شکاف عقیدتی میان روحانیون شیعی ایران
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 119236
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 251403
بازدید ماه : 304681
بازدید کل : 10696436
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 14 / 1 / 1399

«هویت‌گرایان» و «تقریب‌گرایان» هر دو براساس اصل «تقیه» و روش «احتیاط» حاکم بر فقه شیعه همواره رنگ رخسار خود را به روشنی نمایان نمی‌کنند و هر آنچه در دل دارند بر زبان نمی‌آورند. اما «حضور روحانیت در ساختار سیاست»، همچون محکی است که از باطن آنان خبر می‌دهد. آنان گاهی ناگزیر هستند که کنش‌ها و واکنش‌هایی درباره عقاید و باورهای تاریخی شیعی نشان دهند و نسخه شفابخش خود را بپیچند. در این میان می‌توان این نگرش‌ها را در ترازوی تحلیل قرار داد و برچسب خود را بر پیشانی صاحب آن دیدگاه زد.

در گذشته دور، روحانیت شیعی به ویژه در ایران که اکثریت مردمان آن شیعی هستند، احساس نمی‌کرد که از سوی دیگر فرق اسلامی به ویژه اهل تسنن هویتش مورد هجمه قرار گرفته است. چرا که با روی کار آمدن سلسله صفویه، مذهب شیعه در ایران رسمیت یافت و پس از آن هم اگرچه مدتی هویت‌گرایان شیعی در دوره سلسله افشاریه هراسناک شدند، اما با روی کار آمدن سلسله قاجاریه بار دیگر شیعیان آزادانه شعائر و آداب خود را بر کرسی نشاندند و هر ساله در ایام سوگواری یا اعیاد مذهبی آن را به نمایش گذاشتند. خطیبان و مداحان رسانه آن بودند و عالمان دینی تئوری‌پردازان آن، بازاریان در جایگاه حامیان مالی این مراسم‌ها می‌نشستند و توده مردم در مسند مجریان آن. در این عصر، هویت‌گرایان شیعی تا حدودی برابر تصوّف و در اواخر سلسله قاجاریه و در دوران پهلوی اول و دوم مقابل دگراندیشان مذهبی یا روشنفکران غیرمذهبی ایستادند و از همه مهم‌تر در دوران پهلوی، بزرگ دشمن آنان ضد مذهب‌گرایان در رژیم وقت بودند. از این‌رو، «علامه امینی»، به‌عنوان رهبر هویت‌گرایان شیعی در این دوران از «نواب صفوی» جهت مقابله با کسروی که اصول و اعتقادات هویتی شیعیان را مورد حمله و تاخت و تاز قرار داده بود، حمایت می‌کرد. این مرزبندی هویتی در بلاد دیگر شیعیان غیر از ایران، به ‌گونه‌ای دیگر رخ می‌نمود و جدال بیشتر به نوع مواجهه با «اهل تسنن و اعتقاداتشان» بود که انتخاب نوع آن بر اعتقادات شیعی هم اثر می‌گذاشت. شاید بتوان گفت که تقریب‌گرایی و هویت‌گرایی برابر «اهل تسنن» و نوع اعتقادات شیعیان در عراق عرب زودتر از ایران شکل گرفت و در منازعات این دو جریان به نمایش گذاشته شد. نمونه‌‌هایی از این منازعات را در دو قطبی «سیدمحسن امین» عالم لبنانی پرورش یافته نجف و علامه نائینی بر سر چگونگی سوگواری برای ائمه معصومین می‌توان دید که مرجع عامه آن دوران – آقا سیدابوالحسن اصفهانی – در حمایت از «امین» کم نگذاشت. البته در دوران پس از آن نیز اغلب عالمان لبنانی به تقریب‌گرایان تمایل داشتند و نجفی‌ها به هویت‌گرایان .گویی دو قطبی تقریب‌گرایی – هویت‌گرایی در ایران، در دوران آیت‌اللـه‌العظمی بروجردی، مرجعیت عامه ‌شیعیان نمایان شد. اگرچه ظهور و بروز «توده‌ای‌ها» و «بهایی‌ها» در قالب اپوزیسیون نظام و دیگری پوزیسیون نظام در آن دوران، عاملی برای جلوگیری از داخلی شدن این دو قطبی شدند، اما نقش منطقه‌ای و شاید جهانی آیت‌اللـه بروجردی، او را به انتخاب میان این دو قطب مجبور کرد. او اگرچه سعی می‌کرد کمتر خود را در این دو قطبی تعریف و تفسیر نکند، اما با شکل‌گیری «مجمع تقریب مذاهب اسلامی» در مصر و فرستادن نماینده‌ای – شیخ محمدتقی قمی- از سوی آیت‌اللـه بروجردی به این مجمع، بیشتر مرجع عامه شیعیان «تقریب‌گرا» به تصویر کشیده شد تا «هویت‌گرا». او در داخل کشور هم دست به اقداماتی زد که این جایگاهش را مستحکم کرد؛ انتقاداتی را به سخنرانی‌های علامه امینی در اصفهان ابراز کرد، از سجده شیعیان در برابر حرم‌ ائمه معصومین انتقاد کرد و حتی دستور داد که کتابی فقهی را به دلیل توهین به خلفای راشدین جمع‌آوری کنند و آن بخش از کتاب را حذف کنند. البته آیت‌اللـه بروجردی در حوزه فردی بسیار شدید به برخی باورهای شیعیان اعتقاد داشت که در دوران حضور در بروجرد، گِل سوگواری برای امام حسین(ع) در ایام عاشورا را بر چشمان خود که درد می‌کرد، مالید و براساس اظهاراتش تا آخرعمر به راحتی می‌توانست، ببیند. اگرچه نقش آیت‌اللـه بروجردی در تثبیت «دارالتقریب اسلامی» جدی بود، اما در مقابل علامه امینی یکی از منتقدان و مخالفان جدی تقریب‌گرایی بود و در نقد این جریان به صراحت سخن می‌گفت.

پس از درگذشت آیت‌اللـه بروجردی،‌با رونمایی از «سیاست» در حوزه‌های علمیه، این دو قطبی هویت‌گرایی تقریب‌گرایی تقویت شد. اگر تا دیروز مرجع تقلید بلامنازع شیعیان- آیت‌اللـه بروجردی- که به سیاست روی خوش نشان نمی‌داد، از این ایده حمایت می‌کرد، پس از ایشان روحانیون مبارز و سیاسی بیشتر در جایگاه حامیان این جریان قرار گرفته بودند. البته مراد از تقریب‌گرایان فقط مدافعان وحدت شیعه و سنی نیستند؛ بلکه مکتب تقریب‌گرایی یک منظومه از باورها و اعتقادات تجدیدنظر طلبانه یا اصلاح‌ طلبانه‌ای است که در تمامی باورها، اعتقادات، آرمان‌ها، اهداف، شعائر، آداب و ... شیعیان صاحب دیدگاهی متفاوت با هویت‌گرایان است. از آن‌رو که مرزبندی‌های این دو قطبی آنچنان تمیز نیست، می‌توان گاهی برخی از مدافعان یک قطب را در قطب دیگر دید و گاهی برعکس.

اما به هر حال درسالهای دهه 40و50، ایده‌های جدیدی از سوی دگراندیشان مذهبی یا روحانیون سیاسی مطرح می‌شد که برچسب‌های شبه تکفیری را به ارمغان می‌آورد. «وهابی‌گری»، یکی از برچسب‌هایی بود که هویت‌گرایان در آن دوره به تقریب‌گرایان می‌گفتند. دکتر علی شریعتی، صاحب کتاب شهید جاوید و برخی روحانیون صاحب‌ نام آن دوران که در جرگه همراهان امام خمینی جای داشتند، از این برچسب‌ها بی‌نصیب نماندند. این رویارویی در قم، تهران، مشهد و اصفهان به روشنی قابل مشاهده بود. البته امام خمینی در بیان آرا و نظراتش در این ایام اگرچه بر وجهه ایجابی تقریب‌گرایی همچون تکرار واژه «امت اسلامی» یا مقابله مسلمانان برابر اسرائیل و مستکبران سخن می‌گفت، اما بر وجهه سلبی این تفکر پای نمی‌فشرد و از اظهارنظر در این وادی پرهیز می‌کرد. به هر حال در این ایام «ولایتی‌ها» که بیشتر گرد آیت‌اللـه‌العظمی گلپایگانی جمع شده بودند، مستحکم و قدرتمند بودند. چرا که توده مردم، بدنه بازار و جامعه وعاظ و مداحان همراه و همیار آنان بودند. «ولایتی‌ها» نامی بود که در آن دوران به هویت‌گرایان اطلاق می‌شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم همچنان این دوقطبی به حیات خود ادامه داد که با اظهارات مقامات عالی‌رتبه نظام‌که اغلب آنان روحانیونی ارشد یا عالمانی دینی بودند، این شکاف جدی و جدی‌تر و در پس پرده ردپای این دو قطبی به روشنی دیده می‌شد. البته هر دو جریان سعی می‌کرد که در قلمروی تحت مدیریت خود حرکت کند و به قلمروی طرف مقابل وارد نشود. اگرچه در این بینابین، گلایه‌ها و نامه‌هایی هم ردوبدل و روش یکی از طرفین تعدیل می‌شد.

در دهه 70 و نیمه اول 80‌‌ مراودات میان هویت‌گرایان و تقریب‌گرایان پیچیده و در هم تنیده شد. گاهی حتی اصول مورد نظر یک جریان در ساختار قدرت سیاسی بروز می‌کرد و گاهی جریان مقابل تقویت می‌شد که این حرکت زیگزاگی را به راحتی نمی‌توان تحلیل و تفسیر کرد. یعنی روحانیون سیاسی حاکم بر قدرت در ایران گاهی نظراتشان به سوی تقریب‌گرایی رخ می‌نمایاند و شعائر اولیه انقلاب اسلامی را تداعی می‌کرد و گاهی از نوعی تغییرات بنیادین در این وادی نوید می‌داد و باورهای هویت‌گرایان را بر صدر می‌نشاند و شعائر مورد قبول آنان در رسانه‌های دولتی تکریم می‌شد که شاید تا حدودی تغییرات در آرایش سیاسی قدرت در ایران در دو دهه اخیر این رخداد را پدید آورده بود. چرا که برخی از «هویت‌گرایان سابق» بر کرسی‌های مدیریتی غالب شدند و در میان این دوقطبی گاهی ریشه‌های هویت‌گرایی خویش را به نمایش می‌گذاشتند و گاهی براساس ضرورت سیاسی داخلی یا منطقه‌ای از تقریب‌گرایی سخن می‌گفتند.

اما در بطن حوزه «هویت‌گرایی اصیل» حاکم است. پرورش‌یافتگان حوزه نجف که در حوزه قم نقش چشمگیری دارند، توانسته‌اند به رونق هویت‌گرایی بیفزایند، تا جایی که جریان تقریب‌گرایی در این مرکز بزرگ آموزشی روحانیون شیعی آنچنان قدرتی ندارد و حضور این جریان اغلب در تهران و تا حدودی مشهد دیده می‌شود.

اگرچه حضور چشمگیر تقریب‌گرایان و هویت‌گرایان معتدل در قدرت سیاسی ایران تا حدودی شعائر مورد تاکید هویت‌گرایان را محدود کرده است و از اجرایی شدن برخی آداب و سنن آن جلوگیری می‌شود، اما این رخداد هم به نوعی باعث تقویت و ساماندهی هواداران جریان هویت‌گرا در قم و سایر شهرستان‌های مذهبی شده است. این جریان آنچنان به صورت غیرعلنی در حال رشد است که در تهران هم مراکز و محافلی به تقویت این جبهه اعتقادی می‌پردازند.

امروز «هویت‌گرایان» هم دو شاخه شده‌اند؛ شاخه‌ای که می‌توان از آن به‌عنوان «هویت‌گرایان سیاسی» یاد کرد، با سیاست‌ورزی همراهی می‌کنند و حضور در مراکز و نهادهای حکومتی را راهی برای ترویج تشیع می‌پندارند. این شاخه از یک‌سو بر اصول مورد تاکید شیعیان که شاید در میان فرق دیگر رد شده باشد، پافشاری می‌کنند و از دیگر سو از وحدت شیعیان و اهل تسنن سخن می‌گویند. آنان با شاخه دیگر هویت‌گرایان که جدا از سیاست‌ورزی هستند، ارتباط ارگانیکی ندارند و مسیر هر دو جدا از یکدیگر است.

شاخه دوم نسبت به شاخه حاضر در حکومت ریشه‌دارتر و قدرتمندتر به نظر می‌رسد. آنان را هم می‌توان به عنوان «هویت‌گرایان غیرسیاسی» نامید؛ چرا که در عرصه سیاسی حاضر نمی‌شوند و له یا علیه جریانی سخن نمی‌گویند و از مناصب مدیریتی و اجرایی دوری می‌کنند. آنان حکومت و سیاست‌ورزی را از آن امام معصوم می‌دانند و فقط به ترویج عقاید و شعائر مورد تاکید بزرگان این جریان در میان توده مردم می‌پردازند. جلوگیری از اجرای برخی شعائرشان تا حدودی آنان را در مقابل قدرت سیاسی قرار داده است. چرا که آنان این اعمال را واجب یا مستحب و جزو وظایف شیعیان قلمداد می‌کنند و سیاستمداران حاضر در حکومت این شعائر را رد و گاهی از آن به‌عنوان «وهن تشیع» یا «خرافه» نام می‌برند. با وجود برخی از ممانعت‌های قانونی، اما هویت‌گرایان منفک از سیاست به رشد و ترویج افکارشان مشغول هستند و لایه‌هایی از جامعه متدینین و متشرعین جزو حامیان سرسخت آنان به حساب می‌آیند. رشد این باورها اکنون در میان توده مردم مذهبی و طلبه‌های جوان‌رو به فزونی است و زیرزمینی شدن این افکار شناسایی میزان حامیان و چگونگی افکارشان را سخت کرده است.

البته در حال حاضر به نوعی یک معاهده نانوشته‌ای میان هویت‌گرایان غیر سیاسی با تقریب‌گرایان و هویت‌گرایان سیاسی حاکم نوشته شده است. هویت‌گرایان غیرسیاسی خطوط قرمز سیاسی آنان را تا حدودی رعایت می‌کنند و به نقد آشکار آنان نمی‌پردازند و از سوی دیگر جریان تقریب‌گرا و هویت‌گرای سیاسی اگرچه از اجرایی شدن برخی شعائرشان جلوگیری می‌کنند، اما در ایام سوگواری و اعیاد مذهبی در رسانه‌های عمومی به پخش سخنان رهبران و فعالان این جریان یا بزرگداشت ایام مورد تاکید آنان می‌پردازند و سعی می‌کنند با نظارت و مدیریت نشر این افکار به اندازه مورد قبولشان از تقابل آشکار با آنان جلوگیری کنند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
برچسب‌ها: مذهبی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی