3. تصمیم به شاد زیستن و نشاط داشتن شاد زیستن یک تصمیم است. تصمیم خردمندانه که در آن تمامی مصائب و سختیها به منزله تجربههای ارزشمند قلمداد میشود که هریک ما را در دستیابی به موفقیّتها در مسیر پر سنگلاخ زندگی آب دیده خواهد ساخت. آن هنگام که به مشکلات و سختیها هجوم بریم، درمییابیم که تلخیها آنقدرها هم مصیبتبار نیستند. نگاه ما به ثمرات شیرین این تجارب تلخ، پیمودن راه را ساده و سهل میسازد به گونهای که گاه به استقبال حوادث میشتابیم و آنان را در آغوش خویش میفشریم! شوخی و خنده دردهای جسمانی ما را تسکین بخشیده و آشفتگی خاطری را که از تنهایی و اندوه نسبت به آینده فراهم آمده، دور میسازد. با خنده، هر چیزی به نفع جسم و جان ما پیش میرود و نوعی احساس «پرواز طبیعی» به ما دست میدهد. در این حال سیستم تنفسی، درست مانند زمانی میشود که به ورزش دو پرداختهایم، بدین خاطر دردهایمان تسکین یافته و نوعی آسودگی خاطر به ما رو میکند. هنر شاد بودن مستلزم توانایی خندیدن به مشکلات در کوتاهترین زمان پس از وقوع آنهاست، انسانهای شاد از دیدن روی سکّۀ ناامیدی ، یا نگرش به غصّه و اندوه زندگی پرهیز میکنند. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من بچّهها را به خاطر پنج خصلت دوست دارم: 1. گریه میکنند 2. خود را به خاک میمالند 3. چیزی را برای فردا ذخیره نمیکنند 4. چیزی را میسازند، سپس خود خراب میکنند 5. با یکدیگر دعوا میکنند ولی کینه به دل نمیگیرند (همان، ص345). 4. اصلاح اندیشههای خود به هر چیزی که فکر کنید به طرف آن کشیده میشویم، گرچه آنها افکار مطلوب ما نباشند؛ زیرا مسیر حرکت ذهن همیشه به سوی تفکرّات است نه در جهت گریز از آن. در این میان تفکر مثبت، سازنده است و صاحبان آن تنها به موارد مطلوب میاندیشند و در پی آن به سوی آن اهداف و دیدگاهها کشیده میشوند. آیا بهتر نیست همیشه به آنچه میخواهیم فکر کنیم و همواره تفکر ما، آرامش، شادی و آسایش روحی و جسمی باشد؟! ذهن انسان شبیه به یک کوه یخ است و با آنکه آگاهی ما بیشتر از قسمت بیرونی این کوه یا همان ضمیر هوشیار است، اما قسمت درونی یا ضمیر ناهوشیار است که بیشترین تأثیر را بر ما به جای میگذارد. ذهن ما چونان یک آهن رباست. فکر کردن به خواستههای خود و اندیشیدن به موقعیت، شادکامی و خرسندی مایه دستیابی به آنها خواهد شد. افکار انسان مانند ابرهای نامرئی هستند که برای او نتیجه به بار میآورند. با منظم کردن افکار خود میتوان تعیین کننده این نتایج بود. به این نکته مهم توجه داشته باشیم که گزینش اندیشههای شایسته و نشاندن آنها در ضمیر ناهوشیار خود، مایه روحی بلند، همّتی والا و احساس عالی خواهد بود و این بدان علّت است که تمامی کلمات بر افکار و احساسات ما تأثیر میگذارند و از آن سو افکار ما نیز بر نوع بیان و احساس ما مؤثر خواهد بود و سرانجام احساسات ما هم به نوبه خود بر نوع بیان و افکار ما تأثیر خواهد داشت. 5. از دست ندادن اهداف و آرمانهای زندگی هدف آن چیزی است که ما را همیشه در حرکت، تلاش و جوشش نگه میدارد و زندگی را همراه با نشاط و پویایی در آینه اندیشهمان ترسیم میسازد. انسانهای هدفمند همواره با امید و اطمینان نسبت به آینده، زندگی خویش را سپری میکنند و گاه در سختترین زمانها و مکانها ـ همانند ایام زندان و یا اسارت ـ با روحی سرشار از امید و عشق، لحظهای از آرمانهای خود دست برنداشته، راست قامت و استوار با وجود تمامی سنگلاخهای پیش رو حرکت میکنند. به راستی انسانهای پرنشاط و خرسند هدف را جزئی از طبیعت زندگی خویش نمیدانند؟! و برتر از آن صرف داشتن هدف را مهمتر از ماهیت آن نمیبینند؟! آیا انسانهای بدون انگیزه و بیهدف قادر به ادامه زندگی یا حیات طولانی خواهند بود؟! 6. استقبال از مشکلات نومیدی و یأس آثار تخریب کنندهای به همراه دارد و راه دوری و مبارزه تمام عیار با آن، این است که از داستانهای انسانهای برجسته استفاده کرده، درس عبرت گیریم و از موانعی که میتواند مسدود کننده موفقیّت و کامیابی انسان شود، آگاه شویم: «دموستنس»، ناطق برجسته یونانی از چنان لکنت زبانی رنج میبرد که به سختی میتوانست حرف بزند، وی با دهان پر از ریگ تمرین حرف زدن مینمود و خود را در حالی مجسّم میکرد که با مهارت در برابر یک جمع در حال سخنرانی است؛ وی یکی از بزرگترین سخنرانان گردید» (همان، ص91). «ناپلئون» با هدایت ارتش پیروز خود در سرتاسر اروپا بر نقیصه بارز کوتاهی قامت فائق آمد (همان). همانند «توماس ادیسون» که در ایّام تحصیل، او را از مدرسه بیرون انداختند، اما خود را باز شناخت و مخترع برق گردید (همان، ص92). مهم نیست از کجا آغاز میکنید، مهم آن نقطهای است که برای خاتمه برمیگزینید، پیوسته با موقعیتهای بزرگ مواجه میشویم که زیرکانه خود را در قالب مشکلات غیر قابل حل از ما پنهان میکنند؛ ما برای حل مسائل و مشکلات و یافتن راهحلهای مناسب و طراحی شایسته آفریده شدهایم و باید بدانیم مشکلات، بخشی از میراث جهان هستند که ما را برای رهایی از خود به سوی یادگیری و تجربه میرانند. از این رو ناهمواریهای زندگی برای انسانهایی که مثبت فکر میکنند، موقعیتی تازه برای یاد گرفتن است. 7. نهراسیدن از اشتباهات یکی از راههای شادمان بودن آن است که بدانیم ما از شکستهای خود بسیار بیشتر از پیروزیهایمان درس میگیریم؛ زیرا وقتی بازنده میشویم به فکر و تأمّل و تجزیه و تحلیل و سازماندهی مجدد میپردازیم و طرحها و تاکتیکهای تازه بنا میکنیم، اما وقتی برنده میشویم، فقط جشن میگیریم، چیز تازهای یاد نمیگیریم و این خود دلیل دیگری برای گرامی داشتن اشتباهات است. روزی از «توماس ادیسون» پرسیدند: از اینکه بارها و بارها در تلاش برای ساختن لامپ برق با شکست روبهرو شدی چه احساسی داشتی؟ ادیسون پاسخ داد: «من هیچ وقت شکست نخوردهام، بلکه با موفقیت توانستم هزاران طریقه نساختن لامپ برق را کشف کنم!» (همان). بدون شک این نگرش مثبت موجب گردید که انبوه بیشماری از اندیشمندان و شخصیتهای برجسته جهان از نقطهای مسیر سازندگی خود و جامعه را آغاز کنند و به قله پیروزی دست یابند. همانگونه که «توماس. جی. واتسون، مؤسس کارخانه آی.بی.ام (I.B.M)» گفته است: راه دستیابی به موفقیت، مضاعف کردن میزان شکستهاست (همان، ص93). انسانهایی که تاب و توان ارتکاب اشتباهات مختلف در زندگی را ندارند، در حقیقت شهامت پرداخت بهای عشق را ندارند. عاشق دانش، دارایی، شهرت، منزلت اجتماعی و تمام اندیشههای امنیت یا احتیاطهای بیش از حد را رها کرده، بیپروا رو به هر خطری آغوش میگشاید؛ باید زندگی را همچو معشوقی در آغوش گرفت. 8. تعهد نسبت به مسئولیّتها قبول هرگونه مسئولیت، نیازمند تعهد درباره چگونگی فعالیت و کسب موفقیت نسبت به آن خواهد بود. در این باره روانشناسان گفتههایی دارند، اما «گوته» میگوید: «هر کاری را که میتوانی انجام دهی یا رؤیای توانستنش را داری آغاز کن، در جسارت، نبوغ و قدرت و سحر نهفته است» (همان، ص94). بیشک نخستین گام را باید ما خود، برداریم. تا وقتی در حاشیه ایستادهایم و برای حضور در میدان زندگی و هجوم سختیها آمادگی نداریم، گویی جهان در برابر ما با این نگرش ایستاده است: «خوب، گویا درباره این مسئله جدی نیست، هر وقت آن را جدی گرفت، به او کمک خواهیم کرد!!». در یک نگاه پرگستره، از آن لحظهای که با قاطعیت میگوییم: «به هر قیمتی این کار را خواهیم کرد»، قدم اول را به سوی «نبوغ و قدرت و سِحر» برداشتهایم. هرکه در زندگی موفق میشود، تصمیم به موفق شدن گرفته است. 9. رو کردن به تلاش و کوشش برای شاد زیستن به تلاش نیاز است و در این باره از حیوانات میتوان درس گرفت؛ آنها تقریباً همیشه مشغول کارند؛ تدارک زمستان را میبینند، آماده بهار میشوند، خودشان را تمیز میکنند، به بچههایشان غذا میدهند و همیشه کاملاً زنده و متحرکند و به نظر میرسد که کاملاً راضی و خشنود هم باشند. با غفلت، سستی و دوری از فعالیت مفید، پیشرفتی در امور حاصل نمیشود. هر باغبانی میداند علفهای هرز خود به خود میرویند و نیاز به این نیست که یک علف هرز بکاریم، رسیدن به گلها و چمنها و سرسبز و با نشاط کردن فضای باغچه تلاش میخواهد؛ تلاشی مداوم و روزانه. ما برای پیروزی و موفقیت و شادی و شادمانی نیاز به تلاش داریم؛ زیرا طبیعت آن را از ما «طلب» میکند. این ویژگیها، امتیاز و اشتیاق انسان برای یادگیری، خودآزمایی، آزمایش و تجربه است. 10. دوری از رؤیاها؛ توجه به حقایق زندگی زندگی، فرایند ساختن است. آنچه امروز انجام میدهیم بر آنچه فردا خواهیم داشت، تأثیر میگذارد و نتیجه فردا ثمره تلاش امروز است. بسیاری غافل از آن هستند که مهم، فعالیتی است که امروز ـ به دور از خیال بافی و رؤیاهای شیرین ـ انجام میدهیم. شاید بتوان چند صباحی را بیخیال و بیتوجه به مسئولیت امروزمان، سپری کرد، اما دیر یا زود، فردا و فرداهایی در راه است که باید حساب پس داد و پاسخگوی گذشته خود بود. پس امروز مهم است و باید امروز را دریافت. «لائوتسه» میگوید: «یک درخت هر چقدر هم که بزرگ باشد، با یک دانه آغاز میشود و طولانیترین سفرها با اولین قدم» (همان، ص98). عوامل شادی آفرین در زندگی راههای دستیابی به شادی در زندگی، موضوعی پرجاذبه و شیرین است که دوستداران بسیاری داشته و خواهد داشت. از آنجا که عوامل فراوانی در این باره وجود دارد و آشنایی با شیوه صحیح و راهکاری ارزشمند، انسان را به سرمنزل مقصود هدایت میکند، چندین عامل را برگزیده و همراه با نگاهی نو به معارف ناب فرهنگی به هریک مینگریم: ثروت و شادی ثروت و دارایی از دیدگاه معارف دینی، تعریفی روشن و جایگاهی خاص دارد. از یک سو مال «فضل خداوند» (بقره، 198) و وسیله «قوام و برپایی جامعه» معرفی شده است که توان همراهی «سعادت دنیا و آخرت» (قصص، 77) برای انسان را خواهد داشت و از سویی دیگر «ارزش ذاتی» (بقره، 247) نداشته در برابر اراده الهی بیاثر (آل عمران، 116) دانسته شده است و یا ارزشی اندک در برابر اعمال صالح بدان داده (اسراء، 46) و تنها زینت زندگی (همان) شمرده شده است! در حالی که زیورآلات و زینتهای زندگی ارزشی مستقل نداشته و در کوتاهمدت از جلوه زیبای خود ساقط میشوند (سبأ، 34). با این نگرش، مال و مقام نزد فرعونیان باعث ارزش بوده و ثروت و رفاه با روحیه تجاوزگری، مال دوستی و ترک انفاق همراه گشته که برای آینده حوادث، عاملی کمارزش خواهد بود (تکاثر، 1-7). در صحنههای دیگری در قرآن، درباره صاحبان ثروت، دو شخصیت مثبت و منفی ترسیم شده و آثار هریک توضیح داده شده است. نخست ثروت خدیجه عامل ارزشمند غنای رسول خدا و توانایی مالی آن حضرت در تبلیغ رسالت بیان شده است، سپس دارایی سرشار قارون، عامل سرمایهداری و سرکشی در آیین حضرت موسی معرفی و او به عنوان ثروتمندی منحرف ـ که داستان زندگی وی عبرتی برای دیگران خواهد بود ـ مطرح شده است! (قصص، 83). افزون بر آن استفاده نادرست از ثروت، عامل سقوط جامعه و خودنمایی و فخرفروشی از آثار سوء دارایی گوشزد شده و در کنار این دو، آتش عذاب الهی پایان کار ثروتاندوزان زشتکردار دانسته شده است (معارج، 15-20). خداوند حکیم، سرانجام خود بین این دو دیدگاه، راه روشنی از بصیرت و بینایی ارائه کرده، «ثروت را علت تام سعادت، شادکامی و خوشبختی» ندانسته، بلکه آن را زمینهساز و ابزاری معرفی میکند که میتواند در دست صاحبان آگاهی و هوشیاری قرار گرفته و آنان را به ارزشهای والای انسانی، پایندگی و جاودانی برساند، به گونهای که نگاه تمام دنیازدگان را خیره ساخته و آنان را دچار حیرت نماید (بقره، 261). سپس نمونههای وارستهای از ثروتمندان روشناندیش را معرفی نموده تا نوع نگاه و نگرش انسانها را برترین عامل در سعادت آفرینی ثروت و دارایی معرفی کند. از این رو «شعیب پیامبر» را ثروتمندی اندیشمند و هوشیار دانسته که به افزایش دارایی، بر بینش آسمانی او میافزود و هیچگاه اسیر دلبستگیهای مادی نگردید، بلکه همواره امیر مال و ثروت خود بود. سلامتی و شادی سلامتی و تندرستی نعمت ناپیدایی است که چون از انسان گرفته شود، آثار و برکات آن آشکار گردد. این ویژگی ارزشمند در زندگی چنان گسترهای دارد که تمام صفات و استعدادهای مادی و معنوی را به ظهور رسانده، زمینهساز بهرهگیری از همه دادههای خداوندی میشود. از این رو رسول اکرم(ص) فرمود: «بهرهمندی در زندگانی حاصل نمیشود، مگر با تندرستی و سلامتی» (مجلسی، 1403ق، ج25، ص456). امیرمؤمنان علی(ع) نیز فرمود: «دو نعمت است که ارزش آن همیشه مجهول است: صحت و امنیت؛ هیچ لباسی برازندهتر از تندرستی نیست و این موهبت، تنها با کم خوراکی و گرسنگی یافت میشود» (همان). همه ما انسانهای نابینا، ناقص العضو و فلج را سراغ داریم که کارهای چشمگیری انجام داده و نگاه پرحیرت افراد سالم را به سوی خود جلب کردهاند. آرامش خاطر و رضایت از زندگی و شادی شادمانی در زندگی مصون ماندن از غم و اندوه است. آنگاه که هریک از ما توان دور کردن غمها و غصهها را داشته باشیم و نگرانیها، ناامیدیها و دغدغههای خاطر خود را از روح خویش بزداییم، آرامشی به ما روی میکند که ارمغان آن، شادی شیرین و دلپذیر خواهد بود. بیگمان احساسات ما، زاده افکار ماست و افکار منفی همیشه زمینهساز تخریب و فریب ما خواهند بود. هرگاه به خود اجازه دهیم که اندیشههای ناشایست و ویرانگر به ما رو کند، راه دشمنی و شکنجه را برای خویش فراهم ساختهایم و گاه زمانی به خود میآییم که اختیار زندگی از دست ما خارج شده است! روزهایی که باید روان ما را آرامش و جسم ما را آسایش بخشد، به لحظههایی دردآلود تقسیم کردهایم و تنها آشفتگی و تلاطم روح برای خود به دست آوردهایم. بیاییم از اکنون مانع هجوم افکار وسوسهگر، پریشانساز و غیر واقعی نسبت به تمامی دوستان و همکاران و آشنایان باشیم؛ زندگی را خوب بنگریم تا خوبیها و خوشیها به ما رو کند. حوادث تلخ گذشته را فراموش کنیم و هرگز با چنگ و دندان به گذشته اندوهبار خویش آویزان نشویم که نه تنها هیچ پدیدهای را تغییر ندادهایم، بلکه به حوادث مرده، اجازه تصرف در امروز و فردای خود را دادهایم. از امروز هیچگاه حوادث غمباری را که پشت سر گذاشتهایم، بازگو نکنیم و تنها از هریک از آنها تجربهای ارزشمند برداشت کرده، بقیه را دور بریزیم. زندگی شاداب و شیرین، آنگاه در آغوش وجودی ما قرار میگیرد که پذیرفته باشیم گذشته، گذشته است و آینده هم در دست ما نیست، پس امروز را دریابیم و سرشار از شور و نشاط کنیم. از پیشبینیهای تیره و تار، با خیالات واهی و آیندهای همراه با اتفاقات دردناک به شدّت بپرهیزیم و خود را با این وسوسههای شیطانی آزار ندهیم. مسافرت و شادی حضور در یک مکان محدود، انجام کارهای تکراری در هر روز و یکنواختی و یکسانی دیدارها و گفتگوها در زندگی، باعث خستگی جسم، فرسودگی روح و از دست رفتن نشاط و شادی میشود، به گونهای که گاه فشار حوادث روزمره، تاب و توان از آدمی ربوده، زندگی شیرین دیروزی را تلخ و غیر قابل تحمل مینماید! سیر و سفر، دور شدن از مشکلات روزمره و رهسپار شدن به دیاری دور از غوغای هر روز، تغییر آب و هوا و تنوع در زندگی، زمینهساز تجدید قوا، کسب توان و آمادگی روانی در رویارویی با مشکلات شده، همه ما را نشاطی دوباره و سلامتی روحی و جسمی میبخشد، گرچه این تنوع و جابهجایی یک روزه باشد. قرآن کریم این مهم را با دعوت «سفر کنید در زمین» (عنکبوت، 20) بیان کرده است، تا آثار و برکات بیشماری نصیب صاحب بصیرت شود. رسول اکرم(ص) با بینشی عرشی به این نکته اشاره کرده و فرموده است: «مسافرت کنید تا سالم بمانید» (مجلسی، 1403ق، ج25، ص156) و در سخنی دیگر اهداف سفرهای انسان دانا و عاقل را «تجارت و درآمد»، «تحصیل کمالات» و «تفریح، تفرّج و لذتهای شایسته» بیان کردهاند. همانگونه که امام علی(ع) با اشاره بدان فرمود: برای دستیابی به تکامل و ترقی از وطنهای خود دور شوید و مسافرت کنید که در سفر پنج فایده نهفته است: تفریح و انبساط روحی، تحصیل درآمد زندگی، آموختن دانش و تجربه، یادگیری آداب زندگی و آشنایی با بزرگان و صاحبان فضیلت (لقمانی، 1380ش، ص121). آن حضرت در سخنی آسمانی، زمین و نعمتهای الهی آن را باعث شادی و شادمانی دانسته و اینگونه توصیف میکند: «زمین به وسیله باغهای زیبای خود، همگان را به سرور و شادی دعوت میکند و با لباس نازک گلبرگها که بر خود پوشیده، در شگفتی فرو میبرد و از زینت و زیوری که از گلوبند گلهای گوناگون آراسته، بیننده را به نشاط و وجد میآورد». کار و شادی به راستی کار و تلاش «سرمایه جاودانی» برای خود، خانواده و جامعه خواهد بود؛ زیرا سستی، تنبلی، بیکاری و بیحالی بنیان بسیاری از بلاها و بدبختیها بوده، زمینهساز حضور اهریمن فساد و تباهی در جامعه خواهد بود. امام علی(ع) در جملهای کوتاه بلندای برکات کار و تلاش را چنین ترسیم فرمود: «بزرگترین تفریح کار است» (آمدی، 1380ش، ج4، ص412). «ولتر»، فیلسوف فرانسوی، براساس همین بینش و باور گفته است: «هرگاه احساس میکنم درد و رنج بیماری میخواهد مرا شکنجه کرده، آزار دهد، به کار پناه میبرم؛ کار بهترین درمان دردهای من است؛ کار انسان را از سه بلای بزرگ نجات میدهد: افسردگی، فساد و تباهی و احتیاج» (لقمانی، 1380ش، ص124). پرهیزکاری و شادی مجموعه «بایدها» و «نبایدها» در فرهنگ حیات بخش اسلام زمینهساز «گرایشها» و «گریزها» است و این دو باعث تقوا و تقرب ما خواهد بود. از این رو چندین عامل، زمینهساز پرهیزکاری و شادی پایدار و قلبی ما خواهد بود: 1. دوری از گناهان کوچک و بزرگ. 2. انجام واجبات و در حد توان انجام مستحبات؛ به ویژه نماز در اول وقت. 3. باور این حقیقت که «عالم محضر خداست» و هرگونه نافرمانی کوچک، بزرگ محسوب میشود که در این هنگام نام و یاد خدا کیمیایی آرام بخش و نور آفرین خواهد بود. 4. وضوی دائم. 5. اختصاص ساعتی ویژه برای خلوت با خدای خود و گفتگو با پروردگار مهربان. 6. ارتباط خاص با معصومان(ع) و توسل به آنان برای گرهگشایی مشکلات معنوی و مادی. 7. افزایش آگاهی و هوشیاری حقیقی در عرصههای مختلف زندگی و مطالعه یا نشست و برخاست با پاکان و صالحان. ورزش و شادی ز نیرو بود مرد را راستی/ ز سستی کژی آید و کاستی جسم و جان ارتباطی دوسویه و مستقیم باهم داشته و دارای تأثیر در دیگری خواهد بود. آنجا که روان آدمی قوی و توانمند باشد، اندوه و ناراحتی جسم را زدوده، آن را توسنی بادپا میسازد و هرگاه نشاط جسمی وجود داشته باشد، در اثر تلاش و تکاپو راههای خمودی و افسردگی روح محو میشود. از این رو گفتهاند: عقل سالم در بدن سالم است. رسول اکرم(ص) فرمود: «ورزش و بازی کنید و تفریح داشته باشید، همانا من ناراحتم که در دین شما خستگی و بینشاطی دیده شود» (مجلسی، 1403ق، ج3، ص360). و در سخنی دیگر میفرماید: «خوب است پسر در خردسالی و نوجوانی بازیگوش و پر جنب و جوش باشد، تا در بزرگی خویشتندار، صبور و مقاوم گردد» (همان، ج3، ص361). امیرمؤمنان علی(ع) ـ که پیشوای تمامی پهلوانان و قهرمانان خداجوی تاریخ است ـ در راز و نیاز خود با خداوند چنین آرزویی را مطرح میکند: «پروردگارا! اندام مرا در راه خدمت به خودت قوی گردان و دلم را برای عزیمت به سویت محکم ساز» (دعای کمیل). آشنایی با دیدگاه اندیشمندان مشهور جهان نیز در این باره جالب توجه است: «ویل دورانت» میگوید: «هر فیلسوفی باید مانند افلاطون، ورزشکار باشد و اگر نباشد فلسفه او مورد شک و تردید است» (دورانت، ص492). بنیامین فرانکلین سیاستمدار و فیزیکدان آمریکایی بر این باور است: «تنبلی و تنپروری آنقدر آهسته حرکت میکند که فقر به زودی به آن میرسد و گرفتارش میسازد» (لقمانی، 1380ش، ص129). خوشرویی و شادی چهره باز، اخلاق خوب و گفتار شایسته، صفات خجستهای است که همه ما انتظار چنین برخوردهایی را از دیگران داریم. این ویژگیها برای انسان چونان نور آفتاب برای گیاهان است؛ همانگونه که خورشید جان تازه به گیاه میدهد، روی گشاده، خوی شیرین و گفتار فرح بخش، نوعی سرخوشی، نشاط و سلامت به همراه داشته، افراد را جوان، زنده دل و سرحال نگه میدارد. پروردگار بزرگ، ویژگی رسول خود، حضرت محمد(ص) را «نرمی و مهربانی» دانسته و «سنگدلی و خشن بودن» را مایه پراکندگی اطرافیان میداند (آل عمران، 159) و در سخنی دیگر دینباوران را به گفتار نیک و پسندیده دعوت میکند (بقره، 83). امام علی(ع) تندخویی و عصبانیت را نوعی جنون و دیوانگی دانسته (نهج البلاغه، حکمت 255) و دوستان مؤمن و خالص خود را به اخلاق خوش و سخنانی صمیمی در نشست و برخاستها دعوت میکند. او خود اهل گفتگوهای شیرین و شوخی و مزاح با اصحاب بود و این روش را در جذب افراد بهتر میپسندید. از این رو امام صادق(ع) «تبسّم و لبخند انسان به چهره برادر دینیاش» را حسنه دانسته (کلینی، 1362ش، ج2، ص188) و در پاسخ به سؤال یکی از اصحاب درباره حسن خلق میفرماید: «فروتنی کن، خوش سخن باش و با برادرت با خوشرویی برخورد نما». بیشک چنین ویژگیهای والا موجب گردید که پروردگار حکیم پیامبر خود را ستوده و او را دارای «خلق عظیم» بداند (قلم، 4). بوی خوش، لباس روشن و شادی آراستگی ظاهری، رایحه روح پرور عطر و لباس روشن و متناسب در رنگ، هریک نشانگر لطافت روحی، آرایههای فکری، نشاط درونی و شادی روانی است. آموزههای مذهبی بر جلوههای زیبا و دلآرای دینباوران و خداجویان تأکید فراوانی کرده، بنیان مکتب را بر طراوت و پاکیزگی دانسته، خداوند مهربان را زیبا و خواستار زیبایی معرفی کرده است و او را بیزار از بوی آزار دهنده میداند. از این رو برای روی کردن مسلمانان به زینت و آراستگی فرمان داده است: «باید برای برادر مسلمان، خود را زینت دهید و آراسته کنید ...» (مجلسی، 1403ق، ج79، ص298). در سخنی درسآموز، پیامبر اسلام(ص) ـ که خود الگوی گرانقدری در آراستگی ظاهری، استفاده از بوی خوش و توجه به تناسب و زیبایی نوع پوشش و موهای خویش بود ـ فرموده است: «لباسهای خود را پاکیزه کنید، موهای خود را کم نمایید، مسواک بزنید و آراسته و پاکیزه باشید که بنیاسرائیل چنین نکردند و زنانشان زناکار شدند» (حر عاملی، 1403ق، ج1، ص435). بیشک تعادل در خودآرایی و استفاده از بوی فرح بخش و لباس روشن، روابط انسانها را با یکدیگر صمیمیتر ساخته، نوعی طراوت روحی و شادی و نشاط به یکایک افراد میبخشد. گویی با استشمام بوی خوش، آدمی رایحه بهشت را احساس میکند و با آن سوی جلوههای ظاهری طبیعت پیوند میخورد، از این رو رسول گرامی اسلام(ص) همواره بیش از آنچه برای خوراک خود خرج مینمود، نسبت به بوی خوش همّت میگمارد و میفرمود: «جامه سفید بپوشید که آن نیکوترین و پاکیزهترین رنگهاست» (همان، ج1، ص355). آن حضرت خود، بیشتر از رنگ سفید و بعد از آن زرد روشن و سپس سبز استفاده میکرد. در دستورهای فقهی نیز مستحب است که نمازگزار لباس سفید بر تن کند و استفاده از رنگ سیاه مکروه دانسته شده است. شرکت در مجالس نشاط آفرین سخنان حکیمانه، موعظههای خالصانه و حکایات عاشقانه چونان آبشار روح بخش و ریزانی است که از آینه دل تمامی کدورتها و تیرگیها را زدوده، صفای خاطر و روشنای روح نصیب انسان میسازد. آنان که سراپرده آفرینش را دیده و به دور از ظاهر زیبا و فریبای زندگی، حقایق هستی را میجویند، نشاط و شادکامی را تنها در دست افشانی و پایکوبی یا آواز و هیاهو ندیده، «طراوت دل و شادی روان» را طلب میکنند. نتیجه اگر انسان بپذیرد که تمامی گفتگوها و نشست و برخاستها در روح تأثیر گزارده، گاه روزها و هفتهها سستی، نومیدی، بدبینی و حتّی غفلت و جهالت به وی میبخشد! و یا از آن سو حضور در محافل خوبان، صالحان، و پاکان، رواق وجود ما را معطر، پاک و پرنور میسازد. افکار شوم و ملالانگیز را از ما گرفته، بسیاری از مهرها و قهرها را بازیچه دانسته، عظمت و عزّت واقعی ما را تقدیم میکند؛ بدون آنکه از شادی و شادمانیمان اندکی کاسته شود و یا چین و چروکی در چهره ما پدیدار گردد. در آن زمان که رشدی برتر و تکاملی افزونتر یافتیم، تمامی لذّتها را در خوراکیها و همه شادیها را در جشنها و آهنگها جستجو نمیکنیم، بلکه اینها را وسیلهای میدانیم که در صورت استفاده صحیح، خستگیها و کاستیها را از جسم و جان ما بیرون میکند، و در صورت افراط یا شکافتن مرزهای الهی و انسانی، جز خاکستر خمودی و سیاهی و سستی بر روح و روان ما نخواهد بود. در این هنگام است که به خوبی احساس میکنیم گاه قطراتی اشک، چنان آرامش روحی و طراوت باطنی به ما میبخشد و مشکلات ما را ناچیز جلوهگر میسازد، که هیچ مجلس جشنی چنین تأثیری نخواهد داشت و یا آشنایی با سیره و سخن اسوههای آسمانی و معصومان(ع)، بار سنگین سختیها را، کاسته و ما را هدفمند میگرداند و تمامی ناهمواریهای زندگی با آرمانی الهی و روحانی هموار خواهد شد. چون الگوهای حقیقی ما در راه دستیابی به هدفهای والا، بیشتر از همگان دچار رنج و سختی شدهاند، اما همه را برای خدا و در راه خدا دیده و تحمل کرده، همواره شادی و نشاط روحی خویش را در سپاس از پروردگار خود بیان کردهاند و این شادمانی حقیقی و جاودان بوده و خواهد بود. شادمانی و نشاط باعث ارتقای زندگانی انسان گردیده، تحرک، پویایی و نشاط را در انسان و جامعه موجد میگردد. انسانهای سالم و با ایمان نه ترس و نه اندوهی داشته با طیب خاطر به فعالیت و تلاش مشغول هستند.
نظرات شما عزیزان: