بسوزم از دل و جانم ، برای حضرت هادی
ز زهر کینه جان داده ، فدای حضرت هادی
به زهرا تسلیت گوییم ، عزای نور عینش را
همان که کشته شد مظلوم ، غریبانه به سامرا
چنان از زهر نامردان ، ازو سوزانده شد پیکر
که هر دم ناله سر میداد ، کجایی سوختم مادر
ببین مادر ببین مادر ، که سر تا پا شرر گشتم
چو فرزندت حسن من هم ، ببین پاره جگر گشتم
ز بس مظلوم بودم من ، شدم از غصه آکنده
عدو در پیش چشمانم ، زکینه قبر من کنده
ببین مادر عطش گشته ، به من غالب در این غوغا
دم آخر کنم گریه ، به یاد روز عاشورا
میان مقتا عشقش ، حزین و خونی و عریان
حسینت ناله سر میداد ، انا العطشان انا العطشان
ز بسکه تشنگی غالب ، شده بر سبط پیغمبر
حسینت دود می دیده ، همه جا را دم آخر