آفرينش انسان (2)

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

آفرينش انسان (2)

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

آفرينش انسان (2)

برخى آيات ديگر دربارة آفرينش كل انسان‌ها مي‌فرمايد:

أَوَلاَ يَذْكُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئاً؛(4)و (5)«آيا انسان به ياد نمى‌آورد كه ما پيش از اين او را آفريديم در حالى كه چيزى نبود؟»


1. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 14، ص 14.

2. مريم (19)، 9.

3. نه بدين معنا كه نيستي ماده‌اي است كه انسان از آن آفريده شده است؛ بلكه بدين معنا كه او نبوده است و خدا او را به وجود آورده است.

4. ر.ك: ملافتح‌الله كاشاني، منهج الصادقين، ج 5، ص 443.

5. مريم (19)، 67.

هَلْ أَتَى عَلَى الإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُوراً؛(1)و (2)«آيا زماني طولانى بر انسان نگذشت كه چيز قابل ذكرى نبود؟»(3)

مفاد دو آية اول اين است كه خدا انسان را آفريد در حالي كه سابقاً چيزى نبود و «لاشىء» بود و مفاد آية اخير اين است كه چيزى به نام «انسان» وجود نداشت.

ممكن است اين توهم به وجود آيد كه بنابراين، هر انسانى بدون مادة قبلى و به صورت ناگهاني، از نيستي ايجاد مي‌شود؛ ولى پيداست كه منظور آيات اين نيست. بهترين گواه اين مطلب آن است كه خداوند در آيات فراوان ديگرى به اين مطلب اشاره مي‌کند که انسان را از خاك و آب آفريديم؛ يعنى مادة قبلى را به‌تصريح بيان مي‌فرمايد.

بى‌شك منظور اين است كه مادة قبلى وجود داشته و زمينة پيدايش انسان را فراهم آورده، اما بايد چيزى بر آن افزوده مى‌شد تا انسان به وجود مى‌آمد و آن چيز در خود ماده نبوده است. فعليّت جديدى در ماده پديد آمده كه قبلاً وجود نداشته است. خاك بود، نطفه بود، ولى انسان نبود. اين صورت انسانى را خدا افاضه و ابداع فرمود. همة آيات تصريح دارند بر اينكه انسان ماده‌اى در اين جهان داشته است؛ ولى آيا چه بوده است؟ لحن آيه‌ها در اين مورد متفاوت‌اند؛ اما مي‌توان موارد ذيل را از قرآن به دست آورد:

 

1. زمين

چند آيه، زمين را منشأ آفرينش انسان مي‌داند:

هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ؛(4)«او شما را از زمين آفريد».


1. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 20، ص 208؛ ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، ج 5، ص 406 و ملافتح‌الله كاشاني، منهج الصادقين، ج 10، ص 93.

2. انسان (76)، 1.

3. اين استفهام، استفهام تقريري است و به معناي اثبات آن چيزي است كه پس از حرف استفهام آمده.

4. هود (11)، 61.

هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ؛(1)«او به شما داناتر است آن‌گاه كه شما را از زمين آفريد».

مشابه اين تعبيرات در اين آيه آمده است:

وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الأَرْضِ نَبَاتًا؛(2)و (3)«و خدا شما را از زمين روياند».

اين تعبير استعارى است؛ يعنى همان گونه كه گياه از مواد زمينى مي‌رويد، رشد مي‌كند و حيات گياهى مى‌يابد، شما نيز همين مواد زمين بوده‌ايد كه خدا به شما حيات بخشيد. نخست يك «اِسپرم» بوده‌ايد و خدا شما را به صورت انسانى كامل آفريد، يا هنگامى كه خاك بوديد و خدا در آن خاك روح دميد و به صورت حضرت آدم درآمد، اين هم روياندن از زمين محسوب مي‌شود.

 

2. خاك

مشابه اين آيات، آياتى است كه منشأ پيدايش انسان را «تراب» مي‌داند كه باز بخشى از زمين است:

فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ؛(4)«به راستي ما شما را از خاك آفريديم».

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ؛(5)و (6)«و از نشانه‌هاي او (خدا) آن است که شما را از خاك آفريد».

وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ؛(7)«و خدا شما را از خاك آفريد».


1. نجم (53)، 32.

2. ر.ك: ملافتح‌الله كاشاني، منهج الصادقين، ج 10، ص 22.

3. نوح (71)، 17.

4. حج (22)، 5.

5. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 16، ص 173 و ابوجعفر محمد الطوسي، التبيان، ج 8، ص 238.

6. روم (30)، 20.

7. فاطر (35)، 11.

3. صلصال

در چهار آيه، منشأ پيدايش انسان «صلصال» ذكر شده است:

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛(1)و (2)«و همانا انسان را از گِل خشكيده كه از گِل بدبوى گرفته شده بود، آفريديم».

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛(3)«و به ياد آور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى از گِل خشكيده‌اى كه از گِل بدبويى گرفته شده مي‌آفرينم».

قَالَ لَمْ أَكُن لأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛(4)«گفت: من نه آنم براى بشرى سجده كنم كه او را از گِل خشكيده‌اى آفريده‌اي كه از گِل بدبويى گرفته شده است».

خَلَقَ الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ؛(5)و (6)«انسان را از گِل خشکيده‌اي همچون سفال آفريد».

در مورد صلصال، مفسران بحث‌هاي بسيار کرده‌اند كه نتيجة قطعى از آنها به دست نمي‌آيد. آنچه قاطعاً مي‌توان گفت اين ا‌ست كه صلصال يعنى گِلِ خشك. گواه اين مطلب آن است كه قرآن در سورة «رحمن» آن را به «فخّار» تشبيه مي‌کند و فخّار يعنى سفال و گِلِ پخته.

پس، از مجموعة اين دسته آيات چنين برمي‌آيد كه گِلى سرشته و خشك، مادة نخستينِ آفرينش انسان بوده است.


1. ر.ك: ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، ج 3، ص 335؛ محسن فيض كاشاني، الصافي، ج 3، ص 106 و محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 12، ص 158.

2. حجر (15)، 26.

3. حجر (15)، 28.

4. حجر (15)، 33.

5. ر.ك: ملافتح الله كاشاني، منهج الصادقين، ج 9، ص 120.

6. الرحمن (55)، 14.

4. طين (گِل)

دسته‌اى از آيات، مادّه نخستينِ آفرينش انسان را گِل معرفى کرده‌اند:

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ؛(1)و (2)«اوست آنكه شمايان را از گِل آفريد».

خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ؛(3)و (4)«مرا از آتش و او را از گِل آفريدى».

 

5. آب

در برخى آيات آب منشأ پيدايش انسان شمرده شده است:

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا؛(5)و (6)«او كسى است كه از آب، انسانى را آفريد، سپس او را (داراي) نسب و سبب قرار داد».

اين آب، قابل دو تعبير است:

يك. آب به اصطلاح عرفى: در اين صورت جزو آياتى است كه موجودات زنده را از آب مي‌داند:

وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء؛(7)«و خدا هر جنبنده‌اي را از آب آفريد».

وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْء حَيٍّ؛(8)«و هر موجود زنده‌اي را از آب پديد آورديم».

دو. نطفه: احتمال قوى‌تر هم همين است كه مبدأ نزديك‌تر، يعنى نطفه، منظور است و گواه، آياتي ا‌ست كه از نطفه به «ماء مهين» يا «ماء دافق» تعبير كرده است:


1. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 7، ص 5 و عبد علي العروسي الحويزي، نور الثقلين، ج 1، ص 702.

2. انعام (6)، 2.

3. شيطان در پاسخ خداوند كه فرمود «چرا بر آدم سجده نكردي؟» مفاد اين آيه را گفت.

4. اعراف (7)، 12.

5. ر.ك: محسن فيض كاشاني، منهج الصادقين، ج 4، ص 19.

6. فرقان (25)، 54.

7. نور (24)، 45.

8. انبياء (21)، 30.

أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاء مَّهِينٍ؛(1)«آيا شما را از آبى پست و ناچيز نيافريديم؟!»

ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلاَلَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ؛(2)«سپس نسل او را از عصاره‌اى از آب ناچيز آفريد».

فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ؛(3)و (4)«پس انسان بايد بنگرد از چه آفريده شده است، از آبى جهنده».

پس اطلاق «ماء» بر نطفه، در قرآن، ناآشنا نيست و بعيد به نظر نخواهد آمد اگر منظور از «ماء» در آية خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا(5) نطفه باشد. بعداً خواهيم گفت كه اين آيه و آيات ديگرى كه تصريح به نطفه در آفرينش انسان دارد، عموميت ندارد؛ چنان‌كه عيسى و آدم(عليه السلام) از نطفه خلق نشده‌اند. پس اين آيات، فقط جريان طبيعى خلقت انسان را بيان مي‌کند و آن افرادِ استثنايي از سياق آيات خارج‌اند.

 

6. نطفه

دسته‌اي ديگر از آيات، منشأ آفرينش آدمى را تنها نطفه مي‌داند:

خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ؛(6)و (7)«انسان را از نطفه آفريد».

أَوَلَمْ يَرَ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ؛(8)«آيا انسان نمى‌بيند كه راستي او را از نطفه آفريديم».


1. مرسلات (77)، 20.

2. سجده (32)، 8.

3. ر.ك: ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، ج 5، ص 472 و محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 20، ص 381.

4. طارق (86)، 5، 6.

5. فرقان (25)، 54.

6. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 12، ص 223.

7. نحل (16)، 4.

8. يس (36)، 77.

إِنَّا خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ؛(1) «به راستي ما انسان را از نطفه‌اي آميخته آفريديم».

 

7. نطفه و تراب

در برخى آيات تراب و نطفه با هم آمده‌اند:

فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ؛(2)و (3)«پس به راستي شما را از خاك و سپس از نطفه آفريديم».

وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ؛(4)«و خداوند شما را از خاك و سپس از نطفه آفريد».

در مورد اين آيات، دو وجه به نظر مي‌آيد:

1. مراحل آفرينش هر فرد، جدا مورد نظر است؛ يعنى خاك است كه به مواد غذايى و مواد غذايي به نطفه تبديل مي‌شود. پس خاك مبدأ نطفه و نطفه مبدأ انسان است؛ خاك مبدأ دور، و نطفه مبدأ نزديك است.

2. چون حضرت آدم از خاك است و هر انسانى در آفرينش منتهى به آدم مي‌شود، پس مبدأ آفرينش آدم، مبدأ آفرينش ديگران نيز خواهد بود.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسب‌ها: آفرينش انسان (2)

تاريخ : سه شنبه 29 / 10 / 1398 | 8:6 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.