در نخستين نظر، اين احتمال، در حد يك احتمال، قابل دفع نيست؛ يعنى هنگامى كه ميگويد انسان از خاك آفريده شده است، منافاتى ندارد با اينكه خاك به چيزى تبديل و آنگاه به انسان تبديل شده باشد؛ ولى در برخى آيات، قرائنى هست كه اين احتمال را دفع ميکند. روشنترين اين آيات، آية 59 سورة آل عمران است: إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ؛(1)و (2)«مثل عيسي نزد خداوند، همچون آدم است كه او را از خاك آفريد و سپس به او فرمود «باش» او هم فوراً موجود شد».
پس از سركوب شدن بسيارى از مشركان و گسترش نسبى اسلام، نصاراى نجران(3) هيئتى را براى مباحثه به مدينه فرستادند كه «وفد نجران» نام دارند. آنان به مسجد مدينه آمدند و نخست عبادت خود را انجام دادند و سپس با پيامبر(صلى الله عليه وآله) به بحث پرداختند:
ـ شما فرزند كه هستيد؟
ـ عبدالله.
ـ موسى پسر كه بود؟
ـ عمران.
ـ عيسى پسر كيست؟
بنا به روايت،(4) پيامبر مكث فرمودند و آية مذكور نازل شد: إنّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ. يهوديان مىگفتند ـ العياذ بالله ـ عيسى به طور نامشروع به دنيا آمده است؛ ولي پيامبر(صلى الله عليه وآله)، دامان مريم(عليه السلام) را از تهمت يهود پاك فرمود و پذيرفت كه عيسى پدر انسانى نداشته است.
مسيحيان مىگفتند حال كه عيسى پدر انسانى ندارد، پس پدرش خداست. آيه در
1. آل عمران (3)، 59.
2. ر.ك: حسين الخزاعي النيشابوري، روض الجنان و روح الجنان، ج 4، ص 358 و ملافتحالله كاشاني، منهج الصادقين، ج 2، ص 242.
3. نجران در زمان پيامبر اكرم?، تقريباً مركز مسيحيان عربستان بود.
4. ر.ك: عبد علي العروسي الحويزي، نور الثقلين، ج 1، ص 347، حديث 157.
مقام پاسخ به اين شبهه نازل شد: آيا شما معتقد نيستيد كه آدم پدر ندارد؟ عيسى هم مثل اوست؛ همان طور كه او پدر نداشت و شما قبول داريد، عيسي نيز پدرى ندارد و به امر خدا موجود شده است.
اين استدلال به درستى نشان مىدهد كه اگر فرض كنيم حضرت آدم از نسل ميانگينى بين خاك و خود به وجود آمده، مثلاً از انسانهايى كه عقل نداشتهاند، اين استدلال نميتواند استدلال تامّى باشد؛ زيرا نصاراى نجران ميتوانستند بگويند حضرت آدم از نطفة حيوانى به وجود آمده است.
اگر ما اين استدلال را تمام بدانيم ـ كه هست ـ ناچار بايد بپذيريم كه حضرت آدم از نسل هيچ موجود ديگرى به وجود نيامده است.
برخى پنداشتهاند كه درست به دليل همين آيه، آدم از نسل موجود ديگرى است؛ زيرا آيه عيسى را به آدم تشبيه كرده است و عيسى هم مادر داشته است؛ پس آدم نيز، دستكم بايد مادرى داشته باشد! پاسخ اين توهم آن است كه آيه عيسى را به آدم تشبيه كرده است و نه به عكس! بايد ديد وجه شبه چيست و مسئله بر سر چه بود كه آيه نازل شد؟ صحبت بر سر آن بود كه عيسى پدر ندارد و آيه ميفرمايد آدم هم مثل او، پدر نداشت.
تشبيه در يك جهت مشترك بين دو چيزى است كه در «مشبّهٌ به» محرز باشد. مشبّهٌ به حضرت آدم است كه مورد قبول طرفين بود. عيسى را نيز به آدم تشبيه كرده است. لازمة اين امر آن نيست كه آنچه در عيسي وجود دارد در آدم هم باشد. اگر مىگوييم فلانى مثل شير است، نه به اين معناست كه فلانى در همه چيز عين شير است؛ تنها در دليرى كه وجه شبه است مانند اوست. پس آيه فقط بر اين دلالت دارد كه حضرت عيسى مانند حضرت آدم از پدرى متولد نشده است.
آية ديگرى نيز وجود دارد كه بيانگر همين نكته است:
وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنسَانِ مِن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلاَلَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ؛(1)و (2)
1. ر.ك: ابوجعفر محمد الطوسي، التبيان، ج 8، ص 295.
2. سجده (32)، 7، 8.
«و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد. سپس نسل او را از عصارهاي از آب ناچيز آفريد».
تفصيلى كه اين آيه بين آفرينش انسانِ نخستين و نسلهاى بعد قائل شده است به روشنى دلالت دارد بر اينكه نحوة آفرينش آنان با هم متفاوت است. اگر همة انسانها از «ماء مهين» خلق شده بودند ـ كه حضرت آدم هم جزو آنها محسوب بود ـ اين تفصيل وجهى نداشت.
برخى دربارة اين استدلال از جهاتى تشكيك کردهاند. گاه ميگويند: قرآن تصريح ندارد كه آدم پدر انسانهاست، بلكه موجودى به نام آدم را معرفى كرده و ميگويد بر همة انسانها برترى دارد و از ميان انسانهاى ديگر انتخاب شده است؛ پس بايست در زمان وى يا پيش از او انسانهاى ديگرى نيز بوده باشند تا از ميان آنها آدم انتخاب شده باشد. و اين لقب «ابوالبشر» هم كه براى او ميگويند در قرآن نيست. حتى ميگويند: در قرآن آياتى داريم كه دلالت دارد بر اينكه قبل از آدم انسانهايى بودهاند؛ مانند:
إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ؛(1)و (2)«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد».
زيرا اولاً، كلمة «اصطفاء» به معناى برگزيدن ممتاز از ميان اشياي مشابه است. پس بايد چيزهاى ديگرى وجود داشته باشد تا از ميان آنها ممتاز برگزيده شود. وقتى عسل و موم مخلوط است، جدا كردن آن را «اصطفاء» ميگويند. ثانياً، عطف نوح و ابراهيم و... دلالت دارد بر اينكه گزينش حضرت آدم(عليه السلام) هم مانند گزينش ايشان بوده است. بنابراين، همان گونه كه نوح را همگنان انسانهاى معاصرش انتخاب كرد، در مورد آدم هم ميبايست انسانهايى نظير او مىبودند تا از ميان آنها انتخاب شده باشد. پس آدم، ابوالبشر نيست و انسانهاى ديگر هم بودهاند.
1. ر.ك: ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، ج 1، ص 432؛ محسن فيض كاشاني، الصافي، ج 1، ص 304 و محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 3، ص 177.
2. آل عمران (3)، 33.
در پاسخ مىگوييم: قرآنْ خود، آدم را ابوالبشر ميداند و در برخى آيات تصريح شده است كه آدم و همسرش پدر و مادر انسانها هستند:
يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ؛(1)«اى فرزندان آدم! مبادا شيطان شما را بفريبد، چنانكه پدر و مادرتان را (فريفت و) از بهشت بيرون راند».
پس قرآن، آدم و همسرش را پدر و مادر انسانها معرفى كرده است. درست است كه لفظ ابوالبشر نداريم، اما آيا «ابوين» همان معنا را نمىرساند؟! آيا حتماً بايد لفظ «ابوالبشر» در قرآن آمده باشد؟!
پس، اين موضوع كه حضرت آدم، ابوالبشر است، در واقع تعبيري قرآنى است.(2) اما آيا قبل از آدم، انسانهاى ديگرى هم بودهاند يا نه؟ قرآن در اين باره مطلبي نفرموده و ما هم از پيش خود نفياً يا اثباتاً چيزى نميتوانيم بگوييم.
و اما در مورد «اصطفاء» كه بر گزينش از ميان همگنان دلالت دارد، نخست ميپرسيم كه آيا گويندة اين اشكال، اصطفاء را حقيقى ميداند يا تشريفى و اعتبارى؟ يعنى منظور قرآن آيا اين است كه تكويناً آدم را برگزيديم يا اينكه مقامى به او داديم و با آن، او را بر انسانهاى ديگر برگزيديم؟ گويا گوينده تصور كرده است كه منظور از «اصطفاء» عصارهگيري است. اگر وي اين گونه پنداشته است بايد گفت قرآن چنين نميفرمايد؛ آيه ميگويد: إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى... عَلَى الْعَالَمِينَ نه «مِنَ العالمين». اصطفاء هنگامى كه با «عَلى» متعدى ميشود، يعنى برترى دادن. مفاد آيه جز اين نيست كه ما اينان را بر ساير مردم برترى داديم؛ پس مسئلة عصارهگيرى و گزينش تكوينى از ميان همگنان در ميان نيست.
اكنون مىپرسيم آيا هنگامى كه خدا بخواهد انسانى را بر انسانهاى ديگر برترى
1. اعراف (7)، 27.
2. در ادبيات ما نيز، بسياري و از جمله حافظ ـ كه بيش از هر كس از قرآن و فرهنگ والاي آن متأثر است ـ عيناً همين تعبير را به كار ميبرد:
پدرم روضة رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگـر من به جـوي نفروشم
دهد آيا بايد حتماً انسانهاى ديگرى قبل يا همزمان با وى وجود داشته باشند؟ خدايى كه محيط بر همة زمانها و مكانهاست ميتواند بگويد انسانى را بر همة انسانهايى كه از پس او مىآيند، ترجيح دادم. دربارة پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ميتواند بفرمايد او را بر همة آنهايى كه روى زمين به وجود آمدهاند و به وجود ميآيند، برترى دادم. اگر هم تنزّل كنيم و بپذيريم كه لازم است در عصر حضرت آدم، انسانهايى ديگر نيز بوده باشند، ميتوانند فرزندان خود او بوده باشند.
اما در مورد تساوى بين معطوفها در يك يا چند عطف و اينكه گفتهاند چون در آيه آدم همراه با نوح و ابراهيم آمده و آنها در زمان خود از ميان انسانهاى موجود برگزيده شدهاند، پس آدم نيز بايد از ميان انسانهاى همعصر خود برگزيده شده باشد، بايد بگوييم:
اولاً، اين عطف هيچ دلالتى بر اين مسئله ندارد؛ زيرا اگر يك جهتِ مشترك بين چند نفر وجود داشته باشد، به معناى اشتراك در همة خصوصيات نيست. ثانياً، در مورد نوح، ابراهيم و ديگران هم ممكن است برترى بر آيندگان نيز منظور باشد و اگر فرضاً در زمان آنها هم انسانهايى نبود، آيا اشكالى داشت كه خداوند بفرمايد آنان را بر تمام جهانيان برترى داديم؟
پس آيه دلالتى ندارد بر اينكه آدم از نسل انسانهاي ديگر به وجود آمده است. برعكس، آياتى وجود دارد كه ميفرمايد همة انسانهاى مخاطب قرآن، بالفعل و بالقوه، از نسل حضرت آدم و همسر اويند. بهترين نمونه آيات زير مىباشند:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاءً...؛(1)و(2)«اي مردم! از پروردگارتان پروا کنيد؛ خداوندي كه شما را از يك شخص (آدم(عليه السلام)) و همسرش را از (جنس) او آفريد و از آن دو، اين همه مردان و زنان (پديد آورد و) در روى زمين پراكند».
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِن
1. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 4، ص 143.
2. نساء (4)، 1.
أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ...؛(1)و (2) «اي مردم! شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و شما را شاخهها و تيرهها کرديم تا يکديگر را از هم بازشناسيد (و اين اختلافات موجب افتخار كسى نبايد باشد) راستي كه گراميترين شما نزد خدا باتقواترين شماست...».
خداى متعال تأكيد ميفرمايد كه همه از يك مرد و يك زن آفريده شدهايد و از اين جهت، براي كسي جاى افتخار و تفاخر از نظر نَسَب وجود ندارد.(3)
نظرات شما عزیزان: