دفاع شیعیان از امیرالمومنین
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 128414
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 260581
بازدید ماه : 313859
بازدید کل : 10705614
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 6 / 1400

دفاع شیعیان از امیرالمومنین
در عصر حکومت امام علی (علیه‌السّلام) اگر چه فشار‌ها و حصر‌های سیاسی از شیعه بر طرف شد، ولی در عوض مبتلا به جنگ‌های داخلی متعدد شدند و در این جنگ‌ها نیز با گفتار و عمل دست از دفاع از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بر نداشتند.
شیعیان با وجود شکست در جنگ‌ها برای دفاع از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و مقابله با مخالفین آن حضرت، دست از دفاع عقیدتی از آن حضرت ‌(علیه‌السّلام) بر نداشتند.

جنگ جمل
شیعیان عقیدتی در جنگ جمل به جهت آگاهی دادن مخالف و موافق به حقانیت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در خطبه‌ها و رجزهای حماسی خود، آن حضرت را به دیگران معرفی می‌کردند
ابوالهثیم بن تیهان که بدری است می‌گوید:
قل للزبیر و قل لطلحة انّنا نـحن الذین شعارنا الانصار
انّ الوصیّ امامنـا و ولیّنـا برح الخفاء وباحت الاسرار
مردی از قبیله ازد به میدان آمده می‌گوید:
هذا علیّ و هو الوصیّ اخاه یـوم النجوه النبیّ
و قال هذا بعدی الولیّ وعاه واع و نسی الشقیّ
حجر بن عدی کند، صحابی جلیل القدر، می‌گوید:
یا ربّنا سلّم لنا علیّاً سلّم لنا المبارک المضیّا
المؤمن الموحّد التقیّا لا خَطِل الرای و لا غویّا
بل‌هادیاً موفّقاً مهدیّاً واحفظه ربیّ واحفظ النبیّا
فیه فقد کان له ولیّاً ثمّ ارتضاه بعده وصیّاً
زحر بن قیس جعفی می‌گوید:
اضربکم حتی تقرّوا لعلیّ خیر قریش کلّها بعد النبیّ
من زانه الله و سمّاه الوصی انّ الولیّ حافظاً ظهر الولی

جنگ صفین
در جنگ صفین نیز شیعیان به طرق مختلف به دفاع از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و حریم ولایت بر آمدند.
عده‌ای با بیان خطبه‌ها، به دفاع از مقام او بر آمدند. ابن ابی الحدید می‌گوید: «بعد از آن که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) مردم را در کوفه برای حرکت به طرف صفین به جهت جنگ با معاویه جمع کرد، عمر و بن حمق خزاعی ایستاد و امام علی ‌(علیه‌السّلام) را مورد خطاب قرار داده عرض کرد: «ای امیر مؤمنان! من تو را به جهت خویشاوند یا طلب مال، یا سلطنت و جاه، دوست ندارم بلکه دوستی من نسبت به تو از آن جهت است که پنج خصلت در تو یافتم که در دیگری نبوده است: تو پسر عموی رسول خدا و جانشین و وصیّ او هستی، و پدر ذریه پیامبری که در میان ما به ودیعت گذارده شده است. تو اول کسی هستی که اسلام آورد، و سهم تو در جهاد از همه بیشتر است... . » [۴۴]

خیر     نیز در روز صفین در تحریک سپاهیان امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرمود: «عجله کنید ـ خداوند شما را رحمت کند ـ به یاری امام عادل و با تقوای باوفا و راستگو که وصی رسول خداست. » [۴۵]

برخی دیگر نیز با اشعار خود به دفاع از مقام ولایت بر آمدند:
قیس بن سعد، صحابی عظیم و سید خزرج می‌گوید:
و عـلـیّ‌امـامـنـا و‌امـام لسوانـا اتی بــه الـتنزیل
یوم قال النبیّ من کنت مولا ه فهذا مولاه خطب جلیل
انّ مـا قـاله النبی علی الامّة حتــم مـا فیه قال و قیل.
و نعمان بن عجلان انصاری نیز می‌گوید:
کیف التفرق و الوصیّ امامنا لاکیف الّا حیرة و تخاذلاً
لا تغبنُنّ عقولکم، لا خیر فی من لم یکن عند البلابل عاقلا
و ذوو معاویه الغویّ و تابعوا دین الوصیّ لتحمدوه آجلاً.
اینان در اشعار خود عمدتاً بر مساله وصایت و جانشینی امام علی (علیه‌السّلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) تاکید داشتند.
برخی دیگر نیز پس از آن که امام علی (علیه‌السّلام) از صفین به کوفه بازگشت و خوارج از او جدا شدند، در کنار امام علی (علیه‌السّلام) ثابت قدم ماندند و بار دیگر با آن حضرت تجدید بیعت و عهد نمودند. از جمله عهد آنان این بود که به حضرت خطاب کرده عرض کردند: «ما دوست هر کسی هستیم که تو دوست آنی، و دشمن هر کسی هستیم که تو با آنان دشمنی داری. » [۴۶][۴۷]

عده‌ای دیگر با نوشتن نامه به معاویه او را مورد عتاب و سرزنش قرار داده مقام ولایت و خلافت به حق امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را به او گوشزد می‌کردند.
محمد بن ابی بکر در نامه‌ای که به معاویه می‌نویسد، می‌گوید: «...و‌ای برتو! چگونه خودت را در کنار علی (علیه‌السّلام) قرار می‌دهی، کسی که وارث رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و وصیّ او و پدر فرزندان اوست. کسی که قبل از دیگران به او گروید و آخرین کسی بود که عهد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را شیند. او را از اسرارش آگاه و در امرش شریک ساخت. » [۴۸][۴۹]

دارمیه حجونیه از زنان شیعه امام علی (علیه‌السّلام) در برابر معاویه در بیان علل دوستی علی (علیه‌السّلام) گفت: «من او را دوست دارم زیرا مساکین را دوست می‌داشت و به واماندگان کمک می‌کرد. او فقیه در دین بود و از بیان حق کوتاهی نمی‌نمود. او از جانب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) ولایت داشت...» . [۵۰]

جنایات معاویه بر شیعه
از سال ۳۹ هجری، معاویه هجوم همگانی و گسترده‌ای را بر علیه شیعیان امیرالمؤمنین آغاز نمود و با فرستادن افرادی خشن و بی دین برای سرکوب شیعیان، حیطه حکومت حضرت را مورد تاخت و تاز قرار داد:
۱. نعمان بن بشیر را با هزار نفر برای سرکوب مردم عین التمر فرستاد.
۲. سفیان بن عوف را با شش هزار نفر برای سرکوب مردم هیت و از آن جا به انبار و مدائن فرستاد.
۳. عبدالله بن مسعده بن حکمه فزاری که از دشمنان امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بود با هزار و هفت صد نفر به تیماء فرستاد.
۴. ضحاک بن قیس را با سه هزار نفر به واقعه برای غارت هر کس که در طاعت امام علی (علیه‌السّلام) است فرستاد. و در مقابل، حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) حجر بن عدی را با چهار هزار نفر برای مقابله با او فرستاد.
۵. عبد الرحمن بن قباث بن اشیم را با جماعتی به بلاد جزیره فرستاد، که حضرت کمیل رابرای مقابله با او فرستاد.
۶. حرث بن نمر تنوخی را نیز به جزیره فرستاد تا با هر کس که در اطاعت امام علی (علیه‌السّلام) است مقابله کند که در آن واقعه افراد زیادی کشته شدند. [۵۱][۵۲][۵۳][۵۴][۵۵]

۷. در سال ۴۰، بُسر بن ارطاه را با لشکری به سوی مکه و مدینه و یمن فرستاد او هنگامی که به مدینه رسید، عبیدالله بن عباس که عامل مدینه از طرف امام علی (علیه‌السّلام) بود، ازآن جا فرار کرده و در کوفه به حضرت ملحق شد ولی بُسر هر دو فرزند او را به شهادت رسانید. [۵۶][۵۷][۵۸][۵۹]

یکی دیگر از مناطقی که سر راه «بُسر» مورد غارت قرار گرفت منطقه‌ای بود که گروهی از قبیله همدان و شیعیان حضرت علی (علیه‌السّلام) در آنجا سکونت داشتند. بُسر با حرکتی غافلگیرانه به آن‌ها حمله کرد. بسیاری از مردان را کشت، و تعدای از زنان و فرزندان آنان را به اسارت بود. و این اولین بار بود که زنان و کودکان مسلمین به اسارت برده می‌شدند. [۶۰]

مسعودی در مورد بُسر بن ارطاه می‌گوید: «او افرادی از خزاعه و همدان و گروهی را که معروف به «الانباء» از نژاد ایرانیان مقیم یمن بودند کشت. و هر کسی را که مشاهده می‌کرد میل به علی دارد یا هوای او را در سر دارد، می‌کشت. » [۶۱]

ابن ابی الحدید می‌گوید: «بُسر به طرف اهل حسبان که همگی از شیعیان علی (علیه‌السّلام) بودند، آمد و با آنان سخت درگیر شد و به طور فجیعی آنان را به قتل رسانید. و از آنجا به طرف صنعا آمد و در آنجا صد نفر از پیر مردان را که اصالتاً از فارس بودند بودند کشت، تنها به جرم این که دو فرزند عبید الله بن عباس در خانه یکی از زنان مخفی شده است. و بُسر در حمله‌هایش حدود سی هزار نفر را به قتل رساند و عده‌ای را نیز در آتش سوزاند. [۶۲]
او نیز می‌نویسد: «معاویه در نامه‌ای به تمام کارگزارانش نوشت: به هیچ یک از
شیعیان علی و اهل بیتش اجازه شهادت ندهید. و در مقابل، شیعیانِ عثمان را پناه داده و آنا را اکرام کنید... . و نیز در نامه‌ای دیگر به کارگزاران خود نوشت هر کسی که ثابت شد محب علیّ و اهل بیت اوست اسمش را از دیوان محو کرده و عطا و روزیش را قطع نمایید. و در ضمیمه این نامه نوشت: هر کس که متّهم به ولای اهل بیت (علیه‌السّلام) است او را دستگیر کرده و خانه او را خراب کیند. بیشتر مصیبت بر اهل عراق بود خصوصاً اهل کوفه...» . [۶۳]

شیعه در عصر امام حسن
هنگامی که امام حسن (علیه‌السّلام) مجبور به مصالحه با معاویه گردید یکی ازخاطراتی که امام (علیه‌السّلام) احساس می‌کرد امنیت شیعیان حضرت علی (علیه‌السّلام) بود. از این رو در قرارداد خود با معاویه تصریح کرد که باید امنیت به اصحاب امام علی (علیه‌السّلام) داده شود. معاویه نیز آن را پذیرفت. ولی در همان روز اول معاویه اعلام کرد که آن تعهدات را نمی‌پذیرد و زیر پا می‌گذارد.
ابن ابی الحدید از ابی الحسن مدائنی روایت می‌کند: «معاویه در نامه خودبه والیان چنین نوشت: من ذمه خود را از هر کسی که روایتی در فضیلت ابی تراب و اهل بیتش نقل نماید، بری کردم. بعد از این دستور خطبا درهر منطقه بر منبر شروع به لعن علی (علیه‌السّلام) و تبرّی از او و اهل بیتش نمودند. شدید‌ترین مردم در بلا و مصیبت اهل کوفه بودند. زیرا آن هنگام در کوفه تعداد زیادی از شیعیان وجود داشتند. معاویه، «زیاد» را والی بصره و کوفه نمود. او شیعیان را خوب می‌شناخت، بر اساس دستور معاویه هر جا که شیعیان را می‌یافات به قتل می‌رساند، و یا اینکه آنان را ترسانده دست و پای آنان را قطع می‌نمود و چشمان آنان را از حدقه در آورده و دار آویزان می‌کرد. هم چنین عده‌ای را نیز از عراق تبعید نمود. لذا هیچ شیعه معروفی در عراق باقی نماند... » . [۶۴]

ابن اعثم می‌نویسد: «زیاد، دائماً در پی شیعیان بود و هر کجا آنان را می‌یافت به قتل می‌رساند، به طوری که شمار زیادی را کشت. او دست و پای مردم را قطع و چشمانشان را کور می‌کرد. البته خود معاویه نیز جماعتی از شیعیان را به قتل رساند. [۶۵]
معاویه خود دستور به دار آویختن گروهی از شیعیان را صادر کرد. [۶۶]
زیاد شیعیان را در مسجد جمع می‌کرد، تا از علی (علیه‌السّلام) اظهار بیزاری جویند. [۶۷]
او در بصره نیز در جستجوی شیعیان بود و با یافتن آنها آنان را به قتل می‌رساند. [۶۸]
عده‌ای از صحابه و تابعین به دستور معاویه به شهادت رسیدند.
در سال ۵۳ هجری معاویه حجر بن عدی و اصحابش را به قتل رساند و او اولین کسی بود که به همراه اصحابش به شیوه قتل صبر در اسلام کشته شد. [۶۹][۷۰]

عمرو بن حمق خزاعی، صحابی عظیم را که امام حسین (علیه‌السّلام) او را سید الشهدا نامید، بعد از آنکه معاویه او را امان داد، به قتل رساند. [۷۱]
مالک اشتر، یکی از اشراف و بزرگان عرب و یکی از فرماندهان جنگ‌های امام علی (علیه‌السّلام) بود. معاویه او را در مسیر مصر به وسیله سمّ، به دست یکی از غلامانش به قتل رسانید. [۷۲]
رشید هجری، از شاگردان امام علی (علیه‌السّلام) و خواص وی بود، زیاد دستور داد که از علی (علیه‌السّلام) برائت جسته و او را لعنت کند، او امتناع ورزید. از این رو دو دست و دو پا و زبان او را بریده و به دار آویخت. [۷۳]

جویریه بن مهر عبدی؛ را به جرم داشتن ولایت علی (علیه‌السّلام) دستگیرنموده و بعد از جدا کردن دو دست و دو پای او، بر شاخه درخت خرما به دار آویخت.

شیعه در عصر امام حسین
ابن ابی الحدید می‌گوید: «وضع تا وقتی که حسن بن علی، از دار دنیا رحلت نمود: این چنین بود. در این هنگام مصیبت و فتنه بر شیعیان بیشتر شد، کار به جائی رسید که شیعیان در بین مردم از جان خویش ترس داشتند و یا از شهر خود فرار کرده و به طور پنهانی زندگی می‌کردند. [۷۴]

امام محمد باقر (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «بیشتر مصیبت برای ما و شیعیان، بعد از رحلت امام حسن (علیه‌السّلام) بود که در آن زمان در هر شهر، شیعیان ما را می‌کشتند و دستها و پاهای آنها را به این گمان که شیعه هستند از بدن جدا می‌کردند. هر کسی که متّهم به دوستی و ارتباط با ما می‌شد، او را زندانی نموده و یا اموالش را غارت می‌کردند یا خانه اش را خراب می‌نمودند و این مصیبت و بلا هم چنان شدت یافت تا زمان عبید الله ابن زیاد» [۷۵]

سال شصت هجری قمری، معاویه هلاک شد و پسرش یزید، طبق بیعتی که پدرش از مردم برای وی گرفته بود، زمام حکومت اسلامی را در دست گرفت. به شهادت تاریخ، یزید، هیچ گونه شخصیت دینی نداشت. حتی در زمان حیات پدرش، جوانی بود که به اصول و قوانین اسلام، اعتنا نمی‌کرد و جز عیّاشی و بی بند و باری و شهوترانی، کاری نمی‌دانست.
در سه سال حکومت خود فجایعی را به راه‌انداخت که در تاریخ ظهور اسلام، با آن همه فتنه‌ها که انجام گرفته، بی سابقه بود.
سال او، حضرت حسین بن علی (علیه‌السّلام) را که سبط پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، با فرزندان و خویشان و یاران و شیعیانش، با فجیع‌ترین وضع، به شهادت رساند و زنان و کودکان و اهل بیت پیامبر را به همراه سرهای بریده شهداء، در شهر‌ها گرداند. [۷۶][۷۷][۷۸]

سال دوم مدینه را قتل عام کرد و جان و مال و آبروی مردم آن دیار را تا سه روز برای لشکریانش مباح نمود. [۷۹]

و در سال سوم کعبه مقدسه را خراب کرد و آن را به آتش کشید. [۸۰]


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: شیعه شناسی
برچسب‌ها: شیعه شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی