تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3940
بازدید دیروز : 16982
بازدید هفته : 354779
بازدید ماه : 3940
بازدید کل : 11068815
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 22 / 1 / 1396

 














یا ایُهَا النّاس اِنّا خَلَقناكُم مِن ذَكَرٍ وَ اُنثى(1)؛
اى مـردم مـا شـمـا را از یـك مـرد و زن آفـریـدیم، پس همه
انسان‎هانژادها، قبیله‎ها با هم برابرند.


رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله) با همه به گونه‎اى مساوى برخورد مى‎كرد.

اما خـلیـفـه اول و خـلیـفـه دوم و خـلیـفـه سـوم بـه سـنـّت رسـول خـدا(صلى الله علیه و آله)
عمل نكردند، و انواع تبعیضات در تقسیم مدیریت‎ها، و توزیع بیت المال
صورت گرفت كه قابل چشم‎پوشى نبود.

خـلیـفـه اول، حتى به بزرگان انصار در لشگرهاى خود مقام فرماندهى نمى‎داد
و تنها ثابت بن قیس را با اصرار و اجبار به كار گماشت كه انصار اعتراض كردند.(2)

و خلیفه دوم و سوم، آنقدر در زنده شدن
روح نژادپرستى، افراط كردند كه همه
زبان به اعتراض گشودند. در این سال‎ها عرب خود را بر غیر عرب برترى مى‎داد.

بنى امیه همه مراكز كلیدى كشور را در زمان خلیفه دوم و به خصوص در زمان
خلیفه سوم در دسـت گـرفـتـنـد و یـك نـظـام طـبـقـاتـى جـاهـلى به وجود آوردند
كه شباهتى با جامعه رسول خدا(صلى الله علیه و آله) نداشت .

حـضـرت امـیـرالمـؤمـنین على(علیه‎السلام) یكى از
اهدافش، شكستن بافت طبقاتى ظالمانه موجود جامعه بود.

موجودى بیت المال را مساوى تقسیم كرد، كه اعتراض امتیاز خواهان بلند شد.




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 21 / 1 / 1396



 



2- دستهايم رو به خداست !!


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
وقتى حضرت امير (عليه السلام ) بدنيا آمد،
فاطمه بنت اسد همانند ساير نوزادان على (عليه السلام ) را قنداق مى كرد و دستهاى آن حضرت را در قنداق مى بست .
اما بعد از اينكه فاطمه به سراغ على (عليه السلام ) مى آمد، مشاهده مى كرد دستهاى آن حضرت بيرون از قنداق است و پارچه ها هم پاره شده است ، فاطمه بنت اسد دو پارچه مصرى محكم آورد دستهاى آن حضرت را محكم تر از قبل بست و آنگاه حضرت را در گهواره خود گذاشت ، حضرت امير (عليه السلام ) با تكانى ،
مجدد دستمال ها را پاره كرد و دست خود را از قنداق بيرون آورد، مجدد فاطمه بنت اسد با سه پارچه محكم دست هاى حضرت را مى بندد، اجمالا تا هفت بار و هفت پارچه بر روى هم ، دست هاى حضرت را در قنداق مى بندد باز حضرت دستان خود را باز مى نمايد. آنگاه حضرت على (عليه السلام ) به مادر خود مى فرمايد.


مادر دست مرا رها كن ،
دست على بايد باز باشد كه به درگاه خدا دراز كند (8)
 









موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 21 / 1 / 1396

 

آیا عبادت علي (ع) بالاتر از عبادت ثقلين است ؟!






آیا عبادت علي (ع) بالاتر از عبادت ثقلين است ؟!


شبهه :

چگونه عبادت علي ابن ابيطالب از عبادت ثقلين بالاتر است در حاليکه اين جنگها و خدمات او در عملکرد خلفاء نيز وجود دارد .

پاسخ :

در پاسخ ابتدا باید مشخص کنیم منظور از « عبادت امام علي - عليه السلام - بالاتر از عبادت ثقلين است » چه مي باشد ؟
اگر منظور از عبادت علي - عليه السلام - نمازها و روزه ها و بقيه ي اعمال عبادي آن حضرت باشد با اينکه علي - عليه السلام - اولين کسي بود که به پيامبر ايمان آورد و مسلمان شد و اولين کسي بود که با پيامبر - صلي الله عليه و آله - نماز خواند (1) و ايمان علي - عليه السلام - به اعلي مرتبه اي از ايمان قرار داشت خدا و پيامبر - صلي الله عليه و آله - را خيلي دوست مي داشت ، خدا و رسولش هم او را دوست داشت (2) و با اينکه علي - عليه السلام - تمام وجودش را وقف دين اسلام کرده بود و در عبادت ، در پيشگاه خداوند لحظه اي غفلت نمي کرد و عابد و زاهد وارسته ي زمان خود بود و مقام عظمايي داشت ، با اين همه کلام و روايتي از پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - به ما نرسيده است ( نه از طريق اهل سنت و نه از طريق شيعه ) که پيامبر گفته باشد صرف عبادت روزمره ي علي - عليه السلام - از عبادت جن و انس حتي از عبادت انبياء و از عبادت شخص رسول گرامي اسلام - صلي الله عليه و آله - بالاتر باشد و هيچ کسي از شيعه و سني گمان نمي رود که به اين معنا معتقد باشند .

در حاليکه چنين روايتي که صرفا براي عبادت علي - عليه السلام - اين فضيلت را ذکر کرده باشند در هيچ کتاب و منبعي ديده نشده است .

اما اگر منظور پرسشگر حديث معروفي باشد که در جنگ خندق از پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله - درباره ي علي - عليه السلام - صادر گرديده که آن حضرت فرمود : « ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين » (3) با مطالعه و بررسي جنگ احزاب (خندق) کاملا موضوع روشن مي گردد .

ما براي روشن شدن موضوع در دو محور بحث مي کنيم :


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 21 / 1 / 1396


هشدار

راه تاویل و باطن قرآن، برای همگان باز نیست و چون صراط مستقیمی است که از شمشیر باریک‏تر و از مو نازک‏تر است. راه باطن، از طریق ظاهر قرآن می‏گذرد و از زبان راسخان در علم و مطهرون اعتبار می‏یابد، چنان نیست که هرکس هر چه دل تنگش بخواهد بگوید و به حساب باطن و تاویل قرآن واریز کند، در جایی که به اتفاق و اجماع مسلمانان، تفسیر به رای و تحریف معنوی قرآن ممنوع است، نمی‏توان هر ادعایی را تفسیر باطن وانمود، نمود و آنچه دستاویز برخی فرقه‏ها است و به اسم اهل حق یا باطنیه یا نصیریه و... معروف است، تفسیر باطن قرآن نیست.

نمونه ‏ای از تفسیر باطن

«احسان‏»، علی‏ علیه السلام است. از ابن عباس روایت است که: اولین کسی که از زیور بهشت می‏پوشد، حضرت ابراهیم‏ علیه السلام است، به برکت مقام خلت و دوستیش. پس از او حضرت محمدصلی الله علیه وآله است. زیرا او برگزیده و صفوة‏الله است. سپس حضرت علی‏ علیه السلام است و در آیه :
ان‏الله یامر بالعدل و الاحسان (53) »

عدل رسول‏ الله ‏صلی الله علیه وآله و احسان علی‏ علیه السلام است.
و در ادامه آیه:
«والذی جاء بالصدق‏»، رسول الله است «وصدق به‏»، علی‏ علیه السلام است. (54)
علی ‏علیه السلام ‏بزرگ‏ترین آیت ‏الهی

در تفاسیر روایی در زیر برخی آیه ‏ها که از نشانه ‏ها و آیات الهی سخن رفته، مثل آیه شریفه :
«وقال الذین لایعلمون لولا یکلمناالله او تاتینا آیة کذلک قال‏الذین من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم قد بینا الآیات لقوم یوقنون (55) »

آمده است که بزرگترین آیت الهی علی‏ علیه السلام است. و از خود حضرت علی‏ علیه السلام هم روایت‏ شده:
«مالله آیة اکبر منی‏»
برای خداوند آیتی بزرگتر از من نیست. (56)
ابن قولویه در کامل الزیارات از حضرت صادق‏علیه السلام ضمن روایتی نقل می‏کند،
چه آیتی بزرگتر از ما است؟

علی علیه السلام قرآن ناطق

کتاب شریف کافی از حضرت کاظم ‏علیه السلام روایت می‏کند که آیه 2 سوره دخان:
«حم والکتاب المبین‏»
«حم‏» حضرت محمدصلی الله علیه وآله و «الکتاب ‏المبین‏» امیرالمؤمنین‏ علیه السلام است.
در تفسیر قمی نیز زیر آیه بالا از امام باقرعلیه السلام روایت ‏شده:
«الکتاب امیرالمؤمنین‏ علیه السلام ‏است‏» (57)
«الساعة‏» علی علیه السلام است

در تفسیر قمی (ج 2، ص 112) زیر آیه 11، سوره فرقان:
«بل کذبوا بالساعة‏» آمده است، یعنی علی‏ علیه السلام را تکذیب کردند.
اگر صحت این‏گونه احادیث ثابت ‏شود می‏تواند از بابت تفسیر باطن شمرده شود.
«ماء معین‏» امام علیه السلام است

زیر آیه شریفه:
«قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماء معین (58) ».
اگر آب شما فرو رود، چه کسی برای شما آب گوارا می‏آورد؟

روایاتی چند رسیده است که آیه درباره حضرت مهدی‏ علیه السلام و فرو رفتن ماء معین غیبت آن حضرت است.

استاد معرفت - دام عزه- با توضیحات مناسب و نقل دو روایت «ماء معین‏» را به علم امام که همچون آب حیاتبخش است تفسیر کرده و این تفسیر را نوعی گرایش به تفسیر باطن با دلالت فحوای عام دانسته است. مضمون حدیث‏ حضرت باقرعلیه السلام در این جا چنین است:
«اذا فقدتم امامکم فلم تروه فماذا تصنعون‏»
هنگامی که دست‏ شما از دامن امامتان کوتاه شد و او را ندیدید چه می‏کنید؟
حضرت رضاعلیه السلام می‏فرماید:
«ماؤکم: ابوابکم الائمة، و الائمة: ابواب‏الله، فمن یاتیکم بماء معین، ای یاتیکم بعلم الامام‏». (59)
منظور از «ماؤکم‏» امامان، باب‏ های شمایند، و ائمه ابواب خدایند پس جمله «فمن یاتیکم بماء معین‏» یعنی چه کسی علم امام را برای شما می‏آورد. (60)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 21 / 1 / 1396







ده‏ها کتاب در خصوص اهل‏بیت‏ علیهم السلام در قرآن سامان یافته مثل:

تفسیر فرات کوفی; تاویل الآیات‏ الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة; شواهد التنزیل لقواعد التفضیل.سبک همه آن‏ها ذکر احادیث و آثاری است که از پیامبرصلی الله علیه وآله و اهل بیت‏ علیهم السلام یا اصحاب رسیده و دلالت دارد که آیاتی در بیان فضایل اهل بیت‏ علیهم السلام یا مذمت دشمنان است.

گذشته از مبحث فضایل علی‏ علیه السلام در قرآن، بسیاری از مفسران با روش «تفسیر قرآن به حدیث‏» به تفسیر پرداخته و کوشیده‏ا ند هر آیه‏ای را با تکیه بر منابع روایی توضیح دهند که آثار اینان به تفاسیر روایی معروف است، مثل: تفسیر عیاشی; تفسیر ابو حمزه ثمالی; تفسیر نعمانی; نور الثقلین; تفسیر القمی; البرهان; و الدر المنثور.

بعضی دیگر، هم از آثار معصومان و اصحاب و هم از سخنان مفسران عصر نزول قرآن و حضور اهل‏بیت‏علیهم السلام و هم از سایر منابع چون لغت و... بهره برده‏اند و کتاب‏هایشان به تفسیر ماثور شهرت یافته است، از این دست می‏توان: جامع‏البیان طبری; تفسیر ابن کثیر; کنز الدقائق و بحر الغرائب و منهج الصادقین را نام برد

یکی از شیوه‏ های تفسیری که از هنگام تالیف المیزان (34) به بعد رواج و رونق بیشتری یافته «تفسیر قرآن به قرآن است‏». همان گونه که قرآن کریم بیانگر هر چیزی است، روشنگر ابهام‏های خود نیز هست، بلکه محکمترین مصدر برای توضیح قرآن، خود قرآن است. چنان که حضرت علی‏علیه السلام می‏فرماید:
«
کتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ینطق بعضه ببعض، و یشهد بعضه علی بعض...»

کتاب خدا که بدان راه حق را می‏بینید و بدان از حق سخن می‏گویید و بدان حق را می‏شنوید. بعض آن، بعض دیگر را تفسیر کند; و پاره‏ای بر پاره دیگر گواهی دهد. (35)

نمونه ‏ای را در این باره می‏آوریم:

خداوند درباره شب قدر در سوره دخان می‏فرماید:

«
انا انزلناه فی لیلة مبارکة‏»
به راستی که قرآن را در شب پر برکتی نازل کردیم.

در سوره قدر می‏فرماید:
«
انا انزلناه فی لیلة‏القدر»
ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم.

و بالاخره در سوره بقره می‏خوانیم:
«
شهر رمضان الذی انزل فیه‏ القرآن (36) »
ماه رمضانی که قرآن در آن نازل شد.
با کنار هم قرار دادن این سه آیه به دست می‏آید که اولا قرآن کریم در یک شب و ثانیا شب قدر و ثالثا در ماه مبارک رمضان نازل شده و همچنین روشن می‏شود که شب قدر در ماه رمضان است. (37)

حال که با این مقدمه منظور از تفسیر قرآن به قرآن روشن شد، گفتنی است که حجت‏ الاسلام دکتر ولی‏ الله نقی‏ پورفر، سعی کرده با روش تفسیر قرآن به قرآن به بررسی شخصیت اهل بیت‏علیهم السلام در قرآن بپردازد و اثری به همین نام در سال 1377 به اهتمام مرکز آموزش مدیریت دولتی در 374 صفحه وزیری منتشر کند. (38) وی می‏نویسد:

«
این راه، اولی‏ ترین و متقن‏ ترین راه معرفی شان اهل بیت‏ علیهم السلام می‏باشد... همانگونه که قرآن کریم خود حجت قاطع بر آسمانی و خدایی بودن خویش می‏باشد، خود سند یقینی بر اثبات اهل‏بیت ‏علیهم السلام خواهد بود. این روش، با وجود اتقانش، متاسفانه در شان اهل بیت‏ علیهم السلام کمتر مورد استنباط قرار گرفته است; حال آن که - با توجه به روایات- معصومین‏علیهم السلام عملا در موارد بسیاری، با همین روش به اثبات شئون خویش پرداخته‏ اند.

مفسران شیعه در طول تاریخ - به طور پراکنده- از این روش استفاده ‏ها نموده‏ اند... لیکن عمدتا به موارد محدودی از آیات پرداخته شده است که متناسب با کثرت شئون اهل بیت‏ علیهم السلام و عظمت‏ حیرت‏ انگیز آنان نمی‏باشد و تحقیقی بسیار گسترده ‏تر و متقن‏ تری را حداقل با الهام از مجموعه احادیث وارده از طریق فریقین می‏طلبد (39) »



 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 21 / 1 / 1396







اقیانوس عدل




آمدی و کعبه، لحظه های رسیدنت را در آغوش معطرش تجربه کرد.
آمدی و آفتاب در تلألو چشمانت قد کشید.

تو نخستین بشارت خداوندی پس از پیامبر؛ ادامه دهنده جاده ای
که او در طول سال هایی پر مشقت، به سمت یگانه پرستی گشوده بود.

زمزمه های تنهایی ات را نخلستان های کوفه به شهادت می آیند.
اجاق همیشه روشن عدالتت، تا جهان باقی است
دل های آزاده بشریت را گرم خواهد کرد.

نگاهت، تصویر مردانگی و راستی است و کلامت زندگی.
قدم هایت، چشمان خاک را روشن می کند.


غدیر، دریایی است خروشان که از قطره قطره اش
اقیانوسی از عدل و مهربانی زاده می شود.

نهج البلاغه ات را که می گشایم، بارانی از معرفت
سر و روی جانم را شست وشو می دهد.


کمر راست می کنم و غبار هر چه جهل را از خاطرم می زدایم.
رها می شوم از میله های سرد زمستان و بهار تار و پودم
را در خویش می گیرد.

ای عدالت گستر جاویدان!
از تو می گویم که شانه های جوان مردی ات
تسکین دهنده دردهای دردمندان بود؛


از تو که خرابه های محزون کوفه، طنین گام هایت را خوب
می شناختند؛ همان گونه که نخل های شهر، صدای گریه هایت را.

از تو می گویم ای نخستین ایمان آورنده!
«لیلة المبیت»، آوازه شجاعتت را از خاطر نخواهد
برد و تاریخ عرب، روایت پهلوانی ات را.

آمدی و ندای مهرورزی ات
جهان خاموشمان را به تغزل فرا خواند.


معصومه داوود آبادی

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 21 / 1 / 1396






گهواره اقبال

آمدند. فرشتگان به سلام و ستارگان به نیایش و عرض حاجات آمدند.
اینجا گهواره ای می جنبد که در آن «عشق» خوابیده است؛

همان که فردا میان دو سویه شمشیر او تردید نخواهد بود.
گهواره اقبال میان دست های فرشتگان از چه؟
آیا پیش از آنکه زلزالی شود، قیامتی شده است؟

رجب آمد که غبار از کعبه بروبد. تنهایی های محمّد را بدرقه کند
و ذوالفقار را از گوشه عزلت به میدان غیرت بَرَد.

علی، داستان بی تکرار پارسایی است. امروز نه فرزندی از مادری
که عزّت و شجاعت و تقوا و دلدادگی، یکجا از آسمان سر
برآوردند و لختی زمین را مهمان سایه خود کردند.


امروز، نه روزی گم شده میان روزها است، که روزتبدیل تاریخ به یک
لحظه و جان گرفتن همه خوبی ها است.


ای علی! زادْ روز تو را که میلاد من و او و همه مظلومان
خسته جان است، برخود تبریک می گوییم

و این مبارکی را چونان گوهری تابناک، هماره در گنجینه سرمایه های
آسمانی خود نگاه خواهیم داشت.


میلادت مبارک باد!

رضا بابایی

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 21 / 1 / 1396




▐✿▐مولود کعبه ▐✿▐
ویژه نامه ولادت با سعادت مولای متقیان ،‌امیر مومنان،
مولی الموحدین ، اولین مقتدا و پیشوای شیعیان جهان ،
حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام








میلاد مسعود مولود کعبه ، شیر خدا

مولای مومنان ومتقیان ، ترجمان قرآن

امیرمومنان ، کعبه دلها ، حیدر کرار

حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام

برامام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف

ومحبان و شيفتگان حضرتش مبارک باد




کلمه روشن آفریدگار

علی(ع) علی(ع) این است آن کلمه بزرگ اوّلین کلمه
و آخرین معمّای بزرگ خلقت آتش آتشدان وحی و درخت ها
را نگهبان و سایه ها را امیر سایه های انبان بر دوش را و خانه سنگی خداوند را مهمان.



این است آن ساعت فرخنده آن وعده بزرگ آن سه حرفِ گران راز بزرگ
شگفتان خاموشْ ستاره فروزان و در این کلمه مسطور است کلمه های
روشن آفریدگار راهنمای نیکان و عادلان


پس بنگرید آیه روشن را و خداوند بر شما آمرزش آورده است و مَبادتان
نگریستن بی دانایی که نیشخند فرشتگان سخت گِران خواهد بود

و رسول آب می گویدتان بشنوید و گوش گیرید این است سیرابی از
چشمه ازل و تنگ خواهد بودتان بی این پند چمنزار گسترده حیات.



و رسول آب چنین گفت این است آن کلمه بزرگ فرزانگی نوح را مبنا
درخت تشویش ابراهیم را تبر راز عبور موسی از نیل خشمگین کلمه
مسیح بر صلیب شانه های محمّد را میهمان طنین ناقوس اسلام.



و خداوند او را یگانه داشت و بزرگی فرمود در نهایت درجه و فرزانگی
بخشید با توانی بی حد و عدالت داد به میزان شمشیری او را دودلانه
منگرید و بی دانایی که نیشخند یتیمان سخت است


نشناسانِ غریبه و بسیار شبان خواهد گذشت بر شما و بسیار
روزان سخت و سهل سایه شمشیر عدالت بر سر و عطر رأفت
و مهر در مشام بگویید کژ مژان و تنگدلان را تا برچینند

دامن پای افزار تازه کنند به راه تماشای آن کلمه بزرگ و
بنگرند بی فریبی و دروغ که نیشخند فرشتگان بس گران می آید

بزرگ دارید این کلمه بزرگ را و سپاسدار باشید خداوندگار را
که سخت رحمت آورَد بر شما و خداوند خود نیز شگفتْ
معمّای شگفتان است شگفتِ علی(ع) این کلمه بزرگ....

محمّدرضا تقی دخت

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 20 / 1 / 1396

علتهای خیانت زناشویی

بیشتر افراد تجربه مواجهه با خیانت را به شکل یک آسیب تجربه می کنند

 خیانت در افرادی بیشتر دیده می شود که علایق جنسی شدیدتری دارند، ارزش های جنسی سهل گیرانه تری اتخاذ می کنند، رضایت کمتری از شریک زندگی خود دارند و روابط اجتماعی مشترک کمتری با همسر خود دارند.

 بیشتر افراد تجربه مواجهه با خیانت را به شکل یک آسیب یا به اصطلاح تخصصی «تروما» تجربه می کنند. یعنی آسیبی دردناک که از طاقت بیشتر افراد خارج است؛ آسیبی شبیه به زمین لرزه یا مرگ عزیزان در پیش چشمانمان. در این نوشته به دنبال رسیدن به تعریفی از خیانت و انواع آن هستیم. در نهایت به بررسی علل خیانت خواهیم پرداخت.

 خیانت به معنای شکسته شدن یک پیمان است. در اینجا منظور ما به طور خاص پیمان ازدواج است. خیانت در چارچوب پیمان زناشویی، وضعیتی است که به موجب آن، یکی از طرفین رابطه به شکل پنهانی قوانین و هنجارهایی را که ازدواج بر اساس آن بنا شده است، زیر پا می گذارد و با فردی جز همسر خود رابطه ای جنسی یا عاطفی بر قرار می کند.

 

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 20 / 1 / 1396

قهر کردن

فردی که قهر می کند بیش از همه در معرض پیامدهای منفی قهر است

 

بسیار پیش می آید که زن و شوهرهای جوان در دوران نامزدی و در فاصله عقد تا ازدواج به دلایل مختلف بارها با هم قهر می کنند.

این که چرا قهر پیش می آید و چه طور باید از مرحله قهر به آشتی رسید چیزی است که زوج های جوان باید بدانند. اول این که قهر، یک رفتار کودکانه است. این اولین چیزی است که باید درباره قهر بدانیم. پس هر کدام از ما که از این حربه به عنوان یک رفتار دفاعی یا رفتاری برای آزار دادن همسرمان یا به هر نیت دیگری استفاده می کنیم باید بپذیریم که اصلا به عنوان یک فرد عاقل و بالغ ظاهر نشده ایم!

حتی کودکان گاهی پس از قهرهای شدید با دوستانشان پس از چند دقیقه یا چند ساعت آشتی می کنند و دوباره بازی پرنشاط خود را از سر می گیرند، گویی به بی اهمیتی قهر پی می برند اما خیلی از آدم بزرگ ها همچنان در رفتار کودکانه خود باقی می مانند!

 

 

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 20 / 1 / 1396

 مرد دروغگو

اعتماد و صمیمیت در هر رابطه‌ای با میزان صداقت آدم‌ها مرتبط است

اعتماد و صمیمیت در هر رابطه‌ای با میزان صداقت آدم‌ها مرتبط است. راستگویی ارزشمند است و احساس خوبی در رابطه ایجاد می‌کند. ما انتظار داریم در یک رابطه برمبنای اعتماد و راستی هر دو نفر با هم صادق باشند. وقتی یک نفر متوجه شود که دیگری چیزهایی را از او پنهان می‌کند یا راستش را نمی‌گوید و اطلاعاتی از از دسترس او خارج هستند اعتماد به رابطه را از دست می‌دهد و تردیدها آغاز می‌شوند.‏

مطالعات نشان می‌دهند که هر آدم ممکن است در طول روز حداقل یک دروغ کوچک بگوید. دروغ یا پنهان کاری عادت رایجی است. بسیار از این دروغ‌هایی که در زندگی روزمره گفته می‌شوند کوچک و بی ضرر هستند. اما برخی از آدمها هم دروغگوهایی حرفه‌ای هستند و ممکن است با دروغ‌های کوچک اما مکرر یا دروغ‌های بزرگ به دیگران آسیب بزنند. در روابط مشترکی مثل رابطه زناشویی دروغ‌های مکرر خواه بهانه‌ای برای آن وجود داشته باشد یا نه به مرور زمان می‌تواند به رابطه آسیب جدی وارد کند.‏

 

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 19 / 1 / 1396







محبت امام جواد به حضرت فاطمه(سلام الله علیهما)

امام جواد علیه السلام از همان کودکی محبت و علاقه شدیدی به اجداد مطهرش و به خصوص حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
به چند مورد از این دلبستگی و تاثیرش در زندگی پربار او اشاره می‌شود:


امام جواد علیه السلام در خانه فاطمه علیهاالسلام

عبدالله بن زرین می گوید: امام جواد علیه السلام هر روز هنگام ظهر به مسجد پیامبر در مدینه می‌رفت و قبر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را زیارت می‌کرد.
سپس به سوی خانه فاطمه سلام الله علیها بر می‌گشت، کفش را از پای خویش در می آورد و در آنجا به نماز می‌ایستاد.

سفارش امام جواد علیه السلام به طواف برای حضرت زهرا علیهاسلام
موسی بن قاسم می‌گوید: «به امام جواد علیه السلام گفتم: من تصمیم داشتم از طرف شما و پدرتان طواف کنم اما شنیده‌ام که کسی نباید از طرف اوصیاء طواف کند.»
امام جواد علیه السلام فرمود: «نه، هر چه می‌خواهی طواف کن، مانعی ندارد.»
پس از سه سال دوباره به امام جواد علیه السلام عرض کردم:«من برای شما و پدرتان زیاد طواف می‌کردم، ولی بعد تصمیم گرفتم برای همه معصومین طواف کنم.
بنابراین یک روز برای پیامبر خدا طواف می‌کردم، روز بعد برای علی علیه السلام، روز سوم برای امام حسن، روز چهارم برای امام حسین، روز پنجم برای امام سجاد، روز ششم برای امام باقر و روز هفتم برای امام صادق، روز هشتم برای جدّت امام هفتم، روز نهم برای پدر شما امام رضا علیه السلام و روز دهم برای شما. گاهی نیز از طرف مادرتان حضرت فاطمه سلام الله علیها طواف می کنم.»
امام جواد علیه السلام فرمود:«برای مادرمان، فاطمه، زیاد طواف کن، که این برترین کاری است که می‌توانی انجام دهی.
سوگند به خدا، تو با ولایت اینان، دینی را پذیرا گشته‌ای که خداوند جز آن، دینی از بندگانش نمی‌پذیرد.»

فرآوری : زهرا اجلال
بخش عترت و سیره تبیان
منابع:
بحارالانوار، ج 50، ص 101، ح 15.
بحارالانوار، ج 50، ص 59، ح 35.
سایت حوزه
سایت همشهری آنلاین




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 19 / 1 / 1396


از قیاسش خنده آمد خلق را





محمد بن ربّان می‌گوید: مأمون عباسی با لطائف الحیل سعی کرد امام جواد علیه السلام را همانند خودش به دنیا جذب و او را فریفته زرق و برق‌های آن کند اما ناکام ماند تا این که در ماجرای تزویج دخترش، ام‌الفضل، به آن حضرت، صد تن از زیباترین کنیزان را برگزید
، به دست هر یک جامی پر از جواهر داد و از آنان خواست تا جام در دست، از ابوجعفر علیهماالسلام استقبال کنند،

اما آن بزرگوار به هیچ یک از آنها اعتنا نفرمود.
مأمون برای رسیدن به هدف شوم خود دست به دامان مردی که اهل تار و طنبور و موسیقی بود زد و از او خواست با نواختن آهنگ و ... امام جواد علیه السلام را به این سوی بکشاند.

آن مرد که «مخارق» نام داشت به مأمون گفت:
ای امیرالمومنین! او را به من واگذار که شما را به مقصودتان خواهم رساند، سپس آمد، رو به روی حضرت نشست و کارش را آغاز کرد؛
در آغاز، صدای عجیبی از خود درآورد به طوری که همه اهل خانه بر گردش جمع شدند و بعد با ابزاری که به همراه داشت شروع به نواختن کرد.
امام جواد علیه السلام مدتی بی اعتنا به او و آهنگ‌ها و سر و صداهایش، سر به زیر افکند، پس از ساعتی سر برداشت و فرمود:

از خدا بپرهیز ... ! ناگاه ابزار موسیقی از دست مخارق افتاد و دستش دچار مشکلی شد که تا زنده بود نتوانست از آن، کار بکشد.(1)

ما هَلک امرءٌ عرف قدره.(2)
انسانی که قدر خود را بشناسد نابود نخواهد شد.
(زیرا در این صورت عمر ارزشمندش را بیهوده بر باد نمی‌دهد).

"حضرت علی علیه السلام "

پی‌نوشت‌ها:
1- مناقب، ج4، ص 396 / اصول کافی، ج 1، ص 494 .2- عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 54 .
منبع:
جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی.




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 19 / 1 / 1396



 



امام جواد عليه السلام در يک نگاه

امام جواد (ع) در شب جمعه 19 ماه مبارک رمضان يا 15 اين ماه يا روز جمعه 10 رجب در شهر مدينه به دنيا آمد.

قولي که در کتاب مصباح المتهجد آمده، تاريخ اخير را تاييد مي‏کند. در آنجا آمده است: ابن عياش گويد اين دعا به وسيله استاد بزرگ ابو القاسم (رضي الله عنه) آمده است که: «اللهم اني اسئلک بالمولودين في رجب محمد بن علي الثاني و ابنه علي بن محمد المنتجب الدعاء». وي مي‏نويسد: ابن عياش گفته است: روز دهم رجب، ميلاد ابو جعفر ثاني است.

آن حضرت در روزگار خلافت معتصم، روز شنبه آخر ذي قعده يا آخر ذي حجه يا پنجم يا ششم ذي حجه در روز سه ‏شنبه سال 220 هجري در بغداد چشم از جهان فرو بست. و در مقابر قريش در پشت قبر جدش امام موسي کاظم (ع) به خاک سپرده شد. مدت عمر وي بيست و پنج‏سال بود.

کليني گويد: عمر آن حضرت 25 سال و 2 ماه و 18 روز و بنا بر قول ديگري سه ماه و بيست و دو روز بود. ابن خشاب گويد: امام جواد (ع) ، 25 سال و سه ماه و 18 روز زيست و شيخ مفيد عمر آن حضرت را 25 سال و اندي مي‏داند.
از اين مدت، وي هشت‏يا هفت‏سال و چهار ماه و دو روز با پدرش و 17 يا 18 سال، بيست روز کمتر، پس از پدرش زيست. که اين همان مدت امامت و خلافت آن حضرت به شمار مي‏رود و مصادف با دوران پادشاهي مامون است.

آن حضرت در اوايل دوران خلافت معتصم وفات يافت. برخي وفات آن حضرت را در دوران خلافت واثق دانسته‏اند. حافظ عبد العزيز بن اخضر جنابذي در معالم العترة الطاهرة از محمد بن سعيد نقل کرده است که گفت: محمد بن علي (ع) ، در زمان خلافت الواثق بالله به قتل رسيد. شايد اين اشتباه براي وي از آنجا پيش آمده که واثق بر آن حضرت نماز گزارد. بلکه سخن صحيح آن است که امام جواد (ع) در عهد خلافت معتصم از دنيا رفت.

زيرا مردم در سال 227 هجري با واثق براي خلافت‏ب يعت کردند. تنها توجيه براي قول جنابذي آن است که شايد مقصود وي آن بوده که واثق در زمان خلافت معتصم، آن حضرت را با خورانيدن سم به قتل رسانيده است.



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 19 / 1 / 1396





زینتِ بخشندگان،امام جواد (ع) می آید تا زمین مدینه،
یک بار دیگر مولودی دیگر از نسل هابیل را به شادباش بنشیند.

می آید تا چشمان آسمان را به روشنی سیمایش روشن شود
و لاهوتیان و ناسوتیان را در شادی میلاد خویش فرو برد.

کبوتر دل در هوای طواف گنبد نورانی کاظمین، پر می گشاید
تا همراه با فرشتگان الهی؛ حرم مطهرش را با بال های خود غبار بروبد
و دیده را به ضریح او روشن سازد.

در زاد روز مولود مبارک رجب، با یک آسمان نیاز
از یگانه بی همتا می خواهیم
در دریای بی کران بخشش جوادالائمه غرقمان سازد
و در زمره شیفتگان واقعی او قرارمان دهد


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: زینتِ بخشندگان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 19 / 1 / 1396





پيک شادي

آفتابی امشب از بیت رضا سر می زند
کز فروغش طعنه بر خورشید خاور می زند

بشکفد در دامن ریحانه زیبا غنچه ای
کودکی لبخند در دامان مادر می زند

امشب از میلاد مسعود جواد ابن الرضا
شیعیان را پیک شادی حلقه بر در می زند

کوری چشم حسود و شادی قلب رضا
پرده یکسو از رخ او حی داور می زند

حق به پاس حرمت مولود مسعود جواد

عاصیان را مهر آمرزش به دفتر می زند

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: پيک شادي
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 19 / 1 / 1396






امام جواد عليه السلام فرموده اند :

ثَلاثٌ یَبْلُغَنَّ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّه‏ِ: كَثْرَةُ الاِْسْتِغْفارِ
وَ خَفْضُ الْجانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَةِ


سه چیز بنده را به مقام رضوان الهى مى‏رساند: استغفار زیاد،
فروتنى با مردم و زیاد صدقه دادن.

كشف الغمه، ج2، ص349/ بحارالانوار، ج75، ص81


 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 18 / 1 / 1396

ویژگی‌های جوان

منبع :اختصاصی راسخون
 
چکیده

در این تحقیق ما به دنبال ویژگی‌های جوان هستیم. در صورتی که این ویژگی‌ها شناخته شود جوان خود را بزرگ می‌یابد و اهداف بلند را انتخاب می‌کند. حال سوال اینجاست که این ویژگی‌ها چیست و اثرش چیست؟ ضرورت اقتضا کرده که ما این تحقیق را گرداوری کنیم چرا که بسیاری از جوانان ارزش خود را نمی‌دانند و دچار زندگی روز مره شده‌اند. اقتضای جوانی، اقتضای کار و تلاش، توانایی و عرصه‌ی سازندگی است. دوران پیشی گرفتن از هم سالان است، جوانان، قلب زنده حیات، و کلید فعّالِ زندگی‌اند به خاطر همین مورد توجّه پیامبرانبوده‌اند.
کلید واژه: امام، آیه، جوان، ویژگی

مقدمه
 

از نگاه قرآن و روایات، جوانی فصل زندگی و بهترین غنیمت برای خود سازی است. این فرصت به قدری ارزشمند است که حسابی جدا گانه در قیامت دارد. اما کمتر جوانی است که ارزش بهار جوانی را آن گونه که شایسته است بشناسد. امیرالمومنین علی (ع) می‌فرمایند:« اِنّما قَلبُ الحَدَثِ کَالاَرضِ الخالیهِ ما أُلقِی فِیها مِن شیٍ قَبِلتُه» « همانا دل جوان، مانند زمین خالی است که هر چه در آن افکنده شود آن را می‌پذیرد».(1) پیامبر خدا در آغاز بعثت، همت خود را برای دعوت جوانان به اسلام متمرکز نمود. از این رو به اصحاب خود نیز توصیه می‌کرد که مواظب جوان‌ها باشند:« شما را به نیکی با جوانان سفارش می‌کنم؛ زیرا نرم‌ترین دل‌ها را دارند به راستی که خداوند مرا بشارت دهنده و هشداردهنده برانگیخت. جوانان با من پیمان بستند و پیران با من به مخالفت برخواستند. و آن گاه فرمودند: « فَطالَ عَلیهمُ الاَمَدُ فَقَسَت قُلوبُهم؛ یعنی: و عمر آنان به درازا کشید و دل‌هایشان سخت گردید»(2)
همه مردم وظیفه دارند خویشتن را اصلاح کنند، از گناهان بپرهیزند و از گناه کرده‌ی خود عذر بخواهند. ولی انجام این عمل شایسته برای جوانان زیبا تر است زیرا آنان در دوران شباب زندگی تمام عمر خود را برنامه ریزی می‌کنند. چه خوب جایگاهی است که از این فرصت استفاده نمایند و خویشتن را از تربیت‌های نابجای دوران کودکی تطهیر کنند و عمری را به پاکی و نیکی بگذرانند. رسول خدا « صلی الله علیه و اله و سلم » در این باره می‌فرمایند: « توبه از گناه همیشه پسندیده است ولی در سنین جوانی بهتر و پسندیده تر است».(3)

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
برچسب‌ها: ویژگی‌های جوان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 18 / 1 / 1396

جوانان،جنسیت واخلاق«قسمت اول»
جوانان ، جنسیت و اخلاق (1»

نويسنده:فاطمه صفری

مقدمه و طرح مسأله

اصلاح و توسعه فرهنگ عمومی، روح اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهد. از این‌رو در راستای اصلاح حوزه فرهنگ علمی، اصلاح اخلاق اجتماعی همواره مورد توجه و بحث بوده است. گرچه توجه به قواعد اخلاقی برای رفتارهای اجتماعی با نگاهی عمیق و همه‌جانبه در کلیه مناسبات اجتماعی همراه نبوده است. و این نگاه نه تنها در ظواهر امور باقی مانده بلکه برای پیشبرد و تحقق آن نیز بیشتر از ابزارهای کنترل و اجبار استفاده شده است.
بی‌شک اصلاح اخلاق اجتماعی در گرو شناسایی دقیق آسیبها و کاستیهای فرهنگ عمومی است. اما متأسفانه به رغم مناقشات فرهنگی و اجتماعی در طول سالهای بعد از انقلاب، طرح، گفتگو و اقدام در زمینه آسیبها و کاستیهای جدی موجود در جامعه بسیار ناقص و در موارد بسیاری سهل‌انگارانه بوده است. به بیانی روشن‌تر اخلاقیات و رفتارهایی منفی چون خدعه، تزویر، ریا و تفاوت ظاهر و باطن یا دو چهره بودن، قدرت‌طلبی، بی‌نظمی اجتماعی و فقدان وجدان کاری، رعایت نکردن یا نادیده انگاشتن قانون و یا حقوق دیگران، حرص و آز، سوءاستفاده‌های مالی، تملق و چاپلوسی، مفاسد اداری، توطئه‌چینی، غش در معاملات و شکاف عمیق بین گفتار و کردار چندان مورد توجه جدی و اقدام عملی قرار نگرفتند بلکه در اصلاح اخلاقیات اجتماعی تنها به ظواهر امور پرداخته شده است. در این میان، مسأله چگونگی و حدود ارتباط سالم بین دختر و پسر یا زن و مرد و به عبارت عام‌تر، رعایت عفاف(1) به عنوان یکی از مصادیق اخلاق اجتماعی بیشتر در ظاهر و اغلب به شیوه‌ای خشن مورد توجه بوده است. به همین دلیل، در سطحی نسبتا گسترده پوشش خانمها و یا طرز لباس پوشیدن و احتمالاً آرایش موی جوانان و ارتباط و برخورد دختر و پسر، آن هم با بکارگیری ابزارهای کنترل و اجبار مورد هدف بوده است که به دلیل کارآمد ناقص این ابزارها نوعا نتایج معکوس به دست آمده است.

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 18 / 1 / 1396

 

جوانان از منظر معصومین عليهم السلام
جوانان از منظر معصومین عليهم السلام

 

نويسنده:محمد جواد مروجى طبسى

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): اوصيكم بالشبان خيرا فانهم ارق افئده ان الله بعثنى بشيرا ونذيرا فحالفنى الشبان و خالفنى الشيوخ ثم قرا «فطال عليهم الامد فقست‌قلوبهم‌». (1)
به شما درباره جوانان به نيكى سفارش مى‌كنم كه آن‌ها دلى رقيق تر وقلبى‌فضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمت‌الهى‌بشارت دهم و از عذابش بترسانم جوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان‌محبت‌بستند ولى پيران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.سپس‌به اين آيه اشاره فرمود كه دوره‌اى طولانى بر آن‌ها گذشت و دلهايشان زنگ قساوت‌گرفت.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): « الشاب الجواد الزاهد هو احب الى الله من الشيخ البخيل‌العابد». (2)
جوان بخشنده زاهد نزد خداوند محبوب‌تر از پيرمرد عابدى است كه بخل بورزد.
امام على(علیه السلام): «اهجروا الشهوات فانها تقودكم الى ركوب الذنوب والتهجم على‌السيئات‌». (3)
از تمايلات ناروا اعراض كنيد (شهوات نفسانى را ترك گوييد) كه شما را به وادى‌گناهكارى مى‌كشاند و غافلگيرانه شما را در آغوش سيئات مى‌افكند.
امام على(علیه السلام):(لاتقسروا اولادكم على آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم). (4)
آداب و رسوم زمان خودتان را با زور به فرزندان خويش تحميل نكنيد، زيرا آنان‌براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده‌اند.

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 18 / 1 / 1396


سوال بعدی:

قبری كه ثواب زیارت آن برابر هزار حجّ و هزار عمره است؟


سلام

پاسخ:
قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ.




سوال بعدی:


چيزي كه نه تولّد دارد نه مرگ؟

پاسخ:
خداوند سبحان

سوال بعدی:

آن قسمت از معارف دين كه تقليد در آن واجب است؟
 
جواب
احكام دين و مسائل مربوط به فروع دين.
 

سوال:
اون چه آبیه كه اگه یه سگ از اون آب بخوره نمیشه باهاش وضو گرفت و لی اگه یه سگ توی اون ادرار كنه میشه باهاش وضو گرفت؟
 
 
جواب: آبی که دقیقا به مقدار کر باشد
که در این صورت اگر سگ از آن بخورد از کر کمتر شده و نجس می شود و نمی توان با آن وضو گرفت ولی در صورت دوم مقدار آب از کر کمتر نشده در نتیجه نجس نشده و می توان با او وضو گرفت
(البته این فرض جایی است که رنگ یا بو یا مزه آن تغییر نکند و...)



سوال بعد: ایمان دو نوع است. دو نوع آن را نام ببرید.
 
جواب:
در یك تقسیم ایمان به دو نوع «مستقرّ» و «مستودع و عاریه ای» تقسیم می شود.
امام كاظم ـ علیه السّلام ـ در تفسیر این آیه می فرماید:
ایمان «مستقر» ایمانی است كه تا روز قیامت ثابت و ماندگار است و ایمان «مستودع» ایمانی است كه قبل از مرگ، خداوند آن را از انسان باز می ستاند.[7]


سوال بعد:
شرایط امر به معروف و نهی از منکر کننده را ذکر کنید

جواب رو میگم

طرح سوال بعدی با شرکت کننده بعدی


جواب:
شرایط وجوب امربه معروف و نهی ازمنكر
1 . باید امر به معروف و نهی از منكر كننده بداند آنچه مكلف ترك نموده، واجب و یا آنچه مرتكب گردیده از منكرات است و بر كسی كه چنین علم و آگاهی از كار دیگری ندارد، واجب نیست.
2 . باید آمر یا ناهی احتمال تأثیر دهد پس اگر مطمئن باشد كه امر و نهیش مؤثر واقع نمی شود، امر و نهی بر وی واجب نیست.
3 . لازم است امر و نهی كننده بداند كه شخص بر گناهش باقی است پس اگر دانست كه وی گناهش را ترك نموده و آن را تكرار نخواهد كرد، امر به معروف و نهی از منكر بر او واجب نیست.
4 . برخورد با گنهكار ضرر و مفسده ای برای امرونهی كننده یا خویشان و برادران دینی اش نداشته باشد؛ مگر معروف و منكر از اموری باشند كه شارع مقدس اهتمام ویژه ای نسبت به آن ها دارد؛ مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنیت جان و ناموس مسلمانان، بنابراین اگر شعائر اسلامی یا جان عده ای از مسلمانان در معرض خطر و نابودی شد، باید اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گیرد و صرف ضرردیدن موجب سقوط وظیفه نمی شود.
سوال بعدي:


در صحیفه سجادیه به کدام جنگ های صدر اسلام اشاره شده است؟

 

جواب: جنگ بدر و فتح مکه.

موضوعات مرتبط: معما
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 17 / 1 / 1396

پژوهشى در باره بشارت‏هاى تورات و انجيل در مورد پيامبر خاتم‏

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

مقالات انقلابي و سخنان آتشين رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ، در آغاز دعوت ، بيش از همه در نسل جوان تحول روحي ايجاد كرد. جواناني كه طبعا تجددطلب و انقلابي هستند، گرد آن حضرت جمع شدند و صميمانه به آيين مقدسش گرويدند و به پيروي از برنامه هاي عقلي و علمي رهبر عاليقدر خود، مبارزه خويش را با سنن فاسد و روش هاي ناپسند جامعه شروع كردند و همه جا در سفر و حضر، در محيط خانواده و اجتماع ، مخالفت خود را با عقايد و افكار باطل مردم صريحا اظهار مي نمودند.
سعد بن مالك ، از جوانان پرشور و انقلابي صدر اسلام بود. او در 17 سالگي به آيين نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم گرويد و در شرايط مشكل قبل از هجرت ، همه جا مراتب وفاداري خود را به دين اسلام و مخالفت خويش را با سنن نادرست جاهليت ابراز مي كرد.
جوانان با ايمان ، براي آن كه از شر مشركين مصون باشند، همه روزه براي اقامه نماز به دره هاي اطراف مكه مي رفتند و فريضه يوميه را دور از چشم مخالفين انجام مي دادند.
در يكي از روزها كه جمعي از جوانان مسلمان در يكي از دره ها به نماز مشغول بودند، گروهي از مشركين رسيدند و با مشاهده عبادت آنان ، لب به توبيخ و سرزنش گشودند و به آيين آنها بدگويي كردند و كار آن دو گروه به زد و خورد كشيد. در آن ميان ، سعد بن مالك ، كه از سخنان مشركين و اهانت به اسلام خشمگين شده بود، با استخوان فك شتر، سر يكي از آنها را شكست و خون جاري شد و اين اولين خوني بود كه در راه اسلام به زمين ريخته شد.
در آن روزها مشركين در كمال قدرت و مسلمين در نهايت ضعف و ناتواني بودند و زد و خورد با آنان ممكن بود به حوادث سنگين و خطرناكي منجر شود ولي جواناني كه خود را براي تحمل هر آزار و شكنجه اي آماده كرده بودند، از دورنماي خطر نهراسيدند و در دفاع از حريم اسلام از كفر نترسيدند.
سعد مي گويد: من نسبت به مادرم خيلي مهربان و نيكوكار بودم . موقعي كه اسلام را قبول كردم و مادرم آگاه شد، روزي به من گفت : ((فرزند اين چه ديني است كه پذيرفته اي ؟ يا بايد از آن دست برداري و بت پرستي برگردي ، يا من آن قدر از خوردن و آشاميدن امساك مي كنم تا بميرم . سپس مرا در دين جديدم سرزنش و ملامت نمود.))
سعد كه به مادر علاقه زيادي داشت با كمال مهرباني و ادب به وي گفت :
((
من از دينم دست نمي كشم و از شما درخواست مي كنم كه از خوردن و آشاميدن خودداري نكني .))
مادر به گفته فرزند اعتنا نكرد. يك شبانه روز غذا نخورد و فرداي آن روز سخت ضعيف و ناتوان شد.
مادر تصور مي كرد كه سعد با آن همه علاقه و مهري كه نسبت به وي دارد، اگر او را با حال ضعف ببيند، از دين خود دست مي كشد، غافل از آن كه مهر الهي آنچنان در عمق جانش نفوذ كرده كه مهر مادري نمي تواند در برابر آن مقاومت نمايد. به همين جهت روز دوم وضع سخن گفتن سعد، تغيير كرد.
او با منطقي خشن و قاطع به مادر گفت : ((به خدا قسم اگر هزار جان در تن داشته باشي و يك يك از بدنت خارج شود، من از دينم دست برنمي دارم .))
وقتي مادر از تصميم جدي فرزند آگاه شد و از تغيير عقيده سعد ماءيوس گرديد، امساك خود را شكست و غذا خورد.(1)


1-
جوان از نظر عقل و احساسات ، ج 2، ص 136؛ اسدالغابة ، ج 2، ص 290.

 

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 17 / 1 / 1396
 

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

جناب استاد بهاء الدین خرم شاهی نقل می کنند که: به یاد دارم روزی در ایام جوانی در شهر قزوین و با پدرم زندگی می کردم، پدرم از کار روزانه خود بازگشته و پس از صرف ناهار، دسته ای اسکناس را از کیف و جیب لباس خود بیرون آورده با آمیزه ای از حجب و مالدوستی پشت به حاضران کرده و به شمردن پول سرگرم بود. من این آیه را با صدای بلند در اشاره به ایشان خواندم: اَلَّذِی جَمَعَ مَالاً وَ عدَّدَهُ یَحسَبُ أنَّ مالَهُ اخلَدَهُ** همزه/ 3 - 2.*** یعنی: همان کسی که مال اندوخت و آن را شمارش کرد و گمان می کند که مالش او را جاویدان می سازد)).
پدرم تکانی خورد و شرمنده شد و تا آخر عمرش گاه به گاه از این استشهاد مناسب که باعث نوعی تنبه و هشدار او شده بود، به نیکی یاد می کرد

.** ر. ک: قرآن پژوهی / 786.***

 

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 17 / 1 / 1396

%image_alt%

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

علامه طهراني در كتاب نور ملكوت قرآن مي فرمايد:

 يكروز در طهران، براى خريد كتاب، به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، ...كتابهاى لازم را جمع كند؛ و آماده براى خروج شد  كه: ناگهان گفت: حبيبم الله. طبيبم الله يارم. يارم. جونم. جونم.

[فهميدم از صاحب دلان است] گفتم: آقاجان! درويش جان! تنها تنها مخور، رسم أدب نيست!

... در اينحال ساكت شد، و گريه بسيارى كرد؛ و سپس شاد و شاداب شد، و خنديد.

گفتم: أحسَنت! آفرين! من حقير فقير وامانده هستم. انتظار دعاى شما را دارم!

گفت: الحمدلله راهت خوب است. سيّد! سر به سرما مگذار! من بيچاره وامانده‏ام؛ تو هم بارى روى كول ما ميگذارى؟!

گفتم: عنايات از جانب خداوند است. ولى آيا به حسب ظاهر براى اين عناياتى كه به شما شده است؛ سبب خاصّى را در نظر دارى؟!

گفت: بلى! من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود؛ خودم خدمتش را مى‏نمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛ و غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته‏هاى او در حضورش بودم. و او بسيار تند و بد اخلاق بود. بَعْضاً فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. و بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين خلقِ مادر مقدور نبود ...  فلهذا به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.

گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از وى به من مى‏رسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه‏اى روشن مى‏شد؛ و حال خوش دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.

تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او ميگستردم، تاتنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته‏باشد در آن شب كه من قلقلك را (كوزه را) آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاردم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم او در ميان شب تاريك آب خواست.

فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرفى ريخته، و باو دادم و گفتم: بگير، مادر جان!

او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد؟

إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، طبيب من، با من سخن گفت. و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد.  [نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص ]

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 16 / 1 / 1396

پرسش و پاسخ

عاشورا و پيوند دين و سياست
پرسش 26. آيا قيام امام حسين عليه السلام و فرهنگ عاشورا، مى تواند دليلى بر بطلان طرفداران جدايى دين از سياست (سكولاريسم) باشد؟
برخى در جهت اثبات جدايى دين از سياست چنين القا مى كنند كه قيام امام حسين عليه السلام صد در صد دموكراتيك و به خواست مردم انجام گرفته است و با اين كار نفى حاكميت خداوند را به امام عليه السلام نسبت مى دهند:
«
خروج و حركت سيدالشهدا از مدينه و مكه به كربلا و به قصد كوفه، بنا به اصرار و دعوت شفاهى و كتبى انبوه سران و مردم كوفه، براى نجات آنها از ظلم و فساد اموى و عهده دار شدن زمامدارى و اداره امور آنان بود. دعوتى بود صد در صد مردمى و دموكراتيك ... جنگ و شهادت يا قيام و نهضت امام حسين عليه السلام و اصحاب او، علاوه بر آن يك عمل دفاعى صد در صد در حفظ و حيثيت اسلام و جان و ناموسشان بود؛ نشان از اين حقيقت مى داد كه خلافت و حكومت از ديدگاه امام و اسلام، نه از آن يزيد و خلفا است، نه از آن خودشان و نه از خدا؛ بلكه از آنِ امت و به انتخاب خودشان است»[31].
واقعيات تاريخى و تحليل سخنان امام حسين عليه السلام به خوبى بيانگر الهى ـ دينى بودن اقدامات سياسى امام حسين عليه السلام و در نتيجه ردّ نظريه طرفداران
سكولاريسم است. جهت تبيين اين موضوع و اينكه اقدامات امام حسين عليه السلامدر راستاى چه نوع حكومتى بود، لازم است به تفاوت هاى مهم حكومت دينى با حكومت سكولار توجه شود؛ زيرا اين دو در امور مهمى نظير فلسفه و اهداف حكومت، نوع مشروعيت حكومت، شرايط حاكم اسلامى و ... تفاوت هاى اساسى دارند. از اين رو به اختصار به تبيين ديدگاه آن امام شهيد درباره موضوعات ياد شده مى پردازيم:

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: انديشه سياسى
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 16 / 1 / 1396

. ديدگاه شيعه
به دليل ارتباط مسأله شورش و تمرّد با موضوع مشروعيت حكومت، جواز تمرّد را به صورت مختصر در «حكومت غير مشروع» و «حكومت مشروع» بررسى مى كنيم:
1
ـ3. تمرّد در دولت جور
بر اساس اعتقاد شيعه، چون در عصر حضور، «عصمت» از شرايط امامت و رهبرى است، لذا حاكم غير معصوم، با هر عملكردى،حاكم غاصب و جائر تلقى
مى شود و دخالتش در مسائل حكومتى، ناروا و غصب است. در عصر غيبت نيز حاكمى كه از سوى «امام عصر» مأذون نباشد، جائر است و چون چنين اجازه اى، اختصاص به فقيه عادل دارد و براى غير او به اثبات نرسيده است؛ لذا دولتى كه تحت زعامت فقيه جامع شرايط قرار نگيرد، دولت جور و طاغوت است.[15]
دستگاه حاكم با عدم مشروعيت، حق فرمانروايى نداشته و شهروندان ملزم به فرمانبردارى از آن نيستند. اما با اين وجود بايد بين دولت هاى جور در شرايط اضطرار و دولت هاى جور در شرايط عادى تفكيك قائل شد؛ زيرا:
در قسم اول هر چند دولت به طور ذاتى فاقد مشروعيت است، ولى در اثر شرايط اجتماعى و سياسى، بايد از پاره اى مخالفت ها با آن چشم پوشى كرد تا مصلحت بالاترى تأمين شده و يا از فساد بيشترى جلوگيرى شود. در چنين وضعى، لزوم اطاعت برخاسته از مشروعيت حكومت نيست؛ بلكه در اثر يك عنوان ثانوى (شرايط اضطرارى) است.
به عنوان نمونه فقهاى شيعه همكارى با دولت جور را حرام مى دانند؛ اما در مواردى نظير دفع تهاجمات دشمنان اسلام به سرزمين اسلامى و ... در حد ضرورت همكارى و اطاعت از فرمان هاى دولت جور را لازم مى دانند. طبيعى است چنين موضوعى اولاً به معناى مشروعيت دادن به دولت جور نبوده و ثانيا در شرايط اضطرارى و با رعايت مصالح جامعه اسلامى و در حدّ ضرورت بوده است. پشتوانه چنين ديدگاهى، آموزه هاى اصيل اسلامى است؛ چنان كه امام هشتم عليه السلام ـ در پاسخ به فردى كه درباره حكم مرزبانى از كشور اسلامى در برابر مهاجمان خارجى سؤال كرد ـ فرمود: «در صورتى كه احتمال خطر بر حوزه اسلام و مسلمانان مى رود، بايد جنگيد، ولى جنگ و قتال، نه براى تقويت سلطان، بلكه براى حراست از جامعه اسلامى است: «وَ اِنْ خافَ عَلى بَيْضَةِ الاِْسْلامِ وَ الْمُسْلِمينَ
قاتِلْ فَيَكُونُ قِتالُهُ لِنَفْسِهِ وَ لَيْسَ لِلْسُلْطانِ»[16].
مراحل تمرّد:

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: انديشه سياسى
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 16 / 1 / 1396

انديشه سياسى
پرسش 25. آيا قيام امام حسين عليه السلام تمرد و شورش عليه حكومت بود؟ اصولاً از ديدگاه اسلامى در چه مواردى تمرد و قيام عليه دولت جايز مى باشد؟
در روز عاشورا عمروبن الحجاج از ميان لشكر عمر سعد بانگ برآورد: «يا اهل الكوفه! الزموا طاعتكم و جماعتكم و لاترتابوا فى قتل من مرق من الدين و خالف الامام» و با اين سخنان امام حسين عليه السلام را از مارقين و خروج كنندگان بر پيشواى مسلمانان معرفى كرد و متأسفانه اصل چنين تفكرى هنوز هم وجود دارد.
مسلما در اينكه قيام امام حسين عليه السلام تمرد و شورش در مقابل حكومت جائر وقت بود، شكى نيست؛ اما بايد توجه داشت كه از ديدگاه اسلامى تمرّد و شورش عليه حكومت، به طور مطلق ممنوع نيست؛ هر چند برخى از مكاتب و مذاهب چنين حقى را قائل نيستند.
حق تمرّد رابطه مستقيمى با مسأله الزام سياسى و چرايى وجوب اطاعت از دولت ـ به عنوان اساسى ترين مسأله فلسفه سياسى ـ دارد. در توضيح اين مسأله كه آيا مى توان بر عليه دولت قيام كرد؟ ابتدا بايد به اين مسأله بپردازيم كه اصولاً چرا بايد از دولت اطاعت كنيم؟ آيا اطاعت از دولت همواره مطلق بوده و هيچ جايى براى مخالف وجود ندارد؟ اگر وجود دارد، تحت چه ضوابط و شرايطى است؟ پاسخ اين سؤالات را از ديدگاه نظريه دموكراسى و نظريه حق الهى، پى مى گيريم.

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: انديشه سياسى
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 1 / 1396

خـواب و بـيـداری

شب برای خواب و روز برای فعاليت قرار داده شده

 

« و اوست که شب را برای خواب و خواب را برای نيرو گرفتن و روز را برای فعاليت قرار داد».

نکات آيه:

1ـــ شب برای خواب قرار داده شده و روز برای فعاليت:

بدن انسان ساعات و جدول کاری دارد و در يک ريتم طبيعی مـشخصی کار می کند. اين جدول کاری بدن با دستگاه تنظيم ضربان قـلب " پُـر کار"  يا " کم کار" می شود. بترتيب زير:

ـــــ ساعت 3 بامداد، ساعتی که سرعت کار قلب مانند فشار خون و دمای بـدن بـه پائين ترين حد خود رسيده، کم کم بدن را بکار می اندازد. کمی پيش از اينکه ساعت بيدار کننده در مغـز (که يک دستگاه سـلولی است) فرد را بيدار کند بدن خود را بکار می اندازد.

ـــــ  تقريباً ساعت 6 صبح قلب ضربانهای سريعـتری را آغاز می کند.

ـــــ  تقريباً ساعت 11 پيش از ظهر قـلب به اولين اوج کار خود  می رسد. در اين وقت قـلـب و گـردش خون بالاترين فشار را تحمل می کنند  و مغز بطور ويژه ای فعال کار می کند. اين وضعيت زمان محدودی دارد.

ـــــ تـقـريباً ساعت 1 بعد از ظهر خستگی بعد از ظهر خود را بارزمی کند و آنوقـت هـضـم غـذا آغـاز مـی شـود. از قـرار معلوم بخش زيادی از خون بطرف اندامهائی که در هضم غذا نقش دارند می رود که فـعـالـتـر هـسـتـنـد و خونی که برای مغز می رود نسبتاً کم است. در اين وقت توان بدن می تواند تا %20 کاهش پيدا کند.

ـــــ کار فعال بعدی بدن تقريباً در ساعت 5 بعد از ظهر است. در اين وقت قـلـب خـون بـيـشـتـری را در جـريان خون پمپاژ می کند، غده بزاقی فعاليت هضم غذائی مؤثرتری را فعال می کند.

ـــــ نزديکيهای ساعـت 7 بعد از ظهـر بدن کم کم خود را در راسـتای استراحت کردن و دوباره نيرو گرفتن جهت می دهد، و فشار خون و تناوب ضربان کاهش پيدا می کند و احساس استرس نيز در ساعات شبانگـاهی کم می شـود.

به اين ترتيب با توجه به وضعيت کارکرد بدن در شبانه روز، چنانکه آيه گـفـته: شب "برای خواب و استراحت" و روز "برای فعاليت" قـرار داده شده است.

2ـــ خواب برای نيرو گرفتن است:

همانطور که آيه مطرح کرده  بدن در خواب نيرو و زندگی می گيرد.

موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسب‌ها: خـواب و بـيـداری
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 1 / 1396

اعصاب گرمائی در پوست

 

«به کسانيکه با آیات ما درافتادند آتشی خواهيم چشانيد. هر چه پوست آنها پخته شود آنرا عوض کرده تا رنج سوختن را بچشند. خداوند نيرومند است ولی با حکمت کار می کند».

عوض نمودن پوست برای چشیدن رنج سـوخـتـن بـه ايـن معـنـی اسـت که وقـتی پـوسـت می سوزد انسان ديگر سوزش  سوختن را احساس نمی کند. واقعيت هم همين است. اعصابی که گرما و سوختگی را احساس می کنند در پوست در سـطح بدن هستند. اندامهای زير پوستاعصاب احـسـاس گـرمـا و سـوزش را ندارند. وقتی پوست می سوزد انسان ديگر گرما و سـوختگی را احساس نمی کند.

بازتاب عملکردهای انسان توسط شنوائی، ديدگان و پوست

 

«تا اينکه وقتی به آن (آتش) رسيدند شنوائی، ديدگان و پوست آنها گواهی می دهد که چه کـارهـائی را انجام ميداده اند»!

نکـتـه آيه: شنوائی، ديدگان و پوست، کارهای انسان را بازتاب می دهد:

وقتی مغز انسان چيزی می شـوند يا به چيزی گوش می دهد، وچيزيرا می بيند يا به چيزی نگاه می کند؛ ضمن اينکه از آن نسـخه برميدارد، آنرا با فرستنده خود پخش نيز می کند. طوريکه می توان با گيرنده آن امواج را گرفـت و فهـمـيـد کـه مثلاً فرد به چه نگاه می کند. همينطور در رابطه با مواردی که قـبلاً به آنها نگاه کرده يا گوش داده يا آنها را انجام داده است.

پـوسـت نـيـز فـقـط شـکـل و نـمود اعضای داخلی را نشان نمی دهد بلکه پوست اعضای داخلی را نيز می شـنـود. مثلاً اگر کسی به ناراحتی قـلب (که در داخل سـينه قـرار دارد) مواجه شود، درد آن از طريق عصبِ خاصِ آن درد، درد را در کتف چپی يا نـواحی آن به آدم گوشزد می کند. يا می تواند تصويری از يک درد درونی را به شـکـل و عـلامـت مـعــينی نشـان بـدهـد کـه يـک متخصص پـوست بـراحتی می تواند نوع درد و بيماری را تشخيص بدهد. هـمـينطور می تواند عملکردهایانسان در شرايط خاصی (که شرايط قـيامت از جمله آنست) را بارز کند.

موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 1 / 1396

 

عکس العمل نشان دادن پوست

 

« خدا درسترين گفتارها را نازل نمود. کتابی است با موضوعات متناسب هر وضعيتی. پوست کسانی که از عظمت و ابهت خدای خـود می هـراسند در برخـورد با آن عکس العمل نشان می دهـد و بعـد با ياد خدا پوست و دل آنها نرم می شود».

وقـتـی انـسـاناحـسـاس سـرمـا يـا تـرس يـا حالات مـشابه آن می کند، در هر دو حال بدن با پوست خود عکس العمل نشان می دهد.

پوست از دو لايه داخلی و خارجی تشکيل شده است. قسمت داخلـی آن پر از اعصاب است. به کمک ماهيچه های کوچک که به کـيـسـه مو بسته هـستند موی بدن بلند می شود. وقتی آن ماهيچه ها منقـبض (جـمع) می شود کيسه موها به شکل محروطی کشيده می شوند، هـر چند موئی نيز نداشته باشند، و باعث چندشی شدن پوست می شوند. ايـن عـکـس الـعـمـل از اشاره بخش مرکزی مغـز ريشه می گـيـرد کـه پـيـام کاهش دما را از طريق نخاع دريافت می کند، که آن نيز از طريق اعصاب درک دما در پوست پيام خود را می گيرد. ابتدا هـورمون مربـوطه ترشح می شود که بصورت عامل فشار روی مجرای خون زير پوست عمل می کند، طوريکه جريان خون و پس از آن پس دادن گرما کم می شود. و پس از آن خود بدن آغاز به توليد گرما می کند. و در پايان کيسه های موها فرمان منقبض شدن را دريافـت می کنند.

بخـش سـمـت چـپ تـصـويـر نشان می دهد که در وضعيت کاهش دما (سرما) چه عکس العـمـلهائی در پوست و زير سطح آن ايجاد می شود، در مـقـايـسه با بخش سمت راست که وضعيت پوست در حالت گرما را نشان می دهد.

ساير عکس العملهای ديگر انسان مانند عکس العمل در برابر ابهت وعظمت و هـمـيـنـطـورعکـس العـمـلـهـای ديـگـر مانند اسـترس و يا احساس اينکه مثلاً اين وضعيت چطوری از سر آدم خواهد گذشت و غـيـره، درست مانند عکس العمل پـوسـت که در کاهش دما ديديم، عکس العمل آن روی پوست بارز می شود و پوست سفـت می شود.

موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی