برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
1. مردی كه به بالاترین درجه كمال انسانی رسید؟
2. مردی كه شبیه او را خداوند در آسمان برای ملائكه خلق كرد؟
3. مردی كه به زبان همه موجودات و از جمله پرندگان و مورچه ها سخن می گفت؟
4. مردی كه 40 سال در فراق فرزندش گریه كرد تا نابینا شد؟
5. مردی كه خداوند او را در شكم نهنگ زندانی كرد؟
6. مردی كه نام او در تشهد هر نماز باید گفته شود؟
7. مردی كه اجازه یافت بیشتر از 4 زن دائم داشته باشد؟
8. مردی كه 360 آیه از قرآن در شأن او نازل گردیده است؟
9. چند سوره از قرآن به نام مردان است؟
10. مردانی كه 300 سال به خواب رفتند و سپس بیدار شدند؟
11. اولین مردی كه در راه اسلام شهید شد؟
12. اولین مردی كه سیدالشهداء لقب گرفت؟
13. اولین مردی كه به پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ ایمان آورد؟
14. اولین مردی كه خونش بر روی زمین ریخت؟
15. یكی از صحابه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ كه در زمره اهل بیت پیامبر جای گرفت؟
16. مردی كه مقامش نزد حضرت علی ـ علیه السّلام ـ همانند مقام حضرت در نزد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود؟
17. مردی كه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ دعای حضرت خضر ـ علیه السّلام ـ را به او تعلیم فرمود؟
18. سه نفری كه زبانشان در راه اسلام بریده شد چه كسانی بودند؟
19. مردی كه پسر عمو و شاگرد امام علی ـ علیه السّلام ـ و مفسّر قرآن بود؟
20. مردی كه نه پیامبر بود و نه امام ولی در اثر ترك گناه خداوند علم تعبیر خواب به او عنایت كرد؟
21. شخصی كه به دستور حضرت علی ـ علیه السّلام ـ قرآن را اعراب گذاری كرد؟
22. مرد خرما فروشی كه در راه حمایت و دوستی حضرت علی ـ علیه السّلام ـ به شهادت رسید؟
23. این مرد مؤسس حوزه علمیه نجف بود؟
24. این مرد مؤسس حوزه علمیه قم بود؟
25. مردی كه با پای برهنه توفیق توبه پیدا كرد و تا آخر عمر كفش نپوشید؟
26. مردی كه قبل از اسلام به كرم و بخشش معروف بود؟
27. مردی كه از شخصیت های بزرگ معاصر بود و سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السّلام ـ چشم به جهان گشوده است؟
28. مردی كه خداوند به وسیله او عذاب را از اهل قم دفع و برطرف می كند؟
29. مردی كه سیدالشّهداء انقلاب اسلامی لقب گرفت؟
30. مردی كه در انقلاب اسلامی ابوذر زمان لقب گرفت؟
31. مردی كه روز شهادت او روز معلّم نام گرفته است؟
32. پرفسور ایرانی كه دكترای فیزیك داشت و از شاگردان انیشتین بود؟
33. چیزی كه نگاه كردن به آن برای مردان حرام است؟
34. تراشیدن آن برای مردان حرام است؟
35. سوره ای از قرآن كه مردان در برخی مواقع حتماً باید با صدای بلند بخوانند؟
36. كلمه مرد (رجل) چند بار در قرآن ذكر شده است؟
37. اولین مردی كه مؤذّن اسلام لقب گرفت؟
38. مردی كه قیام و عملكرد و مبارزاتش بعد از زمان معصومین ـ علیهم السّلام ـ بی نظیر بود؟
39. مهمترین نماد و ویژگی مردان كه زیبایی چهره آنان می باشد چیست؟
40. این جمله از كیست «شهادت هنر مردان خداست»؟
1. كودك چند روزه ای كه در گهواره سخن گفت؟
2. كودكی كه از زیر پای او چشمه ای جوشید و صدها سال است مردم از آب آن استفاده می كنند؟
3. كودكی كه در سنّ شش ماهگی شهید شد و باب الحوائج لقب گرفت؟
4. پیامبری كه در كودكی به پیامبری رسید؟
5. كودكی كه در سن 10 سالگی به پیامبر اسلام ایمان آورد؟
6. دختر سه ساله ای كه قبر او در سوریه زیارتگاه شیعیان است؟
7. نوجوان 13 ساله ای كه شهادت در نظر او از عسل شیرین تر بود؟
8. كودك 5 ساله ایرانی كه در پنج رشته قرآنی دكتری گرفت؟
9. نوجوان 13 ساله ای كه رهبر مردم ایران لقب گرفت؟
10. دختری كه در شكم مادر با او سخن می گفت؟
11. اولین كودك ایرانی كه قبل از 5 سالگی با قرآن سخن می گفت؟
12. كودكی كه در 5 سالگی به امامت رسید؟
13. كودكی كه در سنّ 9 سالگی به امامت رسید؟
14. كودكی كه قبل از تولد به شهادت رسید؟
15. كودكی كه در خواب دید خورشید و ماه و یازده ستاره بر او سجده كردند؟
16. اولین كودكی كه ختنه شده به دنیا آمد؟
17. كودكی كه بدون داشتن پدر متولّد شد؟
18. كودكی كه با دعای امام زمان ـ علیه السّلام ـ چشم به جهان گشود؟
19. كودكی كه برادرانش از روی حسادت او را در چاه انداختند؟
20. فیلسوف و طبیب حاذق ایرانی كه در 10 سالگی حافظ قرآن بود؟
21. كودكی كه بعد از تولد، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ دست های او را می بوسیدند و گریه می كردند؟
22. اولین زمزمه ای كه مستحبّ است بعد از تولّد در گوش راست و چپ بچه خوانده شود؟
23. كودكی كه در 5 سالگی بر جنازه پدر خویش نماز خواند؟
24. كودكی كه در خانه كعبه متولد شد؟
25. كودكی كه مادرش به فرمان خدا او را در صندوقچه ای نهاد و در آب رودخانه رها كرد؟
26. كیست آن كودكی كه در روزه قیامت، درب بهشت انتظار پدر و مادر خویش را می كشد و از آنها شفاعت می كند؟
27. كودكی كه فطرس ملك به شفاعت او شفا یافت و خداوند از خطایش در گذشت؟
28. كدام یك از امامان در خرد سالگی به امامت رسیدند؟
29. مهمترین وظیفه پدر و مادر بعد از تولد كودك چیست؟
30. تربیت كودكان از چه زمانی شروع می شود؟
جابر می گوید: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: قبل از آن که به مقام پیامبری برسم شتر و گوسفند می چراندم. هیچ پیامبری نیست مگر اینکه چوپانی کرده باشد. گاهی می دیدم که شتر و گوسفند در جای خود مستقر هستند و هیچ چیزی در اطراف آن ها نبود که آنها را بترساند، ناگهان می دیدم آن ها یکباره هراسان از جای خود حرکت می کردند و به هوا می جستند، با خود می گفتم: راز هراس و جست و خیز ناگهانی این حیوانات چیست؟ هنگامی که ب ه پیامبری رسیدم جبرئیل برای من چنین گفت: وقتی کافر بمیرد، آن چنان ضربه به او می زنند که تمام مخلوقاتی را که خدا آفریده است از آن ضربه وحشت زده می شوند مگر طایفه جن و انس؛ گفتم پس این اضطراب ناگهانی حیوانات، به خاطر ضربت خوردن کافر است. فنعوذ بالله من عذاب القبر؛ پس پناه می برم به خدا از عذاب قبر.
بیهقی از عبدالحمید بن محمود نقل می کند که نزد ابن عباس بودیم که مردی آمد و گفت: به حج می آمدیم که در محلی به نام صفاح یکی از همراهان ما از دنیا رفت، برایش قبری کندیم، که دفنش کنیم، دیدیم مار سیاهی لحد را پر کرد، قبر دیگری که کندیم باز دیدیم مار آن قبر را پر کرده، قبر سوم کندیم باز مار در آن نمایان شد، جنازه ای را بی دفن گذاشته پیش تو برای چاره جویی آمدیم. ابن عباس گفت: آن مار عمل اوست، بروید او را در یک طرف قبر بگذارید، اگر تمام زمین را بکنید مار در آن خواهد بود برگشته و او را در یکی از قبرها انداختیم، چون از سفر برگشتیم پیش همسرش رفته و خبر مرگ او را داده و از کارهای شخص مرده سوال کردیم، زن می گفت: او آرد می فروخت، غذای خانواده خود را از خالص آن بر می داشت، سپس به مقداری که بر می داشت کاه و نی خرد کرده قاطی نموده، می فروخت
قصه های اسلامی و تکه های تاریخی، ص 47
در اسلام خیانت در امانت، نکوهیده و زشت است و در ردیف گناهان کبیره جا گرفته است.
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرموده است: «لیس منا من خان مسلماً فی اهله و ماله» آنکه به ناموس و مال مسلمانی خیانت کند، از ما نیست.
جبرئيل در زندان نزد حضرت يوسف آمد و گفت : اي يوسف چه كسي ترا زيباترين مردم قرار داد ؟ فرمود : پروردگار . گفت : چه كسي ترا نزد پدر محبوب ترين فرزندان قرار داد ؟ فرمود : خدايم . گفت : چه كسي كاروان را به سوي چاه كشانيد ؟ فرمود : خداي من . گفت : چه كسي سنگي كه اهل كاروان در چاه انداختند از تو باز داشت ؟ فرمود : خدا . گفت : چه كسي از چاه ترا نجات داد ؟ فرمود : خدايم . گفت : چه كسي ترا از كيد زنان نگه داشت . فرمود : خدايم .
گفت اينك خداوند مي فرمايد : چه چيز ترا بر آن داشت كه به غير من نياز خود را باز گوئي ، پس هفت سال در ميان زندان بمان (به جرم اينكه به ساقي سلطان اعتماد كردي و گفتي : مرا نزد سلطان ياد كن )
يوسف آن قدر در زندان ناله و گريه كرد كه اهل زندان به تنگ آمدند ، بنا شد يك روز گريه كند و يك روز آرام بگيرد .
نمونه معارف ج3 ص 280 لئالی الاخبار ص 92
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر فخیم المیزان به نقل از معانىالاخبار شیخ صدوق روایتی را آورده که نشان میدهد حضرت یعقوب پیامبر (علیه السلام) به علت رد کردن فقیر، به هجران حضرت یوسف(علیه السلام) مبتلا شده است.
نویسنده: شکوری
اظهار حاجت و تن دادن به دریوزگی و تکدیگری، از نگاه اسلام، مطلوب نیست اما گاه میشود که انسان به خاطر موانعی عرف،عقلی و یا حتی شرعی،از برآوردن حوایج ضروری خویش ناتوان است. در چنین مواقعی، چه باید کرد؟
براستی تکلیف ما در مواجهه با فقیری که از روی استیصال و نه از سر بیعاری و تنپروری و کَلّ بر ناس بودن، اظهار حاجت میکند چیست؟ آیا به بهانه گریز از گداپروری، میتوان دست رد به سینه چنین سائلی زد؟
پیامبر به استناد کریمه «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»، مامور است که فقیر را از در خانه اش نراند. ولو روی سخن در این خطاب، متوجه پیامبر است اما حکم، کلی است و متوجه عموم مردم است. به دیگر سخن، پاره ای از احکام مانند وجوب نماز شب، یا ازدواج با بیش از چهار زن، تنها متوجه شخص پیامبر است و بس. اما حکم نراندن فقیر، عمومیت دارد. بنابراین،از باب اسوه بودن پیامبر، اهل ایمان باید در مواجهه با سوال سائل، به حضرتش تاسی کنند و حاجت حاجتمند را تحت شرایطی خاص، روا کنند.
این روزها، دیدگانِ دلدادگان حضرت ام الائمه، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از غم مصیبتی که بر حضرتش رفته است، اشک بار است. نوشتار پیش رو به همین مناسبت گریزی دارد به معرفی بعدی از ابعاد وجودی حضرت صدیقه کبری که می تواند در حل منازعات شیعی و سنی، چراغ راهی باشد برای کشف حقیقت.
شکوری
نیازی به گفتن ندارد که حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) در نزد شیعه و سنی از جایگاهی والا و بی بدیلی برخورداند. از شیعه که بگذریم حتی بزرگترین علمای اهل تسنن همچون فخر رازی، که حتی در امهات معارف دین هم تشکیک کرده است، در عصمت حضرتش، ذره ای تردید روا نداشته است!
علامه ذو الفنون آیت الله حسن زاده آملی در کتاب هزار و یک نکته، در این باره میگوید:
« نمی دانم در کجا دیده ام که فخر رازی در هر مساله ای از مبدا تا معاد تشکیک نموده است و اعتراض کرده است، که او را « امام المشککین » خوانده اند ولی با این حال در عصمت سیده نساءالعالمین، فاطمه(س) بنت رسول الله، تسلیم محض بوده است که آن جناب بلامدافع معصومه بوده است و در عصمت و طهارتش جای شک و تردید نیست»(1)
سخن در سرزمینی است که وقف عام است برای اهل ایمان و اینک اما در اشغال اهل نفاق. شهری که ساکنانش بنا بر احکام کتاب خدا، از اجاره مسکن معافند!
شکوری
از صادق آل محمد، سلام خدا بر او، مروی است که:
«دوست داشتنیترین زمین نزد خداوند، سرزمین مکه است. نزد خدا نه خاکی از خاک آن، نه سنگی از سنگ آن، نه درختی از درخت آن، نه کوهی از کوههای آن و نه آبی از آب آن محبوبتر نیست»(1)
چرا «مکه»اش خواندند؟
سخن در سرزمینی است که وقف عام است برای اهل ایمان و اینک اما در اشغال اهل نفاق.
مکه، مقدسترین شهر مسلمانان است که در قرآن به نامهایی چون بکّه، بلدالحرام، بلدالامین و امالقری خوانده شده است. در تسمیهاش وجوه زیر را برشمردهاند.
1. مکّه، ترکیبی از مک (به معنای بیت) و رب بوده و مکه یعنی، بیت الرب یا بیت الله؛
2. مکه، ترکیب از مک (به معنای واحه و وادی) و رب بوده و مکه یعنی وادی رب؛
3. مکه در اصل، مکرابا که از کلمه مقرب گرفته شده و این مکان به معنای مکانی است که به خداوند تقرب ایجاد میشود؛
4. مکه از ریشه مکک (به معنای هلاک شدن و کم شدن) مشتق شده و مکه یعنی مکانی که هر ستمگری نظر سوئی به آن شهر داشته باشد سرنوشتی جز هلاک و نابودی نخواهد داشت؛
5. مکه از ماده «مک(به معنای «جذب») مشتق شده که این بدان جهت است که مردم از هر دیار به آن سرزمین جذب میشوند.(2)
بنا بر صریح آیات قرآن، این سرزمین، مِلک طِلق کسی نیست بله سرزمینی است آزاد برای همگان:
«بیتردید كسانی كه كافر شدند و مردم را از راه خدا و مسجدالحرام كه آن را برای مردم; چه مقیم آن و چه مسافر، یكسان قرار داده ایم، باز می دارند، درخور عذابند و هر كه بخواهد در این سرزمین به ستم كجروی كند، او را از عذابی دردناك می چشانیم.»
تمام شهر مكه وقف عام است!
این آیه میگوید: ما تمام شهر مكه را وقف عام كرده ایم و ساكنان آن در استفاده از آن با غیر اهل مكه تفاوتی ندارند. برخی نیز گفته اند:خرید و فروش زمینهای آن حرام است.
امیرمؤمنان (علیه السلام) در نامه ای به فرماندار مكه نوشت:
به مردم مكه دستور بده تا از كسانی كه در این شهر سكونت دارند اجاره مسكن نگیرند; زیرا خداوند فرموده است: كسانی كه اقامت دارند یا از بیرون می آیند در استفاده از آن یكسانند ; البته موضوع حرمت اجاره گرفتن از منازل مكه، مسأله ای فقهی است كه فقهای سنی و شیعه نظریات مختلفی ارائه كرده اند و شرح آن در كتب فقهی آمده است.
گفتهاند وقتی منصور دوانیقی خواست مسجد را توسعه دهد. از این رو، مردمی را كه در اطراف مسجدالحرام خانه داشتند به حضور خواست تا خانه هایشان را خریداری كند. ولی آن ها حاضر به فروش نشدند.منصور در بن بست سختی قرار گرفت. در این باره از امام صادق (علیه السلام) چاره جویی كرد. امام فرمود: در این باره از قرآن دلیلی داریم آنجا كه فرمود: (إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبارَكاً). اولین خانه در آنجا كعبه بوده بنابراین، اگر آن ها پیش از بنای كعبه خانه ساخته اند پس اطراف مكه مال آن هاست ولی اگر خانه كعبه مقدم بوده، این حریم تا آنجا كه نیاز زائران اقتضا می كند، متعلق به كعبه است.
از این رو منصور دستور داد مالكان خانههای اطراف مكه را احضار كردند و او به این آیه استدلال كرد و آن ها حاضر به معامله شدند.(3)
در مقاله های گذشته در رابطه با اختلالات خواندن مطالبی آموختیم. دانستیم که خواندن فرآیندی است پیچیده، که شامل تشخیص نمادهای زمان به شکل چاپ شده می باشد.
خواندن یک مهارت ذاتی نیست بلکه مهارتی است که باید یاد گرفته شود. کلماتی که خوانده می شود دارای هیچ معنایی نیست تا خواننده آن را استنباط و تفسیر نکند
با مشکلات اختصاصی خواندن این کودکان نیز آشنا شده اید، حال با انواع مشکلات خواندن و درمان آن آشنایی پیدا می کنید. انواع مشکلات خواندن و راهکارهای درمانی
1- آینه خوانی یا وارونه خوانی:
مثال:خواندن کلمه( رود ) بجای کلمه ( دور) علل: الف):رشد ناکافی حرکات چشم. ب):عدم غلبه نیمکره مغزی (چپ برتری یا راست برتری). ج):عدم درک این وضوع که مکان حروف یا کلمه باعث میشود که جمله یا کلمه بطور کلی تغییر کند. د):رشد ناکافی. ه):تدریس وآموزش نامناسب. و):تند خوانی وعدم توجه وبی دقتی . ز):در موارد خیلی شدید علت آن ممکن است اختلال در سیستم عصبی باشد.
این اختلال دارای سه علامت عمده است که شامل پرفعالیتی و پرتحرکی، کمبود توجه و تمرکز، بروز اعمال ناگهانی وغیر قابل پیش بینی می باشد.
پیشتر در مورد دانش آموز بیش فعالو اختلال عدم توجه و بیش فعالی (ADHD) که یک بیماری مزمن است و میلیون ها کودک را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار می دهد صحبت کردیم.
بیش فعالی دارای سه نوع است:
در نوع اول کودک فقط مشکل در نگه داری توجه و تمرکز دارد. در نوع دوم فقط پرتحرکی و بیش فعالی دیده می شود و بالاخره نوع ترکیبی که کودک هم پرتحرک بوده وهم مشکل توجه و تمرکز دارد.
این اختلال در 5 درصد دانش آموزان دبستانی دیده می شود و در پسرها سه تا پنج برابر شایع تر از دختران است وبیشتر در پسران اول خانواده دیده می شود معمولا اختلال از 3 سالگی به بعد تشخیص داده می شود کودکان مبتلا در دوره شیر خواری اغلب پر تحرک بوده و دست ها و پاهای خود را زیاد حرکت می دهند.
کم خواب و کم غذا بوده و زیاد گریه می کنند و ژس العمل نشان می دهند.
از نظر سبب شناسی عامل اصلی ناشناخته است اما فاکتورهای متعدد ژنتیک ، رشدی، صدمات مغزی ، عوامل عصبی شیمیایی ، فاکتورهای عصبی فیزیولوژیکی و عوامل اجتماعی روانشناختی را موثر می دانند.
قبلا نقش رژیم های غذایی حاوی مواد رنگی خوراکی ، مواد نگهدارنده که به مواد غذایی اضافه می شوند و شکر را موثر می دانستند که در حال حاضر از نظر علمی ثابت نشده است.
اما بطور تجربی دیده می شود دانش آموزانی که از این نوع مواد غذایی به وفور استفاده می کنند پرتحرک تر هستند. در مورد عوامل ژنتیک ذکر این مورد لازم است که در صورت ابتلا یکی از فرزندان خانواده به این اختلال شانس بروز آن در خواهران و برادران کودک دوبرابر می گردد.
سمپتوم ها صرفاً جلوه رفتار نافرمانی، لجبازی، خصومت، یا ناتوانی در درک کردن تکالیف یا دستورالعمل ها نیستند.
سمپتوم ها صرفاً جلوه رفتار نافرمانی، لجبازی، خصومت، یا ناتوانی در درک کردن تکالیف یا دستورالعمل ها نیستند.
ملاكهای تشخیصی اختلال کمبود توجه بیش فعالی
معیار A: الگوی مداوم بی توجهی و/یا بیش فعالی-تکانشگری که در عملکرد یا رشد اختلال ایجاد میکند، به صورتی که با (1) و/یا (2) مشخص می شود: 1- بی توجهی:شش سمپتوم زیر (یا تعداد بیشتر) دست کم به مدت 6 ماه تا حدی ادامه می یابند که با سطح رشد ناهماهنگ هستند و بر فعالیت های اجتماعی و تحصیلی/ شغلی تاثیر منفی میگذراند:
توجه:سمپتوم ها صرفاً جلوه رفتار نافرمانی، لجبازی، خصومت، یا ناتوانی در درک کردن تکالیف یا دستورالعمل ها نیستند. برای نوجوانان بزرگتر و بزرگسالان (17 ساله و بالاتر) حداقل پنج سمپتوم(نشانه) ضروری است.
سمپتوم a: اغلب نمیتواند به جزییات توجه دقیق کند یا در تکلیف درسی، در محل کرد، یا هنگام فعالیت های دیگر اشتباهات بی دقت میکند (مثلا جزییات را نادیده میگیرد یا از دست میدهد، کار بی دقت است).
سمپتوم b: اغلب در حفظ کردن توجه در تکالیف یا فعالیت های بازی مشکل دارد (مثلا در متمرکز ماندن هنگام سخنرانی ها، گفتگوها یا روخوانی طولانی مشکل دارد.)
امام(ع)� فرمودند :� « بامدادان به نزد من آى تا حكمت خداى جل و علا در آفرينش * جهان ، درندگان ، چهار پايان ، پرندگان ، حشرات و جانوران ديگر؛ چون : حيوانات ،
گياهان ، درختان ميوه دار و بى ميوه و سبزيهاى خوردنى و ناخوردنى را چنان برايت بيان كنم كه شايستگان از آن عبرت گيرند، مؤ منان با شناخت آن ، آرام گردند و
ملحدان و انكار كنندگان در آن سرگشته شوند. »
مفضل مى گويد: خرسند و شادمان از نزد آن حضرت (ع ) خارج شدم . آن شب به خاطر وعده امام (ع ) و انتظار آن ، بر من دير گذشت .
بامدادان ، به نزد مولايم شتافتم ، اجازه ورود يافتم . در برابرش (از سر ادب ) ايستادم .
ایشان� فرمودند : بنشين . آنگاه به اتاقى رفتند كه در آن خلوت مى كردند . من نيز با خاستن او به پا خاستم . فرمودند: در پى من بيا. به دنبال آن حضرت (ع)� رفتم .
به اتاق وارد شدند و من نيز پشت سر ایشان وارد شدم . امام (ع ) نشستند و من هم در برابرشان نشستم .
ایشان فرمودند: اى مفضل ! مى دانم به خاطر شدت انتظار براى آنچه كه وعده ات دادم ، ديشب بر تو به درازا كشيد.
گفتم : آرى اين گونه بود، مولايم !
فرمودند : اى مفضل ! خداوند هميشه بوده است ، بى آنكه پيش از او چيزى باشد و هميشه باقى خواهد بود ، بى آنكه پايانى داشته باشد . او را سپاس كه به ما
الهام كرد و او را شكر كه به ما عطا كرد و برترين و والاترين دانشها و برتريها را بويژه نصيب ما نمود . با علم خود ما را بر جميع آفرينش برگزيد و با حكمت خويش ما را
10. ده تن از حافظان اولیه قرآن کریم از میان صحابه پیامبر(ص) عبارتند از: 1. علیبن ابیطالب(ع) 2. عثمان 3. ابن مسعود 4. ابیبن کعب 5. زید بن ثابت 6.ابوالدرداء 7. سالم مولی ابی حذیفه 8. معاذ بن جبل 9. ابو زید 10. تمیم الداری.
11. زید بن ثابت که در عهد عثمان سرپرست هیئت تدوین و جمع و کتابت نهایی قرآن و تشکیل مصحف امام (مصاحف عثمانی) شد، هم کاتب وحی بود، هم حافظ قرآن، و هم در عهد ابوبکر و بهفرمان او بر مبنای وحی مکتوب ولی پراکنده بازمانده از حضرت رسول(ص)، مصحفی کامل فراهم کرده بود که نزد عمر و سپس دختر او حفصه امانت بود، و در عهد عثمان آنرا مبنای کار قرار دادند.
12. قرآن کریم دارای سی جزء است [ سی پاره]، که هر جزء با جزء دیگر از نظر طول برابر است. احتمال دارد که حضرت رسول(ص) (3) یا جانشینان ایشان این تقسیم را، برای آنکه قراءت روزانه قرآن آسان باشد، انجام دادهاند. در مصحف رسمی امروز جهان اسلام، یعنی در مصحف مدینه، به کتابت عثمان طه، هر جزء درست در بیست صفحه پانزده سطری تابتشده است.
13. هر جزء از اجزای سیگانه قرآن، چهار یا دو حزب و کل قرآن 120 یا شصتحزب است. شاید این تقسیمبندی نیز برای تسهیل قراءت قرآن در مجالس فاتحه بوده باشد. (4)
14. هر پنج آیه را خمس [ خ] و هر ده آیه را عشر [ ع] تقسیم کردهاند و این عمل را «تخمیس» و «تعشیر» مینامند. و بهاین تقسیمبندیها در حاشیه قرآنها اشاره شده است.
15. تقسیم درونی و تفصیلی دیگر قرآن، به رکوعات است. رکوعات برخلاف سایر تقسیمبندیهای قرآن طول و اندازه مساوی و معین ندارد، بلکه قرآنشناسان خبره هر بخش متشکل از چند آیه را که، هم موضوع و هم معنا و قابل قراءت در نماز بعد از سوره حمد بوده است، و نمازگزار پس از خواندن آن بهرکوع میرود، رکوع/رکوعات نامیدهاند. عدد رکوعات قرآن طبق مشهور 540 فقره است.
استاد قرآن پژوه، بهاءالدین خرمشاهی در بخشی از کتاب قرآن شناخت، 101 نکته قرآنی را، که نوعا مرتبط با علوم قرآنی و حاوی اطلاعاتی مفید و ارزنده در زمینه آشنایی با قرآن است و در میان آنها لطایف و ظرایفی نیز مشاهده میشود، مطرح کرده است.
از آنجا که برخی از این نکات را در بخشهای مختلف کتاب حاضر بیان کردهایم
هفتاد نکته قرآنی
1. علومی که برای فهمیدن و فهماندن و شناخت و شناساندن هر چه عمیقتر و دقیقتر قرآن کریم بهوجود آمده است، و در طی تاریخ اسلام و اسلامشناسی بر تعداد آنها هم افزوده شده است، «علوم قرآنی» نام دارد. همچنین بعضی فنون نیز مانند تجوید و ترتیل و ترجمه جزو آنهاست. تعداد و عناوین این علوم و فنون قرآنی از این قرار است:
1) تاریخ قرآن 2) علم رسم [یعنی رسمالخط] عثمانی 3) شناخت مکی و مدنی 4) علم شان نزول/اسباب نزول 5) علم شناخت ناسخ و منسوخ 6) علم محکم و متشابه 7) تحدی، اعجاز و تحریفناپذیری قرآن 8) تفسیر و تاویل 9) قراءت، تجوید و ترتیل 10) فقه قرآن یا احکام قرآن 11) اعراب قرآن یا نحو و دستور زبان قرآن 12) قصص قرآن 13) علم غریبالقرآن یا واژگانشناسی قرآن 14) علم یا فن ترجمه قرآن. (1)
2. قرآن کریم آخرین وحینامه الهی در ادیان توحیدی و ابراهیمی، و کتاب مقدس اسلام است که به عین الفاظ، وحیانی است و بدون هیچ کموکاستی، با دقیقترین جمع و تدوینی که درتاریخ کتب آسمانی سابقه دارد، با استفاده از نسخهای که در زمان حیات پیامبر(ص) نوشته شده بوده; ولی حالت کتابی و مصحف نداشته، در عصر عثمان به هیئت کتاب (مصحف) درمیآید و این واقعه عظیم دورانساز در فاصله بین یازده هجری وفات پیامبر(ص) و سی هجری، که هنوز پنجسال از خلافت عثمان باقی بوده است، انجام میگیرد.
3. مصاحف امام، همان مصاحف عثمانی است و تعداد آنها پنجیا شش نسخه بوده است که به مراکز بزرگ جهان اسلام همراه با یک حافظ قرآنشناس فرستاده شده است(نسخهای به مکه، نسخهای به مدینه، (2) نسخهای به بصره، نسخهای به کوفه، نسخهای به بحرین، نسخهای به شام).
خدای سبحان همهی مؤمنان را به وحدت بر محور ریسمان الهی كه همان قرآن كریم و عترت طاهرین ـ علیهم السّلام ـ میباشد دعوت مینماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها»[1] یعنی همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و به راههای متفرّق نروید و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را كه شما با هم دشمن بودید و خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف خداوند برادر دینی یكدیگر شدید و در پرتگاه آتش بودید كه شما را نجات داد. انسان موجودی تكاملطلب و متصاعد است و برای بالا رفتن و تعالی یافتن نیاز به دستگیره و ریسمان الهی دارد كه همان قرآن و عترت است. قید «جمیعاً» در آیه نشان میدهد كه چنگ زدن فردی به ریسمان محكم الهی كافی نیست بلكه باید همگی با هم در خدمت قرآن و عترت باشند و بدان اتصال داشته باشند. بنابراین، در این كریمه یك تكلیف برای همه مؤمنان است كه ادای آن با چنگ زدن جمعی حاصل میشود، نه اینكه هر شخصی دستور داشته باشد به تنهایی به ریسمان خدا تمسّك جوید. وقتی انسان میبیند كه بار امانت الهی را همه باید بردارند، احساس سبكی و نشاط میكند، وقتی به بیند كه تمسّك به ریسمان الهی همگانی است و مسئولیتهای دینی تنها متوجّه او نیست، احساس تنهایی و افسردگی نمیكند و طبق اصل «فإنَّ یدالله مع الجماعه»[2] قدرت و توان چند برابری مییابد؛ علاوه بر این كه اساساً عمل به دین و اجرای احكام نورانی قرآن كریم بدون حضور همه جانبهی افراد جامعه امكان پذیر نیست. اگر چه هر اجتماعی محوری دارد، ولی اگر این محور، ریسمان الهی نباشد، آن جامعه در ضلالت است و ره به مطلوب و سعادت نخواهد یافت؛ از این رو، هر اجتماع و اتّحادی مطلوب و پسندیده نیست، بلكه وحدت بر محور قرآن و عترت است كه انسان را از تاریكیهای وابسته به غیر خدا خارج میسازد و به «الله» كه نور مطلق است میرساند. حضرت امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ میفرماید: ما پیش از اسلام با هم بودیم، نظام اسلامی بین ما تفرقه افكند؛ زیرا آن اتحاد بر محور شرك و جاهلیّت بود و اسلام طبق دستور « وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الُْمجْرِمُونَ»[3] صف مسلمانان را از صف مشركان جدا ساخت و همهی مسلمانان را با یكدیگر متحّد ساخت. آن حضرت در خطبهی «شقشقیه» خود را محور حكومت و سیاست معرّفی مینماید. همانگونه كه سنگ آسیاب برمحور خود میچرخد و به آن محور نیاز دارد. «أما والله لقد تقمّصها ابن أبی قحافه و إنه لیعلم أنّ محلّی منها محلّ القطب من الرحا».[4] در این صعود و پرواز جمعی، آنها كه قدرت پرواز دارند، باید پر و بال خویش را برای بیپناهان و بیپر و بالها بگسترانند تا پس از پرورش، خود آنها نیز بتوانند به آسمان معرفت و معنویّت و قرب خدای سبحان پر كشند؛ چنانكه خداوند به رسول خود میفرماید: « وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»[5] تو كه قدرت پرواز داری و میتوانی تا حدّ «دَنا فَتَدَلَّى* فَكانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»[6] اوجگیری، تنها به محضر ما نیا، بلكه بكوش تا مؤمنان را نیز با خود بیاوری! مانند كبوتری كه پرخود را پهن میكند تا جوجههایش را زیر بال پرورش خود قرار دهد و زمانی برسد كه آنها نیز توان پرواز داشته باشند و به آنها آیین پرواز میآموزد، تو نیز برای فرزندان ایمانی خود خفض جناح كن یعنی بالهایت را پایین بیاور و آنان را تحت پرورش آسمانی خود قرار ده تا بتوانند به همراه تو به آشیانهی قرب خدا پر بكشند.
[1] ـ سوره آل عمران، آیه 103.
[2] ـ نهج البلاغه، خطبه 127؛ دست خدا با جماعت است.
[3] ـ سوره یس، آیه 59؛ (و به آنها میگویند: ) جدا شوید امروز ای گنهكاران!
[4] ـ نهج البلاغه، خطبه 3؛ به خدا سوگند و (ابوبكر) ردای خلافت را بر تن كرد در حالی كه خوب میدانست من در گردش حكومت اسلامی همچون محور سنگهای آسیابم.
[5] ـ سوره شعرا، آیه 215.
[6] ـ سوره نجم، آیات 8 و 9؛ نزدیكتر و نزدیكتر شد، تا آنكه فاصلهی او (با پیامبر) به اندازهی فاصلهی دو كمان یا كمتر بود.
و اگر (بدهكار) تنگدست بود، او را تا هنگام توانايى مهلت دهيد و (در صورتى كه واقعاً توان پرداخت ندارد،) اگر ببخشيد براى شما بهتر است، اگر (نتايج آن را) بدانيد.
اسلام، حامى مستضعفان است. «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ»(بقره، 280)
اى مريم، از پروردگارت اطاعت كن و سجده كن و با نمازگزاران نماز بخوان.
حضور زن در اجتماعات عبادى و اجتماعاتى كه مردان نيز حضور دارند سفارش شده است. «مَعَ الرَّاكِعِينَ» به شرط آنكه زنان، مريمگونه رفتار نمايند.(آل عمران، 43)
حق، همان است كه از جانب پروردگار توست، پس از ترديد كنندگان مباش.
تعداد زياد مخالفان، تلاش و فعّاليت آنان، و ثروت و تبليغاتشان، نبايد در حقّانيّت راه و عقايد ما تأثير گذارد. «فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ»(آل عمران، 60)
این پیام ها با هدف استفاده در جلسات جزء خوانی استخراج شده است، لذا خواهشمند است استفاده و منتشر نمایید.
1.وَ لِكُلٍ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَيرْاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ... هر كسى را جانبى است كه بدان روى می آورد. پس در نيكى كردن بر يكديگر سبقت گيريد. هر جا كه باشيد خدا شما را حاضر می آورد، كه او بر هر كارى تواناست.
به جاى رقابت و سبقت در امور مادّى، بايد در كارهاى خير از ديگران سبقت گرفت. «اسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»( بقره، 148)
2.فَاذْكُرُونىِ أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لىِ وَ لَا تَكْفُرون پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم، و براى من شكر كنيد و كفران نورزيد.
خداوند، به انسان شخصيّت می بخشد و مقام انسان را تا جايى بالا می بردكه می فرماید: تو ياد من باش، تا من هم ياد تو باشم. «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» (بقره، 152)
همانا (شيطان)، شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى دهد و اينكه بر خداوند چيزهايى بگوييد كه به آن آگاه نيستيد.
شيطان، هم دستور به گناه مى دهد، هم راه توجيه آن را نشان مى دهد. فرمان به سوء و فحشا، همان دستور به گناه و فرمان افترا بستن به خدا، دستور به توجيه گناه است. «يَأْمُرُكُمْ» «وَ أَنْ تَقُولُوا»( بقره، 169)
و در راه خدا با كسانى كه با شما مى جنگند، بجنگيد ولى از حدّ تجاوز نكنيد، كه خداوند تجاوزكاران را دوست نمى دارد.
حتّى در جنگ بايد عدالت و حقّ رعايت شود. «قاتِلُوا» «لا تَعْتَدُوا» بارها قرآن با جملهى «لا تَعْتَدُوا» سفارش كرده كه در انجام هر فرمانى از حدود و مرزها تجاوز نشود. ( بقره، 190)
7.ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ سپس از همانجا كه مردم كوچ مى كنند، كوچ كنيد و از خداوند طلب آمرزش نماييد كه خداوند آمرزندهى مهربان است.
هرگز مأيوس نشويم، گذشته ها هر چه باشد استغفار چارهساز است. زيرا او غفور و رحيم است. «وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (بقره، 199)
و از مردم كسى است كه براى كسب خشنودى خدا، جان خود را مىفروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
بزرگترين سود آن است كه انسان بهترين متاع را كه جان اوست به خالق خود بفروشد، آن هم نه براى بهشت و يا نجات از دوزخ، بلكه فقط براى كسب رضاى او. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»( بقره، 207)
كيست كه به خداوند وام دهد، وامى نيكو تا خداوند آن را براى او چندين برابر بيافزايد و خداوند (روزى بندگان را) محدود و گسترده مى سازد، و به سوى او بازگردانده مى شويد.
اگر ما گشايش و تنگ دستى را بدست خدا بدانيم، راحت انفاق مى كنيم. «وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ»
كمك به خلق خدا، كمك به خداست. «يُقْرِضُ اللَّهَ» بجاى «يقرض الناس»(بقره، 245)
این پیام ها با هدف استفاده در جلسات جزء خوانی استخراج شده است، لذا خواهشمند است استفاده و منتشر نمایید.
1. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده ى مهربان
“بِسْمِ اللَّهِ” رمز عشق به خدا و توكّل به اوست. به كسى كه رحمن و رحيم است عشق مى ورزيم و كارمان را با توكّل به او آغاز مى كنيم، كه بردن نام او سبب جلب رحمت است. (حمد، 1)
و از صبر و نماز يارى جوييد و اين كار جز براى خاشعان، گران و سنگين است.
هر چه در آستان خدا اظهار عجز و بندگى بيشتر كنيم، امدادهاى او را بيشتر دريافت كرده و بر مشكلات پيروز خواهيم شد. “اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ” (بقره، 45)
و نماز را برپا داريد و زكات را پرداخت نماييد و هر خيرى كه براى خود از پيش مى فرستيد، آن را نزد خدا (در سراى ديگر) خواهيد يافت، همانا خداوند به اعمال شما بيناست.
معمولًا دستور به نماز همراه با زكات در قرآن آمده است. يعنى ياد خدا بايد همراه با توجّه به خلق خدا باشد. “أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ” (بقره، 110)
همانطور که می دانید کهکشان ها نیز در جهان هستی با سرعت زیادی در حال حرکت هستند و گاهی که دو کهکشان نزدیک به هم می شود نیروی جاذبه آنها سبب کشیده شدن کهکشانها به سمت همدیگر و ادغام آنها با هم می شوند.تصویر مربوط به ادغام دو کهکشان NGC 2207 و IC 2163 با همدیګر است که توسط تلسکوپ ESO گرفته شده است.
دانشمندان می گویند کهکشان آندرومدا کهکشان همسایه ما با سرعتی در حدود ۱۰۰ تا ۱۴۰ کیلومتر در ثانیه در حال نزدیک شدن به کهکشان ماست و در طی چهار تا شش میلیارد سال آینده به کهکشان ما برخورد و با آن ادغام می شود و یک کهکشان بزرگ بیضوی تشکیل می شود.[1] که در نتیجه این ادغام بسیاری از ستاره ها از جمله خورشید ما نابود و ستاره های جدید متولد می شوند.و کره زمین نیز نابود خواهد شد[2].حتی احتمال دارد که یک ستاره یا سیاره بزرگتر نیز به زمین برخورد کرده و آن را نابود سازد.
تئوری ریسمان ها پیش بینی می کند که بغیر از چهار بعد فضا زمان هفت بعد دیگر پیچیده به هم وجود دارند که آنقدر کوتاه هستند که آنها توما فراتر از توانایی بصری ما در همه جای چهار بعد فضا و زمان قرار گرفته اند پس همه وقایع همچون راه رفتن یک فرد سرتاسر همه ابعاد را فرا می گید.[1]
همه ذرات بنیادی همچون کوارک ها که اتم های همه چیز از سنگ گرفته تا سیب را شامل می شوند ذرات نقطه ای نامیده می شوند زیرا ساختار رونی تری ندارند اگر می توانستیم ساختار دقیق تر این ذرات را مشاهده کنیم می دیدم که از ریسمان های مرتعش یک بعدی که الگوی نوساناتشان جرم و بار ذره ای را تعین می کند تشکیل شده است.ریسمانها از آخرین و کوچکترین ذره هر چیز در طبیعت تشکیل شده اند.ساز و کار الگوی ارتعاش در ریسمان ها مشابه ساز و کار گیتار است و ارتعاش انها به قله و تارها بستگی دارد.دانشمندان تړوری ریسمان ها را دقیقا به گیتار تشبیه می کنند با این تفاوت که برای فاصله ها از ثابت پلانگ استفاده می کنند.[2]
ریسمان ها نیز جرم و بار نیرو را جایگزین نت های موسیقی می کنند و "الگوی ارتعاشی متفاوت در یک ریسمان بنیادی موجب بروز جرم متفاوت و بارهای نیروی متفاوت می شود"و الگوی های ارتعاشی رفتار و بار هر ماده را در فضا و زمان توضیح می دهد و خود را به گونه های مختلف در فضا و زمان نمایش می دهد.[3]
کرمچاله ها پل های کوانتمی در فضا و زمان هستند که بنا به نظریه نسبیت انشتین یک پل میانبر در فضا و زمان هستند.وجود کرمچاله را انشتین در سال 1935 بر اساس نظریه نسبیت عام خود پیشنهاد داد.و کرمچاله ها از دیدگاه نظری فاصله فضا و زمان را کاهش می دهند و علاوه بر اینکه می توانند یک میانبر برای جهش بین فاصله های دور باشند ممکن است امکان سفر در زمان را فراهم نمایند.دانشمندان در آینده می خواهند با استفاده از کرمچاله ها فاصله های نجومی را کمتر و سرعت سفر در فضا را بیشتر نمایند.
یعنی بطور فیزیکی کرمچاله ها می توانند یک مسیر چند هزار ساله را مه مقدار چند دقیقه کوتاه تر نمایند.
در مدل در نظر گرفته شده برای کرمچاله کرمچاله دارای یک در ورودی است که اجسام داخل آن می شوند و در مکان دیگری از فضا و زمان از در دیگر آن که شاید یک سفید چاله باشد به بیرون رانده می شوند.
دانشمندان می گوید این خاصیت کرمچاله ها ممکن است به دلیل چرخش سریع ذرات بنیادی به دور آن باشد.برای مطالعه بیشتر در مورد کرمچاله ها می توانید به سایت ویکی پدیا مراجعه نمایید.
به همین دلیل است که در داستان معراج پیامبر پیامبر در عرض زمان کوتاهی توانست فضا را طی کند و به بعد های دیگر کائنات برسد.در قرآن کریم نیز به این مساله اشاره شده است.
در سوره الحجر آیات ۱۴ و ۱۵نوشته شده است :
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعْرُجُونَ ﴿۱۴﴾لَقَالُواْ إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ ﴿۱۵﴾و اگر درى از آسمان بر آنان مىگشودیم که همواره از آن بالا مىرفتند ﴿۱۴﴾قطعا مىگفتند در حقیقت ما چشمبندى شدهایم بلکه ما مردمى هستیم که افسون شدهایم﴿۱۵﴾
در این آیه به در اشاره شده است و بنا به گفته فیزیکدانان کرمچاله ها دارای یک در ورودی و خروجی هستند و در این آیه نیز اشاره شده است که این درها باعث صعود به آسمان بالا می شوند که این دو ویژگی مستقیما به سیاهچاله ها مربوط شود و در آیه بعدی نیز از تعجب مردم نسبت به کرمچاله ها اشاره می شود.
در سوره السجده آیه ۵ نوشته شده است:
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ﴿۵﴾امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر میکند سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهائی است که شما میشمرید به سوی او باز میگردد (و دنیا پایان مییابد).
در این آیه نیز به مساله نسبیت زمان و بازگشت به سوی خدا در مدت زمان بسیار کم اشاره شده است که این مساله نیز توسط فیزیک دانان تایید شده است توسط کرمچاله ها امکان پذیر است.
در کتاب کافی[6] در کتاب الحجه مرحوم کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از حسن بن ابراهیم از یونس بن یعقوب روایت می کند که : در نزد حضرت امام جعفر صادق علیه السلام جماعتی از اصحاب بودند که از آنجمله حمران بن اعین و محمد بن نعمان و هشام بن سالم و طیار و جماعتی که در میان آنان جوانی برومند بنام هشام بن حکم[7] بود .
حضرت به هشام بن حکم فرمودندای هشام!آیا خبر می دهی به ما از آن مناظره و مکالمه ای که بین تو و بین عمرو بن عبید واقع شد ؟
منظم عالم انسانیت و اجتماع امام است که حتما باید دارای قوائی متین و فکری صائب و اندیشه ای توانا ناظر بر اعمال و کردار امت بوده ، بین آنها نظم و تعادل را برقرار کند .
آیا اگر این امام نیز خود جایز الخطا و مبتلی به معصیت و گناه و در فکر و اندیشه مانند سایر افراد جامعه دچار هزاران خطا و اشتباه گردد و یا نیز مانند آنان بوالهوس و شهوت ران باشد ، می تواند با اینحال در بین افراد صلح دهد ، اختلافات آنان را رفع کند حق هر ذی حقی را به او برساند و جلوی تعدیات را بگیرد و تمام افراد را قوه حیات و نیروی زندگی بخشد ، به هر کس به اندازه استعداد و نیاز او از معارف و حقائق تعلیم کند ، موارد خطا و اشتباه آنان را هر یک به نوبه خود در سلوک راه خدا و رسیدن به مقصد کمال بیان کند ؟ حاشا و کلا!
بنابراین رهبر جامعه و زعیم و امام مردم باید معصوم و عاری از گناه
و هر گونه لغزش و خطا بوده با فکری عمیق و پهناور و سینه ای منشرح به نور الهی و قلبی منور به تاییدات غیبیه ناظر بر احوال و رفتار و حتی بر خاطرات قلبیه هر یک از افراد امت بوده باشد .
بعضی از عامه عصمت را در پیغمبران قبول دارند و بعضی از آنها مرتبه ضعیفی از عصمت را درباره آنان قائلند و بعضی بطور کلی عصمت را درباره آنان انکار کرده و بهیچوجه آنان را مصون از خطا و معصیت نمی دانند ، ولی شیعه بطور عموم عصمت را به تمام معنی در انبیاء شرط می داند و نیز درباره ائمه معصومین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین قائل به عصمت است .
شیعه می گوید امام باید معصوم باشد و از جانب خدا منصوب گردد ، سنیان می گویند عصمت از شرائط امام نیست و مردم می توانند برای خود امامی را اختیار کنند و از او پیروی نمایند .
بقیه مسائلی که مورد اختلاف بین این دو گروه است همه تابع این مساله بوده و از فروعات این اصل بشمار میرود ، و روی زمینه اختلافی که در این اصل به میان آمده است در آن فروعات نیز اختلافاتی قهرا پیدا شده است ، بطوریکه اگر در این اصل اختلاف از میان برخیزد و این دو فرقه دارای مرام و مذهبی واحد گردند ، بقیه فروع نیز خودبخود به پیروی و به تبع این اصل اختلافات خود را رها نموده و متحد خواهند شد . ما به یاری خدا و استمداد از روح پاکان و اولیای خدا در این روزها اصل این مساله را بررسی می نمائیم و از روی کتاب خدا و نصوص صریحه ای که از حضرت رسول صلی الله علیه و آله وارد شده است شرائط امام را بیان میکنیم بحوله و قوته و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و برای توضیح این معنی قبل از استدلال به آیه فوق که در مطلع سخن ذکر شد شاهد و مثالی را از باب مقدمه ذکر میکنیم .
اين داستان را بخوانيد تا معناى (( ياد خدا )) و تسلط بر نفس را درك كنيد:
از امام محمد باقر (عليه السلام ) نقل مى كند:
در ميان بنى اسرائيل زنى بدكاره بود كه عده زيادى از جوانان را مريض كرده بود، روزى بعضى از آن جوانان به او گفتند تو به قدرى فريب دهنده هستى كه اگر فلان عابد مشهور، تو را ببيند فريفته تو خواهد شد،
آن زن چون اين مطلب را شنيد، سوگند خورد كه به منزل نرود تا آن عابد را فريب دهد.
شب كه فرا رسيد، به صومعه عابد رفت و گفت اى عابد! درمانده هستم . مرا امشب جا و پناه بده عابد قبول نكرد،
زن گفت : بعضى از جوانان بنى اسرائيل با من قصد زنا دارند، از نزد ايشان فرار كردم ، اگر مرا جا ندهى ، آنها مى رسند و با من عمل منافى عفت انجام مى دهند،
عابد چون اين سخن را شنيد، در را گشود و به آن زن جا داد.
آن زن بدكاره پس از چند لحظه لباسهاى خود را در آورد و با حركاتى خواست عابد را فريب دهد.
چون چشم عابد به آن منظره و طنازيها افتاد، شهوتش طغيان كرد، اختيار از دستش رفت به طورى كه بى اختيار دستش را روى بدن آن زن گذاشت.
و در همين حال به(( ياد خدا )) فورى بلند شد و رفت به طرف يك ديگ غذايى كه روى آتش گذاشته بود، دست خود را روى آتش گذاشت .
زن نگاه كرد ديد عابد دست خود را مى سوزاند، گفت : چه كار مى كنى ؟
عابد گفت : دست خود را مى سوزانم با آتش دنيا، تا از آتش آخرت نجات يابم ،
زن همان دم از صومعه بيرون آمد و خود را به بنى اسرائيل رساند و گفت :
عابد را دريابيد كه اينك دست خود را مى سوزاند.
عده اى از بنى اسرائيل به سوى صومعه دويدند وقتى رسيدند ديدند، تمام دست عابد سوخته شده است
باز ياد اين جمله افتادم كه : اگر نخواهيم گناه كنيم مي توانيم
اهل معرفت ، داستانى را از اياز و سلطان محمود نقل كرده اند كه شنيدنى است ؛ وقتى سلطان محمود اياز را به غلام خصوصى خود پذيرفت ، علاقه مخصوصى از اين غلام نسبت به خود دريافته بود كه او را مقرب و دربان ويژه و همه كاره خودش گردانيد.
حسودها و دشمنها نيز ناراحت بودند كه چرا غلامى اين قدر مقرب سلطان باشد لذا مرتب در مقام سعايت بودند. روزى به سلطان گزارش دادند كه اياز ذخاير و گنجينه هاى تو را دزديده و در محلى ذخيره كرده و خيالهايى دارد، حجره اى را معين كرده و در آن هميشه قفل است و هيچ كس را هم به آن راه نمى دهد، فقط خودش هر از چندى تنها مى آيد، وارد مى شود و آنچه را دزديده ذخيره مى كند و سپس خارج شده و دوباره در را قفل مى كند، او مى خواهد خزينه را خالى كند!!
سلطان باور نمى كرد ولى براى اينكه به آنان هم بفهماند، دستور داد تا مامورين بروند، در را بشكنند و هر چه يافتند بياورند. وقتى كه مامورين وارد اطاق شدند ديدند هيچ چيز جز چاروقى ، لباس و كفش خاركنى كه سابق مى پوشيده و پوستين كهنه اى در آنجا نيست .
حفار آورند و كندند و هر چه حفر كردند چيزى نيافتند، به سلطان گفتند سلطان ، اياز را احضار كرد و پرسيد علت اين كار چيست ؟ چرا يك حجره را اختصاص به چاروق و پوستين داده اى و در آن را قفل كرده اى ، متهم مى گردى ، اينها چيزى نيست كه خودت را مورد سوءظن قرار مى دهى .
اياز پاسخ داد: من حقيقتش را به سلطان گزارش مى دهم ، من اول يك خاركن بيشتر نبودم ، حالا كارم رسيده به جايى كه وزير سلطان شده ام ، براى اينكه حال دومم يادم نرود، لباس زمان خاركنى را در اين حجره قرار داده ام و هر روز نگاهى به آن مى كنم و ياد خود مى آورم و به خودم مى گويم ! اى اياز! تو همان خاركن هستى و اين لباست هست ، حالا كه لباس حضور مى پوشى وضع دولت را فراموش نكنى و غرور تو را نگيرد، مبادا خيانت و تجاوز كنى و... سلطان شاد شد و اياز مقربتر گرديد.
اين داستان براى فرد فرد ما آموزنده است
(( فلينظر الانسان مم خلق ))
هر كسى هستى ، دلت را نگاه كن ، تو همان آب گنديده هستى ، آخرت را نيز ياد كن ، قبرت را در نظر داشته باش كه حيف مى شوى
روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قراردهند. سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که میتوانند در مورد هر کدام از همکلاسی هایشان بگویند، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند.
بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هر کدام از دانش آموزان پس از اتمام، برگه های خود را به معلم تحویل داده، کلاس را ترک کردند.
روز شنبه، معلم نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه ای جداگانه نوشت، و سپس تمام نظرات بچه های دیگر در مورد هر دانش آموز را در زیر اسم آنها نوشت.
روز دوشنبه، معلم برگه مربوط به هر دانش آموز را تحویل داد. شادی خاصی کلاس را فرا گرفت. معلم این زمزمه ها را از کلاس شنید "واقعا ؟" "من هرگز نمی دانستم که دیگران به وجود من اهمیت می دهند!" "من نمی دانستم که دیگران اینقدر مرا دوست دارند."
امام درباره کسیکه قضاوت مردم را بدست گیرد و شایسته آن نباشد چنین فرمود :
دو کس بیش از هر کس خشم خداى را برمى انگیزند ، یکى آنکس که خداوند او را بخود واگذارد و او از راه راست کناره گیرد و به کج روى پردازد دل به بدعت گزارى و گمراه گرى مردم خوش دارد ، او مردى فتنهانگیز است که مردم را به تباهى میکشاند و از راه راستى که میرفتهاند منحرف مى سازد ، در زندگى و مرگ خویش گمراهگر پیروان خویش است و بار گناه دیگران را بدوش دارد و در گرو تبهکاریهاى خویش است و دیگر کس ، آنکه نادانیها را در خود فراهم آورده و در تاریکیهاى فتنه و فساد فرو رفته و در اصلاح کار مردم ، کور مانده است ، نامردمان او را دانا میشمارند ولى او دانشى ندارد .
هر بامداد بدنبال فراهم آمدن سرمایهاى رفت که اندک آن از بسیارش بهتر است تا اینکه به لجن گندیدهاى سر فرو برد و از آن آشامید و پلیدیها و بیهودگیها را فراهم آورد ( و بنادانیها پرداخت ) بین مردم بداورى نشست و ادعا کرد که اشتباهکاریها را کنار زند و حقایق را آشکار کند و چون مشکلى در کار قضاوت پیش آید ناروائیهایى بزبان آرد و بیهودگیهائى بیان دارد و بنادانى داورى کند بافتههایش همچون بافتهاى تار عنکبوت ، سست و بى ارزش است و نمیداند که در قضاوتش اشتباه کرده و یا بدرستى داورى کرده است ،اگر قضاوتى بدرستى کرده بیم دارد که مبادا اشتباه کرده باشد و اگر بنادرستى سخن گفته باشد امیدوار است که داوریش درست باشد ، نادان اشتباهکارى است که در جهالت فرو رفته و نابینائى است که بر مرکبى کور سوار شده است هرگز حکم قاطع و دندان شکنى نمىتواند بدهد ، روایت و احکام دینى را همچون گیاه خشکى که در برابر تند بادى پراکنده میشود بباد میدهد .
برگرفته شده از پایگاه تخصصی نهج البلاغه (nahjolbalaghe.blog.ir )