تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5816
بازدید دیروز : 70777
بازدید هفته : 85042
بازدید ماه : 138320
بازدید کل : 10530075
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1394

 

نهضت آزاد اندیشى پیشوای ششم

امام صادق

 


سخن گفتن از امام صادق علیه السلام زمان بسیار طولانى و نگاهى بسیار عمیق را می ‌طلبد؛ زیرا این امام بزرگوار دنیاى اسلام را از علم و حكمت و آگاهى و تقواى خود سرشار ساخت و مسلمانان با تكیه بر علم آن حضرت توانستند براى تمام مسائلى كه با آنها روبرو می‌شدند پاسخى بیابند و براى مشكلات فكرى و اعتقادى و احكامى و زندگى خود راه حلى پیدا كنند.


آن گونه كه سیره آن حضرت به ما می‌گوید، امام صادق علیه السلام تقریباً از تمامى مسائل رایج در جامعه اسلامى براى ما سخن گفته است. از این رو وقتى به احادیث روایت شده از آن حضرت نگاه می‌كنیم، می‌توانیم سیماى واقعى جامعه آن روز را با همه قضایا و مشكلات و اهتماماتش در ذهن خود ترسیم كنیم.

براى آینده خود نیز می‌توانیم خطوط مستقیمى را ترسیم نمائیم تا مسلمانان با بهره‌مندى از اسلامى ناب و بی‌پیرایه راه هدایت را درپیش گیرند.

 

همه در یک امتداد

اهل بیت علیهم السلام توانستند با استفاده از فهم خود از اسلام، دینى خالص را براى ما تجسّم كنند. مذهب شیعه به امام صادق علیه السلام نسبت داده مى شود ولى باید بدانیم كه مذهب اهل بیت علیه السلام به امام خاصى مربوط نمی‌شود؛ زیرا كلام آنان یكى است و آخرین آنان همان چیزى را می‌گوید كه اولین‌شان آن را گفته است.

سخن ائمه علیهم السلام تداوم سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و شاخه‌اى از كلام گهربار آن حضرت است. زیرا ائمه علیهم السلام امناى دین پیامبر و جانشینان او در بین امت اسلامى هستند. آنان دین اسلام را براى مردم توضیح می‌دهند و با شیوه‌هاى گوناگون و متفاوت، مردم را به اسلام نزدیك می‌سازند.

بنابراین سخنان آنان هیچگاه جداى از سرچشمه زلال و پاك كلام پیامبر صلی الله علیه وآله نیست. آنان در همه گفته‌ها و كردارهاى خود از عصمت الهى برخوردارند و هیچ گونه خطا و غفلتى در وجود آنان راه ندارد.

امام صادق علیه السلام به همین مسأله اشاره می‌كند و می‌فرماید:

«حدیثى حدیث أبى و حدیث أبى حدیث جدّى و حدیث جدى حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث أمیرالمۆمنین و حدیث امیرالمۆمنین حدیث رسول الله و حدیث رسول الله قول الله تعالی»[1]

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1394

 

سیری در دانشگاه بزرگ جعفری

امام صادق

 


اینك جهان تشیع كه یكى از افتخاراتش را وابستگى به امام صادق علیه السلام در اصول و روش مى داند در آستانه فرا رسیدن سالگرد ولادتش، نورباران گشته است. در سال 117 هجرى، هنگامى كه امام باقر علیه السلام به عنوان قربانى گرانبهاى سیاست ستمگرانه بنى امیّه، به جوار پروردگارش شتافت فرزندش امام جعفر صادق علیه السلام را، كه آن هنگام در سن 34 سالگى بود، به مركز و مدرسه اى كه صدها تن از صاحب نظران و اندیشمندان در آن گرد آمده بودند سفارش فرمود.


این مدرسه در واقع هسته دانشگاه بزرگى بود كه امام صادق علیه السلام پس از پدر خود آن را بنیان گذاشت، همچنین آن حضرت، امامت مردم را بر عهده امام صادق علیه السلام نهاد. بدین ترتیب رهبرى دینى امّت و مسئولیّتهاى بزرگ امور سیاسى آنان به امام صادق علیه السلام انتقال یافت.

جدیدترین روش هاى آموزش و پرورش در جهان

روش امام جعفر صادق علیه السلام مطابق با جدیدترین روش هاى آموزش و پرورش در جهان می باشد. حوزه درسى آن حضرت، به تربیت متخصصان اهتمام نشان مى داد. مثلاً هشام بن حكم متخصص در مباحث تئوریك بود و یا زرّاره و محمّد بن مسلم و عدّه اى دیگر در مسائل دینى تخصّص داشتند و جابر بن حیان متخصّص ریاضیات بود. به طورى كه وقتى كسى نزد آن حضرت براى علم اندوزى مى آمد، او مى پرسید كه خواهان آموختن كدام علم است؟ اگر مرد پاسخ مى داد: فقه، امام او را به متخصّصان فقه راهنمایى مى كرد و اگر مى گفت: تفسیر، او را به متخصّصان تفسیر دلالت مى كرد و به همین ترتیب اگر مى گفت: حدیث یا سیره یا ریاضیات یا پزشكى یا شیمى، آن حضرت وى را به برجستگان و خبرگان در این علوم راهنمایى مى كرد و آن دانشجو به ملازمت هر كس كه خود مى خواست، در مى آمد تا پس از مدّتى به دانشمندى توانا و برجسته در دانش دلخواه خود تبدیل شود.

گسترش علم در فراتر از مرزهای اسلام

كسانى كه به مدرسه امام صادق علیه السلام مى آمدند، اهل منطقه و ناحیه اى خاص نبودند. سرشت جهان اسلام در عصر امام صادق علیه السلام چنان بود كه گسترش علم و فرهنگ و معرفت را در هر خانه اى اقتضا مى كرد. زیرا فتوحات پى در پى مسلمانان، دروازه هاى تازه اى از راههاى گوناگون زندگى و آداب و رسوم و اندیشه هاى مردم را به روى آنان مى گشود و موجب پدید آمدن برخوردى تازه میان اندیشه هاى اسلامى و تئوریهاى دیگر مى شد.

 

مدینه پایگاه حساس جهان اسلام

طوایف گوناگونى از گوشه و كنار جهان اسلام در آن روزگار به فرا گیرى علم و دانش شتاب ورزیدند و براى دستیابى به دانش بیشتر، خود را به محضر امام صادق علیه السلام رساندند. مركز حساسى كه آن حضرت انتخاب كرده بود، دستیابى آنان را به وى آسان مى ساخت چرا كه آن حضرت در بیشتر عمر خود، مدینه را كه به مثابه عصب حساس جهان اسلام به شمار مى آمد به عنوان مقرّ و پایگاه خود اختیار كرد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1394

 

 

یادگار راستین امیر مومنان

امام صادق

 


حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السلام‌ رئیس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( شیعه‌ ) در روز 17ربیع‌ الاول‌ سال‌ 83 هجرى‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود .

 

پدرش‌ امام‌ محمد باقر علیه السلام و مادرش‌ "ام‌ فروه‌" دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌ بكر مى‌باشد.


كنیه‌ آن‌ حضرت‌ : "ابو عبدالله‌" و لقبش‌ "صادق‌" است‌ . حضرت‌ صادق‌ علیه السلام تا سن‌ 12 سالگى‌ معاصر جد گرامیش‌ حضرت‌ سجاد علیه السلام بود و مسلما تربیت اولیه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام‌ علیه السلام از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌ چینى‌ كرده‌ است‌ .

پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نیز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر علیه السلام زندگى‌ كرد و با این‌ ترتیب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود كه‌ هر یك‌ از آنان‌ در زمان‌ خویش‌ حجت‌ خدا بودند، و از مبدأ فیض‌ كسب‌ نور مى‌نمودند گذرانید .

بنابراین‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهى‌ و افاضات‌ رحمانى‌ كه‌ هر امامى‌ آن‌ را دارا مى‌باشد ، بهره‌مندى‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد كه‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتى‌ و شم‌ علمى‌ و ذكاوت‌ بسیار ، به‌ حد كمال‌ علم‌ و ادب‌ رسید و در عصر خود بزرگترین‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ گردید .

پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ 34 سال‌ نیز دوره‌ امامت‌ او بود كه‌ در این‌ مدت‌ "مكتب‌ جعفرى‌" را پایه‌ ریزى‌ فرمود و موجب‌ بازسازى‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ شریعت‌ محمدى‌ صلی الله علیه و آله گردید .

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1394

 

آموزگاری برای همه

امام صادق علیه السلام

 


امام صادق علیه‌السلام به حدی بزرگ است که بزرگان و علمای هر یک از علوم از تاریخ و ادب گرفته تا فقه، منطق، تفسیر، کلام و ... هر کدام در حد خود می‌توانند از این  دریای با عظمت بچشند و کسی نمی‌تواند همه ویژگی‌های این شخصیت عظیم انسانیت را بازگو کند.


استفاده بهینه از فرصتها

امام صادق علیه‌السلام دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است، مثلا از بارزترین ویژگی‌های ایشان این است که در گذار دو حکومت پلید، یعنی حرکت از یک حکومت (امویان) به حکومت دیگر (عباسیان) بهترین فعالیت را انجام داد.

امام صادق علیه‌السلام 18 سال از امامتشان را در عصر امویان و 16 سال را در عصر بنی عباس سپری کردند. در عصر بنی عباس با دو خلیفه و در عصر امویان با پنج خلیفه مواجه شدند و از فرصت استفاده کرده، معارف ناب و اصیل پیامبر اعظم حضرت محمد صلی الله علیه وآله را گسترش دادند. 

نکته بعدی شاگرد پروری ایشان است. این عصر گذار، فرصتی شد تا امام باقر و امام صادق علیهما‌السلام از سستی طاغوت اموی استفاده کنند و به تربیت شاگرد بپردازند.

بذر توحیدی که توسط امام حسین بن علی علیه ‌السلام در عاشورا و با خونشان کاشته شد و با اشک‌های علی بن الحسین علیه ‌السلام و تربیت‌های موردی ایشان پروریده شد، به دست کودک عصر عاشورا امام محمد باقر علیه‌ السلام آرام آرام غرس شد و به بالندگی رسید و با تلاش امام صادق علیه‌ السلام به بار نشست.

به هر حال، امام حافظ دین است و هر یک از امامان در عصر خود با توجه به شرایط موجود، دست به اقداماتی کردند و امام صادق علیه ‌السلام با توجه با تلاش‌های گذشته، معارف ناب و اصیل اسلام را ترویج کرد و به آیندگان منتقل کرد. 

این نکته را با بیان دیگر بازگو کنیم که اینچنین نیست که چون ایشان بیش از دیگر امامان علم داشتند پس دست به این کار علمی زده ‌اند، خیر! همه ائمه علیهم ‌السلام، نقطه اشتراکشان زمان‌شناسی بوده و هر کدام به تناسب زمان و مکان، از شرایط به درستی استفاده می ‌کردند و این درس بزرگی برای ما شیعیان است. ما باید زمان‌شناس باشیم. طبق زمان و شرایط موجود، جلو برویم. 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1394

 

کدام گناهان کبیره؟!

امام صادق

 


پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله برای هدایت امتش دو چیز را به یادگار گذاشت؛ یکی قرآن و دیگری اهل بیتش؛ و بی تردید بهترین پاسخگوی مسائل امت اسلامی این دو نعمت گرانبهایند. مسلمانان باید برای هدایت خویش به هر دوی اینها مراجعه کرده و تمسک کنند. زیرا به فرموده پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله این دو هرگز از هم جداشدنی نیستند. (1) یعنی حقیقت دین تنها با مرجع قرار دادن هر دوی اینها در کنار هم ممکن است. نه قرآن به تنهایی و نه اهل بیت علیهم السلام منهای قرآن. این است که خود اهل بیت علیهم السلام نیز نظراتشان را با قرآن تطبیق می دادند تا همه بفهمند که اهل بیت علیهم السلام از قرآن جدا نیستند. در اینجا به یک از پرسشهایی که از امام ششم شده است و از ایشان خواسته شده که آن را از قرآن بیان کنند آورده می شود تا روشن شود که آگاه ترین اشخاص به معارف قرآنی کیانند.


 

اجتناب از کدام کبائر

ابن شهر آشوب در كتاب مناقب مى‏نویسد: عمرو بن عبید به نزد امام صادق علیه السلام رفت و این آیه از قرآن را خواند كه: از كبائرى كه از آنها منع شده ‏اید، اجتناب كنید(2).

سپس گفت: دوست دارم گناهان كبیره را از قرآن بشناسم. امام علیه السلام قبول كرد و آنها را چنین برشمرد:

(1) شرك به خدا: كه در قرآن آمده است: به راستى خداوند نمى‏آمرزد كه بدو شرك ورزیده شود.(3)

(2) ناامیدى از رحمت خدا: كه در این باره در قرآن فرموده است: و جز گروه كافران از رحمت خدا نومید نشوند.(4)

(3) عاق والدین: آن كس كه عاق مى‏شود ستمكاره و تیره روز است و در این باره قرآن مى‏فرماید: و به مادرم مهربانم كرد و مرا ستمكاره و تیره بخت قرار نداد (5).

(4) قتل نفس: كه در آیه ‏اى آمده است: هر كس مۆمنى را به عمد بكشد مجازات او جهنم است كه در آن براى همیشه معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعن كند و برایش عذابى بزرگ فراهم سازد.(6)

(5) تهمت زدن به زنان عفیفه: كه قرآن در این باره می فرماید: به راستى آنان كه به زنان با ایمان عفیفه و بى‏ خبر از كار بد تهمت بستند به یقین در دنیا و آخرت مورد لعن قرار گرفتند و براى ایشان عذابى است بزرگ‏ (7).

(6) خوردن مال یتیم: قرآن در این باره گوید: همانا كسانى كه اموال یتیمان را به ستم‏ مى‏خورند جز این نیست كه در دلهایشان آتش مى‏ خورند و به زودى در آتش فروزان خواهند افتاد (8).

(7) فرار از جنگ: قرآن در این باره می فرماید: هر كس كه در روز جنگ به آنها پشت كرد و گریخت به طرف غضب و خشم خدا روى آورده و جایگاهش جهنم است و چه بد جایگاهى است‏ (9).

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1394

مقام نبوت و رسالت در موقعيت و مرحله اى است كه نمى توان با مقياس فكرى و عادى بشرى سنجيد و اين مقام از نظر مقدمات عقلانى و اخلاقى و روانى آن چنان آمادگى و شايستگى مى خواهد كه اگر كسى ب به مرحله كمال انسانى نرسد نمى تواند بدان مقام الهى و آسمانى نائل در قرآن مجيد ضمن آياتى چند با اين حقيقت اشاره شده است و در اين آيات پيامبران در سطح عالى ترى معرفى گرديده و براى آنان و به خصوص براى پيامبر اسلام امتيازات خاصى بيان شده است كه اينك براى شناخت مقام نبوت از نظر قرآن مجيد از اين آيات در اينجا مى آوريم.

 

1- «اللّه يصطفى فى الملائكه رسلا و فى لناس(1)»
خداوند از فرشتگان و از افرابشر رسولان و پيامبرانى برمى گزيند.
2- «اللّه اعلم جنب يجعل رسالته(2)»
خداوند داناتر است كه رسالت خويش رابه عهده چه كس قرار دهد.
3- «يا صالح قد كنت فينا مرجواقبل هذا(3)»
اى صالح! قبل از ادعاى نبوت اميدها و انتظارهايى از تو داشتيم و قوم نمودر اثر رشد و كماليكه در وجوتو مشاهده مى نمود منتظر آن روز بودند كه اين مردم رابه شما همراه ترقى و تعالى رهبرى كنى.
نبوت و عصمت: از آيات متعدد قرآن مجيد استفاده مى گردد كه پيامبران از هر گناه و خطا معصوم و از هر لغزش مصون مى باشد:
اولئك الذين هدى اللّه اقتده(4)» اينها كسانى هستند كه خدا هدايتشان نموده است تو نيز از هدايت آنان پيروى كن.
روايات فراوانى كه از رسول خداو ائمه هدى (ع) در مدارك اصلى نقل گرديده است همان مطالبى راكه از آيات استفاده مى گرديد تأييد مى كند آمادگى رسول خدا(ص) و عبادت و پرستش او راكه قبل از دوران بعثت انجام مى داد تثبيت مى نمايد كه اينك نمونه هايى از اين روايات رادر اينجا مى آوريم.
1- ابن سعد در طبقات از رسول خدا(ص) نقل مى كند كه از دوران آدم نطفه من از راه ازدواج مشروع و نكاحى كه طبق دستور آسمانى باشد منعقد گرديده است نه از راه غير مشروع «خرجت من لدن آدم من نكاح غير سفاح(5).»

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1394

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در حدیثی زیبا هشت صفت را برای شبیه‌ترین افراد به ایشان نام برده‌اند.
پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود: آيا شما را از شبيه‌ترين‌تان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر كس خوش اخلاق‏‌تر، نرم‏خوتر، به خويشانش نيكوكارتر، نسبت به برادران دينى‌‏اش دوست‏دارتر، بر حق شكيباتر، خشم را فروخورنده‏‌تر ، با گذشت‏‌تر و در خرسندى و خشم با انصاف‌‏تر باشد.

متن حدیث: 
ألا اُخْبِرُكُمْ بِاَشبَهِكُم بى؟ قَالوا: بَلى يا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَحسَنُكُم خُلقا وَ اَليَنُكُم كَنَفا وَ اَبَرُّكُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّكُم حُبّا لاِِخوانِهِ فى دينِهِ وَ اَصبَرُكُم عَلَى الحَقِّ وَ اَكظَمُكُم لِلغَيظِ وَ اَحسَنُكُم عَفْوا وَ اَشَدُّكُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛

«اصول كافى،جلد 2، صفحه 240»

منبع : مشرق نیوز

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1394

پیرزن وارد بهشت نمی‌شود
روزی پیرزنی به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد، دعا فرمایید که خداوند مرا اهل بهشت قرار دهد، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: پیرزن وارد بهشت نمی‌شود! آن پیرزن گریه کرد، پیامبر اکرم(ص) خندید و به او فرمودند: آیا نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید: «إِنَّآ أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَآءً، فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَاراً»(2)، یعنی ما آن‌ها را آفرینش نوینی بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم. (3)

*ماجرای خرما خوردن پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع)
یک روز پیامبر(ص) با امیرمؤمنان(ع) خرما می‌خوردند، پیامبر(ص) از روی مزاح و شوخی، هسته‌های خرماهایی را که می‌خورد، پیش‌روی امیرمؤمنان(ع) می‌گذاشت، وقتی که از خوردن خرما فارغ شدند، همه هسته‌ها نزد امام علی(ع) جمع شده بود، پیامبر(ص) به امیرمؤمنان(ع) فرمودند: «یا عَلِیُّ اِنَّکَ لَاَکُولٌ»، ای علی! تو پرخور هستی، امام در پاسخ (مزاح و شوخی آن حضرت) عرض کردند: «اَلْاَکُولُ مَن یَأْکُلُ الرُّطَبَ وَالنَّوا»، پرخور کسی است که خرما را با هسته‌اش می‌خورد! (4)

*پیرزن بی‌دندان
پیرزنی بر اثر پیری، دندان‌هایش افتاده بود، پیامبر(ص) او را دید و فرمودند: پیرزن بی‌دندان، به بهشت نمی‌رود.
پیرزن گریه کرد، پیغمبر(ص) به او فرمودند: چرا گریه می‌کنی؟ او عرض کرد: ای رسول خدا! من بی‌دندان هستم، پیامبر(ص) خندید و فرمودند: «لاتَدْخُلینَ الْجَنَةَ عَلی حالِکِ»، تو با این حال وارد بهشت نخواهی شد،(5) بلکه دوشیزه و جوان خواهی شد سپس وارد می‌شوی.

*ماجرای عسل هدیه‌ای که پیامبر(ص) مجبور به خرید آن شد
روزی پیامبر اکرم(ص) با اصحاب در مسجد نشسته بودند که شخصی وارد شد و عرض کرد: یا رسول‌الله! هدیه‌ای برای شما آورده‌ام، چون آن را تقدیم کرد، حضرت(ص) متوجه شدند که عسل است، با انگشت مقداری از عسل را میل کردند، آن مرد عرض کرد: آیا خوشتان آمد، پیامبر(ص) فرمود: آری!
آن مرد عرض کرد: حال که چنین است لطف بکنید، پول آن را لطف  کنید، پیامبر(ص) فرمود: مگر نگفتی هدیه است؟ عرض کرد: چرا هدیه است، منتها از آن هدیه‌هایی است که پولش را هم باید بدهید!
پیامبر تبسمی کرد و سپس پول عسل را دادند، هر وقت ناراحت می‌شدند، به یاد آن مردم می‌افتادند و می‌فرمودند: آن عرب بیابانی چه شد کاش نزد ما می‌آمد و ما را خوشحال می‌کرد.(7)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1394

بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیه‌‌کریمه «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه» راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.

۱-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت.
۲-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
۳-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
۴-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
۵-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
۶-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
۷-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
۸-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
۹-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
۱۲-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
۱۳-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
۱۴-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
۱۷-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.
۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
۲۱-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
۲۴-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 7 / 10 / 1394

 

زندگی خود را اینگونه صفا ببخش

امام صادق

 


برترین الگوی تربیتی در عرصه های گوناگون زندگی، سیره اهل بیت (علیهم السلام) است، خوب است در مناسبتهایی که به نام آن بزرگواران می باشد، با مروری اندک بر سیره آنها، زندگی روزمره خود را صفا ببخشیم.


چگونه بگویم لبیك

مالك بن انس فقیه مدینه مى گوید: نزد امام صادق(علیه السلام) مى رفتم، آن حضرت براى نشستن من متكا مى گذاشت و احترام مى فرمود و ایشان نسبت به من محبت داشت، و این امر مرا بسیار خوشحال مى كرد و خداى را بر این نعمت شكر مى كردم. سپس مالك مى گوید: آن حضرت مردى بود كه از سه حال خارج نبود: یا روزه بوده یا در حال نماز، و یا در حال ذكر خداوند، از بزرگان عبادت كنندگان، و در زهد سرآمد بود، از همان هایى كه از خدا خوف و خشیت فراوان دارند.

آن حضرت كثیر الحدیث، خوش مجلس، پر فایده بود.

هر زمانى كه مى فرمود: «قال رسول الله(صلى الله علیه وآله)» گاهى رنگ آن حضرت كبود، و گاهى زرد مى شد، تا به جایى كه گاهى شناخته نمى شد.

یك سال با آن حضرت به حج خانه خدا رفته بودم، وقتى كه گاه احرام شد، هرچه آن حضرت سعى مى كرد كه تلبیه «لبیك اللهم لبیك» بگوید، صدا در گلوى آن حضرت قطع مى شد و نزدیك بود كه از بالاى مركب به زمین بیافتد، به آن حضرت عرض كردم; اى فرزند پیامبر بگو لبیك، زیرا باید محرم شوى و چاره اى از گفتن نیست، آن حضرت فرمود:

چگونه جسارت كنم و بگویم: «لبیك اللهم لبیك» در حالى كه مى ترسم از آن كه خداوند عزوجل به من بگوید: «لا لبیك و لا سعدیك؟» (بحار الانوار، ج 47، ص 16)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 7 / 10 / 1394

 

تمام مسلمانان در جبهه ای متّحد

امام صادق

 


ولادت امام‏ صادق‏ (علیه الصّلاة و السّلام) كه وصى بحق پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و ناشر افكار صحیح اسلامى و اسلام ناب است، در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری در مدینه منوره اتفاق افتاده است.(مناقب آل ابیطالب ج4 ص280 و بحارالانوار ج 47ص 194)


نام مبارک آن حضرت جعفر و کنیه شریفش ابوعبدالله و لقب نورانی حضرت، صادق است. پدر بزرگوارش امام محمد باقر (سلام الله علیه)، و مادر گرامی آن حضرت ام فروه است، که امام صادق(سلام الله علیه) درباره ایشان می فرمایند:

«مادرم از بانوان با ایمان و پرهیزکار و نبکوکار بود،و خدا نیکوکاران را دوست دارد»(کافی ج 1ص 472 و بحارالانوار ج47ص 7)

در شمایل آن حضرت گفته اند : آن حضرت میانه قد و افروخته رو و سفید بدن و کشیده بینی و موهای ایشان سیاه و مجعد و بر گونه ایشان خال سیاهی بود.(مناقب آل ابیطالب ج4 ص280 و بحارالانوار ج 47 ص 9)

 

رشد و پرورش امام

ولادت امام صادق (علیه السلام) در روزگار جدش امام زین العابدین (علیه السلام) که مراتب فضل و عظمتش همه آفاق را پر کرده بود صورت پذیرفت، او در سایه تربیت جدش، که تمام معانی بزرگی و عظمت را بدو آموخت و تمام مفاهیم فضیلت و کمال را به او آموزش می داد می زیست. و همواره زهد و عبادت و تلاش و کوشش جدش را در راه خدا نظاره گر بود. دیدن این امور تاثیر بسیاری در روح او گذارد تا آنکه آن حضرت به سن دوازده سالگی رسید .

وقتی کلیدهای امامت عامه به پدرش امام باقر (علیه السلام) انتقال یافت و آن حضرت برای به جای آوردن تکالیف و مسئولیتهای خود به بهترین نحو قیام کرد امام صادق (علیه السلام) جوانی نمونه و رشید شده بود، که دیدگان شیعیان را به خود معطوف می ساخت و آنان او را ششمین رهبر والای خود می پنداشتند .

 

بخشش امام

در عفو و بخشش آن حضرت از کتاب «مشکاه الانوار» نقل شده است که: روزی مردی خدمت‏حضرت رسید و عرض کرد پسر عمویت نسبت ‏به شما اهانت و بدگویی کرد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 7 / 10 / 1394

 

امام صادق علیه السلام و منصور دوانیقی

امام صادق علیه السلام

 


عبدالله منصور، دومین خلیفه عباسی است که در سال136 هجری به حکومت رسید. از ویژگی های منصور کینه او نسبت به خاندان پیامبر اسلام و حساسیتش در مورد امام صادق علیه السلام بود. سیاه ترین صفحه پرونده قطور جنایات منصور صفحه به شهادت رساندن امام صادق علیه السلام است.


امام در تنگنایی تأسف‌بار

تاریخ روایات فراوانی از برخورد منصور و امام صادق علیه السلام نقل کرده است. برخی برخوردهای امام و منصور نشان دهنده موقعیت مستحکم منصور و شرایط سخت امام و شیعیان است. برخی موضعگیریهای منصور نشان دهنده میزان تاثیر گذاری امام در جامعه است. برخی جوابهای امام نیز بیانگر عمق مبارزه سیاسی آن حضرت است.

از جمله مواردی که نشان دهنده شرایط سختی است که امام و شیعیان در آن قرار دارند ماجرای گشت زدن منصور با گروه اسکورت خود در شهر است. امام ماجرا را چینن ترسیم کرده است:(1)

«من با منصور در کاروان حکومتی او در مسیری می رفتیم در حالی که از جلو و پشت سر منصور سربازانش حرکت می کردند. منصور بر اسبی سوار بود اما من بر الاغی، کنار او حرکت می کردم، منصور به من گفت: "ای اباعبد الله شایسته است که به خاطر این قدرتی که خدا به ما داده است و این عزتی که نصیبمان نموده، شاد باشی!"»

روشن است که همراهی امام با منصور در شهر و در کاروان حکومتی، از روی میل نبوده، شرایط، امام را مجبور به پذیرش خواسته منصور کرده است.(2) هدف منصور از نشاندن حضرت بر الاغ در حالی که خود سوار بر اسب است نیز چیزی جز تحقیر امام نیست. این صحنه آنچنان است که امام می فرماید:

«وقتی به خانه برگشتم یکی از محبان نزدم آمد و گفت: جانم فدایتان باد، شما را در کاروان منصور دیدم در حالی که شما بر الاغی سوار و او بر اسبش نشسته، مشرف بر شما بود و آنچنان با شما سخن می گفت که گویا شما از زیردستان او هستید!»(3)

نکته دیگر این نقل، جوابی است که امام به اعتراض منصور می دهد. منصور در ادامه جملات خود به امام می گوید: «شایسته نیست به مردم بگویی که تو و اهل بیتت به حکومت شایسته تر از ما هستید و ما را بر ضد خودت و آنها تحریک کنی» جواب امام بیانگر شرایط سخت دوران منصور است:

«هر کس این خبر را برای تو آورده است قطعا دروغ گفته است... نیاز ما به تو بیشتر از نیاز تو به ماست!»(4)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 7 / 10 / 1394

 

امام صادق علیه السلام و کنترل هیجان غم

امام صادق علیه السلام

 


یکی از امور مهم برای شناسایی روان انسان، هیجان شناسی ست. درباره هیجانهایی مثل خشم، اضطراب و ترس، نفرت، شادی، غم و غیره مطالبی را می توان در کتابهای روانشناسی پیدا کرد. در اینجا به کمک مطالعه گوشه ای از زندگی امام صادق علیه السلام می خواهیم به یکی از راه های کنترل غم اشاره کنیم.


هیجانها حالاتی شدید اما کوتاه مدت هستند و بعد از مدت کوتاهی از شدت آنها کاسته می شود، بنابراین ممکن است در همان مدت کوتاه، باعث آسیب گردند. بحث مهمی که درباره هیجانها وجود دارد، آن است که چگونه می توانیم آن را کنترل کنیم که به اصطلاح به آن تنظیم هیجان می گویند. این امر درباره همه هیجانها صادق است، مثلا خشم افسار گسیخته سبب پشیمانی فرد می شود. غم نیز هیجان است و اگر هدایت نشود می تواند تخریبگر باشد. در اینجا به دنبال یافتن الگویی انسانی هستیم که حد بالایی از تسلط بر هیجان ها را برای ما نمایش داده است که بزرگ بزرگان ما و مولای موالی ما، ابوعبدالله جعفر الصادق علیه السلام است و به این بهانه، دو واقعه در زندگی آن فرزند پیامبر  صلی الله علیه وآله را در خصوص تسلط بر هیجان غم بازخوانی می کنیم.

واقعه اول - کلینی به اسناد خود از علاء بن کامل روایت می کند: نزد ابوعبدالله(یعنی امام صادق علیه السلام) نشسته بودم. زنی از درون خانه ایشان شیون کرد، امام برخاست، سپس نشست و «انا لله و انا الیه راجعون» گفت و به گفتاری که داشت ادامه داد و آن را پایان داد. سپس گفت: ما دوست داریم در جانها و مالهای خود بی گزند باشیم اما چون قضای الهی رسید، ما را نرسد چیزی را دوست داریم که خدا برای ما دوست نمی دارد. (کافی، ج3، ص226)

واقعه دوم - امام صادق علیه السلام پسر بزرگی به نام اسماعیل داشت که بسیار مومن و محبوب امام بود. در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» آمده است که چون خبر مرگ اسماعیل بدو رسید، بر سر سفره بود و مهمانانی داشت. او همچنان آنان را پذیرایی کرد غذا جلویشان می گذاشت. آنان که اثری از اندوه در چهره ایشان نمی دیدند تعجب کردند و وقتی غذا تمام شد گفتند: ای پسر پیامبر! چیز عجیبی دیدیم. چنین فرزندی را از دست دادی اما حال شما اینگونه است.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 7 / 10 / 1394

 

ندای وحدت از حنجره صادق آل محمد علیهم السلام

امام صادق

 

 

 

در وفیات و موالید اهل بیت علیهم السلام تنها به بعضی از زوایای زندگی آن بزرگواران توجه می شود كه اكتفا به آن موارد شایسته نیست. به طور مثال سال ولادت و شهادت ، نام مادر ، سن ، محل تولد و شهادت ، مدت امامت ، كیفیت شهادت كه همه این موارد علی رغم اهمیتی كه دارند نقطه اصلی و محوری زندگانی اهل بیت علیهم السلام نیستند تا ما تمام توجه خود را به این موارد منحصر نماییم. بلكه آنچه نقطه اصلی و محوری را تشكیل می دهد میراث گرانبهای علمی و عملی است كه آن بزرگواران برای ما به ارمغان آورده اند.

بررسی سیره عملی آنان در تعامل با خانواده ، اطرافیان ، همسایگان ، دوستان ، دشمنان و به طور كلی جامعه و حتی نحوه برخورد آنان با طبیعت و محیط زیست و نحوه رفتارشان با حیوانات و اموری از این قبیل و از همه این ها بالاتر تعالیم فقهی و اخلاقیشان و بالاتر از این ، تعالیم توحیدی و معرفتی آنان و بالاتر از این توسل و توجه قلبی به مقام منیع و شامخ این آسمانیان ، همه اموری هستند كه ما شیعیان به جدّ باید به دنبال آن باشیم و خود را از این انوار الهی محروم نسازیم !

ایام میلاد با سعادت امام صادق علیه السلام كه رئیس مذهبند، تقارن پیدا نموده با میلاد نبی مكرم اسلام صلی الله علیه وآله كه خالی از اسرار نیست و از آن می توان به تقارن نیرین تعبیر نمود.

این تقارن میمون و مبارك فرصت مناسبی است تا به تأمل در مورد بعضی از امور پرداخته شود چه این كه بدرستی این ایام به ایام وحدت نیز موسوم است ، امری كه حیاتی ترین احتیاج امت اسلامی را در روزهایی كه در آن به سر می بریم را تشكیل می دهد.

دشمنان منطقه ای و فرامنطقه ای مسلمانان خصوصا دشمنان شیعه با طرحها و برنامه های بسیار پیچیده به دنبال عملی ساختن طرحهای خود در كشور سوریه و عراق هستند كه بیداری مضاعف عموم مسلملنان و علی الخصوص شیعیان را می طلبد.

اگر امام صادق علیه السلام در زمان ما می زیستند چه دستوری برای ما مسلمانان در رابطه با این چنین توطئه های شومی ارائه می دادند!! لازم نیست چنین فرضی كنیم چرا كه امام صادق علیه السلام با علم امامت خود چنین روز دنیای اسلام را مشاهده می كردند كه فرمودند :

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 6 / 10 / 1394

«اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَّهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ...
خداوند، معبودی جز او نیست. او زنده پایدار است. نگیرد او را خوابی و نه نیمه خوابی؛ هر چه در آسمان‏ها و زمین است از آنِ او است. کیست آن کس که نزد او پایندانی کند مگر به دستور او؛ او به هر چه روبروی آنهاست و به هر چیز که پشت سر آنها است آگاه است و به چیزی از علم او احاطه نیابند جز آنچه خودش بخواهد. «کُرسیِّ» [قدرت و علم] او آسمان‏ها و زمین را فراگرفته است و نگهداریِ آنها بر او گران نباشد، او بلندپایه بزرگوار است.


* * * 
باید دانست که از عادتِ خدای سبحان در این کتاب کریم این است که سه نوع سخن را با هم درمی‏آمیزد یعنی: علم توحید، علم احکام و علم قصص و این شیوه بهترین شیوه ‏هاست نه باقی گذاشتنِ انسان در نوعی واحد، زیرا آن مایه ملال می‏گردد و اما هرگاه از نوعی از علوم به نوعی دیگر انتقال یابند، سینه بدان گشایش یابد و دل بدان شاد شود، پس گویی از شهری به شهر دیگر سفر می‏کند و یا از بوستانی به بوستان دیگر می‏رود و یا از خوردن طعام لذیذی به خوردن طعام دیگر می‏پردازد و شکّی نیست که این لذیذتر و دلاویزتر باشد. و چون در آیات گذشته از علم احکام و از علم قصص آنچه را که مصلحت دید یاد کرد، اکنون آن‏چه را که به علم توحید تعلق دارد یاد کرد و گفت: «اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» و در آیه چند مسأله است:
* * *

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 6 / 10 / 1394

هدف اصلى این نوشته کاویدن ویژگی هاى قرآن است که پیامبر و مسلمانان آن را نشانه جاویدان الهى بودن دعوت پیامبر مى‏ دانند. در این بخش از مقاله، نخست‏ به ماندگارى و دست‏ نخوردگى قرآن اشاره گردیده و با نگاهى تاریخى گفته شده است که با توجه به انبوهى توزیع این کتاب، امکان دگرگون ‏سازى آن در هیچ برهه ‏اى از تاریخ اسلام، پذیرفتنى نیست. سپس به بررسى ادبیات قرآن پرداخته ‏ایم و با جداسازى دو جنبه: الف) استوارى دستورى یا سامان مندى قرآن به عنوان مرجع و حجت در زبان تازى حتى نزد غیر مسلمانان; و ب) زیبایى و آرایه ‏هاى واژگانى و خوش ‏آهنگى و دل‏ انگیزى متن قرآن، گفته‏ ایم که تصدیق هر کدام از این دو براى دریافت‏ شگفتى و ژرفاى قرآن، نیاز حتمى به آشنایى با زبان عربى ندارد و براى هرکس شدنى است، که این خود یکى از دریچه ‏هاى نگاه به جنبه اعجاز همگانى و همیشگى قرآن مى‏ باشد.


در گفتار شماره پیشین آورده ‏ایم که شمارگان انبوه قرآن در گذر همه سده‏هاى پیدایش این کتاب و ماندگارى نسخه ‏هاى فراوان و بى‏شمار همه عصرها، راه بررسى موشکافانه متن دینى مسلمانان را بسى آسان و هموار ساخته است. هرکس مى‏تواند با پژوهش در نسخه‏ هاى فراوان در موزه ‏ها، مسجدها و مدرسه‏ هاى خاور و باختر کره خاک، به ارزیابى ادعاى یکنواختى و دست‏ نخوردگى قرآن، که مسلمانان بر آنند، بپردازد.
اکنون این نکته را نیز یادآور شده و بر آن پاى مى‏فشاریم که اساسا در گذر سده‏ هاى تاریخ اسلام زمانى را نمى‏توان یافت که دست‏بردن و دگرگون ساختن قرآن در برهه ‏اى، شدنى باشد. از همان نیمه نخست سده آغازین پیدایش اسلام، نسخه‏ هاى انبوه این کتاب، به ویژه پس از هماهنگ ‏سازى و توزیع آن در روزگار خلیفه سوم، در هر خانه و مسجدى یافت مى ‏شد و هزاران چشم و دل، واژه ‏ها و فرازهاى این کتاب را از آغاز تا انجام حفظ مى‏کرده و مى‏ خواندند و مى ‏نوشتند. چگونه ممکن بود که کتابى بدین گستردگى در توزیع و تکثیر را ساخت؟ ! حتى در سخت ‏ترین فراز و فرودهاى تاریخ که  بسیارى از سرزمین هاى اسلامى، آماج تاخت و تاز جنگ هاى خانمان سوز گردید، باز هم این کتاب را به فراوانى و در دسترس همگان مى ‏یافتند. نه یورش مغولان و نه درگیری هاى دامنه ‏دار صلیبى، هیچ کدام، بر انبوهى نسخه ‏هاى این کتاب تاثیر شکننده بر جاى نگذاشت. با این که در این ستیزها، هزاران کتاب و نوشته دیگر سوخت و هرگز نشانى از آنها بدست نیامد. جالب این که حتى آن نسخه‏ هایى از قرآن، که به چنگ دیگران افتاده و امروز زینت ‏بخش موزه ‏هاى سراسر گیتى است، هم چنان یک نواخت و دست‏ نخورده برجاى مانده است. تو گویى دستى توانمند بر آن است که این نوشته را حتى در دست دیگران نیز نگاه دارد. به راستى آیا چنین چیزى را در نوشته‏ اى دیگر مى ‏توان یافت.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 6 / 10 / 1394


ایا پیام پیامبر صلی الله علیه و آله ویژة مردان است؟

 

و ایا زنان هم مخاطب پیام پیامبر صلی الله علیه و آله قرار می گیرند؟
پیامبر اسلام همچون همه انبیاء با دو هدف، هدایت مردم را آغاز و دنبال کرد:
1. آشنا ساختن مردم با معارف الهی.
2. کامل کردن عقاید و اخلاق جامعه.
یعنی تعلیم کتاب و حکمت از یک سو، و تزکیة نفوس مردم از سوی دیگر؛ آن گونه که قرآن می فرماید:(یعلّمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم.) از این رو، می توان رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را اینگونه بیان داشت که: 
او برای تعلیم و تربیت و تزکیه آمد تا در بخش جامعه را به علوم الهی و صحیح رهنمون سازد و در بخش عملی، مردم را به طهارت روح برساند. مخاطب چنین حرکت هدایت بخش، جان انسان خواهد بود نه بدن او. از این رو، زن و مرد هر دو همسان هم، مخاطب «پیام پیامبر» خواهند بود.
محور تعلیم و تعلّم جان آدمی است نه بدن و نه مجموع جان و بدن. آنکه عالم می شود، روح است و روح، نه مذکّر و نه مونّث است. پس، آنچه که به کمال آدمی باز می‌گردد؛ همچون: مسائل علمی، اعتقادی و اخلاقی، در آن میان مرد و زن تفاوتی نیست. امَا چون از مسائل اجرائی و تقسیم کار سخن به میان می اید، به دلیل خصوصیات طبیعی و بدنی هر یک، وظایف مشترک و مختص وجود دارد؛ لیکن تفاوت وظایف، نقشی در میزان تکامل آن دو نخواهد داشت. 
زن همچون مرد، تکامل پذیر است و قرآن هر گاه از ارزش های والای انسانی سخن می گوید، از «زنان» همسان مردان یاد می کند بدان حد که هر دو می توانند به مقامات انسانی و معنوی دست یابند. و مقاماتی همچون: اسلام، ایمان، طاعت، راستگویی، شکیبایی، خداترسی، روزه داری، خویشتن داری و یاد خدا، برای هر زنی قابل دست یابی است. طبیعی است که عمل صالح او نیز همچون مرد، پیامد و ره آوردی این دنیوی و اخروی خواهد داشت :

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 6 / 10 / 1394


بازی با بچه ها

روزی از روزها پیامبر (ص) برای  رفتن به مسجد و خواندن نماز دیر کرده بودند. همه ی مردم منتظر آمدن ایشان بودند.چون پیامبر هیچ وقت برای نماز جماعت دیر نمی آمدند. نگرانش شدند و رفتند دنبالش. توی کوچه باریکی پیدایش کردند. دیدند روی زمین نشسته، و با بچه ها بازی می کنند، آن ها دیدند که پیامبر بچه ای را سوار کولش کرده و برایش نقش شتر را بازی می کند.

یکی از یاران جلو رفت و به پیامبر گفت:  از شما بعید است، نماز دیر شده است بیایید به مسجد برویم. پیغمبر با خوش رفتاری رو به بچه ها کرد و گفت: «شترتان را با چند گردو عوض می کنید؟» بچه ها مقداری را تعیین کردند. پیامبر رو به یارانشان کردند و فرمودند: بروید گردو بیاورید و مرا از این بچه ها بخرید. کودکان می خندیدند، و پیامبر هم با آن ها می خندید. پس از آن که یاران پیامبر گردو آوردند پیامبر گردو ها را به بچه ها دادند و خودشان به مسجد رفتند.

احترام به كودكان

روزى پيامبر(ص) نشسته بود، امام حسن و امام حسين عليه السلام وارد شدند. حضرت به احترام آنان از جاى برخاست و به انتظار ايستاد. چون كودكان در راه رفتن ضعيف بودند، لحظاتى چند طول كشيد. بدين جهت پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى آنان رفت و استقبال كرد. آغوش خود را گشود و هر دو را بر دوش خويش سوار كرد و به راه افتاد و مى فرمود: فرزندان عزيز، مركب شما (یعنی چیزی که بر آن سوار می شوند: مثل اسب یا شتر ) چه خوب مركبى است و شما چه سواران خوبى هستيد.

 

خرما با هسته!

روزی پیامبر(ص) و امام علی (ع) نشسته بودند دور هم خرما می خوردند. پیامبر هسته ی  خرماهایش را یواشکی می گذاشت جلوی امام علی(ع). بعد از مدتی  پیامبر رو به امام علی (ع) کردند و فرمودند: «پرخور کسی است که هسته خرمای بیشتری جلویش باشد.» همه نگاه کردند، دیدند جلوی امام علی(ع) از همه بیشتر هسته ی خرما بود. امام علی(ع) فرمود: «ولی من فکر می کنم پرخور کسی است که خرماهایش را با هسته خورده.» همه نگاه کردند. جلوی پیامبر(ص) هسته خرمایی نبود. سپس«همه» خندیدند.

معجزه ای جالب!

بت پرستان به پیامبر(ص) گفتند: «اگر پیامبری باید معجزه کنی
پیامبر(ص) فرمود: اگر معجزه کنم آن وقت ایمان می آورید؟
همه گفتند:  آری.
پیامبر(ص) فرمود: خب بگوئید چه کاری انجام بدهم.
بت پرستان  گفتند: «اگر می توانی به آن درخت  بگو از ریشه کنده شود و این جا بیاید

سپس پیامبر(ص)به درخت اشاره ای کردند. درخت از زمین کنده شد و روی ریشه هایش حرکت کرد و تا نزد پیامبر دوید و سایه اش را بر سر پیامبر(ص) انداخت. همه گفتند: «بگو تا درخت دو نصف شود.» پیامبر گفتند و همان طور شد. باز بت پرستان گفتند: «حالا دوباره به هم بچسبد.» پیامبر گفتند و همان طور شد. گفتند: «بگو برگردد.» پیامبر گفتند و درخت برگشت سر جای اولش. بت پرستان بدجنس پس از مشاهده ی این همه از معجزه از پیامبر به جای آن که ایمان بیاورند به پیامبر(ص)گفتند تو جادوگری!
پیامبر (ص)«می دانستم ایمان نمی آورید. از الان می بینمتان که در جنگ بدر کشته می شوید و جنازه تان را درون چاه می اندازیم...»
و همان طور که پیامبر(ص) فرمودند همه ی آن ها در جنگ بدر کشته شدند و جنازه شان در چاه انداخته شد.

قوی ترین مردم کیست؟

روزی جوانان شهر پیامبر  سرگرم زورآزمايى و مسابقهء وزنه بردارى بودند.سنگ بزرگى‏ آنجا بود كه  که هر کس آن را بلند می کرد از همه قوی تر به شمار می ر.ق.در اين هنگام رسول اكرم(ه) از راه رسيدند و پرسيدند: «چه مى‏ كنيد؟».

جوانان پاسخ دادند: داريم زورآزمايى مى‏ كنيم.مى ‏خواهيم ببينيم كدام يك از ما قويتر و زورمندتر است.

پیامبر به آن ها فرمودند: ميل داريد كه من بگويم چه كسى از همه قويتر و نيرومندتر است؟.  همه گفتند: البته،چه از اين بهتر كه رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد. افراد جمعيت همه منتظر و نگران بودند كه رسول اكرم كدام يك را به عنوان‏ قهرمان معرفى خواهد كرد؟

عده ‏اى بودند كه هر يك پيش خود فكر مى ‏كردند الآن‏ رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفى خواهد كرد.

رسول اكرم(ص) فرمودند:«از همه قوي تر و نيرومندتر آن كسی است كه اگر از  چيزى‏ خوشش آمد ،علاقه ی به آن چيز او را  به انجام زشتى ها مجبور نکند!؛و اگر زمانی عصبانى شد خودش را کنترل کند و، همیشه حقيقت  را بگويد و كلمه ‏اى دروغ يا حرف زشت بر زبان نياورد؛و ...»

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 10 / 1394

 

یکی از پیچهای بزرگ تاریخ

حضرت محمد

 


 

سالهاست که ولادت‏ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) و ائمه (علیهم السلام) را جشن مى‏گیریم. صدها سال است كه ولادت مسیح (علیه السلام) را جشن مى‏گیرند. چرا ولادتها اهمیت و ارزش دارند؟ به خاطر اینكه یك مقطع حساس و تعیین‏ كننده و یك نقطه‏ ى عطف و یك پیچش در تاریخند. یعنى تاریخ در خطى مى ‏رفت؛ اما در این لحظه، به یك سمت دیگر پیچید. این، نقطه‏ ى پیچ و نقطه‏ ى عطف و نقطه ‏ى انعطاف به یك سمت دیگر است‏.

 


این روزِ بزرگ كه میلاد پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و اله) است، یكى از مقاطع عظیم تاریخ بشر را به وجود آورده است. در مثل چنین روزى، خداوند متعال بزرگترین ذخیره‏ى الهى را كه وجود مقدّس پیامبر گرامى بود، به عرصه‏ ى وجود آورد؛ این شروعِ یك مقطع تعیین‏كننده در سرنوشت بشر بود.

در آیات ولادت‏ پیامبر (صلی الله علیه و اله) گفته‏ اند، وقتى آن بزرگوار متولّد شد، كنگره‏ هاى كاخ كسرى ویران گردید؛ آتشكده‏ ى آذرگشسب كه قرنها روشن بود به خاموشى گرایید؛ دریاچه‏ ى ساوه كه در نظر عدّه‏اى از مردم در آن وقت، مقدّس شمرده مى ‏شد، خشك شد و بتهایى كه بر گِرد كعبه آویخته بودند، سرنگون شدند. این نشانه‏ ها كه كاملًا رمزى و نمادین است، نشان‏دهنده ‏ى جهتِ اراده و سنّت الهى در پوشاندن خلعت وجود به این موجود عظیم و این شخصیت والا و بى ‏نظیر است.

معناى این حوادثِ نمادین این است كه با این قدوم مبارك، بساط ذلّت بشر، چه به وسیله ‏ى حاكمیت جبّاران و حاكمان مستبد- از قبیل آنچه در آن روز در ایران و روم قدیم وجود داشت- و چه به وسیله‏ ى عبادت غیر خدا، باید برچیده شود. بشر باید به وسیله‏ى این مولود مبارك، آزاد شود؛ هم از قید ستمى كه به وسیله‏ى حكّامِ جور بر انسانهاى مظلوم در طول تاریخ تحمیل شده است، و هم از قید خرافه ها و اعتقادات نادرستِ ذلّت‏آفرین كه انسان را در مقابل موجوداتِ پست‏تر از خود او یا در مقابل انسانهاى دیگر، خاضع و ذلیل و ستایشگر مى‏كند.

لذا آیه‏ ى قرآن در باب بعثت نبیّ اكرم (صلی الله علیه و اله) مى‏فرماید:

«هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحقّ لیظهره على الدّین كلّه و كفى باللّه شهیدا».

«لیظهره على الدّین كلّه»؛ این، جهت را نشان مى‏دهد. بشریت به وسیله‏ ى این حادثه، باید به سمت آزادى معنوى، اجتماعى، حقیقى و عقلانى حركت كند. این كار شروع شد و ادامه ‏اش دست خودِ ما انسان ‏هاست. اینكه چه كسانى این راه را انتخاب كنند و با قدرت بپیمایند و چه كسانى از آن اعراض كنند و به خیرات آن نرسند، به اراده و خواست انسانها بستگى دارد. خود آن‏ها هستند كه سرنوشت و آینده‏ ى خودشان را به دست خود انتخاب مى‏كنند؛ لیكن این راه در مقابل انسانها گذاشته شده است.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 10 / 1394

بزرگوار بودنش، او را عذاب می ‌داد !

حضرت محمد

 


سبیل‌های بلندش را زده و موهای کم‌پشت و سفیدش را هم زیر کلاه‌ گیس بزرگی پنهان کرده بود. لحظه‌ای به یاد جمله‌ی وب‌سایت شبکه‌ی خبری سی‌اِن‌اِن افتاد که او را کشیش جویای نام می‌خواند. شانه‌هایش را عقب داد. چشمانش را هم مثل همیشه پشت عینک دودی مخفی کرد. از پشت عینک خودش را با جایزه‌ی نوبل دید، خنده‌ی شیطانی بلندی کرد و از هتل خارج شد. خیالش راحت بود که کسی او را نمی‌شناسد. در چند روزی که خبرنگاران خبرگزاری‌ها دوره‌اش کرده بودند و با اسکورت رفت و آمد می‌کرد، کسی او را نمی‌دید. به یاد قدم ‌زنی ‌های سابقش در نیویورک افتاد.
می‌خواست برای یک روز هم که شده خارج از کادر آهنی و پنجره‌های دودی، هوای تازه را تجربه کند. در حین راه‌ رفتن به یاد مصاحبه‌‌اش با روزنامه‌ی صهیونیستی «هاآرتص» و روزنامه‌ی آمریکایی «وال استریت ژورنال» افتاد. عکس‌های پی در پی عکاسان خبری به شوقش افزوده بود.

همان طور که مرد مغرورانه و مطمئن قدم برمی‌داشت، چشمش به مجله‌ی نیویورک تایمز در دکه‌ی روزنامه‌فروشی افتاد که تصویری از برج‌های دوقلو را به نمایش گذاشته بود. در کنار آن، مجله‌ی دیگری بود که مصاحبه‌ای با مایکل مور انجام داده بود؛ در مورد آخرین مستندش از حقیقت حادثه‌ی 11 سپتامبر و دست‌های پنهان صهیونیست‌ها. او معتقد بود روزی این راز در سطح جهانی فاش خواهد شد.

به یاد مخالفت خودش با ساخت مسجدی برای مسلمانان در دو خیابان بالاتر از محل برج‌های دوقلو افتاد و لحظه‌ای که قرآن را در کلیسای محقرش در گنیس ویل فلوریدا سوزانده بود. گویا چشمانش از دود آتشی که خودش برافروخته بود، سوخت؛ خواست عینک دودی ‌اش را بردارد ولی نباید کسی او را می‌شناخت، حتی برای یک لحظه. در حالی که چشمانش را از سوزش، پشت عینک دودی‌اش بسته بود، به راه افتاد.

مرد میانسالی با موهای زیتونی و تی‌شرت و شلوارک آبی رنگی در حال دویدن بود که تنه ‌اش به شدت به تنه‌ی «تِری»(1) خورد. چشمان مرد از ترس از حدقه بیرون زد و با نگرانی به دونده نگاه کرد. مرد با لبخند گفت: «ببخشید.» چشمان تری به صلیب گردن مرد افتاد و بی‌ آن که چیزی بگوید سرش را چند بار تکان داد. در حال راه رفتن به یاد محکومیت رسمی‌اش از سوی واتیکان و شورای جهانی قبطیان افتاد، ارسال نامه‌ی 120 سازمان مسیحی قبطی به ایالات متحده‌ی آمریکا، صفوف یهودیان متدین در کنار معترضان، حسابی او را به خشم آورد. به خودش که آمد چشمانش از پشت عینک دودی، مجسمه‌ی آزادی را دید. خنده‌ی موذیانه‌ای کرد؛ مجسمه را چون بتی می‌پرستید.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 10 / 1394

تنها منّتی که خداوند بر انسان گذاشت!

حضرت محمد

 


خداوند متعال در قرآن كریم ما را مأمور به شكرگزاری نعمتهایش نموده است « واشكروا نعمة الله » (1) و برای این كه ما را وادار به این كار كند به شمارش بعضی از نعمتهایش نیز پرداخته، از چشم و لب و زبان گرفته تا كوه و ابر و آسمان و زمین و غیره (2) گرچه خود فرموده است كه نعمتهایش قابل شمارش و احصاء از  جانب بندگان نیست (3) اما نكته قابل توجه این است كه در هیچ موردی ، بیان نعمتها همراه با منت گذاری و به رخ كشیدن آن نعمت نیست و خداوند همه آنها را بی منت بر ما ارزانی داشته است.


حتی نعمت های أخروی و أجر آخرت  كه خداوند از آن تعبیر به أجر اكبر نموده است (4) و به هیچ وجه قابل قیاس با نعمات دنیوی و مادی نیستند، نیز همراه با منت نیستند « إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم أجر غیر ممنون » (5).

اما با این همه یك نعمت در قرآن به همراه منت است و خداوند هنگام بیان آن ، آن را به گونه ای به رخ كشیده است كه گویا نعمتی از آن عظیم تر نیست و سائر نعمات مادی و معنوی با همه عظمتشان در مقابل آن هیچ محسوب می شوند كه شایستگی منت گذاری و به رخ كشیده شدن را ندارند !!

 

اما آن نعمت چیست ؟!

باغ های بهشت با همه وسعتش كه از آسمان و زمین وسیع تر است ؟!

وصال حور كه مانند یاقوت و مرجانند ؟! (6)

كاخ ها و قصرها كه از زبرجد و زمردند ؟!

زینت آلاتی كه از طلا و لۆلۆ اند ؟! (7)

لباسهای حریر ؟!

همنشینی با ولدان كه مانند مروارید پراكنده اند ؟!

شراب طهور !؟

هرگز .

آن نعمت ، آیا قرآن است كه خداوند آن را به مجد و عظمت و عزت و عُلوّ و حكمت توصیف نموده ؟! (8)

و و و ...

خیر !

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 10 / 1394


ستاره ای بدرخشید و ...

حضرت محمد

 

 


در زمان ولادت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و اله) این ندا از آسمان شنیده شد: «جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا(اسراء/81)» (بحارالانوار، ج 15ص274)


 

یک افسانه و یک حقیقت

برخی از تاریخ نویسان می گویند: هیچ یك از دایگان حاضر نشد به محمد (صلی الله علیه و اله) شیر دهد، زیرا بیشتر طالب بودند كه اطفال غیر یتیم را انتخاب كنند، تا از كمكهای پدران آنها بهره مند شوند، و نوعاً از گرفتن طفل یتیم سر باز می زدند. حتی حلیمه این بار از قبول او سر باز زد ولی چون بر اثر ضعف اندام، هیچ كس طفل خود را به او نداد؛ ناچار شد كه نوه ی عبدالمطلب را بپذیرد و با شوهر خود چنین گفت كه: برویم همین طفل یتیم را بگیریم و با دست خالی برنگردیم، شاید لطف الهی شامل حال ما گردد. اتفاقاً حدس او صائب درآمد، از آن لحظه كه آماده شد به « محمد »، آن كودك یتیم، خدمت كند؛ الطاف الهی سراسر زندگی او را فرا گرفت.

نخستین قسمت این تاریخ افسانه ای بیش نیست، زیرا عظمت خاندان بنی هاشم؛ و شخصیت مردی مانند «عبدالمطلب» كه جود و احسان، نیكوكاری و دستگیری او از افتادگان، زبانزدِ خاص و عام بود، سبب می شد كه نه تنها دایگان سر باز نزنند بلكه مایه ی سر و دست شكستن دایگان درباره او می گردید. از این جهت این بخش از تاریخ افسانه ای بیش نیست.

علت اینكه او را به دیگر دایگان ندادند، این بود كه نوزاد قریش پستان هیچ یك از زنان شیرده را نگرفت. سرانجام، حلیمه ی سعدیه آمد پستان او را مكید. در این لحظه وجد و سرور خاندان عبدالمطلب را فرا گرفت.

عبدالمطلب رو به حلیمه كرد و گفت: از كدام قبیله ای؟ گفت: از « بنی سعد ». گفت: اسمت چیست؟ جواب داد: حلیمه. عبدالمطلب از اسم و نام قبیله او بسیار مسرور شد و گفت: آفرین آفرین، دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته، یكی سعادت و خوشبختی و دیگری حلم و بردباری.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 4 / 10 / 1394





صبحِ رستگاری بخیر!

 

خجسته باد سبزترین حادثه باغ رسالت که همه گل ها 
با حضور آن زیباترین نام، به احترام برمی خیزند
و صلوات می فرستند.

آغوش گرم آمنه، آسمانی ترین صلوات
را به دنیا آورده است


و گل خنده های چشمان
محمد صلی الله علیه و آله ، رودی از 
شعف را در لحظه های بشر جاری کرده است



هفته ی وحدت ؛ آموزه های وحدت

يكي از عمده ترين و بنيادي ترين نيازها و دغدغه هاي انسان توجه و اشتياق براي رسيدن به «كمال مطلق» و تقرب و توسل به اوست. اين «امر مقدس» و «كمال بي نهايت» و موجود «به كلي ديگر» همان است كه در لسان دين به او «خدا»، «الله»، «يهوه»، «اهورا مزدا» و «God» مي گويند.

و اصولاً اديان براي اين نازل شده يا به وجود آمده اند كه انسان را در راه رسيدن تقرب و تشبه به خدا ياري رسانند و در همه ي اديان نمادها، نشانه ها، شعاير، كتب، زمان ها و اماكن مقدسي وجود دارد كه از طريق آن ها، انسان مي تواند به خدا (امر قدسي) نزديك شده و با او در ارتباط و مواجهه باشد.

به عبارت ديگر از طريق اين مقدسات است كه انسان مي تواند به در گاه خدا راه يابد و حضور او و ارتباط با او را صميمانه حس و تجربه كند و در اين ميان اماكن مقدس و متبرك همچون كنيسه ها، كليسا ها، مساجد و حرم هاي مطهر نقش عمده و مؤثري دارند و بيش از هر امر ديگري مورد توجه و اقبال پيروان و مؤمنان به اديان قرار گرفته اند. اين اماكن مقدس محل هايي است كه در آن دنياي مادي به عالم معنوي متصل مي شود.

اين اماكن تجلي گاه خدا و ميقات و ميعاد وصال روحاني با حضرت حق است كوتاه سخن اين كه اماكن مقدس دروازه ورود به ملكوت الهي و باند پرواز به سوي عالم بالا مي باشند و انسان هاي حيران و تشنه ي معنويّت، خدا و قداست و خدا جو منظور، مقصود و گمشده ي خود را در اين اماكن مي جويند.



نگارنده در اين مقاله به بررسي و تحليل مباني نظري و حكمت اماكن مقدس از ديدگاه دين شناسي تطبيقي و پديدار شناسي دين پرداخته است و مطالب خود را در سه بخش به شرح ذيل تنظيم كرده است:

1- در بخش اوّل كلمه مقدس از لحاظ لغوي و اصطلاحي مورد بررسي قرار گرفته و در ادامه ديدگاه دو تن از صاحب نظران معروف حوزه ي دين شناسي و پديدار شناسي يعني رودلف اتو(Rudolf- Otto) و ميرچا الياده(Mircea- Eliadr) ارائه و بررسي شده است علاوه بر اين، مختصري نيز پيرامون مفهوم قداست در اسلام و قرآن بحث شده است.

2- در بخش دوم اين مقاله و ويژگي ها، خصوصيات و فلسفه وجودي اماكن مقدس و نحوه ي تلقي، حالات و چگونگي برخورد مؤمنان با اماكن مقدس مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گرفته است.

3- در بخش سوم و پاياني مقاله به جمع بندي، نتيجه گيري و ارائه ي پيشنهاداتي در مورد اماكن مقدس پرداخته شده است.

در اينجا برخود واجب مي دانم كه از همه برگزاركنندگان و دست اندر كاران اين همايش تشكر كنم و تشكر و سپاس ويژه دارم از اساتيد بزرگوارم جناب آقاي دكتر مهدي زاده (استاد اديان و عرفان دانشگاه تهران) و جناب آقاي دكتر روح الاميني (استاد مردم شناسي دانشگاه تهران)؛ چرا كه در نوشتن و تهيه ي اين مقاله از راهنمايي و مشاوره اين بزرگواران بهره بردم.



نگاهي به مفهوم لغوي و اصطلاحي کلمه ي « مقدّس » :

از آن جا كه موضوع اين مقاله بررسي حكمت و مباني نظري اماكن مقدس است لازم است كه كلمه ي مقدس از منظر لغوي، مفهومي و اصطلاحي مورد بررسي و تأمل قرار گيرد.

كلماتي نظير مقدّس، قدسي و تقدّس از كلمات و اصطلاحات كليدي در اديان و در مباحث مربوط به دين پژوهي است. معادل كلمه ي مقدس يا قدسي در زبان انگليسي دو كلمه «SACRED» و «HOLY» است. كلمه ي «SACRED» از لحاظ لغوي به معناي مقدس، روحاني، خاص، موقوف و معنوي است و متضاد آن كلمه ي «Secular» است كه به معني دنيوي، گيتيانه، عرفي، غير روحاني و غير ديني است.

متضاد ديگر كلمه ي «Sacred»كلمه ي «Profan» است كه به معني كفرآميز، زشت دنيوي و بي حرمتي كردن به خدا و مقدّسات است؛ مثلاً سيگار كشيدن در كليسا و مسجد حرم و معبد يك عمل نامقدّس و بي حرمتي كردن به خدا و مقدّسات است.[1] كلمه ي «holy» نيز مترادف كلمه ي «Sacred» بوده و به معناي مقدّس، پاك، مبرا، چيز مقدس خوب و كامل مي باشد و متضاد آن «unholy» به معناي نا مقدس، نا درست و نا سازگار مي باشد.[2] كلمه ي «مقدس» در زبان عربي از ريشه ي «مقدس» و «قداسه» مشتق شده و به معناي پاكي و منزه بودن از عيب و نقص و ناپاكي و ماده است و به معناي بركت و مبارك نيز آمده است.[3] به تعبيري مي توان گفت در زبان عربي نيز قدسي بودن به معناي مينوي، آسماني و غيرمادي بودن در مقابل دنيوي و مادي بودن است. اصطلاح مقدس و قدسي معمولاً در تعريف دين به معناي جوهر و درون مايه ي اصلي دين آورده مي شوند. 

كلمه «Holy» به معناي قدسي و مقدس از نظر ريشه شناسي و زبان شناسي به معناي كامليّت، كمال، درستي و خوشي است و نقطه ي مقابل آن «unholy» يعني شكسته بسته و ناقص و ناخوش است و كلمه ي «Sacredness» عبارت است از بركنار بودن از آنچه عادي و معمولي است و متضادش «Profane» به معناي خارج از «Fane» است كه در انگليسي به معناي حرم و مكان مقدس است. بدين سان هر بست، حرم، كليسا، مسجد و يا كنيسه يك تجسم عيني و مادي از اين جدايي امر ديني (قدسي) از امور ديگر است. قدسي يا مقدس كنايه از جهان خارج يا زمانه ي حاضر و رسوم و تعلقات آن است. اين جدا سازي عميق و سراسري به صور متعدد نهادينه شده و جا افتاده است. چنان كه شعائر مقدس، روزهاي مقدس، حريم و حرم هاي مقدس، شيوه ي خاص زندگي و پوشاك ديني و ... داريم.[4]

نظرية رودلف أتو (Rudolf, Otto) در مورد مقدّس



رودلف أتو دين پژوه و پديدار شناس معروف آلماني يكي از صاحب نظران عمده در حوزه ي پديدار شناسي دين است. او كتابي با عنوان «مفهوم امر قدسي» (The Idea of the Holy) تأليف كرده در آن به بررسي و كنكاش مفهوم معنا و كيفيت مقدس و امر قدسي در حوزه ي دين و نحوه ي مواجهه ي مؤمنان با آن پرداخته است.[5] در اين قسمت از بحث نظريه ي أتو را به نحوه ي اختصار در مورد مقدس و امر قدسي مورد تأمل و بررسي قرار مي دهيم. 

از نظر أتو، مقدس يا امر قدسي يك امر غير عقلاني است. البته منظور او از غير عقلاني، ضد عقلاني نيست بلكه فرا عقلاني است. او مقدس (خدا) را موجودي مي داند كه هر گونه روش مفهومي براي دريافت پس مي زند و به همين خاطر معتقد است كه مقدس را بايد تجربه كرد و در مورد دين بر جنبه ي «احساس» تأكيد مي كند و احساس را به واقعيت دين نزديك تر مي داند.[6]

قداست امر قدسي يك مقوله ي تفسيري و ارزش گذاري مختص به قلمرو دين است اين تعبير در قلمرو اخلاق نيز كاربرد دارد اما مأخوذ از اين قلمرو نيست. مادر اين بحث مي خواهيم معناي اخلاقي قداست را از مفهوم ديني آن جدا كنيم مادر پي همان معناي بي نام و نشان هستيم و همه اديان داراي اين معناي زنده قداست و هسته ي باطني مي باشد و بي حضور چنين معنايي هيچ ديني شايستگي نام دين را ندارد. 
در «كتاب مقدس»، مقدس با نام خاص خود يعني واژه ي عبري «قدوش» ) qadosh ) آمده كه معادل واژه ي يوناني«ayios » و واژه ي لاتيني «Sanctus» است و تعبير دقيق آن همان واژه ي «Sacred» است.[7] 

واژه ي مقدس، بعد از يك مسير طولاني، معناي اخلاقي خير مطلق را مي دهد كه غير از آن معناي اضافي و بي نام و نشان است و معنايي فراتر از خير و نيكي است. 

اتو براي آن معني اصلي و بي نام و نشان واژه ي «Numen» از نومينوس (Numinous) را به كار مي برد كه كاملاً قابل بررسي است؛ ولي دقيقاً قابل تعريف نيست و تنها راه تفهيم آن تجربه كردن است.[8]




اتو بر آن است كه مؤمنان در مواجهه ي خود با امر مقدس كه معمولاً در ايام مقدس و در اماكن مقدسي مانند مساجد، حرم ها و كليساها صورت مي گيرد، سه حالت و حس ويژه دارند:

1- احساس مخلوقانه: يكي از عناصر موجود در مواجهه با امر قدسي، احساس مخلوقانه است. آگاهي مخلوقانه يا احساس مخلوقيت، تعبيري است كه اتو به جاي تعبير احساس وابستگي مطلق شلاير ماخر به كار مي برد. احساس يا آگاهي مخلوقانه احساس يك مخلوق آغشته و مغلوب عدم و نيستي است كه در مقابل وجودي قرار گرفته كه برتر از همه ي موجودات است. امر مقدس كه اين گونه احساس شده، موجودي عيني و خارج از روح و نفس آدمي است.[9]

2- احساس خشيت در برابر راز هيبتناك: اتو از امر مقدس با عنوان راز هيبتناك ياد مي كند كه مي تواند از طريق خاصي بر پايه ي احساس در ذهن انعكاس بيابد. اين موضوع در احساس ديني، ايمان به رستگاري، توكل، عشق و ... وجود دارد اما برتر و ژرف تر از همه ي اين ها عنصري است كاملاً متمايز كه ممكن است در مواردي عميقاً بر ما تأثير گذاشته و روح ما را از نوعي قدرت تقريباً سركش و مهار ناپذير اشغال نمايد و تعبير مناسب براي اين احساس، و اين عنصر «راز هيبتناك» است. اين عنصر گاه به شكلي ناگهاني با شور و هيجاني نيرومند حالت تقواي شخصي و احساس ديني را در ما بر مي انگيزد و گاه در قالب مراسم و مناسك منظم و مواعظ ديني تجلي پيدا مي كند و باز گاهي در فضاي ويرانه ها، آثار كهن ديني، معابد، حرم ها، مساجد، كليساها، آتشكده ها و به طور كلي اماكن متبركه جلوه گري مي كند. از نظر مفهومي در اين جا «راز» بر امري نهفته و باطني دلالت مي كند كه فراتر از تصور و فهم است و امري غير عادي و ناآشنا[10]ست.

در مواجهه با امرقدسي، نوعي لرزش ناشي از نوع خاصي از ترس در خود احساس مي كنيم. در برخي از زبان ها تعبيراتي وجود دارد كه منحصراً نشان مي دهد اين ترس چيزي بيش از مفهوم رايج ترسيدن است؛ مثلاً واژه ي عبري«hiqdish» به معناي تقديس (همراه با خوف) از اين نوع تعبيرات است. در اسلام از اين نوع خاص از ترس به «خشيت» تعبير مي شود و در قرآن آمده است «و تَخشَي النّاس و الله احقُّ أن تَخشاهُ»[11] هيبت و لرزش در اينجا چيزي بيش و غيراز ترس طبيعي است.

عنصر ديگري كه بايد به موارد قبل در خصوص امر مقدس اضافه شود، و آن قدرت نيرو، عظمت و استيلاي مطلق امر قدسي است و در ارتباط با همين عنصر «عظمت مطلق» است كه «آگاهي مخلوقانه» به عنوان انعكاس و حالت رواني آن پديد مي آيد.[12]

3- احساس طلب وشوق در رسيدن به امرقدسي

عنصر ديگري كه در كنار هيبت و عظمت قرار دارد؛ «طلب و يا شوق» نسبت به امر قدسي است. انسان مؤمن در تلاش و تكاپو براي رسيدن و تقرب به امر قدسي است و جذابيت امر قدسي مؤمن را به سوي خود مي كشد.




اتو از امر مقدس با تعبير «مطلقاً يا به كلي ديگر» ياد مي كند كه سنخ و ماهيت او با ماهيت ما قياس ناپذير است؛ به همين خاطر انسان مؤمن در برابر او دچار نوعي حالت حيرت، لرز، وحشت و بهت مي شود. امر قدسي (خدا) يا «مطلقاً ديگر» چيزي است كه ما خصلت ويژه ي او را مي توانيم احساس كنيم بدون آن كه قادر به تعبير مفهومي واضح نسبت به آن باشيم و اين نشان مي دهد مقدس يا قدسي، امري متعالي و فرا طبيعي و فرا عقلاني است و البته اين به معناي ضدعقلاني بودن نيست. دو عنصر هيبتناك بودن و جذبه در امر مقدس در آن واحد شگفت انگيزترين و چشم گيرترين پديده در كل تاريخ اديان و اعتقادات است.

امر قدسي امري رازآلود و هيبتناك و در عين حال جذاب، متعالي و آرامش بخش است. امر مقدس آن چيزي است كه حرمت ما را نسبت به خود بر مي‌انگيزد و ارزش واقعي او را در درون خود اعتراف مي كنيم و ستايش امر قدسي به خاطر قدرت او نيست؛ بلكه او قدرتي است كه در عين حال داراي برترين حق و شايستگي براي بالا ترين خدمت و اطاعت است و از آن جهت قابل ستايش است كه تنها اوست كه به معناي مطلق ارزش ستايش شدن را دارد. در برابر قداست، پاكي، كامليّت و منزه بودن امر قدسي انسان احساس«آلودگي» مي كند و اين ارزش و ارج قدسي است كه در مقابل ارزش و بي قدرتي مخلوقات قرار مي گيرد. در اينجا مفهوم قدسي و قداست متضاد با آلودگي است.[13]

بسياري از آموزه هاي ديني از طريق آموزش و بيان مفاهيم خاص خود قابل انتقال و آموزش اند. آنچه قابل انتقال نيست همين مبنا و اساس قدسي دين است. كه تنها مي تواند بر انگيخته مي شود و اماكن مقدس، حرم هاي مطهر و بقاع متبرّكه از جمله جاهايي است كه در آن اين حس اتصال به قداست و معنويت در آن به انحاي مختلف برانگيخته مي شود. هيبت و دافعه ي امر قدسي و جاذبه ي آن به عنوان يك مقوله ي پيشيني، به وسيله ي مفاهيم پسيني و عقلاني عدالت و اراده ي اخلاقي و طرد هر چه مخالف اخلاق است و مفاهيمي چون خير، رحمت، و عشق تصوير شده است.[14] 

دين با تأييد امر قدسي يا مقدس از طريق نداي دروني وجدان و آگاهي ديني محقق مي شود و علاوه بر آن از طريق مواجه ي مستقيم با روي دادها و حوادث خاص و خودآشكار سازي امر قدسي و تجلي در اشياء، اعمال، اشخاص و اماكن مقدس و متبرّك نيز تحقق مي يابد. كوتاه سخن اين كه علاوه بر وحي با تني از سوي روح القدوس(جبرئيل) وحي بيروني در مورد ذات الهي (امر قدسي) وجود دارد كه در لسان دين، به اين اعمال و اماكن دلالت گر و تجلياتي «آيه» (sing) مي گويند. از زمان ظهور ابتدايي ترين اديان تا پيشرفته ترين و كامل ترين آن ها، هر چيزي كه قادر به انگيزش احساس قدسي و تأكيد احساس براي دريافت قداست و تأثير صريح آن شده، يك «آيه» به شما رفته است. موجودات و به طور كلي هستي و به نحو خاص اماكن متبركه و مقدس اشارت يا نشانه هاي از آن واقعيت سرشار از اسرار و اهميت امر قدسي اند.[15]

يوآخيم واخ( جامعه شناس دين) بر آن است كه قدسي يا مقدس ارزش چهارمي در رديف ارزش هايي چون خير، حقيقت و زيبايي نيست؛ بلكه قدسي، خاستگاه و منشأ اشتقاق آن هاست. از نظر واخ هيچ اقدام نيايشي بدون نوعي مفهوم مقدس و روحاني وجود ندارد و در تمام اديان تجارب قدسي به صورت اعمالي احترام آميز نيست به ذات متعالي انجام مي شود. اين اعمال به چهار دسته تقسيم مي شوند كه عبارت اند از:

1- مراسم (مراسم نماز گزاري جمعي).

2- نمادها.

3- شعائر مقدس مانند آداب زيارت و دعاها و نيايش هاي مخصوص.

4- قرباني كه به مناسبت هاي مختلف در جاهاي مختلف چون قرباني در اماكن مقدس و ... صورت مي گيرد.[16] 



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 4 / 10 / 1394





** ربیع القلوب، ویژه نامه میلاد فرخنده پیامبراکرم **
**حضرت محمد (ص) و گرامیداشت هفته وحدت **




 

یک جرعه از اقیانوس علم نبی اعظم :

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم 

أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو كشف عنه كربا 


بهترين كارها در پيش خدا آن است كه (بينوايي را)سير كنند
يا قرض او رابپردازند يا زحمتي را از او دفع نمايند .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 76



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 4 / 10 / 1394

 

مجموعهروانشناسی و زندگی بهتر

در دنیای پراضطراب امروز آرامش وراحتی خیال نعمتی است که بسیاری آرزوی آن را دارند اما برای رسیدن به آن تنها آرزو کافی نیست بلکه باید قدم پیش نهاد و کاری کرد. آنچه در پی می آید برخی تکنیکهای روانی شناختی است که ضمن کمک به رفع تشویش ونگرانی آرامش و نشاط و شادی را در زندگی ما رونق می بخشد.

راز اول : با خدا ارتباط برقرار کنید
حداقل نیاز انسان به روح خدایی مانند احتیاج نوزاد به مادر است به همان میزان که جسم برای ادامه حیات به هوا وغذا نیازمند است، روح و باطن نیز به هدایت الهی وروح ربانی محتاج است.آرامش جان، زمینی حاصلخیز است که دانه های”خواست ونیاز”درآن به خوبی می روید.نیازهای به حق را دریاد خداوند که آرامش جان وقلب است بکارید تا به خوبی تحقق یابند. خداوند همراه کسی است که او همراه خداوند باشد با توجه به خداوند وخواندن نامهای اوهمراهی وپشتبانی خدا را به سوی خودجلب کنید پس به خداوند توجه کنید تا الهی شوید! به خدا توکل کنید.هرچه ارتباط شما با خدا این نیروی عظیم وخرد لایتناهی بیشتروبیشترشود آرامش ونشاط بیشتری را در خود تجربه می کنید و هر چه ارتباط شما با خدا محدودتر شود ترس واضطراب بیشتری بر شما چیره می شود. خداوند فرموده است”اگر مرا یاری کنید شما را یاری می کنم وقدمهایتان را استوار میگردانم”یار خدا بودن یعنی براساس قوانین الهی رفتار کردن، گناه نکردن، کمک به دیگران، نرنجاندن دیگران، احترام به والدین و درواقع یار خدا بودن همان یاری کردن به خود است.

رازدوم:ازآنچه هستید راضی باشید
بدن وسیله زندگی است نه جوهرآن.آن قدرکه ما انسانها با ظاهر جسمی خود مشخص می شویم یک درخت با تنه اش مشخص نمی شود.تجربیات ما باید مثل درخت به ما شکل بدهد ولی این کار را نمی کند.فقط جوهره وجودمان است که با شرایط محیط از بین نمی رود، شکسته نمی شود ویا درمعرض دید وبررسی دیگران قرار نمی گیرد.وجود داشتن پر معنا وپر مفهوم است.من وجود دارم، من هستم، من این جا هستم، من در حال شدن هست، تنها من هستم که زندگی را می سازم و..هر کدام از ما انسانها در این دنیا ما موریتی خاص داریم.باکمک به دیگران ومهرورزی به آنان باعث تکامل روحمان می شویم.رسالت اصلی ما در این دنیا بیدار شدن و بیدار کردن است وزندگی ما به منزله یک سفراست و هدف نیست.منظور از بیداری فعال شدن در همه ابعاد وجود و همه زوایای زندگی است مانند بیداری جسمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وخلاصه در یک کلام”بیداری الهی”.

راز سوم:مثبت فکر کنید
یاد بگیرید که احساس هایتان را از طریق افکار مثبت مهار کنید.به دقت افکارتان را زیرنظربگیرید و هنگامی که یک فکر منفی هجوم می اورد خودتان را وارسی و به جای آن یک فکر مثبت جایگزین کنید.ذهن مثبت اوضاع مثبت را به خود جلب می کند.به خاطر داشته باشید که عالم به نیات ما پاسخ می دهد.
افکار وعقاید ما به صورت انرژی از وجودمان ساطع میشود وبه جهان بیرون راه می یابد ومحیط سعی می کند آنچه را می خواهیم به ما هدیه کند.راز توفیق آن است که میزان انرژی خود را در جهت مثبت و صعودی افزایش دهیم و برای خود ودیگران همیشه بهترینها را بخواهیم.چرا که حتی اگر در مورد دیگران نیت بد و منفی داشته باشیم آثار مخرب آن گریبانگیر خودمان می شود.چه زیباست که بهترین نیات وآرزوها وافکار را برای خود ودیگران داشته باشیم تا به اوج آرامش وشادی برسیم.

 

 

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 4 / 10 / 1394

آرامش؛ گمشده زندگی عصر ماشین و هیاهوی صنعت و تکنولوژی است. انسان حاضر علی رغم آنکه از جهت مادی توانسته است در سایه علم و تکنولوژی دستاوردهای فراوانی کسب نماید، اما از جهت روحی و روانی در نگرانی و پریشانی غوطه ور است.

فروشگاه آنلاین سونی

غفلت از یاد خداوند متعال و معنویت، انسان مدرن و صنعت زده این قرن را آماج تشویش و نگرانی و اضطراب قرار داده است و او می کوشد تا به هر قیمتی به بهشت موعود و آرامش خیال و آسایش روح برسد. 
در این مقاله، نویسنده سعی کرده است که نگاهی به عوامل و موانع آرامش با بهره گیری از آموزه های قرآنی داشته باشد. مطلب را با هم از نظر می گذرانیم: 
¤ زمینه های پیدایش نگرانی و تشویش 
نگرانی و تشویش در زندگی بشر حضوری چشم گیر دارد. زمانی نیست که بشر درحالتی از تشویش و اضطراب نباشد. به گونه ای که برخی آن را ذاتی دنیا و بشر دانسته اند و در اشعار فرزانگان فارسی از همراهی نیش و نوش، گل و خار، تلخ و شیرین سخن به میان آمده است.

 

هرکسی به طور طبیعی در طول زندگی اش با نگرانی و تشویش بسیاری روبه رو گشته است. درصد آن چنان بالاست که به عنوان یکی از مسایل دایمی بشر درآمده است؛ از این رو برای شناخت این حالت و عوامل پیدایش و راه های برون رفت از آن سخنانی بسیار گفته و نوشته شده است. از این رو نه تنها روان شناسان بلکه دانشمندان علوم و رشته های دیگر همواره برای آن اهمیت خاصی قایل شده اند؛ زیرا تأثیرات منفی و مخرب این حالت در همه ابعاد فردی و اجتماعی بشر ظهور می کند و امنیت اجتماعی و سیاسی دولت ها و جوامع را به خطر می افکند. گاه مسأله فقدان آرامش فردی در جوامع به عنوان یک پدیده اجتماعی گسترده خودنمایی می کند و بحران شدیدی را می آفریند. 
¤ راهکارهای برون رفت از نگرانی 
برخی بر این باورند که از عوامل پیدایش خانواده، عشیره، قبیله، ملت و دولت و نیز سازمان های پیچیده اجتماعی با قوانین و رسوم و آیین های شگفت و متعدد تنها در راستای دست یابی به آرامش بوده است؛ انسان به دنبال آرامش به اختیار همسر و ایجاد بنیان خانواده و مانند آن رو آورده است. 
شکی نیست که یکی از اهداف این مجموعه های یادشده و حتی برخی از اختراعات و اکتشافات بشری در راستای رسیدن به آرامش بوده و هست. در قرآن نیز به این مسأله در موضوع خانواده اشاره شده و یکی از اهداف همسرگزینی و تشکیل خانواده این مهم شمرده شده است.

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 3 / 10 / 1394

 


كينه و دشمنى

کينه و دشمني بر دو قسم است: زيرا هر كه عداوت كسى را در دل دارد يا آن را در دل پنهان مى‏كند و انتظار زمان فرصت را مى‏كشد، يا آشكار در صدد ايذا و اذيت آن شخصى است كه او را دشمن دارد، و اظهار عداوت او را مى‏كند.
قسم اول را «حقد و كينه» گويند، كه عبارت است از: پنهان كردن عداوت شخصى در دل.
و قسم دوم را «عداوت» نامند، و اين ثمره قسم اول است، زيرا كه: چون كينه قوّت گرفت و عداوت شديد گرديد، خزانه دل از محافظت آن عاجز، و پرده از روى كار بر مى‏دارد. و قسم اول از ثمرات غضب است، زيرا كه: چون آدمى بر ديگرى خشم گيرد و به جهت عجز از انتقام يا مصلحتى ديگر آن وقت اظهار غضب نكند و خشم خود را فرو برد و در دل خود پنهان سازد كينه حاصل مى‏شود. و هر يك از اين دو قسم از صفات مهلكه و اخلاق رذيله است.
و از اخبار مستفاد مى‏شود كه: مؤمن كينه ور نيست. و در غالب اوقات صفات مهلكه ديگر نيز از كينه و عداوت متولد مى‏گردد، چون حسد و غيبت و دروغ و بهتان و شماتت و اظهار عيب و دورى و ايذاء و سخريّت و استهزاء و غير اين‏ها از آفات و اعمال محرمه است كه دنيا و دين آدمى را فاسد مى‏سازد.
و اگر فرض شود كه هيچ يك از اين‏ها حاصل نشود همان خود بغض و عداوت او از امراضى است كه نفس قدسى را بيمار، و هميشه روح از آن متألّم و در آزار است. آدمى را از بساط قرب الهى دور، و از مرافقت ساكنان عالم قدس مهجور مى‏گرداند. و صاحب خود را منع مى‏كند از آنچه شيوه اهل ايمان و شيمه اخيار و نيكان است، و از بشاشت و شكفتگى و مهربانى و فروتنى و مرافقت و همنشينى نسبت به كسى كه كينه او را در دل دارد. و خود را از اعانت و قضاء حوائج او باز مى‏دارد. و هر يك از اين‏ها درجه‏اى از دين را كم مى‏كند و پرده ميان آدمى و ميان بار يافتگان بزم تقرب مى‏گردد. و از اين جهت است كه در اخبار و آثار مذمت بى‏شمار در خصوص عداوت و دشمنى وارد شده است. حتى اينكه حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمودند كه: «هيچ وقتى جبرئيل - عليه السّلام - به نزد من نيامد مگر اين كه گفت: اى محمّد از عداوت و دشمنى مردم احتراز كن». و فرمودند كه: «جبرئيل هرگز در هيچ امرى اين قدر به من وصيت نكرد كه در خصوص عداوت مردم». و حضرت صادق - عليه السّلام - فرمودند كه: «هر كه تخم عداوت بكارد همان را كه كاشته است درو مى‏كند».

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 3 / 10 / 1394

لواط

لواط از گناهاني است كه به كبيره بودنش تصريح شده است، چنانچه از حضرت امام صادق و امام حضرت رضا ـ عليهما السّلام ـ رسيده بلكه حرمت و عقوبت آن از زنا شديدتر است. از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ مرويست است كه:
«حرمت لواط از زنا بيشتر است، به درستي كه خداوند قومي را براي عمل لواط هلاك فرمود (قوم لوط) ولي كسي را براي زنا هلاك نفرمود».[1]
از حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مروي است كه فرمود: كسي كه با پسري جمع شود روز قيامت جنب وارد محشر مي‌شود و آب دنيا او را پاك نمي‌كند و خشم خدا بر او است و او را لعنت فرموده، دوزخ را برايش آماده مي‌فرمايد و بد جايگاهي است.
سپس فرمود هرگاه كسي لواط كند، عرش خدا بلرزه درآيد و خداوند او را لعنت و غضب فرموده و جهنم را برايش آماده مي‌فرمايد و ملوط (مفعول) را در كنار جهنم نگه مي‌دارند تا خلايق از حساب فارغ شوند، پس او را در جهنم مي‌اندازند و در طبقات دوزخ هميشه معذب خواهد بود.[2]
لواط كفر است: امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ فرمود لواط (كه از گناهان كبيره است و اين عقوبت‌ها را دارد) مادامي است كه دخول در مخرج نشود، اما حكم دخول در دبر اگر آن را حلال بداند كفر است زيرا منكر ضروري دين گرديده و اگر آن را حلال نداند، در شدت و طول عذاب مانند كفر است.[3]
حذيفة بن منصور گفت كه از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ از لواط كه از گناهان كبيره است پرسيدم، حضرت فرمود ما بين دوران است، پرسيدم از كسي كه در دبر دخول مي‌نمايد فرمود كه اين عمل كفر و انكار آنچه خدا بر پيغمبرش فرستاده مي‌باشد، يعني انكار قرآن است.[4]
سنگ عذاب هنگام مرگ: از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ مروي است كه: نيست بنده‌اي كه عمل قوم لوط را حلال بداند (و در روايت ديگر كسي كه بر لواط كردن اصرار داشته باشد) نمي‌ميرد مگر اينكه در آن ساعت خداوند بر او سنگي از همان سنگ‌هاي عذابي كه بر قوم لوط باريد، مي‌اندازد و مرگ وي در خوردن همان سنگ است و براي اينكه رسوا نشود، خداوند آن سنگ را از نظر خلق پوشيده است.[5]
عذاب‌هاي قوم لوط بر ظالمين: در قرآن مجيد سه نوع عذاب براي قوم لوط بيان فرموده: صيحه باريدن سنگ عذاب بر آنها، و زير و رو شدن شهرهاي آنها بعد مي‌فرمايد: عذابي كه بر قوم لوط نازل شد از ظلم كنندگان دور نيست.[6]
و اين تهديد سختي است به كساني كه عمل آنها را مرتكب شوند.
غلامي كه مولايش را كشت: در زمان عمر، ‌غلامي كه مولاي خودش را كشته بود پس از اقرار، عمر امر به كشتنش نمود، حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ از غلام پرسيد چرا مولاي خودت را كشتي؟ عرض كرد به زور با من لواط كرد پس او را كشتم آن حضرت از اولياي مقتول پرسيد آيا او را دفن كرده‌ايد؟ گفتند: آري هم اكنون از دفنش مي‌آييم پس به عمر فرمود غلام را تا سه روز نگهدار و پس از سه روز اولياي مقتول حاضر شوند.
لاطي به قوم لوط ملحق مي‌شود: پس از گذشتن سه روز آن حضرت به اتفاق عمر و اولياي مقتول بر سر قبرش آمدند از اوليايش پرسيدند اين قبر صاحب شماست؟ گفتند: آري، سپس فرمود قبر را بشكافيد تا به لحد برسيد، چون به لحد رسيدند و آن را برداشتند جنازه را نديدند، پس آن حضرت تكبير گفت و فرمود: به خدا قسم دروغ نگفتم شنيدم از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود: هر كس از امت من، عمل قوم لوط را مرتكب شود و بدون توبه از دنيا برود پس در قبرش بيش از سه روز نمي‌ماند تا اينكه زمين او را فرو مي‌برد و به جايي كه قوم لوط هستند و هلاك گرديده‌اند ملحق مي‌نمايد پس در زمره‌ي ايشان محشور مي‌شود.[7]
لواط هم فاحشه و زشت است: حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ فرمود: بترس و ترك كن زنا و لواط را و لواط بدتر از زنا است و اين دو گناه موجب هفتاد و دو گونه درد در دنيا و آخرت براي صاحبش مي‌شود.[8]
در قرآن مجيد چنانچه از زنا به فاحشه تعبير فرموده اين عمل شنيع را هم فاحشه خوانده چنانچه در سوره اعراف مي‌فرمايد:[9]

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 3 / 10 / 1394

مسخره كردن

يكى از محرّمات (كه از عوامل غيبت هم به شمار مى‏رود) مسخره كردن و استهزاء است و شك نيست كه سخريّه و استهزاء يكى از عواملي است كه بسيارى از اوقات انسان‏هاى ضعيف الايمان را وادار به غيبت مى‏كند. آرى، هستند كسانى كه به منظور بى اعتبار كردن ديگران از عامل تمسخر بهره مى‏گيرند و براى مجلس آرايى و خنداندن حاضران از آبرو و حيثيت ديگران مايه مى‏گذارند و با كارهايى از قبيل تقليد در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طريقى از اشاره و كنايه و... ديگران را به مسخره مى‏گيرند و از اين راه حس خودپسندى و انتقامجويى خويش را اشباع مى‏كنند و حد اقلّ با خرج كردن آبروى ديگران مستمعان و دوستان خود را راضى مى‏سازند و بدين جهت است كه قرآن كريم از اين عمل شديدا نهى كرده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبيخ و تهديد قرار داده است و امر به توبه مى‏كند و مى‏فرمايد:
يا ايُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ انْ يَكُونُوا خَيْرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ انْ يَكُنَّ خَيْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الايمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَاولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ.
 [1] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را استهزاء كنند، شايد آنها كه مورد استهزاء واقع مى‏شوند بهتر از مسخره كنندگان باشند. و همچنين زنان يكديگر را مسخره نكنند، زيرا ممكن است زنان مسخره شده از آنها كه مسخره مى‏كنند بهتر باشند. و مبادا از يكديگر عيب جويى كنيد و زنهار از اينكه يكديگر را با القاب زشت و ناپسند ياد كنيد كه پس از ايمان آوردن، نامى كه نشان از فسق و فجور دارد بسيار زشت است و هر كس كه از اين رفتار توبه نكند ستمگر و ظالم است.
برخى از مفسّران در شأن نزول آيه فوق گفته‏اند: اين آيه در باره ثابت بن قيس بن شماس نازل شده است. ثابت گوشهايش سنگين بود و هنگامى كه وارد مسجد مى‏شد براى او راه باز مى‏كردند تا برود نزديك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم بنشيند و سخنان حضرت را بشنود. يك روز وارد مسجد شد در حالى كه مردم از نماز صبح فارغ شده و هر كدام در جايى نشسته بودند. ثابت نيز طبق روش هر روز سعى مى‏كرد نزديك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم بنشيند، به اين جهت جمعيت را مى‏شكافت و مى‏گفت جا بدهيد، جا بدهيد تا خدمت پيامبر بروم.
سر انجام يكى از آنها گفت همين جا بنشين. او نيز همانجا نشست ولى از اينكه راهش ندادند تا نزديك پيامبر بنشيند به شدت ناراحت شد. پس از اينكه هوا روشن شد ثابت از روى ناراحتى گفت: اين مرد كيست؟ گفت: من فلان كس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام مادر او را طورى بر زبان جارى كرد كه در آن دوران (دوران جاهليت) اين گونه تعبير را مايه سرزنش و ملامت مى‏دانستند. آن مرد شرمنده شد و از خجالت سر به زير افكند، سپس اين آيه نازل شد.

 

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 2 / 10 / 1394


اقامه نماز در همه حال موجب آرامش دل ها و قرب انسان به معبود می باشد. آثار و برکات نماز در همة ابعاد زندگی انسان جلوه می نماید، البته در مواقع بحرانی و موجهه با ناراحتی ها نماز موجب آرامش و اطمینان می شود، ولی این آرامش گذرا و موقت نیست و در وجود انسانی باقی می ماند.
فلسفة نماز و عبادت در همة ابعاد، قابل درک برای بشر نمی باشد و در آیات و از طریق معصومان(ع) تنها بخشی از آثار و حکمت های نماز و عبادت بیان شده که چنین است:
1ـ قرب معنوی
یکی از آثار بسیار مهم نماز قرب به خداوند است. این اثر، روح عبادت و نماز را تشکیل می دهد و در یکی از آیات هدف آفرینش انسان «عبادت» بیان شده است.(1) که حکایت کننده از بُعد معنوی نماز و اهمیت آن است. امام علی(ع) فرمود: «الصلوة قربان لکل تقی؛(2) نماز وسیله تقرب هر پرهیزکاری به خداوند است». در برخی روایات از نماز به عنوان معراج مؤمن یاد شده که اشاره به آثار معنوی آن می باشد.
2ـ یاد خدا و آرامش روانی
در قرآن کریم آمده است: «اقم الصلوة الذکری؛(3) نماز را برپادار تا به یاد من باشی».
یکی از نویسندگان در تفسیر آیه می نویسد: «روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز یاد خدا است. ذکرالله است که در آیه به عنوان برترین نتیجه بیان شده است».(4) 
ذکر و یاد خدا نقش تعیین کننده در آرامش روانی دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به نمازگزار آرامش می دهد: «ألا بذکرالله تطمئن القلوب؛(5) آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان و آرامش دل ها است».
3ـ بازدارنده از گناه
یکی از آثار مهم نماز جلوگیری از گناه است: «إنّ الصلوة تنهی عن الفحشا و المنکر»(6).
4ـ گناه زدایی
یکی از آثار بسیار مهم نماز گناه زدایی است. نماز وسیلة شستشو از گناهان و باعث مغفرت و آمرزش الهی است.(7) پیامبر(ص) به یاران خود فرمود: «اگر بر در خانة یکی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهید، آیا چیزی از آلودگی و کثافت در بدن می ماند؟» در پاسخ عرض کردند: نه، حضرت(ص) فرمود: «نماز درست همانند آب جاری است. هر زمان که انسان نماز می خواند، گناهانی که میان دو نماز انجام شده است، از بین می رود».(8)
5ـ غفلت زدایی
بزرگ ترین مصیبت برای رهروان راه حق این است که هدف آفرینش خود را فراموش کند و غرق در زندگی مادی و لذایذ زود گذر گردد، اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام می شود، مرتباً به انسان اخطار می کند و هشدار می دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان می سازد. این نعمت بزرگی است که انسان وسیله ای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید.(9)
6ـ عامل پرورش فضایل اخلاقی
نماز روح اخلاص و خدا باوری را در انسان افزایش می دهد و نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقی است. انسان باز نماز خواندن، خود را از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون می برد و به ملکوت آسمان ها دعوت می کند و با فرشتگان هم صدا می شود و خدا را در همه حال حاضر و ناظر می داند.
7ـ همگرایی
علاوه بر آثار مذکور که معمولاً آثار فردی نماز محسوب می شوند، نماز موجب همگرایی اجتماعی و سیاسی مسلمانان می شود.برگزاری نماز جمعه و جماعت، وحدت و همگرایی مسلمانان را به نمایش می گذارد.
8ـ نفی طاغوت و ایستادگی در مقابل ستم
انسانی که فقط خدا را می پرستد و او را عبادت می کند و در مقابل او سر تعظیم فرود می آورد، هر چه غیر خدا است، در مقابل او حقیر و کوچک شمرده می شود و هیچگاه زیر بار ظلم و ستم نمی رود و با طاغوت کنار نمی آید و همیشه سعی میک ند انسانی آزاد و در همه حال فقط بنده خدا باشد.
نماز در همه حال موجب صفای باطن و آرامش روحی انسان می باشد. در سختی ها و بحران ها انسان را به ساحل امنیت رهنمون می کند و آثار پایدار و مستمری در زندگی فردی و اجتماعی دارد.


پی‌نوشت‌ها:
1. ذاریات (51) آیة 56.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 136، با اقتباس از تفسیر نمونه، ج 16، ص 292.
3. طه (20) آیة 14.
4. تفسیر نمونه، ج 16، ص 289.
5. رعد (13) آیة 28.
6. عنکبوت (29) آیة 45.
7. همان، ص 290.
8. وسائل الشیعه، ج 3، ص 7.
9. نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 252.

 

موضوعات مرتبط: نماز
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی