دیدگاه ابن عربی مالکی

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

دیدگاه ابن عربی مالکی

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

دیدگاه ابن عربی مالکی

دیدگاه ابن عربی مالکی
ابن عربی مالکی1 یکی دیگر از دانشمندان اهل تسنّن است. او در سال 543 درگذشته و مقام و ارج و قربی نزد اهل سنّت دارد. شرح حال او در کتاب های تاریخی و کتاب هایی که به شرح حال مفسّران و راویان می پردازند، آمده است.
در شرح حال او می نویسند:
الإمام، العلاّمة، الحافظ والقاضی;2
او پیشوا، بسیار دانشمند، از حافظان سنّت و صاحب منصب قضاوت بود.
در معرفی ابن عربی مالکی همین بس که در کتاب العواصم من القواصم خود هر چه با اهل بیت علیهم السلام دشمنی و ناصبیت دارد، ذکر کرده است، و در دشمنی او همین کافی است که ابن تیمیّه بسیاری از مطالبش را از این شخص و کتابش فرا گرفته است.
او دیدگاه خود را درباره سیّدالشهداء علیه السلام چنین اظهار می کند:
لم یُقْتَل الحسین إلاّ بسیف جدّه;3
حسین کشته نشد مگر به شمشیر جدّش(!)
عالمان دیگر بر کلام ابن عربی نقد کرده اند، به گونه ای که ابن حجر مکّی با همه ضدّیتش با شیعه، درباره کلام ابن عربی مالکی می گوید:
یقشعرّ منه الجلد;4
از کلام او بدن انسان می لرزد.
اکنون با توجه به این دو پرسش که مبنای علمای اهل تسنّن در رسیدن به خلافت و ولایت چیست و سخن ابن عربی چه نتیجه ای در پی دارد؟ بحث را ادامه می دهیم.
ابن حجر مکّی سخن ابن عربی را چنین نقل می کند و توضیح می دهد:
وکابن العربی المالکی، فإنّه نقل عنه ما یقشعّر منه الجلد. إنّه قال: لم یقتل یزید الحسین إلاّ بسیف جدّه. أی بحسب اعتقاده الباطل أنّه الخلیفة، والحسین باغ علیه والبیعة سبقت لیزید ویکفی فیها بعض أهل الحلّ والعقد، وبیعته کذلک، لأنّ کثیرین أقدموا علیها مختارین لها. هذا مع عدم النظر إلی استخلاف أبیه له، أمّا مع النظر لذلک، فلا یشترط موافقة أحد من أهل الحلّ والعقد علی ذلک;5
... یزید خلیفه است و در حقّانیت و شرعیت یک حکومت و خلافت، بیعت بعضی از اهل حل و عقد کافی است.
از طرفی حاکمیت یزید با بیعت صورت گرفته، چرا که عدّه ای از صحابه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله این بیعت را پذیرفته و انجام داده اند و در این عمل اختیار کامل داشته اند. البته ما در موردی به بیعت اهل حل و عقد نیاز داریم که ولایت عهدی یزید و جانشینی او توسّط معاویه صورت نگرفته باشد، امّا با وجود این جانشینی که معاویه درباره یزید صورت داده است و او را به این عنوان ولی عهد خود معرفی نموده، دیگر موافقت یک نفر از اهل حل و عقد، شرط نیست. حتی اگر همه اهل حل و عقد هم مخالفت کنند، این تعیین جانشینی توسط معاویه و معرفی یزید به عنوان ولی عهد خود، برای شرعیت و خلافت یزید بن معاویه کافی است.
ابن حجر گفتار ابن عربی مالکی را این گونه توضیح می دهد و در ادامه به نقد گفتار او می پردازد. البته مهم، همین شرح و توضیح ابن حجر مکّی است که ابتدا با جمله «یقشعرّ منه الجلد»، او را سرزنش می کند.
وقتی این سخنان، حاکی از مبنایی ثابت در نزد علمای اهل سنّت باشد، پس استخلاف معاویه، برای یزید به تنهایی ملاک حجیت، حقّانیت و حکومت یزید است و هر گونه قیام بر یزید باطل است، هر چند آن کسی که قیام کرده، حسین بن علی علیهما السلام باشد; حسینی که فرزند فاطمه سلام اللّه علیها است و... . پس اگر او به قتل رسید، به حق به قتل رسیده و قیام او باطل بوده است(!)
مناوی نیز کلام ابن عربی را نکوهش می کند و می نویسد:
وقد غلب علی ابن العربی الغض من أهل البیت حتّی قال: قتله بسیف جدّه;6
دشمنی و تحقیر نمودن اهل بیت بر ابن عربی غلبه پیدا کرده و باعث شده که او بگوید: حسین با شمشیر جدّش کشته شده است.
چرایی پرداختن دوباره ابن حجر به معاویه و صحابه نباید فراموش شود. به راستی این صحابه که همراهی ایشان با یزید موجب شده پایه های حکومت یزید بر دوش آنان گذاشته شود، چه کسانی هستند؟ آیا همان افرادی بودند که شاید اگر نبودند حکومت یزید استقرار نمی یافت؟ به تدریج در میان مباحث، پاسخ این پرسش خواهد آمد.
ابن عربی مالکی در بحث جانشینی یزید به واسطه معاویه و بیعت گرفتن معاویه برای ولی عهدی فرزندش، بعد از سخنانی درباره لیاقت داشتن یزید برای رسیدن به تصدّی این خلافت، حدیثی یا احادیثی را از صحیح بُخاری7 مبنی بر بیعت عبداللّه بن عمر با یزید آورده است و در ادامه می گوید:
فهذه الأخبار الصحاح کلّها تعطیک أنّ ابن عمر کان مسلّماً فی أمر یزید وأنّه بایع وعقد له والتزم ما التزم الناس ودخل فیما دخل فیه المسلمون وحرّم علی نفسه ومن إلیه بعد ذلک أن یخرج علی هذا أو ینقضه وظهر لک أنّ من قال: إنّ معاویة کذب فی قوله: بایع ابن عمر ولم یبایع وأنّ ابن عمر وأصحابه سئلوا فقالوا: لم نبایع. فقد کذب، وقد صدق البخاری فی روایته قول معاویة علی المنبر: إنّ ابن عمر قد بایع...;
این احادیث می رساند که ابن عمر تابع خلافت یزید بوده و ولایت او را پذیرفته و با او بیعت کرده و به خلافت یزید به همان کیفیتی که مردم ملتزم بودند، ملتزم شده و با این بیعت در آن چه مسلمانان بر آن بودند داخل شد. علاوه بر این، بر خود، فرزندان و یارانش مخالفت با یزید را حرام نمود و بعد از آن، معاویه بالای منبر اعلام کرد: عبداللّه بن عمر با یزید بیعت کرده است و هر کس بگوید که معاویه دروغ گفته است و عبداللّه بن عمر با یزید بیعت نکرده، خود او دروغ گوست.
بنابراین، نخستین صحابی که حکومت، خلافت و ولایت یزید به او مستند شد و قوام پیدا کرد، عبداللّه بن عمر است.
ابن عربی مالکی می افزاید:
فإن قیل: کان یزید خمّاراً، قلنا: لا یحلّ إلاّ بشاهدین، فمن شهد بذلک علیه؟...;8
حال اگر کسی بگوید: یزید شارب الخمر بوده پس چگونه حاکمیت اسلامی را تصاحب نموده است؟
در جوابش می گوییم: بر شما جایز نیست این حرف را بزنید و باید دو نفر شاهد عادل، شهادت دهند که ما دیدیم.
حال چه کسی می گوید: یزید شرب خمر می کرد؟
چه کسی است که شهادت دهد؟!
کلام ابن عربی مالکی در نقد شهادت امام حسین علیه السلام چنین خلاصه می گردد:
1 . وقتی کوفیان از امام حسین علیه السلام دعوت کردند و حضرت به کوفهرهسپار شدند، رفتن به کوفه سرپیچی از اعتقاد فرد بزرگی از صحابه، یعنی ابن عمر است(!)
گویی این نقطه ضعفی برای سیّدالشهداء علیه السلام است که چرا به سخن عبداللّه بن عمر گوش نداده و دعوت کوفیان را اجابت نموده است.9
2 . افرادی که سیّدالشهداء علیه السلام را به شهادت رساندند و با حضرت جنگیدند، بر اساس فرموده پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله عمل کرده اند(!)
می پرسیم: پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله در این باره چه فرموده اند؟
در جواب می گویند: پیامبر صلی اللّه علیه وآله فرمود: «اگر امّت متّحد بودند و فردی موجب تفرقه بین امّت شد، او را به قتل برسانید، هرکس که می خواهد باشد».10
حتّی اگر حسین بن علی باشد؟
آری، حتی اگر حسین باشد(!)
اگر این حدیث از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله صادر شده باشد، ابن عربی مالکی این حدیث را بر سیّدالشهداء علیه السلام تطبیق می کند و آن حضرت را مطابق این حدیث واجب القتل می داند. 1 . ابن عربی مالکی غیر از ابن عربی صاحب کتاب فتوحات مکیّه است.
2 . سیر اعلام النبلاء: 20 / 197.
3 . شرح قصیده همزیه: 271، فیض القدیر: 1 / 205.
4 . شرح قصیده همزیه: 271.
5 . شرح قصیده همزیّه: 271.
6 . ر.ک: فیض القدیر: 1 / 205.
7 . گفتنی است که صحیح بُخاری کتابی است که کسی از اهل سنّت در صحّت آن تشکیک نمی کند.
8 . العواصم من القواصم: 214 ـ 234.
9 . «عَدَلَ عن رأی شیخ الصحابة ابن عمر».
10 . «... فمن أراد أن یفرق أمر هذه الاُمّة وهی جمیع، فاضربوه بالسیف کائناً من کان» (همان منبع).


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ناگفته هایی از حقایق عاشورا
برچسب‌ها: ناگفته هایی از حقایق عاشورا

تاريخ : سه شنبه 26 / 2 / 1400 | 21:14 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.