تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24455
بازدید دیروز : 15274
بازدید هفته : 39729
بازدید ماه : 82699
بازدید کل : 11139550
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 25 / 8 / 1398

پرسش و پاسخ

سؤال: آیا در شرایطی که استفاده از تولیدات بیگانگان سبب تضعیف بُنیه اقتصادی کشور و ضرر و زیان تولیدکنندگان داخل شود، واردات این گونه کالاها جایز است؟ و آیا جایز است تولیدات داخلی را با نشان خارجی بفروشند؟.



پاسخ معظم‌له: بدون شک هر گاه ورود تولیدات خارجی سبب تضعیف بُنیه اقتصادی کشور شود و تولیدکنندگان داخلی گرفتار ضرر و زیان شوند، هم دولت وظیفه دارد جلوی چنین وارداتی را بگیرد و هم بازرگانان باید از ورود آن خودداری کنند و تولیدکنندگان داخلی نیز باید دقت کنند، تولیدات آن ها طوری باشد ه مردم را از خرید کالاهای بیگانه بی نیاز کند؛ همچنین جایز نیست تولیدات داخلی را با نشان خارجی بفروشند؛ حتی در صورتی که مردم از آن آگاهی داشته باشند.

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 23 / 8 / 1398

چرا ازدواج با همسران پیامبر(ص) حرام بود؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)

علت‌های متعددی درباره حرمت ازدواج با همسران پیامبر(ص) ذکر شده است. از جمله اینکه همسران پیامبر همانند مادران مؤمنین و در حکم مادر آنان هستند.

 

http://s5.picofile.com/file/8161615634/%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_160_.gif

 

خداوند در آیه 6 از سوره احزاب می‌فرماید: پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها (مؤمنان‏) محسوب می‌‏شوند.

بر طبق این آیه، همسران حضرت رسول(ص) در حکم مادران مؤمنان هستند و طبیعی است که ازدواج مؤمنان با مادرشان جایز نیست. اما از جایی که اصطلاح «ام‌المؤمنین» توسط خود قرآن برای همسران پیامبر، ایجاد شده است، باید محدوده احکام تابع آن نیز توسط شارع مقدس تبیین شود. به همین خاطر؛ خداوند در آیه 53 از سوره احزاب در ضمن بیان ادب برخورد با پیامبر(ص) می‌فرماید: «. . . . امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد! و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (به عنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) می‏‌خواهید از پشت پرده بخواهید این کار برای پاکی دل‌های شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است.»

طبق نص صریح این آیه، ازدواج با همسران پیامبر، بعد از وفات ایشان جایز نیست. علت این حکم را در چند مطلب می توان یافت:

1. اگر این مسئله مجاز بود جمعی به عنوان اینکه همسر پیامبر (ص) را بعد از او در اختیار خود گرفته‌‏اند ممکن بود این کار را وسیله سوء استفاده قرار دهند، و به این بهانه موقعیت اجتماعی برای خویش دست و پا کنند، و یا به عنوان اینکه آگاهی خاص از درون خانه پیامبر (ص) و تعلیمات و مکتب او دارند به تحریف اسلام پردازند، و یا منافقین مطالبی را از این طریق در میان مردم نشر دهند که مخالف مقام پیامبر باشد. خداوندی که بر اسرار نهان و آشکار آگاه است برای بر هم زدن این توطئه زشت یک حکم قاطع صادر فرمود و جلو این امور را به کلی گرفت، و برای تحکیم پایه‏‌های آن به همسران پیامبر (ص) لقب «ام المؤمنین» داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خویش است! با توجه به آنچه گفته شد روشن می‏‌شود که چرا همسران پیامبر(ص) لازم بود از این محرومیت استقبال کنند؟

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 23 / 8 / 1398

http://s5.picofile.com/file/8161614068/%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_22_.gif

آيا پيامبر(ص) در دريافت وحی مختار است؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)

آیت الله جوادی آملی در خصوص دریافت وحی توسط پیامبر گفت: پیامبر در دریافت وحی مختار است و ذات اقدس الهی به او اختیار داد، او هم عقل و درایت دارد و این را درک می کند و جبری در کار نیست.

آیت الله جوادی آملی مفسر قرآن كریم بخشی از جلسات درس تفسیر خود را به سؤالات حضار و شاگردان خود اختصاص می دهد. وی در یکی از جلسات پرسش و پاسخ  خود که درباره سوره شوری بود در پاسخ به این که حقیقت وحی چیست؟ می گوید: اینکه گفت وحی مخفی و سریع است، نه یعنی لفظ سریعاً می گذرد، بلکه فهم سریعاً پدید می آید! نه اینکه آن تُندحرف زدن را وحی بگویند. وحی طوری است که آمدن آن همان و فهمیدن آن همان! دقیق ترین و مشکل ترین مطلب را انسان به آسان ترین وجه و سریع ترین وجه می فهمد؛ لذا قرآن کریم بین «ثِقل» و «یُسر» جمع کرده است. فرمود این حرفها حرف های وزین و سنگین است، اما آسان است!

وی افزود: ما یک سنگین داریم در برابر سبک و خفیف، یک آسان داریم در برابر دشوار؛ این چهار امر، دو به دو روبه روی هم هستند. خداوند فرمود: (إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً)؛ این حرف وَزین است، محتوا دارد، حرف سبکی نیست که بشود «یَسْتَخِفّونَّکَ». این سنگین است؛ یعنی وزین و با محتواست، سبک نیست؛ امّا همین سنگین آسان است و سخت نیست (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ)، بین «یُسر» و «ثِقل» را جمع کرده است؛ فرمود سنگین هست، ولی آسان است! به عبارتی یعنی سبک نیست، بی مغز نیست و سخت نیست.

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 23 / 8 / 1398

(بسم الله الرحمن الرحیم)
استاد رائفی پور - رحلت یا شهادت پیامبر(ص) ؟!


دانلود


لینک کمکی

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: شبهات
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 20 / 8 / 1398

چه دلایلی باعث شد تا مأمون از اقامه نماز عید فطر توسط امام رضا(ع) جلوگیری کند؟

چه دلایلی باعث شد تا مأمون از اقامه نماز عید فطر توسط امام رضا(ع) جلوگیری کند؟

عمده دلیل مأمون از جلوگیری اقامه نماز عید فطر به امامت علی بن موسی الرضا(ع)، احساس خطری بود که پس از پیشنهاد برگزاری نماز متوجه دستگاه حکومتی او  شد، این مسئله از آن جا نمود پیدا کرد که مردم مرو (خراسان) با شنیدن این خبر که حضرت رضا(ع) براى نماز عید به مصلا مى روند، از منازل خود خارج شده در کنار راه ها نشستند  و منتظر آمدن آن حضرت شدند. زنان و کودکان پشت بام ها در انتظار مقدم او بودند، تمام فرماندهان لشگر و رجال کشور از هر صنف و طبقه درب منزل امام(ع) اجتماع کردند و نسبت به آن حضرت اظهار علاقه و محبت کردند.

 

این جا بود که مأمون و مشاورانش احساس کردند اقامه این نماز و ایراد خطبه به وسیله امام ممکن است حکومت وی را به خطر اندازد؛ زیرا آنان هرگز فکر نمی کردند، امام این گونه در میان مردم حتی رجال کشور و فرماندهان لشگر دارای محبوبیت ویژه باشد. لذا دستور داد تا امام از اقامه نماز منصرف شود، تا بدین وسیله خود و حکومتش را از خطرات احتمالی حفظ نماید.

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 20 / 8 / 1398

چرا امام رضا(ع) ولایت عهدی مأمون را پذیرفت؟

چرا امام رضا(ع) ولایت عهدی مأمون را پذیرفت؟
 قیام های زیادی در مناطق اسلامی توسط علویان گزارش می شد. همچنین مأمون با کشتن برادر و بی حرمتی نسبت به او، ناخشنودی عباسیان را دو چندان کرده بود و او نمی توانست با حمایت عباسیان این قیام ها را سرکوب نماید .

از سویی دیگر؛ نفوذ معنوی و فرهنگی اهل بیت همواره خطر بزرگی برای خلفا به حساب می‌ آمد و آنگاه که مقر خلافت از محل زندگی معصومین(علیهم‌ السلام) دورتر می شد این خطر را بزرگتر بود

پس مامون باید تدبیر اساسی و بنیادی می ‌اندیشید تا بتواند هم قیام علویان را خاموش کند و نیز خطر نفوذ شخصیت بزرگ خاندان اهل بیت(ع) را نیز از میان بردارد. بنابراین تصمیم گرفت، با دعوت از امام علی بن موسی‌ الرضا(ع) هم علویان را ساکت کند و هم امام را از نزدیک زیر نظر بگیرد و اجازه هر نوع فعالیتی را از ایشان سلب کند .
 
چنان چه در تاریخ آمده است حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام با اجبار و اکراه از مدینه منوره هجرت کردند و در پذیرش ولایت عهدی مأمون عباسی مکره و مضطر بودند و تحت اختیار امام این مسأله صورت نگرفت ولی در عین حال امام برای این که حتی با این عنوان اجباری احیاناً در مظالم حکومت عباسیان شریک نباشد و مردم هم این مساله را بفهمند برای پذیرش ولایت عهدی خود شرطی را قرار دادند و آن عدم دخالت در امور اجرایی و مسائل حکومتی بود.
 
ناگفته نماند که ولایت عهدی از ناحیه امام رضا(ع) نیز برکاتی در بر داشت از جمله این که موجب بسط و گسترش معارف اهل البیت علیهم السلام شده و امتیاز علمی و مراتب معنوی این خاندان بر بسیاری آشکار شد. و همچنین شیعیان توانستند نفسی تازه کنند.
موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 20 / 8 / 1398

حضرت امام رضا(ع) چند فرزند پسر داشتند؟

حضرت امام رضا(ع) چند فرزند پسر داشتند؟

تنها فرزند پسر حضرت رضا (ع) وقتی به شهادت رسیدند امام جواد (ع) بودند که تنها هشت سال از عمر شریفشان می گذشت.

اگر امام رضا(ع) صاحب فرزندان دیگری هم شده اند در همان سن طفولیت از دنیا رفته اند.

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 8 / 1398

قاتل حضرت زهرا کیست؟

قاتل حضرت زهرا کیست؟

 

مرحوم محدّث قمی، اقوال محدّثان بزرگ اهل تشیّع و تسنّن درباره شهادت حضرت زهرا (س) و عاملان به شهادت رساندن حضرت را در کتاب بیت‌الاحزان{۱} ذکر کرده که خلاصه‌ای از آن چنین است:

۱. ابو محمد بن عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، از عالمان معروف اهل تسنّن در کتاب الامامْ و السیاسه می‌نویسد: ابوبکر دستور داد عدّه‌ای از اصحاب را که با او بیعت نکرده بودند، برای گرفتن بیعت حاضر کنند؛ ولی افراد ابوبکر آن‌ها را نزد امام علی (ع) یافتند. در این هنگام عمر به خانه حضرت علی (ع) رفت و فریاد زد: بیرون بیایید. وگرنه سوگند به کسی که جان عمر در دست او است، خانه را با اهل آن به آتش می‌کشم. بعضی از حاضران به عمر گفتند: حضرت فاطمه (س) در این خانه است. عمر گفت: اگر فاطمه هم در خانه باشد، باز هم آن را آتش می‌زنم.{۲}

۲. دانشمند معروف اهل تسنّن، ابن ابی الحدید در شرح نهج‌البلاغه می‌نویسد: در فتح مکّه (سال ششم هجری) شخصی به نام هبار بن أسوده، زینب دختر رسول خدا (ص) را که در محمل نشسته بود، با نیزه ترسانیده، و سبب شده بود که وی فرزندش را سقط کند. پیامبر (ص) برای خون هبار احترام قائل نشد، و او را به اعدام محکوم کرد.{۳} ابن ابی الحدید می‌گوید: من این خبر را برای استادم ابو جعفر نقیب نقل کردم. استادم فرمود: اگر رسول خدا ریختن خون هبار بن أسود را جایز بداند از آن رو که او زینب را ترسانیده و سبب سقط جنین او شده، لازمه این حکم آن است که اگر حضرت پیامبر زنده بود، ریختن خون آن کس را که حضرت فاطمه (س) را ترسانیده بود به طوری که سبب سقط فرزند حضرت شد نیز جایز می‌دانست.{۴}

 در کتاب عبقات الانوار، از کتاب الوافی بالوفیات، تألیف صلاح‌الدین صفدی که از عالمان اهل تسنّن است، در شرح زندگی نظام از استادان و عالمان بزرگ اهل تسنّن نقل می‌کند که نظام گفت: پیامبر تصریح کرد که مقام امامت از آن علی (ع) است و حضرت را به فرمان حق تعالی برای امامت معرّفی کرد؛ به طوری که همه اصحاب از آن آگاه شدند؛ ولی عمر آن را به سبب ابوبکر، کتمان کرد. وی در ادامه سخن می‌گوید: عمر در روز بیعت با ابوبکر به پهلوی حضرت فاطمه (س) ضربه زد که بر اثر آن، محسن فاطمه سقط شد/

محدّث قمی در بیت الاحزان می‌نویسد: محمد بن جریر طبری امامی به سند معتبر از ابو بصیر نقل می‌کند که امام صادق (ع) فرمود: حضرت فاطمه (س) روز سه‌شنبه، سوم جمادی‌الثانی، سال یازدهم هجری از دنیا رفت و علّت وفات حضرت، ضربت قنفذ غلام عمر بن خطاب بود که به دستور عمر با غلاف شمشیر بهحضرت ضربه زد؛ به طوری که فرزندش محسن سقط شد و همین امر، بیماری شدید حضرت را در پی داشت.{۵}

همچنین نامه عمر به معاویه که شرح این حادثه را به طور گسترده بیان می‌کند، خواندنی است. مشروح این نامه را علاّمه مجلسی، در کتاب بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۲۲، چاپ قدیم از کتاب دلائل الامامه، ج ۲ نقل کرده است/

اقوال دیگری از عالمان تسنّن و تشیّع در این زمینه نقل شده است که مجالی برای نقل آن نیست. به هر حال، از مجموع آرای ناقلان این حادثه استفاده می‌شود این واقعه دردناک که آن افراد برای حضرت زهرا (س) پیش آوردند. سرانجام سبب شهادت آن اسوه تقوا و هدایت شد/

--------------------------------------------------------------------
[۱]. بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۱۲۳، دارالحکمْ، قم المقدسه، ۱۴۱۲ ه’ ق/
[۲]. الامامْ و السیاسه، ابن قتیبه الدینوری، ج ۱، ص ۳۰، اوّل، انتشارات شریف رضی/
[۳]. سیره ابن هشام، محمد بن اسحاق بن یسار المطلبی، ج ۲، ص ۴۸۲، مکتبْ محمد علی صبیح و أولاده.
[۴]. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی حدید، ج ۱۴، ص ۱۹۳، داراحیأ الکتب العربیه/
[۵]. بیت‌الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۱۸۹، دارالحکمه ۱۴۱۲ ه’. ق/

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 8 / 1398

آیا شراب قبل از اسلام هم حرام بوده است؟

آیا شراب قبل از اسلام  هم حرام بوده است؟

 

از جمله مسائلی که در طول تاریخ، گریبان گیر بشر بوده و او را به ورطۀ گمراهی کشانده و موجبات بدبختی او را فراهم آورده است، مسئلۀ شراب‌خواری است. از این‌رو، یکی از اهداف پیامبران و رسولان مبارزه با شراب‌خواری بود.

 

 

 

همان‌طور که در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که خداوند متعال هرگاه پیامبری را به سمت قومش می‌فرستاد، در مسیر تکمیل دین، حرمت شراب را یکی از دستورات اصلی آن دین قرار می‌داد. این روند در دین اسلام هم، همانند بقیۀ ادیان الهی جریان داشت و مسلمانان در ابتدای ظهور اسلام، و پیش از اعلام حرمت شراب، به این کار آلوده بودند، تا این‌که پیامبر اسلام(ص) به آرامی و به تدریج حکم حرمت شراب را به مردم ابلاغ فرمود، ولی از آن‌جایی که برخی از مردم پیش از این اعلام، به جهل و نادانی مبتلا بوده و به انجام اعمال زشت و ناپسند عادت کرده بودند، در دین اسلام، به‌جهت رعایت آسانی و ارفاق به‌مرور زمان حکم حرمت شراب توسط پیامبر اکرم(ص) به آنان ابلاغ شد.

 

 

 

به‌هر حال، اگر مواردی در ادیان گذشته حرام بوده و در دین اسلام حلال اعلام شد و یا احیاناً کاری در شریعت گذشته حلال بود، و در دین اسلام حرام شمرده شد، باید از دستورات دین اسلام که کامل‌ترین دین است، پیروی کرده و به آن پایبند بود.


منبع : پایگاه عرفان

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: حرام، شراب
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 8 / 1398

اگر امام حسین قادر است بعد از شهادتش حوائج ما را برآورده کند پس چرا در زمان حیاتش بلا را از خودش دفع نکرد؟

اگر امام حسین قادر است بعد از شهادتش حوائج ما را برآورده کند پس چرا در زمان حیاتش بلا را از خودش دفع نکرد؟

 

 1-چهارده معصوم علیهم السلام واسطه فیض بین مخلوقات وخالق هستی اند و تمام فیوضات ازطریق آن بزرگواران بما می‌رسید.

 

۲.روزعاشورامام حسین علیه السلام با تعداد اندک یارانش کاملترین وهدفنمدترین دفاع رادرمقابل تمام زورمداران و ستمگران انجام داد و نتیجه آن دفاع وشهادت پیروزی حق بر باطل شد که اربعین جلوه ای از آن است.

 

۳.امام حسین علیه السلام براساس خارق عادات نجنگید بلکه براساس اسلوب عادی و شیوه رایج مبارزه کردوباتعداد ۷۲تن درمقابل ۳۰هزار لشکر جانانه غیرتمندانه نبرد کرد.

 

 

4-ائمه معصومین درهمه امور دینی، تسلیم تقدیر ومصلحت الهی هستند.


منبع : پایگاه عرفان

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 8 / 1398

قرآن چگونه ثابت می کند با واسطه (ائمه) با خداوند ارتباط بگیرید؟ درحالیکه خدا از رگ گردن نزدیکتر هست؟

قرآن چگونه ثابت می کند با واسطه (ائمه) با خداوند ارتباط بگیرید؟ درحالیکه خدا از رگ گردن نزدیکتر هست؟

 

1- ائمه دين وسايل و وسايط فيض حق مي‌باشند و خداوند نظر مطلق خود را از اين طریق به انسانها مي‌رساند و طبق فرموده خود خداوند كه فرمود: «يا ايها الذين آمنوا اتقوالله و ابتغو اليه الوسيله»(مائده35) ما بايد نزد خدا با چنين وسايط و وسايلي كه مقرب‌تر از ما هستند برويم. و در سوره اسراء آيه 57 هم در نشانه‌هاي بندگان خالص و خاص خدا مي‌فرمايد: «اولئك الذين يدعون يبتغون الي ربهم الوسيله».

 

 

 

2-عرض ارادت و اظهار محبت و زيارت رفتن اين ذوات مقدسه نه تنها هيچ منافات و كوچكترين تضادي با توحيد الهي و درخواست مطلب از خود خداوند ندارد بلكه خود اين مطلب بيشتر موجب تقويت روح توحيد و توجه به خالق يكتا در ارادتمندان به اين ذوات مقدسه خواهد شد.

 

 

3-بر هيچ انسان آگاه و منصفي پوشيده نيست كه ائمه(ع) تمام وجودشان را براي اعتلاي دين و كلمه توحيد فنا كردند و در تنظيم مشائر دين الهي تا حد ايثار و بلكه فوق ايثار نيز پيش رفتند اينك زيارت نمودن ما و توجه ما به آنان خود عظمت دادن به دين الهي است و قرآن مي‌فرمايد: «و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب».

 

4-ما هرگز زيارت ائمه و توسل به آنها را در عرض توجه به پروردگار نمي‌دانيم و براي آنها يك حساب مستقلي در مقابل خدا باز نكرده‌ايم بلكه ارادت ما به ائمه در طول ارادت آنها به خدا است و چون آنها را مقرّب‌ترين و خالص‌ترين افراد بشر در طريق وصول قرب و وصول به مقام حق از ياد نبرند بلكه براي ما نيز نزد حق تبارك و تعالي وساطت كننده و اين كار در هيچ دين و هيچ ايده‌اي مذموم نيست بلكه مورد تحسين و تقدير است بلكه روش همه عقلاء عالم بر اين مطلب بنا گرديده است.

 

5-توسل به معنای واسطه قراردادن چیزی یا شخصی برای وصول به مطلوب یعنی کسی را که دارای مقام و جاه و منزلتی نزد خداوند است واسطه و شفیع قرار داده می شود و به واسطه او انسان به مطلوب خود نایل گردد همانگونه که نزد سلطان و صاحبان قدرت خواص و نزدیکان او واسطه قرار داه می شوند و این بر دو نوع است : یکی این که شخصی که واسطه است از او درخواست وساطت و شفاعت شود که در بسیاری از وساطت ها و شفاعت ها معمول چنین است و در مورد خداوند هم استغاثه و توسل به اولیای خداوند و طلب حاجت وشفاعت از آنها از همین قسم است یعنی از آنها می خواهیم که درخواست کننده از خداوند حاجات و حل مشکلات ما را بخواهند.

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 8 / 1398

سرانجام كسي كه نماز نخواند چه مي شود و مجازات او چيست؟

 سرانجام كسي كه نماز نخواند چه مي شود و مجازات او چيست؟

 

از برخي روايات استفاده ميشود كسي كه عمداً نمازش را نخواند، كافر يا مانند كافر است يا بهرهايز دين ندارد يا دينش خراب ميشود يا موقع مرگ به او خطاب ميشود: ميخواهي يهودي بمير يا نصراني. بمير، تو مسلمان نيستي.

 


از برخي مجرمان كه گرفتار جهنم شدهاند، پرسيده ميشود: چه چيزي باعث شد كه در دوزخ باشيد، ميگويند: ما از نمازگزاران نبوديم (يتسائلون عن المجرمين ما سلككم في سقر قالوا: لم نك من المصلين). مدثر (74) آيه 40 تا 43.

 


در مذمت كساني كه در نماز سهلانگاري ميكنند و آن را ضايع مينمايند نيز آيات و رواياتي وارد شده است.

 

امام باقرعليهالسلام فرمود: نمازت را سبك نشمار، زيرا پيامبرصلي الله وعليه وآله در آخرين لحظات حياتش فرمود: هر كس نمازش را سبك بشمارد ، از من نيست.

و شبيه همين مضمون از امام صادق عليهالسلام نقل شده كه: كسي كه نماز را سبك بشمارد، مشمول شفاعت ما نميشود.

فاطمه زهرا (س) از پدرش رسول خداصلي الله وعليه وآله پرسيد: عذاب و عقوبت كسي كه نمازش را سبك بشمارد [ يعني مسلماني كه نماز نخواند يا گاهي بخواند يا به نماز و كيفيت صحت آن اهميتي ندهد ] چيست؟


موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 8 / 8 / 1398

چگونه بفهميم كه خداوند ما را دوست دارد و از كارهاي ما راضي است؟

چگونه بفهميم كه خداوند ما را دوست دارد و از كارهاي ما راضي است؟

 

 همين سئوال را مردي از امام باقرعليه السلام پرسيد امام در پاسخ فرمود: به قلبت رجوع كن و ببين كه آيا دوستان خدا را در دل دوست داري يا خير؟ اگر چنين محبتي را در خويش يافتي بدان كه پروردگار نيز تو را دوست ميدارد. اصول كافي، ج 2، ص 126، باب حُبّ الله.

 


سؤال شما از دوستي خداوند به دو صورت قابل فهم است: يكي آن كه علامت محبت الهي به بندگان و آفريدهگان خود چيست و ديگر آن كه نشانههاي محبت او نسبت به يك بنده خاص چه چيزي است؟

 

 

 

در مورد مسئله اول نشانههاي بسياري از حضور محبت خدا نسبت به بندگان ميتوان به دست داد. حالات روحي، رواني ما ميتواند نشان دهنده آن باشد. حقيقت اين است كه ما تا به كسي ارادت و محبتي نداشته باشيم، به ديدارش نميرويم، او را به مهماني دعوت نميكنيم، از سخن گفتن با او اكراه داريم، نامهاي برايش نميفرستيم و تلفني براي جويا شدن از احوالش نمينماييم. وجود هر يك از اين اعمال نزد ما گوياي محبتي دروني به طرف مقابلمان است. بنابراين با همين قياس كوچك ميتوانيم پي به رابطه محبتآميز خداوند با خويش بريم. قرآن اين نامه بزرگ الهي، آيا براي كسي جز انسان فرستاده شده؟ آيا دعوت به عبادت به ويژه نماز و روزه آن هم در مواقع خاص، مفهومي جز محبت پروردگار دارد؟ آيا اين خدا نيست كه از رگ گردن به ما نزديكتر و بين قلب ما و خود ما قرار دارد؟
دوست نزديكتر از من به من است
وين عجبتر كه من از وي دورم (سعدي)


امام سجادعليه السلام در دعاي ابوحمزه ثمالي درباره اين محبت خداوندي كه تمامي عالم را فراگرفته، بسيار سخنان نغز آورده است. در جايي از اين دعا ميفرمايد:

الحمد لله الذي أناديه كلما شئتُ لحاجتي و أخلوا به حيث شئت لسرّي بغير شفيع فيقضي لي حاجتي... و الحمد لله الذي تحبّب الي و هو غني عنّي 
امام، خدا را شكر كرده و ميگويند: سپاس خدايي را كه هر وقت خواستم او را براي رسيدن به حاجتي مخاطب ساختم و هر ميل داشتم، بدون واسطه شفاعت كسي با او خلوت كردم و او حاجت را به جا آورد. سپاس خدايي را كه به من محبت و نيكويي كرد، در حالي كه كمتر نيازي به من نداشت.


موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 6 / 8 / 1398

چگونه قبولى تمام كارها، مشروط به قبولى یك عمل همچون نماز مى‏شود؟

 

 
جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ
 

 

 

آیا تشبیه بعضى انسان‏ها به حیوان در قرآن، جسارت و ناسزاگویى نیست؟

با نگاهى به منافع حیوانات و عملكرد بعضى انسان‏ها، تشبیه «اولئك كالانعام بل هم اضلّ»( سوره اعراف، آیه 179) را حقّ و منطقى مى‏یابیم؛
گران‏ترین لباس انسان، ابریشم، از حیوانات است.
مهم‏ترین غذاى انسان، شیر و عسل و گوشت و ماست، از حیوانات است.
حیوانات وسیله باركشى و شخم زدن و منبع درآمد و اشتغال هستند.
تمام كارخانه‏هاى پشم ریسى، چرم سازى، لبنیاتى و مرغدارى ودامدارى‏ها كارشان به حیوانات وابسته است.
حیوانات بعضى معلّم بشرند. كلاغ، دفن مرده را به فرزند آدم و نسل او آموخت.
بعضى گزارشگر انبیا مى‏شوند؛ هدهد گزارش انحراف مردم سبأ را نزد حضرت سلیمان آورد.
بعضى محافظ انبیا مى‏شوند؛ تار عنكبوت پیامبر اسلام را در غار حفظ كرد.
حیوانات قابل تربیت و آموزش هستند و لذا شكار سگى كه آموزش دیده حلال است.
حتى حیوانات آزار دهنده مثل مار، تنها كسانى را مى‏گزند كه به آنها نزدیك شده باشند.
با توجّه به مطالب فوق، آیا انسان‏هایى كه از دور مردم آزارى مى‏كنند و مناطق دور دست را بمباران و موشك‏باران مى‏كنند، از مار بدتر نیستند؟
افرادى كه شبانه روز براى مردم حیله و خدعه مى‏كنند و به خاطر رسیدن به هوسهاى بى انتهاى خود نسل انسان را به تباهى مى‏كشند، از حیوانات بدتر نیستند؟
آدم‏هایى كه یك تنه صدها پرونده جرم و جنایت دارند، از درّنده‏ترین حیوانات پست‏تر نیستند؟

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 7 / 1398

سوال از محضر حضرت آقا:

عمده‌ترین وظیفه جوانان حزب‌الّلهی و انقلابی چیست؟

پاسخ: به نظر من، جوانان انقلابی دانشگاه سعی کنند خوب درس بخوانند؛ خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعی کنند در محیط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند، نه منفعل؛ روی محیط خودشان، اثر فکری و روانی بگذارند. این شدنی است. یک جوان گاهی اوقات می‌تواند مجموعه پیرامونی خودش را کلاس را، استاد را و حتّی دانشگاه را زیر تأثیر شخصیت معنوی خودش قرار دهد. البته این کار با سیاسی‌کاری به‌دست نمی‌آید؛ با معنویت به‌دست می‌آید، با صفا به‌دست می‌آید، با استحکام رابطه با خدا به‌دست می‌آید.
عزیزان من! رابطه با خدا را جدّی بگیرید. شما جوانید؛ به آن اهمیت بدهید، با خدا حرف بزنید، از خدا بخواهید. مناجات، نماز، نماز با حال و با توجّه، برای شما خیلی لازم است. مبادا این‌ها را به حاشیه برانید.

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 7 / 1398

http://salehin.ir/wp-content/uploads/2019/08/30.jpg

سوال از محضر حضرت آقا:

چه ضرورتی دارد انسانِ مسلمان از بصیرت برخوردار باشد؟

پاسخ: در پاسخ باید گفت عالم، عرصه‌ی درگیری و مبارزه‌ی «جبهه‌ی حق» علیه «جبهه‌ی باطل» است. در این صحنه‌ی درگیریِ حساس و سرنوشت‌ساز، انسان بی‌بصیرت در واقع «کور» است: «نداشتن بصیرت مثل نداشتن چشم است؛ راه را انسان نمی‌بیند. بله، عزم هم دارید، اراده هم دارید، امّا نمی‌دانید کجا باید بروید.» ۱۳۹۲/۱۰/۱۹

در این رویارویی اگر «بصیر» نباشیم در «تشخیص جبهه‌ها» به خطا می‌رویم: «بنده بارها این جبهه‌های سیاسی و صحنه‌های سیاسی را مثال میزنم به جبهه‌ی جنگ. اگر شما تو جبهه‌ی جنگ نظامی، هندسه‌ی زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهای بزرگ هست عرصه‌ی سیاسی عیناً همین‌جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک‌وقت می‌بینید آتش توپخانه‌ی تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتی است که آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان.» ۱۳۸۸/۵/۵

بدون بصیرت بزرگ‌ترین اشتباهات «در تشخیص جبهه‌ی حق از باطل» رُخ می‌دهد: «در ماجرای دفاع از دین، از همه‌چیز بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است. بی‌بصیرتها فریب می‌خورند. بی‌بصیرت‌ها در جبهه‌ی باطل قرار می‌گیرند؛ بدون این‌که خود بدانند.» ۱۳۷۱/۴/۲۲

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 15 / 7 / 1398

Image result for ‫تصاویر آسمان‬‎

جهت نامیدن آسمان، به آسمان و دنیا به دنیا و آخرت به آخرت و وجه نامگذاری حضرت آدم به آدم و حواء به حواء و درهم به درهم و دینار به دینار و سرّ این که به اسب «اجد» و به قاطر «عد» و به درازگوش «حرّ» می گویندحدیث (1) علی بن احمد بن رضی اللَّه عنه می گوید: محمّد بن یعقوب از علی بن محمّد نقل نموده که وی باسنادش حدیث ذیل را مرفوعا «1» نقل کرده:شخصی یهودی محضر علی بن ابی طالب علیه السّلام رسید و عرض کرد: چند سؤال از شما می نمایم در صورتی که جواب آنها را بدهید اسلام می آورم.علی علیه السّلام فرمودند: آنچه خواهی بپرس و محقّقا کسی را داناتر از ما اهل بیت نخواهی یافت.

یهودی عرضه داشت:الف: کره زمین بر چه استوار می باشد؟ب: چرا فرزند گاهی به عموها و زمانی به دایی ها شباهت دارد؟ج: منشأ پیدایش مو و خون و گوشت و استخوان و رگ آیا نطفه مرد بوده یا نطفه زن می باشد؟د: چرا آسمان را آسمان نامیده اند؟

ه: چرا دنیا را دنیا خوانده اند؟

و: برای چه آخرت را آخرت می گویند؟

ز: وجه نامیدن حضرت آدم به آدم و حوّا به حوّا چیست؟

ح: چرا به درهم، درهم گفته شده و دینار به این نام موسوم شده است؟

ط: چرا به اسب «اجد «1»» و به قاطر «عد «2»» و به درازگوش «حرّ «3»» گفته اند؟

علی علیه السّلام در جواب فرمودند:

الف: کره زمین روی دوش فرشته ای است ودو پای آن فرشته روی سنگی و سنگ بر شاخ گاوی بوده و چهار دست و پای گاو بر پشت ماهی که در دریای اسفل می باشد قرار دارد و دریا روی ظلمت و ظلمت و تاریکی بر عقیم و عقیم بر ثری استوار است و کسی غیر از خداوند عزّ و جلّ از زیر ثری مطّلع نیست.

ب و ج: هر گاه نطفه مرد و زودتر از نطفه زن خارج شده و در رحم قرار گیرد البته فرزند به عمو و عمّه ها شبیه می گردد و منشأ پیدایش استخوان و رگ همین نطفه می باشد و در صورتی که نطفه زن پیش از نطفه مرد بیرون آمده و زودتر در رحم وارد گردد فرزند به دایی و خاله ها شبیه می شود و منشأ پیدایش موی و پوست و گوشت این نطفه می باشد چه آن که نطفه زن زرد و رقیق است.

د: و آسمان را از این جهت آسمان نامیده اند که چون وسم «4» و معدن آب می باشد.

ه: و دنیا را به خاطر آن دنیا گفته اند که از هر چیزی پست تر می باشد.

و: و آخرت را، آخرت خوانند زیرا در آن پاداش و ثواب می باشد. «5» ز: و جهت نامیدن آدم، به آدم این است که آن جناب از صفحه روی زمین آفریده شده و شرح و توضیح آن چنین است:حقّ تعالی جبرئیل علیه السّلام را برانگیخت، ابتداء او را مأمور ساخت که از روی زمین چه نواحی و نرمش و چه مواضع ضخیم و درشت آن چهار نمونه خاک (خاک سفید و سرخ و تیره و سیاه) بیاورد و سپس فرمانش داد و به آوردن چهار نوع آب (آب شیرین و شور و تلخ و بد بوی) بعد از به او امر نمود که آب را در خاک بریزند آنگاه حقّ تعالی با قدرت کامله اش آب را با خاک در آمیخت و آن را گل ساخت و چنان این دو با هم ممزوج شدند که نه از خاک چیزی زائد آمد که آب بخواهد و نه از آب مقداری ماند که خاک نیاز داشته باشد و گل ساخته شده جثّه آدم بود و قادر متعال هنگام آمیختنی آبها و با خاک چنان نمود که آب شیرین در حلق آن هیکل و آب شور در دو چشمش و آب تلخ در دو گوشش و آب بد بو در بینی او قرار گرفت.و امّا حوّا را از این رو به این نام خوانده شده که منشأ آفرینشش حیوان بوده است «1».

ط: و امّا اینکه به اسب چرا «اجد» گفته اند، جهتش آنست که اوّلین کسی که روی اسب نشست قابیل بود که

در روز کشتن برادرش هابیل سوار آن شد و این بیت را انشاء کرد:اجد «2» الیوم و ماترک الناس دما یعنی: می یابم که مردم در امروز، خونی را که ریخته ام نادیده نگرفته و به دنبال من می آیند و چون هنگام دواندن اسب بیتی را که با کلمه «اجد» آغاز شده خواند لا جرم به اسب «اجد» گفته اند و به قاطر به خاطر آن «عد» گفته اند که: اوّلین کسی که بر قاطر نشست حضرت آدم علیه السّلام بود و شرح آن اینست که:حضرت آدم فرزندی داشت به نام «معد» که به چهار پایان شوق وافر داشت و پیوسته در معیّت جناب آدم آنها را می راند و هر گاه قاطر از رفتار می ماند آدم علیه السّلام با صدای بلند می فرمود: معد آن را بران در نتیجه قاطر با اسم معد الفت و انس پیدا کرد به حدّی که وقتی اسم معد را می گفتند قاطر به ذهن می آمد و بدین ترتیب این اسم برای آن حیوان گذارده شد و بعدها مردم «میم» را حذف کردند و به قاطر «عد» اطلاق نمودند. و امّا این که به درازگوش «حرّ» گفته اند جهتش آنست که: اوّلین کسی که بر دراز گوش نشست حوّاء بود، وی درازگوشی داشت که برای

زیارت نمودن قبر فرزندش هابیل بر آن سوار می شد و در اثناء راه مکرّر می گفت: وا حرّاه و هر وقت این عبارت را ادا می نمود حیوان راه می رفت و در وقتی که ساکت می شد حیوان نیز از رفتن باز می ماند، پس گویا این کلمه نام این حیوان است که وقتی آن را می شنود به وجد آمده و حرکت می کند، بعدا مردم در آن تصرّف کرده و کلمه «وا حرّاه» را «حرّ» گفتند.

ح: و امّا وجه تسمیه «درهم» به این نام آنست که، درهم دار همّ «1» و حزن است، کسی که آن را جمع نموده و در طاعت خدا صرف نکند حقّ تعالی در آتش واردش می نماید.و وجه تسمیه «دینار» به این اسم آنست که دینار دار نار و آتش است، کسی که آن را گرد نماید و در طاعت حقّ خرج نکند خداوند او را در آتش می برد.یهودی پس از استماع این جوابها عرضه داشت:ای امیر مؤمنان راست و صحیح فرمودی، آنچه را که ایراد کردی در تورات یافته ایم، پس از آن به دست حضرت اسلام آورد و ملازم آن جناب بود تا در جنگ صفّین کشته شد.

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 13 / 7 / 1398

چرا صالحان، گرفتار مشكلات هستند و مجرمان و گنهكاران، در رفاه به سر مى‏برند؟

از آنجا كه خداوند اولیاى خود را دوست دارد، لذا اگر خلافى كنند، فوراً آنان را با قهر خود مى‏گیرد تا متذكّر شوند، چنانكه خداوند در قرآن مى‏فرماید: اگر پیامبر سخنى را كه ما نگفته‏ایم به ما نسبت دهد، با قدرت او را به قهر خود مى‏گیریم: «لو تقوَّل علینا بعضَ الاقاویل لأخذنا منه بالیمین»( سوره حاقّه، آیه 44 - 45) و همچنین اگر مؤمنین خلافى كنند، چند روزى نمى‏گذرد مگر آنكه گوشمالى مى‏شوند.
امّا اگر نااهلان خلاف كنند، خداوند به آنان مهلت مى‏دهد و هرگاه مهلت سرآمد، آنان را هلاك مى‏كند: «و جعلنا لمهلكهم مَوعداً»( سوره كهف، آیه 59) و اگر امیدى به اصلاحشان نباشد، خداوند حسابشان را تا قیامت به تأخیر مى‏اندازد و به آنان مهلت مى‏دهد تا پیمانه شان پر شود. «انّما نُملى لهم لیزدادوا اثماً»( سوره آل عمران، آیه 178)
به یك مثال توجه كنید:
اگر قطره‏اى چاى روى شیشه عینك شما بریزد، فوراً آن را پاك مى‏كنید.
امّا اگر قطره‏اى چاى روى لباس سفید شما بچكد، صبر مى‏كنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض كنید.
و اگر قطره‏اى روى قالى زیر پاى شما بچكد، آن را رها مى‏كنید تا مثلاً شب عید به قالى شویى ببرید.
خداوند نیز با هركس به گونه‏اى رفتار مى‏نماید و بر اساس شفّافیّت یا تیرگى روحش، كیفر او را به تاخیر مى‏اندازد.
موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 4 / 1397

امام علی«علیه السلام» : هرکس بدون عاقبت اندیشی در کارها دست به کاری زند، خود را گرفتار سختیها و مصائب می کند. میزان الحکمه،ج3،ص52

شرح پرسش:
داشتم از روی ترجمه قرآن می خواندم که شخصی مرا در این حال دید و گفت: شما قرآن را درست قرائت نمی کنید. بلکه شما تنها دارید از روی ترجمه آن می خوانید. مگر اینکه متن عربی قرآن را بخوانید. این در حالی است که من از طرفی نمیتوانم متن عربی قرآن را بخوانم. اما سعی هم نکرده ام که ترجمه قرآنی که از روی آن می خوانم معنای دیگری بغیر از متن قرآن را در برداشته باشد.

پاسخ :
از نظر فقهی ترجمه قرآن در حکم خود قرآن نیست به همین علت مراجع عظام تقلید گفته اند: " مسّ نمودن خطّ قرآن، یعنى رساندن جایى از بدن به خطّ قرآن براى کسى که وضو ندارد، حرام است. ولى اگر قرآن را به زبان فارسى یا به زبان دیگر ترجمه کنند مسّ آن اشکال ندارد."[1] از طرف دیگر گفته اند: " انسان باید نماز را یاد بگیرد که غلط نخواند."[2] بنابراین خواندن ترجمه قرآن به جای حمد و سوره جایز نیست.
از نظر محتوا و مفهوم نیز ترجمه های قرآن هر چه به معنا و مفهوم قرآن نزدیک باشد، باز هم به طور کامل نمی تواند معنای قرآن را به مخاطب القا کند. پس در درجه اول یاد گیری زبان عربی برای درک بهتر معانی قرآن امر پسندیده ای است اما این مطلب بدان معنا نیست که استفاده از ترجمه های معتبر قرآن فایده ای نداشته باشد بلکه استفاده از این ترجمه ها برای کسانی که زبان عربی نمی دانند مفید است.
پی نوشت:
[1] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 186.
[2] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 550.
منبع:islamquest.net

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی