند آنها را شمارش کند.
 
هر کس به یکی از فضائل علی اقرار کند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همه‌ی جن و انس گناه کرده باشد. 


هرکس یکی از فضائل او را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانه‌ای از آن نوشته به جا بماند،ملائکه برایش استغفار می کنند. هر کس گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، می‌بخشد؛
 
هر کس به نوشته‌ای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با چشمش مرتکب شده می‌بخشد.»
 
آن‌گاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به چهره‌ی علی بن ابی طالب عبادت است، یادش نیز عبادت است و ایمان هیچ بنده ای جز با دوستی او و بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست.»
 
پس بیایید با کمک هم فضایل مولا علی را متذکر شویم 
گرچه می دونم که نمی توانیم حق مطلب را ادا کنیم ولی .............
یا علی

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

..:: بخشی از ادعیه روزانه ماه مبارک رمضان ::..

Jodakonandeh

دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان (مشاهده)

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

دعای ماه مبارک رمضان [یا علی یا عظیم] (مشاهده)

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

دعای سحر

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

مثنوی معنوی چند خوردی (استاد شجریان)

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

ربنا (استاد شجریان)

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

اذان استاد موذن زاده اردبیلی

دانلود از لینک مستقیم

Jodakonandeh

دعای ابوحمزه ثمالی حاج مهدی منصوری

دانلود از لینک مستقیم

(جهت دریافت رایگان ادعیه کامل ماه مبارک رمضان به ویژه نامه رمضان و شب های قدر مراجعه فرمایید)

Jodakonandeh

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

دستهايم رو به خداست


وقتى حضرت امير (عليه السلام ) بدنيا آمد، فاطمه بنت اسد همانند ساير نوزادان على (عليه السلام ) را قنداق مى كرد و دستهاى آن حضرت را در قنداق مى بست . اما بعد از اينكه فاطمه به سراغ على (عليه السلام ) مى آمد، مشاهده مى كرد دستهاى آن حضرت بيرون از قنداق است و پارچه ها هم پاره شده است ، فاطمه بنت اسد دو پارچه مصرى محكم آورد دستهاى آن حضرت را محكم تر از قبل بست و آنگاه حضرت را در گهواره خود گذاشت ، حضرت امير (عليه السلام ) با تكانى ، مجدد دستمال ها را پاره كرد و دست خود را از قنداق بيرون آورد، مجدد فاطمه بنت اسد با سه پارچه محكم دست هاى حضرت را مى بندد، اجمالا تا هفت بار و هفت پارچه بر روى هم ، دست هاى حضرت را در قنداق مى بندد باز حضرت دستان خود را باز مى نمايد. 
آنگاه حضرت على (عليه السلام ) به مادر خود مى فرمايد.
مادر دست مرا رها كن ، دست على بايد باز باشد كه به درگاه خدا
 دراز كند

 

تربيت على (ع ) در دامان پيامبر (ص )

وقتى فاطمه بنت اسد مادر گرامى حضرت امير (عليه السلام ) آن حضرت را به دنيا آورد، از عمر مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سى سال مى گذشت . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آن كودك را سخت دوست مى داشت از اين رو به مادرش فاطمه بنت اسد گفت : گهواره على (عليه السلام ) را در كنار بستر من بگذار! از آن پس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تربيت و پرورش بيشتر على را به عهده گرفت و به هنگام شستشو خودش على (عليه السلام ) را مى شست و شير به دهانش ‍ مى ريخت و در موقع خواب گهواره اش را تكان مى داد و در بيدارى با او سخن مى گفت ، و او را بر سينه خود مى فشرد... و هميشه او را به دوش ‍ مى گرفت و در كوهها و دره ها و بيابانهاى مكه او را به گردش ‍ مى برد

 

بار خدايا! جمعشان را پراكنده مكن

شب بعد از عروسى حضرت فاطمه الزهراء (عليه السلام ) رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى ديدار وى به منزل على (عليه السلام ) آمد، آن گاه از على (عليه السلام ) پرسيد يا على همسرت را چگونه يافتى ؟ حضرت عرض كرد: يا رسول الله ياور خوبى است در طاعت خدا، بعد از فاطمه الزهراء (عليه السلام ) پرسيد: فاطمه جان شوهرت چگونه است ؟ عرض كرد: شوهر بسيار خوبى است در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى آنان دعا كرد: بار خداى جمعشان را پراكنده مكن و بين دلهايشان الفت بيفكن و...

... لذا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى فاطمه (عليه السلام ) همانا على (عليه السلام ) نزد خداوند بزرگوارتر از هارون است . زيرا، هارون موسى را خشمگين نمود و حال آنكه على هيچ گاه مرا خشمگين نساخت . سوگند به آنكه پدرت را به حق به پيامبرى مبعوث كرد هرگز يك روز هم بر او غصب نكردم و هيچ گاه نگاه ننمودم به چهره على ، جز آنكه خشم از من رخت بربست

جوانمرد نوجوانان

ابوطالب پدر حضرت على (عليه السلام ) نام على (عليه السلام ) را ظهير مى گفت : چرا كه بسيارى از مواقع او فرزندان ، برادر زاده هاى خود را جمع مى كرد و به آنان دستور مى داد كه با هم كشتى بگيرند، البته اين يك نوع تفريح رايج در عرب بود، على (عليه السلام ) آن موقع كودك بود و داراى بازوانى درشت و كوتاه . على (عليه السلام ) آستين هاى خود را بالا مى زد و با بزرگ و كوچك از برادران و عمو زاده هاى خويش كشتى مى گرفت بطورى كه با يك چرخش و بكار بردن فن خاصى پشت همه آنها را به خاك مى برد، پدرش نيز او را تشويق مى كرد و مى فرمود: على (عليه السلام ) پيروز شد، بدين سبب او را ظهير ناميده اند

براى ازدواج چه دارى

وقتى على (عليه السلام ) از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم راجع به فاطمه (عليه السلام ) خواستگارى كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مسرور و شادمان تبسم نموده و فرمود: آيا براى اين امر چيزى دارى ؟
على (عليه السلام ) عرض كرد پدر و مادرم فداى شما يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ، من چيزى را از شما پنهان نمى كنم آنچه دارم يك شمشير و يك زره و يك شتر آبكش (يا اسب ) است و جز اينها چيزى ندارم ، نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شمشير براى تو لازم است زيرا تو مرد جنگ هستى و با آن در راه خدا جهاد مى كنى و شتر نيز از لوازم زندگى تست كه بايد با آن آبكشى نموده و براى اهل و عيال خود كسب روزى كنى و در مسافرت ها بارت را بر آن حمل نمايى ، فقط زره تو مى ماند كه من آنرا به مهر زهرا (عليه السلام ) مى پذيرم يا على (عليه السلام ) مى خواهى ترا بشارتى دهم .

 

 


عرض كرد: بلى پدرم و مادرم فداى شما باد. فرمود: ترا بشارت باد كه خداى تعالى فاطمه (عليه السلام ) را به تو در آسمان تزويج نمود. پيش از اينكه من او را در زمين به تو تزويج كنم

 

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

این هم تصاویر متحرک و زیبا ویژه شبهای قدر و شهادت امام علی (ع) را که ندای وحی برای شما همراهان آماده نموده است را تقدیم به شما میکنیم .امیدواریم مورد توجه شما قرار بگیرد.

التماس دعا

 

0 Emam Ali

1 Emam Ali

emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR

emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR (1)

emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR (2)

emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR (3)

emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR (4)


emam ali-shab ghadr_Www.ShabhayeTanhayi.iR (6)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

 

خداحافظ ای نخل ها چاها
دگر نشنوید از علی آه ها
که شام علی گشته دیگر سحر
که امشب رود نزد پیغمبر . . .

 

EMAM ALI

باشورحسینى وصلابت حسنى درسوگ علی می گرییم. دعایتان توشه ی بی برگی ما.

التماس دعا

EMAM ALI2

.

.

خدایا! بحق شهید شب های قدر
تقدیر مارا محبت و ولایت و پیروی راه مولا علی علیه السلام رقم بزن/آمین.

.

.

EMAM ALI 3

.

.

کی مثل علی به جان رسیده است کسی/کی همچو علی رنج کشیده است کسی
تاریخ گواه است که در روی زمین/مظلوم تر از علی ندیده است کسی . . .

.

.

EMAM ALI 4

.

.

ناله کن ای دل به عزای علی
گریه کن ای دیده برای علی

کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزای علی

مصيبت شهادت حضرت علي (ع) تسليت باد

.

.

EMAM ALI 5

.

.

در ظلمت شب نور جلى را کشتند
سرچشمه فیض ازلى را کشتند

جبریل امین گفت به آواز جلى
از فرط عدالتش على را کشتند

شهادت مظلومانه حضرت علی (ع)
برعاشقان ولایت تسلیت باد

.

.

EMAM ALI 6.

.

.

گشته دوعالم پُر از درد وغم بى كران
برسروسينه زند فاطمه بين جنان

گشته زمين و زمان غرق غم وشور و شين
گريه كندآسمان باحسن و باحسين

شهادت مظلومانه مولي الموحدين امام علی علیه السلام تسليت باد .

.

.

EMAM ALI

.

.

سجاده تو رنگ عبادت دارد
سرچشمه ز انوار ولایت دارد

محراب کند لحظه شماری به رهت
چون هر قدمت بوی شهادت دارد

شهادت جانسوز مولاي متقيان تسليت باد

.

.

EMAM ALI2

.

.

شب قدر خدا به دنبال بهانه ای برای بخشش بندگان است
امشب تو بهانه بخشش گناهانم باش یا علی . . .
التماس دعا

.

.

EMAM ALI 3

.

.

شب قدر

شبی است که «لیلة البراتش» خوانند: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند

.

.

EMAM ALI 4

.

.

امشب علي ميريزد اشك باورش را
در كوفه مي گويد اذان آخرش را

روي لبش انا اليه راجعون است
در آسمان ها دوخته چشم ترش را

شهادت جانگدازغريب کوفه بر عزداران تسليت باد

.

.

EMAM ALI 5

.

.

آیا در رؤیاهایتان ، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید ؟

شب قدر، رؤیایی است که به حقیقت می پیوندد

التماس دعا

.

.

EMAM ALI 6

.

.

به قداست زیباترین واژه ها که از آسمان می بارند

آرزو می کنم در این شبهای مبارک زیباترینها را از دستان خدا هدیه بگیرید.

از همه همراهان و کاربران عزیز درخواست میکنم ما رو در این شبهای عزیز از دعای خیرتون بی بهره نزارید.

التماس دعا

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

روزی مأمون به امام رضا (علیه السلام) عرض کرد: بزرگ ترین فضیلت امیر مؤمنان (علیه السلام) که قرآن بر آن دلالت کند چیست؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: همانا آیه مباهله است. خدای عزّوجلّ فرمود: «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین»؛ پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امام حسن و امام حسین علیهما السلام را برای مباهله دعوت کرد که هر دوی آنها فرزندانش بودند و همچنین فاطمه (سلام الله علیها) را دعوت کرد که در آن هنگام وی جزو زنان مورد اشاره آیه بود، و نیز امیرمؤمنان (علیه السلام) را فراخواند که به حکم آیه شریفه، نفس رسول خدا به شمار میرفت. پس ثابت شد که هیچ یک از بندگان خدا والاتر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وافضل از او نبوده اند و همچنین لازم آمده که هیچ کس افضل از نفس رسول خدا که علی(علیه السلام) بود، به دلالت آیة شریفه وجود نداشته باشد.
مأمون گفت: این استدلال درباره امام حسن و امام حسین علیهما السلام و فاطمه(سلام الله علیها) صحیح است، امّا درباره علی درست نیست؛ چون ممکن است رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) شخص خود را گفته باشد، نه فرد دیگری را. پس آیه فضیلتی برای امیرمؤمنان(علیه السلام) نخواهد بود.
امام رضا (علیه السلام) در پاسخ فرمود: این سخن صحیح نیست؛ چرا که شخص دعوت کننده، همواره غیر از خود را دعوت میکند، نه خود را. همان طور که فرد دستور دهنده، همیشه به دیگری امر میکند، نه به خود. پس این که حضرت فرمود: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا» به این معنا نیست «پس هر که در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم».
که خودمان را دعوت کنیم. و وقتی رسول خدا فردی غیر از امیرمؤمنان(علیه السلام) را در مباهله فرانخواند، ثابت میشود که علی(علیه السلام) همان نفس پیامبر است که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده است.
مأمون که از پاسخ امام رضا (علیه السلام) شگفت زده شده بود، گفت: وقتی جواب آمد، سؤال جایگاه خود را از دست میدهد
شیخ مفید، الفصول المختارة من العیون و المحاسن، ص ٣٨؛

مجلسی، بحار الأنوار ج ۴٩ ص 188

امام رضا (علیه السلام) در این باره می فرمایند: سبب این که مردم امیرالمؤمنین علیه السلام را با این که فضائل او را می دانستند، ترک کرده و به دیگران گراییدند، جز این نبود که او بسیاری از دشمنان خدا و پیامبر او را - از اجداد و پدران و برادران و عموها و خالوها و نزدیکان آنها - به قتل رسانده بود؛ از این رو کینه او را در دل داشتند و نمی خواستند بر آنها فرمانروا شود، ولی از دیگران چیزی در دل نداشتند؛ زیرا آنان در زمان پیامبر گرامی اسلام مانند حضرت علی علیه السلام جهاد نکرده بودند و به همین علت از او رویگردان و به دیگران مایل شدند.
بحارالأنوار، ج ٢٩، ص ۴٨٠

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

آن شب قدر است كه در آن گروه‌هاي به حج رونده، طاعات يا معاصي، با زندگاني يا ممات نوشته مي‌شود و خداوند در آن شب و روز، آنچه را مي‌خواهد واقع مي‌كند، سپس آنها را به صاحب زمين القا مي‌نمايد.

ابن حارث به آن حضرت(ع) عرض كرد: صاحب زمين كيست؟
از شب قدر به عنوان محكم‌ترين دليل بر وجود حجت خدا بعد از حجت ديگر و استمرار امامت تا روز قيامت ياد شده است، از اين رو، امامان(ع)، شيعيان را به احتجاج و استدلال به آن در برابر اهل سنت راهنمايي كرده‌اند. از حضرت امام باقر(ع) روايت شده است:
اي شيعيان، به وسيلة سورة «إنا انزلناه» احتجاج كنيد تا پيروز شويد. به خدا سوگند، كه آن (سوره) حجّت خدا بر آفريدگان، بعد از رسول خدا(ص) بوده، مهتر و سرور دينتان، و غايت علم ماست. اي جماعت شيعيان، به وسيلة «حم و الكتاب المبين إنّا أنزلناه في ليلة مباركة إنّا كنّا منذرين» احتجاج كنيد كه مقصود از آن، به ويژه صاحبان امر ـ ائمه(ع) ـ بعد از رسول خدايند.1
امام صادق(ع) نيز در روايتي بلند از رسول خدا(ص)، به نقل از خداوند تبارك و تعالي مي‌فرمايند:
«انا انزلناه» را بخوان، در حقيقت آن نسبت تو و نسبت اهل بيتت تا روز قيامت است. 2
استدلال به شب قدر، منوط به اثبات دو امر است: اولاً، اينكه شب قدر بعد از وفات رسول خدا(ص) تا روز قيامت باقي است و اين مطلب مورد اجماع فريقين ـ شيعه و سني ـ است و از همين رو مي‌بينيم كه بندگان خدا براي درك آن شب در هرسال مي‌كوشند. دلايل اين امر عبارتند از:
1. وجود صيغة مضارع كه بر نزول و فرو فرستادن مستمر و مكرّر، در هر ماه رمضان دلالت مي‌كند.
2. كلام خداي متعال كه:
شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است.
و نفرموده كه آن از هزار ماه «بهتر بود» بلكه مي‌فرمايد: «بهتر است».
3. كلام خداي متعال كه:

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: امام و شب قدر
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

روز بعثت پيامبر،مانند روز تولد و رحلت آن حضرت از نظر تاريخ نگاران قطعي نيست. دانشمندان شيعه،تقريبا متفق اند که پيامبر اسلام در بيست و هفتم ماه «رجب »به رسالت مبعوث گرديد،و نبوت او از همان روز شروع شد.ولي مشهور در ميان دانشمندان سني اينست که بزرگ پيشواي اسلام،در ماه رمضان به اين مقام بزرگ نائل گرديد،و در آن ماه پربرکت و مبارک،حضرتش براي راهنمائي مردم از طرف خداي جهان ماموريت پيدا کرد،و به منصب رسالت و نبوت مفتخر شد.

از آنجا که شيعه خود را پيرو عترت و اهل بيت پيامبر مي داند و به حکم حديث «ثقلين »،گفتار پيشوايان خود را از هر نظر،قطعي و صحيح مي شمارد از اينرو درباره تعيين روز بعثت پيامبر اسلام پيرو قولي شدند که از اهل بيت آن حضرت براي آنان،بطور صحيح نقل شده است.فرزندان آن حضرت مي گويند:بزرگ خاندان ما در ماه رجب در بيست و هفتمين روز آن ماه مبعوث گرديد.روي اين مقدمات،آنان نبايد در صحت و پابرجائي قول مزبور شک و ترديدي به خود راه دهند.چيزي که مي تواند براي قول ديگر مدرک شمرده شود،همان تصريح قرآن است بر اينکه آيات قرآن در ماه رمضان نازل گرديده است.از آنجا که روز بعثت،روز آغاز وحي و نزول قرآن بوده است،بنابراين بايد گفت:که روز بعثت در همان ماهي است که قرآن در آن ماه فرو فرستاده شده است،و آن همان ماه رمضان است.اينک آياتي که دلالت دارد بر اينکه قرآن در ماه مبارک نازل گرديده است:
1-ماه رمضان،ماهي که در آن ماه قرآن فرو فرستاده شده است. (1)
2-سوگند به قرآن که ما آن را در يک شب مبارک فرو فرستاديم (2) و آن شب،همان شب قدر است که در سوره «قدر»بر آن تصريح شده است.چنانکه فرموده:ما قرآن را در شب «قدر»فرو فرستاديم. (3)
پاسخ دانشمندان شيعه
محدثان و مفسران شيعه،از اين استدلال به طرق گوناگون پاسخ هائي گفته و توضيحاتي داده اند.اينک به بيان برخي از آن ها مي پردازيم:

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

مى گويند در شب قدر مقدرات بندگان اعم از خير و شر و ولادت و مرگ و خلاصه هر چه تا شب قدر سال آينده با آن مواجه مى شوند، تقدير و معين مى گردد. اگرچنين باشد، هركس سرنوشتش تا سال آينده مشخص است.

بنابراين، دردايره همين سرنوشت معين حركت مى كند واختيارى ازخود ندارد ؛ زيرا با توجه به سرنوشتى كه درشب قدربرايش رقم خورده، حركت كرده است. بنابراين، زندگى جبر مطلق است ؛ مخصوصا باعنايت به اين كه شب قدرهرسال تكرار مى شود، انسان از ولادت تا مرگ درسرنوشتى از پيش تعيين شده حركت مى كند ؛ اختيارى ازخود ندارد و مانند عروسك خيمه شب بازى، اختيارش دست كسى است كه او را در دست گرفته است. آيا چنين نيست؟ براى پاسخ به پرسش دقيق شما اشاره به چند مساله ضرورت دارد:
1 - منظورازشب قدرچيست؟
شب قدريكى ازشب هاى دهه آخرماه رمضان است. طبق روايات ما، يكى از شب هاى نوزدهم يا بيست و يكم و به احتمال زياد بيست و سوم ماه مبارك رمضان، شب قدر است. (1) دراين شب كه شب نزول قرآن به شمار مى آيد، امورخير و شر مردم و ولادت و مرگ و روزى و حج و طاعت و گناه و خلاصه هرحادثه اى كه درطول سال واقع مى شود، تقدير مى گردد. (2) شب قدرهميشه وهر سال تكرار مى شود . عبادت درآن شب فضيلت فراوان دارد و در نيكويى سرنوشت يك ساله بسيارمؤثر است. (3) دراين شب تمام حوادث سال آينده به امام هر زمان ارائه مى شود و وى از سرنوشت خود و ديگران با خبر مى گردد . امام باقر عليه السلام مى فرمايد: انه ينزل فى ليلة القدر الى ولى الامر تفسير الامور سنة سنة، يؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امرالناس بكذا و كذا ؛ درشب قدر به ولى امر(امام هر زمان) تفسيركارها و حوادث نازل مى شود و وى درباره خويش و ديگر مردمان مامور به دستورهايى مى شود. (4)
پس شب قدرشبى است كه : قرآن درآن نازل شده است، حوادث سال آينده درآن تقديرمى شود، اين حوادث برامام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به كارهايى مى گردد. بنابراين، مى توان گفت شب قدر، شب تقدير و شب اندازه گيرى و شب تعيين حوادث جهان ماده است .

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

در تاريخ آمده است که يکى از صحابه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) که در بيرون مدينه به کار چوپانى مشغول است خدمت ايشان آمد و پرسيد که در چه شب هايى به مدينه بيايم تا شب قدر را درک کنم؟ حضرت براى او شب هاى نوزدهم و بيست و يکم و بيست و سوم را بر شمرد، ولى او اعلام کرد که نمى تواند هر سه شب را به مدينه بيايد. بار ديگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) دو شب بيست و يکم و بيست و سوم را بر شمرد ولى آن شخص که جهنى نام دارد گفت که نمى تواند هر دو شب به مدينه بيايد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او گفت که فقط شب بيست و سوم را به مدينه بيايد.
از آن پس مردم مدينه با ديدن جهنى در شب بيست و سوم، مى دانستند که اين شب بيش از هر شب ديگرى احتمال دارد که شب قدر باشد
برگرفته از : هديه الزايرين و بهجه الناظرين مرحوم حاج شيخ عباس قمي

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی 
«شب قدر»، شب نور، رحمت، شب نزول قرآن و مَطْلَع خيرات و سعادات، و هنگام نزول بركات و سرآغاز زندگي نوين بشر و مبدأ تحوّل و تاريخ كمال واقعي انسان‎هاست.
شبي كه اگر نبود و نيامده بود، شب تيره بدبختي انسان به پايان نمي‎رسيد و بامداد نيك‎بختي او طلوع نمي‎كرد و از بند اسارت اقويا و استعمارگران آزاد نمي‎گشت.
شب قدر، ليله مباركه، شب آزادي بشر و اعلان حقوق انسان و حكومت عدالت و دادگستري است.
شبي كه براي ملّت‎هاي غفلت زده، ناآگاه و آلوده به فساد و تباهي و گمراهي، صبح هدايت و بيداري و آگاهي و رستگاري گشت و بزرگ‎ترين و گرامي‎ترين كتب آسماني ـ ‎كه الي الابد و جاودان، راهنماي بشر و ضامن سعادت است ـ نازل شد و با اشراق ملكوتي، جهان را از ظلمت شرك و ثنويّتِ مجوس، تثليث ترسا، خرافات يهود و بت‎پرستي و... به روشنايي توحيد و پرستش خداي يگانه راهبر شد.
اگر اين شب نبود، تمدّن عظيم اسلامي با آن همه ارزش‎ها و علوم معارف، اخلاقيّات، عرفان، فقه و... شخصيّت‎هاي والاي پرورش يافته در دامن آن نيز وجود نداشت.
مدارجي كه بشر پس از نزول قرآن طي كرده و به منازل و معارجي كه پس از اين مي‎رسد، همه از بركات اين شب و هدايت قرآن است.
براي اين كه تأثير اين شب عزيز در پيشرفت اهداف انساني و ترقّي جامعه بشري آشكار شود، موفقيّت‎هاي بزرگ و حركت‎ها و جهش‎هايي را  كه تحت تأثير تعاليم آزادي بخش قرآن در علم و صنعت و تمدّن در طول چهارده قرن، نصيب انسان شده است‎ در نظر بگيريم و با زندگي كم تحرّك و خاموش و كم نور پيش از آن مقايسه كنيم تا معلوم شود چگونه جنبش و نهضت اسلام و قيام مسلمين و رسالت پيامبر بزرگ خدا محمّد بن عبدالله ‎صلّي‎الله عليه وآله وسلّم ‎مبدأ اصلاحات، جنبش‎ها و انقلابات آزادي خواهانه و مترقّي گرديد و كاروان بشريّت را با سرعت و شتاب روزافزون، هر چه بيشتر به پيش برد و اين آدمي‎زاد را كه صدها قرن بود با كندي و سستي و ناتواني گام بر مي‎داشت، در ظرف چهارده قرن به كجا رسانيد و دامنه فكر و انديشه او را از حدود زمين و ماه و كرات در گذرانيد.
آري، قرآن افكار را دگرگون كرده و شخصيّت انسان را محترم شمرد و حقوق بشر را با صراحت اعلام كرد و پرستش افراد را محكوم كرده و قدرت‎هاي شخصي را در هم شكست و هيأت حاكمه را محدود و از آن تجمّلات، تبذيرها، امتيازات و حيف و ميل بيت المال و غارت دست‎رنج مردم باز داشت و براي همه، حقوق مدني متساوي قرار داد.
پس، شب قدر از فرصت‎هاي بسيار ارزنده و مغتنم است و ما بايد اين شب را براي تفكّر در اوضاع اسلامي و توجّه بيشتر به تعاليم قرآن مجيد غنيمت بدانيم و به مقدار ارتباط خود با قرآن و احكام آن، كاملاً رسيدگي كنيم.
بايد از ليالي متبرّكه «احياء» ـ ‎كه در فضيلت آن و شب زنده‎داري و عبادت در آن در كتب دعا و حديث، اخبار بسيار وارد شده‎ ـ استفاده كنيم. شب‌هاي قدر شب‌هايي است كه هر شخصي در آن به در خانه خدا برود، به سعادت حضور معنوي و لذّت تقرّب نايل مي‎شود.
قرآن، شب قدر را «ليلة مباركة» خوانده و در شأن آن يك سوره نازل شده و شرافت آن شب، از هزار ماه بيشتر است. هر چند در تعيين شب قدر اختلاف است، ولي قول معتمد و محقّق ـ ‎كه از روايات معتبره گرفته شده ـ اين است كه از شب «نوزدهم» و «بيست و يكم» و «بيست و سوّم» ماه رمضان بيرون نيست و به احتمال قوي ـ ‎كه برخي از احاديث هم مثل «روايت جهني» مؤيّد آن است ـ شب قدر، شب بيست و سوم است و از برخي اخبار ديگر استفاده مي‎شود كه هر يك از اين سه شب «شب قدر» است.
به هر حال اگر به طور يقين، شب قدر معلوم نشود، نهان بودن آن متضمّن حكمت و مصلحتي بوده و ممكن است آن مصلحت اين باشد كه مسلمانان تمام شب‎هاي اين ماه، يا لااقل اين سه شب را در عبادت و پرستش خداي تعالي و تلاوت قرآن و آموختن معارف، حقايق و تعاليم آن، بيشتر اهتمام نمايند و سراسر ماه را «ماه قرآن» قرار دهند و در شب‎هاي «نوزدهم» و «بيست و يكم» و «بيست و سوّم»، در توبه و استغفار و اصلاح احوال و خواندن قرآن و دعا، جدّ و جحد بليغ نمايند و تا صبح بيدار باشند.
نكته ديگري كه در پنهان ماندن شب قدر به نظر مي‎رسد، اين است كه اگر اين شب با اين همه قدر و منزلت، مشخّص و شناخته شود، بسياري از مردم به عبادت در آن اكتفا كرده و از فيض توجّه و دعا در ساير شب‎ها باز مي‎مانند و بسا كه سبب غرور يا عجز بعضي شود؛ در حالي كه چون پنهان و نامشخّص است، مؤمنان در تمام شب‌هايي كه طرفِ احتمال است به ذكر الهي و توبه اشتغال مي‌ورزند و از بركات و ثواب‎هاي بيشتري مستفيض شده و به واسطه تمرين زيادتر، ملكات فاضله در آن‎ها راسخ‎تر مي‎شود.
از جمله وظايف مهم در اين شب‎ها، تجديد عهد با ولي امر، حضرت بقيّة‎الله ‎عجّل الله تعالي فرجه‎ و خواندن دعاي معروف: «اَللُهَّم كُن لِوَلِيِّكَ...» مي‎باشد؛ زيرا شب قدر به آن حضرت تعلّق خاص دارد و در آن شب ملايكه بر آن بزرگوار نازل مي‎شوند و تمسّك به قرآن و عترت و كتاب مبين و امام مبين هم اقتضا دارد كه در شب قدر، مؤمنان به ثقلين قرآن مجيد و آخرين امامِ عدالت‎گستر و بقية عترت هاديّه و مصداق حقيقي «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبَادِنَا»  يعني به حضرت حجّة بن الحسن العسكري ‎روحي و ارواح العالمين له الفدا تمسّك نموده و بدانند كه به تصريح اخبار متواترة ثقلين، امن و نجات از ضلالت و گمراهي، فقط در ساية تمسّك به قرآن و عترت حاصل مي‎شود و براي نجات از اين همه انحرافات و سرگرداني‎هاي گوناگون، راهي جز توسّل و تمسّك به هدايت «قرآن و عترت» نيست.

منبع : ابنا

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

دوستان عزیز همیشه چند سوال پیرامون شب های قدر در ذهنمان مطرح بوده که هنوز شاید پاسخی برای آن ها نیافته باشیم، به همین دلیل تصمیم گرفتم تا در این ایام پر خیر و برکت و با استناد به برخی از آیات و روایات پاسخ آن ها را در اختیار شما قرار بدهم؛ امیدوارم که این کار کوچک مورد قبول درگاه خداوند متعال قرار گرفته و زخیره ای برای دنیا و آخرتم باشد.
1 - چه امورى در شب قدر مقدر مى شود؟
در پـاسـخ ايـن سـؤ ال ، كـه چرا اين شب ، شب قدر ناميده شده ؟ سخن بسيار گفته اند، از جمله اينكه :
1 - شـب قـدر بـه ايـن جـهـت (قـدر) نـامـيـده شـده كـه جـمـيـع مـقـدرات بـندگان در تمام سـال در آن شب تعيين مى شود، شاهد اين معنى سوره دخان است كه مى فرمايد:
انا انزلناه فـى ليـلة مـبـاركـة انـا كنا منذرين فيها يفرق كل امر حكيم
: ما اين كتاب مبين را در شبى پر بركت نازل كرديم ، و ما همواره انذار كننده بوده ايم ، در آن شب كه هر امرى بر طبق حكمت خداوند تنظيم و تعيين مى گردد (دخان - 3 و 4).
ايـن بـيـان هـمـاهـنـگ بـا روايـات مـتـعـددى اسـت كـه مـى گـويـد: در آن شـب ، مـقـدرات يـكـسـال انسانها تعيين مى گردد، و ارزاق و سرآمد عمرها، و امور ديگر، در آن ليله مباركه تفريق و تبيين مى شود.
البته اين امر هيچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مساءله اختيار ندارد، چرا كه تقدير الهى به وسيله فرشتگان بر طبق شايستگيها و لياقتهاى افراد، و ميزان ايمان و تقوى و پاكى نيت و اعمال آنها است .
يـعـنـى بـراى هـر كـس آن مقدر مى كنند كه لايق آن است ، يا به تعبير ديگر زمينه هايش از ناحيه خود او فراهم شده ، و اين نه تنها منافاتى با اختيار ندارد و بلكه تاءكيدى بر آن است .
2 - بـعـضى نيز گفته اند آن شب را از اين جهت شب قدر ناميده اند كه داراى قدر و شرافت عـظـيـمـى اسـت (نـظـيـر آنچه در آيه 74 سوره حج آمده است ما قدروا الله حق قدره آنها قدر خداوند را نشناختند).
3 - گـاه نـيـز گـفـتـه انـد بـه خـاطـر آن اسـت كـه قـرآن بـا تـمـام قـدر و مـنـزلتـش بر رسـول والا قـدر، و بـه وسـيـله فـرشـتـه صـاحـب قـدر نازل گرديد.
4 - يـا ايـنـكـه شـبـى اسـت كـه مـقـدر شـده قـرآن در آن نازل گردد.
5 - يا اينكه كسى كه آن شب را احياء بدارد صاحب قدر و مقام و منزلت مى شود.
6 - يا اينكه در آن شب ، آنقدر فرشتگان نازل مى شوند كه عرصه زمين بر آنها تنگ مى شود، چون تقدير به معنى - تنگ گرفتن نيز آمده است مانند و من قدر عليه رزقه (طلاق - 7).
جمع ميان تمام اين تفسيرها در مفهوم گسترده (ليلة القدر) كام لا ممكن است هر چند تفسير اول از همه مناسب تر و معروف تر است 
2 - شب قدر كدام شب است ؟
در ايـنـكـه ليلة القدر در ماه رمضان است ترديدى نيست ، چرا كه جمع ميان آيات قرآن همين مـعـنـى را اقـتـضـاء مـى كـنـد، از يـكـسـو مـى گـويـد:
قـرآن در مـاه رمـضـان نـازل شـده (بـقـره - 185) و از سـوى ديـگـر مـى فـرمـايـد: در شـب قـدر نازل گرديده (آيات مورد بحث ).
ولى در ايـنـكـه كـدام شـب از شـبـهـاى مـاه رمضان است ؟ گفتگو بسيار است ، و در اين زمينه تـفـسـيـرهـاى زيادى شده ، از جمله شب اول ، شب هفدهم ، شب نوزدهم ، شب بيست و يكم ، شب بـيـسـت و سـوم ، شب بيست و هفتم ، و شب بيست و نهم . ولى مشهور و معروف در روايات اين است كه در دهه آخر ماه رمضان و شب بـيـسـت و يـكـم يـا بـيـسـت و سـوم اسـت ، لذا در روايتى مى خوانيم كه در دهه آخر ماه مبارك پـيـغـمـبـر اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم) تـمـام شـبـهـا را احـيـا مـى داشـت و مشغول عبادت بود.
و در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه شب قدر شب بيست و يكم يا بيست و سـوم اسـت ، حـتـى هـنگامى كه راوى اصرار كرد كدام يك از اين دو شب است و گفت : اگر من نـتـوانـم هـر دو شـب را عـبـادت كـنـم كـدام يك را انتخاب نمايم ؟! امام (عليه السلام ) تعيين نـفـرمـود، و افـزود، مـا ايـسـر ليـلتـين فيما تطلب : چه آسان است دو شب براى آنچه مى خواهى !.
ولى در روايـات مـتـعـددى كـه از طـرق اهـل بيت (عليهمالسلام ) رسيده است بيشتر روى شب بـيـسـت و سـوم تـكـيـه شـده ، در حـالى كـه روايـات اهل سنت بيشتر روى شب بيست و هفتم دور مى زند.
در روايـتـى از امـام صـادق (عـليـه السـلام ) نـيـز نقل شده كه فرمود:
التـقـديـر فى ليلة القدر تسعة عشر، و الابرام فى ليلة احدى و عشرين و الامضاء فى ليلة ثلاث و عشرين .
تـقـديـر مـقـدرات در شـب نوزدهم ، و تحكيم آن در شب بيست و يكم ، و امضاء در شب بيست و سوم است و به اين ترتيب بين روايات جمع مى شود.
ولى بـه هـر حـال حـالهـاى از ابـهام شب قدر را به خاطر جهتى كه بعدا به آن اشاره مى شود، فرا گرفته است .
3 - چرا شب قدر مخفى است ؟
بـسـيـارى مـعـتـقـدنـد مـخـفـى بـودن شـب قـدر در مـيـان شـبـهـاى سال ، يا در ميان شبهاى مـاه مـبارك رمضان براى اين است كه مردم به همه اين شبها اهميت دهند، همانگونه كه خداوند رضـاى خـود را در مـيـان انـواع طـاعـات پـنهان كرده تا مردم به همه طاعات روى آورند، و غـضـبش را در ميان معاصى پنهان كرده تا از همه بپرهيزند، دوستانش را در ميان مردم مخفى كـرده تـا همه را احترام كنند، اجابت را در ميان دعاها پنهان كرده تا به همه دعاها رو آورند، اسـم اعـظـم را در مـيـان اسـمائش مخفى ساخته تا همه را بزرگ دارند، و وقت مرگ را مخفى ساخته تا در همه حال آماده باشند.
و اين فلسفه مناسبى به نظر مى رسد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند, نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تاثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر, در همه افكار, اخلاق, كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد.
ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند به شرح زير تقديم مى گردد:
1- حالات و دريافت هاى شخصى 
كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند, نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تاثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر, در همه افكار, اخلاق, كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد. 
ديگرانى هم كه به اين حد از معنويت راه پيدا نمى كنند, به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده دارىهاى شب قدر بهره بردارى كرده و فيض معنوى مى برند. ريشه اصلى اين دگرگونى ها و حالات, به خود افراد بر مى گردد و اينكه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از بركات شب قدر و فضيلت هاى آن كرده باشند. ...
اگر معنوياتى كه در شب قدر نصيب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفريده, هيچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نويسندگان مربوط باشد كه هر چه بخواهند, براى هر كس بدون ملاحظه حالاتش تقدير كنند در اين صورت مقتضاى حكمت و مصلحت اين است كه يا به هيچ كس هيچ ندهند و يا آنچه مى دهند, به همه يكسان و على السويه بدهند.
 در حالى كه ما مى دانيم همه بركات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازير مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود; پس نتيجه مى گيريم تنها دليل اين تفاوت, كارها و اعمال و ميزان تلاش خود بندگان است و بس. نتيجه اينكه يكى از راه هاى رسيدن به اينكه آيا افراد در مقدرات منتخب قدر, صاحب نقش هستند يا نه, اين است كه ببينيم چه اندازه دگرگونى در همين شب با بركت در آنان ايجاد گشته است.
2- شناساندن شب قدر 
خداوند تبارك و تعالى با نزول سوره اى خاص, شب قدر را به مردم معرفى فرموده است. در دو آيه اين سوره مباركه فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود مىآيند. سپس افزوده است: شب سلامت است. 
و فرموده است: عمل صالح در او, برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است. فردى به امام باقر(علیه السّلام) عرض كرد: مراد و مقصود از اينكه شب قدر بهتر از هزار ماه است چيست؟ 
حضرت فرمودند: ((والعمل الصالح فيها من الصلاه والزكاه و انواع الخير خير من الف شهرليس فيها ليله القدر)) (1); كار شايسته از قبيل نماز و زكات, صدقات و انفاقات و, انواع خوبى ها در آن شب برتر از هر كار شايسته اى است كه در مدت هزار ماه كه شب قدر در آن نيست, انجام شود.
اگر كارهاى نيك بندگان و چند برابر پاداش آن تاثيرى در مقدرات و سرنوشت افراد در شب قدر ندارد, از گفتن و دانستن آن چه سودى عايد بندگان مى شود؟ اگر نزول قرآن در شب قدر و بيان كردن اين مطلب, سود و زيانى را متوجه هيچ كس نمى كند, چه انگيزه اى در اعلام اين شب نهفته است؟
 اگر دانستن نزول فرشتگان, در نتيجه تلاش افراد سودمند نباشد, چرا بايد مردم در جريان آن باشند و دانستن آن چه گرهى از كار بندگان مى گشايد؟ مى دانيم كه كار بيهوده حتى از افراد عادى و معمولى پسنديده نيست, چه رسد به پروردگار آسمان و زمين كه هيچ كارى را بدون حكمت و مصلحت انجام نمى دهد.
حكمت معرفى شب قدر به عنوان شبى كه قرآن در آن نازل شده و شبى كه مقدرات در آن سامان داده مى شود, اين است كه بنده سرنوشت و مقدرات خويش را به قرآن پيوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فكر و عمل خويش قرار بدهد,اگر كردارش موافق با قرآن و در جهتآن باشد, عمل كننده بهآن سعادتمنداست واگر خداى نكرده مخالف با قرآن باشد, فاعل آن شقى خواهدبود.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

آیت الله آقا میرزا جواد آقا تبریزی می نویسد: روایات متعددی درباره عظمت و ویژگی های شب های قدر به ما رسیده که هر کدام نکته ای از اسرار این شب را بازگو می کنند. در روایتی از پیامبر(ص)  بزرگی این شب در گفت و گوی میان حضرت موسی(ع) با خداوند عنوان شده است.
در این روایت می خوانیم:
« حضرت موسى(ع)  عرض کرد: خداى من، نزدیک شدن به تو را خواهانم، فرمود: نزدیکى من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود.
عرض کرد: خداى من رحمت تو را خواهانم، فرمود: رحمت من از آن کسى است که در شب قدر به فقیرها رحم کند.
عرض کرد: خداى من جواز عبور از صراط را خواهانم، فرمود: آن براى کسى است که در شب قدر صدقه‏اى بدهد.
عرض کرد: خداى من از درختان بهشتى ‏خواهانم، فرمود: این مال کسى است که در شب قدر سبحان اللّه بگوید.
عرض کرد: خداى من رضایت تو را خواهانم، فرمود: رضایت من از آن کسى است که دو رکعت نماز در شب قدر بخواند.»

منبع : خبرانلاین

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 4 / 1394

 

حدیث: 
قال الباقران علیهما السلام: 
سالته عن علامة لیلة القدر، فقال: علامتها ان یطیب ریحها، و ان كانت فى برد دفئت، و ان كانت فى حر بردت فطابت. (1)


 

ترجمه: (محمد بن مسلم) از علامت لیلة القدر پرسید؟ پس امام (ع) فرمود: علامت لیلة القدر این است كه بوى خوشى از آن پخش مى‏شود، اگر در سرماى (زمستان) باشد گرم و ملایم مى‏گردد، و اگر لیلة القدر در گرماى (تابستان) باشد خنک و معتدل و نیكو مى‏گردد. 
توضیح: 
علامه طباطبائى در علایم شب قدر مى‏گوید: روایات در معنى و خصایص و فضایل شب قدر بسیار است، در بعضى از آن روایات علامت هایى براى شب قدر ذكر كرده از قبیل اینكه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع مى‏كند و هواى آن روز معتدل است. (المیزان، ج 40، ص 332)

حدیث: 
قال ابو عبد الله علیه السلام: 
لیلة القدر فى كل سنة و یومها مثل لیلتها. (2) 
ترجمه: شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن مى‏باشد. 
حدیث: 
قال النبى (صلى الله علیه و آله): 
ان انا ادركت لیلة القدر فما اسال ربى؟ قال (ص): «العافیة‏». (3) 
ترجمه: به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت كنم؟ فرمود: «عافیت را». 
حدیث: 
قال موسى (علیه السلام): الهى ارید قربك، قال: قربى لمن استیقظ لیلة القدر، 
قال: الهى ارید رحمتك، قال: رحمتى لمن رحم المساكین لیلة القدر، 
قال: الهى ارید الجواز على الصراط، قال: ذلك لمن تصدق بصدقة فى لیلة القدر، 
قال: الهى ارید من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلك لمن سبح تسبیحه فى لیلة القدر، 
قال: الهى ارید النجاة من النار، قال: ذلك لمن استغفر فى لیلة القدر، 
قال: الهى ارید رضاك، قال: رضاى لمن صلى ركعتین فى لیلة القدر. (4)

ترجمه: 
موسی (علیه السلام)گفت: 
خداوندا! مى‏خواهم به تو نزدیك شوم، فرمود: قرب من از آن كسى است كه شب قدر بیدار شود، 
گفت: خداوندا! رحمتت را مى‏خواهم، فرمود: رحمتم از آن كسى است كه در شب قدر به مسكینان رحمت كند. 
گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى‏خواهم فرمود: آن، از آن كسى است كه در شب قدر صدقه‏اى بدهد. 
گفت‏: خداوندا! از درختان بهشت و از میوه‏هایش مى‏خواهم، فرمود: آنها از آن كسى است كه در شب قدر تسبیحش را انجام دهد. 
گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مى‏خواهم، فرمود: آن، از آن كسى است كه در شب قدر استغفار كند. 
گفت‏: خداوندا خشنودى تو را مى‏خواهم، فرمود: خشنودى من از آن كسى است كه در شب قدر دو ركعت نماز بگذارد. 
توضیح: 
لیلة القدر شبى است كه قرآن نازل شده است و ظاهراً مراد به قدر، تقدیر و اندازه‏گیرى است. خداى تعالى در آن شب حوادث یكسال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏نماید، زندگى و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چیزهایى از این قبیل را مقدر مى‏سازد. 
رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور) ص 95 
جمعى از نویسندگان 
_______________________
1- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 256. 
2- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 262. 
3- مستدرك الوسائل، ج 7 صفحه 458. 
4- مستدرك الوسائل، ج 7 صفحه 456. 
بر گرفته از IMAMALINET.NET 
ارائه دهنده مقاله (12) : محمد مهدی رفیعی

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 4 / 1394

1 ـ نزول قرآن:
ظاهر آيه شريفه «انّا انزلناه في ليلة القدر» اين است كه همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبير به انزال كرده كه ظهور در يكپارچگي و دفعي بودن دارد نه تنزيل كه ظاهر در نزول تدريجي است.

قرآن كريم به دو گونه نازل شده است:
1 ـ نزول يكباره در يك شب معين.
2 ـ نزول تدريجي در طول بيست و سه سال نبوّت پيامبر اكرم(ص).
آياتي چون «قرانا فرقناه لتقرأه علي الناس علي مكث ونزلناه تنزيلا»(11) نزول تدريجي قرآن را بيان مي‏كند.
در نزول دفعي (و يكپارچه)، قرآن كريم كه مركب از سوره‏ها و آيات است يك دفعه نازل نشده است بلكه بصورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آياتي كه درباره وقايع شخصي و حوادث جزيي نازل شده ارتباط كامل با زمان و مكان و اشخاص و احوال خاصه‏اي دارد كه درباره آن اشخاص و آن احوال و در آن زمان و مكان نازل شده و معلوم است كه چنين آياتي درست در نمي‏آيد مگر اينكه زمان و مكانش و واقعه‏اي كه درباره‏اش نازل شده رخ دهد به طوري كه اگر از آن زمان‏ها و مكان‏ها و وقايع خاصه صرف نظر شود و فرض شود كه قرآن يك باره نازل شده، قهرا موارد آن آيات حذف مي‏شود و ديگر بر آنها تطبيق نمي‏كنند، پس قرآن به همين هيئت كه هست دوبار نازل نشده بلكه بين دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصيل است. همان اجمال و تفصيلي كه در آيه شريفه «كتاب احكمت اياته ثم فصّلت من لدن حكيم خبير»(12) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن كريم به صورت اجمال و يكپارچه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شد و در طول بيست و سه سال به تفصيل و به تدريج و آيه به آيه نازل گرديد.
2 ـ تقدير امور:
خداوند متعال در شب قدر حوادث يك سال آينده را از قبيل مرگ و زندگي، وسعت يا تنگي روزي، سعادت و شقاوت، خير و شرّ، طاعت و معصيت و... تقدير مي‏كند.
در آيه شريفه «انا انزلناه في ليلة القدر»(13) كلمه «قدر» دلالت بر تقدير و اندازه‏گيري دارد و آيه شريفه «فيها يفرق كل امر حكيم»(14) كه در وصف شب قدر نازل شده است بر تقدير دلالت مي‏كند. چون كلمه «فرق» به معناي جدا سازي و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است. و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعه‏اي كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه‏گيري مشخص سازند. امور به حسب قضاي الهي داراي دو مرحله‏اند، يكي اجمال و ابهام و ديگري تفصيل. و شب قدر به طوري كه از آيه «فيها يفرق كل امر حكيم» برمي‏آيد شبي است كه امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصيل بيرون مي‏آيند.
3 ـ نزول ملائكة و روح:
بر اساس آيه شريفه «تنزّل الملئكة والروح فيها باذن ربهم من كل امر»(15)، ملائكة و روح در اين شب به اذن پروردگارشان نازل مي‏شوند. مراد از روح آن روحي است كه از عالم امر است و خداي متعال درباره‏اش فرموده است «قل الرّوح من امر ربي»(16). در اين كه مراد از امر چيست؟ بحث‏هاي مفصلي در تفسير شريف الميزان آمده است كه به جهت اختصار مبحث به دو روايت در مورد نزول ملائكة و اينكه روح چيست بسنده مي‏شود.
الف: پيامبر اكرم(ص) فرمود: وقتي شب قدر مي‏شود ملائكه‏اي كه ساكن در «سدرة المنتهي» هستند و جبرئيل يكي از ايشان است نازل مي‏شوند در حالي كه جبرئيل به اتفاق سايرين پرچم‏هايي را به همراه دارند.
يك پرچم بالاي قبر من، و يكي بر بالاي بيت المقدس و پرچمي در مسجد الحرام و پرچمي بر طور سينا نصب مي‏كنند و هيچ مؤمن و مؤمنه‏اي در اين نقاط نمي‏ماند مگر آنكه جبرئيل به او سلام مي‏كند، مگر كسي كه دائم الخمر و يا معتاد به خوردن گوشت خوك و يا زعفران ماليدن به بدن خود باشد(17).
ب: از امام صادق عليه‏السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئيل بزرگتر است و جبرئيل از سنخ ملائكة است و روح از آن سنخ نيست مگر نمي‏بيني خداي تعالي فرموده: «تنزل الملئكة والرّوح» پس معلوم مي‏شود روح غير از ملائكة است(18).
4 ـ سلام و امنيت:
قرآن كريم در بيان اين ويژگي شب قدر مي‏فرمايد: «سلام هي حتي مطلع الفجر»(19). كلمه سلام و سلامت به معناي عاري بودن از آفات ظاهري و باطني است. و جمله «سلام هي» اشاره به اين مطلب دارد كه عنايت الهي تعلّق گرفته است به اين كه رحمتش شامل همه آن بندگان بشود كه به سوي او روي مي‏آورند و نيز به اينكه در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به اين معنا كه عذابي جديد نفرستد. و لازمه اين معنا اين است كه در اين شب كيد شيطان‏ها هم مؤثر واقع نشود چنانكه در بعضي از روايات نيز به اين معنا اشاره شده است.
البته بعضي از مفسّرين گفته‏اند: مراد از كلمه «سلام» اين است كه در شب قدر ملائكة از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام مي‏دهند.
------------------------------------------
1 ـ دخان / 3 .
2 ـ بقره / 185 .
3 ـ قدر / 1 .
4 ـ ر. ك. مجمع البيان، ج 10، ص519 .
5 ـ ر.ك. تفسير الدر المنثور، ج6 .
6 ـ دخان / 6 .
7 ـ قدر / 4 .
8 ـ بقره / 185 .
9 ـ تفسير البرهان، ج4، ص488، ح26 .
10 ـ فروع كافي، ج4، ص157، ح4.
11 ـ اسراء / 106 .
12 ـ هود / 1.
13 ـ قدر / 1.
14 ـ دخان / 6 .
15 ـ قدر / 4 .
16 ـ اسراء / 85 .
17 ـ مجمع البيان، ج10، ص520 .
18 ـ تفسير برهان، ج4، ص481، ح1.
19 ـ قدر / 5 .

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: وقايع شب قدر
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 4 / 1394

جواد محدثي
در شب قدر، كه از چشمه نورآيه هايي روشن جلوه هايي جانسوزتا سحرگاه فرو مي بارد،
واي بر ما، اگر از ريزش فيض بهره هايي نبريم.
حيف اگر در "شب قدر"،"قدر" خود نشناسيم.

***
رمضان، دعوتي است به باز يافتن "خود گمشده"،
و "فطر"، موسم چيدن ميوه "فلاح" از چشمه "فطرت" است، و سپاس نعمتي است كه در رمضان و شبهاي قدر آفرين آن نازل مي شود.
"شب هاي قدر"، اوج اين پر گشودن در فضاي نيايش و عبوديت است و شكوفايي "رحمت الهي" بر بندگان.
رمضان، موسم پر برگ و بار بازگشت به سرشت پاك است.
روزه، آزمون سراسري "اخلاص" بندگان است، تا از اسارت " شكم"و "شهوت" رها شوند و از "بند ماديات" و "كمند تعلقات" آزاد گردند.
و … "شب قدر"، ساعت پذيرايي از مهمانان "بزم حضور" در "مائده قرب" است.
كيست كه بر سفره مولي بنشيند و گرسنه برخيزد؟
شب زنده داريهاي عابدان،اشكهاي شب بيداران و نجواي خالصانه دعاخوانان،
استغفارهاي پارسايان و متهجدان، "يارب يارب" سحرخيزان،
همه و همه، جلوه هايي از بركات اين ماه و شبهاي قدر است. شبي كه سپيده بيداري، سراسر سلام و نور است، "سلام هي حتي مطلع الفجر"
كاش چراغ "ذكر" بسته و شمع "ياد"، در شبستان همه دلها روشن شود و ظلمت گناه و غفلت، از زاويه همه قلوب، زدوده گردد. خسران زده كيست؟
آنكه ماه رمضان و سحرهايش و شب قدرش بر او بگذرد و غفران الهي شامل حالش نشود و "تحول" نيابد.
مگر ما در طول سال، چقدر فرصت "تجديد ديدار" با "فطرت" داريم؟
مگر در طول سال، چند "شب قدر" داريم؟ ماهي جان، در درياي "ياد خدا" است كه حيات مي يابد.
وگرنه، دلهاي جدا از خدا، مشتي گوشت است و سخت تر از سنگ!
"بيا، بيا، كه بشوييم خانه دل را، چرا گناه، چرا غفلت و فراموشي؟ بيا كه چهره دل را،
به آب "توبه" بشوييم و پاكتر گرديم.بيا به فطرت بي عيب خويش، برگرديم.
در شب قدر، رو به آينه محاسبه مي نشينيم و چهره جان را بي غبار مي بينيم و با باران اشك، دل را در سحر رحمت و مغفرت، شستشو مي دهيم.
شب قدر، شب گشودن سفره دل و ريختن اشك نياز و فصل گريستن چون ابر بهار در دل آستان آفريدگار غفار است. شب قدر، شب احياي خويش، با دم مسيحايي دعاست.
شبي است كه بايد قدر خويش را بشناسي، تقدير خويش را رقم بزني
و… "خويشتن جديد" را با قلم توبه و جوهر اشك، ترسيم كني.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 4 / 1394

(شهود) ((شب قدر)) يا ((ليلة القدر)) مشهورترين نام اين شب است. مفسران درباره اينكه چرا اين شب را ((شب قدر)) گفته اند و ((قدر)) به چه معناست، سه معنا را انتخاب كرده اند:

1- قدر = شرف و منزلت
((مرحوم طبرسى)) گويد: ((از آن رو به اين شب، قدر گفته اند كه داراى شرف و پايه اى بلند و شانى عظيم است. مثل اينكه گويند: مرد داراى قدر؛ يعنى داراى شرف و منزلت. چنان چه قرآن مى فرمايد: ((و ما قدروا الله حق قدره))، يعنى عظمت و شأن خدا را آن گونه كه بايد به جا نياوردند. ((ابوبكر وراق)) گويد: ((لان من لم يكن ذا قدر اذا احياها صار ذاقدر))؛ آن شب را قدر ناميدند، از اين رو كه انسان ها با زنده داشتن آن به قدر و منزلت مى رسند. ديگران نيز گفته اند: شب قدر است، زيرا كارهاى خدايى را در آن شب پاداشى بزرگ و گران سنگ است. گروهى ديگر نيز گفته اند: شب قدر است، چون كتابى گرانبها بر پيامبرى بلند مرتبه و گرامى، براى امتى بلند پايه با دستان فرشته اى گرانقدر نازل شده است.(2) در قدر و منزلت شب قدر همين بس كه سوره مباركه (قدر) در شأن آن نازل شده است.
2- قدر = تنگي و ضيق
يكي از معانى (قدر) ضيق و تنگى است.
اين شب را از آن رو (قدر) گفته اند كه زمين به واسطه كثرت فرود فرشتگان در آن شب، تنگ مى شود. زمين در اين شب، سرشار از فرشتگانى است كه تا سپيده دم، هم صدا با زمينيان به احياى آن شب مى پردازند و به وظايف خويش مى رسند. در اين زمينه قرآن كريم مى فرمايد: (تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر).

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 4 / 1394

شب قدر در نگاه مقام رهبری

شب قدر

بیانات رهبری در خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران 15/8/1383

امروز _ بیست و یكم ماه رمضان _ بنا بر احتمال فراوان، هم روز قدر است، هم روز شهادت امیرالمومنین (علیه‌الصلاة والسلام) است. دیشب یكی از سه شب ممتاز در دوران سال بود؛ شب‌هایی كه محتمل است شب قدر باشند. تنزل ملائكه‌ الهی و تنزل روح در مثل دیشب یا یكی از دو شب دیگر اتفاق افتاده است یا می‌افتد. خوشا به حال كسانی كه با فرود فرشتگان الهی توانستند روح خود را فرشته‌گون كنند. حضور ملائكه‌ الهی در روی زمین و در میان ما مردم، كه فرمود: «تنزل الملائكة‌ و الروح فیها باذن ربهم من كل امر» باید بتواند ما را به نزدیك شدن به خلق و خوی فرشته‌گون كمك كند. یقینا در میان بندگان خدا كسانی بوده‌اند كه دیشب را شب خوبی گذرانده‌اند و چشم حقیقت بین و روح حقیقت یاب آنها حقایق شب قدر را ادراك كرده است. شاید كسانی فرشته‌ها را به چشم دیده باشند. شما مردم عزیز هم در همه جا شب نوزدهم و شب بیست و یكم و ان شاءالله شب بیست و سوم را ساعات خوبی گذراندید و می‌گذرانید. می‌بینیم كه مردم ما، جوان‌های ما، زن و مرد ما با این شب‌ها حقیقتا قصد پالایش خود را دارند؛ دل‌ها نرم می‌شود، چشم‌ها اشكبار می‌شود، روح‌ها لطیف می‌شود؛ روزه هم كمك كرده است. ما باید امیدوار باشیم، دعا كنیم و بكوشیم از این شب‌ها برای عروج معنوی خود استفاده كنیم؛ چون نماز معراج و وسیله‌ عروج مومن است. دعا هم معراج مومن است. شب قدر هم معراج مومن است.

شب قدر هم در میان این سه شب است. طبق روایتی كه مرحوم «محدث قمی» نقل می‌كند. سوال كردند كه كدام یك از این سه شب _ یا دو شب بیست و یكم و بیست و سوم _ شب قدر است؟ در جواب فرمودند: چقدر آسان است كه انسان، دو شب _ یا سه شب _ را ملاحظه‌ی شب قدر كند. چه اهمیت دارد بین سه شب مردد باشد. مگر سه شب چقدر است؟ كسانی بوده‌اند كه همه‌ی ماه رمضان را از اول تا آخر، شب قدر به حساب می‌آوردند و اعمال شب قدر را انجام می‌دادند! قدر بدانید. این روزها را قدر بدانید.

كاری كنیم عروج كنیم و از مزبله مادی كه بسیاری از انسان‌ها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه می‌توانیم، خود را دور كنیم. دلبستگی‌ها، بدخلقی‌ها، خلقیات غیرانسانی، ضد انسانی، روحیات تجاوزگرانه، افزون خواهانه و فساد و فحشا و ظلم.

 

بیانات ایشان در خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران 23/8/1382

یك جمله‌ كوتاه در باب اهمیت لیلةالقدر عرض كنم؛ علاوه بر این كه از جمله‌ قرآنی «لیلة‌القدر خیر من الف شهر» می‌شود فهمید كه از نظر ارزشیابی و تقویم الهی، یك شب برابر هزار ماه است. در دعایی كه این روزها می‌خوانیم، برای ماه رمضان چهار خصوصیت ذكر می‌كند: یكی تفضیل و تعظیم روزها و شب‌های این ماه است بر روزها و شب‌های ماه‌های دیگر، یكی وجوب روزه در این ماه است، یكی نزول قرآن در این ماه است و یكی هم وجود لیلة‌القدر در این ماه است. یعنی در این دعای ماثور، لیلة‌القدر را عدل نزول قرآن در ارزش دادن به ماه رمضان مشاهده می‌كنیم. بنابراین قدر لیلة‌القدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد و كاری كرد كه ان‌شاءالله قلم تقدیر الهی در شب‌های قدر برای كشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیری آن چنان كه شایسته‌ مردم مومن و عزیز ماست، رقم بزند.

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 4 / 1394

شب قدر، شب ارتباط با خدا

شب قدر

جمعیت از خود بی‌خود شده است. چراغ‏ها خاموش است. در تاریكى صداى گریه و ناله از هر سو برمى‌خیزد. انگار اینها همان انسان‏هایى نیستند كه ساعتى پیش در كوچه و خیابان راه مى‏رفتند از بقالى و لبنیاتى و نانوایى خرید مى‏كردند، گاهى بر هم اخم مى‏كردند و از یكدیگر دلگیر مى‏شدند. پیش خود هزار جور حساب و كتاب داشتند. انگار اینها از یك سیاره دیگر آمده‏اند، از سیاره عشق و دوستى؛ از سیاره دل‌هاى نرم و آماده. از سیاره‏اى كه در آن كسى به فكر مزه خورشتى كه با نان فردا شب خواهد خورد نیست. آنجا دیگر كسى به فكر بزرگى و كوچگى خانه، زیبایى و زرق و برق اتومبیل و لباس، تفاخر و رفاه و دنیاطلبى نیست. اینها از كجا آمده‏اند كه این‏طور ضجه مى‏زنند. این‏گونه از خود بی‌خود مى‏شوند. شانه به شانه هم مى‏نشینند و تكان‏هاى شانه یكدیگر را حس مى‏كنند. اینها از كجا آمده‏اند كه فضاى خاموش مصلى را با امواج آسمانى و عرشى خود به فضایى سرشار از نفس فرشتگان تبدیل كرده است.

صداى آرام بخش مجرى مراسم، فریادها را به سكوت مبدل مى‏كند: گوش كن امشب فرض كن اینجا تنهایى، فرض كن هیچ كس جز تو نیست. تنهاى تنها. فرض كن در تنهایى قبر و در تاریكى قبر به خودت آمدى، یك عمر معصیت كردن، یك عمر خلاف اوامر الهى رفتار كردن، یك عمر جواب محبت‏هاى او را با بى اعتنایى دادن تمام شده است. حالا آوردنت اینجا در آرامگاه ابدى، جایى كه هیچ برگشتى نیست، هیچ فریادرسى نیست. جایى كه تو هستى و نتیجه اعمال تو كه به صورت مار و مور و عقرب به جانت مى‏افتد. این تاریكى، همان تاریكى شب قبر است. فكر كن كه عذاب‏هاى الهى در راه هستند. تو را به جان على ‏(علیه السلام) كه امشب فرقش در محراب شكافته مى‏شود! این محیط را فراموش كن.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 4 / 1394


واقعه‌‌ای در شب نوزدهم در مسجد كوفه

امام علی علیه السلام

سال 40 هجری قمری: ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام در مسجد كوفه.

عبدالرحمن بن ملجم مرادی، از گروه خوارج و از آن سه نفری بود كه در مكه معظمه با هم پیمان بسته و هم سوگند شدند، كه سه شخصیت مؤثر در جامعه اسلامی، یعنی امام علی بن ابی طالب علیه السلام، معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن عاص را در یك شب واحد ترور كرده و آن ها را به قتل رسانند.

هر كدام به سوی شهرهای محل مأموریت خویش رهسپار شدند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی به سوی كوفه رفت و در بیستم شعبان سال 40 قمری وارد این شهر بزرگ شد. [ نگاه كنید: بیستم شعبان سال 40 هجری قمری ]

وی به همراهی شبیب بن بجره اشجعی، كه از همفكران وی بود و هر دوی آن ها از سوی "قطام بنت علقمه" تحریك و تحریص شده بودند، در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارك رمضان سال 40 قمری در مسجد اعظم كوفه كمین كرده و منتظر ورود امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام شدند.(1) هم چنین قطام، شخصی به نام "وردان بن مجالد" را كه از افراد طایفه اش بود، به یاری آن دو نفر فرستاد.(2)

أشعث بن قیس كندی كه از ناراضیان سپاه امام علی علیه السلام و از دو چهرگان و منافقان واقعی آن دوران بود، آنان را راهنمایی، پشتیبانی و تقویت روحی می نمود.(3)

حضرت علی علیه السلام در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان، مهمان دخترش ام كلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد.

روایت شد كه آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می كرد و می فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی كه به من وعده شهادت دادند.(4)

به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسجد اعظم كوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار كرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را كه به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوش زد كرد.

هنگامی كه آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیكن شمشیرش به طاق محراب اصابت كرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت: "لله الحكم یا علی، لا لك و لا لأصحابك"! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی علیه السلام فرود آورد و سر مباركش را تا به محل سجده گاهش شكافت.(5)

حضرت علی علیه السلام در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: بسم الله و بالله و علی ملّة رسول الله، فزت و ربّ الكعبه؛ سوگند به خدای كعبه، رستگار شدم.(6)

نمازگزاران مسجد كوفه، برخی در پی شبیب و ابن ملجم رفته تا آن ها را بیابند و برخی در اطراف حضرت علی علیه السلام گرد آمده وبه سر و صورت خود می زدند و برای آن حضرت گریه می نمودند.

حضرت علی علیه السلام، در حالی كه خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: هذا ما وعدنا الله و رسوله؛(7) این همان وعده ای است كه خداوند متعال و رسول گرامی اشت به من داده اند.

حضرت علی علیه السلام كه توان ادامه نماز جماعت را نداشت، به فرزندش امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمود كه نماز جماعت را ادامه دهد و خود آن حضرت، نمازش را نشسته تمام كرد.

روایت شد، كه در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی علیه السلام، زمین به لرزه در آمد و دریاها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری كه جهان را تیره و تاریك ساخت و جبرئیل امین در میان آسمان و زمین ندا داد و همگان ندایش را شنیدند. وی می گفت: تهدمت و الله اركان الهدی، و انطمست أعلام التّقی، و انفصمت العروه الوثقی، قُتل ابن عمّ المصطفی، قُتل الوصیّ المجتبی، قُتل علیّ المرتضی، قَتَله أشقی الْأشقیاء؛(8) سوگند به خدا كه اركان هدایت درهم شكست و ستاره های دانش نبوت تاریك و نشانه های پرهیزكاری بر طرف گردید و عروه الوثقی الهی گسیخته شد. زیرا پسر عموی رسول خدا شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید. وی را سیاه بخت ترین اشقیاء، (یعنی ابن ملجم مرادی) به شهادت رسانید.

بدین گونه پیشوایی شایسته، امامی عادل، خلیفه ای حق جو، حاكمی دلسوز و یتیم نواز، كامل ترین انسان برگزیده خدا و جانشین بر حق محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، به دست شقی ترین و تیره بخت ترین انسان روی زمین، یعنی ابن ملجم مرادی ملعون، از پای درآمد و به سوی ابدیت و لقاء الله و هم نشینی با پیامبران الهی و رسول خدا صلی الله علیه و آله رهسپار گردید و امت را از وجود شریف خویش محروم نمود.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 20؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله (البری)، ص 112 .

2- وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 41؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص 184 .

3- الارشاد، ص 21؛ وقایع الایام، ص 41؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 171 .

4- منتهی الآمال، ج1، ص 172 .

5- الارشاد، ص 23؛ منتهی الآمال، ج1، ص 172؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله، ص 113؛ وقایع الایام، ص 41 .

6- منتهی الآمال، ج1، ص 174 .

7- همان .

8- همان .

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 4 / 1394

 

شب قدر

خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مباركه قدر می‌فرماید:

تنزّل الملائكة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من كلّ أمرٍ؛ فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هر كاری) فرود آیند. (1)

فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تكرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز:

فیها یفرَق كلّ أمرٍ حكیم(2) ؛ در آن شب، هر فرمانی، بر حسب حكمت صادر می‌شود.

دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» دلالت بر پذیرش یا تكلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می‌دهد.

این امر كه در زمان رسول خدا به آن حضرت نازل می‌شده‌است، و در هر شب قدر دیگر، باید بر كسی نازل و تبیین و تحكیم یا كشف شود كه به افق نبوت نزدیك و پیوسته باشد.

قبول اصل وصایت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.

امام سجاد علیه السلام فرموده‌اند:

ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین علیهم السلام مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) كنید تا كامیاب و پیروز شوید، به خدا كه آن سوره، پس از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله حجت خدای تبارك و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الكتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مباركة انا كنا منذرین» مخاصمه و مناظره كنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعد از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله است.

كسی كه قرآن را به عنوان كلام خدا پذیرفت به این معنی است كه همه سوره‌ها و آیات آن را پذیرفته است و یك مسلمان واقعی هم كسی است كه تسلیم همه آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سوره قدر، و از آن سوره، شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمه پذیرفتن آن، آیه (تنزّل الملائكة...) كه هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است. باید بپذیرد كه در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود می‌آیند و این امر یك متولی و ولیّ می‌خواهد كه متولی و ولیّ آن امر باشد. این كه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می‌فرماید:

در آن شب هر فرمانی، بر حسب حكمت صادر می‌شود. فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستنده آن بوده‌ایم.

دلالت بر تكرار و تجدید و ارسال در آن شب دارد و به این معنا كه آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل می‌شوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولیِّّ» این امر باشد كه به سوی او نازل و ارسال گردند كه او همان ولیّ جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست كه اطاعتش بر همگان واجب است.

به همین سبب، هر كس ادعا كرد كه من ولیّ امر هستم، باید ثابت كند كه این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و می‌شوند، و چون هیچ كس جز پیامبر و اوصیاء معصوم علیهم السلام نمی‌توانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره كسی باشد كه در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 14 / 4 / 1394

جایگاه و اهمیت شب قدر

 

چنان ‏كه درك شب قدر، كاری مشكل است، بیان جایگاه و «قدر» شب قدر عملی است دشوار كه تنها راه ‏یافتگان به آن شب عزیز می‏توانند واقعیت و حقیقت آن را بیان دارند؛ چرا كه قرآن به پیامبر خدا فرمود: «و تو چه دانی شب قدر چیست؟»

در وصف آن همین بس كه «از هزار ماه برتر است» و مسائلی بر قدر و منزلت این شب افزوده است، از جمله:

 

1- نزول قرآن

نزول جامع‏ترین، كامل‏ترین و ماندگارترین كتاب الهی بر عظمت و منزلت شب قدر افزوده است. قرآن خود می‏گوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْانَ»(1)؛ «ماه [مبارك] رمضان ماهی است كه در آن قرآن نازل شده است.» اما در چه شبی از شب‌های آن ماه، قرآن نازل شده است؟ آیه دیگر بیان می‏كند كه «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» (2)؛ «به راستی، آن [قرآن] را در شبی پر بركت نازل كردیم.» و این شب مبارك را در سوره قدر مشخص فرموده كه «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (3)؛ «به حقیقت ما آن [قرآن] را در شب قدر فرود آوردیم.» پس باید گفت نزول قرآن در چنین شبی بر عظمت آن می‏افزاید. این نكته را هم اضافه كنیم كه این نزول، نزول دفعی است بر قلب رسول گرامی اسلام، نه نزول تدریجی كه آغاز آن با آغاز بعثت یعنی بیست و هفتم رجب همراه است.

 

2- تقدیر امور

در نام‏گذاری شب قدر بیان‌های مختلفی وارد شده است: برخی آن را به معنای شبی با عظمت و بزرگ «لَیْلَةُ الْعَظَمَة» (4) گرفته‌‏اند؛ چرا كه قدر در قرآن به معنای منزلت و بزرگی خداوند آمده، در آیه‏ای می‏خوانیم: «ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ»(5) ؛ «قدر ندانستند (و نشناختند) خدا را آنگونه كه حقّ عظمت او بود.»

«قدر» به معنای تقدیر و اندازه‌‏گیری و تنظیم است. این معنی را هم لغت تأیید می‏كند و هم قرآن و روایات. راغب اصفهانی می‏گوید: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ اَیْ لَیْلَةٌ قَیَّضَها لِأُمُورٍ مَخْصُوصَة » (6)؛ شب قدر یعنی شبی كه (خداوند) برای [تنظیم و تعیین] امور مخصوصی آن را آماده [و مقرّر] نموده است.» و قرآن كریم می‏فرماید: در آن شب «یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكیمٍ» (7) «هر كاری بر طبق حكمت [خداوند] جدا (و تعیین و تنظیم) می‏گردد.»

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 13 / 4 / 1394

پای ما می لنگد!

خداشناسی

اعتقاد به وجود خداوندگاری حکیم و علیم بنیان اصول اعتقادی هر مسلمانی است. بر این اساس برهان های جهان شناختی در جهت تحکیم اصل اعتقادی وجود خداوند متعال ، اهمیت به سزایی دارند. در این میان حکما و اندیشمندان اسلامی همواره کوشیده اند براهین معقول اثبات وجود پروردگار را بدور از عیب و نقص ارائه نمایند. در میان براهین خداشناسی، برهان های جهان شناسی برای اثبات وجود خدای تبارک و تعالی شهرت و وفور بیشتری دارند. این نوشتار می کوشد با نگاهی تازه و نو این براهین را مورد واکاوی قرار دهد تا از این رهگذر اصل اعتقادی ، وجود خدا را مورد تأکید بیشتری قرار دهد.

 

خدای جهان!

نخستین ابزارهای ادراک بشر حواس پنج گانه او هستند که از طریق آن ها از همان ابتدای و رودش در این جهان به شناسایی و کسب معرفت و علم پیرامون اطرافش می پردازد. کودکی که تازه از مادر متولد شده است از همان ابتدا در نخستین ساعات حیاتش قادر است حواس پنج گانه خود را کم و زیاد به کار برد و در باره ی محیط اطرافش از طریق آن ها به کسب علم و درک بپردازد. به همین ترتیب انسان برای شناخت خالق هستی و خدای مهربانی که او را آفریده است نخستین ابزارشناسایی اش حواس پنج گانه اوست! جهانی که انسان در آن زندگی می کند و به تدریج با زوایای آن آشنا می شود و از آن علم بدست می آورد در نخستین گام از طریق حواس پنج گانه اش مورد شناسایی قرار می گیرد. انسان به تدریج با رشد عقل و گسترش علم و ادراکش در می یابد که بایستی در پس این نظم و زیبایی های جهان که آن ها را ادراک نموده است، ناظم و خالقی بزرگ قرار داشته باشد که او همان پروردگار عالمیان است.

عقل به عنوان ابزار اصلی تکمیل کننده ی برهان جهان شناسی در اثبات خداست، که در معنای عام کلیه ی قواعد عقلی را می توان در قالبی به نام «فلسفه» مورد توجه قرار داد

برهان ملموس!

بنابراین شناخت خالق و ناظم هستی از طریق مشاهده و درک نظم و زیبایی در جهان یک برهان خداشناسی است که به برهان نظم شهرت دارد. این برهان به دلیل آن که ارتباطی با حواس پنج گانه و ملموس آدمی می یابد، برهان سهل و قریب به ذهن همه ی انسان ها به شمار می رود. امّا آیا به راستی از طریق حواس ظاهری انسان می تواند به وجود خدایی که به دور از ظواهر و حواس پنج گانه هاست، شناخت پیدا کند؟!

 

حواس محدود و خدای نامحدود!

حواس ادراکی بشر دارای محدودیت ها و نقص هایی است که خود انسان ها نیز بدان معترف و آگاهند. برای مثال خطای دید از جمله مواردی است که همگان آن را خواسته یا ناخواسته تجربه نموده اند! هم چنین خطاهای ادراکی انسان در زمینه شنوایی و بویایی برای اکثر افراد اتفاق می افتند. اگر دستتان را درون آب گرم قرار دهید و بعد درون آب نیمه گرم آن را خنک حس می کنید ولی اگر دستتان را از درون آب سرد به درون آب نیمه گرم ببرید آن را گرم می یابید! این نمونه ها نیز نمونه هایی از خطای لامسه آدمی است که توسط اکثر افراد تجربه شده است.

و یا وقتی که دچار سرماخوردگی و زکام می گردیم مزه ی غذاها را حس نمی کنیم و یا به صورتی دیگر از آنچه واقعاً هستند آن ها را درک می نماییم. همه ی این موارد نشان می دهند که حواس آدمی خطاکار است. از طرف دیگر حواس ادراکی انسان دارای محدودیت هستند یعنی نمی توانند همه ی مدرکات و آنچه را که واقعاً هستند درک نمایند! پروردگار متعال وجود نامحدود و کاملی است که حواس محدود و ناقص و خطا کار بشر نمی توانند او را درک کنند!

روز شناخت
پای تجربه می لنگد!

به همین دلیل چگونه می توان ادعا نمود که با تجربه و دریافت شناخت از جهان پیرامون خود به تنهایی می توانیم به وجود پروردگار عالمیان پی ببریم؟! آیا برهان های جهان شناسی نظیر برهان نظم تنها مبتنی بر حواس ظاهری انسان می توانند به محدود پروردگار فراتر از حواس آدمی رهنمون شوند؟!

 

کلید معمای برهان نظم!

با دقت در ساختار برهان های جهان شناسی معلوم می شود که این براهین تنها مبتنی بر تجربه و حواس ظاهری نیستند! بلکه تجربه از طریق حواس و ابزارهای پنج گانه تنها مقدمات اولیه ی این گونه براهین می باشند. به بیان دقیق تر تجربه که دارای محدودیت و حواس که دارای نقص و خطا کاری می باشند نمی توانند برهان های جهان شناختی برای اثبات پروردگار عالمیان را که مبری از نقص و خطا و محدودیت است، به اثبات برسانند!

شناخت خالق و ناظم هستی از طریق مشاهده و درک نظم و زیبایی در جهان یک برهان خداشناسی است که به برهان نظم شهرت دارد

در براهین جهان شناسی مثلاً برهان نظم دیدن نظم و زیبایی های عالم هستی نشان می دهند که تنها نظم وجود دارد و نه بیشتر! امّا پس از آن «عقل» انسان به عنوان ابزار برتر در ادراک شروع به فعالیت کرده و این قاعده ی عقلی به کمک برهان می آید که: هر نظمی ناظم می خواهد! این قاعده یک قاعده ی عقلی است یعنی عقل بشر بدان می رسد و برایش امری بدیهی است نه آن که از طریق حواس ظاهری خطا کار بدان رسیده باشد. در واقع عقل به عنوان ابزار اصلی تکمیل کننده ی برهان جهان شناسی در اثبات خداست، که در معنای عام کلیه ی قواعد عقلی را می توان در قالبی به نام «فلسفه» مورد توجه قرار داد.

 

تکمیل برهان!

به این ترتیب از طریق مشاهده ی نظم و قرار دادن قاعده ی عقلی «هر نظمی صاحب ناظمی است» در کنار آن، نتیجه بدست آمده ، آن می شود که جهان دارای یک ناظم است، ناظمی مقتدر که توانسته در همه ی جهان این نظم را بگستراند و بدان سیطره یابد که او همان خداست!

 

خلاصه سخن

بنابراین از مجموع آن چه بیان شد معلوم می شود که براهین جهان شناسی که در میان مردم به براهین ساده شهرت دارند و براهین مبتنی بر حواس ظاهری آدمی هستند، بدون دخالت فلسفه و قواعد عقلی نمی توانند شکل گیرند! بنابراین این براهین کاملاً معقول و از جمله براهین فلسفی اثبات وجود خدا هستند و اعتبار اصلی آن ها به دخالت عقل در شکل گیری آن ها می باشد!

ن. رادفر                 

 


 


منابع و مآخذ

1- تفسیر سوره ی توبه- آیت الله جوادی آملی

2- براهین اثبات خدا- آیت الله جوادی آملی

3- اصول عقاید- آیت الله مصباح یزدی

4- جهان بینی توحیدی- شهید مطهری

 

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: پای ما می لنگد!
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 13 / 4 / 1394

آیا خدا وجود دارد؟!

خانه خدا

براهین وجود خدا (1)

سخن نخست: گزاره ای که دست از سرتان بر نخواهد داشت!

بی تردید مفهوم "خداوند" در زندگی همه ما ـ وقتی می گویم همه ما منظورم همه انسانها به طور اعم، همه دینداران عموماً و همه مسلمانان به طور خاص است  ـ نقش اساسی دارد. فهمیدن این نکته دشوار نیست. با نگاهی به نحوه‌ی زندگی خود می¬توانید پی ببرید که در صورت عدم اعتقاد به وجود خداوند چه تغییراتی در زندگی¬تان ایجاد می¬شد.

مسلماً در آن صورت کارهایی را انجام می¬دادید که به دلیل باور به وجود خداوند انجام نمی¬دهید و نیز اعمالی را ترک می¬کردید که به دلیل اعتقاد به خداوند انجام می¬دهید. پس باور یا عدم باور به وجود خداوند یک گزاره بنیادین برای همه ما محسوب می شود چرا که زندگی ما در نسبت با گزاره (الف) "خدا وجود دارد" و گزاره (ب) "خدا وجود ندارد" دچار تغییرات بنیادینی خواهد شد، به گونه ای که هیچ گزاره دیگری از چنین توانی برای ایجاد تغییر در زندگی ما برخوردار نیست. بنابراین مواجه ما با این گزاره باید بسیار جدی و بنیادین باشد. برای چنین مواجه¬ای در همین ابتدای کار باید به برخی سوالات اساسی پاسخ بدهیم.

البته یادآور می شوم که شما می توانید همچنان این مسئله را جدّی نگرفته و به سادگی از کنار آن گذر کنید ولی در این صورت به یاد داشته باشید که بنیادی ترین مسئله زندگی خود را بی پاسخ رها کرده اید! در زندگی روزمرّه بسیار می بینیم کسانی را که چنین زندگی می کنند و این خیلی عجیب نیست که شما هم یکی از همین افراد باشید ولی حتما با من موافقید که این گزاره دست از سر شما بر نخواهد داشت. هنگام خواب، در تنهایی و خلوت، زمانی که به یاد مرگ می افتید و ... باز از خود می پرسید آیا من به خدا اعتقاد دارم؟ چرا؟ پاسخ به این چرا و چراهای بعدی هدف نوشت? ما در این بخش است. در سلسله مباحثی موجزه ـ البته نه ایجازی که مخلّ دقت و صحت باشد ـ سعی می کنم پاسخ فلاسفه و متکلمان به این چراها را بیان کنم. شما در پایان این مباحث باید بتوانید اعتقاد خود در بار? خداوند را مورد ارزیابی قرار دهید و سوالات و نظرات خود را مطرح کنید.

برای قدم نخست شما باید به این سوال پاسخ دهید:

سوال 1: شما فکر می کنید گزاره "الف" صادق است یا گزاره "ب"؟ به عبارت دیگر، فکر می کنید خدا وجود دارد یا خیر؟

پاسخ به سوال 1 مهم است، چرا که بطور کلی، همه انسان های جهان با توجه به پاسخی که به این سوال می‌دهند به دو قسم تقسیم می شوند (البته این تقسیم بندی می تواند بسیار دقیق تر و با شقوق بیشتری انجام شود ولی برای مبحث ما همین مقدار کافی است): انسان هایی که به خدا باور دارند (به بیان دیگر: خداباوران)  و انسان های نامعتقد به خداوند(با بیان دیگر: بی¬خدایان).

امام حسین(علیه‌السلام) در دعای عرفه می‌فرماید:

چگونه از چیزی که در وجودش به تو نیازمند است، به تو استدلال شود؟ آیا برای غیر از تو ظهوری وجود دارد که برای تو نباشد تا آشکار کننده تو باشد. تو کی غایب بوده‌ای تا دلیل و راهنما نیاز داشته باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بوده‌ای تا آثار و نشانه‌ها ما را به تو برسانند. کور باد دیده‌ای که تو را با آن نشانه‌ها، دیده‌بان و نگهبان نبیند و زیانکار باد معامله بنده‌ای که برای او، بهره‌ای از دوستی‌ات را قرار نداده‌ای!

اگر شما گزاره "الف" را انتخاب کرده اید یعنی در گروه "خداباوران" قرار گرفته اید و اگر گزاره "ب" را برگزیده اید در گروه "بی خدایان" قرار دارید و من در هر دو صورت می خواهم از پیگیری ادامه مطلب منصرف نشوید. کار ما هنوز تمام نشده است. چرا شما خداباورید و یا چرا بی خدا؟ حتماً شما هم با من موافقید که پاسخ به سوال 1 هر چند لازم است ولی کافی نیست. یعنی اگر کسی از شما سوال 1 را بپرسد و شما هر پاسخی به آن بدهید، جای پرسش دیگری (سوال2) باز است که به همان انداز? سوال 1 حائز اهمیت است. متاسفانه، بیشتر افراد دور و برمان پاسخی برای سوال 2 ندارند و به دلایل مختلف ـ اعم از دلایل روانی و غیر روانی که محل بحث آنها در این بخش نیست ـ در طول زندگی خود از پاسخ به آن طفره می روند. اگر بخواهم بدون استفاده از اصطلاحات تخصصی این مطلب را بیان کنم باید بگویم پاسخ سوال 1 صرفاً یک ادعاست(یک تصور) و برای موجه بودن آن نیاز به دلیل (یک تصدیق) است. پس روشن شد هر انسانی، چه خداباور و چه بی خدا، بی نیاز از این مباحث نیست.

خانه خدا

سوال 2 :  دلیل شما برای این که فکر می کنید خدا وجود دارد یا وجود ندارد چیست؟

اما پیش از آن که وارد مبحث "دلایل وجود خدا" شوم، ذکر چند نکته لازم است:

1. من ابتدائاً به دسته بندی دلایلی می پردازم که برای اثبات وجود خدا ارائه شده اند. سپس در نوشته های بعدی به هر یک از دلایل می پردازم تا طولانی شدن مطالب باعث خستگی خاطر شما خواننده محترم نگردد.

2. مسلم است هر کدام از این دلایل از نقاط قوت و ضعفی برخوردار است. برخی از آنها قوی تر و برخی ضعیف‌تر شمرده می شوند و ذکر این مطالب شاید در این نوشته های مختصر ممکن نباشد. خواننده می توان به بخش "برای مطالعه بیشتر" مراجعه کند. سعی بر این است که تمام دلایل ذکر شده و وارد این مباحث تخصصی نشوم.

3. به نظر برخی از فیلسوفان و متکلمان، وجود خدا بدیهی و بی نیاز از دلیل و به تعبیری فطری است. ایشان برای تایید این نظر خود به برخی آیات و روایات متوسل می شوند. به عنوان مثال خداوند می¬فرماید:

"مگر درباره خدا، پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین، تردیدی هست؟ (ابراهیم،10) یا آیه فطرت (روم،30)

و یا امام حسین(علیه‌السلام) در دعای عرفه می‌فرماید:

چگونه از چیزی که در وجودش به تو نیازمند است، به تو استدلال شود؟ آیا برای غیر از تو ظهوری وجود دارد که برای تو نباشد تا آشکار کننده تو باشد. تو کی غایب بوده‌ای تا دلیل و راهنما نیاز داشته باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بوده‌ای تا آثار و نشانه‌ها ما را به تو برسانند. کور باد دیده‌ای که تو را با آن نشانه‌ها، دیده‌بان و نگهبان نبیند و زیانکار باد معامله بنده‌ای که برای او، بهره‌ای از دوستی‌ات را قرار نداده‌ای!

     در جهان غرب نیز برخی از متفکران نظیر پلانتینگا بر این عقیده‌اند که خدا، امری بدیهی است و بداهتی مانند       همه امور بدیهی دیگر دارد؛ بنابراین، اثبات وجود او نیازی به استدلال و برهان ندارد. در مقالات پیش رو این نظریه را در ذیل "براهین فطری" ذکر خواهم کرد.

4. از آنجا که در این درگاه اینترنتی مطالب بطور خلاصه و مجمل بیان می شود، در پایان هر بخش تحت عنوان "برای مطالعه بیشتر" منابعی را معرفی می کنم تا خواننده شتاق بتواند مطالب را بسیار دقیق تر و مبسوط دنبال کند.

 

دسته بدی براهین وجود خداوند

در آیین ای مختلف دلایل و براهین مختلفی برای اثبات وجود خداوند ذکر شده است. بسیاری از این دلایل ویژگی‌های مشترکی با هم دارند که می وان آنها را در یک دسته ندی و در کنار هم قرار داد. ابتدا دلایل براهین اثبات خدا در جهان اسلام و غرب را بررسی می کنم، سپس به تفصیل، هر یک را بیان می کنم. بطور کلی دلایل اثبات وجود خدا در 2 دسته قرار می گیرند:

دلایلی که بدون مراجعه به عالم خارج و اصطلاحاً پیشینی به اثبات وجود خدا می پردازند و دلایلی که با رجوع به عالم خارج به این مهم نائل می شوند:

براهین پیشینی (از راه مفهوم خدا به اثبات آن می پردازند):

عبادت

1. برهان صدیقین

 

2. برهان وجودی

3. برهان فطری

4. برهان تجربه دینی

5. برهان اخلاقی

6. برهان معقولیت

براهینی که با تکیه بر مفهومی غیر از مفهوم خدا(از راه مخلوقات و نشانه ها) به اثبات وجود خدا می¬پردازند عبارتند از:

1. برهان علّی

2. برهان امکان و وجوب

3. برهان نظم

4. برهان حرکت

5. برهان معجزه

برخی از این دلایل از قوت بیشتری برخوردارند. به عنوان مثال فیلسوفان اسلامی معتقدند برهان صدیقین، مهم ترین و قوی ترین برهان بر وجود خداوند است. در مقابل در میان دینداران غربی آنچه بیشتر مورد توجه قرار گرفته است "برهان وجودی" است. در ادامه به هر یک از این دلایل اشاره خواهم کرد.

محمد علیزاده

 

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی