تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3308
بازدید دیروز : 43635
بازدید هفته : 46943
بازدید ماه : 112264
بازدید کل : 12457527
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 20 / 7 / 1398
تفسیر



آیا غیر معصومین (ع) نیز می توانند قرآن را تفسیر نمایند؟

حدیثی در اصول کافی وجود دارد که می گوید: دانش صحیح تفسیر تنها در دست امامان است؛ این در ذهن من سؤالی را ایجاد کرده است و آن اینکه:آیا غیر معصومین (ع) نیز می توانند قرآن را تفسیر نمایند؟

 

پاسخ

قبل از پاسخ به سؤال فوق متذکر می گردیم که منظور از “تفسیر“ ، بیان معانی و مقاصد آیات کریمه است که با استمداد از تدبر و استنطاق معنی آیه ای از مجموع آیات مربوطه و استفاده از روایات معتبر در صورت امکان، تحقق می پذیرد، بنابراین در اینجا نظری به بطون قرآن که جز از راه تأویل بدان راهی نیست، نداریم.

با مراجعه به آیات صریح قرآن:

"أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها [1] "

 " وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ [2] "

"کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا اْلأَلْبابِ [3] "

 "أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ اْلأَوَّلینَ [4] "

و آیات بسیار دیگرو با مراجعه به روایات بسیاری که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام رسیده  و به مردم توصیه و تأکید نموده که در مشکلات و فتن، بقرآن مجید مراجعه نمایند. (به اول تفسیر عیاشی و صافی و برهان مراجعه شود)

و همچنین روایات متواتر دیگری که از پیامبر(ص) و معصومین(ع) وارد شده مبنی بر اینکه احادیثی که از ما نقل می شود باید به قرآن عرضه شوند، که اگر موافق قرآن باشد به آن اخذ و عمل شود و اگر مخالف قرآن باشد، باید رد شود. [5]

این نکته را می فهمیم که همه مسلمانان به تدبر و فهم قرآن فرا خوانده شده اند و این یعنی جواز تفسیر برای کسانی که واجد شرایط باشند.

قابل توجه است که بر اساس عقیده شیعه چنانچه در روایات رسول (ص) و آمده است، مفسرین واقعی قرآن خود پیامبر اکرم و جانشینان بر حق او (یعنی ائمه اطهار) می باشند و بهمین جهت است که ما در تفسیر قرآن به کلمات معصومین نیازمند هستیم و لذا کار تفسیر علاوه بر شروطی که دارد، روشهایی نیز دارد، که روش صحیح و منحصر به فرد آن روشی است که پیامبر اکرم(ص) و ائمه اهل بیت(ع) در تعلیمات خود به آن اشاره فرموده اند، لذا مفسر وظیفه دارد پیش از تفسیر به احادیث نبوی و روایات اهل بیت(ع) مراجعه کرده و در آنها تأمل نماید تا به روش ایشان در بر داشت معانی قرآن آگاه شده و طبق آن روش به تفسیر قرآن بپردازد.

پس آن دسته احادیثی که می فرمایند: “دانش صحیح تفسیر تنها در دست ائمه علیهم السلام است”. منظورشان علم به همه مفاهیم قرآن و همچنین علم به حقائق باطنی قرآن است و حتی همین دانش اختصاصی را دیگران به دو صورت می توانند از معصومین علیهم السلام دریافت دارند:

با تصریح مستقیم ائمه علیهم السلام

 با تعلیم روش صحیح بیرون کشیدن این معارف از قرآن کریم که در خلال تعالیم عالیه معصومین وارد شده است.

و مفسر واقعی قرآن می تواند با توسل به یکی از این دو طریق، در راه درک و تحقیق مفاهیم و حقائق قرآنی تلاش کند.

 


[1] سوره محمد، آیه 24.

[2] سوره نحل، آیه 89.

[3] سوره فاطر، آیه 29.

[4] سوره مومنون، آیه 68.

[5] بحار الانوار ج 1 باب اختلاف اخباری.


موضوعات مرتبط: معلومات قرآنی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 20 / 7 / 1398

گاهی دست قدرت پروردگار مناظر با شکوه و نابی را به ما نشان می دهد که با دیدن آن شگفت زده می شویم و به قدرت الهی پی می بریم.


1ـ شفق های قطبی:

 

 

Image result for ‫شفق های قطبی‬‎



بی شک یکی از تماشایی ترین و با شکوه ترین پدیده های طبیعی جهان، شفق قطبی یا همان "نور قطب شمال" است. این پدیده حیرت انگیز از زمانی که اولین بار کشف شد، انسان ها را به حیرت و شگفتی وا داشته است.

شفق های قطبی زمانی روی می دهند که خورشید ذرات بارداری را (یون) با سرعت 300 الی 1200 کیلومتر در ثانیه راهی زمین می کند. این ذرات باردار با هم ابر پلاسما را تشکیل می دهند و مجموع ابرهای پلاسما را بادهای خورشیدی می نامند. هنگامی که بادهای خورشیدی با میدان مغناطیسی زمین برخورد می کنند، این میدان ذرات باردار را به سمت لایه یونیسفر، یکی از لایه های بالای اتمسفر سوق می دهد. در آنجا ذرات خورشیدی با گازهای موجود در یونیسفر ادغام شده و پدیده ی شفق قطبی را به وجود می آورند.

موضوعات مرتبط: عجایب خلقت
برچسب‌ها: عجایب خلقت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 20 / 7 / 1398


کسي که تو اين دنيا عقب مانده به دنيا اومده و هيچي نميفهمه و فقط زنده ست بعد ۳۰ ؛ ۴۰ سال  که از اين دنيا رفت تکليفش چيه؟ بايد چه اعمالي از اون سنجيده بشه؟ آیا در قیامت از او نیز تکلیف می خواهند؟

اگر این فرد واقعا خوب و بدش را نمی فهمد خدا از او تکلیفی نمی خواهد و در قیامت با لطف خود با او برخورد می کند.

اما اگر برخی از چیز ها را می فهمیده (خوب و بد و زشت و زیبا) ولی نه کامل، خدا با همین احکام عقلی و فطری که می فهمیده از او بازخواست می کند.

در خصوص این افراد و این که سرنوشت این ها در قیامت چگونه است و چگونه و به چه قاعده ای برای آن ها جایگاه و مقام آخرتی تعیین می گردد، از دیرباز بحث های گوناگونی در بین اندیشمندان وجود داشته و در کتاب های اعتقادی به آن ها پرداخته شده است.

از نظر عقل و نقل، این گونه افراد چون از ادراک متناسب و قابل قبول که شرط هر تکلیف و مسئولیتی است، بی بهره اند، در دنیا هم تکلیفی بر عهده آنان نیست. در نتیجه، گناهی برای آنان ثبت نمیشود و عقوبت و مجازات هم نمیشوند و بر همین اساس سوال و جواب قبر و مانند آن در خصوص ایشان بی معناست.

اما در مورد جایگاه اخرویشان نظرات گوناگونی ارائه شده از جمله آنکه اگر از خانوادهای مسلمان باشند، به دنبال پدر و مادر خویش - شاید به عنوان پاداش و مایه خوشحالی ایشان - به بهشت خواهند رفت. اما اگر وابسته به کفار و ظالمان باشند، به واسطه قصور ادراکی خود، در قیامت عذاب نخواهند شد.

در برخی منابع آمده است: علم آن را به خدا واگذارید؛ یعنی درباره آن سؤال نکنید؛ خدا بهتر میداند با آن ها چه کند.[۱]

در برخی روایات در باره اطفال شیعیان آمده است که در عالم برزخ فاطمه زهرا (س) آنان را تربیت میکند.[۲] ذکر شده که حکم دیوانگان، مانند اطفال است.[۳] البته در پاره ای از روایات نیز ذکر شده که این افراد به شکل خاصی در قیامت مورد آزمون قرار می گیرند تا وضع تسلیم یا متمرد بودن آن ها در برابر تکالیف الهی معین باشد. بعید نیست متناسب با وضع آخرت و میزان ادراکات آن ها در آن جهان آزمونی از ایشان گرفته شود.

در حدیثی زراره از امام باقر (ع)نقل می‌کند: «وقتی قیامت می‌شود، خداوند با پنج دسته بحث می‌کند:
طفل کسی که در دوران فترت بمیرد؛ کسی که در زمان پیامبر ابله باشد (سبک عقل)؛ دیوانهای که عقل نداشته باشد و بالأخره کر و لال.

همه آن ها بر خدا اعتراض و یا عرض می‌کنند: تقصیری نداشتیم. اگر حجت ‌داشتیم، اطاعت می‌کردیم. خداوند فرشتهای را می‌فرستد و آتشی آماده می‌کند. سپس به آن پنج گروه می‌گوید: خداوند به شما امر فرموده است داخل آتش شوید. هر کدام از آن ها پذیرفتند و داخل آتش شدند. خداوند آتش را بر آن‌ها سرد و خنک می‌کند و از سوختن نجات شان می‌دهد؛ ولی عده ای که نپذیرفتند، به سوی آتش جهنّم سوق داده می‌شوند».[۴]

پی نوشت:
۱- کافی، نشر دار الکتب لاسلامیه، تهران، ۱۳۸۰ ق، ج ۳، ص ۲۴۸
۲- همان، ج ۵، ص ۲۸۹ و ج ۶، ص ۲۲۹
۳- کافی، ج ۳، ص ۲۴۸
۴- رعد (۱۳)، آیه ۱۷

 

موضوعات مرتبط: فرجام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 20 / 7 / 1398

Image result for ‫تصویر نوشته های بسم الله‬‎

آمرزش والدین با اعمال نیک فرزندان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : عیسی بن مریم علیه السلام به قبری عبور کرد که صاحبش در عذاب بود ، سپس سال بعد به آن قبر عبور کرد در حالی که صاحبش دچار عذاب نبود ، به پروردگار گفت : سال اوّل از این قبر عبور کردم صاحبش در عذاب بود ، و سال بعد در عذاب نبود . خدا به او وحی فرمود : ای روح اللّٰه ! از او فرزندی شایسته به سنّ رشد رسید که جاده ای را اصلاح کرد ، و یتیمی را پناه داد ، پس به خاطر عمل فرزندش او را آمرزیدم

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 7 / 1398

برخی از معجزات قرآن

اول ـ وحدت هستی

جدیدترین نظریهء علمی ثابت کرده است که زمین جزئی از منظومهء شمسی بوده و به مرور زمان از آن جدا شده، به سردی گرایده و قابلیت زندگی را پیدا کرده است. برای صحت این نظریه به وجود آتش فشان ها در بطن زمین و زمین لرزه ها در اثر این آتش فشان ها اشاره میکنند.

این نظریهء علمی جدید آنچه را که در قرآن بدان اشاره شده است تأیید میکند:

أولم یرالّذین کفروا أنّ السّموات ولأرض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حی، أفلا تؤمنون.

( آیا ندیدند کسانیکه کافر شدند، هر آیینه بود آسمانها و زمین خشک و بهم چسپیده، ما گشادیم آنرا و زنده گردانیدیم از آب همه چیز را. آیا ایمان نمی آورند؟)

استاد طباره میگوید: این یکی از معجزات علمی قرآن است که علمی جدید آنرا تأیید میکند. علم ثابت کرده است که این هستی یک کتلهء متصل با هم بوده و به مرور زمان تقسیم شده است. منظومهء شمسی ما در نتیجهء همین انقسامات بمیان آمده است. هر چه بخش دوم از آیت ( و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حی…) این آشکارترین اشاره به تأیید حقیقت علمی است که دانشمندان راز آنرا کشف کرده اند. بیشترین کاووشهای کیمیاوی به آب ضرورت دارد و آب عنصر اساسی ادامهء زندگی در هستی و نباتات است. ۱ـ رتق بمعنای با هم متصل و یکجا. ۲ـ فتق جدایی میان دو چیز.
دیگر اینکه؛ این آیت نشان میدهد که خالق و ایجادگر این هستی آنرا بگونه ای ساخته است که برای مخلوقاتش قابل زندگی باشد. اگر درجهء حرارت بحد زیاد پایان باشد درجهء آکسیجن در آن بسیاز زیادی است، وقتی آب جامد میشود حرارت زیادی از آن بیرون رانده میشود و زیر آبرا برای زندگی حیوانات آبی مساعد میسازد. و عجیبترین حکمت قرآنی اینست که، با کلمات بسیار ارزشمندی راز زندگی را بیان میدارد.
از ابن عباس(رض) روایت شده است که، در تفسیر این آیت فرموده اند:

آسمان بهم چسپیده بود و باران نمی بارید، زمین خشک بود و گیاه نمیرویید، وقتی در زمین مخلوقات پیدا کرده شد آسمان با باران کشوده شد و زمین هم گشوده شد و از آن گیاهان رویید. تفسیر ابن کثیر ج۳ ص۱۸۷
من بدین نظر هستم که؛ این یک تفسیر خوبی است و ازباب استعاره مفسرین پیشین بدین نظر اند، ولی این مانع این نیست که در قرآن نکات علمی وجود داشته باشد که در گذشته مفسرین بدان آگاهی نداشتند و علم امروزی آنرا کشف کرده است و آیات قرآنی احتمال چندین توجیه را دارند. اینجا هیچ مانع از فهم اسرار قرآن وجود ندارد و میشود که متأخرین چیزهای را بدانند که متقدمین نداسته بودند.

خداوند(ج) فرموده است: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یتبیّن لهم أنّه الحق. ( بزودی مینمایم ما برایشان نشانه های قدرت خود را در کناره جهان ( طبیعت) و در ذات خودشان، تا برایشان ثابت گردد که این قرآن حق است)
شاید این از نشانه های اعجاز باشد که خداوند(ج) در قرن بیستم توسط انسان آنرا کشف کرده است.


 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

دوم ـ پیدایش هستی:

دانشمند فضایی( جینز) میگوید: اولین مادهء هستی بشکل گازهای بوده اند که در فضا طور منظم وجود داشتند و مجموعهء کهکهشانها از کثافت وتجمع این گاز های پدید آمده اند.
دانشمند دیگری بنام ( جامو) میگوید: هستی در وهلهء اول پیدایشش پر از گازهای بوده که طور منظم در فضا توزیع شده بودند و از آنجا عملیهء تکوین آغاز یافته است.
این نظریه ای است که قرآنکریم آنرا تأیید میکند. اگر نص قرآنی در رابطه موجود نمیبود شاید اکثر ما این فرضیهء علمی را نادرست میپنداشتیم و یا به آن بدیدهء شک مینگریستیم. :

ثمّ استوی إلی السّماء و هی دخانٌ، فقال لها و للأرض إتیا طوعاً أو کرهاً، قالتا أتینا طائعین.

( بعد از آن بسوی آسمان شد که از دود بود، و گفت برای آن و زمین بیایید بفرمان من خواسته یا نخواسته، گفتند: آمدیم خواسته و فرمانبردار)
درین آیت کریمه قرآن مصدر پیدایش و خلقت این هستی را دود( دخان) معرفی کرده است. دود چیزی است که عربها از اشیاء ملموس آنرا درک میکردند که در حقیقت همان گاز است. آیا چهارده قرن قبل در مقدور یک شخص که خواندن و نگاشتن نمیدانست بود که این کشف علمی قرن بیستم را بداند، آنهم در زمانیکه مردم از هستی و اسرار آن چیزی نمیدانستند؟!

موضوعات مرتبط: اعجاز قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 7 / 1398

بدون شرح!!!!

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: قرآن وعترت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 7 / 1398

گزارشی تکان دهنده از قرآن کریم

این درد خیلی قیمت دارد و بر خلاف سایر دردهاست. چرا همه می خواهند مثل حافظ شوند اما نمی‌شوند، چون یک درد قیمتی در دلش بود که می گفت: درد عشقی کشیده ام که مپرس

فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
دعا 

عده ای از ما آدم ها فکر می کنیم تنها وقتی گرفتاریم و حاجتی داریم؛ دعا تنها برای زمانی است که مریض هستیم، مریض داریم، چکمان پاس نشده و خلاصه گره ای به کارمان افتاده است ... در واقع تصر بر این است که دعا برای زمان درماندگی و بیچارگی درست شده و مثل دواست و دوا را در حال سلامتی خوردن، خودش نوعی بیماری است و هر کس دارو مصرف می کند، دیگران برای سلامتی ایشان دعا می کنند چون می فهمند که طرف حتماً بیمار است والا دارو نمی خورد و برایش شعر حافظ می خوانند که:

به ناز طبیبان نیازمند مباد   وجود نازکت آزرده گزند مباد

موضوعات مرتبط: جملات تکان دهنده
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 7 / 1398

Image result for ‫تصاویر نوشته قرآنی‬‎

رسول خدا(ص) در مجلسی بودند که این آیات را از سوره زلزال قرائت فرمودند:

«فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره؛هر کسی اندکی عمل خیر انجام دهد،آن را می بیند و هر کس اندکی عمل بد انجام دهد،آن را می بیند».(سوره زلزال،آیات 7 و 8)

یک عرب بادیه نشین تحت تأثیر قرار گرفت و عرض کرد،یا رسول الله!یک ذره را هم حساب می کنند؟

پیامبر(ص) فرمودند:آری.

بادیه نشین برخاست و گفت:وای بر آشکار شدن بدی و گریه می کرد.

رسول خدا(ص) فرمودند:این بادیه نشین دلش از ایمان به خدا برخوردار است.

و همچنین وقتی پیامبر(ص) این سوره را قرائت کردند و صعصعه آن را شنید،گفت:همین آیه را که از قرآن شنیدم برای من کافی است.1

1.تفسیر ابوالفتوح رازی،ج 12، ص 147.

موضوعات مرتبط: جملات تکان دهنده
برچسب‌ها: آیه تکان دهنده
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 7 / 1398

عبادات ابعاد مختلف دارد. يك بخش نماز است، ولي هر كاري كه به قول قرآن رنگ خدايي داشته باشد، عبادت است. و همه‌ي كارهاي مؤمن بايد رنگ خدايي داشته باشد. شماحساب كن وقتي يك چرخ خياطي مي‌خريد، تمام پيچ گوشتي هايش هم رنگ و آرم كارخانه را دارد. يك سرويس ملامين كه مي‌گيري، ديس بزرگش آرم كارخانه دارد، آن نعلبكي و ترشي خوري كوچكش هم آرم كارخانه دارد. اگر شمابروي در كاخ شاه، در حمام كه مي‌روي كف دمپايي‌هاي شاه هم تاج حك شده است. اسكناس هر كشور، چه يك قراني و چه هزار توماني آرم همان كشور را دارد. يعني كسي كه شاه شد، بايد تاج او كف دمپايي حمام كشورش حك شود. روي يك قراني هم بايد آرم كشور باشد، چه برسد به هزار توماني! يعني كسي كه خدايي شده، همه‌ي كارهايش خدايي مي‌شود.

حركت خرداد، خدايي بود چون روزي بود كه امام عزيز را از قم گرفتند و تبعيد كردند. مردم حركت كردند. حركت مردم خدايي بود. عبادت و راهپيمايي‌ها عبادت بود. قرآن حركت‌هايي را كه دشمن را به عز وجز مي‌اندازد عبادت مي‌داند. فرموده: «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ»(توبه/120) اين آيه‌ي قرآن بود. يعني حركتهاي دسته جمعي كه كفار را به غيظ در مي‌آورد. غيظ غير از غضب است.

آدم كه جوش مي‌آورد، مي‌گويند: غضب، وقتي خيلي سر رفت مي‌گويند: غيظ، يعني آب گرم است و آب جوش. غضب آب گرم است و غيظ آب جوش. غضب وقتي زياد پر رنگ شد، غيظ مي‌شود. قرآن مي‌گويد: «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً» يعني حركت‌هايي كه مي‌كنند «يَغيظُ الْكُفَّارَ» اين راهپيمايي‌ها و اين از خانه بيرون ريختن‌ها كه «يَغيظُ الْكُفَّارَ» كفار وشاخه‌ها و هوادارانش را به غيظ در مي‌آورد، اين حركت‌ها كاري نيست، «إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» مگر اين كه در مقابل اين حركت‌ها عمل صالحي انجام دهند. يعني كسي كه خدايي شد، رأي دادنش، 15 خردادش، همه‌ي كارهايش خدايي مي‌شود. نجاري و كشاورزي او هم خدايي مي‌شود.

در اين كه چه چيزي خدايي باشد و چه چيز نباشد، اختيارش دست خودمان است. من مي‌توانم قرآن بخوانم و از متن قرآن به جهنم بروم. از لابه لاي آيات قرآن به جهنم بروم و شما مي‌تواني بخوابي و از خرو پف خوابت به بهشت بروي، بله مي‌شود. بنده قرآن مي‌خوانم براي اين كه بگويند: صدايش خوب است، بگويند: حافظ قرآن است، براي ريا قرآن مي‌خوانم براي كاسبي و پول درآوردن قرآن مي‌خوانم.

براي شهرت قرآن مي‌خوانم. قرآن كه مي‌خوانم، نمي‌خواهم قرآن را مطرح كنم، مي‌خواهم خودم را مطرح كنم پس من در عين اين كه مي‌گويم: «إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ»(آل عمران/51) همان وقت كه مي‌گويم: «هذا صراط مستقيم»، صراط خودم مستقيم نيست و لذا داريم «رُبَّ تَالِ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ»(بحارالأنوار، ج‏89، ص‏184) يعني چه بسا كساني هستند كه قرآن مي‌خوانند و قرآن هم آن‌ها را لعنت مي‌كند. اجمالاً كسي كه بنده‌ي خدا شد، تمام كارهايش بايد خدايي شود.

منتهي بحث ما عباداتي است كه دائم با آن‌ها سرو كار داريم. چون بعضي عبادات به دليلي فصلي هستند و موسمي، اما يكسري عبادات هستند كه سر و كار ما دائماً با آن هاست و آن مسئله‌ي نماز است و روزه. هر سال بايد روزه بگيريم. دو جلسه در مورد عبادت صحبت كرديم. جلسه‌ي اول و دوم ماه رمضان، در جلسه سوم كه سيماي نماز را در روايات گفتيم. جلسه چهارم اذان بلال را گفتيم. مطالبي تفسير گونه براي اذان داشتيم و اين جلسه هم خصوصيات ديگري را كه لابلاي روايات نماز است را برايتان مي‌گويم و معنايش اين نيست كه شما نماز نمي‌خوانيد.

معنايش اين است كه بايد نماز را درست خواند. اگر هزار هروئيني را جايي رها كنند، سال ديگر ده هزار هروئيني درست مي‌شوند. يعني يك هروئيني سالي چند هروئيني درست مي‌كند ولي نماز خوان، سالي چند نمازخوان درست نمي‌كند. اگر بحث اذان رامطرح مي‌كنيم، معنايش اين نيست كه شما اذان نمي‌گوييد.

موضوعات مرتبط: نماز
برچسب‌ها: نماز در روايات
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 7 / 1398

عکس نوشته آیه های قرآنی برای پروفایل

اسراف مسأله‌اي است كه همه ما به آن مبتلا هستيم و قناعت هم كم است. اين صف‌هايي كه مي‌بينيد، بسياري كاذب هستند و مقداري هم واقعي! چون هر كس مي‌گويد: چون نوبتمان است، اسم بنويسيم و بگيريم. چندي پيش يك ماشين ريش تراشي به يك پيرزن افتاده بود، يا موتور به كسي مي‌افتد كه استفاده‌اي ندارد ولي مي‌گويد حقمان است. سيگاري نيست ولي اسم مي‌نويسد، با اينكه نياز ندارد مي‌گويد: چون سهممان است بگيريم.

در جمهوري اسلامي كوپني، بدين صورت در حال شكل گيري است كه مي‌گويند چون سهممان است بگيريم و اين بداست. عوامل اسراف، چگونگي اسراف كار شدن، وضع اسراف كار، و اينكه اسراف چيست؟

و سيماي اسراف كار، امااسراف كاري چيست؟

«مَنْ أَعْطَى فِي غَيْرِ حَقٍّ فَقَدْ أَسْرَفَ»(بحارالأنوار، ج‏66، ص‏261) كسي كه در غير حق پول خرج كند اسراف كرده است. پس هر كسي كه در راه حق نباشد و باطل باشد اسراف است. مثلاً براي كراوات پول بدهد يا يراي چيزهاي تزئيني، مد، دكور، هوس، باطل پول بدهد.

«إِنَّمَا السَّرَفُ أَنْ تَجْعَلَ ثَوْبَ صَوْنِكَ ثَوْبَ بِذْلَتِكَ»(كافى، ج‏6، ص‏441) اگر لباس مهماني را در خانه بپوشيد، اسراف است. البته خان مها به اين حديث عمل مي‌كنند و لباسهاي خوبشان را براي ميهماني مي‌گذارند و براي شوهرشان نمي‌پوشند. اگر با لباس نو روي خاك بنشينيد اسراف است. «إِنَّمَا السَّرَفُ أَنْ تَجْعَلَ ثَوْبَ صَوْنِكَ ثَوْبَ بِذْلَتِكَ» يعني لباس ميهماني را لباس كار و خانه قرار بدهي. اگر كسي در خانه با كفش شبرو راه برود اسراف است. و يا با كفش روي قالي راه برود.

از موارد حماقت اين است كه انسان اسراف كند و گمان كند شخصيت مي‌آورد و بگويد با كفش روي فلان فرش راه رفتيم. حتي روي موكت هم نبايد با كفش رفت. حتي سخاوت زياد هم اسراف است.

قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ(ع): «إِنَّ لِلسَّخَاءِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَيْهِ فَهُوَ سَرَفٌ»(أعلام‏الدين، ص‏313)

يعني سخاوت مقداري دارد و بيش از آن مقدار اسراف است.

حديث داريم شخصي هر چه داشت صدقه داد و سخاوت كرد و بخشيد و براي فرزندانش هم ارثي نگذاشت. پيامبر فرمود: اگر مي‌دانستم، اجازه نمي‌دادم در قبرستان مسلمان‌ها دفن شود و كسي حق ندارد وقتي فرزند دارد اموالش را ببخشد و بعد از خود، گدا راه بيندازد. و بايد اينقدر بگذارد تا فرزندانش به گدايي نيفتادند.

«أَدْنَى الْإِسْرَافِ هِرَاقَةُ فَضْلِ الْإِنَاءِ وَ ابْتِذَالُ ثَوْبِ الصَّوْنِ وَ إِلْقَاءُ النَّوَى»(كافى، ج‏6، ص‏460) اگر كسي آب بخورد و باقي مانده آبش را بيرون بريزد، اسراف است يا خرما بخورد و هسته آن را دور بريزد. «إن من السرف أن تأكل كلما اشتهيت»(مجموعةورام، ج‏2، ص‏229) اينكه انسان به هر چيزي رسيد بخورد و چيزي هم مي‌خورد كه ديگري راخنثي نمايد. مثلاً خرما و هندوانه، سپس چايي نبات و كاهو سكنجبين، كه در گرمي و سردي متضاد هم هستند تا گرمي وسردي‌اش نكند. اگر انسان هر چيزي خورد اسراف است.

«لكن السرف» حديثي داريم كه: «وَ لَكِنَّ السَّرَفَ أَنْ تَلْبَسَ ثَوْبَ صَوْنِكَ فِي الْمَكَانِ الْقَذِرِ»(مكارم‏الأخلاق، ص‏98)

اگر كسي درجايي بنشيند كه جارو نشده است اسراف كرده است.

مثلاً در سربازي يا جبهه پتوي نو را روي زمين مي‌اندازند و مي‌گويند: براي همين كار است در صورتي كه اين طور نيست و اسراف است چون پتو براي پهن كردن روي خاك و زمين نيست، بلكه گوني براي انداختن روي زمين است و بعد روي گوني مي‌توان پتو انداخت.

اگر چيزي به درد بدن مي‌خورد اسراف نيست: «لَيْسَ فِيمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ»(كافى، ج‏4، ص‏53) مثلاً پول كيسه و صابون حمام زياد شده است، اسراف نيست ولي آب ريختن زياد در حمام اسراف است. زنها به خاطر ريختن آب زياد در حمام مرتكب گناه زيادي مي‌شوند. محكم نبستن شير آب يا زياد دم كردن چاي يا نيمه خورد كردن غذا و ميوه همه اسراف است. و همين طور پوشيدن لباس مهماني در خانه و يا دورانداختن هسته خرما و نشستن روي خاك و هر چيزي كه به بدن ضرر بزند و در راه باطل باشد.

موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسب‌ها: اسراف و قناعت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 7 / 1398

عکس نوشته معنوی در مورد خدا

معنای لغوی و اصطلاحی معنویت

مـعـنـویت یکی از کلماتی است که به معانی مختلفی به کار می رود که به تعدادی از آن هااشاره می کنیم :

1. گـاه مـعـنـویـت را در بـرابـر امـور مـادی بـه کار می برند. این کاربرد در تأ لیفات بـسـیـاری از انـدیـشـمـنـدان اسـلامـی دیـده مـی شـود. بـه عـنـوان مـثـال استاد شهید مطهری در بحثی تحت عنوان ((فقر معنوی )) با استفاده از روایتی از امام حـسـن مـجـتـبـی عـلیـه السلام که می فرماید: ((عجب است از کسانی که در باره مأ کولات و خـوردنـی هـای خـود فـکر می کنند، اما در باره معقولات و یادگرفتنی های خود هیچ گونه زحـمـت انـدیـشـه ای بـه خـود راه نـمـی دهـنـد.)) مـعـنـویـت را در مـقـابـل هـر آن چـه مـادی نـیست مانند فکر و اندیشه به کار می برد.196 ((... به دو جناح مـادیـت و مـعـنـویـت ...))197 (مـعـنـویـت در بـرابـر مـادیـت ). ایـن استعمال بسیار شایع و عام است .

2. گاه معنویت مرادف دین ، ارزش های دینی و اخلاق به کار می رود. این کاربرد نیز به شـکل وسیعی در ادبیات دینی اندیشمندان مسلمان به چشم می خورد که به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم . استاد آیت الله مصباح یزدی در ((لزوم تقویت معنویات )) می گوید: ... در سـالهـای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس ، گرایش جوانان به مـعـنـویـات و ارزشـهـای دیـنـی تـا حـدی بـود کـه تا سر حد شهادت و جانفشانی از آن ها پـاسـداری مـی کردند. ... این عوامل در کنار روشنگری رهبر کبیر انقلاب اسلامی ، حضرت امام خمینی (ره ) مردم را بر آن داشت که بحق نجات و سعادت خود را در پناه آوردن به دین و مـعـنـویـات بـبینند و با پشتوانه بزرگ فکری به طرف اخلاق اسلامی و رفتار دینی حرکت کنند.198 ((با وجود این همه ترقیات فکری و علمی و پیشرفت روزافزون تکنیک و صنعت نه تنها اخلاق و معنویت پیشرفت نمی کند، بلکه با سرعت تکان دهنده و اندوهباری عقب گرد نموده به سوی سقوط و نابودی می گراید.))199

3. مـعـنـویـت در اصـل بـه اشـخـاص و افـعـال آن هـا و بـا عـنـایـت و بـه شـکـل مـجـازی بـه مـکـان و اشـیـاء نـیـز نـسـبـت داده مـی شـود. ((... بـه مـعـنـویـت و اهـل بـاطن بودن سید اعتقاد تام داشتند.))200 مراد از معنویت در این مورد شخصیت های دینی مثل علمای عامل و اهل عرفان صحیح اسلامی و احتمالا صاحب کرامت می باشند. مولف روضات می نویسد: ((تا این زمان که سال 1263 هجری قمری است ، هیچکس از علمای بزرگ را یاد ندارم که در بزرگواری ، وسعت فکر، مقام بلند، خوش فهمی ، تصمیم و اراده ... معنویت کـلام و تـصـنـیـفـات جـامـع و کـامل به پایه شهید ثانی رسیده باشد.))201 در این مورد (معنویت کلام ) کلام شخص که به شکل مکتوب در آمده به تبع شخصیت معنوی نویسنده به مـعـنـوی متصف گشته است . در موارد مجازی مثلا گفته می شود مسجد با معنویت که منظور آن اسـت کـه بـه دلائل ویـژه ای شـرائط در آن مـکـان بـرای تـوجـه بـه خـدای متعال فراهم است .

4. ((تـا یـک نـوع مـعـنـویـت ، تـقـوا، خداترسی ، ایمان به خدا و سرای دیگر در طراحان مـجـریـان و مـوسسان حکومت واحد جهانی به وجود نیاید، هیچ گاه این طرح های خوش خط و خال نتیجه بخش نخواهد بود.))202 مجموعه این صفات (ایمان ، تقوا و خداترسی و ایمان به سرای دیگر) یعنی دینداری در این مورد معنویت نامیده شده است .

5. در میان دانشمندان غربی معنویت 203 اصطلاحی است که دو معنای فلسفی و دینی دارد. در فـلسـفـه گـاهـی مـرادف ایـده گـرایـی 204 بـه کـار مـی رود که اولین بار توسط لایـبـنـیـز205 در قـرن هـیـجـدهم میلادی نخست در مورد افکار افلاطون 206 در برابر ماده گـرائی 207 اپـیکور208 و سپس در مورد فلسفه هایی به کار رفت که ذهن و تصاویر ذهـنـی را کـلیـد دسـتـیابی به حقیقت می دانند. فلسفه های ایده گرایی ذهنی 209 فیخته ،210 ایـده گـرایـی عـیـنـی 211 شـلیـنـگ 212 و هـگـل از ایـن دسـت بـه حـسـاب مـی آیـنـد.213 گـرایش به معنی یا ایده گرایی به معنای فـلسـفـی مـورد نـظـر ایـن بـحـث نـیـسـت بـنـابـر ایـن بـه اشـاره ای بسنده می کنیم و به تفصیل آن نمی پردازیم .

6. بـه مـعـنای دینی در مسیحیت گاه به معنای ساکن شدن روح القدس در فرد به کار می رود. بـنـابـر ایـن وقـتی گفته می شود فردی دارای معنویت است به این معنی است که به نـحـوی روح القـدس در او و رفـتـارش تـأ ثـیـر مـی گذارد. در میان ارباب کلیسا امروزه بـسـیـارند کسانی که ادعای ارتباط با روح القدس ‍ دارند و به گونه ای ادعای دریافت الهام مستقیم از وی می کنند. با توجه به اعتقاد عام مسیحیت به تثلیث و این که روح القدس یـکـی از اضـلاع مـثـلث خـدایـی پـدر ـ پـسـر ـ روح القـدس را تشکیل می دهد، گاه تعبیر می کنند که خدا یا مسیح به من چنین و چنان گفت .

7. در ایـتـالیـا در قـرن بـیـسـتـم نـهـضـتـی تـحـت عـنـوان مـعـنـویـت مـسـیـحـی شـکـل گـرفـت کـه از افـکـار فـیـلسـوف ایـتـالیـایـی جـنـتـایـل (1875 ـ 1944)214 مـنـشـعـب مـی شـد. وی مـعـتـقـد بـه عـمـل خـالص بـود کـه آن را واقـع گـرایـی 215 مـی نـامـیـد. عـمـل خالص در این دیدگاه همان مطلق یا روح القدس است که خود را در دنیای بیرون محقق مـی کند با این تفاوت که جنتایل فاعل را در نظریه خود به انسان ها گسترش می دهد که آگاهی آن ها در مورد عمل خالص شامل شکل و محتوا می شود.216 بنابر این نظریه انسان ها با آگاهی از شکل و محتوای عمل خالص به انجام آن می پردازند.

صرف نظر از جنبه شرک آلود کاربرد معنویت در معنای دینی آن در مسیحیت ، می توان وجه اشتراکی با مصادیق آن در کاربرد دینی در آثار اندیشمندان مسلمان پیدا نمود. با استفاده از این عناصر مشترک معنویت را می توان این گونه تعریف کرد:

مـعـنـویـت عـبـارت از نـوعـی ارتـبـاط با خدای متعال از راه ایمان به خدا و غیب جهان ، عواطف وانگیزه های الهی و نیز استعانت از نیروهای غیبی بر اثر قرب الهی است . آثار عملی این ایـمان و ارتباط در جهت بخشی به زندگی و نوع نگاه به آن دیده می شود که در قالب اخلاق الهی بروز و ظهور می یابد.

همه این عناصر یا بعضی از آن ها را می توان معنویت نامید. در حقیقت کاربردهایی که به آن اشـاره داشـتیم هرکدام با عنایت به بعضی از ابعاد معنویت به کار رفته است . به هر صـورت چون معنویت به اصطلاح مشترک معنوی است از قرائن حالی و مقامی نظیر به کار بردن مرادف یا متضاد آن در جمله و یا با توجه به موضوع بحث و دیگر شواهد می توان مـعـنای آن را معین نمود. منظور از معنویت در این مقاله همان معنای وسیع و مشترکی است که در بـالا بـه آن اشـاره شـد. از یـک سـو سـرچـشـمـه مـعـنـویـت ذات لایـزال الهـی اسـت و انـسـان از سـوی دیـگـر بـه وسـیله ارتباط با او از راه بندگی به درجاتی از معنویت نائل می شود.

موضوعات مرتبط: معنویت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 19 / 7 / 1398

آزادی معنوی

تعریف لفظی و تعریف معنوی تعریف لفظی و تعریف معنوی

منطقیین میگویند: آنگاه که از چیستی یک شیء پرسش میشود مورد پرسش مختلف است.

گاهی مورد پرسش معنی و مفهوم لفظ است. یعنی هنگامی که میپرسیم فلان چیز چیست؟ آن « چیز» مورد سؤال خود همان لفظ است. و منظور از « چیستی» آن، این است که معنی لغوی یا اصطلاحی آن لفظ چیست؟ فرض کنید در ضمن قرائت کتابی به لفظ « پوپک» بر میخوریم و معنی آن را نمیدانیم از دیگری میپرسیم که پوپک چیست؟ او در جواب میگوید، پوپک نام مرغی است. یا مثلا در عبارت منطقیین به لفظ « کلمه» بر میخوریم از دیگری میپرسیم که « کلمه» در اصطلاح منطقیین چیست؟ او میگوید، کلمه در اصطلاح منطقیین عبارت است از « فعل» در اصطلاح نحویین.

بدیهی است که رابطه لفظ و معنی رابطهای است قرادادی و اصطلاحی، خواه اصطلاح عام یا اصطلاح خاص.

در پاسخ این چنین سئوالی باید موارد استعمال را جستجو کرد و یا به کتب لغت مراجعه کرد. این چنین سئوالی ممکن است پاسخهای متعدد داشته باشد و همه آنها هم صحیح باشد. زیرا ممکن استیک لفظ در عرفهای مختلف، معانی مختلف داشته باشد، مثلا یک لفظ در عرف اهل منطق و فلسفه ممکن است معنی خاص داشته باشد و در عرف اهل ادب معنی دیگری. همچنانکه لغت « کلمه» در عرف عام و هم در عرف علمای ادب یک معنی دارد و در عرف منطقیین معنی دیگری. یا لغت « قیاس» در عرف منطقیین یک معنی دارد و در عرف فقها و اصولیین معنی دیگری.

وقتی یک لفظ در عرف واحد دو معنی یا چند معنی مختلف داشته باشد، در این گونه موارد باید گفت این لغت در فلان اصطلاح باین معنی است و در فلان اصطلاح دیگر به فلان معنی دیگر است. پاسخهائی که به اینگونه سئوالا داده میشود « تعریف لفظی» نامیده میشود.

ولی گاهی که از چیستی یک شیء سئوال میشود مورد پرسش معنی لفظ نیست، بلکه حقیقت معنی است. نمیخواهیم بپرسیم « معنی این لفظ چیست؟ معنی لفظ را میدانیم ولی حقیقت و کنه معنی بر ما مجهول استسئوال از حقیقت و کنه معنی است. مثلا اگر بپرسیم: « انسان چیست؟» مقصود این نیست که لغت انسان برای چه معنی وضع شده است. همه میدانیم که لغت انسان برای همین موجود خاص دو پای راست اندام سخنگو وضع شده است بلکه سئوال از این است که ماهیت و حقیقت انسان چیست؟ بدیهی است که پاسخ صحیح چنین سئوالی جز یک چیز نمیتواند باشد. یعنی ممکن نیست که چند پاسخ متعدد همه صحیح باشد. پاسخی که به اینگونه سئوالات داده می شود « تعریف حقیقی» خوانده میشود.

تعریف لفظی بر تعریف حقیقی مقدم است. یعنی اول باید مفهوم لفظ را مشخص کرد و سپس آن معنی مشخص شده را تعریف حقیقی کرد. و الا موجب مغالطه و مشاجرههای بیجا خواهد شد.

زیرا اگر لفظی معانی لغوی یا اصطلاحی متعددی داشته باشد و این تعدد معانی مغفول عنه باشد هر دستهای ممکن است معنی و اصطلاح خاصی را منظور نظر قرار دهند و آن را تعریف کنند، غافل از اینکه هر کدام از اینها چیزی را در نظر دارد غیر از آن چیزی که دیگری در نظر گرفته است و بی جهت با یکدیگر مشاجره میکنند.

عدم تفکیک معنی لفظ از حقیقت معنی موجب میگردد که احیانا تحولات و تطوراتی که در معنی لفظ پدید آمده است به حساب حقیقت معنی گذاشته شود. مثلا ممکن است لفظ خاصی ابتداء در یک معنی « کل» استعمال شود و بعد، اصطلاحات تغییر کند و عینا همان لفظ بجای « کل» در مورد « جزء» آن « کل» استعمال شود. اگر کسی معنی لفظ را از حقیقت معنی تفکیک نکند خواهد پنداشت که آن « کل» واقعا « تجزیه» شده است. و حال آنکه در آن کل تغییر رخ نداده است بلکه لفظ مستعمل در کل جای خود را عوض کرده و در جزء آن استعمال شده است.

اتفاقا در مورد « فلسفه» چنین اشتباهی دامنگیر عموم فلاسفه غرب و مقلدان شرقی آنها شده است و شاید توفیق بیابیم و در درسهای بعد آن را توضیح دهیم.

کلمه فلسفه یک کلمه اصطلاحی است و معانی اصطلاحی متعدد و گوناگونی یافته است. گروههای مختلف فلاسفه هر کدام تعریف خاصی از فلسفه کردهاند ولی این اختلاف تعریف و تعبیر مربوط به یک حقیقت نیست. هر گروهی این لفظ را در معنی خاص بکار بردهاند، و همان معنی خاص منظور خویشتن را تعریف کردهاند.

آنچه یک گروه آن را فلسفه مینامند گروه دیگر آن را فلسفه نمینامد یا اساسا ارزش آن را منکر است و یا آن را بنام دیگر میخواند و یا جزء علم دیگر میداند، و قهرا از نظر هر گروه گروه دیگر فیلسوف خوانده نمیشوند. از این رو ما در پاسخ « فلسفه چیست؟» سعی میکنیم که با توجه به اصطلاحات مختلف به پاسخ بپردازیم. اول به پاسخ این پرسش از نظر فلاسفه اسلامی میپردازیم. و قبل از هر چیز ریشه لغوی این کلمه را مورد بحث قرار میدهیم.

موضوعات مرتبط: معنویت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 7 / 1398

Image result for ‫تصویر نوشته انفاق‬‎

از اینها پول می گرفتند و صدقه می دادند

عامر شعبی گفت شبی حجاج بن یوسف از پی من فرستاد ترسیدم. وضو گرفته وصیتهای خود را کردم وقتی وارد مجلس حجاج شدم وسائل کشتار از شمشیر و پوست آماده دیدم. سلام کردم. جواب داده گفت نترس تا فردا ظهر در امانی. مرا نزد خود نشاند آنگاه اشاره ای کرد. مردی را آوردند که در غل و زنجیر بسته شده بود. او را در مقابل حجاج به زمین گذاشتند.
حجاج گفت این مرد عقیده دارد که حسن و حسین (علیهما السلام) فرزندان پیغمبرند باید برای اثبات گفتار خود دلیلی از قرآن بیاورد والا گردنش را می زنم. گفتم خوب است غل و زنجیرش را باز کنید، اگر جواب داد آزاد می شود چنانچه نتوانست جواب بدهد، شمشیر به این آهنها کارگر نیست باید در نتیجه برداشته شود تا به قتل برسد. امر کرد غل را برداشتند. درست در چهره او دقیق شدم دیدم سعید بن جبیر است. اندوهگین شدم با خود گفتم از کجا برای اثبات این مطلب می تواند دلیلی از قرآن بیاورد؟! حجاج گفت دلیل خود را بیاور وگرنه کشته خواهی شد. سعید گفت صبر کن مدتی سر به زیر انداخته فکر می کرد برای مرتبه دوم حجاج سخن خود را تکرار کرد. باز سعید گفت صبر کن. مرتبه سوم حجاج گفت دلیل بیاور این بار نیز تقاضای مهلت کرد. در مرتبه چهارم که دلیل خواست سعید گفت اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: بسم الله الرحمن الرحیم و وهبنا له اسحق و یعقوب کلاهدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و هرون و کذلک نجزی المحسنین.(6)
آنگاه به حجاج گفت بعد از آیه را بخوان. حجاج خواند و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس کل من الصالحین. سعید گفت چگونه ممکن است عیسی و زکریا و یحیی و موسی و هارون (علیهم السلام) را نسبت به حضرت ابراهیم داد. حجاج گفت عیسی از فرزندان ابراهیم است. سعید منتظر همین پاسخ بود. فاتحانه گفت در صورتی که عیسی پدر نداشت و از طرف مادر انتساب به ابراهیم دارد از فرزندان او محسوب شود با این همه فاصله که بین او و ابراهیم است پس امام حسن و امام حسین سزاوارترند که این نسبت را داشته باشند با اینکه فاصله ای با پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ندارند. حجاج امر کرد هزار دینار به او بدهند و پولها را تا منزلش ببرند، اجازه مرخصی به سعید داد.
شعبی گفت با خود فکر کردم فردا باید پیش این مرد بروم و معانی قرآن را از او بیاموزیم. من خیال می کردم به معانی قرآن واردم اکنون دانستم که نمی دانم. صبح از او مقداری جستجو کردم بالاخره در مسجدی او را یافتم که پولهای شب گذشته را جلو گذاشته ده دینار ده دینار از هم جدا کرده بود و به مستمندان صدقه می داد. می گفت همه این پولها به برکت حسن و حسین (علیهما السلام) است. لئن کنا اغممنا واحدا لقد فرحنا الفا و ارضینا الله و رسوله اگر یک نفر را اندوهگین کردیم هزار نفر را نیز شادمان نمودیم.

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 7 / 1398

اتفاق کردن

صدقه و انفال باید از مال حلال باشد

حضرت صادق (علیه السلام) فرمود شنیدم مردی را اهل سنت و جماعت بسیار می ستایند و احترامش می کنند. میل داشتم به طور ناشناس او را ببینم، اتفاقا روزی در محلی ملاقاتش کردم. مردم اطرافش را گرفته بودند ولی او از آنها کناره می گرفت. با پارچه ای (نموده) صورت خود را تا بینی پوشانده بود. پیوسته در صدد بود از مردم جدا شود بالاخره راهی را انتخاب نموده و اطرافیان او را واگذاشتند. من از پیش رفتم و کارهایش را زیر نظر داشتم. به دکان نانوائی رسید در یک موقع مناسب که صاحب دکان غافل بود دو گرده نان برداشته از آنجا گذشت. به انار فروشی برخورد از او نیز دو انار سرقت کرد.
در شگفت شدم که چرا این مرد دزدی می کند. بالاخره در بین راه به مریضی رسید همان دو نان و دو انار را به او داد. من او را تعقیب کردم تا از شهر خارج شد. خواست در آنجا وارد خانه ای شود گفتم بنده خدا آوازه تو را شنیده بودم مایل بودم از نزدیک ببینمت ولی از تو چیزی دیدم که بی میل شدم.
پرسید چه دیدی. گفتم از نانوا دو گرده نان و از انار فروش دو انار دزدیدی. مجال ادامه سخن نداده پرسید تو کیستی. پاسخ دادم مردی از اهل بیت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم). از وطنم سؤال کرد گفتم مدینه است. گفت شاید تو جعفر بن محمد بن علی بن حسینی (علیه السلام). جواب دادم آری. گفت این نسبت چه سود تو را که جاهلی و علم جدت را واگذاشته ای. پرسیدم از چه رو؟ گفت زیرا به قرآن اطلاع نداری که در این آیه خداوند می فرماید من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسیئة فلا یجزی الا مثلها هر که کار نیکی کند ده برابر پاداش می گیرد و کسی که کار زشتی انجام دهد مطابق همان کیفر می بیند؟.
من دو نان با دو انار دزدیدم در این صورت چهار گناه کرده ام ولی چون آنها را انفاق کردم و به آن مریض دادم به دلیل آیه چهل حسنه دارم. وقتی چهار از چهل کسر شود، سی و شش حسنه دیگر طلبکار می شوم. گفتم (ثکلتک امک) مادرت به سوگواریت بنشیند. تو جاهل به کتاب خدائی. نشنیده ای خداوند می فرماید ی(انما یتقبل الله من المتقین) همانا خداوند از پرهیزگاران قبول می کند. گفتم دو نان و دو انار دزدی چهار گناه کردی چون بدون اجازه صاحبش به دیگری دادی چهار گناه دیگر نیز اضافه شد. نگاهی دقیق به من کرد او را واگذاشتم و رد شدم.

موضوعات مرتبط: داستانها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 7 / 1398

 عکس نوشته های زیبا و مفهومی, عکس نوشته مذهبی

آسیبها[وتخلفات] درزمینه خدمات رفاهی
1) هرنوع استفاده ازتسهیلات درمواردی که برخلاف ضوابط ومقررات ابلاغی باشدو یااز موارد ممنوعه،محسوب شود،غیرمجاز می باشد؛ بنابر این، اقداماتی نظیرخرید باکارت یکسان سازی برای دیگران در مواردی که خرید منحصر و محدود به دارندگان کارت باشد،جایز نیست.


2) دریافت هرنوع تسهیلات بااقدامات غیرواقعی وصوری مانند:دریافت دفترچه بیمه برای والدینی که تحت تکفل شخص نیستند، با تحت تکفل معرفی کردن و تحت پوشش سپاه درآوردن والدین ،جایزنیست وموجب ضمان خواهدبود.


3) بهره برداری ازتسهیلات ،پس از انفصال یکی ازاعضای خانواده، خلاف قانون می باشد و لازم است پس از آنكه یکی ازاعضای خانواده ازدواج كرد يا به هرصورت از خانواده منفصل شد ، به مسئولين و مراكز مربوطه اطلاع داده شود ، و پس از آن تاريخ، دريافت سهميه بايد طبق مقررات صورت گيرد، و درصورت منع،استفاده ازتسهیلات، اشكال دارد.



4) دریافت تسهیلات و وام بااعمال نفوذ ،کتمان اطلاعات ویا ارائه اطلاعات غلط جایز نیست و اگراین نوع اطلاعات، تاثير در دريافت وام و تسهيلات داشته باشد بصورتي كه اگر اطلاعات كامل داده مي شد ، وام وتسهيلات شامل وي نمي شد ، دريافت جايز نيست و بايد عودت داده شود.


5) تضییع حقوق دیگران با استفاده غیرمجاز ازتسهیلات ؛جایزنیست وموجب ضمان نیزمی باشد.


6)استفاده ازمنازل سازمانی بدون رعایت ضوابط ومقررات مربوطه ،جایزنیست وموجب ضمان واحیانا تصرفات درآن،حکم غصب راخواهدداشت؛ مانند: داشتن منزل شخصی ویابرای کسانی که ازتسهیلات مسکن بطورکامل استفاده نموده اند، ویاموقع استفاده از منازل سازمانی،نسبت به خریدمسکن اقدام نموده، صاحب مسکن شده اندویامدت سکونت قانونی آنها منقضی شده است وبدون مجوزواذن،ازطرف مسئولين مربوطه ،اصراردر ماندن درمنازل مذکور ،می نمایند .
س) شخصى در يک خانه دولتى زندگى مى‏کند که مدت سکونت وى در آن به پايان رسيده و حکم تخليه نيز به او ابلاغ شده است. نماز و روزه‏هاى وى بعد از انقضاى موعد مقرر تخليه، چه حکمى دارد؟ ج) اگر از طرف مسئولين مربوطه مجاز به استفاده از آن خانه بعد از مهلت مقرر نباشد، تصرّفات او در آن، حکم غصب را دارد. (اجوبه الاستفتاءات،س 376)


7) پرداخت نکردن پول آب ،برق وحق شارژ درمجتمع مسکونی ،اشکال دارد.

( اگر كسي بنا داشته است از اول پول آب را پرداخت نكند وضو و غسل با آن باطل است و در هر صورت ضامن وجه آن است و بايد پرداخت نمايد.)
8) استفاده بیشترازتسهیلات مجتمع مسکونی نسبت به دیگران اگرکسی گرفتاروسواسی باشدوبیش ازدیگرساکنین مجتمع ، آب وگاز مصرف نماید، چندحکم دارد: 1-اصل وسواس بودن خلاف و مصرف بيش از حد و اسراف حرام است. 2- در صورتي كه مصرف بيش از حد متعارف باشد رضايت ساكنين جلب شود. 3- براي درازمدت، سازمان بايد تكليف كنتور را معين كند.

9- مراعات نکردن حقوق دیگران درمجتمع مسکونی ،حق الناس وخلاف شرع می باشد.

10- پخش آيات قرآني و دعا و غير آن از بلندگوي مسجد، اگر موجب اذيت همسايگان شود،جایزنیست
البته گفتن اذان به نحو متعارف براي اعلام داخل شدن وقت نماز صبح بوسيله بلندگو اشكال ندارد.

11- فروش امتیازاتی که شرط عدم فروش درآنهاقیدشده است،خلاف مقررات وجایزنیست.


12- پرداخت ودریافت هدایاازاموال بیت المال بدون مجوز ،جایزنیست وموجب ضمان خواهدبود،مانند: الف : هدايايي كه زمان توديع به مسؤولين و فرماندهان اعطاء مي‌شود . ب : هدايايي كه به هيأت‌هاي بازرسي و يا فرمانده يا مسؤول يك رده از زير مجموعه خود داده مي‌شود. ج : وبطور كلي هديه دادن به افراد درخارج از چارچوب ضوابط و مقررات جایزنیست ؛ وازمصادیق مصرف نمودن بيت المال در غير مواردي است كه اجازه داده شده که در حكم غصب و موجب ضمان مي باشد.

13-قرض دادن بیت المال به کارکنان خارج از محدوده قانونی،جایزنیست وموجب ضمان است.

14) دریافت وام بامدارک واسنادصوری،جایزنیست ؛مثلا اگر بااسناد جعلی مبلغی را ازبانک به عنوان مضاربه دریافت نماید ،اگر انجام عقد مضاربه توسط بانک مشروط به صحّت‏ اسنادى باشد که عقد بر اساس آن‌ها منعقد شده، عقد مذکور با فرض جعلى بودن اسناد، باطل است، و در نتيجه مبلغ دريافت شده از بانک قرض نيست همان‌طور که مضاربه هم نيست بلکه از جهت ضمان، حکم مقبوض به عقد فاسد را دارد و همه سود تجارت با آن متعلّق به بانک است. اين حکم در صورتى است که بانک جهل به وضعيت داشته باشد. ولى اگر بانک از جعلى بودن اسناد آگاه باشد، پولى که گرفته شده در حکم غصب است.(اجوبه ،س1925)

15) هزینه کردن وام دریافتی درغیرموارد موردتوافق و قراردادباوام دهنده ،جایزنیست ودرحکم غصب می باشد،بنابراین،اگر وام را برای امر خاصی از بانک دریافت ‎کند نمی‎تواند در کار دیگری مصرف نماید بلکه باید آنرا در موردی که مشخص شده مصرف نماید و یا عین آن را به صندوق برگرداند. (اجوبه،س1924)

16)دریافت سوددرازای پولی که به عنوان قرض واگذارنموده است، جايز نيست، زيرا اين سود همان رباست که از نظر شرعى حرام است (اجوبه، س 1933)

موضوعات مرتبط: موازین
برچسب‌ها: موازین
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 7 / 1398

Image result for ‫تصاویر موعظه خوبان‬‎

امام صادق عليه السلام : طَلَبتُ فَراغَ القلبِ فوَجَدتُهُ في قِلَّةِ المالِ؛  (مستدرك الوسائل: ج12، ص174، ح13810)   
آسايش دل را جستجو كردم و آن را در كمى مال و ثروت يافتم.

 
 
 
حسرتهائی که آخر ندارد!

ای عزیز! تا این نعمت بزرگ الهی و این نقد عمر خداداد، موجود است برای روزهای گرفتاری و بیچارگی همتی کن و خود را از آن سختیها و بدبختیها که در پیش روداری نجات ده که امروز، در دار تغیّروتبدّل و دارالزّرعی، این نتیجه را خوب می توانی حاصل کنی. اگر خدای نخواسته حزب الشیطانی در تو غالب شده با همین حال روزگارت سرآید و دستت از این عالم کوتاه شود دیگر جبران شدنی نیست؛ آن روز حسرت ها و ندامتها فایده ندارد؛ وَأَنذِرهُم يَومَ الحَسرَةِ إِذ قُضِيَ الأَمرُ وَهُم في غَفلَةٍ وَهُم لا يُؤمِنونَ ؛ خدامی داند که این روز حسرت و ندامت چه روزی است، امروز ما، از حسرت های آن روز خبری می شنویم.

 از قیامت خبری می شنوی          دستی از دور بر آتش داری

 حسرتهائی است که آخر ندارد، ندامت هائی است که منتها از برای او نیست... »

[ امام خمینی – ره، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چاپ پانزدهم ، 1393 ، ص53 ]

 

 

 

 

 

 

یک مسأله مهم!

قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله): مَا اسْتَفَادَ امْرُؤٌ مُسْلِمٌ فَائِدَه بَعْدَ فَائِدَه الْإِسْلَامِ مِثْلَ أَخٍ يَسْتَفِيدُهُ فِي اللَّه‌ عزَّ و جلَّ (الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 48)؛

تعبیر مهمی است ( حضرت می فرمایند :) هیچ انسانی ، هیچ مسلمانی پس از نعمت اسلام فايده بدست نمي آورد ، همچون برادري كه از او در راه خدا استفاده کند. مسأله رفاقت مسأله مهمی است ، خیلی ها در صراط مستقیم حرکت می کنند، بعد یک رفیقی پیدا می کنند که این رفیق دلش در صراط مستقیم نیست. این رفیق به تدریج تأثیر می گذارد در او. ما از قدیم توصیه می کردیم به جوانان وپدر و مادرها که مراقب باشند از گرفتن رفیق، واقعاً رفیق و معاشر در سرنوشت انسان تأثیر می گذارد. حالا می فهمیم این مخصوص جوانها نیست، در ما پیر مرد ها هم تأثیر می گذارد. وقتی مرز دو تا کشور برجسته نبود، مشخص نبود ممکن است خود شما راه را گم کنید و بروید آن طرف مرز، خطوط مانع را باید نگه داشت. خیلی ها به خاطر رفیق خوب به بهشت می روند .

[ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج 1396]

  مخالفتِ (امر) خدا، کوچک و بزرگ ندارد!

بعضی بزرگان فرموده اند: « ما گناه صغیره نداریم؛ هر چه گناه هست، کبیره است». اما چرا گناه صغیره نداریم؟ چون گناه، یعنی مخالفت امر خدا. مخالفت (امر) خدا، کوچک و بزرگ ندارد. مخالفت بزرگ، بزرگ است؛ حالا چه به نظر شما کوچک باشد یا بزرگ. حضرت حق فرموده است این کار را نکن؛ مثلاً به نامحرم نگاه نکن، زنا نکن، قتل نفس نکن، همه را می گوید نکن؛ ولی تو می گویی: « قتل نفس، از گناهان کبیره است و نگاه کردن به زن نامحرم، صغیره است». از کجا این تفاوت را گذاشتی؟ از هر دوی آن ها نهی شده بودی و ارتکابِ هر دو، زیر پا گذاشتن امر مولا بود. این فرمایش، فرمایش بدی نیست وخوب است. گناهی که مخالفت حق است، بزرگ است؛ و لو خود آن مخالفت ، کوچک باشد. باید حساب کنی که مخالفت چه کسی را کرده ای؟ آن مهم است؛ نه اینکه چه عملی انجام داده ای. به ظاهر ممکن است گناه کوچکی مرتکب شده باشی؛ اما ببین مخالفت چه کسی را کردی؟ او با عظمت است. مخالفت حق کردی، آن بزرگ است. ... در روایتی پیامبر اکرم خطاب به ابوذر غفاری; به همین مطلب اشاره کرده اند. یَا أَبَا ذَرٍّ لَا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِ الْخَطِیئَهِ وَ لَکِنِ انْظُرْ إِلَى مَنْ عَصَیْتَه؛ ای ابوذر! به کوچکی گناه نگاه نکن؛ لکن به [بزرگی]کسی بنگر که نافرمانی او را می کنی.

[ فرازی از متن پیاده شده سخنرانی آیت الله محمد ناصری با موضوع گناه شناسی ]

  به اندازه آب خوردني، ما را نمي خواهند!

مرحوم حاج محمد علی فشندی نقل می کرد: در مسجد جمكران قم اعمال را به جا آورده، با همسرم می آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شد و قصد دارد به طرف مسجد برود. با خودم گفتم: این سید در این هوای گرم تابستان، از راه رسیده و تشنه است. ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد؛ پس از آن كه ظرف آب را پس داد، گفتم: " آقا شما دعا كنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید، تا امر فرجش نزدیك شود". فرمود: "شیعیان ما به اندازه آب خوردنی، ما را نمی خواهند. اگر بخواهند، دعا می كنند و فرج ما می رسد". این را فرمود و تا نگاه كردم آقا را ندیدم. فهمیدم وجود اقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زیارت كردم و حضرتش امر به دعا کرده است .

[از فرمایشات آیت الله ناصری ، مجله خُلُق، بهمن و اسفند ماه سال 1390، شماره 27.]

  تو باید مرد خدا باشی!

همه موجودات حرکتشان مطابق فطرت است. ولی به این انسان نادان که می رسد مختلف می شود. بعضی بر اساس فطرت حرکت می کنند و برخی بر خلاف فطرت الهی. تو باید مرد خدا باشی! چه شد که مرد شیطان شدی؟ تو باید اهل خیر و عدالت و علم و تقوا باشی! چه شد که جنایکتار شدی، شرقی و غربی شدی؟ خود شرقیها و غربیها چه شد که شرقی و غربی شدند؟ انسانی که اشرف موجودات است، چرا چنین شد؟! همه اینها به خاطر این است که به انسان، اختیاری داده اند به او گفته اند: می خواهی به جهنم برو و می خواهی به بهشت. می گوید: ما اهل جهنم هستیم، ما نقد را رها نمی کنیم، به او باید گفت: بالاخره نسیه هم می آید، وقتی می آید که هیچ کاری نمی توانی بکنی.

[ شهره آفاق ، آیت الله بهاء الدینی ، نشر هنارس،1390 ، ص 40 ]

  شجاعت و پاکدامنی شما به قد ما اضافه کرده است

 نزدیک ظهر عدنان وارد آسایشگاه شد و گفت : نقیب احمد اجازه داده یک اسیر برای چند دقیقه با شما حرف بزند. بعد از یک ساعت مردی میان سال و میان قامت با هیکلی رنجور و استخوانی اما چهره ای نورانی و بشّاش در حالی که خنده بر لب داشت ، با کیسه ای بر دوش وارد اتاق شد و گفت: من علی اکبر ابوترابی هستم ، برادرها نقیب احمد را تحت فشار شدید قرار داده اند که یکی از برادران ایرانی در شرایط امنیتی برای چند دقیقه با شما صحبت کند و این امر را به من واگذار کردند. این کیسه، پر از سبزی های همین باغ است که برادرها زحمت کشیده و برایتان فرستاده اند. با دیدن حاج آقای ابو ترابی نور امیدی در دلمان تابیدن گرفت. شور و شادی بی حدّی وجودمان را فرا گرفت. ... پرسید چرا لباس های شما مندرس و این همه وصله و پینه دارد؟ گفتیم : این لباس های خودمان است که از روز اول اسارت به تن داشتیم . هنوز لباس اسارت عراقی ها را تنمان نکرده ایم. با شنیدن این جمله نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد... برادر ابوترابی گفت : ... شجاعت و پاکدامنی شما ما را سرافراز کرده ، به قد همه ی ما اضافه کرده. از رنجی که شما در آن زندان ها بردید ما مردها خجالت کشیدیم و دیگر از رنج ناله نکردیم. اما خواهر ها من مأمور به پرسیدن یک سؤالم که باید جوابش را به برادر هایتان بدهم. ما برای حفظ ناموس اینجا هستیم ... اگر طی این دوسال به شما تعرّضی شده ما باید تکلیف جنگ و عراقی ها را همین جا روشن کنیم. خونی که برای حفظ عصمت و حیا نریزد با دوای سرخ هیچ فرقی ندارد. گفتیم خدا را شکر ، تا این لحظه در امان خدا بوده ایم. ... به عصمت مادرتان زهرا ، فقط خدا به ما رحم کرده است . مثل لقمه ای در دهان گرگ می چرخیدیم اما گرگ می ترسید لقمه را زمین بگذارد مبادا سهم گرگ دیگری شود. سید دو باره اشک ریخت اما این بار با هق هق . ... سید ... با ذکر الحمدالله ، سبحان الله ، لاحول ولا قوة الا بالله با ما خدا حافظی کرد.

[معصومه آباد،من زنده ام (خاطرات دوران اسارت)، چاپ دویست و پنجم ،1395 ، ص 409 تا 410]

 

  یک استفتاء

سوال: آیا از طریق اینترنت به صورت چت یا ایمیل میتوان خطبه عقد راخواند؟
جواب: اگر منظور از خواندن صیغه توسط اینترنت، صرف نوشتن وتایپ صیغه عقد باشد، کافی نیست و باید صیغه تلفظ شود و به احتیاط واجب باید عقد ازدواج با لفظ عربی صحیح خوانده شود و اگر خود مـرد و زن نتوانند آن را به عـربی صحیح بخوانند به هر زبانی که ترجمه آن باشد بخوانند،صحیح است.اما اگر از طریق اینترنت صدا و تصویر و یا فقط صدا شنیده و مبادله شود، اشکالی ندارد.

موضوعات مرتبط: موعظه خوبان
برچسب‌ها: موعظه خوبان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 7 / 1398

Related image

بصیرت یا نور حق

 بصیرت وابسته به نور حق است. همان گونه که با نور ظاهری چون خورشید، ماه و چراغ، چشم ظاهری می تواند ببیند با نور حق چشم باطنی انسان می تواند به حقایق امور پی ببرد. امام سجادعلیه السلام به خدا عرض می کند:

 وَ بِنُورِک اِهْتَدَینا(مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، دعای ابوحمزه ثمالی)

 ای خدا به نور خودت ما را هدایت فرمودی.

 و پیامبر اسلام از خدا طلب چنین نوری برای قلب و سایر اعضا و جوارحش می نماید تا سراپای وجودش نور گردد و به حقایق پی ببرد:

 اللّهمَّ اجْعَل لِی نُوراً فِی قَلبِی وَ نُوراً فِی سَمْعِی وَ نُوراً فِی بَصَرِی وَ نُوراً فِی لَحمِی وَ نُوراً فِی دَمِی وَ نُوراً فِی عِظامِی وَ نُورَاً مِنْ بَینَ یدَی وَ نُورَاً فِی خَلْفِی وَ نُورَاً عَنْ یمینی وَ نُورَاً عَنْ شِمالِی وَ نُورَاً مِنْ فَوقِی وَ نُورَاً مِنْ تَحْتِی. اَللَّهُمَّ زِدْنِی نُورَاً وَ اَعْطِنی نُورَاً وَاجْعَلِنی نُورَاً بِحَقِّ حَقِّک یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ(جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 580)

 خدایا در قلب، گوش، چشم، گوشت، خون، استخوان و پیش و پس و راست و چپ و بالا و پایین من نور قرار بده! نور مرا زیاد فرما و به من نور عطا کن و مرا نور بگردان به حق خودت ای رحم کننده ترین رحم کنندگان.

 بدون دیده باطن که از نور حق تجلی می گیرد، دیده ظاهر کارساز نیست و سودی برای هدایت فرد ندارد. گرچه به ظاهر همه چیز را می بیند ولی این دیدن، ثمربخش نخواهد بود، چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید:

 نَظَرُ البَصَرِ لاَیجْری اِذَا عُمِیتْ البَصیرَةُ(میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، درم، انتشارات مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، قم، 1379، ج 2، ص 504، ح 1730، به نقل از غررالحکم، ص 9972)

 هرگاه دیده بصیرت کور باشد نگاه چشم سودی ندهد.

 کسی که بصیرت ندارد، داوری وی نیز درست نمی باشد. آن حضرت می فرماید:

 فَاقِدُ البَصَرِ فَاسِدُ النَّظَرِ(میزان الحکمه، ج 2، ص 504، ح 1731)

 آن کس که بصیرت و بینش را از دست دهد، نظرش هم نادرست و بی ارزش است.

 با پرتوافکنی نور حق، که همان عنایت الهی است انسان به بصیرت می رسد و به حقایق امور پی می برد. پس نور حق سرمه چشم بصیرت است و تمام تلاش اهل مجاهده برای آن است که مورد عنایت حق قرار بگیرند و نور حق بر دل و جانشان پرتوافکن گردد. حافظ می گوید:

 گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد

باللَّه کز آفتاب فلک خوب تر شوی

 اگر انسان به این مرحله برسد که نور حق در قلبش تجلی کند سراسر وجودش نور می گردد و با آن از حیرت و سرگردانی بِدَر می آید و حتی دیگران را از حیرت و سرگردانی نجات می دهد و هدایت می نماید. در زیارت امام زمان(عج) آمده است:

 السَّلامُ عَلَیک یا نُوراللَّهِ الَّذی یهْتَدی بِهِ المُهْتَدونَ وَ یفَرِّجُ بِهِ عَنِ المُؤمِنینَ(مفاتیح الجنان، زیارت روز جمعه امام زمان)

 سلام بر تو ای نور خدا که به این نور اهل هدایت به حق هدایت می شوند و با این نور گشایش (از مشکلات) برای مؤمنان حاصل می شود.

موضوعات مرتبط: بصیرت
برچسب‌ها: بصیرت یا نور حق
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 7 / 1398

Image result for ‫تصاویر بصیرت‬‎

بصیرت یا دیده باطن

 بصیرت در لغت به معنای دانایی، بینایی، آگاهی، هوشیاری، زیرکی، بینایی دل و یقین آمده است. صاحب بصیرت کسی است که به واسطه نیروی نهانی و قوه قلبی(لغت نامه، علی اکبر دهخدا، ذیل عنوان بصیرت؛ اسماء وصفات خدا در قرآن، محمدباقر محقق، اول، انتشارات اسلامی، تهران، 1372، ذیل عنوان بصیر)

 که از آن به بصیرت تعبیر می شود حقایق را می شناسد و به کنه آن پی می برد.

 بصیرت از دیدگاه روایات و ادعیه به منزله چشم است برای دل، همان گونه که انسان با چشم ظاهر اشیا را می بیند به واسطه بصیرت به باطن و کنه اشیا و مسائل پی می برد. بنابراین بصر دیده ظاهر و بصیرت دیده باطن آدمی است.

 عرفا برای دیده باطن نام هایی چون »دیده دل«، »چشم خرد«، »چشم عقل« و به تعبیر حافظ »دیده جان بین« در برابر چشم جهان بین آورده اند و بر این باورند که دریافت باطن - حقیقت - را دیده جان بین باید؛ چنانکه حافظ گوید:(دائرة المعارف تشیع، ذیل عنوان بصیرت)

 دیدن روی تو را دیده جان بین باید

این کجا مرتبه چشم جهان بین من است

 پیامبر اسلام صلی الله وعلیه وآله برای قلب انسان دو دیده چون دو چشم ظاهری برای جسد دانسته و می فرماید:

 مَا مِنْ عَبْدٍ اِلّا وَ لِقَلْبِهِ عَینَانِ، هُما غَیبٌ ینْظُرُ بِهِما الغیبُ فَاِذَا اَرَادَاللَّهُ تَعالَی بِعَبْدٍ خَیراً فَتَحَ عَینَی قَلْبِهِ فَیری مَا هُوَ غَائبٌ مِنْ بَصَرِهِ(جامع الاسرار و منبع الانوار، سیدحیدر آملی، انستیو ایران و فرانسه، تهران 1347، ص 581)

 دل هر بنده ای را دو دیده نهانی است که به واسطه آن دو دیده غیب را می نگرد. اگر خداوند بخواهد در حق بنده ای نیکی کند دو چشم دلش را می گشاید تا بواسطه آن آنچه را که از دیدگان ظاهریش نهان است بتواند ببیند.

 و نیز آن حضرت می فرماید:

 اِنَّ لِلْقَلْبِ عَینَینِ کمَا لِلْجَسَدِ، فَیرَی الظَاهِرُ بِالعَینِ الظَاهِرَةِ وَ یرَی البَاطِنُ وَ الحَقایقُ بِعَینِ الحقِّ الّتِی فِی البَاطِنَةَ(همان)

 برای دل همانند جسم دو چشم است. ظاهر را با چشم ظاهری و باطن و حقایق را با چشم حق که در درون اوست دیده می شود.

موضوعات مرتبط: بصیرت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 7 / 1398

جمعه های انتظار راههای ارتباط با امام عصر عج در بیانات علما چیست

جمعه های انتظار راههای ارتباط با امام عصر عج در بیانات علما چیست

رابطه بین شیعیان با مقام ولایت و مهدی موعود, یک رابطه دائمی است و چه قدر خوب و بلکه لازم است که یکایک ما, قلباً هم این رابطه را با توجه و توسل و حرف زدن با آن حضرت حفظ کنیم
متن پیش رو گزیده ای از بیانات رهبر انقلاب, آیت الله بهجت و حجت الاسلام پناهیان درباره نحوه ارتباط با امام زمان عج است که در ادامه از نظر می گذرد

در کلام رهبر معظم انقلاب؛ آیت الله خامنه ای

 

«رابطه بین شیعیان با مقام ولایت و مهدی موعود، یک رابطه دائمی است و چه قدر خوب و بلکه لازم است که یکایک ما، قلباً هم این رابطه را با توجه و توسل و حرف زدن با آن حضرت حفظ کنیم. طبق همین زیاراتی که وارد شده و بعضاً مأثور است و به احتمال زیاد به خود معصوم(ع) مستند می باشد، این رابطه قلبی و معنوی بین آحاد مردم و امام زمان(عج) یک امر مستحسن، بلکه لازم و دارای آثاری است؛ زیرا امید و انتظار را به طور دایم در دل انسان زنده نگه می دارد.»(۱)

 

«کسی که اعتقاد به این مسأله دارد، چون با مرکز تفضّلات الهی و نقطه اصلی و کانون اشعاعِ رحمت حق، رابطه ای روحی برقرار می کند، توفیق بیشتری برای برخورداری از وسایل عروج روحی و تقرب الی اللَّه دارد. به همین خاطر است که اهل معنا و باطن، در توسّلات معنوی خود، این بزرگوار را مورد توجّه و نظر دائمی قرار می دهند و به آن حضرت توسّل می جویند و توجّه می کنند. نفسْ پیوند قلبی و تذکّر و توجّه روحی به آن مظهر رحمت و قدرت و عدل حق تعالی، انسان را عروج و رشد می دهد و وسیله پیشرفت انسان را – روحاً و معناً – فراهم می کند. این، یک میدان وسیع است. هر کس که در باطن و قلب و دل و جان خود، با این بزرگوار مرتبط باشد، بهره خودش را خواهد برد. البته، توجّه به کانون نور، باید توجّه حقیقی باشد. لقلقه زبان در این زمینه، تأثیر چندانی ندارد. اگر انسان، روحاً متوجّه و متوسّل شد و معرفت کافی برای خود به وجود آورد، بهره خودش را خواهد برد. این، یک میدان فردی و تکامل شخصی و معنوی است.»(۲)

 

در کلام آیت الله بهجت

 

«بعضی شروع به اذکار و اورادی می کنند تا امام زمان علیه السلام را ببینند. چه اصراری بر دیدن آن حضرت دارید؟! شما سعی کنید اعتقادتان به حضرت زیاد شود و ایشان از شما خشنود باشند. اگر بدانیم در محضر «عین الله الناظره» هستیم، آیا روی آن را داریم که برای زیارت حضرت غائب علیه السلام اجازه بخواهیم؟ یا اینکه با خواسته های واضح او مخالفت می کنیم!؟ نماز و روزه را ترک و غیبت و ایذاء کنیم!؟ آیا می خواهیم به ما بفرماید «ابحت لکم المحرمات و اسقطت عنکم الواجبات!» حرام ها را بر شما حلال کردم و واجبات را از شما برداشتم! مقصود اینکه چه می شد بواسطه بندگی خدا، روابط با امام زمان علیه السلام محفوظ می ماند؟ تنها انتظار فرج کافی نیست! بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است. خصوصا با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان(عج) واقع می شود. خدا می داند به واسطه ضعف ایمان بر سر افراد چه می آید!.. مگر امکان دارد عافیت مطلقه بدون ایمان و اطاعت و بندگی انجام گیرد!؟»(۳)

 

در کلام حجت الاسلام پناهیان

 

«همان طور که سخت است انسان همیشه خودش را در محضر خدا ببیند، معمولاً برای ما درک حضور حضرت ولی عصر(عج) نیز کار دشواری است. ولی باید تمرین کنیم و برنامه داشته باشیم. مثلاً یک زمان هایی را اختصاص بدهیم و با وضو، رو به قبله بنشنیم و با یک حالت معنوی خودمان را در محضر امام زمان(ع) ببینیم و به خواندن دعاهایی که در این زمینه وارد شده است، مانند دعای ندبه و دعای عهد بپردازیم. ... اگر خودمان را در چنین شرایطی قرار دهیم انگار در حرم امام رضا(ع) هستیم و می توانیم خود را در محضر حضرت ببینیم. ...نباید انتظار داشته باشیم که یک معجزه ای رخ بدهد و ما را به درِ خیمۀ حضرت ببرند، یا اینکه یک شبی رؤیای صادقه ای از حضرت ببینیم، یا اینکه کسی که در ارتباط با حضرت است بیاید و با ما ارتباط برقرار کند. این احساس حضور را باید خودمان با تمرین و برنامه های مداوم برای خودمان ایجاد کنیم. اگر برنامۀ ما هفته ای یک بار یا روزی یک بار است، در آن ساعت مشخص متوجه حضرت بشویم. ....به ما یاد داده اند هر روز صبح که از خواب بلند شدید با مولای خودتان تجدید عهد کنید و این یک تمرین برای آن احساس حضور است. بنده راهی جز این تمرین برای درک و احساس حضور ندارم، ضمن اینکه هر موقع ما استغفار می کنیم باز باید خودمان را در محضر حضرت ببینیم. در واقع استغفار ما از پرودگار عالم همیشه منوط به این است که از حضرت ولی عصر(عج) هم عذرخواهی کنیم. و همیشه منوط به این است که حضرت را شفیع قرار دهیم. یعنی این استغفار که ذکر دائمی ما باید باشد، و این حال توبه و انابه همیشه باید در رفت و برگشت در محضر حضرت بقیه الله الاعظم باشد.»(۴)

 

منابع:

 

۱-در انتظار ولی اعظم ،ص۸۰ برگرفته از سخنرانی مقام معظم رهبری در ۲۲/۱۲/۱۳۶۸

۲- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۷/۱۰/۱۳۷۴

۳- امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی ، صص۴۹-۴۸

۴- گفتگوی تلویزیونی با موضوع «انتظار» ، یکشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۲،

دفتر نشرآثار و اندیشه های حجت الاسلام پناهیان

موضوعات مرتبط: مهدویت (عج)
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 7 / 1398

Related image

برخی آسیبها درحوزه فناوریهای اطلاعاتی وفضای مجازی
1-ورود درعرصه های گوناگون مجازی که دارای منع قانونی ویامفسده می باشد «به طور کلی اگر استفاده از شبکه های اجتماعی و مانند آن مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل، ضرر به اسلام و مسلمین) بوده یا خوف ارتکاب گناه باشد یا بر خلاف قوانین و مقررات نظام جمهوری اسلامی باشد، جایز نیست و تشخیص موضوع بر عهده مکلف می باشد.»( لیدرشهریور95)

2-استفاده ازفیلترشکن : استفاده از فیلترشکن و مانند آن، تابع قوانین و مقررات نظام جمهوری اسلامی می‌باشد،و درصورتیکه مخالف قوانین ومقررات حکومت اسلامی باشد جایز نیست.

3- بهره برداری گناه آلود ازفضاهای مجازی:
الف)ارتباط مفسده انگیزبانامحرم درفضاهای مجازی
به طور کلی ارتباط با نامحرم به شکل صوتی، تصویری یا نوشتاری و نیز فالو یا لایک کردن که مستلزم مفسده بوده و یا خوف وقوع در حرام در میان باشد، جایز نیست.(سایت لیدر،26 بهمن 96) حتی اگر به بهانه بحث دینی ومذهبی مثلاحجاب صورت گیرد ،باوجود فسادویاتحریک کننده بودن صحبتها ، جایز نیست. بله اگر برای ارتباط و صحبت کردن با نامحرم ضرورتی در بین باشد ، مانند سؤال کردن مسائل شرعی از نامحرم و امثال این مورد،وقصد لذت و شهوت هم در بین نباشد و مفسده هم نداشته باشد،اشکال ندارد؛ ولی به شرط آن که این نوع ارتباط نیز دوام دار نباشد.
ب)پیامکهای گناه آلود مانندتخریب افراد ،غیبت ،تهمت ...
وبایدتوجه شودکه باوسائل مدرن امروز،مانندوبلاگ،فیلمبرداری ونظائراینها غیبت وتهمت وگناهان دیگرمحقق می شود
ج)پیامکهای مخرب نظام اسلامی هر مطلبی که موجب بدنام شدن چهره جمهورى اسلامى که در برابر کفر و استکبار جهانى ايستاده است، شود به نفع اسلام و مسلمين نيست. بنابراين، اگر اين مطالب موجب تضعيف نظام جمهورى اسلامى باشد جايز نيست.(اجوبه،س1397 ) د)دیدن وخواندن تصاویرومطالب غیراخلاقی ومهیج - نگاه كردن به تصاوير زنان نامحرم اگر از روي لذت و خوف افتادن به گناه باشد جايز نيست و در صورت نياز به استفاده از اينترنت حتي المقدور از ديدن چنين تصاويري بايد پرهيز نمود و الا در صورت مفسده اصل استفاده از شبكه اينترنت جاي تأمل دارد. (اجوبه، 1182، 1183، 1187) -ديدن فيلم‌هايى که محرك شهوت باشد،جايز نيست.بايدازآن‌هااجتناب شود.(اجوبه،س172 وس 1197س3)

4-تجسس درایمیل افراد خارج از حدود و ضوابط قانوني تجسس در كار ديگران و يا تحقيق در اعمال و رفتار كارمندان براي كشف اسرار آنان در خارج از حدود و ضوابط قانوني حتی براي مأموران رسمي تفحص و تحقيق ،هم جايز نيست.
5-استفاده از اینترنت افراد(وای فای) بدون کسب اجازه
استفاده از اینترنتی که دارای رمز نیست و دائما روشن است ،اگر نسبت به رضایت مالک اطمینان نداشته باشد، استفاده از آن جایز نیست و هزینه مقدار که استفاده کرده است را، ضامن است.(لیدر19دی 97)
مسئله:کسی که از اینترنت افرادبدون اجازه استفاده نموده است، باید توبه کند وهر تعدادی از صاحبان اینترنت را که می شناسد و دسترسی دارد، هزینه اینترنت مصرفی را برساند یا رضایت ایشان را کسب نماید ومواردی که صاحبانشان را نمی شناسد یا دسترسی ندارد، از طرف صاحبانش به فقیر صدقه بدهد(28لیدرمرداد98)
6- شکستن قفل سی دی ویاکپی رایت الف:لازم است كه درنسخه بردارى و تكثير سى دى حقوق صاحبانش از طريق كسب اجازه از آنان رعايت شودوخريد آن خالى ازاشكال نيست ورعايت مقررات و قوانين مربوط به آن لازم ب:شكستن قفل سى دى و تكثير آن بدون اجازه ناشر اصلى بنا بر احتياط واجب جايز نيست و نيز استفاده و خريد و فروش سى دى تكثير شده بدون اجازه ناشر اصلى جايز نيست ج: لوح هاي فشرده اي كه در داخل كشور تهيه و تكثير مي شود، بنابر احتياط بايد حقوق صاحبان آن با كسب اجازه از آنان رعايت شود، آنچه مربوط به خارج كشور است تابع قرارداد ايران با آن كشور مي باشد و فرقي بين استفاده دولتي و يا غير دولتي نيست
7-راه اندازی کافی نت واستفاده نامشروع کاربران افرادي به راه اندازي كافي نت اقدام مي نمايند،چنانچه اين افراد علم داشته باشندكه مشتري از ابزاري كه در اختيارش قرار داده مي‌شود استفاده حرام مي‌كند، جايز نيست آن را در اختيار آنها قرار دهند و كسب درآمد از اين طريق نيز اشكال دارد؛ ولي در صورت شك در اينكه مشتري از آن بصورت حرام استفاده مي‌كند، اشكال ندارد. ( استفتائات جديد)
8-نصب ، تعميرواستفاده از آنتن‌هاى ماهواره‌ای اگر از آنتن ماهواره‌اى براى امور حرام استفاده شود که غالباً همينطور است و يا تعمير کننده و يا نصب کننده علم داشته باشد به اينکه کسى که قصد تهيه آنتن ماهواره‏اى را دارد، براى امور حرام از آن استفاده مى‏کند، خريد و فروش و نصب قطعات و راه‏اندازى و تعمير و فروش قطعات آن جايز نيست. (اجوبة‌الاستفتائات، س1217)

9-استفاده شخصی از اینترنت در محل کار
استفاده شخصی از اموال بیت المال وازجمله از اینترنت و فضای مجازی جایز نیست و موجب ضمان است، مگر با اذن مسئولی که شرعاً و قانوناً چنین حقی دارد.
10-تعرض به حریم خصوصی در فضای مجازی؛ فی نفسه جایز نیست.(لیدراول آذر96)
11-تاییدوترویج عکس بی حجاب در فضای مجازی:اگرلایک عکس افراد بی حجاب در شبکه های اجتماعی، تأیید و ترویج باطل و گناه محسوب شود، جایز نیست (15لیدراسفند97)
12-تعمیرسیستم های مخابراتی بدون داشتن تخصص لازم وکافی
س) در صورت نبودن تخصص لازم درتعمير برخي از سيستم هاي مخابراتي تکلیف چیست؟
ج) تعميروسائل بيت المال درصورت نداشتن تخصّص كافي، جايز نيست و در صورت اضطرار به قاعده اهم و مهمّ بايد عمل كرد و نظر مسئول درتعيين اهم ومهمّ تعيين‌كننده است وهمچنين در استفاده از قطعات بدون‌مصرف نيز نظر مسئول ملاك‌است.

موضوعات مرتبط: موازین
برچسب‌ها: موازین
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 7 / 1398

منظور از کلمه «العالمین» در آیه 70 سوره مبارکه حجر چیست؟

منظور از کلمه «العالمین» در آیه 70 سوره مبارکه حجر چیست؟

در اینکه مراد از کلمه «العالمین» در آیه 70 سوره مبارکه حجر«قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمينَ» چیست باید گفت در تفاسیر اقوال مختلفی در باره آن ذکر نشده است بلکه تقریبا می توان گفت همه مفسرین بالاتفاق آیه شماره 70 را کلام قوم لوط دانسته اند که خدای سبحان آن را نقل می کند، نه کلام حضرت لوط (علیه السلام). و مراد از «العالمین»(مردم جهان) را مهمانان، غریبه ها، رهگذران دانسته اند.

کلام برخی از مفسرین به شرح زیر است:جامع البیان فی تفسیر القران: قوم لوط به ایشان گفت: آیا تو را از اینکه کسی از جهانیان را مهمان کنی بر حذر نداشتیم؟(1)التفسیر الکبیر: مراد این است که آیا ما تو را از سخن گفتن درباره کسانی که قصد تجاوز به آنان را داریم نهی نکردیم.(2)روح البیان: منظور این است که آیا نسبت به بازداشتن آنها از ما بر تو پیشگام نبودیم و تو را از آن نهی نکردیم. زیرا آنان به هر غریبه ای متعرض می شدند و حضرت لوط(علیه السلام) در حد توان، آنان را از این کار باز می داشت در حالیکه آنان حضرت لوط (علیه السلام) را از این کار نهی می کردند تا مبادا کسی را پناه دهد یا اینکه او را تهدید می کردند به این که اگر به این رویه خود پایان ندهی تو را از شهر خویش اخراج می کنیم.‏(3)روح المعانی : مراد از «عن العالمین» پناه دادن یکی از آنها یا مانع شدن میان آنها و قوم لوط یا مهمان کردن آنهاست.‏(4)تفسیر نمونه: و گفتند: مگر ما به تو نگفتيم احدى را از مردم جهان به مهمانى نپذيرى و به خانه خود راه ندهى، چرا خلاف كردى، و به گفته ما عمل ننمودى؟! و اين به خاطر آن بود كه قوم و جمعيت مزبور افرادى خسيس و بخيل بودند، و هرگز كسى را به خانه خود ميهمان نمى‏ كردند، و اتفاقا شهرهاى آنها در مسير قافله‏ ها بود و مى‏گويند آنها براى اينكه كسى در آنجا توقف نكند، اين عمل شنيع را با بعضى از واردين انجام داده بودند، و كم كم براى آنها عادتى شده بود، لذا گويا هر گاه لوط پيامبر با خبر مى‏شد كه شخص غريبى به آن ديار گام نهاده براى اينكه گرفتار چنگال آنها نشود وى را به خانه خود دعوت مى‏كرد اما آنها پس از آنكه از اين جريان آگاه شدند خشمگين گشتند و به او صريحا گفتند حق ندارى بعد از اين ميهمانى به خانه خود راه دهى! به نظر مى‏رسد كه كلمه" عالمين" در آيه فوق اشاره به رهگذران و افرادى است كه اهل آن شهر و ديار نبودند و گذارشان به آنجا مى‏ افتاد.(5)

اما علی رغم اتفاق نظرهای فوق، صرفا صاحب مجمع البیان به نقل از جبایی می نویسد: جبائى گويد: اين سخن را لوط به قوم خود گفت و اين پيش از آن بود كه بفهمد آنها فرشتگان هستند كه براى نازل كردن عذاب آمده‏ اند. اين مطلب، اگر چه در آخر ذكر شده است، لكن در حقيقت، جاى آن در آغاز كلام است. چنان كه در غير از اين سوره نيز همين رويه، بكار رفته است.(6)حاصل اینکه:عمده مفسرین آیه 70 سوره مبارکه حجر را سخن قوم لوط (علیه السلام) دانسته اند و صاحب مجمع البیان نیز صرفا به نقل از جبائی این اختلاف را مطرح کرده است در حالی که آیه شریفه ابهامی ندارد و سیاق و متن آیه به وضوح «سخن قوم لوط بودن» آن را تأیید می کند.

پی نوشت ها:

1- طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن (تفسير الطبرى)، دار المعرفة، 1412ق ، چاپ اول، لبنان، بيروت، ج‏14 ص 30.
2- فخر رازى، محمد بن عمر، التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)، دار إحياء التراث العربي،1420ق، چاپ سوم، لبنان، بيروت، ج‏19 ص 155.
3- حقى برسوى، اسماعيل بن مصطفى، تفسير روح البيان، دار الفكر، بی تا، چاپ اول، لبنان، بيروت، ج‏4 ص 477
4- آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، دار الكتب العلمية،1415ق، چاپ اول، منشورات محمد علي بيضون، لبنان، بيروت، ج‏7 ص 315.
5- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية،1371ش، چاپ 10، - ايران - تهران،.ج‏11 ص 110
6- طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه تفسير مجمع البيان، فراهانى، بی تا، چاپ اول - ايران - تهران، ج‏13 ص 204.

 

 

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 7 / 1398

http://bayanbox.ir/view/1879725606141741768/%D9%86%D9%88%D8%A8%D8%AA-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D8%AD%D8%A7%D8%AC%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF.jpg

 

موضوعات مرتبط: نماز
برچسب‌ها: نماز اول وقت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 7 / 1398

Image result for ‫تصویر نوشته های قرآنی‬‎

زینت، خود آرایی

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

در آستانه ی عید نوروز هستیم و بیننده ها شاهد این بحث هستند. ما هم فكر كردیم چه بحثی داشته باشیم، گفتیم: بحث تجملات و خودآرایی، لباس و مصرف، می تواند هم بحث اقتصادی و هم بحث روانی باشد. این بحث ابعاد مختلفی دارد. در خدمت برادرانی هستیم كه از تهران آمده اند و در این بمباران ها تشریف آورده اند و درمركز تهیه و توزیع چوب و كاغذ هستیم.

*قناعت و پرهیز از تجمل گرایی

یكی از چیزهایی هم كه الآن در مملكت ما زیاد مصرف می شود، مسئله ی كاغذ است. امیرالمؤمنین می فرماید: «أَدِقُّوا أَقْلَامَكُمْ وَ قَارِبُوا بَیْنَ سُطُورِكُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّی فُضُولَكُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِی وَ إِیَّاكُمْ وَ الْإِكْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَارَ» (خصال صدوق، ج 1، ص 310)نوك قلمتان را تیز كنید و سطرهایی كه می نویسید نزدیك به هم بنویسید. نوك قلم تیز باشد. سطرها را تنگ هم بنویسید «فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَارَ» برای این كه بیت المال مسلمانان تحمل این همه ضرر و به هدر دادن كاغذ را ندارد.

اسلام یك طوری است كه كلیاتش شامل حال همه می شود، كشاورز، خیاط، كارگر، روحانی، تاجر، كاسب، محصل و شامل همه می شود. ولی بحث تجملات در آستانه عید، بحث خوبی است. یك وقتی گفتند: پول به اندازه ای می تواند كمك كند كه كل بیسوادی از تمام كشورهای روی زمین ریشه كن شود. الآن دو سوم مردم روی كره ی زمین غذایی كه باید بخورند، نمی خورند. حالا یا هیچی نمی خورند و یا خیلی كم می خورند یا اگر می خورند از حد معمول كمتر است و این به خاطر این است كه یك سوم تجمل پرست هستند. دو سوم گرسنه یا ضعیف هستند. دوازده میلیون قوطی غذا در فرانسه برای سگ خریده است و حال آن كه انسان هایی از گرسنگی می میرند. دنیا مریض است. دنیا در تجملات مبتلا است. متأسفانه ما هم گاهی آه می كشیم، می گوییم: خوشا به حال ایشان. یك وقت نگویید: آقای قرائتی شما خبر داری كه چقدر گرانی است؟ بخور و نمیر هم نمی رسیم، حالا چه برسد به تجملات. بله من به این توجه دارم. ممكن است بعضی بگویند: بحثی كه آقای قرائتی می كند اصلاً ربطی به ما ندارد. ما زندگی ساده مان را هم نمی توانیم اداره كنیم، چه برسد به تجملات. ولی این بحث را آدم های قانع، آدم هایی كه زندگی شان مثل كارمندهای دولت با حقوق كم و درآمد ثابت است هم گوش بدهند. آه نكشیم و نگوییم خوشا به حال آن هایی كه دارند. بگوییم: خوشا به حال خودمان. آن كسی كه تجمل پرستی دارد، یك خورده خودش را كنترل كند. آن كسی هم كه ندارد اصلا آه نكشد. چون گاهی وقت ها آدم می گوید كه: «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ» (قصص/79) ای كاش ما هم مثل قارون بودیم. واقعاً كیف می كند. «إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ» قارون كیف می كند. چرا؟ به خاطر این كه قارون در حال تجمل وارد خیابان شد «فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ» (قصص/79)آیه ی آخر سوره ی قصص است. «فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ» یك روز قارون با زینت و تجملاتی كه داشت وارد شد. «قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاه یَ الدُّنْیا» (قصص/79)آن هایی هم كه زندگی شان روی شمعك بود، كنار خیابان آهی كشیدند و گفتند: «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ» خوشا به حال او باشد. ما یك مقدار برای آن هایی كه خودشان قارونی زندگی می كنند حرف می زنیم كه لااقل ما آهی نكشیم و بگوییم: خوشا به حال خودمان. امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: خیلی آه نكش، تو كه زندگیت ساده است، خوشا به حال تو. برای این كه در دنیا «فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَاب» (بحارالانوار، ج 42، ص 275(خوش به حال خودمان باشد.

* گاهی دارایی ها عذاب است

می خواهید یك قصه بگویم. یك روز حضرت رسول (ص) داشتند با گروهی عبور می كردند. نیاز به غذا پیدا كردند. به یك كسی گفتند: غذا دارید به ما بدهید بخوریم؟ گفت: نه، داشت و نداد. گفت: خدا خیلی به تو بدهد. به یك جای دیگر رفت، گفت: شما چیزی دارید به ما بدهید بخوریم؟ گفت: بله، یك مقدار غذا داد. گفت: خدا به اندازه ای به تو بدهد كه برایت كافی باشد. مردم گفتند: یا رسول الله! آن كسی كه به تو نداد، به او گفتی: خدا خیلی به تو بدهد. آن كسی كه به شما داد، گفتی: خدا به اندازه ی نیاز به تو بدهد. گفت: شما این را نمی فهمید. من او را نفرین كردم. گفتم: خدا خیلی به تو بدهد. بد نیست یك آیه قرآن بخوانم. قرآن می گوید: بعضی ها را كه می خواهیم بسوزانیم، به آن ها پول می دهیم. «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها» (توبه/55)آیه ی قرآن است. یعنی خدا اراده كرده است كه یك عده ای را با همان اسكناس ها عذاب كند، این طور نیست كه عذاب همیشه با موشك باشد. گاهی اسكناس می دهد و عذابت می كند، چون اگر نداشتی خوابت می برد ولی اسكناس داری خوابت نمی برد. اگر نداشتی كسی به تو فحش نمی داد. حالا كه پول داری به تو فحش هم می دهند. نداشتی توقع هم نداشتند، حالا كه داری، توقع هم دارند. یعنی خواب از سرت می پرد. فحش هم می شنوی، توقع هم بالاست و مردم همه خیلی هستند، خیلی هم توقع دارند و همه ی مردم هم از آدم راضی نمی شوند. پس گاهی پول عذاب است. شما كه زندگی ات كم رنگ است، لااقل آه نكش. حلالش حساب دارد و حرامش عقاب دارد.

یك قصه ی دیگر بگویم: یك روز پیغمبر اسلام یك درهم به سلمان داد و یك درهم هم به ابی ذر داد. گفت: بروید خرج كنید، فردا بیایید. حضرت یك اجاق درست كرد، یك پایه ی كوچك بالا برد، یك تخته سنگی را هم روی این پایه ی كوچك گذاشت و این تخته سنگ را با هیزم داغ كرد. خوب كه داغ كرد به سلمان گفت: برو بالا. سلمان گفت: سنگ داغ است. گفت: بله می دانم داغ است. برو بالا. كفشت را هم در بیاور. رفت و گفت: چه كنم؟ گفت: برو بگو ببینم آن یك درهم را چه كار كردی؟ پای سلمان می سوخت و دائم به بالا می پرید و حساب پس می داد. بعد سراغ ابوذر آمد، یكی گفت: در راه خدا خرج كردم. یك ریال یك ریال حساب پس داد و پیغمبر با این نمایش به سلمان و ابوذر گفت: روز قیامت همین طور باید حساب پس بدهید. اینطور نیست كه آدم بگوید: من دارم. گاهی آدم دارد ولی خرج كردنش باید كنترل داشته باشد. ما نمی خواهیم بگوییم درآمد چه طور است. ممكن است یك كسی در آمدش زیاد باشد ولی خطاط است. ممكن است یك سطرش را صدهزار تومان بخرند. بنده صد سطر هم بنویسم، كسی سی شاهی نمی خرد. قالی باف است، قالی می بافد یك تخته قالیش صد هزار تومان مزد دارد. و یك كسی یك گره هم بلد نیست بزند. آخر چه كار می شود كرد. یك كسی خوب اصلاح می كند، یك كسی خوب آش می پزد. اگر یك كسی یك هنری دارد، تخصصی دارد، جراح است، خلبان است، استاد دانشگاه است و بالاخره در سطح بالاست، البته درآمدش با یك خشت مال فرق می كند. در عین حال شغل ها كم و زیاد دارد. یك كسی می رود كنار دریا تور می اندازد، سی ماهی می گیرد، یكی هم تور می اندازد، یك ماهی می گیرد. گاهی بدون استثمار هم پول پیدا می شود. البته اكثر پول دارها با استثمار و حق كشی پول بدست آورده اند. اما چندتایی هم پیدا می شود كه از راه حلال است. تازه اگر از راه حلال بود، نمی توانیم تجمل پرست باشیم.

*اسلام و زیبایی و آراستگی

اصولاً اسلام با زیبایی خوب است یا بد است؟ خوب است. زیبایی خوب است. «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ وَ یُحِبُّ الْجَمَالَ» (بحارالأنوار، ج 62، ص 125)حدیث داریم، خدا خودش جمیل است، جمال راهم دوست دارد. بارها گفته شده است: «زینت» و بسیار از زینت تعریف كرده است. مثلاً گفته است: «إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا» (صافات/6)من آسمان ها را زینت دادم. همین ستاره ها زینت آسمان است. اگر ستاره ها نباشد، شب كه نگاه می كنید، یك تخته سیاهی می بینید، ستاره ها زینت است. یك جای دیگر می گوید: «زینَه یً لَها» (كهف/7)من سبزی درست كردم، كه سبزی زمین را زینت می دهد. تا زمین و آسمان دست خداست، خدا آسمانش را زینت داده است، زمینش را هم زینت داده است. آسمان با ستاره و زمین را باسبزی زینت داده است. خدا می گوید: من زمین و آسمان را زینت كردم. این طور نیست كه حالا كسی زینت داشته باشد و باید حتماً به او سوسول گفت و اگر یك كسی خیلی به هم ریخته است حتما مؤمن است.

زینت یك اصل است و اسلام به آن توجه دارد. زینت، یكی از غرایزی است كه انسان دارد، حس زیبا دوستی است. آدم هنرهای زیبا را دوست دارد. امیرالمؤمنین در میان حیوان ها، طاووس را مطرح می كند. قرآن در میان پرنده ها هدهد را مطرح می كند. هدهد قشنگ است. طاووس هم قشنگ است. زیبایی در اسلام ارزش دارد. البته ارزش كامل نیست. بخشی از ارزش است. حالا زینت مادی داریم و زینت معنوی داریم. می گوییم: ان شاءالله یكی از غرایز انسان این است كه انسان زیبایی را دوست دارد. منتها من چیزی را كه دو سه شب پیش به آن برخورد كردم و تا پریشب هم آن را نمی دانستم این بود ما معمولاً می گفتیم: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» )اعراف/31)ما آیه را این طور می خواندیم، پریشب كه قرآن نگاه می كردم، دیدم كه بعد از بیست و نه سال آخوندی، یك چیزی از دستم در رفت و آن این بود كه جلوی «كُلُوا» یك «خذوا» هم هست. می گوید: «خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» (اعراف/31)به مسجد كه می روید لباس قشنگ بپوشید. عطر بزنید، انگشتر دست كنید، با زینت به مسجد بروید. آرایش كرده به مسجد بروید «خُذُوا» ، «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» این فقط برای خوردن و آشامیدن نیست، برای زینت هم هست. من تا پریشب، خیال می كردم اسراف نكردن، فقط برای خوردن و آشامیدن است. وقتی به مسجد می روید و یا مسلمانان در سالن اجتماع جمع می شوید، شیك بروید. و بعد می گوید: «وَ لا تُسْرِفُوا» خیلی هم زیاده روی نكنید. حدیث داریم كف كفشتان راببینید، ته كفش شما كثیف نباشد، بوی عرق نداشته باشید. غسل جمعه مستحب است. به طوری كه حضرت امیر در آن حدیثی كه از قدیم یادم هست، اگر اشتباه نكرده باشم، فرمود: اگر دنیا را به من بدهند، روز جمعه بشود بگویند: دنیا را می خواهی یا غسل جمعه؟ می گویم: دنیا برای تو، بگذار من غسل جمعه بكنم. قبل از نماز جمعه، غسل جمعه بشود. حدیث داریم روز جمعه حتماً لباس خوب بپوشید. نه لباس خوب، لباس قیمتی و وصله دار طوری نیست ولی باید تمیز باشد. معطر هم باشد. اگر بحثی از عطر وگلاب زدند، نه آن عطری كه از خارج می آید، می توانید خودتان را با گلاب معطر كنید.

یك روز پیغمبر می خواست عطر بزند، دید عطر ندارد، به یكی از خانم هایش گفت: كه روسری ات را به من بده، روسری را بو كرد دید كه روسری خانمش بوی عطر می دهد. یك خرده آب برداشت و به روسری زد، روسری را تر كرد. وقتی روسری تر شد، روسری خانمش را به سر و صورتش مالید كه از عطر او به صورتش پخش شود. پیغمبر ما پولی را كه خرج گلاب و عطر می كرد، بیش از پولی بود كه برای خوراكش می داد. خوراكش خیلی ساده بود ولی به عطر عنایت داشت. در آن زمان هوای مكه بسیار داغ بود و تعرق نیز بسیار شدید بود. در آن فضا عنایت به این مسائل خیلی مهم است. و در آن زمان كه «تَشْرَبُونَ الْكَدِر» (نهج البلاغه، خطبه 26(امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرماید: یادتان رفت، شما آب خراب می خوردید، حالا همین زینت ها وسیله خداشناسی است.

* زینت های خوب و آثار آن

كسی هست كه بسیار دقیق به قصد توحید به بال پروانه نگاه میكند. یك زمان ما به یكی از باغ های خارج رفتیم. دیدم كه توانستم سی صد، چهارصد نوع پروانه بشمارم، دیگر خسته شدم. آدم یك پروانه بگیرد و به بالش نگاه كند. قرآن می گوید: «أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ» )ق/6(یك خرده به این زیبایی ها نگاه كن وخدا را بشناس، پس زینت می تواند وسیله ی توحید باشد. این طور نیست كه همیشه زینت وسیله ی غفلت است. آدم خیال می كند تا گفت: آرایش و شیكی و خوشگلی، یاد دنیا می افتد. اگر آدم كار دستش باشد از همان زینت ها، برای توحید هم استفاده می كند. یك بچه ی قنداقی را كه آدم دید، می گوید: الله اكبر، چقدر این بچه زیباست. چه مژه هایی دارد. فهمیدن زیبایی بچه باعث خداشناسی هم می شود. حالا ممكن است كسی از زیبایی استفاده هوس و شهوت هم بكند. مهم این است كه چه كسی باشد. حضرت امیر با شخصی درباره ی حمام بحث كردند. یكی گفت: حمام جای بدی است. حضرت فرمود: حمام جای خوبی است. گفت: جای بدی است. انسان بدن همدیگر را می بیند. گفت: جای خوبی است. انسان یاد غسالخانه می افتد. مهم این است كه آدم با چه عینكی ببیند. یك كسی یك سالن می بیند، می گوید: این جا برای گل زدن خوب است. یكی می گوید: این جا برای انبار خوب است. یكی می گوید: این جا برای تئاتر خوب است. یكی می گوید: این جا برای نماز جماعت خوب است. بالاخره هركسی با یك عینك می بیند. زینت می تواند وسیله خداشناسی باشد. قرآن می گوید: به آسمان زیبا نگاه نمی كنید، برای اینكه خدا را بشناسید؟ پس زینت در اسلام منفور نیست. اما تجمل پرستی و مقدار مثبت و منفی اش را می گویم.

زینت مثبت: كجا زینت خوب است؟ كجا زینت بد است؟ ما فعلاً قسمت مثبت را می گوییم. به مسجد می روید باید مسجد بوی عطر و بوی گلاب بدهد. دیشب حدیثی را دیدم كه وقتی پیغمبر عبور می كرد، در تاریكی هیچ كس او را نمی دید اما از بس كه بوی خوب می داد، می گفتند: این محمد بود. شكل مطهر پیغمبر را نمی دیدند، اما از بوی عطرش می فهمیدند كه او محمد است. امام حسن مجتبی (ع) وقتی به مسجد می رفت، لباس خوب می پوشید. می گفتند: خیلی شیك پوش هستی. می گفت: می خواهم در برابر خدا حرف بزنم، بهترین لباسم را می پوشم. به امام سجاد گفتند: وقتی به مسجد می روی، خیلی آرایش می كنی، مگر خانه ی عروس می روی؟ گفت: بله به خانه ی عروس می روم. می روم با خدا حرف بزنم كه خالق حورالعین است كه یكی از حورالعین ها به همه ی عروس های این دنیا می ارزد. «یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» (اعراف/31)وقتی به مسجد می روید، لباس خوب بپوشید. نماز جمعه لباس خوب بپوشید. بعد روایت شده است وقار داشته باشید. با ایمان و وقار باشید. بعد روایت داریم كه «خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» یعنی پیش نماز خوبی داشته باشید. چون آقای خوب هم زینت مسجد است. زینت شوهر برای زن مثبت است. پس زینت های مثبت: 1- هنگام مسجد رفتن باشد. این آیه ی قرآن است كه می فرماید: «خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» 2- زینت شوهر برای زن، زینت مثبت است و زینت زن برای شوهر زینت مثبت است.

حدیث داریم پیغمبر فرمود: «إِنَّ التَّهْیِئَه یَ مِمَّا یَزِیدُ فِی عِفَّه یِ النِّسَاءِ» (كافی، ج 5، ص 567(هرچه مرد خودش را آرایش كند، زن او پاكدامن تر می شود. منتها آرایش مرد با بو است. آرایش زن به رنگ است. نه این كه حالا مرد هم خودش را رنگ و وارنگ كند. حدیث داریم اگر مرد خودش را تجمل بكند، زن او عفیف است. هرچه مرد خوش بوتر باشد، زنش پاك دامن تر می شود. اما اگر مرد یك شب می آید دستش بوی پی بدهد، یك شب بوی پیاز بدهد، یك شب بوی سیگار بدهد، آن وقت اگر این زن یك مردی را در خیابان دید و یا در تاكسی نشست، دید كه شوفر تاكسی و یا مسافر تاكسی بو عطر می دهد، عفت این خانم لغزش پیدا می كند. هرچه به خودتان برسید در زن داری موفق تر هستید. یعنی زن شما عفیف تر است، پاك دامن تراست. مردهایی كه به خودشان نمی رسند، ممكن است عفت زنشان متزلزل شود. زن برای شوهر درست شده است. حتی داریم كه اگر كسی شوهرش كور است، اصلاً چشم ندارد كه ببیند، باز هم خودش را برای شوهرش معطر كند.

بعضی ها افرادی را می بینند، كه بی سواد و بی اطلاعند، شروع می كنند از شرق و غرب می گویند. آقا چنین است و چنان است. او هم جواب ندارد كه بگوید. من یك وقت یك مثالی زدم، گفتم: یك زنی را به یك شوهر كوری داده بودند، این زن می نشست و می گفت: حیف تو شوهر كه چشم نداری، زیبایی های من همه حرام می شود، اگر بدانی من چه سر و صورتی دارم و دائم این را می گفت. این شوهر هم با چشم های بسته و نابینا پای سخنرانی خانم نشسته بود. یك شب، دو شب، یك هفته، تا خلاصه خسته شد، یك شب شوهر گفت: خانم من الآن چند ماه است با تو ازدواج كردم، هر شب از زیبایی خودت می گویی و من هم كه چشم ندارم ببینم تو راست می گویی یا دروغ؟ ولی من یك چیزی را می فهمم، تو اگر خوشگل بودی، بیناها تو را برده بودند. همین كه تو را برای من گذاشته اند، معلوم می شود كه خوشگل نیستی. این مثال را برای چه زدم؟ برای كسانی كه گاهی افرادی را پیدا می كنند كه از خودشان بی سوادتر هستند و ادعای روشن فكری می كنند. مثلاً تعطیلات عید است، از سه روز قبل بلند شده و به فلان شهر رفته است، یك مشت هم خویش و قوم ها جمع می شوند، حالا این آقا از تهران آمده و چه می گوید؟ بله وضع مملكت چنین است و چنان است. الآن در تهران كسی به حرفش گوش نمی دهد، حالا یك لباس شیك پوشیده است، شاید لباس شیك هم قرضی است، بالاخره یك پزی می دهد. شما بگو برادرجان، این حرف هایی كه زدی، من نمی دانم كه راست می گویی یا دروغ می گویی؟ اما اگر تو خوب بودی، چشم دارها تو را برده بودند. بگو من روزنامه نمی خوانم و اطلاعات سیاسی ام در همان حدی است كه تو دسترسی داری. ما این جا یك كاسبی هستیم، كارگری هستیم، كشاورزی هستیم، حالا تو آمده ای در طول یك سال هرچه افكار روشنفكرانه است را جمع كرده ای، این عید می خواهی به خورد ما بدهی؟ من كه نمی دانم تو راست می گویی، ولی اگر كله ات كار می كرد، نمی آمدی اینها را به من بگویی، می رفتی به مسئولین دیگر می گفتی. به همین دلیل كه آمدی به من می گویی، حرف هایت درست نیست. شاگرد در اتاق رئیس دبیرستان آمد، می خواست بگوید: با چه مجوزی من را رفوزه كردی؟ گفت: به چه مَجوزی. (عوض مُجوز گفت: مَجوزی) گفت: به چه مَجوزی من را رفوزه كردی؟ گفت: به همان مَجوز كه تو مُجوز را مَجوز می گویی. همین طوری است.

*آراستگی با توجه به موقعیت ها

مردم خودشان برای همدیگر آرایش كنند. «خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) «وَ لا تُسْرِفُوا» مال «كُلُوا وَ اشْرَبُوا» نیست. جلوی «كُلُوا» ، «خُذُوا» هم هست. «خُذُوا زینَتَكُمْ» ولی اگر گاهی زینت به فساد كشیده شود، مشكل است. كسی در خانه برادر بزرگ دارد، خواهر بزرگ دارد، برادر بزرگ كه خواهر بزرگ دارد، خوب نیست مثلاً فلان عطر و فلان وضع باشد. فلان لباس باشد. گر چه محرم هستند، خواهر و برادر هستند، اما تو كه خواهر بزرگ داری خوب نیست با این لباس در خانه باشی. خوب نیست از این عطر و این گلاب را استفاده كنی. خوب نیست به خودت این طور برسی. شما كه دبیر هستی، سر كلاس می روی، خواهرها نشسته اند، شما كه استاد دانشگاه هستی، خوب نیست چون باید حساب سن و سابقه و وضع داخل را هم كرد. به حضرت علی گفتند: یا حضرت علی چرا به زن ها سلام نمی كنی؟ پیغمبر به خانم ها سلام می كرد، تو چرا سلام نمی كنی؟ گفت: سن پیغمبر سی سال از من بیش تر است. آدمی كه سنش بیش تر است طوری نیست به زن ها سلام كند، اما من در جوانی به زن های جوان سلام كنم، صلاح من نیست. سلام كردن مستحب است اما دختر جوان به پسرجوان، این مستحب را انجام ندهد. حالا لازم نیست كه همه ی مستحب ها را انجام بدهیم كه این مستحب را شما انجام نده، دختر به پسر سلام نكند، پسر به دختر سلام نكند. یك روز در خیابان برو، به مسلمان ها هرچه می خواهی آن جا سلام كن، این جا سلام نكن. شما این مستحب را انجام ندهید.

می گفت كه یكنفر هر چه سید خوشگل بود می بوسید، می گفت: من به خاطر جدشان آنها را می بوسم. یك سید كچلی را آوردند، گفتند: جد ایشان هم پیغمبر است، گفت: نه، من این مستحب را انجام نمی دهم. حالا شما بعضی از مستحب ها را انجام ندهید. گفتیم: آرایش مستحب است، اما دبیرسر كلاس، استاد دانشگاه در دانشگاه، پسر بزرگ، خواهر بزرگ، یك كسی كه خواهر زنی دارد، خواهر زنش عروس نشده است، این ها را باید دقت كرد. پیغمبر خیلی مواظب عطر بود، اما این دقت ها هم باید باشد.

*آراستگی در برخورد با مردم

امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَنْعَمَ عَلَی عَبْدٍ نِعْمَه یً أَحَبَّ أَنْ یَرَی عَلَیْهِ أَثَرَهَا» (أمالی طوسی، ص 275)یك چیزی كه خدا به تو داده است نشان بده. بعضی ها هرچه دارند، لبشان را پاك می كنند، غلط است، خدا دوست دارد یك نعمتی كه به شماداد، شما آن نعمت را نشان بدهی. اگر داری، گدایی صرف نكن. «كَانَ جُلُوسُ الرِّضَا (ع) فِی الصَّیْفِ عَلَی حَصِیرٍ وَ فِی الشِّتَاءِ عَلَی مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ الْغَلِیظَ مِنَ الثِّیَابِ حَتَّی إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ لَهُمْ» (عیون أخبار الرضا، ج 2، ص 178)امام رضا (ع) در تابستان روی حصیر می نشست در زمستان روی یك عبای پشمی و پلاسی می نشست، اما وقتی امام رضا می خواست در مردم بیاید خیلی زینت می كرد. رهبر انقلاب در این اتاقی كه می نشیند، یك كلاه ساده و یك شمدی هم روی زانوش می اندازد. اتاق امام را در تلویزیون كه دیدی اما وقتی به حسینیه ی جماران می آید، دیگر با لباس ساده نمی آید و همیشه اتاق امام بوی عطرمی دهد. می روی دست امام را ببوسی، آدم لذت می برد.

سفیان سوری، یك صوفی بود. روی این حساب كه من زاهد هستم پز می داد. به امام صادق (ع) گفت: این لباس ها چیست كه پوشیده ای؟ علی بن ابیطالب (ع) لباسش ساده بود. تو لباس های به این خوبی پوشیده ای؟ امام صادق فرمود: بیا ببین این لباس زیری خشن است و ارزان است، كه به بدن من بند شده است. آن را برای خدا پوشیده ام. این لباس خوب هم پوشیدم برای این كه وقتی در بین مردم می آیم، مردم به من نگاه حقارت آمیز نكنند. آن لباس را برای خدا پوشیدم، این لباس ها را برای مردم پوشیدم. چند دفعه چند برخورد داشتند، صوفی های زاهد نما، به امامان ما گفتند: چرا شما این لباس را پوشیده اید؟ می فرمود: لباس خودم ساده است، این لباس را برای آبروداری پوشیده ام.

یك روز سه زن خدمت پیغمبر آمدند و از شوهرانشان شكایت كردند. یكی گفت: یا رسول الله، شوهرم گوشت نمی خورد. یكی گفت: یا رسول الله! هیچ وقت از شوهرم بوی خوب نمی آید. گلاب نمی زند. عطر نمی زند. یكی گفت: یارسول الله! شوهرم شوهر نیست. حضرت رسول گفت: باشد، صبر كن تا من ظهر به مسجد بیایم، فوری پیغمبر از جا بلندشد. مسلمانان این طور شده اند؟ پیغمبر فوری از جا بلند شد به طوری كه قبایش به زمین ها كشیده می شد، یعنی هیجانی، نگفت: خیلی خوب باشد. در دست اقدام است. تا سه زن آمدند و این حرفها را گفتند كه شوهرانشان این طور هستند، فوری ازجا بلند شد، آنچنان كه قبایش به زمین می كشید. یعنی هیجانی بلند شد. به مسجد و به منبر رفت و روی منبرگفت: شنیده ام بعضی از مردم گوشت نمی خورند و. . . البته آن زمان گوشت ارزان بود و نمی خوردند و مثلاً می خواست بگوید: من مقدس هستم. البته هیچ تقدسی نیست. در زمان ما گوشت گران است و آدم نمی خورد. الآن در همه ی خانه ها مصرف گوشت پایین آمده است، یك عده ای هم هستند كه گوشت به هر قیمتی كه باشد می خورند. اما بعضی از مردم هم مصرفشان پایین آمده است. مثلا یك كیلو گوشت را سه دفعه می خورد یا یك كیلو را شش دفعه می خورد. دو نوع آب گوشت داریم. یك نوع آب گوشت است كه آبش زیاد است، یك نوع آب گوشت هست كه گوشتش زیاد است. ما دو نوع آب گوشت داریم. مهم نیست كه حالا گوشت ارزان شد، آب گوشت می خوریم. گران شد، آب گوشت نمی خوریم، مهم نیست كه گوشتش زیاد باشد یا آبش زیاد باشد. مهم این است كه الآن در وضعی هستیم كه دنیا ما را تحسین می كند. هشت سال از جنگ می گذرد. الآن قدرت رزمنده هایمان از روزهای اول جنگ بیش تر است. همه ی دنیا ما را بمباران می كنند و ما زیر بمباران گردن خم نمی كنیم. سال اول بمباران شد، خیلی ها فرار كردند. سال دوم بمباران می شود، مردم سر كارشان هستند، یعنی رشد پیدا می كنیم. از بمب نمی ترسند. جبهه ها شلوغ تر است. نماز جمعه خلوت نیست. عشق به امام كم نشده است. قدرت سیاسیمان خوب شده است. دولتمان به دولتی بدهكار نیست. این اصل را داریم، حالا آب گوشت بخوریم، یا آب گوشت نخوریم، مهم نیست. اصل ما استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است. مهم نیست لباس پشم یا نخ است. پشم و نخ مهم نیست، تازه اگر كفش گران بشود همه ی ایرانی ها دمپایی پا میكنیم. اما دمپایی پا كن عزیز بهتر از دمپایی پاكن ذلیل است. ما این اصل راپذیرفته ایم.

*پرهیز از افراط و تفریط

فاطمه ی زهرا (س) بسیار ساده بود اما عزیز بود. امام حسین (ع) روز عاشورا هیچ نداشت اما عزیز بود. ما از عزتمان باید حفاظت كنیم. خدا ان شاءالله عزتمان را زیادتر كند و الهام بخش همه باشیم.

امام رضا (ع) وقتی بین مردم می رفت، لباس خوب می پوشید. واقعاً من بعضی وقت ها فكر می كنم این صوفی ها حرف حسابشان چیست؟ مگر نمی گویند ما عاشق علی هستیم؟ علی در جبهه بود، این صوفیه ها چرا به جبهه نمی روند؟ از این صوفی های ریاكار به امام رضا (ع) و به امام صادق (ع) به چند تن از امامان ما شكایت كردند. ائمه می فرمودند: لباس زیری ساده است.

زن ها برای شكایت آمدند، پیغمبر بالای منبر رفت و فرمود: چرا گوشت نمی خورند، گوشت حلال است. بخورید. من خودم بوی خوش استفاده می كنم. من خودم با زن ها آمیزش دارم. خودم زن دارم، آمیزش دارم، یعنی چه كه ترك ازدواج می كنید؟

ما عقد دو حزب اللهی را خواندیم، یك مدتی شد، هفت، هشت ماه، دیدیم این ها در یك خانه هستند و عروسی نكردند و كم كم بحث طلاق كشیده شد و تلفن كردیم كه بیایید ببینیم و بگویید چه شده است؟ مرد گفت: 1- من به ایشان نامه نوشتم، باید شرایط من باشد. گفت: مگر بخش نامه صادر می كنی؟ مگر مدیر كل هستی؟ زن و شوهر كه این حرف ها را ندارند. مگر آدم همه ی حرفهایش را باید یك روز بزند؟ عدس پاك كن، سبزی پاك كن. درست را بخوان و. . . یك كلمه اش را امروز بگو و یك كلمه اش را هم فردا بگو. آیه های قرآن هم در بیست و سه سال نازل شد. تو شب اول می خواهی همه ی حرفهایت را بزنی؟ تهران به این بزرگی را یك خشت، یك خشت ساختند، این غلط است. انگار كه یك مدیر كل به روابط عمومی یك وزارت خانه نامه می نویسد زن و شوهر كه این حرف ها را ندارد. بعد گفتم: تا حالا چه برای خانمت خریده ای؟ گفت: من چون تصمیم دارم زنم را حزب اللهی بار بیاورم، مرتب برایش كتاب می خرم. گفتم: این غلط است. آخر چه كسی گفته است كتاب بخر؟ آخر كدام امامان ما برای زنشان كتاب می خریدند؟ یك سیر تخمه كدو و یك شیشه گلاب برای خانمت بخری ویتامینش از یك دوره المیزان بیش تر است. اصلاً تو نمی توانی زن داری كنی. با این كه او یك خلاصه مقامی بالایی داشت دیدم كه اسلام یك طوری شده كه من آخوند باید بنشینم مسائل سكسی را برای این آقا بگویم. دین ما یك دین خوبی است. یك عده این طرف می افتند، یك عده آن طرف می افتند.

*زینت و زیبایی های معنوی

حالا یك خرده از زیبایی های معنوی برایتان بگویم. تا حالا هرچه گفتیم، مادی بود. درباره ی عطر و مسواك و شانه و لباس سفید وغیره صحبت كردیم. حالا زینت های معنوی را می گوییم. برای زیبایی های معنوی چند حدیث می خوانم.

1 «)الْخُشُوعُ زِینَه یُ الصَّلَاه یِ» (كنزالفوائد، ج 1، ص 299)زینت نماز این است كه انسان سر نماز خشوع داشته باشد.

( 2 زینت قیامت این است كه انسان در دنیا تقوا داشته باشد و صدقه و انفاق بكند.

لِكُلِّ شَیْ ءٍ حِلْیَه یٌ وَ حِلْیَه یُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ» (كافی، ج 2، ص 615)زینت قرآن صدای خوب است.

* زینت حاكم این است كه عادل باشد.

5- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) : «زَیِّنُوا مَجَالِسَكُمْ بِذِكْرِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) » (بشاره ی المصطفی، ص 60)دور هم كه می نشینید، عوض حرفهای متفرقه، یكی از فضایل و كمالات، ایثارها و یكی از برجستگی های علی بن ابیطالب را در جلسات خودتان بگویید.

یك نكته بگویم، خیلی شیرین است. خدا شهید مفتح را رحمت كند، شهید مفتح یكی از علمای مصر را دعوت كرد. عالمی در مصر بود كه حدود شصت، هفتاد سالش بود كه نام او عبد الفتاح عبدالمقصود بود و درباره ی علی بن ابیطالب (ع) كتاب های زیادی نوشته است، ایشان را به تهران دعوت كرد، به تهران آمدند. جلسه ای گرفتند، مرحوم شهید مفتح از ایشان پذیرایی كردند، بعد هم او را به حوزه ی علمیه ی قم بردند و از ایشان پذیرایی كردند. در جلسه مهمانی این عالم مصری یك تكی زد كه علمای شیعه ی قم هم ماندند. هیچ كس نتوانست تك ایشان را پاتك بزند. حالا ببینید تك چه بود؟ گفت: حالا من عالم سنی هستم و شما كه عالم شیعه هستید، شما تا حالا فكر كرده اید كه چرا علی در مصر متولد نشد؟ در مستدرك خودم دیدم، نوشته «قد تواتر» تولد حضرت علی در كعبه متواتر است، یعنی جای حرف نیست، حاكم مستدرك از كتابهای درجه یك اهل سنت است. ایشان می گوید: مسئله یكی و دو تا و صد تا نیست. تواتر است كه شیعه و سنی قبول دارند كه حضرت علی (ع) در كعبه متولد شده است. و شیعه و سنی روی این مسأله مایه گذاشته اند. این عالم سنی عبدالفتاح عبد المقصود در جلسه قم به علمای قم گفت: شما می دانید چرا علی در كعبه متولد شده است؟ گفتند: مگر شما شك داری؟ گفت: نه من هم می دانم اما فكر كرده اید رمزش چیست؟ گفتند: نه، نمی دانیم.

گفت: چون مردم رو به كعبه نماز می خوانند. خدا علی را در كعبه گذاشت تا متولد شود، تا هر كس وقت نماز به كعبه توجه می كند، به رهبری علی هم توجه بكند. زینت مجلس این است كه انسان بنشیند فضائل اهل بیت را بگوید. زینت سفره سبزی است، حتی حدیث داریم، امامان ما گاهی وقت ها اگرسبزی سر سفره نبود حاضر نمی شدند، سر سفره بنشیدند. روی سبزی بخصوص كاهو اصرار داشتند، حدیث داریم كه كاهو خون را صاف می كند. برای تك تك سبزی ها حدیث داریم. به امید روزی كه حدیث های ما استخراج شود و دانشكده غذا شناسی روی آن تحقیقات بكند.

زینت عالم به این است كه عمل كند. زینت علم به این است كه تبلیغ كنیم. زینت حكومت، نیروهای مسلح است. «فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِیَّه یِ وَ زَیْنُ الْوُلَاه یِ» (نهج البلاغه، نامه 53)یعنی زیبایی یك حكومت به این است كه ارتش قوی باشد. حضرت سلیمان از ارتشش سان می دید. قرآن می گوید: هر روز صبح سلیمان می آمد و سان می دید. «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» (نمل/17)دسته دسته با یك برنامه ویژه ای چیده می شدند و حضرت سلیمان از جلوی این ها سان می رفت. زینت حكومت داشتن نیروی مسلح است. زینت زن عفت است. زینت بیان، روان حرف زدن است. این ها زینت های معنوی هستند.

* ممنوعیت ها و محدودیت های تجمل

و اما تذكرات: خودآرایی باید حفظ شود. ببینید انسان از تمام چیزهایی كه دارد باید مواظبت كند. شما شهوت را حساب كن. مثلاً كپسول گاز را فرض كنید، این هم فلكه اش است. گاز دارد، اگر شما این را درست با شیلنگ هدایت كردی و در چراغ آمد، اگر درست كنترل شد، هم غذا پخته می شود و هم اتاق گرم می شود. خطری هم نیست. گاز هست، باید درست مصرف شود و كنترل شود اما اگر این شیلنگ را گرفتید و كندید، انفجار است. شهوت مثل كپسول است. اگر دست هدایت شد، فحشا و زنا و منكر از بین می رود. باقی غرایز هم همین طور است. غریزه ی زیبا دوستی هم همین طور است. انسان غریزه ی زیبادوستی دارد. انسان ذاتاً زیبا دوست است، این در انسان هست، منتها اگر درست هدایت شد، لباس، شانه، عطر زن برای شوهر، شوهر برای زن و. . . همه مسیر پیدا می كند. ولی اگر تجاوز كرد مفاسدش به كجا می كشد؟ یا تجمل پرست می شود، یا مد پرست می شود و یا چشم و هم چشمی می كند. رقابت و یا اسراف می شود كه امام می فرماید: اسراف گناه كبیره است. زیبادوستی خوب است، اما سعی كنیم تجمل پرست نباشیم. تجمل پرستی یعنی چه؟ یعنی آدم چیزی را بر پرستش واقعی ترجیح بدهد، می گویند: پول پرست است. یعنی پول را كه دید همه چیز را فراموش می كند. معنای پرستش این است كه او را كه دیدی، باقی استعدادها را فراموش می كنی. بیست دقیقه شلوارش را اتو می كند ولی نمازش ده غلط دارد، هیچ توجه نمی كند. به شستن ماشینش خیلی عنایت دارد، اما بعضی جاها دیگر كوتاه می آید. تجمل پرستی، مد پرستی، چشم و هم چشمی، اسراف، نباید زیبا دوستی ما را به این كه زیاد مصرف كنیم بكشاند. بسیاری از وسایل آرایشی غربی برای لب، برای چشم، برای نور چشم، برای پوست و. . . ضرر دارد. ضرر علمی دارد. این هم از من نیست. دانشمندان گفته اند بسیاری از مواد آرایشی كه از غرب می آید دارای سمومی است كه برای پوست بدن ضرر دارد. آرایش باید طبیعی باشد. باید سعی كنیم زیبا دوستی به اسراف، به مدپرستی، روی چشم و هم چشمی نباشد.

گاهی وقتی انسان یك كسی را دوست دارد، و می گوید: نه! چون آن ها این طور هستند پس ما هم این طور باشیم. نمی دانم حالا من یك چیزهایی می دانم ولی در تلویزیون نمی توانم بگویم. زبانم بسته است. یعنی از تلویزیون دولت نمی شود اینها را گفت. آخر پای تلویزیون همه رقم آدمی هست. نور، چشم ما را اذیت می كند. باید یك مقدار ابرو سیاه باشد كه این ابروی سیاه جلوی فشار نور را بگیرد. نازك كردن ابرو برای چشم ضرر دارد. مثل این كه چشم ما چون از پی است، باید با آب نمك قاطی باشد. چون پی با آب نمك می ماند. اگر با آب شیرین باشد، شما باید اشك چشمت را با آمپول بیرون بكشی، عوضش اگر با آب مقطر بگذاری خراب می شود.

گاهی وقت ها، بعضی تزئینات ضرر دارد. بعضی كفش ها برای پا ضرر دارد. بعضی از رنگ های لباس ضرر دارد. بعضی از فرم های مد ضرر دارد. كاری به خدا و پیغمبر هم نداریم. فرض كنید اسلام راجع به این گونه تجمل چیزی نگفته است اما ضرر دارد. یعنی اگر انسان علم دوست است، ضرر علمی و طبی دارد. این طور نیست كه اگر آن جا پشت چشمشان را چنین كردند، پشت گوششان را چنین كردند، این حتماً كمال است. بسیاری از روی حماقت این كارها را می كنند. ببینید چه طور هستید و خودتان را همان طور درست كنید. نگاه نكنید كه او چه كرد. بسیاری از رنگ لباس ها، مد لباس ها، آرایش ها ضرر علمی و طبی دارد.

باید از حلال باشد. امام صادق (ع) فرمود: «الْبَسْ وَ تَجَمَّلْ فَإِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ لْیَكُنْ مِنْ حَلَالٍ» (وسائل الشیعه ی، ج 5، ص 6 )لباس خوب بپوش اما حلال باشد. با زور، با گریه، التماس، نق زدن به شوهر، قرض، وام، نمی خواهد. ولیكن «من حلال» توجه به آرایش باطنی هم باشد. «یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْكُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِكُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِكَ خَیْرٌ» (اعراف/26)وقتی خدا بحث لباس و زینت را می كند، می گوید: خداوند لباسی برای شما فرستاد كه عیب های شما را بپوشاند «وَ ریشاً» ریش به معنی لباس زیبا است. پرهای پرنده ها را ریش می گویند. لباس زیبا را ریش می گویند. «وَ ریشاً» بعد می گوید: «وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِكَ خَیْرٌ» حالا گیرم كه صورتت خیلی خوب، ماشینت خیلی خوب، خانه ات خیلی خوب باشد، شب عید تمام خانه را شستی، چه كردی؟ خوب، تلویزیونت را گردگیری كردی. اتاق هایت را گردگیری كردی. آیا گرد و غبار كدورت را هم گرفته ای؟ شیلنگ گرفتی همه ی خانه ات را شستی. آن وقت شیلنگ نگرفتی روحت را بشویی. از پارسال تا حالا با فلانی قهر هستی و آشتی نمی كنی. شب عید، چطور تار عنكبوت را از بین می بری، خوب این كدورت بین دو مسلمان هم كه مثل تار عنكبوت است از بین ببر. باید به زینت های باطن هم رسید. وقتی قرآن می گوید: لباس، بعد می گوید: «وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِكَ خَیْرٌ» پس ببینید، باید مرز داشته باشد. به باطن هم برسیم.

یك پدر پیری دارم، بچه بودم به او گفتم خانه ی ما بهتر است یا خانه ی فلانی؟ با این كه پدرم یك آدم ساده است گفت: هركدام از خانه ها كه در آن عبادت بیش تر باشد، بهتر است. دیدم حرف حكیمانهای است. مهم نیست پشت دیوار خانه آجر یا سنگ مرمر باشد. در خانه گناه می شود یا عبادت؟ مهم نیست هشتاد كیلو یا پنجاه كیلو هستی. چقدر به این محرومین و مستضعفین خدمت می كنی؟ مهم نیست بنز است یا پیكان است، چند بیچاره را در باران جلوی راه سوار كردی؟ مهم نیست درآمدت صد تومان است یا دویست تومان باشد، چند دروغ گفتی؟

* پرهیز از ولخرجی و اسراف

مسئله ی دیگر اینكه، بعضی ها كه یك كارهای زینتی می كنند، اسمش را زینت نمی گذارند، به آن تجلیل می گویند. قرآن می گوید: بعضی ها ولخرجی می كنند، آن وقت می گویند: شان ما چنین است. می گویم: آقا ول خرجی كردید. می گوید: آخر آدم در جامعه آبرو دارد. بعضی ها مثلاً مسجد می سازند. می گویم: آقا دو، سه میلیون پول محراب دادید؟ لازم نیست. این مسجد، نماز خوان ندارد كه شما دو، سه میلیون خرج كاشی كاری محراب می كنی. شما صد هزار تومان پول بابت محراب خرج كن، بقیه را هم برای این دبیرستان كنار مسجد، یك آزمایشگاه بساز كه بچه ها هم بیایند در مسجد نماز بخوانند. اگر خانه اش باشد می گوید: آبروداری كردم. اگر منار باشد می گوید: شعائر اسلامی است. ولخرجی های مذهبی اینگونه است. مثلاً در هیئتش برای فلان چیز پول می دهد، اسمش را شعائر می گذارد. یك آیه برای این ها بخوانم. قرآن می گوید: «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ» (یونس/12)یعنی می گوید: این آقا اسراف می كند، منتها اسراف خودش را توجیه می كند. «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ» یعنی ولخرجی می كند، منتهی اسم ولخرجی اش را در خانه آبروداری می گذارد. در مراسم مذهبی اسمش را شعائر می گذارد. در مراسم بین المللی اسمش را دیپلمات می گذارد. اگر خارج از ایران است اسمش دیپلمات است. داخل خانه بود، آبروداری است. در هیئت و مسجد بود، شعائر است. «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ» خود خدا كعبه را ساخت. ببینید چقدر كعبه ساده است.

 حدیث داریم به خود نرسیدن بد است. هركس زلف دارد یا باید شانه كند و روغن بزند و یا اگر حال شانه زدن و روغن زدن ندارد، از اول تیغ بزند. یاقشنگ بتراشید یا قشنگ زلفتان را شانه كنید. حدیث داریم هركس مو دارد به موی خودش برسد. همین طور موهایش را رها كرده است، از شمال شرقی به جنوب غربی رفته است. به خودتان برسید. بحث ما آرایش بود. گفتیم كه تجمل غریزه ی انسان است.

*خلاصه بحث زینت در اسلام

همین طور كه آدم بچه اش را دوست دارد، انسان زیبایی را هم دوست دارد. خداوند می گوید: آسمان را با ستاره ها زیبا كردم، زمین را با سبزی ها زیبا كردم. «زینَه یً لَها» (كهف/7)ولیكن می گوید: این ستاره زینت آسمان است. سبزی زینت زمین است. اما زینت تو، ایمان و تقوا است. «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْكُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِكُمْ» (حجرات/7)زینت تو ایمان است. زینت باطن انسان این است كه نمازش را با حال بخواند. زینت نماز با حال خواندن و خشوع است. زینت قرآن صوت خوب است. زینت بیان، فصاحت و بلاغت و روان حرف زدن است. زینت سفره سبزی است. زینت زن عفت است. این ها زینت های معنوی است. زینت های مادی هم گفتیم. اگر كسی با عینك خداپرستی باشد، می تواند با همان ستاره و سبزی خدا را بشناسد. زیبا دوستی اگر در مرزش باشد، مثل شهوت، مثل كپسول هدایت شده است. اگر بیرون از مرزش باشد انفجار است. زیبادوستی اگر از مرز بیرون برود، تجمل پرستی، مد پرستی، چشم و هم چشمی و اسراف است. بعضی ها ول خرجی می كنند اسمش را مراسم دیپلماتی، بین المللی، آبروداری خانواده، شعار مذهبی می گذارند. «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ» این ها اسراف خودشان را توجیه می كنند، ساده زیستن كمال است. اسلام به بوی خوش عنایت دارد. به لباس رنگ و وارنگ عنایت ندارد و بعد هم گفتیم دو سوم دنیا در فقر می سوزد، به خاطر این كه یك سوم از آن در تجملات هستند و مامی توانیم بسیاری از تجملات را كم كنیم. اگر هركسی دو اتاق بسازد، سه اتاق بسازد، اتاق گیر همه می آید. اگر از خرج دكورهای خانه خودمان كم كنیم و پول آن را جمع كنیم، بی خانه های دنیا خانه دار می شوند. بچه محصل ها در كاغذ و كتاب صرفه جویی كنند. بارها گفته ام، این كتابی كه هفت تومان، هشت تومان برای آموزش و پرورش جمهوری اسلامی تمام می شود، اگر یك سال بچه ها كتاب ها را تمیز نگه دارند، سال بعد هم محصل های دبستان و دبیرستان و راهنمایی، همین كتابها را بخوانند، یك سال می بینی میلیون ها تومان صرفه جویی شد و معلمین بی خانه، خانه دار می شوند.



 

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: زینت، خود آرایی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 17 / 7 / 1398

Image result for ‫تصویر نوشته های بسم الله‬‎

آیا روابط عاطفی قبل از عقد، به فرایند صحیح ازدواج ضرر می زند؟

 

با عرض سلام و خسته نباشید. بنده ۲۰ سالمه و میخام با دختری ازدواح کنم که همسن هستیم با این تفاوت که او در خوزستان زندگی میگند و من در خراسان رضوی. خانواده دو طرف از این رابطه آگاهی ندااشته و این رابطه از طریق چت شکل گرفته است و الان پنج سال میشود که با هم ارتباط داریم (البته فقط دوبار هم رو از نزدیک دیدیم) با توجه به وضع اقتصادی بد هردومون، آیا ممکن است به هم برسیم؟ آیا تفاوت فرهنگ ها باعث جدایی نمیشود؟ و آیا شما ادامه این رابطه را توصیه میکنید یا نه؟

با سلام و خوش آمد خدمت شما برادر محترم.همسن بودن دختر و پسر مانعی برای یک ازدواج موفق نیست و حتی بزرگتر بودن دختر خانم هم (که معمولا توصیه نمی شود) لزوما موجب شکست ازدواج نیست. در این شرایط ملاحظه سایر ملاکها و شاخصها ضروری است. حضور شما در دو استان مختلف هم لزوما نمیتواند مشکل ساز باشد، اما با توجه به فرهنگ خاص خراسان (مثلا مشهد) و از طرفی فرهنگ خاص اقوام خوزستان ( عمدتا هموطنان عرب زبان، و هموطنان بختیاری)، این زمینه و احتمال وجود دارد که هم خود زوجین و هم خانواده هایشان دچار مشکلاتی بشوند. این مسئله قطعا نیاز به بررسی دقیق تری دارد.و اما در مور بخش دوم سوال؛ دوست عزیز، نیت و قصد شما برای ازدواج به خودی خود قابل احترام است، اما روش رسیدن به هدف و مسیر رسیدن به این هدف مقدس هم بایستی درست پی ریزی شود. همچنین ما دغدغه و آینده نگری شما در این خصوص را تحسین می کنیم، اما توجه داشته باشید که روابط عاطفی پیش از ازدواج همواره مخلّ فرایند صحیح ازدواج هستند. مطمئنا در طول پنج سال، وابستگی های عاطفی در دو طرف شکل گرفته است که بخصوص برای دختر خانم بسیار سخت و دشوار خواهد بود به هر دلیلی بخواهد به این رابطه خاتمه دهد. بنابراین توصیه ما همواره این بوده است که روابط پیش از ازدواج (چه با قصد ازدواج چه بدون قصد)، وجود نداشته باشد، و در صورت تصمیم جدی به ازدواج هم این رابطه به مدت کوتاه و با رعایت شرایطی قابل توجیه است.بنده توصیه می کنم اگر واقعا قصد ازدواج دارید، این مسئله را از طریق خانواده مطرح کنید. اجازه بدهید فرایند طبیعی طرح این مسئله آشنایی، تحقیق، خواستگاری و... در خانواده شکل بگیرد. ضمنا با توجه به دو نکته اول، حتما لازم است به یک مشاور ازدواج مراجعه داشته باشید. در صورت موافقت اولیه خانواد ها، باز هم لازم است خودتان دو نفری به یک مشاور مراجعه کنید تا دو طرف به لحاظ ملاکهای روانشناختی و شخصیتی (باتوجه به تفاوت فرهنگی موجود) بررسی شوید.

موفق باشید.

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 7 / 1398

بسم الله الرحمن الرحیم
آسیبهای مربوط به بهداشت ودرمان
* ارتکاب تخلفات به بهانه برنامه آموزشی
این که دانشجویان رشته پزشکی، هنگام آموزش با اموری مانند معاینه غیرمماثل مواجه می شوند که جزوبرنامه های آموزشی آنها و یا تکالیفی است که استادازدانشجو طلب می کند؛ مجرّد این امر،مجوّز شرعی برای ارتکاب امرخلاف شرع نمی شود،بلکه ملاک دراین زمینه فقط نیاز آموزشی برای نجات جان انسان ویا اقتضای ضرورت می باشد.(اجوبه ،س 1310(
* سهل انگاری در پذیرش ومداوی بیمار
ازآن جایی که حفظ جان مسلمان بر هر كسى كه توان حفظ آن را داشته باشد واجب است ، مداواى بيمار مسلمان در هر شرايطى بر پزشك و مؤسسات پزشكى مانند بيمارستان ها واجب است و خودداری در پذيرش يا مداواى بيمار حرام وخلاف شرع است.
  *
مراجعه،معاینه ودرمان به پزشک غیر مماثل مگردرحال ضرورت
اگر معاینه و درمان بیمارغیرمماثل،منوط به نظر و لمسِ حرام باشد، مراجعه به پزشک غیرمماثل،جایز نیست ، مگر در صورتی که مراجعه و معالجه به پزشک مماثل امکان نداشته باشد.
*درمان نازایی توسط پزشک غیرمماثل
ازآنجایی که نازائی فی نفسه، بیماری محسوب نمی شود ، مجوزی برای مراجعه به پزشک غیرمماثل نمی شودمگرآن که نازایی ناشی از بیماری باشد و دسترسی به پزشک مماثل که بتواند معالجه و معاینه کند نباشد .
مراجعه به داندانپزشک غیرمماثل، درصورت دسترسی به پزشک مماثل
اگردسترسی به دندانپزشک خانم باشد، ، چنانچه مستلزم نظر و لمس حرام باشد، مراجعه به دندانپزشک غیرمماثل جایز نیست.
حجامت مردان توسط پزشک زن
با توجّه به اینکه حجامت مردتوسط زنان مستلزم نظر به بدن مرد و احیاناً لمس است،حجامت وی توسط زنان جایز نیست.
 *
نگاه ولمس درعمل جراحی زیبایی
عمل جراحی زیبایی، درمان بیماری محسوب نمی شود؛ازاین رو، نگاه کردن و لمسِ حرام به خاطر آن جایز نیست، مگر در مواردی که برای درمان سوختگی و مانند آن باشد و پزشک مجبور به لمس و نگاه کردن باشد.
*معاينات غيردرمانى ماننداموراستخدامی مگر درصورت مصلحت اهم
نگاه به عورت افرادبراى امور استخدامى و سربازى،جایزنیست و ضرورتى كه در مورد معاينه براى درمان ذكر شد، در اينجا صدق نمى كند؛مگر مصلحت خاصی درسازمان اقتضاءنماید.
 *
خون گرفتن توسط نامحرم درغیرضرورت
برای خون گرفتن اموری مانند ازدواج، چنانچه پزشک مماثل نباشد، انجام این عمل توسط غیرمماثل،درغیرضرورت جایز نیست و سهل انگاری و بی توجّهی مجوّز این امر نیست.
 *
جلوگيرى از باردارى كه مستلزم لمس يا نگاه حرام باشد اگرروش پيشگيرى از فرزنددار شدن، متوقف بر حرامى مانندنگاه باشد، جایز نیست مگر در مقام ضرورت.
 *
عمل سزارین همراه با لمس و نظر مرد اجنبی به زن موقع عمل
جواز عمل سزارین همراه با لمس و نظر مرد اجنبی به زن هنگام عمل جایزنیست مگر در حال ضرورت.
*برهنه کردن بیمار در اتاق عمل درصورت امکان پوشش
*گرفتن منى افراد براى آزمايش، از طريق استمناء مگر اینکه راه مشروعی وجودنداشته باشد.
 *
معالجه باچیزهای حرام
معالجه باچيزهاى حرام مانند شراب و الكل ویا چيزهايى كه يقين به نجاست آنها وجوددارد، جايز نيست، مگر آن كه معالجه منحصر به آنها باشد كه در اين صورت نيز بايد به مقدار ضرورت اكتفا شود.
*آزمايش داروهای مضرروی انسان مگرآن که خطر جانى و ضرر قابل ملاحظه اى نداشته باشد ، شخص به انجام آن آزمايش راضى باشد،حفظ جان ياسلامت مسلمانان ـ هر چند در آينده ـ متوقف بر اين آزمايش باشد و با اجازه مجتهد جامع الشرايط انجام گيرد.
  *
معالجه بااشیای مضره؛ مانند داروهايى كه موجب سقط جنين مى شود يا قواى بدن را مختل مى كند که حكم معالجه با حرام را دارد و جايز نيست.
*درمان باموادمخدر ،مگراینکه درمان و معالجه متوقف برآن باشد و با تجويز پزشک مورد اطمينان صورت گيرد.(اجوبه،س 1404(
*تأخیر عمل جراحی برای کسب اجازه درصورت خطر مرگ بیمارکه دراین صورت،تأخیر جایز نیست.
*تسریع در مرگ بیمار
قتل از روی ترحم به منظور کوتاه کردن مدت دردورنج بیمار لاعلاجی که براساس دانش پزشکی امروز،هیچ امیدی به شفا ویابهبوداو وجود ندارد، جایز نیست و قتل نفس محسوب میشود.و در صورتی که موجب قتل شود، قصاص یا دیه ی آن واجب می گردد.
*کشتن بیمار مرگ مغزی
برداشتن دستگاه ازبیماری که در اثر آسیب مغزی درک و شعور و شنوایی و بینایی و حس خود را از دست داده و فقط قلب او میزند،اگر موجب مرگ وی می شود، جایزنیست.
*خودداری ازدرمان بیمارکه منجربه مرگ ویاضررمریض شود
چنانچه پزشك يا بيمارستان به بهانه هایی مانند: عدم پيش پرداخت هزينه وامثاله از مداواى بيمار خوددارى نمايند و در اثر آن بيمار بميرد يا ضررى متوجه او گردد، هريك از آنان مرتكب گناه شده و هرگاه اين عمل مستند به آنان باشد، شرعاً ضامن هستند.
گرفتن وجه اضافى بر خلاف ضوابط و مقررات ،به هرعنوانی دریافت گردد، شرعاً جايز نيست.
*مراعات نکردن نوبت بر بيماران ازناحیه پزشك ویا دستيار او ونیز دريافت وجه اضافى ،براى مقدم كردن شخصى بر ديگران شرعاً جايز نيست و تضييع حقوق ديگران است.
 *
صدور گواهی نادرست برای بیمار، عمداً جایز نیست و در صورت سهو باید در صورت امکان آن را تدارک و جبران نماید.
*افشای اطلاعات به دست آمده از آزمایشات ویا معالجه بیماردرصورت راضی نبودن بیمار،مگر اینکه علاج مریض به آن متوقف و منحصر باشد ویاموضوع اهمی مانند بحث ازدواج وضرورت مطلع شدن اولیای دختر وپسر مطرح باشد
 *
سقط جنین بخاطرمشکلات اقتصادی،حفظ آبرو ونیز ناقص الخلقه بودن آن،حتّی قبل از ولوج روح در آن جایزنیست، مگرموجب تهدید حیات مادر بر اثر استمرار حاملگی ومستند به نظر پزشک متخصص و مورد اطمینان باشد.
ونیز سقط جنین به خاطر عمل جراحی ،ناشی اززنا،ویامنعقده باوطی به شبهه جایز نیست.
* ازبین بردن نطفه بعد از استقرار آن در رحم
از بین بردن نطفه بعد از استقرار آن در رحم و همچنین سقط جنین در هیچ یک از مراحل بعدی جایز نیست.
*استفاده ازدفترچه بیمه برای غیرصاحب دفترچه جایزنیست واستفاده از دفترچه بیمه درمانى فقط براى کسى جایز است که شرکت بیمه نسبت به ارائه خدمات به او تعهد کرده است و استفاده دیگران از آن موجب ضمان است.

 

موضوعات مرتبط: استفتائاتموازین
برچسب‌ها: موازین
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 7 / 1398

بسم الله‌ الرحمن الرحیم
ذکر مبارک ـ درس 23 ـ سوره بقره آیات 146 تا 153 ـ جزء دوم

توجه: به دلیل حجم مطالب بهتر است این درس در دو جلسه برگزار گردد

آیه 146
الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
اهل كتاب، نسبت به هویت پیامبر اسلام [بر اساس اوصافش كه در تورات و انجیل خوانده‎اند] به گونه‌‎ای كه پسران خود را می‎شناسند؛ شناخت دارند و به‌طور مسلم گروهی از آنان حق را در حالی كه می‎‌دانند، پنهان می‌‎دارند.
واژه:
يَكْتُمُونَ: کتمان می‌کنند. (يَكْتُمُ: کتمان می‌کند) (ریشه: كَتْم)
1ـ حق واضح را نپذیرفتند
نشانه های پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم در نزد یهودیان به قدری واضح و روشن بود که ایشان را چون فرزند خویش می شناختند و کوچک ترین تردیدی در راستی دعوت وی نداشتند، با این حال، گروهی از آنان، حق‌پوشانی کرده و آن حضرت را انکار کردند.
پیام:
حتّى دربارة دشمنان، انصاف را مراعات كنيم. قرآن، كتمان را به همة اهل‏كتاب نسبت نمى‌‏دهد. «فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ». (این پیام در آیه 75 و 101 سوره بقره نیز بود)


آیه 147
الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْترَيِنَ
[این] حق [كه تغییرِ قبله است] از سوی پروردگار توست؛ بنابراین از تردید كنندگان نسبت به حق مباش.
واژه:
المُمتَرینَ: تردید كنندگان (مِریَة: شک و تردید در موضوع) ‎
2ـ حق، پایدار خواهد بود
این آیه، با وجود اختصار، دربرگیرندة مطلب ارزنده ای است که توجه به آن لازم است و آن این است که: انکار دشمنان و لجاجت و عناد آنان، نباید سبب شود که مؤمنان دلسرد شده و تصور کنند که برای همیشه حق مخفی خواهد ماند؛ زیرا یکی از سنت‌ های خداوند آن است که باطل ـ حتی اگر هجمة عظیم تبلیغاتی دشمن را به همراه داشته باشد ـ  چون سرابی از بین خواهد رفت و زلال جاری حق، نمایان خواهد شد.
پیام:
دستورها و فرامين الهى كه از طريق وحى و يا روايات ثابت شود، جاى مجادله و مناقشه ندارد. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ»


آیه 148
وَ لِكلُ‏ٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلىَ‏ كلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدِيرٌ
رأی هر گروهی قبله‌‎ای است كه خدا گردانندة روی آن گروه به آن قبله است؛ پس [دربارة قبله، نزاع و كشمكش نكنید و به جای بحث و گفتگو] به جانب كارهای خیر پیشی جویید. خدا همة شما را هر جا كه باشید [به صحرای محشر] می‎آورد؛ به‌طور مسلم خدا بر هر كاری تواناست.
واژه:
اِستَبِقُوا: از یکدیگر پیشی بگیرید. (سَبق: تقدم، پیش افتادن ـ اِستِباق: طلب سبقت بر دیگری)
3ـ قبله، موضوع اصلی نیست
در این آیه، پاسخ دیگری به اهل کتاب دربارة تغییر قبله داده می‌ شود و آن این که، هر پیامبری در طول تاریخ، قبلة مخصوص به خود داشته است و این چنین نبوده که همة پیامبران به سمت قبلة واحد و مشترکی نماز بخوانند. از این‌رو، مسألة تغییر قبله برای مسلمانان نیز، امر تازه‌ ای نبوده است. با این وجود، آیا بهتر نیست تا به جای پرداختن به این امور فرعی، در شاهراه خوبی‌ ها بر یکدیگر سبقت گرفته و به اسلام ایمان بیاورید تا در روزی که همگان برای حساب اعمال خویش حاضر می گردند، سربلند باشید.
4ـ تطبیق آیه بر یاران امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)
در احادیث، جملة «أینَ ما تَكُونُوا یَأتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِیعاً» به جمع‌‎آوری یاوران امام زمان ارواحنالتراب‌مقدمه‌الفدا در صبح ظهور آن حضرت تطبیق شده است. از امام رضا علیه‌السلام نقل شده است: «به خدا سوگند! هنگامى كه مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) قیام كند، خداوند تمام پیروان ما را از تمام شهرها گرد او جمع مى‎كند».
نکته: این گونه احادیث، از باب تطبیق آیه می‌ باشد و با معنای تفسیر ظاهری آن منافات ندارد.
پیام:
به جاى رقابت و سبقت در امور مادّى، بايد در كارهاى خير از ديگران سبقت گرفت. «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»


آیه 149
وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ‏ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَّبِّكَ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
از هر جا [برای سفر یا كار دیگر] بیرون شدی، رویت را [در حال اقامه نماز] به سوی مسجد‌الحرام بگردان. بدون تردید این فرمان از نزد پروردگارت بر اساس حق است و خدا از آن‌چه انجام می‎دهید، بی‎‌خبر نیست.
واژه:
حیثُ: از هرجا که. (ظرف مکان و مبنی بر ضمّ است و همواره به جمله اضافه می‌ شود. هنگامی که «ما» به آن اضافه شود، معنای شرط می‌ دهد)
5ـ قاطعیت در امر دین
در اين آيه مجدد به موضوع تغییر قبله پرداخته است. اين تاكيدات پى در پى، حاكى از اين حقيقت است كه مسألة تغيير قبله و نسخ حكم سابق براى گروهى از تازه مسلمانان نيز سنگين بوده است. در اين‌جا ـ و به‌طور كلى در همة تحولات و انقلاب‌هاى تكاملى ـ چيزى كه مى‏تواند ترديدها و شك‌ها را بزدايد قاطعيت و تاكيد‌هاى متوالى است، هر گاه رهبر در مواقع حساس با لحن قاطع و برنده و غير قابل تغيير، موضع خود را مشخص كند، دوستان را مصمم‌‏تر و دشمنان را براى هميشه مأيوس خواهد ساخت.
نکته:
اين تكرار و تاكيدها در حقيقت تكرار محض نيست، بلكه دستورات تازه‏اى نيز هم همراه دارد، از جمله اين‌كه در آيات گذشته تكليف مسلمانان در ارتباط با مسألة قبله نسبت به شهرى كه در آن زندگى مى‌‏كردند مشخص شده بود، اما در اين آيه و آيه بعد، حكم نمازگزاران را به هنگام مسافرت در هر نقطه‏ و هر ديار روشن مى‏سازد. «مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ».


آیه 150
وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلّ‏ِ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنىِ وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتىِ عَلَيْكمُ‏ْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
[آری] و از هرجا بیرون شدی، رویت را [در حال اقامه نماز] به سوی مسجدالحرام بگردان؛ و [شما ای مؤمنان!] هر جا كه باشید، روی‌تان را [در حال اقامه نماز] به سوی آن بگردانید، تا مردم را جز ستمكاران [لجوج، متكبر كه تابع هیچ دلیلی نیستند] بر ضد شما دلیلی نباشد. [مشركان نگویند: اگر آیین ابراهیم را ادعا دارد چرا به قبلة او كه كعبه است رو نمی‎كند؟ و اهل كتاب نگویند: پیامبری كه تورات و انجیل وعده داده، قبله‎اش مسجدالحرام است، پس این شخص كه به قبله ما نماز می‎خواند، پیامبر موعود نیست؛] بنابراین از آنان نترسید و از من بترسید، و [تغییر قبله] برای آن است كه نعمتم را بر شما كامل كنم تا [به احكام و سنن الهی] هدایت شوید.
واژه:
لَا تَخشَوهُم: نترسید. (خشية: ترس شديد. خشيت از خوف شديدتر است و خشيت در صورتى گفته مي‌شود كه شى‏ء مخوف داراى عظمت باشد ولى خوف از ضعف خائف است).
6ـ حکم قبله قطعی است و استثناء ندارد
در این آیه، حکم تغییر قبله با تأکید بیشتر بیان شده است. این تأکید، ممکن است به جهت حساسیت موضوع و لزوم رعایت آن در هر جا و در هر حال باشد؛ زیرا در غیر این صورت، ممکن است توهّم شود که چون بنا بر آیة قبل، جهت قبله از مسائل فرعی به شمار می‌ رود، پس ضرورتی برای توجه اکید به آن وجود ندارد. از این‌رو، در چند عبارت مشابه و به بیان ‌های مختلف، بر عمومیت حکم فوق و عدم استثنا در آن تأکید شده است.
7ـ دو فایدة تغییر قبله
در آیة مذکور، فواید تغییر قبله ذکر شده است:
الف) با تغییر قبله، راه بهانه‌ جویی و احتجاج نابجای دشمنان بر شما بسته شد؛ زیرا در غیر این‌ صورت، عده‌ ای از آنان دچار تردید شده و می‌گفتند: «ما در تورات خوانده بودیم که یکی از نشانه‌های پیامبر موعود، آن است که به دو قبله نماز می‌خواند». با تغییر قبله، این بهانه از آنان گرفته شد؛ اگرچه برخی از آنان به سبب روح سرکش و ستمگر خویش هم چنان به دشمنی با شما ادامه خواهند داد. «لِئَلَّا یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَیكُم حُجَّةٌ اِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنهُم».
ب) با تغییر قبله، گامی دیگر در مسیر تکامل دین اسلام و نعمت های خداوند بر مسلمانان برداشته شد و آنان به هدایت نزدیک‌تر شدند. «وَ لِاُتِمَّ نِعمَتِی عَلَیكُم وَ لَعَلَّكُم تَهتَدُونَ»
پیام اول:
مسلمانان بايد از هر كارى كه بهانه به دست دشمن مى‏دهد پرهيز كنند. «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ».
پیام دوم:
دشمنان خارجى، بزرگ‌ترين خطر براى مسلمانان نيستند، بى‌‏تقوايى خطر اصلى است. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي».


آیه 151
كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ يَتْلُواْ عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ
همان‌گونه كه [تغییر قبله، كامل كردن نعمت است، این حقیقت هم كامل كردن نعمت است كه] در میان شما رسولی از خودتان فرستادیم كه همواره آیات ما را بر شما می‌‎خواند، و شما را [از هر نوع آلودگی ظاهری و باطنی] پاك و پاكیزه می‎كند، و كتاب و حكمت به شما می‌‎آموزد، و آن‌‌چه را نمی‎دانستید به شما تعلیم می‎دهد.
واژه:
یُزَكِّیكُم:‎ شما را (از پلیدى شرك، كفر، نفاق، خونریزى و مانند آن) پاك و پاكیزه ساخته و رشد می دهد. (زَكو: رشد و نمو، طهارت وپاكیزگى)
8ـ بزرگ‌ترین نعمت به جامعة بشری
در ادامة آیة قبل، خداوند به پیشینة نعمت های خویش بر مسلمانان و هدایت آنان اشاره می‌کند؛ چه نعمتی برتر از این که پیامبری از میان خودتان برگزید تا با تلاوت آیات پروردگار، پرورش نفوس و آموختن تعالیم انسان‌ساز قرآن و حِکَم الهی، شما را به راه راست و سعادت دنیا و آخرت رهنمون شود و با شما از جهان غیب ـ که هیچ‌گاه به تنهایی نخواهید توانست از آن آگاه شوید ـ سخن گوید.
پیام اول:
تربیت بر تعلیم مقدّم است. «یُزَكِّیكُم وَ یُعَلِّمُكُمُ»
در سه آیه «تربيت» بر «تعليم» مقدم شمرده شده (بقره/151 ـ آل‌عمران/164 ـ جمعه/2) و در يك مورد «تعليم» بر «تربيت» مقدم شده است.(بقره/129) آن‌جا كه تعليم بر تربيت مقدم شده اشاره به وضع طبيعى آن است که به‌طور معمول تا تعليمى نباشد تربيتى صورت نمى‌‏گيرد، و در موارد بيشترى كه تربيت مقدم ذكر شده گويا اشاره به مسالة هدف بودن آن است، چرا كه هدف اصلى تربيت است و بقيه همه مقدمه آن است. (البته در آن یک مورد هم دعای حضرت ابراهیم و اسماعیل است و در بقیه موارد سخن پروردگار است)
پیام دوم:
انسان براى شناخت بسیارى از حقایق، نیازمند به وحى است. تعبیر «ما لَم تَكُونُوا تَعلَمُونَ» به این مطلب اشاره دارد كه اگر انبیاء نبودند، انسان براى آگاهى از برخی امور، راه به جایى نداشت.


آیه 152
فَاذْكُرُونىِ أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لىِ وَ لَا تَكْفُرُونِ
پس مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم و مرا سپاس گزارید و كفران نعمت نكنید.
واژه:
فَاذكُرونی: مرا یاد کنید. (ذِکر: یاد كردن قلبی یا زبانی از چیزی یا کسی؛ چه بعد از فراموشی باشد و چه بعد از ذکر قبلی)
9ـ ارتباط تنگاتنگ بندگان با خدا
خداوند در این آیه، رحمت و لطف بی‌ پایان خویش را بر بندگان ارزانی فرموده و به آنان وعده داده است چنان‌چه او را یاد کنند، آنان را یاد خواهد کرد. مراد از یاد پروردگار نسبت به بندگان، توجه خاص و ویژه به آنان و نزول بركات جدید بر آنان است. گفتنی است «ذكر» غیر از «خاطر» است، زیرا ذكر، ثابت و خاطر، گذراست. هم چنین ذكر در معنای جامعش شامل فكر هم مى‌‎شود، بنابراین، آیه مورد بحث دربردارندة ذكر، فكر و شكر است.
10ـ مقصود از ذکر
مقصود از ذکر، حضور قلبی و توجه درونی به پروردگار است. این توجه، می تواند در همه حال باشد؛ حتی در صورتی که بنده در حال انجام امور روزمره خویش است. امام علی علیه‌السلام می فرماید: «هرگاه دیدی خداوند تو را با ذکر خویش مأنوس ساخته است، بدان تو را دوست دارد».
11ـ ناشکری، سبب کفران
مراد از کفر در آیة شریفه، همان ناشکری و کوتاهی در استفاده از نعمت‌ های خداست. همان‎‌گونه که می‌ دانیم، شکر به معنای ادای حقِ نعمتی است که به ما عطا شده است. به همین دلیل، کسانی که شکر نعمت هدایت خدا و رسالت پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم را به جا نیاورند، در زمرة کافران به شمار می روند. به این نوع کفر، «کفر عملی» گفته می‌شود.
پیام:
یار نزدیک تر از من به من است / وین عجب‌تر که من از وی دورم. (سعدی) «فَاذکُرونی اَذکُرکُم».


آیه153
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ
ای اهل ایمان از صبر و نماز [برای حل مشكلات خود و پاك ماندن از آلودگی‌‎ها و رسیدن به رحمت حق] كمك بخواهید زیرا خدا با صابران است.
واژه:
اِستَعِینُوا: مدد و یاری بخواهید. (عَون: یارى ـ اِستِعانَت: یارى خواستن)
12ـ در سختی‌ها از نماز و صبر مدد جویید
سیاق این دسته آیات، بیان گر آماده‎سازی مسلمانان برای آزمایش‌ های سخت و دشواری است که متوجه مؤمنان خواهد شد.
در این آیه، مؤمنان را با دو اهرم مهم برای پیروزی در برابر مشکلات و امتحانات پیش رو آشنا ساخته و از آنان می‌خواهد با نماز، ارتباط خویش با خداوند را محکم‌تر سازند و در برابر ناملایمات زندگی صبور باشند؛ زیرا دست یاری الهی با صابران است.
13ـ خداوند با صابران است
تعبیر همراهی خداوند با صابران در قرآن چهار بار ذکر شده است. (بقره/153 ـ بقره/249 ـ انفال/46 ـ انفال/66) این خود، نشانة اهمیت فراوان مقام صابران و تأثیر بسیار صبر بر زندگی مؤمنان است. در روایات نیز، صبر به منزله سر برای پیکرة ایمان دانسته شده است.
پیام:
صبر و نماز، وسيله جلب حمايت‌‏هاى الهى هستند. «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ».
 


سؤالات پژوهشی
1ـ عبارت «وَ لِکُلٍّ وِجهَةٌ هُوَ مُوَلّیها» چگونه تفسیر شده است؟ (المیزان، نمونه)
2ـ قرآن در چند مورد از تعبیر «اِتمام نعمت» استفاده کرده است؟ مرحله‎ی پایانی اتمام نعمت برای مسلمانان در چه آیه‌ای تبیین شده است؟ (المیزان)
3ـ مقصود از کلمه‎ی «شَطر» چیست؟ آیا استفاده از این تعبیر در آیه، بیان‌گر نکته‎ی خاص فقهی یا بلاغی است؟ (المیزان، کوثر)
 


نمونه سؤالات چهار گزینه‌ای
1ـ تفاوت «خوف» با «خشیت» چیست؟
الف) خشيت از خوف شديدتر است
ب) خشيت در صورتى گفته مي‌شود كه شى‏ء مخوف داراى عظمت باشد
ج) خوف از ضعف خائف است
د) هر سه مورد

2ـ طبق فرمایش امام رضا علیه‌السلام کدام آیه بر یاران امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف تطبیق شده است؟
الف) أینَ ما تَكُونُوا یَأتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِیعاً
ب) لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ
ج) يُعَلِّمُكُمْ مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ
د) آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ

3ـ آیه « فَاذْكُرُونىِ أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لىِ وَ لَا تَكْفُرُونِ » شامل کدام موضوع است؟
الف) ذکر و شکر
ب) ذکر و فکر
ج) شکر و فکر
د) ذکر و شکر و فکر

4ـ کسانی که شکر نعمت هدایت خدا و رسالت پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم را به جا نیاورند، دچار چه نوع کفری هستند؟
الف) کفر اعتقادی
ب) کفر عملی
ج) کفر اخلاقی
د) کفر ذاتی

5ـ پیام عبارت «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي» در آیه 150 سوره بقره چیست؟
الف) با ترس از خدا بر ترس از دشمن غلبه کنید
ب) فرامين الهى كه از طريق وحى و يا روايات ثابت شود، نباید موجب ترس گردد
ج) دشمنان خارجى، بزرگ‌ترين خطر براى مسلمانان نيستند، بى‌‏تقوايى خطر اصلى است
د) مسلمانان بايد از هر كارى كه بهانه به دست دشمن مى‏دهد پرهيز كنند

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسب‌ها: ذکر مبارک
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 7 / 1398

  Image result for ‫تصویر نوشته موعظه خوبان‬‎

امام علی عليه السلام : أَلْمُـرُوَّةُ تَمْنَعُ مِنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ؛  (ميزان الحكمة: ج9، ص110)    
مـــروّت، انسان را از هرگونه پستى باز مى ‏دارد.

 
 
واسطۀ قبولی نماز!

ابوحمزه ثمالی گفت: دیدم حضرت سجاد (علیه السلام)، را که نماز می خواند؛ پس عبای آن حضرت افتاد، حضرت راست نفرمود عبا را تا از نماز فارغ شد. ( ازعلت این امر) از آن بزرگوار سوال کردم، فرمود: وای به تو! آیا می دانی در حضور کی بودم. همانا از بنده قبول نمی شود نمازی مگر آنچه را توجه قلب کرده از آن. عرض کردم: فدایت شوم، (پس) هلاک شدیم ما! فرمود: هرگز، همانا خداوند تمام می فرماید آنرا برای مومنین به واسطه نافله ها.

[امام خمینی ، چهل حدیث، ، ص 430 ]

  این تلقّی و برداشت صحیح نیست!

( از حکمت های امام صادق علیه السلام است که) : لِلَّهِ‌ فِي‌ السَّرَّاءِ نِعْمَةُ التَّفَضُّلِ‌ وَ فِي الضَّرَّاءِ نِعْمَةُ التَّطَهُّر . / تحف العقول، ص361 یعنی خوشی‌ها نعمت تفضّلی خداست و ناخوشی‌ها نعمت تطهّری اوست.

افراد کوتاه بین که دیدِ محدودی از این جهان و حوادث آن دارند ، چنین می پندارند که اگر خداوند به کسی نعمت داد ، او را گرامی داشته و اگر نعمتی را از او سلب کرد ، به او اهانت نموده و خشم گرفته است.« ... فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ » « ... فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ » (آیات 15 و 16 سوره مبارکه فجر) امّا این تلقّی و برداشت صحیح نیست؛ چرا که انسان در دو حالتِ تنگدستی و گشاده دستی ، مشمول الطاف الهی ست. در حال گشایش ، مشمول نعمتِ ثروت و امکانات می باشد و در حال تنگدستی نیز مشمول نعمت است . و آن نعمت ِ تَّطَهُّر( پاک شدن) می باشد.

 [ مکارم اخلاق ، رهنمودهای اخلاقی مقام معظم رهبری ، چاپ دوم ، ص 211 ]

  ما گناه صغیره نداریم !

بعضی بزرگان فرموده اند: « ما گناه صغیره نداریم؛ هر چه گناه هست، کبیره است». اما چرا گناه صغیره نداریم؟ چون گناه، یعنی مخالفت امر خدا. مخالفت خدا، کوچک و بزرگ ندارد. مخالفت بزرگ، بزرگ است؛ حالا چه به نظر شما کوچک باشد یا بزرگ. حضرت حق فرموده است این کار را نکن؛ مثلاً به نامحرم نگاه نکن، قتل نفس نکن و... همه را می گوید نکن؛ ولی تو می گویی: « قتل نفس، از گناهان کبیره است و نگاه کردن به زن نامحرم، صغیره است». از کجا این تفاوت را گذاشتی؟ از هر دوی آن ها نهی شده بود و ارتکابِ هر دو، زیر پا گذاشتن امر مولا بود. این فرمایش، فرمایش بدی نیست وخوب است. گناهی که مخالفت حق است، بزرگ است؛ و لو خود آن مخالفت ، کوچک باشد. باید حساب کنی که مخالفت چه کسی را کرده ای؟ آن مهم است؛ نه اینکه چه عملی انجام داده ای؟ در روایتی پیامبر اکرم خطاب به ابوذر غفاری; به همین مطلب اشاره کرده اند. یَا أَبَا ذَرٍّ لَا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِ الْخَطِیئَهِ وَ لَکِنِ انْظُرْ إِلَى مَنْ عَصَیْتَه؛ / مکارم الأخلاق‏، شیخ طبرسی ص460. ای ابوذر! به کوچکی گناه نگاه نکن؛ لکن به [بزرگی] کسی بنگر که نافرمانی او را می کنی.

[ پیاده شده از سخنرانی آیت الله محمد ناصری حفظه الله با موضوع گناه شناسی ]

  مالکِ ملک تو!

اَلمُلکُ یَومَئِذٍ لِلّه. ملکوت روح شماست و مُلک بدن شماست. ملکوت که معلوم است مال خداست. فَسُبحان الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیءٍ: منزّه است خدایی که ملکوت همه ی چیزها در دست اوست. اگر رسیدی به این که بدنت هم مال خداست، تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ المُلکُ: بزرگوار و خجسته است خدایی که ملک در دست اوست، آن وقت قیامت تو رسیده است. قیامت روز ظهور خداست. هر وقت یافتی که مالکِ ملک تو هم خداست، ... راحت می شوی و هر کار که بکنی، عِندَ مَلیکٍ مُقَدِرٍ: نزد فرمانروای توانمند عالم هستی.

[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی ، ص 26. ]

  دیدی که با ایشان چه کرد؟

عارفی به مرید خود گفت: شیطان بر پدر و مادر تو آدم و حوا سوگند خورد که نصیحت گر آنان است. وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ؛ و دیدی که با ایشان چه کرد. حال که به گمراهی تو سوگند خورده و خطاب به پروردگار گفته: فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ؛ به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد. معلوم است که با تو چه کند. اینک دامن همت به کمر زن و خود را از کید و مکر و فریبش برهان.

 [ محمد حسین محمدی ، هزار و یک حکایت قرآنی، نیلوفرانه ، چاپ دهم ، 1394 ، ص 153]

در باره حکم خود دقّت کن !

 قضاوت فقط کار قاضی های دادگاه نیست ، ما در روز بسیار در معرض قضاوت قرار گرفته ایم. اگر دعوایی بین دوستمان و یک انسان غریبه رخ دهد، هوای کدام را داریم؟ اگر فرزندمان با یک کودک نا آشنا درگیر شود حق را به کدام طرف میدهیم؟ شغل وکالت داریم و متوجه می شویم موکلمان بر حق نیست ؛ چه می کنیم؟ کسی با ما درد دل می کند که مثلا همسرم این را گفته ؛ و ما متوجه می شویم که حق با همسرش است ؛ آیا باز هم به تایید حرف او سر تکان نمی دهیم ؟ در سیره و فرهنگ اهل بیت آورده اند : دو بچه خط خود را پیش امام حسن علیه السلام بردند و از وى خواستند که بگوید کدام یک از خطها بهتر است.آقا امیر المؤمنین علی علیه السلام که آنها را مى‏دید، فرمود:«پسرم درباره حکم خود دقت کن، که خداوند در روز قیامت، از همین حکم نیز از تو سؤال خواهد کرد» یٰا بُنَیَّ اُنْظُر کَیفَ تَحْکُمُ فَإنَّ هذا حُکْمٌ وَالله ُسائِلُکَ عَنْهُ یوْمَ القِیٰامَةِ. / ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏5، ص ، 201.

[ تلخیصی از مطلبی در سایت منبرک : http://www.manbarak.ir ]

  بیشترین بها برای بهترین راه !

 می گفتند تو به این سرزمین آشنایی، در این جا دوستان زیادی داری ... هر کس خواسته است به شیطان پشت پا بزند، هر کس می خواهد راه میان بر را انتخاب کند، هر کس خواسته است با تو دمساز شود، هر کس خواسته است با تو هم سخن شود به این جا شتافته است و من از آنها تبعیت کرده ام. آیا مرا قبول خواهی کرد؟ هیچ کس وقتی بدن پاره پاره ام را دید گریه نکند. احدی چشم به بدن بی روحم گریه نکند. این تن جز قفس نیست. این بدن پوسته صدفی بیش نیست. مرواریدش را تقدیم یار کرده ام. و حقش هم همین است. بر من قبری نسازید، مرا از یادها ببرید. من نبودم، منی وجود نداشته است. می خواهم همه جز او مرا از یاد ببرند، می خواهم تنها باشم و شما مرا از این تنهایی باز ندارید. هر کس می خواهد بهترین راه را انتخاب کند باید بیشترین بها را بدهد. من نیز چنین کرده ام، پس مرا بر این ناراحت نشوید که بسیار سود برده ام.

[ فرازی از وصیت نامه شهید محمدرضا مهرپاک، از نخبگان پزشکی کشورکه در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید. ]

.

  یک استفتاء

سوال: مى‌خواهم بدانم اگر كسى مدت چند سال اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد حكم اعمال وى چه مى‌شود؟
جواب:
اگر اعمال وى موافق احتیاط یا با نظر مجتهدى باشد كه وظیفه داشته یا دارد از او تقلید نماید محكوم به صحت است.

( استفتائات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در سایت معظمً له به آدرس: leader.ir )

 

موضوعات مرتبط: موعظه خوبان
برچسب‌ها: موعظه خوبان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 16 / 7 / 1398

Image result for ‫تصویر نوشته بسم الله‬‎

 امام علی عليه السلام : اَلصّلاةُ حِصْنُ الرَّحْمنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيطانِ (غررالحكم، ح 2213)    
نماز، دژ محكم خداوند مهربان و وسيله راندن شيطان است

 
 
علت تمام مفاسد عالم !

 اولیای خدا آن چیزی که پیششان مهم بود تهذیب نفس بود و دل کندن از غیرخدا و توجه به خدا. تمام مفاسدی که در عالم واقع می‌شود از این توجه به خود است در مقابل توجه به خدا. تمام کمالاتی که برای اولیای خدا و انبیای خدا حاصل شده است از این دل کندن از غیر و بستن به اوست؛ و علامات این مسائل در اعمال ماها ظاهر می شود.

[صحیفه امام خمینی ، ج 17، ص: 492 - 493]

 

  غرّه نشو !

 دردو جای از قرآن این عبارت هست که:«ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ » هم در سوره‌ی زمر هست و هم احتمالاً در سوره‌ی لقمان - خدا نعمتی به انسان می‌دهد، اما انسان از دهنده‌ی نعمت غافل می‌شود و تصور می‌کند که این خود اوست که توانسته این نعمت، این موقعیت و این فرصت را به دست آورد. عین همین عبارت درباره‌ی قارون هست که وقتی به او اعتراض کردند که این نعمتها را از خدا بدان، سهم خودت را هم ببر؛ اما آن را در راه خدا مصرف کن، او در جواب گفت: « إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي » ؛ خودم به دستش آوردم، هنر خودم بود؛ این همان خطای بزرگی است که ممکن است همه‌ی ما دچارش بشویم؛ غرّه شدن به خود. عین همین قضیه، غرّه شدن به خداست. آیه‌ی شریفه: « فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ » درباره‌ی غرّه شدن به خداست؛ به خدا هم غرّه نشوید ... مغرور شدن به خدا یعنی نابحق از خدا توقع کردن؛ بدون این که انسان عمل صالحی را به میدان بیاورد، از خدا پاداش بخواهد؛

[ بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در جمع کارگزاران نظام ، 29/03/1385 ]

  گرفتاری تو به سبب آن خرابی است که اصلاح نکرده ای!

 از گناهان کبیره بسیار مهم، عقوق والدین و قطع رحم است که هم در قرآن ذکر شده و هم در روایات، عقوبت های زیادی برای آن ها بیان شده است. اغلب گرفتاری های ما مسلمان ها، در اثر این دو چیز است؛ یا عقوق والدین است یا قطع رحم. بنده خدایی اعتراض می‌ کرد و می گفت :«من برای حاجتی که داشتم، نمازهای چهارده معصوم را در حرم علی بن موسی الرضا (علیه السلام) خواندم؛ ولی به من نمی دهد». یک کسی به او گفت:«ببین کجای کار خراب است؟ تو از این طرف به پدر و مادرت فلان اذیت و آزار را کردی و آن ها مرتب تو را نفرین می کنند، و از طرفی تو اینجا داری نماز چهارده معصوم می خوانی؟ خوب اثر ندارد. آن را درست بکن»... آقا! این گرفتاری تو به سبب آن خرابی است که اصلاح نکرده ای.

[ فرازی از سخنرانی آیت الله محمد ناصری با موضوع گناه شناسی ]

  ببینید درست می خوانم یا خیر؟

 یک بار نوجوانی نوزده، بیست ساله به خدمت آقا -حضرت آیت الله سیدمحمد رضا گلپایگانی - آمد این جوان از قراء مصر بود - استاد غلوش - و در قرائت رتبه اول را کسب کرده بود. آقا به این جوان فرمودند؛ من سوره حمد را می خوانم شما ببینید درست می خوانم یا خیر. پیش جمعیت بلند بلند شروع کرد به خواندن. آن جوان قرائت آقا را تصدیق کرد و گفت: قرائت شما شبیه قرائت اهل حجاز است.

[ منبع:محمد حسین محمدی ، هزار و یک حکایت قرآنی ( به نقل ازسید محمد باقر گلپایگانی فرزند آیت الله گلپایگانی) ،ص 401 ]

  مراقب باش!

 ابوبصیر رحمة الله می گوید: در کوفه بودم، به یکی از بانوان درس قرائت قرآن می آموختم. روزی در یک موردی با او شوخی کردم! مدتها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم. آن حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود: کسی که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برمی گرداند، این چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟ از شدّت شرم، سرم را پایین انداخته و توبه نمودم. امام باقر علیه السلام فرمود: مراقب باش که تکرار نکنی.

[ بحار، ج 46، ص 247 ]

  تو به خودی خود هیچ نیستی !

 مرحوم کربلایی احمد طهرانی می فرماید: در همان مدتی که در کربلا زندگی می کردم، چندین موقعیت گناه برایم فراهم شد؛ ولی من از آنها سر باز زدم؛ زیرا مطمئن بودم که اینها امتحان و فتنه های الهی است و هر گونه لغزشی در آنها کار آدم را می سازد. در یکی از آن روزها چند بار شرایط معصیت فراهم شد؛ ولی هر بار از آنها رو بر گرداندم. دیگر از خود بی خود شده بودم، به حرم قمر بنی هاشم علیه السلام پناه بردم. در آنجا به حضرت عرض کردم: بنده به خاطر تقرّب به شما، از لذت معصیت چشم پوشی کردم. حضرت در جواب فرمودند: گمان نکن که تو با دست خود کاری انجام داده ای! ما تو را نگه داشته ایم و به تو اراده دوری از گناه را داده ایم؛ و گرنه تو به خودی خود، هیچ نیستی. ایشان در تکمیل این موضوع فرمود: دست ولایت است که ورشکسته هایی مثل ما را نگه داشته است. اگر ما را به خودمان واگذارند، عاقبت ، همه ما طلحه و زبیر از کار در می آییم.

[ منبع : کتاب رند عالم سوز ]

 

   مثل چمران بمیرید !

چمران وقتی یتیم‌خانه‌ای را در لبنان دایر کرده بود، در آن فضا به خانم خودش می‌گوید ما غذایی را من‌بعد می‌خوریم که این یتیم‌ها می‌خورند. خانمش می‌گوید یک وقت مادر من یک غذای گرم و خوبی را پخته بود برای من و مصطفی. مصطفی دیروقت آمد خانه. بهش گفتم که بیا این غذا را بخور. آمد بنشیند بخورد برگشت از من پرسید که آیا بچه‌ها هم از همین غذا خوردند؟ من به چمران گفتم نه، بچه‌ها غذای یتیم خانه را خوردند، این غذا را مادرم پخته برای شما، شما بنشین بخور. می‌گوید چمران با تمام گرسنگی‌ای که داشت و ولعی که برای خوردن این غذا داشت، غذا را گذاشت کنار و گفت نه! ما که قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه‌ها بخورند. خانم چمران می‌گوید که من بهش گفتم بچه‌ها که الآن خواب هستند! شما که همیشه رعایت می‌کنی، حالا این‌دفعه مادر من غذا درست کرده، بخور دیگر! می‌گوید چمران شروع کرد اشک ریختن. گفت بچه‌ها خواب هستند، خدای بچه‌ها که بیدار است ! این در کلمات حضرت امام کمتر به چشم می‌خورد اسم خاص ببرند و او را اسوه قرار بدهند. فرمود مثل چمران بمیرید.

   

  یک استفتاء

سوال: حکم گرفتن هدیه توسط کارکنان و دادن آن توسط مراجعه ‌کنندگان چیست؟
جواب: بر کارمندان محترم واجب است که رابطه آنان با همه مراجعه ‌کنندگان براساس قوانين و مقرّرات و ضوابط خاص اداره باشد و قبول هر گونه هديه ‌ای از مراجعه ‌کنندگان به هر عنوانی که باشد برای آنان جايز نيست؛ زيرا باعث فساد و سوءظن به آنان و تشويق و تحريک افراد طمع‌کار به عمل نکردن به قانون و تضييع حقوق ديگران می ‌شود.

 

موضوعات مرتبط: موعظه خوبان
برچسب‌ها: موعظه خوبان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 7 / 1398

7

مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان گردان‌های بسیج در تاریخ ۴/۹/۹۴ برای درخت تنومندِ بسیج؛ ۳ آفت بر شمردند. ایشان فرمودند:مراقب باشید این درخت تنومندِ [بسیج] دچار آفت نشود. … [سومین آفت] ورود در مسابقهی زرق و برق زندگی است؛

توضیح:

خداوند در قرآن بارها و بارها خطر دنیا طلبی را گوشزد می کند و می فرماید : وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (حدید/۲۰)و در روایات نیز دنیاطلبی ، به مهمترین عامل گناهان ؛ تعبیر شده است: «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ وَ مِفْتَاحُ کُلِّ سَیِّئَ» [إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏۱، ص: ۲۱]داستانک:عبدالملک بن مروان فرزند مروان بن حکم دومین خلیفه مروانی و پنجمین خلیفه ی اموی است او پیش از رسیدن به قدرت، یکى از فقهاى مدینه به شمار مى‏ رفت.(۱) و به زهد و عبادت و دیندارى شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد با عبادت سپرى مى‏ کرد به طورى که به او «حمامه المسجد» (کبوتر مسجد) مى‏ گفتند!(۲) گویند: پس از مرگ پدرش مروان، هنگامى که خلافت به او رسید، سرگرم خواندن قرآن بود، اما با شنیدن این خبر، قرآن را بست و گفت: «اینک بین من و تو جدایى افتاد! و دیگر با تو کارى ندارم»!.(۳)او براستى از قرآن جدا شد و در اثر دنیاطلبی، چنان دستخوش مسخ شخصیت گردید که مورخان از کارنامه سیاه حکومت او به تلخى یاد مى‏ کنند. «سیوطى» و «ابن اثیر» مى‏ نویسند: در طى تاریخ اسلام عبدالملک نخستین کسى بود که غدر و خیانت ورزید (عمرو بن سعید بن العاص را پس از امان دادن کشت) و نخستین کسى بود که مردم را از سخن گفتن در حضور خلیفه منع کرد و نخستین کسى بود که از امر به معروف جلوگیرى کرد.(۴)عبدالملک در مدت حکومت طولانى خود، آن چنان با ظلم و فساد و بیدادگرى خو گرفت که نور ایمان در دل او به کلى خاموش گشت. وى روزى خود به این امر اعتراف کرد و به «سعید بن مسیّب» چنین گفت: «چنان شده‏ ام که اگر کار نیکى انجام دهم خوشحال نمى ‏شوم، و اگر کار بدى از من سر زند، ناراحت نمى‏ گردم»! سعید بن مسیب گفت: مرگ دل در تو کامل شده است!(۵)عبدالملک غالبا با زنى به نام «ام الدردا» گفتگو مى‏ کرد. روزى «ام الدردا» به وى گفت: «اى امیر المؤمنین! شنیده‏ ام پس از عبادت و تهجد، شراب نوشیده ‏اى»؟! و او پاسخ داد: «نه تنها شراب که خون مردم را نیز نوشیده ‏ام»!!(۶)او که روزى از لشکر کشى یزید به مکه (جهت سرکوبى عبدالله بن زبیر) به خدا پناه مى‏ برد و ابراز نفرت مى‏ کرد، پس از رسیدن به حکومت، نه تنها این عملیات را ادامه داد، بلکه شخص سفاکى چون حجاج را مأمور این کار کرد و او مسجد الحرام و کعبه را (که پسر زبیر در آنجا متحصن شده بود) با منجنیق سنگباران کرد!(۷) نمایندگان عبدالملک نیز در مناطق مختلف کشور اسلامى، به پیروى از او، حکومت وحشت و اختناق به وجود آورده بودند و با زور و قلدرى با مردم رفتار مى‏ کردند.

«مسعودى» مى‏ نویسد: «عبدالملک فردى خونریز بود. عمال او ماند «حجاج» حاکم عراق، «مهلب» حاکم خراسان، و «هشام بن اسماعیل» حاکم مدینه نیز همچون خود وى سفاک و بی رحم بودند».(۸) هشام بن اسماعیل که حاکم مدینه بود، چندان بر مردم سخت گرفت و آن چنان خاندان پیامبر را آزار داد که وقتى ولید بعد از مرگ پدرش به حکومت رسید، ناچار شد او را از کار برکنار نماید.(۹) بدتر از همه آنان حجاج بود که جنایات او در تارخ اسلام مشهوراست. عبدالملک پس از شکست عبدالله بن زبیر توسط حجاج، او را به مدت دو سال به استاندارى حجاز (مکه و مدینه و طائف) منصوب کرد.(۱۰)، (۱۱)

پی نوشت:

(۱) ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۶ ه.ق، ص ۱۲۲-سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۳ ه.ق، ص ۲۱۶.

(۲) هندوشاه، همان کتاب، ص ۷۶.

(۳) سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۳ ه.ق، ص ۲۱۷؛ ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۶ ه.ق، ص ۱۲۲؛ابو العباس المبرد، الکامل فى اللغه و الادب، تحقیق: نعیم زر زور (و) تغارید بیضون، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۵ م، ج ۲، ص ۱۹۲؛ هندوشاه، همان کتاب، ص ۷۶؛ جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۳۶ ه.ق، ج ۴، ص ۱۰۰.

(۴) سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۳ ه.ق، ص ۲۱۸؛ ابن اثیر، همان کتاب، ج ۴، ص ۵۲۲؛ بعضى از این کارها را معاویه نیز قبلاً کرده بود.

(۵) ابن طقطقا،الفخرى، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۶ ه. ص ۱۲۲؛ ابن اثیر، ج ۴، ص ۵۲۱؛ هندوشاه، همان کتاب، ص ۷۶.

(۶) سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۳ ه.ق، ص، ۲۱۶.

(۷) سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۳ ه.ق، ص ۲۱۷؛ هندوشاه، همان کتاب، ص ۷۶.

(۸) مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، دارالاندلس، ج ۳، ص ۹۱.

(۹) ابن واضح، تاریخ یعقوبى، تعلیق: سید محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ ه.ق، ج ۳، ص ۲۷ و ۲۹؛ محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، ج ۵، ص ۲۲۰.

(۱۰) ابن قتیبه دینورى، الامامه و السیاسه، الطبعه الثالثه، قاهره، مکتبه مصطفى البابى الحلبى، ۱۳۲۸ ه.ق، ج ۲، ص ۳۱.

(۱۱) گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، ۱۳۹۰هـ.ش، ص ۲۴۵.

 

موضوعات مرتبط: منبر ووعظ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 7 / 1398

6

مقام معظم رهبری:

 فرمودند:مراقب باشید این درخت تنومندِ [بسیج] دچار آفت نشود. [اولین آفت] ، غرور است…

توضیح:

یکی خصلتهایی که انسان را جهنمی می کند تکبر و غرور است امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ‏ ذَرَّهٍ مِنْ‏ کِبْرٍ. داخل بهشت نمی شود ، کسی که در قلبش ذره ای از کبر و غرور باشد [وسائل الشیعه ؛ جلد ‏۱۵ ، صفحه ۳۷۵]ما نباید خود را از دیگران بهتر ببینیم ؛ چه بسا آن شخص گنه کار بعدا توبه کند و عاقبت به خیر شود و ما – خدای ناکرده- عاقبت به شر شویم

داستانک :

در شب هفدهم ماه مبارک رمضان که پیغمبر صلى الله علیه و آله به معراج تشریف برد و همه جا را دید و در همان شب مراجعت فرمود. صبح آن شب ، شیطان خدمت آن سرور مشرف شد و عرض کرد: یا رسول الله ! شب گذشته که به معراج تشریف بردید، در آسمان چهارم طرف چپ ((بیت المعمور)) منبرى بود، شکسته و سوخته و به رو افتاده آیا شناختى آن منبر را و متوجه شدید که از کیست ؟آن حضرت فرمودند: خیر؛ آن منبر از کیست ؟ شیطان عرض کرد: آن منبر از من است و صاحب آن بودم ! بالاى آن مى نشستم و ملائکه پاى منبر من حاضر مى شدند، از براى آنها راه بندگى حضرت منان را مى گفتم . ملائکه از عبادت و بندگى من تعجب مى کردند! هر وقت که تسبیح از دستم مى افتاد، چندین هزار ملک بر مى خاستند، تسبیح را مى بوسیدند و به دست من مى دادند. اعتقاد من این بود که خداوند از من بهتر چیزى را خلق نفرموده ؛ ولى یک بار دیدم امر به عکس شد و رانده درگاه او شدم . و الان کسى از من بدتر و ملعون تر در درگاه احدیت نیست . اى محمد صلى الله علیه و آله وسلم ! مبادا مغرور شوى و تکبر نمایى ، چون هیچ کس از کارهاى الهى آگاه نیست .

در ملاقات خود با حضرت یحیى عرض کرد: من جزو ملائکه بودم و چهار هزار سال سرم را از یک سجده بر نداشتم ؛ ولى عاقبتم این شد که از صفوف ملائکه بیرون شدم و مطرود و مردود و ملعون درگاه حق تعالى گردیدم [داستانهایی از ابلیس صفحه ۴۰ به نقل از خزینه الجواهر ۶۴۶]

لطیفه :

شخصی متکبر که برای خود جایگاه مهمی میدید ، در حرم حضرت رضا (علیه السلام) به فکر فرو رفت که من در پیشگاه حضرت چه مقامی دارم، با خود گفت: اولین کلمه‏ای که یک نفر به من بگوید، نشان دهنده مقام من باشد. همین طور که ایستاده بودم زنی از کنارم عبور کرد به خیال این که همسر خود من است، گفتم بایست با هم برویم خانه، زن برگشت و به من گفت: خیلی خری. باز شک کردم که همین کلمه نشان دهنده مقام من است، زن برگشت، گفت: شک نکن، خیلی خری!

مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان گردان‌های بسیج در تاریخ ۴/۹/۹۴ برای درخت تنومندِ بسیج؛ ۳ آفت بر

موضوعات مرتبط: منبر ووعظ
برچسب‌ها: غرور
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی