شمیم شفابخش بهار

چشم در چشم لحظه ها، در سکوت معطر زمان، شمیم شفابخش بهار را با زمزم دعا هم آواز می شویم:

ای دگرگون کننده دل ها و بینش ها

ای تدبیر کننده روزها و شب ها

ای گرداننده سال ها و سرگذشت ها

بگردان حال ما را به نیکوترین حال

خاطره معطر خاک

بهار آمده است با قامتی خجسته و سبزینه پوش. یادآور بلندای قیامت، و هر غنچه و گلی که قد می کشد، پیراهنی از معاد بر تن دارد. بهار آمده است با آیینه ای در دست از حکمت و معرفت و شکفتن، سرشار از آوازِ چلچله های بیداری، شوقمند و بی قرار؛ چونان پرنده ای که از قفس رها می شود. بهار آمده است؛ این راز برجسته طبیعت، این تحول و تغییر، این خاطره معطّر خاک، این غلغله گل و چهچهه بلبل و رقص سنبل. بهار آمده است؛ عطر کمال طبیعت، سرّ عیان شده عظمتِ خلقت، نشانه نور، اشاره سرور، رمز شگفتی و شادی، فصل زیبای بیداری. سلام بر بهار، سلام بر ماه گل نشان، سلام بر نجوای رازناک طبیعت. سلام فراوان بر بهاران و هر چه بهاری است. سلام بر سبزه نای دوستی و سلام بر همه دوستان!

تبریک

رستاخیز سحرآمیز سبز بهار، نشان رویش زندگی است در رگ های جهان مادی، و سرخی شفق، نماد جاری خون ثارالله است در درازنای تاریخ انسانیت. تقارن غمناکی اربعین حسینی با نوروز باستانی، جلوه دیگری است از بزرگواری روح بلند ایرانی در پاسداشت هم زمان از سنت های ناب اسلامی و آیین های نیکوی ملی، و پیوندی است از شادابی زمین با سوز زمان. در این هم زمانی حزن و نشاط، از آفرینشگر زیبایی ها می خواهیم که روح های تشنه ما را با مهر حسینی در آمیزد و بر زندگی ما رنگ خدایی بپاشد.

سالی سراسر سلامت، دل هایی سرشار معرفت، لب هایی لبریز از ذکر و حیاتی مملو از مهر محمد صلی الله علیه و آله و دودمان پاک او را بر شما آرزو می کنیم.

خنده گل، گریه من

امسال بنفشه را سیه پوش کنیم گل خنده عیش را فراموش کنیم

چهل روز است عاشورای حسینی را پشت سر گذاشته ایم؛ اگر چه هنوز نگاهی ملتهب و چشمانی اشک بار در رثای خون خدا داریم. اینک با فرا رسیدن نوروز 85 با اندوهی مقدس به استقبال بهار می رویم. امسال هفت سین ما حال و هوای اربعین حسینی دارد و سفره دل ما سوگنامه ای است در شهادتِ سالار شهیدان، سید جوانان بهشت، سفیر هدایت، سفینه نجات، سرود خوانِ عرصه حماسه و عشق، سروِ در خون نشسته باغ امامت، سراج هدایت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، و زمزمه ای است با قافله سالار عشق که حسین جان!

بی خود از خود شدم آن قدر که در فصل بهار گل اگر خنده کند، گریه به حال تو کنم

بعثت سبز

بهار، تعجب سبزی است / در چشم های خاک / روبه روی این شگفتْ / درنگ کن / و درختانْ / تجسم استفهامی سبز / که سال را / چگونه سَرآوردی؟ / و در زمین / برای شگفتن حتی یک گل / هیچ فکر کرده ای؟

بهار می پرسد: / باغ را با کدام چشم تماشا کردی؟/ و آب را چگونه تلاوت کردی؟/ بهار / از حیطه تماشای صِرفْ بیرون است/ بهار، فلسفه ساده ای است / برای آنکه بدانیم / زمین عرصه کوچ است / و غفلت آه غفلت/ چه دریغ مطوّلی دارد / بودن ضرورتی است / چنان که زمستان / و مرگ ضروری تر / آن سان که بهار / بهار آمده است / چه گلی بر سر خویش زدی؟/ ای سرگردان! / اگر به مرگ اعتماد کنی / معاد جاذبه ای است / که تو را بر می انگیزاند / سبزتر از هزار بهار

زنده یاد سلمان هراتی

در جست وجوی بهار معنا

بهار، موسم شکفتن شکوفه هاست. هنگامه رستاخیز رنگ ریز طبیعت، وقت دمیدن عطر بیداری بر جسم خواب آلود خاک، و زمان زایش بی امان زمین. چه زیباست در شگرفی این همه رنگ و شکوه این همه عظمت، همراه با نوشدن تن پوش ها، سرزدن ریشه ها و سبز شدن بیشه ها، بهارمعنا را در سرزمین وجودمان جست و جو کنیم و در ساحل پارسایی تن به طراوت پروردگار بسپاریم، چرا که:

آید بهار و پیرهن بیشه نو شود نوتر برآورد گل اگر ریشه نو شود
زیباست روی کامل سبزت کلاه نو زیباتر آنکه در سرت اندیشه نو شود
ما را غم کهن به میِ کهنه بشکنید بر حال ما چه سود اگر شیشه نو شود

زنده یاد منوچهر آتشی

تقویم ها گفتند

نای کهنگی برگ های باطل شده تقویم به سرعت کوتاهی عمرها و با غصه غفلت آدم ها جای خودش را به بوی نوی روز شمار امسال سپرد و تاریخ آخرین آغاز مسافرت زمین در سیصد و شصت و پنجمین روز پایان یافت. تقویم ها یک دور کامل، خاطره روح انگیز بهار، حرارت حیات بخش تابستان، پاییز زرد برگ ریز و سوز بانوی سپید پوش را مرور کردند.

زمین در سیر زمان و به تدبیر گرداننده جهان، هر سال تن به رستاخیزی سبز می دهد. این ما هستیم که گاه سال ها در سایه بی خیالی زیر غبار غفلت به وادی نسیان دل می سپاریم. شایسته است در فصل شیداواری طبیعت، گذر روزگار را به بطالت نگذرانیم و نباشیم از آنان که با افسوس سُرودند:

عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم

محفلی برای تفکر

نوروز، قصه آمدن یک سال نو و غصه رفتن یک سال کهنه را خبر می دهد؛ سالی با همه خوبی ها و بدی ها و تلخی ها و شیرینی هایی که می آید و می گذرد. آدمی در گذر این رخدادها تجربه های گوناگونی را پشت سر می نهد؛ گاه پله های اوج را می پیماید و گاه در گرداب گرفتاری می افتد. این اتفاق ها هیچ گاه و برای هیچ کس ثابت و پایدار نیست، پس نمی تواند ملاک قضاوت یا افسوس و سرخوشی عمیق ما باشد. این را تجربه تاریخ می گوید. تنها سرمایه ای که پیوسته و در هر حال امکان فزونی پیش رو دارد، عنصر اندیشه است. در این راه، هر نوروز فرصتی است برای تعالی و هر بهار محفلی برای تفکر؛ برای آنکه در مجال پیش رو، از تجربه های خاکستر شده و خاکستر تجربه ها بهره بگیریم و از پرتو انوار انسان ساز اهل بیت، چراغی فراروی اندیشه مان روشن کنیم.

تقویم نو

تمام دیشب را به حرف هایت فکر کردم. راست می گویی. امروز عمر تقویم کوچک جیبی ام تمام می شود و دیگر کسی سراغی از او نمی گیرد. تمام دیشب تقویمم ار ورق می زدم و دنبال خودم می گشتم؛ دنبال روزی که یک سرو گردن از روزهای دیگر بالاتر باشد. دنبال روزی که من توی آن کاری کرده باشم. 365 روز، 365 روزی که هر ساعتش، هر لحظه اش می شد کاری کرد، کاری که.... ورق های تقویم من اما، خالی و بی حوصله اند. هیچ جای آن هیچ خبری از من نیست. من هیچ روزی را امضا نکرده ام، هیچ روزی به یاد من نمی افتد. امروز تقویم دیگرم تازه متولد می شود، مثل خود من.

پیدایی نوروز

آثار بهروزی بود آیین «نوروز» عجم این روز فیروزی بود از دوره جمشید جم

شکیب اصفهانی

عید نوروز از باستانی ترین اعیاد ملی ایرانیان شمرده می شود. نوروز کلمه ای است مرکب و به معنای «روز نو» که اصطلاحا به نخستین روز از نخستین ماه شمسی، یعنی زمانی که آفتاب به نقطه اول برج حَمل می رسد، اطلاق می گردد. این روز برابر با 21 مارس میلادی و آغاز فصل بهار است. اصل پهلوی این واژه «نوک روچ» یا «نوگ روز» بوده است.

درباره تاریخ نوروز گفته می شود وقتی «جم» پادشاه ایرانی به آذربایجان رسید، بر تخت مرصّعی رو به خاور نشست و تاج مرصعی بر سر گذاشت که در پرتو طلوع آفتاب درخششی خیره کننده یافت. مردم، این روز را «روز نو» نامیدند و از آن جهت که به زبان پهلوی به شعاع «شید» می گویند، نام «جم» به «جمشید» مبدل گردید. فردوسی در این باره می سراید:

به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را «روز نو»خواندند

دلایل شرافت نوروز

نوروز اگر چه در فرهنگ باستانی ایرانیان ریشه داشت، در رویارویی با فرهنگ خردورز اسلام، رنگ ستایش و مُهر تأیید گرفت. برخی از دلایل ارجمندی و احترام نوروز عبارت است از:

1. وارد شدن روایات بسیار در بزرگداشت نوروز؛

2. مستحب شمردن غسل و روزه و نمازی خاص به عنوان اعمال ویژه نوروز؛

3. سیره عملی رفتار عالمان بزرگ در تعطیلی نوروز و نشستن در منازل و دیدار با مردم و تبریک و تهنیت گفتن به آنان؛

4. وارد شدن دعاهای ویژه نوروز در کتاب های دعا و تشویق مؤمنان به خواندن آنها؛

5. آثار و برکات همراه نوروز همچون نظافت و غبار زدایی، دیدار بستگان و دوستان و...؛

6. ارائه ندادن دلایل محکم و مستند از سوی مخالفان نوروز.

هم زمانی غدیر با نوروز

از دلایل ارجمندی نوروز و از نکته های شگفت تاریخ غدیر آن است که روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجرت ـ که روز گماشتن امیرمؤمنان علی علیه السلام به امامت بود ـ با نوروز (روز نخست فروردین) یکی گشت و عید باستانی عَجَم، با عید غدیر پیوند یافت. این سخن از امام صادق علیه السلام رسیده است که: «بی شک، نوروز، همان روزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای امیر مؤمنان علیه السلام در غدیر خم پیمان گرفت، آن گاه مسلمانان، به ولایت او اعتراف کردند». گفتنی است پژوهش های دانشمندان، در شناخت هم زمانی رخدادهای شمسی با رویدادهای قمری، این سخن را تأیید می کند. بدین روی، اهتمام عظیم ایرانیان به نوروز، می تواند یک انگیزه بزرگ مذهبی نیز داشته باشد.

راز این همه پیرایه

رخداد هجدهمین روز ذیحجه سالِ دهم هجرت یعنی عید غدیر، با عید باستانی نوروز هم زمان شد. این تقارن فرخنده، در شعر بسیاری از شاعران شیدای اهل بیت که بر این اتفاق مبارک واقف بودند، نمودی زیبا یافت. از آن جمله مرحوم اسدالله انصاری متخلص به امینی از شاعران قرن سیزده هجری در قصیده ای سروده است:

باز گیتی از شکوه و فرّ فروردین جوان شد با نوروز آمد و عالم بهشت جاودان شد
پیر گردد در خزان و تازه گردد در بهاران کس ندیده غیر گیتی گاه پیر و گه جوان شد
هیچ دانی این همه پیرایه در نوروز چیست وین همه خوبی که بینی از چه رو این سان عیان شد
هست از یُمن وجود شاه مردان شیر یزدان ز آنکه نوروز و غدیر آن روز با هم توأمان شد
رمزِ «الرحمن علیَ العرشِ استوی» شد آشکارا چون یدالله روی دست احمد مرسل عیان شد

هفت سین قرآنی

امیرمؤمنان علی علیه السلام در روایتی، از هفت آیه قرآن نام برده اند که با کلمه سین شروع می شود. این هفت سین قرآنی عبارت اند از: 1. یس: 58: از سوی پروردگار [به آنان [سلام گفته می شود؛ 2. صافات: 79: سلام بر نوح در میان جهانیان؛ 3. صافات: 108: سلام بر ابراهیم [خلیل]؛ 4. صافات: 119: سلام بر موسی و هارون 5. صافات: 129: سلام بر پیروان الیاس؛ 6. زمر: 73: سلام بر شما خوش آمدید در [بهشت] در آیید [او [جاودانه [بمانید]؛ 7. قدر: 6: [آن شب] تا دم صبح، صلح و سلام است.

نوشتن این آیات با زعفران و گلاب و نوشیدن آن در هنگام تحویل سال سفارش شده است.

روزه نوروز

روزه گرفتن نوروز، یکی از مستحبات این روز است. در این باره چند روایت آمده است؛ از جمله روایت مشهورِ «مُعَلّی بن خُنیس» از امام صادق علیه السلام که فرمود: «هنگامی که نوروز رسید، غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوش و به بهترین بوی ها خود را خوش بو کن و در این روز روزه بگیر».

غسل نوروز

فرهنگ زندگی ساز اسلام، آیین آراستگی و پاکیزگی است و شاید از این روست که بسیاری از اعمال عبادتی این دین الهی، با شست و شو، طهارت و پاکیزگی همراه است. «غسل» نیز افزون بر اینکه نمادی از تطهیر درون و صفای روح شناخته می شود، درسی از نظافت و آراستگی ظاهری آدمی است. در روز عید نوروز، یکی از اعمال مستحبی که بدان سفارش شده، غسل است و حتی در کتاب شریف وسائل الشیعه بابی را با عنوان «استحباب غسل روز نوروز» گشوده اند. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «در روز عید نوروز غسل بنما و بهترین و پاکیزه ترین لباس های خود را بپوش».

آراستن

از دیرباز، عیدها و جشن ها با نظافت، غبار زدایی، پیراستن و آراستن همراه بوده است. این آراستن و پیراستن، از سنت های شایسته ای است که در عید نوروز مورد اهتمام ایرانیان است. خانه روبی، غبار زدایی و تزیین خانه ها، افزون بر پاسداشتِ رسمی ملی، سنتی الهی و نیز جلوه ای از شعایر دینی است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در حدیثی فرموده اند: «خداوند پاک و پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد» و در سخنی دیگر از آن حضرت است که: «هرگونه که می توانید پاکیزه باشید؛ چرا که خداوند اسلام را بر نظافت و پاکیزگی بنا کرده و هرگز به بهشت نمی رود مگر کسی که تمیز باشد».

عیدی دادن

یکی از آداب دیرین اعیاد، به ویژه عیدهای مذهبی و باستانی، هدیه دادن است؛ آنچه ما آن را در تداول عمومی «عیدی» نام می نهیم. این رسم نیکو، خاطره عید را به ویژه در ذهن کودکان و نونهالان شیرین می سازد و لبخند و سرور را بر لب ها و دل ها می نشاند. سنت نیکوی عیدی دادن نوروز، از مصادیق روشن احسان به خردسالان و از اسباب جلب محبت آنان است. امام رضا علیه السلام در حدیثی می فرمایند: «با فرزندانتان خوش رفتاری و به آنان احسان کنید؛ چرا که ایشان گمان می کنند شما روزی آنها را می دهید».

دلجویی و نشاط بخشی

نوروز، روز نگاه های مهرآمیز، لبخندهای دل انگیز و روز زدودن غم ها و کینه هاست. آیین انسان ساز اسلام نیز، فرهنگ همدلی، همسویی و فریاد رسی است. در اسلام بر خوشرویی، خوش رفتاری و مهرورزی تأکید بسیار شده است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «در چهره مؤمن، خوشرویی و شادی نمایان، و غم و غصه در دلش پنهان است». رسول گرامی اسلام نیز فرموده اند: «خوشرویی، کینه را از میان می برد».

پیوند با بستگان و خویشان

از پندهای درخشان و احکام افتخارآمیز اسلام، دستور به استحکام پیوند با بستگان و خویشان است. اسلام، نه تنها بر استحکام بنیان خانواده و آفت زدایی از آن تأکید کرده، بلکه فراتر از آن، پیوند با خویشان و بستگان، رسیدگی و دلجویی، و نیز به ارتباط و خبرگیری از آنان سفارش کرده است. این آداب و این شیوه های پاسداری از عواطف و پیوندهای خویشاوندی، در آیین اسلام، «صله رحم» خوانده می شود. ایرانیان در موسم نوروز طبق رسمی دیرپا این سنت اسلامی را به نیکویی پاس می دارند. در روایات اسلامی بر صله رحم و آثار بسیار آن تأکید فراوان شده است؛ از آن جمله سخن حضرت علی علیه السلام است که فرمود: «صله رحم کنید هر چند با یک سلام باشد». امام صادق علیه السلام نیز در این خصوص می فرماید: «پیوند خویشاوندی و حُسن خلق عمر را زیاد و طولانی می کند».

اسرار جست و جو کن

بهار و تابستان و پاییز و زمستان، فصل های طبیعت جهان هستند؛ چهار قطعه از زمان که با تدبیری پنهان و تغییر و تحولی همیشگی، شریان حیات را به قلب زمین می بخشند. زندگی ما نیز همچون طبیعت، فصل هایی دارد و دگرگونی هایی؛ خردسالی، نوجوانی، جوانی، میان سالی و پیری. سرمای اندوهی که به سبزی شادی بدل می شود، برف سپیدی که بر سیاهی سر می نشیند و خلاصه، هر تغییر را می توان این گونه تعبیر کرد.

نوروز که به هستی نوید نو شدن می دهد، درسی است برای انسان تا از گردونه این همه دگرگونی ها و از حیات دوباره زمین، مجالی برای مرور دوباره بر احوال خویش بیابد و درگذر تحویل سال، در پی تحویل حال خویش باشد.

پیش از من و تو روزی این خاک قصه ها داشت اکنون بیا و خاک این قصه در سبو کن
این است قصه پیر، تغییر پشت تغییر مثل نسیم شبگیر، اسرار جست و جو کن

غلام حسین عمرانی

بی رخ تو عید مباد

موعود من، ای آخرین پیغام سبز، ای صادق ترین صبح! گیاهان باغ، سبزینگی خود را مدیون طراوت تو هستند. مرغان آسمان، پرواز را از نگاه تو آموخته اند. ای پاک تر از نسیم! با تو گل ها می خندند، بی تو هر گلی زخمی است. با تو، باران، پیامبر طراوت و زندگی و بی تو تنها هق هق آسمان است. جنگل از بوی تو سبز است و رود با سرود تو جاری. ای آخرین معجزه آسمان! نقاش صبا، چمن ها آراست. بس بانگ مرغ و بوی گل برخاست، اما هنوز نوبت انتظار است و قیامت غیبت. کدامین روز، عید ظهور توست و کدامین بهار با حضور تو سبز است؟

مه من، عید شد مبارک باد عیدی عاشقان چه خواهی داد؟
عیدی و عید ما مه رخ توست عید ما بی رخ تو عید مباد

رنج بهار

نوروز آمده است با جوشش چشمه و طراوت دشت، با باغ و بلبل و گل، با رود و سرود و سرور، با لبخندی مهرآسا بر گوشه لبان زندگی، در پهنای بی بخل زمین، در جاری جالیزارها؛ اما هزار سپاس و هزاران افسوس که قیامت نوروز بی قامت یار منتظر بی بهار است و بهار، بی جلوه و جمال. شادی بهار را با اندوه غیبت یار در می آمیزیم و می سراییم:

بهار آمد، بهار من نیامد گل آمد گُلعذار من نیامد
برآوردند سر از شاخ، گل ها گلی بر شاخسار من نیامد
چراغ لاله روشن شد به صحرا چراغ شام تار من نیامد
جهان در انتظار آمد به پایان به پایان انتظار من نیامد

مشفق کاشانی

کاشکی همیشه بهار باشیم

چند روزی میشه گندم هایی رو که برا سفره هفت سین خیس کردم، جوانه زده. حالا که خوب به اونا نگاه می کنم، می گم خدا کاش می شد جونِ منم مث این گندوما جوانه می زد. کاش می تونستم منم سبز بشم و با صفا. کاش یه باغبونی منم مثِ درخت مو و اقاقیا هرس می کرد و همه شاخه های زشت و صفات بدمو دور می ریخت.

دوس داشتم روحمو مث گلدونای شمعدونی، آب می زدند و پای حوض آبی با ماهی های قرمز می ذاشتند. دوس داشتم جای شمع توی سفره هفت سین رو به روی آیینه بشینم و برای روزای دور از خودم و خُدام اشک بریزم و از خجالت آب بشم. کاشکی مثل سیب سرخ توی سفره هفت سین پاک بودم و می تونستم کنار آب و آیینه و قرآن بشینم. کاش یکی پیدا می شد و گرد و غبار روحم جارو می زد و جونم جلا می داد. کاش... کاشکی همیشه بهار باشیم.

خوشا طلیعه نوروز

خوشا بهار که پیغام آشتی با اوست نظر کنید که هنگام آشتی با اوست
خوشا طلیعه نوروز خانگی یاران خوشا طلیعه که فرجام آشتی با اوست
حدیث باد به گوش درخت اگر گفتی به هوش باش که خود نام آشتی با اوست
شکوفه بر سر پیمان خویش می مانَد و جشن ساده ایام آشتی با اوست
به رسم گل نچشیدی اگر حرامت باد شراب وصل که انجام آشتی با اوست
میان عهد تو و من اگر خلاف افتد خوشا نسیم که اعلام آشتی با اوست

غلام حسین عمرانی