تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24258
بازدید دیروز : 15274
بازدید هفته : 39532
بازدید ماه : 82502
بازدید کل : 11139353
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 3 / 1394

چکيده :

سلام يکي از واژه هايي است که به علت وجود آن در24 آيه از قرآن و درروايات و احاديث معصومين (ع ) قداست ويژه اي يافته است و يکي از سنت هاي دين مبين اسلام قرار گرفته است . سلام نشانه سلامت و مهرباني و عطوفت است و مرزهاي جغرافيايي و زبان و نژادهاي مختلف با الوان و گويش ها را درهم مي نورد و پيوندي عميق و زيبا برجاي مي گذارد. ازآيات قرآن مشخص مي شود که سلام درآيين و مذاهب ديگرنيز وجود داشته است و چون اين عمل پسنديده و نيکو بوده است در زمان رسول الله (ص )تقويت و امضاء شده است . باشد تا ما نيزازاين واژه هاي زيبا و پر معنا و سنت حسنه درجاي خود استفاده کنيم و فرهنگ آن را بيش از پيش در بين مردم بخصوص نسل جوان جاري سازيم و همچون پيامبراعظم (ص ) دراين امرواجب و مهم نسبت به کوچک تا بزرگ پيش قدم باشيم تا بتوانيم ديگران را تشويق به سلام کردن کنيم و بر نقش تربيتي سلام تاکيد نمائيم. با توجه به اينکه امروزه واژه سلام جاي خود را به کلمات ديگرو متاسفانه دربعضي موارد کلمات وارداتي داده است . لازم است عظمت اين کلمه ي پرمعنا و جايگاه هاي آن در قرآن و احاديث معصومين (س ) مشخص شود . در اين مقاله با استفاده ازکتب تفسيري و روايي و همچنين منابع وزين ديگر اهميت و جايگاه سلام درقرآن و روايات و نقش تربيتي آن مطرح گرديده است . 

کليد واژه :

سلام درقرآن و روايات،سلام ملکوتيان، نقش تربيتي سلام دراسلام و اديان 

مقدمه :

سلام درلغت به معناي گوناگون آمده است يکي از معاني تحيت است و يکي از اسماء الله سلام است زيرا سلام يعني امنيت از هرگونه نقص و عيب و فناست و به معناي درود گفتن هم مي باشد . سلام کردن ازاموري نيست که بعد از ظهوراسلام وضع شده باشد بلکه نمونه هاي آن در ميان اقوام و ملل گذشته سابقه دارد که اين مسئله درآيات قرآن به خوبي مشخص است .دين اسلام دربسياري موارد عادات پسنديده ي مرسوم درميان امتهاي پيش ازخود را امضاء نموده است و با اصلاحات و تغييرات به آن سنن و آداب کمال بخشيده است و مواردي که کاستيهايي در آنها وجود داشته است را جبران نموده است.سنت پسنديده سلام و تحيت هنگام ديدار و ورود به خانه و آغاز تکلم ،نيزازمواردي است که دين اسلام آن را تاييد نموده و دستورات خاصي نيزبراي آن داده است .

سلام يک تحيت بزرگ اسلامي :

تا آنجا که مي دانيم تمام اقوام جهان هنگامي که بهم مي رسند براي اظهار محبت به يکديگر نوعي تحيت دارند که گاهي جنبه لفظي دارد و گاهي به صورت عملي است که رمز تحيت مي باشد دراسلام نيزسلام يکي از روشن ترين تحيتها است بنابراين طبق آيه 86 سوره نساء همه مسلمانان موظفند که سلام را به طور عاليتر و يا لااقل مساوي جواب گويند.سلام کردن يک نوع اعلام دوستي و صلح و ترک مخاصمه و جنگ محسوب مي شود . (تفسير نمونه ،ج 4 ،ص 43 ).
معني سلام را اين گونه نوشته است :(مصدر ) اسم ازتسليم / تحيت /پيروي و اطاعت / و درآيه ( السلام علي من اتبع الهدي ) يعني کسي که پيروي کند خدا با هدايت او را سالم مي دارد از عذاب و غضبش / سلام از اسماء خدا است زيرا سلامت است خدا ازهرنقص و عيب ونابودي /دارالسلام يعني بهشت ( المنجد،ص 347 ) 
درمورد معني سلام آمده است که :سلام مصدر است به معني بي گزنند شدن از عيب يا آفت رهيدن و نجات يافتن پاکي و رهايي ازعيب .( فرهنگ عميد، ص 1220 )

سلام در قرآن :

در قرآن 42مرتبه اين کلمه در آيات آمده است که معاني گوناگون دارند.

سلام يکي از نام هاي خدا:

(هو الله الذي لا اله الا هو الملک القدوس السلام ... )(حشر22 ) . اوست خداي يکتا که معبودي جزاو نيست فرمانروا منزه ازهرعيب سلامت بخش ... دراين آيه منظورازسلام اين است که کسي که با سلام و عافيت برخورد مي کند نه با جنگ و ستيز و يا شر و ضرر و خداوند هيچگونه ضرري به خلق نمي زند چون سلام است . 

سلام ازطرف خدا :

سلام سخن خداست (سلام قول من رب الرحيم )(يس - 85 )درچندين آيه خداوند به پيامبران سلام نموده است :
(سلام علي نوح في العالمين )
درميان جهانيان برنوح سلام باد . ( صافات - 97 ) .
(سلام علي ابراهيم ) درود و سلام برابراهيم 
(صافات - 109 ) . 
(سلام علي موسي و هارون ) 
درود و سلام برموسي و هارون (صافات- 021 ) .
(سلام علي آل ياسين )
سلام و درود برآل ياسين (صافات - 031 ). 
البته آل ياسين منظور اهل بيت عصمت مي باشد با توجه به اين آيه از سوره يس که مي فرمايد :
(يس و القرآن الکريم انک لمن المرسلين ) چون ياسين نام پيامبراست پس آل ياسين اهل بيت پيامبرمحسوب مي شود .(باقري ،1382،ص 13 ) .
(وسلام علي المرسلين ) 
سلام برهمه فرستادگان (صافات -181 ).
(وسلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا ) 
(و سلامي شايسته بر او باد روزي که متولد شد و روزي که مي ميرد و روزي که زنده برانگيخته مي شود (مريم - 15 ). 
اين سلام خدا به حضرت يحيي (ع ) است . از اين آيه مشخص مي شود که سلام و درود فرستادن براولياي خدا مخصوص زمان حيات آنان نيست و سلام کردن نشانه ي کوچکي نيست زيرا خداي بزرگ هم سلام مي کند .(تفسيرنور/ 24 ). 
(قل الحمدلله و سلام علي عباده الذين اصطفي الله خيرا ما يشکرون )(نمل -59 ) 
بگو سپاس براي خداست و سلام بر آن بندگانش که آنان را برگزيد. 

دستورسلام کردن پيامبر :

(و اذا جائک الذين يومنون باياتنا فقل سلام عليکم )(انعام -54 )
وهرگاه کساني که به ما ايمان دارند نزد تو آيند پس بگو سلام برشما . 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 3 / 1394

الگو درقرآن و سيره معصومين عليهم السلام 

درقرآن کريم استفاده ازالگو و اسوه به عنوان يکي از مهمترين روش هاي تربيتي مطرح است.قرآن نمونه ها ومثال هاي زيادي را بيان کرده که بيانگر تأثيرفراوان اين روش در يادگيري و شکل گيري شخصيت انسان ها است. به عنوان مثال آنجا که داستان قابيل را نقل مي کند که برادرش هابيل را کشت اما نمي دانست با جسد برادرچه کند؟ دراينجا خداوند کلاغي را فرستاد که مشغول کندن زمين شود وکلاغ مرده را دفن کند.قابيل ازکلاغ آموخت که چگونه برادر را زير زمين پنهان سازد.
خداوند درقرآن کريم صراحتاً رسول گرامي اسلام (ص) را به عنوان الگو معرفي مي کند و مي فرمايد:
«البته شما دراقتداي به رسول خدا چه درصبر و مقاومت با دشمن و چه ديگر اوصاف و افعال نيکو،خير و سعادت بسيار است براي آن کسي که به ثواب خدا و روز قيامت اميدوار باشد و ياد خدا را بسيارکند». (احزاب، 23)
حضرت علي (ع) مي فرمايد:«به سيرت پيامبرتان اقتدا کنيد که برترين سيرت است و به سنت او بگرويد که راهنماترين سنت است». (نهج البلاغه، خطبه 116) 
پيامبر گرامي اسلام (ص) به عنوان الگويي شايسته براي اصحاب بود که چگونگي عبادت ها را ازاين روش به آنها مي آموخت.از ابي حازم روايت شده است که يک بارپيامبر (ص) برروي منبرنمازخواند،وقتي نمازش تمام شد رو به مردم کرد و فرمود:اي مردم، من اين کار را بدين خاطر انجام دادم که شما ازمن پيروي کنيد و کيفيت خواندن نماز را از من ياد بگيريد.امام کاظم (ع) مي فرمايد:«يحفظ الاطفال بصلاح آبائهم»؛(مجلسي،ج 5، ص 178) 
رفتارکودکان دراثرخوبي هاي رفتار والدين حفظ مي شود. 
بنابراين الگو هاي پاک و با فضيلت،انگيزه و ميل به پاکي و آراستگي به فضايل را درجوامع ايجاد مد و الگوهاي ناپاک و بي فضيلت،جوامع را به سوي ناپاکي و رذايل برمي انگيزند. آن همه تأکيدي که برنقش الگوها شده است بدين خاطراست که الگوها،چون مقبول واقع شوند ديگران را مطابق خود مي سازند؛چنانکه هرهنري که استادي داشته باشد،جان شاگردش بدان هنرمتصف مي شود.
هرهنرکه استاد بدان معروف شد 
جان شاگردش بدان موصوف شد (5)

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 3 / 1394

چکيده

تربيت ديني فرزند يک ضرورت است کساني که تربيت کودکان ونوجوانان خود را از وظايف خويش به حساب نمي آورند و بيشتربه امور روزمره ي خود مي پردازند،بايد منتظر پيامدهاي اين بي توجهي ها باشند. 
عمق بخشيدن به آموزه هاي ديني درکودکان و نوجوانان، آنان را ازآسيب هاي اخلاقي و اجتماعي مصون مي دارد؛چرا که بسياري ازشرارت هاي افراد ناشي از نداشتن تربيت ديني و اخلاقي مي باشد و دروني شدن ارزش هاي ديني باعث مي شود آنان دربرابر اين انحرافات مقاومت بيشتري داشته باشند. والدين و مربيان اگر بخواهند کودکان را با معارف ديني آشنا کنند و اين امررا درآنان نهادينه سازند،بايد از سنين کودکي و نوجواني شروع کنند،زيرا فردا ديراست. درنظام تربيتي اسلامي آغازتعليم و تربيت با استفاده از روش شناسي و بررسي شيوه هاي صحيح تربيتي جايگاه ويژه اي دارد.درخت پرثمرتربيت آنگاه به بارمي نشيند که نظريه هاي تربيتي در قالب شيوه هاي صحيح و درست به اجرا درآيد.روش هاي الگوآفريني،محبت؛تشويق،بصيرت بخشي و روش قصه گويي مؤثرترين روش هاي قرآني هستند که والدين و مربيان را در دروني کردن آموزه هاي ديني درکودکان و نوجوانان ياري مي دهند. 
کليد واژه ها:کودک و نوجوان،نهادينه کردن، روش شناسي، تربيت.

مقدمه 

پيامبراکرم (ص) وقتي به بعضي ازکودکان نظر افکند فرمود: «واي به فرزندان آخرالزمان، از روش ناپسند پدرانشان. عرض شد يا رسول الله از پدران مشرک؟ فرمود نه از پدران مسلمان که به فرزندان خود هيچ يک از فرايض ديني را نمي آموزند و به ناچيزي از امورمادي درباره ي آنان قانع هستند؛ من ازاين مردم بري و بيزارم و آنان نيزازمن بيزار. (نوري طبرسي، 1408، ج 2، ص 625) 
تربيت ديني فرزند يک ضرورت است،کساني که تربيت کودکان و نوجوانان خود را از وظايف خويش به حساب نمي آورندو بيشتربه امور روزمره ي خود مي پردازند،منتظر پيامدهاي اين بي توجهي ها باشند.حضرت علي عليه السلام دراين باره مي فرمايد:
«و لاتکونوا کجفاه الجاهليه لا في الدين يتفقهون و لا عن الله يعقولن کقيض بيض في اداح يکون کسرها وزرا و يخرج حضانها شرا»؛(نهج البلاغه،خطبه 166) مانند ستم پيشگان دوران جاهليت نباشيد که نه در پي آگاهي ديني بودند و نه در شناسايي خدا انديشه مي کردند،مثل تخم افعي در لانه پرندگان که شکستن آن گناه است،زيرا گمان مي رود تخم پرنده باشد، اماجوجه آن شر و زيانبار است.يعني ظاهر شما به حکم محيط اسلامي ايمان است،ولي درباطن صفات جاهليت را داريد. 
براين اساس مي توان گفت يکي از دلايل مهم آسيب هاي فردي و اجتماعي که درآينده درافراد به وجود مي آيد بي توجهي و غلفت درتربيت ديني دردوره ي کودکي و نوجواني است. با اين استدلال که حضرت علي عليه السلام درباره ي تربيت پذيربودن کودک و نوجوان به امام حسن عليه السلام مي فرمايد:«إنّما قلب الحدث کالارض الخاليه ما ألقي فيها من شيئ قبلته»؛(نهج البلاغه، نامه 31) قلب نونهال مانند زمين خالي است که هرتخمي درآن افشانده شود مي پذيرد. 
امام صادق عليه السلام درباره ي ضرورت و اهميت تربيت ديني کودکان و نوجوانان مي فرمايد:«بادروا أولادکم بالحديث قبل أن يسبقکم إليهم المرجئه»؛(کليني، ج 6، ص 47) به اين معنا که «هرچه زودتر معارف اسلامي را به فرزندان خود بياموزيد پيش ازآنکه منافقان با آموزش هاي انحرافي بر شما سبقت گيرند.»
بنابراين «... کودک درخطراخلاقي را بايد در رديف انحرافات جواني قرارداد،زيرا اگرازآن جلوگيري نشود سقوط درتبهکاري او فراهم مي شود».(ژان پياژه، 1369، ص 119)
مولوي راجع به اينکه هرچه انسان بزرگ تر مي شود صفات او قوي تر و ريشه دارتر مي گردد مثلي مي آورد آنجا که مي گويد:مردي خاري درمعبرکاشت و مردم ازاين بوته خار در رنج بودند.او قول داد که سال ديگر آن را بکند و سال ديگر نيز کاررا به سال بعد موکول کرد و سال هاي بعد نيزبه همين ترتيب عمل کرد.ازطرفي،درخت، سال به سال ريشه دارتر مي شد و خارکن ضعيف تر مي گرديد. يعني ميان رشد درخت و قوت او نسبت معکوس برقرار بود.حالات انسان نيز مانند خاربُن و خارکن است.روز به روز صفات درانسان ريشه هاي عميق تري پيدا مي کند و اراده ي انسان را ضعيف تر مي کند،بنابراين قدرت يک جوان دراصلاح نفس خود،از يک پير بيشتراست. (مرتضي مطهري،1371، ص 79-80) 
سعدي نيزمي گويد:
هرکه درخورديش ادب نکنند،در بزرگي ادب از او برخاست 
چوب تر را چنان که خواهي پيچ، نشود خشک جز به آتش راست 
مولوي و سعدي نيزبراين عقيده هستند که آموختن فضايل و تربيت فرزندان بايد از سنين کودکي و نوجواني آغاز شود زيرا دراين سنين آمادگي و صلاحيت هاي لازم براي امرتربيت در آنان به ميزان کافي وجود دارد. 
وقتي محورتربيت،عمق بخشي ديانت و تقواي ديني در کودکان و نوجوانان بايد از سنين کودکي و نوجواني آغاز شود زيرا دراين سنين آمادگي و صلاحيت هاي لازم براي امر تربيت درآنان به ميزان کافي وجود دارد. 
وقتي محورتربيت،عمق بخشي ديانتي و تقوي ديني درکودکان و نوجوانان باشد،مسلماً فرزندان ازهرنوع آسيب هاي اخلاق و اجتماعي مصون مي مانند زيرا که بسياري از شرارت هاي افراد ناشي از نداشتن تربيت ديني و اخلاقي مي باشد و دروني شدن ارزش هاي ديني باعث مي شود آنان دربرابر اين انحرافات مقاومت بيشتري داشته باشند. والدين و مربيان اگر بخواهند کودکان را با معارف ديني آشنا کنند و اين امر را در آنان دروني سازند،بايد از سنين کودکي و نوجواني شروع کنند،چرا که فردا ديراست. 
اما براي شروع چه بايد کرد؟ از چه روش هايي استفاده کنيم؟ مؤثرترين روش ها و عوامل کدامند؟
پاسخ به اين سؤالات موضوع و محتواي اين مقاله مي باشد. اميد است که موردتوجه والدين و مربيان محترم قرارگيرد.

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 3 / 1394

 

ارزش و مقام معلم
 

سخنی زیبا از امام صادق علیه السلام ارزش و مقام معلم خوب را روشن می سازد. حضرت می فرماید: «تمامی جنبندگان روی زمین و ماهی های دریا و هر کوچک و بزرگ در زمین و آسمان خدا، برای آموزگار خوب طلب آمرزش می کنند». معلم، شاگردانش، این امانت های الاهی را از آلودگی ها و تباهی ها حفظ کرده و سعی می کند با تعلیمات خود و تربیت آنان، زمینه رشد و کمالشان را فراهم آورد. انتظار جامعه از افراد به اندازه ارزش و مقام آنان است و بنابراین، معلمی که این چنین مقامی دارد، هیچ گاه مرتکب اعمال ناشایست نمی شود. 

سوز و گداز معلم
 

نخستین و اساسی ترین نشانه معلم نمونه، برخورداری او از سوز و گداز «انسان سازی» است. تنها عده معدودی از انسان ها هستند که همه وجودشان سرشار از سوز و گداز سازندگی است. این افراد عاشق تربیت هستند. قوی ترین انگیزه در آنها، سوز و شوق انسان سازی است. این افراد، از هدایت فردی به شادی و خرسندی دست می یابند. سوز و گداز، اساسی ترین و ضروری ترین ویژگی معلم نمونه است. چنین معلمی به مدرسه و کلاس عشق می ورزد؛ زیرا او در چنین محیطی بهتر و کامل تر می تواند به هدف انسان سازی خود برسد. یکی از ویژگی های یگانه معلم نمونه انسان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، سوز و عشق به هدایت و ارشاد انسان ها بود.

هنرمندی معلم
 

معلم بودن، تنها در انحصار معلومات نیست، بلکه افزون بر معلومات و تخصص، هر معلم باید با هنر معلمی آشنا باشد؛ یعنی بداند چگونه از معلومات خود بهره بگیرد و به عبارت دیگر، با چه زبانی با شاگردان سخن بگوید، چه شیوه هایی را در ارتباط با شاگردان در نظر بگیرد و چگونه با شاگردان ارتباط برقرار سازد. معلم نمونه با بهره گیری از فنون روان شناسی، با قدرت و مهارت، امواج متلاطم کلاس را آرام کرده، تسلط و توانایی اداره کلاس را عملاً عرضه می دارد. این روان شناسی معلم برای اداره هر کلاس، شیوه خاصی را در نظر می گیرد ؛ چنان که در خصوص تک تک شاگردان نیز رفتار خاصی را انتخاب می کند. به رعایت همه این اصول، «هنر معلمی» می گویند.

اخلاق معلم
 

انسان ها به طور فطری عاشق کمال هستند و بی اختیار در برابر کمال به خضوع درآمده، جذب آن می گردد. وقتی شاگردی جذب کمالی از کمالات معلم شود، به سوی آن کمال و صاحب کمال کشیده خواهد شد. تغییرات اخلاقی، با گفتار و پند و اندرز صورت نمی پذیرد، بلکه کردار و رفتار انسان هاست که موجب دگرگونی در دیگران می گردد. 
امام صادق علیه السلام در سخنی ارزشمند می فرماید: «مردم را با اعمال و رفتار خود به خوبی ها دعوت نمایید و توجه داشته باشید که دعوت زبانی، فاقد ارزش و بها است». هر معلمی «مربی» است و بر این اساس، اخلاق و خوی معلم انسان را می سازد و درس و بحث علمی، بهانه ای بیش نیست. 

فروتنی معلم 
 

سزاوار است که معلم خوش خلق و فروتن باشد و با رفق و مدارا با شاگردان ارتباط برقرار سازد. از امام صادق علیه السلام نقل شده که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «دانشمندان واقعی سه ویژگی دارند: دانش و بینش، حلم و بردباری، سکوت و آرامش و وقار». کسانی که عقل و خرد بیشتری دارند، قدرت کنترل نفس آنان در مقایسه با دیگران زیادتر است. وقتی بین دو انسان رابطه عاطفی و صمیمی نباشد، خود به خود جدایی بینشان به وجود خواهد آمد؛ زیرا نزدیکی و صمیمیت، بسیاری از توهمات و پیش داوری ها را از بین می برد. معلم متواضع با فروتنی خود، راه ارتباطی را به روی شاگرد می گشاید و شاگرد از این فرصت استفاده کرده، بسیاری از دشواری های فکری و روحی خود را حل خواهد کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این زمینه می فرماید: «به شاگردانی که درس می دهید و با آنان که از آن ها درس می آموزید، با نرمی و ملایمت رفتار کنید».

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

معلم نمونه درآموزه هاي قرآني (1)

در هر مکتبي براي رسيدن به اهداف تعليم و ترتيب از روش هاي خاص آن مکتب استفاده مي شود. در دين مبين اسلام که دستورات جامع و کامل آن در قرآن ، اين کتاب هميشه جاويدان ، آمده است ؛ روش ها و نکته هايي که در رسيدن به اهداف مقدس تعليم و تربيت که بزرگترين اين اهداف : «انسان سازي» است ، بيان شده است که با دقت و تدبر در آيات قرآن کريم و رجوع به احاديث اهل بيت (علیهم السلام) در اين زمينه ، مي توان اين روش ها و نکته ها را به خوبي دريافت و به کار برد تا هدف اصلي و اساسي تعليم و تربيت يعني انسان سازي محقق گردد. 
تعاليم روح بخش اسلام در کليه شئون زندگي براساس فطرت که بهترين راهنماي انسان هاست ، مي باشد و لذا مربيان و معلمان با بهره مندي از اين تعاليم مي توانند تربيتي محکم و استوار براي کودکان و نوجوانان که آينده سازان جامعه اسلامي هستند ، به ارمغان بياورند. جوامع بشري امروزه از لحاظ علم و صنعت و اختراع و تکنولوژي بسيار پيشرفته و هر روز با کشف جديدي سعي مي کند از تکنولوژي روز در بهتر زيستن خود کمک بگيرد اما در کنار اين پيشرفت مادي و علمي از لحاظ اخلاقي و معنوي بتدريج سقوط مي کند و نمي تواند راهنماي موفقي براي بشر به سوي کاميابي و سعادت باشد اما فرهنگ اسلامي به گواهي تاريخ، صلاحيت رهبري و ارشاد بشريت را دارد و کتاب مقدس و آسماني قرآن اين مسئوليت خطير را بر عهده دارد. 
قرآن که کتاب عمل است، همان کليد سعادت است که از اوايل قرن هفتم ميلادي در اختيار بشر قرار گرفت و در مدت کمتر از صد سال سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا (اسپانيا) را تحت نفوذ خود گرفته و جهاني نوين آفريد. «علامه اقبال لاهوري» نقش قرآن و نفوذ آن در ميان مردمان را چنين بيان مي کند: 
نقش قرآن چون که بر عالم نشست 
نقش هاي پاپ و کاهن را شکست
فاش گويم آنچه در دل مضمر است 
اين کتابي نيست ، چيزي ديگر است
« دکتر گوستاو لوبن فرانسوي» مي گويد: « هر نوع سيستم تربيت جديدي براي بشر سه دوره لازم دارد تا به تدريج از آن بهره مند شوند و در پايان امر براي نسل سوم ثمربخش شود ولي قرآن چنان کتابي است که آثار تربيتش را در همان نسل اول به حد کمال نشان داد ، امتي را تربيت کرد که در کمتر از يک قرن بر سه قاره آسيا ، آفريقا و اروپا (اسپانيا) حکومت نمود.» 
قرآن بزرگترين کتاب در آداب تعليم و تربيت و اهداف آن است. قرآن همچون ستاره درخشاني به زندگي انسان ها روح و معنا بخشيده و زمينه ساز حرکت هاي آزادي بخش در ميان ملت ها بوده است. 
هدف از نزول قرآن هدايت و رحمت است. راه و روشي که قرآن براي انسان ها ترسيم مي کند براساس قوانين آفرينش و نظام احسن بنا شده است و مخاطب آن نيز تمامي انسان هايي هستند که به آن گرايش ، ايمان و يقين پيدا کرده اند. 
از آنجا که تعليم و تربيت امري ظريف و دشوار است ، لازم است معلم ، ماهيت و حقيقت انسان را به خوبي بشناسد و استعدادهاي دروني انسان را بيابد و به هدف تربيتي انساني واقف باشد. 
در حقيقت معلمان زيربناي تکامل و تحول جامعه و افراد آن را پي ريزي مي نمايند. بر همين اساس است که معلمي و هدايت انسان ها اصيل ترين و شريف ترين کارها لقب گرفته است ؛ چرا که هدف اساسي و اصلي تعليم و تربيت « انسان سازي» است و معلم و مربي براي تعليم و تربيت انسان ها آمده است. 
معلم موفق بايد خلاق باشد و پيوسته در جستجوي راه هاي تازه اي باشد که بر معلومات خود بيفزايد. 
هنر معلمي در اين است که همواره روحيه اعتماد به نفس را در شاگردان خود تقويت کند تا بتوانند در مقابل ناپايداري هاي زندگي ايستادگي و مقاومت نمايند و اين هنر وابسته به ايمان است. 
ايمان در اين مرحله فقط به معناي پيرو الهيات يا مذهب خاص بودن نيست بلکه ايمان يعني باور کردن اينکه در امر تربيت درهاي بسته يا اوضاع غير ممکن وجود ندارد.»

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

چكيده: 
اين نوشتار، چيستي و اهداف تربيت را از دو منظر درون ديني و برون ديني، و نيز مفهوم و كاربرد تربيت در قرآن كريم را به كاوش نشسته است. مباني هستي شناختي و انسان شناختي تربيت كه از مؤلفه‌هايي چون توحيد و يگانگي مبدأ و غايت آفرينش و نيز بعثت و فرستادن مربيان آسماني در بخش هستي شناختي تشكيل شده و نيز فطرت، كرامت، اراده و اختيار انسان‌ها در ساحت انسان شناختي، عناصر و مؤلفه‌هاي بنيادين تربيت اسلامي و قرآني معرفي و شناسايي شده است، چنان‌كه به اهداف تربيت نيز از آفاق متفاوت مادي و معنوي نگريسته شده و كمال انساني از راه تقرب و عبوديت خداوند و به ديگر سخن خداگونه شدن، هدف اصلي و بنيادين تربيت از منظر قرآن معرفي شده است. 
پيش‌گفتار 
«تربيت»، مفهوم بي‌پايان و بي‌كرانه‌اي است كه تمامي شئون و ساحت‌هاي حيات انساني را در بر ‌مي‌گيرد؛ تربيت نه در حصار زمان محدود مي‌شود و نه در قلمرو مكان مي‌گنجد. فراتر از محيط، وسيع‌تر از عالم و ژرف‌تر از رفتار بيروني و نهان و سرشت آدمي است. تربيت ريشه در هزاران نسل پيشين انساني دارد و سايه تأثير آن بر تمام نسل‌هاي پسيني نيز ادامه خواهد داشت. فرآيند تربيت، در اقتصاد، مديريت، سياست، جنگ، صلح، هنر، ادبيات، تكنولوژي، دانش‌هاي انساني، روابط اجتماعي، رشد و تعالي دروني‌ترين ويژگي‌ها، خصلت‌هاي روحي و رواني انسان‌ها رخ مي‌نمايد و برآيندهاي مستقيم دارد. اين فراروندگي و بي‌كرانگي تربيت، پيچيدگي در فهم حقيقت و چيستي آن را در پي آورده است، چندان كه بسياري از كارشناسان و دانشمندان تعليم و تربيت از جمع‌بندي مفهوم تربيت، سويه‌هاي تربيت، عوامل تربيت، آثار تربيت و تجليات تربيت عاجز آمده و به تعريف‌هاي سطحي و تسامح‌بار بسنده كرده‌اند. 

مفهوم و چيستي تربيت 
 

تربيت در لغت از گفته‌هاي زبان‌شناسان و فرهنگ واژه‌ها چنين برمي‌آيد كه «تربيت» مصدر باب «تفعيل» و داراي سه ريشه است: 1- ربأ، يربؤ (= فعل مهموز) 2- ربي، يربي (= فعل ناقص) 3- رب، يرب (= فعل مضاعف) (شحات الخطيب، /23) تربيت چون از «ربا، يربو» باشد، رشد كردن و برآمدن و قد كشيدن و باليدن را مي‌رساند. ابن منظور در لسان العرب مي‌گويد: «رَبا الشي‏ءُ يَرْبُو رُبُوّاً و رِباءً: زاد و نما.» (ابن منظور، ‏14/ 305)؛ يعني چيزي رشد كرد و افزوده شد. ابن عربي با در نظرداشت همين ريشه تربيت گفته است: «فَمَن يَكُ سائلاً عَنِّي فَإنّي بمكة منزلي و بها ربّيتُ» «اگر كسي از من بپرسد (كيستي؟) خواهم گفت: اقامتگاه من مكه است و در همان جا قد كشيده و باليده‌ام.» (رفيعي، 3/90) اگر تربيت برگرفته از «ربي، يربي» باشد، معنايش افزودن، پروراندن، بركشيدن، برآوردن، رويانيدن و تغذيه كودك است. تربيت از ريشه «رب، يرب» در معاني زير آمده است: پروردن، سرپرستي و رهبري كردن، رساندن به فرجام، نيكو كردن، به تعالي و كمال رساندن، ارزنده ساختن، از افراط و تفريط درآوردن، به اعتدال بردن، استوار و متين كردن. گويا با لحاظ همين ريشه و معناي تربيت بوده كه در اقرب الموارد آورده است: «رباه يربي تربيه: جعله يربو و غذاه و هذبه» (الشرتوني، 1/386)؛ «او را تربيت كرد؛ يعني غذا داد و پيراسته‌اش كرد.» از ميان سه معناي پيش گفته، بيشتر زبان‌شناسان - چنان‌كه خواهد آمد- تربيت را با عنايت به ريشه «رب، يرب» تعريف كرده‌اند. از باب نمونه راغب اصفهاني بر آن است كه: «تربيت، دگرگون كردن گام به گام و پيوسته هر چيز است تا آن‌گاه كه به انجامي كه آن را سزد برسد.» (راغب اصفهاني،/ 184) و بيضاوي، تربيت را «به كمال رساندن و ارزنده ساختن اندك اندك هر چيز» دانسته است. (بيضاوي، 1/10) هر چند در نگاه برخي از اهل لغت، رب و تربيت از يك ريشه و معناي اصلي رب، همان تربيت است. (مودودي، /34) اما چه اين سخن استوار و پذيرفته باشد و يا سخن پيشين مبني بر اينكه واژه تربيت سه ريشه‌اي است، در صورت اشتقاق تربيت از «ربي يربي» (= ناقص بودن)، در تمامي ساختارهاي لفظي به معناي برجسته و متورم شدن چيزي از درون و سپس افزوده شدن بر آن است. نگارنده «التحقيق في كلمات القرآن» با در نظرداشت همين معناي تربيت مي‌گويد: «أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الانتفاخ مع زيادة بمعنى أن ينتفخ شي‏ء في ذاته ثم يتحصّل له فضل و زيادة. و هذا المفهوم قد تشابه به على اللغويّين، ففسّروها بمعان ليست من الأصل، بل هي من آثاره و لوازمه و ما يقرب منه، كالزيادة المطلقة، و الفضل، و النماء، و الانتفاخ، و الطول، و العظم، و الزكا، و النشأ، و العلا.» (مصطفوي، ‏4/ 35) «ديدگاه مطابق با حقيقت آن است كه اصل يگانه در معناي اين ماده، انتفاخ‌ ـ برجسته شدن ـ به همراه افزوده شدن است، به اين معنا كه چيزي در ذات خود برجستگي و گشودگي بيابد و سپس بر آن افزوده گردد. اما اين مفهوم بر بسياري از اهل لغت مشتبه شده و براي آن معناهايي را برشمرده‌اند كه با اصل معناي اين ماده سازگار نيست، بلكه آن معاني از آثار و لوازم معناي اصلي است، همچون مطلق زياد شدن، زياد شدن ـ از اندازه معمول‌ـ، رشد و نمو، متورم شدن، افزايش در درازي، افزوده شدن در بزرگي، رشد كردن، نمو كردن و بالا آمدن.» وي سپس و بر اساس همين گفته خود، بين معناي ريشه مهموز و مضاعف اين واژه تفاوت قائل شده و معناي آن را آن‌گاه كه از ماده مهموز باشد، به معناي خود افزودگي و آن‌گاه كه از ماده و ريشه مضاعف باشد، به معناي افزايش از بيرون دانسته و گفته است: «و بهذا يظهر الفرق بين هذه المادّة و بين الربب و الربا، فقولنا ربى‏ء الصغير مهموزا أى علا و طال، و ربّ الصغير بالتضعيف أى ساقه الى جهة الكمال» (همان) «بر اساس آنچه گفتيم، فرق بين اين ماده و بين دو ماده ربأ (= مهموز) و ربّ (= مضاعف) معلوم مي‌گردد؛ بدين معنا كه هرگاه مي‌گوييم «ربئ الصغير» [= مهموز]، يعني طفل قد كشيد و بلند شد. اما معنا و مفهوم «ربّ الصغير» [= مضاعف] اين است كه كودك را به جهت كمال سوق داد.» هرگاه به كاربرد اين واژه در دانش تربيت و انديشمندان علوم تربيتي بنگريم، بدين رهيافت خواهيم رسيد كه تربيت با در نظر گرفتن همين ريشه (مضاعف) معنا شده است، چنان كه در قرآن كريم نيز تربيت با ساختار لفظي رب و با همين معنا و نه جز آن، به كار رفته است. علامه طبرسي در تفسير مجمع البيان، پس از آنكه براي واژه «رب» معاني مختلفي چون مالك، صاحب، سيد، مطاع، مصلح و تربيت كننده را برمي‌شمرد مي‌گويد: «و اشتقاقه من التربية، يقال: ربيته و رببته بمعني و فلان يرب صنيعته، اذا كان ينمها.» (طبرسي، 1/22) 
«واژه رب از مصدر تربيت اشتقاق يافته است، (چه به صورت مجرد به كار برود و يا مضاعف،) معناي يگانه دارد. [= سوق دادن چيزي به سمت كمال] و فلاني كار و ساخته خود را تربيت كرد، يعني آن را رشد داد.» پژوهندگان تفسير نمونه آورده‌اند: «رب در اصل به معناي مالك و صاحب چيزي است كه به تربيت و اصلاح آن مي‌پردازد و بايد توجه داشت كه رب از ماده «ربب» است، نه «ربو» (يعني ماده اشتقاق آن مضاعف است و نه ناقص). و به هر روي در معناي آن پرورش و تربيت نهفته است.» (مكارم شيرازي، 1/54) دكتر محمد فاضل جمالي استاد علوم تربيتي در دانشگاه بغداد نيز بر آن است كه اشتقاق رب و مربي از يك اصل و ريشه است. (جمالي،/18) بدين ترتيب مي‌توان بدين رهيافت نايل آمد كه «رب» و «مربي» از ماده تربيت است و در معنا و مفهوم لغوي تربيت، سه عنصر مربي، هدفداري مربي مبني بر رشد دادن متربي و كمال‌يابي تربيت شونده، از اركان و عناصر اصلي به شمار مي‌روند، به گونه‌اي كه با نبود هر يك از اضلاع اين مثلث، مفهوم تربيت بر آن صادق نيست و اين هر سه جزء، از يك منظر، فراخناي مفهوم تربيت را محدود مي‌كنند، هر چند كه از منظر ديگر (سويه‌ها و ابعاد وجودي تربيت شونده) اطلاق و شمول دارد، به اين معنا كه تربيت را به ساحت خاص مادي و يا معنوي تربيت شونده محدود و مقيد نمي‌كند. 
پس تربيت آن‌گاه كه درباره انسان به كار مي‌رود، هر دو ساحت مادي و معنوي آن را پوشش مي‌دهد و رشد و كمال‌يابي آنها مورد نظر مربي است و بايد باشد. 
ب) تعريف تربيت 
با آنكه اهميت و نقش انحصاري تربيت در تحقق فرهنگ و تمدن و رشد و تعالي آن دو بر مربيان و انديشه‌وران بزرگ پوشيده نبوده است، از همين رو، غزالي تربيت را پس از پيامبري، شريف‌ترين كار آدمي خوانده (غزالي، احياء العلوم، 1/35) و كانت آن را بزرگ‌ترين و دشوارترين مسئله آدمي دانسته (كانت، /67) و افلاطون بر آن بوده است كه فني عالي‌تر و مقدس‌تر از تربيت نيست. (كاظم زاده ايرانشهر، /1) با اين همه جاي شگفتي دارد كه تا كنون بر تعريف يگانه و يا همگون از تربيت، توافق نشده است. علت اين ناهمگوني را از يك سو ـ چنان‌كه اشاره شد ـ در محدوده و گستردگي تربيت و از ديگر سو، در گوناگوني رويكرد تعريف‌گران تربيت به هستي، خدا، جهان، انسان، معرفت و جامعه شناختي مي‌بايد سراغ گرفت. به ديگر سخن، هر كس از تربيت آن گونه كه مايل به فهم آن بوده و گرايش‌هاي علمي و فكري وي ايجاب مي‌كرده، دفاع كرده و تعريف ارائه داده است. از اين رو، عده‌اي از تربيت‌پژوهان بزرگ، از يافتن تعريف شفاف و يگانه كه پسنديده همگان افتد، نا‌اميد گشته و تلاش در اين راه را بيهوده انگاشته‌اند. به هر روي و گذشته از اينكه دست يازيدن به تعريف جامع و مانع براي تربيت ميسر مي‌گردد و يا خير، نبايد پنداشت كه اگر چنان تعريفي فراهم نيايد، باب تلاش و گفتگو بايد بسته شود و هيچ تعريفي براي آن ياد نگردد؛ زيرا بر همان تعريف‌هاي ناهمسو از تربيت نيز آثار و منافع افزون مي‌توان جست. يكي از بهره‌هاي بسيار كارآمد تعريف تربيت آن است كه هر تعريفي به نوبه خود، تجلي‌گاه مكتب‌هاي تربيتي است، وانگهي، مرزهاي تربيتي در نگاه‌هاي مختلف را روشن مي‌كند و از اينكه در ترسيم تربيت از منظر ديانت اسلامي و قرآني ره به ناكجا آباد بسپريم مانع مي شود، چنان‌كه در سطح انديشه و نظر، نمي‌گذارد وسيله را هدف انگاريم و يا در نيمه راه، خويشتن را رسيده به مقصد پنداريم. براي شناخت و دريافت هر چند اجمالي افق‌هاي ناهمگون تعريف تربيت، به ياد كرد دو گروه از تعريف‌هاي برون ديني و درون ديني از تربيت مي‌پردازيم:

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

تحليل شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه براساس آموزه هاي تربيتي قرآن کريم

چکيده در پژوهش حاضر شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه، به همراه مولفه ها و زمينه هاي مصداقي آنها در قرآن کريم با روش تحليل محتوي، مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است جامعه پژوهش، کليه سور و آيات قرآن کريم بوده که همه آنها مورد بررسي قرار گرفته و نمونه گيري انجام نشده است. ابزار پژوهش، سياهه وارسي(محتوي تحليل)بوده که روايي آن به وسيله صاحبنظران تاييد شده و پايايي آن نيز، طي محاسبه ضريب همبستگي داده هاي حاصل از تحليل محتواي اوليه با تحليل مجزاي ديگر، برابر با 84%بوده است . داده هاي حاصل، مورد تجزيه و تحليل کيفي قرار گرفته اند. عمده ترين يافته ها عبارتند از 
1ـ شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه بنابر آموزه هاي تربيتي قرآن کريم در سه محور؛ انجام عبادات، عمل به واجبات و پرهيز از منهيات قابل توجه مي باشند .
2ـ در محور انجام عبادات بنابر آموزه هاي تربيتي قرآن کريم مولفه هايي چون؛ نماز ، روزه، زکات، خمس، حج، دعا و نيايش و تهجد قابل توجه مي باشند .
3ـ در محور عمل به واجبات بنابر آموزه هاي تربيتي قرآن کريم مولفه هايي چون؛ امر به معروف و نهي از منکر، جهاد، تولي و تبري، احسان به فقرا و نزديکان، احسان به والدين، اداي امانت، رفق و مدارا با مردم، قضاوت عادلانه بين مردم، حفظ حدود، حفظ حريم ديگران، حفظ حريم اولياي دين و اکرام به يتيمان قابل توجه مي باشند .
4ـ در محور پرهيز از منهيات بنابر آموزه هاي تربيتي قرآن کريم مولفه هاي پرهيز چون؛ زنا، سرقت، ربا، کم فروشي، قتل نفس، حيف و ميل مال يتيم، خيانت در امانت، اذيت مومن، ظلم و ستم، همکاري در گناه، پشتيباني از خائن، شکستن عهد، خدعه و حيله، عمل فحشاء، قمار و شراب، جنگ با ولي خدا، فرار از جهاد، سحر و جادو، اسراف، تهمت زدن، حکم ناحق، خوردن مردار، خون و گوشت خوک قابل توجه مي باشند .
کليد واژه ها: قرآن، شواهد، تجليات عيني، رفتار، دين مدارانه .

مقدمه 
 

دين، مجموعه گزاره هاي توصيفي و تجويزي که از طرف خدا و براي اداره امور فردي و اجتماعي انسان و تامين سعادت دنيا و آخرت وي تعيين شده است . در اين راستا، تربيت ديني ناظر به کيفيتي است که براي فهم دقيق آن بايد ابتدا، تربيت، دين و سپس تربيت ديني را تحليل نمود . 
برخورداري (1384)نيز، تربيت را جهت دادن و تنظيم افکار، اميال، رفتارها و جلوگيري از ترکيب نابجا، رشد نابجا و حذف نابجاي آنها متناسب با شرايط موجود براي رسيدن به وضع مطلوب دانسته است . 
دلشاد تهراني(1378)تربيت را رفع موانع و ايجاد مقتضيات براي آن که استعدادهاي انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود، تعريف نموده است. از اين رو مجموعه تدابير و روشهايي براي به فعليت در آوردن ابعاد گوناگون انسان است(شريعتمداري1372و شعاري نژاد1376).
تبيين، معيار، تحرک دروني و نقادي عناصر اساسي فرايند به فعليت در آوردن ابعاد گوناگون انسان است. بصيرت و آگاهي فرد، نسبت به تغييراتي که قرار است در وي ايجاد شود، تبيين است که دامنه آن از روشن ساختن دليل و حکمت يک رفتار يا حالت معين تا به دست دادن قواعد و معيارهاي کلي گسترش مي يابد. پس قواعد کلي در نظر است که اعمال و رفتار را برحسب آنها مي سنجيم . معيارها مي توانند هر نوع وضعيت مطلوب و نامطلوب را در جريان تربيت مشخص کند(باقري،1379). ملاحظه انگيزه هاي عمل توسط خود فرد تحرک دروني را مي رساند و هنگامي که تبيين، به دست دادن معيارها و حرکت موجود باشد به طور طبيعي نقادي آشکار مي گردد(شريعتمداري،1378)
دين در لفظ قرآن مجيد به معناي شريعت(آل عمران،19)و در زبان عرب به معناي مذهب و شريعت بکار برده شده است(طبيبي،1366). بسياري معتقدند که ارائه تعريفي جامع از دين ميسر نيست .
هميلتون و همکاران(1379)معتقدند، ماکس وبر از دين پژوهان متقدم، ضمن خودداري از ارائه هر گونه تعريفي از دين مي گويد؛ هر چقدر هم که پهنه امور مذهبي را مشخص کنيم، باز هم هميشه حوزه بينابيني باقي مي ماند و به دشواري مي توان تعيين کرد که مرز جدا کننده دين و غير دين در کجا واقع شده است(هميلتون و همکاران، ترجمه ي تدين، 1379).
کاشفي (1382)دين را مجموعه حقايق هماهنگي در نظام اعتقادي، ارزشي و عبادي مي داند که براي هدايت و تعالي انسان در دو قلمرو فردي و اجتماعي و در قالب وحي، توسط رسولان الهي آورده شده است. همچنين، دين متضمن اعتقادات،جهت گيريها و عواملي است که بشر را به عوامل فوق طبيعي يا حقايق مقدس و متعالي مربوط سازد(رونالدمک گرين4به نقل از کاشفي،1382).
فريزر مردم شناس که تحقيقات زيادي در خصوص دين، سحر و جادو در ميان اقوام مختلف انجام داده ، دين را سازش با قوائي افضل و برتر از انسان که به گمان آدمي اين نيروها، طبيعت و زندگي بشر را اداره مي کند و در اختيار خود دارد، تعريف نموده است (طبيبي،1366).
مولفه هاي تدين بايد در بستر تبيين، عرضه معيارها، تحرک دروني و نقادي جريان يابد و به نظر مي رسد که تربيت ديني بايد با چنين ويژگي هاي اصلي خود جلوه گر شود. زمينه هاي اعتقادي و فکري، تجربه دروني، التزام دروني و عمل از الزامات تحقق تربيت ديني است . فرد بايد زمينه هاي ديني را فهميده و با روشن بيني عقلاني نسبت به آنها متقاعد شده باشد . التهاب ها و هيجان هاي دروني انسان مبين تجربه دروني است، شخص دين دار يک رشته هيجان هاي دروني را که به طور غالب در ارتباط با مبدأ جهان ظهور مي کند، تجربه مي کند .
شلاير ماخر(1834-1768)معتقد است ، دين تجربه شهودي است که اعتبارش قائم به خود و مستقل از مفاهيم و تصورات، اعتقادات يا اعمال مي باشد. اين تجربه نوعي«احساس»است و از حد تمايزات مفهومي فراتر مي رود بنابراين، نمي توانيم آن را توصيف کنيم، چون نوعي تجربه حسي و عاطفي و نه معرفتي است (مايکل پترسون و ديگران،1377).
از لوازم متدين شدن، التزام دروني است که متضمن انتخاب نسبت به چيزي و پايبندي نسبت به آن است. نهايتاً اينکه عمل آخرين مولفه تدين است و متدين کسي است که به اقتضاي اعتقادات و ايمان به خدا اقدام به انجام عملي کند .
علامه جعفري(ره)معتقدند؛ تربيت ديني فرايندي است که آدمي را براي حيات معقول مهيا مي سازد. اين نحوه زندگي، برمبناي اصول، قواعد و راهبردهاي از پيش تعيين شده اي شکل مي گيرد که از طريق دين و در قالب شريعت به آدمي عرضه شده است(رحيمي،1362)
مسئله اساسي پژوهش حاضر،تبيين شيوه هاي ايجاد و تحکيم عملکرد ديني بنا برنص صريح قرآن کريم بوده و سعي خواهد شد با بهره گيري از روش علمي تحليل محتوي، محورهاي ايجاد و تحکيم عملکرد ديني به همراه مولفه هاي مطرح در هر يک از محورها و همچنين، زمينه هاي مصداقي هر يک از آنها استخراج، دسته بندي و به شيوه اي نظام مند ارائه شود .
براين اساس و به منظور بررسي موضوع حاضر، سؤالهاي ذيل طرح و مورد بررسي قرار گرفته است :
1ـ محورهاي مطرح در شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه بنا بر مفاد آيات قرآن کريم کدام است؟
2ـ هر يک از محورهاي شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه بنا بر مفاد آيات قرآن کريم شامل چه مولفه هايي مي باشند؟
3ـ بنابر مفاد آيات قرآن کريم هر يک از محورهاي شواهد و تجليات عيني رفتارهاي دين مدارانه به دست آمده، شامل چه مصاديقي مي باشند؟

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

بعضى از الگوهاى تربيتى در قرآن‏كريم 
 

------------------------------------------ 
به رغم وجود عوامل محدودكننده انسان مانند وراثت، طبيعت و جامعه انسان مى‏تواند به اراده خود مسير خويش را برگزيند و از حصار عوامل محدودكننده در اطراف خود بيرون آيد؛ حتى اين توانايى را پيدا مى‏كند كه سرنوشت جديدى را براى جامعه و تاريخ خود رقم زند. 
براى نمونه: قرآن‏كريم، همسر فرعون و حضرت مريم را به عنوان الگوهايى براى مؤمنان ذكر مى‏كند. آنان با وجود محيط ناسالم، طريق صلاح و رستگارى را برگزيدند.(27) 
قرآن به تأثيرپذيرى انسان از محيط و شرايط گوناگون اذعان دارد و به او نسبت به تأثيرات آنها هشدار مى‏دهد. در مورد فرزند حضرت نوح (ع) خداوند به صراحت مى‏فرمايد: او از اهل تو نيست؛ زيرا به دليل متأثر شدن از عوامل محيطى ناصالح، از مسير صلاح و درستى خارج شده است.(28) 
خداوند متعال به ستايش از جوانان «اصحاب‏كهف» مى‏پردازد كه با هجرت از محيط فاسد، خود را از عوامل محيطى ناسالم دور ساختند و ايمان خويش را حفظ كردند.(29) 
مى‏توان گفت: اقدام شجاعانه سحره فرعون در زير پا گذاشتن موقعيت اجتماعى خود و ايمان آوردن به حضرت موسى(ع) الگوى توبه حقيقى براى ديگران مى‏شود.(30) 
به جهت اختصار چند نمونه از الگوهاى قرآنى را ذكر مى‏كنيم: 
* يوسف، قهرمان مقاومت در مقابل شهوت.(31) 
* جوانان كهف، اسوه هاى مهاجرت در راه خدا براى رشد و هدايت.(32) 
* اسماعيل، نماد تسليم در مقابل فرمان خدا.(33) 
* ابراهيم، الگوى فطرت جويى، عادت گريزى و بت شكنى.(34) 
* نوح، الگوى پايدارى و استقامت در تبليغ دين.(35) 
* ايّوب، قهرمان صبر و تحمّل در شدايد روزگار.(36) 
* داود جوان، نمونه شهامت و شجاعت در مبارزه با طاغوت.(37) 
قرآن‏كريم در همه اين موارد مى‏فرمايد: «... اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است، پس به هدايت آنان اقتداكن....»(38)

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 3 / 1394

يكى از اهداف مهم شريعت انسان‏ساز اسلام و بعثت انبيا(ع) تربيت و تزكيه انسان است. قرآن‏كريم كامل‏ترين كتاب تربيتى و اخلاقى است و جامع‏ترين هدف‏ها و روش‏هاي تربيتى در ابعاد فردي و اجتماعى را دربردارد. با اندكى تدبر آيات اين صحيفه آسمانى درمى‏يابيم كه بهترين راه تربيت كه مبتنى بر شناخت حقيقت انسان و همه نيازها و وجوه اوست، راه وحى است، راه سنت الهى و سنت معصومين (ع) است، 
قرآن‏كريم به آيينى فرامى‏خواند كه بهترين آيين تربيت است؛ چنان كه مى‏فرمايد: «ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم؛ همانا اين قرآن به آيينى درست‏تر و استوارتر راه مى‏نمايد.» 
بيان هر چيزى در قرآن و سنت آمده است؛ چنان مى‏فرمايد: «و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شى‏ء»(1) و فرو فرستاديم بر تو اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است. «و تفصيل كل شى‏ء»(2)اين آيات شريفه بيانگر اين است كه قرآن نسبت به هر چيزى حالت روشنگرى دارد و چيزى از مسائل فردى و اجتماعى و دانشهاى مختلف نيست، مگر اين كه قرآن آن را بيان نموده است. 
در اين نوشتار، برآنيم تا با مطالعه و تدبر در آيات روح‏بخش قرآن‏كريم به مهم‏ترين روشهاى تربيتى را كه اين بزرگ صحيفه آسمانى بدان تصريح نموده مورد بررسى قرار دهيم. ابتداء لازم است قبل از ورود به بحث، توضيح مختصرى درباره «مفهوم تربيت و ضرورت تربيت و مراحل آن در اسلام» داده شود. 

مفهوم تربيت‏ 
 

--------------- 
تربيت، از نظر صرفى مصدر باب «تفعيل»، از فعل «ربَّى» از فعل ثلاثى مجرد «ربا يربو» است. لغويين در معانى اين واژه‏ها چنين گفته‏اند: «اربى الشى‏ء، جعله يربو» يعنى شى را در شرايطى قرار داد كه رشد و نمو كرد. «ربّى، تربيه و تربّى الولد: غذاه و جعله يربوا»؛ يعنى به كودك غذا داد و او را رشد و نمو داد. اين در مورد هر چيزى كه رشد مى‏كند، مانند كودك و زراعت و امثال آن صادق است.(3) بنابراين، واژه «تربيت» در لغت، به معناى پرورانيدن يا پرورش دادن، يعنى: به فعليت رساندن نيروهاى بالقوه است. 
تربيت، عبارت است از: فراهم كردن زمينه‏ها و عوامل، براى به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاي انسان در جهت مطلوب. تربيت در واقع هنر تغيير رفتار انسان است. تربيت، برانگيختن استعدادها و قواى گوناگون انسان و پرورش آنها كه بايد با تلاش و كوشش متربى نيز توأم باشد تا انسان به منتهاى كمال نسبى خويش به ميزان طاقت و توانايى نائل شود. 
در قران كريم، مشتقّات «تربيت» چند بار به كار رفته است از جمله: 
الف) «و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزّت و ربت»(4) زمين را خشك و بى‏حاصل مى‏بينى، پس هنگامى كه باران فرو مى‏فرستيم تكانى مى‏خورد و رشد و نموّ گياهان در آن آغاز مى‏شود. 
ب) «و قل ربّ ارحمهما كماربّيانى صغيراً»(5) بگو خدايا! والدينم را مورد رحمت خود قرار ده، همان طور كه آنان مرا در كودكى مورد لطف و رحمت خويش قرار دادند. بعضى از محققّين گويند: ربّ در جمله «ربّيانى صغيرا» از مادّه «ربو» است، نه از مادّه «ربب» چون معناى تربيت، در نوع مواردى كه به كار رفته عبارت است از نموّ و زيادت جسمانى و پرورش مادّى؛ و تربيت و سوق دادن به كمال و سعادت معنوى در اغلب موارد ملاحظه نشده است. البتّه تربيت يك مفهوم عامّى دارد كه جميع مراتب حصول نشو و نما و زيادتى را به هر كيفيتى كه باشد، اعم از مادى و معنوى شامل مى‏شود(6) بنابراين واژه «تربيت»، با توجه به ريشه آن به معناى فراهم آوردن موجبات فزونى و پرورش است. افزون بر اين، تربيت به معناى تهذيب نيز استعمال شده كه به معناى از بين بردن صفات ناپسند اخلاقى است. گويا در اين استعمال نظر به آن بوده است كه تهذيب اخلاقى مايه فزونىِ مقام و منزلت معنوى است و از اين حيث مى‏توان تهذيب را تربيت دانست.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

«سوره حجرات» مشهور به سوره «آداب اجتماعي» است و در مسير «اخلاق اجتماعي» بسيار راهگشا مي باشد.
يکي از نکات بارز سوره تکرار نداي مبارک «يَا أَيُّها الَّذيِنَ آمَنُوا» در ابتداي پنج آيه (1و2و6و11و12) است، اولين کاربرد اين عبارت، آيه 104 بقره است و در 84 مورد ديگر تا آخر قرآن اين خطاب ديده مي شود که حاکي از اهميت اين سبک بيان است و مي توان نتيجه گرفت که شارع از اين طرز بيان مقصودي را دنبال مي کرده است.

مراد از «اَلَّذيِنَ آمِنُوا» در قرآن و تفاوت آن با مومنين چيست؟
 

«اَلَّذيِنَ آمِنُوا» تعبير محترمانه اي است که قرآن، آن را به امت رسول خدا (ص) اختصاص داده و سياق اين آيات نشان از برتري و شرافت طبقه مشمول اين آيات بر طبقه ديگر دارد. (1) اين شيوه خاص از تخاطب، در مخاطب نوعي شوق ايجاد مي کند و او را تشويق به انجام دستورات آيه مي نمايد. تشويق يک روش مهم تربيتي است که خداوند براي ترغيب مسلمانان به اطاعت از دستوراتش در برخي آيات از اين روش استفاده مي کند. روانشناسان رفتارگرا (2)نيز شکل گيري هر رفتاري را به تقويتها و تشويقهاي محيطي نسبت مي دهند و معتقدند که اگر رفتاري منجر به دريافت پاداشي از محيط بشود تکرار مي شود و اين همان يادگيري است.

جايگاه هاي تشويق در قرآن
 

رسيدن به مقام قرب الهي، مستلزم سعي و تلاش است. انسان نفس خويش را به زحمت مي افکند و تلاش مي کند، به شرطي که نتيجه و پيامد خوشايندي در پي اين تلاش باشد. قرآن نتيجه صبر، پاداش مجاهدان في سبيل الله، برکات شکر، آثار امر به معروف و نهي از منکر و مواردي از اين قبيل را که همه در جهت قرب خدا هستند، به نمايش مي گذارد.
به صالحان وعده بهشت مي دهد «وَاَدخِلَ الَّذينَ آمِنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَناتٍ تَجري مِن تَحتَهَا الانهارُ» (ابراهيم/23) و به شاکرين، وعده ازدياد نعمت «لَئِن شَکَرتُم لأزِيدَنَّکُم» (ابراهيم/7)، و مستغفرين را به غفران مژده مي دهد «فَمَن تَابَ مِن بَعدِ ظُلمِهِ وَ أَصلَحَ فَاِنَّ اللهَ يَتُوبُ عَلَيهِ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ». اين چنين فضاسازيها، توصيفها و حتي امدادهاي غيبي و گشايشها در زندگي دنيا انسان را به حرکت و تلاش وامي دارد و در او شوقي ايجاد مي کند. هر آيه اي که در درون انسان شوق به انجام عمل يا ترک فعلي پديد مي آورد، در حقيقت انسان را به انجام آن عمل يا ترک آن فعل تشويق مي کند. صبر(3)، توکل(4)، اخلاص (5) و بسياري موارد ديگر، مواضعي هستند که قرآن نسبت به آنها ترغيب و تشويق مي کند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

تاکید بر اندیشه در قرآن

علاوه بر آنچه درباره واژه و مفهوم عقل در قرآن ذکر شد، آیات متعددی وجود دارد که در آنها با واژگان و مفاهیم دیگری بر تفکر و اندیشه تاکید شده است که در زیر به اجمال به آنها اشاره می شود:
1- دعوت به تفکر: در آیات متعدد واژه هایی از ریشه تفکر به کار رفته است. در بعضی از این آیات، دنیا و موجودات حاضر در آن فرصتی برای اندیشه درباره هستی و خالق آن تلقی شده است.(9)
آیات دیگری هم به تفکر از جنبه معنوی آن اشاره دارند؛ مثلا علاقه بین زن و مرد در ازدواج و آرامشی که در کنار هم به آن خواهند رسید، یکی از آیات الهی برای اهل تفکر است که بیندیشند، خداوند چگونه این دو جنس را در کنار هم به آرامش می رساند.(10)
2- دعوت به تذکر: آیاتی از قرآن به ذکر و تذکر اشاره دارد. البته تذکر غیر از تفکر است، زیرا تفکر درباره چیزهایی است که انسان به تازگی نسبت به آنها شناخت پیدا کرده است؛ حال آنکه تذکر برای یادآوری چیزهایی است که انسان از قبل نسبت به آنها وقوف داشته و برای یادآوری و عدم فراموشی آنها باید به انسان تذکر داده شود.
بنابراین در بعضی آیات مستقیما به این لغت اشاره شده (11) و گاهی بر غفلت انسان از آنچه در این دنیا حائز اهمیت است، تاکید شده تا تلنگری باشد برای کسانی که دچار غفلت شده اند.(12)
3- گرامی داشتن صاحبان عقل و اندیشه:
واژه های «اولی الالباب» و «اولوالالباب» (به معنای خردمندان) در 16 آیه از قرآن به کار رفته و با انتساب افعال و صفاتی ممتاز به آنها، مورد ستایش قرار گرفته اند.(13)
4- اشاره قرآن به علم و فضیلت آن: اشاراتی که قرآن در آیات متعددی به علم و فضیلت کسب آن و همچنین جایگاه والای علما دارد، دلیلی دیگر بر تاکید قرآن بر اندیشه و کسب علم به کمک قوای عقلانی است. واژه هایی که از ریشه علم مشتق شده اند بیش از 100 بار در قرآن تکرار شده اند. در زیر نمونه های دیگری از جایگاه و منزلت علم و علما در قرآن فهرست شده است؛
- دلالت اولین آیات وحی: آیات یک تا پنج سوره علق نمونه بارزی از توجه به علم و آگاهی در اولین آیاتی است که بر پیامبر (ص) نازل شده و انسان را به دانستن آنچه از آنهایی اطلاع است، دعوت می کند.
- قسم خوردن به قلم: در آیه اول سوره قلم، قسم خوردن به قلم که ابزار دست علما برای تحصیل علم است، به طور غیرمستقیم به فضیلت علم اشاره دارد.
- مساوی نبودن عالم و جاهل: آیه 9سوره زمر به عدم تساوی عالمان با جاهلان بلکه برتری آنان اشاره دارد.
- اهل، علم، اهل خشیت الهی: در آیه 28 سوره فاطر علما اهل خشیت از خدا شمرده شده اند.
- قرار گرفتن گواهی اهل علم در کنار شهادت خدا و ملائکه: در آیه 18 آل عمران خداوند، خود، ملائکه و صاحبان خرد را در یک ردیف قرار داده، در حالی که همگی بر یگانگی خداوند شهادت می دهند که خود حاکی از برتری صاحبان علم و اهمیت علم در قرآن است.
- برتری آدم بر ملائکه به سبب علم: آیات 30تا32 بقره این برتری و رجحان را آشکارا بیان می کنند.
- انبیای الهی صاحب علم بوده اند: انبیا(ع) که از برترین انسان ها در دوران خود بوده اند، مجهز به سلاح علم و دانش بوده اند. شاهد این موضوع آیات فراوانی در قرآن است که در آنها بر این موضوع تاکید شده است (14)(قرضاوی).

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

تربیت عقل از منظر قرآن کریم
قرآن کریم، همچون قوه هادی انسان در جهان، بر قوه خدادادی عقلانیت در آدمی در راه هدایت انسان حسابی ویژه گشوده است. خداوند متعال، آدمیان را به قدرت عقل و تدبر مجهز کرده است تا در عرصه های مختلف حیات راه را از بیراهه پیدا کنند و نشانه های وجود متعالی خالق را تشخیص دهند. در مقاله ای که خواهید خواند، نویسنده سعی کرده است تا با بررسی ابعاد و وجوه مختلف تاکیدات و اشارات قرآنی به عقل و عقلانیت، روشی را روشن کند که قرآن از آن طریق در پی تربیت و پرورش عقلانیت انسانی به سیاقی صالح و خداباورانه است.

مقدمه

یکی از جنبه های بارز و ممتاز وجود آدمی، برخورداری از قدرت تفکر، استدلال و به طور خلاصه عقل است. از دیدگاه اسلام، مهمترین مرحله صعود به مراحل عالی انسانی و نیل به هدف نهایی، پرورش و به کارگیری صحیح این توانایی و استعداد است.
توجه و عنایت خاص الهی به هدایت انسان از طریق عقل و اندیشه، در بسیاری از آیات و روایات به صورت های مختلف بیان شده و تاکید شده است که برای نیل به قرب الهی به کارگیری عقل و اندیشه اجتناب ناپذیر است.
بنابراین، پرورش استعدادهای ذهنی و شناختی و رشد عقلانی و فراگیری علوم و معارف برای بارور کردن هرچه بیشتر این توانایی ها، اهداف واسطه ای به شمار می آیند. اندیشه و تعقل، اصلی ترین تکیه گاه اسلام در عقاید، اخلاق و اعمال است. از نظر این آیین آسمانی، انسان حق ندارد آنچه را که عقل نادرست می داند باور کند، صفاتی را که عقل ناپسند می داند، بدان ها متصف شود و کارهایی را که عقل ناشایست می داند، انجام دهد.
از این رو در فرهنگ قرآن و احادیث اسلامی، واژه هایی که مردم را به تعقل و اندیشه دعوت می کنند مانند تفکر، تذکر، تدبر، تعقل، تفقه، ذکر، لُب و نُهی، مورد توجه و تاکید قرار گرفته اند.
در قرآن کریم، مشتقات علم 779 بار، عقل 49 بار، فقه 20 بار، فکر 18 بار، ذکر 274 بار، تدبر چهار بار و لُب 16 بار به کار رفته اند.
از نظر اسلام، عقل، اصل انسان، معیار ارزش و درجات کمال او، ملاک ارزیابی اعمال، میزان جزا و حجت باطنی خداوند متعال است. عقل از بهترین هدیه های الهی انسان، نخستین پایگاه اسلام، اساسی ترین پایه های زندگی و زیباترین تکیه گاه اهل ایمان است. از نظر اسلام، علم نیازمند عقل است. زیرا علم بدون عقل برای عالم زیانبار است و تنها راه تکامل مادی و معنوی و سازندگی دنیا و آخرت و رسیدن به جامعه مطلوب و مقصد اعلای انسانیت، درست فکر کردن است و همه گرفتاری های انسان، نتیجه به کار نگرفتن اندیشه و جهل است. آیات فراوانی در قرآن وجود دارد که بر اهمیت پرورش عقل تأکید کرده و انسان ها را برای رسیدن به قرب الهی و طی کردن مسیر تکامل، به استفاده از قوه عقلانی تشویق می کنند. علاوه بر آیاتی که به طور مستقیم انسان را به فکر کردن دعوت می کنند، آیاتی هم وجود دارد که در آنها از استدلال ها و براهین منطقی در قرآن مورد توجه قرار گرفته و عملا انسان ها را هم به منطقی و عقلانی بودن سوق داده است. استفاده از این استدلال های منطقی و همچنین واژه هایی که صراحتا بر تفکر و تعقل تأکید دارند، شواهد قاطعی بر ارزش این مقاله و اهمیت پرورش عقل از دیدگاه قرآن به دست می دهند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

دروندادها:

دومین عنصر اساسی در نظام تعلیم و تربیت، دروندادهاست. منظور از دروندادها، تمامی امکانات - هزینه ها - افراد انسانی - قوانین و مقررات و سایر نهادهایی است که به نظام آموزش و پرورش تزریق شده تا از طریق تعامل آنها در مرحله فراگرد، بتوان به اهداف غایی نظام تعلیم و تربیت دست یازید. در این خصوص و از طریق کنکاش در جزء هفتم، مواردی در خصوص ویژگیهای معلم و محتوای آموزش و تربیت به عنوان ارکانی اساسی در بعد دروندادها قابل ذکر است.
یکی از موارد قابل تأمل در خصوص گزینش محتوی، اشاره آیه 104 از سوره مائده است که براساس استنتاج قرائتی (1376، ص 89) از این آیه، آنچه که باید اصل و محور قرار بگیرد، فرهنگ اسلام و نه فرهنگ پیشینیان است. در این آیه آمده است:
(و إذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْاْ إلی مَا أنزَلَ اللهُ و إلی الرَّسولِ قالُواْ حَسبُنَا مَا وَجدْنَا عَلَیْهِ آباءنَا أوَلَوْ کَان آباؤُهُمْ لا یَعلَمونَ شَیئاً و لا یَهْتَدُونَ)
که الهی قمشه ای در ترجمه آورده است:
"و چون به آنها گفته شد بیائید از حکم کتابی که خدا فرستاده و دستور رسول او پیروی کنید گفتند آن دینی که پدران خود را بر آن یافتیم ما را کفایت است. آیا باید آنها کورکورانه از پدران خود در صورتی که مردم جاهلی بوده و بحق راه نیافته باشند، باز پیروی کنند؟
علامه طباطبایی در صفحه 233 از جلد ششم تفسیر المیزان و در ذیل این آیه، تمایزی را بین حق و باطل قائل و دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دعوت به حق می داند. چرا که حق عبارت از راستی و درستی است که هیچ دروغی در آن راه نداشته و علمی که جهل آمیخته به آن نباشد. بنابراین یکی از نکات مهم در گزینش محتوای قابل ارائه، حق بودن آن و فاصله آن از مسیری است که فرد به تقلید کورکورانه و حفظ طوطی وار مطالب نزدیک شود. بلکه فرد باید به کمک قوه تعقّل خویش، در مطالب دخل و تصرف ذهنی نموده و بنابراین در محتوای درونداد شده برای نظام تعلیم و تربیت، برنامه ریزان باید به طبقات بالاتر حیطه شناختی و فراتر از تقلید و حفظ طوطی وار عنایت نمایند. (3)
معلم نیز به عنوان یکی از اجزاء دروندادی نظام تعلیم و تربیت، از دیدگاه قرآن دارای جایگاه ویژه ای است. در جزء هفتم، و در آیات 14 و 19 سوره انعام اشارتی در خصوص الگو بودن معلم و عامل بودن وی به عمل ارائه شده است.
قرائتی در تفسیر سوره نور (1376، ج 3، ص 236) یکی از پیام های آیه 14 را پیشگامی رهبر در آئین دانسته و عنوان می دارد که رهبر باید دارای بالاترین درجه اخلاص و تسلیم باشد (اول من أسلم). وی همچنین (همان منبع، ص 240) در تفسیر آیه 19، ویژگی هایی را برای رهبر آسمانی ذکر نموده که این شرایط را می توان برای معلم نیز به عنوان یک پیشوای تربیتی صادق دانست. به زعم وی این شرایط و ویژگی ها عبارتند از: ایمان به هدف (اوحی الی هذا القرآن) - امید به آینده (و من بلغ) - صلابت (قل لا أشهد) - و برائت از شرک (اننی بریء مما تشرکون)
براساس آنچه که گذشت، در قسمت دروندادهای نظام تعلیم و تربیت که در جزء هفتم مورد اشاره قرار گرفته اند، می توان به استنتاج های ذیل دست یافت:
1. در گزینش محتوی باید ملاک اصلی را در قرار گرفتن، محتوی در مسیر حق دانست.
2. مطالب محتوایی باید به گونه ای باشند که فرد را به حفظ و تقلید کورکورانه سوق نداده و قدرت تحلیل و دخل و تصرف ذهنی را در وی افزایش دهند. (4)
3. محتوی باید بر استدلال استوار باشد و نه بر تقلدی از سنن و ارزش های پیشینیان و یا سنن موجود
4. معلم باید در جهت تربیت آدمی، خود تربیت یافته و دارای تزکیه و تهذیب نفس باشد.
5. ایمان به هدف - امید به آینده - صلابت و برائت از پلیدی ها و نادرستی ها از ویژگی های لازم برای معلم است.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

چکیده:

برای تربیت آدمی باید او را شناخت و برای شناخت انسان بهترین شیوه، بهره گیری از پیام های تربیتی و رهنمودهای خالق است. مطالعه تربیت آدمی از طریق قرآن باید با نگاهی نظامدار (سیستماتیک) صورت پذیرد تا از این طریق بتوان از پیام های عدیده الهی به شیوه ای مناسب بهره گیری نموده و به گونه ای عملی تر انطباق آنها را با دید نظامدار تعلیم و تربیت پدید آورد.
اگرچه در پیوند طولی و عرضی میان آیات و در بررسی مجموعه کامل قرآن کریم می توان به یافته های بیشتری دست یافت، لیکن پژوهشگر صرفاً به بخشی از این کتاب گرانمایه آسمانی پرداخته و امیدوار است تا در آینده بتواند تمامیت این کتاب الهی را مورد بررسی قرار دهد. بر این اساس، این پژوهش تنها به آیات جزء هفتم قرآن معطوف بوده و عناصر پنجگانه نظام تعلیم و تربیت را که در رویکردهای سیستمی مورد تأکید هستند، مورد مداقّه قرار داده است.

مقدمه:

هر نظام تولیدی برای استفاده بهینه و بهره برداری از محصول، راهنمایی را تحت عنوان "کاتالوگ" عرضه می دارد. توجه به قواعد بهره برداری و استفاده بهینه از محصول است که ضمانت لازم کارخانه را به دنبال داشته و به خدمت گیری از بالاترین ظرفیت کالا را در بیشترین مدت زمانی به همراه می آورد. حال اینکه هنگامی که یک مؤسسه تولیدی با دانشی نسبی و غیر مطلق در زمینه محصول مادی خویش چنین حساسیت و توجهی را معطوف می دارد، چگونه می توان متصوّر گردید که خداوند علیم و حکیم برای بالاترین محصولات یعنی اشرف مخلوقاتی که آن را به مقام خلیفه الّلهی نائل نموده است. راهنمای زندگی و بهره برداری ارائه ننموده باشد. چنانچه قرآن کریم در قسمتی از آیه 115 سوره مؤمنون تصریح می دارد که:
(أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً) «مگر پنداشتید که ما شما را عبث آفریده ایم»
بنابراین زمانی که زندگی آدمی عبث نباشد، هدفمند است و زمانی که هدفی برای حیات آدمی متصور گردد، باید شیوه هایی برای نیل به آن هدف قائل گردید.
در طبقه بندی اهداف آموزشی، علاوه بر آنچه که مد نظر مستقیم معلمان کلاسی است و معمولاً تحت عنوان هدفهای جزئی تعلیم و تربیت (Educational Objectives) از آنها یاد می شود، طراحان توسعه و برنامه ریزی کلان جامعه به اهدافی فراتر اندیشه نموده و آن غایت های تربیتی را تحت عنوان هدفهای غایی - آرمانی تعلیم و تربیت (Educational Goals) نامگذاری می نمایند. بدیهی است که این اهداف غایی متأثر از ارزش های حاکم اعتقادی - سیاسی بر جامعه بوده و مستقیماً از جهان شناختی و نگرش افراد حاکم بر آن جامعه نسبت به پدیده های عقلی و مادی نشأت می یابد.
بر این اساس است که اگرچه در یک نظام سرمایه داری و است،مارگر، هدف غایی تربیت به صورت پرورش انسانهایی هوشمند و دارای قابلیت به خدمت گرفتن دیگران قلمداد می شود، در تعلیم و تربیت مبتنی بر دیدگاههای اسلامی، پرورش انسان هایی دارای تعالی روح و سودمند برای دیگر آدمیان به عنوان هدفی غایی طراحی می شود. در این راستا، برای نگرش به تعلیم و تربیت باید به گونه ای سیستماتیک و نظم یافته نگریست تا بتوان به شیوه ای مؤثر تر دیدگاههای تربیتی یک مکتب را دریافته و مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
بر این اساس و در ادامه نوشتار، نگرش جزء هفتم قرآن را به تعلیم و تربیت با دیدی منظم و در قالب عناصر اصلی یک نظام و شامل اهداف - دروندادها - فراگرد - و برونداد و محصول نهایی بررسی می نماییم. اگرچه این عناصر پنجگانه هر کدام دارای تعریفی مجزا و متمایز بوده، لیکن نگارنده دو قسمت برونداد و محصول نهایی را به علت شباهت نسبی، به گونه ای تلفیقی مورد بررسی قرار داده است (2).

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 9 / 3 / 1394

2. کلان روایت ارتباط و تربیت دینی در قرآن

ایزوتسو می گوید نخستین و نیرومند ترین دریافتی که در مطالعه قرآن برای او به عنوان یک معناشناس، حاصل می شود، آن است که دستگاه قرآن یک دستگاه چندلایه است که بر روی عده ای تقابل های نظری قرار گرفته است. او تقابل انسان و خدا را به عنوان مهمترین تقابل نظری در قرآن معرفی می کند:
«می توان جهان قرآن را همچون دایره ای با دو مبدأ مختصات اصلی رو به روی هم، یکی در بالا و دیگری در پایین در نظر گرفت «نمودار» و این دایره را می توان نماینده جهان هستی به عنوان صحنه عمده ای تصور کرد که برروی آن همه درام های بشری بازی می شود(ایزوتسو، 90-93)
او به تعبیر خودش با بیانی غیر معنی شناختی اصافه می کند که این دایره جهانی است که بر آن جو نیرومندی از فشار و تنش حکومت می کند و در آن جا یک نمایش درام شدید روحانی در حال شکل گرفتن است. هر چند ایزوتسو تعابیر شاعرانه ای برای بیان مقاصدش به کار گرفته، اما برای ما نقطه ی عزیمت خوبی در این بخش فراهم آورده است. در این جا باید بپرسم ویژگی های این نمایش و فضای حاکم بر آن چیست؟ تنش هایی که ایزوتسو از آن یاد می کند از چه سنخی است و در قالب چه روایت هایی سامان می یابد؟
پیش از پاسخ به این پرسش باید یادآور شویم صورت بندی ساختمان معنایی متون دینی عمدتاً در قالب روایت های متداخل و منسجم سامان می یابد. روایت در این معنا مفهومی وسیع تر از قصص دارد و شامل هر داستان واره ای می شود که آغاز و انجامی دارد و اجزای متشکله آن پیوندی انداموار با یکدیگر دارند (sjoblom). روایت زندگی و خلقت انسان از آن حیث که طرح کلی خلقت آدمی و هدف از آن را روشن می کند کلان روایتی است که آموزه های ناظر به تعلیم و تربیت دینی در چارچوب این روایت سامان می دهند. در ادامه خواهیم دید که هویت الهی بشر چگونه بر اساس یکی از این روایات تعریف می شود. به نظر نگارنده داستان میثاق الست، روایت مادری است که سایر داستان و داستانک های (1) تربیتی و ارتباطی قرآن در چارچوب آن تحقق می یابند، و از منبع آن معنا می یابند و قابل تفسیرند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

چکیده

آیا در قرآن به عنوان یک سامانه ی تربیت و ارتباط دینی مطالب مصرّحی در خصوص اصول بنای این سامانه می توان یافت؟ یا اینکه باید این اصول را کشف و استنباط کرد؟ این مقاله در پاسخ به این پرسش به لحاظ روش شناختی بر سنت مطالعات روایت(1) و معنی شناسی(2) ساختاری و تحلیل استعارات(3) مبتنی است و می کوشد منظومه ی تربیت و ارتباط دینی در قرآن را در چارچوب کلان روایت حاکم بر آن در سنت اسلامی بفهمد و مفاهیم اساسی این منظومه را از طریق تحلیل استعارات به کار رفته در آن روایت بکاود و پیوند معناشناختی این استعارات را با ساختمان دیگر مفاهم قرآنی دریابد. در این مقاله «میثاق الست» و تفاسیر آن به عنوان کلان روایت حاکم بر گفتمان قرآنی تربیت و ارتباط دینی معرفی شده است و استعارات ارتباط به مثابه ی یادآوری و انسان به مثابه ی بنده در این روایت کلیدی تلقی شده اند.

کلید واژه ها

استعاره، الگو، روایت، ارتباط دینی، تربیت دینی، ذکر (یادآوری)، قلب، الست.

مقدمه

ایضاح معنای تربیت و ارتباط دینی از آن سهل و ممتنع هایی است که در بیست و اندی سال گذشته آنقدر دستکاری شده و پرداختن به آن آنقدر رنگ کهنگی دارد که حتی اگر به گونه ای متفاوت به آن نگریسته شود توجهی حاکی از تازگی را بر نمی انگیزد. پرسش از تربیت و ارتباط دینی در قرآن به لحاظ محتوا و مضمونی که در تعقیب آن است با پرسش از موضوعاتی نظیر ایمان در قرآن یا اسراف و عمل صالح در قرآن متفاوت است. کسی که به دنبال موضوع خاص تعلیم و تربیت و ارتباط دینی در قرآن کریم است نخست باید به این پرسش پاسخ دهد که مگر هر آنچه در قرآن کریم اتفاق افتاده خود تربیت و ارتباط دینی نیست؟ به نظر می آید جستجوی تربیت و ارتباط دینی در قرآن به همان میزان سهل و ممتنع است که جستجوی چیزی در خودش. شاید پرسش را بتوان این گونه سامان داد که آیا در قرآن به عنوان یک سامانه ی تربیت و ارتباط دینی مطالب مصرّحی در خصوص اصول بنای این سامانه می توان یافت؟ یا اینکه بایستی این اصول را کشف و استنباط کرد؟
پس از این، پرسش دیگری اهمیت افزونتری می یابد آن اینکه استعاراتی که در قرآن درباره ی ارتباط و تربیت دینی به کار گرفته شده تا چه میزان ناظر و اوضاع و شرایط تاریخی جغرافیایی شبه جزیره است و تا چه میزان فرازمانی و فرامکانی است؟ چگونه می توان این ها را از یکدیگر تفکیک کرد؟

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

2. مهربانی (رحیم، رحمان و رئوف)

یکی از ویژگی های خداوند در مقام مربی هستی که بسیار در قرآن تکرار و بر آن تاکید شده است، ویژگی رحمت و رأفت اوست. اهمیت صفت رحمت به اندازه ای است که
تمام سوره های قرآن، به جز سوره برائت که اقتضای آن را ندارد، با این صفت آغاز شده و نیز تنها صفتی است که خداوند با تعبیر «کتب» آن را بر خود فرض و حتمی کرده است: فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (انعام،54). در برخی از آیات نیز از گستردگی آن سخن گفته است: فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ (انعام، 147)؛ رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً (غافر،7) وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ (اعراف،156). جالب آنکه، به بندگان خطاکارش نیز نوید رحمت داده و آنها را از ناامیدی از رحمت خود، نهی کرده است: قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ (زمر، 53). در کنار صفت رحمت، ویژگی دیگری از خانواده معنایی آن، با عنوان «رأفت» وجود دارد که خداوند در بسیاری از آیات به آن نیز اشاره کرده و با دو پسوند «الناس» و «العباد» عمومیت آن را نشان داده است؛ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ‌ (بقره،143) و وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (آل عمران، 30). این دو ویژگی هرچند از نظر تعبیر، متفاوت اند، اما از جهت معنایی، هم خانواده اند؛ به این بیان که رأفت، اخص از رحمت است و بر شدت رقت دلالت دارد (مصطفوی، 1385، ماده رأف).
برخورداری مربی از رحمت و مهربانی در فرایند تربیت، با توجه به پیچیدگی و حساسیت خاص آن، امر بسیار مهمی است. هر مربی در خلال دوره مربیگری خود، با متربیانی سروکار دارد که دارای نقاط قوت و ضعفی هستند و چه بسا مرتکب خطا می شوند، در این صورت، بسیار سازنده است که علاوه بر گذشت از خطای ایشان، آنها را مورد لطف و رحمت خود قرار دهد. خداوند متعال نیز در بیشتر موارد، ویژگی غفور بودن را با ویژگی رحیم بودن، همراه کرده است. از سوی دیگر، در فضای تربیت، کودکان مصداق روشن متربیان هستند که به وجود چنین ویژگی در مربیانشان بسیار نیازمندند مربیان هرچه رحمت و مهربانی بیشتری داشته باشند، در وظیفه مربیگری خود موفق تر خواهند بود و شاید دلیل اینکه مربیان مهد کودک ها از میان بانوان انتخاب می شوند، در همین نکته نهفته باشد؛ چرا که این ویژگی در بانوان بیش از آقایان تجلی یافته است.
بنابراین هر که در جایگاه مربی قرار دارد، خواه والدین باشند، خواه معلمان و مربیان رسمی و خواه افراد دیگری که وظیفه مربیگیری در جامعه دارند، باید صفت رحمت و مهربانی را در خود تقویت کرده، چتر را بر سر همه متربیان خود بگسترانند و از این راه، آنان را تحت تاثیر خود قرار دهند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 5 / 3 / 1394

بررسی صفات خداوند به منزله ی مربی ، در قرآن

چکیده

در یک نگاه، خداوند در رابطه با انسان، دو نقش اساسی دارد: یکی آفرینندگی و دیگری که مهم تر می نماید، ربوبیت و تربیت انسان است. بنابراین خداوند مربی انسان و تربیت کننده اوست و فراوانی بسیار بالای واژه «رب» در قرآن، در مقایسه با دیگر واژگان، می تواند شاهدی بر این ادعا باشد. این مقاله می کوشد تا مهم ترین صفات خداوند را به منزله مربی انسان، بررسی کند. از این رو، نخست مهم ترین صفات خداوند در مقام تربیت انسان، توصیف می شود؛ سپس، با توجه به اینکه بیشتر صفات خداوند در قرآن، ترکیبی است، بررسی می شود که کدام یک از صفات خداوند با یکدیگر به کار رفته اند. سرانجام صفات یاد شده، در چهار محور اساسی زیر مقوله بندی می شود: صفات دال بر «دانایی و حکمت»، صفات دال بر «مودت و رحمت»؛ صفات دال بر «عفو و مغفرت» و صفات دال بر «اقتدار و عزت». از این راه، مهم ترین صفات لازم برای مربی در تربیت دینی، از قرآن استخراج می شود.

کلید واژگان:

خدا به منزله مربی، رب، صفات خداوند، ترکیب صفات، مقوله بندی صفات، ترتیب دینی، مربی تربیت دینی.

مقدمه

«خدامحوری» بنیاد تربیت دینی است و تربیت دینی به معنای دین دار کردن متربی و پایبند کردن وی به مقررات و دستورهای الهی، بدون توجه به جایگاه خدامحوری در آن، به نحو شایسته حاصل نمی شود. خدامحوری ابعاد گوناگونی دارد که یکی از مهم ترین آنها توجه به خداوند در مقام مربی عالم هستی است. خداوند اساس و منشأ همه تأثیرات، در تربیت دینی است و همه هستی، از جمله انسان، در پرتو لطف و رحمت او حیات یافته، در سایه ربوبیت او پرورش می یابند. بنابراین در یک نگاه، خداوند در رابطه با انسان، دو نقش اساسی دارد: یکی نقش آفرینندگی و دیگری که مهم تر می نماید، نقش ربوبیت و تربیت انسان هاست. نقش دوم، فلسفه وجودی نقش اول است؛ بدین معنا که صرف آفرینش انسان، هدف ذاتی خداوند نیست؛ بلکه مقدمه ای برای تربیت انسان و زمینه ساز رشد و تکامل معنوی اوست. از این رو، خداوند تمام موجودات، بلکه همه هستی را برای رشد و تکامل ابعاد وجودی انسان آفریده است: وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ ... (جاثیه، 13). بنابراین خداوند، هم آفریدگار انسان است و هم مربی او؛ او را آفریده است تا به بهترین وجه تربیتش کند و از این رو، در برخی از آیات قرآن، به مربی بودن خود اشاره کرده است برای نمونه، در یکی از آیات می فرماید: إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ‌ (قصص، 30). در آیه ای دیگر، نه تنها به این صفت خود اشاره کرده است، بلکه آن را به رخ کشیده، برجسته می کند: ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ‌ (غافر، 64). این مقاله درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که خداوند به منزله مربی برتر هستی، در قرآن، چه صفات و ویژگی هایی برای خود بر شمرده است؟

موضوعات مرتبط: تربیتی
برچسب‌ها: تربیت در قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی