یاران به کوی وصل تو نائل شدند و من
عمرم گذشت و در غم تو ابتدایی ام
در کوله بار خویش ندارم به جز طلب
در راه تو نشسته ام و در گدایی ام
جام توسلات دلم خشک و خالی است
شهدی رسان که طالب وجه خدایی ام
با مرگ سرخ، زندگی ام را کمال بخش
لب تشنه ی شهادت با سر جدایی ام
منم سرگشته حیرانت ای دوست
تا این که دل ها بوی سجّاده بگیرند
باید بیایی و کمی تربت بیاری
یک روز می آیی و تا صبح قیامت
ما را به دست آسمان ها می سپاری
علي اکبر لطيفيان
یک عمر به دنبال امان بودم و صحت
منت نه و بگذار که بیمار تو باشم
ای سایه لطفت همه جا روی سر من
بگذار که در سایه دیوار تو باشم
"مجید رجبی"
ما بر سر سفره ات، نمك گير شديم
با لقمه ي لطف و رحمتت، سير شديم
با اين همه چون تو را نديديم، آن قدر
خورديم غم فراق، تا پير شديم
حمید رضا نوری
مردّدم که تو با عید می رسی از راه
و یا به یُمن قدوم تو عید می آید
دانم که یک نگاه زدور ازتوام بس است
عمریست درآرزوی همین یک نگاه نشسته ام
ازکوی تاپای نمی کشم هرچند برانیم
ازغیربریده ام و ازجهان دل گسته ام