اسوه جهانیان
آیاتی درقرآن رسول خدا را به عنوان اُسوه والگوی انسانها معرفی میکند وآیاتی دیگر، آن حضرت را مهذّب و تزکیه شده الهی میداند آنگاه میفرماید: او اسوه شماست، به او اقتدا کنید فرموده خدا که: ?لقد کان لکم فی رسول الله اُسوة حسنة?۷ بعد از آن است که پیغمبر خود را به آداب الهی مؤدّب ساخته، با دستوراتی نظیر: ?خذ العفو وآمر بالعرف وأعرض عن الجاهلین?۸ آراسته است.
درعظمت رسول خدا همین بس که خدای سبحان میفرماید: ?ولقد اتیناک سبعاً من المثانی والقران العظیم?۹ ما سوره مبارکه «فاتحة» و قرآنی عظیم را به تو دادیم. کتابی که: ?لو أنزلنا هذا القران علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة الله?۱۰ اگر حقیقت آن را بر کوه نازل میکردیم آن کوه متلاشی میشد، کوه توان تحمّل عظمت قرآن را ندارد امّا تو به خوبی آن را تحمّل میکنی.
آنان که در برابر قرآن، هیچ عکس العملی نشان نمیدهند به این جهت است که قرآن را تحمّل نکردهاند، تنها اندکی از وجود لفظی و کتبی یا از مفهوم ذهنی آن بهرهبرده، وحی قرآنی در جانشان ننشسته است و گرنه آنان نیز در خود احساسی داشتند و برخود میلرزیدند چنانکه دراین باره میفرماید: ?الله نزل أحسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعرُّ منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم إلی ذکر الله… ?۱۱: اندام کسانی که از خشیت الهی برخوردارند در برابر عظمت قرآن میلرزد، ابتدا بیتابی میکنند، سپس به آن مأنوس شده بدن و دلشان میآرمد.
آنان که واکنشی در برابر قرآن ندارند برای آن است که وحی قرآنی به دلشان نمینشیند و گرنه مؤمن هنگامیکه قرآن بر او تلاوت میشود بر ایمانش افزوده میگردد: ?إذا تلیت علیهم ایاته زادتهم إیماناً? و هنگام یاد حق، دل او میتپد: ?الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم?۱۲ اگر با ذکر نام الهی دل ما نمیتپد برای آن است که به دلمان راه پیدا نکرده، ذِکر لفظی هست ولی ذُکر قلبی نیست، یاد خدا که به دل راه یافت حتماً آن دل در برابر محبوب مطلق، به تپش درمیآید، خاصیّت ذکر خدا آن است که، ابتدا همراه آن تپش باشد، سپس انس و آرامشِ لذت بخشی پدید آید و هر چه ظرفیت قلب بیشتر و انس با قرآن افزونتر باشد، تحمّل آن و آرامش در سایه آن بیشتر خواهد بود، لذا اگر قرآن بر کوه نازل میشد آن را متلاشی میکرد ولی بر قلب رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و آن حضرت همچنان آرام بود ?نزل به الروح الأمین ? علی قلبک لتکون من المنذَرین?۱۳ قلب او آن قدر استوار و مستحکم بود که از هر کوهی متصلّب تر مینمود.
نرمی و صلابت در قلب رسول اکرم
قلب پیامبر، همانند قرآن کریم دارای دو وصف ممتاز نرمیو صلابت است، نرمیدل رسول اکرم را میتوان از آیه: ?فبما رحمة من الله لنت لهم?۱۴ استنباط کرد، و صلابت آن را از مقایسه با کوه فهمید، زیرا کوه با همه صلابت در برابر وحی توان مقاومت ندارد ولی قلب رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم آن را تحمّل میکند، قرآن کریم نیز دارای دو صفت برجسته آسان بودن و وزین بودن است؛ آسان بودن را میتوان از آیه: ?ولقد یسّرنا القران للذکر فهل من مدّکر?۱۵ استنباط کرد، و وزین بودن آن را از آیه: ?إناسنلقی علیک قولاً ثقیلاً?۱۶ استظهار نمود.
بعضی از امور، افراد ضعیف را میلرزاند و افراد متوسط و قوی در برابر آن مقاومند؛ بعضی از مسائل، افراد متوسط را به رعشه میافکند ولی افراد قوی را نمیلرزاند؛ و بعضی از حقایق، افراد قوی را نیز به لرزه وا میدارد ولی توان لرزاندن اوحدی از انسانها را ندارد و بعضی از مراتب، اوحدی از انسانها را نیز به رعشه میاندازد نظیر غشیهای که هنگام تلقی وحی، بدون وساطت جبرئیل، بر حضرت رسول عارض میشد. مرحوم صدوق (رحمه الله) از امامششم (علیه السلام) نقل میکند که فرمود: «ذاک إذا لم یکن بینه وبین الله أحد، ذاک إذا تجلیالله له … »۱۷: آنگاه که خدای سبحان بدون واسطه تجلی میکرد و کسی بین پیامبر و خدا حاجز نبود به پیغمبر حالت غشیهای خاصّ دست میداد که مدهوش میشد و به لرزه در میآمد!
قلب، هر اندازه قوی باشد گاه توان محدود خود را از دست داده در برابر قویتر از خود میتپد.
رسول خدا از هر کوهی استوارتر است، کوه را میتوان از بیرون به وسیله سیل، که سینه کوه را شکافته درّه پدید میآورد، و از درون به وسیله آتشفشان منفجر کرد، یا از دامنه یا قلّهاش کاست ولی رسول خدا چنان استوار بود که نه عوامل درونی، مانند غضب و ترس او را متزلزل میکرد، و نه علل و عوامل بیرونی میتوانست از صلابت و عظمت او بکاهد، از هر کوهی استوارتر بوده. مؤمن واقعی نیز از هر کوهی استوارتر است؛ نه پیرو دشمنهای بیرون، و نه تابع دشمنهای درون؛ نه همچون کوههای آتشفشان، که از درون منفجر میگردد و نه چون کوههای سیل زا، از بیرون کاسته میشود، حتّی در حال نبرد با کافران و مشرکان، که بر اساس: ?أشدّاء علی الکفار?۱۸ خشمناک میشود، باز تعادل خود را حفظ میکند.
صراط مستقیم
رسول خدا چون خود صراط مستقیم است و صراط مستقیم از مو باریکتر و از شمشیر برندهتر است او نیز از هر مویی باریکتر و از هر شمشیری برندهتر است، در جوامع روایی آمده است، که «اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) صراط مستقیماند»۱۹ و بالاتر از همه، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خود صراط مستقیم است، برای آن که در مسائل اعتقادی، اخلاقی و عملی، راه، عین رونده آن است و اگر صراط مستقیم از مو باریکتر و … و سالک، عین صراط است پس شناخت مقام بعضی از سالکان، چون رسول خدا، از مو باریکتر و از شمشیر برنده تر است.
دقتفراوان لازم است که انسان از خط افراط و تفریط که هر دو گمراهی است برهد؛ خدا فرمود: ?یس ? و القران الحکیم ? إنک لمن المرسلین ? علی صراطٍ مستقیمٍ?۲۰ تو بر بستر صراط مستقیم هستی. صراط مستقیم راه کوی و برزن نیست، که رونده غیر از راه باشد و بر سینه آن حرکت کند. اصولاً متحرک با حرکت خود، مسافت را از قوّه به فعل در میآورد، هیچ مسافتی از پیش آماده نشده، مقوله «أین» که مسافت حرکت است غیر از «مکان» است که ممکن است قبلاً وجود داشته باشد ولی مسافت نیست زیرا، حرکت در «أین» است نه در مکان به عنوان سطح، به هر حال سالک حق، عین راه است و اگر کسی در این راه حرکت کرد و پیرو ?فاستقم کما أمرت ومن تاب معک?۲۱ شد، و از گرایش به سمت افراط و تفریط دوری جست خود، عین صراط میشود؛ لذا خدا به رسولشفرمود: «تو بر صراط مستقیم هستی» و در جای دیگر میفرماید: ?فاستمسک بالذی أوحی إلیک إنک علی صراط مستقیم?۲۲: روش و راهی را که داری محکم بگیر، چون تو بر صراط مستقیمی. اگر راه، بعضی از حقایق مقصد را نشان ندهد «سبیل» منقطع الآخر است نه «صراط»؛ بزرگراهی را که به مقصد نهایی منتهی میشود، صراط مینامند و اگر کسی خواست به عالیترین اوج کمال انسانی برسد، قرآن و سنت پیامبر، صراط مستقیم است.
چون رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از نظر ظرافت و حدّت آنچنان است و از جهت صلابت و استقامت این چنین، خدای سبحان او را الگوی انسانها قرار میدهد، الگو قرار گرفتن، تنها در خصوص مسائل فرعی و عملی و امثال آن نیست بلکه در معارف عقلی، کرامت و ولایت، نیز هست. هرکس درهردرجهای باشد وبخواهد به کمال نزدیک گردد، خواه از اوتاد یا اَبدال یا سایر فِرَق، چه کسانی که تحت تدبیر و تربیت ولی و راهنمایی هستند و چه آنها که از حیطه ولایت ولی ظاهری خارجند، و بالأخرة هر انسانی در هر گوشه عالم بخواهد راه راست را طی کند الگویش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است؛ او در همه امور، شریعت، طریقت و حقیقت، اُسوه است. ممکن نیست کسی جز از مسیر پیروی رسول خدا بتواند به کمال انسانی راه پیدا کند، چون فرمود: تو بر صراط مستقیمی.و کمال، جز صراط مستقیم نیست.
تجلیل در خطاب
۷٫ خدای سبحان، از نظر ادب محاوره، حرمتی خاصّ برای خاتم انبیا قایل است که برای انبیای پیشین قایل نبوده، انبیای گذشته را با نام مخصوص آنها خطاب میکند، امّا هرگز نام مبارک پیغمبر اسلام را به عنوان یا محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نمیبرد بلکه همیشه از او با تعبیرات تجلیل آمیز مانند: ?یا أیّها النبی?! ?یا أیّها الرسول?! یاد میکند و اگر احیاناً خطاب ?یا أیّها المزّمّل? و ?یا أیّها المدّثّر? هست، ناظر بر نکته لطیف تاریخیاست.
مثلاً در باره آدم ابوالبشر میفرماید: ?یا ادم اسکن أنت و زوجک الجنّة?۲۳ و در باره نوح میفرماید: ?یا نوح إنّه لیس من أهلک?۲۴ و در باره موسی: ?یا موسی أقبل و لاتخف?۲۵ و در باره حضرت عیسی: ?و إذ قال الله یا عیسی ابن مریم?۲۶ و در مورد حضرت داود: ?یا داود إنّا جعلناک خلیفة?۲۷، ولی در باره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم علاوه بر خطاب جلالت آمیز خود، به بندگان نیز میآموزد که: ?لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً?۲۸: هرگاه خواستید پیامبر را صدا بزنید او را مانند مردی عادی صدا نزنید، بلکه هم نحوه صدا زدن و هم اصل آن آمیخته با تجلیل و تکریم باشد.
عظمت در اخلاق
۸٫ خداوند پیامبر خود را به عظمت اخلاقی میستاید: ?و إنک لعلی خلقٍ عظیمٍ?۲۹ با جمله اسمیه و تأکید، میفرماید: تو دارای اخلاق عظیمی هستی، وقتی خدای سبحان از چیزی به عظمت یاد کند، معلوم میشود که از عظمت فوق العادهای برخوردار است چون او هرچیزی را به عظمت نمیستاید؛ بسیاری از موارد را با صفت «ضَعف» یا «قلّت» یاد میکند، سراسر دنیا را اندک میشمرد: ?متاع الدنیا قلیل?۳۰ و از دسیسههای شیطان به عنوان: ?إنّ کید الشیطان کان ضعیفاً?۳۱ سخن میگوید؛ امّا وقتی از خُلق رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نام میبرد میفرماید:ای پیامبر تو واجد همه ملکات نفسانی در حدّ اعلا هستی!
دید باطلی است که انسان چون کفار قریش، عظمت را در سایه ثروت بداند، آنها که گفتند: ?لولا نزِّل هذا القران علی رجلٍ من القریتین عظیم?۳۲ فلان ثروتمند ساکن مکه یا مدینه یا طائف را عظیم میدانستند، عظمت به خُلق است نه مال، و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از این خلق عظیم برخوردار است.
دو ویژگی خاص
۹٫ خداوند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را شخصیتی جهانی دانسته و در باره قلمرو رسالت او میفرماید: ما تو را برای جهانیان فرستادیم امّا بر مؤمنان منّت نهادیم. این دو نکته در باره قرآن کنار هم آمده است که قرآن کتابی جهانی است: ?شهر رمضان الذی اُنزل فیه القران هدی للناس و بیناتٍ من الهدی و الفرقان?۳۳ لیکن تنها اهلتقوا از آن طرفی میبندند: ?ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین?۳۴ این کتاب برای همه آمده، ولی عدهای به عمد خود را از آن محروم کردهاند، کتابی جهانی است ولی اهلتقوا و فضیلت از آن بهره میگیرند.
در باره رسول خدا نیز این دو تعبیر را دارد، از طرفی میفرماید: تو پیامبری جهانی هستی: ?وما أرسلناک إلا کافةً للناس?۳۵، و از طرف دیگر میفرماید: ?لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم?۳۶: خداوند بر مؤمنان منّت نهاده پیامبری را از خودشان در میان آنها برانگیخت.
«منّت» عبارت است از نعمت سنگین و بزرگی که تحمّل آن آسان نیست، تنها مؤمن از عهده پذیرش نعمت پیامبری و اطاعت از آن، به خوبی برمیآید، نعمت ایمان، رسالت و ولایت چنین است. در باره اصل ایمان میفرماید: ?بل الله یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمان?۳۷ و در باره اصل امامت: ?ونرید أننمنّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمة?۳۸: ما میخواهیم بر مستضعفان منت نهاده از بین آنها افرادی را بر انگیخته به مقام امامت بر زمین برسانیم. و در باره رسالت نیز فرمود: ?لقد مَنّ الله علی المؤمنین… ?. علت منحصر ساختن منت بر مؤمنان، با اینکه رسول خدا پیامبری جهانی است، عدم پذیرش نعمت از ناحیه دیگران است، از این رو در سوره سبأ میفرماید: ?و لکنّ أکثر الناس لا یعلمون?۳۹ وقتی اکثر مردم آگاه نباشند و از این نعمت خود را محروم سازند پس منّتی هم نیست زیرا نعمت را تحمّل نکردند.
حاصل آنکه: رسالت پیامبر برای همه انسانها تا روز قیامت هست ولی تنها مؤمنان از فیض رسالت بهرهمند میشوند و خدا تنها بر آنان منت نهاده و رسول، از بین آنها مبعوث شده است. گرچه بعثت همه انبیا منّت است امّا دو ویژگی خاتمیت و منت بودن بعثت تنها در خصوص پیامبر خاتم آمده است.
رأفت و رحمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
۱۰٫ خداوند در مورد بعضی از انبیا تعبیر برادر کرده میفرماید: «برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم۴۰، «برای قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم»۴۱، «…آن هنگام که برادرشان نوح آنها را گفت… »۴۲ ولی درباره پیامبر اسلام تعبیر برادر نیامده، بلکه میفرماید: ?هو الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم?۴۳ یا اینکه میفرماید ?لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیزعلیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم?۴۴: پیامبری برای شما آمده که از جانتان برخاسته، انحراف شما برای او بسیار سخت است، با حرص و شوق کوشش میکند تا شما مؤمن بشوید، او مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان است.
رحمت و رأفت، صفت فعل حقّ است و هر صفت فعل را از مقام فعل موصوف، انتزاع میکنند نه از مقام ذات وی، جایگاهی که محلّ انتزاع رأفت و رحمت است، جایگاهی امکانی است، و همان جایگاه میشود، رئوف و رحیم، و بارزترین مصداق و مظهر آن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.
صفات فعلیه به صفات ذاتیه متّکی است، پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم فعلی است از افعال خدا که به ذات خدا تکیه دارد، او مانند سایر فقرا، ربط محض و فقر صرف است ولی مظهر رأفت و رحمت خداست.
خداوند برای خود رحمتی عامه ورحمتی خاصه قایل است واین دوخصوصیّت را برای قرآن و پیامبر نیز بیان داشته، از طرفی میفرماید: من رحمت عامهای دارم: ?رحمتی وسعت کل شیء?۴۵ یعنی هر چه مصداق شیء است مشمول رحمت من است. و از طرف دیگر میفرماید: متّقیان، از رحمت ویژهام برخوردارند: ?فسأکتبها للذین یتّقون?۴۶٫ رحمت عامّه مقابل ندارد، ولی مقابل رحمت خاصه، غضب است که زیر پوشش رحمت عامه است چنان که رحمت خاصه زیر پوشش رحمت عامه است،اینکه ما خدا را به رحمت فراگیرش سوگند میدهیم۴۷ ناظر بههمان رحمت مطلقهای است که مقابل ندارد.
قرآن نیز مظهر رحمت عامه است زیرا گرچه برای هدایت مردم است ولی سایر موجودات نیز که به تبع مردم آفریده شدهاند از فیض قرآنی بهرهمند میشوند.
اگر همه مردم پیرو قرآن باشند جهان اصلاح خواهد شد چون اگر فسادی هست بر اثر وجود انسانهای فاسد است و گرنه: ?ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت?۴۸ عالم، هماهنگ و موزون است، محرومیت و فساد به خاطر ?فبظلمٍ من الذین هادوا حرمنا?۴۹ است. وعده خدا این است که: ?ولو أنهم أقاموا التوریة والإنجیل وما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم ومن تحت أرجلهم?۵۰ آنان که بهکتاب آسمانی خود ارج نهاده و به دستور خدا عمل میکنند، هم از روزیهای بالا (مانند باران مناسب و تابش مناسب آفتاب) یا روزیهای معنوی (مانند علوم و معارف) برخوردار خواهند بود و هم از روزیهای زمینی چون مزارع و مراتع٫ اصولاً کسی که در صراط مستقیم قرار گرفت، فیض مادّی و معنوی به سوی او سرازیر میشود، لیکن فقط گروه مخصوصی به این فیض عظیم راه مییابند. پس قرآن هم در رحمت عامه مظهرعمومیت رحمت خداست: ?هدی للناس?۵۱ و هم در رحمت خاصّه مظهر خصوصیّت رحمت خداست: ?هدی للمتقین?۵۲٫
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، رحمت عامهای است که همگان از او استفاده تکوینی و بهره غیر تکوینی میبرند، از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که: در خدمت پیغمبر، از جایی عبور میکردیم، به هیچ درخت و سنگی نمیرسیدیم جز اینکه بهآن حضرت سلام عرض میکردند۵۳ ! آری، همه چیز در پیشگاه رحمت خاصه خاضع است.
هر فضیلتی که مکتبهای غیر الهی دارند محصول بهرهگیری از تعلیمات انبیاست، با این تفاوت که آنها جهت مردمیرهآورد انبیا را گرفته و جهت الهی آن را وانهادند، گرچه جهات الهی آمیخته با جهات مردمیاست امّا مکاتب غیر الهی بین خدا و پیغمبر و بین ره آورد انبیا جدایی افکندند، بعضی را پذیرفته و نسبت به بعضی دیگر کفر ورزیدند: ?ویقولون نؤمن ببعضٍ و نکفر ببعض?۵۴، پس هر حرف حقی در جهان، محصول رسالت انبیاست که: «الحجة قبل الخلق»۵۵ قبل از اینکه دیگران بیایند، صاحبان وحی آمدند و گفتههای نغز و دلنشین خود را عرضه کردند و دیگران بر سر سفره آنها نشسته و از گفتههایشان مدد گرفتند، لذا انبیا هم میتوانند مظهر رحمت عامه خدا باشند و هم مظهر رحمت خاصه وی.
پیامبر بشیر و نذیر
در سوره سبأ فرمود: «پیامبر بشیر و نذیر است»۵۶ بشیر و نذیر بودن در کنار راهنمایی کردن است او راه و نتیجه پیمودن آن را نشان داده، عواقب تلخ انحراف از راه را نیز بیان میکند از این رو بشیر و نذیر است.
در سوره «احزاب» نیز پیامبر را با این اوصاف معرفی میکند: ?یا أیها النبی إنا أرسلناک شاهداً و مبشراً ? و نذیراً و داعیاً إلی الله بإذنه و سراجاً منیراً?۵۷ این آیه، رسالت عامه پیامبر را بیان میدارد، یعنی تو را برای جهانیان فرستادیم تو چون آفتاب روشنی بخشی. آفتاب برای همه مردم است امّا بهره خاص را بینایان میبرند، پیامبر راهنمای همه مردم است، امّا صاحبنظران، محقّقان و انسانهای وارسته از وی بهره میبرند نه تبهکاران. اهل مطالعه، نویسندگان، کسانی که کاری مثبت انجام داده، قدمهای خیر و سودمند برمیدارند به طور صحیح از آفتاب بهره میگیرند نه کسانی که بیراهه رفته یا به گناه تن در میدهند.
فرمود: تو هرگز خاموش نمیشوی، و اگر بخواهند نور تو را خاموش کنند خداوند مانع میشود: ?یریدون أن یطفؤا نورالله بأفواههم ویأبی الله إلا أنیتمّ نوره?۵۸ یا ?والله متمّ نوره?۵۹ این سراج منیر، پیوسته روشن و روشنگر جهانیان است.
عصاره رسالت و شخصیت حقوقی رسول خدا به صورت قرآن کریم متجلی است و این، چراغی است که خدای سبحان برافروخته و هرگز خاموشی ندارد چون: ?ما یفتح الله للناس من رحمةٍ فلا ممسک لها و ما یُمسک فلا مرسل له من بعده?۶۰٫ انسان چگونه میتواند چراغ الهی را خاموش کند؟ از هر وسیلهای که بخواهد کمک بگیرد، آن وسیله سپاه و ستاد خداست: ?لله جنود السموات و الأرض?۶۱ خود آن ابزار، قبل از اینکه در اختیار انسان باشد در اختیار خداست و خود انسان قبل از اینکه مسلّط برخود باشد، زیر سلطه قهر و قدرت باری تعالی است؛ اعضا و جوارح هر انسانی هم سپاه مسلح خدایند، بنابر این فرض ندارد کسی بتواند نور خدا را خاموش کند. با دمیدن دهان، نمیتوان آفتاب را خاموش کرد آنچنان که میتوان شمع را خاموش کرد! جز اینکه انسان خود را به رنج افکند راه به جایی نمیبرد، زیرا بین شمس و شمع فرق نگذاشت.
خدا میفرماید: این سراج منیر را نه تنها برای مؤمنان که برای همه مردم فرستادم گرچه در آیه بعد میفرماید: مؤمنان را بشارت بده و این بشارت خاصّ است: ?وبشّر المؤمنین بأن لهم من الله فضلاً کبیراً?۶۲ تو مبشّر جهانیان هستی امّا تنها مؤمنان از تو استفاده کرده آنان را به رحمت خاصه نوید میدهی و گرنه توده انسانها از خُلق و سبک زیست مردمیتو بهره میبرند، هر چند به راه نیایند، حد اقل از تیرگی آنها کاسته می شود.
? ? ?
……………………………………
۱ ـ سوره صف، آیه ۶٫
۲ ـ سوره مائده، آیه ۴۶٫
۳ ـ همان، آیه ۴۸٫
۴ ـ سوره احزاب، آیه ۴۰٫
۵ ـ سوره آل عمران، آیه ۳۹٫
۶ ـ همان، آیه ۴۵٫
۷ ـ قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «أوّل ما خلق اللهُ نوری» (بحار، ج۱، ص۹۷، ح۷)
۸ ـ سوره نساء، آیه ۴۱٫
۹ ـ سوره شوری، آیه ۱۱٫
۱۰ ـ سوره اخلاص، آیه ۴٫
۱۱ ـ سوره نور، آیه ۳۵٫
۱۲ ـ سوره نجم، آیه ۴۲٫
۱۳ ـ سوره توبه، آیه ۳۳٫
۱۴ ـ سوره ص، آیه ۴۵٫
۱۵ ـ همان، آیه ۱۷٫
۱۶ ـ همان، آیه ۴۱٫
۱۷ ـ سوره قمر، آیه ۹٫
۱۸ ـ سوره فرقان، آیه ۱٫
۱۹ ـ سوره بقره، آیه ۵۳٫
۲۰ ـ سوره إسراء، آیه ۱٫
۲۱ ـ سوره کهف، آیه ۱٫
۲۲ ـ «حمید» ازاسمای جمالیّه خداوند، و «سبوح قدّوس» از اسمای جلالیّه اوست. آنچه در سوره «إسراء» است تسبیح و جلال، و آنچه در سوره «کهف» آمده، تحمید و جمال است.
۲۳ ـ سوره نجم، آیات ۴ ـ ۳٫
۲۴ ـ سوره تکویر، آیه ۲۴٫
۲۵ ـ سوره نجم، آیه ۳٫
۲۶ ـ سوره انعام، آیه ۵۰٫
۲۷ ـ سوره آل عمران، آیه ۱۸۰٫
۲۸ ـ سوره بقره، آیه ۳٫
۲۹ ـ سوره احزاب، آیه ۲۱٫
۳۰ ـ سوره اعراف، آیه ۱۹۹٫
۳۱ ـ سوره حجر، آیه ۸۷٫
۳۲ ـ سوره حشر، آیه ۲۱٫
۳۳ ـ سوره زمر، آیه ۲۳٫
۳۴ ـ سوره انفال، آیه ۲٫
۳۵ ـ سوره شعراء، آیات ۱۹۴ ـ ۱۹۳٫
۳۶ ـ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹٫
۳۷ ـ سوره قمر، آیه ۱۷٫
۳۸ ـ سوره مزّمّل، آیه ۵٫
۳۹ ـ بحار، ج۱۸، ص۲۵۶، ح۶٫
۴۰ ـ سوره فتح، آیه ۲۹٫
۴۱ ـ بحار، ج۲۴، ص۱۲، ح۵٫
۴۲ ـ سوره یس، آیات ۳ ـ ۱٫
۴۳ ـ سوره هود، آیه ۱۱۲٫
۴۴ ـ سوره زخرف، آیه ۴۳٫
۴۵ ـ سوره بقره، آیه ۳۵٫
۴۶ ـ سوره هود، آیه ۴۶٫
۴۷ ـ سوره قصص، آیه ۳۱٫
۴۸ ـ سوره مائده، آیه ۱۱۶٫
۴۹ ـ سوره ص، آیه ۲۶٫
۵۰ ـ سوره نور، آیه ۶۳٫
۵۱ ـ سوره قلم، آیه ۴٫
۵۲ ـ سوره نساء، آیه ۷۷٫
۵۳ ـ همان، آیه ۷۶٫
۵۴ ـ سوره زخرف، آیه ۳۱٫
۵۵ ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
۵۶ ـ همان، آیه ۲٫
۵۷ ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۵۸ ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۴٫
۵۹ ـ سوره حجرات، آیه ۱۷٫
۶۰ ـ سوره قصص، آیه ۵٫
۶۱ ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۶۲ ـ سوره اعراف، آیه ۷۳٫
۶۳ ـ سوره هود، آیه ۵۰٫
۶۴ ـ سوره شعراء، آیه ۱۰۶٫
۶۵ ـ سوره جمعه، آیه ۲٫
۶۶ ـ سوره توبه، آیه ۱۲۸٫
۶۷ ـ سوره اعراف، آیه ۱۵۶٫
۶۸ ـ همان.
۶۹ ـ همان.
۷۰ ـ سوره نمل، آیه ۱۹٫
۷۱ ـ سوره نساء، آیه ۱۶۰٫
۷۲ ـ سوره مائده، آیه ۶۶٫
۷۳ ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
۷۴ ـ همان، آیه ۲٫
۷۵ ـ کافی، ج۱، ص۴۴۶٫
۷۶ ـ سوره نساء، آیه ۱۵۰٫
۷۷ ـ بحار، ج۲۳، ص۳۸، ح۶۶٫
۷۸ ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۷۹ ـ سوره احزاب، آیات ۴۶ ـ ۴۵٫
۸۰ ـ سوره توبه، آیه ۳۲٫
۸۱ ـ سوره صف، آیه ۸٫
۸۲ ـ سوره فاطر، آیه ۲٫
۸۳ ـ سوره فتح، آیه ۴٫
۸۴ ـ سوره احزاب، آیه ۴۷٫
۱ ـ سوره نجم، آیات ۴ ـ ۳٫
۲ ـ سوره تکویر، آیه ۲۴٫
۳ ـ سوره نجم، آیه ۳٫
۴ ـ سوره انعام، آیه ۵۰٫
۵ ـ سوره آل عمران، آیه ۱۸۰٫
۶ ـ سوره بقره، آیه ۳٫
۷ ـ سوره احزاب، آیه ۲۱٫
۸ ـ سوره اعراف، آیه ۱۹۹٫
۹ ـ سوره حجر، آیه ۸۷٫
۱۰ ـ سوره حشر، آیه ۲۱٫
۱۱ ـ سوره زمر، آیه ۲۳٫
۱۲ ـ سوره انفال، آیه ۲٫
۱۳ ـ سوره شعراء، آیات ۱۹۴ ـ ۱۹۳٫
۱۴ ـ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹٫
۱۵ ـ سوره قمر، آیه ۱۷٫
۱۶ ـ سوره مزّمّل، آیه ۵٫
۱۷ ـ بحار، ج۱۸، ص۲۵۶، ح۶٫
۱۸ ـ سوره فتح، آیه ۲۹٫
۱۹ ـ بحار، ج۲۴، ص۱۲، ح۵٫
۲۰ ـ سوره یس، آیات ۳ ـ ۱٫
۲۱ ـ سوره هود، آیه ۱۱۲٫
۲۲ ـ سوره زخرف، آیه ۴۳٫
۲۳ ـ سوره بقره، آیه ۳۵٫
۲۴ ـ سوره هود، آیه ۴۶٫
۲۵ ـ سوره قصص، آیه ۳۱٫
۲۶ ـ سوره مائده، آیه ۱۱۶٫
۲۷ ـ سوره ص، آیه ۲۶٫
۲۸ ـ سوره نور، آیه ۶۳٫
۲۹ ـ سوره قلم، آیه ۴٫
۳۰ ـ سوره نساء، آیه ۷۷٫
۳۱ ـ همان، آیه ۷۶٫
۳۲ ـ سوره زخرف، آیه ۳۱٫
۳۳ ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
۳۴ ـ همان، آیه ۲٫
۳۵ ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۳۶ ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۴٫
۳۷ ـ سوره حجرات، آیه ۱۷٫
۳۸ ـ سوره قصص، آیه ۵٫
۳۹ ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۴۰ ـ سوره اعراف، آیه ۷۳٫
۴۱ ـ سوره هود، آیه ۵۰٫
۴۲ ـ سوره شعراء، آیه ۱۰۶٫
۴۳ ـ سوره جمعه، آیه ۲٫
۴۴ ـ سوره توبه، آیه ۱۲۸٫
۴۵ ـ سوره اعراف، آیه ۱۵۶٫
۴۶ ـ همان.
۴۷ ـ همان.
۴۸ ـ سوره نمل، آیه ۱۹٫
۴۹ ـ سوره نساء، آیه ۱۶۰٫
۵۰ ـ سوره مائده، آیه ۶۶٫
۵۱ ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
۵۲ ـ همان، آیه ۲٫
۵۳ ـ کافی، ج۱، ص۴۴۶٫
۵۴ ـ سوره نساء، آیه ۱۵۰٫
۵۵ ـ بحار، ج۲۳، ص۳۸، ح۶۶٫
۵۶ ـ سوره سبأ، آیه ۲۸٫
۵۷ ـ سوره احزاب، آیات ۴۶ ـ ۴۵٫
۵۸ ـ سوره توبه، آیه ۳۲٫
۵۹ ـ سوره صف، آیه ۸٫
۶۰ ـ سوره فاطر، آیه ۲٫
۶۱ ـ سوره فتح، آیه ۴٫
۶۲ ـ سوره احزاب، آیه ۴۷٫
نظرات شما عزیزان: