قال زين العابدين عليه السلام : كَثرةُ النُّصح تَدعوُ اليَ التُّهمَةِ. / (بحار، ج 75، ص 66)
زيادهروي در نصيحت، انسان را در معرض سؤظن و بدگماني قرار ميدهد.
این حبّ مفرط چیست؟
اگر انسان کارهایش محض رضای خدا، یا برای جلب رحمت یا برای خوف از جهنم و شوق به بهشت است، چرا میل دارد هر کاری می کند، مردم مدّاحی او را بکنند؟ گوشش به زبان مردم و دلش پیش آنهاست که ببیند کی از او مدح کند؛ کی می گوید: آقا چه آدم مقدّس مواظب به اول وقت و مراقب مستحبات است! حاج آقا چه آدم صحیح درستی است! در معاملات کذا و کذاست! اگر خدا منظور است، این حبّ مفرط چیست؟ اگر بهشت و جهنم تو را وادار کرده است به عمل ، این حبّ چه می گوید؟ ملتفت باش که این حبّ از همان شجره خبیثه ی ریا است. وتا می توانی در صدد اصلاح برآ ، و خود را اگر ممکن است از امثال این محبّت ها خالص کن.
[ امام خمینی ، چهل حدیث ، نشر فرهنگی رجاء، 1368 ، ص48. ]
جبران سخت است !
عَنِ الصَّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَاالسَّلام) قَالَ: کَانَ فِیمَا أَوصَى بِهِ لُقمَانُ ابنَهُ ... یَا بُنَیَّ خَفِ اللهَ خَوفاً لَو وَافَیتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَینِ خِفتَ أَن یُعَذِّبَکَ الله . [ الأمالی (للصّدوق)، ص 766 ]
لقمان به فرزندش می فرماید: خوف تو از خداى متعال به مرتبهاى باشد که اگر نیکى و حسنات جنّ و انس را هم با خود داشته باشى، باز هم خائف باشى از اینکه خداى متعال تو را معذّب کند؛ در این حد بایستى انسان خوف داشته باشد. خب، شما حسنات جنّ و انس را با خودتان دارید؛ امّا آیا از قصورهاى خودتان، تقصیرهاى خودتان ، خاطرجمع هستید؟ نه ؛ بنابراین ولو شما نمازهایتان را می خوانید، نوافلتان را می خوانید، نافلهى شب را می خوانید، دعاى کمیل هم می خوانید، تبلیغ دین هم می کنید، کارهاى خوب هم انجام می دهید، خدمت به مردم هم می کنید، بعد بگویید دیگر من خیالم راحت است و همهى کارهاى خوب را انجام دادهام؛ نخیر، اینجورى نیست. گاهى وظایفى از انسان فوت می شود که العیاذبالله انسان تا آخر عمر نمی فهمد، (بعد که رفت) آن طرف، می فهمد؛ بعد که چشمش را بست و وارد آن نشئه شد، آنوقت نگاه می کند و می بیند چقدر کارها که باید انجام می داده، انجام نداده است؛ یا چقدر کارهایى که بایستى انجام می داده، درست انجام نداده یا با نیّت درست انجام نداده است؛ اینجوری است. لذا شما در دعای شریف مکارمالاخلاق می خوانید : وَ استَعمِلنِی بِمَا تَسأَلنِی غَداً عَنه؛ من را به آن کارهایی که فردا از من سؤال خواهی کرد و من را (به خاطر آنها) مؤاخذه خواهی کرد، وادار کن و به سمت آن کارها بکشان. خیلی از کارها را ما غافلیم، حالا گاهی انسان تا دم مرگ یا بعد از مرگ نمی فهمد -که آن خیلی بد است- گاهی هم انسان در اثنای زندگی ملتفت می شود که فلان کار را باید می کردیم (ولی) انجام ندادیم، فلان وظیفه را باید انجام می دادیم (ولی) انجام ندادیم، یا فلان کار را نباید می کردیم (ولی) مرتکب شدیم؛ خب، این فرصتی است؛ اگر خدای متعال توفیق بدهد و انسان قبل از مرگ، ملتفت این کمبودها و نقصها ی زندگی خودش بشود؛ این نعمت بزرگی است که خدای متعال فرصت بدهد که انسان بتواند یکجوری جبران کند؛ اگرچه گاهی جبرانش هم خیلی سخت است. در سنین جوانی، جبران آسان است؛ در سنین ماها، جبران سخت است؛ تا وقتیکه این فرصت هست، تا وقت هست، شما که جوان هستید فرصت را مغتنم بشمرید؛
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی) - [ برداشت از سایت مقام معظم رهبری ، Khamenei.ir ]
خطر عظیم !
هر کس باید به وظیفه خودش عمل کند ؛ چون هر کس یک نسخه مخصوص به خودش دارد. اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دو رکعت نماز شب می خواندند و می خوابیدند و بعد دو مرتبه بیدار می شدند و دو رکعت دیگر می خواندند . مخصوص خود ایشان است. برو ادا در نیاور. اگر کسی این طور عمل کند و ادا در بیاورد بعداً نمی تواند ادامه بدهد. وضعش عوض می شود . سلیقه ای عمل نکنید. انسان باید زمام امورش را به دست شارع بدهد؛باید هر طور که شارع برای او خواسته عمل کند؛ لذا من به « سلیقه ای عمل کردن » تعبیر کردم. اینکه در روایات با عبارات تندی داشت : «والمخلصون » ، « والموقنون» ، آن هم « عَلی خطرٍ عظیم» . یک بُعدِ این خطر عظیم (این است که)بجای این که صعود کنی ، سقوط خواهی کرد.
[ از فرمایشات حاج آقا مجتبی تهرانی ، ادب الهی ، کتاب دوم ، تهران ، مؤسسه مصابیح الهدی ، 1391 ، ص34 ]
مواظب باش !
شخصی به عبد الله بن عباس گفت: می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نموده و مردمان را وعظ و نصیحت کنم. ابن عباس پرسید: شروع کرده ای؟ گفت: تصمیم دارم. ابن عباس گفت: مانعی ندارد اما مواظب باش که سه آیه از آیات قرآن مجید تو را رسوا نسازد. آن شخص گفت: کدام سه آیه؟ ابن عباس گفت: یکی این آیه که می گوید: أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ (بقره/ 44) آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید اما خودتان را فراموش می نمایید؟! آیا تو اطمینان داری که از مخاطبان و نکوهش شدگان این آیه نیستی؟ آن شخص گفت: نه، آیه دوم را بگو. ابن عباس گفت: آیه دوم این است که می گوید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ*کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ (آیات 2و3 صف) (ای کسانی که ایمان آورده اید) چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید! نسبت به این آیه چه طور؟ آیا مطمئن هستی که از توبیخ شدگان این آیه نیستی؟ آن شخص گفت: نه، آیه سوم را بگو. ابن عباس گفت: آیه سوم گفتار خدای تعالی به نقل از عبد صالح حضرت شعیب (علیه السلام) است که به مردم چنین گفت: وَ ما أُريدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلي ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ (هود/ 88 ) من هرگز نمی خواهم چیزی که شما را از آن باز می دارم، خودم مرتکب شوم. آیا از اهل این آیه هستی؟ آن شخص گفت: نه، ابن عباس گفت: بنابراین اول از خودت شروع کن. (آنگاه به نصیحت کردن دیگران بپرداز.)
[ محمد حسین محمدی ، هزار و یک حکایت قرآنی، نیلوفرانه ، چاپ دهم ، 1394 ، حکایت 126 ]
این صدا آشناست !
در این فکر بودم که چرا وقتی بلا می آید، بعضی ها را می گیرد و بعضی ها را نمی گیرد. بعضی ها زیر آوار می روند و بعضی ها اگر زیر آوار هم بروند،جان سالم به در می برند و زنده بیرون می آیند.تا اینکه به این حدیث بر خوردم که می گوید : وقتی بلا می آید ، همه مردم می گویند خدا. بعضی از اینهاییکه می گویند خدا،آن کسانی اند که همۀ عمر گفته اند خدا، دعای کمیل خوانده، دعای ندبه خوانده، در موقع گرفتاری و غیر گرفتاری خدا خدا کرده، اینها تا می گویند خدا، ملائکه می گویند: این صدا آشناست. تا ملائکه می گویند این صدا آشناست، می گویند بلا را از او دور کنید تا او را نگیرد. اما به آن شخصی که اصلاً خدا را یاد نمی کرده و موقع بلا می گوید خدا ، می گویند: تا دیروز کجا بودی که حالا می گویی خدا؟! بعد هم زیر آوار می رود و میمیرد. و بلا آنها را می گیرد.
[ بررسی گناهان کبیره در مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی، بوستان قرآن ، چاپ ششم ، 1395 ، ص 80]
رفیق راه !
رفیقی داشتم که میگفت: «اینجا ـ جزیره مجنون ـ جای دیوانههاست. دیوانههایی که عاشقاند. عاشقانی که میخواهند از راه میانبُر به خدا برسند.» تابستان سال 1365 بود و من با این رفیق راه، راه را گم کرده بودم. کجا؟ در جزیره مجنون؛ وقتی که از خط برمیگشتیم. همان دمدمای صبح. گرما بالای سی درجه بود و رطوبت هوا بالای هفتاد درصد و ما برای رهایی از گرما و شرجی، بالاپوشمان، فقط یک زیرپیراهن سفید و خیس بود. آنجا، کسی را دیدم که کلاه پشمی زمستانی را تا پایین ابرو پایین کشیده و کنار نیزارها دراز به دراز خوابیده بود. نگاه عاقل اندر سفیهی به او کردم و به رفیقم گفتم: «راست گفتی که مجنون جای دیوانههاست.» رفیق راه ـ جلیل شرفی ـ گفت: «فعلاً چارهای نیست جز اینکه مسیر و راه را از این عاقل دیوانهنما بپرسیم. از نیروهای اطلاعات عملیات است و بلدِ راه.» پرسیدم: «اخوی، ما راه را گم کردهایم. سهراه همت کدام طرف است؟» دو کلمه بیشتر نگفت: «مستقیم برو، میرسی به همت.» آن قدر بیخیال و بیمحل این دو کلمه را ادا کرد که از او خوشم نیامد.در پاسخ، خِسّت به خرج داده بود. ولی همین دو کلمه مختصر را با رفیق راهم ـ جلیل شرفی ـ عقب جلو کردیم و سه معنی ژرف از آن بیرون کشیدیم؛ اول اینکه، راه رسیدن به همت راه مستقیم است. دوم اینکه رسیدن به راه مستقیم، همت میخواهد. و سوم اینکه راه همت، راه مستقیم است و راه مستقیم راه همت. تمام این جملات به یک نتیجه و مقصد میرسید.یک ماه بعد، همان جا، از جزیره مجنون، رفیق راهم ـ جلیل شرفی ـ رفت پیش حاج همت و آسمانی شد.
یک استفتاء
سوال: فردی برای اولین بار میخواهد خمس اموالش را حساب کند، خانه مسکونی که نمیداند با چه مالی آن را خریده، چه حکمی دارد؟ در صورتی که بداند آن را با مالی که چند سال پسانداز شده، خریده است، حکم آن چیست؟
جواب: خانه مسکونى يا ساير لوازم زندگى را اگر احتمال مىدهد که با مالى که شرعاً متعلّق خمس نبوده (مانند ارث يا هبه) خريده باشد چيزى از بابت خمس آن بر او نيست، ولى اگر يقين دارد که آن را با درآمد کسب خود خريده است، ليکن نمىداند که آيا درآمد کسب را در بين سال صرف خريد آن کرده است يا پس از پايان سال و پيش از پرداخت خمس درآمد، بايد با يکى از وکلاى ما مصالحه نمايد و اگر يقين دارد خانه را از درآمد کسبى که چند سال پسانداز کرده است پيش از پرداخت خمس آن خريده است، بايد خمس آن درآمد پسانداز شده را بپردازد. و در مورد تنزّل ارزش پول احوط مصالحه با حاکم شرع است.
نظرات شما عزیزان: