تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31273
بازدید دیروز : 37451
بازدید هفته : 181105
بازدید ماه : 503386
بازدید کل : 10895141
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 5 / 1395


 

شخصیت جوان از دیدگاه قرآن و عترت



جوانی فصل شورانگیز زندگی و مظهر نشاط و سازندگی است.روح لطیف و قلب ظریف جوان جلوهٔ زیبای آفرینش و صحیفه‌ مصفای هستی است.شور زندگی و آهنگ سازندگی در نگاه روشن و امیدوار جوان متجلی است.اگر شور و احساس جوانی با شعور عمیق دینی و سلاح توانای ایمان الهی تجهیز شود، سعادت نسل جوان و سلامت جامعه تضمین خواهد شد.

جوانان همواره کانون توجه به مصلحان و آماج تهاجم مفسدان بوده‌اند، زیرا عالم جوانی همان گونه که منشأ شور‌انگیزترین تجلیات عاطفی، روحی و بالندگی است.در معرض فتنه انگیزترین آسیب‌های فردی، اخلاقی و اجتماعی نیز هست.بر این اساس، غفلت از تربیت و هدایت نسل جوان، موجب خسران و مایه حرمان دولت‌هاست.در دنیای امروز که به تدریج ارزش‌های انسانی تضعیف می شود و آسیب‌های اجتماعی تشدید می‌گردد، ضرورت دارد که برای هدایت و حمایت نسل جوان اقداماتی سریع و جدّی آغاز گردد.

گام اول در این راه شناخت اصولی و علمی ویژگی‌های شخصیتی و نیازهای اساسی جوانان است.بی‌تردید شناخت،همدلی می‌آفریند و برای اهتمام به این امر خطیر باید به مشارکت فرهنگی و فراگیر اقدام کرد و این جز با همدلی، همزبانی و همراهی با جوانان میسّر نخواهد بود.

اسلام که جامع‌ترین و غنی‌ترین مکتب آسمانی و منبع پویاترین و پایان ترین معارف اسلامی است،بیشترین توصیه ها را در هدایت و تربیت نسل جوان و رسیدگی و ساماندهی امور آنان دارد.پیامبر گرامی اسلام فرموده‌اند:

اوصیکم بالشبّان خیراً فانّهم ارقُّ افئدة؛یعنی به شما توصیه می‌کنم که به جوانان توجه و

عنایت خاص نمایید و در مورد آنان به بهترین وجه رفتار کنید، چرا که آنان قلب‌هایی لطیف و پر فضیلت دارند.

به شهادت تاریخ اولین و بیشترین استقبال کنندگان از دین مبین اسلام جوانان بوده‌اند و پیامبر همواره بر هدایت و تربیت آنان تأکید داشته اند.


شخصیت جوان از دیدگاه قرآن و عترت
موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 5 / 1395

 

 

 


اين هم اولين سوال :

آن چيست که خداوند فرمود فقط در حصار من است ؟؟
 
 
جواب :

کلمه لا اله الاّ الله

سوال بعدی:


كسي كه در قيامت دوزخيان از همسايگي با او مي نالند؟

جواب

مرحوم شیخ کلینی رحمة الله علیه روایت نموده: سلیم بن قیس الهلالی عن الاصبغ بن نباته عن امیر المؤمنین علیه السلام یحدث عن رسول الله صلی الله علیه و آله قال فی کلام له :

« العلماء رجلان رجل عالم أخذ بعلمه فهذا ناج و عالم تارک لعلمه فهذا هالک و ان أهل النار لیتأذون من ریح العالم التارک لعلمه و ان اشّد أهل النار ندامه و حسره رجل دعا عبداً الی الله فاستجاب له و قبل منه فاطاع الله فادخله الجنه و أدخل الداعی النار بترک علمه و اتباع الهوی و طول الأمل » الحدیث .


امیرالمؤمنین (ع) از رسول خدا(ص) خبر می داد که رسول خدا(ص) می فرمود : علما دو دسته هستند ، یک دسته علمائی هستند که به علم خود عمل می کنند (عالم عامل و با تقوی) اینها اهل نجاتند و رستگار خواهند بود ، دسته دوم علمائی هستند که به علم خود عمل نمی کنند (مطیع هواهای نفسانی خود هستند نه مطیع امر مولی) اینها اهل هلاک و خسرانند و دوزخیان از بوی تعفن عالم بی عمل در رنج و عذابند و بیشترین حسرت و ندامت را از اهل جهنم کسی دارد که در دنیا بنده ای را بسوی خدا دعوت کرده و او پذیرفته و اطاعت خدا را کرده و خدا او را به بهشت برده اما خود دعوت کننده را بعلت عمل نکردن به عملش و پیروی از هوی و هوس و آرزوهای درازش وارد دوزخ کرده است . الحدیث .



- کافی ، ج 1 ص 44 ، ح 1 ، باب استعمال العلم .

سوال:

خداوند متعال چه گناهانی را نمی بخشد؟

جواب

در روایات می خوانیم از گناهان کوچک پرهیز کنید که بخشیده نمی شود شاید به این دلیل که در گناهان کوچک انسان احساس شرمندگی نمی کند و لذا به فکر توبه هم نمی افتدبلکه جسارت و جرات او بر تکرار آن زیاد و زمینه ای برای بخشش فراهم نمی شود.

سوال بعدی:



چيزي كه فقط شكسته اش ارزش دارد؟

جواب :

دل انسان

سوال بعدی:


او كیست كه آئینه دیگری به حساب آمده است؟

المومن مراه المومن
مومن اینه مومن دیگر است

 

سوال بعدی:

ذكری كه خواندن آن قبل و بعد از هر دعا موجب استجابت خواهد بود؟
پاسخ:


صلوات بر محمّد و آل محمّد.

 


 

 

موضوعات مرتبط: معما
برچسب‌ها: چیستان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 24 / 5 / 1395

 

 

زنان ويژه در قرآن

بهترين زنان از ديدگاه قرآن

48) بهترين زنان از منظر قرآن كريم چه ويژگى هايى دارند؟
پاسخ:در قرآن به دو دسته از صفات خوب اشاره شده است:
1. خصوصياتى كه هر دو گروه زنان و مردان را شامل مى شود؛ براى مثال در سوره احزاب مى فرمايد: «به يقين مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان با ايمان و زنان با ايمان و مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شكيبا و زنان شكيبا و مردان با خشوع و زنان فروتن و مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده و مردان روزه دار و زنان روزه دار و مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار به ياد خدا هستند و خداوند براى همه آنها مغفرت و پاداش بزرگ فراهم كرده است.»[1]
در توضيح اين آيه كه صفات جامعى براى هر مرد و زن با ايمان بيان كرده، بايد گفت: اسلام با معرفت و شناخت آغاز مى شود و مسلمان با محبت و گرايش به خداوند و آخرت، به عمل روى مى آورد. اهل فروتنى و استقامت است. همواره خاشع بوده و ارتباطش با فقرا و ضعيفان نيز برقرار است و به گرفتارى آنها توجه دارد. صدقه مى دهد و در عين حال در همه حالات خويش، ياد خداوند را فراموش نمى كند تا عجب و غرور بر او غلبه نكند و اعمال خود را بزرگ نبيند و
به ياد داشته باشد كه آنچه انجام داده، با امكانات خداوند بوده و اگر همه امكانات را هم به كار گيرد، تازه عبادت و طاعتش به اندازه خود او است نه به اندازه عظمت خداوند .
2. به دليل برخى از ويژگى هاى جسمانى و مسئوليت و نقش خاصى كه زنان در حفظ سلامت خانواده و تربيت صحيح فرزندان دارند، صفات و خصوصيات پسنديده اى براى آنان بيان شده است.
قرآن در آياتى نظير آيات حجاب و آياتى كه درباره زنان پيامبران است، ويژگى هاى يك زن مسلمان را ترسيم كرده است كه به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم:
1. فروتنى و حفظ عفت خويش، اموال و آبروى شوهر در غياب وى: «فالصّـلِحـتُ قـنِتـتٌ حـفِظـتٌ لِلغَيبِ بِما حَفِظَ اللّهُ»؛[2]زنان صالح، زنانى متواضع هستند و در غياب [همسر خود] اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى كه خداوند به آنها داده است حفظ مى كنند.
صالح به كسى مى گويند كه به شناخت و معرفت رسيده و فرمان خداوند را تنها براى او انجام مى دهد.
اطاعت و فروتنى ـ كه ترجمه كلمه «قانتات» است ـ نيز به اين معنا است كه بر آنچه انجام مى دهند، منتى نمى گذارند. اينها در آشكار و پنهان، آنچه را خداوند مى خواهد حفظ شود، حفظ مى كنند كه اسرار و اموال همسر و حيا و عفت خودشان از جمله مصاديق اين عبارت است. در سوره نور به لزوم حفظ عفت به وسيله زنان اشاره شده است: «و يَحفَظنَ فُروجَهُنَّ»؛[3]دامان خود را حفظ مى كنند.
2. رعايت پوشش و دورى از خودآرايى: «فلا يُبدينَ زينَتَهُنَّ اِلاّ ما ظَهَرَ مِنها 
وَ ليَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيوبِهِنَّ»؛[4]زينت هاى خود را آشكار نكنند، مگر آن مقدار كه نمايان است و [اطراف] روسرى هاى خود را روى سينه خود بيفكنند [تا گردن و سينه آنها پوشانده شود]. در انتهاى همين آيه مى فرمايد: «هنگام راه رفتن، پا بر زمين نزنند تا زينت هاى پنهانى آنها آشكار نشود.»
3. ترك نگاه به نامحرم: «و قُل لِلمُؤمِنـتِ يَغضُضنَ مِن اَبصـرِهِنَّ»؛[5]به زنان مؤمن بگو نگاه هاى خود را كوتاه كنند؛ يعنى چشم به نامحرم ندوزند و به او خيره نشوند.
4. عفاف در سخن گفتن: حدود و موازين الهى را رعايت مى كنند و مراقب مخاطب نامحرم خود هستند و او را مراعات مى كنند و مواظب هستند كه هيچ مفسده اى از رفتار و گفتارشان برپا نشود و هيچ دلى به آنها متمايل نگردد و در او طمع نكند. در آيه 32 سوره احزاب آمده است: «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الَّذى فى قَلبِهِ مَرَضٌ» ؛ نبايد در گفتار با نامحرم، صداى خود را نازك كنند تا آنهايى كه در دل هاى شان مرض است، در او طمع نكنند [و گفتارشان را مطابق حدود الهى انجام دهند]. همه اينها به سبب آن است كه هيچ زمينه آلودگى از ناحيه كسانى كه زمينه ساز فساد هستند، مهيا نشود.[6]
5. توحيد، پرهيز از دزدى و زنا، خوددارى از كشتن فرزندان خود، پرهيز از تهمت و افترا درباره فرزندانى كه به دنيا آورده اند (آنها را به غير پدران واقعى نسبت ندهند) و سرانجام، پيروى بى قيد و شرط از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله وسلم، شش دستور ديگرى است كه همه زنان صالح بايد رعايت كنند: «اى پيامبر! هنگامى كه زنان

 

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: زنان ويژه در قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 24 / 5 / 1395

 

 

 پوشش زن

معناى حجاب

31) معناى حجاب چيست؟
پاسخ:حجاب در لغت به معناى ستر، پوشاندن، پنهان كردن، منع از داخل شدن، بازداشتن و ممانعت از دسترسى و رسيدن به چيزى، دفع و مانند آن است. پرده را نيز حجاب گفته اند؛ زيرا گويى شخصى پشت آن پنهان است. اين آيه به همين معنى است: «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ»؛[1]و هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى را [به عنوان عاريت] از آنان (همسران پيامبر) مى خواهيد از پشت پرده بخواهيد.[2]
حجاب به معناى جوف و باطن (آنچه از دل پوشيده و پنهان است) نيز آمده است؛ مانند آيه: «وَ بَيْنَهُما حِجابٌ».[3]حجاب در اين آيه به معناى چيزى نيست كه ديده را مى پوشاند، بلكه مقصود، همان چيزى است كه مانع رسيدن لذت هاى بهشتيان به دوزخيان و رنجش و آزار دوزخيان به بهشتيان مى شود. به ابروى انسان نيز حاجب مى گويند؛ زيرا دو ابرو براى ديدگان همچون نگهبان هستند و از آنها دفاع مى كنند.[4]
از مجموع سخنان مفسران قرآن و عالمان لغت برمى آيد كه حجاب به معناى پرده يا پارچه و مانند آن است كه بدن انسان يا حقيقتى را بپوشاند تا آن را از صدمات
احتمالى مصون دارد يا از اثر چيزى ممانعت كند؛ بنابراين در لغت، هر پوششى حجاب نيست؛ بلكه آن پوششى حجاب ناميده مى شود كه از آن براى محافظت و صيانت استفاده شود.[5]

پوشش ها

32) مراد از جلباب كه در آيه 59 سوره احزاب آمده است، چيست؟
پاسخ:براى رسيدن به معناى اين واژه، بايد مقدارى درباره ريشه و موارد كاربرد آن بحث شود. جلباب از ريشه جلب و جلبب از جلب است. «جلب» به معناى كشيدن، گردآورى، جمع كردن، آماده بودن و سوق دادن است؛ براى مثال وقتى مى گويند: قانون، فلان شخص را جلب كرد، به اين معنى است كه او را گرفت و به سوى محكمه سوق داد، همچنين اگر زخم كسى رو به بهبودى باشد، پوستى تازه روى زخم را مى پوشاند تا از رسيدن آلودگى به آن جلوگيرى كند كه به آن «جُلَب» گويند.
نكته مهم آن است كه بنابر ادبيات عرب، هر وقت در ريشه يك واژه، يكى از حروف اصلى آن تكرار شود، اين تكرار نشان از ويژگى خاصى در معنى است. واژه جلباب نيز از اين قبيل است؛ زيرا حرف سوم (ب) در ريشه آن تكرار شده است (جلبب). برخى لغت شناسان گفته اند كه اين تكرار بر جمع كردن كامل واستمرار آن دلالت دارد.
بنابراين، جلباب در جايى صادق است كه پوشنده پارچه يا عبا يا چادر، آن را پى درپى و به گونه كامل جمع كند و از رها كردن و باز بودن جلوى آن پرهيز كند.[6]
از مجموع كتاب هاى لغت و تصريح بسيارى از مفسران قرآن برمى آيد كه واژه جلباب به معناى پارچه اى دوخته يا ندوخته است كه قسمت عمده بدن، به ويژه سر را مى پوشاند؛ به گونه اى كه پس از پوشيدن، اگر اطراف آن را به سوى هم كشيده و جمع كنند، همه بدن را بپوشاند؛ از اين رو برخى از عالمان لغت، آن را بر پيراهن بلند و آزاد، چادر يا عبا تطبيق داده اند كه آن را براى مصون ماندن از نگاه نامحرمان مى پوشند.[7]

 

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: پوشش زن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 24 / 5 / 1395

 

زن در فقه اسلامى

شهادت زن

23) چرا در اسلام، شهادت دو زن برابر با شهادت يك مرد است؟
پاسخ:شهادت زنان و مردان در اسلام، جايگاه متفاوتى دارد؛ گاهى فقط شهادت مرد پذيرفته مى شود و گاهى فقط شهادت زن؛ مانند امورى كه به زنان مربوط است و در مواردى مثل شهادت بر قرض يا شهادت بر زنا و قتل، شهادت دو زن برابر با شهادت يك مرد دانسته شده است كه آن هم به دليل خصوصيات و ويژگى اين نوع از حوادث است.
حكم قضايى، زمانى صادر مى شود كه قاضى به علم و اطمينان برسد و شهادت، يكى از راه هاى وصول به علم و اطمينان است و در مواردى مثل شهادت بر قرض و دَين، به دليل اين كه امكان شهادت حسى براى زنان كمتر و امكان مسامحه بيشتر است، نياز است كه گفته آنان با يك زن ديگر كنترل شود تا هركدام موارد لغزش ديگرى را يادآورى كند؛ چنان كه قرآن كريم در سوره بقره، آيه 282 به برخى از موارد ياد شده اشاره كرده است:[1] «هنگامى كه بدهى مدت دارى به يكديگر داريد، بايد آن را بنويسيد ... و اگر كسى كه حق بر عهده او است، سفيه يا ضعيف است يا توانايى املا ندارد، بايد ولىّ او عادلانه املا كند و دو نفر از مردان خود را شاهد بگيرد و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن از آنانى كه مورد رضايت شمايند شاهد بگيرد؛ تا اگر يكى لغزيد، ديگرى او را يادآورى كند.»
مرحوم طبرسى ـ از مفسران بزرگ شيعه ـ در تحليل اين آيه مى نويسد: «زيرا فراموشى بر زنان بيشتر از مردان عارض مى گردد.»[2] البته دليل مذكور از جمله حكمت هاى حكم است و تمام علت آن نيست.
از ديدگاه روان شناختى نيز مسئله فراموشى زنان هنگام اداى شهادت، قابل توجيه است؛ زيرا فراموشى با ميزان احساسات و هيجانات فرد، رابطه مستقيم دارد. به هر اندازه شخص بيشتر تحت تأثير احساسات و هيجانات روحى قرار گيرد، حوادث و وقايعى را كه به خاطر سپرده، زودتر فراموش مى كند و دقت كمترى در نقل آن خواهد داشت. يك روان شناس قضايى مى گويد: «يك شى ء يا يك موضوع كه در ذهن ما انعكاس شديد هيجانى با صبغه كراهت ايجاد مى كند، مى تواند موجب تسهيل يا تسريع در انصراف توجه ما شود.»[3] به اعتقاد برخى از روان شناسان، «حيا و عفّت» يكى ديگر از علل فراموشى اشخاص است.[4]
علاّمه طباطبايى معتقد است كه دو عامل فراموشى يادشده ؛ يعنى «تأثير عواطف و احساسات ناشى از حوادث» و «شرم و حيا» در زنان، به مراتب بيشتر از مردان يافت مى شود[5] و هر دو در حوادث كيفرى كه شهادت زن به تنهايى پذيرفته نمى شود، مورد ابتلا است، همچنين يكى ديگر از ويژگى هاى زنان از منظر روان شناختى، عدم تمركز آنان بر اشيا و حوادث است و اين كه زنان براى سنجش اشيا يا حوادث، آن را با اشياى اطراف مى سنجند؛ ولى مردان مى توانند ساعت ها بر يك شى ء متمركز شده، بدون توجه به تناسب آن با پديده هاى اطراف، درباره آن اعلام نظر و قضاوت كنند. اين مسئله مى تواند يكى از حكمت هاى عدم پذيرش گواهى يك زن هنگام شهادت باشد.[6]
اين مسئله درباره مردان نيز همين گونه است؛ يعنى به شهادت يكى از آنها به تنهايى اكتفا نمى شود و بايد دو يا چهار مرد با هم شهادت دهند تا مواردى مثل قتل و زنا اثبات شود، به خصوص آنجا كه حادثه مهمى باشد و زنان تحمل ديدن حادثه را نداشته باشند (مانند قتل) يا حيا مانع شود كه آنها دقت كنند تا از جوانب حادثه اطلاع يابند (مانند زنا)؛ چون در هر كدام از اين حادثه ها زنان بايد با شرايط ويژه اى گواهى دهند كه ترس يا عدم تحمل يا حيا ممكن است مانع از چنان دقتى شود؛ به همين دليل، شهادت آنها با شاهدان ديگر از جنس خودشان كنترل مى شود؛ همان گونه كه درباره مردان نيز چنين است. به جهت اهميت حافظه در امر شهادت (از نظر فقهى) در صورتى كه بر شاهد مرد هم سهو و نسيان غلبه كند، شهادت شان مورد قبول نخواهد بود.[7]
بنابراين دانستن چهار نكته ، ضرورى به نظر مى رسد:
1. اين گونه نيست كه در همه موارد، شهادت دو زن برابر با شهادت يك مرد باشد، بلكه مواردى گواهى يك زن نيز پذيرفته مى شود؛ مانند برخى از مسائلى كه مخصوص زنان است.
2. تسلط بر كيفيت وقوع حادثه براى زنان با موانع بسيارى همراه است. كسى كه شهادت مى دهد، بايد شاهد صحنه حادثه بوده باشد و حضور در محل حادثه براى زنان غالبا مشكل است؛ زيرا زن مشغول كارهاى خانه و تربيت كودك است و مشكلات مادرى و موانع اخلاقى و احساسى دارد؛ از اين رو ممكن است آن صحنه اى را كه ديده است فراموش كند يا به طور كامل در جريان حادثه قرار نگيرد؛ بنابراين، بايد دو زن در اين جريان حضور يابند تا اگر براى يكى اشتباهى رخ داد، ديگرى او را متذكر شود.[8]
3. شريعت اسلام يك مجموعه به هم پيوسته است. تجزيه و تحليل و نقد و بررسى هر حكمى به تنهايى و بدون توجه به ديگر احكام، كارى ناقص و نادرست است؛ همانند پيكر آدمى كه اگر عضوى را به تنهايى بنگريم، ممكن است زشت و نازيبا به نظر آيد؛ اما هنگامى كه در مجموع پيكر به آن نگاه كنيم، آن را زيبا مى بينيم كه در بهترين جايگاه قرار گرفته است.
هنگامى مى توان درباره يك حكم اسلامى، نقد و بررسى و داورى صحيحى داشت كه آن را در پيكره همه احكام ديد، نه به صورت عضوى جدا شده از پيكر احكام اسلامى.
4. كسى كه احكام و قوانين اسلامى را مقرر فرموده، آفريننده آدمى است؛ همه ويژگى هاى او را مى داند و از همه كس به او مهربان تر است و سعادت و خوشبختى واقعى او را مى خواهد. قانونِ چنين قانون گذارى، بى ترديد به سود انسان است و سعادت ابدى آن ها را تأمين مى كند؛ هرچند انسان ها نتوانند به همه حكمت ها و رموز آن قانون پى ببرند.

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: زن در فقه اسلامى
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 5 / 1395

 






شمه ای از سیره و مناقب پیشوای هشتم

این نوشتار، گامی است در بیان فضائل اخلاقی و صفات حمیده پیشوای هشتم شیعیان. امید است که ره توشه ای باشد برای پویندگان راه امامت و ولایت.

انیس قرآن

ره پویان راه یقین و سالکان کوی عشق از آن جایی که دل در گرو ذات اقدس خداوند دارند، کتاب او را پرتوی از ذات الهی و واسطه سخن ربّ مالک با عبد سالک می دانند، از این رو با قرآن انس ویژه ای داشته و دل و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیات بخش خدایی می کنند.
در سیره هشتمین ستاره فروزان آسمان امامت و ولایت انس با قرآن به وضوح دیده می شود. آن بزرگوار هر سه روز یک بار تمام قرآن را تلاوت می کرد و در آیات آن تدبّر می نمود.
امام رضا علیه السلام شب ها هنگام خوابیدن، در بستر خویش زیاد قرآن می خواند و چون به آیه ای می رسید که در آن یادی از بهشت یا جهنم شده است، می گریست و از خداوند بهشت می طلبید و از دوزخ به خداوند پناه می برد.
همچنین درباره اوصاف قرآن سخنان گهرباری از ایشان به یادگار مانده است که هر خواننده را به فکر و اندیشه در این کتاب وا می دارد.
آن حضرت قرآن کریم را کتاب هدایت گر، سرچشمه حیات و مایه عزّت دانسته، بنابراین می فرماید: « قرآن ریسمان محکم الهی و دستگیره محکم و راهی نمونه و بی بدیل است که به بهشت منتهی می شود و انسان را از آتش نجات می دهد.
در طول زمان کهنه نمی شود و ارزش و اعتبار خود را از دست نمی دهد، زیرا برای یک عصر قرار داده نشده است، بلکه راهنما، برهان و حجّت برای هر انسان است. باطل و نادرستی در آن راه نمی یابد، نه از پیش رو و نه از گذشته ها. این کتاب فرستاده خدای حکیم و ستوده است». 



برترین اندیشمند

امام رضا علیه السلام در مورد دانش بی کران خود و برتری بر اندیشمندان و متفکّرین علوم مختلف می فرماید: «زمانی من در مسجدالنبی می نشستم و در آن موقع دانشمندان زیادی در مدینه بودند، هرگاه یکی از آن ها در پاسخ پرسشی عاجز می گشت و دیگران هم نمی توانستند از عهده جواب برآیند، همگی به من اشاره می کردند و مسائل مشکل را مطرح می کردند و من پاسخ همه آن ها را می دادم.»

مرحوم شیخ صدوق می گوید: «مأمون در هر جا که احتمال می داد دانشمندی باشد و توانایی مناظره و مباحثه با امام رضا علیه السلام را داشته باشد به مجلس خویش دعوت می کرد و او را با امام هشتم وارد بحث می نمود.

او در این زمینه تلاش های فراوانی به عمل آورد تا اندیشمندان و نظریه پردازان فرقه ها و گروه های مختلف اسلامی و غیراسلامی در مباحثه علمی بر آن حضرت پیروز شوند، امّا امام رضا علیه السلام در تمام آن جلسات و مناظره های سنگین و پیچیده بر تمام دانشمندان عصر خویش غلبه می کرد.

آن حضرت با کسی به بحث و مناظره نمی پرداخت مگر این که در پایان، طرف مقابل به فضیلت و برتری و دانش سرشار امام هشتم اعتراف می نمود و در برابر استدلال های قوی و محکم او سر تعظیم فرود می آورد.

بخشش و سخاوت

قضیه‏ اى كه كلینى رحمه الله در این باره نقل كرده است، ذكر مى‏كنیم:

راوى مى‏گوید: «با جمعى بسیار خدمت حضرت رضا علیه السلام بودیم كه ابن سبیلى آمد و چنین گفت: یابن رسول الله! من دوست شما و پدران شما هستم.
نفقه خود را در راه حج گم كرده‏ام. نفقه راه به من عنایت كنید، چون به خراسان رسیدم براى شما صدقه مى‏دهم، زیرا آنجا مكنت دارم. حضرت رضا علیه السلام داخل اتاق شده پس از چندى از بالاى در، دویست دینار به او داد و خواهش كرد برود و فرمود: لازم نیست صدقه بدهى.

چون حضرت آمد، از ایشان پرسیدند: پول را از بالاى در دادید و خواهش نمودید كه برود تا او را نبینید. فرمود: من خواستم ذلت سۆال را در صورت او نبینم. آیا نشنیده‏اید كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرموده است: صدقه پنهانى، معادل هفتاد حج است، و گناه آشكار موجب خذلان، و گناه پنهانى را خداوند مى‏آمرزد.»
(مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 360 و .361)




تواضع و فروتنی

یاسر، خادم آن حضرت مى‏گوید: حضرت رضا علیه السلام همیشه با خدمه و كارگرهاى خود غذا مى‏خورد و دوست داشت كه با آنها بنشیند و صحبت و درددل كند.
بعضى از ناآگاهان به این كار حضرت ایراد مى‏كردند و حضرت مى‏فرمودند:

پروردگار، پدر، و مادر، یكى است و فضیلت فقط و فقط به كردار است.
(کافى، ج 8، ص .230 )

ادب و اخلاق

ابراهیم بن عباس كه در مسافرت از مدینه تا طوس خدمت آن حضرت بوده است، چنین مى‏گوید :

«ندیدم به احدى ظلم كند، هیچ وقت كلام كسى را قطع نمى‏كرد. هیچ حاجتى را رد نمى‏نمود . 
پاى خود را مقابل احدى دراز نمى‏كرد و در مقابل احدى تكیه نمى‏داد و با هیچ كس سخن جسارت آمیز نمى‏گفت.»
(اعلام الورى، ص 314)

و به عنوان حسن ختام این مقاله سخنی گهر بار از آن حضرت را تقدیم شما عزیزان می کنیم:

از آن حضرت روایت شده که :

دوست هر کس عقل اوست و دشمنش جهل و نادانی او.(کتاب "عیون اخبار الرضا "، ابن بابویه، ج 2)


فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مجله پاسدار اسلام ، شماره 300


پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی (نوشته ای از آیة الله مظاهرى)



 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 5 / 1395

 



نماز اول وقت در هر شرایطی!! 

فرهنگ نماز در سیره رضوی
نماز حقیقی دست آوردهای ارزشمندی برای نمازگزار راستین به همراه دارد. نوشته‏ای را که در پیش رو دارید، می‏کوشد بازتاب زیبای این ارمغان ملکوتی را در سیره و سخن امام رضا (علیه السلام) به طور خلاصه بیان کند


برترین عمل 
از منظر امام رضا(علیه السلام) هیچ عملی برتر و ارزشمندتر از نماز نیست، چرا که بهترین و میانبرترین راه برای رسیدن به قرب الهی است. 

امام رضا(علیه السلام) همواره می‏فرمودند: 
«الصّلاة قربان کل تقیٍّ؛ نماز هر انسان پارسائی را به خداوند نزدیک می‏کند.» (من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 210)

به همین جهت آن حضرت به ابراهیم بن موسی فرمودند:
«لاتۆخرنّ الصّلوة عن اوّل وقتها الی آخر وقتها من غیر علّةٍ علیک، ابدأ باوّل الوقت؛ انجام نماز را بدون علت از اول وقت آن تأخیر نینداز، همیشه در اول وقت آن شروع کن!»(بحارالانوار، ج 49، ص 49)


امام هشتم (علیه السلام) خود نیز چنین بود و به هیچ قیمتی فضیلت نماز اول وقت را از دست نمی‏داد حتی در مهمترین جلسات سیاسی و علمی امام به نماز اول وقت اهمیت می‏داد. روایت زیر نشانگر این واقعیت است: 
به دستور مأمون، علمای برجسته از فرقه‏های گوناگون در مجالس مناظره حاضر می‏شدند و امام رضا (علیه السلام) با آن‏ها مناظره و بحث می‏کرد. 
بهانه‏های مختلف آنرا سهل بشمارند 

در یکی از مجالس «عمران صابی» که از دانشمندان بزرگ بود، در مجلس حاضر شد و درباره توحید با امام رضا (علیه السلام) وارد گفتگو گردید در آن جلسه امام سۆالهای او را با حوصله، متانت، استدلالهای قطعی و روشن پاسخ داده و او را به سوی توحید متمایل کرده بود هنگامی که بحث و مناظره به اوج خود رسید و چیزی به تحول درونی آن دانشمند زبردست صابئین ]صابئین گروهی هستند که خود را پیرو حضرت یحیی می‏دانند و به دو دسته موحد و مشرک تقسیم شده‏اند گروهی از آنان ستاره پرست هستند. مرکز آنان قبلا شهر حرّان عراق بود ولی امروزه در اهواز و بعضی مناطق دیگر به سر می‏برند. آنها طبق باورهای خود در کنار نهرهای بزرگ زندگی می‏کنند.[ نمانده بود حضرت رضا (علیه السلام) احساس کرد وقت اذان ظهر و هنگام نماز است.
بنابراین به مأمون فرمودند: «الصّلاة قد حضرت؛ وقت نماز فرا رسید.» 




عمران صابی که به حقایقی دست یافته و از دریای دانش سرشار امام هشتم (علیه السلام) بهره‏هائی برده بود با التماس گفت: 
«یا سیّدی! لاتقطع علیّ مسألتی فقد رقّ قلبی؛ آقای من! گفتگو و پاسخهای خویش را قطع نکن دل من آماده پذیرش سخنان شما است.
امّا امام رضا (علیه السلام) تحت تأثیر سخنان عاطفی و احساس برانگیز او قرار نگرفته و فرمودند:
عیبی ندارد نماز را می‏خوانیم و دوباره به گفتگو ادامه خواهیم داد. 


در این حال امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفتگو ادامه داده و پاسخ‏های روشنگرانه خویش را ارائه نمود. 
(توحید صدوق، ص 434؛ حیاة الامام رضا(علیه السلام)، ج 1، ص110)

با توجه به این روایت که در کتابهای معتبر روائی و تاریخی آمده است برای اقامه نماز در اول وقت هیچگونه عذری برای افراد عادی و مسئولین حکومت اسلامی باقی نمی‏ماند و پیروان آن حضرت نباید از این حقیقت چشم پوشی کرده و به بهانه‏های مختلف آنرا سهل بشمارند. 


نماز نوجوانان 


حسن بن قارن می‏گوید: از امام رضا(علیه السلام) در مورد شخصی پرسیدند که پسر نوجوانش را به انجام نماز وادار می‏کند 
و این فرزند گاهی نماز را ترک می‏کند. امام فرمودند: این پسر چند سال دارد؟ گفتند: آقا، 8 ساله است. 
حضرت رضا (علیه السلام) با تعجب فرمودند: سبحان اللّه! 8 ساله است و نمازش را ترک می‏کند؟! گفته شد!
بچه است گاهی خسته و ناراحت می‏شود. امام فرمودند: هر طوری که راحت است نمازش را بخواند

(وسائل الشیعه، ج 4، ص 20)




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 5 / 1395

 



اخلاق و رفتار امام رضا علیه السلام

شبی امام رضا (ع) میهمان داشت، در میان صحبت چراغ نقصی پیدا کرد،
میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند،امام نگذاشت و خود این 
کار را انجام داد و فرمود:
ما گروهی هستیم که میهمان خود را به کار نمی گیریم.

کافی ج 6 ص 283 


 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 5 / 1395

 


آستان قدس عقل

با کمی فکر کردن می توان دریافت که آدمی وظیفه دارد عقاید دینی را با تحقیق و فکر کردن و لو تحقیق ساده و ابتدایی در بیابد.
یعنی آن ها را قبول کند. شایان ذکر آن که از هر راهی برای انسان در این زمینه یعنی نسبت به عقاید، یقین حاصل شود، کفایت می کند. 
البته روشن است که بزرگان تصریح نموده اند(1) صرف قبول ذهنی و علمی برای حصول ایمان، کافی نیست بلکه باید این باور عقلی به باور قلبی یا همان ایمان بیانجامد


همچنین به روشنی می توان درک نمود که تعمیق معرفت دین و ارتقای ایمان امری بسیار مطلوب و حتی برای بعضی افراد، امری ضروری است. 
روشن است که در هر دو مرحله روش ها و البته آثار متناسب با آن روش ها وجود دارد. خوب است که این مطلب را با مثال عرض کنیم. 


ببینید ممکن است شخصی با دیدن یک رویا - مثلاً - معتقد به مذهب تشیّع شود.
ولی آیا این راه، راه متقن است؟ هر چند نتیجه آن کاملاً با نتیجه منطقیِ ادلّه ی کاملاً یقینی، هماهنگ است. اما آیا این شخص به یک عقیده مستحکم رسیده است؟ 
البته ما به هیچ وجه منکر ارزشمند بودن پاره ای از خواب ها نیستیم. چنانچه این انکار از آشنای با معارف دین اصلاً قابل قبول نیست.
لکن بحث ما چیز دیگری می باشد. 


آیا شخص مورد نظر با یک رویای دیگر، دینش را در معرض خطر نخواهد دید؟ و اصلاً آیا مذهب خود را عوض نخواهد کرد؟
اگر گرویدن به سمت یک مسلک صرفاً با دلیل خواب دیدن باشد آیا می توان برای دین حق، تبلیغ نمود؟ آیا به یک آنارشیسم و هرج و مرج تبلیغی نخواهیم رسید؟
آیا پیرو هر آیینی دلیل خود را فلان رویا قرار نمی دهد؟ روشن است که لازمه چنان روشی، بسیار خردگریز و ناهنجار است. 
پس چه باید کرد؟ 

اینجاست که چراغ فروزان عقل، راهنمای بشرِ خسته از کوره راه ها و مجروح از تصادمات اندیشه ها و مسلک ها می شود و راه مستقیم را کریمانه و متواضعانه و بدون منّت به آدمی، می نمایاند. 
در بیانات نورانی حضرت علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) بر راه عقل، صحّه گزارده شده است و این نور افکن الهی به رسمیت شناخته شده است. به اتفاق یکدیگر قسمتی از این روایات شریف را مرور می کنیم.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 5 / 1395

 


قیامت و پرسش از مهم ترین نعمت ها


مرحوم شیخ صدوق به نقل از حاکم بیهقى حکایت کند:
روزى حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام در جمع عدّه اى نشسته بود، ضمن فرمایشاتى فرمود: در دنیا هیچ نعمت واقعى و حقیقى وجود ندارد.
بعضى از دانشمندان حاضر در مجلس گفتند: یاابن رسول اللّه ! پس این آیه شریفه قرآن ((لتسئلنّ یومئذٍ عن النّعیم )) (۱) که مقصود آب سرد و گوارا مى باشد، را چه مى گوئى ؟
حضرت با آواى بلند اظهار نمود: شما این چنین تفسیر کرده اید؛ و عدّه اى دیگرتان گفته اند: منظور طعام لذیذ است ؛ و نیز عدّه اى دیگر، خواب راحت و آرام بخش تعبیر کرده اند.
و سپس افزود: به درستى که پدرم از پدرش ، امام جعفر صادق علیه السلام روایت فرموده است که : خداوند متعال نعمت هائى را که در اختیار بندگانش ‍ قرار داده است ، همه به عنوان تفضّل و لطف بوده است تا مورد استفاده و بهره قرار دهند.
و خداى رحمان اصل آن نعمت ها را مورد سؤ ال و بازجوئى قرار نمى دهد و منّت هم برایشان نمى گذارد، چون منّت نهادن در مقابل لطف و محبّت ، زشت و ناپسند است .
بنابر این ، منظور از آیه شریفه قرآن ، محبّت و ولایت ما اهل بیت رسول اللّه صلوات اللّه علیهم است که خداوند متعال در روز محشر، پس از سؤ ال پیرامون توحید و یکتاپرستى ؛ و پس از سؤ ال از نبوّت پیغمبر اسلام ، از ولایت ما ائمّه ، نیز سؤ ال خواهد کرد.
و چنانچه انسان از عهده پاسخ آن برآید و درمانده نگردد، وارد بهشت گشته و از نعمت هاى جاوید آن بهره مى برد، که زایل و فاسدشدنى نخواهد بود.
سپس امام رضا علیه السلام افزود: پدرم از پدران بزرگوارش علیهم السلام حکایت فرمود، که رسول خدا صلى الله علیه و آله خطاب به علىّ بن ابى طالب علیه السلام فرمود:
اى علىّ! اوّلین چیزى که پس از مرگ از انسان سؤ ال مى شود، یگانگى خداوند سبحان ، سپس نبوّت و رسالت من ؛ و آن گاه از ولایت و امامت تو و دیگر ائمّه خواهد بود، با کیفیّتى که خداوند متعال مقرّر و تعیین نموده است .
پس اگر انسان ، صحیح و کامل اقرار کند و پاسخ دهد، وارد بهشت جاوید گشته و از نعمت هاى بى منتهایش بهره مند مى گردد.(۲)
***********************************
۱- سوره تکاثر: آیه ۸
۲- تفسیرالبرهان : ج ۴، ص ۵۰۲، ح ۵، به نقل از توحید شیخ صدوق .

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 5 / 1395

 






طلوع صبح

نجمه، مادر امام رضا عليه‏السلام ، مي‏فرمايد:
زماني كه فرزند بزرگوارم را باردار بودم، هرگز احساس سنگيني نمي‏كردم. وقتي مي‏خوابيدم، صداي تسبيح و تهليل و تمجيد حق تعالي را از درونم مي‏شنيدم. هراسان از خواب بيدار مي‏شدم؛ ولي ديگر آن صدا به گوش نمي‏رسيد. وقتي به دنيا آمد، دستهايش را بر زمين گذاشت؛ سر مطهرش را به سوي آسمان بلند كرد، لب‏هايش را تكان داد، ولي نفهميدم چه مي‏گويد. نزد امام كاظم عليه‏السلام رفتم، او فرمود:
«مادرم ، كرامت پروردگار گوارايت باد.»
فرزندم را در پارچه ‏يي سفيد پيچيدم و نزد حضرت بردم. وي در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آن گاه آب فرات خواست و كامش را با آن برداشت. سپس نوزاد را به من بازگرداند و فرمود:
بگير اين را كه ذخيره‏ ي خداوند در زمين و حجّت خدا بعد از من است.
و چنين بود كه هشتمين خورشيد امامت در روز جمعه، يازدهم ذي‏قعده، در مدينه ديده به جهان گشاد.
پدرش امام موسي كاظم عليه‏السلام ، هفتمين امام شيعيان، و مادرش «نجمه»الگوي خردورزي، دين‏ باوري، حيا و عبادت بود.
بزرگواري اين بانو چنان بود كه حميده، مادر امام كاظم عليه‏ السلام ، هرگز نزدش نمي ‏نشست و در جهت تعظيم و احترام وي مي‏كوشيد.
رؤياي صادق حميده را مي‏توان يكي از دليل‏هاي احترام بسيار وي به نجمه دانست. او شبي رسول خدا صلي‏ الله‏ عليه ‏و‏آله را در خواب ديد كه فرمود: 
حميده، نجمه را به فرزندت موسي ده؛ از او فرزندي به دنيا خواهد آمد كه بهترين اهل زمين است.
بر اين اساس، وي نجمه را در اختيار امام موسي كاظم عليه ‏السلام قرار داد و به وي گفت:
فرزندم، كنيزي است كه در زيركي و كرامت‏هاي اخلاقي بهتر از او نديده ‏ام. مي‏دانم هر نسلي كه از وي به وجود آيد پاكيزه و مطهر خواهد بود.
وقتي امام رضا عليه ‏السلام به دنيا آمد، مادرش را طاهره ناميدند. او به عبادت عشق مي‏ورزيد و مي‏گفت: 
دايه‏ يي بيابيد تا مرا در شير دادن ياري دهد... . شيرم كافي است، ولي پرداختن به شير نوزاد سبب شده نوافل و ذكرهايي كه به آن‏ها عادت كرده بودم، كاستي پذيرد.




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 5 / 1395

 عکسهای جدید کارت پستال ولادت امام رضا (ع)

از نیشابور تا مرو گزارش های مستند و دقیقی از حرکت امام در دست است که توسط راویان موثقی مانند ابوصلت هروی و افراد دیگر ثبت شده است.

امام در نیشابور با استقبال باشکوه مردم رو به رو شد. نیشابور در آن دوره یکی از شهرهای عمده خراسان، آباد و آکنده از مساجد، مدارس و علما بوده است. صاحب تاریخ نیشابور – احمد بن محمد... – نوشته است که مردم نیشابور مقدم آن حضرت را گرامی داشتند و شادی ها کردند و به اتفاق قطب الانام شیخ ابویعقوب الحقانی راهویه مروزی که شیخ و مقدم ارباب ولایت بود به استقبال آن حضرت از نیشابور بیرون شدند و تا قریه مؤیدیه که از قرای نیشابور است به پیشواز رفتند و شیخ با وجود کبر سن مهار ناقه آن حضرت را بر دوش گرفت و تا بیرون شهر نیشابور پیاده راه پیمود و شیخ محمد بن اسلم طوسی نیز در رکاب مبارک بود و چون به نیشابور وارد شد در محله«قزّ» ، کوچه بلاش آباد نزول فرمود و مقام اختیار کرد. در السنه و افواه مشهور است که حضرت سلطان در نیشابور به منبر برآمد و این حدیث را از خواجه کائنات روایت فرمود:

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 5 / 1395

 عکسهای جدید کارت پستال ولادت امام رضا (ع)

کاروان حامل امام رضا(ع) دل تاریخ را می شکافت و می رفت تا با آرام گرفتن در طوس، آیندة حرکت تشیع را در عصر ظهور، در سرزمینی ترسیم کند که شیرمردان و شیرزنان آن با پرچم های خون خواهی و ضرب سکه حماسه و ایثار، به استقبال مهدی آل محمد(ص) بروند.

کاروان به نیشابور رسید، در میان جمعیت استقبال کننده، بیست و چهار هزار نفر قلم به دست در انتظار ثبت سخنان امام بودند که ابوزرعه و محمد بن اسلم از حافظان و محدثان احادیث نبوی به نزد امام رفتند و امام را به حق پدرانش سوگند دادند تا رخسار مبارکش را به مردم بنماید و به عنوان تیمن و تبرک حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل کنند. مَرکب حامل حضرت، از حرکت ایستاد و حضرت که در حلقة نیروهای امنیتی دستگاه مأمون قرار داشت، پردة کجاوه را به کنار زدند؛ جمالشان برای لحظه ای چشمان عالم و آدم را نورانی خورشید رخسار خود کرد، اشک شوق از گونه ها سرازیر شد و حضرت برای مدتی طولانی در میان گریه ها و ناله های محبان اهل بیت(ع) سکوت کردند؛ آنگاه پس از سکوت مردم، بهار از لبان رضای آل محمد(ص) آغاز شد و امام حدیثی را به واسطه پدر بزرگوارش و ائمه قبل نقل کردند که به پیامبر اکرم(ص) و جبرئیل به حق تعالی ختم می شد. حضرت لب به سخن گشودند و فرمودند:

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 5 / 1395

 عکسهای جدید کارت پستال ولادت امام رضا (ع)

شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا روایت کرده است: چون رضا (ع) به نیشابور وارد شد در محله ای به نام قزوینی (غزینی) فرود آمد. در این محله، حمامی بود که امروز به حمام رضا معروف است. در آنجا چشمه کم آبی وجود داشت. امام بر آن کسی را گماشت تا آب چشمه را بیرون آورد تا آنجا که آب بسیار فزونی گرفت و از بیرون کوچه حوضی ایجاد کرد که چند پل می خورد تا آن حوض، آب از آن فرود می آمد سپس امام رضا (ع) به این چشمه وارد شد و در آن غسل کرد و سپس از آن بیرون آمد و در کنار محل آن نماز گزارد مردم نیز متناوبا در این حوض وارد می شدند و در آن غسل می کردند و برای تبرک از آب آن می نوشیدند و در کنار محل آن چشمه نماز می گزاردند و حاجات خود را از خداوند عز و جل طلب می کردند. این چشمه معروف به «چشمه کهلان »است که امروز نیز مقصود نظر مردمان می باشد.

حدیث سلسلة الذهب

در کتاب فصول المهمة نوشته ابن صباغ مالکی آمده است که مولی السعید امام الدنیا عماد الدین محمد بن ابو سعید بن عبد الکریم وازن گفته است در محرم سال 596 مؤلف تاریخ نیشابور در کتابش نوشته است: چون علی بن موسی الرضا (ع) در همان سفری که به فضیلت شهادت نایل آمد، به نیشابور قدم نهاد در هودجی پوشیده و بر استری سیاه و سفید نشسته بود. شور و غوغا در نیشابور برپا شد. پس دو پیشوای حافظ احادیث نبوی و رنج برندگان بر حفظ سنت محمدی، ابو زرعه رازی و محمد بن اسلم طوسی، که عده بی شماری از طالبان علم و محدثان و راویان و حدیث شناسان، آن دو را همراهی می کردند، نزد امام رضا (ع) آمده عرض کردند: ای سرور بزرگ، فرزند امامان بزرگ، به حق پدران پاک و اسلاف گرامی ات نمی خواهی روی نیکو و مبارک خود را به ما نشان دهی و برای ما حدیثی از پدرانت از جدت محمد (ص) روایت کنی؟ما تو را به او سوگند می دهیم. پس امام خواستار توقف استر شد و به غلامانش دستور داد پرده ها را از هودج کنار زنند. چشمان خلایق به دیدار چهره مبارک آن حضرت منور گردید. آن حضرت دو گیسوی بافته شده داشت که بر شانه اش افکنده بود. مردم، از هر طبقه ای ایستاده بودند و به وی می نگریستند. گروهی فریاد می کردند و دسته ای می گریستند و عده ای روی در خاک می مالیدند و گروهی نعل استرش را می بوسیدند. صدای ضجه و فریاد بالا گرفته بود. پس امامان و علما و فقها فریاد زدند: ای مردم بشنوید و به خاطر سپارید و برای شنیدن چیزی که شما را نفع می بخشد سکوت کنید و ما را با صدای ناله و فریاد و گریه خود میازارید. ابو زرعه و محمد بن اسلم طوسی در صدد املای حدیث بودند. پس علی بن موسی الرضا (ع) فرمود: حدیث کرد مرا پدرم موسی کاظم از پدرش جعفر صادق از پدرش محمد باقر از پدرش علی زین العابدین از پدرش حسین شهید کربلا از پدرش علی بن ابی طالب که گفت: عزیزم و نور چشمانم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل حدیث کرد مرا و گفت شنیدم پروردگار سبحانه و تعالی می فرماید: کلمه «لا اله الا الله »دژ من است. هر که آن را بگوید به دژ من وارد گشته است و آن که به دژ من وارد شده از عذاب من ایمن و آسوده است.

سپس پرده هودج را افکند و رفت. پس نویسندگانی که این حدیث را نوشتند شماره کردند افزون بر بیست هزار نفر بودند. و در روایتی است که بیست و چهار هزار مرکب دان، به جز دوات، در آن روز شمارش شد.

رسیدن امام رضا (ع) به مرو

ابو الفرج و شیخ مفید در تتمه گفتار سابق خویش آورده اند که جلودی آن حضرت را با همراهان خود از خاندان ابو طالب بر مامون وارد کرد. مامون همراهان امام را در یک خانه و علی بن موسی الرضا (ع) را در خانه ای دیگر جای داد. مفید گوید: مامون امام را مورد اکرام و بزرگداشت قرار داد.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 20 / 5 / 1395

 

 

 

 

مدارک و شواهد معبتری وجود دارد که علی بن موسی الرضا (علیه السلام) وارد قم شده و نشانه هایی از او در محله ی از ین شهر باقی مانده که و در بین مردم مشهور است، ولی با ین حال، مسیر آن حضرت به هنگام عزیمت از مدینه به مرو، به خوبی مشخص نشده و ورود یشان به قم در منابع تاریخی و رویی به اختلاف نقل شده است.

 

محمد بن یعقوب کلینی (م329) می نویسد: مأمون، علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را از راه بصره و شیراز (که شیعیان کمتری داشت) به مرو برد.[1]

محمد بن علی بن بابویه قمی (م381) نقل می کند که مأمون، امام رضا (علیه السلام) را به سوی مرو طلباید و از آن حضرت خواست که از راه کوفه و قم به سوی خراسان حرکت نکند. پس آن حضرت از راه بصره، اهواز، فارس به سوی مرو رفت.[2] ابوالفرج الاصفهانی (م365) هم می نویسد: مأمون به عیسی بن یزید جلودی خراسانی دستور داد تا امام را از راه بصره وارد خراسان کند.[3]

حسن بن محمد قمی (م378) [4] محمد بن نعمان (م413)،[5] فتّال نیشابوری[6] و برخی دیگر از مورخان و محدثان نیز نوشته اند که مأمون عباسی، علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و جمعی از آل طالب را به وسیله رجاء بن (ابی) الضحاک جرجانی، عامل و دیوان دولت عباسی و یا عیسی بن یزید جلودی خراسانی، از راه بصره، اهواز و فارس وارد مرو کرد.

طبق همین نقل ها، بعضی از محققان اسلامی حرکت امام7 را از غیر مسیر قم مسلّم گرفته و نوشته اند که مسیر مدینه به مرو در آن زمان از دو راه ممکن بود: یکی از مدینه به بصره، اهواز، بعد به سمت کویر میان یالت های فارس تا مرو.[7] گهای با تکیه به برخی از منابع تاریخی[8]، ین مسیر را چنین ترسیم کرده اند: مدینه، بصره، اهواز، بهبهان، شیراز، اصطخر، ابرقو، دهشیر، یزد، خرانق، رباط پشت بادام، نیشابور، طوس، سرخس، مرو.[9]

مسیر دیگر چنین بود: مدینه، کوفه، بغداد، سپس به سمت جبال که از قم و ری و خراسان می گذشت تا به مرو می رسید.[10]

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 20 / 5 / 1395

 

 

روزشمار حرکت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو

 

 

در جغرافیای خط سیر امام رضا(ع) از مکه و مدینه و پایان سفر ایشان به طوس و سرخس و سرانجام مرو، اختلافی نیست، اما در حد فاصل بین این دو خط سیر، چند

دیدگاه وجود دارد.

با جمع بندی روایات، به سه خط سیر عمده می توان دست یافت:

الف ـ مدینه، بصره، اهواز، فارس، یزد، نیشابور، طوس، سرخس و مرو.

ب ـ مدینه، نجف، بغداد، قم، ری، سمنان، آهوان، نیشابور، سرخس و مرو.

ج ـ مدینه، مکه، بصره، اهواز، دزفول، اصفهان، یزد، طبس، نیشابور، طوس، سرخس و مرو.

بنا بر خط سیر نخست که مؤید آن روایات قوی و وجود قدمگاهها در طول خط سیر است، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو را می توان در چند مرحله آورد و برای هر مرحله با توجه به قراین موجود در روایات و اشارات صریح مورخان نیز مسافت های ذکر شده جغرافی دانان همراه با تطبیق گاهشماری تاریخی را تصور کرد.

هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال 200ق/195ش بود.(2) امام حج تمتع آن سال را به جای آورد و در هنگام طواف حج، امام جواد(ع) (220 ـ 195ق) با وی بود. امام جواد در آن هنگام شش ساله بود.(3)

امام رضا(ع) در نیمه محرم (سال 201ق/195ش) قبر رسول خدا(ص) را زیارت کرد و با آن حضرت وداع گفت.(4) فاصله مدینه تا بصره 18 منزل (حدود 432 کیلومتر) است.(5) بنابراین ورود امام رضا(ع) به بصره باید در روز شنبه 8 صفر 201ق/19 شهریور 195ش رخ داده باشد.

منزل یا مرحله: جایی است که مسافر، شب به آنجا می رسد و می ماند؛ مسافت بین دو توقفگاه مسافران؛ فاصله ای که مسافر در یک روز طی می کند. هر منزل برابر با 6/28 میل و هر میل برابر 4500 ارش و هر ارش معادل 45 سانتی متر است.

منازل بر حسب راحتی و یا دشواری راه به دو نوع سبک و بزرگ تقسیم می شد. هر منزل تقریبا برابر با 24 کیلومتر می باشد. (فرهنگ دهخدا و فرهنگ معین، ذیل واژه های منزل و مرحله و نیز ارش؛ الاعلاق النفیسه، ص8 ـ 207؛ صورة الارض، ص79).

به قرینه درخواست نیشکر و بیماری امام و نیز تطبیق گاهشماری هجری قمری با هجری شمسی، ورود امام رضا(ع) به اهواز در اواخر تابستان رخ داد.(6) از جهت دیگر، فاصله بصره تا سوق الاهواز نه منزل (حدود 216 کیلومتر) یا 36 فرسخ است؛(7) مسافتی از راه بصره تا اهواز (همان گونه که امروز نیز چنین است) آبی می باشد که باید به وسیله کشتی طی کرد. با توجه به موارد یاد شده، ورود امام رضا(ع) به اهواز در روز یکشنبه 16 صفر سال 201ق/27 شهریور 195ش خواهد بود

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 20 / 5 / 1395

 

 

امام رضا علیه السلامروز یازدهم ذیقعدة سال 148 ق. در مدینه متولد شد. نام مادرش «تکتم» بود که بعد از تولد حضرت، از طرف امام کاظم علیه السلامطاهره نام گرفت. نام مادر حضرت را «نجمه» نیز گفته اند. نقش انگشتری آن حضرت «ماشاءالله ولا قوة الاّ بالله» بوده است.

 

اسم حضرت: علی، کنیه: ابوالحسن الثانی، لقب: رضا، شروع امامت: سال 183 در سن 35 سالگی. مدت امامت: 19 یا 20 سال. فرزندان: دو پسر به نام جوادعلیه السلام فرزند دیگر به نام حسین. رافعی می نویسد: امام رضا علیه السلامدر سفری به قزوین آمده، در خانه داود بن سلیمان مخفی شده است. وی از امام نقل کرده است: «فرزندی از حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین مدفون است.» این همان امامزاده حسین است که اکنون در قزوین بارگاهی دارد. به احتمال، این مسافرت در سال 193 ق. مقارن با مرگ رشید صورت گرفته است.[1]

شهادت: امام تا سال 201 ق. در مدینه بود، در رمضان آن سال وارد مرو شده و در سن 55 سالگی، آخر صفر سال 203 ق. به علت خوردن انگور مسموم – به اجبار مأمون – مسموم شده و در طوس به خاک سپرده شد.

خلفای معاصر امام

ده سال از مدت امامت حضرت با هارون الرشید (193 – 1علیه السلام 0 ).

پنج سال با محمد امین پسر هارون (198 – 193).

ده سال با عبدالله مأمون پسر دیگر هارون (218 – 193) که با برادرش جنگید.

امام در حدود 20 سال از مأمون بزرگتر بود.

افکار بیگانه در عصر رضوی

ترجمه آثار علمی بیگانگان از زمان امویان شروع شد و در عصر عباسیان بویژه در زمان هارون و مأمون به اوج خود رسید. (همانگونه که در این زمان وسعت کشور اسلامی به بالاترین حد خود در طول تاریخ رسید) مأمون نامه ای به پادشاه روم نوشت و مجموعه ای از علوم قدیم و آثار ارسطو را درخواست کرد و جمعی از دانشمندان مانند «حجاج بن مطر» و «ابن بطریق» و «سلما» سرپرست «بیت الحکمة» کتابخانه بزرگ بغداد را مأمور ترجمه آنها نمود.

«خالد بن یزید»، طب وشیمی را (می خواست از راه شیمی طلای مصنوعی به دست آورد) «حنین بن اسحاق» بعضی از کتب سقراط و جالینوس را، ابن مقفع، کلیله و دمنه و همین طور کتاب اقلیدس را، به عربی برگرداندند. خود مأمون نیز ترجمه می کرد. یعقوب ابن اسحاق کندی که در طب، فلسفه، حساب، منطق، هندسه و نجوم خبره بود و درتألیفات خود از روش ارسطو پیروی می کرد، بسیاری از کتاب های فلسفه را به عربی برگرداند و مشکلات آن را توضیح داد.

کسانی را به قسطنطنیه فرستاد تا کتاب های کمیاب فلسفه، هندسه، موسیقی و طب را بیاورند. محمد بن موسی خوارزمی – ریاضی دان بزرگ – جبر را از حساب جدا کرد. «دارالحکمه» کتابخانه بزرگی بود که به احتمال قوی هارون آن را بنیانگذاری و مأمون تقویت کرد و همچنان باقی بود تا بغداد به دست مغولان افتاد. آنان که از تمدن و فرهنگ بویی نبرده بودند آن را به آتش کشیدند.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 19 / 5 / 1395

 

امام رضا(ع)و قیامهای علویان

از مهمترین و خطرناکترین شورشهائی که عباسیان با آن روبرو گردیدند،شورش «محمد بن ابراهیم الحسین »معروف به «ابن طباطبا علوی »بود که اداره کننده کارهای او«ابو السرایا السری بن منصور»نام داشت. 

ابن طباطبا،مدینه را به قصد کوفه ترک کرد تا آتش شورش خود را بر ضدعباسیان بر افروزد. مردم کوفه که دیدند دعوت او برای «رضا از آل محمد» [1] 

است، و او برای آنان بیعت می طلبد و میگوید که حکومت باید طبق کتاب خداو سنت پیامبر(ص)و سیره علی(ع)باشد،پیرامون وی گرد آمدند. 

تکیه گاه و امید«ابن طباطبا»در اعلام انقلاب خود،بر اساس پشتوانه پایگاههای مردمی دوستانش بود که مردمی موافق و مؤید خط مکتب امام علی(ع)داشت.این بود پشتوانه ای که از خلال واکنش های نیرومند انقلاب «ابو السرایا»در جهان اسلامی کشف کردیم.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 19 / 5 / 1395

 

امامان پاک ما در میان مردم و با مردم می زیستند،و عملا به مردم درس زندگی و پاکی و فضیلت می آموختند،آنان الگو و سرمشق دیگران بودند،و با آنکه مقام رفیع امامت آنان را از مردم ممتاز می ساخت،و برگزیده ی خدا و حجت او در زمین بودند در عین حال در جامعه حریمی نمی گرفتند،و خود را از مردم جدا نمی کردند،و به روش جباران انحصار و اختصاصی برای خود قائل نمی شدند،و هرگز مردم را به بردگی و پستی نمی کشاندند و تحقیر نمی کردند...

«ابراهیم بن عباس »می گوید:«هیچگاه ندیدم که امام رضا علیه السلام در سخن بر کسی جفا ورزد،و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند،هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را بر آورده سازد رد نمی کرد،در حضور دیگری پایش را دراز نمی فرمود، هرگز ندیدم به کسی از خدمتکاران و غلامانشان بدگوئی کند،خنده ی او قهقهه نبود بلکه تبسم بود،چون سفره ی غذا به میان می آمد همه ی افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سفره ی خویش می نشاند و آنان همراه با امام غذا می خوردند.شبها کم می خوابید و بیشتر بیدار بود،و بسیاری از شبها تا صبح بیدار می ماند و به عبادت می گذراند،بسیار روزه می داشت و روزه ی سه روز در هر ماه را ترک نمی کرد [1] ،کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت، وبیشتر در شبهای تاریک مخفیانه به فقرا کمک می کرد. [2]

«محمد بن ابی عباد»می گوید:فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود لباس او-در خانه-درشت و خشن بود،اما هنگامیکه در مجالس عمومی شرکت می کرد (لباسهای خوب و متعارف می پوشید) و خود را می آراست. [3]

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 19 / 5 / 1395

 

امام و دوستان

یکی از بخشهای بسیار آموزنده از سیره و امام رضا علیه السلام روش برخورد با شیعیان و دوستان اهل بیت بوده است. امام در برخورد با دوستان کمال دقت را می نمود و درسهای آموزنده ای برای ما به یادگار گذاشت.

* بزنطی می گوید: من از کسانی بودم که به امامت موسی بن جعفر اعتقاد داشتم ولی درباره امامت حضرت رضا علیه السلامدر حال تردید بودم. نامه ای به حضرت نوشتم و از چند مسئله سؤال کردم ولی مهم ترین مسئله ای که در نظر داشتم بپرسم از یادداشت آن غفلت نمودم. جواب همه ای آن مسائل آمد و در آخر نامه اضافه فرموده بودند که مهمترین مسئله خود را فراموش کرده بودی من به امامت آن مولی معتقد شدم بعد خدمت امامعلیه السلام رسیدم عرض کردم: مایلم مواقعی را که از طرف دشمنان برایم خطری نیست راهنمایی بفرمایید منزل شما بیایم. یک روز نزدیک غروب مرکب سواری خود را برایم فرستاد خدمتش رسیدم نماز مغرب و عشاء را با ایشان خواندم بدون اینکه من تقاضا کنم شروع نمودند از مشکلات مسائل یک یک پرده برداشتن و من یادداشت کردم مدتی از شب گذشت در این موقع رو به غلام نمود و فرمود: همان رختخوابی که خودم می خوابم بیاور تا بزنطی در آن بخوابد. از دلم گذشت که کسی در دنیا مانند من نیست. امامعلیه السلام وسیله خود را برایم فرستاد و خدمتش رسیدم پهلویم نشست سپس این همه درباره ام لطف نمود. امام فرمود: احمد! مبادا افتخار کنی بر دوستان خود به واسطه این کار. صعصعه بن صوحان مریض شد، امیرالمؤمنینعلیه السلام به عیادتش رفت، خیلی نسبت به او لطف نمود. دست مبارک بر پیشانی اش گذاشت. وقتی می خواست حرکت کند فرمود: صعصعه مبادا بر دوستان خود به واسطة این کار من افتخار کنی – فانی انما فعلت جمیع ذلک لانه کان تکلیفا لی – من این کارها را که انجام دادم از این جهت است که وظیفه خود می دانم.[1]

امام طبق سیره الهی به نحو احسن از مهمان پذیرائی نمود و هنگامی که دید فکر منحرف کننده ای به ذهن بزنطی آمد به او هشدار داد که در رابطه با کار من بر دیگران مباهات نکنی. زیرا امام وظیفه دینی خود را انجام داده است

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 18 / 5 / 1395

 

نگاهی درس آموز به زندگانی نجمه(س

آینه تاریخ همواره حقیقتهایی را به تصویر می کشد که چونان فانوسی فرا راه آدمی قرار گرفته و جدا کننده راه سعادت از شقاوت هستند. این حقایق، اگر چه گاه تلخ و جانکاه و گاه شیرین اند؛ برای اهل بینش و بصیرت که در ژرفای وجود خویش جز حقیقت نمی جویند

راهنمایی بس توانا خواهند بود.

تاریخ و آموزه های زندگانی ائمه(ع) از زیباترین و گویاترین تصویرهای این آینه شفاف و درخشان است. شاید اندک توجه و نظری به اندیشه و عمل این پیشوایان راستین بتواند انسان را از انحرافهای فکری و اجتماعی به «راه مستقیم هدایت» رهنمون کند و به واقع چنین است. معرفت نسبت به اهل بیت(ع) در کتابهای گوناگون به زیور چاپ آراسته شده است. ظرف پرورش و تربیت این بزرگواران، مادران وارسته ای هستند که الگویی عملی برای مادران عصر ما می باشند و ما با آشنا شدن به اندیشه و روحیات و چگونگی رفتار و گفتار آنان، سرمشقی برای پویش راه کمال و سعادت و تربیت فرزندانی امام گونه می یابیم.

یکی از بانوان برجسته تاریخ و مادران نمونه «نجمه» مادر رضای آفرینش، است. بانوی کنیزی که آزادترین عبد خدا را میزبان بود و با عبادات و رفتارهای پسندیده خویش در تاریخ زندگانی ائمه(ع) وارد شده و جاودانه گشت.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 18 / 5 / 1395

 

امام آیینه تمام زیباییهاست جلوه های جمال و جلال ربوبی در سیمای امام درخششی تام و تمام یافته است. امام نمونه انسان کامل در مسیر صعودی و پرواز شکوهمند به سوی نیکیها و خوبیهاست. آنچه در روایات از صفات و القاب گوناگون برای امام بیان شده، هر یک ظهوری از جلوه های نورانی امامت است که ابعادی از سیمای معنوی و ملکوتی اش را فرا راه حق جویان و عارفان قرار می دهد. بر این اساس به بخشی از صفات هشتمین امام معصوم(ع) می پردازیم و پرتوی از انوار رضویه را که در نامهای آن بزرگوار تجلی یافته است به نظاره می نشینیم.

شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا می نویسد: امام هشتم(ع) را با القاب زیر یاد می کردند: 1. رضا 2. صادق 3. صابر 4. فاضل 5. قرة اعین المؤمنین «نور چشم مؤمنان »6. غیظ الملحدین «مایه خشم منکران خدا». (1) و در بعضی از روایات به آن حضرت «عالم آل محمد(ص)» لقب داده شده است.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 18 / 5 / 1395

 

طلوع آفتاب هشتمین فروغ امامت

حضرت امام رضا(ع) یکی از دوازده فروغ امامت است که معارف معنوی قرآن و عترت را در مواقع مقتضی به اصحاب و شاگردان خویش تعلیم می داد و زمانی در پاسخ به پرسش ها پرتو افشانی می فرمود و نیز از طریق مباحث علمی و احتجاجات عقیدتی، کلامی و برهانی افاضه می فرمود، چنین برنامه هایی موجب گردید تا فرهنگ و اندیشه اسلامی، غنی و پربار گردد، باورها و ارزش های دینی صیانت شود. آن ستاره هشتم هدایت از عمده ترین پایه های دیانت و جوشان ترین چشمه های حکمت و یقین به شمار می رود که اسرار نبوت، ودایع رسالت و امامت بعد از پدر بزرگوارش حضرت امام کاظم(ع) به ایشان انتقال یافت. حضرت علی بن موسی الرضا(ع) فرزند پیشوای پاک و پارسایی است که در فرصت های مقتضی به رغم اختناق، فشارهای سیاسی و توطئه های گوناگون خلفای خلافکار معاصرش، به نشر احکام و معارف الهی پرداخت و میراث گرانقدری از فرهنگ سترگ اهل بیت(ع) را در دسترس علاقه مندان، در اعصار بعد قرار داد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 17 / 5 / 1395

یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ ﴿یوسف۸۸﴾
آقای ما!کریم اهل البیت علیهم اسلام ! جدّ بزرگوارتان صلّی الله علیه و آله دراین ماه سفارش به صدقه نموده است. و لبهای ما در این شبها مترنم خواهد بود به این جمله که :
کریم کاری به جز جود و کرم نداره...
و البته ما محتاجیم و هیچ چیزی هم نداریم،هیچ؛
اصلا زشت می دانیم که وقتی به در خانه ی کریمی برویم چیزی ببریم جز فقر و بدبختی، و البته دستی تهی؛
این راهم از پدر بزرگوارت، از شهید لیلة القدر ، از مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام آموختیم که بر کفن سلمان نوشت:(1)
وَفَدت عـلی الکریم بِغیرِ زادٍ

مِنَ الحسناتِ وَالقلبِ السَّلیم
وحَملُ الزّاد اَقبح کلِّ شیءٍ

اذا کـــان الوفــود علی الکریم
و شنیده ام سایقه ی جود و کرمت را ای کریم:
روزى بر گروهى تهیدست مى گذشتی و آنان پاره هاى نان را بر زمین نهاده ، روى زمین نشسته بودند و مى خوردند ، چون شما را دیدند گفتند : اى پسر رسول خدا ! بیا و با ما هم غذا شو ! به شتاب از مرکب به زیر آمدی و فرمودی : خدا متکبران را دوست ندارد و با آنان به خوردن غذا مشغول شدی .
سپس همه آنان را به میهمانى خود دعوت کردی ، هم به آنان غذا دادی و هم لباس. (2)
و شنیده ام که:
مردى از شما چیزى خواست؛ پنجاه هزار درهم و پانصد دینار به او عطا فرمودی ،و امر فرمودی : کسى را براى حمل این بار حاضر کن ، چون کسى را حاضر کرد ، رداى خود را به او دادی و چنین گفتی : این هم اجرت باربَر ! (3)
و باز هم شنیده ام که :
عربى به محضر امام شما آمد . فرمودید : هرچه ذخیره داریم به او بدهید؛ بیست هزار درهم بود ، همه را به عرب دادند ، گفت : مولاى من ! اجازه ندادى که حاجتم را بگویم و مدیحه اى در شأنت بخوانم ، شما در پاسخش اشعارى انشا فرمودید به این مضمون : بیم فروختن آبروى آن کس که از ما چیزى مى خواهد موجب مى شود که ما پیش از درخواست او بدو ببخشیم . (4)
و برایم گفته اند که :
روزى غلام سیاهى را دیدی که گرده نانى در پیش نهاده یک لقمه مى خورد و یک لقمه به سگى مى دهد ، از او پرسیدی : چه چیز تو را به این کار وا مى دارد ؟ گفت : شرم مى کنم که خود بخورم و به او ندهم ؛
فرمودی : از اینجا حرکت نکن تا من برگردم . خود نزد صاحب آن غلام رفتی ، او را خریدی ، باغى را هم که در آن زندگى مى کرد خریدی ، غلام را آزاد کردی و باغ را بدو بخشیدی . (5)
الله اکبر
کلام آخر آقاجان،وقتی که این روایت را می بینم تنم می لرزد و اشک در چشمانم حلقه می زند:
بحار الأنوار عن نجیحٍ : رَأیتُ الحَسَنَ بنَ علِىٍّ علیهما السلام یأکُلُ وبَیْنَ یَدَیْه کَلْبٌ، کُلّمَا أکَلَ لُقمَةً طَرَحَ للکَلْبِ مِثلَهَا، فَقُلْتُ لَهُ : یَابْنَ رَسُولِ اللّه ِ ، أ لاَ أرْجِمُ هذَا الکَلْبَ عَنْ طَعَامِکَ ؟ قَالَ : دَعْهُ ، إنِّى لَأسْتَحْیِى مِنَ اللّه ِ عزّ وجلّ أنْ یَکُونَ ذُو رُوحٍ یَنْظُرُ فِى وَجْهِى وأنَا آکُلُ ثُمَّ لاَ اُطْعِمُهُ . (6)
بحار الأنوار ـ به نقل از نجیح ـ : دیدم حسن بن علی علیه السلام غذا می خورْد ودر برابرش سگی بود، هر لقمه ای که می خورد به همان اندازه هم جلوی سگ می انداخت. به ایشان عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! این سگ را از کنار غذای شما دور نکنم؟ فرمود: به حال خودش بگذار؛ من از خداوند عزّ وجلّ شرم می کنم که مشغول خوردن غذا باشم وجانداری به صورت من نگاه کند وبه او غذا ندهم.
 

پی نوشت ها :
 

1 - مضمون شعر اینست که: بی زاد و توشه ای از حسنات و قلب سلیم به مهمانی کریم آمده ام. و زشت ترین کار اینست که در مهمانی کریم با خود توشه ببری.

2و3و4و5 - عرشیان فرش نشین_شیخ حسین انصاریان
6 – میزان الحکمة حدیث 704

منبع: saghielabteshne.blogfa.com
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت :aroo1363

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: کریم اهل بیت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 17 / 5 / 1395

محدثه 

حديث به معناي سخن معصوم است يا آنچه گوياي سخن، كار يا سيره او باشد. و روشن است كه نقل سخنان معصومين (علیهم السّلام) بيشترين خدمت را به حفظ روش و سيره و كردار آنان انجام مي‌دهد. برهمين اساس ارزش والايي در كلام معصومان براي آنان كه با نقل سخنان معصومان، گفتارشان را جاودانه نگاه مي‌دارند، مي‌يابيم. تشويق به حفظ و ترويج حديث و سخن معصومان از زمان خود پيامبراكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شروع شد و حضرت مي‌فرمود: 
من تعلّم حديثين اثنين ينفع بهما نفسه او يعلمهماغيره فينتفع بهما كان خيراً له من عبادة ستّين سنة 
آنكه دو سخن فرا گيرد و خود از آن سود برد، يا به ديگران بياموزد تا سود برند، برايش بهتر از شصت سال عبادت است. 
از اين روي اهل بيت(علیهم السّلام) مسلمانان را به فراگيري نشر احاديث ترغيب مي‌كردند تا افكار و انديشه‌هاي آنان در گستره وسيع‌تري پخش گردد. ارزش اين كار را آنگاه مي‌توان درك كرد كه بدانيم دشمنان اهل بيت از همان روزهاي وفات پيامبر به بعد به شدت با اشاعه حديث وسخن معصومان به صورت شفاهي يا كتبي به مخالفت برخاستند و در اين ميان به خصوص براي شيعيان مشكلات زيادي ايجاد كردند، از اين روي در زماني كه حضرت فاطمه معصومه (سلام لله علیها) به نقل حديث مي‌پردازد، در ميان زنان تنها بانوان محدودي موفق مي‌شوند در آن فضاي اختلاف آلود لب به سخن گشايند و سخناني از معصومان را براي مردم باز گويند. 

احاديث حضرت معصومه (سلام لله علیها) 

تنها چند حديث از اين بانوي موسوي به دست ما رسيده است كه عبارتند از: 

1ـ حديث غدير 

من كنت مولاه فعليّ مولاه 
هركه من مولاي او هستم، علي مولاي اوست. 

2ـ حديث غدير و حديث منزلت. 

أنسيتم قول رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) يوم غديرخم: من كنت مولاه فعلي مولاه 
و قوله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): انت مني بمنزلة هارون من موسي (علیه السّلام) . 
حضرت فاطمه معصومه(سلام لله علیها) به نقل از حضرت فاطمه زهرا(سلام لله علیها) فرمود: آيا فراموش كرديد سخن رسول خدا را كه در روز غديرخم فرمود: من مولاي هركه هستم، علي هم مولاي او است. و فرمود: تو(علي) براي من مانند هارون براي موسي هستي. 

3ـ دوست داران علي(علیه السّلام) 

حضرت فاطمه معصومه(سلام لله علیها) از فاطمه زهرا(سلام لله علیها) روايت مي‌كند كه: پدرم رسول خدا فرمود: شبي كه مرا به آسمان ـ معراج ـ بردند، داخل بهشت شدم. در آنجا خانه‌اي از دُرّ سفيد ديدم كه وسط آن خالي بود. آن خانه دري داشت كه با دُر و ياقوت مزين شده روي آن پرده‌اي بود. وقتي سرم را بلند كردم ديدم بر بالاي آن نوشته‌اند: «لااله الاالله محمد رسول الله علي ولي القوم» خدايي را جز الله نيست، محمد فرستاده خدا و علي سرپرست قوم (مسلمانان) است. و به روي پرده نوشته بودند: 
بخٍ بخٍ من مثلُ شيعة عليٍّ! 
به به چه كسي همسنگ شيعه علي (علیه السّلام) است! 
وقتي داخل خانه شدم، قصري ديدم كه از عقيق سرخ بود و وسط آن خالي بود. اين خانه نيز دري داشت كه پرده‌اي مزين به زبرجد سبز بر آن آويخته بودند. وقتي سربلند كردم ديدم بر فرازش نوشته‌اند: 
محمد رسول الله علي وصي المصطفي، محمد فرستاده خدا و علي جانشين مصطفي (پيامبر) است. و بر روي پرده نوشته بودند: بشّر شيعة‌عليٍ بطيب المولد: شيعيان علي را به پاكزادي بشارت بده. 
وقتي داخل شدم با قصري ديگر رو برو شدم كه از زمرد سبز بود و زيباتر از آن را هرگز نديده بودم. دري از ياقوت قرمز داشت كه با انواع لؤلؤها تزيين شده بود و بر فراز پرده‌اي كه بر او نوشته بودند: 
«شيعة عليٍّ هم الفائزون»، شيعيان علي رستگارانند. 
گفتم: اي دوست من جبرييل! اين كاخ از آن كيست؟ جواب داد: «يا محمد لابن عمّك و وصيّك علي بن ابي‌طالب (علیه السّلام) يحشرالناس كلهم يوم القيامة حفاة عراةً الا شيعةُ عليٍ و يدعي الناس باسماء امهاتهم ما خلا شيعة علي فانهم يدعون باسما آبائهم» 
يا محمد اين خانه از آن پسر عمو و جانشين تو، علي بن ابي طالب است كه هركس در روز قيامت عريان محشور شود، جز شيعيان علي و همه با نام مادر خطاب شوند اما شيعيان علي را با نام پدر صدا مي‌زنند.» 
از جبرييل در باره راز آن پرسيدم گفت: «لانهم احبُّوا عليّاً خطاب مولدهم» چون علي را دوست داشتند، ولادتشان از راه حلال صورت گرفت. 

4ـ شهادت براي دوستان آل محمد 

«الا من مات علي حب آل محمد مات شهيداً» 
فاطمه زهرا(سلام لله علیها) به نقل از پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: 
بدانيد، آن كه با محبت آل محمد بميرد، شهيد از دنيا رفته است. 

5ـ طهارت امام حسين(علیه السّلام) 

لما سقط الحسين من بطن امه و كنت ولّيتُها قال النبي (صلّی الله علیه و آله و سلّم): يا عمةَ هلُميّ اليّ اِبني فقلتُ يا رسول الله انّا لم نُنَضلّفهُ بعدُ. فقال: يا عمه انتِ تُنظّفه ان الله تبارك و تعالي قد نظفه و طهّرهُ. 
به نقل از صفيه فرمود: آنگاه كه امام حسين از مادر متولد شد من پرستارش بودم. پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اي عمه فرزندم را بياور. گفتم: يا رسول الله ما او را پاك نكرده‌ايم، فرمود: اي عمه تو مي‌خواهي او را پاك كني، خداوند او را پاكيزه و مطهر كرده است. 
6ـ حضرت معصومه (سلام لله علیها) وقتي در ساوه مريض شد، به همراهانش فرمود: مرا به قم ببريد زيرا از پدرم [موسي الكاظم(علیه السّلام) [شنيدم كه فرمود: قم مركز شيعيان ما است. 
آنچه از اين احاديث به دست مي‌آيد لزوم پرداختن به اهل بيت و مخصوصاً بيان جايگاه علي(علیه السّلام) در آن برهه از تاريخ بوده است. چه محتواي اين احاديث در باره قدر و منزلت اهل بيت(علیهم السّلام) است و نشان مي‌دهد حضرت معصومه(سلام لله علیها) با شناساندن مقام اميرمؤمنان(علیه السّلام) از زبان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مي‌خواهد جامعه آن عصر را به جريان اسلام راستين و تشيع سوق دهد. 

شفيعه 

يكي ديگر از فضايلي كه حضرت معصومه(سلام لله علیها) به آن دست يافت، مقام شفاعت است. روايتي كه امام صادق(علیه السّلام) قبل از تولد حضرت معصومه(سلام لله علیها) بيان فرمود دليل اين بدانيد بهشت هشت در دارد كه سه در به سوي قم است. بانوي از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسي در آنجا رحلت مي‌كند و با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مي‌شوند. 
پدر بزرگوار آيت الله العظمي مرعشي نجفي در عالم رؤيا ديد كه به محضر امام معصوم رسيده است. امام به ايشان فرمود :

عليك بكريمة‌اهل‌البيت 

مقام است. حضرت فرمود: «الا و انّ قم الكوفةُ الصغيرة الا انّ للجنة ثمانية ابوابٍ ثلاثةٌ منها الي قم تقبض فيها امراةٌ من ولدي اسمها فاطمة بنت موسي تدخل بشفاعتها شيعتي الجنة باجمعهم.» 
آگاه باشيد كه قم «كوفه كوچك»است. بدانيد بهشت هشت در دارد كه سه در به سوي قم است. بانويي از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسي در آنجا رحلت مي‌كند و با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مي‌شوند. 
از اين روايت علاوه بر اثبات مقام شفاعت حضرت معصومه(سلام لله علیها) فراگير بودن آن نيز روشن مي‌شود. 
به اعتقاد شيعيان، شفاعت يكي از ضروريات مذهب است و آنان كه به مراتب عالي انساني دست مي‌يابند، مي‌توانند در قيامت مؤمنان گناهكار را با شرايط خاص شفاعت كنند و پشتوانه اين اعتقاد آيات قرآن و روايات ائمه معصومين است. 
رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالاترين جايگاه شفاعت را در قيامت برعهده دارد و قرآن كريم از آن به عنوان مقام محمود ياد كرده است. اما بعد از رسول اكرم بالاترين جايگاه در شفاعت از آن حضرت زهرا(سلام لله علیها) و حضرت فاطمه معصومه (سلام لله علیها) است. به هنگام ازدواج حضرت فاطمه(سلام لله علیها) جبرييل پارچه‌اي آورد كه بر آن نوشته شده بود: خداوند مهريه فاطمه را شفاعت گنهكاران امت محمد قرار داد.حضرت فاطمه(سلام لله علیها) نيز به هنگام شهادت وصيت كرد تا آن پارچه را در كفن او قرار دهند و فرمود: وقتي روز قيامت شود، اين سند شفاعت را به دست گرفته، گناهكاران امت پدرم را شفاعت خواهم كرد. بعد از ائمه معصومين هيچ يك از اولياءِ الهي مقام شفاعتي چون فاطمه (سلام لله علیها) را ندارد و در گستردگي مقام شفاعت وي همان بس كه امام صادق(علیه السّلام) فرمود: با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت خواهند شد. علاوه بر آن در متن زيارتنامه حضرت معصومه (سلام لله علیها) نيز كه داراي سند و به عبارت ديگر روايت از امام رضا(علیه السّلام) است نيز همين مقام (شفاعت) وي توجه ما را به خود جلب مي‌كند. آنجا كه مي‌خوانيم «يا فاطمه اشفعي لي في الجنة فان لك عندالله شأناً من الشأن اي فاطمه ما را در بهشت شفاعت كن. 
مويد سوم روايات فراواني است كه ثواب زيارت اين بانوي شفيعه را بهشت قرار داده‌اند كه بي گمان مي‌توان گفت شفاعت اين بانوي گرانقدر براي زائران عارف خود زمينه بهشتي شدن آنها را فراهم خواهد ساخت از جمله آن روايات را مي‌خوانيم: 
1ـ علامه مجلسي در بحار الانوار مي‌نويسد: امام رضا(علیه السّلام) فرمود: «من زارها فله الجنة»، هركس او را زيارت كند بهشت براي او است. و فرمود «من زارالمعصومه بقم كمن زارني» و فرمود: «من زارها عارفاً بحقه فله الجنة» 
2ـ امام جواد(علیه السّلام) فرمود: «من زارقبر عمتي بقم فله الجنة» آنكه قبر عمه‌ام در قم را زيارت كند بهشت براي او است. 
3ـ امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «ان زيارتها تعادل الجنة» زيارت او همسنگ بهشت است. و فرمود: من زارهاوجبت له الجنة، آنكه او را زيارت كند، بهشت براي او واجب مي‌شود. 
محدث قمي روياي صادقه‌اي ديده است كه جايگاه بلند شفاعت حضرت معصومه را نشان مي‌دهد. وي كه در تيمچه بزرگ قم به مناسبت ايام فاطميه بر فراز منبر رفته بود فرمود: شبي ميرزاي قمي را در عالم رؤيا ديدم از او پرسيدم: آيا شفاعت اهل قم به دست حضرت معصومه(سلام لله علیها) است؟ او قيافه‌اش را درهم كشيد و فرمود: شفاعت اهل قم با من است. شفاعت عالم با حضرت معصومه(سلام لله علیها) است. 

معصومه 

از ديگر مراتبي كه فاطمه معصومه (سلام لله علیها) به آن دست يافت مقام عصمت بود. تا آنجا كه يكي از القاب وي به اين ويژگي‌اش اختصاص يافت. بر اساس روايتي كه محمد تقي خان سپهر (متوفي1297 ه•• ق) در ناسخ التواريخ از امام رضا(علیه السّلام) نقل كرده است. امام رضا(علیه السّلام) به اعتقاد شيعيان، شفاعت يكي از ضروريات مذهب است و آنان كه به مراتب عالي انساني دست مي‌يابند، مي‌توانند در قيامت مؤمنان گناهكار را با شرايط خاص شفاعت كنند و پشتوانه اين اعتقاد آيات قرآن و روايات ائمه معصومين است. 
ضمن حديثي لقب معصومه را در باره حضرت فاطمه به كار برد و فرمود:« من زارالمعصومة بقم كمن زارني» آنكه معصومه را در قم زيارت كند گويا مرا زيارت كرده است. ذبيح ا... محلاتي نيز در رياحين الشريعه همين روايت را به نقل از كاملا الزيارات‌نقل كرده است و به اين ترتيب نوعي از مقام عصمت را براي وي ثابت كرده‌اند. اما اصل مقام عصمت بر اساس اجماع شيعه به تمام پيامبران و امامان و فرشتگان تعلق دارد و آنان از هرگناه و خطا عمداً يا سهواً به دور هستند. بالاترين نوع عصمت (دوري از گناه كبيره و صغيره و دوري از ترك اولي) به پيامبر، فاطمه زهرا و امامان تعلق دارد، و در مراتب ديگر، اوليا ديگر الهي مانند حضرت زينب، حضرت ابوالفضل و فاطمه معصومه(سلام لله علیها) و... قرار دارند. 

كريمه 

اين مقام براي حضرت فاطمه معصومه(سلام لله علیها) آنچنان شهرتي يافته است كه عموم محققان و محدثان از وي به نام فاطمه معصومه ياد مي‌كنند. محدث قمي هنگام بحث از دختران موسي بن جعفر(علیه السّلام) مي‌نويسد:... برحسب آنچه به ما رسيده، افضل آنها سيده جليله معظمه فاطمه بنت امام موسي (علیه السّلام) معروف به حضرت معصومه است. علامه شيخ محمد تقي شوشتري نيز از حضرت به نام معصومه ياد مي‌كند و مي‌نويسد: در ميان فرزندان امام كاظم (علیه السّلام) با آن همه كثرتشان بعد از امام رضا(علیه السّلام) كشي همسنگ حضرت معصومه (سلام لله علیها) نبود. 
رؤياي صادقه‌اي كه پدر بزرگوار آيت الله العظمي مرعشي نجفي ديده‌اند نيز در تأييد همين مقام است. وي كه سيد محمد مرعشي نام داشت و از نسابه‌هاي گرانقدر بود، علاقه داشت به هر صورت ممكن قبر شريف حضرت فاطمه زهرا(سلام لله علیها) را بداند. براي اين كار ختم مجربي را انتخاب و چهل شب آن را خواند.شب چهلم در عالم رؤيا ديد كه به محضر امام معصوم (امام باقر يا صادق (علیه السّلام)) رسيده است. امام به ايشان فرمود:
(عليك بكريمة‌اهل البيت)برتو باد كه به كريمه اهل بيت تمسك بجويي.
وي كه تصور كرده بود منظور حضرت، فاطمه زهرا(سلام لله علیها) است، مي‌گويد، بله من نيز مي‌خواهم قبر شريف حضرت زهرا را بدانم تا بتوانم زيارت كنم كه امام مي‌فرمايد: منظور من قبر شريف حضرت معصومه (سلام لله علیها) در قم است. و آنگاه فرمود: به جهت مصالحي خداوند اراده فرمود محل قبر شريف حضرت زهرا(سلام لله علیها) مخفي باشد لذا قبر حضرت معصومه را تجليگاه قبر شريف حضرت زهرا(سلام لله علیها) قرار داد.
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: آيينه رضوي
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 17 / 5 / 1395

سرت را به شيشه پنجره تكيه داده‌اي. ماشين هرلحظه به شهر نزديك‌ترمي‌شود، دلت هواي او را كرده بود كه پا در سفر گذاشتي. از بلنداي جاده به شهر خيره مي‌شوي نگاهت از روي ساختمان‌ها مي‌گذرد. چشمان تشنه‌ات در التهاب عطش مي‌سوزند. چيزي را مي‌كاوند كه خود نمي‌داني. در تابش نور آفتاب تشعشع خيره‌كننده «گنبد طلايي» حرمش چشمانت را به آتش مي‌كشد. نگاه تشنه‌ات بر روي گنبد قفل مي‌شود، مي‌ماند. گويي به آنچه مي‌طلبيده رسيده است... 

مطاف ملائكه الله 
 

جذبه محبت كريمه، امان فكر كردن به غير را از تو گرفته است. توان ايستادن نداري، تا لحظه‌اي ديگر بر دروازه حرمش خواهي بود. بيقرار، بيخود از خود، دل هواي پرواز مي‌كند، بي‌تاب از ماندن. چشم‌ها بهانة باريدن مي‌گيرند. زبان زمزمه نيايش پيدا مي‌كند و دست‌هايت تشنة قنوت دعا مي‌شوند. ضرباهنگ قلبت با پايت درهم مي‌آميزد، كسي تو را به خود مي‌خواند... 

اذن دخول 
 

بر آستان در كه پا مي‌گذاري بي‌اختيار دلت مي‌لرزد. حس مي‌كني در دريايي از نور غوطه‌ور شده‌اي. «صحن و سراي» باصفايش روح تو را سرشار از لطافت و مهر مي‌كند. «كبوتران حرم» اين ساكنان هميشگي دسته‌دسته بر گرد حرم طواف مي‌كنند و به او سلام مي‌دهند. دست بر سينه مي‌گذاري، صداي هق‌هق قلبت را مي‌شنوي. و بي‌اختيار اشك ورود به حرمش را از خدا و پيامبر و ملائكة الله و خود كريمه مي‌طلبي، چرا كه ورود به اين مكان مقدس بي‌اجازه نشايد. ديگر تاب ايستادن نداري، وارد مي‌شوي و خود را در جاري آب حرمش تطهير مي‌كني... 

ضريح، لحظه‌اي تا بي‌نهايت... 
 

كفش‌هايت را كه به «كفش داري» مي‌سپاري ديگر خودت نيستي كه پيش مي‌روي. اكنون لبريز از شور و عطشي. تشنه‌اي هستي كه هرلحظه به آب نزديكتر مي‌شود. اما تو هرچه از درياي عشق اهل‌بيت بنوشي تشنه‌تر خواهي شد. نگاهت بر روي «ضريح» قفل مي‌شود. دل و ديده از اختيار بيرون مي‌رود و بر زبانت جاري مي‌شود: السلام‌عليك يا بنت رسول‌الله(ص)... 
بي‌اختيار به ‌طرف ضريح كشيده مي‌شوي. شرمنده و خجل از اعمالت اما اميدوار به «شفاعتش» پا پيش مي‌گذاري. فرياد در حنجره‌ات خشكيده و غمي غريب روي دلت سنگيني مي‌كند. نفست بند آمده است. دستت را به پنجره ضريح گره مي‌زني. جاذبه‌اش تو را به نزديك‌تر مي‌خواند. پيشاني‌ات كه سردي ضريح را مي‌چشد داغ دلت آرام از جا كنده مي‌شود. هرچه بلدي زمزمه مي‌كني به تمام اولياء متوسل مي‌شوي آنها را شفيع مي آوري و زبانت با تك‌تك واژه‌ها زيارتنامه معاشقه مي‌كند و دلت ناگفته‌هايش را بيرون مي‌ريزد. آتشفشان چشمانت مي‌جوشد و سيلاب اشك به پهناي صورتت مي‌دود حس مي‌كني كه پوستة قلبت ترك برداشته است در امتداد اين لحظه‌هاي سرخ و سبز احساس غريب اما خوش به تو دست مي‌دهد. دوست داري كه سال‌ها در همين‌لحظه بماني و اين لحظه به بي‌نهايت متصل شود... 

كريمه، كوثر كوير... 
 

و معصومه معصومه است. فاطمه، كريمه اهل‌بيت، كوثر كوير و قبلة همة دل‌هاي شيفته ولايت، آشناي دور و نزديك و بزرگ و كوچك. دختر هفتمين و خواهر هشتمين خورشيد ولايت، زيارتش بهانه نمي‌خواهد كه حرمش خانة محبان است و حريمش كعبة عاشقان. و عشق عشق است مسلماني و زنديقي نيست. آنان كه هر روز جرعه‌جرعه «اكسير ولايت» را از جام مشبك‌هاي ضريحش مي‌نوشند دوري او را نمي‌توانند تحمل كنند در جوارش سكنا مي‌گزينند تا جان‌هاي عطشناك و كويري خود را از محبت او سيراب كنند. خدا كند قدر اين بانو را بدانيم. 
منبع: قدر شماره: 23

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 16 / 5 / 1395

در زمينه مقام حضرت معصومه عليهاالسلام در بين علما گفتهها فراوان است که به صورت فهرستوار به نمونه‌هايي اشاره مي‌کنيم:
1
ـ صدرالمتألهين شيرازي: هر گاه شبهه‌اي برايم پيش مي‌آمد کنار قبر حضرت معصومه عليهاالسلام در قم (از کهک) مي‌آمدم و از آن حضرت استمداد مي‌کردم و شبهه فلسفي من حل مي‌شد.(1)
2
ـ شيخ عباس قمي: افضل دختران حضرت موسي بن جعفر سيده جليله معظمه فاطمه بنت امام موسي بن جعفر(عليهماالسلام) معروفه به حضرت معصومه است که مزارش در بلده طيّبه قم است.(2)
3
ـ آية‌ الله بروجردي: شاه وقت عربستان از آية ‌الله بروجردي درخواست ملاقات مي‌کند، ايشان درخواست ملاقات را رد مي‌کند و مي‌فرمايد: اين شخص اگر قم بيايد به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام نرود توهين به آن حضرت خواهد شد و من تحمّل آن را ندارم به هيچ وجه.(3)
4
ـ آية الله اراکي: نامبرده در مقدّمه حاشيه «دُررالاصول» مي‌نويسد: «هر چند به خاطر کمي استعداد و اندک بودن وقت، من شايسته اين کار (نوشتن حاشيه) نبودم ولي با تکيه به توجّه حضرت فاطمه (عليهاالسلام) اين کار را در جوار اين بقعه منوره و با توسّل به لطف و عنايت آن بزرگوار انجام دادم... .»(4)
5
ـ آية ‌الله مرعشي: معظم له هنوز در قيد حيات بود، فرمود: تا کنون شصت سال است که هر روز من اولين زائر حضرتم.(5)
6
ـ علامه طباطبائي(ره): هنگام روزه پيش از افطار به حرم ملکوتي کريمه اهل بيت حضرت معصومه مشرف مي‌شد و با بوسه بر مزار آن بانوي بزرگ عالم اسلام روزه خود را مي‌گشود.(6)
7
ـ آية ‌الله گلپايگاني: طلاب عزيز بر شماست که قصد را خالص کنيد و ارتباط مداوم خود را با ائمه اطهار عليهم السلام مخصوصاً حضرت صاحب و مولايم حضرت ولي ‌عصر(عج) تداوم بخشيد و کثرت تلاوت قرآن کريم و ادعيه صالحه و عرض اخلاص و ادب به دُخت حضرت موسي بن جعفر(عليهماالسلام) و اينها همه رمز موفقيّت و توفيق در راه ادامه تحصيل ما است.(7)
حسن ختام را اشعاري از آية‌ الله صافي گلپايگاني قرار مي‌دهيم:
اين بارگه که خاک درش مشک ازفر است 
بويش چو بوي خلد برين روحپرور است 
درا الشفا و عقدهگشا و فرح فزاست
باب امان ز محنت فرداي محشر است 
طور حضور و مطلع نور و مطاف حور
آرامگاه دختر موسي بن جعفر است 
خاتون دين پناه که برهان عزّتش
هر صبح و شام صيحه الله اکبر است 
هر کس دري به خانه و راهي گزيده است
چشم اميد لطفي صافي بر اين در است 

پي نوشت

1- حسين مظاهري، جهاد با نفس، ج 4، ص 185.
2- منتهي الآمال، ص 844.
3- مجله حوزه، شماره 43.
4- بارگاه معصومه، همان، ص 110.
5- همان، ص 119، فروغي از کوثر، ص 55.
6- جواد محدثي، پيام زن، ص 17، شماره 11، بهمن 71.
7- وصيت نامه آية‌الله گلپايگاني، ص 2.

منبع:پاسدار اسلام، آذر 1385، شماره 300
/
س

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 16 / 5 / 1395

چرايي ازدواج نکردن دختري که از انسان بهشت مي سازد
 
بانويي بودند 28 ساله که به فرمان برادر خود به ايران آمدند و ميانه راه، در شهر قم رحلت کردند. مجرد بودند و روايت است بهشت نصيب کسي است که ايشان را زيارت کند. اين مطالب را درباره حضرت فاطمه معصومه (س) مي دانيم اما اغلب برايمان محل سوال است که چرا ايشان مجرد بودند؛ آن هم با عرف و فرهنگ اعراب در آن روزگار و اينکه هيچ کس از اهل پيامبر (ص) به زندگي طبق سنت ايشان نزديک تر نيست. مگر نه اينکه پيامبر (ص) فرمودند ازدواج سنت من است. خيلي ها از چرايي اين قضيه بي اطلاع هستند يا در پاسخ تنها به اين روايت بسنده مي کنند که ايشان شخصيتي والا داشتند و کسي همسنگ ايشان براي ازدواج وجود نداشته است. براي بررسي اين موضوع پاي سخنان حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد حسن مخبر، محقق و پژوهشگر حوزه دين؛ فروغ نيلچي زاده، کارشناس ارشد فلسفه و حکمت از مدرسه عالي شهيد مطهري و مريم معين الاسلام، استاد حوزه و دانشگاه و همچنين مولف و محقق در مسائل زنان و مسائل تربيتي و مهدويت نشستيم. همچنين به اين مساله هم پرداخته شد که شهر قم به دليل وجود بارگاه حضرت معصومه (س) داراي عظمت است، يا شرف اين مکان باعث شد که تقدير ايشان دفن شدن در اين شهر باشد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 16 / 5 / 1395


نزديك تر از اسم اعظم

وجود مبارك امام عسكري فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم اقرب الي اسم الله الاعظم من سواد العين الي بياضها(1). يعني اگر اسم اعظمي شنيده ايد، كلمه طيبه بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم، نزديكتر از سياهي چشم به سفيدي چشم است. وقتي گفتند نزديكتر، نظير دني فتدلي. فكان قاب قوسين اوادني(2)، يعني لفظ رسا نيست. آنقدر اين كلمه طيبه به اسم اعظم نزديك است كه در فضاي مردمك چشم، سياهي به سفيدي نزديك است. اين يك سخن كساني كه راهيان اين راهند، مي گويند: مومن خالص با «بسم الله الرحمن الرحيم» كاري مي كند كه ذات اقدس اله با «كن» همان كار را انجام مي دهد. 
يعني اگر كسي عبد محض خداي سبحان شد، به اذن خداي سبحان چونان عيساي مسيح، هم ازگل به صورت پرنده مي سازد به اذن او، و هم در او مي دمد به اذن او، و هم آن طائر پر مي كشد به اذن او. 
تنفخ فيها فتكون طيراً باذني و اذا تخلق من الطين كهيئه الطير باذني، فتنفخ فيها باذني فتكون طيراً باذني(3). به اذن خدا، مرده را زنده مي كند؛ تحي الموتي باذني (4). به اذن خدا پرنده مي آفريند، باذني. به اذن خدا كار نفخت فيه من روحي (5) را انجام مي دهند. مانند آن. لذا گفتند: بسم الله الرحمن الرحيم از عبد محض، به منزله كن از ذات اقدس اله است. يعني همان كار را خليفه خدا به اذن خدا انجام مي دهد. اين مطلب دوم. 
مطلب بعدي آن است كه ذات اقدس اله درباره كار اين ذوات قدسي نهايت حرمت را رعايت مي كند و مهم ترين آيات قرآن را درباره سيره و سنت اهل بيت نازل مي كند. راز نزول برجسته ترين آيات درباره كارهاي اين ذوات مقدس چيست؟ اينها مگر چه كردند و چه مي كنند؟

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 15 / 5 / 1395

برای ریحانه (رهنمودهایی برای دختران جوان )





ویژگی های دختران شایسته

در هر جامعه ای تعریف خاصی از خوبی و بدی می شود
و معیارهای ویژه ای برای شایستگی مطرح است:

1.با خود و دیگران به نوی، سازگاری نسبی داشته باشد
(البته با حفظ حریم و حرکت در مدار خود و عدم اجازه سوء استفاده دیگران از او).

2.به مسئولیت و وظایف شرعی و اجتماعی خود
آشنا باشد و آنها را رعایت کند.

3.احساسات و عواطف خود را به خوبی هدایت نموده،
تعادل نیروهای احساسی و عقلانی خود را حفظ کند
و اجازه سوء استفاده از احساساتش را، به دیگران ندهد.

4.در روابط عاطفی با دوستان و همسالان هم جنس خود،
به دوستی های افراطی کشیده نشود.

5.گریز از نامحرم و حفظ حریم در
رفت و آمدهای خانوادگی با خویشاوندان و...

خلاصه، دختر شایسته کسی است:
که بلند نظر، ثابت قدم، خودساخته، عفیف، باحیا و خوش اخلاق باشد.



ویژگی های دختران ناشایسته

آنچه می توان از میان کتاب های مختلف و فرهنگ جامعه درباره 
ویژگی ها و خصوصیات دختران ناشایسته بیرون آورد، عبارتند از:
1.ضعف ایمان، اخلاق و معنویت.

2.حسادت به دوستان و همسالان.

3.ظاهر بین و دهن بین بودن و بدون فکر و تأمل تحت تأثیر هر سخنی قرار گرفتن.

4.ناسازگری و بداخلاقی و ترش رویی با دوستان و افراد خانواده.

5.دروغ گویی و دوری از صداقت در زندگی شخصی و اجتماعی

6.نسنجیده گویی.

7.خودپسندی، خودخواهی، غرور، تکبر و خودرایی

8.بی حیایی، بی عفتی، بی مسئولیتی و بی ارادگی

9.پرحرفی، پروریی، پرخوری و پر خوابی




روابط دختران با والدین


باید به خاطر داشته باشید که والیدن شما، معصوم نیستند. 
بنابراین، هم دارای صفات برجسته و نیک و هم دارای نقاط ضعف اند.

حال، اگر نقاط ضعف آن ها در ارتباط با کار شما 
و یا در طرز رفتارشان با شما آشکار شود، بهتر است 
با واقع بینی با آنان برخورد کنید، و این نقص را طبیعی بدانید. 

در ضمن خصلت های برجسته و نیک آنان، محبت پاک و بی آلایششان به شما، 
به ویژه مراقبتی که از ابتدای طفولیت تا کنون از شما داشته اند، نادیده نگیرید، 
و همواره از آنان قدردانی کنید.

به هر حال، در جامعه، امکانات زندگی و تحصیل برای همه 
یکنواخت و یکسان نیست و بعضی از والدین به این مسائل آگاه نیستند
و یا آموزش لازم را در این باره ندیده اند و با مشکلات جوانان آشنا نیستند 
و به رفتار و کردار صحیح، آگاهی ندارند.

از طرفی باید باید با کمال میل و رغبت از راهنمایی ها 
و اندرزهای دلسوزانه و مفید آنان که حاصل چندین سال
تجربه و گذران عمر است، بهره گیرد و در مواقعی که 
احیاناً‌با شما برخوردی تند می کنند، 
چشم پوشی نمایید و از خود، خونسردی نشان دهید. 

اگر لغزشی دارند، محترمانه و به طور غیرمستقیم به آنان گوشزد نمایید. 
(هم چنین شما) دختران جوان، باید در زمینه های مختلف با مادرتان مشورت کنید
و از تجربیات مفید آنان بهره جویید. هرگز نگذارید که والدین از شما آزرده شوند. 

چرا که در قران مجید سفارش های بسیار درباره ی احترام به پدر و مادر شده است. 
حتی در برخوردها از گفتن کوچک ترین سخن نامناسب مانند «اف»1 
که حاکی از تنفر و دلتنگی از آنان است، به شدت نهی گردیده است.

1 . «فلا تقل لها افّ و لا تنهر هما و قل لهما قولاً کریماً» اسرا/23.





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی