برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
حضرت یونس علیه السلام مدت ها در میان قومش به ارشاد مردم پرداخت ولی در مدت سی و سه سال فقط دو نفر به او ایمان آوردند او هم قوم خود را نفرین کرد و خداوند به او وعده داد که در فلان تاریخ عذاب خود را بر آنان خواهد فرستاد یونس از شهر خارج شد اما یکی از دوستانش در شهر ماند و مردم را از عذاب خدا ترساند و از آنها خواست توبه کنند و آنها که نشانه های عذاب وعده داده شده را دیدند از ترس عذاب توبه و ناله کردند تا خدا عذابش را از آنان بر گرداند یونس به امید اینکه مردم نابود شده اند به شهر بازگشت و وقتی دید همه چیز عادی است و مردم به کارشان مشغول عصبانی شد و شهر را بدون اجازه خداوند ترک کرد و با یک کشتی راهی دریا شد.
در بین راه ماهی غول پیکری به کشتی حمله کرد و به خواست خداوند متعال حضرت یونس را بدون اینکه به او آسیب برساند بلعید حضرت یونس وقتی به هوش آمد متوجه اشتباه خود شد و با ناله و تضرع به درگاه خداوند توبه کرد که توبه او در قرآن آمده است و بخشی از آیه به عنوان ذکر یونسیه مشهور شده است که علما و عرفا خواص بیشماری را برای آن نقل میکنند .
قرآن میفرماید :«وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»1 ؛ ذوالنون 2 را ، آنگاه که خشمناک برفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمی گیریم و در تاریکی ندا داد :هیچ خدایی جز تو نیست ، تو منزه هستی ومن از ستمکاران هستم.
سود، بهره، ربا، نزول و کلماتی از این دست، همگی به یک معنا هستند. ربا در عرف عامه به این معنا است که در ازای دریافت مبلغی پول به عنوان قرض، مبلغی بیشتر به عنوان اصل و سود پول به صاحب مال داده شود. سود پول هم در عرف بازار، در ماه متفاوت است و برخی ، از رباخواری به کسب پول و درآمدهای بیشتر می پردازند.
ربا و رباخواری از خطرناک ترین آفتهای اجتماعی و از گناهان بزرگ به شمار رفته است، که هرگز استثناپذیر نبوده و قابل تخصیص نیست.
ربا در دین اسلام یکی از گناهان کبیره است و در احادیث فراوانی از پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیه السلام تصریح به کبیره بودنش می فرمایند و نیز از جمله گناهانی است که در قرآن مجید بر آن وعده عذاب داده شده است بلکه تشدید عذاب آن را بیش از بسیاری از گناهان می فرماید.
رسول اکرم (ص) :کیفر شخص رباخوار هفتاد گونه عذاب میباشد که کمترین آن مانند عذاب شخصی است که با مادر خود در خانه کعبه و مسجد الحرام زنا کرده باشد. تفسیر جامع جلد 1 صفحه 393
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ الْرِّبَو اْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه کنید و آنچه را از (مطالبات) ربا باقی مانده است، رها کنید، اگر ایمان دارید. (278)
در آیات قبل به مفاسد ربا اشاره شد که ربا فرد وجامعه را از تعادل خارج و آشفته می کند؛ (یتخبّطه الشیطان) وروشن شد که ربا در حقیقت کم شدن است، نه زیاد شدن؛ (یمحق الربا) اکنون نهی از ربا را صریحاً بیان می کند. (ذروا مابقی من الربا)
در تفاسیرِ مجمع البیان، المیزان و مراغی نقل شده است که وقتی آیه تحریم ربا نازل شد، برخی از صحابه همانند خالدبن ولید، عباس وعثمان، از مردم مقداری طلب از بابت ربا داشتند، آنها در مورد طلبکاری خود، از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کسب تکلیف کردند و آیه فوق نازل شد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از نزول این آیه فرمود:عباس، عموی من نیز حقّ مطالبه ربا ندارد و قبل از همه، باید خویشان من دست از ربا بردارند. همچنان که در طی خطبه ای فرمود:«وکلّ ربا فی الجاهلیة موضوع تحت قدمیّ هاتین و اوّل ربا اَضع ربا العباس» تمام رباهای مقرّر در دوره جاهلیّت را زیر پای می اندازم و از همه پیشتر رباهایی که برای عباس است.تفسیر فی ظلال القرآن.
قبر امام حسین (ع) بر عکس ضریح های پاک دیگر دارای شش گوشه است و علت شش گوشه بودن، بدینسان نقل شده که جسم فرزندان سید و سالار شهیدان در آنجا مدفون شده است.
برعکس ضریح دیگر امامان ،قبر امام حسین دارای شش گوشه می باشد آیا در این کار سری پنهان شده است؟
در روایات و داستانهای زیادی نقل شده است.اما از همه روایاتی که نقل شده و آنچه که به واقعیت نزدیک تر است آن مطلبی است که شیخ مفید (ره) در کتاب "الارشادات" به آن اشاره کرده است.
وی در قسمتی از این کتاب اسامی 17نفر از شهیدان بنی هاشم در روز عاشورا را نام برده و نوشته است :
"آنان پایین پای حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام -علیه السلام -آنان را زیارت می کنند و علی ابن الحسین علیهم السلام-(علی اکبر) از جمله آنان است بعضی گفته اند:محل قبر علی اکبر نسبت به قبر امام حسین -علیه السلام نزدیکترین محل است "
تا پیش از این چندین مورد از داستان های افرادی که برای لحظات یا دقایقی مرگ را تجربه کرده اند خوانده و شنیده اید، داستان هایی پر از راز و رموزی که برای ما جالب است اما این بار ماجرا کمی متفاوت است و از زبان پسری نوجوان نقل می شود که احساس می کند بعد از مرگش خدا را ملاقات کرده.
پسر 13 ساله ای، که به طرز معجزه آسایی از مرگ رهایی یافت، می گوید که او خدا را در بهشت دیده - و از طریق موجودهای فرا طبیعی نجات یافته است. " Trenton McKinley" نوجوان از شهر آلابامای آمریکا، که تصادفی فجیع و وحشتناک داشته و از آسیب های بدی رنج می برد، تحت مراقبت بود.
وضعیت به طوری بود که چند ساعت تا انجام عمل اهدای اعضای بدنش مانده بود، به طرز معجزه آسایی وضعیتش بهبود یافت و جان سالم به در برد. در مورد دلیل تصادف و مرگ کوتاهش این طور آمده است که چندین ماه پیش یک تریلر کوچک از روی او رد شد و جمجمه اش در چندین نقطه مختلف شکست و بعد از آن به سختی و با تلاش زیاد، به سختی نفس می کشید.
حتی اگر مدارک بالای علمی داشته باشید و یا سطح IQ شما بیش از حد بالا باشد اما هنوز هم موضوعاتی هستند که شما از آن خبر ندارید . در این قسمت از سایت نمناک قصد داریم به چند مورد از حقایق جالب در جهان اشاره کنیم که شاید تا به حال به گوشتان نخورده است.
10 حقیقت علمی که در مورد جهان اطراف خود نمی دانید
1. گربه ها خرخر می کنند .
صاحبان گربه ها معمولا به چرایی این اتفاق جواب روشنی می دهند. گربه ها نه تنها در زمان خوشحالی این صدا را در می آورند ، بلکه می توانند هنگام جنگ یا گرسنگی نیز این صدا را از خود تولید کنند و حمایت یا تهدید را به گربه مقابل نشان دهند.
دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که فرکانس صدای خر خر گربه بین 50 تا 150 می باشد و گربه می تواند در مواقع مختلف خر خر کردن خود را تغییر دهد . این کار توسط گربه ها یکی از نشانه های سلامت جسمی آن ها می باشد و آن ها در هنگام دوره بهبودی از یک بیماری نیز این صدا را از خود تولید می کنند .
2. فلامینگو ها روی یک پا می ایستند .
فلامینگو ها به خاطر آناتومی بدن غیر متعادل از یکدیگر تفکیک داده می شوند و بدن آن ها بسیار بزرگ است . گردن آن ها بسیار دراز است و تمام این بدن روی یک پای نازک قرار گرفته است . این پرنده ها می توانند مدت زمان طولانی را به این حالت بایستند و تعادل خود را روی یک پا حفظ کنند اما واقعا چرا چنین پوزیشن سختی برای آن ها وجود دارد .
صاحب کتاب «شرایع» که از فقها و دانشمندان بزرگ شیعه است در کتاب «فضائل علی بن ابی طالب(علیه السلام)» می نویسد که: «ابراهیم بن مهران گفت: در شهر کوفه تاجری بود به نام ابو جعفر و در کسب [و کارش]، روش بسیار پسندیده ای داشت؛ تجارت او آمیخته به اغراض مادّی و ازدیاد ثروت نبود؛ بلکه بیشتر توجّه به خشنودی و رضایت خدا داشت. هر گاه یکی از سادات، چیزی از او به قرض می خواست، هیچ گونه عذر و بهانه ای نمی آورد و به او می داد و به غلامش می گفت: بنویس علی بن ابی طالب(علیه السلام) فلان مبلغ قرض کرده و آن نوشته را به همان حال می گذاشت. مدّت زیادی بر این روش گذرانید تا ورشکسته شد و سرمایه خود را از دست داد.
روزی غلام خود را گفت: دفتر حساب را بیاور و هر یک از مدیونین که فوت شده اند، نام آنها را از دفتر محو کن!؛ ولی از کسانی که زنده بودند، دستور داد مطالبه نماید. این کار هم جبران ورشکستگی او را نکرد. یک روز بر در منزل نشسته بود، مردی رد شد و از روی تمسخر گفت: چه کردی با کسی که همیشه به نام او قرض می دادی و دل خوش کرده بودی که نامش را در دفتر می نویسی [منظورش امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب(علیه السلام) بود]؟ تاجر از این سرزنش، اندوهگین شد و با همان اندوه، روز را شب کرد؛ شب در خواب حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) را دید؛ حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) به امام حسن(علیه السلام) فرمود: پدرت کجاست؟ [حضرت] علی(علیه السلام) عرض کرد: من در خدمت شمایم! فرمود: چرا طلب این مرد را ادا نمی کنی؟ حضرت عرض کرد: اکنون آمده ام در خدمت شما بپردازم و کیسه سفیدی محتوی هزار اشرفی به او داد و فرمود: بگیر این حقّ تو است و از گرفتن خودداری مکن! بعد از این هر یک از فرزندان من قرض خواست به او بده، دیگر مستمند و فقیر نخواهی شد! ابو جعفر از خواب بیدار شد؛ دید کیسه ای که در دست دارد؛ آن را برداشت و به زوجه خود نشان داد؛ زنش ابتدا باور نکرد، گفت: اگر حیله ای به کار برده ای و با این وسیله می خواهی در حقوق مردم مسامحه کنی از خدا بترس و نیرنگ و تزویر را ترک کن! تاجر جریان خواب خود را شرح داد. زن گفت: اگر به راستی خواب دیده ای و حقیقت دارد، آن دفتر را نشان بده؛ چون دفتر را بررسی کردند، معلوم گردید هر جا قرض به نام علی بن ابی طالب(علیه السلام) بوده، مبلغ آن محو و ناپدید شده است![1]،[2]
پی نوشت
[1] الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(علیه السلام)، ابن شاذان قمی، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل، محقق / مصحح: شکرچی، علی، مکتبة الأمین، قم، 1423 ق، چاپ اول، ص 27.
[2] اسلام و کمکهای مردمی، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم، فرازمند، جواهر السلطان، نسل جوان، قم، 1383 ش، چاپ اول، ص 185
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
جزء هفتم قران از ایه 83 سوره مائده تا انتهای آن و 110 آیه نخست سوره انعام را در برمی گیرد:
در ادامه سوره مائده،همچنان موضوع اهل کتاب و احکام مطرح است:
1-احکام
اى كسانى كه ايمان آورده ايد چيزهاى پاكيزهاى را كه خدا براى [استفاده] شما حلال كرده حرام مشماريد و از حد مگذريد كه خدا از حدگذرندگان را دوست نمىدارد {87}
و از آنچه خداوند روزى شما گردانيده حلال و پاكيزه را بخوريد و از آن خدايى كه بدو ايمان داريد پروا داريد {88}
خدا شما را به سوگندهاى بيهوده تان مؤاخذه نمى كند ولى به سوگندهايى كه [از روى اراده] مى خوريد [و مىشكنيد] شما را مؤاخذه مى كند
و كفاره اش خوراك دادن به ده بينواست از غذاهاى متوسطى كه به كسان خود مى خورانيد يا پوشانيدن آنان يا آزاد كردن بندهاى و كسى كه [هيچ يك از اينها را] نيابد [بايد] سه روز روزه بدارد اين است كفاره سوگندهاى شما وقتى كه سوگند خورديد و سوگندهاى خود را پاس داريد اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مى كند باشد كه سپاسگزارى كنيد {89}
اى كسانى كه ايمان آورده ايد شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند پس از آنها دورى گزينيد باشد كه رستگار شويد {90}
همانا شيطان مى خواهد با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد پس آيا شما دست برمى داريد {91}
و اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد و [از گناهان] برحذر باشيد پس اگر روى گردانديد بدانيد كه بر عهده پيامبر ما فقط رساندن [پيام] آشكار است {92}
خداوند [زيارت] كعبه بيت الحرام را وسيله به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده و ماه حرام و قربانيهاى بى نشان و قرباني هاى نشاندار را [نيز به همين منظور مقرر فرموده است] اين [جمله] براى آن است تا بدانيد كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مىداند و خداست كه بر هر چيزى داناست {97}
اى كسانى كه ايمان آورده ايد به خودتان بپردازيد هر گاه شما هدايت يافتيد آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى رساند بازگشت همه شما به سوى خداست پس شما را از آنچه انجام مى داديد آگاه خواهد كرد
سوره انعام
از ابتدای سوره بقره تاکنون همه سوره ها مدنی بودند و غالیا شامل ایات الاحکام و یا مواجهه با اهل کتاب و منافقان بود.
اما سوره های انعام واعراف مکی است و غالب ان احتجاج با مشرکین و کفار و بیان عقاید صحیح توحیدی و اخرتی است.
2-بیان عقاید صحیح
و اگر خدا به تو زيانى برساند كسى جز او برطرف كننده آن نيست و اگر خيرى به تو برساند پس او بر هر چيزى تواناست {17}
الف-احكام سوگند. خداوند درآيه 89 سوره مائده مي فرمايد:"خداوند شما را به خاطر سوگند هاي بيهوده مؤاخذه نمي كند, اما در مقابل سوگندهايي كه با ايمان وقصد بوده است مؤاخذه مي كند".
• اقسام سوگند:
1- سوگندهايي كه داراي هدف مشخصي نيست و از روي اراده محكم و تصميم قاطع نيست.
2- سوگندهايي كه با اراده و عزم است.
• كفاره سوگند.اگر كسي بنام خدا سوگند ياد كند كه عمل نيك يا عمل مباحي را انجام دهد, واجب است به سوگند خود عمل كند و اگر آنرا زير پا گذاشت ,كفاره دارد و نيز سوگند جز به نام خدا معتبر نيست.كفاره سوگند نيز يكي از اين سه چيز است:
1- اطعام ده نفر مسكين.
2- پوشاندن ده نفر نيازمند.
3- آزاد كردن يك برده و اگر كسي توان هيچكدام از اينها را ندارد ,بايد سه روز روزه بگيرد.
ب- احكام شراب و قمار و بخت آزمايي.خداوند در آيه 91 و 92 سوره مائده مي فرماید :"شيطان مي خواهد با آشاميدن شراب و قمار, شما را از ياد خدا و نماز گذاردن بازدارد".يادآوري مي شود در مورد شراب در آيه 219 سوره بقره يعني جزء دوم نيز مطالبي آمده است.
ج- احكام صيد درحال احرام: خداوند در آيه 95 سوره مائده خطاب به مؤمنين مي فرمايد:" در حال احرام شكار نكنيد و هر كس از شما كه بداند مُحرم است و شكار نمايد, بايد از چهار پايان قرباني كند و يا كفارۀ آن رابپردازد كه اطعام چند مسكين است و يا برابر همان اطعام روزه بگيرد" و در آيه بعدي مي فرمايد:
"صيد دريا در حال احرام حلال است".
د- احكام وصيت, خداوند در آيه 106 سوره مائده مي فرمايد: "زمانيكه مرگ يكي از شما فرا مي رسد هنگام وصيت نمودن , دو نفر عادل را به شهادت بگيريد و..." و بدينوسيله خداوند سعي در حفظ حقوق و اموال مردم كرده است.
2) خداوند در آيه 97 سوره مائده راجع به كعبه مي فرمايد:" كعبه را وسيله اي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده ام." ونيز در روايات اسلامي ويران كردن كعبه در رديف قتل پيامبر و امام قرار گرفته است و نگاه كردن به آن عبادت است و طواف گرد كعبه از بهترين اعمال ذكرشده است.
3) سؤالات بيجا, خداوند در آيه 101 سوره مائده خطاب به مؤمنين مي فرمايد:" از چيزهايي نپرسيد كه اگر براي شما آشكار شود شما را ناراحت مي نمايد".
لازم به ذكر است كه گرچه سؤال , كليد فهم حقايق است ,اما اين مورد هم مانند مسائل ديگر ,استثنايي دارد كه به چند نمونه اشاره مي كنيم:
الف- بيشتر مردم اگر ازعمق بيماري خود اطلاع داشته باشند, به وحشت مي افتند. لذا گاهي پزشك صلاح مي داند كه بيماري شخص را به اطرافيانش بگويد و بهتر است خود بيمار سعي در فهميدن بيماري خود نداشته باشد.
ب- در روايت آمده است كه در هر مورد كه خداوند سكوت كرده است, پرسش نكنيد كه حكمتي در آن است.
ج- در روايتي از امام رضا (ع) درباره داستان گاو بني اسرائيل و سؤالات پي درپي قوم يهود از حضرت موسي (ع) در رابطه با مشخصات گاوي كه مأمور ذبح آن بودند, آمده است كه اگرقوم يهود در همان آغاز يك ماده گاو انتخاب كرده و سر مي بريدند كافي بود, اما آنان سخت گيري كردند و خداوند هم بر آنان سخت گرفت.(جلد اول تفسير نمونه ص 308)
4) در آيه 110 سوره مائده مواهب پروردگار به حضرت عيسي(ع) ذكر شده است.وهمچنين در آيات پاياني اين سوره داستان نزول مائده بر حواريون حضرت عيسي(ع) و تقاضاي عيسي(ع) از خداوند براي نزول مائده آسماني بعنوان عيدي و همچنين گفتگوي خداوند با حضرت عيسي(ع) و اعلام بيزاري آن بزرگوار از شرك پيروانش آمده است.
ترجمه حادثه کوبنده. آن حادثه کوبنده چیست؟ و تو چه دانى آن حادثه کوبنده چیست؟ روزى که مردم مانند پروانه ها پراکنده باشند. و کوهها مانند پشمِ رنگارنگِ زده شده. پس هر کس کفّه هاى (عمل خیرش در) ترازویش سنگین باشد، پس او در زندگى رضایت بخشى است. ولى هر کس کفّههاى (کار خیرش در) ترازویش سبک باشد، پس در آغوش آتش است. و تو چه دانى آن چیست؟ آتشى سوزان.
«قارعة» از «قرع» به معناى کوبیدن چیزى بر چیزى است. یکى از نامهاى قیامت، «قارعة» است، زیرا با صیحه کوبنده آغاز مىشود و عذاب آن کوبنده است. در روایات مىخوانیم: حضرت علىعلیه السلام و فرزندان معصومش، میزان و معیار سنجش اعمال انسانها در قیامت هستند. شاید دلیل آنکه کلمه «موازین» به صورت جمع آمده، این باشد که کارهاى گوناگون انسان با ابزارهاى گوناگون سنجیده مىشود و هر کار، میزان مخصوص به خود را دارد. «موازین» جمع «میزان» به معناى وسیله سنجش است و روشن است که اعمال انسان، امرى مادى و داراى وزن و جرم نیست که با ترازوهاى معمولى سنجیده شود، بلکه هر دسته از اعمال انسان، معیار سنجش مخصوص به خود دارد. مادر براى همه فرزندان، مأوى و پناهگاه است، اما در آنجا مادر و پناهگاه گروهى از انسانها دوزخ است. «هاویة» از «هَوى» به معناى سقوط است و دوزخ، محلّ سقوط گروهى است. «حامیة» از «حَمى» به معناى شدّت حرارت است. کوههاى رنگارنگ در اثر قطعه قطعه شدن و خورد و خاک شدن، مثل پشم زده رنگارنگ مى شوند. «کالعهن المنفوش» «منفوش» از «نفش» به معناى باز کردن و کشیدن پشم است تا آنجا که اجزاى آن از هم بگسلد. سبک و سنگینى مخصوص مادیات نیست. لذا به سخنان بى محتوى مىگویند: سخن سبک. شاید مراد از «ثقلت موازینه» و «خفّت موازینه» ارزش و کیفیّت عمل باشد و شاید هم مراد، قلّت و کثرت آن باشد. حضرت على (ع) فرمودند: مراد از سبکى عمل، کم بودن عمل و مراد از سنگینى عمل، زیادى آن است. «قلّة الحساب و کثرته» شخصى سلمان را تحقیر کرد که تو کیستى و چیستى؟ پاسخ داد: اول من و تو نطفه و آخر من و تو مردار است. این دنیاست، اما در قیامت، «مَن ثقلت موازینه فهو الکریم و من خفّت موازینه فهو لئیم» هر کس میزان او سنگین باشد، تکریم مىشود و هر کس سبک باشد، تحقیر و ملامت خواهد شد.
پیام ها ۱- قیامت، کوبنده مستکبران و روحیه هاى متکبّرانه است. «القارعة ما القارعة» ۲- قیامت فراتر از فکر بشر است. حتى پیامبر بدون بیان الهى از آن خبر ندارد. «و ما ادراک ما القارعة» ۳- قیامت روز تحیّر و سرگردانى بشر است. «کالفراش المبثوث» ۴- بهشت را به بها دهند نه بهانه. «من ثقلت موازینه فهو فى عیشة راضیة» ۵ - زندگىِ سراسر شاد، مخصوص قیامت است. زیرا در دنیا در کنار کامیابىها، دغدغه بیمارى، سرقت، حسادت، از دست دادن و گذرا بودن هست. «عیشة راضیة» ۶- رضایت از زندگى، از نشانه هاى جامعه بهشتى است. «فهو فى عیشة راضیة» ۷- مبناى کیفر و پاداش، عمل است که با ترازوى عدل سنجیده مىشود. «ثقلت موازینه... خفّت موازینه»
ترجمه به روز قیامت قسم مىخورم. و به نفس ملامتگر قسم مىخورم (که شما پس از مرگ زنده خواهید شد.) آیا انسان مىپندارد که استخوانهاى او را (بعد از مرگ) جمع نمىکنیم؟ بلکه ما قادریم (خطوط سر) انگشتان او را (بار دیگر) درست کنیم، ولى انسان مىخواهد راه فسق و فجور را پیش روى خود باز کند. (لذا از روى تردید) مىپرسد: روز قیامت چه وقت است؟ نکته ها این سوره و سوره بلد با جمله «لا اُقسم» آغاز شده است. به گفته بسیارى از مفسّران، حرف «لا» براى تأکید است ولى بعضى آن را براى نفى مىدانند، یعنى مطلب به قدرى روشن است که سوگند نمىخورم. شاید شباهت قیامت با نفس لوّامه که هر دو مورد قسم واقع شدهاند، در این باشد که در دنیاى کوچک وجود انسان دادگاهى به نام نفس لوّامه وجود دارد، در عالم هستى نیز دادگاهى به نام قیامت قرار دارد.(۱۵۶) پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله به ابن مسعود فرمود: اعمال خوب را زیاد انجام بده که نیکوکار و بدکار، هر دو در قیامت پشیمان خواهند بود. نیکوکاران از این که چرا کارهاى نیک بیشترى انجام ندادهاند و بدکاران از کوتاهىها و تقصیر خود. سپس فرمود: آیه «و لا اقسم بالنفس اللوّامة» شاهد و گواه این مطلب است. نفس در قرآن در قرآن و روایات و دعاها، چند گونه نفس براى انسان تصویر شده است: الف) نفس امارّة: که همواره انسان را به بدىها فرمان مىدهد و اگر با عقل و ایمان مهار نشود، انسان را به سقوط و تباهى مى کشاند. در قرآن مى خوانیم: «انّ النّفس لامّارة بالسوء الاّ ما رحم ربّى» به درستى که نفس (انسان را) به کارهاى زشت و ناروا فرمان مىدهد مگر آن که پروردگارم رحم کند. این نفس، آنقدر خواهش و خواسته خود را تکرار مىکند تا انسان را گرفتار سازد. حضرت على (ع) مى فرماید: نفس امّارة همچون فرد منافق تملّق انسان را مىگوید و در قالب دوست جلوه مىکند تا بر انسان مسلّط شود و او را به مراحل بعد وارد کند. قرآن کریم در سوره یوسف مىفرماید: پس از آن که برادران یوسف، بنیامین را در سرزمین مصر به جاى گذاشته و به نزد پدر برگشتند و ماجراى دستگیر شدن او به اتهام سرقت بیان کردند، حضرت یعقوب به آنان فرمود:«بل سوّلت لکم انفسکم» بلکه نفس، این کار زشت را براى شما زینت داد و شما را به سوى آن کشاند.
قرآن كریم وقتی درباره حجاب سخن میگوید میفرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن كه نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر كردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز میداند.
شبههای كه در ذهنیت بعضی افراد هست، این است كه خیال میكنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است كه خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است، و بنابراین، حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.
راه حلّ این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن كریم این است كهزن باید كاملاً درك كند، حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرفنظر كردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حقی الهی است.
لذا میبینید در جهان غرب و كشورهایی كه به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام میكنند، اما در اسلام این چنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش میباشد، همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حقاللَّه مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید كه معلّم رقّت باشد و پیام عاطفه بیاورد، اگر جامعهای این درس رقّت و عاطفه را ترك نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا میشوند كه در غرب ظهور كرده است.
آنجا كه بحث «آزادی» وصفی از اوصاف نفسانی انسان است، با تعدد و تفاوت انسانشناسیها، معنا و مفهوم آن متعدد میگردد، هستی شناسی و جهان بینی هر شخص، به انسان شناسی او را تحت تأثیر قرار میدهد و هر انسان شناسی خاص، مفهوم ویژهای از آزادی به ما عرضه میكند، از این رو آزادی از نظر اسلام با آزادی مورد نظر مكاتب غربی غیر دینی و غیر اسلامی تفاوت فراوان دارد.
«آزادی» هیچگاه نمیتواند مطلق و نامحدود باشد، جهان بینی الهی میگوید: جهان دارای مبدأ و معاد است و برای انسان ، وحی و رسالتی آمده و انسان درعین طبیعی بودن، دارای حیثیت وجودی فراطبیعی میباشد و انسان مسافری است كه عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی را پیش رو دارد و با مرگ نابود نمیشود.[1] بنابراین، گرچه انسان تكویناً موجودی مجبور نیست، ولی آزادی او در دایرة دین الهی و دستورهای حیات بخش آن است. آزادی دارای انواع و اقسامی است كه به برخی از آنها و آیات مربوط به آن اشاره میشود:
1ـ آزادی اندیشه و تفكر و تعقل
زیر بنای انتخاب صحیح هدف، برخوردار بودن از هدایت الهی میباشد. قرآن كریم میفرماید: «كذلك یبین الله لكم الایات لعلكم تتفكرون؛[2] این گونه خداوند آیاتش را برای شما روشن میگرداند، باشد كه (در كار دنیا و آخرت) بیندیشید.» و در آیات دیگری منابع و موضوعات اندیشیدن و تفكر را برای اندیشمندان معرفی میكند كه برخی از آنها عبارتند از: الف) آفاق، (ق، آیة 6 و 7). ب) انفس، (اسراء، آیة 41). ج) تاریخ گذشتگان، (طه، آیة 128) و ...
2 ـ آزادی سیاسی
قرآن كریم، حق دخالت در نظام سیاسی و برخورداری از حق انتخاب را به رسمیت میشناسد و از هرگونه استبداد نهی میكند و لزوم دخالت مردم در تعیین و سرنوشت امور خویش، را یادآور و آزادی سیاسی آنان را به رسمیت شناخته و تأمین كرده است، چنانكه میفرماید: «و شاورهم فی الامر[3]» و نیز سورهها و آیات (فتح،آیة 10، و توبه، آیة 6 و 85 و...)
آسیبهای سازمانی(2)
آسیبهای مربوط به بودجه واعتبارات
راه جلوگیری ازآسیب پذیری درمصرف بیت المال):استفاده ازبودجه و امکانات بیت المال به مقدار متعارفی که ضرورت و مورد نیاز است و شرائط کاری بیانگر اذن به کارکنان در این مقدار استفاده است، اشکال ندارد و همچنین اگر با اذن کسی که از نظر شرعی و قانونی حق اذن دارد باشد اشکال ندارد، ولی تصرف در بیت المال بدون اجازه قانونی جایز نیست و موجب ضمان خواهد بود. ... (اجوبه الاستفتاءات،س 1956.)
1)مصرف نمودن اعتبارات و بودجه ابلاغي فقط در مواردي كه بر اساس ضوابط و مقررات استفاده براي آن تعيين شده ، مجاز است و تحت هيچ شرايطي ، استفاده ديگر جايز نيست.وچنانچه درغیرمواردی که اجازه داده شده ،مصرف گردد،درحکم غصب وموجب ضمان می باشد(اجوبه ،س1966) بااین وصف، هزينه كردن بودجه نظیر اضافه كار و هر موضوع ديگر در خريدمثل صبحانه و امثال آن جايز نيست و موجب ضمان است.
2)استفاده از بودجه سپاه براي خريد موردی که اعتبارندارد ، اگر طبق مقررات يا با اذن كسي باشد كه از نظرشرعي و قانوني حق اذن دارد ، اشكال ندارد؛ و الا مصرف نمودن بيت المال در غير موارد مجاز ، در حكم غصب و موجب ضمان است.
3) استفاده شخصي از بیت المال، بطور غير متعارف و بدون اذن كسي كه حق اذن دارد ، موجب ضمان است وفردباید خودرا برئ الذمّه نماید.بنابراین،جایز نیست مدیران و مسئولین و سایرکارمندان در هیچ یک از اموال دولتی تصرفات شخصی کنند، مگر آنکه با اجازه قانونی نهاد مربوطه باشد. (اجوبه، س1965)
4) استفاده مديران از بيتالمال خارج ازمحدوده اختیارویا بدون اجازة مسئولان حرام وموجب ضمان است.
5)بذل وبخشش ازبیت المال بدون رعایت مقررات و قوانين و ضوابط شرعي ویابدون اذن و اجازة مرجع ذيصلاح، غصب و موجب ضمان است.
6)اگر استفاده از بيت المال غير متعارف و بدون اذن كسي كه حق اذن دارد باشد،موجب ضمان است و بايد مثل يا قيمت المثل يا اجرت المثل استفاده از آن و همچنين هزينه استهلاك آن را به واحد ذي ربط پرداخت نماید و در صورت عدم دسترسي به واحد مربوطه به صندوق سپاه واريز شود.
7)هزینه وجوه پروژه ها درغیر مواردمعینه خارج ازمحدوده اختیارجایزنیست؛بنابراین،چنانچه از پول هايي كه براي يك پروژه تخصيص داده شده بهخاطر صرفه جويي مقاديري اضافه بیاید ،اگر در قوانين و مقررات به مسئول اختيار داده شده باشد که در مواردي ديگر هزينه گردد، هزینه درجای دیگراشکال ندارد؛ در غيراين صورت در حکم غصب و موجب ضمان است .
8)تنظیم ،صدورواستفاده ازهرگونه سند،فاکتور،گزارش وگواهی صوری وخلاف واقع درموضوع بیت المال اقدامات صوری وارائه هرگونه گزارش خلاف واقع (سند زني) وتنظيم هرگونه سندوفاكتورصوري شرعاً حرام و نگهداشتن پول و اعتبار حتي براي سازمان بر اين اساس جايز نيست و عذر هايی مانند : دير رسيدن بودجه و امثال آن مجوز تخلف نيست.
9)مامورخریدنباید پورسانت دریافت نمایدوچنانچه دریافت کرد،بایدبه بیت المال برگرداند.
10) اگر شخصى ازسپاه طلب داشته باشد، ولى دلائل قانونى براى اثبات حق خود در اختيار نداشته باشد و يا قادر بر مطالبه آن نباشد، ، جايز نيست اموال بیت المال را که بهعنوان امانت در اختيار و تحت تصرّف دارد، به قصد تقاص براى خود بردارد، بلکه باید براى اثبات و مطالبه آن از راههاى قانونى اقدام نمايد.(اجوبه،س1967)
11)همانطور كه حفظ اموال بيت المال براي تك تك افراد لازم و استفاده غير مجاز حرام است، مواردي نيز وجود دارد كه كاركنان حق و حقوقي از بيت المال دارند و بعضاً طلبكار مي باشند؛آنچه بر اساس مقررات دولتي به عنوان حق شخص ثابت مي باشد، بايد به او پرداخت شود، وكسي كه حق را پرداخت نكرده ضامن و گناهكار است.
12) اگرکارمندان موقع گزینش ، فرم مربوطه را غیرواقع پرکرده باشند،و حقوق خودرا براساس اطلاعات غلط دریافت نموده باشند ،در صورتی که مورد مذكور در افزايش حقوق زمان خدمت،موثربوده باید آنچه اضافه دريافت شده است به حساب سپاه برگردانده شود و اگر در حقوق بازنشستگي نيز مؤثر باشد، بايد به معاونت نيرو يا مراكز مربوطه مراجعه و فرم اطلاعات خود را اصلاح نمايد و اضافه دريافتي مدّت بازنشستگي را نيز به حساب سازمان بازنشستگي برگرداند.
13) اسراف ، افراط و تفریط وبی مبالاتی درحفظ و بکارگیری اموال بیت المال ،جایزنیست ؛وبه تعبیر حضرت امام خمینی(ره) : یک درهم ازبیت المال در آن طرف حساب دارد. باید حساب بدهیم... بیت المال مسلمین را بزرگ بشمارید... » ( صحیفه نور، ج19، ص223-224.)
14)اگرافراد براثرخطاواشتباه حساب حسابدار، دریافت مبلغ اضافی داشته باشند ، واجب است مبلغ اضافى را به سپاه برگردانند، هرچند جزء بودجه سال قبل آن باشد.درهرحال، اشتباه حسابدار ،مجوّز قانونى براى دريافت مبلغى بيشتر از مقدار مورد استحقاق نيست (اجوبه،س 1958.)
15) افرادی که قبل ازاتمام وقت کاری،محل کارراتعطیل می کنند اماتمامی حقوق ماهانه رادریافت می نمایند،استحقاق همه حقوق رانداشته وچون خلاف مقررات استخدامی عمل می نمایند، نسبت به مقدار تخلف، از حقوق حق ندارند. (استفتائات حضرت امام ، ج 3، ص 529 س140)
16) چشم بستن ازحیف ومیل بیت المال توسط دیگران،جایزنیست،واگر فردی که مسئول حمايت و حفظ بيتالمال و اموال دولتی است از اختلاس آن اموال توسط يکی از کارمندان يا غير او مطلع شود، از نظر شرعی و قانونی مکلّف است برای احقاق حق، اطّلاعات خود را در اين زمينه به نهادهای مربوطه ارائه دهد و ترس از بين رفتن آبروی متهم از نظر رسمی مجوّزی برای کوتاهی ازاحقاق حق جهت حفظ بيتالمال محسوب نمیشود وافراد ديگر،گزارشات خود را مستنداً به مسئولين مربوطه ارائه دهندتاايشان بعدازتحقيق وتفحّص واثبات مطلب،اقدام نمايند(اجوبه ،س 1388)
17)شخصي خود براي سازمان، نمي تواند مجوز استفاده شخصي از خودرو يا امكانات باشد. مگر آنكه طبق مقررات اينگونه جابجايي مجاز بوده باشد.
18) (جابجایی وسايل اداري از قبيل خودكار، ميز، صندلي، چسب، لاك غلط گير و كاغذ 4A ازمعاونتی به معاونت دیگر):در حدّ متعارف و جزئي و در داخل سازمان اشكال ندارد، مگر آنكه مسئول مربوطه نهي كرده باشد.
الف)آسیب های کاری و اداری
1) برگزاري مجالس گوناگون در وقت اداري،بدون رعایت مصالح بیت المال وارباب رجوع
دراین مورد،لازم است جلسات درحد امکان در خارج از وقت اداري،دراول وقت و در كمترين وقت ممكن تشکیل وازتضییع حقوق مراجعین ونیز لطمه وصدمه به کار،جلوگیری شود. تبصره: درموردنماز، با توجه به اهميّت خاص نمازهاى يوميه و تأکيد زيادى که بر اقامه نماز در اول وقت شده است و با توجه به فضيلت نماز جماعت، مناسب است روشى اتخاذ شود که نماز واجب بهطور جماعت در اول وقت و در کمترين زمان خوانده شود، ونبایدنماز جماعت در اول وقت بهانه و وسيلهاى براى به تأخيرانداختن کارهاى مراجعهکنندگان شود.(اجوبه،1969.)
2)پیگیری کارهای اداری شخصی که ازوظایف نیروی انسانی وسازمان است دروقت اداری ،بدون گرفتن مرخصی
3) دریافت حقوق و مزاياي جايگاهي كه محل خدمت فرد نيست (البته چنانچه ضابطه و مجوزي براي موضوع فوق الذکر بوده باشد ، در اين صورت حكم شرعي تابع ضوابط و مقررات است)
4)دیرسرکارآمدن ویازودترازوقت مقررازمحل کار خارج شدن
1-كاركنان در تمام وقت اداري بايد در محل كار حضور داشته باشند و صرف وقت اداري براي انجام كارهاي شخصي بدون اخذ مرخصي ساعتي جايز نيست ، مگر آنكه كسي در محل كار حاضر و منتظر كار باشد ، ولي بي كار بماند ، در اين صورت پرداختن به كار شخصي مانند تلفن ، مطالعه و امثال آن اگر به آمادگي لطمه نزند و با مسئول بالاتر كه حق اذن و اجازه دارد اشكال ندارد. 2- حضور با تأخير در محل كار جايز نيست و در صورتي كه عمدي نباشد،افراد مي توانند موضوع را با مسئول بالاتر كه حق اذن و اجازه دارد مطرح و براي اين مقدار تأخير ، مجوز اخذ نمايند و يا دقيقه ها را جمع كرده و بصورت مرخصي ساعتي عمل نمایند.
5) گرفتن اضافه كاري به صورت صوري و غيرواقعي ونیزعمداکارراازوقت اداری تاخیرانداختن وبوقتش انجام ندادن برای دریافت اضافه کاری واقدام به انجام کاراضافی بدون تشخيص وهماهنگی مسئول مافوق.
احکام اضافه کاری صوری 1-گرفتن اضافه كاري بايد در برابر كار اضافه باشد و هرگونه اقدام صوري و غيرواقعي جايز نيست، مگر آنكه پرداخت كننده به طور خاص مجوز اعطاء چيزي به اسم اضافه كار داشته باشد.
2- انجام امور در خارج از ساعت كار بمنظور دريافت اضافه كار جايز نيست، مگر آنكه حجم كار زياد بوده يا تسريع در امور ضرورت داشته باشد. (با تشخيص مسئول مافوق)
3-قاعده و مقررّات اين است كه كاركنان از اوّل ساعت تعيين شده تا پايان وقت در محل كار حضور داشته باشند و رفت و آمد جزء وقت كار و جزء اضافه كار محسوب نمي شود.
4- فردی که می توانداز مرخصي جانبازي استفاده کندوسرکارنیاید، اگردر وقت اداري در محل كار حاضر شود،چنانچه روز مرخصي جانبازي معين باشد و در آن روز با درخواست مسئولين براي انجام كار اضافه بماند، مي تواند اضافه كار حساب نمايد.
5-دريافت اضافه كار شرعاً بايد در مقابل كار اضافه باشد و درساعاتی که اضافه کاری می کند ،صرف ناهار ویااقدامات مشابه آن وهرنوع جزئيات امور، تابع ضوابط و مقررات است و هرگونه اقدام خارج از ضابطه جايز نيست. 6-پرسنل فقط استحقاق دريافت وجه به ميزان ساعت اضافه كار را دارند و استفاده از مرخصي در عوض آن وجه قانوني ندارد.
7-هيچ مسئول و يا فرماندهي بدون اختيار قانوني و خارج از ضوابط و مقررات سازمان نمي تواند افراد را به كاري مجبور نمايد ويا ازحقوق قانوني آنان كسر کند، مگر با رضايت و توافق خود افراد.
8-اگر كسي غير مجاز اضافه كار انجام داده باشد ، نمي تواند از سازمان اضافه كاري مطالبه و دريافت نمايدومي تواند ازكسي كه به اوكار شخصي محول نموده است اضافه كار و حقوق خود را مطالبه نمايد.
6)خروج ازمحل همایش ها
افرادي به جلسه و يا همايش چند روزه دعوت مي شوند، در جلسه يا همايش حضور مي يابند ولي در بين جلسه محل را ترك مي كند وبدون مجوزمي رود پي كار خودش،اگر شرکت کردن آنهادرجلسه وهمایش بعنوان وظيفه و مأموريت سازماني بوده است ، بايد بطور كامل حاضر باشد ، و عدم حضور موجب ضمان و مستلزم استرداد وجه مربوط به مدّت عدم حضور است.
7)شرکت درهمایشهاویاکنفرانسهای علمی بدون دعوت،ونیزاستفاده ازامکانات درآنجا،اگرشرکت کردن مقید به ثبت نام و یا شرایطی خاصی باشد،جایزنیست.
8)خروج ازمحل کارجهت امرشخصی بدون اجازه مسئول واخذمرخصی 1-خروج از محل كار بدون ماموريّت ، نياز به مرخّصي و اذن مسئول دارد؛ و اگر براي انجام كار شخصي باشد ، دريافت حقوق جايز نيست.
2-صرف وقت اداري براي انجام امور شخصي بدون اخذ مرخصي ساعتي جايز نيست، مگر آن كه شرايط كاري بيانگر اين مقدار اذن به كاركنان باشد.
3- خريد ازفروشگاه،مراجعه به درمانگاه، آزمايشگاه و مواردي از اين قبيل جزء ساعت كاري به حساب نميآيدوبايدمرخصي ساعتي گرفت ومسؤول نميتواند اجازه دهدكه جزءخدمت حساب شود.
9) انجام ندادن وظایف محوله بخاطر خستگی کارهای دیگرمانندعضویت بسيج يا هيئت امناء و مانندآنها
10) استخدام وبکارگیری افراد، بدون داشتن صلاحیت لازم؛مانند:استخدام ازطریق تقلب یااستخدام باپایان نامه خریداری شده ویا استخدام براساس روابط،جایزنیست.
تبصره: در مواردفوق الذکر،بادوشرط استخدام بلامانع است:
1-اگر تخصص و مهارت لازم را برای کاری که برای آن استخدام شده راداشته باشد.
2- مقررات استخدام رعایت شده باشد.والبته حقی هم تضییع نشده باشد
بنابراین،چنانچه سطح تحصیلات فرد در حدی که برای محل استخدام لازم است را داراباشد ، استخدام جایزاست و حقوقی که ازاین طریق دریافت می¬کند در قبال کاری که شرایط لازم را دارد، اشکال ندارد.
11) عمل برخلاف آنچه ابلاغ شده و پرداختن به امور دیگر غیر از برنامه ابلاغ شده بدون هماهنگی و مجوز،مانندترک ورزش وپرداختن به کاردیگر درساعت مخصوص ورزش.
12) اولویت به کار اداری دادن و درخلال کار به کار های شخصی مبادرت نورزیدن مگر مدّت کوتاهی که منجر به تعطیلی کار نشود و منع قانونی نباشد و اجازه قانونی مسئول بالاتر هم باشد و نیز تضییع حقوق دیگران را به دنبال نداشته باشد.
امام علی علیه السلام :الإعجابُ يَمنَعُ الازدِيادَ؛ / (نهج البلاغه : حکمت 167)
خودپسندى و غرور، مانع پيشرفت و كمال است.
ادبِ حضورِ درگاه او !
سبب عدم حضور قلب ما در عبادات و غفلت از آن چیست؟ اگر ما مناجات حق تعالی و ولی نعم خود را به قدر مکالمه با یک مخلوق ضعیف اهمیّت دهیم، هرگز این قدر غفلت و سهو و نسیان نمی کنیم. و پر معلوم است که این سهل انگاری و مسامحه ناشی از ضعف ایمان به خدای تعالی و رسول و اخبار اهل بیت عصمت است، بلکه این مساهله ناشی از سهل انگاری محضر ربوبیّت و مقام مقدّس حق است؛ ولی نعمتی که، ما را به لسان انبیا و اولیا بلکه با قرآن مقدّس خود، به مناجات و حضور خود دعوت فرموده و فتح ابواب مکالمه و مناجات با خود را به روی ما فرموده، با این وصف ما به قدر مذاکره با یک بنده ضعیف ، ادبِ حضورِ درگاه او ، می شویم، گوئی فرصتی به دست آوردیم و مشغول افکار متشتته و خواطر شیطانیه می گردیم، کانّه نماز کلید دکان یا چرتکه حساب یا اوراق کتاب است. این را نباید جز، ضعف ایمان به او، و ضعف یقین، چیز دیگر محسوب داشت، و انسان اگر عواقب و معایب این سهل انگاری را بداند و به قلب بفهماند، البته در صدد اصلاح بر می آید و خود را معالجه می کند. انسان اگر امری را با اهمیت و عظمت تلقی نکند، کم کم منجر به ترک آن می شود، و ترک اعمال دینیّه به ترک دین، انسان را می رساند.
[ امام خمینی (ره) ، سرالصلوة، ص 24 ]
واعظ درونی
عن ابی حمزة الثمالی قَالَ کان علی بن الحسین علیه السلام یقول : ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ لَا تَزَالُ بِخَيْرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ. / تحف العقول، النص، ص: 280
تا مادامی که از درون، خود را موعظه می کنی و متوجه و مراقب حال خودت هستی و به خودت تذّکر می دهی که این کار خوب را انجام بده و این کار بد را انجام نده، وضعت خوب (است.) واقعاً این جور است.آن وقتی زاویه پیدا می کنیم (و) راهمان کج می شود که این واعظ درونی خواب می رود. احتمالش در ماها خیلی زیاد است ؛ چون همه ما به خودمان حسن ظنّ داریم، لذا انسان از خطاهای خودش غفلت می کند. هستند کسانی که دورانی را به خوبی می گذراندند، در یک حادثه، در یک امتحان ، پا را کج گذاشتند ، از خودشان غفلت کردند ، لغزیدند. «لَا تَزَالُ بِخَيْرٍ» مادامی که از درون خود را موعظه می کنی و مادامی که همّتت این است که خودت را محاسبه کنی ، در راه خیر و نیکویی خواهی بود .
[شرح حدیث از امام خامنه ای (مدظلّه العالی) در مقدمه درس خارج 13/10/1396 ]
سربازان خدا !
حضرت امیر(علیه السلام) دریک بیان نورانی فرمود: «جَوَارِحُكُمْ جُنُودُه... وَ خَلَوَاتُكُمْ عِیانُه»؛ فرمود: خدا اگر کسی را خواست بگیرد، از جای دیگر لشکر نمیآورد. اعضا و جوارح خود انسان سربازان خدا هستند؛ حرفی میزند رسوا میشود، جایی را امضا میکند رسوا میشود، جایی نباید برود رسوا میشود. این طور نیست که اگر خدا خواست کسی را بگیرد از جای دیگر بگیرد! همیشه نظیر طیر ابابیل نیست که برای ابرهه و خاتمه دادن آنها بیاید، گاهی با دست خود آدم، آدم را میگیرد، گاهی با زبان آدم، آدم را میگیرد. فرمود: این طور نیست که خدا از جای دیگر لشکرکشی بکند. «جَوَارِحُكُمْ جُنُودُه»؛ یعنی اگر خدا در قرآن فرمود: « وَللهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؛ سراسر عالم سپاه و ستاد خدا هستند.( فتح/7)، این چنین نیست که آسمان و زمین و ملائکه و ابرهه و طیر ابابیل و آنها سپاه و ستاد باشند تا کسی را بگیرند، بلکه با چشم او، با زبان او، با امضای او، با پای اومیگیرد، جایی میرود رسوا میشود، جایی را امضا میکند رسوا میشود، با یک رومیزی، زیرمیزی و اختلاس رسوا میشود.
[ بیانات آیت الله جوادی آملی در 26/11/96 در دیدار با جمعی از دانشجویان ]
امام علی (ع) : إنَّهُ ليسَ لأنْفُسِكُم ثَمَنٌ إلّا الجَنّةُ، فلا تَبيعوها إلّا بِها؛ / (بحار الأنوار : 71/13/78)
جانْ بهاى شما جز بهشت نيست؛ پس آن را جز به بهشت مفروشيد.
طعمه ابلیس
ای عزیز ... از حیله های نفسانی غافل مشو که نفس و شیطان در کمین هستند و در پی فرصت می گردند که انسان را از راه حق برگردانند. هیچ گاه به کمالات خود مغرور مشو، که غرور از شیطان است. همیشه به خود، بدبین باش، و از سوءِ عاقبت، در ترس و هراس باش. و اگر دیدی در تو از این علوم اعجاب و خود بینی و خود پسندی حاصل شده است، بدان که طعمه ابلیس شدی و از راه سعادت دور افتادی. و آن گاه نظر کن ببین جز پاره(ای) اصطلاحات بی مغز، چه در دست داری؟ آیا می توان با این اصطلاحات، ملائکه الله غِلاظ و شداد را جواب داد؟ ... آیا می توان در قبر و قیامت هم باز با همین پای چوبین رفت و از صراط هم می توان با این پای چوبین گذشت؟
[ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 342 ]
کأنهّ بنا نيست از دنيا جدا بشوند !
عن أبي جعفر عليه السلام قال" سمعت جابر بن عبد اللَّه يقول: اِنَ رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَرَّ بِنَا ذَاتَ يَوْمٍ وَ نَحْنُ فِي نَادِينَا وَ هُوَ عَلَى نَاقَتِهِ وَ ذَلِكَ حِينَ رَجَعَ مِنْ حَجَّةِ اَلْوَدَاعِ فَوَقَفَ عَلَيْنَا فَسَلَّمَ فَرَدَدْنَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمَ ثُمَّ قَالَ مَا لِي أَرَى حُبَّ اَلدُّنْيَا قَدْ غَلَبَ عَلَى كَثِيرٍ مِنَ اَلنَّاسِ حَتَّى كَأَنَّ اَلْمَوْتَ فِي هَذِهِ اَلدُّنْيَا عَلَى غَيْرِهِمْ كُتِبَ ... ( الشافی ، ص821 )
حِضرتباقر(علیه السلام ) روایت میکنند از جابربنعبدالله؛ میگوید جمع شده بودیم، مشغول گفتوگو بودیم، حضرت رسول(صلی الله علیه و آله ) در حالی که سوار شترشان بودند، یک روزی از کنار ما عبور کردند - فرمایش پیغمبر اکرم، خطاب به ماهاست، دربارۀ ما این حرف گفته شده - میفرمایند: چگونه است که میبینم محبتّ دنیا بر بسیاری از مردم غالب شده! گویا مرگ برای آنها نیست و فقط برای دیگران، مرگ مقدّر و معینّ شده است، اینها بنا نیست بمیرند! ... ممکن است ما بگوییم: ما که مرگ را قبول داریم. بله، در ذهنمان قبول داریم، اماّ در باطنِ دلمان کأنهّ قبول نداریم که روزی باید از این عالم به عالمَ برزخ برویم و وارد در یک عالمَ عجیب ناشناختهای شویم که انسان قادر بر کوچکترین عملی برای نجات خودش نیست. در اینجا [در دنیا] هزار کار میتوانیم برای نجات خودمان انجام بدهیم؛ توسّل کنیم، خدمت کنیم، تلاش کنیم، مجاهدت کنیم، همه کار میتوانیم بکنیم، اماّ آنجا که رفتیم، دستها بسته است، برای نجات خودمان از مشکلاتی که آنجا ممکن است پیش بیاید، راهی وجود ندارد. این را باید از عُمق جان باور کرد، صِرف باورِ عقلی و ذهنی کافی نیست .
آیه 154
وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن يُقْتَلُ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَاكِن لَّا تَشْعُرُونَ
و به آنان كه در راه خدا كشته میشوند مرده نگویید، بلكه [در عالم برزخ] دارای حیات ویژهاند، ولی شما [كیفیت آن حیات ویژه را] درك نمیكنید.
واژه: لَا تَشعُرُونَ: نمىدانید. (شِعر: دانستن و توجه) (شَعر: موی)
1ـ شهیدان زنده اند
پس از جنگ بدر، برخی از مردم که برای کشته شدن مسلمانان در آن جنگ ناراحت بودند، تأسف خورده و می گفتند: «فلانی مرد» این آیه در پاسخ به تصور باطل ایشان نازل شده است و می گوید: «به کشته شدگان در راه خدا مرده نگویید؛ زیرا آنان دارای حیات و زندگی می باشند؛ هرچند شما نمی فهمید».
2ـ زنده بودن شهیدان به چه معناست؟
از دیدگاه برخی مفسران، زنده بودن شهیدان در آیه، به معنای جاودانگی نام و خاطره و هدفشان در این جهان است، ولی این تفسیر نادرست است؛ زیرا: اول: با انتهای آیه سازگار نیست و چنین امری قابل درک بوده و بر مردم پوشیده نیست، دوم: با آیات دیگری که موافق همین مضمون است، همخوانی ندارد؛ بهعنونا مثال در آیة 169 سورة آلعمران آمده است: «به کسانی که در راه خدا کشته می شوند، مرده نگویید؛ بلکه ایشان زنده هستند و در نزد پروردگار خویش روزی می خورند».
با این توضیح، به نظر می رسد که مراد از حیات شهیدان، نوعی از حیات برزخی است که به واسطة آن، به مقام قرب الهی رسیده و نعمت های ویژه ای از سوی پروردگار به آنان می رسد؛ امری که حقیقت آن بر ما پوشیده است.
پیام: سرچشمة بسيارى از تحليلها، ناآگاهى از واقعيّات است. «لا تَقُولُوا، لا تَشْعُرُونَ»
آیاتی که در آن لفظ اربعین بکار رفته چهار آیه شریفه است که سه مورد آن درباره قوم حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام است. و دو مورد از همین سه آیه درباره ملاقات این پیامبر بزرگ با خداوند است و آیه دیگر نیز ادامه همین موضوع است .
زیرا با رفتن حضرت موسی به میقات با خداوند و اینکه حضرت ده روز تأخیر داشتند با فریب سامری بنی اسرائیل گوساله پرست شدند و دست از یکتاپرستی برداشتند.بهمین خاطر خداوند به مجازات این عملشان آنها را از سرزمین خوش آب و هوایی که بودند چهل سال تبعید کرد. بطوری که در این چهل سال هر چه تلاش کردند نتوانستند به سرزمین خود باز گردند و به اراده خداوند دوباره سر جای اول برمی گشتند. و اینک آیات:
1. وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ (1) ؛ و(به یاد آورید) هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذاردیم؛ (و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به میعادگاه آمد؛) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید؛ در حالى كه ستمكار بودید. خداوند(به موسى) فرمود: «این سرزمین(مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است(و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین(در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره(سرنوشت) این جمعیت گنهكار، غمگین مباش!»
و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب(دیگر) تكمیل نمودیم؛ به این ترتیب، میعاد پروردگارش(با او)، چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون گفت: «جانشین من در میان قومم باش. و(آنها) را اصلاح كن! و از روش مفسدان، پیروى منما!»
(عیاشى) از امام باقر(علیه السلام) در خصوص آیه وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً نقل مىكند كه فرمود: چهل شب در علم الهى مقدّر شده بود، اگر چه ظاهرا تقدیر بر سى شب بود و سپس خداوند ده شب بر آن افزود. (3)
3. قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقینَ (4)؛ خداوند(به موسى) فرمود: «این سرزمین(مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است(و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین(در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره(سرنوشت) این جمعیّت گنهكار، غمگین مباش!»
در این نوشتار تنها به سه واقعه مشهور مرتبط با قیام حسینی در اولین اربعین شهادت سیدالشهداء اشاره می شود و به وقایع دیگر که طبیعتا در آن زمان رخ داده است عنایتی ندارد.
1. نخستین زیارت قبر امام حسین علیه السلام توسط جابربن عبدالله انصاری
بشارة المصطفى: از اعمش، از عطیه عوفى روایت شده كه گفت: با جابر بن عبد اللَّه انصارى، جهت زیارت قبر حضرت حسین بن على علیه السّلام، راه افتادیم وقتى به كربلا رسیدیم، جابر به كنار آب فرات رفت، و در آن غسل كرد، سپس پارچهاى را به كمر بست و دیگرى را به دوش انداخت [و خود را به هیأت زائران خانه خدا در آورد] آنگاه خود را با عطرى خوشبو كرد. و قدمى بر نداشت مگر اینكه خدا را یاد كرد تا به قبر نزدیك شد [جابر در آن ایام نابینا شده بود و جایى را نمىدید لذا] به من گفت: یاریم كن تا قبر حضرتش را لمس كنم، من او را یارى كردم، روى قبر افتاد و بیهوش شد، آبى به سر و صورتش زدم تا به حال آمد و سه بار صدا زد: یا حسین، و سپس گفت: دوستى، جواب دوستش را نمىدهد، سپس گفت: و چگونه مىتوانى جواب بدهى، و حال آنكه رگهاى گردنت بریده شده، و بین بدن و سرت جدایى افتاده است، من شهادت مىدهم كه تو، فرزند پیامبرانى، و فرزند سرور مؤمنانى، فرزند همراه تقوایى، فرزند سلیل هدایتى، تو پنجمین اهل كسائى، تو فرزند سید نقبائى، تو فرزند فاطمه سیده زنانى، و چرا چنین نباشى و حال آنكه به دست سید پیامبران به تو غذا داده شد و در دامن پرهیزكاران تربیت یافتى و از پستان ایمان شیر خوردى، پاك زیستى، و پاك به شهادت نائل شدى، دلهاى مؤمنان در فراقت ناآرامند، و شك و تردیدى ندارند كه [شهادت] برایت اختیار شده بود. پس سلام خدا و رضوان او بر تو باد، و گواهى مىدهم كه تو بر همان راهى رفتى كه برادرت یحیى بن زكریا رفت. (1)
در مورد قیام امام حسین علیه السلام که دارای اهدافی بوده است، ناگزیر اثراتی در جامعه مسلین داشته است. و اثرات آن چیزی نیست که قابل انکار باشد. زیرا بعد از هزار و اندی از این واقعه جانسوز حرکت امام حسین پابرجاست و علم ایشان برافراشته است.
هر هدفی دارای اثریست و یا باید گفت امید هست که اثر مطلوبش را بگذارد. در مورد قیام امام حسین علیه السلام که دارای اهدافی بوده است، ناگزیر اثراتی در جامعه مسلین داشته است. و اثرات آن چیزی نیست که قابل انکار باشد. زیرا بعد از هزار و اندی از این واقعه جانسوز حرکت امام حسین پابرجاست و علم ایشان برافراشته است. عده ای که حضرت را کشتند گمانشان بر این بود که دیگر اثری از او در عالم باقی نمانده است. اما آیندگان با حقیقتی روبرو شدند که ناخودآگاه به تقدیش پرداختند و به عمل او افتخار کردند نه اینکه آنان از پیروان او باشند بلکه چون او بشری بود که در راه حقیقت حاضر شد از بزرگترین سرمایه اش که همان جان آدمیست گذشت و در این راه عزیزترین کسانش را فدا کند؛ به همین خاطر همه انسانهایی که بویی از انسانیت برده اند به اقدام او افتخار می کنند. این است که امام عظیم الشأن فرمود: محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. و اسلام هم برای تمام انسانهاست.
بزرگان برای قیام امام حسین صلوات الله علیه اهداف متعددی بیان کرده اند؛ این اهداف گرفته شده از کلام خود حضرت از هنگامی است که قصد خروج از مدینه را کردند. در این نوشتار سعی شده است با توجه به زیارت امام حسین علیه السلام در روز اربعین مهمترین هدف و در نهایت والاترین اثر قیام حضرت ابا عبدالله بررسی شود.
برای نجات بندگان خدا از نادانی بذل جان کرد. تا آنان را از سرگردانی در مسیرهای گمراه کننده نجات دهد. این مهمترین اثر قیام آقا ابا عبدالله الحسین است
سازش نکردن با ظالمان زمان
یکی از اهداف قیام امام که برای آزادیخواهان دنیا بسیار آموزنده بوده است سازش نکردن با ظالمان زمان بود؛ این به کرار در جملات حضرت در مدت حدود شش ماهی که به قیام می پرداختند دیده می شود. همانند جمله معروفشان در برابر سپاه عمرسعد در روز عاشورا که فرمود: هیهات منّه ذلّه. (1)
در كتاب احتجاج می نگارد: هنگامى كه لشكر كفر امام حسین(علیه السلام) را محاصره نمودند آن بزرگوار بر اسب خود سوار شد و پس از اینكه مردم را ساكت نمود و حمد و ثناى خداى را بجاى آورد فرمود: ... آگاه باشید زنازاده ای كه پسر زنازاده است مرا بین شمشیر كشیدن و ذلت قرار داده است. هیهات است براى او! هیهات كه من ذلت را بپذیرم! (2)
هدف امامان از بزرگداشت همه ساله روز اربعین چه بوده است؟ در رأس بزرگان دین، ائمه بودند که اعمال مخصوصی را در این روز دستور دادند به عنوان این که مربوط به اربعین حسینی است نه صرف بیستم صفر بودن تا آخرین امام حاضر حضرت امام حسن عسکری علیه السلام که زیارت اربعین امام حسین علیه السلام را یکی از نشانه های مؤمن برشمردند
ریشه این همه اهمیت شیعیان و بزرگان دین در مورد اربعین شهادت امام حسین علیه السلام چیست؟ این مراسم از چه زمانی شروع شده است؟ و چرا برای دیگر معصومین، اربعین گرفته نمی شود؟ آیا اربعین امام حسین علیه السلام برگرفته از چهلم گرفتن برای اموات است. و یک بزرگداشت عادی همانند بزرگداشت برای افراد دیگریست که از دنیا رفته اند؟ هدف امامان از بزرگداشت همه ساله روز اربعین چه بوده است؟
1 . سیره امامان و بزرگان دین
روز چهلم شهادت امام حسین علیه السلام که همان روز بیستم صفر می باشد از همان اولین سال واقعه کربلا 61 قمری روز تجدید غم و اندوه شیعیان و ارادتمند به خاندان اهل بیت علیهم السلام بوده است. عمل بزرگان دین، برای متدینین با اهمیت است به گونه ای که مردم نگاهشان به گفتار و نحوه برخورد عالم دینی است که به چه چیز بهاء می دهند تا آن را انجام دهند و از چه چیز مردم را باز می دارد تا سراغش نروند. اگر عملی را عالمی تأیید کرد و یا بالاتر از آن خود ابتدا به ساکن اقدام کرد این بعنوان یک سیره حسنه در بین مردم متدین جا افتاده و دنبالش را می گیرند. اربعین هم از این امر مستثنا نیست. در رأس بزرگان دین، ائمه بودند که اعمال مخصوصی را در این روز دستور دادند به عنوان این که مربوط به اربعین حسینی است نه صرف بیستم صفر بودن تا آخرین امام حاضر حضرت امام حسن عسکری علیه السلام که زیارت اربعین امام حسین علیه السلام را یکی از نشانه های مؤمن برشمردند.
روزى امام حسين عليه السلام در گوشه اى از مسجد پيامبر صلى اللّه عليه و آله نشسته بود. مردى عرب نزد او آمد و گفت : يابن رسول اللّه من بايد يك ديه كامل بپردازم و توان اداى آن را ندارم . نزد خودم مى روم و از كريمترين مردم درخواست مى كنم و كسى را كريمترين مردم درخواست مى كنم و كسى را كمتر از اهلبيت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نمى شناسم .
امام حسين عليه السلام فرمود: اى برادر عرب من سه سوال مى كنم اگر يكى از آنها راجواب دادى يك سوم بدهى تو را مى پردازم و اگر دو مساله را پاسخ دادى دوثلث آن را ادا مى كنم و اگر هر سه سوال را جواب دادى تمام بدهى تو را مى پردازم .
مردعرب گفت : يابن رسول اللّه آيا شما از من (كه عربى جاهل و بى سواد هستم ) سوال مى كند؟ شما كه اهل علم و شرف و بزرگى هستيد؟
امام حسين عليه السلام فرمود: بله شنيدم كه جدم رسول اللّه خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: (المعروف بقدر المعروفة ) (به اندازه معرفت احسان شود.)
مرد عرب گفت : هر چه مى خواهيد سوال كنيد اگر دانستم جواب مى دهى و اگر ندانستم از شما مى آموزم . (و لاقوة الاباللّه )
امام عليه السلام پرسيد: (اى الاعمال افضل ) (كدام اعمال بهترند؟)
جواب دادن (الايمان باللّه ) (ايمان به خدا)
حضرت پرسيد: (فما النتجاة من المهلكة ) (راه نجات از مهلكه كدام است ؟)
پسخ داد: (الثقة باللّه ) (اعتماد و توكل بر خداوند.)
امام عليه السلام سوال كرد: (فمايزين الرجل ) (چه چيزى به مرد زينت مى بخشد؟)
مرد عرب جواب داد: (علم معه حلم ) (توكل توام با بردبارى )
حضزت فرمود: اگر علم وحلم نداشت چه چيزى او را زينت مى دهد؟مرد عرب : (فقر معه مروة ) (مال همراه بامروت )
امام عليه السلام : اگر از فقر و صبر هم بر خوردار نبود چه ؟
مرد عرب : ( صاعقة تنزل من السماء و تحرفه فانه اهل لذلك )( صاعقه اى از آسمان پائين آيد واو را آتش زند كه مستحق چنين عذابى است )
امام عليه السلام خنديد و كيسه اى را كه در آن هزار دينار زر سرخ بود به او داد و انگشترى را كه دويست درهم ارزش داشت به او بخشيد و فرمود: طلاها را به طلبكارانت بپرداز و پول انگشتر را صرف مخارج زندگى نما.
مرد عرب آنها را برداشت و گفت :( اللّه اعلم حيث يجعل رسالته ) يعنى : يعنى خداوند بهتر مى داند که رسالتش را رد مجا قرار دهد. (2)
آنچه در راه طلب خسته نگردد هرگز پای پر آبله و بادیه پیمای من است
غیر از عشق و محبت، که پای زائر را پیاده به مرقد حسین(علیهالسلام) میکشاند و رنج سفر و خوف و خطر را به جان میخرد، زیارت سیدالشهدا علیه السلام با پای پیاده، ثواب بسیار دارد و مورد تاکید پیشوایان دین است. امام صادق(علیهالسلام) فرموده است: «من خرج من منزله یرید زیارة قبر الحسین بن علی(علیهالسلام) ان کان ماشیا کتبت له بکل خطوة حسنة و محا عنه سیئة...»(1)؛ هر کس به قصد زیارت امام حسین(علیهالسلام)، پیاده از خانهاش خارج شود، خداوند در مقابل هر گام، برای او حسنهای مینویسد و گناهی از او میزداید.
یکی از زائران همیشگی امام حسین(علیهالسلام) که هر ماه آن حضرت را زیارت میکرده، بخاطر پیری و ناتوانی، یک بار نتوانست برود. نوبت بعد که پیاده پس از چند روز راهپیمایی به حرم میرسد و سلام میدهد و نماز زیارت میخواند، در خواب، آن حضرت را میبیند که به وی میگوید: چرا به من جفا کردی، تو که نیکوکار بودی... .(2) این شدت عنایت ائمه را به زائر پیاده میرساند. معاویة بن وهب (از اصحاب امام صادق علیهالسلام) میگوید:
خدمت آن حضرت رسیدم. در مصلای خود در خانهاش نشسته بود و پس از نماز با خداوند راز و نیاز میکرد. از جمله (در دعا نسبت به زائران قبر حسین علیهالسلام) میگفت:
«خدایا زائران قبر حسین را بیامرز، اینان که در این راه، پول خرج میکنند، بدنهای خود را در این راه در معرض قرار میدهند... خدایا رحمت کن بر چهرههایی که آفتاب، رنگ آنها را تغییر داده، صورتهایی که متوجه قبر ابا عبدالله است، چشمهایی که در محبت ما اشک میریزد... خدایا این جانها و بدنها را به تو میسپارم، تا کنار حوض کوثر به هم برسیم... .»(3) این سنت زیارت پیاده، از زمان ائمه بوده و تاکنون نیز ادامه دارد و اجر بیشماری برای آن نقل شده است.
1- بحارالانوار، ج 98، ص 28/ المزار، شیخ مفید، ص30.
شيخ طوسي، بيستم صفر يا اربعين را، زمان بازگشت اسراي کربلا از شام به مدينه دانسته است. بايد افزود که نقلي ديگر، اربعين را بازگشت اسرا از شام به «کربلا» تعيين کرده است. تا اينجا، از لحاظ منابع کهن، بايد گفت اعتبار سخن نخست بيش از سخن دوم است. با اين حال، علامه مجلسي پس از نقل هر دو اين ها، اظهار مي دارد: احتمال صحت هر دوي اينها (به لحاظ زماني)بعيد مي نمايد. (بحار ج 101،ص334-335 ) ايشان اين ترديد را در کتاب دعايي خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است. با اين حال، در متون بالنسبه قديمي، مانند «لهوف» و «مثيرالاحزان» آمده است که اربعين، مربوط به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست. اسيران، از راهنمايان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.
بايد توجه داشت که اين دو کتاب، در عين حال که مطالب مفيدي دارند، ازجهاتي، اخبار ضعيف و داستاني هم دارند که براي شناخت آنها بايد با متون کهن تر مقايسه شده و اخبار آنها ارزيابي شود. اين نکته را هم بايد افزود که منابعي که پس از لهوف، به نقل از آن کتاب اين خبر را نقل کرده اند، نبايد به عنوان يک منبع مستند و مستقل، ياد شوند. کتا ب هايي مانند «حبيب السير» که به نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده اند، (نفس المهموم ترجمه شعراني، ص 269 ) نمي توانند مورد استناد قرار گيرند. در اينجا مناسب است دو نقل را درباره تاريخ ورود اسرا به دمشق ياد کنيم. نخست نقل ابوريحان بيروني است که نوشته است:
در نخستين روز ماه صفر،
وي روز اول ماه صفر را روزي مي داند که سر امام حسين (ع) را وارد دمشق کردند و يزيد هم در حالي که اشعار ابن زبعري را مي خواند و بيتي هم بر آن افزوده بود، با چوبي که در دست داشت بر لبان امام حسين (ع) مي زد. (الاثار الباقيه، ص 422 ) دوم سخن عماد الدين طبري (م حوالي 700 ) در «کامل بهائي » است که رسيدن اسرا به دمشق را در16 ربيع الاول دانسته - يعني 66 روز پس از عاشورا - مي داند که طبيعي تر مي نمايد.
بايد ديد در کهن ترين متون مذهبي ما، از «اربعين» چگونه ياد شده است. به عبارت ديگر دليل بزرگداشت اربعين چيست؟ مهم ترين نکته درباره اربعين، روايت امام عسکري (ع) است. حضرت در روايتي که در منابع مختلف از ايشان نقل شده فرموده اند: نشانه هاي مؤمن پنج چيز است: 1-خواندن پنجاه و يک رکعت نماز (17رکعت نماز واجب + 11نماز شب + 23نوافل ) 2- زيارت اربعين 3- انگشتري در دست راست 4-وجود آثار سجده بر پيشاني 5- بلند خواندن بسم الله در نماز.
اين حديث تنها مدرک معتبري است که جداي از خود زيارت اربعين که درمنابع دعايي آمده، به اربعين امام حسين (ع) و بزرگداشت آن روز تصريح کرده است.
اما اين که منشأ اربعين چيست. بايد گفت: در منابع به اين روز به دو اعتبار نگريسته شده است.
نخست روزي که اسراي کربلا از شام به مدينه مراجعت کردند. دوم روزي که جابر بن عبدالله انصاري، صحابي پيامبر خدا (ص) از مدينه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسين (ع) را زيارت کند. شيخ مفيد (م 413 ) در«مسار الشيعه» که در ايام مواليد و وفيات ائمه اطهار (عليهم السلام) است، اشاره به روز اربعين کرده و نوشته است: اين روزي است که حرم امام حسين (ع)، از شام به سوي مدينه مراجعت کردند. نيز روزي است که جابر بن عبدالله براي زيارت امام حسين (ع) وارد کربلا شد.
کهن ترين کتاب دعايي مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد » شيخ طوسي ازشاگردان شيخ مفيد است که ايشان هم همين مطلب را آورده است. شيخ طوسي پس از ياد از اين که روز نخست ماه صفر روز شهادت زيد بن علي بن الحسين (ع) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال 64هجري است، مي نويسد: بيستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزي است که حرم سيد ما اباعبدالله الحسين (ع) از شام به مدينه مراجعت کرد و نيز روزي است که جابر بن عبدالله انصاري از مدينه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زيارت کند. او نخستين کس از مردمان بود که امام حسين (ع) را زيارت کرد.
در چنين روزي زيارت آن حضرت مستحب است و آن زيارت اربعين است. (مصباح المتهجد، ص787 ) در همان جا آمده است که وقت خواندن زيارت اربعين، هنگامي است که روز بالا آمده است.
به هر روي، زيارت اربعين از زيارت هاي مورد وثوق امام حسين (ع) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است.
اگر از قدرت و اختیارمان خوب و درست و در راه رضای خدا استفاده نکردیم و بلکه از آن در راه نادرست و گناه و نافرمانی استفاده کردیم، نتیجه وضعی اش این است که مجازات می شویم و بی توفیقی و خذلان نصیبمان می گردد و اسباب و زمینه های موفّقیّت را از دست می دهیم و بلکه زمینهء سقوط و تنزّل بیشترمان می شود.
چه عواملی منجر به سلب توفیقات می شود؟
1. فراموشی خداوند
خداوند می فرماید: «نَسوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنفُسهُمْ »؛ (حشر / 19. ) «خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آنها را به خود فراموشی گرفتار کرد.» از یاد بردن خدا، زمینه و عاملِ از دست دادنِ بسیاری از توفیقات الهی است که در پرتو یادِ خدا قابل دست یابی است.
2. تردید داشتن
تردید، نشانهء بی بصیرتی، بی ایمانی و عاملِ بی توفیقی است. خداوند می فرماید: «إِنَّمَا یَستَئْذِنُك الَّذِینَ لا یُۆْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَخِرِ وَ ارْتَابَت قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فى رَیْبِهِمْ یَترَدَّدُونَ»؛ (توبه / 45. ) «تنها کسانی از تو اجازه (ماندن در مدینه) می گیرند که ایمان به خدا و روز آخرت ندارند و قلبشان در شک و تردید است. لذا آنان در تردید خود سرگردانند.»
بصیرت افزایی، عاملی تردیدزا و ایمان افزا و توفیق آفرین است.
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «اِنَّ المَعَاصِیَ یَستَولی بِهَا الخِذلَانُ عَلَی صَاحِبِهَا حَتَّی تُوقِعَهُ بِمَا هُوَ اَعظَمُ مِنهَا؛ به وسیله گناهان، خذلان (و سلب توفیق) بر گنهکار مستولی می شود تا جایی که او را در گناهان بزرگ تر می اندازد»
شیطان گفت: اگر تا روز قیامت به من مهلت دهی تمام فرزندان این کسی که بر من مقدم داشتی را افسار می زنم؛ مگر عده کمی.
اصل كلمه «احتناک» از «حنك» است. وقتى گفته مىشود:«حنك الدابة بحبلها» معنایش این است كه ریسمانى به گردن حیوان بست و او را كشید. خود «احتناك» هم به معناى افسار كردن است.
شیطان ابتدا وسوسه کرده و به گناه دعوت می کند. پس از آنکه فرد اولین قدم را برداشت و خود را به آن آلود، وسوسه های بعدی سریعتر و راحتتر در او اثر می کند. هر چه انجام گناه ساده تر و سریعتر شود نشان از آن دارد که شیطان بهتر و بیشتر بر او تسلط یافته و به تعبیری بهتر سوار شده و افسار نفس را به دست گرفته است. از این به بعد او می برد هر جا که خاطرخواه اوست و این افسار به دهان یا گردن هم می رود هر جا که او می کشد. چنین کسی به عیان مشاهده می کند که تلاشهای سطحی او برای ترک گناه سودی ندارد و با کوچکترین حرکتی که شیطان به افسار می دهد او با سرعت به سمت گناه رفته و آن را مرتکب می شود.
چاره رهایی از این اسارت، توبه ای حقیقی و تلاش جدی در سایه توکل به خدا و توسل به اولیای اوست.
بی تردید کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام میدهند، [خدای] رحمان به زودی برای آنان محبتی [در دلها] قرار خواهد داد.
کلمه «وُدّ» و «مودّت» به معنای محبت است. این آیه شریفه وعدهای زیبا از ناحیه خدای متعال است به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح میکنند که به زودی محبت آنها را در دلها قرار میدهد. همانگونه که در آیه نمایان است این بشارت را مقید به قیدی نکرده است از این رو دلیلی ندارد که ما آن را منحصر در فرد خاصی کنیم و یا آن را مربوط به بهشت یا قلوب همه مردم در دنیا و یا مقید به قیود دیگری کنیم.
به عبارت دیگر آیه مطلق است و پیامش این است هر کس اهل ایمان و انجام عمل صالح باشد خداوند محبت او را در دل دیگران انداخته و او بدون اینکه قدمی در این جهت برداشته باشد محبوب دیگران میشود.در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آ له آمده است: هنگامی که خداوند کسی از بندگانش را دوست دارد به فرشته بزرگش جبرئیل میگوید من فلان کس را دوست دارم او را دوست بدار! جبرئیل هم او را دوست خواهد داشت. سپس در آسمانها ندا میدهد کهای اهل آسمان! خداوند فلان کس را دوست دارد او را دوست بدارید! که به دنبال آن، همه اهل آسمان او را دوست میدارند؛ آنگاه پذیرش این محبت در زمین نیز منعکس میشود.
و هنگامی که خداوند کسی را دشمن بدارد به جبرئیل میگوید من از او متنفرم، او را دشمن بدار! جبرئیل هم او را دشمن میدارد. سپس در میان اهل آسمانها ندا میدهد که خداوند از او متنفر است او را دشمن دارید! همه اهل آسمانها از او متنفر میشوند؛ آنگاه این تنفر در زمین نیز منعکس میشود.
ملاک دینداری چیست؟ از قرآن میتوان کمک گرفت. روح واقعی قرآن، دعوت به رشد است: یَهْدی اِلَی الرُّشْدِ. ملاک دینداری در میزان رشد روحی آدمیان است.
چقدر آدمی از نظر عقلی و به لحاظ اخلاقی بالغ شود. آدمی که به لحاظ روحی، توانا و فربه است، محبوب خداوند است. اما بعضی را میبینید که عناوینشان بسیار است اما در خردی و کوچکی و کودکی باقی ماندند. مثلا به لحاظ اخلاقی در همان خردی باقی ماندند، یعنی کار کودکانه میکنند، جنگهای کودکانه به راه میاندازند، چه قضاوتها و تفسیرها تحلیلها و تصمیم گیریهاشان رنگ و بوی کودکانه دارد. عملا میبینید که در حوزه دینداری هم این معضل بزرگ را داریم. یعنی کسانی که داشتههاشان، مهمتر از بودنشان است. مثل دیندارانی که حجم عملشان، بسیار غنیتر و بالاتر از روح عملشان است. ما در تاریخ هم به این قصه مبتلا بودیم. یعنی دینداری عامیانه، یا آن چیزی که من به آن نوعی زندگی سطحی میگویم، نوعی باور سطحی، بیشتر تاکیدش بر این است که چقدر نماز بخوانید، چقدر روزه بگیرید، چقدر مکه بروید، چقدر گریه کنید، چقدر مراسم و مناسک به راه اندازید. کمتر تاکید میکند که با این نماز، به کجا میرسید، چه تحولی در روح و روان و فکر شما رخ میدهد.
سرپوش - «ال کاستی» عکاس حرفهای و تولیدکننده محتواست. او با عکاسی عاشق جهان شد و سعی کرد تا حد ممکن جاهای بیشتری را ببیند و کشف کند. کاستی در سفر به آسیا سعی کرد زیباترین و عجیبترین معابد را پیدا کند و برای این کار از عکاسی با دِرون استفاده کرد. از تایلند تا تایوان، از چین تا ژاپن، نتایج جالب جستجوی او را مشاهده میکنید.