.5 دیدگاه قرآن کریم دربارهىِ غنا و موسیقى
باید دانست که در آیات قرآن از لفظ «غنا» استفاده نشده، و امر و نهى خاصّى صریحا بدان تعلّق نگرفتهاست؛ بلکه تمسّککنندگان به آیات، آنها را بهواسطهىِ دلایل خارجى همچون احادیث وارده در این باب دلیل بر حرمت گرفتهاند. در این آیات الفاظى نظیر «قول زور»، «باطل» و «لهو الحدیث» آمدهاست که برخى آنها را به «غنا» معنا کردهاند.
براى روشن شدن صحّت و سقم این ادّعا به بررسى تفصیلى این آیات مىپردازیم:
4. 1. قول زور
در سورهىِ حج از قول زور نهى شدهاست:
فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور؛(51) از بتهاى پلید و «سخن زور» اجتناب کنید.
دلالت این آیه بر حرام بودن «قول زور» کاملاً آشکار است. «زور» به معناى باطل و دروغ آمده است.
علاّمه طباطبایى در المیزان مىنویسد:
کلمهىِ زور به معناى انحراف از حق است و به همین دلیل به دروغ نیز «زور» مىگویند و نیز هر سخن باطل دیگرى را زور نامند.(52)
این آیه، با توجه به اضافه شدنِ «زور»به «قول»، از چیزى از جنسِ «گفتار و محتوا» نهى نموده است و نسبت به چیزهایى نظیر «صوت» که از مقولهىِ کیفیّت است، ساکت است؛ ولى منشأ اصلى حمل این آیه بر مورد غنا، احادیث وارده در تفسیر آیهىِ مزبور است که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت و اگر با استفاده از روایات بپذیریم که قول زور به معناى غناست، دیگر نسبت به صوت که از مقولهىِ کیفیت است، ساکت نخواهد بود؛ بلکه نفس غنا، حرام خواهد بود. قدر متیقن از معناى غنا همان است که اشاره شد.
4. 2. لهوالحدیث
در سورهىِ لقمان آمدهاست:
و من النّاس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل اللّه بغیر علم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذابٌ مُهین(53)
گروهى از مردم، خریدار سخنان بیهودهاند، تا به نادانى مردم را از راه خدا، گمراه کنند و راه خدا را لوث کنند. آنان عذابى خوار کننده دارند.
از این آیه، حرمت خرید «لهوالحدیث» استفاده مىشود. در تفسیر المیزان در بارهىِ معناى این آیه آمده است:
کلمهىِ لهو به معنى هر چیزى است که انسان را از مهمّش باز دارد و «لهو الحدیث» سخنى است که انسان را از راه حق منحرف و منصرف نموده و به خود مشغول کند و همچون داستانهاى خرافى و هدایتکننده بهسوى فساد و فجور و یا سرگرمى به شعر و موسیقى و مزمار و سایر آلات لهو که همه از مصادیقِ «لهوالحدیث»اند.(54)
منشأ این که بسیارى از مفسران همچون علامه طباطبایى و طبرسى(55) و بسیارى از فقها، غنا را از مصادیق «لهوالحدیث» دانستهاند، آن است که تعدادى از روایات وارده از سوى معصومان علیهمالسلام «لهوالحدیث» را به «غنا» تفسیر نمودهاند.
4. 3. زور
در سورهىِ فرقان آمدهاست:
والذین لا یشهدون الزور و و اذا مروا باللغو مروا کراما(56)
آنان که به دروغ شهادت نمىدهند و چون از کنار ناپسندى بگذرند، با بزرگوارى گذر کنند.
در تفسیر مجمع البیان چنین آمده است:
بعضى گفتهاند: «زور» به معنى شرک است. پارهاى دیگر گفتهاند: به معناى دروغ است و دروغى بالاتر از شرک وجود ندارد. برخى نیز گفتهاند: به معناى اعیاد یهودیان و مسیحیان است.
مجاهد گفته است: «زور» غنا است و از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نیز چنین نقل شده است.
ریشه و اصل زور، به معناى «تزویر» و «باطل را به صورتِ حق نشان دادن» است.(57)
این آیه و آیهىِ حج، تقریبا داراى یک معنایند و در تفسیر این آیه نیز روایاتى از ائمّهىِ اطهار علیهمالسلام نقل شده است که «زور» را غنا معرفى مىنماید.
4. 4. لغو
در سورهىِ مؤمنون مىخوانیم:
والذین هم عن اللغو معرضون(58)؛ و آنان از «لغو» اعراض مىنمایند.
این آیه در مقام بیان وصف مؤمنان است که از «لغو» به معناى کارى که غرض عقلایى بر آن مترتب نباشد، پرهیز مىکنند.
5. نقد دلالت آیات باب غنا
برخى گفتهاند: هیچیک از آیات مورد بحث بر حرمت مطلق غنا دلالت صریحى ندارد؛ چون بر سر راه این دلالت، موانع متعددى وجود دارد.
عدهاى معتقدند: دلالت آیهىِ اوّل، تنها چیزهایى را شامل مىشود که از مقولهىِ کلام باشد. به بیان دیگر هر چند تفسیر «قول زور» به غنا، مستند و قطعى باشد، امّا ناظر به محتواى غنا خواهد بود: هنگامى غنا از مصادیق«قول زور» محسوب مىشود که داراى محتوایى زشت و باطل باشد؛ لذا اگر احادیث و قرائن ناظر به تفسیر آیه، مقبول باشد، تنها حرمت غناهاى داراى محتواى زشت را ثابت مىکند؛ اما به نظر ما دلالت ظاهر آیه، مطلق است و به محتوا اختصاص ندارد؛ بنابراین یا باید دلالت آیه بر حرمت غنا را انکار کنیم و یا اگر قبول کردیم، دیگر به محتوا اختصاص نخواهد داشت.
البته روایات متعدّدى در تفسیر «قول زور» به غنا وارد شدهاست؛ امّا هیچیک از این روایات سند معتبرى ندارند؛ چنان که به زودى بدان اشاره مىرود؛ منتها با توجه به کثرت روایات و عمل مشهور نظریهىِ مذکور نیازى به اعتبار سندى و رجالى آنها نیست؛ زیرا وثوق به صدور کفایت مىکند.
آیه دوّم نیز تنها در مقولهىِ کلام جریان دارد و همچون آیهىِ اوّل، دلالت واضح بر حرمت نفس غنا ندارد. این آیه داراى قید «یضلّ عن سبیل اللّه» است؛ به عبارت دیگر خودِ آیه، منظور خویش را بیان کرده و گفتهاست: «لهو الحدیث»، چیزى است که انسان را از راه راست گمراه مىکند. با این قید، آیه تنها ناظر به چیزهایى است که داراى قید مذکور باشد. به علاوه غنا به صرف آن که سببِ یادآورى قیامت و معنویت نیست، نمىتواند در زمرهىِ گمراهکنندهها محسوب گردد؛ چون بسیارى از افعال مؤمنان داراى چنین خصیصهاى نیست و تنها عنوان غفلت بر آن صدق مىکند؛ نه ضلالت.
با این مقدمه مىتوان دریافت که تنها «غناى لهوى» مشمول دلالتِ آیهىِ مزبور قرار مىگیرد و شاید اطلاقِ احادیث مفسِّر این آیه به سببِ رواج «غناى لهوى» در آن دوران بوده است. البته بعید نیست که گفته شود، مصداق لهو الحدیث، غناست.
آیهىِ سوم در مورد بیان یکى از صفات برجستهىِ مؤمنان واقعى و «عبادالرحمن» است و بر حرمت غنا هیچ دلالتى ندارد؛ زبرا «عبادالرحمان» داراى مقام والایى بوده و ذکر خصوصیّات آنان به معناى لزومِ داشتن آن خصوصیّات براى همهىِ مؤمنان نیست.
نکتهىِ اصلى این آیه آن است که این «خصیصهىِ نیک» یکى از شروط رسیدن به کمال حقیقى است. آیه، عدم حضور در چنین مجالسى را از صفات «عبادالرحمان» مىداند؛ ولى بر حرمت حضور در آن مجالس هیچ دلالتى ندارد؛ چرا که اگر برپایى آن مجالس و شرکت در آن حرام بود، شایسته نبود، مؤمن کامل، از کنار آن گذشته و توجّهى به اصل امر به معروف و نهى از منکر نداشتهباشد.
به علاوه اگر بپذیریم طبق آیه شرکت در مجالس زور حرام نیست، حرمت غنا را درپى نخواهد داشت؛ چه آن که ممکن است حرمتِ حضور و شاهد بودن در چنان مجالسى از ناحیهىِ چیز دیگرى بوده باشد.
از آنجا که آیهىِ سوّم با آیهىِ اوّل مشابهت زیادى دارد، اشکالاتى که بر استدلال آیهىِ اوّل وارد است، بر این آیه نیز وارد مىشود.
آیهىِ چهارم نیز از آنجا که در مقامِ وصف مؤمنان است، حرمتى را ثابت نمىکند؛ چه آن که احتمال نمىرود وصفِ کمالِ واقعى مورد نظر بوده است.
به علاوه، «لغو» از آن رو که به معناىِ «کار بدون غرض عقلایى» است، نمىتواند به طور مطلق حرام باشد؛ چون با وجود آن که بسیارى از کارها داراى غرض عقلایى نیست، حکم حرمت شامل آنها نمىشود.
حرمت هیچ یک از مفاهیم موجود در آیات چون لغو، لهو و زور با معناى لُغَوِیشان، یقینى و قطعى نیست؛ چه آن که بسیارى مىدانند که حرکات و سکنات مردم، مملو از کارهایى است که شامل معانىِ لغوىِ واژگان مزبور مىگردد؛ در حالى که احدى به حرمت آنها فتوا نداده است؛ علاوه بر این استفادهىِ حرمت لغو، لهو، زور، باطل و... از آیات، دچار اشکالات فنّى است.(59) با خدشه در حرمتِ این موارد، استفاده از آیات مذکور به منظور اثبات حرمت غنا نیز مشکل مىگردد. گرچه چنان که گذشت، به دو آیهىِ قول زور و لهوالحدیث مىتوان بر حرمت غنا استدلال کرد.
احادیث تفسیرى این آیات که ناظر به مورد غنا به معناى مطلق صداى شادىآفرین است، اشکالات سندى و دلالى دارد که بدان خواهیم پرداخت.
نظرات شما عزیزان: