عدم تعارض عصمت و نگرانی از سوء عاقبت
در برابر این گونه سوالات، پاسخ های گوناگونی مطرح شده است که از جمله آنها می تواند این باشد که علم ما به عصمت این بزرگواران، نتیجه استدلالی عقلی برگرفته از حکمت الهی یا مفاد دلائل نقلی است. بر اساس این گونه شواهد می توانیم عصمت زوال ناپذیر آنها را از پیش بدانیم. اما این گونه پیش بینی ها، به معنای فقدان زمینه های اختیاری دوری از گناه در آنان نیست و لازمه آن، این نیست که این بزرگواران در سر دو راهی های تعارض شهوت و غضب با ایمان و فطرت قرار نمی گیرند و نیاز به مجاهده های اختیاری سخت با نفس خویش ندارند.
علم یقینی ما به عصمت این پیشوایان، با امکان ذاتی سوءعاقبت برای آنها منافتی ندارد، چه آنکه، این بزرگواران هم دارای حیاتی بشری اند و از روی اختیار و در مقابله با شهوات راه حق را اختیار کرده اند اساسا توجه این بزرگواران به عواقبت نامطلوب سوءعاقبت و استعاذه آنها به درگاه الهی، یکی از موانع اصلی انحراف آنان و زمینه ساز اختیاری عصمت آنان از گناه و خطا بوده است.
عبارت و ما ابری ء نفسی أن النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی(یوسف 53)
(و خود را تبرئه نمی کنم (و منزه نمی دانم) همانا، نفس من، به شدت مرا به (اعمال) بد فرمان می دهد مگر اینکه پروردگارم به من رحم کند) که حضرت یوسف (علیه السلام) درباره خود فرمود.
همچنین عبارت و لقد همت به وهم بها لولا أن رای برهان ربه(یوسف 24) (و هر آینه به تحقیق آن زن قصد او (یوسف) را کرد و و او (یوسف) قصد آن زن را کرد اگر نبود برهان پروردگارش) که خدای متعال درباره حضرت یوسف فرمود، دلالت بر همین نکته دارد که این بزرگواران هم، در سر دوراهی ها، قرار می گرفتند و آنچه مانع ضلالتشان می شد همان معرفت بالا و یاری خدای متعال درباره آنها بوده که ریشه در اعمال اختیاری آنها داشته و از جمله این اعمال اختیاری که آنها را در برابر گناهان حفظ می کرد، همان تقویت سوءظن به خود و بالا بردن نگرانی از سوءعاقبت در خود و پناه بردن به خدای متعال برای در امان ماندن از عواقب سوء آن بوده است.
بنابراین، حال خوش مناجات آنها با خدا که به همراه اظهار فقر و نگرانی از سوءعاقبت بوده است، ناشی از صرف نظر کردن از مقامات معنوی و جدی گرفتن امکان ذاتی سوءعاقبت در آنها بوده است.
بنابراین، امامان معصوم، مصداق آن دسته از مؤمنانی هستند که قرآن کریم درباره آنها می فرماید:
ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون و الذین هم بایات ربهم یومنون و الذین هم بربهم لا یشرکون و الذین یوتون ما آتوا و قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون(مومنون 61 - 57)
(همانا آنانکه از پروردگارشان ترسانند و آنانکه به پروردگار خویش ایمان دارند و آنانکه به پروردگارشان شرک نمی ورزند و آنانکه آنچه را باید انجام دهند انجام می دهند و در عین حال، دلهاشان از اینکه به سوی پروردگار خویش برمی گردند ترسان است، اینان در انجام کارهای نیک شتاب می کنند و بر دیگران در آن پیشی می گیرند).
به نظر می رسد مراد از قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون این است که نسبت به عاقبت و لحظه مرگ خویش و از لحظات بازگشت به سوی خدا که همان لحظه مرگ و ورود به جهان آخرت یا قیامت است نگرانند. کسی که در مرتبه ای از ایمان است که قرآن کریم درباره او می فرماید: در عمل به هیچ وظیفه ای کوتاهی نکرده است و همه آنچه را باید انجام دهد انجام داده است و در اعتقاد، نیز کوچکترین شرکی ندارد، قطعا شخصی در حد عصمت است.
این نگرانی از یک سو، به معنای اهمیت والای مساله توجه به سوءعاقبت و از سوی دیگر، به معنای امکان ذاتی سوءعاقبت در معصومین (علیه السلام) است.
از همین قبیل است آیه 37 سوره نور، که می فرماید:
رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار.
(و مردانی که هیچ تجارت و معامله ای آنها را از یاد خدا و بپاداشتن نماز و دادن زکات غافل نمی کند اینها می ترسند از روزی که در آن دلها و دیده ها دگرگون می شود).
شایان ذکر است این آیه شریفه بدنبال آیه نور و دنبال آیه شریفه فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال(نور36) است. با اینکه طبق روایات، مصداق بارز این آیات، پیامبران الهی و امامان معصوم (علیه السلام) هستند(88) اما در عین حال، خود را از سوءعاقبت و عذاب آخرت در مصونیت و امنیت کامل نمی بینند و خدای متعال درباره آنها می فرماید: یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار.
در برابر این گونه سوالات، پاسخ های گوناگونی مطرح شده است که از جمله آنها می تواند این باشد که علم ما به عصمت این بزرگواران، نتیجه استدلالی عقلی برگرفته از حکمت الهی یا مفاد دلائل نقلی است. بر اساس این گونه شواهد می توانیم عصمت زوال ناپذیر آنها را از پیش بدانیم. اما این گونه پیش بینی ها، به معنای فقدان زمینه های اختیاری دوری از گناه در آنان نیست و لازمه آن، این نیست که این بزرگواران در سر دو راهی های تعارض شهوت و غضب با ایمان و فطرت قرار نمی گیرند و نیاز به مجاهده های اختیاری سخت با نفس خویش ندارند.
علم یقینی ما به عصمت این پیشوایان، با امکان ذاتی سوءعاقبت برای آنها منافتی ندارد، چه آنکه، این بزرگواران هم دارای حیاتی بشری اند و از روی اختیار و در مقابله با شهوات راه حق را اختیار کرده اند اساسا توجه این بزرگواران به عواقبت نامطلوب سوءعاقبت و استعاذه آنها به درگاه الهی، یکی از موانع اصلی انحراف آنان و زمینه ساز اختیاری عصمت آنان از گناه و خطا بوده است.
عبارت و ما ابری ء نفسی أن النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی(یوسف 53)
(و خود را تبرئه نمی کنم (و منزه نمی دانم) همانا، نفس من، به شدت مرا به (اعمال) بد فرمان می دهد مگر اینکه پروردگارم به من رحم کند) که حضرت یوسف (علیه السلام) درباره خود فرمود.
همچنین عبارت و لقد همت به وهم بها لولا أن رای برهان ربه(یوسف 24) (و هر آینه به تحقیق آن زن قصد او (یوسف) را کرد و و او (یوسف) قصد آن زن را کرد اگر نبود برهان پروردگارش) که خدای متعال درباره حضرت یوسف فرمود، دلالت بر همین نکته دارد که این بزرگواران هم، در سر دوراهی ها، قرار می گرفتند و آنچه مانع ضلالتشان می شد همان معرفت بالا و یاری خدای متعال درباره آنها بوده که ریشه در اعمال اختیاری آنها داشته و از جمله این اعمال اختیاری که آنها را در برابر گناهان حفظ می کرد، همان تقویت سوءظن به خود و بالا بردن نگرانی از سوءعاقبت در خود و پناه بردن به خدای متعال برای در امان ماندن از عواقب سوء آن بوده است.
بنابراین، حال خوش مناجات آنها با خدا که به همراه اظهار فقر و نگرانی از سوءعاقبت بوده است، ناشی از صرف نظر کردن از مقامات معنوی و جدی گرفتن امکان ذاتی سوءعاقبت در آنها بوده است.
بنابراین، امامان معصوم، مصداق آن دسته از مؤمنانی هستند که قرآن کریم درباره آنها می فرماید:
ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون و الذین هم بایات ربهم یومنون و الذین هم بربهم لا یشرکون و الذین یوتون ما آتوا و قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون(مومنون 61 - 57)
(همانا آنانکه از پروردگارشان ترسانند و آنانکه به پروردگار خویش ایمان دارند و آنانکه به پروردگارشان شرک نمی ورزند و آنانکه آنچه را باید انجام دهند انجام می دهند و در عین حال، دلهاشان از اینکه به سوی پروردگار خویش برمی گردند ترسان است، اینان در انجام کارهای نیک شتاب می کنند و بر دیگران در آن پیشی می گیرند).
به نظر می رسد مراد از قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون این است که نسبت به عاقبت و لحظه مرگ خویش و از لحظات بازگشت به سوی خدا که همان لحظه مرگ و ورود به جهان آخرت یا قیامت است نگرانند. کسی که در مرتبه ای از ایمان است که قرآن کریم درباره او می فرماید: در عمل به هیچ وظیفه ای کوتاهی نکرده است و همه آنچه را باید انجام دهد انجام داده است و در اعتقاد، نیز کوچکترین شرکی ندارد، قطعا شخصی در حد عصمت است.
این نگرانی از یک سو، به معنای اهمیت والای مساله توجه به سوءعاقبت و از سوی دیگر، به معنای امکان ذاتی سوءعاقبت در معصومین (علیه السلام) است.
از همین قبیل است آیه 37 سوره نور، که می فرماید:
رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار.
(و مردانی که هیچ تجارت و معامله ای آنها را از یاد خدا و بپاداشتن نماز و دادن زکات غافل نمی کند اینها می ترسند از روزی که در آن دلها و دیده ها دگرگون می شود).
شایان ذکر است این آیه شریفه بدنبال آیه نور و دنبال آیه شریفه فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال(نور36) است. با اینکه طبق روایات، مصداق بارز این آیات، پیامبران الهی و امامان معصوم (علیه السلام) هستند(88) اما در عین حال، خود را از سوءعاقبت و عذاب آخرت در مصونیت و امنیت کامل نمی بینند و خدای متعال درباره آنها می فرماید: یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار.
نظرات شما عزیزان: