روزه و جزای روزهدار
در بعض از روایات آمده است که روزه بگیرید برای آنکه طراوت و خرمی و شادابی غیر ماه مبارک را از دست بدهید؛ زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذار است. وقتی انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کمکم به باطن روزه پی میبرد. باطن روزه انسان را به لقای حق میکشاند که خدای سبحان فرمود: «الصّوم لی وأنا اُجزی به»[۱۴] روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا میدهم. این تعبیر فقط دربارهٴ روزه وارد شده است.
همهٴ اشیا و موجودات جهان امکان از آن خداست. چیزی در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد؛ چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آن خداست: ﴿أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ﴾[۱۵] .
امیرالمؤمنین(سلاماللهعلیه) فرمود: «… أعضاؤکم شهوده وجوارحکم جُنوده وضمائرکم عُیونه وخَلَواتکم عِیانه»[۱۶] مواظب باشید، بدانید در خلوت و جلوت، نهان و آشکار، در محضر خدای سبحان هستید. خلوات شما جلوات عیون و مَشهد و مرآی اوست.
چیزی در جهان نیست که به یاد حق و خدای سبحان نباشد. این انسان است که گاهی غافر است و گاهی غیر غافل. فرشتهها نَفسها را میشمارند که برای چه انسان نفس میکشد. وقتی به فرموده قرآن سرتاسر جهان، مِلک و مُلک خداست ،[۱۷] همهٴ اعضا و جوارح ما سپاه حق است: ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والأَرْضِ﴾ .[۱۸]
این که فرمود: روزه مال من است، خصوصیتی را میرساند که قابل ملاحظه و دقت است.
گاهی انسان از سحر تا افطار امساک میکند؛ این یک درجه روزهداری است؛ تلاشی است که حدّاکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتی که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾[۱۹] ؛ اما به آن بهشت که ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[۲۰] راهش نمیدهند. یعنی روزه، ضمن اینکه حکم و ادبی خاص دارد، حکمتی هم دارد که آن لقا و محبت خداست.
این حدیث در انسان شوق ایجاد میکند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمیکند و تا تلاش نکند، نمیرسد. وقتی روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزای روزهدار را بر عهده گرفته است.
مرحوم مولی محمد تقی مجلسی (قدّسسرّه) که گذشته از مقام شامخ فقاهت در بسیاری از معارف اسلامی و علوم عقلی نیز اهل نظر بودن است، میگوید: خدای سبحان به این معنا اکتفا نکرد که بفرماید: «الصوم لیّ». فرمود: «أنا اُجزی به». ضمیر متکلم وحده را قبل از فعل ذکر کرده و با ذکر کلمهٴ «أنا» خودش را مطرح میکند که: روزه مال مناست و من هستم که جزای روزهدار را میدهم[۲۱] .
چگونگی پاداش
به کسانی چون اولیای الهی که روزههای مستحبی میگیرند و سهمیهٴ افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین میىدهند، در عین حال که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾[۲۲] در اختیار آنهاست، میفرماید: ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[۲۳] زیرا برای مطلب بالاتری، روزه میگیرند. امّا آنها که برای ورود به بهشت و برای استفاده ازمیوههای دلپذیر آن روزه میگیرند تنها نوعی سوداگری دارند.
از موارد فرق بین روزه و سایر عبادات همین است که دربارهٴ اعمال دیگر، ملائکه الهی هنگام مرگ به استقبال مؤمنین میآیند که: ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ﴾[۲۴] درهای بهشت را باز میکنند و میگویند از هر دری که خواستید بفرمایید. امّا دربارهٴ روزهدار خدای سبحان فرمود: من خوردم جزا میدهم. این جزء احکام و آداب روزه نیست؛ لذا نه در سلسله بحثهای واجب و مستحب که فقه عهدهدار آن است آمده و نه در بحثهای آداب روزه؛ بلکه جزء حکمتهای عبادت است که چگونه انسان به جایی میرسد که خداوند متعال مستقیماً جزای او را به عهده میگیرد.
ابن اثیر میگوید: یکی از نکاتی که خدای سبحان بر اساس حدیث قدسی «الصّوم لی وأنا اُجزی به» فرموده این است که در هیچ ملتی از ملل شرک و بتپرستی، برای بتها روزه نمیگرفتند. اگر چه برای بتها نماز میخواندند، قربانی میکردند و مراسم دیگر داشتند. روزه تنها برای خداست و هیچ مشرک و بتپرستی، رای تقرّب به بت روزه نگرفته است. چون روزه یک فرمان الهی است. سایر عبادات، مورد شرک قرار گرفته و برای غیر خدا هم انجام میدادند. اما خدای متعال روزه را به خود اسناد داده و شخصاً جزای روزهدار را به عهده گرفته است .[۲۵]
نظرات شما عزیزان: