تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4463
بازدید دیروز : 7590
بازدید هفته : 12912
بازدید ماه : 66190
بازدید کل : 10457945
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 16 / 5 / 1394


 آیا انتساب مسجد مقدس جمکران به امام زمان(عج) از مبانی تاریخی متقنی برخوردار است؟

فیروز صمدی

یکی از مکان های مقدس و منتسب به امام زمان (عج) مسجد مقدس جمکران است که در شش کیلومتری شهر مذهبی قم قرار دارد. این مسجد بیش از یک هزار سال پیش به فرمان آن حضرت در بیداری ـ نه در خواب ـ تأسیس گردید که جلوه گاه عنایات و کرامات امام زمان (عج) و میعادگاه منتظران و شیفتگان قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله) است.

مرحوم میرزا حسین نوری در کتاب نجم الثاقب درباره ی تاریخچه ی تأسیس مسجد جمکران چنین می نویسد:

شیخ فاضل حسن بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین (از تألیفات شیخ صدوق) بنای مسجد جمکران را به این عبارت نقل کرده است:

شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانی می گوید: من شب سه شنبه 17 ماه مبارک سال 393 هـ ق در خانه ی خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند برخیز و خواسته ی امام مهدی(عج) را اجابت کن که تو را می خواند. آنها مرا به محلی که اکنون مسجد (جمکران) است آوردند.

حضرت مهدی مرا به نام خواندند و فرمودند: «برو به حسن بن مسلم بگو: این جا زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمین های دیگر برگزیده و شریف کرده است تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کرده ای ...».

حسن بن مثله عرض کرد: سید و مولای من! مرا در این باره نشانی لازم است; زیرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمی پذیرند. امام فرمودند: «تو برو رسالت خود را انجام بده، ما در این جا، علامتی می گذاریم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سید ابوالحسن و بگو تا بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چندساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند و باقی وجوه را از رهق به ناحیه ی اردهال که ملک ماست، بیاورد و مسجد را تمام کند و نصف رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند. مردم را بگو تا به این (مکان روی بیاورند) و چهار رکعت نماز در این جا بگذارند: دو رکعت تحیّت مسجد در هر رکعتی یک بار سوره ی حمد و هفت بار سوره ی «قل هو الله احد» ]بخوانند[ و تسبیح رکوع و سجود را هفت بار بگویند; و دو رکعت نماز صاحب الزمان بگذارند، (به این تربیت) که در هنگام خواندن سوره ی [حمد چون به (ایاک نعبد و ایاک نستعین) برسند، آن را صد بار بگویند و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند، تسبیح رکوع و سجود را نیز هفت بار بگویند. هنگامی که نماز تمام شد، تهلیل (لااله الاالله) بگویند و تسبیح فاطمه ی زهرا(علیها السلام) را بگویند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش بفرستند». پس از آن، حضرت به من اشاره کردند که برو! چون مقداری راه پیمودم، مرا صدا کردند و فرمودند: «در گله ی جعفر کاشانی (چوپان) بُزی است، باید آن بز را بخری; اگر مردم پولش را دادند با پول آنان خریداری کن وگرنه پولش را خودت بپرداز. فردا شب آن بز را بیاور و در این (محل) قربانی کن و گوشت آن را بر بیماران و کسانی که مرض صعب العلاج دارند انفاق کن که حق تعالی همه را شفا دهد. آن بز أبلق است، موهای بسیار دارد، هفت نشان سفید و سیاه، هر یکی به اندازه ی یک درهم، در دو طرف آن; سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر است». آن گاه به راه افتادم.


 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 16 / 5 / 1394

اگر بچه‌ها را نياوريد ، اذيت مي‌شوم‌
جام جم آنلاين: درباره انديشه حضرت امام‌ره سخن گفتن كار مشكلي است. مخصوصا در باب انديشه و روش‌هاي تربيتي ايشان، زيرا وسعت وجود، ظرافت فكر و انديشه حضرت امام‌ره در بخش تربيتي افكار ايشان تجلي يافته است. اگر براي افكار امام‌ره‌هرمي تصور كنيم، مسائل تربيتي در قاعده و امور ديگر به طرف راس هرم قرار دارند و همه بر اين قاعده و پايه متكي هستند و با روح تربيت زنده‌اند. نظام تربيتي مورد نظر حضرت امام‌ره متاثر از ويژگي‌هاي انسان كامل است.

انسان كامل كه مطلوب نظر دين مبين اسلام بود و جلوه‌اي از تمام صفحات حق الهي و جلوه‌گاه نور مقدس حق تعالي است. به عقيده آن حضرت، اساس عالم بر تربيت انسان است و تربيت انسان در راس همه امور است. اين مساله خود، بيش از پيش، اهميت تربيت را مي‌نماياند و اين‌كه تربيت در راس همه امور بوده و اساس عالم برتربيت انسان است. 

انديشه‌ها و رهنمودهاي تربيتي حضرت امام(ره) درباره تربيت كودكان ، نشأت گرفته از تعاليم اسلامي و توجه به محيط فرهنگي در همين راستا قابل بررسي و تحليل است.تاكيد حضرت امام راحل بر اين اصل است كه فطرت انسان خوب است و اين مربيان (محيط) هستند كه مي‌توانند بچه‌هاي انسان يا شيطان تربيت كنند.

در انديشه‌هاي امام توجه داشتن به خداوند، محور فعاليت‌هاي تربيتي است و امام با تاكيد مكرر بر اين امر لزوم توجه به كودك در سال‌هاي اوليه رشد (نقش مادر) برنامه‌ريزي تربيتي براي شكل دادن به رفتار كودك، خانواده و نقش مكان‌هاي آموزشي در پرورش اعتقادات و معيارهاي ارزشي (مدرسه)، را از محورهاي اساسي تربيت دانسته‌اند. در اين مقاله براي شناخت بيشتر با انديشه‌هاي تربيتي حضرت امام‌ره به روش‌هاي تربيتي آن حضرت اشاره كرده‌ايم . 

تربيت از نظر امام از اهميت فوق‌العاده برخوردار بوده است، لذا پيوسته آن را با توجه به آثار آن گوشزد مي‌كردند و فقدان آن را به خطر بزرگ تعبير مي‌نمودند. و مي‌فرمودند: «از خطر مغول هم بالاتر است». «انساني كه از طرف خداي تبارك و تعالي آمده براي همين تربيت بشر و براي انسان‌سازي آمده، تمام كتب انبياء خصوصا كتاب مقدس قرآن كريم كوشش دارند چه با اين كه انسان را تربيت كنند، براي اين‌كه با تربيت انسان، عالم اصلاح مي‌شود. 

آنقدر كه انسان تربيت شده براي جوامع مفيد است، هيچ ملائكه و هيچ موجودي آن قدر مفيد نيست، اساس عالم بر تربيت انسان است، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبياء آمده‌اند براي اين‌كه دين عصاره بالقوه را بالفعل كنند و انسان يك موجود الهي بشود.» «انسان اگر درست بشود همه چيز عالم درست مي‌شود.»

«علم و دانش اگر در كنار آن تربيت نباشد مضر است. تربيت كنيد مهم تربيت است، علم تنها فايده ندارد، علم تنها مضر است.»

مسامحه و سهل‌انگاري در تعليم و تربيت خيانت به اسلام و جمهوري اسلامي و استقلال فرهنگي يك ملت و كشور است و بايد از آن احتراز كرد. تربيت از نظر امام به قدري اهميت دارد كه مي‌فرمايند: «در صورتي‌كه امر دائر باشد، بين علم و تربيت و اين‌كه كدام [را] رها كنيم، بايد علم رها شود.»

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 16 / 5 / 1394

روش ها و الگوهاي آموزش

قرآن روش هايي را براي تعليم بيان مي كند كه مي توان از آن براي دانش علوم مختلف بهره برد. در اين بخش برخي از روش هاي تعليمي قرآن بيان مي شود:
1- ارائه الگو؛ ارائه نمونه عيني، از روش هاي قرآن در تعليم معارف و دانش هاست. در آياتي از قرآن بيان شده است كه چگونه پرسشگري مي تواند زيانبار باشد و فرد را با دشواري هاي چندي مواجه سازد. (مائده آيات 101 و 102) در حقيقت مي توان از اين روش قرآني به صورت تعميمي بهره برد و در آموزش به نمونه هاي عيني و قابل دسترسي براي متعلمان اشاره كرد تا آنان با آشنايي با نمونه ها بتوانند رفتار و منش خود را تنظيم و هماهنگ سازند.
2- استفاده از تشبيه؛ قرآن كريم براي عيني و قابل فهم كردن مطالب و آموزه ها از تشبيه معقول به محسوس استفاده مي كند. بنابراين بر معلمان و آموزگاران است كه در بيان مطالب معقولي كه دور از دسترس و يا انديشه متعلمان است، از روش تشبيه بهره جويند. قرآن در بيان اعمال كافران بيان مي دارد كه اگر بخواهيم آن را تبيين و روشن كنيم مي بايست اعمال ايشان را همانند خاكستري در برابر باد همانند نماييم كه در گذر تندباد و طوفاني سهمگين قرار گرفته است. چنان كه در بيان سخن و كلام طيب و پاك، آن را به درخت پرباري همانند مي كنند كه اصل و ريشه آن ثابت است و شاخه هاي آن در آسمان قرار گرفته و همگان از آن بهره مي برند درحالي كه سخن ناپاك و خبيث همانند درختي برآمده از زمين است كه ريشه در خاك ندارد و قرارگاهي براي آن نيست تا بر پايه هاي خويش بايستند و ديگران از بر و بار آن بهره مند گردند. (ابراهيم آيات 18 و 24 و 26)
3- استمرار تعليم؛ گوشزد كردن پياپي رهنمودها و دانش ها و تكرار آن از روش هاي تعليمي قرآن است. از اين رو گفته شده است كه الدرس حرف و التكرار الف؛ درس يك حرف است ولي هزار بار تكرار لازم دارد تا جا بيافتد و قرار گيرد. تكرار و استمرار در تعليم همانند قطرات آبي است كه بر صخره هاي سخت و مرمرين فرو مي ريزد و درنهايت نقشي بر آن مي آفريند و در دل آن جاي مي گيرد. (قصص آيه 51)
4- بيان فلسفه و علت حكم؛ جهت تفهيم دقيق شاگردان، قرآن از روش بيان فلسفه و علت احكام استفاده مي كند. به عنوان نمونه در بيان حكم آرام سخن گفتن مي فرمايد كه بلند سخن گفتن موجب مي شود كه فرد از سخن گوينده بگريزد و آن را ناخوش و زشت شمارد؛ چنان كه صدا و سخن خر را زشت و ناهنجار مي شمارد.(لقمان آيه 19)
5- تنوع بيان؛ بيان مطالب به شيوه هاي متفاوت و مختلف، روشي كارساز است كه قرآن در تعليم و تربيت خود برگزيده است. در آيات زيادي سخن از اين است كه قرآن يك مسئله را به شكل آيات مختلف بيان مي كند. اين مسئله در اصطلاح قرآني به تصريف آيات مشهور است. قرآن بيان مي دارد كه هدف از تصريف آيات و بيان متنوع يك مسئله به اشكال مختلف براي امكان بخشي فهم و درك دقيق مسئله و مطلب براي مخاطب و شنونده آن است.(انعام آيه 65 و نيز 105)
6- طرح سؤال و پرسش؛ از روش هاي مفيد و كاربردي قرآن براي آموزش و تعليم، بهره گيري از طرح سؤال و پرسش است. قرآن در بيان و تبيين بسياري از مسايل سخت و پيچده با طرح پرسش مي كوشد تا در ذهن مخاطب انگيزه و چالشي را برانگيزد تا در جستجوي پاسخ برخيزد. اين گونه مي شود كه پس از تلاش پرسش شونده، امكان استقرار و جا افتادن مطلب براي او بيش از پيش فراهم مي گردد. (انعام آيات 63 و 64 و ابراهيم آيه 10)

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 16 / 5 / 1394

مفهوم تعليم و تعلم

تعلم به معناي ياد گرفتن و دانش آموختن است؛ چنان كه تعليم به معناي آموختن و آموزش دادن است. (فرهنگ نامه ها مانند لغت نامه دهخدا جلد 4 ص 5971 و فرهنگ فارسي ج 1 ص 1103) تعليم و تعلم برگرفته از واژه علم و از مشتقات آن است كه در باب تفعيل و تفعل (ثلاثي مزيد) به كار رفته است تا معناي آموزش دادن و نيز آموزش گرفتن را بيان دارد. مشتقات واژه علم در قرآن بسيار آمده است. در بسياري از آيات قرآن خداوند خود را معلم و آموزگار معرفي كرده است. به عنوان نمونه در آيه 2 سوره الرحمن مي فرمايد: «الرحمن علم القرآن»؛ خداوند رحمان، قرآن را آموزش و تعليم داده است و يا در سوره علق آيه 4 و 5 مي فرمايد:«اقرء و ربك الاكرام الذي علم بالقلم علم الانسان مالم يعلم»؛ بخوان! و پروردگار تو بس گرامي است همان كسي كه با قلم انسان را آموزش داد؛ به انسان چيزي را كه نمي دانست، آموخت.

كسب هويت و ماهيت انساني

در بينش و تحليل قرآني، حكايت آموزگاري خداوند و آموزش ديدن انسان، حكايت هويت و ماهيت انساني است. به اين معنا كه انسان به جهت همين آموزش ديدن مستقيم از سوي پروردگار است كه به مقام انسانيت و در نتيجه خلافت الهي بر هستي از قرارگاه زمين دست يافت.در تحليل قرآني آدمي به سبب دانش و معارفي كه به تعليم الهي آموخته شرافت يافته است و مستحق سجده همه كائنات از فرشتگان و پست تر از ايشان قرار گرفته است. اين آموزش انسان به اين علت است كه همگي از وي آن چه را كه به طور مستقيم قابليت ادراك آن را نداشته اند، بياموزند. در اين بينش حتي آناني كه قابليت داشته نيز نيازمند رهنمون هاي بشري هستند تا به مقام كمالي خود دست يابند؛ زيرا تنها انسان است كه به علم و دانش اسماي الهي و تعليم مستقيم خداوندي توانسته است ظرفيت ها و توانمندي هاي خود را به طور كامل بروز و ظهور دهد و به خلاقيت الهي دست يابد و به عنوان واسطه در فيض عمل كند و نقش پروردگاري در طول را به عنوان ولايت به عهده گيرد. اين نقش تنها به سبب دانشي است كه آموخته است. از اين جاست كه اهميت و ارزش تعلم و نيز تعليم دانسته مي شود.

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 15 / 5 / 1394

توحيد فطري
فطرت در لغت به معناي سرشت يا طبيعت و در اصطلاح به معناي غريزه معنوي هر انسان مي باشد، انسان داراي دو نوع غريزه است:
1 ـ غرايز مادي که براي تامين احتياجات مادي در درون انسان نهفته است مانند حب ذات، تشنگي، گرسنگي، ترس، اميد و ...
2 ـ غرايز معنوي مانند کمال طلبي، نوع دوستي، ايثار و از خود گذشتگي، احسان و شفقت، و بالاخره وجدان اخلاقي، که اين غرايز در وجود انسان براي عبور از مرز حيوانيت و رسيدن به کمال واقعي نهاده شده است.

فطرت يا غريزه معنوي
غريزه معنوي يا فطرت يعني آنچه انسان را از خود مي يابد و نياز به فراگيري در مورد آن ندارد.
نفطرت يکي از منابع الهام بخش معرفت و شناخت است، گاهي از اين منبع شناخت به قلب نيز تعبير مي شود و با عقل که مرکز تفکر و ادراکات نظري است تفاوت روشني دارد و همه اينها شاخه هاي يکي درخت و ثمره هاي شجره مبارکه روح انسان هستند.
اين فطرت معنوي در وجود هر انساني هست فقط گاهي حجابهاي ظلماني مانع بروز آن مي شود و بعثت انبياء و آمدن امامان معصوم براي رفع اين حجابها و رشد اين فطرت الهي بوده است و گرنه هر انساني با فطرت پاک توحيدي به دنيا مي آيد. فاقم وجهک للدين حنيفا فطره الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلک الدين القيم و لکن اکثر الناس لا يعلمون 1 ملتزم و پذيرا باش دين حقي که خداوند آفرينش انسانها را بر اساس آن قرار داده است که هيچ تبديل و دگرگوني در آفرينش خداوند نيست اين است دين و آيين محکم ولي اکثر مردم نمي دانند.

فطرت در روايات
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: کل مولود يولد علي الفطره حتي يکون ابواه يهود انه او ينصر انه 2 رسول خا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود هر نوزادي بر فطرت (توحيد و اسلام) متولد مي شود و اين فطرت همچنان هست تا پدر و مادر او را به آيين يهود يا نصرانيت بار آورند.
عن زراره قال سالت ابا عبداْ عليه السلام عن قول الله عزوجل فطره الله التي فطر الناس عليها قال: فطرهم جميعا علي التوحيد.3 زراره مي گويد از امام صادق عليه السلام از تفسير قول خداي عزوجل (فطره الله...) پرسيدم، حضرت فرمودند: خداوند همه را بر فطرت خداشناسي آفريد.
از امام صادق عليه السلام سوال شد مقصود از فطرت در آيه مذکور چيست؟ حضرت فرمودند: مقصود اسلام است که وقتي خداوند پيمان بر توحيد و شناسايي خود را از بشر گرفت نياز به دين را هم در وجودشان قرار داد.4
عن علي بن موسي الرضا صوالت الله عليه عن ابيه عن جده محمد بن علي بن الحسين عليهم السلام في قوله: فطره الله التي فطر الناس عليها قال هو لا اله الا الله محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم علي امير المومنين عليه السلام الي هينا التوحيد.5 امام رضا عليه السلام از پدرشان و ايشان از جدشان امام باقر عليه السلام نقل کرده که فرموده مقصود از (فطره الله ...) لا اله الا الله محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم علي امير المومنين عليه السلام است. يعني اعتقاد کامل به توحيد، باورمندي به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و امامت و ولايت علي عليه السلام را در بر دارد.
ابو بصير از امام باقر عليه السلام نقل کرده که فرمودند منظور از آيه فاقم وجهک للدين حنيفا ولايت است. 6
در نتيجه مي بينيم هر انساني در وجود خود احساس نياز به آفريدگار مي کند و اين حالتي است که خداوند در سرشت و فطرت انسانها قرار داده است اين مساله اي است که حتي دانشمندان غير مسلمان هم به آن اعتراف کرده اند که به نمونه هايي از آن اشاره مي کنيم.

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 15 / 5 / 1394

هنگامى كه يك شتر، به بركت انتساب به حضرت صالح واعجاز الهى مقدّس ‍ مى شود، آيا يك قطعه زمين نمى تواند به بركت در آغوش گرفتن پيكر اولياى خدا مقدّس شود؟!
ذكر يا علىّ و يا حسين 
وهّابى ها مى گويند: هر ذكرى جز ((يا اللّه ))، شرك است ، گرچه ((يا محمّد)) باشد! اصولا هر گونه استمدادى از غير خدا شرك است .
بايد پرسيد: اگر يا حسين گفتن شرك است . پس اين سخن فرزندان حضرت يعقوب عليه السلام كه آمدند خدمت پدر و گفتند: (يا ابانا استغفر لنا)(252) پدر جان از خداوند بخواه ما را ببخشد، حكمش چيست ؟ اگر بگوييد: حضرت يعقوب عليه السلام زنده بود كه از او استمداد كردند، مى گوييم : حسين بن على عليهما السلام نيز زنده است ، زيرا قرآن مى فرمايد: (و لاتحسبنّ الّذين قُتلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربّهم يرزقون )(253) و گمان نكنيد كسانى كه در راه خدا كشته شده اند، مرده اند، بلكه زنده ودر پيشگاه پروردگار خود روزى مى خورند.
گنبد و بارگاه 
مى گويند: ساخت گنبد و بارگاه شرك است !
مى گوييم : اوّلا ما گنبد را نمى پرستيم ، اگر گنبدى را مى سازيم مى خواهيم اعلام كنيم كه زير آن مردى الهى و موحّد مدفون است . گنبد علامت بندگى خداست ، نه علامت شرك .
ثانيا ساختن مسجد و بارگاه بر مزار و قبور بزرگان الهى در متن قرآن آمده است . قرآن در نقل ماجراى اصحاب كهف مى فرمايد: هنگامى كه ماجراى اصحاب كهف بر ملا شد، مردم براى ديدن آنها شتافتند، ولى آنها را مرده يافتند، هر كس پيشنهادى كرد؛ يكى پيشنهاد كرد كه بر روى آنها، بناى يادبودى ساخته شود. ديگرى پيشنهاد كرد كه مسجدى بر روى غار بنا كنيم . اين پيشنهاد پذيرفته شد.(254) اين خود الگوى خوبى است براى همه ما كه اگر بناست ، بناى يادبودى بسازيم ، چه بهتر كه بناى مفيد و ارزنده اى بسازيم . در برخى شهرها بناى يادبودى مى سازند كه داراى مفهوم روشنى نيست و با فرهنگ ما سازگارى چندانى ندارد.
حال كه ساختن مسجد كنار قبور اوليا، در متن قرآن آمده است ، بنابراين ساخت مساجد و حرم ، كه محلّ عبادت و راز و نياز و تلاوت قرآن است ، در كنار و بر روى قبور ائمه ، چه اشكالى دارد؟!
ثالثا ساختن گنبد به جاى سقف مسطّح ، كارى عقلائى و منطقى و هنرى است . زيرا گنبد از زيباترين و بهترين و بااستحكام ترين نوع معمارى است .
طلاكارى گنبد و ضريح نيز نشان دهنده عشق به اهل بيت عليهم السلام است ، خداوند به پيامبرش مى فرمايد: (قل لا اسئلكم عليه اجرا الاّ المودّة فى القربى )(255) بگو: من چيزى به عنوان مزد رسالت از شما مطالبه نمى كنم ، مگر دوستى با اهل بيت من . در واقع طلا كارى گنبد و ضريح ، نوعى ابراز علاقه و محبّت به اهل بيت پيامبر و تعظيم شعائر و تشكّر از آنهاست . علاوه بر آنكه نوعى زينت وزيبايى است و زيبايى نيز هيچ ايراد و اشكالى ندارد، بلكه امرى پسنديده است .
الحمدللّه ربّ العالمين

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 15 / 5 / 1394


نشانه هاى اخلاص 
1- نداشتن انتظار تشكّر
 
قرآن الگوى اخلاص را كسانى مى داند كه بعد از آنكه غذاى مورد نياز خود را آن هم به هنگام افطار و در شب هاى پى درپى به محرومان جامعه (يتيمان ، اسيران و...) دادند، گفتند: ما از شما نه انتظار جزا و پاداش داريم و نه توقّع مدح و تشكّر.
(225) بنابراين ، اگر شخصى در برابر عملى كه انجام مى دهد از مردم انتظار تعريف داشته باشد واگر كسى از كار او تشكّر نكرد پشيمان شود، اخلاص ندارد و لازم است در نيّت خود تجديد نظر كند.
2- مصونيّت از طوفان غرائز
 
نشانه ديگر اخلاص اين است كه عواطف وغرائز شخصى ، در حركت انسان اثر نكند. اميرمؤ منان على عليه السلام هنگامى كه در جنگ ، دشمن را بر خاك افكند تا او را به قتل برساند، دشمن به روى امام آب دهان پرتاب كرد. حضرت عصبانى شد وبه همين دليل صبر كرد تا حالت طبيعى خود را به دست آورد، سپس دشمن را كشت وفرمود: صبر من به خاطر آن بود كه در انجام فرمان خدا، عواطف و غرائز شخصى و عصبانيّتى را كه به خاطر توهين به من دست داده بود، دخالت ندهم .
3- پشيمان نشدن
 
انسان با اخلاص از كارش پشيمان نمى شود، گرچه به هدفش نرسد و هيچ گاه احساس ناكامى نمى كند، زيرا هر كارى كه انجام مى دهد براى خداست و اجر او محفوظ است ، بنابراين ، كارى به شكست و پيروزى ندارد و عقده اى نمى شود، زيرا ريشه تمام عقده ها ناكامى است و انسان با اخلاص هرگز ناكام نيست ، چون كام خود را از رضاى خدا و مقبول شدن نزد او مى گيرد و با خيال راحت زندگى مى كند.
پاسخ به چند شبهه
در پايان بحث شرك ، مناسب ، بلكه لازم است به برخى شبهات كه بر عليه شيعيان و عقايد و اعمال آنها القا مى گردد پاسخ گفته شود.
اخيراً وهّابى ها، تبليغات سوئى را بر عليه شيعه به راه انداخته و برخى اعمال شيعيان را شرك دانسته و آنها را مشرك معرّفى مى كنند. با صرف ميليون ها دلار وريال ، صدها كتاب بر عليه شيعه و معتقدات آنها تاءليف و در حدّ وسيعى چاپ و در ميان مسلمانان ، خصوصا در ايّام حج توزيع كرده اند.
وهّابى ها توسّل را شرك مى دانند، روضه خوانى و برگزارى مراسم جشن و عزا را بدعت مى دانند. به سلام ها و لعن هايى كه در زيارتنامه ها وارد شده است معترضند. طواف به دور ضريح ائمه را بدعت مى دانند. و اعتراض مى كنند كه چرا ((ياحسين )) مى گوييد!
قبل از ورد به بحث ، تذكّر اين نكته ضرورى است كه فرق است ميان وهّابى و سُنّى ، ما با برادران مسلمان خود از اهل سنت ، مساءله اى نداريم . تمامى مسلمانان همانند انگشتان يك دست هستند. هر چند انگشتان يك دست ، هر يك داراى خاصّيت و امتيازى است ، امّا همه در برابر تجاوز دشمن ، جمع شده و مشتى مى گردند بر سينه او.
ما در اينجا به يارى خداوند، برخى از اين شبهات را مطرح كرده و به آنها پاسخ مى گوييم .
توسّل
 
آيا توسّل به پيامبر و اهل بيت اوعليهم السلام شرك است ؟
با اندكى دقّت در اطراف خود، متوجّه مى شويم كه گردش امور هستى ، بر اساس ‍ اسباب و وسايل و به تعبيرى ديگر توسّل است . آب و مواد غذايى از طريق ريشه ، تنه و شاخه درخت ، به برگ آن مى رسد و ريشه درخت از طريق برگ ، نور و هوا را دريافت مى كند.
باران كه مى بارد، به واسطه ابر است وابر به وسيله گرم شدن آب دريا در اثر نور خورشيد ايجاد مى شود.
در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم : ((اَبى اللّه ان يجرى الاشياء الاّ بالاسباب ))
(226) خداوند از اين كه كارها بدون سبب و علّت جريان پيدا كند، اِبا دارد. خداوند براى هر كارى واسطه و علّتى قرار داده است .
هر چند شفا و درمان از خداست ، (و اذا مرضت فهو يشفين )
(227) امّا همين شفا را خداوند در عسل قرار داده است ؛ (فيه شفاء للنّاس )(228)
هر چند خداوند كارها را تدبير مى كند، (يُدبّر الامر)
(229) امّا فرشتگان واسطه تدبير او هستند. (فالمدبّرات امراً)(230)
در مورد توسّل قرآن مى فرمايد: (و ابتغوا اليه الوسيلة )
(231) وسيله اى براى نزديكى به خدا جستجو نماييد. حال ، آن وسيله كدام است ؟
خداوند در اين آيه ، نوع وسيله را براى ما مشخّص نكرده و به صورت مطلق فرموده است . لذا وسيله ، شامل هر چيزى كه ما را به خدا نزديك كند، مى شود.
توسّل حضرت آدم
حضرت آدم پس از آنكه از بهشت اخراج گرديد، ساليانى را به گريه ، زارى ، توبه و انابه گذراند، سپس كلماتى را از طرف پروردگارش دريافت كرد و به آن كلمات متوسّل شد. قرآن مى فرمايد: (فتلقّى آدم من ربّه كلمات فتاب عليه )
(232)
فخر رازى و بسيارى از مفسران اهل سنت گفته اند كه مراد از ((كلمات )) كه حضرت آدم به آنها متوسّل گرديد، نام پيامبر و اهل بيتش بوده است . و آن كلمات اين چنين بود:
((الهى يا حميد بحقّ محمّد، يا عالى بحقّ علىّ، يا فاطر بحقّ فاطمة ، يا محسن بحقّ الحسن ، يا قديم الاحسان بحقّ الحسين و منك الاحسان ))
واسطه قراردادن پيامبر و اوليا
 
وهّابيون مى گويند: اگر نام كسى را در كنار نام خدا ببريد شرك است !
در حالى كه اگر اين سخن آنها درست باشد، خداوند نعوذ باللّه خود مشرك است . زيرا در آيه 74 سوره توبه مى فرمايد: (وما نقموا الاّ اغناهم اللّه ورسوله من فضله ) خداوند و پيامبرش آنها را بى نياز نمودند. و در جاى ديگر مى فرمايد: (اللّه يتوفّى الانفس )
(233) خداوند جان ها را مى گيرد. و در جاى ديگرى مى فرمايد: (يتوفّاكم ملك الموت )(234) ملك الموت جان شما را مى گيرد. بنابراين واسطه داشتن ، نه تنها شرك نيست ، بلكه اساس هستى بر مبناى واسطه است .
توسّل به پيامبر و اهل بيت او
 
وهّابى ها مى گويند: پيامبر كه مُرد، مُرد، خاك شد و جماد گرديد!
در پاسخ مى گوييم :
اوّلاً ما اين مطلب را قبول نداريم . ثانياً، بر فرض محال ، قبول كرديم ، ما به مقام پيامبر متوسّل مى شويم و مقام زنده و مرده ندارد. مقام ابوعلى سينا محفوظ است چه زنده باشد و چه نباشد.
علاوه بر آن كه ما معتقديم كه پيامبر و اهل بيت او ائمّه ما زنده اند، قرآن مى فرمايد: (و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون )
(235) و گمان مبريد كسانى را كه در راه خدا كشته شدند، مرده اند، بلكه آنها زنده و در پيشگاه خداوند روزى مى خورند.
شهدا نه تنها زنده اند، بلكه قرآن مى فرمايد: (فرحين بما اتاهم اللّه من فضله ) آنها به خاطر نعمت هايى كه خداوند به آنها داده است ، خوشحالند.
(236)

سالى در مدينه باران نباريد، خليفه دوّم به عبّاس عموى پيامبر براى نزول باران متوسّل شد و گفت : خداوندا! ما در زمان پيامبر به او مراجعه مى كرديم و حالا به عموى او متوسّل مى شويم .

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 15 / 5 / 1394

دوستی امامت با ذوی القربی در قرآن ؛ سوره شوری،آیه 23

[سوره شوری:آیه 23]

«ذٰلِکَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» 
اين همان [پاداشى‌] است كه خدا بندگان خود را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند [بدان‌] مژده مى‌دهد. بگو: من بر اين [رسالت‌] مزدى از شما نمى‌خواهم مگر محبت و دوستى خويشان [و اهل بيت‌] را. و هر كس نيكى كسب كند براى او در آن نيكى مى‌افزاييم. بى‌تردیذ خدا آمرزنده ی قدرشاس است(.بهرام پور)

 

1-اطيب البيان في تفسير القرآن   

[سوره الشورى (42): آيه 23]
ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (23)
اين فضل بزرگ كه روضات الجنات است و از براى آنها «ما يشاءون عند ربهم» است چيزى است كه خداوند بشارت مي دهد بندگان خود را بكسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح دارند بفرما من از شما اجرى و مزدى طلب نمى‏ كنم مگر مودت و محبت ذى القربى را و كسى كه بجا آورد حسن ه‏اى زياد مي كنيم براى او نيكويى را محققا خداوند غفور و شكور است.
..........
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ كلام در اين جمله در چند مقام واقع مي شود
مقام اول- در اينكه در بسيارى از آيات در حق انبياء تصريح دارد كه ميگفتند ما از شما اجر نمي خواهيم اجر ما با خدا است بعلاوه گفتيم كه تبليغ بر انبياء واجب است و اجرت بر واجبات حرام است چرا در اين آيت اجرت قرار داده مودت ذوى القربى را.
جواب: اين معنى اينست: مودت ذوى القربى دخيل در ايمان است و معنى اين است كه توقع از شما ايمان شماست و مودت، ذوى القربى محقق ايمانست لذا ميفرمايد قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ- سبأ آيه 46-.
مقام دوّم: در مراد از ذوى القربى مفسرين عامه تأويلاتى دارند بعضى گفتند مراد ذى القربى شخصيت است يعنى هر كس نسبت بارحام و خويشاوندان خود مودت داشته باشد بعضى گفتند مراد قريش هستند بعضى گفتند مراد اولاد عبد المطلب هستند لكن بضرورت دين اسلام و نص اخبار متواتره مراد اهل بيت پيغمبر (ص) على و فاطمه و حسن و حسين (ع) و در بسيارى از اخبار ائمه اطهار صلوات اللَّه عليهم اجمعين هستند.
مقام سوّم: مسئله مودت و محبت غير از مسئله وصايت و خلافت و امامت است، مودت و محبت از ضروريات دين اسلام است و مخالف آن مثل نواصب و خوارج از اسلام خارج هستند و احكام كفر بر آنها بار مي شود از نجاست بدن و وجوب قتل و عدم غسل و كفن و دفن و صلوة بر آنها و اما وصايت و امامت از ضروريات مذهب است و مخالف آن از ايمان خارج است و لو احكام اسلام بر آن بار است و از اين بيان تكليف عايشه و طلحه و زبير و اصحاب جمل و معاويه و اصحاب صفّين و يزيد و لشكر كربلا و بنى اميه و بنى عباس و اشباه آنها معلوم مي شود.
وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً در اخبار بسيارى داريم تفسير فرموده اقتراف حسنه را به مودّت ذى القربى و البته اين افضل افراد است و آيه عموم دارد تمام حسنات را شامل است

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 15 / 5 / 1394

دوستی امامت با ذوی القربی؛ سوره فرقان، آیه 57

[فرقان، آیه 57]

«قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا»

بگو: من بر اين رسالت اجرى از شما طلب نمى‌ كنم مگر كسى كه بخواهد راهى به سوى پروردگار خود در پيش گيرد [كه همين مزد من است‌](بهرام پور)

1- أطيب البيان في تفسير القرآن

[سوره الفرقان (25): آيه 57]
قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِيلاً (57)
بفرما سؤال نمى ‏كنم از شما از براى رسالت من هيچگونه اجرى مگر كسى كه بخواهد اتخاذ كند و بگيرد بسوى پروردگار راهى و سبيلى.
(قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ) اين مقاله تمام انبياء و رسل بوده به امت خود كه تصور نشود كه پيغمبران طمع به مال آنها دارند و نظرشان به استفاده ماديست و در بسيارى از آيات دارد در مقاله نوح (إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ) يونس آيه 72، هود آيه 41 و در مقاله هود (إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي) هود آيه 53 و نيز در حق نوح مي فرمايد:
(إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِينَ) شعراء آيه 109 و همچنين در حق لوط و شعيب به همين عبارت آيه 164 و آيه 180 و در سوره سبأ آيه 47 در حق حضرت رسالت (إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ).
(اشكالان اول: اين آيات مخالفت دارد با آيه شريفه (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏) شورى آيه 22.                       
جواب اولا: مراد از عدم سؤال اجر مال و منافع ماديست و اما امور دينى بخصوص امرى كه ايمان منوط باو است مانعى ندارد مثل اينكه بفرمايد: من توقع مالى از شما ندارم جز اينكه ايمان بياوريد.
و ثانيا: اين مودت ذوى القربى به نفع آنها است چنانچه مى ‏فرمايد: (ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ)
اشكال دوم: اين آيات منافيست با آيه خمس و انفال كه مي فرمايد:
(وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ الاية) انفال آيه 42 و مي فرمايد:
(قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ) انفال آيه 1 و همچنين قطايع ملوك، بطون اوديه رؤس جبال و غير اينها.
جواب اولا اين امور داخل در جمله بعد است (إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِيلًا) از جمله حقوقيست كه در اموال قرار داده مثل مصارف حج، زكاة، صله رحم، صدقات، عبادات ماليه.
و ثانيا عطف فرمود به اللَّه همين نحوى كه خدا اجر خدايى نمى ‏طلبد رسول هم اجر رسالت نمى ‏طلبد و امورى است كه خداوند براى رسولش مقرر فرموده مثل سهم ذوى القربى چنانچه در خبر است (الارض كلها للامام) 

2-تفسير نور

[سوره الفرقان (25): آيه 57]
قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِيلاً (57)
بگو: از شما هيچ گونه مزدى در برابر رسالتم درخواست نمى‏ كنم، مگر (اين كه) كسى بخواهد (با راهنمايى من) به سوى پروردگارش راهى در پيش گيرد.
نكته‏ ها:
قرآن درباره‏ ى پاداش زحمات پيامبر اسلام (صلوات اللَّه عليه) چند نوع تعبير دارد كه در دعاى ندبه، همه ‏ى آيات اين موضوع در كنار هم آمده است:
پاداش من بر خداست. «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ» «1» پاداش من محبّت اهل بيت من است. «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» «2» پاداش من قرار گرفتن شما در خط خداست. «يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِيلًا» «3» پاداشى كه خواستم به نفع خود شماست. «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ» «4» زيرا مودّت رهبران معصوم كليد و رمز قرار گرفتن در خط خدا مى ‏باشد و بهره‏ بردن مردم از انتخاب چنين راهى، به سود خود آنان مى ‏باشد، پس سود مادّى براى شخص پيامبر در كار نيست.

  

منابع: 

1- أطيب البيان في تفسير القرآن
2-تفسير نور

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 15 / 5 / 1394

شرایط امامت در قرآن؛سوره بقره،آیه 256

[ سوره بقره: آیه 256 ]

«لاَ إِکْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لاَ انْفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌»

در دين اجبارى نيست چرا كه راه از بيراهه آشكار شده است. پس هر كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، يقينا به محكم‌ ترين دستاويز دست آويخته است كه هرگز نخواهد گسست، و خداوند شنواى داناست(بهرام پور)

 

1-ترجمه اسباب نزول

لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ ... (آيه 256). محمد بن احمد بن جعفر مزكى با اسناد از سعيد و او از ابن عباس روايت مى ‏كند كه زنان انصار هرگاه بچه ‏شان نمى ‏ماند نذر مى ‏كردند كه اگر بچه زنده ماند به يهود بسپارندش. موقعى كه بنى نضير از مدينه رانده شدند از اين بچه‏ ها نزد آنان بود. انصار گفتند: يا رسول اللّه (ص) اولاد ما چه مى ‏شود؟ و آيه فوق نازل شد. سعيد بن جبير گويد: يعنى هر كس خواهد يهودى بماند و هر كس خواهد مسلمان شود.
مجاهد گويد: آيه بالا درباره مردى از انصار نازل شد كه غلام سياهى را به نام صبيح داشت و مى‏ خواست وى را بالاجبار مسلمان سازد.
سدّى گويد يكى از انصار به نام ابو الحصين دو پسر داشت. زمانى تجار شام به مدينه روغن آوردند و موقع بازگشت دو پسر مذكور نزد ايشان رفته تحت تأثير تبليغ تجار شام مسيحى شدند و همراه ايشان راهى شام گرديدند. ابو الحصين پيغمبر (ص) را از ماجرا با خبر نمود و گفت: به دنبالشان مى ‏روم. آيه مزبور نازل شد و پيغمبر (ص) فرمود: خدا آن دو را از ما دور كرد (يا دور كند) كه اولين كافر شدگان‏ اند و اين پيش از نزول آيه قتال بود و با آمدن سوره برائه و دستور نبرد با اهل كتاب، آيه مورد بحث نسخ گرديد.
مسروق گويد: مردى از طايفه بنى سالم بن عوف دو پسر داشت كه پيش از بعثت پيغمبر (ص) مسيحى شده و به شام رفته بودند، و پس از آمدن پيغمبر (ص) به مدينه همراه كاروان مسيحى كه خوراكى حمل مى‏ كرد به مدينه آمدند. پدر نزد پسران رفته بديشان درآويخت و گفت: به خدا رهايتان نكنم تا مسلمان شويد. امتناع ورزيدند.
داورى نزد پيامبر بردند. مرد گفت: يا رسول اللّه (ص) چگونه ناظر آن باشم كه به جهنم بروند؟ آيه بالا نازل شد و مرد از پسرانش دست برداشت و به راه خويش رفتند.
ابو اسحاق احمد بن مقرى با اسناد از مجاهد روايت مى ‏كند كه عده ‏اى از يهوديان بنى قريظه و بنى نضير بچه به رضاع مى‏ گرفتند. موقعى كه بنى نضير به فرمان پيغمبر (ص) مجبور به خروج از مدينه شدند، فرزندان رضاعى ايشان در طايفه اوس گفتند: ما همراه خويشاوندان رضاعى خويش مى‏ رويم و يهودى مى ‏شويم و خانواده‏ هايشان مانع گرديده مى‏ گفتند بمانيد، و مى ‏خواستند به اكراه مسلمان‏شان كنند، و آيه بالا نازل شد

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 14 / 5 / 1394

زمانی که متوجه شدید صفحات چاپ شده توسط چاپگر لیزری دارای رگه هایی در سراسر صفحه  شده اند، باید متوجه شوید ممکن است زمان جایگزینی تونر کارتریج فرا رسیده باشد.

در این مقاله ما به شما می گوییم چگونه تونر کارتریج پرینتر لیزری خود را عوض کنید.

 زمانی که شما می خواهید از صفحات یک گزارش در کمتر از ده دقیقه چاپ بگیرید ، ناگهان می بینید تمام صفحاتی که در حال چاپ هستند یا به طور کامل سیاه شده اند یا فقط تصویری مه آلود از صفحات به دستتان رسیده است. خب ، اگر با این مشکل مواجه شدید ، می توانید مطمئن باشید که وقت آن رسیده است که تونر کارتریج چاپگر خود را عوض نمایید. بیشتر مردم نمی دانند اما روند تعویض تونر کارتریج بسیار ساده است.

 

تعویض تونر کارتریج پرینتر لیزری :

• در اولین لحظه که شما متوجه وجود مشکلاتی در کیفیت صفحه چاپ شده می شوید و در میابید که مشکل از تونر کارتریج شما می باشد ، باید به قسمت منو سیستم خود رفته و گزینه ی جایگزین شدن تونر چاپگر را انتخاب کنید.

• به محض این که این کار انجام شد، در چاپگر شما گزینه های مختلفی مشاهده می شود. به طوری که شما می توانید انتخاب کنید کارتریج شما نیاز به جایگزینی دارد یا نه. در این زمان شما باید گزینه ی جایگزینی کارتریج را انتخاب کنید. هنگامی که شما این گزینه را انتخاب می نمایید، کارتریج در داخل چاپگر به جلو می چرخد.

• بعد شما باید درپوش یا پوشش چاپگر را باز کنید. اگر شما نمی دانید دقیقا چگونه باید این کار را انجام دهیدبهتر است به کتابچه راهنمای دستورالعمل ها که همراه چاپگر است و یا برگه ی راهنمایی که در جعبه کارتریج برای تعویض وجود دارد ، مراجعه کنید .هنگامی که در یا پوشش چاپگر را باز کردید  باید خودتان کارتریج قبلی را از داخل چاپگر بیرون بیاورید ، یعنی تونر کارتریج قبلی را حذف کنید.

 

 

• بعد از این شما باید تونر جدید کارتریج را از جعبه خود بیرون آورده  و به آرامی آن را تکان دهید .این نکته بسیار مهم است که به یاد داشته باشید تونر کارتریج به نور بسیار حساس است و نباید اجازه دهید که در معرض نور خورشید و یا حتی نور مصنوعی قرار گیرد زیرا می تواند باعث خراب شدن کارتریج گردد . بنابراین هنگامی که شما کارتریج را از جعبه خارج می کنید ، باید نوار محافظ آب بندی را از روی آن بکنید.

• الان میتوانید کارتریج جدید را به پرینتر لیزری وصل کنید.برای اطمینان از اتصال کارتریج، ضروری است آن را کمی به پایین فشار دهید تا کارتریج در محل مناسب خود قرار گرفته و در جایش قفل شود.

 

• شما به همین راحتی تونر کارتریج خود را عوض کرده اید ،حالا می توانید درب چاپگر را ببندید . برای اطمینان از این موضوع که کارتریج به درستی لود شده است ، می توانید به طور آزمایشی یک یا دو صفحه پرینت از چاپگر لیزری بگیرید.

بسیار مهم است که هنگام تعویض تونر کارتریج دقت کنید که خودتان را رنگی نکنید ،مخصوصا زمانی که لباس رسمی (غیر از لباس کار تعمیر کاری ) به تن دارید  و یا از گرفتن تونر در دست خود اجتناب نمایید ، زیرا ممکن است دستتان رنگی شود ، در این زمان بلافاصله دست یا لباس رنگی شده را با آب سرد شستشو دهید.

همچنین مطمئن شوید کارتریجی را که از جعبه در آورده اید و به چاپگر نصب نموده اید درست همانند کارتریج قبلی بوده و آن کارتریجی را که از چاپگر خارج کرده اید، در جعبه بگذارید، زیرا شما به تونر کارتریج به منظور صرفه جویی در هزینه ها برای مدت طولانی نیاز خواهید داشت . هنگامی که شما کارتریج پرینتر خود را تعویض کردید، می توانید کارتریج های قدیمی را به سازنده ارسال نمایید،به طوری که بتوان دوباره از آن استفاده نمود ( دوباره آن را شارژ کرد).

حالا شما یادگرفته اید چگونه تونرکارتریج چاپگر لیزری تان را عوض کنید. این یکی از ساده ترین وظایف شما است و از این پس ،هر زمان چاپگر شما دچار این مشکل شد، به آسانی می توانید در یک لحظه این مشکل را حل کنید.

ممکن است تعویض تونر برای اولین بار کمی کثیف به نظر برسد اما با تمرین کردن روند تعویض دستتان می آید.

برای اطمینان از صحت کار می توانید یک نسخه آزمایشی چاپ کنید و آنگاه خواهید دید که دیگر رگه ها و نشانه های غیر قابل درک در صفحه چاپ شده وجود ندارد.

موضوعات مرتبط: آموزشی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 14 / 5 / 1394

 

 علت نا مرتب بودن حروف الفبا در صفحه کلید

سوال بسیار رایجی که برای اکثرکاربران مطرح می شود این است که  "چرا کلید های صفحه کلید به ترتیب حروف الفبا نیست ؟" فکر می کنید پاسخ این سوال چیست؟ از طریق این مقاله می توانید جواب این سوال را پیدا کنید!

 

اگر شما مدتی از یک کامپیوتر استفاده کرده باشید ، قطعا متوجه این واقعیت شده اید که طرح بندی صفحه کلید کامپیوتر و نوع کلمات آن مطابق با ترتیب حروف الفبای زبان انگلیسی نیست.  پیدا کردن یک منطق برای چنین آرایش حروف در صفحه کلید دشوار است ، این طور نیست؟

شما برای استفاده از حرف باید جای آن حرف مورد نظر را روی صفحه کلید پیدا کنید!

 

برای مثال، الفبای'A' را در نظر بگیرید، قطعا ایده آل این است که کلید شروع در سطر اول صفحه کلید باشد؟ اما این طور نیست. حرف "" A در هیچ کجای سطر اول دیده نمی شود، بلکه در ابتدای سطر دوم وجود دارد!!!!!!

این ترتیب حروف به اسم 6 حرف اول از صفحه کلیدQWERTY نامیده می شود.بنابراین دلیلی پشت این ترتیب وجود دارد.حال دلیلی که وجود دارد چیست؟

 

دلیل به ترتیب الفبانبودن کلید های صفحه کلید :

برای درک منطق این نوع آرایش حروف ، یعنی آرایشQWERTY ، باید به عقب برگردیم به اواخر قرن 19 ، زمانی که بین اختراع ماشین تحریر و کامپیوتر تقریبا نیم قرن فاصله وجود داشت.

ماشین تحریر یک دستگاه ساده بود که توسط Sholes CL در سال 1873 اختراع شد. ماشین تحریر از میله های فلزی به نام میله type تشکیل شده بودند که هر میله type، تصویر آینه از یک حرف یا کاراکتر در پایان آن بود.دراین میله type، تمام حروف از A تا انتها به گونه ای برای تایپیست ها قرار گرفته بود که به آسانی بتوانند حروف روی صفحه کلید را نگاه کنند و تایپ را بسیار سریع انجام دهند. اما در این روش یک مشکل "طبیعی" وجود داشت و آن ترتیب حروف بود. ابزاری که در گذشته برای تایپ کردن سریع ساخته شده بود، از میله های type چوبی مجاور هم بود، که کار را با تلاش های اضافی تایپیست به صورت دستی زیاد می کرد. این مشکل بیشتر برای کلیدهای مجاور هم که اغلب زیاد مورد استفاده قرار می گرفتند وجود داشت.

برای مقابله با این مشکلSholes لیستی از تمام حروف در زبان انگلیسی را تهیه نمود و پس از مطالعه بر روی آن طرح جدیدی را ارائه داد. هدف از این طرح این بود که حروف درگیر باهم ،دور از هم روی صفحه کلید قرار گیرند ،در نتیجه با این روش از گرفتار شدن میله های type با هم جلوگیری می شد.

با این حال برخی از مردم معتقدند که هدف از توسعه صفحه کلید QWERTY ، صرفا بهم زدن  توالی حروف الفبا در صفحه کلید می باشد ، به گونه ای که تایپیست ، مجبور شود موقع تایپ  کردن  زمانی را برای نگاه کردن به هرحرف اختصاص دهد. اما با توجه به نحوه قرار گفتن میله های مربوط به هر حرف در ماشین تحریر های قدیمی ، به همراه بهم ریختگی حروف و کم شدن سرعت تایپ ، احتمال برخورد میله های typeمجاور که به صورت شیب دار و کنار هم در صفحه کلید قرار داشتند ، کمتر می شد!

 

 

با ورود کامپیوتر در سال 1940میلادی، این دستگاه های جدید و پیشرفته که قبلا وعده آن را داده بودند، همه چیز را راحت تر کردند و به سرعت جایگزین ماشین های تحریر شدند. با این حال  یک مشکل اساسی وجود داشت : نحوه ی عملکرد ماشین های تحریر موجود در شرکتها و سازمانها  با کامپیوترهای جدید تفاوت داشت. در این وضعیت آنها خواستار این شدندکه کار با ماشین های جدید را به آنها آموزش دهندو از آنجا که تنها ملاک آموزش پول بود فقط عده ی محدودی می توانستند از این دوره های آموزشی کامپیوتر استفاده نمایند و  بسیاری از مردم عادی که توان پرداخت هزینه این آموزش ها را نداشتند برای آموزش کامپیوتر در نظر گرفته نمی شدند. به این منظور برای رفع این مشکل، صفحه کلید کامپیوتر را شبیه به صفحه کلید ماشین تحریر آن زمان طراحی کردند و این طرح از آن زمان تا امروز باقی ماند و به عنوان طرحQWERTY تبدیل به استاندارد صنعتی شد.

موضوعات مرتبط: آموزشی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 14 / 5 / 1394

 

16 ترفند برای حداکثر استفاده از باتری لپ تاپ

در صورتی که شما نیز لپ تاپ دارید احتمالأ تاکنون شرایطی را تجربه کرده اید که امکان اتصال لپ تاپ به برق را نداشته و اجبارأ از باتری لپ تاپ خود استفاده کرده اید. بسته به نوع لپ تاپ ها در صورت داشتن شارژ کامل ، لپ تاپ شما در حدود 2 ساعت و نیم با باتری کار خواهد کرد. اما نکاتی بسیار ساده هستند که با رعایت آنها به شکل قابل توجهی کارایی باتری لپ تاپ شما افزایش پیدا خواهد کرد و در لحظات بحرانی به کمک شما میایند. در این ترفند قصد داریم به معرفی 16 نکته برای حداکثر استفاده از باتری لپ تاپ بپردازیم که کارکرد باتری شما را از 2 ساعت به 4 ساعت کاملأ تضمین میکند
1-
به طور مرتب Defrag کنید - هر چه هارد دیسک شما سریعتر عمل کند فعالیت کمتری میکند و در نتیجه میزان بهره برداری اش از انرژی باتری شما کاهش می یابد یکی از راه های مناسب برای بهبود عملکرد هارد دیسک Defrag کردن آن در زمان های متوالی و منظم است، پس در اینکار کوتاهی نکنید
2-
نور LCD را کاهش دهید - امروزه 99 درصد لپ تاپهایی که در بازار عرضه می شوند این قابلیت را دارند که نور LCD یا نمایشگر آنها را تنظیم کنید بهتر است زمانی که از باتری استفاده می کنید روشنائی LCD خود را روی کمترین حد ممکن قرار دهید، برخی از مدلها قابلیت کاهش میزان فعالیت CPU و بهره برداری اش از منبع تغذیه به شکل بهینه را دارا هستند اینگونه قابلیتهای جانبی لپ تاپ تان را در حین استفاده از باتری فراموش نکنید
3-
برنامه هایی که به صورت پنهانی و در پس زمینه اجرا می شوند را متوقف کنید - اگر آنتی ویروسی دارید که به صورت اتوماتیک شروع به اسکن کردن هاردتان می کند یا ابزاری مثل Google Desktop روی سیستم شما نصب است که به صورت دائم در حال ایندکس کردن فایلها و بررسی هاردتان است و… آنها را از کار بیاندازید. همه ی این موارد باعث فعالیت بیشتر CPU و کاهش کارایی باتری می شوند. همه ی ابزارهایی که اینگونه عملکردی دارند را در زمانی که از باتری استفاده می کنید غیر فعال نمائید
4-
سخت افزارهای اضافی را جدا کنید - ماوس های USB برخی از انواع Cool Disk ها و… را فراموش نکنید چون اینها نیز به منبع تغذیه نیاز دارند و از باتری شما استفاده خواهند کرد
5-
حافظه ی رم بیشتری به لپ تاپ خود اضافه کنید - هر چه حافظه ی Ram شما بیشتر باشد پروسه هایی که در حافظه ی مجازی یا Virtual Memory سیستم تان بارگذاری می شود کمتر خواهد بود، از آنجایی که حافظه مجازی و پروسه های موجود در آن هارد دیسک را درگیر می کنند باعث استفاده ی بیشتری از باتری شما می شوند در حالی که داشتن رم بیشتر اصلا سبب استفاده ی انرژی بیشتر نخواهد شد. از طرفی وقتی بخواهید برنامه هایی سنگین که نیاز به حجم بالایی از Virtual Memory دارند اجرا کنید داشتن مقدار بیشتری از حافظه رم می تواند به شما کمک بزرگی برساند و میزان مصرف انرژی را کاهش دهد
6-
هارد دیسک بر CD یا DVD درایو ارجحیت دارد- هر چقدر که هارد دیسک منبع تغذیه شما را ببلعد به پای CD یا DVD درایوها نمی رسد، ضمن اینکه وجود یک CD در داخل درایو حتی اگر در حال استفاده نباشد نیز می تواند هر از گاهی مزید بر علت گردد، اگر واقعا احتیاج دارید از یک CD یا DVD در زمانی که در حالت باتری قرار دارید استفاده کنید بهترین راه حل تهیه یک image از آن و اجرای image مذکور توسط نرم افزارهای درایو مجازی است
7-
پین های باتری خود را تمیز نگه دارید - بد نیست هر از گاهی پین های باتری خود را تمیز کنید این امر سبب نقل و انتقال بهتر و کامل تر جریان بین باتری و لپ تاپ میگردد و کارایی بهتر و بیشتر مجموعه می گردد
8-
از باتری خود مراقبت کنید - مراقبت از باتری نیز شرط مهمی است اگر از باتری زیاد استفاده نمی کنید فراموش ننمائید هر دفعه که باتری را شارژ میکنید این شارژ را بایستی هر دو یا سه هفته یکبار مورد استفاده قرار دهید در غیر اینصورت خیلی سریعتر از چیزی که فکرش را بکنید باتری دچار اشکال می شود. از طرفی شارژ یک باتری Li-on (لیتیومی) نباید هرگز به صورت کامل خالی شود و خالی شدن کامل شارژ باتری فقط در مورد مدلهای قدیمی توصیه می شود
9-
سیستم را Hibernate کنید نه Standby - قرار دادن لپ تاپ در وضعیت Standby در فاصله های زمانی که به آن نیازی نیست آنهم در حین استفاده از باتری می تواند سبب کاهش مصرف انرژی شود و از طرفی وقتی به آن نیاز شد بلافاصله کارتان را از سر بگیرید اما وضعیت Hibernate تقریبا سیستم را خاموش نگه می دارد و در زمان نیاز به آن به همان سرعت حالت Standby فعالش میکند
10-
به کاهش دمای لپ تاپ کمک کنید - هر چه دمای لپ تاپ شما کاهش یابد عملکرد بهتری خواهد داشت و هر چه عملکردش سریعتر و بهتر باشد کارایی باتری اش بیشتر خواهد شد، لذا همواره شبکه های ورودی و خروجی هوای لپ تاپ تان را تمیز کنید و لپ تاپ را در وضعیتی قرار دهید که هوا به شکل مناسبی در آن جریان پیدا کند
11- Power Options
ویندوز را تنظیم کنید - به Power Options در کنترل پنل ویندوز بروید و آن را به شکلی که مناسب می دانید تنظیم کنید اگر Power Schemes را در این قسمت روی Max battery قرار دهید به صورت اتوماتیک تنظیماتی برگزیده می شوند که می توانند سبب حداکثر کارایی باتری شوند
12-
کارهای اضافی و همزمان را حذف کنید - اگر در وضعیت باتری زمانی که مشغول تایپ یک نامه هستید تصمیم گرفتید MP3 گوش کنید بهتر است از MP3 player خود استفاده کنید تا لپ تاپتان دلیلش هم که واضح است
13-
لپ تاپ مناسب خود را بخرید - اگر واقعا کسی هستید که طول عمر باتری برایتان حیاتی است بهتر است برای مدلهایی هزینه کنید که باتری شان کارایی بیشتر و قوی تر دارند مسلما برای اینگونه مدلها و این نوع باتری ها بایستی هزینه های اضافی را تقبل کنید
14-
شارژ و دی شارژ باتری - اکثر باتری های لپ تاپ های امروزی از نوع Li-on هستند و نیازی به اینکار ندارند ولی اگر از مدلهای خیلی قدیمی استفاده می کند دی شارژ کامل باتری و شارژ مجددش هر 15 روز توصیه می شود
15-
قابلیت Auto save را خاموش کنید - در حین کار با ابزارهایی مثل Word مایکروسافت و… قابلیت ذخیره اتوماتیک یا auto save را غیرفعال کنید این قابلیت سبب می شود هارد دیسک شما به صورت دائم درگیر باشد. اگر نگران این هستید که باتری تمام شود و هر آنچه انجام داده اید ذخیره نشده از بین بروند می توانید در همان قسمت Power options تنظیمات را به گونه یی تعریف کنید که در حین تمام شدن باتری سیستم Hibernate شده و اطلاعات شما دفعه ی بعدی که به جریان الکتریسته دسترسی داشتید مجددا در دسترستان باشد
16-
کاهش فعالیت کارت گرافیک - پائین آوردن رزلوشن صفحه نمایش و غیر فعال کردن اسکرین سیورهای تجملی و … می توانند سبب فعالیت کمتر کارت گرافیکی و در نتیجه افزایش کارایی باتری لپ تاپ گردند.

 

موضوعات مرتبط: آموزشی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 14 / 5 / 1394

برای شناخت یاران و پیروان پیامبر اعظم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بهترین میزان قرآن کریم است.خداوند سبحان بخشی از ویژگی های یاران پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) را در آخر سوره فتح چنین بر شمرده است

«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِیمًا[فتح/ 29] محمد فرستاده خدا است و كسانی كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند، پیوسته آنها را در حال ركوع و سجود می‏بینی، آنها همواره فضل خدا و رضای او را می‏ طلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است، این توصیف آنها در تورات است، و توصیف آنها در انجیل همانند زراعتی است كه جوانه ‏های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته، تا محكم شده، و بر پای خود ایستاده است، و به قدری نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتی وامی دارد! این برای آن است كه كافران را به خشم آورد، خداوند كسانی از آنها را كه ایمان آورده ‏اند و عمل صالح انجام داده ‏اند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.»

اگر بخواهیم افراد و جریان هایی که در خط و راه پیامبر اعظم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) هستند را بشناسیم، بهترین معیار، کلام خداوند عزیز است؛ که ویژگی های یاران اسلام ناب محمدی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را در قرآن کریم برشمرده است.حضرت حق اولین ویژگی یاران پیامبر اعظم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را شدت و سرسختی با کافران ذکر فرموده است. «وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ كسانی كه با او هستند، در برابر كفار سرسخت و شدید هستند.» بنابراین کسانی که با کفار و دشمنان اسلام هم نشینی و سازش دارند و با رژیم غصبی اسرائیل و آمریکا طرح دوستی می ریزند، از خط اصیل اسلام ناب بسیار فاصله دارند و در عمل این آیه قرآن کریم را نادیده گرفته و پایمال می کنند. آنها که نسبت به مؤمنین با شدت و با کافران نرمش و سازش برخورد می کنند و در حقیقت اشداء علی المؤمنین رحماء علی الکفار هستند و عکس این آیه عمل می کنند. این جریان ها در عمل نسبت به مسلمین و برادران دینی خشونت می ورزند و آنها را مورد هجوم و قتل قرار می دهند و بجای ضربه به صهیونیست ها، با آنها همکاری می کنند.

موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 14 / 5 / 1394

در فرهنگ اصطلاحات دینی به مجموعه اعتقاداتی که شامل اعتقاد به توحید، نبوت، معاد و امامت می‌شود «اصول دین» و به اعمالی که هر کس بر اساس اعتقادت خود انجام می‌دهد«فروع دین» گفته می‌شود.

 آدمی باایمان و اعتقاد به معارف ضروری یک دین، در زمره پیروان آن دین قرار می‌گیرد، و درصورتی‌که برخی از اعتقادات پایه‌ای دین را منکر شود، از دین خارج می‌شود و اعمال او مقبول نخواهد بود.[۱]از سوی دیگر، انسان‌ها به میزان معرفت و ایمانشان نسبت به اعتقادات، به دستورات دینی عمل می‌کنند و درجه قبولی اعمال در پیشگاه خداوند نیز به معرفت و ایمان شخص وابسته است.ازاین‌رو همواره علماء و مراجع تقلید تأکید می‌کنند که اصول دین تحقیقی است [۲]؛ به این معنا که هر کس در حد توان و فهم خود به اعتقاد صحیح درباره آنها برسد، تا هم از انحراف در اعتقادات در امان بماند و هم با کمترین شبهه‌ای که از سوی دشمنان ایجاد می‌شود، عقیده خود را از دست ندهد.

لذا با توجه به اینکه ممکن است انسان در هنگام آموزش و یادگیری مسائل اعتقادی و یا در خلال معاشرت‌های اجتماعی، انحرافی در مجموعه عقاید او ایجادشده باشد ضروری است تا هر از چند گاهی به شخصی که اسلام‌شناس و مورد اعتماد است و در عقاید دینی او انحرافی وجود ندارد مراجعه کرده و اعتقادات خود را در حضور وی مطرح نماید تا در صورت انحراف و اشتباهی در آنها، به تصحیح عقاید خود اقدام نماید.بررسی تاریخی نیز نشان می‌دهد که در عصر ائمه اطهار (علیهم السلام) شیعیان به حضور ایشان می‌رفتند و عقاید خود را به آن حضرات عرضه می‌کردند تا از صحیح بودن آنها و درست بودن دین خویش مطمئن شوند و تا پایان عمر بر همان اعتقاد، ثابت‌قدم بمانند. [۳]

حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه‌السلام) ازجمله افرادی است که علیرغم آنکه خود از افراد مورد اعتماد ائمه اطهار (علیهم‌السلام) است و از دانشمندان و محدثان بزرگ شیعه، به حضور امام هادی (علیه‌السلام) می‌رود و عقاید خود را به آن حضرت عرضه می‌دارد تا از صحیح بودن آنها اطمینان یابد.
این دانشمند بزرگ در حضور امام، به بیان اصول اعتقادی خود و مسایلی در باب توحید، نبوت، امامت و معاد پرداخت و امام هادی (علیه‌السلام) خطاب به او فرمودند: «ای اباالقاسم! قسم به خدا، مطالبی که گفتی، دین خدا است که برای بندگانش برگزیده است، پس بر آن پایدار باش! خداوند تو را بر اعتقاد ثابت در دنیا و آخرت پایدار کند.»[۴]

موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 14 / 5 / 1394

آفریدگار مهربان نعمت هدایت و اسلام را به بشر ارزانی داشته و انسانها را به خانه سلامت دعوت نموده و با مهربانی بندگان را به طریق سلامت و سعادت راهنمایی می کند. او از هیچ نعمتی به او فرو گذار ننموده و برای هدایت بندگان از آسمانها دعوت نامه فرستاده و راه موفقیت را به انسان ها نشان داده است.

«و الله یدعوا الی دار السلام و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم[یونس/ ۲۵] و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مى‏خواند و هر كه را بخواهد به راه راست هدایت مى ‏كند.»یکی از عوامل موفقیت انسان در زندگی، اخلاق خوب و مهربانی با دیگران می باشد. با نگاهی به زندگی انسان های موفق در می یابیم که حسن خلق، مهربانی و برخورد خوب از عوامل موفقیت آنان بوده است؛ و از نمونه های بارز و برتر این موفقیت می توان به پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) اشاره نمود.

روش و سیره پیامبر رحمت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در دعوت به اسلام نرم خویی و مهربانی با مردم است. قرآن کریم دراین باره می فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِینَ[۱۵۹/ آل عمران] پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراكنده مى‏ شدند، پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توكل كن زیرا خداوند توكل‏ كنندگان را دوست مى‏ دارد.» بنابراین نرمخویی و مهروزی رمز موفقیت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در فراگیر نمودن اسلام در جهان است. پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله) موفق ترین افراد در زمینه دعوت به اسلام و اموزه های دینی آن با رافت و مهربانی است، خداوند ایشان را مفتخر به مدال «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ[قلم/ ۴]» نموده است.

نرمش در گفتار در موفقیت انسان و جذب دیگران نقش موثری دارد. رحمت الهی به قدری گسترده است که حتی نسبت به فرعون که سرکشی کرده و با او دشمنی می کند، نیز عنایت و نظر رحمت دارد و به حضرت موسی و هارون فرمان می دهد که با او به نرمی سخن بگویید شاید متذکر شود. «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى [۴۳/ طه] به سوى فرعون بروید كه او به سركشى برخاسته است.» «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَكَّرُ أَوْ یَخْشَى[۴۴/ طه] و با او سخنى نرم گویید شاید كه پند پذیرد یا بترسد.»

موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
برچسب‌ها: مهروزی و موفقیت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 13 / 5 / 1394

جنّ در طواف كعبه و تبعيّت از ولايت
ابوحمزه ثمالى حكايت نمايد:
روزى از روزها در محضر شريف امام محمّد باقر صلوات اللّه و سلامه عليه بودم ، آن حضرت برايم تعريف نمود:
روزى در مناسك حجّ عمره ، مشغول طواف كعبه إ لهى بودم ، چون طواف خود را انجام دادم در حِجر اسماعيل نشسته و مشغول ذكر و دعا گرديدم .
ناگهان متوجّه شدم ، كه يكى از جنّيان از سمت صفا و مروه به سوى كعبه معظّمه الهى در حركت است ، همين كه به حَجَرالا سود رسيد، مشغول طواف حرم گرديد و هفت دور اطراف كعبه الهى طواف كرد.
و سپس نزديك مقام حضرت ابراهيم عليه السلام رفت و بر روى دو پا و قدم هاى خود ايستاد و دو ركعت نماز به جاى آورد.
پس از آن ، حضرت باقرالعلوم عليه السلام در ادامه فرمايشات خود افزود: اين داستان هنگام ظهر واقع شد؛ و عدّه اى از مردم مانند عطاء و دوستانش كه شاهد اين جريان بودند، نزد من آمدند و اظهار داشتند: يا ابا جعفر! آيا اين جنّ را ديدى ؟!
پاسخ دادم : بلى ؛ و آنچه را هم كه انجام داد مشاهده كردم .
پس از آن به ايشان گفتم : اكنون نزد جنّ برويد و به او بگوئيد: محمّد بن علىّ عليهماالسلام پيام فرستاد بر اين كه در همين لحظات ، بندگان خدا وارد مى شوند؛ و اين موقع ، هنگام حضور و اجتماع آنها در اين مكان مقدّس است .
و چون مناسك و اعمال خود را انجام داده اى ، مى ترسم كه مشكلى برايت پيش آيد اگر ممكن است بلند شو و برو.
بعد از آن جنّ سر بر زمين نهاد و سپس سر از سجده برداشت و بلند شد و ناگهان در هوا ناپديد گرديد.(25)
كليد بدبختى و شرارت ها
مرحوم كلينى و ديگر بزرگان آورده اند:
روزى حضرت ابو جعفر، امام محمّد باقر عليه السلام جهت زيارت خانه خدا وارد مسجدالحرام گرديد، در هنگام زيارت و طواف حرم الهى ، عدّه اى از قريش - كه در گوشه اى نشسته بودند - چون نگاهشان به حضرت افتاد، به يكديگر گفتند: اين كيست كه با اين كيفيّت عبادت مى نمايد؟
شخصى به آن ها گفت : او محمّد بن علىّ عليهماالسلام امام و پيشواى مردم عراق است .
يكى از آنان گفت : يك نفر را به نزد او بفرستيم تا از او مسئله اى پرسش نمايد.
پس جوانى از آن ميان داوطلب شد، و همين كه نزد حضرت رسيد، خطاب به ايشان گفت : بزرگ ترين گناه كدام است ؟
امام عليه السلام فرمود: نوشيدن شراب (خمر).
جوان بازگشت ، و جواب حضرت را براى دوستان خود بيان كرد.
دوستان به او گفتند: نزد او باز گَرد، و همين سؤ ال را دو مرتبه مطرح نما.
بنابر اين ، جوان به خدمت امام عليه السلام رسيد، و همان سؤ ال را تكرار كرد، كه بزرگ ترين گناه چيست ؟
حضرت فرمود: مگر نگفتم نوشيدن خمر و شراب بزرگ ترين گناه است ؛ و سپس افزود: شراب عقل اراده انسان را ضعيف و بلكه نابود مى كند؛ و پس از آن كه عقل زايل گشت ، شخص مرتكب اعمالى چون زنا، دزدى ، آدم كشى ، شرك به خدا و ... مى شود.
و خلاصله آن كه نوشيدن شراب ، كليد تمام بدبختى ها و شرارت ها است ؛ و مفاسد آن از هر گناهى بالاتر مى باشد، همانطور كه درخت انگور سعى مى كند از هر درختى بلندتر باشد و بالاتر رود.(26)
چهار مطلب يا مباحثه تكان دهنده
محدّثين و مورّخين به نقل از امام جعفر عليه السلام آورده اند:
روزى هشام بن عبدالملك ، پدرم امام محمّد باقر عليه السلام را نزد خود احضار كرد.
و چون حضرت به مجلس هشام وارد شد، پس از مذاكراتى در مسائل مختلف ، هشام ما را به همراه چند ماءمور مرخّص ‍ كرد.
از مجلس هشام بن عبدالملك خارج و راهى منزل شديم ، در بين راه به ميدان شهر برخورديم كه عدّه بسيارى در آن ميدان تجمّع كرده بودند، پدرم از مامورين هشام - كه همراه ما بودند - سؤ ال نمود: اين ها چه كسانى هستند؟ و براى چه اين جا جمع شده اند؟
يكى از مأ مورين گفت : اين ها علماء و رُهبانان يهود هستند، كه سالى يك بار در همين مكان تجمّع مى كنند و پرسش و پاسخ دارند؛ و آن كه در وسط جمعيّت نشسته ، از همه بزرگ تر و عالم تر مى باشد.
آن گاه پدرم حضرت باقرالعلوم عليه السلام صورت خود را پوشاند و در ميان آن جمعيّت نشست ؛ و من هم نيز صورت خود را پوشاندم و كنار پدرم نشستم .
مأ مورين نيز در اطراف ما شاهد كارهاى ما بودند، در همين بين عالم يهودى از جايش بلند شد و نگاهى به اطراف انداخت و سپس به پدرم حضرت باقرالعلوم عليه السلام خطاب كرد و گفت : آيا تو از ما هستى ، يا از امتّ مرحومه ؟
پدرم اظهار داشت : از امّت مرحومه هستم .
پرسيد: از علماء هستى يا از جاهلان ؟
پدرم فرمود: از جاهلان نيستم .
عالم يهودى مضطرب شد و گفت : سؤ الى دارم ؟
امام فرمود: سؤ الت را مطرح كن ، گفت : دليل شما چيست كه مى گوئيد: اهل بهشت مى خورند و مى آشامند بدون آن كه موادّ زائدى از آنها خارج گردد؟
فرمود: شاهد و دليل آن ، جنين در شكم و رحم مادر است ، آنچه را تناول نمايد جذب بدنش مى شود و موادّ زائدى خارج نمى شود.
عالم يهودى گفت : مگر نگفتى كه من از علماء نيستم ؟
پدرم فرمود: گفتم كه من از جاهلان نيستم .
سپس آن عالم يهودى گفت :: كدام ساعتى است كه نه از ساعات شب محسوب مى شود و نه از ساعات روز؟
فرمود: آن ساعت ، بين طلوع فجر و طلوع خورشيد است .
عالم يهودى اظهار داشت : سؤ ال ديگرى باقيمانده است كه بر جواب آن قادر نخواهى بود؛ و آن اين كه كدام دو برادر دوقلو بودند كه هم زمان به دنيا آمدند و همزمان هلاك شدند، در حالتى كه يكى از آن دو، پنجاه سال و ديگرى صد و پنجاه سال عُمْر داشت ؟
پدرم فرمود: آن دو برادر دوقلو به نام عزيز و عُزير بودند، كه در يك روز به دنيا آمدند؛ و چون عمر آنها به بيست و پنج سال رسيد، عُزَير سوار الاغى بود و از روستائى به نام أ نطاكيه گذر كرد، در حالتى كه تمامى درخت ها خشكيده و ساختمان ها خراب و اهالى آن در زمين مدفون بودند، گفت : خدايا! چگونه آن ها را زنده مى نمائى ؟
در همان لحظه خداوند جانش را گرفت و الاغ هم مُرد و اجسادشان مدّت يك صد سال در همان مكان ماند و سپس ‍ زنده شد و الاغ هم زنده شد و به منزل خود بازگشت ولى برادرش عزيز او را نمى شناخت و به عنوان ميهمان او را به منزل راه داد و خاطره هاى برادرش را تعريف كرد و سپس افزود: بر اين كه او صد سال قبل از منزل بيرون رفت و برنگشت .
سپس عُزير كه جوانى بيست و پنج ساله بود خود را به برادرش عزيز كه پيرمردى صد و بيست و پنج ساله بود معرّفى كرد و با يكديگر بيست پنج سال ديگر زندگى كرده و يكى در سنّ پنجاه سالگى و ديگرى در سنّ صد و پنجاه سالگى وفات يافت .
عالم يهودى ناراحت و غضبناك شد و از جاى خود برخاست و گفت : تا اين شخص در ميان شما باشد من با شماها سخن نمى گويم ، مأ مورين هشام اين خبر را براى هشام گزارش دادند و هشام دستور داد كه هر چه سريع تر ما را به سوى مدينه منوّره حركت دهند.(27)

موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: امام باقر (ع)
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 13 / 5 / 1394

نجات نسل دو پرنده و تسليم نخل خشكيده
جابر بن يزيد جُعفى حكايت كند:
در يكى از سال ها، به همراه حضرت باقرالعلوم عليه السلام رهسپار مكّه معظّمه شدم .
در بين راه ، دو پرنده به سمت ما آمدند و بالاى كجاوه امام محمّد باقر عليه السلام نشستند و مشغول سر و صدا شدند، من خواستم آن ها را بگيرم تا همراه خود داشته باشم ، ناگهان حضرت با صداى بلند، فرمود: اى جابر! آرام باش و پرندگان را به حال خود واگذار، آن ها به ما اهل بيت عصمت و طهارت پناه آورده اند.
عرضه داشتم : مولاى من ! مشكل و ناراحتى آن ها چيست ، كه اين چنين به شما پناهنده شده اند؟!
حضرت فرمود: آن ها مدّت سه سال است كه در اين حوالى لانه دارند و هرگاه تخم مى گذارند تا جوجه شود، مارى در اطراف آن ها هست كه مى آيد و جوجه هاى آن ها را مى خورد.
اكنون پرندگان به ما پناهنده شده تا از خداوند بخواهم كه آن مار را به هلاكت رساند؛ و من نيز در حقّ آن مار نفرين كردم و به هلاكت رسيد؛ و پرندگان در امان قرار گرفتند.
جابر گويد: سپس به راه خود ادامه داديم تا نزديك سحر و اذان صبح به بيابانى رسيديم ؛ و من پياده شدم و افسار شتر حضرت را گرفتم ؛ و چون حضرت فرود آمد، در گوشه اى خم شد و مقدارى از شن ها را كنار زد و در حال كنار زدن شن ها، چنين دعائى را بر لب هاى خود زمزمه مى نمود: خداوندا! ما را سيراب و تطهير و پاك گردان .
ناگهان سنگ سفيدى نمايان شد و امام عليه السلام آن سنگ را كنار زد و چشمه اى زلال و گوارا آشكار گرديد، و از آن آب آشاميدم و نيز براى نماز وضو گرفتيم .
و بعد از خواندن نماز، سوار شديم و به راه خود ادامه داديم تا آن كه صبحگاهان به روستائى رسيديم ، كه نخلستانى كنار آن روستا بود، در آن جا فرود آمديم ؛ و حضرت كنار نخل خرمائى - كه از مدّتها قبل خشك شده بود - آمد و خطاب به آن كرد و اظهار داشت : اى درخت خرما! از آنچه خداوند متعال در درون شاخه هاى تو قرار داده است ، ما را بهره مند ساز.
جابر افزود: ناگهان ديدم درخت خرما، سرسبز و پربار شد و خود را در مقابل امام عليه السلام خم كرد؛ و ما به راحتى از ثمره آن مى چيديم و مى خورديم .
در همين اثنا، يك مرد عرب بيابان نشين كه در آن حوالى بود، وقتى اين معجزه را مشاهده كرد، به حضرت خطاب كرد و گفت : سحر و جادو كرديد؟!
امام عليه السلام در پاسخ ، به آن عرب خطاب نمود و به آرامى اظهار داشت :
اى مرد! به ما نسبت ناروا مده ، چون كه ما از اهل بيت رسالت هستيم ؛ و هيچ كدام از ما ساحر و جادوگر نبوده و نيستيم ، بلكه خداوند متعال از اسامى مقدّسه خود كلماتى را به ما آموخته است كه هر موقع هر چه را بخواهيم و اراده كنيم ، به وسيله آن كلمات ، خداوند متعال را مى خوانيم و تقاضا ميكنيم ، آن گاه دعاى ما به لطف او مستجاب خواهد شد.(16)
دخالت بيجا و خواسته هركس
مرحوم ثقة الا سلام كلينى در كتاب شريف كافى آورده است :
روزى بين امام محمّد باقر عليه السلام و بين يكى از نوه هاى امام حسن مجتبى عليه السلام اختلافى واقع شد.
شخصى ، به نام عبدالملك گويد: من اختلاف آن حضرت و پسر عمويش را شنيدم ، جهت صلح و اصلاح خدمت امام باقر عليه السلام رفتم و چون خواستم در آن زمينه صحبت كنم ، حضرت فرمود: آرام باش و در كار ما دخالت نكن .
جريان ما همانند آن شخص است كه در بنى اسرائيل داراى دو دختر بود، يكى از آن ها را به عقد كشاورزى و ديگرى را به عقد كوزه گرى در آورد.
پس از آن كه هر دوى آن ها به خانه شوهر رفتند، روزى پدر به ديدار دختر و داماد كشاورزش رفت و احوال آنان را جويا شد؟
دختر گفت : شوهرم زراعت كرده است و نياز به آبيارى دارد، اگر خداوند باران بفرستد حال ما خوب است .
سپس به منزل ديگر دختر و دامادش رفت و احوال آنها را پرسيد؟
دختر گفت : شوهرم تعداى كوزه ساخته است و آن ها را بيرون گذاشته تا خشك شده و آماده كوره شوند، چنانچه باران نيايد حال ما خوب خواهد بود؛ پدر ضمن خداحافظى ، دست به سوى آسمان بلند كرده و گفت : خدايا، تو خود به احوال هر دوى آن ها و همچنين به مصلحت ايشان آگاه تر مى باشى .
بعد از آن ، حضرت فرمود: ما نيز چنين هستيم و چنين گوئيم .(17)
همچنين تاريخ ‌نويسان به نقل از سُدير صيرفى آورده اند، كه گفته است :
به زيارت كعبه الهى مشرّف شده بودم ، در آن جا امام محمّد باقر عليه السلام را ملاقات كردم ، حضرت دست مرا گرفت ، و روى به جانب كعبه نمود و اظهار داشت : اى سُدير! مردم موظّف شده اند كه به زيارت اين كعبه سنگى آمده و اطراف آن طواف نمايند؛ و آن گاه بايستى نزد ما اهل بيت رسالت آيند و ايمان و عقايد خود را بر ما عرضه دارند تا ما آن ها را راهنمائى و هدايت نمائيم .
سپس امام عليه السلام اشاره به سينه خويش نمود و فرمود: همانا ولايت ما از هر چيزى مهم تر و بلكه اساس و بنيان هر چيزى است .
و پس از آن ، افزود: اى سُدير! اگر آن دو نفر - ابوحنيفه و سفيان ثورى - نبودند و مردم را به گرد خود جمع نكرده و آن ها را به بى راهه منحرف نمى كردند؛ ما فرصت مناسبى در اين سفر حجّ مى يافتيم ، كه مردم را به حقايق دين و منافع دنيا و آخرتشان راهنمايى كنيم و نسبت به تمام امور مادّى و معنوى آشنا و آگاهشان سازيم .(18)

موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: امام باقر (ع)
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 13 / 5 / 1394

پيشگفتار
به نام هستى بخش جهان آفرين
شكر و سپاس بى منتها، خداى بزرگ را، كه ما را از امّت مرحومه قرار داد و به صراط مستقيم ، ولايت اهل بيت عصمت و طهارت صلوات اللّه عليهم اجمعين هدايت نمود.
بهترين تحيّت و درود بر روان پاك پيامبر عالى قدر اسلام صلى الله عليه و آله ، و بر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ، مخصوصا پنجمين خليفه بر حقّش حضرت ابو جعفر، امام محمّد باقر عليه السلام .
و لعن و نفرين بر دشمنان و مخالفان اهل بيت رسالت كه در حقيقت دشمنان خدا و قرآن هستند.
نوشتارى كه در اختيار شما خواننده گرامى قرار دارد برگرفته شده است از زندگى سراسر آموزنده هفتمين ستاره فروزنده و پيشواى بشريّت ، و پنجمين حجّت خداوند براى هدايت بندگان .
آن انسان برگزيده بر حقّ، كه جامع تمام علوم و فنون بود و مخزن اءسرار و حكمت ها و معارف الهى گشت و لقب ((باقرالعلوم )) را به خود اختصاص داد.
و حضرت رسول صلى الله عليه و آله توسط يكى از اصحاب و ياران باوفايش به نام جابر بن عبداللّه انصارى ، سلام محبّت آميز خود را به پنجمين حجّت و خليفه بر حقّش حضرت باقرالعلوم رساند.
همچنين آن حضرت ضمن بشارت بر ولادت سعادت بخش آن شخصيّت جهانى علم و دانش و اين كه او پنجمين امام و خليفه بر حقّ مى باشد، فرمود:
خداوند متعال نور حكمت و تاءويل و تفسير احكام شريعت را به وجود پربركتش عطا نموده است كه مى تواند تمام علوم و فنون را در تمام جهات تشريح و تحليل نمايد.
بر همين اساس نام او را محمّد باقرالعلوم تعيين نمود، ملائكه عرش الهى به وسيله نور وجودش ماءنوس خواهند بود.
و احاديث قدسيّه و روايات متعدّد در منقبت و عظمت آن امام مظلوم ، با سندهاى متعدّد در كتاب هاى مختلف ، وارد شده است .
و اين مختصر ذرّه اى از قطره اقيانوس بى كران فضائل و مناقب و كرامات آن امام والامقام مى باشد.
كه برگزيده و گلچينى است از ده ها كتاب معتبر(1) در جهت هاى مختلف - عقيدتى ، سياسى ، عبادى ، اقتصادى ، فرهنگى ، اجتماعى ، اخلاقى ، تربيتى ،... - خواهد بود.
باشد كه اين ذرّه دلنشين و لذّت بخش مورد استفاده و إ فاده عموم علاقمندان ، مخصوصا جوانان عزيز قرار گيرد.
و ذخيره اى باشد ((لِيَوْمٍ لايَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ إ لاّ مَنْ اءتىَ اللّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ
لى وَلِوالِدَيَّ وَلِمَنْ لَهُ عَليَّ حَقّ))
 ، انشاء اللّه تعالى .
مؤ لّف
خلاصه حالات هفتمين معصوم ، پنجمين اختر امامت
آن حضرت بنابر مشهور، روز جمعه يا دوشنبه ، سوّم ماه صفر، يا اوّل ماه رجب ، سال 57(2) هجرى قمرى در شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشود.
نام : محمّد، صلوات اللّه و سلامه عليه .(3)
كنيه : أ بوجعفر، أ بوجعفر اوّل .(4)
لقب : باقر، شاكر، هادى ، باقرالعلوم ، امين ، شبيه .
پدر: امام سجّاد، زين العابدين ، علىّ بن الحسين عليهماالسلام .
مادر: فاطمه ، دختر امام حسن مجتبى عليه السلام .
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، كه نقش هر كدام به ترتيب عبارتند از: للّه للّه ((رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً)) ، ((الْعِزَّةُ لِلّهِ)) ، ((الْقُوَّةُ لِلّهِ جَميعا)) .
دربان : جابر بن يزيد جُعفى .
حضرت اوّلين امام و خليفه اى بود كه با استفاده از جوّ عمومى حاكم بر جامعه زمانش - يعنى ؛ شروع كشمكش و درگيرى بنى العبّاس و بنى اميّه - توانست ضمن دفاع از مبانى اسلام و حقوق مظلومان ، حدّاكثر استفاده و بهره را برگيرد.
و در همين راستا - ضمن مبارزاتى كه بر عليه جبّاران و ظالمان داشت - كلاس ها و جلسات مختلف احكام ، تشكيل و حقايق اسلام و تفسير قرآن را نشر داده ، و علوم و معارف الهى را براى جوامع بشرى شكافته و تشريح نمود.
و بر همين اساس يكى از لقب هاى مشهور آن حضرت ، باقرالعلوم - يعنى ؛ شكافنده علوم و فنون - مى باشد.
امام محمّد باقر عليه السلام در سنين دو يا چهار سالگى در صحراى كربلا حضور داشت .
حضرت در هر روز جمعه يك دينار در راه خدا به مستمندان صدقه مى داد و مى فرمود: دادن صدقه در روز جمعه چند برابر ديگر روزها پاداش دارد.
هرگاه براى حضرت مشكلى پيش مى آمد، خانواده خويش را دستور مى داد تا جمع مى نمود؛ و در جمع آن ها به درگاه خداوند دعا مى كرد و آن ها آمّين مى گفتند.
مدّت عمر: آن حضرت حدود چهار سال ، با جدّش امام حسين عليه السلام ؛ و مدّت 38 سال هم زمان در حيات پدرش ، امام سجّاد عليه السلام ؛ و سپس حدود 19 سال امامت و زعامت جامعه اسلامى را برعهده داشت ، كه روى هم عمر با بركت آن حضرت را 57 سال گفته اند.
مدّت امامت : آن بزرگوار روز 12 يا 25 محرّم ، سال 94 يا 95، پس از شهادت پدر بزرگوارش در سنين 38 سالگى به منصب امامت نائل آمد؛ و زعامت آن حضرت تا هفتم ذى الحجّة يا ربيع الا وّل ، سال 114 به طول انجاميد.
شهادت : روز دوشنبه ، هفتم ربيع الا ول يا ذى الحجة ، سال 114 هجرى قمرى (5) به دستور هشام بن عبدالملك به وسيله زهر، توسّط ابراهيم بن وليد - استاندار مدينه - مسموم و به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
محلّ دفن : پس از شهادت ، پيكر پاك و مطهّر حضرتش تشييع ؛ و در قبرستان بقيع در جوار مرقد شريف پدر و عموى بزرگوارش دفن گرديد.
فرزندان : امام محمّد باقر عليه السلام داراى هفت فرزند پسر و دو دختر بوده است .
پادشاهان و خلفاء هم عصر امامتش : وليد بن عبدالملك ، سليمان بن عبدالملك ، عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن عبدالملك ، هشام ابن عبدالملك ، وليد بن يزيد بن عبدالملك ، يزيد بن وليد بن عبدالملك و ابراهيم بن وليد بن عبدالملك .
نماز آن حضرت : دو ركعت است ، در هر ركعت پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه ((شهد اللّه )) خوانده مى شود.
و بعد از آن كه سلام نماز پايان يافت ، تسبيحات حضرت فاطمه زهراء عليهاالسلام گفته مى شود، و سپس تقاضا و درخواست حوائج مشروعه از درگاه خداوند متعال انجام گردد كه ان شاء اللّه برآورده خواهد شد.(6)

موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: امام باقر (ع)
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 13 / 5 / 1394

1. اگر خدا شريكى داشت
لو كان لربك شريك لاتتك رسله .
نامه / 31.
ترجمه :اگر پروردگارت شريكى مى داشت ، فرستادگان آن شريك (يعنى پيامبران آن خدا ديگر) نزد تو مى آمدند.
شرح : خداوند توانائى كه ما را، و اين دنياى پهناور و پر از زيبائى را، آفريده است ، خدايى يگانه و بى همانند است .
تمامى پيغمبرانى كه براى راهنمايى افراد بشر، به ميان مردم آمده اند، با آن كه دينهاى گوناگون آورده اند، سخنهايشان درباره خدا، يكسان و همانند بوده است . همه آنها، به پيروان خود گفته اند كه : خدا يكى است و شبيه و شريك ندارد.
فرزند عزيز، اين را بدان كه اگر غير از پروردگار يگانه و بى شريك ، خدا ديگرى هم وجود داشت ، او را به افراد بشر اعلام دارند، هم مردم را به سوى او دعوت كنند.
ولى در طول ميليونها سالى كه از زندگى بشر مى گذرد، واز ميان 124 هزار پيغمبرى كه براى هدايت مردم آمده اند، هرگز پيغمبرى نگفته است :
من ، از سوى خدايى ، غير از خداى يگانه ، به سوى شما فرستاده شده ام .
همين موضوع ، دليل آشكارى است براى آن كه بدانى : خداى تو، و آفريدگار و همه افراد بشر، و خالق اين جهان بزرگ ، همان خداوند يگانه و بى مانند است كه تمام پيغمبران ، از او سخن گفته اند و همه افراد بشر را، به سوى او دعوت كرده اند

 انگيزه دورى از گناه
لو لم يتوعد الله على معصيته لكان يجب ان لا يعصى شكرا لنعمه . 
ح / 290.
ترجمه :اگر حتى خداوند، بندگانش را،از نافرمانى كردن و گناه ورزيدن نترسانيده بود، باز هم واجب بود كه انسان ، مرتكب هيچ گناهى نشود، تا به اين وسيله ، در برابر نعمتهاى او سپاسگزارى كرده باشد.
شرح : كسيكه گناه ميكند و فرمان خداوند را به جاى نمى آورد، در حقيقت ، نعمت هايى را كه خداوند به او داده است ، تباه ميكند. زيرا چنين كسى ، براى آن كه بتواند گناهى را مرتكب شود، ناچار بايد تمام نيروهائى را كه در وجودش هست ، به كار ببرد. در حاليكه خداوند، اين نيروها را، براى گناه و نافرمانى كردن به او نداده است .
خداوند، اين نيروها را، براى گناه و نافرمانى كردن به او نداده است .
فرزند عزيز، كسى را در نظر بگير، كه مى خواهد، بر خلاف فرمان خداوند، مرتكب گناه شود، و بطور مثال ، دست به دزدى بزند:
تمام اعضاء بدن آن شخص ، بايد وظايف خود را، با تمام نيرويى كه دارند انجام دهند، تا او توانايى انجام چنين گناهى را داشته باشد.
ششهاى او، بايد بطور مرتب هواى تازه را به خود بگيرند، تا او نفس بكشد و زنده بماند، قلبش بايد بطور منظم در حال تپيدن باشد، تا خون به تمام پيكرش برسد و او را زنده نگاه دارد، چشمهايش بايد توانايى ديدن داشته باشند، تا او راه خود را ببيند، پاهايش بايد قادر به حركت و قدم برداشتن باشند، تا او در مسيرى كه با چشمش مى بيند، پيش برود، گوشهايش بايد توانايى شنيدن داشته باشند، تا او صداى نزديك شدن مردم را تشخيص ‍ بدهد و از خطر فرار كند، دستهايش بايد توانايى كار و حركت داشته باشند، تا او درها را باز كند و اشياى را بردارد، مغزش بايد كار خود را انجام دهد،تا ساير اعضاى بدنش از آن فرمان بگيرند، و وظايف خود را اجرا كنند... و اگر يكى از اين اعضاى ، يعنى يكى از اين نعمتهايى كه خداوند به انسان داده است ، كار خود را به درشتى انجام ندهد، شخص گناهكار، قادر به انجام گناه نخواهد بود.
پس مى بينى كه گناهكار، براى آنكه در برابر خداوند، مرتكب گناه و نافرمانى ، شود، از همان امكانات و نيروهايى استفاده ميكند، كه خداوند، آنها را، براى انجام كارهاى درست و نيك به او داده است . به اين ترتيب ، آيا شخص گناهكار، با انجام هر كدام از گناهان خود، و نعمتها و نيروهايى را كه خداوند دارد، تباه و حرام نمى كند؟
البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده ، و آنها را از گناه و نافرمانى ، بيمناك كرده است . ولى اگر خداوند چنين بيم و هشدارى هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود كه به خاطر گناهانش كيفر و مجازات نخواهد ديد، باز هم حق نداشت نعمتهاى خداوند را تباه كند. يعنى در برابر نعمتهاى ديدن ، شنيدن ، بوئيدن ، حركت ، تپيدن قلب ، تنفس ششها، انديشيدن ، توانايى انجام كارهاى گوناگون داشتن ، و هزاران نعمت ديگر، انسان بايد قدرشناس باشد، و به - شكرانه اين نعمتهاى بزرگ و با ارزش ، هرگز مرتكب گناه و نافرمانى خداوند نشود.

3. زندگى دنيوى دليل زندگى اخروى
عجبت لمن اءنكر النشاه الاخرى و هويرى النشاه الاولى .
ح 126/
ترجمه :در شگفتم ، از كسيكه زندگى اين دنيا را مى بيند، و باز زندگى دنياى ديگر (آخرت ) را قبول ندارد.
شرح : كسيكه با درك و دانائى ، در زندگى اين دنيا نظر كند، سراسر دنيا را، پر از نشانه هايى خواهد ديد كه از قدرت آفرينش خداوند حكايت مى كنند. و كسيكه قدرت آفرينش خداوند را، با عقل و بينش برسى كند، هرگز مسئله آخرت و زندگى پس از مرگ را انكار نخواهد كرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف ، به دنياى خود نگاه كنيم ، به روشنى مى بينيم كه انسان و حيوان و گياه ، و بالاخره تمام موجودات زنده اين دنيا، از نيستى به وجود آمده اند. پس خداوند كه قادر بوده است اين زندگى و اين همه موجودات زنده را، ازنيستى به هستى بياورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت كه پس از مرگ و نابودى اين موجودات ، يكبار ديگر آنها را زنده كند.
اگر در زندگى انسان دقت كنيم ، از يك نظر، خواهيم ديد كه خداوند، در همين دنيا هم ، ريشه و اصل زندگى انسانها را دل خاك قرار داده ، و در وقت لزوم ، افراد بشر را، از خاك به وجود آورده است .
ابتدا، ريشه زندگى و اصل وجود ما، در دل همين خاكهاى بيابانى پنهان بوده است . از دل اين خاكها، گندم و برنج و سبزى و ميوه و ديگر گياهان خوردنى و روئيده اند. قسمتى از اين روئيدنيها را، پدر و مادر ما خورده اند. قسمت ديگرى را نيز حيوانات خورده اند، تا زنده بمانند و بزرگ شوند و به صورت غذاى انسان در آيند. يعنى پدر و مادر ما، وقتى گوشت حيوانات را نيز خورده اند، در حقيقت ، از غذايى استفاده كرده اند كه اصل آن ، باز هم از خاك بوده است . به اين ترتيب ، پدر و مادر ما، با خوردن خوراكى هايى ، كه در هر حال ، از زمين بدست مى آيد، به زندگى خود ادامه داده اند و بزرگ شده اند بعد، وجود ما، همچون يك ياخته ، در پشت و شكم آنها، پيدا شده است آنگاه ما شروع به رشد كرده ايم ، صاحب دست و پا و چشم و گوش و مغز و ساير اعضاء بدن شده ايم سرانجام ، به صورت يك انسان كامل ، از شكم مادر، به اين جهان قدم گذاشته ايم . تمام اين مراحل ، از وقتى كه ذرات هستى ما، در دل خاكها بوده ، تا وقتى كه اين ذرات به وجود پدر و مادر منتقل شده و سپس به صورت انسان در آمده است ، با قدرت آفرينش ‍ خداوند طى شده است .
پس مى بينيم كه خداوند، قبلا، يكبار قدرت خود را، در همين دنيا، نشان داده و ما را، از خاك به خود آورده است . به اين ترتيب ، خدايى كه چنين قدرتى دارد، يكبار ديگر هم ، قادر به انجام اين كار خواهد بود. يعنى ، وقتى ما بميريم و به مشتى خاك مبدل شويم ، دوباره ، در روز قيامت ، خداوند ما را، از دل خاكها بيرون مى آورد، و به ماهستى و زندگى مى دهد، تا براى رسيدگى به حساب كارهايمان ، در صف محشر آماده شويم

. در خلوت هم از گناه بپرهيزيد
اتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاكم .
ح / 324.
ترجمه :در خلوت و تنهايى هم ، از گناه و نافرمانى بپرهيزيد، زيرا همان كسى كه گناه شما را مى بيند (يعنى خداوند) خودش نيز درباره آن ، داورى خواهد كرد.
شرح : گروهى از افراد كوته فكر هستند، كه گمان مى كنند اگر در خلوت و تنهايى ، مرتكب گناه شوند، و كسى شاهد گناه آنها نباشد، از كيفر و مجازات در امان خواهند بود. غافل از آنكه خداوند، در همه جا حاضر است ، و در خلوت و تنهايى هم ، شاهد اعمال بندگان خويش است .
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: كسيكه در تنهايى مرتكب گناه مى شوند، مثل كسى است كه در يك كشتى ، داخل اطاقك خصوص خود، نشسته است و كف آن را سوراخ مى كند. گرچه كسى شاهد اين عمل زشت و نادرست نيست ، تا از آن جلوگيرى كند، يا آن شخص را به مجازات رساند، ولى چنين كسى ، مجازات عمل خود را خواهد ديد، زيرا به خاطر كار زشت او، ديگران هم صدمه خواهند ديد. چون سرانجام ، آب دريا، از سوراخ آن اتاقك بلا خواهد آمد، و همه كشتى را، با تمام سرنشينان آن غرق خواهد كرد.
پس گناه ، اگر در خلوت و تنهايى صورت گيرد، هم شخص گناهكار به مجازات خواهد رسانيد، هم به روى جامعه اثر بد خواهد گذاشت .
از سوى ديگر، انسان در رابطه با خدا، بايد بداند كه : هرچند در خلوت و تنهايى مرتكب گناه شود، و كسى شاهد او نباشد، ولى خداوند، او را مى بيند و شاهد گناهان اوست . به اين ترتيب ، شخص گناهكار، در روز رستاخيز، از داورى خداوند توانا و بينا كه خود آن گناه را ديده است - هيچ راه فرارى نخواهد داشت

 

5. رابطه عقل و گفتار
اذا تم العقل نقص الكلام .
ترجمه :هنگامى كه عقل انسان كامل گردد، گفتارش كوتاه مى شود.
شرح : انسان ، هر اندازه كه عقل و شعورش بيشتر شود و به سوى كمال برود، به همان نسبت ، كمتر حرف ميزند و در عوض بيشتر فكر مى كند.
كسانيكه زياد حرف مى زنند و جلوى زبان خود را نميگيرند، عقلشان كم و فكرشان كوتاه است . بهمين دليل ، هنگام سخن گفتن ، درباره آنچه مى گويند، فكر نمى كنند، و هر چه به زبانشان آيد بدون فكر و انديشه ، بيان مى كنند.
اما برعكس ، افراد عاقل ، تا زمانى كه موضوعى را خوب بررسى نكرده اند، و درباره خوب و بد آن نينديشيده اند، سخنى بر زبان نمى آورند. به همين دليل ، شخص عاقل ، كمتر حرف ميزند، چون مقدارى از وقت خود را، به فكر كردن درباره گفتارى كه ميخواهد بر زبان آورد، مى گذراند.
حضرت على عليه السلام ، در جمله ديگرى ميفرمايد: زبان عاقل ، در پشت عقل او قرار دارد.
يعنى : شخص عاقل ، عقل خود را پيش از زبانش به كار مى اندازد. در هر كارى ، اول فكر مى كند، عقل و شعور خود را به كار مى گيرد، و هنگامى كه به درستى سخن خود مطمئن شد، زبان به گفتار مى گشايد. در حاليكه شخص ‍ نادان ، پيش از آنكه فكر خود را به كار اندازد، شروع به حرف زدن مى كند، و چه بسا كه با سخنان بى معنى و حساب نشده اش ، هم خود و هم ديگران را بزحمت و ناراحتى دچار مى سازد


6. حق يكى است
ما اختلفت دعوتان الا كانت احداهما ضلالة
ح / 183
ترجمه : هر گاه در مورد امرى واحد، دو ادعاى مختلف وجود داشته باشد، ناچار، يكى از آن دو گمراهى (باطل ) است .
شرح : بسيار ديده مى شود كه دو شخص ، يا دو گروه ، بر سر يك مسئله اختلاف دارند. به اين معنى كه هر كدام ، در مورد آن مسئله ، ادعايى دارد كه با ادعاى ديگرى مخالف است ، و هر يك نيز، ادعاى خود را صحيح و بر حق ميداند و ادعاى ديگرى را غلط و باطل ميشمارد.
اما، از آنجا كه هميشه حق يگانه است ، و هر چيزى كه بر حق باشد، نمى تواند دو صورت و دو شكل جداگانه داشته باشد و هر دو نيز، درست و بر حق باشند، ناگزير بايد قبول كرد كه دست كم ، يكى از آن دو ادعا، باطل و گمراهانه است .
روشن تر بگوييم : نمى شود كه دو نفر، در مورد يك موضوع دو ادعاى مختلف بكنند، و هر دو نيز درست گفته باشند. يعنى اگر، در چنين مواردى ، يقين داشته باشيم كه هر دو نفر در اشتباه نيستند، پس بايد مطمئن باشيم كه بطور قطع ، فقط يكى از آنها حق ميگويد و ديگرى بر باطل است .
وظيفه كسى هم كه با چنين افراد يا گروههايى روبرو ميشود، آن است كه سخن و عقيده و ادعاى هر دو را، به دقت بررسى كند، تا آنچه را كه بر حق است دريابد، و با انتخاب و پذيرش حق ، از باطل دورى كند.

7 . جامعيت قرآن
و فى القرآن نبا ما قبلكم و خبر ما بعدكم و حكم و ما بينكم .
ح / 313
ترجمه : سرگذشت نسلهاى پيشين شما، و خبرهاى مربوط به نسلهاى آينده شما، و احكام و دستورات به امورى كه بين شما جارى است ، همه در قرآن آمده است .
شرح : آنچه انسان ، در زندگى اين جهانى خود به آن نيازمند است ، بطور كلى ، خارج از اين سه مورد نيست :
* نخست ، ميخواهد بداند كه پدران و مادران و نياكان او، در گذشته ، چگونه بوده اند، چگونه زيسته اند، چه ها مى انديشيده اند،
* آن گناه مى خواهد بداند پس از مرگ او، دنيا چه صورتى خواهد داشت ، و نسلهاى آينده در چه اوضاع و شرايطى خواهند زيست ، و احوال آنها، در دنياى آينده چگونه خواهد بود.
* و سپس مى خواهند بداند: در حال حاضر، در دوران بين گذشته و آينده ، كه خود در آن زندگى ميكند، با مردم چگونه بايد رفتار كند، و امورى را كه بين او و ديگران جارى است ، چگونه سر و سامان دهد، تا به راه نادرست نرود و به طريق آسايش و رستگارى گام بردارد
قرآن مجيد، كلام الهى و آسمانى ما مسلمانان ، كتاب سازنده و روشنگرى است كه اين سه موضوع مهم و حياتى را، براى ما، به روشنى و بدون ترديد يا ابهام ، توضيح داده است .
پس ما، اگر مى خواهيم با درك و آگاهى زندگى كنيم و در منجلاب و گمراهيها فرو نرويم ، و به سوى سعادت گام برداريم ، بايد قرآن را به دقت بخوانيد، معنى آن را درك كنيم ، و مفاهيم آن را دستور زندگى خويش قرار دهيم ، و احكام آن را به كار بنديم

8. خشنودى از كار بدكاران
الراض بفعل قوم كالداخل فيه معم و على كل داخل فى باطل اءثمان اثم العمل به و اثم الرض به . 
ح / 154
ترجمه : هر كس كه به كار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است كه در آن كار، با آنها همراهى كرده است ، هر كس در كار نادرست همراهى كند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همكارى در آن كار نادرست ، و گناه رضايت دادن به انجام آن .
شرح : اسلام ، دينى است كه پيرامون خود را، همواره از زندگى كردن و حصارهاى خلوت و تنهائى و سر بردن در چهار ديواريهاى در بسته ، باز ميدارد. و در مقابل ، همه را به زندگى اجتماعى دعوت ميكند. براى يك چنين زندگى اجتماعى برادرانه ايى ، كه در آن همه نسب به يكديگر وظايف و مسئوليتهايى دارند قوانين كاملى نيز قرار داده ، كه جلوه هاى گوناگون آن ، در تعاليم درخشان اسلامى ديده مى شود.
بر اساس اين قوانين ، خوب بودن و خوب زيستن ، تنها اين نيست كه ما، خود را از همه كنار بكشيم ، و در خلوت و تنهايى مشغول عبادت شويم و كارى به كار ديگران و ساير افراد جامعه نداشته باشيم . چه ، در اين صورت ، حتى اگر هيچ گناهى از ما سر نزند، باز در گناهى كه ديگران ، در كنار ما و مقابل چشمان ما انجام ميدهند، شريك و سهيم خواهيم بود. به بيان ديگر، يك مسلمان مؤ من واقعى ، نبايد در برابر كارهاى باطل و نادرست ديگران نيز، ساكت بنشيند و هيچ اقدامى نكند.چون اين سكوت ، دليل آن است كه او، با انجام آن كارهاى باطل مخالفتى ندارد و كسى كه مخالف امرى نباشد، بطور طبيعى ، به انجام آن امر، رضايت داده است . و راضى بودن به انجام كار ديگران نيز مانند آن است كه خود او هم در آن كار، شركت و دخالت داشته است .
از اين روست كه امام عليه السلام ميفرمايد: مسلمانان مؤ من حق ندارد ساكت بنشيند و شاهد و تماشاگر كارهاى باطل ديگران باشد.چون در آنصورت ، از او دو گناه سرزده است . يك گناه همان رضايت دادن به انجام آن كار است ، و گناه ديگر آن است كه با چنين رضايتى ، خود او نيز، در آن كار نادرست بصورت همكار و همراه در آمده و در حقيقت مثل آن است كه خود نيز، در انجام آن گناه ، شركت و همكارى داشته است

موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 12 / 5 / 1394


 

اهميت نسل جوان 
 

ويژگي ها و استعدادهاي نهفته در وجود جوانان، مناسب ترين زمينه براي طراحي و ايجاد هرگونه تغيير و تحول فردي و اجتماعي است بطوريكه چرخهاي كثيري از انقلاب ها و تحولات توسط اين گروه به حركت درآمده و سرعت مي گيرد . كنكاش در تاريخ ملل مختلف و از جمله جريانات حاكم بر ايران در يكصد سال گذشته مؤيد اين ادعاست . بخش انبوهي از بازيگران و نقش آفرينان حوادث مختلف وامكانات وانرژي هاي بسياري مصروف و جذب و هدايت آنان به سمت اهداف معين(اعم ازاهداف مثبت يا منفي ارزشي و ضد ارزشي) شده است نكته مهم اينكه "جوانان بيش از بزرگسالان به ارزشهاي فرامادي اعتقاد دارند و اين تفاوت ارزشي جوانان وبزرگسالان ناشي از تفاوت تجربه واجتماعي شدن آنها باشد" دراسلام به جوانان توجهي خاص مبذول شده است. حضرت محمد (ص) مي فرمايد:" اوصيكم بالشباب خيراً فَانّهم اَرق افئده" توصيه ي من به شما اين است كه نيكي به جوانان را ازياد نبري" امروزه پاسداري از خون شهيدان و ابلاغ پيام انقلاب اسلامي به همت جوانان غيرتمند وآزاده متكي است. عبور از سالهاي سخت جهاد و مقاومت و الگوي كامل و سنت مطلوبي است كه جوانان را به آينده ي درخشان واميد بخش و افقهايي روشن دلگرم مي سازند (دبيرخانه ي شوراي عالي جوانان ، 1368 )

نسل جوان مهم ترين گروه مورد نظر استعمارگران
 

از ديرباز، دشمنان انسانيت، هرگاه مي خواسته اند جامعه اي را به انحطاط و تباهي بكشند، بيشترين توجه خود را به نسل جوان جامعه معطوف مي كردند، زيرا اين قشر جامعه هستند كه مي توانند به علت استعدادها و نيروها و تحرك خود، شرايط موجود را متغير سازند و اجتماع آينده را به كمال و سعادت افزونتر يا به انحراف و انحطاط بيشتر برسانند.پيامبر اكرم (ص) از همان آغاز رسالت خود، با توجه به نقش و اهميت جوانان در جامعه، سعي داشت با تهذيب و تشويق هرچه بيشتر نسل جوان، بر تحكيم پايه هاي اصيل اجتماع اسلامي بكوشد و بدين سبب نمايندگان و فرماندهاني را از سوي جوانان براي اداره ي امور انتخاب مي كرد كه در راس همه آنان، اميرالمومنين علي (ع) قرار داست كه در بسياري از نبردها، نقش عمده را بر عهده مي گرفت. امامان گرانقدر اسلام نيز، در برنامه هاي خود، به جوانان توجه بيشتري مبذول داشته و اصحاب جوان خ ود را در راه كسب علم و مبارزه با ستمگران، بسيار تشويق مي كردند.در انقلاب اسلامي ايران نير، كه حماسه ي بزرگ قرن است و به ياري خدا، زمينه ساز انقلاب جهاني اسلام، حضور جوانان و رشادت و فداكاري و ايثار آنها يكي از اركان مهم پيروزي انقلاب و حفظ ارزش هاي اصيل بوده است.به گفته ي امام خميني:"اين جوان هاي ما بودند كه فرياد زندن و مشتشان را گره كردند و « الله اكبر » گفتند. اگر فرض كنيد كه جوان هاي ما، خداي نخواسته، مبتلا به هروئين بودند، مي توانستند اين كار را بكنند؟ آدم وافوري مي تواند بلند شود و در خيابان مشتش را گره كرده و جنگ كند؟"بنابراين، مستكبران شرق و غرب، همه تلاش خود را، براي به انحطاط كشاندن جوامع، بر روي جوانان آن ها متمركز ساخته و به منظور تخدير افكار و انحراف آنان، به سرمايه گذاري هاي كلان در زمينه ي اشاعه ي فحشا، اعتياد، مراكز قمار و... پرداخته اند؛ زيرا شكي نيست كه جامعه آلوده به فساد و اعتياد به مواد مخدر، هيچ گاه قادر نخواهد بود از منافع و حقوق خود بدفاع كرده، و اساسا شناخت كاملي نسبت به آن پيدا كند(اداره امور تبليغي، 1362:16 )

اهميت معرفي و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در بين نسل جوان از ديدگاه امام خميني(ره) 
 

منش و ديدگاه هاي به جاي مانده از آن مرد بزرگ حضرت امام خميني (ره) همچون سرمايه ي گرانقدري روي مردم ما و همه ي جويندگان راه حق و فضيلت، بخصوص جوانان و نوجوانان موحد و مسلمان است . آن حضرت پيرامون شهادت طلبي سخنان زيادي به يادگار گذاشته كه در ذيل به چند مورد اشاره مي شود : الف : منطق قرآن آن است كه ما از خداييم و به سوي او مي رويم:مسير اسلام ، شهادت در راه هدف است و اولياي خدا (ع) شهادت را يكي پس از ديگري به ارث مي برند و جوانان متعهد ما براي نيل به شهادت، در راه خدا درخواست دعا مي كرده و مي كنند . ب: شهادت سعادت جوانان و رمز پيروزي : جوان هاي ما شهادت را سعادت مي دانند . اين رمز پيروزي آنهاست .ج: جوانان شهادت طلب : جوان هاي ما شهادت را مي خواهند . همين امروز هم كه من اين بيرون ايستاده بودم يك جوان برومندي فرياد مي كرد از آنجا كه شما دعا كنيد كه من شهيد بشوم" د: استقبال از شهادت : جوانان ما شهادت را استقبال مي كردند همان طور كه در صدر اسلام سربازهاي اسلام شهادت را استقبال مي كردند .

فرهنگ ايثار و شهادت از ديدگاه مقام معظم رهبري 
 

« حضرت آيت الله خامنه اي » فرمانده ي معظم كل قوا، حضرت آيت الله العظمي خامنه اي درخصوص فرهنگ ايثار و شهادت مي فرمايد:پاسدارانقلاب اسلامي، آگاهانه راه حسين(ع) را كه ادامه ي راه انبياء الهي است، انتخاب مي كند و در اين راه، فروغ خون حسين(ع) و شهيدان گلگون كفن كربلا را چراغ راه خويش قرارمي دهد( پيام رهبري به سمينار سراسري سپاه، 1362 )آيت الله خامنه اي در سخنراني در جمع فرماندهان و بسيجيان لشكر 27 محمدرسول الله (ص) فرمودند:" درس هاي عاشورا جدا است، درس شجاعت و درس چه و درس چه؛ از درس هاي عاشورا مهمتر؛ عبرت هاي عاشورا است ."
ديدگاه رهبرمعظم انقلاب پيرامون اهميت و نقش ترويج و معرفي فرهنگ ايثار و شهادت در بين نسل جوان
نسل جوان هر كشور يكي از بزرگترين سرمايه هاي آن كشور محسوب مي شود.جوانان استعدادها وامتيازاتي دارند كه نقطه ي اميد و نيروي محركه ومبتكرملت به حساب مي آيند . اين امتيازي است كه ملت ايران بيش از ساير كشورها از آن برخورداراست. رهبر انقلاب اسلامي از جوانان به عنوان "يك نعمت الهي " و "مركز نيرو و اميد و ابتكارعمل و در جايي ديگر آنها را ميراث گرانقدر حضرت امام خميني( ره) " و "فتح الفتوح آن حضرت" ياد مي فرمايند . رهبر معظم انقلاب اسلامي جوانان را به زنده نگه داشتن ياد و خاطره شهداي عزيز انقلاب و جنگ تحميلي و تكيه بر عظمت ، شجاعت ، تقوا و طهارت آنان و مطالعه ي وصيت نامه ي شهدا دعوت كرده و آن را موجب تحول معنوي و حقيقي جوانان مي دانند "نبايد پنداشت كه با گذشت دوازده سال از پيروزي و دو سال از پايان جنگ تحميلي ، خاطره ي شهداي عزيز انقلاب و جنگ كمرنگ شده و از يادها زدوده خواهد شد و به عكس ، تصوير آن چهره هاي مقدس،در هاله اي از نور و طهارت، روز به روز بايد در ذهن ملت ما با عظمت تر و چون چهره هاي اسطوره اي قهرمانان بزرگ ، محبوبتر و رفيع تر گردد و نام آنها و ياد آنها به همه، مخصوصاً جوانان و نوجوانان درس عظمت و شجاعت و تقوا و صفا و طهارت بدهد و خواهد داد. بخش مهمي از اين كار وظيفه ي نويسندگان وهنرمندان است. البته دوران جنگ و شرايط خاص آن روزها براي عده اي از جوانان اين مملكت يك انقلاب معنوي و حقيقي بوجود آورد.اين وصيت نامه هاي شهدا كه امام (ره)توصيه به مطالعه ي آن مي كردند به خاطر اين است كه هركدامش نمايشگر انقلاب يك نفر آدم است درجاي ديگر شهيدان را مايه ي عظمت ايران و اسلام معرفي مي فرمايند. "اگر شما جوانان در دوران جنگ تحميلي به جنگ نمي رفتيد و به جبهه خدمت نمي كرديد شهادت را به خود نمي پذيرفتيد ، امروز ايران واسلام به اين عظمت نبود و در فرازي ديگر جوانان بسيجي شهدا و جانبازان را الگوهايي فرا راه جوانان مي دانند كه بايستي شناخته شده، و راهشان براي آنها تبيين شود :در زمان خودمان هم الگو داريم ، امام الگوست . اين جوانان بسيجي ما الگو هستند.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 12 / 5 / 1394


 

شهادت وايثار در روايات واحاديث 
 

1- "عن الصادق عليه السلام عن آبائه ان رسول الله صلي الله عليه و آل قال ثلاثه يشفعون الي الله تعالي يوم القيمه فيشفعهم الابناء ثم العلماء ثم الشهدا" " امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل فرمودند: "سه طايفه شفاعت مي كنند و شفاعتشان پذيرفته مي شود: پيغمبران، علماء و شهدا" ( سفينه البحار ،ج 1،ماده شهد) 
2- رسول خدا (ص) مي فرمايند:" كسي كه از خانه خود به قصد نگهباني مرزها و يا براي جنگ و جهاد در راه خدا بيرون آيد، در هر قدمي كه بر مي دارد، هفتصد هزار حسنه داده مي شود و هفتصدهزار گناه از وي بخشيده مي شود، او در ضمان و بر عهده خدا خواهد بود به هر نحوي كه بميرد، چه با اجلش بميرد و يا اينكه شهيد شود و چنانچه برگردد، بخشوده شده و پاك گشته و دعايش در پيشگاه خدا مستجاب خواهد بود.
3- رسول خدا (ص) فرمود :مافوق هرنيكي،نيكي بيشترو هنري وجوددارد،آنجا كه مردي درراه خداكشته مي شود، بالاتر از آن نيك نيست.
4- امام رضا(ع)ازعلي(ع)نقل مي كند كه جواني درهنگام سخنراني امام علي(ع)از امام سوال كردكه فضيلت جنگجويان خدارا براي من تشريح كن. امام علي (ع) از رسول خدا حديث مفصلي را نقل مي كنداز لحظه اي كه جهادگربه ميدان جنگ مي رود تا لحظه شهادت كه دراينجا قسمتي از آن را ذكر مي كنيم:" هنگامي كه جهت نبرد پا به ميدان مي نهد ونيزه ها و تيرها رد و بدل مي شود و جنگ تن به تن شروع مي گردد، فرشتگان با پر و بال اطراف آنان رامي گيرند و از خدا مي خواهند كه او در ميدان ثابت قدم باشد. دراين هنگام منادي فرياد مي زند « بهشت زير سايه شمشيرهاست. » دراين هنگام ضربات دشمن برپيكره شهيد ساده تر و گواراتر از نوشيدن آب خنك درروز گرم تابستان است.هنگامي كه شهيد هنوزبه زمين نرسيده،حوريان بهشتي به استقبال او مي شتابند و نعمات بزرگ معنوي ومادي كه خدا جهت وي فراهم ساخته است،براي وي شرح مي دهند وهنگامي كه به روي زمين قرارمي گيرد، زمين مي گويد: آفربن برروح پاكيزه اي كه ازبدن پاكيزه عروج مي كند. بشارت باد بر تو. چيزي كه نه چشمي آن را ديده است ونه گوشي آن را شنيده است و نه از قلبي خطور كرده است، مخصوص توست وانتطارتورا مي كشد". خداوند متعال چنين مي فرمايد: "من سرپرست بازماندگان توام هر كسي بازماندگان توراخشنود كند مرا خشنود كرده است و هركسي آنها را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است".
5- رسول خدا(ص)فرموده است:" خداوند چنين فرموده است، من جانشين شهيد خانواده وي هستم هر كسي رضايت خانواده شهيد راجلب كند،رضايت مراجلب كرده است وهركسي آنها رابه خشم آورد،مرا به خشم آورده است".( وسائل الشيعه، باب 25 ، حديث 3 )
6- »: رسول خدا(ص)فرمود:" شفع الشهيد نبي سبعين من اهله" شهيد هفتاد نفر از بستگان خودرا شفاعت مي كند . (كنز العمال، ج 4، ص 1) در اين حديث واحاديث ديگري كه درمورد شهادت و مقام شهيد آمده است، همه درجه بلند ومقام عظيم شهيد را نشان مي دهد كه بهترين نيكي است و شهيدرا به عنوان شاهد جامعه معرفي مي كند كه رضايت خداوند را شهيد با كارش جلب مي كند، حتي تا جايي كه سرپرست خانواده شهيد را خداوند خود به عهده مي گيرد. بلندترين مقام در آخرت شفاعت است كه اين مقام از آن پيغمبران، بزرگان و امامان است كه در اين كار نيز شهدا با آنان برابري مي كنند، يعني مي توانند شفاعت هفتاد نفر را بكنند.حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم در سخنان مباركي كه ابو داوود آن را از ثوبان رضي الله عنه روايت كرده است، راز سستي و كاهلي را كه امروزه امت اسلامي به آن دچارشده اند،تشريح كرده است. آن حضرت مي فرمايد ": زماني فرا مي رسد كه ملتهاي ديگر مانند گرسنگاني كه به غذا حمله مي برند بر شما هجوم آورند. فردي پرسيد آيا آنگاه ما اندك هستيم؟ حضرت فرمودند : نه، آن روز تعداد شما بسيار است، اما شما مانند كف روي آب هستيد و خداوند هيبت شما را از دل دشمنانتان برداشته و شما در آن زمان بسيار سست و تنبل هستيد. پرسيده شد اي رسول خدا! سستي در چيست؟ ايشان فرمودند: علاقه به دنيا و تنفر و كراهت از مرگ ". اين همان درد مزمني است كه مسلمانان معاصر به آن مبتلا هستند. علاقه و عشق به دنيا انسان را بنده شهوات و هوا و هوسهاي دنيايي مي كند. تنفر و هراس از مرگ نيز موجب ذلت و خواري و حقارت دنيا و آخرت خواهد بود. لذا قرآن كريم نگراني انسان را نسبت به روزي برطرف ساخته و دراين كتاب مقدس تأكيد شده است كه روزي به دست خداوند است. خداوند متعال بر اين مسأله سوگند ياد كرده است و مي فرمايد،"و في السماء رزقكم و ما توعدون فو رب السماء و الأرض إنه لحق مثل ماأنكم تنطقون "(ذاريات / 22 و 23 ) در آسمان روزي شماست و نيز چيزهايي كه بدان وعد و وعيد داده مي شويد به خداي آسمان و زمين سوگند كه اين حق است، درست همانگونه كه شما سخن مي گوييد (و سخن گفتن كاملاً برايتان محسوس است و درباره آن شك و ترديدي نداريد) 
خداوند متعال درباره مرگ نيز فرموده است كه آن نيز در دست خود اوست:و لكل أمة أجل فإذا جاء أجلهم لا يستأخرون ساعة و لا يستقدمون (اعراف / 34 )هر گروهي داراي مدت زماني (مشخص و معلوم) است و هنگامي كه زمان (محدود) آنان به سر رسيد، نه لحظه اي تأخير خواهند كرد و نه لحظه اي بر آن پيشي مي گيرند.خداوند متعال همچنين مي فرمايد:قل لو كنتم في بيوتكم لبرز الذين كتب عليهم القتل إلي مضاجعهم " (آل عمران/ 154 ) بگو، اگر در خانه هاي خود هم بوديد،آنان كه كشته شدن در سرنوشتشان بود، به قتلگاه خود مي آمدند(و در مسلخ مرگ كشته مي شدند).پس اگر سرنوشت مؤمنان در وقت مرگ اين گونه است، پس شهيداني كه خداوند متعال آنان را به اين مقام برگزيده است و آنان جان خود را في سبيل الله تقديم كرده اند، چه حالي خواهند داشت؟ يقيناً آنان گرامي ترين و محبوب ترين مخلوقات در نزد خداوند مهربان هستند و چرا اين گونه نباشند كه خداوند متعال خود به ايشان وعده نيكو ترين زندگي را داده است.سعد بن ابي وقاص مي گويد: يكبار ما به امامت پيامبر نماز مي خوانديم، مردي وارد مسجد شد و هنگامي كه به صف جماعت پيوست گفت : اللهم آتني ما تؤتي عبادك الصالحين، (خداوندا به من چيزي بده كه به بندگان صالح خود مي دهي. هنگامي كه پيامبر نماز را به پايان رساند، فرمود: كداميك ازشما اين گونه دعا كرد؟ آن مرد گفت كه من گفتم يا رسول الله، ايشان فرمودند: "تو بر اسب خويش سوار مي شوي و در راه خدا به شهادت مي رسي". اين حديت را حاكم روايت كرده و گفته است كه به شرط امام مسلم صحيح است. پس نه رفتن به جنگ مرگ را نزديك مي كند و نه فرار از جنگ، آن را به تأخير مي اندازد. در اينجا خوب است به يك نكته تاريخي در اين باره اشاره گردد .خداوند متعال براي خالد بن وليد كه از قهرمانان صدر اسلام بود شهادت در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل را مقدر نكرده بود. خالد پس از سالها شركت در جنگهاي متعدد در بسترمرگ جان به جان آفرين تسليم كرد. او پيش از مرگ گفت:به خدا قسم درهر وجب از بدنم جاي ضربه شمشير يا محل اصابت تيري وجود دارد،اما من هم مانند شتر مي ميرم، ولي بزدلان هرگز اين را نمي فهمند! اين همان چيزي است كه علي بن ابي طالب را بر آن داشت كه اين شعر معروف را بسرايد كه:

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 12 / 5 / 1394


 

چكيده: 
 

فرهنگ ايثار وشهادت مجموعه اي ازمعاني نمادين است كه ايثارگري و ميل به شهادت را در افراد به وجود مي آورد و با نهادينه شدن آن، نگرشها و رفتار افراد را به سمت رفتارهاي ايثارگرانه سوق خواهد داد . انقلاب اسلامي كه خود ثمره ايثارو شهادت است ، موجب تغيير و تحول در تمامي سطوح جامعه گرديد يقيناً در اين عصر اطلاعات ، اگر ملتي در راه حفظ و تقويت دستاوردهاي فرهنگي خود قدم پيش نگذارد ، نمي تواند در مقابل تهديدها مصون بماند. خصوصا امروزه كه مظاهر تمدن جهان ، خصوصاً پيشرفت علوم، اذهان و قلوب را مسخّر ساخته است، افراد و گروه هاي مغرض، يا كم اطلاع و يا ساده لوح به تحريك سياستمداران جهان خوار، مي كوشند كه دين اسلام و فرهنگ اسلامي و ارزشهاي حاكم بر آن را مخالف و مخرب زندگي و پيشرفت معرفي كنند و براي رسيدن به اهداف خود نسل جوان ما را آماج دسيسه هاي فرهنگي خود قرار داده اند ليكن بر ماست كه در راه شناخت و بازشناسي فرهنگ اصيل اسلامي خصوصا ارتقاي فرهنگ ايثار و شهادت گامهاي موثري برداشته شود. موضوع اين نوشتار : ارتقا فرهنگ شهادت و ايثار در بين نسل جوان مي باشد و مستند براي ما مطالب و نظرات قرآن مجيد و روايات و سخنان بزرگان دين ، همچنين آرا و انديشه هاي انديشمندان اسلامي و صاحب نظران و كارشناسان در اين زمينه مي باشد.فايده اين پژوهش بررسي دو چيز است : اول: شناخت فرهنگ ايثار وشهادت و مباني آن دوم : چگونگي گسترش اين فرهنگ در نسل جوان

بيان مسئله: 
 

دريك فرايند طبيعي براي شكل گيري فرهنگي خاص،ابتدا افراد جامعه نسبت به موضوعات وعناصر تشكيل دهندهي آن فرهنگ و مسايل مطرح در آن آشنايي پيدا مي كنند و سپس با آگاهي يافتن از مزايا و آثار موجود درآن، انگيزه و تمايل لازم نسبت به آن فرهنگ وجودشان را فرا مي گيرد. آنگاه براي دستيابي و بهره مندي ازآنچه شناخته اند دست به تلاش و كوشش خواهند زد.بدين صورت فرهنگ مورد نظر گليم خويش را در آن جامعه پهن كرده و همگان را به مهماني بر سرخان فر اهم شده دعوت خواهد نمود. بنابراين چنانچه اجتماعي بخواهد ازفرهنگ سازنده ودستاوردهاي پيش برندهي ايثار و شهادت بهره مند گردد لازم است آگاهانه، هدفمند وبرنامه ريزي شده براي ايجاد وگسترش اين فرهنگ سعي و كوشش كرده و هر يك از عوامل تأثيرگذار در اين عرصه را به گونه اي چينش كند كه در جمع، از كاركرد مناسب آنها به اهداف گرانسنگ خويش نايل آيد.درفرهنگ بشري، هميشه انسان هاي فداكار مورد احترام بوده اند.حتي كساني كه شهامت از خود گذشتگي ندارند ، در برابر عظمت انسان هاي از جان گذشته ، خضوع مي كنند و زبان به تحسين آنان مي گشايند .

اهميت وضرورت تحقيق: 
 

در فرهنگ دين ،ايثار و شهادت علاوه بر نيكنام ،داراي ارزش معنوي و روحاني است.انسان فداكار،ازعلائق خويش در راه هدف هاي متعالي،مي گذرد،تا به رضايت حضرت حق دست يابد. قداست شهيدبر اصولي چون از اويي و به سوي اويي،كرامت و منزلت انسان ،پويايي انسان،كمال نيكوي ،مسابقه در نيكي ها،مرگ آگاهانه،اخلاص، زندگي راستين وتأسي به الگوهاي جاودانه متكي است. واژه شهيد از اسماء الله مي باشد . شهيد مسلماني است كه اين واژه در لغت به معاني مختلف به كار رفته است .دراصطلاح ادبيات اسلامي به مساله شهادت رويكردي ويژه دارد .در قرآن در راه خدا كشته شود كريم ماده شهد يكصدوشصت( 160 )بار به صورت مشتقات مختلف ذكر شده است واحاديث متعدد نبوي و مروي از ائمه مساله شهيد و شهادت را چون ميراثي عظيم به ما رسانيده است.شعرعربي دوره اسلامي با توجه خاص به اين موضوع،ميزان تعهد خود رابه ادبيات متعهد به اثبات رسانده است.حسان ابن ثابت،كعب بن مالك و عبدالله رواحه و شمار كثيري از شاعران مسلمان در اين دوره در پاسداري ازحريم دين حق،با ايمان وسلاح لسان به جنگ با كفار رفته وآنگاه كه درصحنه كارزارشاهد نبرداسلام و كفر هستند،با ترسيم دلاوري هاي جهادگران و دشمن تازيهايشان تاريخي هنرمندانه ومكتوب ازآن دوره برجاي گذاردند،اين اسنادهم اكنون در زمره شواهد تاريخي دوره صدر اسلام محسوب مي شود. چنانچه جامعه اي خواهان برخورداري از نسلي با عزت و آماده ي ايثار و شهادت است بايد بطور بنيادي به فرهنگسازي در اين زمينه پرداخته وعوامل تأثيرگذاردر اين عرصه راشناسايي كرده وباتمام ظرفيت وتوان براي هركدام از آنها برنامه ريزي نمايد. 
اهداف تحقيق: هدف كلي :مفهوم شناسي فرهنگ ايثار وشهادت وارتقا اين فرهنگ بين نسل جوان 
اهداف جزئي: ايثار وشهادت درقرآن - ايثار وشهادت درروايات واحاديث معصومين- ايثار وفداكاري در قبايل مختلف – بازشناسي مباني ايثار وشهادت براي نسل جوان
روش تحقيق: روش پژوهش :مستندمابراين مطالب آيات قرآني وروايات معصومين وهمچنين نظرشاعران ونويسندگان نامي وآراعرفا وفرزانگان دراين زمينه مي باشد.(كتابخانه اي -توصيفي)

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 12 / 5 / 1394


 

چكيده 
 

ايثار و شهادت ، مفاهيمي ارزشمند در همه ي جوامع بشري هستند . همه ي ملّت ها به فداكاران ، جانبازان و سلحشوران خود به ديده احترام مي نگرند ؛ ليكن شيوه هاي اين تقدسگرايي و احترام متفاوت است . درآموزه هاي اسلامي ، جوهره فرهنگ ايثار و شهادت از خودگذشتگي ، اخلاص و آزادمنشي هوشمندانه و هدفمند است.ترويج و اشاعه ي فرهنگ ايثارو شهادت ، آثار بسيار مثبت اخلاقي ،اعتقادي ، سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي را در بر دارد . اين مقاله، عواملي كه موجب رشد و انحطاط فرهنگ ايثار و شهادت بوده را با تاكيد بر قرآن و روايت جستجو كرده و هريك از عوامل رشد وانحطاط را مورد بررسي قرار داده است. 
آن گاه پس از بيان عوامل ، راهكارهايي را اشاره مي كند كه اعتقاد به آن ، اين فرهنگ را پوياتر خواهد نمود و تأثير بسزايي در جامعه ، خصوصاً نسل جوان خواهد داشت. 

1- پيش درآمد: 
 

فرهنگ ايثاروشهادت،مجموعه دستاوردهاي نظري وفكري است كه قابليت اكتساب داشته و بر اساس موازين الهي و از طريق همسان كردن رفتارها و ارزش ها و هنجارها در جامعه موجب انسجام يك جامعه ولايي مي شود و نيز به سبب نوع نگرش، بستري ازكمال و حركت به سوي قرب الهي را براي افراد مهيا مي سازد. اين امر، جامعه ولايي را از جوامع ديگر متمايز مي سازد ؛ به تعبير ديگر فرهنگ ايثار و شهاد ت ارزش هايي را مطرح و نهادينه مي سازد كه در آن افراد يك جامعه به منظور تحقّق خواست ها و اهداف الهي خود بر اساس ارزش هاي الهي حاضر به جان فشاني و حضور در صحنه هاي مجاهده مي شوند. 
دوران هشت سال دفاع مقدس ، به عنوان نقطه عطفي در نماياندن توان، شجاعت و استعداد بي نظير جوانمردان و غيرتمندان ايران زمين به شمار مي رود ؛ در اين دوران جامعه توانست با اتكاي بر آموزه هاي ديني در اين آزمون الهي ، پيروزمند ظاهر شود. دستاوردهاي ديرين تاريخ ، مبين اين واقعيت است كه ايثار و شهادت به عنوان كارآمدترين عنصر فرهنگي در تأثير بر فرآيندها و پديده هاي اجتماعي تلقي مي شود . اعتلاي فكري و معنوي جامعه منوط به مؤلّفه هايي است كه در ساختار جامعه، ترسيم وجهت يابي مي شوند ودر راستاي اين هدف ، تأثير فرهنگ ايثارو شهادت بر حركت و پويايي، آزادي و آزادگي، تعهد ومسؤليت و حتّي ارزش هاي ملي و مذهبي بسيار بارز و برجسته است. 
هدف از ترويج فرهنگ ايثار و شهادت ، فروزان نگه داشتن اين چراغ رهايي بخش، براي هر زماني است كه دشمنان خيره سر ، قصد و آهنگ نابودي دين و ايمان و تعرّض به ميهن و ناموس نمايند ؛ و ليكن لازمه ي تحقّق اين هدف مهم ، ترويج و گسترش سيره و روش زندگي رهايي بخش شهدا و ايثارگران است. چنان چه واقعيت وزيبايي دروني و ظاهري فرهنگ ايثاروشهادت با شيوه هايي اثر بخش براي عامه مردم به ويژه نسل جوان به تصوير كشيده شود و در عمق وجود آناني كه، ايثارو شهادت را تجربه نكرده اند،ريشه دواند، مي توان شاهد الگوپذيري هرچه بيشتر از اين گنجينه گران مايه بود. اين مقاله برآن است تا با توجه به آيات و روايات،به اين سؤالات پاسخ دهد:عوامل ارتقاي فرهنگ ايثار و شهادت كدامند؟ عوامل كاهنده در فرهنگ ايثارگري و شهادت طلبي چه مي باشد؟ ما در بررسي عوامل رشد و ارتقاءفرهنگ ايثار و شهادت به روش استقرايي» روش استقرايي : شيوه اي است كه درآن بسياري از قواعد كلي و قابل تعميم ، از جزء به كل است.« (1) عمل نموده ايم. اين مقاله با روش استقرائي به استخراج عوامل رشد و عوامل انحطاط اي ن فرهنگ پرداخته است.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 11 / 5 / 1394

ضرروت امامت در قرآن؛سوره قدر،آیه 4

[سوره قدر:آیه 4]

«تَنَزَّلُ الْمَلاَئِکَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ»

در آن شب فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان از براى هر كارى فرو مى‌آيند(بهرام پور)

 

1-البرهان في تفسير القرآن

11784 [23]- محمد بن العباس: عن أحمد بن القاسم، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن خالد، عن صفوان، عن ابن مسكان، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، في قوله عز و جل: خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، قال: «من ملك بني أمية، قال: و قوله تعالى: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ أي من عند ربهم على محمد و آل محمد بكل أمر سلام».
__________________________________________________
23- تأويل الآيات 2: 820/ 8.
         
11785/ [24]- و عنه: عن أحمد بن هوذة، عن إبراهيم بن إسحاق، عن عبد الله بن حماد، عن أبي يحيى الصنعاني، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، قال: سمعته يقول: «قال لي أبي محمد: قرأ علي بن أبي طالب (عليه السلام) إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ و عنده الحسن و الحسين (عليهما السلام) فقال له الحسين (عليه السلام): يا أبتاه، كان بها من فيك حلاوة. فقال له: يا بن رسول الله و ابني، أعلم أني أعلم فيها ما لا تعلم، إنها لما أنزلت بعث إلي جدك رسول الله (صلى الله عليه و آله) فقرأها علي، ثم ضرب على كتفي الأيمن، و قال: يا أخي و وصيي و وليي على أمتي بعدي، و حرب أعدائي إلى يوم يبعثون، هذه السورة لك من بعدي، و لولديك «1» من بعدك، إن جبرئيل أخي من الملائكة حدث «2» لي أحداث أمتي في سنتها، و إنه ليحدث ذلك إليك كأحداث النبوة، و لها نور ساطع في قلبك و قلوب أوصيائك إلى مطلع فجر القائم».
11786/ [25]- محمد بن يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن أبي عبد الله (عليه السلام)- في صلاة النبي (صلى الله عليه و آله) في السماء، في حديث الاسراء- قال (عليه السلام): «ثم أوحى الله عز و جل إليه: اقرأ يا محمد نسبة ربك تبارك و تعالى [قُلْ هُوَ] اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ «3» و هذا في الركعة الأولى، ثم أوحى الله عز و جل إليه: اقرأ بالحمد لله، فقرأها مثل ما قرأ أولا، ثم أوحى [الله عز و جل‏] إليه: اقرأ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فإنها نسبتك و نسبة أهل بيتك إلى يوم القيامة».
11787/ [26]- شرف الدين النجفي، قال: روي عن محمد بن جمهور، عن صفوان، عن عبد الله بن مسكان، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، قال: «قوله عز و جل: خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ هو سلطان بني أمية». و قال: «ليلة من إمام عادل «4» خير من ألف شهر ملك بني أمية». و قال: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ أي من عند ربهم على محمد و آل محمد بكل أمر سَلامٌ».
....
__________________________________________________
24- تأويل الآيات 2: 820/ 9.
25- الكافي 3: 485/ 1.
26- تأويل الآيات 2: 827/ 2.
(1) في المصدر: و لولدك.
(2) في «ط، ج»: أحدث. [.....]
(3) التوحيد 112: 1- 4.
(4) في المصدر: عدل.
.....
                 
11793/ [32]- علي بن إبراهيم، في معنى السورة: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فهو القرآن أنزل إلى البيت المعمور في ليلة القدر جملة واحدة، و على رسول الله (صلى الله عليه و آله) في طول [ثلاث و] عشرين سنة وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ و معنى ليلة القدر أن الله تعالى يقدر فيها الآجال و الأرزاق و كل أمر يحدث من موت أو حياة أو خصب أو جدب أو خير أو شر، كما قال الله: فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ «7» إلى سنة.
قوله: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها قال: تنزل الملائكة و روح القدس على إمام الزمان، و يدفعون إليه ما قد كتبوه من هذه الأمور.
قوله: لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، قال: رأى رسول الله (صلى الله عليه و آله) في نومه كأن قردة يصعدون منبره فغمه ذلك، فأنزل الله: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ تملكه بنو أمية ليس فيها ليلة القدر.
قوله: مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ قال: تحية يحيى بها الامام إلى أن يطلع الفجر.
و
قيل لأبي جعفر (عليه السلام): تعرفون ليلة القدر؟ فقال: «و كيف لا نعرف [ليلة القدر] و الملائكة تطوف بنا فيها!».
__________________________________________________
32- تفسير القمّي 2: 431.
(1) زاد في المصدر: أو يا مسوّد وجوه المؤمنين.
(2) في المصدر: لا تؤنبني.
(3) الكوثر 108: 1. [.....]
(4) في المصدر: يا محمّد يعني نهرا.
(5) و هو القاسم بن الفضل الحداني، الذي في سند الحديث.
(6) في المصدر: ألف يوم لا يزيد يوم و لا ينقص.
(7) الدخان 44: 4

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 11 / 5 / 1394

وراثت در منصب امامت ؛سوره بقره ،آیه 247

[سوره بقره:آیه 247]

«وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّى يَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَيْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْکَهُ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ‌»

و پيامبرشان به آنها گفت: همانا خدا طالوت را به اميرى شما برگماشت. گفتند: از كجا او بر ما حكومت داشته باشد، حال آن كه ما براى اين امر شايسته‌تريم و او از مال دنيا چيزى ندارد؟ گفت: خدا وى را بر شما برگزيده و او را در دانش و جسم فزونى داده است، و خدا فرمانروایی خویش را به هر که خواهد می دهد که خدا وسعت بخش داناست.(بهرام پور)

 

1- أطيب البيان في تفسير القرآن
…..

قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ پيغمبرشان گفت كه او را خدا برگزيده است و كسى را كه خدا انتخاب كند البته شايسته و لايق است و خداوند حكيم شخص نالايق را اختيار نمى ‏فرمايد.
«وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» اگر مال ندارد خداوند دو چيز باو عنايت فرموده كه بواسطه آن دو بر شما برترى دارد و لايق مقام پادشاهى و تدبير امور است يكى علم كه بواسطه آن سياست و مملكت دارى و تدبير امور كشورى و لشگرى را مي تواند بكند و ديگر بسطه در جسم يعنى قدرت و قوت و شجاعت كه لازمه پيشوايى و سلطنت است.
وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ و خدا پادشاهيش بهر كه بخواهد مي دهد اشاره به اينكه شما در مقابل امر و قضاء الهى بايد تسليم باشيد و از خود اظهار نظركنيد چنانچه در آيه ديگر مي فرمايد وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ «1» وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ و خداوند واسع است يعنى محيط بجميع عوالم و همه اشياء است و علم و قدرت و رحمتش بر همه چيز احاطه دارد چنانچه مي فرمايد.
وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً «2» و نيز مي فرمايد وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً «3» مغفرت و آمرزش او وسيع است و همه گناهان را شامل مي شود چنانچه مي فرمايد إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ «4» و بالجمله واسع بر چيزى گفته مي شود كه حد و انتهاء نداشته باشد و صفات خداوند همه غير محدود و غير متناهى است.
و عليم است يعنى بحكم و مصالح امور دانا است و شايستگى و لياقت هر كس را مى ‏داند.
و از اين آيه چند نكته استفاده مي شود:
1- چنانچه انتخاب پيغمبر با خداست تعيين پادشاه و مدبّر امور كشورى و لشكرى هم بايد بانتخاب او باشد و مردم نمي توانند اجتماع نموده و برأى خود كسى را انتخاب نمايند و اين اساس مذهب اهل تسنن را باطل مي كند كه خلافت را بانتخاب مردم و اجماع امّت مي دانند و همچنين سلطنت بنى اميه و بنى عباسى و ساير سلاطين جور را كه بقهر و غلبه و زور و حيل و تزوير بر مردم مسلط شدند باطل مي سازد و ادله اي كه بر وجوب اطاعت اولى الامر است شامل اينها نيست بلكه اطاعت آنها اعانت بظلم و ركون بظالم است.
2- در موضوع سلطنت و رياست عامه مال و جاه و عنوان مدخليت ندارد بلكه شرط اساسى آن دو چيز است يكى اعلميت كه از همه افراد رعيت علم او بيشتر و
__________________________________________________
1- سوره احزاب آيه 36
2- سوره انعام آيه 80
3- سوره مؤمن آيه 7 [.....]
4- سوره النجم آيه 33
                       
 بتدبير امور آگاه‏تر و واردتر باشد، و ديگرى شجاعت كه ترس و ملاحظه و محافظه ‏كارى در اجراء قانون و مجازات جنايت كاران نداشته باشد.
و اينهم دليل ديگرى بر بطلان خلافت خلفاى جور است كه هم از علم بى ‏بهره و هم از شجاعت و ساير كمالات عارى بودند.

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 11 / 5 / 1394

وراثت در منصب امامت در قرآن؛ سوره فاطر، آیه 32

[سوره فاطر:آیه 32]

«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذٰلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِيرُ»
سپس اين كتاب را به كسانى از بندگان خود كه برگزيديم به ميراث داديم كه از آنها برخى بر خود ستمكارند و برخى ميانه‌رو، و گروهى به اذن خدا در نيكى‌ها پيشگامند. اين همان فضيلت بزرگ است(بهرام پور)

 

1-أطيب البيان في تفسير القرآن

ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ …..
الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا ممكن است مراد از عبادنا همين امت مرحومه باشند و اصطفاء آنها نسبت بامم سابقه باشد كه در ميان جميع امم خداوند اين امت را ترجيح داده چنانچه مي فرمايد كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ (آل عمران آيه 106) كه اين قرآن را ميانه امت گذارد و رفت و بدست آنها سپرد و ممكن است مراد ائمه (ع) باشند كه قرآن با ظواهر و بواطن و بطون قرآن و تأويلات آن در نزد آنها سپرده شده كه ميفرمايد هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ- الى قوله- وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ- الآيه (آل عمران آيه 5).

 

2- البرهان في تفسير القرآن

8851/ [1]- محمد بن يعقوب: عن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن محمد بن جمهور، عن حماد بن عيسى، عن عبد المؤمن، عن سالم، قال: سألت أبا جعفر (عليه السلام) عن قول الله عز و جل: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ، قال:
«السابق بالخيرات: الإمام، و المقتصد: العارف بالإمام، و الظالم لنفسه: الذي لا يعرف الإمام».
8852/ [2]- وعنه: عن الحسين بن محمد، عن معلى، عن الوشاء، عن عبد الكريم، عن سليمان بن خالد، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، قال: سألته عن قوله تعالى: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا، فقال: «أي شي‏ء تقولون أنتم؟» قلت: نقول: إنها في الفاطميين. قال: «ليس حيث تذهب، ليس يدخل في هذا من أشار بسيفه، و دعا الناس إلى الخلاف «1»».
فقلت: فأي شي‏ء الظالم لنفسه؟ قال: «الجالس في بيته لا يعرف حق الإمام، و المقتصد: العارف بحق الإمام، و السابق بالخيرات: الإمام».
8853/ [3]- وعنه: عن الحسين بن محمد، عن معلى، عن الحسن، عن أحمد بن عمر، قال: سألت أبا الحسن الرضا (عليه السلام) عن قول الله عز و جل: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا الآية، فقال: «ولد فاطمة (عليها السلام)، و السابق بالخيرات: الإمام، و المقتصد: العارف بالإمام، و الظالم لنفسه: الذي لا يعرف الإمام».
8854/ [4]- وعنه: عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن أبي زاهر، أو غيره، عن محمد بن حماد، عن أخيه أحمد بن حماد، عن إبراهيم، عن أبيه، عن أبي الحسن الأول (عليه السلام)، قال: قلت له: جعلت فداك، أخبرني عن النبي (صلى الله عليه و آله)، ورث النبيين كلهم؟ قال: «نعم». قلت: من لدن آدم حتى انتهى إلى نفسه؟ قال: «ما بعث الله نبيا إلا و محمد (صلى الله عليه و آله) أعلم منه».
قال: قلت: و إن عيسى بن مريم كان يحيي الموتى بإذن الله تعالى! قال: «صدقت، و سليمان بن داود كان
__________________________________________________
1- الكافي 1: 167/ 1.
2- الكافي 1: 167/ 2.
3- الكافي 1: 167/ 3.
4- الكافي 1: 176/ 7.
(1) في «ج، ي، ط» نسخة بدل: ضلال. [.....]

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 10 / 5 / 1394

حریم خصوصی‌تان را در خانه نگه دارید و خودِ حرفه‌ای‌تان را سر کار ببرید

 

مسائل شخصی گاهی آنقدر آزاردهنده می‌شوند که جدا کردن آنها از اوقات کار کمی سخت می‌شود. شما بیشتر ساعات روز خود را در محل‌کار می‌گذرانید، چطور می‌توانید یک مسئله استرس‌زای شخصی که گاهی حتی آزاردهنده است را در آن ساعات فراموش کنید؟ چه یک دغدغه خانوادگی جزئی باشد یا مسئله‌ای جدی‌تر، راه‌هایی هست که می‌توانید برای محرمانه نگه داشتن مسائل خانوادگی‌تان در محیط کار از آنها استفاده کنید تا تاثیر منفی بر کارتان نگذارد.

مراحل
۱. دیدی مثبت نسبت به موقعیت شخصی‌تان داشته باشید و بدانید که زندگی گاهی ایمان شما را محک می‌زند و به همین دلیل باید چشمتان به نوری که در آخر تونل هست باشد.

۲. حریم خصوصی‌تان را در خانه نگه دارید و خودِ حرفه‌ای‌تان را سر کار ببرید. واقعیت این است که نمی‌خواهید مسائل زندگی شخصی‌تان به محل‌کار کشیده شود. مطمئناً نمی‌خواهید رئیستان تصور کند که نمی‌توانید زندگی خصوصی‌تان را از کارتان جدا کنید و اعتماد خود به توانایی‌های شما را از دست بدهد.

۳. اگر می‌خواهید زندگی‌ خصوصی‌تان در محل‌کار محرمانه باقی بماند، درگیر مکالمات و غیبت کردن‌های همکارانتان نشوید. اگر می‌دانید چه کسانی در محل‌کارتان معمولاً بحث‌های خصوصی را در مکالمات وسط می‌کشند، سعی کنید از آنها دوری کنید. شاید شما هم بدتان نیاید که مسائل زندگی خصوصی‌تان را با کسی مطرح کنید اما مطمئن باشید بعد از آن پشیمان خواهید شد.

۴. دوستانتان و کسانی که می‌توانید به آنها اعتماد کنید را در محل‌کار بشناسید. زمان ناهار می‌تواند فرصتی عالی برای صحبت کردن در مورد مسائل شخصی و خانوادگی باشد. بهتر است فرد مثبتی را برای شنیدن دردودل‌هایتان انتخاب کنید که شنونده‌ای خوب و انگیزه‌دهنده باشد. فقط یادتان باشد که شما هم باید رفتاری متقابل داشته باشید و وقتی دوستتان نیاز داشت به حرف‌هایش گوش دهید.

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 10 / 5 / 1394

 

شناختن خود کمک می‌کند وارد مسیر خوشبختی شوید که حتی تصورش را هم نداشتید

 

پیش بردن یک زندگی دروغی، دیر یا زود فاش می‌شود. زمانی رسید که خطر غنچه ماندن دردناک‌تر از خطر شکوفا شدن بود. ــ آنیس نین (Anais Nin)

وقتی برای اولین بار این جمله را خواندم، احساس کردم چیزی در قلبم فشرده می‌شود.
در شرکتی کار می‌کردم، با ارزش‌ها و اعتقادات اصلی زندگی‌ام در تعارض بودم و هنوز واقعیت زندگی‌ام را انکار می‌کردم. از یک عبارت ساده استفاده کردم تا من را از کما درآورد و کمکم کند بفهمم چطور این رنج و عذاب را در زندگی‌ام به وجود آورده‌ام: با انکار چیزی که بودم.

و به چه دلیل؟ چون می‌توانستم بروم و تظاهر کنم کسی هستم تا دیگرانی را که کوچکترین اهمیتی برایم نداشتند، به دلایلی که اصلاً مهم نیست، تحت‌تاثیر قرار دهد؟ هر چقدر هم که احمق، غیرعادی و متفاوت از دیگران باشید، اصلاً ارزشش را ندارد که یک زندگی دروغی داشته باشید و با کسی که واقعاً هستید صادق نباشید. 

شما همانی هستید که هستید. هرچقدر زودتر در زندگی‌تان این را قبول کنید و با آن کنار بیایید، روزهایتان را بسیار آسان‌تر و زیباتر زندگی خواهید کرد.
پس بیایید به جای اینکه آن را مخفی کنیم، به استقبالش برویم.

برای من، وقتی این دروغ به طور واضحی آشکار شد، کسی که بودم را قبول کردم، کار مسخره‌ام را کنار گذاشتم، کار آنلاینم را شروع کردم، سبک‌زندگی رویایی‌ام را ساختم و هیچوقت دیگر به عقب نگاه نکردم.

رازی که اصلاً نمی‌دانستم: شما دلتان برای زندگی دروغی‌تان تنگ نخواهد شد چون صادقانه زندگی کردن با خودتان بهشت واقعی است.

این شروع یک سفر خودشناسی بود که می‌خواهم آن را با شما در میان بگذارم: اینکه چطور خودتان را بشناسید و چطور شجاعت زندگی کردن با آنچه که هستید و باید باشید را پیدا کنید، با ارزش‌ها و اعتقاداتتان صادق باشید و به آرامش برسید.

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 10 / 5 / 1394

 

آنچه خود عمل نمی‌كنید به دیگران توصیه نكنید!


امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «ایها النّاس! استصبحوا من شعله مصباحٍ واعظ متّعظ و امتاحوا من صفوّ عین قد رُوّقت من الكدر»، (ای مردم! چراغ دل را از نور گفتار گوینده با عمل روشن کنید و ظرف های جان را از آب زلال چشمه‌هایی كه از آلودگی‌ها پاك است پرنمائید.) (نهج‌ البلاغه، خ 105)


ایمان

ابتدا خود عمل کنیم، سپس دیگران

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا

آیه های قرآن خود درس زندگی است . در آیه فوق ، یکی از درس های مهم زندگی به ما انسان ها یادآوری می شود که اگر خواستی بخش نامه‏ای صادر کنی، به کسی حرفی بزنی،دستوری بدهی و نصیحتی کنی اول خود عمل کن بعد بخشنامه صادر کن و نصیحت کن .

در این آیه به تعبیری خدا می‏خواهد بخشنامه کند که مردم صلوات بفرستید، نمی‏گوید: بسمه تعالی صلوات بفرستید. می‏گوید: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یُصَلُّونَ : خدا و فرشته‏ها صلوات می‏فرستند. بعد می‏گوید: تو نمی خواهی صلوات بفرستی؟ پس «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا»

با زبان بی زبانی به ما آموزش می دهند که اگر می خواهیم که حرف ما، دستور و بخشنامه ما اثر کند، باید خودمان به آنچه می‏گوییم عمل کنیم.

کارفرما اگر در بیت المال دقّت کند، کارمند هم دقّت می‏کند، اگر معلم و مربی در نماز جماعت شرکت کرد، معاون ها و دانش آموزان هم می آیند.

اگر خواستار یک نسل خوب هستیم، باید خودمان پیش قدم بشویم .

 

آنچه خود عمل نمی‌كنید دیگران را توصیه به انجامش نكنید

در احادیث قدسی نقل شده است كه ای فرزند آدم« اوّل خود را موعظه كن و پس از آن دیگران را توصیه نما»

امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «ایها النّاس! استصبحوا من شعله مصباحٍ واعظ متّعظ و امتاحوا من صفوّ عین قد رُوّقت من الكدر»، (ای مردم! چراغ دل را از نور گفتار گوینده با عمل روشن یابید و ظرف های جان را از آب زلال چشمه‌هایی كه از آلودگی‌ها پاك است پرنمائید.)(نهج‌ البلاغه، خ 105)

قرآن نیز می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ *كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ »، (اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، چرا چیزى مى‏گویید كه انجام نمى‏دهید؟

 

 

نزد خدا سخت ناپسند است كه چیزى را بگویید و انجام ندهید.)(صف، 2و3)

همچنین علی(علیه السلام) در خطبه‌ای دیگر از نهج البلاغه می‌فرماید: «لعن الله الامرین بالمعروف التاركین له و الناهین عمن المنكر العاملین به»، (لعنت خدا بر آنان كه امر به معروف می كنند و خود ترك می‌نمایند و نهی از منكر می‌كنند و خود مرتكب آنچه دیگران را نهی می‌كنند می‌شوند) (نهج البلاغه، خ 129)

سالها پیش وقتی به شهید سردار كریمی كه از جراحت‌های ناشی از دوران دفاع مقدس عذاب می‌كشید گفته بودند: برای تسكین دردهایش از موادمخدّر استفاده كند گفته بود: چون خود در مقطعی در ستاد مبارزه با مواد مخدّر مشغول بودم این را اصلاً نمی‌توانم انجام بدهم و كاری كه دیگران را باز می‌داشتم خود مرتكب شوم.

صداقت واقعی نیز در انطباق گفتار با رفتار و عقیده نمود پیدا می‌كند، اگر صائب‌ترین سخنان را بر زبان آورم و خود عامل به آنها نباشم و با تجربه‌ای انضمامی آن سخنان را نگویم هر چند صحیح و قابل استفاده برای دیگران باشد انسان صادقی محسوب نمی‌شوم.

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی