محمدرضا شاه پهلوی؛ هفت رازی که درباره «بزرگ ارتشتاران اعلیحضرت آریامهر» نمی‌دانید

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

محمدرضا شاه پهلوی؛ هفت رازی که درباره «بزرگ ارتشتاران اعلیحضرت آریامهر» نمی‌دانید

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

محمدرضا شاه پهلوی؛ هفت رازی که درباره «بزرگ ارتشتاران اعلیحضرت آریامهر» نمی‌دانید

روایتی از خیانت‌های محمدرضا شاه/فرار شاه با 384 چمدان دلار و جواهرات

۳. شاه دیکتاتوری بود که خود را برگزیده خدا می‌دانست

شاهنشاه تصور می‌کرد ماموریتی الهی دارد و بر همین اساس در پناه الطاف ماورالطبیعه است. جان به در بردن از ترورها و پیروزشدنش در درگیری‌های سیاسی با مخالفان داخلی و خارجی چنین تصوری برای او ایجاد کرده بود.

به گفته سازمان سیا، شاهنشاه «خود را پیشوایی با ماموریت مقدس و الهی می‌پنداشت، ماموریت هدایت کردن کشورش از سال‌های رکود به قدرتی عظیم تحت حمایت یک دستگاه نظامی بزرگ.» (میلانی، ۲۰۱۱، ص ۲۷۲)

یا:
«خداوند سرنوشت هرکس را معلوم کرده‌است، من فکر می‌کنم مشیّت الهی برای من تکالیف و مأموریتی را معین کرده‌است که باید به‌دست من در راهِ تأمین سعادت ملتم اجرا گردد، هیچ عاملی نمی‌تواند این مشیت را متوقف سازد.» (در سلامِ عید غدیر، ۲ اردیبهشت ۱۳۴۴)

علم در یادداشت‌های شخصی‌اش به تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۴۹از شاه نقل می‌کند که:

«می‌فرمودند، امتحان کرده‌ام، هر کس با من درافتاده است، از بین رفت. چه داخلی، چه خارجی. مثال برادران کندی را در آمریکا می‌زند -کندی رئیس جمهور بود و دو برادر سناتور داشت و هر سه با شاهنشاه بد بودند. جان کندی رئیس جمهور کشته شد. رابرد -سناتور- کشته شد و آخرین آنها ادوارد افتضاح عجیبی سر کشته شدن یک دختر درآورد و رو به زوال است. ناصر -رئیس جمهور مصر- از بین رفت. خروشچف نخست‌وزیر شوروی با شاهنشاه خوب نبود، از بین رفت. در داخله هم هر که با شاه درافتاده است، ورافتاده است.» (یادداشت‌های علم، جلد ۲، ص ۲۰۰-۲۰۱)

این توهم شاه در مورد خودش شامل تصوری از حمایت بی‌چون و چرای مردم ایران از او و پیشرفت سریع کشور هم بود. برای همین در پاسخ به پرسش خبرنگار گاردین که بر چه اساسی پیش‌بینی می‌کنید که ایران در طولِ زندگی یک نسل یکی از پنج کشورِ پیشرفتهٔ جهان خواهد شد؟ گفت:

«انرژی، پیشتکارِ ملّت و پیشوایی ما. البته شمار اندکی هستند که اعتراض می‌کنند. حالا تصور کنید که ایرانیان، اگر ایرانی باشند، پس از آن همه کاری که برای کشور انجام داده‌ایم علیه رهبرشان بپاخیزند! این است پیشوایی حقیقی که ما در کشورِ خود داریم. همه با دل و جان پشتِ سرِ پادشاهِ خود قرار دارند.» (مصاحبه با گاردین، ۱۹ ژانویه ۱۹۷۴)

شاید به همین دلیل زیاد تحمل مخالفت سیاسی با برنامه‌ها و حکومت خود را نداشت. این امر در سانسور شدید مطبوعات و کیش شخصیت و چاپلوسی فراگیر در زمان محمدرضا پهلوی قابل ردیابی است.

شاه شخصا و به طور مرتب در جزئیات مطالب منتشر شده دخالت می‌کرد و تذکر می‌داد. برای مثال اسدالله علم در ۲۵ فروردین ۱۳۵۴ از خشم شاه از یادداشت منتشر شده در ایران و دستور وی برای اصلاح آن خبر داده است. شاه از علم می‌خواهد به مطبوعات که در حال گمانه‌زنی در مورد حزب تازه تاسیس رستاخیز و ساختار قدرت در ایران بودند تفهیم کند که قدرت اجرایی کشور در انحصار او است.

«فرمودند همین حالا که مرخص شدی به روزنامه کیهان به مصباح‌زاده تلفن کن که مردکه این حرفها چیست که می‌نویسی؟ راجع به حزب هر کس هر غلطی می‌کند، می‌نویسند. منجمله یکی پرسیده چرا در اساسنامه حزب تکلیف تعیین دولت روشن نشده؟ شما هم چاپ کرده‌اید. به آنها تفهیم کن که تکلیف تعیین دولت و عزل و نصب وزرا با شخص پادشاه است و شاه ریاست فائقه قوه مجریه را دارد، دیگر اینها فضولی است. روزنامه از خودش توضیح بدهد.» (یادداشت‌های علم، جلد پنج، ص ۴۳)

با تبعیت رسانه‌ها از نظرات شخص اول مملکت، چنین تبلیغاتی در مطبوعات آن دوران فراوان بود:

 

شاید بهترین نمونه برای بیان سیاست داخلی محمدرضا شاه و دیکتاتوری او تشکیل حزب رستاخیز باشد.

شاه پیشتر و در موارد مختلفی به وجود دموکراسی و نظام چندحزبی در ایران اشاره کرده بود و آن را نشانه عدم دیکتاتوری می‌دانست. حتی در کتاب «ماموریت برای وطنم»، شاه تاکید می‌کند که «برنامه تحولات و تکامل سیاسی باید با برنامه توسعه اقتصادی هم‌آهنگ باشد و در غیر این‌صورت ملت‌ها دچار دشواری‌های خطرناک خواهند گشت.» (ماموریت برای وطنم، صفحه ۱۱۸)

با وجود این موارد در اسفند ۱۳۵۳ شاه ایران ناگهان دستور تشکیل یک حزب فراگیر و انحلال احزاب وابسته موجود را داد.

«کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و معتقد به سه اصلی که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی یعنی باصطلاح خودمان: «توده‌ای». یعنی باز باصطلاح خودمان و با قدرت اثبات:بی‌وطن. او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه در دستش می‌خواهد برود چون که ایرانی نیست، غیرقانونی است و قانون هم مجازاتش را معین کرده‌است.»

حزب رستاخیز بر اساس ایده «حزب فقط رستاخیز» شروع به انحصار درآوردن کلیه فعالیت‌های سیاسی و حتی صنفی کرد. اما تمام امکانات کشور در خدمت این حزب هم کافی نبود تا آنرا از انحلال چند ماه پیش از انقلاب در امان نگه دارد.

او مثل باقی دیکتاتورها به تفنگ‌بازی و امنیتی‌کاری علاقه ویژه‌ای داشت.

مثل پدرش تحکیم قدرتش را مدیون کودتای نظامی بود.

یک دهم پول مملکت را صرف هزینه‌های نظامی می‌کرد و به اسم امنیت کشور سازمانی مخوف به اسم ساواک راه انداخته بود که شرح شکنجه‌هایش حکومت را در جهان بدنام کرده بود.

نه فقط آزادی تشکیلات سیاسی و سازمان‌های صنفی وجود نداشت، که مثل باقی دیکتاتوری‌ها فرهنگ و هنر هم گرفتار سانسور بود و امنیتی‌ها چهره‌های فرهنگی و روشنفکری بسیاری را به زندان می‌انداختند [۱]. برای نمونه برخورد شاه با فیلم دایره مینای داریوش مهرجویی را بخوانید: محمدرضا پهلوی دستور داد «سازنده دایره مینا را پیدا کنید تا محاکمه شود»

سرکوب شاهنشاهی البته تنها به هنرمندان و روشنفکران محدود نمی‌شد. حتی ورزشکاران هم به دلایل مختلف مورد بازداشت قرار می‌گرفتند. مثلا پرویز قلیچ‌خانی و مهدی لواسانی به دلیل مطالعه کتاب‌های چپ بازداشت شدند و وادار به اعتراف تلویزیونی شدند. قلیچ‌خانی به گفته خود پیش از این بازداشت هم مورد بازخواست قرار گرفته بود:

«وقتی تیم ایران اول شد. اعضای تیم به اصطلاح شرفیاب گردیدند و در این شرف به باد دهی، کلیه سرپرستان و مربیان و اعضای تیم تا کمر خم شده و بر دستان شاه بوسه زدند ولی من [و یک نفر دیگر هم] از انجام این کار خودداری کردم و به همین دلیل از سوی تیمسار خسروانی و هاشمی نژاد مورد بازخواست قرار گرفتم.»

به علاوه، شاهنشاه اجازه فعالیت سیاسی به دانشجویان منتقد خود نمی‌داد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ویژه نامه دهه فجر 99

تاريخ : چهار شنبه 13 / 11 / 1399 | 9:42 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.