یادش بخیر آن روزها که بیشتر آموخته هامان تجربهی پدر بزرگها و مادر بزرگها بود. یادش بخیر آن شبها که همه فانوس در دست میگرفتند و برای شب زنده داری به مساجد محل میرفتند. یادش بخیر آن روزها که مادر بزرگها بهترین معلم دختران بودند و پدر بزرگها پشتوانهی پسران. یادش بخیر آن شبها که از قدر و منزلت میگفتند؛ اگر ناخواسته خطایی میکردیم چشم انتظار شبی مینشستیم که میدانستیم در لحظههایش هیچ دستی از درگاه حق نا امید بر نمیگردد. حالا، این روزها همان قدر و منزلت و عشق را منتقل کردیم به نسلی که نسل مدرن و ارتباطات است. نسلی که متجدد شدند؛ اما با همان دل آکنده از عشق، همان خلوص و انتظار... در حدیثی از پیامبر (ص) میخوانیم که: حضرت موسی (ع) به خدا عرض کرد: «خدایا مقام قربت را خواهانم. » پاسخ آمد: *قرب من در بیداری شب قدر است. * عرضه داشت: «پروردگارا، رحمتت را خواستارم.» پاسخ آمد: *رحمت من در ترحّم بر مساکین در شب قدر است. * گفت: «خدایا، جواز عبور از صراط میخواهم.» پاسخ آمد: *رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است. * عرض کرد: «خدایا بهشت و نعمتهای آن را میطلبم.» پاسخ آمد: *آن، در گرو تسبیح گفتن در شب قدر است*. عرضه داشت: «پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. » پاسخ آمد: *رمز نجات از دوزخ استغفار در شب قدر است. * در پایان گفت: «خدایا رضای تو را میطلبم.» پاسخ آمد: *کسی مشمول رضای من است که در شب قدر، نماز بگذارد. * (کتاب دقایقی با قرآن، قرائتی)شب قدر شب بیدار شدن است، نه بیداری کشیدن