تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1896
بازدید دیروز : 70777
بازدید هفته : 81122
بازدید ماه : 134400
بازدید کل : 10526155
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 6 / 9 / 1394

قرآن درياى ژرفى از حقايق و معارف است كه هيچ غواصى را ياراى دستيابى به عمق و ژرفاى آن نيست مگر پيامبران الهى و امامان معصوم (ع). و مجموعه اى گرانبها از برنامه ها و درس ها وعبرت هاى زندگى ساز است كه هركس به قدر ظرفيت وجودى خويش و آمادگى روحى اش از آن بهره مى گيرد و عطش كمال خواهى خود را با آب حيات آيات آن فرو مى نشاند. 
براى آنان كه بخواهند و روح خود را آماده دريافت و پذيرش حق سازند، همه چيز در قرآن هست، چرا كه خود فرموده است: «لارطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» (۱) (هيچ تروخشكى نيست مگر آن كه در كتاب مبين است) و بايد نيز چنين باشد زيرا كلام حق است و پروردگار عالم و آدم آن را براى رسول خاتم نازل فرموده تا هم ختم كلام باشد و هم كلام ختم. چون كه بالاتر از قرآن هيچ كلامى نتوان يافت و پس از صاحب قرآن نيز هيچ رسولى نخواهد آمد تا كلامى از حق بر او نازل گردد. 
اكنون بايد كه جان هايمان را به قرآن بسپاريم و دل هايمان را در مسير وزش نسيم حيات بخش آن قرار دهيم و به حق، آن را امام و پيشواى خود بدانيم كه فلاح و رستگارى ما در پيروى و عمل به تعاليم نورانى آخرين كتاب آسمانى است. 
براى آشنايى با يكى از درهاى ارزشمند درياى ژرف قرآن بررسى كوتاهى پيرامون «جوان» در قرآن در زير مى آيد، به اميد آن كه روزنه كوچكى باشد براى مشاهده گوشه اى از نعمت ها و حكمت هاى فراوان اقيانوس بيكران معارف قرآن . 
در آيات قرآن مجيد، ۱۰ بار به «جوان» اشاره شده كه در همه آن ها كلمه «فتى» و مشتقات آن (به معنى جوانمرد) به كار رفته است. اين تعبير به نوبه خود درس و تذكر مهمى براى ما است كه «جوان» در فرهنگ قرآن «جوانمرد» است و بايد اصول جوانمردى يعنى پاكى، گذشت، شهامت و رشادت را رعايت كند. 
كلمه «فتى» و مشتقات آن در قرآن درباره اشخاص و افراد گوناگونى به كار رفته كه شامل موارد زير است:

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
برچسب‌ها: جوان در قرآن کریم
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 5 / 9 / 1394

بسیج در بیان مقام معظم رهبری

 
بسیج,هفته بسیج,نیروی مقاومت بسیج,نیروی مقاومت,5 آذر,بسیج مستضعفین,رهبر,مقام معظم رهبری,پیام بسیج,بسیجی

 

سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توأم با شجاعت و رشادت را ترسیم کرده است. خاطره جوانمردان پاکدامن و غیوری که شیران روز و زاهدان شب بودند و صحنه نبرد با شیطان زر و زور را با عرصه جهاد با نفس اماره به هم آمیختند و جبهه جنگ را محراب عبادت ساختند.

جوانانی که از لذات و هوسهای جوانی برای خدا گذشتند و پیرانی که محنت میدان جنگ را بر راحت پیرانه سر ترجیح دادند و مردانی که محبت زن و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه عشق الهی فدا کردند؛ خاطره انسانهای بزرگ و کم ادعایی که کمر به دفاع از ارزشهای الهی بستند و از هیبت دروغین قدرتهایی که برای حفظ فرهنگ و ارزشهای جاهلی غرب به مصاف ارزشهای الهی آمده بودند، نهراسیدند.


 

گرامیداشت هفته بسیج 2/9/68

******

- بسیج عظیم مردمی، یکی از نعمتهای بزرگ الهی است.


 

خطبه نماز جمعه 1/9/81

******

- هر کس که در دل برای سرنوشت خود، سرنوشت این ملت و آینده ایران اسلامی ارزش قائل است آن کسی که برای استقلال و هویت ملت خود ارزشی قائل است، آن کسی که از تسلط قدرتهای بیگانه بیزار است، آن کسی که برایش آینده این کشور و این ملت و آینده دنیای اسلام یک هدف بزرگ محسوب می شود، آن کسی که از رنج های ملت فلسطین دلش خون است ... آن کسی که مایل است بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا قدرت عجیبی را تشکیل بدهند که بشریت را به سمت کمال هدایت کنند و خودشان در قله کمال قرار بگیرند، آن کسی که این احساسات و این درکها را دارد و حاضر است در این راه قدمی بردارد او بسیجی است.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع خانواده های مکرم شهدای اراک24/8/79

******

- وجود بسیج باید ما را وادار کند به شکر الهی، نشاط جوانان بسیجی باید ما را وادار کند به شکر الهی...


 

از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بسیجیان 29/7/79

******

- بسیج یعنی حضور بهترین و بانشاط ترین و باایمان ترین نیروهای عظیم ملت در میدان هایی که برای منافع ملی، برای اهداف بالا، کشورشان به آنها نیاز دارد، همیشه بهترین و خالص ترین و شرافتمندترین و پرافتخارترین انسانها این خصوصیات را دارند. بسیج در یک کشور، معنایش آن زمره‌ای است که حاضرند این پرچم افتخار را بر دوش بکشند و برایش سرمایه گذاری کنند.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان29/7/79

******

- چرا در تبلیغات جهانی و رادیوها به بسیج اهانت می شود؟ بسیج را که در خور تشویق و تعظیم و تحسین است مورد اهانت و بی مهری قرار می‌دهند؟ چون نقش بسیج را در حفظ استقلال ملی، در حفظ غرور ملی در حفظ افتخارات ملی، در تأمین منافع ملی، و بالاخره از همه در اعلاء پرچم اسلام و نظام جمهوری اسلامی می‌دانند به جد با بسیج دشمنند، امّا دشمنی آنها فایده‌ای ندارد.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بزرگ بسیجیان 29/7/79

******

- انکار بسیج و بی احترامی به آن، یا نابخردانه است، یا خائنانه است. تا وقتی برای این کشور امنیت لازم است تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد. یعنی همیشه، چون همیشه احتیاج به امنیت هست، به نیروی بسیج به انگیزه بسیجی، به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با گروه کثیری از سپاهیان و بسیجیان در مشهد10/6/78

******

- بسیج یعنی نیروی کارآمد کشور برای همه میدانها.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با سپاهیان و بسیجیان 2/9/77

******

 

 

بسیج,هفته بسیج,نیروی مقاومت بسیج,نیروی مقاومت,5 آذر,بسیج مستضعفین,رهبر,مقام معظم رهبری,پیام بسیج,بسیجی

- ملتهایی که مردم در آن از نظر مسئولان آن کشور نقشی دارند، همه جا چیزی شبیه بسیج هست منتهی به این درخشندگی، به این فراگیری، به این زیبایی، به این فداکاری، من در جایی سراغ ندارم...


 

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با سپاهیان و بسیجیان2/9/77

******

- علت اینکه در کشور ما بسیج این طور درخشان شد و شکفت چه بود؟ ایمان عاشقانه، ایمان عمیق، ایمان توام با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است، مثل بعضی از ملتهای دیگر، عواطف در این ملت جوشان است کلید بسیاری از مشکلات است. این ایمان با آن عواطف همراه شد و این رودخانه عظیم خودشان را به این دریای پهناور تبدیل کرد و مشکلات را در هر جایی که لازم بود از بین برد.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با سپاهیان و بسیجیان 2/9/77

******

- بسیج عبارت است از مجموعه‌ای که در آنها پاک ترین انسانها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده اند. ... مجموعه‌ای که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطرجمع می کند.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان به مناسبت هفته بسیج5/9/76

******

- بسیج یکی از برکات انقلاب و از پدیده های بسیار شگفت آور و مخصوص این انقلاب است. این هم یکی از آن چیزهایی است که امام بزرگوار ما با دید الهی خود، با حکمتی که خدای متعال به او ارزانی کرده بود، برای کشور و ملت و انقلاب ما به یادگار گذاشت.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان5/9/76

******

- بسیج در حقیقت مظهر یک وحدت مقدس میان افراد ملت است.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان5/9/76

******

- بسیج در واقع مظهر عشق و ایمان و آگاهی و مجاهدت و آمادگی کامل، برای سربلند کردن کشور و ملت است.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان5/9/76

******

- بسیج یک حرکت بی ریشه و سطحی و صرفاً ازروی احساسات نیست، بسیج یک حرکت منطقی و عمیق و اسلامی و منطبق بر نیازهای دنیای اسلام – و به طریق اولی – جامعه اسلامی است. قرآن کریم می فرماید:

[ هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین] ای پیامبر، خدای متعال تو را، هم به وسیله نصرت خودش و هم از طریق مؤمنین مؤید قرار داد و کمک کرد. این خیل عظیم مؤمنینی که در اینجا مورد اشاره آیه قران قرار گرفته اند، عبارت دیگری است از آنچه که امروز به نام بسیج در جامعه ما قرار دارد.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان نواحی و پایگاهها و گردانهای بسیج سراسر کشور8/9/74

******

- عظیم ترین و ماندگارترین یادگار [ امام عزیز و عظیم القدر ما] همین بسیج مردمی است که در همه جا حضور دارد.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان و بسیجیان 27/8/71

******

- این کار خدا بود که بسیج ملت ایران بتواند در سخت ترین میدانها که همان میدان جنگ است چنان قدرتی از خود نشان بدهد که دیرباورترین افراد هم قبول کنند که ملت ایران دارای توانایی است.

******

- بسیج یعنی کل نیروهای مؤمن و حزب اللهی کشور ما این که امام گفتند «بسیج بیست میلیونی» یعنی این.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در پادگان امام حسن مجتبی (ع)5/9/69

******

- اگر نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه که شما رزمندگان نیروهای مسلح و بسیج مردمی در دوران جنگ هشت ساله نشان دادید و حقیقتاً اسلام را روسفید و امت رسول الله (صلی الله علیه و آله) را سربلند ساختید و اگر نبود خونهای مطهر و معطری که در راه خدا بر زمین ریخته شد؛ یقیناً امروز از نظام اسلامی اثری نبود و پرچم قرآن چنین سربلند نمی شد


 

پیام به خانواده های شهدا، مفقودان در آستانه هفته دفاع مقدس 23/6/68

******

- محور دفاع از انقلاب، همین آحاد عظیم میلیونی بسیج هستند.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت جمع کثیری از بسیجیان نمونه6/4/64

******

- بسیجی یعنی دل باایمان، مغز متفکّر – دارای آمادگی برای همه میدانهایی که وظیفه این انسان را به آن میدانها فرا می خواند، این معنای بسیجی است.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در جشن بزرگ منتظران ظهور3/9/78

******

- هرجا وظیفه‌ای باشد، انسان بسیجی در میدان آن وظیفه، حاضر است.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در جشن بزرگ منتظران ظهور 3/9/78

******

 

 

بسیج,هفته بسیج,نیروی مقاومت بسیج,نیروی مقاومت,5 آذر,بسیج مستضعفین,رهبر,مقام معظم رهبری,پیام بسیج,بسیجی

- بسیج به معنی حضور آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحنا فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است. لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مهدی موعود عزیز، یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در جشن بزرگ منتظران ظهور 3/9/78

******

- امروز هم، بسیجی برای کشور دل می سوزاند برای آبادانی کشور تلاش می کند، برای حفظ استقلال ملی، هرچه بتواند کار می کند و از جان خود هم می گذرد، امروز هم اگر احساس کند دشمن می خواهد از روزنه‌ای، چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی – به داخل کشور نفوذ کند در مقابل او می ایستد و با مشت به صورتش می کوبد.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان نواحی ...8/9/74

******

- امام فرمودند «بسیج باید سازماندهی بشود، باید یکدیگر را بشناسند، باید آمادگی به وجود بیاورند و آن را حفظ کنند» امروز هم تکلیف بزرگ شما همین کارست. خیال نکنند که بسیج یک امر احساسی است. بسیج یک امر منطقی و فکری و ریشه دار و عمیق است و کسانی که در کار این حقیقت بزرگ شرکت دارند؛ همه آحاد ملتند، هر کسی که بسیجی است باید به بسیجی بودن خود افتخار کند. بسیجی بودن، مایه سرافرازی و سربلندی پیش پروردگار است.


 

74/8/9

******

- فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر خواستهای حقیر، نشدن است.


 

74/8/9

******

- هفته بسیج در حقیقت فرصت و بهانه‌ای برای زنده نگه داشتن ارزشها و روح بسیجی در آحاد ملت، مخصوصاً جوانان پرشور و مدافعان عاشق صادق است. ... همان طور که امام و پیشوای راحل عظیم الشأن ما فرمودند، من هم آرزو می کنم و از خدا می‌خواهم که با بسیجیان محشور باشم. بسیج یک افتخار و یک ارزش است. سعی کنید این روحیه بسیجی را برای کشور و انقلاب و اسلام حفظ کنید.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نیروهای مقاومت بسیج 7/9/69

******

- شما بسیجی ها باید به گونه ای رفتار کنید که احترام و محبت مردم جلب شود. شما باید نمونه اخلاق و تواضع و مهربانی و رعایت مقررات باشید. آن کسی بسیجی تر است که مقررات را بیشتر رعایت می کند، به خاطر آنکه این فرد بیشتر از همه برای نظام دل می سوزاند و مقررات، لوازم قطعی اداره درست نظام است.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت جمع کثیری از بسیجیان نمونه 6/4/68

******

- سپاس و ستایش و تمجید و تحسین فراوان خود را بر جوانان بسیجی مؤمن در سرتاسر کشور، این دلهای پاک، این دلهای تپنده با عشق به خدا، با ایمان به حقیقت، با اخلاق و با صفا، نثار می کنم.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع نیروهای شرکت کننده در مانور عظیم طریق القدس 3/2/76

******

- من به بسیجیان عزیز فعّال این کشور علوی و فاطمی، عرض می کنم؛ امیرالمؤمنین علیه الصّلاه والسلام را الگوی خودتان قرار دهید که بهترین و بزرگترین الگو برای بسیجیان مسلمان در همه عالم، علی ابن ابیطالب علیه السلام است.


 

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مدّاحان به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) 3/9/73

******

- روحیه بسیجی و معرفت بسیجی باید فراگیر شود تا این کشور بتواند بار سنگینی را که بر دوش دارد که همان بار هدایت الهی و سعادت انسانهاست - به سرمنزل برساند، لذا بسیج تمام شدنی نیست.

 

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان بسیج 27/8/71

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 5 / 9 / 1394

آخرين پيام امام خميني در آستانه سالگرد بسيج مستضعفين



 تاريخ:2/9/67

بسم الله الرحمن الرحيم


تشكيل بسيج در نظام جمهوري اسلامي ايران يقينا از بركات و الطاف جليه خداوند تعالي بود كه بر ملت عزيز و انقلاب اسلامي ايران ارزاني شد. 

در حوادث گوناگون پس از پيروزي انقلاب خصوصا جنگ‚ بودند نهادها و گروه هاي فراواني كه با ايثار و خلوص و فداكاري و شهادت طلبي‚ كشور و انقلاب را بيمه كردند. ولي حقيقتا اگر بخواهيم مصداق كاملي از ايثار و خلوص و فداكاري و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهيم‚ چه كسي سزاوارتر از بسيج و بسيجيان خواهند بود! بسيج شجره طيبه و درخت تناور و پرثمري است كه شكوفه هاي آن بوي بهار وصل و طراوات يقين حديث عشق مي دهد. بسيج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهيدان گمنامي است كه پيروانش بر گلدسته هاي رفيع آن‚ اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسيج ميقات پابرهنگان و معراج انديشه پاك اسلامي است كه تربيت يافتگان آن‚ نام و نشان در گمنامي و بي نشاني گرفته اند. بسيج لشكر مخلص خداست كه دفتر تشكل آن را كه همه مجاهدان از اولين تا آخرين امضا نموده اند. 

من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه مي خورم و از خدا مي خواهم تا با بسيجيانم محشور گرداند‚ چرا كه در اين دنيا افتخارم اين است كه خود بسيجي ام. من مجددا به همه ملت بزرگوار ايران و مسئولين عرض مي كنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگترين ساده انديشي اين است كه تصور كنيم جهانخواران خصوصا آمريكا و شوروي از ما و اسلام عزيز دست برداشته اند لحظه اي نبايد از كيد دشمنان غافل بمانيم‚ در نهاد و سرشت آمريكا و شوروي كينه و دشمني با اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله و سلم - موج مي زند بايد براي شكستن‚ امواج طوفان ها و فتنه ها و جلوگيري از سيل آفت ها به سلاح پولادين صبر و ايمان مسلح شويم. ملتي كه در خط اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله و سلم - و مخالف با استكبار و پول پرستي و تحجرگرايي و مقدس نمايي است‚ بايد همه افرادش بسيجي باشند و فنون نظامي و دفاعي لازم را بدانند‚ چرا كه در هنگامه خطر ملتي سربلند و جاويد است كه اكثريت آن آمادگي لازم رزمي را داشته باشد.

خلاصه كلام‚ اگر بر كشوري نداي دلنشين تفكر بسيجي طنين اندازد‚ چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد و الا هر لحظه بايد منتظر حادثه باشيم. بسيج بايد مثل گذشته و باقدرت و اطمينان خاطر به كار خود ادامه دهد. امروز يكي از ضروري ترين تشكل ها‚ بسيج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم ديني و دانشجويان دانشگاه ها بايد با تمام توان خود در مراكزشان از انقلاب و اسلام دفاع كنند‚ فرزندان بسيجي ام در اين مراكز‚ پاسدار اصول تغيير ناپذير ((نه شرقي و نه غربي)) باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلي بيشتر به اتحاد و يگانگي احتياج دارند. فرزندان انقلاب به هيچ وجه نگذارند ايادي آمريكا و شوروي در آن دو محل حساس نفوذ كنند. تنها با بسيج است كه اين مهم انجام مي پذيرد. و مسائل اعتقادي بسيجيان به عهده اين دو پايگاه علمي است. حوزه علميه و دانشگاه بايد چارچوب هاي اصيل اسلام ناب محمدي را در اختيار تمامي اعضاي بسيج قرار دهند. بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامي باشند و اين شدني است‚ چرا كه بسيج تنها منحصر به ايران اسلامي نيست‚ بايد هسته هاي مقاومت را در تمامي جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد. شما در جنگ تحميلي نشان داديد كه با مديريت صحيح و خوب مي توان اسلام را فاتح جهان نمود. شما بايد بدانيد كه كارتان به پايان نرسيده است‚ انقلاب اسلامي در جهان نيازمند فداكاري هاي شماست مسئولين تنها با پشتوانه شماست كه مي توانند به تمامي تشنگان حقيقت و صداقت اثبات كنند كه بدون آمريكا و شوروي مي شود به زندگي مسالمت آميز توام با صلح و آزادي رسيد. حضور شما در صحنه ها موجب مي شود كه ريشه ضدانقلاب در تمامي ابعاد از بيخ و بن قطع گردد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 5 / 9 / 1394

پیام امام خمینی (ره) در تشکیل بسیج



بسم اللَّه الرحمن الرحيم


تشكيل بسيج در نظام جمهورى اسلامى ايران يقيناً از بركات و الطاف جليه خداوند تعالى بود كه بر ملت عزيز و انقلاب اسلامى ايران ارزانى شد. در حوادث گوناگون پس از پيروزى انقلاب خصوصاً جنگ، بودند نهادها و گروههاى فراوانى كه با ايثار و خلوص و فداكارى و شهادت طلبى، كشور و انقلاب اسلامى را بيمه كردند. ولى حقيقتاً اگر بخواهيم مصداق كاملى از ايثار و خلوص و فداكارى و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهيم، چه كسى سزاوارتر از بسيج و بسيجيان خواهند بود! 


بسيج شجره طيبه و درخت تناور و پرثمرى است كه شكوفه هاى آن بوى بهار وصل و طراوت يقين و حديث عشق مى دهد. بسيج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهيدان چه در جنگ و چه در صلح بزرگترين ساده انديشى اين است كه تصور كنيم جهانخواران خصوصاً امريكا و شوروى از ما و اسلام عزيز دست برداشته اند؛ لحظه اى نبايد از كيد دشمنان غافل بمانيم. در نهاد و سرشت امريكا و شوروى كينه و دشمنى با اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- موج مى زند گمنامى است كه پيروانش بر گلدسته هاى رفيع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسيج ميقات پابرهنگان و معراج انديشه پاك اسلامى است كه تربيت يافتگان آن، نام و نشان در گمنامى و بى نشانى گرفته اند. 

بسيج لشكر مخلص خداست كه دفتر تشكل آن را همه مجاهدان از اولين تا آخرين امضا نموده اند .. من همواره به خلوص و صفاى بسيجيان غبطه مى خورم و از خدا مى خواهم تا با بسيجيانم محشور گرداند، چرا كه در اين دنيا افتخارم اين است كه خود بسيجى ام. من مجدداً به همه ملت بزرگوار ايران و مسئولين عرض مى كنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگترين ساده انديشى اين است كه تصور كنيم جهانخواران خصوصاً امريكا و شوروى از ما و اسلام عزيز دست برداشته اند؛ لحظه اى نبايد از كيد دشمنان غافل بمانيم. در نهاد و سرشت امريكا و شوروى كينه و دشمنى با اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- موج مى زند. بايد براى شكستن امواج طوفانها و فتنه ها و جلوگيرى از سيل آفتها به سلاح پولادين صبر و ايمان مسلح شويم.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 4 / 9 / 1394

بسیج؛ دیروز امروز

 

بسیج,هفته بسیج,نیروی مقاومت بسیج,نیروی مقاومت,5 آذر,بسیج مستضعفین,سپاه,سپاه پاسداران,موفقیت بسیج,بسیجی

 

« بسیج لشگر مخلص خداست كه دفتر تشكیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند».

امام خمینی

پنجم آذر ماه سال روز تشكیل نهاد بسیج به فرمان حضرت امام خمینی (ره) است و همین ایام بهانه ای شد تا بار دیگر نظری بیندازیم به نقش مسؤولیت های سنگین این نهاد كه محدوده آن را همه كسانی تشكیل می دهند كه دل در گرو تحقق اهداف و آرمان های بلند امام راحل(ره) و عملی شدن شعارهای نجات بخش انقلاب اسلامی دارند و در هر زمان با درك شرایط و موقعیت انقلاب و كشور از هیچ گونه خدمت و یاری رسانی به نظام و كشور دریغ نمی ورزند.

به راستی كه بسیج و گرامی داشت مقام و جایگاه آن با برگزاری سمینارها و یا تعارفات معمولی در حالی كه هیچ تلاشی برای به فعلیت رساندن نیروی عظیم نهفته در وجود بسیجیان صورت نگیرد راهی به جایی نخواهد برد.بسیج,هفته بسیج,نیروی مقاومت بسیج,نیروی مقاومت,5 آذر,بسیج مستضعفین,سپاه,سپاه پاسداران,موفقیت بسیج,بسیجی

حیثیت امروز نظام، تا حد زیادی مدیون بسیج و حضور همه جانبه مردم در آن بوده است، حتی تصاحب قدرت جهانی اسلامی با بسیج همه جانبه و فراگیر در جهان میسر خواهد بود به گفته امام راحل، این امر شدنی است و باید به دنبال تحقق یافتن آن بود.

 

 

 

 

بسیج چیست و بسیجی كیست؟

اگر بخواهیم مفهوم بسیج و بسیجی را در ادبیات انقلاب اسلامی جستجو كنیم، چاره ای جز بیان مراد حضرت امام (ره) از بسیج و بسیجی نداریم. در اندیشه امام(ره) بسیج نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. در این نگرش بسیج دیگر صرفاً سازمانی نظامی نیست كه فقط در زمان جنگ و برای دفاع در مقابل دشمن شكل گرفته باشد، بلكه نهادی است وسیع و پاسخگوی نیازهای اساسی  و حیاتی جامعه و با اجزای دیگر نظام، چنان هماهنگی و پیوند دارد كه انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامی متصور نیست.

بسیج در صورتی می تواند نهادی جامع و شامل جهات متعدد و پایدار شناخته شود كه نیازهای دایمی و باورها و ارزش های فرهنگی پدید آورنده آن به روشنی تعریف شوند، این نیازها ممكن است اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا نظامی باشند.

به فرموده امام(ره) « بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است كه شكوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد، بسیج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهیدان گمنامی است كه پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسیج میقات پا برهنگان معراج اندیشه پاك اسلامی است كه تربیت یافتگان آن، نام و نشانی در گمنامی و بی نشانی گرفته اند.»(1)بسیج,هفته بسیج,نیروی مقاومت بسیج,نیروی مقاومت,5 آذر,بسیج مستضعفین,سپاه,سپاه پاسداران,موفقیت بسیج,بسیجی

از دیدگاه امام بسیجی كسی است كه در عمل علاقه خود را به پیشرفت و حفظ و گسترش اقتدار نظام اسلامی و شأن و حیثیت ملت مسلمان نشان دهد. یعنی بسیجی بودن معیار و ملاكی است كه بر اساس آن میزان تعهد اعضای آن به اصول و آرمان های انقلابی سنجیده می شود.

 

 

 

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 4 / 9 / 1394

با شاگردان مدرسه عشق

سلام بر بسیج ،

این كوچك های بزرگ !...

و این بزرگ های كوچك!

بسیج ، فقط كلمه ای بود، ساده وسطحی،بسیج,هفته بسیج,نیروی مقاومت بسیج,نیروی مقاومت,5 آذر,بسیج مستضعفین,عشق,مدرسه عشق,سلام بر بسیج,بسیجی

نوشته در قاموس ها و فرهنگنامه ها،

خفته درخاطره ها و زاویه ذهن ها .

ناگهان،

" بسیج " ، معنایی یافت، عمیق و ژرف،

مفهومی به خود گرفت، زنده و درمتن زندگی .

بسیج ، مدرسه عشق شد، دانشگاه شهادت گشت، معبد "عارفان مسلح " شد. و... بسیجی ، شیر روز و زاهد شب و دیده بیدار، در شبهای خوف و خطر، در شهرها ، و جبهه ها .

می خواستیم بسیج را درك كنیم و بسیجی را بشناسیم . سراغ آدرس مدرسه ای را می گرفتیم كه اینان، در كلاسهایشان عشق را آموخته اند، عشق را تفسیر و معنی كرده اند.

گفتند:

- بروید جبهه!

پرسیدیم : كجای جبهه ؟ جبهه وسیع است ، به كدام نشانی ؟

گفتند : نشانی نمی خواهد. جبهه، خودش نشانی است. آدرسی روشن تر از " جبهه " نمی توان داد. و اصلاً آدرسهای دیگر را هم با نشانی جبهه پیدا می كنند. اگر بروید جبهه ، بسیجیان همه جا هستند. حضوری سرخ و حماسی ، حضوری سرشار ازایمان و عرفان ، بالای هر ارتفاع ، در شیار هر كوه، در سینه هر صحرا، در پنهه هر دشت ، دركناره  هر رود خانه، در موج های ملایم هر جزیره و ساحل، حول و حوش هر میدان مین، پشت هر خاكریز، درون هر سنگر، ... از غرب تا جنوب، در خشكی و آب ،

كوچك و بزرگ ،

پیر و جوان ،

شهری و روستایی ، و ... چه می دانیم ، خودتان بروید از نزدیك ببیینید و بشناسید.

بیشترشان اهل كاغذ و قلم و كتاب و دفتر و كلاس و امتحان اند ... ولی نه همه .

ازجاهای دیگر هم آمده اند:

از روستاها ، زراعت را رها كرده و آمده اند،

از پشت نیمكت های كلاس درس،

از لابلای دستگاههای تولیدی كارخانجات،

از اطاق های ادارت و نهادها،

از انجمهای اسلامی ،

از پشت ترازو و پیشخوان كسب و كار،

از حجره های مدارس علمیه و حوزه های دینی،

از پادگان ها، كلانتری ها، مراكز ژاندارمری ،

از كنار بساط دستفروشی،بسیج,هفته بسیج,نیروی مقاومت بسیج,نیروی مقاومت,5 آذر,بسیج مستضعفین,عشق,مدرسه عشق,سلام بر بسیج,بسیجی

از پای ساختمان نیمه تمام ،

از آزمایشگاه دانشكده ، و... بالاخره هر جا كه فكرش را بكنید .

خلاصه... همه هستند، از هرجا، از هر صنف ، از هرقشر، از هر شهر، ...

گفتیم :

مگر اینها كار و زندگی و زن و بچه و پدر و مادر ندارند؟

گفتند: چرا ... چرا ... ولی ، خوب، جهاد در راه خدا هم كار است ، بلكه بالاترین كارها. زندگی واقعی هم درجبهه است. زن و بچه هم فدای اسلام .

البته خدا هم روزی رسان است و نگهدار...

پدرو مادر هم كه ... چرا، دارند ، ولی خود آنان بچه هایشان را برای همین تربیت كرده اند. خودشان می فرستند، افتخارهم می كنند.

دیدیم ،عجب سوال نابجایی كردیم!

پرسیدیم : بسیجی ها توی جبهه چه می كنند؟

گفتند : همه كار،... از رانندگی و آبرسانی گرفته تا خط شكنی در شب حمله ، از آشپزی گرفته تا سنگر كنی،

از دژبانی گرفته تا شناسایی،

از كارهای مربوط به اورژانس گرفته ، تا كار درستاد معراج – تخلیه شهدا – از خیاطی و تعمیر كاری و بنایی ونجاری گرفته، تا دیده بانی وآرپی جی زنی ،

از كارهای آموزشی و تبلیغی گرفته تا تخلیه اسرا، به پشت جبهه،

از تابلو نویسی و طراحی و كارهای فرهنگی گرفته، تا مخابرات و بی سیم و...

گفتیم : مهمترین كارشان چیست؟

گفتند : حرف حساب دوكلمه بیشتر نیست . كار مهمشان " جهاد " است و " شهادت ".

پرسیدیم : اینهمه بسیجی ، با این خصوصیات، با این آمادگی ، با این شوق ، كجا درس خوانده اند؟ كجا تربیت شده اند؟

گفتند : اینها محصول تربیت های پاك مادرانند . اینان، نمك خورده سفره امام حسین (ع) اند. اینان، عمری داستان كربلا را شنیده اند و بر قهرمانان كربلا درود فرستاده اند و برمظلومیت شهدای عاشورا گریه كرده اند . اینها همه از بركت آن مجالس و جلسات و برنامه هاست. از...

در این گفتگو بودیم كه دو تا از بسیجی ها پیدا یشان شد...

روی پیشانی بندشان نوشته بود: " یاحسین "

هفده هیجده ساله بودند. سن زیادی نداشتند ولی قیافه شان مردانه بود و قامتشان رشید. مثل سرو، ... هر كدام كلاشی در دست، با تجهیزات و كوله پشتی ... گرد و غبار به موهای سر و مژه ها و ابروها یشان نشسته بود.

سلام واحوالپرسی ... و دست دادیم ، واینكه ... خسته نباشید و خدا یارتان .

گفتیم : چرا از دیگران در باره اینان سوال كنیم ؟ بگذار از خودشان بپرسیم .

چشممان به پشت پیراهن یكی شان افتاد، كه نوشته بود:

- یا زیارت، یا شهادت.

یك مرتبه یاد روزی افتادیم كه از شهرهای خود اعزام می شدند...

و پشت دیگری نوشته بود:

 

" مسافر كربلا"

 

گفتیم : سخن را از همینجا شروع می كنیم : " از اینجا تا كربلا  مگر چقدر راه است؟"

گفت : تا  كربلا راهی نیست .

و اضافه كرد: خوب، فعلاً كه راه بسته است و ما انشاء الله به یاری خدا، باید راه كربلا را باز كنیم ، ولی به این آسانی هم نمی شود. دشمن و آتش ومیدان مین و خمپاره و كانال و سیم های خاردار و ... هست... البته ما هنوز به كربلا نرسیده ، زائر حسینیم.

ما اگر اینجائیم، دلمان آنجاست . از آن راه كه میان بر است، خیلی نزدیك است.

نگاهم به دومی افتاد كه نگاهی به افق كرد و آهسته، به طوری كه ما متوجه نشویم ، اشك  چشمش را با آستین پاك كرد.

اولی به صحبتش ادامه می داد كه:

كوی جانان را كه صد كوه و بیابان در ره است

 

رفتم از راه دل و دیدم كه ره یك گام بود

رفیقش -  همان كه اشك ، در چشمش حلقه زده بود- گفت:

اگر در راه " زیارت " ، به " شهادت " هم برسیم ، باز پیروزیم . اگر دستمان به ضریح اباعبدالله الحسین (ع) هم نرسد، اسم ما كه در لیست زائران اوهست.

مادرم می گفت...

دیدیم بغض ، گلویش را گرفت. حرف را عوض كردیم.بسیج,هفته بسیج,نیروی مقاومت بسیج,نیروی مقاومت,5 آذر,بسیج مستضعفین,عشق,مدرسه عشق,سلام بر بسیج,بسیجی

پرسیدیم : كی به جبهه آمده اید؟

گفتند : خیلی وقت نیست . نزدیك یكسال می شود.

گفتیم : یكسال، كم نیست !

گفتند: اگر این جنگ، بیست سال هم طول بكشد، ما ایستاده ایم .

دیدیم كه عجب حرفهای امام را به صورت كلمات قصار، مثل احادیث، حفظ كرده اند و از همین سخنان امام روحیه و الهام می گیرند. عشقشان به امام است و راه او، كه راه خداست.

خیلی نشد با آن دوصحبت كنیم. كار داشتند و رفتند.

و ما ماندیم وكلاس گسترده جبهه.

ما ماندیم و مدرسه وسیع خط مقدم.

ما ماندیم و دانشگاه گردان ها ... كه دانشجویان خود را، در اندك مدتی فارغ التحصیل می كند و مدرك " شهادت " به آنان می دهد، كه شاهد عشق و اخلاص و ایثار است.

آمده بودیم كه " شاگردان مدرسه عشق" را بیشتر بشناسیم . تنها توانستیم دیباچه كتاب " بسیج " را مروری كنیم، آنهم با شتاب و گذرا و سطحی .

فرصتی لازم بود كه كل كتاب را ، ورق  به ورق ، سطر به سطر و كلمه به كلمه بخوانیم و بفهمیم . و ... چنین فرصتی نبود.

دعا به جان امام كردیم كه مسیح عیسی دم این امت است و با نگاههایش ، با حرفهایش و با پیام هایش نگارنده این كتاب و پدید آورنده این دفتر است .

و امام به بسیج ، محبت دارد ، چرا كه بسیجی ها، فرزندان معنوی امام امت اند.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 4 / 9 / 1394


دوستان خدا

قرآن :

آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا، نه بيمى (در عالم آخرت) بر آنان مى‏رود و نه اندوهى خواهند داشت.

حديث :

10. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله - در پاسخ به سؤال درباره سخن خداى تعالى: «آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا، نه بيمى (در عالم آخرت )بر آنان مى‏رود و نه اندوهى خواهند داشت» -: آنان، كسانى‏اند كه در راه خدا به يكديگر محبّت مى‏ورزند.
11. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: دوستان خدا، خاموشى مى‏گزينند و خاموشى آنها ذكر خداست، و مى‏نگرند و نگاهشان عبرت است، و سخن مى‏گويند و سخنانشان حكمت است، و راه مى‏روند و راه‏رفتنشان در ميان مردم، مايه بركت است. اگر نه اين بود كه اجلهايشان نوشته شده است، از ترس عذاب و شوق به ثواب، (لحظه‏اى )جانهايشان در كالبدهايشان قرار نمى‏گرفت.
12. امام على عليه السلام - چون آيه «آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا نه بيمى بر آنان مى‏رود و ...» را خواند -: «مى‏دانيد دوستان خدا چه كسانى‏اند». گفتند: چه كسانى‏اند، اى اميرمؤمنان؟ فرمود: «آنان، ما و پيروانمان هستيم. پس، هر كه بعد از ما از ما پيروى كند، خوشا به حال ما و خوش‏تر به حال آنان!».
گفتند: اى امير مؤمنان! چرا خوشا به حال ما و خوش‏تر به حال آنان؟ مگر نه اين است كه ما و آنان، هر دو در يك راهيم؟!
فرمود: «نه؛ زيرا آنان، بارى را به دوش مى‏كشند كه شما نكشيده‏ايد و چيزهايى را تحمّل مى‏كنند كه شما تحمّل نكرده‏ايد».
13. امام على عليه السلام - در پاسخ به سؤال از اينكه منظور از دوستان خدا در سخن خداى تعالى: «آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا، نه بيمى (در عالم آخرت )بر آنان مى‏رود و نه اندوهى خواهند داشت» -: آنان، مردمى‏اند كه در عبادت خداوند متعال، اخلاص مى‏ورزند و چون مردمْ ظاهر دنيا را مى‏بينند، آنان، باطن دنيا را مشاهده مى‏كنند و از اين رو، آينده آن را شناختند، در حالى كه ديگر مردم، فريفته امروز آن‏اند. پس، از دنيا آنچه را كه مى‏دانند به‏زودى آنان را ترك مى‏كند، ترك كردند و آنچه از آن را كه مى‏دانند به‏زودى آنان را مى‏ميرانَد، ميراندند.
14. امام صادق عليه السلام: دوستان خدا، از همان زمانى كه خداوند، آدم‏عليه السلام را آفريد، همواره در ضعف و اقليّت بوده‏اند.
15. امام صادق عليه السلام: اى ابوبصير! خوشا به حال پيروان قائم ما كه در زمان غيبت او منتظر ظهورش هستند و در زمان ظهورش فرمانبردار اويند. آنان، دوستان خدايند كه نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى‏شوند.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 3 / 9 / 1394


فصل يكم: جايگاه بسيجى

پيشگويى قرآن

قرآن :

اى مؤمنان! هر كس از شما از دينش (اسلام) برگردد، (بداند كه )خداوند به‏زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند. (اينان) با مؤمنان، مهربان و فروتن‏اند و با كافران سختگيرند، در راه خدا جهاد مى‏كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى‏هراسند. اين، فضل الهى است كه به هر كس بخواهد، مى‏دهد، و خداوند، گشايشگرِ داناست.
اى مردم! اگر (خدا) بخواهد همه شما را از ميان مى‏بَرد و گروه ديگرى پديد مى‏آورد؛ و خداوند، همواره بر اين كار تواناست.
و اگر (از دين او) روى برتابيد، به جاى شما گروه ديگرى را مى‏آورد. آن‏گاه، آنها مانند شما نخواهند بود.

حديث :

1. پيامبر خداصلى الله عليه وآله - در پاسخ به سؤال از اين آيه: «اى مؤمنان هر كس از


شما از دينش (اسلام) برگردد، (بداند كه) خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند...» -: در حالى كه به شانه سلمان مى‏زد، فرمود: «(آنان )اين مرد و هموطنان اويند». سپس فرمود: «اگر دين به ثريّا آويخته باشد، هرآينه، مردانى از ايرانيان به آن دست يابند».
2. امام صادق عليه السلام - درباره آيه «خداوند، خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند...»: مقصود، آزاد شدگان (ايرانى) است.
3. تفسير القمي: - در تفسير سخن خداوند متعال: «اى مؤمنان! هر كس از شما از دينش (اسلام) برگردد، (بداند كه) خداوند به‏زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند. (اينان) با مؤمنان، مهربان و فروتن‏اند و با كافران، سختگيرند، در راه خدا جهاد مى‏كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى‏هراسند» -: (اين آيه )درباره قائم (عج) و يارانش است كه در راه خدا جهاد مى‏كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى‏هراسند.
4. مجمع البيان - درباره سخن خداى تعالى: «اگر (خدا )بخواهد، همه شما را از ميان مى‏بَرد» -: يعنى اگر خدا بخواهد، شما را هلاك مى‏كند، اى مردم، و نابودتان مى‏گرداند. به قولى در اين آيه، كلمه‏اى محذوف در تقدير است؛ يعنى: اگر بخواهد شما را ببرد، مى‏برد، اى مردم، و عدّه‏اى ديگر را مى‏آورد؛ يعنى مردم ديگرى غير از شما را مى‏آورد كه پيامبرش را يارى مى‏رسانند. روايت شده است كه وقتى اين آيه نازل شد، پيامبرصلى الله عليه وآله دستش را به پشت

 

سلمان زد و فرمود: «آنان، هموطنان اين مرد هستند، يعنى ايرانيان».
5. امام صادق‏عليه السلام - به يعقوب بن قيس: اى پسر قيس! «واگر روى برتابيد، (خدا )جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود»، مقصودش فرزندانِ آزاد شدگان (ايرانى )است.
6. سنن الترمذي - به نقل از ابو هريره -: گروهى از ياران پيامبر خدا گفتند: اين قومى كه خداوند فرموده در صورت روى گرداندن ما، به جايمان خواهند آمد و چون ما نخواهند بود، كيان‏اند؟
راوى مى‏گويد: سلمان در كنار پيامبرصلى الله عليه وآله بود. ايشان بر پاى او زد و فرمود: «اين و قومش. سوگند به آن‏كه جانم به دست اوست، اگر ايمان از ستاره ثريّا هم آويخته بود، مردانى از فارس به آن دست مى‏يافتند».
7. امام باقرعليه السلام: روزى پيامبر خدا در حالى كه گروهى از ياران در نزدش بودند، دوبار فرمود: «خدايا! مرا به ديدار برادرانم برسان». فردى از يارانش گفت: اى پيامبر خدا! آيا ما برادرانت نيستيم؟ فرمود: «خير. شما ياران منيد و برادران من، مردمانى‏اند در آخرالزمان كه مرا نديده‏اند؛ امّا ايمان آورده‏اند... براى هر كدامشان پايدارى در دين، از با دست خُرد كردن خار مغيلان در شب تيره، سخت‏تر است يا همچون كسى است كه اخگر شوره‏گز را در كف


نگه دارد. اينان، چراغهاى تابان در دل تاريكى‏اند. خداوند، آنان را از هر فتنه غبارآلود و شبگون، نجات مى‏بخشد».
8. امام صادق‏عليه السلام: پيامبر خدا فرمود: «پس از شما مردمى خواهند آمد كه مردى از آنان، پاداش پنجاه نفر از شما را دارد». گفتند: اى پيامبر خدا! ما در بدر و اُحد و حنين با شما بوديم و قرآن در ميان ما نازل شد! فرمود: «اگر آنچه بر سر ايشان مى‏آيد، به سر شما بيايد، مانند آنان صبر و شكيبايى نمى‏كنيد».

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: حکمت نامه بسیج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 3 / 9 / 1394

ویژه نامه گرامیداشت هفته بسیج

 

قالب تنگ لفظ، تاب دریای خروشان و پر موج بسيجي را ندارد.
سینه تنگ واژه ها را گنجایش عظمت صفات عالی اش نیست.
نام و نشان زنجیری بر پر پرواز 
در آسمان بی کران معنویتش است. 

تنها اقیانوس بی پایان معنا، 
آسمان نامحدود مفهوم و آیینه وسیع باطن 
و مضمون می تواند جلوه ای از جمال سیرت 
و خورشید صورت «مدرسه عشق»، بسیج را به تماشا بگذارد.

فقط قاب عالی ترین مضامین و صفات انسانی می تواند، 
عکس زیبای لحظه های ماندگار، زلال و پاک 
«لشکر مخلص خدا» را در سینه و آغوش گرم خود بگیرد.


آری، بسیج دایرة المعارف عشق و معرفت است. 
کتاب سبز ایمان است و قاموس سرخ عشق. 
کتابی که به قلم حکمت امام بسیجیان، خمینی، نگاشته شد 
و با شور همت و شعور غیرت بسیجیان امام منتشر شد. 
امامی که خود معلم و مبلغ فرهنگ بسیجی بود
و دغدغه بسیج فرهنگی تا آخر عمر مهمان ذهن آسمانی اش بود. 

معلمی که با مشی و خط زیبای سیاست و گچ سفید دیانتش 
روی وجدان سیاه دنیای استبداد و ظلم نوشت:
«بسیج لشکر مخلص خداست».

که دفتر تشکّل آن را همه مجاهدان 
از اولین تا آخرین امضاء نموده اند... 

بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است 
که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند».


معلم و مبلغی که به صفا و خلوص شاگردان بسیجی خود
غبطه می خورد و خود را کوچک ترین دانش آموز «مدرسه عشق»
به حساب می آورد و دعا می کرد که در روز رستاخیز
در صف شاگردان این مدرسه به سوی بهشت قرب حرکت کند.



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 3 / 9 / 1394

پرسش: نظر معظم له در مورد بقا بر میت چیست ؟ (تقلید کردن)
پاسخ: اگر میت اعلم باشد باید بر تقلید اوباقی باشد واگر حی أعلم باشد باید به اوعدول کند .
پرسش: اینجانب مقلد شما هستم. آیا همسرم باید به تبعیت از من از مقلدی که من از او تقلید می نمایم تقلید نماید؟
پاسخ: تبعیت از شوهر در مرجع تقلید لازم نیست.
پرسش: اگر احتمال دهیم که فتوی عوض شده آیا باید به احتمال عمل کنیم یا به رساله؟
پاسخ: باید به رساله عمل کرد.
پرسش: آیا در مسأله ای که معظم له حکم احتیاط واجب داده اند می توان از آیت الله خوئی تقلید نمود؟
پاسخ: در احتیاط واجب نمی توان به مرجع میت رجوع کرد وفقط می توان به مرجع حی رجوع کرد.
پرسش: در یک کاروان که به قصد زیارت بیت الله الحرام می رود یک روحانی هست که مسائل شرعی را بیان می کند، اگر در کاروان مقلدین هر یکی از مراجع تقلید باشد وظیفه روحانی کاروان چیست؟ او که نمی تواند رساله توضیح المسائل همه مراجع تقلید را همراه خود به حج ببرد، حکم مقلدین چه می شود؟
پاسخ: اگر فتوای مرجع شخص را نمی داند نباید به او مسأله را طبق فتوای دیگران بگوید بلکه او را به کسی که مسأله را می داند راهنمایی کند.
پرسش: آیا می توانم مرجع تقلیدم را تغییر دهم ؟
پاسخ: اگر مرجع شما اعلم از دیگران است نمی توانید آنرا تغییر دهید و اگر دیگری اعلم است لازم که از او تقلید کنید و ملاک در هر دو شهادت اهل خبره در مسأله اعلمیت است .
پرسش: آیا عمل به احتیاط کار ساده ای است و برای ما قابل توصیه است ؟
پاسخ: عمل به احتیاط کار مشکلی است و اگر تشخیص اعلم برای شما میسر نیست از یکی از کسانی که احتمال می دهید اعلم یا مساوی باشند تقلید کنید .
پرسش: آیا در موارد احتیاط واجب و یا مستحب می توانیم به مرجع دیگری مراجعه نمود ؟
پاسخ: در موارد احتیاط واجب می توان به مرجع دیگر مراجعه کرد با رعایت اعلم فالاعلم و در موارد احتیاط مستحب نیازی به رجوع نیست .
پرسش: شخصی که مسئله ای برایش پیش می آید و در توضیح المسائل هم چیزی در آن مورد ذکر نشده باشد آیا بر او واجب است که استفتاء کند ؟
پاسخ: لازم است فتوای مرجع خود را در مسأله بپرسد و اگر راه رسیدن نباشد می تواند به فتوای مرجع دیگری که اعلم است عمل کند.
پرسش: هر فرد در چه سنی می تواند دین خود را تعیین کند و آیا در این کار مختار است یا نه؟
پاسخ: برای بچه مسلمان که در سن تمییز اسلام را اظهار داشته است راهی جز عمل کردن به دستورات اسلام نیست، و انکار آن عین گمراهی و ضلالت و موجب زیان است. و احکام مرتد که من جمله قتل است بر او بار می شود.

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 3 / 9 / 1394

پرسش: آیا استفاده از امکانات و اموال بیت المال مانند تلفن یا اتومبیل در جهت استفاده شخصی جایز می باشد؟
پاسخ: استفاده از اموال دولتی فقط در چارچوب قانون جایز است اگر قانون به او اجازه این کار را می دهد اشکال ندارد.
پرسش: لطفا بفرمایید مصرف بیت المال در اموری که اولویت با کارهای دیگر است چه حکمی دارد؟
پاسخ: اگر منظور از بیت المال اموال دولت در کشورهای اسلامی است حضرت آیت الله معتقدند طبق قانون کشور مادامی که مخالف با شرع نیست باید عمل شود.
پرسش: کسی که می تواند بدون گرفتن شهریه زندگی کند آیا جایز است شهریه بگیرد؟
پاسخ: اگر مقررات دفتر شهریه شامل او است جایز است.

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 3 / 9 / 1394

پرسش: خداوند در قرآن در جزء ۲۶ سوره الاحقاف آیه ۱۵ می فرماید : شما در چهل سالگی به بلوغ میرسید . آیا در اینجا بلوغ معنای دیگری می دهد؟
پاسخ: مقصود از « بلغ » در آیه مزبور بمعنای بلوغ تکلیفی نیست بلکه رسیدن به سن چهل است .
پرسش: مراد از سن تمییز چه سنی است ؟
پاسخ: سنی است که بچه خوب و بد را تشخیص دهد و در پسر احتمال برود که نگاهش به بدن زن موجب تحریک شهوتش شود .
پرسش: آیا سن تکلیف در پسران فقط به رسیدن به پانزده سالگی است ؟
پاسخ: یکی از علائم بلوغ پسران این است که به سن پانزده سال قمری کامل برسند. ولی اگر علامت های دیگر بلوغ قبل از سن پانزده سال قمری محقق شوند مانند ـ بیرون آمدن منى ـ روئیدن موى درشت در زیر شکم بالاى عورت ـ روئیدن موى درشت در صورت و پشت لب ـ بالغ محسوب می شود.
پرسش: در مورد سن تکلیف دختران (شمسی)بیان بفرمائید ؟
پاسخ: نشانه بلوغ در دختر تمام شدن نُه سال قمرى است (تقریبا معادل هشت سال و هشت ماه و بیست روز شمسی) می باشد.
پرسش: شرایط سنی برای روزه داری چیست ؟
پاسخ: شرطش بلوغ است که نشانه بلوغ در دختر: تمام شدن نُه سال قمرى است .
و نشانه بلوغ در پسر: با محقق شدن یکى از چهار چیز است :
اول: تمام شدن پانزده سال قمرى است.
دوم: بیرون آمدن منى .
سوم: روئیدن موى درشت در زیر شکم بالاى عورت .
چهارم: روئیدن موى درشت در صورت و پشت لب.

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 2 / 9 / 1394

پاداش گرامیداشت خادم

مرحوم حاج میرزا محمد تنکابنی ، متوفای ۱۳۰۲ هـ . تألیفات فراوانی دارد که اسامی ۲۱۲ جلد از آنها را در کتاب < قصص العلماء > آورده است .
کتاب قصص العلماء بطوری که از عنوانش پیداست ، در مورد شرح حال علمای اعلام تألیف شده است .
مرحوم تنکابنی در این کتاب به سبک قدما شرح حال خودش را نیز نوشته است .
او در ضمن شرح حال خویش به عنایاتی از حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ اشاره کرده ، که یک نمونه آن را در اینجا می آوریم :در سالی که برای زیارت حضرت فاطمه دختر موسی بن جعفر علیهما السلام ملقب به حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ به قم مشرف شدم ، کیسه ای داشتم که مخصوص پول طلا بود ، همواره مقدار معینی طلای مسکوک در آن می گذاشتم و همراه خود می بردم .
در یک شب جمعه ای دو اشرفی طلا در آن کیسه نهادم و برای آستان بوسی دختر باب الحوائج به حرم مطهر مشرف شدم .در حرم مطهر به دلم گذشت که به یکی از خدام هدیه ای بدهم ، چون هوا تاریک بود به جای دو روپیه ، دو اشرفی طلا را به او داده بودم .
هنگامی که به منزل مراجعت کردم ، کیسه پول را خالی یافتم و متوجه شدم که اشرفی ها را سهواً به جای روپیه داده ام .صبح هنگامی که می خواستم از منزل بیرون بروم آن کیسه را برداشتم که تعدادی اشرفی در آن بگذارم و برای خرجی همراه خود بردارم ، با کمال تعجب مشاهده کردم که دو اشرفی طلا در آن هست .
من مطمئن هستم که شب آن کیسه خالی بود و مطمئن هستم که احدی در آن تصرف نکرده بود .
سپس ایشان اضافه می کند که این قضیه دو بار برایم ا تّفاق افتاد


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت زهرا عليهاالسلام بيمار شده بود رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى ديدار او آمده بود سپس فرمود: زهراى من حالت چطور است ؟ چرا غمگين هستى ؟ فاطمه عليهاالسلام عرض كرد: پدر كسالت دارم . پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آيا به چيزى ميل دارى ؟ فاطمه عليهاالسلام عرض كرد به انگور ميل دارم ولى مى دانم كه اكنون فصل انگور نيست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خدا قدرت آن را دارد كه انگور براى ما بفرستد آنگاه چنين كرد اللهم ائتنا به مع افضل امتى عندك منزله خدايا انگور را همراه كسى كه از نظر مقام بهترين فرد امت من در پيشگاه تو است نزد ما بفرست 
. چند لحظه اى نگذشت كه على (عليه السلام ) وارد خانه شد و ديدند زنبيلى و زير عبا به دست گرفته است . پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود: الله اكبر، الله اكبر، خدايا همانگونه كه دعاى مرا (در مورد بهترين فرد امت ) به على اختصاص دادى شفاى دختر مرا در اين انگور قرار بده فاطمه زهرا عليهاالسلام از آن انگور خورد و هنوز پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از خانه بيرون نرفته بود كه آن بانوى بزرگوار شفا يافت.


احقاق الحق ، ج 4، ص 295

حضرت آیت الله مكارم شیرازی می‌فرمود: «بعد از فروپاشی شوروی و آزاد شدن جمهوری‌های مسلمان نشین، مردم شیعه نخجوان تقاضا كردند كه عده‌ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند.
مقدمات كار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین سیصد نفر داوطلب، پنجاه نفری كه معدل بالایی داشتند و جامع‌ترین آن‌ها بودند برای اعزام به حوزه علمیه انتخاب شدند. در این میان جوانی كه با داشتن معدل بالا، به سبب اشكالی كه در یكی از چشمانش وجود داشت، انتخاب نشده بود، با اصرار فراوان پدر ایشان، مسؤول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد. ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از كاروان علمی، مسؤول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمركز كرده و تصویر برجسته‌ای از آن را به نمایش می‌گذارد. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شكسته می‌شود. وقتی كاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساكن شدند، این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت می‌شود و در همان حال خوابش می‌برد. در خواب عوالمی را مشاهده كرده و بعد از بیداری می‌بیند چشمش سالم و بی عیب است.
او بعد از شفا گرفتن به مدرسه بر می‌گردد. دوستان او با مشاهده این كرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شده و ساعت‌ها مشغول دعا و توسل می‌شوند. وقتی این خبر به نخجوان می‌رسد، آن‌ها مصرانه خواهان این می‌شوند كه این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آن جا برگردد كه باعث بیداری و هدایت دیگران و استحكام عقیده مسلمین گردد.»

فروغی از كوثر، ص 57.

حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای ابن الرّضا از حاج آقای کشفی از خدمتگزاران بلند پایه حرم حضرت معصومه علیها السلام نقل کردند که در ایام جنگ، شبی از شبها گروهی از اسرای عراقی را به حرم مطهّر کریمه اهلبیت آورده بودند ، در طرف بالای سر حضرت میله هایی نهاده شده بود که اسرا در داخل میله ها و دیگر زائران در بیرون میله ها مشغول زیارت بودند . یکمرتبه دیدیم که زنی از میان تماشاگران جیغ کشید و بلافاصله یکی از اسرا نیز جیغی کشید .

معلوم شد که این اسیر از شیعیان عراقی بوده ، به خدمت سربازی رفته ، توسّط ارتش عراقی او را اجباراً به جبهه برده اند و آنجا به اسارت نیروهای ایرانی درآمده است .

مادرش نیز به جرم شیعه بودن از عراق اخراج شده ، به ایران آمده ، در قم اسکان داده شده ، و به کلّی از سرنوشت پسرش بی خبر مانده است .

این مادر بیچاره ، هر شب به حرم مطهّر حضرت معصومه علیها السلام مشرّف می شده ، به خدمت بی بی عرض می کرده : بی بی جان من پسرم را از تو می خواهم .

آن شب نیز چون شبهای دیگر به حرم مشرّف شده ، برای پسرش دعا کرده ، به حضرت معصومه علیها السلام متوسّل شده است که یکمرتبه پسرش را در میان اسیران دیده ، بی اختیار جیغ کشیده ، پسرش نیز متوجّه مادر شده ، متقابلاً جیغ کشیده و اینگونه از عنایات حضرت معصومه علیها السلام پس از سالها جدایی ، چشم مادر با دیدن میوه دلش روشن گردیده است .

پس از این رخداد جالب ، توسّط سازمان بین المللی ترتیبی داده شد که این پسر از اسارت آزاد شده به کانون گرم خانواده برگردد

آیت الله سید نصر الله مستنبط از کتاب «کشف اللئالی » نقل فرموده که روزی عده ای از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسشهایی داشتند که می خواستند از محضر امام کاظم(ع) بپرسند. امام(ع) درسفر بودند، پرسشهای خود را نوشته به دودمان امامت تقدیم نمودند، چون عزم سفر کردند برای پاسخ پرسشهای خود به منزل امام(ع) شرفیاب شدند، امام کاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنهاامکان توقف نداشتند، از این رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسشهارا نوشتند و به آنها تسلیم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام کاظم(ع) مصادف شدند و داستان خود را برای آن حضرت شرح دادند.

هنگامی که امام(ع) پرسشهای آنان و پاسخهای حضرت معصومه(س) راملاحظه کردند، سه بار فرمودند: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.» باتوجه به این که حضرت معصومه(س) به هنگام دستگیری پدر بزرگوارش خردسال بود،این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت حکایت می کند

 

موضوعات مرتبط: داستانها
برچسب‌ها: داستا نها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 1 / 9 / 1394

ب- ستايش هاي قرآن
 

- «لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فِي أَحسَنِ تَقويمِ» (تين/4): خداي متعال انسان را به نيکوترين وجه آفريده و بذل توجه کامل به وي کرده است. با اين حال انسان از طريق سرکشي و سرپيچي از دستورات خدا را بپيمايد، خود را تباه مي کند و خدا هم او را به بدترين مکان دوزخ مي افکند. و در ادامه مي گويد «ثُمَّ رَدَدنَاهُ اَسفَلَ سَافِلينَ» (تين/5) سپس او را به پايين ترين درجه دوزخ بازگردانديم. در صورتي که اگر اين انسان استعداد خود را به کار اندازد و از سرمايه خدادي خويش بهره جويد و به او ايمان آورد و نيکوکار شود، به پاداشي بي پايان خواهد رسيد. «إِلَّا الَّذينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُم اَجرٌ غَيرٌ مَمنُونٍ» (تين/6) مگر کساني که ايمان آورند و کار نيک انجام دهند که براي آنها پاداشي تمام ناشدني است.
واضح است که تنها راه سعادت انسان در سايه ايمان به خدا و کار نيک است و هرچه ايمانش بيشتر و کارش خالص تر باشد، از تقرب بيشتري نزد خدا برخوردار خواهد بود.
-«اَلَّذي أَحسَنَ کُلَّ شَيءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأ خَلقَ الإنسانِ مِن طِينٍ» (سجده/7): آنکه هرچه را آفريد نيکو آفريده و آفرينش انسان را از گل آغاز کرد و سپس آنگاه که او را بسيار است و از روح خويش در او دميد «نَفَخَ فِيِهِ مِن رُوحِهِ» (سجده/9): اين بيانگر اين است که در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادي که در جماد و گياه و حيوان وجود دارد، عنصري ملکوتي و الهي هم وجود دارد. انسان ترکيبي است از طبيعت و ماوراء طبيعت، از ماده و معنا، از جسم و جان.
-«ثُم اجتَباهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيهِ وَهَدَي» (طه/22): خدا آدم را برگزيد، توبه اش را پذيرفت و او را هدايت کرد. اين به آن معناست که آفرينش انسان، آفرينشي حساب شده است، تصادفي نيست. انسان موجودي انتخاب شده و برگزيده است.
-« هنوز که فرزندان آدم در پشت پدران خويش بودند، خداوند آنها را به وجود خويش گواه گرفت و آنها گواهي دادند (اعراف/172)»
-« چهره خود را به سوي دين نگه دار. همان که سرشت خدايي است و همه مردم آن را به آن سرشته است» (روم/43). اين دو آيه مي گويد انسان فطرتي خدا آشنا دارد، به خدا در عمق وجدان خويش آگاهي دارد. همه انکارها و ترديدها، بيماري ها و انحراف هايي است از سرشت اصلي انسان.
-«تمام اسماء را به آدم آموخت. آن گاه از فرشتگان پرسيد: نام هاي اينها را بگوييد چيست؟ گفتند ما جز آنچه تو مستقيماً به ما آموخته اي نمي دانيم. خدا به آدم گفت: اي آدم! تو به اينها بياموز و اينها را آگهي بده، همين که آدم فرشتگان را آموزانيده گفت: نگفتم که من از نهان هاي آسمان و زمين آگاهم و هم مي دانم آنچه اظهار مي کنيد و آنچه را پنهان مي داريد.» (بقره/33-31) اين جملات خبر از استعدادي شگرف و بالقوه در وجود انسان مي دهد و آن هم ظرفيت علمي انسان که بزرگ ترين ظرفيتي است که يک مخلوق ممکن است داشته باشد.
-« همانا بني آدم را کرامت بخشيديم و آنان را بر صحرا و دريا مسلط کرديم و بر بسياري از مخلوقات خويش برتري داديم» (اسراء/70). بنا بر اين آيه انسان از يک کرامت و شرافت ذاتي برخوردار است. خدا او را بر بسياري از مخلوقات خويش برتري داده است و آنگاه خويشتن واقعي خود را درک و احساس مي کند که اين کرامت و شرافت را در خود درک کند و خود را برتر از پستي ها و دنائت ها و اسارت ها و شهوت راني ها بشمارد.
- «سوگند به نفس انسان و اعتدال آن، که ناپاکي ها و پاکي ها را به او الهام کرد» (شمس/9-8). او از وجداني اخلاقي برخوردار است، به حکم الهي و فطري زشت و زيبا را درک مي کند و قدرت انتخاب دارد.
و بسياري ديگر از آيات قرآن که به توصيف انسان، ارزش ها و ويژگي هاي آن پرداخته است که بيشتر از اين درباره آن گفتن، در اين مجال نمي آيد.

 

موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 1 / 9 / 1394

بررسي مباني انسان شناسي و سيماي انسان کامل در آينه قرآن و نهج البلاغه
انسان هموارانسان همواره در کانون انديشه و تفکر بشري يکي از مهم ترين دغدغه ها بوده است. توجه به انسان تنها به اين سبب نيست که او يکي از موجودات اين عالم است بلکه اهميت شناخت انسان به عنوان موجودي شگفت آور از اين جهت است که در واقع شناخت ماهيت و حقيقت خويشتن است، حقيقتي که گاه در ميان زندگي روزمره و علوم ظاهري و مادي گم مي شود و انسان با وجود همه پيشرفت هاي تکنولوژيکي و علمي از آن غافل مي شود.

صد هزاران فصل داند از علوم
جان خود را مي نداند آن ظلوم انسان همواره در جهان بيني اسلامي جايگاه ويژه اي دارد و موجودي مرموز و شگفت آور با ابعاد ناشناخته بسيار است. قرآن به عنوان منبعي عظيم و لايتناهي و عميق، گاه انسان را ستايش کرده و گاهي هم مذمت و نکوهش؛ او که هم مي تواند از همه خلايق و فرشتگان و موجودات عالم برتر و شريف تر باشد، هم پست تر و پايين تر و هم مي تواند در «اعلي عليين» باشد و هم در «اسفل سافلين».
به همين سبب در آموزه هاي تمامي اديان الهي، شناخت انسان پس از خداشناسي بيشترين اهميت را دارد، تا آنجا که يکي از اهداف اساسي انبياي الهي توجه دادن انسان به خويشتن است. بسياري از مشکلات فرا روي انسان چه در عهد قديم و چه در زمان معاصر به دليل بي توجهي به حقيقت خود و توجه بيش از حد به بعد مادي و غير معنوي خويش است که علت اصلي آن را مي توان ناديده انگاشتن دين و آموزه هاي ديني دانست. در اهميت اين موضوع همين بس که حضرت علي (ع) در رواياتي چند خودشناسي و انسان شناسي را «افضل المعرفه»، «افضل الحکمه»، «انفع المعارف»، «فوز اکبر» و... دانسته است(غرر الحکم، باب معرفه النفس.)
حال چگونه مي توان انسان را با اين همه استعداد و توانايي به حد تکامل و رشد يافتگي رساند و راه را به آن نماياند.

موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 1 / 9 / 1394

واژه انسان یعنی چه؟ برای بررسی این مهم ابتدا با مراجعه به کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم نوشته قرآن پژوه معاصر مرحوم استاد حسن مصطفوی نتیجه زیر را به دست آوردم؛ در جلد اول صفحه 158 کتاب التحقیق تکه‌هایی از کتب واژه شناسی مختلفی آمده است که از آن‌ها موضوعات زیر به طور کلی برداشت می‌شود؛ 1.الانس خلاف جن است که بر مذکر و مونث و مفرد و جمع دلالت می‌کند. که در ریشه‌ی آن اختلافاتی وجود دارد. (مصباح اللغة فیومی) 2.انس خود یک ریشه است که ظاهر هر چیزی است که خلافه وحشی گری باشد. (معجم مقاییس اللغة ابن فارس) 3.الانس یعنی بشر. (صحاح اللغة جوهری) 4.انس خلاف جن و وحشی گری است. (مفردات راغب اصفهانی) و علامه مصطفوی در انتها این موضوع را تاکید می‌کنند که در تمامی مشتقات کلمه انسان این انسان مخالف نفرت و وحشی گری است پنهان شده است. در کتاب نشر طوبی (یا دائره المعارف قرآن مجید گردآوری شده توسط علامه شعرانی و استاد قریب) ذیل کلمه انسان این مطلب نوشته شده است که علما انسان را به عنوان حیوانی که دارای قدرت تکلم و تعقل است می‌دانند. وبعد از آن به توضیحی 6 صفحه ای (از صفحه 48 تا 53) در مورد انسان و آیاتی که پیرامون این کلمه است پرداخته است که از ذکر آن‌ها خودداری می‌شود و خواننده را به مطالعه صفحات ذکرشده توصیه می‌کنم. در صفحه 51 فرهنگ أبجدی عربی-فارسی نوشته رضا مهیار انسان بشر معرفی شده است که در مورد مونث و مذکر به کار برده می‌شود. از مطالبی که در واژه نامه های مختلف آمده می‌توان این موضوع را برداشت کرد که ریشه انسان متشکل از ‹ا ن س› است و از معانی آن می‌توان به بشر اشاره کرد و اینکه مخالف جن و وحشی گری است.
تعیین جایگاه انسان در عالم

موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 30 / 8 / 1394

آیا درست است که می‌گویند ماه صفر بخصوص چهارشنبه آخر این ماه، نحس است؟ آیا قرآن، نحوست ایام را تایید می‌کند؟


صفر

ماه صفر که از راه می رسد دوباره این عقیده نخ نما، در ذهن و زبان مردم جان می گیرد که صفر، ماهی است مشئوم و نحس و باید مراقبت کرد تا این روزهای نحس، سپری شود.
برخی بر اثر پافشاری و مسلم انگاشتن این عقیده در اعمال و حیات فردی و اجتماعی خود، قائل به توقف شده و در ورطه هولناک تعطیل فرو افتاده اند. تا آنجا که در طول این ماه، از دست یازیدن به امور سرنوشت ساز زندگی، خودداری می ورزند تا مبادا، فرجام ناخوشایند این کارها، گریبانشان را بگیرد!
براستی آیا نحوست ایام واقعیت دارد؟
از منظر عقل، نمی توان بر سعادت روزى از روزها، و یا زمانى از زمان ها و یا نحوست آن، دلیل و برهان آورد؛ چون طبیعت و حقیقت زمان از نظر مقدار، طبیعتى است كه دارای اجزای مثل هم هستند، و یک چیزند، پس از نظر خود زمان فرقى میان این روز و آن روز نیست، تا یكى را سعد و دیگرى را نحس بدانیم.(1)
از نظر شرع، چطور؟
آیا آیات قرآن و روایات رسیده از پیشوایان پاک، بر این انگاره  مشهور، مهر تایید می نهد؟

بررسی و تحلیل شواهد قرآنی نحوست ایام

وقتی مساله سعد و نحس ایام را در پهنه آیات قرآن رصد می کنیم درمی یابیم که اتفاقا کتاب خدا، هم بر نحوست برخی روزها، دلالت دارد و هم بر سعد، میمنت و برکت برخی دیگر. نمونه را:
یک. فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَرأ فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمر»»،  ما تندباد وحشتناك و سردی را در یك روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم.
دو. فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَرأ فی أیامٍ نَحساتٍ»، سرانجام تندبادی شدید و هول انگیز و سرد و سخت در روزهای شوم و پرغبار بر آنان فرستادیم.
در این دو آیه، چنانکه می‌بینید روزهایی را که قوم لجوج عاد بر اثر نافرمانی به عذاب الهی گرفتار شدند، روز نحس دانسته شده است. اما با تدبر در این آیات می‌توان دریافت که شومی و نحوست این روزها، امری ذاتی نیست بلکه به دلیل عذابی است که در این ایام، بر سر این قوم فرود باریده است.
دلیل بر این مدعا این است که اگر یک خصوصیتی در ذات و نهاد ماهیت زمان مستقر باشد آنگاه می بایست همه افراد آن ماهیت (آنات) نیز متصف به آن وصف خواهند بود. به دیگر سخن، اگر نحوست یک زمان، در نهاد و ماهیت عنصر زمان، خانه داشته باشد، باید به همه زمان ها سرایت یابد در حالیکه چنین نیست.
در مقابل برخی آیات نیز بر سعد و مبارکی پاره‌ای اوقات اشاره دارند مانند: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ»؛[دخان/3] كه ما آن را در شبى پر بركت(شب قدر) نازل کردیم.

نگاهی به شواهد روایی نحوست ایام

گذشته از قرآن، در مجامع روایی با انبوهی از روایات مواجهیم که بر نحوست پاره ای از روزهای هفته، دلالت دارند. با این همه، بزرگ‌مفسر قرآن، علامه طباطبایی(ره)، همه این روایات را جز اندکی، ضعیف السند می‌داند.[2] 
از جمله روایاتی که می توان به دیده اعتبار بدان‌ها نگریست این دو روایت‌اند:
امام علی(ع) فرمود: «... روز چهارشنبه، روز نحس مستمرّ است و در این روز جهنّم آفریده شد [3]

امام صادق(ع) فرمود: «چهارشنبه، روزى است كه نحوستش مستمرّ می باشد؛ زیرا اوّلین و آخرین روز از ایّامى است كه حق تعالى فرموده است: این تندباد بنیان كن را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلّط ساخت.[4]

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 30 / 8 / 1394

با وجود این همه دام های گسترده و رنگ رنگ شیطان، چگونه می توان در مصاف با او که تجربه چندین هزارساله در گمراهی آدمیان دارد، پیروز شد؟


شیطان

سلسله مقالات شیطان‌شناسی، که با عنوان «شناختنامه شیطان»، هر از چندگاه، به محضر عزیز بازدیدکنندگان این پنجره نورانی، پیش‌کش می‌شود، تلاش دارد تا به ترسیم خطوط و زوایای پیدا و پنهان چهره پلید شیطان از منظر قرآن و روایات بنشیند.
چنانکه می‌دانید در داستان خلقت نیای بزرگ ما، حضرت آدم(ع)، شیطان از سجده بر حضرتش سرتابید. در نتیجه از قاف قله قرب خدا به حضیض عالم دنیا فرو غلطید. پیش از هبوط اما از صحنه گردان گیتی خواست تا قدرت و مکنتی بدو بخشد تا بتواند از گرده ابنای آدم (ع) انتقام کشد.
از آن روز تا امروز، این گرگ ایمان‌خوار به هر ابزاری که بتواند او رو بدین هدف شوم برساند، دست می یازد؛ تسویل یا تزیین و الخ. اما مهمترین ابزار کار شیطان، وسوسه است که دامی است بسیار مخوف و گاه نامرئی.
او دائم بر فراز قلب آدمی چرخ می زند و پرواز می کند تا در یک فرصت مغتنم، باند مناسب برای فرود بیابد آنگاه آنقدر در گوش قلب آدمی، می دمد تا عنان اختیارش را بدست گیرد. آن وقت است که هر کجا بخواهد می کشد و می تازد. قرآن این واقعیت را بیان کرده و از وصف طائف برای شیطان استفاده می کند: إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون (اعراف/21).
براستی با این همه دام های گسترده و رنگ رنگ شیطان، چگونه می توان در مصاف با او که تجربه چندین هزارساله در گمراهی آدمیان دارد، پیروز شد؟ آن هم نبردگاه خطرخیزی که حتی خدا در فرجامین سوره حبل متینش، به رسول امینش خطاب می کند که به سه دستگیره بزرگ من (سه صفت ربوبیت، ملوکیت و الوهیت)، پناهنده شو. تا بتوانی از شر و کیدش ایمن شوی: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ/ مَلِكِ النَّاسِ/ إِلَهِ النَّاسِ/ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ(ناس/1-4)
اما بشنوید از شیخ صدوق، این بزرگمحدث جهان اسلام که در امالی شریفش آورده است:
وقتى آیه " وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ"، نازل شد ابلیس به بالاى كوهى در مكه رفت كه آن را كوه" ثویر" مى نامند. و به بلندترین آوازش عفریت هاى خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسیدند اى بزرگ ما مگر چه شده كه ما را نزد خود خواندى؟ گفت: این آیه نازل شده، كدامیك از شما است كه اثر آن را خنثى سازد، عفریتى از شیطانها برخاست و گفت: من از این راه آن را خنثى مى كنم. شیطان گفت: نه، این كار از تو بر نمى آید. عفریتى دیگر برخاست و مثل همان سخن را گفت، و مثل آن پاسخ را شنید.

در درون جان همه، زمینه الهام و وحی هست. اما بستگی دارد به اینکه گیرنده قلبش را به کدامین سو بچرخاند، فرشته یا اهریمن

وسواس خناس گفت: این كار را به من واگذار، پرسید از چه راهى آن را خنثى خواهى كرد؟ گفت: به آنان وعده مى دهم، آرزومندشان مى كنم تا مرتكب خطا و گناه شوند، وقتى در گناه واقع شدند، استغفار را از یادشان مى برم. شیطان گفت: آرى تو، به درد این كار مى خورى، و او را موكل بر این ماموریت كرد، تا روز قیامت «1»
امام صادق علیه السلام فرمود: «ما من قلب الاّ و له اذنان علی احداهما ملك مرشد و علی الاخری شیطان مفتّن هذا یأمره و هذا یزجره: الشّیطان یأمره بالمعاصی و الملك یزجره عنها هو قول الله عزّوجّل عن الیمین و عن الشّمال قعید، ما یلفظ من قولٍ الاّ لدیه رقیب عتید.(2)
هیچ قلبی نیست مگر آنكه دارای دو گوش است كه بر یكی از آن دو، فرشته ای راهنما و بر دیگری شیطانی فتنه گر قرار دارد. این (شیطان) او را امر می كند و آن (فرشته) او را پرهیز می دهد. شیطان او را به گناه امر می كند و فرشته او را از ارتكاب آن برحذر می دارد و این همان فرموده ی خدای عزّوجّل است كه فرمود: «در طرف راست و چپ نشسته اند، [آدمی] سخن نمی گوید، مگر آنكه نزد او مراقبی آماده است».
آری! در درون جان همه، زمینه الهام و وحی هست. اما بستگی دارد به اینکه گیرنده قلبش را به کدامین سو بچرخاند، فرشته یا اهریمن.
براستی راه مصون ماندن از وساوس شیطان چیست؟
استاد جوادی آملی، مفسر فرزانه قرآن در این باره رهنمودی دارند که به گوش جان می‌نیوشیم:
"در جریان آماده بودن برای سفر آخرت در بیانات نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) آمده است که وجود مبارک حضرت، هر شب بعد از نماز عشاء قبل از اینکه جمعیت از مسجد متفرّق بشوند با صدای رسا که همه بشنوند می فرمود: «تَجهزّوا رَحِمَکُمُ الله» آقایان بارهایتان را ببندید آماده باشید.[خود را برای سفر آخرت آماده کنید].
اگر مطلب علمی را انسان یک بار گفت بار دوم خسته کننده است، برای اینکه طرف مقابل آن را می فهمد، اما موعظه و نصیحت را هر وقت هم که انسان بازگو کند جا دارد، برای اینکه از آن طرف وسوسه دائمی است. مگر شیطان یک بار وسوسه می کند؟ مگر این شورش قلب یک بار است؟ (الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ* مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ) وسوسه شیطان هر روز هست. اگر وسوسه هر روز هست اگر دام شیطان هر روز هست، موعظه هم باید هر روز باشد.
اگر کسی دستش زخم بود و مرتب روی این زخم مگس بنشیند، پشه بنشیند، هر روز باید ضدّعفونی کند نباید بگوید دیروز ضد عفونی را انجام دادم و دیگر کافی است، این ﴿یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ﴾ هر روز هست. مگر می شود که شیطان ما را رها کند؟ وقتی وسوسه هر روز شد خب درمانش هم باید هر روز باشد و درمانش هم موعظه است، درمانش تزکیه است. لذا وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) هر شب بعد از نماز عشاء وقتی نمازگزارها می خواستند از مسجد متفرّق بشوند می فرمود آقایان آماده باشید نه بیراهه بروید، نه راه کسی را ببندید."

پی نوشت ها:
1.  الامالی، صدوق، ص 376، چاپ بیروت.

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 30 / 8 / 1394

باورتان می‌شود عدم مدیریت زمان خواب، می‌تواند خفت رزق انسان را سفت کند؟


خواب

زمان‌ها، در گشادی و تنگی روزنه رزق آدمیان موثرند! برخی خواب‌ها رزق را پس می‌زنند! باورتان می شود عدم مدیریت زمان خواب، می‌تواند خفت رزق مقدر ما را سفت کند؟
باورتان می‌شود گرفتن ناخن در زمانی خاص (جمعه)، می‌تواند سبد رزق مادی و معنوی ما را پر و پیمان کند؟!
خواب خواب است اما اگر زمان خواب، درست مدیریت نشود، مسیر رزق مقسوم آدمی را مسدود می کند.
خواب قیلوله و خواب بین الطلوعین، چه فرقی دارند با هم؟
چرا حضرات معصومین- درود خدا بر ایشان- نسبت به هر دو زمان حساس بودند. در یکی حتما بیدار بودند و در یکی، اگر می‌توانستند می‌خوابیدند.
سر مساله، در این نکته باریک‌تر ز مو نهفته است که در پاره‌ای از آنات، وقایعی در ملکوت عالم دنیا به وقوع می‌پیوندد که در سعه و ضیق روزی انسان نقش دارد. 
این سخن به زعم برخی، خرافی یا دست‌کم غیرواقعی می‌نُماید. اما واقعیت این است که در گردونه گیتی، قوانین پیدا و پنهان بی‌شماری است که بدون اجازه من و شما در متن زندگی ما جاری می شوند. 
شاید هیچ وزیر بهداشتی، علت کثرت مرگ ناگهانی را در شیوع فحشاء، رصد نکند اما صادق مصدق که از غیب خبر داده، این دو پدیده را موثر بر هم و متاثر از هم می‌داند که فرموده است: "اذا ظهر الزنا من بعدی کثر موت الفجاء"[تحف العقول، ص 85، ح 127].
دانستن یا ندانستن این قوانین، لطمه‌ای به ماهیت قانون و سنت تغییرناپذیر چرخه هستی نمی‌زند. 
دانش دنیا، هنوز به کنه کثیری از این حقایق راه نیافته است. اما آیا هر چه به تور دانش دین شکار نشود محکوم به عدم است؟
چه ارتباطی است بین بیداری در "بین الطوعین" و "توسعه رزق"؟
نمی‌دانیم اما چون از نص و نقل(آیات و روایات) سند مستند و حجت موجه در دست داریم، پس مثل برخی روشنفکرمآب‌ها، یکسره، اوراق حقیقت را به آب انکار نمی‌شوییم.

سر مساله، در این نکته باریک تر ز مو نهفته است که در پاره ای از آنات، وقایعی در ملکوت عالم دنیا به وقوع می پیوندد که در سعه و ضیق روزی انسان نقش دارد.

بیش از این، بسط کلام ندهم در مقدمه این مقال. بگذارید یکسره بروم سراغ اصل سخن. نخست آیتی بیاورم برایتان از قرآن و در ذیلش روایتی از معصوم. تا کام جانتان شکربار شود از شهد این معارف ناب.
در کریمه چهارم سوره مبارکه ذاریات می‌خوانیم: فَالْمُقَسِّماتِ أَمْرا.[سوگند به کسانی که کارها را تقسیم می‌کنند].
با خواندن این آیه، بی‌درنگ این سوال در ذهن و زبان آدمی نقش می‌بنند که براستی تقسیم کنندگان امور کیانند؟
اتفاقا ابن الکواء، آن خوارج معروف که در تاریخ مشهور است به طرح سوالات مبهم، همین سوال را از محضر امیر اهل ایمان پرسید.
حضرتش فرمود: منظور فرشتگان الهی‌اند.
این سوال و جواب را مرحوم امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان آورده است.(ج9، ص230)
اما این فرشتگان الهی مقسم و مامور انجام چه کاری هستند؟
جواب این سوالات را با علم بشری نمی توان داد. پس ناگزیر باید رفت سراغ زلال چشمه‌هایی که به یم بی‌کرانه علم خدا راه دارند. پیشوایان پاک.
صاحب تفسیر روایی البرهان، در ذیل تفسیر این شریفه، روایتی آورده است از امام به حق ناطق، حضرت صادق-درود خدا بر وی- بدین نقل:
قَالَ الصَّادِقُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً، قَالَ: «الْمَلَائِكَةُ تُقَسِّمُ أَرْزَاقَ بَنِی آدَمَ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ، فَمَنْ نَامَ فِیمَا بَیْنَهُمَا نَامَ عَنْ رِزْقِهِ».
در این حدیث گفته شده است که این فرشتگان، ارزاق آدمیان را از طلوع فجر تا طلوع خورشید در میان ابنای بشر تقسیم و توزیع می‌کنند. هر کس در این وقت شریف، خواب بماند، روزی از کفش خواهد رفت.
همچنین اهل تفسیر در ذیل آیه 57 سوره بقره «و أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى؛ و ما بر شما من و سلوی فروفرستادیم» گفته‌اند: زمان نزول این دو مائده آسمانی، بین‌الطلوعین بوده است. بین الطلوعین همان زمانی است فضای آسمان به اصطلاح عوام، گرگ و میش است یعنی حدودا تا یک ساعت و نیم پس از اذان صبح.
همینطور در ذیل آیه: وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّح بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالعَشیّ وَ الإِبکار؛ پس صبر كن كه وعده خدا حقّ است و براى گناهت آمرزش بخواه و ستایشگر پروردگارت در شامگاهان و بامدادان باش.(غافر، آیه 55) در تفاسیر آمده است که مقصود از «الإبکار» همان بین الطلوعین است.(مجمع البیان، ج8، ص821)
مجامع روایی را اگر بنگرید انبوهی حدیث درربار خواهید یافت در فضایل بیداری بین الطلوعین. آنچه گفته شد تنها مشتی است نمونه خروار.
شاید روزی دانش بشر به اسرار این زمان پی برد تا آن روز تنها یک راه برای کشف این حقایق، وجود دارد و آن اینکه، انسان پا در میدان تجربه بنهد تا نتایج و آثار عینی‌اش را با تمام وجود، لمس کند.

 

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 29 / 8 / 1394

حضور فیض منبسط حق در متن همه‌ی موجودات تابع آنها نیست: (30) «وَهُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلهٌ» (زخرف: 84)، اگرچه در آسمان هست، ولی آسمان نیست؛ اله است و اگرچه در زمین هست، ولی زمین نیست، بلکه باز هم اله است و در همه‌ی اشیاء هست، ولی نه با آمیختگی و ممازجت. (31)
چالش مربوط به توحید افعالی با وجود شرور و همچنین چالش آن با اختیار انسانی است که بحثهای وسیعی را در کلام و تفسیر در پی داشته است. از دو آیه‌ی «هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَیْ‏ءٍ» (انعام: 102) و «الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ» (سجده: 7)، معلوم می‌شود که چون خلقت و حسن متلازم در وجودند، هر چه شیء است، مخلوق خداست و هرچه مخلوق خداست، حسن است. شر از حیث واقعیت و تحقق وجودی، یک موجود یا حادثه است و چون موجود است، بد نیست، بلکه بدی آن مربوط به موقعیت تعارض‌آمیز و روابط خاصی است که با دیگر موجودات پیدا می‌کند. (32) بنابراین، ظرف تحقق حسن و قبح و یا عصیان و اطاعت، متفاوت از ظرف تکوین یا واقعیت خارجی است. از این رو، گرچه خوبی به لحاظ بودن و به لحاظ خیر بودن، از خداست: «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ» و سیئه به لحاظ خیر نبودن، از نفس توست: «مَا أَصَابَكَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفْسِكَ»، ولی تمام چیزها، خوب یا بد، به لحاظ بودن از خداست: «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِندِ اللّهِ». (33)
همچنین، اختیار انسانی در علّیت تشکیکی منطوی است و اراده‌ی انسان مرتبه‌ای از سلسله مراتب نظام توحیدی علّیت است که حاکم بر جهان هستی است؛ آیاتی نظیر «خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ» (صافات: 96) که اعمال انسان را به خدا نسبت می‌دهند، علتهای میانی نظیر انسانها و اعمال آنها را واسطه‌ی ثبوت نمی‌دانند، بلکه صرفاً واسطه‌ی حکایت و ارائه محسوب می‌کنند. از این رو، به کار بردن اصطلاح علّت درباره‌ی آنها تسامح‌آمیز است؛ چون موجودات صرفاً در ارائه (نه در تحقق) وساطت دارند. (34)
بدین ترتیب، تمام فرآیندهای طبیعی و تمام کردار انسانی در پی هلاکت سرمدی و فنای ذاتی موجودات در ضرورت و اطلاق ذاتی حق به خداوند منسوب است؛ ولی به قول صدرا بستگی به لحاظ دارد. در یک لحاظ که لحاظ افاضه است، افاضه‌ی وجود خیر بالذات از جانب خداوند به طور مطلق است و در لحاظ دیگر که لحاظ مفاض علیه است، شرور نسبی است و به جهات امکانی و ماهوی موجود بازمی‌گردد. (35)

نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 29 / 8 / 1394

با همین شیوه می‌توان تعارض ظاهری میان ایجاد امری با ایجاد خلقی را نیز حل کرد؛ زیرا وحدت امر واحد، در آیه‌ی «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر: 50)، وحدت حقیقی است نه وحدت نوعی (که مبتنی بر حذف خصایص شخصی است)، نه وحدت جنسی (که مبتنی بر حذف فصلهای مقسم است) و نه وحدت عددی (که مبتنی بر حذف مثلهاست). وحدت حقیقی عبارت است از اطلاق سعی به گونه‌ای که تمام عالم را فراگیرد و تنها یک مصداق دارد که همان وجود مطلق یا مطلق وجود است. وحدت حقیقی جایی برای مبدأ، مقصد، ضد، ند، مثال و شریک باقی نمی‌گذارد. (12) این وحدت همه‌ی حوادث زمانی و مکانی حتی زمان و مکان، علتها و معلولها، تقدمها، تأخرها، استعدادها و فعلیتها همه و همه را زیر پوشش می‌گیرد. البته این مطلب هرگز به آن معنا نیست که خداوند موجود واحدی را به نام فرشته یا عقل یا غیره آفریده و آن را واسطه‌ی آفرینش موجودات دیگر قرار داده باشد و کثرتها به این ترتیب به وجود آمده باشد؛ زیرا نخست، امر واحد یا امر «کن» مربوط به زمان گذشته نیست، بلکه همواره جاری است؛ چون اطلاق سعی دارد و اطلاق سعی مقید به قید زمان نیست، بلکه زمان را هم دربرمی‌گیرد؛ در نتیجه، آغاز و پایان ندارد؛ اگرچه در سلسله مراتب آن تقدم و تأخر ذاتی وجود دارد. (13) دوم، همه‌ی موجودات مخاطب امر «کن» هستند. در توضیح این مطلب باید گفت: مخاطب امر «کن»، اگر موجود باشد که تحصیل حاصل می‌شود چون خطاب تکوینی و ایجاد موجود خارجی است و اگر مخاطب امر «کن» معدوم باشد، که معدوم نمی‌تواند مخاطب باشد.

بنا بر گفته‌ی دانشمندان اسلامی، (14) خطاب این امر وجودی، به آنهاست که در نشئه‌ی علم‌ الهی، دارای حضور علمی هستند، اگرچه حضور خارجی ندارند. (15)
«پس مخاطب معدوم خارجی و موجود علمی، یعنی معلوم حق تعالی است و چون معلوم حق است، مخاطب او قرار می‌گیرد.» (16)
دلیل عقلی یا نقلی کافی برای انحصار مخاطب در یک موجود خاص به عنوان موجود اول وجود ندارد، بلکه وجود یافتن موجودات عبارت است از نزول تدریجی علم الهی به اندازه و قدر معین و معلوم، یا تقدم و تأخر در رشته‌ی زمان. (17) بنابراین، تعارضی میان آیه‌ی «كُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» (رحمن: 29) با آیه‌ی «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر: 50)، وجود ندارد، بلکه وحدت آیه‌ی دوم، یک وحدت اطلاقی است که با مضمون تدریح و تکثر آیه‌ی اول منافاتی ندارد، بلکه آیه‌ی اول تفصیل آیه‌ی دوم محسوب می‌شود؛ چون منظور از امر واحد، عالم واحد به وحدت اطلاقی است،
«بخشی از آن حقیقت واحد، متغیر و سیال بوده و مشتمل بر ماضی و مضارع و حال و محل از برای ارادات حادثه جزئیه می‌باشد. با بسط این واحد گسترده کل عالم ظهور می‌کند و خلقت آسمانها و زمین محقق می‌گردد.» (18)
بنابراین، وجود یک واحد متصل حقیقی است و تمامی جهان یک فیض واحد حق یا یک امر واحد الهی است که این امر واحد سلسله مراتبی و تشکیکی است؛ ولی آنچه در ابتدا اصیل جلوه می‌کند و از ظهور برجسته‌تری برخوردار است، کثرت و تعدد و تدریج و تنوع است. تقسیم فیض الهی که فیض واحدی است، عمل جهان‌شناختی ذهن است و بستگی به منظر انسانی دارد. ذهن همان طور که از یک موجود یگانه، حیثیتهای مختلفی همچون ماهیت، وجود، جنس، فصل و غیره را مستقل و مجزای از یکدیگر، لحاظ می‌کند و به همان صورت که حرکت متصل و یگانه زمان را به اجزایی نظیر هزاره، سده، دهه، سال، ماه، هفته، روز، شب، ساعت، دقیقه، ثانیه و... تقسیم می‌کند، همان طور می‌تواند امر واحد الهی را که وحدت حقیقی دارد؛ نه عددی، به خاطر تنوع موضوعات یا مستفیضهای آن تکثیر کند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 29 / 8 / 1394

در این دسته از آیات، دو واژه‌ی «خلق» و «امر» درباره‌ی خلقت جهان به کار رفته است؛ نظیر «أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» (اعراف: 54)، «وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ» (اعراف: 54)، «خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ» (سجده: 4)، «الَّذِی أَعْطَى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى‏» (طه: 50)، واو عاطفه در آیه‌ی «أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» (اعراف: 54)، نشان دهنده‌ی وجود تغایر و اختلاف میان معطوف، یعنی امر، و معطوف علیه، یعنی خلق، است. درباره‌ی وجه تفاوت خلق و امر نظرات گوناگونی است که به اجمال بیان می‌شود؛
1. خلق و امر هر دو به معنای ایجاد است؛ ولی خلق ایجاد تدریجی و زمانمند است: «خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ» (حدید: 4)، در حالی که امر ایجاد دفعی است: «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر: 50)؛ از این رو، آیاتی که مربوط به خلقت بدن است، به توالی و زمانمندی تصریح دارد، ولی درباره‌ی ایجاد روح که از امر رب است، زمان مطرح نمی‌شود. (1)
2. در ایجاد از نوع خلق تقدیر مقدرات و تألیف جهات ضروری است: «خَلَقَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً» (فرقان: 2) ولی در ایجاد به شکل «امر» تقدیر جهات وجودی و تنظیم مقدمات و جمع زمینه‌ها اساساً مطرح نیست. (2)
3. امر، منزه از تضاد، تکثر و تغیر است، همان‌گونه که کلام خدا آن را به صفت وحدت می‌ستاید؛ ولی خلق شامل تکثیر، کثرت، تغییر و متغیرات است و محل اضداد است: «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلَّا فِی كِتَابٍ مُبِینٍ» (3) (انعام: 59).
4. امر مخصوص خداست، ولی خلق به غیر خدا نیز نسبت داده می‌شود: «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا» (مائده: 110)؛ البته ضمیر جمع در آیه «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر: 50)، می‌تواند مورد نقضی برای این وجه، یعنی انحصار امر به خدا در مقابل تعمیم خلق به غیر خدا باشد.
با این همه، گرچه توجه به تفاوتهای مزبور میان خلق و امر از لطائف تفسیری است، ولی مولد سؤالهای جدیدی است که به ارتباط میان خلق و امر مربوط می‌شود. اگر خلق و امر دو شیوه از ایجاد است و خلق، ایجاد تدریجی مشروط، زمانمند و مشترک است، ولی امر، ایجاد دفعی، نامشروط، بی‌زمان و منحصر به فرد است و اگر هر دو به خداوند واحد، ثابت، کامل و ازلی نسبت داده می‌شوند، پس ارتباط خلق با امر چگونه است؟
در این سؤال، دست کم دو مسئله اساسی به طور ضمنی وجود دارد که یکی به توجیه ارتباط خدای خالق واحد ازلی با مخلوقات حادث، متحرک، متغیر، متدرج مربوط می‌شود و دیگری به توجیه ارتباط ایجاد امری، با نظام علّی معطوف است.
توجیه ارتباط خداوند ثابت، یگانه، لایزال و منزه از تدریج و تطور با موجودات متطور و متدرج، از مسئله‌های مهم علم تفسیر و کلام است؛ زیرا خالقیت خداوند و تدبیر او نسبت به کل عالم و مبدئیت او نسبت به همه‌ی آفرینش که دارای اجزای متغیر و متجدد است، در گرو تحقق اسباب و علل است و مستلزم قابلیتها و استعدادهای گوناگون است. بنابراین، خالقیت خداوند خالقیتی مشروط می‌شود و خالقیت مشروط از منظر دینی مطرود است.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 28 / 8 / 1394

چه کلاسی برای چه سنی؟! (۱)

آگهی‌های بازرگانی تلویزیون و دیگر رسانه‌ها پر است از نام کلاس‌ های کمک‌ آموزشی و بسته‌های مهارت ‌آموزی که قرار است از کودک شما انیشتین بسازند؛ نام‌ هایی که هر روز تکرار می‌شوند و ادعا می‌کنند بهترین گزینه برای افزایش هوش و خلاقیت کودکان هستند.

 

حتی اگر خودتان از نسلی باشید که بدون این کلاس‌ها و بسته‌ها پله‌های ترقی را بالا رفته‌اید، ممکن است برای همرنگ جماعت شدن یا به‌خاطر نگرانی‌ که از عقب ماندن کودکتان از دیگران دارید، سراغ این کلاس‌ها بروید و بسته‌های توصیه شده را برایش به خانه بیاورید.

 

قبل از شروع هر آموزشی لازم است نکات مهمی را درباره آموزش‌های فرزندتان بدانید که توجه به این نکات به اندازه خود آموزش‌ها مهم هستند حتی شاید گاهی همین نکات بتوانند راهنمای شما برای آموزش درست و اصولی فرزندانتان باشند. اینکه بسته‌ها و کلاس‌هایی که نام‌شان در تبلیغات به چشمتان می‌خورد یا در مهدکودک کمک گرفتن از آن ها را به شما توصیه می‌کنند تا چه اندازه می‌تواند به تقویت هوش، حافظه یا خلاقیت کودکتان کمک کند را از سه روانشناس پرسیدیم. در ادامه این مطلب می‌توانید نظر آن ها را درمورد مناسب‌ترین زمان و شرایط برای آموزش کودکتان بخوانید.

 

دکتر سارا منصف، روانشناس:

در نظر گرفتن سن کودک مهم‌ترین مؤلفه برای شروع آموزش هاست. باید توجه داشت چه آموزشی، در چه سنی به کودک داده شود تا بهترین نتیجه به دست آید.

 

به کودکت رحم کن

یادگیری مهارت‌های بیشتر اصلا بد نیست و می‌تواند در افزایش هوش و خلاقیت بسیار مؤثر باشد اما باید بدانیم به چه قمیتی و با چه هدفی فرزند خود را در معرض این آموزش‌ها قرار می‌دهیم. آیا صرفا به این دلیل که دیگران هم این کار را کرده‌اند؟ یا با تحقیق به این نتیجه رسیده‌ایم که باید در سن خاصی فرزند خود را تحت آموزش خاصی قرار دهیم؟

 

چقدر فرزندت را می‌شناسی؟

قبل از هر چیز لازم است والدین کودک خود را بشناسند و ویژگی‌های منحصر به فرد او را درک کنند. هر کودکی ویژگی‌هایی دارد که از کودکان دیگر متمایز است. نمی‌توان انتظار داشت همه استعدادها و توانایی‌های یکسان و مشابهی داشته باشند. مهم‌ترین نکته برای آموزش کودکان این است که والدین تفاوت‌ها را درک کرده و به این تفاوت‌ها احترام بگذارند.

 

علاقه‌اش را در نظر بگیر

آموزش‌های مختلف حتما باید بدون ایجاد خستگی یا دلزدگی برای کودک انجام شده و حتما باید برای او لذت‌بخش باشند و خود او تمایلی برای انجام آن کار خاص داشته باشد. این موضوع نقش بسیار مهمی در تأثیرگذاری فعالیت‌های آموزشی دارد. کودکی که تمام طول روز تحت آموزش است فرصتی برای افزایش مهارت‌های جمعی ندارد. کودک باید بتواند با هم‌سن‌های خود در ارتباط بوده و کنجکاوی‌های مختلفش را ارضاء کند.

 

به میدان جنگ واردش نکن

برخی والدین یا محیط‌های آموزشی بیش از حد روی رقابت تأکید کرده و استرس برنده شدن را در کودک تشدید می‌کنند و به این ترتیب اصل مهم«همکاری و رسیدن به هدف مشترک» را فراموش می‌کنند. افرادی که اینگونه تربیت می‌شوند، همیشه به فکر جلو زدن از بقیه هستند و هدفشان فقط برنده شدن است. درحالی‌که کودک باید در محیطی آرام و بدون استرس بتواند شکوفا شود و این محیط آرام، لزوما یک مرکز بسیار معروف و گران نیست. کودک قبل از هفت سالگی حتما باید بچگی کند. محور اصلی نیازهای یک کودک، «لذت» است که بخش بزرگی از این لذت از طریق بازی تامین می‌شود. خردسالان نیاز دارند از طریق بازی دنیای خود را بسازند و همین بازی‌ها با افزایش سن هدفمند شده و آموزش‌های مختلف را هم به‌طور ضمنی شامل می‌شوند.

 

دکتر پریناز بنیسی، روانشناس تربیتی:

برای آموزش فرزندان حتما باید به استعداد و شرایط خاص هر کودک توجه داشت، چون نمی‌توان یک دستورالعمل خاص را برای همه کودکان در نظر گرفت.

 

ذهنش را بارور کن

از شش ماهگی به بعد می‌توان مهارت‌ های شناختی، ذهنی و حرکتی کودکان را افزایش داد اما نوع، شدت و میزان آموزش‌ها با توجه به جنسیت و توانایی‌های مختلف کودکان متفاوت است. به‌ هر حال سرگرمی‌های مختلف برای ارتقای هوش و مهارت‌های حرکتی، شناختی و رفتاری کودکان مفید هستند اما مؤلفه مهم سن را نباید فراموش کرد.

 

برایش رایانه بخر

امروزه کلاس‌های درسی هوشمند هستند، از تخته و وسایل آموزشی و...  همه هوشمند طراحی شده‌اند بنابراین کودک قبل از ورود به دنیای مدرسه و آموزش رسمی باید تا حدی با محیط‌های آموزشی آشنا بوده و برای ورود به مدرسه برخی مهارت‌ها را یاد گرفته باشد. سرگرمی‌های آموزشی مثل خواندن لغات، حل معما، موسیقی و. . . تا حدی می‌تواند عزت نفس و شناخت کودکان را افزایش دهد.

 

استعداد فرزندت را نکش

اجبار و پافشاری والدین برای آموزش کودکان بسیار مخرب است. کودک باید بتواند بین فعالیت‌های مختلف یک یا چند موضوع را انتخاب کند. وقتی علاقه وجود نداشته باشد، اصرار و پافشاری والدین برای ادامه یک آموزش انگیزه را در کودک از بین می‌برد. خستگی و دلزدگی از آموزش یا حتی لجبازی هم می‌تواند از پیامدهای اصرار بی‌جای والدین باشد. متأسفانه برخی از والدین اصراری غیرمنطقی برای فعالیت‌های فرزندان خود دارند. ممکن است کودکی استعداد هم داشته باشد اما بد رفتاری والدین این استعداد را در او می‌کشد.

 

 

ادامه دارد...


 

مرکز یادگیری سایت تبیان - منبع: سیب سبز

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 28 / 8 / 1394

هوش در کودکان، انواع و اقسام دارد؟

فرزند

کدام پدر و مادری نمیخواهد فرزندش تیزهوش باشد؟

تصور نمیکنم کسی در جواب این سوال دستش را بالا برده باشد. اما هنگامی که فاصله نسل والدین و فرزندان را به طور کامل درنظر بگیریم، سوال های دیگری نیز پیش می آید. تیزهوش در چه زمینه ای؟ چه کسی هوش را معنا میکند؟ آیا این به این معناست که بچه من در مدرسه بهتر عمل میکند؟ اگر ارزش هایی چون مهربانی و صداقت را به کسی نیاموزیم، باهوش بودن چه ارزشی دارد؟

 

هاوارد گاردنر (Howard Gardner) روانشناس دانشگاه هاروارد که به خاطر نظریه هوش چندگانه (multiple-intelligence) برای کودکان شهرت فراوانی دارد، به بررسی این فاصله عظیم پرداخته است. گاردنر هفت نوع جداگانه هوش (در زمینه آموزشی) را شناسایی نموده است که بنا بر گفته محققین، تنها ۳ نوع از آن ها در تست های هوش موجود، منظور شده اند.

قبل از اینکه به معرفی انواع هوش بپردازیم، توجه شما را به آنچه گاردنر در کتاب خود Intelligence Reframed و در رابطه با فرزندانش نوشته جلب میکنیم:

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 28 / 8 / 1394

چه کلاسی برای چه سنی؟! (۲)

آگهی‌های بازرگانی تلویزیون و دیگر رسانه‌ها پر است از نام کلاس‌ های کمک‌ آموزشی و بسته‌های مهارت‌آموزی که قرار است از کودک شما انیشتین بسازند؛ نام‌هایی که هر روز تکرار می‌شوند و ادعا می‌کنند بهترین گزینه برای افزایش هوش و خلاقیت کودکان هستند.

 

حتی اگر خودتان از نسلی باشید که بدون این کلاس‌ها و بسته‌ها پله‌های ترقی را بالا رفته‌اید، ممکن است برای همرنگ جماعت شدن یا به‌خاطر نگرانی‌ که از عقب ماندن کودک‌تان از دیگران دارید، سراغ این کلاس‌ها بروید و بسته‌های توصیه شده را برایش به خانه بیاورید. در مطلب قبل نظر دو روانشناس را در خصوص سن مناسب برای شروع کلاس های آموزشی مرور کردیم، در ادامه نظر دکتر مصطفی تبریزی را در این باره مطالعه می کنید:

 

استعدادش را کشف کن

برای بسیاری از آموزش‌ها نمی‌توان سن خاص و مطلقی را در نظر گرفت بلکه می‌توان بازه سنی مشخص کرد. ممکن است یک کودک چهار ساله بتواند آموزش‌های مربوط به شش ساله‌ها را فرا بگیرد و برعکس. والدین با راهنمایی مشاور می‌توانند استعدادهای فرزندانشان را کشف کرده و برای شکوفایی آن ها برنامه‌ ریزی کنند.

 

از همسالان دورش نکن

درخصوص آموزش فرزندان هیچ‌چیز مطلق نیست؛ تصمیمات باید براساس ویژگی‌های خاص هر کودک پایه‌ ریزی شود. ممکن است والدین تصمیم بگیرند یکی از فرزندان‌شان را به مهد کودک بفرستند اما فرزند دیگرشان را در خانه آموزش‌های پیش از مدرسه بدهند. به هرحال کودکان باید با همسالان‌شان در ارتباط باشند و بتوانند با محیط های نا آشنا منطبق شوند. والدین باید به افزایش قدرت انعطاف‌پذیری فرزند خود توجه داشته باشند.

 

 

والدین
 

دکتر مصطفی تبریزی، روانشناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی:
گاهی برخی از والدین می‌خواهند آرزوهای دست‌نیافته خود را در فرزندشان ببینند. فراموش نکنیم هرکس باید به آرزوهای خود دست یابد، نه آرزوهای والدین.

 

سرگرمی، آموزش یا درمان؟

انواع بازی‌ها یا سرگرمی‌های کودکان با دو هدف آموزشی یا روان ‌درمانی مورد استفاده قرار می‌گیرند. در حقیقت گاهی هدف از سرگرمی‌ها، آموزش و گاهی هدف درمان اختلال یا بیماری خاصی است.

 

درباره بازی‌های با هدف، باید گفت این بازی‌ها اغلب قاعده‌ مند نیستند و کودک ضمن بازی، آرزوها، دردها یا نفرت‌های خود را ابراز می‌کند. در حقیقت کودک در قالب بازی خود را برون ‌ریزی می‌کند اما وقتی بحث آموزش از طریق بازی یا سرگرمی مطرح است باید گفت تمام آموزش‌ها به میزان رشد مغزی هر فرد  بستگی دارد. مهم آن است که مغز تا چه حدی رشد کرده باشد تا بتوانیم بگوییم یک آموزش خاص برای یک کودک خاص مورد استفاده قرار بگیرد.

 

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 27 / 8 / 1394

درس چهاردهم
اختيار و امر بين الامرين
شيعه به پيروي از معصومين عليهم السلام عقيده دارد که با وجود مشيت الهي، انسان در کارها و افعالش داراي اختيار است قبلا اشاره کرديم که گروهي از اهل تسنن به خاطر انگيزه هاي سياسي و غير معتقد به جبر شدند اينها با اين اعتقاد بر سر دوراهي قرار گرفتند زيرا طبق آيات صريح قرآ« و ضرورت دين اسلام هداوند نيکوکاران را به بهشت و کفار و بدکاران را به دوزخ مي برد.
اينجا در برابر اين سوال قرار گرفتند که اگر انسان در کارهاي خود مجبور است ثواب و عقاب (بهشت و دوزخ) در برابر اعمال غير اختياري چه معنايي دارد و چگونه با عدالت خداوند سازگار است؟
لذا معتقدين به جبر ناچار شدند ه يا جبر را بپذيرند و عدالت را انکار کنند و يا عدل را پذيرا شده و جبر را رد کنند و همانگونه که در بحثهاي قبل گفتيم اينها عدالت را رها کردند و معتقد به جبر شدند. وجود اختيار و قدرت انتخاب و تصميم گيري، يک امر بديهي و غير قابل انکار است در عين حال گروهي با فرت و وجدان خويش هم مخالفت کرده و نپذيرفتند و گروه ديگري در مقابل تفويضي شدند در نتيجه در اين بحث سه نظريه وجود دارد:
1 ـ جبر و بي ارادگي: پيروان اين نظريه مي گويند انسانها در اعمال و رفتار خود کوچکترين اراده اي ندارند و بشر مانند ابزاري بي شعور در دست استاد است و آنچه واقع مي شود همان مشيت خداوند است.
2 ـ تفويض يا واگذاري: پيروان اين نظريه مي گويند خداوند انسان را آفريد و او را با دستگاه مغز و اعصاب مجهز کرده و کارهايش را به خودش واگذار نمود بنابر اين خداوند هيچ تاثيري در افعال و رفتار انسان ندارد و فضا و قدر هم اثري ندارند.

مذهب اختيار
اين عقيده را شيعه به پيروي از بيانات امامان معصومش اختيار کرده است يعني: سرنوشت انسان به دست خود اوست و در اعمال و رفتارش صاحب اختيار مي باشد اما با خواست خداوند و با اثري که براي قضا و قدر الهي هست، يعني در يک پديده و يک عمل انساني دو اراده تاثير مي کند (اراده خداوند و اراده انسان) و تا اين دو اراده نباشد عملي واقع نخواهد شد، البته اين دو اراده در عرض يکديگر نيست (يعني از باب تاثير دو علت در معلول واحد نيست) بلکه در طول يکديگر است يعني همانگونه که وجود هر موجودي در سايه وجود الهي و قدرت هر قادري بسته به قدرت خداوند است و علم هر عالمي در پرتو علم اوست همين طور اراده و اختيار هر مختاري در پرتو اراده و اختيار خداوند متعال است.
بنابراين انسان براي انجام اعمال و رفتار خودش اراده و اختيار مي کند اما اين اختيار و قدرت ار از خداوند متعال دارد يعني در سايه قدرت و اراده خداوندي مي تواند اراده کرده و کاري را انجام دهد اين است معناي: و ما تشاوون الا ان يشاء الله رب العالمين شما نمي خواهيد و اراده نمي کنيد جز آنکه خدا بخواهد 1 يعني اراده شما خواست خداوند است نه اينکه عمل شما خواست و اراده خداوند باشد. 2
اشاعره با تکيه نادرست بر توحيد افعالي قائل به جبر شده و عدل خداوند را زير سوال بردند و معتزله قائل به استقلال مطلق انسان شدند (تفويض) و عملا توحيد افعالي را مورد انکار قرار داده و دچار شرک افعالي شدند ولي شيعه به پيروي از امامان معصومش راهي را در پيش گرفت که از افراط و تفريط دور است اين راه همانست که در روايات و احاديث اهل بيت عليهم السلام به امر بين الامرين تعبير شده است.

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 27 / 8 / 1394

درس سيزدهم
فلسفه بلاها و مصائب (بخش دوم ابتلاء مومنين)
بلاها و مصائب مومنين باعث زياد شدن درجاتشان و گاهي براي تنبه و بيداري آنها و در مواردي کفاره گناهان آنهاست که تمامش لطف خداوند بر مومنين است: عن الصادق عليه السلام ان عظيم الاجر لمع عظيم البلاء و ما احب الله قوما الا ابتلاهم از امام صادق عليه السلام نقل شده که اجر زياد با بلاي زياد است و دوست نمي دارد خداوند قومي را مگر اينکه آ«ها را مبتلا مي کند. 1
عن ابي جعفر عليه السلام: لو يعلم المومن ماله في المصائب من الاجر لتمني انه يقرض بالمقاريض از امام باقر عليه السلام است که: اگر من مي دانست که چه اجري در مصائب وارده مي برد آرزو مي کرد که با قيچي ها قطعه قطعه شود. 2
قال علي عليه السلام: من قصر في العمل ابتلي بالهم و لا حاجه لله فيمن ليس الله في نفسه و ماله نصيب علي عليه السلام فرمود: ه رکس در عمل کوتاهي کرد به غم و غصه مبتلا مي شود و هر که در خودش و مالش مشکلي پيش نيايد مستحق لطف خداوند نيست.3
عن الصادق عليه السلام: ساعات الاوجاع يذهبن بساعات الخطايا از امام صادق عليه السلام نقل شده: ساعات درد مي برد ساعات خطاها را (امراض کفاره گناهان است). 4
و عنه عليه السلام: لا تزال الغموم و الهموم بالمومن حتي لا تدع له ذنبا از امام صادق عليه السلام نقل است که: مومن هميشه گرفتار غم و غصه است تا برايش گناهي نماند.5
قال الرضا عليه السلام: المرض للمومن تطهير و رحمه و للکافر تعذيب و لعنه و ان المرض لايزال بالمومن حتي لا يکون عليه ذنب امام رضا عليه السلام فرمود: مريضي مومن باعث رحمت و پاک شدن اوست و براي کافر عذاب و لعنت براي اوست و هميشه براي مومن مريضي هست تا برايش گناهي نماند.6
قال ابوجعفر عليه السلام: انما يبتلي المومن في الدنيا علي قدر دينه او قال علي حسب دينه امام باقر عليه السلام فرمود: همانا مومن در دنيا به مقدار دينش مبتلا مي شود. 7
هر که در اين بزم مقرب تر است جام بلا بيشترش مي دهند
و در حديثي ديگري از امام صادق عليه السلام مي خوانيم: مومن چهل شب بر او نمي گذرد مگر اينکه حادث غم انگيزي براي او رخ مي دهد که ما به تذکر و بيداري او گردد.8

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 27 / 8 / 1394

درس دوازدهم
فلسفه بلاها و مصائب (بخش اول)
بعد از بحث در اينکه خداوند عادل است و تمام کارهاي او بر مبناي حکمت است بعضي مسائل ظاهرا ابهام دارد که بايد پاسخ آنها روشن شود يعني بدانيم چگونه آفات و بلاها، دردها و رنجها، ناکاميها و شکستها، نقصها و کبودها با عدالت خداوند سازگار است. با کمي دقت روشن مي شود که اين امور همه در مسير عدل الهي بوده و مخالف عدالت نيست. در برابر سوالات مذکور دو پاسخ عمده وجود دارد:
1 ـ کوتاه و اجمالي 2 ـ تفصيلي
پاسخ اجمالي: وقتي با دلائل عقلي و نقلي ثابت شد که خداوند حکيم و عادل است و تمام آفرينش او از روي هدف و حکمت است و اينکه خداوند هيچگونه نياز به هيچ کس و هيچ چيز ندارد و از همه چيز آگاه است در نتيجه هيچ کاري بر خلاف حکمت انجام نمي دهد و ظلم که زائيده جهل و عجز است درباره ذات مقدس او تصور نمي شود پس اگر ما نتوانستيم فلسفه حوادث مذکور را بفهميم بايد اعتراف کنيم که اين از محدوديت آگاهي ماست، هر کس خداوند را با صفاتش شناخت اين پاسخ برايش کافي و قانع کننده است.
پاسخ تفصيلي (مصائب خود ساخته): در زندگي مصائب زيادي دامن انسان را مي گيرد که عامل اصليش خود اوست عامل بسياري ازناکاميها، سستي و تنبلي و ترک تلاش و کوشش است، بسياري از بيمارها ناشي از شکم پرستي و هواي نفس است، بي نظميها هميشه عامل بدبختي بوده و اختلاف و پراکندگي هميشه مصيبت زا و بدبختي آفرين است و عجب اين است که بسياري از مردم اين روابط علت و معلولي را فراموش کرده و همه را به حساب دستگاه آفرينش مي گذارند، علاوه بر اينها بسياري از نقصها و کمبودها، از قبيل ناقص الخلقه بودن (کور، کر و لال، فلج شدن) بعضي از نوزادان در اثر سهل انگاري پدر و مادر و مراعات نکردن دستورات شرع و امور بهداشتي است، گرچه کودک بي تقصير است ولي اين اثر طبيعي ظلم و جهل پدر و مادر است، (خوشبختانه از پيشوايان معصوم عليهم السلام دستوراتي براي جلوگيري از نقصها رسيده، حتي براي خوش استعداد شدن و يا زيبايي نوزاد دستوراتي فرموده اند). طبيعي است اگر والدين اين دستورات را مراعات نکنند مسئول نواقص خواهند بودن و هيچ يک از اينها را نمي شود به حساب کار خداوند گذاشت بلکه همه اينها مصائب خود ساخته است که انسان براي خودش يا ديگران فراهم ساخته است، قرآن در اين رابطه مي فرمايد: ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سيئه فمن نفسک آنچه از حسنات (خوبيها و پيروزيها) به تو مي رسد از ناحيه خداوند است و آنچه از بديها (ناراحتيها و شکستها) دامنگير تو مي شود از ناحيه خود تو است.1 در جاي ديگر مي فرمايد: ظهر الفساد في البر و البحر بما کسبت ايدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون فساد در خشکي و دريا به خاطر کارهايي که مردم انجام مي دهند آشکار شده خداوند مي خواهد نتيجه بعضي ازاعمال آنها را به آنها بچشاند شايد بازگردند.2

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسب‌ها: اصول عقاید
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 26 / 8 / 1394

3- اراده و پايداري

عنصر ديگري که براي انسان آرامش مي آورد اراده هاي محکم داشتن. قرآن مي فرمايد:

« وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما » 14

ما از آدم از قبل پيمان گرفته بوديم اما او فراموش کرد، عزم و استواري براي او نيافتيم.

مقصود از عزم در اينجا تصميم و اراده محکمي است که انسان خود را در برابر وسوسه هاي نيرومند شيطان حفظ کند. 15

در اين آيه انسان را خطاب مي کند که اي انسان تو فراموشيت و عدم دقتت در گذشته  باعث شکستن و سست شدن اراده ات است اگر اين ها را از خود دور کني تو داراي چنان اراده محکم و پولاديني هستي که  مي تواني عالم را به تصرف و تسخير خودت بيرون بياوري کسي که داراي اراده اي محکم باشد هيچوقت غمگين نيست.

با يک سري کارها مي توان اراده قوي داشت :

1-       ترک سور چراني:

 امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: « لَا تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَ وَلِيمَةٌ »16

اراده هاي محکم و پايدار با سور چراني و خوردن به دست نمي آيد.

2-        دوري از غفلت:

امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: « وَ لَا تَعْدُو عَلَى عَزِيمَةِ جِدِّهِمْ بَلَادَةُ الْغَفَلَات‏» 17

سستي ناشي از غفلت ها بر اراده آن ها به کوشش در عبادت چيره نگردد.

3-       صبرو بخشش :

قرآن مي فرمايد :« وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُور »  18

 

 

      4- صبر وتقوا :

قرآن در اين زمينه مي فرمايد: «.... ً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» 19

 

    4- نماز و نيايش

قرآن در معروف ترين آيه در اين زمينه مي فرمايد: « الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »   20

اساسا ارتباط با موجودي که داراي قدرت ، ثروت بدون زوال و مالکيت به تمام معنا داشته باشد آرامش آور است  چون وقتي انسان احساس کند که کسي فوق تصور او با تمام قوا آماده است او را ياري کند و هيچوقت از نيايش با او کوتاهي نمي کند اما مشکل اينجاست که ما اين احساسات را در درونمان کشته شده ايم  وحس تنوع طلبي ما را از حقيقت هاي عالم هستي دور کرده است هر روز دنبال کسي مي گريم که بتوانيم به او اتکاء بکنيم اما افسوس « که يا رد رخانه ما گرد جهان مي گرديم »

 

5-عطر زدن

اين روزها کمتر کسي است که ازد رمراودات اجتماعي از عطر استفاده نکند يا ازاهميت عطر زدن بي خبر باشد. در دين مبين اسلام روايات متعددي بر عطر زدن داريم که گفتن و جمع آوري آنها در اين مختصر نمي گنجد.

انس بن مالک) نقل مي کند که رسول خدا ( صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند : من از دنياي شما سه چيز را دوست دارم: زن ها ، عطر و روشني چشم من در نماز است. 21

وجه شبهه هر سه تاي اينها آرامش زا بودنشان است البته اين نکته هم قابل ذکر است که مقصود از زن ها نه زن پرستي است بلکه ازدواج مي باشد اگرانسان زن ها را در قالب همسر و ازدواج دوست داشته باشد  آرامش زا است و اگر در قالب شهوت پرستي به زنه تمايل داشته باشدهرگز آرامش به دنبال نخواهد داشت.

در بحث عطر زدن اين نکته مهم است که عطر را بايد هم در محل کار و هم در منزل و براي خانم ها فقط در منزل و جايي که محارم رفت و آمد دارند استعمال کرد اگر در غير اين کانال مصرف شود برق شهوت جستن مي کند و آتش آن همه چيز را مي سوزاند.

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: هرزني که عطر بزند و از خانه اش خارج شود تا هر زماني که به خانه اش برگردد لعنت مي شود. 22

کسي که مورد لعن قرار گرفت ازرحمت الهي به دور است و کسي که از رحمت الهي دور شد ديگر روي آرامش را نخواهد ديد .

6-تلاوت قرآن :

 يکي ديگر از چيزهايي که مي تواند آرامش روح روان انسان را تأمين کند تلاوت آيات قرآناست. بايد با او انس گرفت تا فهميد براي کساني که اين موضوع را بررسي نکرده و انجام نداده اند درکش سخت مي باشد ، قرآن به مجاهدان راه تبليغ دين خطاب مي کند :

« فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن‏ » 23    هرچقدر که برايتان ممکن است از آيات قرآن را تلاوت کنيد.

مبلغان عرصه دين به پيوندي در شب نياز دارند که نماز پيوند آنهاست. و به انسي احتياج دارند و قرآن انس و ثبات آنهاست. اين طبيعي است که به زودي گرفتار مي شوند و رنج مي برند ممکن است مبتلا بشوند و ضربه بخورند واين قرآن است که جلوي اين مرض ها را مي گيرد.24 « عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى‏ » 25

 

 

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 26 / 8 / 1394

1-      ايمان

ايمان از ريشه اي أمَن يأمِن مي باشد به معني امين دانستن، اعتماد کرد، ايمان يعني باور کردن، تصديق کردن که ضد آن کفر مي باشد نتيجه ايمان به خداوند اين است که انسان مؤمن مي شودو مؤمنان کساني هستند که :

« َ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسيباً »  مؤمنان ازاحدي جز خداوند نمي ترسند. 5

ترس انواعي دارد يک نوع ترس ويرانگر است و انسان ها را به وادي پوچ گرايي و تنبلي و سستي مي کشاند که نتيجه اش رسيدن به انواع استرس ها و اضطراب ها مي باشد مانند ترس از اينکه فردا گرسنه نمانم، پول هايم را دزد نبرد، اين نوع زندگي کردن انسان سوز است نه انسان ساز.

اما يک نوع ترس آبادگر است وانسان ها را به وادي معرفت و کمال وارد مي کند اين مختص مؤمنان مي باشد آن ها از کسي جز خدا که خالق و روزي ده است ، و مالک همه چيز مي باشد مي ترسند البته خدا که ترس ندارد او رئوف و رحيم است ترس آنها از اين است که يک وقت در محضر خدا بي ادبي نکنند دنبال ادب هستند چون اعتقاد دارند در مقابل منعم و ولي نعمت بايد با ادب بود اين نوع ترس آرمان ساز است که اثر آن رسيدن به هر آن چيزي است که پروردگار آماده کرده است. اگر کسي به اين مقام رسيد ديگر سرزنش کنندگان دلشان را نمي رنجاند « وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ » 6

به آنچه دارند دلبستگي ندارند « كَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏ » 7

 در حوادث سخت سست نمي شوند و اندوهي بخود راه نمي دهند« وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ » 8

 

جايگاه ايمان:

در سوره فتح آيه 4 خداوند متعال مي فرمايد: « هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِم‏ »

سکينه را وقار، آرامش و هيبت معنا کرده اند ( المنجد ) به آرامش خاطري مي گويند که هرگونه شک و ترديدي را از انسان زائل کند نکات در اين آيه جالب است :

1- سکينه بايد نازل شود مثل باران- قرآن چون از خزائن رحمت الهي نشأت مي گيرد بايد جايگاه پيدا کند.

 2- جايگاه سکينه قلب است نه هر زمين چون سکينه از خداست بايد در حرم امن هم جا بگيرد متاعي نيست که در سر هر کوي و بازار بيايد، ارزشمند است.

3- هر قلبي قابليت درک آن را ندارد فقط قلب مؤمنين توانايي جذب و درک آن را دارد.

 4- نتيجه اين سکينه افزايش ايمان مي باشد.

سکينه مانند يک نسيم بهشتي بر قلوب مؤمنين آرامش مي بخشد بايد جامعه را به سمت ايمان پيش برد نه به سمت مادي گرايي، بايد قلوب را آماده کرد نه لباس هاي رنگارنگ و مدها ، اين ها همه نشان از آن دارد که « اين ره که تو مي روي به ترکستان است » و اين وظيفه همه نهادهاي جامعه است از شهرداران و پزشکان و مهندسان ساختمان گرفته تا بقالان و بزازان و خبازان همه بايد جامعه را به سمت اين هدف پيش ببرند ، اگر ايمان بيايد امنيت کاري ، امنيت جاني، امنيت مالي تأمين خواهد شد.

 

 

 

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی