تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14434
بازدید دیروز : 22198
بازدید هفته : 214573
بازدید ماه : 279894
بازدید کل : 12625157
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 2 / 8 / 1398

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ بگو: چه تصوّر می‌کنید؟ اگر آب (که مایه زندگانی) شما (است) همه به زمین فرو رود (جز خدا) کیست که باز آب روان و گوارا برای شما پدید آرد؟ سوره ملک آیه 30

چكيده

اين مقاله تفسير آيات 30 تا 40 سورة بقره مي‌باشد كه حاصل آن عبارت است از:

آية 30: حضرت آدم(ع) جانشين خداوند بوده است. ملائكه، فسادگري موجود زميني را، از فساد ساكنان قبلي زمين يا از تلازم وجود شهوت و غضب با فساد فهميدند.

آيات31- 33: ملاك خلافت، علم به همة اسما است كه به آدم(ع) تعليم داده شد؛ ولي ملائكه قابليت يادگيري همه آنها را نداشتند. مقصود از خليفه نوع انسان و موضوع مورد كتمان، كفر شيطان بود.

آية 34: برخي از فرشتگان به هدف خضوع در برابر آدم، مأمور به سجده بوده‌اند و شمول اين فرمان بر شيطان به لحاظ حضور وي در ميان آنان بوده‌‌ است.

آيات 35-36: بهشت آدم ، برزخي و آدم و حوا و شيطان مخاطبان امر به هبوط بوده‌اند. خوردن آدم(ع) از درخت ممنوعه، ترك اولي محسوب مي‌شود.

آية 37: در جريان توبة آدم سه توبه روي داد؛ لطف خداوند به آدم با اعطاي كلمات؛ بر زبان جاري كردن آنها از سوي آدم؛ پذيرش توبة آدم از سوي خداوند.

آية‌38: محتواي اين آيه نخستين پيام تشريعي خداوند به حضرت آدم(ع) است.

ظاهر قرآن بازگشت نسل بشر به مرد و زني است كه از خاك آفريده شده‌اند‌.

كليد واژه‌ها: تفسير سورة بقره، خلافت آدم، ملاك خلافت، سجدة ملائكه بر آدم، بهشت آدم، نظرية تكامل انواع.

مقدمه

جنبه‌هاي گوناگون داستان حضرت آدم(ع) در سوره‌ها و آيات متعددي از قرآن كريم اشاره شده؛ اما در اين بخش از سورة بقره، موضوع خلافت و گفت‌وگوي خداوند و ملائكه به گونه‌اي مطرح شده است كه در جاي ديگر قرآن به اين تفصيل يافت نمي‌شود. دربحث مزبور، ابهامات و پيچيدگي‌هاي، نشئت گرفته از اختلاف روايات، سبب شده مفسران سؤالات متعددي طرح كنند كه پاسخ بدان‌ها آسان به نظر نمي‌رسد. ابهاماتي از قبيل: واقعي يا تمثيلي بودن اصل داستان، كيفيت خلقت اولية آدم، حقيقت وجود ملائكه وچگونگي سخن گفتن آنها، موجودي كه آدم جانشين وي گشت، ملاك خليفه شدن، آگاهي از اسما، حقيقت آن اسامي و حكمت نهفته در بخش‌هايي از داستان تنها بخشي از پرسش‌هاي فراروي قرآن‌پژوهان در داستان مزبور است.

آية 30

وَإِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَتَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَيَسْفِكُ الدِّماءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ.

و زماني كه خداوندگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان‏] گفتند: «آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد مي‌‌‌انگيزد، و خون‌ها مي‌ريزد؟ در حالي كه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم؟» فرمود: «من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد».

مستخلف‌عنه آدم

از جمله سؤالات مطرح دربارة خلافت حضرت آدم(ع) اين است كه قرار بود آدم، جانشين چه كسي در زمين گردد؟ در پاسخ به اين سؤال، ديدگاه‌هاي مختلفي در تفاسير به چشم مي‌خورد كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:

يك. موجوداتي از قبيل جن و نسناس پيش از آفرينش آدم در زمين زندگي مي‌كرده‌اند‌ كه بر اثر فساد و خون‌ريزي منقرض شده‌اند و آدم(ع) جانشين آنها بوده‌‌ است.1

دو. برحسب برخي از روايات، تا چند دوره پيش از آدم، موجوداتي از سنخ انسان، در زمين مي‌زيسته‌اند‌ كه آدم جانشين آنها گشت.2

سه. به گفتة برخي از مفسران، قبل از آفرينش آدم، ملائكه، ساكنان زمين بوده‌اند و آدم جانشين آنها در زمين گشت.3

چهار. آدم، خليفة خداوند در زمين محسوب مي‌شد.4

در ميان چهار احتمال مزبور، وجه چهارم با اين تعبير خداوند متعال تأييد مي‌شود كه فرمود «اني جاعل في الارض خليفة». اين جمله، ظهور در تعيين جانشين براي خود دارد؛ زيرا اگر مقصود، تعيين جانشين براي افراد ديگر بود مي‌بايست مستخلف‌عنه و مدت جانشيني را مشخص فرمايد و از نپرداختن به اين قيود، مي‌‌‌توان فهميد جانشيني براي خود خداوند، مطرح بوده‌‌ است. از سوي ديگر مفاد اين جمله به منظور آماده‌سازي فرشتگان براي امر به سجده مطرح شده است؛ زيرا با معرفي مخلوق جديد به عنوان جانشين خود خداوند، زمينة مناسبي براي دستور سجده فراهم گشت كه در جانشيني ساير مخلوقات چنين زمينه‌سازي لازم نيست.5

از همه مهم‌تر اينكه از جمله «و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك» مي‌‌‌توان به تناسب ميان خليفة الله بودن و اشتغال به تسبيح و تقديس پي‌برد؛ زيرا گويا ملائكه با اظهار جمله ياد شده و اشارة ضمني به نفي فساد و خونريزي از خود، در صدد بيان برتري خويش بر آدم در جانشيني خداوند بودند؛ چنان‌كه عبارت به كار رفته در آية پيشين (يعني جملة «اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء») فسادگري و خونريزي را در تنافي با خليفةاللهي معرفي مي‌كند. خلاصه اينكه ملائكه مي‌دانستند خليفة الهي بايد اهل تسبيح و تقديس و منعكس كنندة صفات جمال و جلال خداوند باشد و اگر فقط موضوع جانشيني از ساير مخلوقات مطرح بود، وجهي براي تأكيد ملائكه بر شايستگي خود و لياقت نداشتن موجود زميني وجود نداشت.6

فرشتگان و آگاهي از فسادگري و خون‌ريزي انسان

وقتي خداي متعال به ملائكه اعلام فرمود: «من در زمين جانشيني قرار مي‌‌‌دهم» ملائكه عرضه داشتند: «آيا كسي را در زمين قرار مي‌‌‌دهي كه در آن فساد و خون‌ريزي مي‌كند؟» پرسش مطرح در اين‌باره آن است كه ملائكه، فسادگري موجود زميني را از چه راهي كشف كردند؟

در اين باره دو پاسخ مي‌‌‌توان ارائه كرد: يك. قبل از آدم، مخلوقاتي در زمين زندگي مي‌‌كرده‌اند‌ كه دست به فساد زده بودند و ملائكه آدم را نيز شبيه آنها دانسته‌اند‌. دو. پس از آنكه خداوند فرمود «اني جاعل في الارض خليفه» فرشتگان از زميني بودن مخلوق جديد بر اساس برهاني عقلي به افساد وي پي بردند؛ بدين بيان كه مخلوق نو پديد موجودي مادي و همراه با توالد و تناسل است و لازمة اين دو، شهوت و غضب است و چون انسان ابتدا عقل ناقصي دارد كه فاقد سيطره بر شهوت و غضب اوست، بر أثر پيروي از شهوت و غضب، آدمي‌‌ به فساد و خون‌ريزي اقدام مي‌كند.7

آيات 31-33

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ. قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيم‏. قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَما كُنْتُمْ تَكْتُمُون‏.

و همة اسماء را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه كرد و فرمود: «اگر راست مى‏گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد». گفتند: «منزهى تو! ما را هيچ دانشى نيست جز آنچه [خود] به ما آموخته‏اى. همانا تو دانا و حكيمي». فرمود: «اى آدم، اسامي ‌‌‌آنها را به ايشان خبر ده». و چون [آدم‏] اسامي‌‌‌ آنها را به ايشان خبر داد، فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من غيب آسمان‌ها و زمين را مى‏دانم و آنچه را آشكار مى‏كنيد، و آنچه را پنهان مى‏داشتيد مى‏دانم؟»

ملاك خلافت

خداوند در آية‌ 31 فرموده است: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها؛ و همة اسماء را به آدم آموخت» الف و لام در اسماء و واژة‌ «كلها» هر دو بر عموميت اسماء دلالت مي‌كنند؛ نتيجه آنكه تمام ‌‌اسما به آدم تعليم داده شده است و همين آگاهي از همة ‌‌اسما، ملاك در شايستگي براي خلافت بوده‌‌ است. از سوي ديگر، خداوند پس از تعليم اسما‌ به آدم، به فرشتگان فرمود: «أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ؛ اسامى اينها را به من خبر دهيد». اما آنان در پاسخ، به ناآگاهي خويش اعتراف كردند و خداوند از همين ناآگاهي آنها، لياقت نداشتن آنان را براي خلافت، به آنها فهماند و فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من غيب آسمان‌ها و زمين را مى‏دانم». معلوم مي‌شود غيب آسمان‌ها و زمين كه آنها نمي‌دانستند همان «ما لاتعلمون» است كه آنها چنان علم غيبي نداشتند. جالب توجه آنكه فرشتگان، حتي پس از انباء اسما به آنان از سوي آدم، باز لياقت خلافت پيدا نكردند؛ زيرا انبا غير از تعليم است. يعني آنان پس از انبا، بر اسما آگاهي نيافتند؛ زيرا به سبب فقدان سنخيت، قادر بر احاطة بر چنين علمي‌‌ نبودند. شايد بدين علت كه اسماء عرضه شده، ارواح موجوداتي شريف‌تر از ملائكه بود. در برخي روايات اشاره شده كه آن موجودات شريف، ارواح معصومان(ع) بوده‌‌ است8 و آنها توان آگاهي ازحقيقت آن اسما را نداشتند؛ خصوصاً كه بعيد است مقصود از اسماء، تنها لفظ آنها بوده باشد، بلكه به احتمال قوي، شناخت ذات آنها منظور بوده‌‌ است.

مصاديق اسما

در اين باره كه اسماء مزبور، به چه مصاديقي اشاره داشته است و اينكه آيا همة‌ اسما بر ملائكه عرضه شد، ديدگاه‌ها و احتمالات مختلفي مطرح شده كه مهم‌ترين آنها دو ديدگاه ذيل است:

يك. تمام‌‌‌ اموري كه عنوان اسم بر آنها صادق است، به آدم تعليم داده شد9 (در برخي روايات بر اين عموم تأكيد شده است، به گونه‌اي كه امام(ع) فرش زير پاي مباركشان را نيز جزء آن اسامي ‌‌قلمداد كردند).10

دو. تنها برخي از اسما مورد توجه بوده‌‌ است؛11 چنان‌كه در تعدادي از روايات، انوار اهل‌بيت(ع) مصداق آن اسما بيان شده‌اند‌.12 بر اين اساس، ضمير «عرضهم» به خصوص مسميات عاقل برمي‌‌‌گردد. شايد بتوان ميان دو دسته روايت مورد اشاره چنين جمع كرد كه تمام ‌‌‌اسماء موجودات به آدم(ع) تعليم داده شد، ولي آنچه بر ملائكه عرضه گشت اسماء مخصوصي از آنان بود كه با وجود انباء آدم نيز، بدان اسما عالم نگشتند؛ زيرا اساساًٌ لياقت دريافت چنين علمي‌‌ را نداشتند.13 هرچند بر حسب برخي استظهارات مي‌‌‌توان گفت كه ملائكه، به برخي اسما علم داشته‌اند‌؛ زيرا فرشتگان با توجه به تسبيح و تقديسي كه داشتند، دست‌كم برخي نام‌هاي خداوند را مي‌دانستند.14 ولي از آنجا كه خليفه بايد در آنچه به حوزه خلافت او مربوط است علم داشته باشد، بايد خدا وصفات او و تمام مخلوقات او را بشناسد تا وظيفه‌اش را در برابر آنان به انجام رساند.

مصداق خليفه

پس از روشن شدن جايگاه و اهميت خليفه در زمين، اين سؤال رخ مي‌نمايد كه عنوان خليفه در آيات مذكور، به حضرت آدم اختصاص دارد يا همة ‌‌‌انسان‌ها را در برمي‌گيرد؟

برحسب ظاهر آيات، مقصود از خليفه نوع انسان بوده‌‌ است؛ زيرا پس از اين پرسش فرشتگان كه به خداوند عرضه داشتند: «اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء»، خداوند فسادگري و خون‌ريزي را از آفريدة جديد نفي نمي‌كند، بلكه به امري پنهان مانده از آنان استناد مي‌‌فرمايد كه «اني اعلم ما لا تعلمون». اين در حالي است كه حضرت آدم از انبياي الهي و معصوم و مبرا از فساد و خون‌ريزي بود؛ پس ظاهراً عنوان خليفه مربوط به نوع انسان بوده‌‌ است.15

موضوع مكتوم

در پايان آيه 33 خطاب به ملائكه مي‌‌فرمايد: «وَأَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَما كُنْتُمْ تَكْتُمُون».

فعل تبدون به صورت فعل مضارع ساده بيان شده، ولي فعل «تكتمون» به صيغة ماضي بعيد آمده است كه نشان از موضوعي پنهان مانده از سابق دارد. تشخيص آن موضوع با استفاده از خود آيات مشكل مي‌نمايد، ولي از برخي تفاسير دو ديدگاه برداشت مي‌شود:

1. مرحوم علامه طباطبائي در الميزان بر اين باور است كه ابليس كفر خويش را مي‌‌‌پوشاند و از ظاهر آية 34 (كه فرموده است «وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ» به قرينة فعل ماضي «كان» همين كفر پيشين و پنهاني شيطان را استفاده كرده‌اند‌. از اين‌رو، از نگاه ايشان، امتناع وي از سجده به اين كفر مخفي ارتباط داشته و حادثة سجدة ملائكه و امتناع شيطان، ميان اين دو فرمايش خداوند، روي داده است كه از يك‌سو فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» (بقره: 30) و در ديگر سوي فرمود: «أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ». (بقره: 33)16

در اينجا اين سؤال رخ مي‌نمايد كه اگر كتمان كننده، شخص ابليس بوده چرا فعل كتمان به صورت جمع و خطاب به تمام فرشتگان آمده است؟ در جواب مي‌‌‌توان گفت هرچند ابليس از جنيان بود، به سبب عبادت بسيار و تقرب به درگاه الهي در زمرة ملائكه درآمده بود؛ چنان‌كه در مواردي ديگر در قرآن، فعل مربوط به يك فرد، به گروهي كه وي در زمرة آنهاست نسبت داده شده است، مانند كشتن شتر حضرت صالح(ع) كه توسط يك نفر انجام داد، ولي در قرآن به جمع نسبت داده شده است.17

2. كتمان كننده، فرشتگان بودند؛ بدين بيان كه ملائكه باور نمي‌‌كردند موجودي ارضي بر ملائكه حكومت كند، ولي پس از امر به سجده، فهميدند كه خلافت آدم، بر ملائكه نيز توسعه‌ دارد.18 برخي روايات اين ديدگاه را تأييد مي‌كند.19

مرحوم علامه پس از بيان اين دو احتمال و اشاره به روايات، مي‌‌فرمايد: منافاتي ميان اين دو ديدگاه وجود ندارد و مي‌‌‌توان هر دو وجه را استفاده كرد.20

آية 34

وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‏ وَاسْتَكْبَرَ وَكانَ مِنَ الْكافِرِينَ.

و هنگامي‌‌كه به فرشتگان گفتيم: «بر آدم سجده كنيد»، پس بجز ابليس- كه سر باز زد و تكبر ورزيد و از كافران بود- [همه‏] سجده كردند.

سجده بر آدم و پرسش‌هاي مربوط به آن

متفاوت با قضية خلافت، موضوع سجدة ملائكه بر آدم در اينجا به اختصار آمده، در حالي كه قضية سجده، در موارد متعددي از قرآن و با تفصيلات بيشتري بيان شده است21 كه نشان مي‌دهد صحنة اصلي قصه، برحسب بيان سورة بقره، بر محور موضوع خلافت است و اشاره به جريان سجده براي تكميل حلقه‌هاي داستان مطرح شده است.

فهم حقيقت آن سجده و چگونگي امر خداوند و مسائل ناظر به آن از دسترس ذهن محدود ما بيرون است؛ از اين‌رو، گاهي برخي ناآگاهان آن را به اموري پنداري كشانده‌اند؛ زيرا قوة واهمة موجود در بشر، براي امور ماوراء ماده، تصويري جسمي‌‌‌ يا جسماني بر حسب ارتكازات مادي خويش مي‌‌‌سازد كه با واقعيت آن امور فاصله‌اي بسيار دارد و با وجود نكات قابل استفاده از ظاهر برخي آيات و روايات، اين موضوع، سؤالات و ابهامات بسياري ايجاد كرده است، از قبيل:

1. چه كساني مأمور به سجده بودند؟

2. آيا همة ملائكه به سجده امر شدند؟

3. ابليس چگونه به سجده امر شد؟

4. آيا وي جزء فرشتگان محسوب مي‌‌شد؟

5. حكم سجده بر غير خدا چيست؟

در پاسخ به سؤال اول، بعضي از مفسران گفته‌اند‌: به دليل ظهور الف و لام «الملائكة» در استغراق، تمامي‌‌فرشتگان مأمور به سجده بوده‌اند.22 اما برخي ديگر از مفسران بر اين باورند كه خطاب مزبور تنها مربوط به گروهي از فرشتگان بوده‌‌ است، مانند اينكه گفته شده فقط ملائكة زمين مي‌بايست سجده مي‌كردند23 و سجود آنها رمز خضوع آنها در برابر انسان بوده‌‌ است. اينان معتقدند: ملائكه بر حسب ظاهر آيات قرآن و برخي روايات، دسته‌هاي گوناگوني دارند: بعضي فقط به عبادت مشغول‌اند، چنان‌كه در روايت آمده است: «منهم سجود لايركعون و ركوع لاينتصبون و صافون لايتزايلون و مسبحون لايسأمون...؛24 بعضي از ايشان در حال سجودند، ركوع نمي‌‌كنند؛ برخي در ركوع‌اند، برپا نمي‌‌‌ايستند، و گروهي در صف ايستاده‌اند‌، از جاي خود بيرون نمي‌‌روند، و بعضي تسبيح گوينده‌اند‌ كه خسته نمي‌‌شوند، و دسته‌هايي ديگر كه هر كدام مأموريتي ويژه دارند، مانند خازنان جهنم، مأموران قبض روح، اداره‌كنندگان آسمان و زمين و... چنان‌كه در موارد متعددي در قرآن، واژة ملائكه بر تعدادي از ملائكه اطلاق شده است نه بر همة آنها، مانند آيه‌اي كه در مورد زكريا مي‌‌فرمايد: «فَنَادَتْهُ الْمَلَئكَةُ وَهُوَ قَائمٌ يُصَلىّ‏ِ فىِ الْمِحْرَاب»‏ (آل عمران: 39) كه منظور تمام ‌‌‌ملائكه نيست. يا دربارة تابوت بني‌اسرائيل مي‌‌فرمايد: «وَقالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَآلُ‌هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ» (بقره: 248) باز مقصود در اين آيه نيز حمل تابوت توسط تمام ‌‌‌ملائكه نيست ، بلكه تنها شماري از فرشتگان آن تابوت را حمل مي‌‌كردند. در اين دو آية‌ اخير، واژة‌ ملائكه با الف و لام عهد به كار رفته است و به برخي از فرشتگان اشاره دارد و البته لزومي‌‌ندارد آن ملائكه، شناخته شده و معروف نزد ما باشند، بلكه همين كه عده‌اي خاص از آن ملائكه منظور است، براي كاربرد الف و لام عهد كفايت مي‌كند؛ چنان‌كه در داستان حمل تابوت هيچ‌كس از بني‌اسرائيل، آن فرشتگان حامل صندوقچه را نمي‌‌شناخت و عهد به معناي شناخت شخصي وجود نداشت.

تأييدكنندة اين ديدگاه دوم (كه مخاطبان فرمان سجده، فقط عده‌اي از ملائكه بوده‌اند) آيه‌اي از قرآن است كه خطاب به شيطان مي‌‌فرمايد: «قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ؛ (ص: 75) [خداوند] گفت: اى ابليس، چه چيز تو را از سجده بر آنچه به دست [قدرت] خويش آفريده‏ام بازداشت؟ كبر ورزيدى يا اينكه از بلند پايگان هستى؟»

يعني گويا افرادي با عنوان «عالين» از سجده كردن معاف بوده‌اند؛ در روايتي آمده است كه فرشتگاني موسوم به «مهيمن»25 به قدري مستغرق در عبادت و بريده از غير خداوند هستند كه اصلاً متوجه آفرينش موجودي به نام انسان نشده‌اند.‌26 پس مأموران به سجده، ملائكة غير عالين بوده‌اند.

به هر حال از آية‌ پيش‌گفته مي‌‌‌توان استظهار كرد اين گروه عالين، دسته‌اي از ملائكه بوده‌اند؛ زيرا با توجه به اينكه در ذيل آن فرموده: «أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ» كه استكبار را در مقابل علوّ‌ و برتري آنان قرار داده است معلوم مي‌شود برتري آنان واقعي بوده‌‌ است نه آنكه از مستكبران باشند و در عين حال سجده نيز نكرده‌اند‌. در آن موقعيت، تنها سخن از فرشتگان است و جن و آدم و موجودات ديگري سراغ نداريم كه بتوان عالين را بر آنها تطبيق كرد. (البته اين سخن در حدّ‌ استظهار است و امتناعي ندارد كه عالين، موجوداتي ديگر باشند، چنان‌كه در برخي روايات، مقصود از عالين، انوار اهل بيت معرفي شده است).27

اما در پاسخ به ظهور الف ولام الملائكه در عموم ـ كه مورد استناد ديدگاه پيشين قرار گرفته بود ـ به سه صورت مي‌‌‌توان جواب گفت:

يك. شمول الملائكه مربوط به تمام ‌‌فرشتگان زميني بوده و خطاب نيز به همة آنان، صورت گرفته است.

دو. بر فرض كه عنوان الملائكه همة فرشتگان را شامل شود، ولي اين عموم، تخصيص يافته است؛ چنان‌كه گفتيم مي‌‌‌توان از آية «قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ» (ص: 75) استفاده كرد كه حكم سجده برخي ملائكه را در بر نمي‌گيرد.28

سه. اساساً الف و لام در الملائكه الف و لام عهد است نه استغراق، مانند الف و لام واژة مزبور در اين آيات: الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. (نحل: 32) الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ (نحل: 28) فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَهُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّداً وَحَصُوراً وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (آل عمران: 39) وَقالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَآلُ‌هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين.‏ (بقره: 248).

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 2 / 8 / 1398

Image result for ‫عمار یاسر‬‎



عمار بن یاسر (شهادت 37 ق)

مادرش سمیه اولین شهید در بین زنان اسلام که بدست ابوجهل به شهادت رسید و او را آشفته نمود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حق عمار می فرماید: عمار سر تا پا مملو از ایمان است. و نیز فرمود: عمار مع الحق و الحق مع عمار حیث کان عمار جلدة بین عینی وانفی تقتله الفئة الباغیة.(23)
در مجالس المؤمنین آمده است که نزدیک به شهادتش گفت: بار خدایا! من هیچ کاری را نزدیک تر به رضای شما نمی بینم که نزدیکتر از محاربه و جنگ با این گروه باشد.
در هنگام شهادت عمار، امام امیر المؤمنین علیه السلام بر بالین او آمد و سر او را به زانوی مبارک نهاده فرمود: کشنده عمار و دشنام دهنده و رباینده سلاح او به آتش دوزخ معذب خواهد شد. آنگاه بر عمار نماز گذارد و او را بر خاک سپرد طوبی له و حسن مآب.
خوش دمی کز بهر یار مهربان میرد کسی - چون بباید مرد باری این چنین میرد کسی
چون شهید عشق را در کوی خود جا می دهند - جای آن دارد که بهر آن زمین میرد کسی
جناب عمار در ایام خلافت عمر، والی کوفه شد و در کوفه فضائل امام علی علیه السلام را نشر می داد، خبر به خلیفه رسید او را عزل نمود، وقتی به مدینه آمد عمر گفت: آیا از عزل شدن کوفه محزون شدی؟ فرمود: به منصوب بودن از جانب تو مسرور نبودم تا از عزل شدن محزون شوم.





 

موضوعات مرتبط: طعم خوب بندگی
برچسب‌ها: طعم خوب بندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 2 / 8 / 1398


بندگی کن

بخدا گفتم: " بیا جهان را قسمت کنیم، آسمون واسه من ابراش مال تو، دریا مال من موجش مال تو، ماه مال

من خورشید مال تو ... ".

خدا خندید و گفت: " بندگی کن، همه دنیا مال تو ... من هم مال تو ...

Image result for ‫عمار یاسر‬‎

دل نوشت1 : خیلی خوبه که بفهمی توی این کره خاکی توی این آشفته بازار دنیا تنها نیستی. تنهایی جسمی را کاری ندارم منظور روح و وجود آدم هاس. روحی که تا آسوده نباشه زندگی معنایی پیدا نمی کنه. از وقتی به این محیط وب وارد شدم دارم هر لحظه بیشتر از قبل سبک بال تر می شم. خدایا همه چیزما مدیون توام. من خواستم و توهم اجابت کردی. نشونم دادی که تنها نیستم. نشونم دادی که هنوز یه جرعه معرفت تو وجود آدمهات هست. نشون دادی که اگه داری زندگی رو ادامه میدی حداقل واسه خاطر همین آدماس. نشونم دادی که حکمتت همیشه باپرجاست. خدایا بیش از پیش عاشقتیم. می پرستیمت با تمام وجود. همیشه باقی بمون.

دل نوشت 2 : حس خوبیه که آدم قابلیت های خودش را بفهمه و درک کنه. بدونه که میتونه. بدونه که خدا داره بهش با محبت نگاه میکنه حتی اگه تو ازش غافل باشی. گاهی وقتا فکر می کنی که از همه چیز عقبی و داری هر روز بیش از قبل توی مرداب دنیا فرو میری اما یه دفعه یه دستی از بالا می یاد و کمکت میکنه و اون قد میکشتت بالا که حتی می تونی زیر باهات رو هم ببینی.

دل نوشت 3 : بعضی وقتا هست که احساساتت را بین یه جمعی بیان میکنی اما خیلی ها هستند که تو را نمی فهمند. و سعی میکنن حرفایی که از وجودت و از اعتقادات سر چشمه گرفته اند را با زبان تیز خودشون نغز کنن. واسه من اون لحظه خیلی دردناک بود یه حس تحقر بهم دست داد. اما به نظرم یه شخص باید در هر لحظه به هرچیزی که میگه اعتقاد داشته باشه و من همیشه به خودم اعتقاد دارم. خدایا کمکم کن.

دل نوشت 4 : خدایا خیلی وقتا فقط صدات می کنیم و ازت یه چیزی می خوایم و خیلی وقتا به ظاهر به یادتیم اما آیا واقعا دلمون پیش توست.؟ من که فکر نمی کنم. خدایا یاریمان کن هر لحظه و هرجا واقعا و از تمام وجود بیادت باشیم. آمین!!

موضوعات مرتبط: طعم خوب بندگی
برچسب‌ها: طعم خوب بندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398


ثواب گوش دادن به قرآن,ثواب شنیدن قرآن,گوش دادن به قرآن

روایاتی درباره‌ی گوش دادن به قرآن

 

قرآن، نوری است که به هر چه بتابد، چه کم چه زیاد، آن را نورانی می کند. به همین دلیل است که قرآن، در کنار سفارش به خواندن کتاب خدا، افراد را به گوش دادن آن هم تشویق نموده است.

مراتب بهره گیری از قرآن متفاوت است: نظر کردن، گوش کردن،قرائت همراه با نگاه کردن، قرائت از حفظ، قرائت همراه با تدبر، قرائتی که همراه با عمل کردن به دستورات الهی است، و .... هر کدام از این مراحل به نوبه ی خود مستحب و ثواب دارد. در این بخش چند روایت از ثواب گوش کردن قرآن را می‌خوانید.

 

در برخی روایات، ثواب قاری و شنونده قرآن، یکسان شمرده شده است و ثواب شنیدن یک آیه از قرآن، برابر با صدقه دادن به اندازه صُبَیر (کوه بزرگی در یمن) است!

 

استماع به معنی شنیدن است در حالی که به معنا و مفهوم کلام نیز توجه شود. یعنی شنیدن با میل قلبی. توفیق بعضی از عبادتها نصیب همة انسانها نمی‌شود برای این که از پاداش فراوان آن اطلاعی ندارد. از جملة این عبادتها استماع قرآن کریم است.

 

در زمینه‌ی فضیلت گوش فرا دادن به کلام خدا روایات بسیار داریم که در ادامه برخی از ‌آن‌ها را آورده‌ایم:

امام چهارم زین العابدین علیه السّلام می‌فرمایند:

«مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ کِتابِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ غَیْرِ قِرائَةٍ کَتَبَ اللهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَحاعَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً»

کسی که حرفی از کتاب خدا را بشنود بدون اینکه خود قرائت کند خداوند برایش حسنه ای می نویسد و یکی از گناهان او را محو می کند و مقام او را یک درجه بالا می برد.

(کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۶۱۲، باب «ثواب قراءة القرآن)

موضوعات مرتبط: داروخانه معنوی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398


دعای افتتاح,متن دعای افتتاح,شرح دعای افتتاح

متن دعای افتتاح

دعای افتتاح از دعاهای شب‌های ماه رمضان است که در کتاب‏هاى دعاى‏ معتبر آورده شده است. همواره مورد توجه و عنایت صاحبان معرفت و دل باختگان حق و محبان اهل بیت ‏علیه السلام بوده است. دعاى افتتاح در شبهاى ماه مبارك رمضان قرائت مى‏ شود.

فضیلت خواندن دعای افتتاح:
یکی از دعاهای ماه مبارک رمضان، "دعای افتتاح" است که به خواندن آن در شبهای این ماه، توصیه شده است و اگرچه ادعیه‌ی مربوط به این ماه زیاد است، ولی بزرگانی مانند میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، برای دعای افتتاح و دعای سحر و دعای ابوحمزه، اهمیت بیشتری قائل شده و آن‌ها را ممتاز دانسته‌اند.

علامه مجلسی در کتاب زاد المعاد آورده است: به سند معتبر، از حضرت صاحب الامر (عج) منقول است که آن حضرت به شیعیان خود نوشتند که در هر شب ماه رمضان این دعا (دعای افتتاح) را بخوانند که دعای این ماه را ملائکه می‌شنوند و برای صاحب آن استغفار می‌کنند .

دلیل نامگذاری دعای افتتاح:
دعا، حمد و ثنای الهی را با این عبارت آغاز می‌کند: «اَللّهُمَّ اِنّی اَفْتَتِحُ الثَّنآءَ بِحَمْدِکَ: بار خدایا من ثنای تو را با حمدت آغاز می‌کنم» به همین سبب نام آن «افتتاح» است.


موضوعات مرتبط: داروخانه معنوی
برچسب‌ها: متن دعای افتتاح
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398


سوره قریش,خواص سوره قریش,سوره قریش با معنی

خواص سوره قریش

 

سوره قریش یا ایلاف صد و ششمین سوره و از سوره‌های مکی قرآن که در جزء سی‌ام جای گرفته است. این سوره را از آن جهت که درباره همبستگی قریش سخن می‌گوید، قریش یا ایلاف نامیده‌اند. این سوره نعمت‌های خدا به قریش و وظایف آنان را در برابر این نعمت‌های الهی بیان می‌کند.

آثار و برکات سوره قریش:
حضرت سَرور عالمیان محمّد مصطفی(ص) می‌فرماید: به ‌کسی که این سوره را تلاوت کند به ‌تعداد هر یک از کسانی که در گِرد خانه‌ی کعبه طواف کرده یا در آنجا معتکف شده‌اند، ده حسنه پاداش داده می‌شود. [مجمع‌البیان، تفسیر اطیب‌البیان]

و حضرت امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که سوره‌ی قریش را زیاد تلاوت کند در روز قیامت در حالی که سوار بر مَرکب بهشتی است مبعوث شده تا اینکه بر خوان‌های نور استقرار یابد. [وسائل ج ٤ ص ٨٩٥]

و در خواص آن از حضرتش مروی است: جهت ایمنی از بلاها هر روز این سوره‌ی مبارکه را هفت بار قرائت نمایند. [ خواص‌الآیات ص ١٦٤]

و کسی که بر خواندن این سوره مداومت کند از وسوسه و ترس و تمام ناگواری‌ها ایمن می‌گردد.[خواص‌الآیات ص ١٦٤]

و همچنین اگر کسی در سفر خوفی داشته باشد این سوره را بخواند به یاری خدا از آن خوف و همه‌ی ناگواری‌ها در حراست خواهد بود.[خواص‌الآیات ص ١٦٤]

و نیز اگر سوره‌ی مبارکه را بر طعامی که خوف ضرر دارد، خوانده شود با توکّل و به ‌یاری حق‌تعالی زیان آن بر طرف می‌شود.[مصباح ص ٤٦١]

و چنانچه کسی به ‌خفقان و اضطراب قلب دچار شده باشد این سوره‌ را بر شربتی یا طعامی بخواند و بخورد.[ خواص‌الآیات ص ١٦٤]


موضوعات مرتبط: داروخانه معنوی
برچسب‌ها: خواص سوره قریش
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398


انواع خواستگاری,شیوه های مختلف خواستگاری,خواستگاری

شیوه‌های مختلف خواستگاری

بالاخره روزی این احساس در شما ایجاد می‌شود که برای ادامه راه، نیاز به یک همراه دارید. پس از اینکه شخص مناسب برای این همراهی را پیدا کردید است و پس از مراحل آشنایی، گام مهمی که باید برای تشکیل زندگی مشترک خود بردارید خواستگاری است. پیشنها ازدواج ویا خواستگاری به شیوه‌های مختلفی برگزار می‌شود که در این مقاله به بررسی آن‌ها پرداخته‌ایم.

 

 

 

 

خواستگاری

خواستگاری در اصطلاح به معنای درخواست ازدواج عمدتا از سمت مرد از زن برای می باشد. خواستگاری با توجه به فرهنگ، اعتقادات، آداب و رسوم و شرایط  اجتماعی و اقتصادی به شیوه‌های متنوع و متعددی صورت می‌گیرد.

 

در فرهنگ ما ایرانیان عمل خواستگاری قبل از مراسم عقد و اجرای صیغه نکاح صورت می گیرد و چنانچه مورد قبول واقع شود این فاصله زمانی میان خواستگاری و اجرای مراسم عقد شرعی را نامزدی گویند.

 

خواستگاری نخستین قدم برای ازدواج است. پیوند ازدواج که بین زن و مرد بسته می شود، در نقاط مختلف همراه با آداب و رسوم خاصی است که ممکن است از جایی به جای دیگر تفاوت داشته باشد.

موضوعات مرتبط: زنا شویی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398


عاشق شدن و عشق ورزیدن برای همه شیرین است‎

 

عاشق شدن و عشق ورزیدن برای همه شیرین است اما برخی از افراد در تجربه این حس زیبا دچار مشکل هستند.

 

خیلی از افراد بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند و با کسب تجربیات بیشتر به این نتیجه می‌رسند که عشق ورزی‌شان کمتر و کمتر می‌شود، بدون آن‌که دلیلش را بدانند.

 

 

 

 

 

ایده آلیست هستید 

هر کسی نظر خودش را درباره یک رابطه درست و کامل دارد: یک نفر ممکن است با تماشای یک فیلم رومانتیک انگیزه بگیرد و یک نفر دیگر هم ممکن است با خواندن یک کتاب، انگیزه ی عشق و عاشقی پیدا کند. اما رویایی که بیشتر افراد دارند این است: داستانهای عاشقانه را به واقعیت تبدیل کنند. متاسفانه خیالات و رویاها گاهی توسط واقعیت درهم کوبیده می شوند. در واقع چیزی به اسم رابطه ی ایده آل وجود ندارد و هیچ زوجی کامل نیستند. شما باید درک کنید که همسر شما یک انسان حقیقی است، نه یک شخصیت که از کتاب بیرون آمده است. بنابراین بپذیرید که درست مانند شما و هر انسان دیگری، نقاط قوت و ضعف خودش را دارد.

  

 

 

 

 

رضایت‌مندی فوری

ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به ما یاد داده انتظار رضایت و پاداش فوری را داشته باشیم، احساس می‌کنیم دنیا به ما چیزی را که همین الان و همین جا می‌خواهیم بدهکار است. اما عاشق شدن به زمان و صبر نیاز دارد.چیزی که راحت به دست بیاید معمولا کیفیت پایینی دارد.

موضوعات مرتبط: زنا شویی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398


ازدواج مجدد با همسر قبلی

 

زن و مردی که روزی با عشق و علاقه پای سفره عقد نشسته اند، حالا با اصرار بر جدایی در جلسات دادگاه بی محابا همدیگر را به همه بدی ها متهم می کنند و از این که طرف مقابل را تسلیم کرده اند، احساس غرور و پیروزی می کنند. اما این احساس عمر زیادی ندارد. همین که جوهر مهر طلاق خشک شد، تمام حجم مغز زن و مرد پر می شود از افکار پریشان و قلبی که بلاتکلیف است. دنیای بیشتر افراد مطلقه، دنیایی پر از تضادها و دوگانگی ها و افسردگی هاست.

 

 

 

فرصت های از دست رفته

آنها یک حس عجیب هم دارند یعنی در همان حالی که از همسر سابقشان دلخوشی ندارند،  همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارند و پیش وجدان خود اعتراف می کنند که جنبه  هایی از وجود او را که در گذشته دوست داشته اند، هنوز هم می پسندند. اما این احساسات راه به جایی نمی برد، چون میان آن ها و همسرانشان فاصله ای افتاده که به این راحتی ها مرمت نمی شود. برای همین، بیشتر این آدم ها حسرت گذشته را می خورند، چون فکر می کنند می توانسته اند بهتر رفتار کنند اما نکرده اند.

موضوعات مرتبط: زنا شویی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398

روحيه‌ي خشوع و تواضع، شرط نيايش و نماز

1- «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» خيلي از همسرها مي‌پرسند، كه همسر ما نسبت به نماز سنگين است. بچه‌ي ما سنگين است. دامادم، عروسم، معلمين آموزش و پرورش، جوان است نماز مي‌خواند مي‌گويد: داداشم نماز برايش سنگين است. چه كنيم؟ قرآن مي‌گويد: دليل اينكه نسبت به نماز سنگين است، «إِنَّها لَكَبيرَةٌ» كبير يعني چه؟ سنگين و بزرگ است. «إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» آن كسي كه نماز برايش سنگين است، معلوم مي‌شود خشوع ندارد. من مكرر گفتم ولي از چيزهايي است كه بايد صد بار ديگر هم بگوييم. اين خشوع يعني چه؟ مي‌گويند: «في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/2) آدم خاشعي است. خشوع يعني شرمنده شود. آنهايي كه نماز نمي‌خوانند شرمنده خدا نيستند. يك دوربين به آنها بدهي مي‌گويد: مرا شرمنده كردي. خجالت مند كردي. اما خدا يك جفت دوربينش داده، هيچ‌ به خدا نمي‌گويد: شرمنده‌ام. با اينكه اين دوربين دهها امتياز بر آن دوربين دارد. ظريف‌تر، سبك‌تر، نود سال فيلم‌برداري مي‌كند، عكسش را عوض نمي‌كنيم. هم ساده برمي‌دارد و هم رنگي، هم از دور برمي‌دارد و هم از نزديك، از سه زاويه عكس برمي‌دارد. خودش اتوماتيك حفاظت شده، با اشك شور چون چشم با پي است، پي فاسد مي‌شود، مگر اينكه در آب و نمك باشد، با مژه، با پلك، با ابرو، ما دوربين نزدمان مهم است ولي چشم براي ما مهم نيست.

با دو، سه مثقال پي رابطه‌ي ما با هستي قطع مي‌شود. شما اين را ببند. رابطه‌ات با تمام هستي قطع مي‌شود. باز مي‌كني،با همه‌ي هستي برقرار مي‌شود. خدا بين شما و هستي را با دو سه مثقال پي برقرار كرده است. عرض كردم اين را من خودم هم خاطرم جمع است كه تكرار كردم، ولي دوست دارم اينقدر تكرار كنم كه تقريباً همه‌ي مردم ايران بشنوند. چون هر دفعه كه ما مي‌گوييم يك مقداري از مردم مي‌شنوند و عده‌اي پاي تلويزيون نيستند.

تلويزيون يك فيلمي را مكرر نشان داد. پيرمردي با جوانش پارك رفتند. پيرمرد از جوان پرسيد: اين چيه؟ گفت: گنجشك است. لحظاتي گذشت، گفت: چيه؟ دوباره گفت: گنجشك است. منتهي يك خرده تند تر. دفعه‌ي سوم جوان گفت: پدر گنجشك است! چند بار بگويم! با تشر گفت. پيرمرد رفت  دفترچه خاطرات را آورد خواند، گفت: پسر يك زماني كوچولو بودي، تو را در همين پارك آوردم. دهها بار پرسيدي: اين چيه؟ گفتم: عزيزم گنجشك است! قربانت بروم گنجشك است. دهها بار من گفتم قربانت بروم، گنجشك است. تو دفعه‌ي سوم سر من داد زدي؟ اين پسر شرمنده شد. اين را خشوع مي‌گويند. خشوع يعني انسان شرمنده شود. خدايا من شرمنده‌ي تو هستم!

دولت به ما يك سيم برق مي‌دهد، تا پولش را ندهيم مي‌آيد قطع مي‌كند. تو صبح تا شب به ما خورشيد مي‌دهي، «وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً» (نباء/13) ما يك گلدان مي‌خواهيم درست كنيم، كلي بايد خرج كنيم. جنگلها را، دهها هكتار در دهها هكتار براي ما سبز نگه مي‌داري. شرمنده‌ام، يك خرده آب به ما مي‌دهند، پول از ما مي‌گيرند. دائماً در زمستان كه هست باران مي‌فرستي فكر تابستان و هندوانه‌هاي ما هستي. زمستان باران مي‌فرستي كه ما در تابستان بي ميوه نباشيم. شرمنده‌ام!

ما براي اينكه به نماز دعوت كنيم بايد نعمت‌هاي خدا را يادمان بياوريم. اين آقايي كه به شما حقوق مي‌دهد مگر چقدر مي‌دهد كه از پاي ميز بلند نمي‌شوي. آخر نعمت‌هاي خدا كه فوق اين است، بلند شو نمازت را بخوان. «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» اشكال دارد اين آيه را با هم دوبار بخوانيم؟! اين آيه را حفظ كنيم. «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» يك، دو، سه... محكم بخوانيد! {همه حضار با هم مي‌خوانند}

موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398

Image result for ‫تاثیرگذارترین آیه قرآن‬‎

ياد خدا، عامل دريافت لطف خدا

آيه‌ي دوم، قرآن مي‌گويد: «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ» (بقره/152) ياد من باشيد، من هم ياد شما هستم. اگر به شما بگويند: هركس تلفن كند، به مقام معظم رهبري خودش گوشي را برمي‌دارد. همه‌ي ايران زنگ مي‌زنند، مي‌گويند: ببينيم صداي خودش است! يك نفر خودش گوشي را برمي‌دارد، بگويند: رئيس جمهور خودش گوشي را برمي‌دارد. مي‌گويد: تو ياد من باش، خودم گوشي را برمي‌دارم. «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ» ياد من باش، ياد شما هستم.ما اگر ياد خدا نباشيم، ياد چه كسي باشيم... ياد خدا خيلي مهم است. آنوقت اگر ما ياد خدا باشيم چيزي گير  خدا نمي‌آيد، ما اگر ياد خدا باشيم چيزي گير خدا نمي‌آيد، اما خدا توجه به ما كند خيلي چيز گير ما مي‌آيد. «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ» دو كلمه‌اي، «فَاذْكُرُوني‏» ياد من باشيد. «أَذْكُرْكُمْ»!

ذكر خدا چيست؟ بالاترين ذكر خدانماز است، «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه/14) بالاترين ذكر خدا قرآن است. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر» (حجر/9) يعني «نَحْنُ نَزَّلْنَا القرآن».

 مشكلات، مقدمه رشد و پرورش انسان

جمله‌ي سوم، «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُم‏» (بقره/216) اين هم جمله‌ي قشنگي است. خيلي از مشكلات را حل مي‌كند. «عَسى‏» يعني چه بسا، «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا» چه بسا شما كراهت داريد، «شَيْئاً» از چيزهايي بدتان مي‌آيد. «وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُم‏» ولي به نفع شماست. اينطور نيست كه من خوشم نمي‌آيد. ممكن است خوشمان نيايد، اما خير ما در آن باشد. شما ماشينت به نرده مي‌خورد، ناراحت مي‌شويد، «تَكْرَهُوا» كراهت داريد، ناراحت مي‌شويد. اما وقتي مي‌آيي پايين مي‌گويي: اوه، خوب شد به نرده خورد. اگر نرده نبود، در دره مي‌افتادم. گاهي وقت‌ها يك بيماري جلوي يك بيماري سختي را مي‌گيرد. ما نمي‌دانيم در اين هستي چه خبر است.

يكي از خادمين امام رضا مي‌گفت: چهارپايه‌هاي چوبي است كه روي آن مي‌روند و گلدان‌هايي كه روي قبر است عوض مي‌كنند. مي‌گفت: دختري بود غش مي‌كرد، دكتر و درمان هم چاره‌اي نينديشيده بودند، يا چاره‌هايشان مفيد نبود. باباي دختر، اين دختر را حرم آورد. گفت: دختر جان، خودت پاي ضريح امام رضا برو بگو: من كه خسته شدم. دختر در جمعيت رفت و خودش را به ضريح چسباند. اين بنده خدا كه چهارپايه گذاشته بود گلدان را جا به جا كند، رفت گلدان كهنه را بدهد و گل نو روي قبر بگذارد.اين گلدان از دستش افتاد و خورد روي سر اين دختر! خون فوّاره زد! حالا رفتيم به امام رضا توسل پيدا كنيم، بدتر شد! هيچي، دختر را بيمارستان آوردند، مي‌گفت: اين خادم مي‌گفت، من هم كه گلدان عوض مي‌كردم منتظر بودم بيايند مرا بگيرند. بگويند: دختر مرا...! يك روز، دو روز ديديم هيچكس سراغ ما نيامد، بعد از چند روز ديدم كه يك كسي با شيريني و گل آمده، گفت: آن كسي كه گلدان را برداشت كه بود؟ گفتم: من، من منتظر هستم كه ببينم هرچه جريمه است بدهم. گفت: نه، يك رگي پاره شد، مقداري كه خون آمد، مرض حمله‌ي دختر من هم خوب شد. حالا آمدم به شما شيريني بدهم. ما نمي‌دانيم چه سختي‌هايي...

جواني عاشق دختري شد، خيره خيره نگاه كرد، رفت ببيند اين دختر كيست و خانه‌اش كجاست، همينطور كه مي‌رفت سرش به يك ديوار خورد. يك كلوخي پرت شد و سر و صورتش خوني شد. برگشت امام ايشان را ديد. گفت: چرا صورتت خوني است؟ گفت: آقا راستش را بخواهي چنين شده است. گفت: خدا تو را دوست دارد. چون دوستت دارد وسط كار حال تو را گرفت. اگر تو را دوست نمي‌داشت رهايت مي‌كرد بروي تا به فساد برسي. خدا دوستت داشته كه وسط راه حال تو را گرفته است. قرآن مي‌فرمايد: «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً» خيلي وقت‌ها چيزي را دوست نداري «وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُم». ‏

موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398

Image result for ‫تاثیرگذارترین آیه قرآن‬‎

سختي‌هاي دنيا، عامل دل كندن از دنيا

من تا حالا به بسياري از پيرمردها گفتم: حتي به بعضي از پيرزن‌ها گفتم: مي‌خواهي برگردي دوباره جوان شوي؟ گفت: نه، نه! اگر اين تلخي‌ها نبود، همه به دنيا مي‌چسبيديم. تلخي‌ها باعث مي‌شود كه انسان بگويد: خوب اين همه بچه شد ما اين همه جان كنديم؟ اين تلخي كه از بچه‌ات مي‌بيني، اين همين شيريني است. يعني دل به هيچ‌كس خوش نكن. دل به هيچ‌كس خوش نكن. به پول دل خوش نكن. مي‌بيني پول داشتي و همين پول باعث ذلت تو شد. به مدرك دكترا دل خوش نكن. ممكن است همين مدرك دكترا عامل سقوط تو شود. به شهر بزرگ دل خوش نكن. ممكن است همين شهر بزرگ عمرت را دارد مي‌سوزاند. هركس در تهران زندگي كند ميانگين سه ساعت تقريباً، ميانگين روزي سه ساعت عمرش در ماشين است. سه ساعت يك هشتم 24 ساعت است. يعني ما يك هشتم عمرمان در ماشين است. يعني تمام هشتاد ساله‌‌هاي تهران هفتاد سال عمر مي‌كنند. اگر تفرش زندگي مي‌كرد، اگر نائين زندگي مي‌كرد، مراغه زندگي مي‌كرد، اگر شهرهاي جهرم و جيرفت زندگي مي‌كرد هشتاد سالش، هشتاد سال بود. آمده تهران آنوقت آنجا خانه‌اش بزرگ است، اينجا خانه‌اش تنگ است، عوضش پشت خانه‌اش سنگ مرمر است. در خانه خفه مي‌شود، پشت خانه سنگ مرمر است. ده سال هم از عمرش كم شده، متوجه هم نيست! آنوقت آن زن جهرمي و مراغه‌اي و نائيني مي‌گويد كه: ما شانس نداريم، شوهر خواهر ما تهران رفت... اوه... چي چي سوت مي‌كشي! هوا سالم مي‌خوري،

تبليغ در شهرهاي كوچك آسان است. مثلاً در يك شهر كوچك با يك جعبه پرتقال مي‌شود بيست نفر، پنجاه نفر را جمع كرد. تهران هركس مي‌خواهد در يك جلسه‌ي نهج‌البلاغه بيايد، فكر مي‌كند يك ساعت و نيم برود و يك ساعت و نيم برگردد، يك ساعت و نيم يك پروژه است. ولي شهرهاي كوچك، كلاس‌هايش، درس‌هايش، صله رحمش... فاصله‌هاي دور صله رحم را ساليانه كرد. فقط عيد! سه سالي يكبار و دوبار، مرگ و عزايي باشد.شهرهاي كوچك ارتباطاتشان نزديك‌تر است. انوقت ما گاهي وقت‌ها ديگر در روستاها هم زمين ورزش مي‌سازيم. در روستا زمين ورزش ساختن مثل فواره در اقيانوس اطلس است. آخر روستا آب است و خاك است و اصلاً خود ورزش بهترين كشاورزي است. ما از بچه روستايي بيل مي‌گيريم، فوتبال دستش مي‌دهيم.بعد هم فكر مي‌كنيم خدمات ارائه داديم. نخير! كار بيخودي كردي. فكر مي‌كنيم اگر قالي ابريشمي را كنار بگذاريم، دست‌هايمان را لاك بزنيم، ماشين نويس شويم، اين ايجاد اشتغال است. اين ايجاد اشتغال نيست. تو هم نباشي كس ديگري ماشين مي‌نويسد. قالي ابريشم چند ميليون آدم را به نان رسانده است. چند ميليون آدم را به نان رسانده است؟ حالا من ديپلم هستم باز هم قالي ببافم؟ اصلاً فكر ما عوض شده است. ما فكر مي‌كنيم ديپلم قالي ببافد ننگ است. اگر كسي مثلاً ليسانس بگيرد و كار كند ننگ است، ولذا هي دنبال اداره مي‌گرديم. اين مشكل را ما كراهت داريم از كار.

همسر بنده در اول جواني‌اش سال اول‌ ازدواج يك قالي ابريشمي بافت. آن سرمايه شد براي اينكه ما داديم و يك خانه رهن كرديم. آن خانه‌ي رهن را بعد خانه‌ي خشتي خريديم. بعد خانه‌ي آجري خريديم. الآن بخشي از زندگي من به خاطر همان هنر خانم من است. چند تا از اين خانم‌هاي ماشين نويس شوهرهايشان را خانه‌دار كرده‌اند؟ 500 تومان مي‌گيرند، بايد صد تومان هم رويش بگذارند، پول آرايش را بدهند، با پيراهن ساده كه نمي‌شود اداره رفت. ما در دنياي خيال هستيم. مسؤولين ما فكر مي‌كنند در روستا زمين ورزش بسازند، پول زمين ورزش را به روستايي بدهيد چاه آب بزند. هرچه مي‌خواهد ورزش كند، در همان كشاورزي ورزش هست. خدا در كشاورزي ورزش جاسازي كرده است. اصلاً عبادات ما پايه‌اش در ورزش است. مي‌گويد: هر قدمي كه براي نماز برداري. هر قدمي كه براي تحصيل علم برداري. هر قدمي كه براي صله رحم برداري. يعني ثواب‌ها را روي قدم زدن برده است. اسلام اتوماتيك ورزش را گذاشته است.

ما صله رحم نمي كنيم، مسجدمان هم خلوت است، صله رحم هم سالي يكبار است، آنوقت مي‌گوييم چه كنيم؟مي‌گوييم: 5تومان رنو بگذاريم، مردم به اسم روزي با نمي‌دانم چه... با عمل سزارين، با زور رنو، مردم را مي‌كشانيم چند قدم راه بروند.

موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398

Image result for ‫تاثیرگذارترین آیه قرآن‬‎

نظارت خداوند بر اعمال بندگان

ديگر چه؟ مسأله‌ي ديگر. جمله‌ي «وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ» (بقره/223) «وَ اعْلَمُوا» بدانيد، «أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ» شما با خدا ملاقات مي‌كنيد. در جاده گاهي وقت‌ها ما داريم مي‌رويم، مي‌بينيم راننده سرعت را كم كرد. گفتيم: چرا كم كردي؟ گفت: جلو پليس است. البته از اين معلوم مي‌شود خودمان هم خلافكار هستيم. من كه رانندگي بلد نيستم، آنهايي كه مي‌روند. ولي يكبار مي‌بينند كم شد، مي‌گويند: چه شد؟ مي‌گوييد: پليس ايستاده! ما اگر بدانيم با پليس ملاقات مي‌كنيم كنترل مي‌كنيم. بدانيم «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) بدانيم خدا در كمين است.

يكي از علماي نجف نقل شد كه وقتي مي‌خواست ايران بيايد، نزد استادش رفت و گفت: آقا ما سالها در نجف درس خوانديم، مي‌خواهيم به ايران برويم. يك جمله‌ي يادگاري به من بدهيد. اين جمله يادگاري: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏» (علق/14) بشر نمي‌داند خدا او را مي‌بيند. خدا مي‌بيند. چرا كم فروشي مي‌كني؟ بازرس نمي‌خواهيم. اگر اين آقاي فروشنده بداند كه خدا او را مي‌بيند. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: كم فروشي نكنيد. بعد مي‌گويد: «أَ لَا يَظُنُّ أُوْلَئكَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» (مطففين/4و5) نمي‌داني تو روز قيامت مبعوث مي‌شوي و بايد جواب اين كم‌فروشي را بدهي. نمي‌داني لقمه‌ي حرام كه در شكم بچه‌ات رفت، اين بچه‌ات فاسد مي‌شود و بايد پول بدهي و او را از زندان بيرون بياوري.

حديث بخوانم، نه يكي و دوتا. يك هيأت حديث داريم. رزق همه حلال اندازه‌گيري شده است. كساني كه حالا شما هم در شهرداري هستيد. فرق نمي‌كند. شهرداري و همه اداره‌ها، اگر خداي نكرده با رشوه كسي گول خورد، فكر مي‌كند يك ميليون گرفت و كار اين را حل كرد. اين يك ميليون از گلويت پايين نمي‌رود. يعني بعد عروست، دامادت، پسرت، همسرت، شريكت، يك كاري مي‌كند اين يك ميليون از گلويت در بيايد. حديث داريم نه يكي و دو تا و چند تا، كلي حديث داريم كه رزق همه‌ي شما از حلال اندازه‌گيري شده است. كساني كه به حرام مي‌پرند، خدا از حلال كمشان مي‌گذارد.

موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398


احکام خودکشی در دین اسلام

 

خودكشی، كشتن یك انسان است. خودكشی، كشتن یك انسان است. قرآن در آیات گوناگون این مسأله را با اهمیت فوق ‏العاده‏ اى ذكر كرده است. در این مطلب احکام خودکشی و نظر مراجع در رابطه با دیه فردی که خودکشی کرده را ارائه خواهیم کرد.

 

 

احکام خودکشی در اسلام

حتماً در زندگی هر انسان، ناراحتی ها و یا شکست هایی پیش مي‌ايد که جهان را در چشم انسان تیره و تار ميکند . در این حالت انسانها دو گونه اند؛ تعدادی از بین این غرقاب مشکلات، سر بلند ميکنند و با تمامی سختی ها  و مشقات و با توکّل بر خداوند، آغاز به سازندگی مجدد ميکنند . ولی در مقابل تعدادی دیگری هستند که زیر این سختی ها کمر خم کرده و به انزوا کشیده میشوند و یا بدتر از آن دست به خودکشی ميزنند . درصورتی که انسان به منطق دین اسلام اشنا باشد درمی یابد که مرگ انتهای راه نیست بلکه اول راهی است بدون پایان. بنابراين خود کشی اصلاً کمکی به انسان نمی کند. مضافاً بر اینکه هیچ مشکلی در جهان آن قدر ارزش ندارد که انسان دربرابر آن، جان با ارزشش را بگیرد.


از منظر دین اسلام مالک همه چیز من جمله انسان، خداوند است و اوست که حق تصرف در دنیا و انسان را دارد. آن جا که او اجازه دهد، جایز و جایى که وی اجازه ندهد، غیرمجاز است. از جمله موارد، کشتن انسان است. در این مسئله اصلاً تفاوتى بین انتحار و دیگر کشى( کشتن دیگران) نیست، به دلیل آن که این کار سلب حق حیات از خود و یا دیگرى است.

موضوعات مرتبط: احکام دینی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398


حکم دزدی از والدین,حکم شرعی دزدی از والدین,سرقت از والدین

حکم شرعی دزدی از والدین

 

حکم دزدی از والدین مانند دزدی از سایر افراد بوده و در پیشگاه قانون تفاوتی ندارد. در این مقاله بیشتر با حکم دزدی از والدین آشنا خواهیم شد.

سرقت یکی از محرمات در دین اسلام بوده و در قانون مجازات اسلامی نیز برای این عمل مجازاتی در نظر گرفته شده است. اما حکم دزدی از والدین چیست و شخصی که از پدر و مادر خود دزدی می کند اموال سرقتی را باید چکار کند؟ در این مقاله به بررسی قانون مجازات اسلامی در زمینه سرقت از والدین خواهیم پرداخت.

 

قانون مجازات جمهوری اسلامی ایران بر اساس قوانین مجازات اسلامی که در کتاب مقدس قرآن، روایات معتبر امامان و پیامبر اکرم اسلام و همچنین با بازنگری قانون اساسی پیش از انقلاب نگارش شده است. در ادامه به بررسی حکم دزدی از پدر و مادر خواهیم پرداخت. با توجه به قانون مجازات که در برخی از موارد سکوت کرده است، احکام مربوط به برخی از بزهکاری ها مانند دزدی از والدین بر اساس نظر فقها تعیین شده و محکوم بر این اساس مجازات می شود. در ادامه به بررسی دقیق تر حکم دزدی از پدر و مادر خواهیم پرداخت.

موضوعات مرتبط: احکام دینی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398


صیغه نذر,احکام صیغه نذر,متن صیغه نذر

خواندن صیغه نذر

 

خواندن صیغه نذر به زبان عربی لزومی ندارد بلکه می توان صیغه نذر را به زبان فارسی نیز ادا نمود و گفت برای خداوند بر عهده من باشد که فلان کار را انجام دهم.

 

 

صیغه نذر چیست؟

خواندن صیغه نذر یکی از الزامات برای نذر کردن است اما لازم است بدانید خواندن صیغه به عربی لزومی نداشته بلکه به فارسی نیز می توان صیغه را ادا کرد. به طور کلی اگر بخواهیم نذر را تعریف کنیم می‌توان گفت نذر کردن یعنی، مستلزم کردن خود برای انجام کار خوبی که انسان برای خدا بر خود واجب کند یا کاری که نکردن آن بهتر باشد را ترک نماید.

چگونه میتوان نذر کرد؟
در بسیاری از مواقع پیش می آید که افراد برای اینکه از خداوند متعال چیزی را بخواهند، اقدام به نذر کردند می کنند. حال باید توجه داشته باشید برای نذر کردن باید انسان کاری را انتخاب کند که انجام آن برایش امکان پذیر باشد، به صورتی که اگر فرد نذری کند که امکان انجام آن برایش وجود نداشته باشد، می توان گفت نذر او صحیح نیست. حال باید توجه داشته باشید که خواندن صیغه ی نذر واجب بوده به طوری که اگر صیغه خوانده نشود نذر انجام نشده و چیزی بر گردن مسلمان واجب نمی شود. باید توجه داشته باشید که در هنگام نذر کردن باید کلمه برای خدا بر زبان گفته شده و قصد آن در دل تنها کفایت نمی کند.

موضوعات مرتبط: احکام دینی
برچسب‌ها: خواندن صیغه نذر
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398


احکام ناخن گرفتن,حکم گرفتن ناخن,بهترین زمان گرفتن ناخن

احکام شرعی گرفتن ناخن

 

از کارهای مستحبی که دین اسلام بر آن تأکید می کند، گرفتن ناخن است، گرفتن ناخن در هر ساعتی از شبانه روز و به هر شیوه ای که باشد هیچ منع شرعی ندارد. گرفتن ناخن و رعایت مسائل دیگر بهداشتی در همه مواقع جایز است هر چند در بعضی مواقع مکروه شمرده شده است. برای دانستن احکام ناخن گرفتن در ادامه با ما همراه باشید.

احادیث درباره ناخن گرفتن:
- در حديث است كه كسى به امام كاظم علیه السلام عرض كرد: اصحاب و دوستان ما معتقدند ناخن را بايد در روز جمعه گرفت. حضرت فرمود: «اگر بخواهيد در روز جمعه بگيريد و اگر نمى‌توانيد تا جمعه صبر كنيد، هرگاه بلند شد بگيريد».

- از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «ناخن گرفتن در روز جمعه انسان را در برابر بيمارى‌هاى خوره، كورى وپيسى بيمه مى‌كند. واگر در روز جمعه نياز به گرفتن ناخن‌ها نباشد آن را سوهان بكش تا ريزه‌هايى از آن جدا شود».

- در حديث است كه كسى به امام صادق علیه السلام عرض كرد: شنيده‌ام اشتغال به تعقيبات نماز صبح تا هنگام طلوع آفتاب، سودمندتر از سفر به شهرها براى گشايش وافزايش رزق وروزى است. فرمود: «دوست دارى چيزى به تو بياموزم كه از همه اينها نافع‌تر باشد؟» گفت: آرى.
فرمود: «ناخن وشارب خود را در هر جمعه بگير، هر چند به ساييدن باشد».

- از امام باقر علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس ناخن‌هاى خود را روز پنجشنبه بگيرد ويك ناخن را براى روز جمعه بگذارد، خداوند پريشانى را از وى زايل مى‌كند».

 

موضوعات مرتبط: احکام دینی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398


احکام طلاق,احکام واجبات طلاق,احکام مربوط به طلاق

احکام واجبات طلاق

 

طلاق به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است و در پی آن حقوق و تکالیف متقابلی که بین زوجین در هنگام ازدواج وجود داشته از میان می‌رود. طلاق معمولاً وقتی اتفاق می‌افتد که استحکام رابطه زناشویی از بین می‌رود و میان زوجین ناسازگاری و تنش وجود دارد. برای طلاق یکسری احکام وجود دارد که در ادامه مقاله به آنها اشاره نموده ایم.

انواع طلاق
الف) طلاق رجعی:
طلاقی است که به درخواست مرد جاری می شود و در آن وی موظف است تمام حقوق زن را از قبیل صداق، نفقه، پوشاک و مسکن برای مدت 100 روز (زمان عده) تأمین کند. در این نوع طلاق، مادامی که عده زن منقضی نشده باشد، مرد می تواند به زن خود رجوع کند و با رجوع مزبور، بدون تحلیل نکاح و عقد جدید، می تواند با او زندگی کند. در این حال طلاق باطل می شود. طلاق همواره رجعی است مگر در شرایطی که آن را تبدیل به بائن می نماید و در ادامه می آید. در طلاق رجعی، تا موقعی که عده زن منقضی نشده است، رابطه نکاح کاملاً قطع نشده است. بنابراین در ایام عده رجعیه، حقوق و تکالیف زوجیت تا آنجا که با ماهیت طلاق سازگار باشد، به حکم قانون باقی می ماند؛ نفقه زن به عهده شوهر است و دادگاه در صورت اختلاف باید میزان این نفقه را تعیین کند و اگر یکی از زوجین فوت کند، دیگری از او ارث می برد.

موضوعات مرتبط: احکام دینی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398


چهل نکته درباره نماز جماعت و حضور در مسجد

اشاره

مهم‌ترین دستور دینی اسلام نماز است که از آن به ستون دین تعبیر شده است. از طرفی سفارشات اکیدی صورت گرفته است که این فریضه دینی در مسجد و به جماعت خوانده شود.
در نظر علمای دین یکی از نشانه‌های مهم تربیت دینی حضور مستمر در مسجد و شرکت در نماز جماعت است تا جایی که موفقیت مربیان تربیتی با میزان حضور متربیان در نماز جماعت اندازه‌گیری می‌شود.
به همین منظور با وجود آن‌که کتاب‌های متعددی در خصوص نماز، مسجد و نماز جماعت به رشته تحریر درآمده است بر خود فرض دانستیم که به صورت مختصر به گوشه‌ای از این مطالب و روایات اشاره‌ای گذرا داشته باشیم و فقط به نقل آن‌ها بسنده نماییم.

علت دستور به برگزاری نماز جماعت
1) خداوند می‌فرماید: «
وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوةَ وَ ارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِین ـ و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (نماز را با جماعت بخوانید)»
2) «جالب این‌که نمى‌گوید: نماز بخوانید، بلکه مى‌گوید: أَقِیمُوا الصَّلاةَ (نماز را بپا دارید) یعنى تنها خودتان نمازخوان نباشید بلکه چنان کنید که آئین نماز در جامعه انسانى بر پا شود، و مردم با عشق و علاقه به سوى آن بیایند».
3) از طرفی اذکار نماز به صورت جمع آمده است: نعبد (تو را می‌پرستیم) اهدنا (ما را هدایت کن) ربنا (پروردگار ما) و...
4) امام رضا علیه‌السلام درباره علت دستور به برگزاری نماز جماعت فرموده‌اند:
«براى این که اخلاص و توحید و اسلام و عبادت خدا ظاهر و مکشوف و مشهود باشد چه آن‌که در اظهار آن‌ها بر اهل شرق و غرب حجّت حقّ عزّ‌و‌جلّ تمام مى‌گردد و دیگر عذرى برایشان باقى نمى‌ماند و دیگر آن که منافقى که نماز را خفیف و سبک مى‌شمارد مجبور است آن‌چه را که ظاهراً اقرار دارد علناً و در دید و منظر همگان اداء کرده و از آن مراقبت نماید و این موجب قدرت و شوکت اسلام مى‌گردد. و دیگر آن‌که در جماعت برخى از مردم براى بعضى دیگر و در حضور یکدیگر شهادت به اسلام مى‌دهند و این امرى است مطلوب و اضافه بر آن در سایه جماعت و حضور مردم به‌دور هم مساعدت بر نیکی و تقوى و منزجر شدن از بسیارى از معاصى حقّ عزّ‌و‌جلّ تحقّق مى‌یابد».
5) و امام صادق علیه‌اسلام نیز فرمود: « نماز جماعت مقرر شد تا نمازگزار از بی‌نماز تشخیص داده شود».
6) احکام
* حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی‌اعتنایی جایز نیست و سزاوار نیست انسان بدون عذر نماز جماعت را ترک کند.
* مستحب است انسان صبر کند که نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اول وقت که فرادی یعنی تنها خوانده شود بهتر است و نیز نماز جماعتی را که مختصر بخوانند از نماز فرادی که آن را طول بدهند بهتر می‌باشد.
این احکام بر اساس رساله حضرت امام خمینی(ره) آمده ولی نظر همه مراجع همین‌گونه است.

 

 

موضوعات مرتبط: بصیرت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398

عکس نوشته بصیرت

 رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها در بیانات خود به نقل از امام علی علیه السلام، بر عنصر »صبر« در کنار »بصیرت« تأکید کرده اند. می توان گفت آنچه ما را از ثمرات شیرین بصیرت برخوردار می کند و پیروزی را به دنبال می آورد، صبر است.

 بی گمان توصیه رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی، حضرت آیت اللَّه العظمی خامنه ای مدظله العالی، از زلال وحی و کلمات نورانی معصومان علیهم السلام نشأت گرفته است.

 قرآن کریم به استعانت از صبر توصیه می کند:

 وَاسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ (بقره: 45)

 همچنین اعلام می دارد که خداوند با صابران است:

 إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (بقره: 153)

 و نیز نوید می دهد که اگر صبر کنیم و تقوا پیشه سازیم، کید و مکر دشمن کارساز نیست و ضرری به ما نمی رساند:

 وَإِنْ تَصْبُروا وَتَتَّقُوا لاَ یضُرُّکمْ کیدُهُمْ شَیئاً (آل عمران: 120)

 آیات فراوانی از کتاب خدا به موضوع صبر اختصاص یافته که در این یادداشت جای پرداختن به همه آنها نیست. بنابراین به اشاره ای، گذر می کنیم. کافی است بدانیم که خداوند به صابران بشارت داده است:

 وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (بقره: 155)

 و پاداش آنان را بی شمار می داند:

 إِنَّمَا یوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیرِ حِسَابٍ (زمر: 10)

 بی تردید وقتی سخن از صبر گفته می شود، منظور موضعی انفعالی و تأخیر در عمل به موقع، نشستن و تماشا کردن، ظلم پذیری و بی تفاوتی نیست، بلکه منظور دو چیز است:

 1. مقاومت و پایداری و از صحنه مبارزه خارج نشدن، یعنی از مشکلات نهراسیدن و آستانه تحمّل خود را در برابر مشکلات و معضلات و سرکوفت ها و مانند آن بالابردن، در برابر طوفان حوادث و فتنه ها چون کوه ایستادن، در برابر بلاها، مصائب و زخم زبان ها استقامت کردن و خود را نباختن. همچنین است مقاومت در برابر هواهای نفسانی و وساوس شیطانی.

 2. با تدبیر و درایت و سنجیده عمل کردن، از کوره به در نرفتن، احساساتی عمل نکردن و با اقدامات نادرست و بی موقع، بهانه به دست دشمن ندادن.

 جایگاه صبر نزد معصومان علیهم السلام نیز بسیار بالاست و سیره آن بزرگواران که کوه های صبر و مقاومت بودند نیز شاهد همین معناست. رهبر معظم انقلاب اسلامی ما را هم از روایت و هم از سیره امام علی علیه السلام در این زمینه بهره مند می سازد. ایشان بارها به این سخن اشاره داشته اند که:

موضوعات مرتبط: بصیرت
برچسب‌ها: صبر و بصیرت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398


Image result for تصویر نوشته ها بصیرت

مصاحبه با حجةالاسلام والمسلمین علی سعیدی شاهرودی (دام عزه)

 نماینده محترم ولی فقیه در سپاه پاسداران

 

 س: مفهوم بصیرت چیست و بصیرت دینی و سیاسی به چه معنایی است؟

 بسم اللّه الرحمن الرحیم

 قال اللّه تبارک و تعالی: قُلْ هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ (یوسف:108)

 بصیرت به معنای روشن بینی و روشن دلی است. بصر، چشم سر است و بصیرت، چشم دل. بصیرت به معنای فهم و درک عمیق است که زمینه تشخیص حق و باطل و بستر لازم برای انتخاب راه درست را برای انسان فراهم می کند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام میزان اهمیت بصیرت از بصر مهم تر است که می فرماید: »فَقْدُ الْبَصَرِ أهْوَنُ مِنْ فِقْدانِ الْبَصِیرَةِ«

 فقدان بصر قابل تحمل است؛ اما فقدان بصیرت قابل تحمل نیست؛ زیرا آدمی که نابینا است اما چشم دل او روشن است و درک درستی از حقایق دارد، جهت را خوب می تواند بشناسد، در مسیر حرکت نه تنها خودش در مسیر حق قرار دارد بلکه می تواند راهنمای بسیاری از انسانهای دیگر باشد؛ اما کسی که بصر دارد اما بصیرت ندارد، هم خودش گمراه می شود و هم دیگران را به انحراف می کشاند. دقیقاً بیان امیر کلام نشان می دهد که بصیرت با بصر قابل مقایسه نیست. اگر ما بخواهیم ایمان را با بصیرت مقایسه کنیم ایمان و معنویت موتور است و بصیرت چراغ و قطب نما. خیلی انسان ها مؤمن هستند؛ ولی جهت را پیدا نمی کنند؛ چون آن نورافکن را ندارند. این دو لازم و ملزوم یک دیگر هستند. بصیرت نورافکنی است که انسان به واسطه آن، راهش را پیدا می کند، آن وقت قوه محرکه انسان را در این جهت قرار می دهد. اگر بصیرت نباشد قوه محرکه در مسیر صحیح قرار نمی گیرد. خیلی ها بودند که تقدسی داشتند، حلال و حرام را رعایت می کردند ولی بصیرت نداشتند. فرق بین ابوموسی اشعری با شریح قاضی همین است که شریح قاضی با فهم و علم، خیانت کرد؛ و ابوموسی بدون درک و فهم و بصیرت. مشکل اصلی این است که آنها هر دو به حرکت انقلابی نبوی خیانت کردند و زمینه توقف انقلاب را فراهم آوردند؛ البته ممکن است خداوند در قیامت به گونه متفاوتی با آنها برخورد کند؛ اما اثر وضعی آنها در دنیا یکی است.

موضوعات مرتبط: بصیرت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398

 مؤلفه های بصیرت به نظر شما چیست؟

 یکی از مؤلفه های بصیرت، خطشناسی است. صراط مستقیم یک صراط بیشتر نیست، در هر زمانی هم این صراط وجود دارد. می فرماید: »الصراط صراطان صراط فی الدنیا و صراط فی الآخره«؛ یعنی صراط مستقیم راهی است که یک طرفش در دنیا و طرف دیگرش در آخرت است و اما بخشی از آن که به عنوان صراط مستقیم در دنیا وجود دارد امامی است که اطاعت او واجب است. رهبرشناسی و امام شناسی در دنیا یکی از مولفه های مهم بصیرت و قرار گرفتن در صراط مستقیم است. ما باید خطمان را پیدا کنیم، باید ببینیم که رهبر و پیشوای مسلمانان در کجا قرار دارد و از او فاصله نگیریم. تداوم خط پیامبرصلی الله وعلیه وآله این بود که بعد از ایشان، آن شاخص ها را در پیشوای بعد از او ببینند. کسانی که آن شاخصه ها را ندارند در خط پیامبر نیستند؛ هرچند مدعی باشند. یکی از مهم ترین شاخصه های خط حضرت امام، اعتقاد ایشان به ولایت فقیه بود، یکی از شاخصه هایش ضد استکباری بودن و حمایت از مستضعفان و مظلومان بود، یکی از شاخصه هایش ساده زیستی و عدالت اجتماعی بود. اینها را باید کسانی که مدعی پیروی از امام هستند داشته باشند. مهم ترین شاخصه اش پیروی از ولی فقیه است. رضایت امام شرط لازم بود؛ ولی شرط کافی رضایت پیشوای بعد از امام است.

 مولفه بعدی، جبهه شناسی است؛ یعنی بدانیم در کدام جبهه قرار داریم. پیامبرصلی الله وعلیه وآله فرمود: بعد از موسی امت او هفتاد و یک فرقه شدند؛ و بعد از عیسی، امت او هفتاد و دو فرقه شدند و بعد از من، امتم هفتاد و سه فرقه می شوند که فقط یک فرقه اهل نجات هستند. آن فرقه را پیدا کنید تا نجات یابید.

 جریان شناسی هم یکی از معیارها است. در تاریخ صدها و هزاران جریان قلابی و بدلی بوده است با رنگ و لعاب حق، تا حق را تحت الشعاع قرار دهند. گوساله سامری یک جریان بدلی بود برای انحراف یک امت. باید مردم فهم سیاسی داشته باشند، بفهمند که پشت این جریان و عقبه اش چیست تا دچار انحراف نشوند. ممکن است در یک جاهایی مباحث انحرافی مطرح بکنند؛ مانند بحث حدوث و قدم قرآن. آیا قرآن حادث است یا قدیم؟ خلفای جور از امام سؤال می کنند که قرآن قدیم است یا حادث؟ امام فرمود: قرآن کلام خدا است، اگر می خواهی به سعادت برسی به آن عمل کن.

موضوعات مرتبط: بصیرت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398

 گرچه دو واژه »ولایتمداری« و »بصیرت دینی« الفاظ متمایزی از هم هستند و به حسب لغت نیز معنای جدای از هم دارند، ولی با دقت در معنای اصطلاحی آنها به ویژه در نگاه شیعی، مشخص می شود که منظور از این دو عنوان، یک معنا بیش نیست؛ چون در تفکر اسلام ناب محمدی صلی الله وعلیه وآله، ولایتمداری بدون بصیرت و هوشمندی معنا و مفهوم درستی ندارد.

 براین اساس، اگر کسی میان ولایتمداری و بصیرت دینی، جدایی و عدم ارتباط ببیند و آنگاه در صدد برقراری پیوند و ارتباط معنایی میانشان برآید، معلوم می شود که نه از حقیقت ولایت و ولایتمداری راستین و مورد نظر اهل بیت علیهم السلام آگاهی کافی دارد و نه از بصیرت دینی بهره ای برده است.

 بنابراین بحث محوری این مقاله اثبات آمیختگی معنایی ولایتمداری و بصیرت دینی است و این که جداانگاری این دو چه پیامدهای زیانباری را به دنبال دارد. به این منظور نخست مفهوم و جایگاه ولایت بیان می شود.

 مفهوم و جایگاه ولایت

 ولایت به کسر واو و فتح آن در لغت از مادّه »وَلْی« بر وزن »فَلْس« به معانی چندی از قبیل: نزدیکی، تسلّط، قدرت، فرمانروایی، نصرت، محبت، عهده داری کاری، حکم، پشتیبانی، زمامداری، سرپرستی و تصرف در اشیاء و امور انسان ها آمده است. ولی معنای اصلی و محوری آن چنانکه راغب گفته، نزدیکی دو چیز به هم(سعید الخوری الشرتونی اللبنانی، اقرب الموارد، دارالاسوه للطباعة و النشر، ایران، 1385 ش - 1427 ق، ج 5 (ل - ی)، ص 832 - 833، ماده »ولی«؛ سیدمصطفی طباطبائی، فرهنگ نوین (عربی - فارسی)، انتشارات کتاب فروشی اسلامیه، تهران، چاپ سوم، ص 815؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1367ش، ج2، ص554؛ ابن اثیر(محمدجزری)،النهایه،المکتبة الاسلامیه،ج5، ص227،ماده»ولی«)

 است به طوری که فاصله ای میانشان نباشد. این نزدیکی یا پهلو درآمدگی بی فاصله شامل هر نوع نزدیکی مادی و مکانی و معنوی می شود.(راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، المکتبة الرضویه (کتاب فروشی مرتضوی)، چاپ دوم، پائیز 1362، ماده »ولی«)

 شایان ذکر است در اصطلاح دینی و قرآنی مراد از قرب، قرب معنوی است و شامل قرب و نزدیکی مادی و مکانی نمی شود. براین اساس، نزدیکی و پیوند قلبی یا محبّت ورزی افراد به هم نوعی ولایت ورزی است یا نزدیکی به معنای تصرف در امور دیگری و تدبیر آن، نوعی ولایت است. بندگی و پیوند معنوی با خدا و عشق و علاقه به او و اولیایش موجب »ولی خدا« شدن و درآمدن در ولایت او و سرپرستی امور انسان توسط خداوند و اولیای او می شود.

 بنابراین، ولایت در نگاه اسلام با همه انواع و اقسامش که در دو قسم تشریعی و تکوینی دسته بندی می شود و بالاصالة از آنِ خداست، قرب خاصی است که با نوع یا انواعی از تأثیر، تأثّر، تصرّف، عشق و محبت، سرپرستی، حاکمیت ظاهری و باطنی و تکوینی همراه است و در یک تعریف ساده، عبارت است از رابطه مستقیم و بی واسطه میان دو کس یا دو نهاد یا دو گروه، که از جنس محبّت، ریاست، حاکمیت، تبعیت، تصرّف و مانند آن است.(ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، چاپ بیروت، ج 5، ص 368 - 369، و ج 6، ص 11 - 13، و ج 10، ص 88 - 90؛ طبرسی، مجمع البیان، چاپ ناصرخسرو، تهران، ج 2، ص 365؛ عبداللَّه جوادی آملی، شمیم ولایت، نشر اسراء، قم، اسفند 1385، ص 35 - 46)

موضوعات مرتبط: بصیرت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 7 / 1398

مقابله با ترس

راه مقابله با ترس به توصیه امام علی (ع)

رویارویی با مشکلات و مسائل معمول زندگی منجر به ترس و دلهره در وجود انسان ها می شود اما مهم این است که چگونه در برابر این مشکلات و جلوگیری از عواقب تلخ آن مقابله کنیم دیدگاه امام علی (ع) و قرآن کریم را از این منظر بخوانید.

با این توصیه ها به ترس خود غلبه کنید 

هر انسانی از بزرگ تا کوچک در هر برهه از زندگی خود حالات مختلفی از احساس ترس را تجربه کرده اند. اکنون باید پیش از هر چیزی به تعاریف و نشانه ها و عواقب ترس بپردازیم. 

‏"ترس" عبارت است از عاطفه ای که به هنگام بروز یک مشکل به طور یک محرک و نیرو عمل کرده و موجب آسیب دیدن به شخص شده و تمام تلاش و توانش را از او می گیرد. واژه سیاه رنگ ترس موجب گریزان شدن فرد از مسائلی می شود که نسبت به آن ها دچار ترس شده است که در نهایت گریبانگیر افسردگی می شود شروع این حس می تواند از کودکی بوده و در وجودش به طور پنهان به جا مانده و یا شاید با رخ دادن یک اتفاق یا حادثه در وجود شخص رخنه کند.

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 7 / 1398
اتفاقی عجیب و غیرقابل باور کارکنان مسئول خاکسپاری را شوکه کرد ، نوزاد تازه متولد شده کنار جسد زنی که هنگام فوت باردار بود برای آنها باورکردنی نبود.
Staff at the funeral parlour discovered the baby in the 33-year-old mother's coffin on the eve of her funeral
زایمان بعد مرگ

زایمان زن باردار چند روز بعد از مرگش  

زن باردار 10 روز بعد از مرگ زایمان کرد!!

زنی که هنگام فوت 9 ماهه باردار بود چند روز بعد از فوتش نوزادی را که در شکم داشت زایمان کرد و به دنیا آورد ، به هیچ وجه باورکردنی نبود اما حقیقت داشت .کارکنان مسئول در مراسم خاکسپاری نوزاد تازه به دنیا آمده را داخل تابوت دیدند و متوجه شدند که این زن باردار بعد از مرگش زایمان کرده است.
"نومولسو نوماسونوت " اهل روستایی در جنوب آفریقا مادر 5 فرزند در سن 33 سالگی و در ماه آخر بارداری اش براثر مشکل ناگهانی تنفسی فوت کرد و بعد از تایید مرگش توسط پزشک برای مراسم ترحیم داخل تابوت مخصوص قرار گرفت .
جسد مادر باردار به دلیل آماده نبودن شرایط بلافاصله بعد از مرگ خاکسپاری نشد و 10 روز بعد زمانی که کارکنان مراسم خاکسپاری تابوت او را برای مراسم حمل می کردند قبل از انجام مراسمی خاص که باید تابوت باز می شد متوجه ماجرا شدند ، بله نوزاد داخل رحم متولد شده بود اما چطور کسی نمی دانست .
مسئول خاکسپاری گفت :زمانی که تابوت را بازکردیم با صحنه ای باورنکردنی روبرو شدیم نوزادی کنار جسد زن بود ، نوزادی که او هم مرده بود ولی مطمئن هستیم زمانی که جسد مادر را داخل تابوت می گذاشتیم او باردار بود و هیچ نوزادی کنارش نبود .
وضعیت نوزاد و تازگی خون اطراف او نشان می داد که تازه به دنیا آمده است و مطمئنا 10 روز پیش که مادرش فوت کرد هنوز متولد نشده بود.


موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 7 / 1398

آیا مردگان راه بازگشتی دارند ؟ چه راهی ؟

هنگامی که روح انسان از بدن او جدا می شود و انسان از خدا درخواست بازگشت به دنیا را می کند ، خداوند تنها یک راه را برای بازگشت به دنیا جلوی پای انسان ها قرار می دهد که در این بخش به بیان این راه بازگشت مردگان می پردازیم.

بازگشت مردگان

راه بازگشت مردگان به دنیا پس از مرگ چیست؟

بازگشت مردگان به زندگی دنیایی

آیا فکر می کنید هنگامی که روح از تن جدا می شود راهی برای بازگشت به دنیا وجود ندارد ، اما به خواست و اراده خداوند همه چیز امکان پذیر است و همانگونه که به اذن خدا و به دست حضرت عیسی مردگان زنده می شدند ، راهی برای بازگشت از دنیای آخرت به این جهان وجود دارد .

هنگامی که میت را غسل داده و راهی قبرستان می کنند، روح میت از بالا تمامی ماجرا را نظاره می کند و البته نمی داند که از دنیا رفته است. وقتی او خوب به جسم خود می نگرد و می بیند که می خواهند او را دفن نمایند ، به پیش اطرافیانش می رود و به آنها می گوید من زنده هستم اما هیچ کس صدایش را نمی شنود.

بازگشت مردگان زنده

بازگشت از دنیای آخرت به این جهان چگونه است؟

وقتی میت را دفن می کنند او هنوز فکر می کند زنده است پس سعی می کند از جایش برخیزد و به سمت خانه اش برود اما هنگامی که می خواهد بلند شود سرش به سنگ لحد برخورد می کند و متوجه می شود که دستش از دنیا کوتاه شده است .

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 7 / 1398

شب اول قبر

به محض ورود میت به قبر ، شب اول قبر آغاز می شود که ممکن است تحمل همان سختی های اولیه ، جهت آشنایی با جهان آخرت ، پذیرفتن حقایق هولناکی چون حساب و کتاب ،نکیر و منکر ،برزخ و قیامت و... باشد.

شب اول قبر چگونه است

انسان پس از مرگ وارد عالمی می شود به نام«عالم برزخ» حیات برزخ و حقیقت باطن همین عالم دنیاست. دنیا ظاهری دارد و باطنی، ظاهر دنیا که بدان عالم مُلک گفته می شود همین دنیای مادی که ما در آن زندگی می کنیم که خصوصیات خاص خودش را دارد(مکان، زمان، مادی بودن...) همین دنیا باطنی دارد که بعضی خصوصیات عالم دنیا را داراست. مثلاً شکل و اندازه و رنگ و بو در آن عالم هم وجود دارد و لکن ماده در آنجا نیست. صورت مردمان برزخی رنگ و اندازه مشخصی دارد و در آنجا خوشحالی و مسرّت و غضب و نگرانی هست در آ نجا نور هست و لکن آنجا ماده نیست

در بعضی از روایات از همین حیات برزخی به«عالم قبر» تعییر شده است. در روایتی است که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ پرسیدند:برزخ چیست آن حضرت فرمود:قبر از هنگام مرگ آدمی است تا روزی که قیامت می شود

پس مراد از قبر در بعضی روایات این گودال خاکی که بدن میت در آن جا می گیرد، نیست بلکه باطن همین قبر مراد است که همان عالم برزخ است از آنجایی که قبر خاکی جایگاه و محل استقرار بدن جسمانی است و عالم برزخ نیز جایگاه استقرار روح انسان است به عالم برزخ عالم قبر نیز گفته می شود.

در روایت مفصّلی است از حضرت امیرالمؤمنین که آن حضرت در وصف مرگ انسان و انتقال او به قبر و شاهدات او در قبر توضیحاتی می فرماید که ما به قسمتی از آن اشاره می کنیم، در بخشی که مربوط به مرگ مؤمنان و مشاهدات آنان است این چنین می فرماید:... او می شناسد کسی را که او را غسل می دهد و قسم می دهد افرادی را که جنازة او را حمل می کنند که به سرعت ببرند و زودتر به خاک بسپارند و وقتی که او را وارد در قبرش می کنند دو مَلَک به نزد او می آیند و آن دو، دو فرشتة بازپرسی و باز جوئی کننده از عقائد و کردار او هستند ...

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 7 / 1398

هنگام مرگ

اتفاقاتی که هنگام مرگ برای انسان رخ می دهد؟

بسیاری از ما درباره لحظه مرگ و جان دادن صحبتهایی را شنیده ایم و فرا رسیدن آن لحظه و اتفاقاتی که قرار است برایمان پیش آید ، خوف و وحشت داریم . در لحظه مرگ برخی از واقعیت ها که در زمان حیات، بر انسان پوشیده است ، بر او آشکار می ‏شود؛ زیرا در آن زمان که آدمی از مرز دنیا می گذرد، فرشته مرگ را می بیند و در آستانه جهان غیب قرار می گیرد. در این بخش از نمناک شما را با اتفاقاتی که لحظه مرگ می افتد آشنا می کنیم.

هنگام مرگ

هنگام مرگ چه اتفاقی می افتد؟

آدمی در لحظه جان دادن چه می بیند؟

در لحظه مرگ رابطه انسان با اطرافیان و اطرافیانش با وی قطع می شود؛ نه محتضر می تواند مشاهدات خود را برای آنان بگوید و آنچه بر وی می گذرد، توضیح دهد و نه اطرافیان قادرند به اطلاعات و مشاهدات محتضر پی ببرند و از چگونگی حالش آگاهی یابند و برخی از واقعیت ها در زمان حیات، بر انسان پوشیده است و لحظه مرگ، بر او آشکار می ‏شود.

مشهودات اهل ایمان و کفر در لحظه مرگ به اعمال آن ها بستگی دارد؛ اهل ایمان و عمل صالح از کرامات حق تعالی بهره مند می شوند و مناظر مطبوع و دلپذیر را می بینند ولی اهل کفر و نفاق به اندازه حظّ و بهره خود و آنچه در دار دنیا کسب نموده اند، آثار غضب و قهر الهی را مشاهده می کنند.

موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 7 / 1398

زنده شدن بعد مرگ

تا به حال به این فکر کرده اید که اولین دقایق و لحظات پس از مرگ چه می شود ؟ فرد چه می بیند و چه می شنود ؟ کجا و چطور می رود ؟ حرفهای جالب 6 فردی که زنده شدن بعد مرگ را تجربه کرده اند را بخوانید.

چه اتفاقی پس از مرگ می افتد؟ روایت 6نفر که زنده شدن بعد مرگ را تجربه کرده اند!

این سوال قدیمی می باشد که تعداد معدودی می توانند به این سوال پاسخ دهند که پس از مرگ چه اتفاقی می افتد ؟از نظر پزشکی مرگ چیزی است که همه آنرا به خاطر دارند و آنگونه که معلوم است ، دو غول بزرگی که ممکن است ما را بترسانند مرگ و مالیات می باشند . بطور کلی مفهوم مرگ یکی از آخرین اسرار زندگانی می باشد که ما به آن پی می بریم ( تاکید می شود از آخرین اسرار زندگی - صرف نظر از پیشرفت های علمی بزرگ خود ) .
تنها بینش و تصور ما از فردی که مرده این است که او جان ندارد و تنها از یک جهانی به جهانی دیگر منتقل شده است . به نظر شما مرگ به چه چیزی شباهت دارد ؟!
 


موضوعات مرتبط: دانستنی ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 7 / 1398

دلسوزی عزرائیل

دلسوزی عزرائیل برای دو نفر

عزراییل یا ملک الموت فرشته ای از فرشتگان الهی است که از طرف خداوند مامور گرفتن جان آدم هاست . همه افراد نمی توانند ای فرشته را ببینند تا زمانی که مرگشان فرا برسد اما رسول خدا (ص ) توانایی دیدن این فرشته و صحبت با او را داشته است. مطلبی که در ادامه این بخش از نمناک آورده ایم بخشی از گفتگوی جالب بین رسول خدا و فرشته مرگ است ، با ما همراه شوید.

دلسوزی عزرائیل

عزرائیل برای چه کسانی دلسوزی کرده است؟ 

دل عزراییل برای چه کسانی سوخته است؟

روزی عزراییل به زیارت حضرت محمد (ص ) آمد . رسول خدا (صل الله علیه و آله) از او پرسید :ای برادر ! در این چند هزار سالی که جان بنده ها را گرفته ای و مامور قبض روح انسان ها بوده ای ، آیا شده دلت برای کسی بسوزد ؟

رحم عزرائیل

دلسوزی عزرائیل به دو نفر...


موضوعات مرتبط: دانستنی ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی