تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5366
بازدید دیروز : 40
بازدید هفته : 5821
بازدید ماه : 111187
بازدید کل : 11168038
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 22 / 11 / 1394


 

مقدّمه

انقلاب اسلامي ايران به عنوان مهم ترين و بزرگ ترين پديده سياسي و اجتماعي آخر قرن چهاردهم هجري قمري و رُبع آخر قرن بيستم ميلادي، در طي قريب به سه دهه حيات و پايداري، همواره مورد توجه پژوهشگران و دانشمندان، متخصصان علوم سياسي و كارشناسان علوم اجتماعي و جامعه شناسان و علاقه مندان به تحليل انقلاب ها، قرار داشته است. اين انقلاب عرصه جديدي براي آزمون و ارزيابي فرضيه‌ها و نظريه‌هاي مرسوم و رايج در علوم سياسي، علوم اجتماعي و جامعه شناسي فراهم آورد. روشن است كه فرضيه‌هاي كهنه و رايج كه براي تحليل انقلاب‌هاي مدرن غيرمذهبي و ضدمذهبي ارائه شده، توانايي تحليل اين پديده منحصر به فرد و استثنايي و بي نظير را ندارند; چرا كه يك انقلاب مذهبي را نمي توان با معيارهاي كاملا غيرمذهبي تحليل كرد. متدلوژي متداول در غرب و شرق، كه آلوده به سكولاريزم و لائيزم است، به هيچ وجه توانايي تحليل انقلاب اسلامي ايران را نداشته و نخواهد داشت; تحولات دو جامعه متفاوت با زيربناهاي مختلف، بلكه متضاد را نمي توان با كمك روش‌ها و معيارهاي ثابت و يكسان تفسير و تحليل كرد. متأسفانه علي رغم تفاوت‌هاي بنيادي و ماهوي تاريخ و فرهنگ و تمدّن جهان اسلام و ايران اسلامي با تاريخ و فرهنگ و تمدّن غرب و كشورهايي نظير فرانسه، روسيه، چين، كوبا و نيكاراگوئه، باز هم تحوّلات تاريخي، اجتماعي و سياسي جهان اسلام بر اساس همان معيارها و ضوابط و روش‌هاي خاص تحولات دنياي غرب مورد مطالعه قرار مي گيرند. اين كار، چه توسط مستشرقان و خاورشناسان و كارشناسان غربي صورت گيرد و چه دانشمندان و مفسّران مسلمانِ مرعوب و غربزده، گمراه كننده است و آنان را از شناخت واقعيت‌ها و حقايق باز مي دارد.
مسلمانان براي بررسي و تحليل تاريخ و تحولات اجتماعي و سياسي در كشورها و جوامع اسلامي ناگزير از كسب و ارائه معيارها و روش‌هاي نو و جديدي هستند كه متناسب با ويژگي‌هاي تاريخي، اجتماعي و سياسي جهان اسلام باشد تا با كمك آن‌ها بتوانند گذشته، حال و آينده خود را آنچنان كه بوده، هست و خواهد بود درست درك كنند. انقلاب ايران در عصر اطلاعات، كه از دهكده جهاني و پايان عمر دين و عصر ايدئولوژي داد سخن مي رفت، روي داد و انديشه حاكم بر قرن بيستم و انقلاب‌هاي جهان (سكولاريزم) كه تحقق آن را احتمال نمي داد بي اعتبار ساخت. به همين دليل، تحليل گران غربي شگفت زده شدند و بر ناتواني خويش در تحليل انقلاب اسلامي ايران اعتراف كردند و انقلاب ايران فرضيه‌هاي آنان را به چالش كشانيد. آنان با منطق سكولاريزم و لائيزم هرگز درك نكردند انقلاب ديني چيست، چگونه پديد مي آيد و انقلاب‌هاي با ايدئولوژي مذهبي از چه ويژگي هايي برخوردارند. بر همين اساس، در تحليل انقلاب اسلامي ايران با مشكلات جدي و اساسي روبه رو شدند و ماهيت ديني و مذهبي انقلاب ايران نظريه‌هاي آنان را زير سؤال برد. ناكام ماندن و بن بست‌هاي نظري آنان در تحليل انقلاب ايران، آن‌ها را به بازنگري در نظريه‌هاي خويش وادار كرد و به تعبير لاكاتوش، آنان را مجبور به رفوكردن و ترميم‌هاي پي در پي و متعدد و افزودن تبصره‌هاي فراوان نمود.1 اما به دليل ساختار فكري غيرديني و زيربناي اعتقادي سكولار و لائيك خويش، نتوانستند به طور كامل از نظريات خويش دست شسته و آن را كنار بگذارند، گرچه برخي از آنان با ساختارشكني به فهم و درك حقيقت نزديك شدند، ولي بيشتر آنان همچنان از درك ماهيت انقلاب ايران ناتوان هستند. انقلاب اسلامي ايران به خوبي ثابت نمود كه علي رغم ادعاي به سر آمدن عمر دين و خاموش شدن ستاره دين، خورشيد دين هرگز غروب نخواهد كرد و به روشني نشان داد كه در جهان ـ به اصطلاح ـ مدرن هم مذهب مي تواند نقش مهم و بزرگ منحصر به فرد و بي نظير در زندگي فردي و اجتماعي بشر و در سياست و اقتصاد جامعه ايفا كند.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 22 / 11 / 1394


 

ناگفته هایی از زنان و زندان ساواک
گفتگوی ماهنامه یاران با پروین سلیحی و فاطمه اسماعیل نظری

- اسماعیل نظری: مرا به اتاق آرش بردند و دیدم شوهرم را از پا آویزان کرده و چنان زده‌اند که زمین زیر سر او پر از خون شده است. صورتش به قدری ورم کرده بود که او را نمی‌شناختم. من که بسیار جوان بودم، با دیدن این منظره به شدت وحشت کردم و آنها هر چه سعی کردند نتوانستند مرا آرام نگه دارند... 
- سلیحی: من ابتدا به اعدام محکوم شدم، ولی چون هنوز هیجده سالم نشده بود و این موضوع از طریق معاینات پزشک قانونی اثبات شد، مشمول قوانین دادگاه نوجوانان و اطفال و به حبس ابد محکوم شدم... 

درآمد: 

هر دو بسیار جوان بودند که دستگیر شدند، اما تمام کسانی که شاهد مقاومت‌های دلیرانه آنها بوده‌اند، از صبر، توانمندی و روحیه بالای آنها سخن می‌گویند. اینک که حدود سی‌ سال از آن دوران می‌گذرد، هنوز روحیه مقاومت، صبر و توکل محض به خدا، حضور و صدای آنان را سرشار از انرژی خارق‌العاده‌ای می‌کند که مخاطب را ناخودآگاه تحت تأثیر قرار می‌دهد. پروین سلیحی، همسر شهید دکتر مرتضی لبافی نژاد و فاطمه اسماعیل نظری، همسر اکبرعزیزی همدانی، پا به پای همسران خود شکنجه‌های دردناکی را تاب آوردند و اینک با آرامشی تحسین برانگیز، از سال‌های دشوار و در عین حال سرشار مبارزه سخن می‌گویند.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: اسوه های پایداری
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 21 / 11 / 1394

آغاز سخن
الطاف بی شمار و نعمات بیکران حضرت رحمان را می ستایم که شاهراه نورانی و صراط مستقیم ولایی را پیش رویم نهاد و این حقیر را از راهنمایی و هدایت انسانی روشن ضمیر و راهبری آگاه بهره مند ساخت و راه حق و حقیقت را فراسویم گسترد.
سال ها است که افتخار دارم در جلسه علمی- معنوی ﴿فروغ محفل روح الله﴾ از وجود پاک و آسمانی مربی و راهنمای الهی ام، جناب استاد یعقوب قمری شریف آبادی کسب فیض نموده و به عنایت ربوبی، از انوار الهی، کمال انسانی، تعهد انقلابی و حیات معنوی وجود پاکش بهره مند گردم و در محضر این استاد ربانی، علاوه بر استفاده از معارف ناب مکتب اهل بیت(ع) و تفرّج در باغستان های خوشبوی عشق و بندگی حضرت رحمان، به شناخت و بصیرت معنوی نسبت به وجود بی بدیل حضرت امام خمینی(س) و جایگاه انقلاب شکوهمند ایشان و نیز رهبر عزیز و فرزانه انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای نایل آیم.
آری، در محفل نورانی این استاد عزیز سال ها است که روح عشق و تعهد به پیر شوریده جماران و جانشین شایسته، شجاع و بر حقّ ایشان موج می زند و پروردگار خویش را شاکرم که توانسته ام با شاگردی در محفل انسان ساز استاد بزرگوارم، جناب آقای قمری شریف آبادی، قلب خویش را با فروغ نور شناخت و معنویت به همراه تعهدی انقلابی روشنایی بخشم و در تبیین منزلت والای حضرت امام خمینی(س)  و انقلاب اسلامی ایران که دو حقیقت همیشه زنده تاریخ هستند، به برکت راهنمایی ها و ارشادات عارفانه جناب استاد، مطالبی چند بنگارم و مسئولیت انقلابی و دینی خویش را در عرصه قلم به انجام رسانم.
اعجاز بزرگ
﴿امام خمینی(س) شخصیتی بس بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ به جز انبیا و اولیای معصومین(ع)   به دشواری می توان کسی را با این ابعاد و این خصوصیات تصور کرد.﴾
به راستی، امام خمینی(س) بزرگ مردی است که شاید گذر سال ها و قرن ها بتواند تنها پرده ای از زوایای ناشناخته و گوشه های پنهان آن رهبر الهی را روشن سازد و به حق، هر کسی که در بیان عظمت و شکوه آن عزیز سخن سرایی می کند، فقط شرح پرتوی از انوار آن خورشید جهان افروز را بازگو می کند.
بزرگی شأن و منزلت او، زبان بیشتر سیاستمداران، اندیشمندان، دینداران و رسانه های جهان و حتی دشمنانش را به اعتراف گشوده است و صاحب نظران دنیا همواره از او به عظمت یاد می کنند و به تأثیر شگرفی که بر جهان معاصر گذاشت، اذعان دارند.
به عقیده نگارنده، سنگ بنای همه ویژگی های بارز شخصیت امام، معنویت برخاسته از عرفان و نگاه انسان شناختی امام است و اگر این زیر بنای اعتقادی وجود نداشت، درک ایشان از اوضاع نابسامان جامعه، انگیزه قیام، شجاعت و اراده مستحکم انقلابی هرگز در ایشان تحقق نمی یافت. باید خاطر نشان کرد که زیر بنای فکری و اعتقادی حضرت امام در همان دوران جوانی نزد استاد بزرگ عرفان، حضرت آیت الله شاه آبادی شکل گرفت و معرفت نظری و عملی ایشان که ثمره آن حضور سرنوشت ساز بود، پایه های بصیرتی جهانی و شکل گیری انقلابی آسمانی را در شخصیت امام بنا نهاد.
در بینش عرفانی امام خمینی(س)، ﴿انسان﴾ نقش محوری و اساسی در هستی دارد و در نگاه امام: ﴿انسان، عصاره همه موجودات عالم است.﴾ ایشان با شناخت صحیح نسبت به نیازها و استعدادهای انسان توانست راهی را برای خروج آدمی از بحران هویت در قرن بیست و یکم و در اوج پیشرفت های مادی بشر ارائه دهد و آدمیان را از رهگذر بسط معنویت و برقراری عدالت، به سوی شناخت ارزش های متعالی و کرامت انسانی سوق دهد. معنویت، مجرای کمال فردی انسان ها، و عدالت، راهی است برای کمال جامعه و البته تحقق این دو، اساس شکل گیری حرکت امام خمینی(س) برای نجات دادن انسان ها از بند نفسانیت بوده است و درک این معنا، از بینش انسان شناختی و نگرش عرفانی امام نشأت می گیرد.
بنابراین، امام تنها شخصیتی بود که نیاز جامعه انسانی را به عدالت و معنویت به درستی درک کرد و آگاهانه و شجاعانه در مسیر بر پایی ارزش های الهی و تحقق عینی تکامل و تعالی انسان و جامعه قیام نمود و زیر بنای حکومت اسلامی را پی ریزی کرد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 21 / 11 / 1394

تاریخ ثبت حوادثی است در گذر زمان که گاه اطلاق واژه حادثه به برخی از آنها خوش آیند نیست؛ حوادثی که به معجزه بیشتر شبیه اند تا یک واقعه تاریخی. بی شک یکی از این معجزات تاریخی، انقلاب کشورمان ایران است؛ انقلابی که از قشر ملت و متن جامعه برخاسته و مربوط به حزب و گروهی نبوده است؛ بلکه می توان آنرا انقلابی مردمی به معنای واقعی یک انقلاب دانست. 
انقلاب هایی که در تاریخ به ثبت رسیده اند، دارای محتوا و انگیزه های متفاوت اند و این دو اصل وجه تمایز میان آنها است. و انقلاب ایران تنها انقلابی است که هم محتوا و هم انگیزه اش الهی است؛ محتوا و انگیزه ای که به واسطه اسلام و ایمان و توجه به خدا و معنویات، الهی گشته است و این انگیزه الهی است که سبب وحدت کلمه و شهادت طلبی مردم شده بود؛ وحدتی که امام امت آنرا«معجزه و وحی الهی می داند نه کاری بشری»(1)
انقلاب ایران صحنه مقابله دست های خالی مردمی مستضعف و مسلمان در برابر قدرتی تا به دندان مجهز به تمام سلاح های بشری است؛ مقابله نیرویی الهی و معنوی است با نیرویی شیطانی و طبیعی؛ و مبارزه ای است میان حق و باطل که سرانجام آن چیزی جز پیروزی حق نبود. اصل این انقلاب و محتوای آن بر اساس حق و انگیزه اش قیام برای حق بود؛ قیامی که سرانجام منجر به براندازی قدرتی فاسق، به دست مردمی متحد و یکصدا و جایگزینی حکومتی بر اساس دستورات الهی شد.«اين انقلاب براى اسلام بوده است نه براى كشور، نه براى ملت، نه براى به دست آوردن يك حكومت؛ براى اينكه اسلام را از شرّ ابرقدرتها و جنايتكارهاى خارجى و از شرّ سليقه‏هاى كج داخلى و داخل اسلامى نجات بدهد.»(2) و این نوع انقلاب شکست و پیروزی اش تفاوتی نمی کند؛ چراکه حق همیشه پیروز است.
و این تفاوت انقلاب اسلامی ایران است با سایر انقلاب هایی که سرانجام آن جایگزینی قدرتی شیطانی به جای قدرت شیطانی دیگر است. انقلاب هایی که قتل و عام میلیونی انسان ها را به دنبال داشته و بعد از به ثمر رسیدن آن نیز خفقان را برای سال ها برای مردم آن به همراه داشته است. و بهترین آن انقلاب ها محتوا و انگیزه اش یا به قدرت رسانیدن و حاکم کردن خود بر مردم بوده و یا برای ایجاد تحولی است در حکوت سابق به منظور رفاه مادی بیشتر مردم؛ که در هر دو صورت غایت و هدف چنین انقلاب هایی عاری از معنویات و خواسته های الهی است و در نتیجه عوارض بسیاری را در پی خواهد داشت. «برای اینکه انقلاب در آنجا یک انقلاب اخلاقی نبوده است، یک انقلاب اسلامی نبوده است... از این جهت انقلاب ما سالم ترین انقلابی است که واقع شده است... و باید گفت آرام ترین انقلابی که در دنیا واقع شده در ایران واقع شده... اینجا آنجایی است که انقلاب بود، واقعا انقلاب بود»(3)
در عین حال باید اذعان کرد که مهم ترین عامل پیروزی هر انقلابی نقش رهبری آن است؛ چراکه رهبر است که انگیزه انقلاب را به روح انقلابیون تزریق کرده و آنان را در طول مبارزه راهنمایی و هدایت می کند. پیروزی و شکست در هر انقلابی تاثیر مستقیم با رهبری آن دارد. در انقلاب اسلامی ما نیز عامل اصلی پیروزی را باید رهبری مدبرانه و عارفانه امام خمینی(س) دانست. او که همچون رسولان رحمانی روح اسلام و ایمان را در قلب مردم زنده کرد و شهد شیرین شجاعت و شهادت طلبی را به مردم چشاند و به مانند کلمه ای الهی مرکز اتحاد دل های شیفته و عاشق به حق گشت و این وحدت کلمه و ایمان به حق، رمز پیروزی انقلاب اسلامی ایران نام گرفت. «امواج حیاتی ودائمی از شخصیت امام متصاعد می شد و مثل خورشید به ذرات جان می داد. حیات او برای ما بسیار تایین کننده و سرنوشت ساز بود... امام آسمانی بود... . ما مس بودیم، امام ما را طلا کرد. او کیمیا بود، او اکسیر بود... او آن نخستین بود که دومین نداشت.»(4) و با رهبری چنین انسانی سرانجام «قدرتی که هیچ تصور نمی شد که شکسته شود این انقلاب شکست»(5)

برگرفته از نشريه تجلي، سال پنجم، شماره 46
پی نوشت ها
1.«این وحدت کلمه ای که در تمام اقشار ایران پیدا شد معجزه بود... این وحی الهی بود نه کار بشری»؛ صحیفه امام، ج6، ص:311.
2.همان، ج‏20، ص:203. 
3.همان، ج11، ص:433 و ج12، ص:72.
4.سخنرانی مقام معظم رهبری در تاریخ 20/3/68 و 17/3 68
5.همان، ج10، ص:75.
 

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 21 / 11 / 1394


جهانی شدن انقلاب اسلامی بي‌شك جمهوری اسلامی ایران نقش بسیار مهمی را در ودآگاهی معنوی مسلمانان دنیا ایفا کرد. در این تحول بنیادین، جهان اسلام از یک خواب

سنگین برخاست و با استفاده از تفکر و غنای اندیشههای اسلامی و روح خداخواهی و آزادیخواهی که امام عزیز در کالبد انسانها دمید، توانست بار دیگر به استقلال، عزت و شکوه معنوی خود، باور پیدا کند. این حرکت عظیم بود که سبب شد مسلمانان به یک وحدت و اجماع فکری و عملی دست پیدا کنند تا ایران به عنوان پیشگام جهانیکردن انقلابی با فرهنگي مملو از معنویت، در این مسیر پرمخاطره گام بردارد. پیروزی انقلاب اسلامی بستر بسیار مناسبی را برای توسعه و ترویج فرهنگ معنویت در سراسر دنیا به وجود آورد. این حرکت عظیم که با هدایت مدبرانه و الهی امام خمینی(س) انقلابی جهانی نام گرفت، بر پایههای استوار معنویت و روحانیت این شخصیت برجسته دنیای اسلام بنا شد. روحانی نافذی که معادلات جهانی را به نیروی اراده رحمانی خویش برهم زد و حکومت دینی عمیقی را پایهگذاری کرد و در دنیایی که تلاش میشد تفکر الحادی جدایی دین از سیاست به فرهنگی عمومی تبدل شود، ظهور امام و برپایی حکومتی که در آن دین و سیاست در هم آمیخته شده بود، خط بطلانی شد بر همه تفکراتی که این موج استکباری دامن میزد. انقلابی با ضریب نفوذ خیرهکننده که با پیام معنویت، دنیای بحرانزده شرق و غرب را که به نام آزادی با انحطاط ارزشهای اخلاقی و نابودی ارزشهای دینی رو به اضمحلال بود، نجات بخشید تا بار دیگر برتری اسلام و رهبران الهیاش را بر ارزشهای مادی به رخ جهانیان بکشد. رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیتالله خامنهای(دامت برکاته) در این خصوص میفرمایند: «دنیای امروز دنیای دروغ، دنیای زور و شهوترانی و دنیای ترجیح ارزشهای مادی بر ارزشهای معنوی است. این دنیا مخصوص امروز هم نیست، قرنها است که معنویت رو به افول و رو به ضعف بوده است. برای اینکه معنویت را از بین ببرند، تلاش کردند. صاحبان قدرت، پولپرستها و سرمایهداران، یک نظام و یک بساط مادیای در دنیا چیدند که در رأساش قدرتی مثل قدرت امریکا است. از همه دروغگوتر، فریبکارتر، بیاعتناتر به فضایل انسانی و نسبت به انسانها بیرحمتر، این در رأس قرار میگیرد و قدرتهای دیگر در مراتب خودشان. خوب این وضع دنیا است.»(1) غیر قابل پیشبینی بودن امام خمینی(س)، این ابرمرد تاریخ بشرو نفوذ کلام و شخصیت معنوی و الهی او، در مدت زمان کوتاهی او را به شخصیتی جهانی و محبوب بدل ساخت. مقام معظم رهبری درباره شخصیت معنوی امام خمینی(س)میفرمایند: «امام آن روحالله بود که با عصا و ید بیضای موسوی و بیان و فرقان مصطفوی به نجات مظلومان کمر بست و تخت فرعونهای زمان را لرزاند و دل مستضعفان را به نور امید روشن ساخت.»(2) در چنین شرایطی انقلاب اسلامی جهانیشدن را به امامت و رهبری آگاهانه و عارفانه امام خمینی(س) تجربه کرد تا در رویارویی با فرهنگ غرب به رقیبی جدی و تأثیرگذار بدل شود. امام خمینی(س) درمورد فراگير شدن انقلاب اسلامی میفرمایند: «انقلاب ما صادر شده است و در همه جا اسم اسلام است و مستضعفین به اسلام چشم دوختهاند.»(3) و در جایی دیگر میفرمایند: «الان موج این نهضت شما و انقلاب شما در عالم این موج رفته است، در همه جای دنیا این پیروزی شما سایه افکنده است. ایرانی که مطرح نبود در مجامع دنیا جز اینکه یا عضوی باشد از اعضای نوکرهای امریکا، امروز در همه دنیا آنهایی که انصاف دارند تصدیق میکنند که این جمهوری اسلامی پیروز است و پیروزی او هم ادامه دارد.»(4) این گفتار دوراندیشانه امام(س) اگر چه در آن سالها خیلی قابل لمس و آشکارا نبود اما آیندهای روشن و رو به رشد را برای انقلاب بزرگ اسلامی ایران در منشور جهانی ترسیم کرد. چیزی که امروز در دهه سوم انقلاب با پیشرفتهای هستهای و گسترش مناسبات سیاسی با کشورها و مطرح شدن ایران به عنوان قدرت بزرگ در منطقه خاورمیانه به روشنی دیده میشود. پس از رحلت ملکوتی آن پیرو راستین انبیاء و اولیای رحمانی دشمنان امام و انقلاب در داخل و خارج از کشور به گمان باطل خود انقلاب ایران را در آستانه فروپاشی پنداشتند و در طرحها و برنامههای خود با اهرم فشار، تحریم، ترور، تفرقهافکنی و از سوی دیگر در یک جنگ سرد و نرم فرهنگی سعی در ضربهزدن به ریشه این شجره طیبه داشتند، اما با ولایت مداری، شجاعت و بصیرت رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیتالله خامنهای(دامت برکاته) نه تنها به حرکت پرشتاب انقلاب اسلامی در مسیر جهانیشدن خللی وارد نشد بلکه با اهتمام و جدیت ایشان در حفظ و نشر آراء و اندیشههای متعالی امام خمینی(س) که زیر بنای اصلی انقلاب اسلامی است و توجه ویژه ایشان به نخبگان، دانشپژوهان و پیشگامان علوم و فنون در رشتههای مختلف و صیانت از حقوق به حق ایران در جامعه جهانی، افقهای روشنتری را در مسیر جهانیشدن انقلاب اسلامی ترسیم کردند. تا دشمنان بار دیگر شکست در برابر استقلال و آزادی ملت ایران را تجربه کنند و به این باور برسند که این انقلاب مردمی، متفاوت از سایر انقلابها و جریانهای سیاسی است و به راحتی قابل نفوذ و تأثیرپذیر نیست. در حقیقت انقلاب اسلامی ایران که بر محور ولایت فقیه و بر مبنای معنویت و الهیت با خون هزاران شهید گلگونکفن پایدار و مقاوم شده است به خاطر عدم وابستگی به غرب و شرق و دراختیار داشتن فرهنگ معنویت که ریشه در مکتب جهان شمول اسلام ناب محمدی دارد، ظرفیتها و قابلیتهای بسیاری در اختیار دارد تا در تداوم نقش جهانیشدن گامهای بلندتری را بردارد. پس بر ماست در شرایطی که غبار فتنه و آشوب فضای جامعه را تیره ساخته است با حفظ وحدت و داشتن بصیرت در مقابله با دشمنان بیاصالت انقلاب و امام عزیز، در تداوم فرآیند جهانیشدن انقلاب و صدور کامل آن در زیر لوای ولایت مطلقه فقیه از هیچ کوششی دریغ نکنیم و با قلم و قدمهای خود در راه اعتلای انقلاب و آرمانهای امام عزیز محکم و استوار حرکت کنیم.
برگرفته از نشريه تجلي، سال پنجم، شماره 46
پينوشتها: 1.دیدار با نیروهای مقاومت بسیج سراسر کشور در سالروز شهادت امام سجاد(ع)،         22/4/1371 2               22/4/1371 2.بیانات ايشان در جمع روحانیون، 8/3/1370. 3. بیانات ايشان خطاب به شورای مرکزی سپاه پاسداران، 29/7/1360. 4.سخنرانی در جمع روحانیون قم و تهران و آذربایجان، 25/7/1361.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 20 / 11 / 1394

تلفيق اهداف و امكانات‌

معمولاً آحاد مردم كه براى پيروزى انقلاب اسلامى رنجها و زحمات زيادى را متحمل شده‌اند، آثار و نتايج انقلاب اسلامى را با ملاك اهداف و نيازهاى خود مى‌سنجند كه در اين صورت - به دلايلى كه در سطور و صفحات قبل ذكر شد اين اهداف و نيازها چنانكه بايد و شايد محقق نشده‌اند، لذا اين مدعا قابل طرح است كه از زاويه اين ملاك، مردم نمره بالنسبه پائينى به آثار و نتايج انقلاب مى‌دهند.
از سوى ديگر دولت كه طبق قانون اساسى مكلف به تحقق اهداف انقلاب اسلامى است، عملكرد خود را با توجه به امكانات مادى كه در اختيار داشته مى‌سنجد و نظر به تنگناها و مشكلاتى كه از اين بابت وجود داشته، قاعدتاً نمره بالايى به خودش مى‌دهد و آثار و نتايج انقلاب را عمدتاً خوب و بالا ارزيابى مى‌نمايد.
بنابر اين دولت و ملت به دليل تفاوت ملاك، ارزيابيهاى مخالفى از آثار و نتايج انقلاب اسلامى مى‌كنند كه همين امر مى‌تواند موجب انشقاق و تكدر رابطه‌ى اين دو قطب مهم نظام شده و فوق العاده آسيب‌زا باشد. با توجه به اين امر بايد گفت كه بررسى و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى از اين نظر امرى بسيار لازم و ضرورى است كه بايد درست تحقيق شده و درست تبليغ شود.
بنابراين در قدم نخست شايسته است ملاكى عالمانه و منصفانه فراهم كنيم و اين چيزى نيست جز آنكه براى ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى، بطور توأمان از هر دو ملاك، يعنى اهداف و امكانات استفاده كنيم. تبليغ نتايج چنين تحقيقى مى‌تواند تا حد زيادى موجب تقرب و بسط روابط دولت و ملت شده به ايجاد ثبات و رفع بحران و تنش يارى كند. اگر دولت و ملت هر كدام فقط به ملاكهاى خودشان بسنده كنند تفرقه و تشتت زيادى قابل پيش‌بينى است.
براى مثال آحاد ملت با توجه به نيازهايشان، خيلى فورى و آنى خواهان مسكن، كار، بهداشت، تغذيه، امنيت، عزت و عفت هستند، اين طبيعت نيازهاى انسان است كه بايد سريعاً اشباع شوند. اما از طرف ديگر دولت با توجه به كمبودها و مشكلات مادى ممكن است بگويد براى اشباع اين نيازها و تحقق اين اهداف در سطح عمومى پنجاه سال وقت نياز است. اين هم مى‌تواند منطقى باشد اما نوشداروى بعد از مرگ است. اما اگر ملاك تلفيقى مورد قبول واقع شود از يك سو ملت تلاش مى‌كند همه‌ى توانهاى بالقوه‌ى خود را بالفعل كند و از سوى ديگر تا حد ممكن نيازها را محدود كرده و به تأخير بيندازد. دولت نيز تلاش مى‌كند ضمن توزيع عادلانه‌ى امكانات محدود، اعتماد و مشاركت عمومى را جلب كرده و براى افزايش توليد و بالفعل كردن امكانات بالقوه تلاش بيشترى بعمل آورد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 20 / 11 / 1394

اهداف انقلاب اسلامى بعنوان ملاك ارزيابى‌

انقلاب اسلامى در همه‌ى ابعاد فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، سياسى و اقتصادى و فرهنگى، اهداف بسيار بلندى براى مردم و دولت ترسيم نموده است.
اين اهداف عمدتاً مأخوذ از قرآن و سنت بوده كه عمدتاً در كلام امام خمينى (ره) و شعارهاى مردم متجلى شده‌اند.
اين اهداف درمنبع قانون اساسى بصورت رسمى و قانونى به تأييد و تصويب امام و امت رسيده‌اند. بطور بسيار عادى و عقلايى و حقانى، اين اهداف يكى از بهترين ملاك‌ها براى سنجش وضعيت كنونى نظام و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى هستند و هر كس مى‌تواند بپرسد:
بعد از دو دهه از وقوع انقلاب و استقرار نظام جديد، اهداف فوق چقدر محقق شده‌اند؟

و وضع موجود با اهداف فوق چقدر فاصله دارد؟

آيا اصولاً وضع موجود انقلاب و نظام در راستاى تحقق اهداف فوق هستند يا خير؟
اهداف انقلاب و نظام جمهورى اسلامى در اصل سوم قانون اساسى بشرح زير ترسيم شده‌اند و هر خواننده‌اى مى‌تواند با مطالعه‌ى آنها و با اتكاء به اخبار و اطلاعاتى كه شخصاً از وضع موجود دارد نسبت به آثار و نتايج انقلاب اسلامى ارزيابى و قضاوت نمايد.
البته حق آن است كه اين سنجش در يك پژوهش گروهى وسيع و عميق متكى به آمار و ارقام و اسناد صورت بپذيرد و نتيجه‌ى آن براى همگان تبيين شود.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 20 / 11 / 1394

حساس‌ترين مسأله در شناخت انقلاب اسلامى‌

مجدداً به اين مدعا باز مى‌گرديم كه ششمين سؤال و مسأله در باب شناخت انقلاب اسلامى، مهم‌ترين و حساس‌ترين و سياسى‌ترين پرسش مى‌باشد و اذهان همگان بطور عمده متوّجه اين قضيه است كه صرفنظر از اينكه انقلاب اسلامى تحت تأثير چه علل و عواملى ايجاد شده و پيروز گرديده است، اين پديده در عمل چه آثار و نتايجى داشته است؟ طبعاً دو دهه پس از پيروزى انقلاب و استقرار جمهورى اسلامى همه ما در اطراف خود مسائلى را لمس و تجربه مى‌كنيم كه بعضاً به مذاق‌مان تلخ يا شيرين مى‌نمايد و آنها را نوعاً به حساب پيامدهاى انقلاب اسلامى مى‌گذاريم.
اهميت فوق‌العاده اين قضيه آنجاست كه اگر اكثريت مردم به اين نتيجه برسند كه در مجموع، انقلاب اسلامى دستاوردهاى مثبتى داشته و مسير نظام به سوى خير و سعادت است، از تداوم و توسعه آن حمايت مى‌كنند. امّا چنانچه استنتاج و استنباط عامه بر خلاف اين باشد، بايد در انتظار انواع و اقسام بحران‌ها بود كه هزينه‌ها و خسارت آن شايد قابل بررسى و ارزيابى نباشد.
بنابراين جا دارد كه آثار و نتايج انقلاب اسلامى بطور عالمانه و منصفانه تحقيق و ارزيابى شده و به صورت شجاعانه و دلسوزانه تبليغ و ترويج شود.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 20 / 11 / 1394

نويسنده: دكتر محمد باقر حشمت‌زاده

طرح موضوع و مسأله‌

انقلاب اسلامى براى تحقيق و بررسى، يك موضوع كلان است. از لحاظ متدولوژى و روش تحقيق سؤالات و مجهولات اساسى زير در اين رابطه طرح مى‌شود:
1- تاريخچه و مراحل انقلاب اسلامى چه بوده است؟
2- زمينه‌ها، علل و عوامل شكل‌گيرى و پيروزى انقلاب اسلامى چه بوده‌اند؟
3- اهداف و شيوه‌هاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
4- در مقايسه با ساير انقلابها ويژگيهاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
5- انقلاب اسلامى در مسير خود با چه آفات و موانعى روبرو بوده است؟
6- پى‌آمدها، آثار و نتايج انقلاب اسلامى چه هستند؟
در يك پژوهش بنيادى و گروهى بايد پاسخهاى مستند و مستدل به سؤالات فوق ارائه نمود. در آن صورت نسبت به انقلاب اسلامى شناختى وسيع، عميق و دقيق بدست خواهد آمد. سؤال دوم از لحاظ علمى و فلسفى دشوارترين مجهول است. زيرا پرسش از علت و چرايى پديده‌ها مشكل و سخت است. براى مثال در حاليكه بيش از دويست سال از انقلاب فرانسه و بيش از هشتاد سال از انقلاب روسيه مى‌گذرد هنوز هم درباره علل و چرايى آنها نظريه‌پردازى مى‌شود. (1)




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 19 / 11 / 1394

اشارهرخداد انقلاب در حوزه علوم انسانى ، به مثابه پديدهى اجتماعى ، در ضمن چارچوبهى مختلف نظرى از قبيل چارچوب «ماركسيستى »، ديدگاه «وبرى »، نظريه «ساختارگرا» و مكتب تعادل و نظريه «نخبهگرايى » مطالعه شده است و رهيافتهى گوناگونى نظير رهيافت اقتصادى ، جامعه شناختى ، سياسى و روانشناختى در بررسى آن به كار آمده است. در عين حال، نارسايى منظرها و رهيافتهى موجود، در خصوص تحليل انقلاب اسلامى ايران، از سوى برخى محققان مورد توجه قرار گرفته; چنانكه برجستگى نقش «آموزههى دينى » و «ابعاد فرهنگى » انقلاب، منشأ اعتراض آنان به ناكارايى ديدگاههى موجود به لحاظ روش شناختى مى باشد. اين گفتار، ضمن پافشارى بر ناكارايى مطالعات علوم اجتماعى رايج به دليل نارسايى مورد اشاره، نخست بحث امكان وجود «نظريهى فراگير» نسبت به «پديدههى خاص» را مورد تأمل قرار مى دهد. پس از آن از مقولاتى همچون: ماهيت فرهنگى انقلاب، لزوم درونكاوى و به كارگيرى روش تفهمى ، انقلاب به عنوان بخشى از فرآيند بلندمدت نوسازى ، بحران تاريخى در نتيجه از هم گسيختگى در نظام ارزشى ، و تابعيت تحولات داخلى نسبت به امواج خارجى ، سخن به ميان مى آورد. در ادامه از ويژگى هى متمايزكننده انقلاب اسلامى ، با عناوينى همچون: «تمايلات دينى » در حركت اجتماعى ، «بازگشت به گذشته» و انقلاب برى خدا، شكلگيرى «حضور گسترده مردم»، پيدايش «رهبرى با اقتدار دينى »، تكوين «نمونه آرمانى » نظام حكومتى به عنوان «مدل جايگزين» و سرانجام «سرعت بالى فروپاشى » رژيم گفتگو مى نمايد و در خاتمه، بحث از «تفكر شيعى » به مثابه «زمينهساز انقلاب شيعى »، رويكرد شيعه به «عملگرايى »، ظهور فرآيند «هويتيابى » در جامعه دينى و بروز نقش علما به مثابه نقشى كليدى در اين فرآيند، ظهور انقلاب اسلامى به مثابه «واكنشى » به «دوگانگى ساختارى » و كاركرد «واسازى دولت» و نيز در «استمرار فرآيند هويتيابى » جامعه دينى ، از نظر خوانندگان خواهد گذشت.

گفتار دوم : انقلاب دينى ، چالشى در نظريهپردازى كلاسيك

حسين كچوييان* در حوزه مباحث نظرى موضوع انقلاب و با مرورى بر تئورى هى تحليل انقلاب، به عقيده شما با كدام رهيافت نظرى مى توان تحليل و بررسى جامعترى از انقلاب اسلامى ايران و رخدادها و ويژگى هى آن ارائه نمود؟* ابتدا بايد بگويم كه اساساً بنده يك رويكرد كاملا انتقادى نسبت به علوم اجتماعى موجود كه ماهيتاً سكولار و در ريشه، ناهمخوان با فهم دينى است دارم. در واقع اين علوم به اعتبار مفروضات ارزشى خاص خودشان در باب انسان، جامعه، تاريخ و وجود، نقصانهى جدّى ى دارند كه در جى خود بايد به آنها پرداخت. من در اين بحث، خود را به ميزان زيادى در چارچوب علمى موجود اين علوم نگاه مى دارم; يعنى در عين اين كه از نقّادى نسبت به فهم اين علوم غفلت ندارم، به آن اشكالات پايهى نمى پردازم. اما بعد از اين، نخستين نكتهى كه ذهن را به خود مشغول مى كند اين است كه آيا يك نظريه كلى يا نظريه عام درباره تبيين انقلاب اسلامى مى توانيم داشته باشيم؟ به هر حال هر انقلابى تحليل خاص خودش را مى طلبد و ما قائل به اين هستيم كه در واقع، انقلاب اسلامى ويژگى و يا ويژگى هى خاصى دارد كه نظريههى متقدم قابليت تبيين آن را ندارند و نمى توانند آن را توضيح دهند. با توجه به آنچه از نظريههى موجود مى دانيم و در مقام عمل نيز شاهد بوديم، هيچ كس وقوع انقلاب اسلامى را پيشبينى نمى كرد و در واقع انقلاب ما با ويژگى هايى همراه شد كه به يك معنا نوعى برگشت در تاريخ بود، و به معنى درستتر تغيير مسير تاريخ بود و از اين حيث، تأكيد بر اين كه پديده خاصى بوده، تأكيد درستى است. بهعلاوه، مى دانيم كه يكى از آخرين نظريهپردازى هايى كه در باب انقلاب صورت گرفته است از سوى خانم تدا اسكاچپل بوده و خود او بعدها در تكملههايى كه بر كار خودش نوشته، به اين مطلب كه انقلاب اسلامى پيش بينى ناپذير بوده و با نظريههى موجود سازگار نبوده اشاره كرده است; هر چند كه تلاش مى كند نظريهاش را به نحوى بازسازى كند تا انقلاب ايران را هم توضيح دهد. در واقع اين نوع برخورد وى با مسئله نشان مى دهد كه در عين تأكيد بر ويژگى هى انقلاب اسلامى ، كه واقعاً هم از جهات مختلفى از ديگر انقلابها متمايز است، مى توانيم يك نظريه عام هم داشته باشيم; به اين معنا كه نظريه برآمده از مطالعه انقلاب اسلامى ، بتواند هر انقلاب جديد ديگرى از نوع انقلاب اسلامى را پيشبينى كند. يعنى هيچ استبعادى ندارد كه در عين اين كه مى گوييم انقلاب ما با نظريههى قبلى قابل تبيين و توضيح نيست، كارى كه روى انقلاب اسلامى مى كنيم و نظريهپردازى ما در باب انقلاب اسلامى به يك نظريه عام منتهى شود; نظريهى كه هم انقلاب اسلامى و هم ساير انقلابها را تفسير نمايد. البته تاريخ علوم اجتماعى و تاريخ نظريهپردازى هى مربوط به انقلاب به ما مى گويد كه نبايد چندان به اين امر خوش بين باشيم. به لحاظ معرفت شناختى نيز مشكلات جدى در امكان دستيابى به نظريه عام در مورد پديدههى اجتماعى وجود دارد.در هر حال، اگر فرض را بر اين بگيريم كه چنين امرى ممكن باشد، با ذكر مقدمه بالا به اين نكته مى رسيم كه در وصول به استنتاج يك نظريه عام در باب انقلاب اسلامى ، بايد چه نكاتى را مورد نظر قرار دهيم. به نظر مى رسد بايد اولا با توجه به ماهيت فرهنگى انقلاب اسلامى ، هم از نظر تحليلى و هم از نظر روشى ، تغييراتى در نظريههى موجود بدهيم و اصلاحاتى را اعمال كنيم تا بُعد فرهنگ را نيز در برگيرد. تا قبل از وقوع انقلاب اسلامى ، بيشتر تأكيدها بر روى مقولههى ساختى و قلمرو اقتصاد بود و يك نوع تعمد نظرى و جهتگيرى نظرى در علوم اجتماعى وجود داشت كه نقش فرهنگ، مقولههى ذهنى و مقولههى ايدئولوژيك را نقشى ثانوى و تابع تلقى مى كرد و در واقع با تأثيرپذيرى از تفكر ماركسيستى ، در اين حوزه و بسيارى از حوزههى جامعهشناختى ، مقولههى ذهنى ، نظرى ، انديشه و فرهنگ را مقولههايى مى دانست كه خودشان تعيين كننده نيستند و تنها منعكس كننده عناصر اصلى و تعيينكننده در سطوح ساختارى و اقتصادى اند. به نظر من اين رهيافت، مشكل بتواند بسيارى از مسائل انقلاب اسلامى ايران را توضيح دهد. در نتيجه، برى رفع اين كاستى ، كارهى مختلفى كه پس از وقوع انقلاب اسلامى درباره انقلاب صورت گرفته، تأكيد و توجه به همين مقولههى ايدئولوژيك را مد نظر قرار داده و سهم اين مقولهها را در واقع افزايش دادهاند. بنده معتقدم باز بايد بيش از اين حرفها قضيّه را جدى گرفت و دقت كرد. اين امر مى تواند زمينه تحول كلى رويكرد جامعهشناسانه را نيز فراهم سازد و به پيدايى مكتب تازهى در جامعهشناسى نيز منجر شود. به هر حال، در صورتى كه مقولههى فرهنگى و ايدئولوژيك، به وجهى از وجوه، تبعى ديده شوند و به طور اصيل و مستقل مورد مطالعه قرار نگيرند، اين امر نارسايى ها و خبطهايى را در تحليل به دنبال خواهد آورد.دوم اين كه، اگر اين گونه مقولات جدى تلقى شد، بايد روشهايى به كار گرفته شوند كه توجه به ذهنيتها و درون كاوى ها را بيشتر مد نظر قرار مى دهند; نظير روش تفهّمى ماكسوبر و يا رهيافتهى هرمنوتيكى .البته نكات ديگرى را نيز مى توان بر اين دو نكته افزود، و بر اين اساس مى توانيم بعضى از مسائل ديگرى را هم كه شما در اين عنوان مطرح كرديد مورد بررسى قرار دهيم. يكى از روشهايى كه بر پايه آن مى توان اين مسئله را پى گرفت، اين است كه ببينيم از ميان نظريههى عمده انقلاب، در واقع كدام يك مى تواند در تفسير انقلاب اسلامى توضيح دهندهتر و دقيقتر باشد. از نكاتى كه مقدمتاً مورد تأكيد قرار گرفت، چنين به دست مى آيد كه به طور مشخص، تحليلهى ماركسيستى كارايى نخواهند داشت; چرا كه انقلاب ما اساساً يك انقلاب طبقاتى نبود و عنصر اقتصاد در آن يا نقش نداشت و يا از نقش عمدهى برخوردار نبود. ديگر نظريههى موجود نيز شايد هيچ كدام به طور جامع نتوانند انقلاب اسلامى را توضيح بدهند; گرچه هر كدام عناصرى را طرح مى كنند كه مى تواند ابعادى از انقلاب را توضيح دهد. مثلا يك نظريه شايع در باب انقلاب اسلامى ايران، تأثير مدرنيزاسيون و نوسازى بر وقوع انقلاب است; يعنى در واقع، انقلاب را پيامد نوسازى سريع بر مى شمارند. من البته در حدى كه اين نظريه ها به نوسازى اصالت مى دهند خيلى به آن معتقد نيستم. زيرا جريان نوسازى در ايران جريان اصيلى نبود و جدى هم نبود. در واقع مى شود گفت انقلاب اسلامى ما اساساً خودش به اين دليل ايجاد شد كه نوسازى را دنبال كند، نه اين كه متأثر از نوسازى باشد، يا به عنوان عكسالعملى در مقابل فرآيند نوسازى سريع رخ دهد. در واقع اگر بخواهيم در تحليل انقلاب اسلامى به مسئله نوسازى هم جايى بدهيم، بايد بر تأثيرات مخرّب دستكارى هى نظام ديكتاتورى و غرب زده شاه و پهلوى در جامعه ايران تأكيد كنيم.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 19 / 11 / 1394

دفتر اول : انقلاب بهمن; نظريه پردازى

گفتار يكم: انقلاب ايران در ساحت نظريهپردازىگفتار دوم: انقلاب دينى ، چالشى در نظريهپردازى كلاسيكگفتار سوم: نكاتى در تحليل نظرى انقلاباشارههر تفسيرى از انقلاب در ذيل نظريهى خاص و در چارچوب تئورى ويژهى قرار مى گيرد. آگاهى از مسبوق بودن تحليل رخداد انقلاب به نظريهها و تئورى هايى ويژه، ضرورت تأمل در نظريهپردازى در باب انقلاب را باز مى نماياند. چه آنكه غفلت از اين بعد، تفسيرگر و تحليل كننده پديده انقلاب را به غلتيدن در وادى نظريههى متعارض و تئورى هى ناهمگون پديده انقلاب، در تفسيرى واحد دچار خواهد نمود; گرچه استفاده آگاهانه و روشمند از نظريههى مختلف به صورتى تلفيقى ، در تحليلى واحد امرى قابل دفاع است. در اين گفتار، نخست مرورى بر مشخصههى تئورى و تئورى پردازى در خصوص انقلابها و از جمله انقلاب اسلامى و مسئله امكان وصول به «نظريهى جامع» و كامل در اين باب صورت خواهد گرفت، و در اين راستا دو ديدگاه «پوزيتيويستى » و «معرفتشناسانه» علم مورد ارزيابى واقع مى شود. همچنين دو حوزه مطالعات علوم طبيعى و علوم اجتماعى و تفاوتها و تمايزات آن مورد تأمل قرار گرفته، به مشكلات پيش روى حوزه علوم اجتماعى اشاره مى شود. تبيين دو نظريه «تدااسكاچپل» و «چارلزتيلى » به عنوان دو داستان انقلاب، در مقام تطبيق با انقلاب اسلامى و نقد و بررسى آنها فصل ديگر اين گفتار است كه در ضمن آن با مرورى بر زمينههى فروپاشى رژيم گذشته و عوامل پيروزى انقلاب، منحصر به فرد بودن انقلابها، مشكلات تعريف انقلاب به پيامدهى آن، هدفمندى در انقلاب ايران، دليلمند بودن رفتار انقلابيون، عنصر معنويت و محاسبه سود و زيان در انقلاب ايران و... گفتگو خواهد شد. و در خاتمه بحث از فايده و كاربرد نظريهپردازى در باب انقلاب از منظر پوزيتيويستى علم و از ديدگاه معرفتشناسانه آن سخن به ميان خواهد آمد.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 19 / 11 / 1394

پيشگفتار

انقلاب اسلامى ايران به پايان بيست و يكمين سال پيروزى خود نزديك مى شود. كه با پايان قرن بيستم نيز مصادف است.

در طول بيش از دو دهه از عمر انقلاب اسلامى ، در داخل و خارج كشور هزاران اثر علمى به پژوهش، نقد و تبيين انقلاب از ابعاد گوناگون پرداختهاند. انقلاب اسلامى در مقايسه با ديگر انقلابهى بزرگ جهان، از يك ويژگى بارز و برجسته برخوردار است كه آن را از انقلابهى ديگر متمايز مى سازد و آن نقش دين و باورهى برخاسته از مذهب در رخداد آن است; اين تنيدگى موجب گرديد تا نظريهپردازان انقلاب با ناكارآمدى سنجه و الگوهى خود برى پيمايش انقلاب اسلامى رو در رو شوند و به ناچار به بازسازى و اصلاح نظريههى خود دست يازند. با همه تلاشهايى كه صورت پذيرفته و انبوه نظراتى كه ابراز گرديده، هنوز الگويى كاملا منطبق بر انقلاب اسلامى ارائه نشده است; چرا كه بيشتر اين تحليلها از نقش «دين» در به ثمر نشستن انقلاب ايران غافل شده و يا غفلت ورزيده و از اين رهگذر دچار گمانهزنى هى بى فرجام گشته و بيراهه رفتهاند. واقعيت اين است كه تا جايگاه دين و نقش برانگيزنده آن در تودههى دارى باور دينى استوار، تبيين و تقويم نگردد، جستار در ميان نظريات انديشهورزان غربى و غربگرا برى يافتن مدل و نظريهى منطبق بر انقلاب اسلامى فرجامى ثمربخش نخواهد داشت. راه رسيدن به تعريف جامع و مانع از انقلاب اسلامى ، نيازمند باورداشت خود و شناخت دين فرازمند اسلام است. اين دو بال نيرومند به پژوهشگران اين عرصه، امكان خواهد داد تا از گستره انديشههى موجود در دريى علوم مربوط به حوزه مباحث سياسى و اجتماعى ، گوهرهى گرانبهايى به دست آورند و عوامل متعدد تأثيرگذار و سهم هر يك از آنها را در رخداد حوادث بزرگ اجتماعى بشناسند.

دفتر حاضر نگاهى است به انقلاب اسلامى ايران گفتوگوهايى با 25 تن از صاحبنظران، محققان و انديشمندان، از طيفهى فكرى مختلف جامعه، نظرات آنان را در قالب هفت دفتر (در دو مجلد) منعكس كرده است و در واپسين روزهى قرن بيستم به علاقهمندان به مطالعه تاريخ معاصر و مباحث مربوط به انقلاب اسلامى به ويژه استادان دروس معارف اسلامى تقديم مى گردد.

بخشى از گفتوگوهى اين مجموعه محصول «سمينار انقلاب اسلامى و ريشههى آن» مى باشد و بخشى ديگر نيز پس از آن به انجام رسيده است.

مصاحبهها، بازنگارى و تنظيمنهايى آن توسط برادر ارجمند جناب آقى عباس زارع انجام شده است. با تقدير از تلاش علمى ايشان در تهيه اين مجموعه، از درگاه خداوند منّان، برى ايشان و ديگر عزيزان كه در فراهم آوردن اين اثر ما را يارى كردهاند، آرزوى توفيق روزافزون داريم.

نهاد نمايندگى مقام معظّم رهبرى در دانشگاهها

معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامى

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 18 / 11 / 1394

همه ملت است و همه كشور. همه كشور مال همه ملت است. اينها بايد خودشان بنشينند درستش بكنند.[1]

پياده كردن اساس اسلام با قانون اساسي

مسئله اصلي كه حالا بايد همه به آن توجه بكنند اين است كه اين قانون اساسي كه اساس اسلام را ما مي خواهيم پياده بكنيم، اين قانون اساسي درست بشود.[2]

تحقق اساس حكومت مرحله اصلي همبستگي

همه مابايد با هم دست به هم بدهيم كه اين مرحله اصلي را، اينها را محقق كنيم مراحل بعد آسان است ديگر. مهم اين است كه اين مراحل بگذرد كه مملكت ما يك حكومت مستقر پيدا بكند، يك رييس جمهوري پيدا بكند، يك مجلس شورا پيدا بكند كه اساس حكومت كه اصل است تحقق پيدا بكند.[3]

تفاهم بين ملت و دولت

هر دولتي كه متكي بر ملت نباشد بلكه مقابل ملت بايستد، اين عاقبتش، ولو يك قدري هم طولاني باشد، عاقبتش به همين عاقبتي كه اين پدر و پسر منتهي شدند، منتهي خواهد شد ... ملتها و دولت ها بايد با هم تفاهم داشته باشند يعني دولت جوري باشد، ارتش جوري باشد، شهرباني جوري باشد، ژاندارمري جوري باشد كه مردم به آنها محبت داشته باشند، احساس دوستي و محبت بكنند نه اينكه وقتي كه شهرباني بيايد يا ماءمور شهرباني بيايد توي بازار، مردم از او بترسند و از او تنفر داشته باشند چنانكه ... در طول سلطنت اينطور بوده است ... .... الان همه ما، همه قشرهاي اين ملت مكلفند كه براي اين مملكت كار بكنند تا اينكه با كار، اين مملكت اداره بشود، درست بشود. مملكت مال خودتان است، خودتان براي خودتان داريد كار مي كنيد و انشاء الله من اميدوارم كه همه ما به وظايفمان آشنا بشويم.[4]

لزوم توجه افكار به تنظيم و تصويب قانون اساسي

الان همه افكار بايد متوجه به اين باشد كه قانون اساسي مان چه جوري است، نظر بدهيم و باز تمام افكارمان متوجه به اين باشد. كه چه اشخاصي را ما براي تنظيم قانون اساسي و تصويب قانون اساسي بايد تعيين بكنيم.[5]

اداره مملكت با خود ملت

همين ملتي كه يك همچو نهضتي كرد و يك همچو پيروزي برايش حاصل شد، بايد اين مملكت را خود ملت اداره بكند، هر كس به هر اندازه اي كه مي تواند.[6]

احساس تعاون در ملت از بركات انقلاب

اين بركتي كه از ناحيه انقلاب پيدا شده است كه خود ملت مشغولند، اين احساسي كه در ملت ما پيدا شده است كه بايد تعاون كند، بايد اعانت كند، اين از بركات اين انقلاب است.[7]

جهاد سازندگي نهاد جوشيده از ملت

يكي از نهادهايي كه از خود ملت جوشيد و متكفل آن خود ملت بود، همين جهاد سازندگي بود. كميته ها و پاسداران و همه اين نهادهاي تازه و جديد بدون اينكه يك سازماني در كار باشد خود همان مردم درست كردند و مادامي كه اين معنا باشد كه مردم خودشان موظف مي دانند خودشان را براي ساختن، آسيب نخواهند ديد.[8]

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 18 / 11 / 1394

ما در بين راه هستيم و بايد راه طولاني را طي كنيم و آن راه طولاني اين است كه بيرق اسلام را در همه قطب هاي زمين به اهتزاز درآوريم ... ما بايد اسلام را به پيش ببريم و در همه جاي دنيا انشاء الله اسلام را صادر كنيم و قدرت اسلام را به تمام ابرقدرتها بفهمانيم.[1]

پياده نمودن احكام الهي در همه ممالك

ما بايد كوشش كنيم كه از خودمان گرفته تا برادرهاي اسلامي و برادرهاي ديني خودمان در همه كشورهاي اسلامي، به حق توجه كنيم و حق را پياده كنيم. مجرد حرف نباشد كه ما فقط يك شعاري بدهيم كه حق آمد و باطل رفت. آمدن حق شعار نيست، آمدن حق عمل است. آمدن حق نشان دادن به حسب اعتقادات و اخلاق و اعمال است، پياده كردن همه احكام الهي است و اگر چنانكه احكام الهي در يك ملت پياده بشود باطل از آن ملت كوچ كند و اگر در همه ملتهاي اسلامي، احكام الهي، اخلاقي كه سفارش شده است، اخلاق انساني، عقايد ايماني پياده بشود خود به خود باطل زاهق (رفتني و نابود) مي شود. بايد توجه داشته باشند كه مفاد اين آيه شريفه (( جاء الحق )) را متحقق كنند تا باطل خود به خود از بين برود.[2]

انقلاب عميق عمومي در مقابل جهانخواران ضد بشر

اميد آن است كه يك انقلاب عميق عمومي در سراسر جهان در مقابل جهانخواران ضد بشريت تحقق يابد انقلاب ايران با قدرت به پيش مي رود و هر روز انسجام و استحكامش فزوني مي يابد[3]

معرفي آفتاب فروزنده اسلام به مظلومان و مستضعفان

17 شهريور 57 و نظاير آن كه قبل از پيروزي انقلاب و پس از آن بسيار بوده است و ملت مجاهد ايران بحمدالله تعالي در همه آنها پيروزمندانه و شرافتمندانه و سرافرازانه در سركوبي ستمكاران، قيام و اقدام نمودند، جلوه الهي و قدرت پايان ناپذير ايمان به غيب را در جهان پرتو افكن ساخت و آفتاب فروزنده اسلام را كه از گريبان مجاهدان در راه حق سربرآورد، به عالميان بويژه مظلومان و مستضعفان معرفي نمود و به آنان درس پربركت جانبازي در راه هدف الهي را آموخت.[4]

دورنماي صدور انقلاب اسلامي (گسترش جنبش مستضعفان جهان عليه مستكبران)

ما امروز دورنماي صدور انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش مي بينيم و جنبشي كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستكبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، اميد بخش آتيه روشن است و وعده خداوند تعالي را نزديك و نزديكتر مي نمايد. گويي جهان مهيا مي شود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مكه معظمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان. تحولي كه كمتر از صد سال بعيد به نظر مي رسيد با تقدير خداي بزرگ در اين ايام معدوده و ساعات محدوده تحقق يافت و جلوه اي از وعده قرآن كريم نورافشاني كرد و چه بسا كه اين تحول و دگرگوني، در مشرق زمين و سپس در مغرب و اقطار عالم تحقق يابد وليس من الله بمستنكر كه دهر را در ساعتي بگنجاند و جهان را به مستضعفان، اين وارثان ارض بسپارد و آفاق را به جلوه الهي ولي الله الاعظم صاحب العصر ارواحنا له الفداء روشن فرمايد و پرچم توحيد و عدالت الهي را در عالم بر فراز كاخ ‌هاي سپيد و سرخ مراكز ظلم و الحاد و شرك به اهتزاز در آورد. و ما ذلك علي الله بعزيز. [5]

رساندن نداي اسلام به گوش جهانيان

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 18 / 11 / 1394

آثار و نتايج انقلاب اسلامي در كلام امام خميني (ره)

آثار و نتايج انقلاب اسلامي را با استفاده از فرمايشات امام راحل (ره) و الهام از بياناتشان به شرح ذيل که مي آيد به اين ترتيب برشمرد:

الف. سقوط رژيم سلطنتي و شاهنشاهي و استقرار نظام جمهوري اسلامي

فرو ريختن پايه هاي ظلم و ديكتاتوري

... انقلاب اسلامي ايران با دست تواناي ملت عظيم و با اتكا به خداوند تبارك و تعالي رژيم فاسد شاهنشاهي را كه در طول تاريخ پايه هاي ظلم و ديكتاتوري خود را بر دوش محرومان و مستضعفان مستقر كرده بودند در هم پيچيد و دست چپاولگران و تبهكاران را از ميهن اسلامي خود كوتاه كرد و جمهوري اسلامي را با محتواي قوانين آسماني اسلام بزرگ بنا نهاد.

به رسميت شناختن جمهوري اسلامي

ملت ما در سراسر كشور از مركز تا دور افتاده ترين شهرها و قراء و قصبات با اهداء خون و فرياد الله اكبر جمهوري اسلامي را خواستار شدند و در رفراندم بي سابقه و اعجاب آور، با اكثريت قريب به اتفاق به جمهوري اسلامي راءي دادند و دولت هاي اسلامي و غير اسلامي، رژيم و دولت ايران را به عنوان جمهوري اسلامي به رسميت شناختند.[1]

تحقق حكومت قانوني

آن روز تكليف ما روشن بود و به عبارت ديگر تكليف در مقابل يك جمعيت، يا يك رژيمي كه صاف ايستاده بود و در مقابل مصالح كشور و مصالح اسلام عمل مي كرد، روشن بود و ما هيچ باكي از اين نداشتيم كه ملت را سراسر بر ضد آن رژيم تجهيز كنيم و آنچه كه مي توانيم و در توان داريم، در خدمت اسلام عمل كنيم و به نظر مي آيد كه عمل كرديم و شما ملت ايران همه با هم دست به هم داديد و با بانگ «الله اكبر» و با «لا اله الاالله» جمهوري اسلامي را خواستيد ودر پناه جمهوري اسلامي استقلال و آزادي را خواستيد و بحمدالله جمهوري اسلامي با راءي قاطع ملت تصويب شد و دنبال او هم يك مراحلي به طور معجزه آسا تحقق پيدا كرد و يك حكومت مستقري، قانوني در اين كشور متحقق شد.[2]

جايگزيني حكومت اسلامي به جاي حكومت طاغوتي

شما ملت عزيز با قدرت خودتان، با ايمان خودتان، با تحولي كه درتان واقع شد، دست تبهكاران را در داخل و دست غارتگران را كه از خارج دراز شده بود قطع كرديد، شما يك حكومت طاغوتي را برداشتيد و به جاي او يك حكومت اسلامي گذاشتيد.[3]

ب.قطع ريشه هاي فساد و جلوگيري از نفوذ اجانب

اداره مملكت به دست خودمان

تمام دستهايي كه در اين مملكت قدرتمندي كردند و با قدرتمندي دارند ذخائر ما را مي برند اينها تمام بايد قطع بشود، اين دست ها بايد قطع بشود و كنار بروند. مملكت، مملكت ماست و ما خودمان مي خواهيم اداره كنيم مملكت را، مستشار آمريكايي ما نمي خواهيم.[4]

رانده شدن تمام ريشه هاي رژيم

ما پيروزيمان وقتي است كه دست اين اجانب از مملكت مان كوتاه شود و تمام ريشه هاي رژيم سلطنتي از اين مرز و بوم بيرون برود و همه رانده بشوند و اين كارها و چيزهايي كه اخيرا واقع مي شود و دست و پا مي زنند عمال اجانب كه يا شاه را برگردانند يعني شاه سابق و يا رژيم ديگري و يا رژيم سلطنتي را حفظ كنند، اين مطلب را بايد بدانند كه گذشته است مطلب و اينطور مسائل را كه شما پيش مي آوريد دست و پايي بيش نيست و اگر چنانچه تسليم ملت نشويد، ملت، شما را به جاي خودش مي نشاند.[5]

كوتاهي دست اجانب از مملكت

از حالا به بعد شما در خدمت ملت باشيد، ملت خودتان را خدمت بكنيد اين آب و خاك مال شماست، اينجا مال خودتان بايد باشد، دست اين اجانب بايد كوتاه بشود، چقدر آمريكا بايد از اين مملكت ببرد و بخورد يا انگلستان يا ساير جاها؟[6]

تسليم شاه در مقابل ملت

شما بدانيد كه دنبال سر اين مرد كه خودش هم در اينجا ديگر قدرتمند شده بود و ارتشش كذا و فلان، پشت سر اين تمام قدرتهاي دنيا واقع شده بود: شوروي، آمريكا، منتها بعضي ها تصريح مي كردند، بعضي ها تلويحا، انگلستان چين، ممالك عربي، تمام اينها پشت سر اين ايستاده بودند، لكن ملت مشتهايش را گره كرد و ايستاد، همه را عقب زد و يك آدمي كه اگر مهلتش داده بودند دعوي فرعونيت والوهيت هم مي كرد، همچو شد كه آمد مقابل ملت، با كمال ذلت ايستاد استغفار كرد وملت قبول نكرد.[7]

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 17 / 11 / 1394

 

اهداف و ارزشهايي كه انقلاب اسلامي به منظور تحقق آن به وقوع پيوست چيست؟

و نسل امروز چگونه مي توانند با ارزشهاي آن دوره آشنا شوند و به حفظ آن ارزشها بپردازند؟

پاسخ

پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، حادثه مهم و حيرتانگيزي براي جهان بود، كه ميتوانست در رابطه با مسايل سياسي جهان و منطقه، ايفاگر نقش تعيين كننده، و تحولات غيرقابل پيشبيني باشد. اين حادثه بزرگ، از يك سو معادلات سياسي استكبار را در ادامة سياست سلطه و تقسيم استعماري جهان بهم زد؛ و از سوي ديگر در يكي از استوارترين رژيمهاي وابسته كه از حمايت قدرتهاي بزرگ برخوردار بود، تحولي سياسي ـ مردمي و عظيم بوجود آورد.

مهمتر از اين دو، روند انقلاب اسلامي با آگاهيهاي عميق كه در ميان ملتهاي مسلمان جهان به ويژه در كشورهاي اسلامي بوجود آورد، زمينه تحولات سياسي ريشهدار و بينشها و گرايشها و حركتها و سازماندهيهاي سياسي چشمگيري را فراهم آورد.

برخي از آنچه كه باعث خيزش عمومي مردم به رهبري روحانيّت در ايران شد عبارتند از:

1. احياء تفكر ديني و نشانههاي محو شده راه خدا، همان اصول واقعي اسلام است در اثر دور بودن منابع فكري و علمي ما در قبل از انقلاب از منابع اصيل اسلامي بدعتها و انحرافات اعتقادي رواج يافت از اين رو، از مهمترين اهداف انقلاب بازگشت به اسلام راستين و اصلاح اعتقادات مردم است.[1]

2. در اثر عدم حاكميت اسلام در نظام حكومتي قبل از انقلاب، ساختار حكومتي، سازمانها، نهادها و همة ارگانهاي مهم دولتي بر اساس قوانين غير اسلامي اداره ميشده است، لذا يكي از مهمترين اهداف انقلاب اسلامي حاكميت ارزشهاي اسلامي و به پاي داشتن مقررات و احكام تسهيل شده الهي حاكم بر زندگي فردي و اجتماعي مردم است به نحوي كه نظامات حقوقي و مدني در سطح خرد و كلان منشعب از اسلام بشود.[2]

3. در اثر بيكفايتي مسئولين و وابستگي نهادهاي تصميم گيرنده در نظام شاهنشاهي بخشهاي مهم اقتصادي اعم از توليد و توزيع دچار اختلال شده و كشور به واقع ثروتمند ايران جزء فقيرترين كشورهاي جهان بود، سرمايههاي مردم به دست استعمارگران چپاول ميشد. يكي از مهمترين اهداف انقلاب ايجاد يك ساختار درست اقتصادي در جهت توليد در سطح بالا و توزيع عادلانه ثروت بين مردم بوده است.[3]

4. عامل اصلي تمام آنچه گفته شد، علاوه بر ضعف هاي داخلي حضور استكبار و استعمار به هدف چپاول منابع سرشار كشور بوده است، از اينرو از مهمترين اهداف انقلاب اسلامي كوتاه كردن دست مستكبران ظالم از مملكت و رهايي مردم از يوق چپاولگران استعمار بوده است.[4] لذا اهداف انقلاب در يك نماي كلي در كلام رهبر كبير انقلاب امام خميني (ره) اين چنين «اساس كار جمهوري اسلامي تأمين استقلال مملكت و آزادي ملتها و مبارزه با فساد و فحشا و تنظيم و تدوين قوانين است كه در همة زمينههاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، و فرهنگي به معيارهاي اسلامي، اصلاحات لازم را به عمل آورد كه اين اصلاحات با مشاركت كامل مردم (جمهوريت) خواهد بود و اهدافش قبل از هر چيز از بين بردن فقر و اصلاح شرايط زندگي براي اكثريت قاطع مردم است كه از همه جهت مورد ظلم واقع شدهاند.[5]

مقام معظم رهبري نيز در مورد اهداف و ويژگي هاي انقلاب اسلامي فرمودند: انقلاب بزرگ ما خصوصياتي مخصوص به خود داشت، اين خصوصيات اولين بار در يك انقلاب مشاهده مي شد، تكيه بر اسلام، هدف گيري ايجاد حكومت اسلامي، تجديد نظر در مفاهيم سياسي عالم، مثل آزادي و استقلال و عدالت اجتماعي و چيزهاي ديگر و حركت به سمت دنيا و جامعه اي كه بر پاية ارزشهاي اسلامي بنا شده باشد.[6] همان طور كه ملاحظه ميفرماييد شعارهاي مردم كه بارزترين آن استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي، ميباشد در كلام معمار انقلاب و مقام معظم رهبري نهفته است.

حال اين اهداف با اين ارزشهاي مقدس انقلاب كه حاصل خونهاي شهيدان و فداكاريهاي جانبازان و اسراي ما در طول چند دهه گذشته بوده است چگونه به نسلهاي بعدي انتقال پيدا ميكند. به نظر ميرسد براي انتقال ارزشهاي ياد شده. راهها و شيوههاي متفاوتي قابل اجرا است كه به بعضي از آنها به اختصار اشاره مي كنيم:

1. انتقال سينه به سينه (شفاهي). 2. انتقال از طريق آثار مكتوب؛ 3. از طرق رسانهها، 4. تقويت تشكلهاي سنتي، 5. پايگاههاي بسيج، 6. احزاب و گروههاي مذهبي، 7. از طريق مسايل هنري (نظير عكاسي، نقاشي، بازيگري و...)، 8. شناخت روحيات جوانان و انتقال ارزشها از طريق راههاي درست، 9. به روز كردن مبلغين ديني، 10. تنظيم شكل مطلوب اقتصاد عمومي جامعه و چاره كردن مشكلات معيشتي.

1. انتقال سينه به سينه يا همان خانواده، خانواده نقش تعيين كنندهاي در جامعه پذيري و انتقال ارزشها داراست. جامعهشناسان نيز خانواده را به عنوان تنها باقيمانده ثبات اجتماعي به حساب ميآورند كه براي ثبات و انتقال ارزشها نقش اساسي ايفا ميكند.[7]

2. از طريق آثار مكتوب؛ (كتابها، مجلات، روزنامههاو...)

كه هر كدام در حوزه خود نقش مهمي را ايفا ميكنند، براي مثال كتاب براي انتقال ارزش نقش بسيار مهمي را دارد، كتابها در دو حوزه، يكي كتابهايي كه معين و معرف مكتب اسلام و ابعاد آن به زبان روز است، مانند كتابهاي شهيد مطهري كه به فرموده امام خميني (ره) تمام كتابهاي ايشان بدون استثناء خوب هستند، كتابهاي علامه طباطبايي و نيز آيت الله مصباح و... و ديگري كتابهايي كه بيانگر مستقيم هدفهاي انقلاب ميباشند، يا در مورد تاريخ انقلاب نوشته شده است براي نمونه مثل كتاب بررسي تحليل نهضت امام خميني (ره) [8] و انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و... [9]

3. انتقال ارزشها از طريق رسانههاي جمعي (راديو، تلويزيون، اينترنت و...) يا آگاهي رساني رسانهاي؛ كه بايد ارزش هاي نسل اول انقلاب را براي نسلهاي جديد باز توليد كنند. از واقعيتها پرده بردارند، اسلام ناب را به جوانان انتقال دهند، چشم بينا و همهنگر جامعه باشند و فرايند نظارت نخبگان جامعه را سامان دهند.

4. تقويت تشكلهاي مذهبي نظير هيئات مذهبي، به همان شيوههاي سنتي كه نقش بسيار مهمي در انتقال ارزشها دارد. همانطور كه مقام معظم رهبري فرمودند: «امروز تبليغ دين با شيوههاي معمول و سنتي، هيئات مذهبي، همان اعتبار و تأثيري را دارد كه چهل، پنجاه سال پيش داشت. هيچ كس گمان نكند كه اهميت منبر، مسئله گويي و جلسات گوناگون روحانيون، امروز كمتر از ديروز است، نه بنده با وسايل ارتباطات جمعي آشنا هستم، تلويزيون و بقية چيزها را ميشناسم و تأثيرات آنها را ميدانم؛ اما معتقدم جلسهاي كه يك روحاني بنشيند و عدهاي روبهروي او قرار گيرند و او با آنها حرف بزند، همچنان جايش در كل تبليغات مدرن امروزي خالي است؛ ما اين را نداريم؛ اين بار رسانههاي جمعي نيز امكانپذير نيست.[10]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، چاپ اول، انتشارات صدرا، 1368.

2. رفيع پور، فرامرز، كندوكاوها و پنداشتها.

3. آسيبشناسي تربيت ديني جوانان، سلسله نشستهاي كانون گفتمان ديني، شمارة 22.

4. نقش رسانهها در تربيت ديني جوانان، سلسله نشستهاي كانون گفتمان ديني، شمارة 31.

5. ذوعلم، علي، انقلاب و ارزشها، چاپ اول، پژوهشكده فرهنگ و انديشة اسلامي.


[1] . برگرفته از: ماهيت و اهداف انقلاب اسلامي، شهيد مرتضي مطهري جمهوري اسلامي، 6،7،8/11/81.

[2] . همان.

[3] . همان.

[4] . همان.

[5] . صحيفة نور، مصاحبه با تلويزيون سراسري ايتاليا، امام خميني ، ج 4، 11/9/57.

[6]. حديث ولايت، ج4، ص278.

[7] . اعزاري، شهلاء ، جامعهشناسي خانواده، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ دوم.

[8] . روحاني، سيد حميد، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني دو جلد، انتشارات راه امام، چاپ يازدهم.

[9] . عميد زنجاني، عباسعلي، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، تهران، كتاب طوبي، 1376.

[10] . متن كامل سخنان مقام معظم رهبري در جمع روحانيون استان گيلان 11 الي 16 ارديبهشت ماه 1380 (فيض حضور ولايت)، ص 33، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ، چاپ اول.

 

 

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 17 / 11 / 1394

 

یکی از پرسش های مطرح درباره انقلاب جهانی امام مهدی(ع) این است که آیا ما افزون بر انتظار فرج و چشم به راه بودن برای ظهور آن حضرت وظیفه ای در زمینه آماده سازی زمینه ظهور داریم یا خیر؟ برخی بر این باورند که ما وظیفه ای در این زمینه نداریم؛ زیرا ظهور امام مهدی(ع) تنها در گرو اذن خداوند است و هر زمان که اراده الهی به این امر تعلق گیرد، ظهور واقع می شود. بنابراین انسان ها نقشی در پیش افتادن یا پس افتادن ظهور و زمینه سازی برای آن ندارند.

اشاره: 22 بهمن 57 نقطه عطفی در حیات سیاسی ـ اجتماعی ملت ایران و روز پیروزی نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) است. نهضتی که با بهره گیری روشن بینانه از آموزه های شیعی به ویژه فرهنگ شهادت طلبی برخاسته از قیام عاشورا و فرهنگ مهدویت و انتظار توانست به حاکمیت استبداد داخلی و استعمار خارجی بر سرنوشت مردم ولایت مدار ایران خاتمه دهد و نخستین حکومت شیعی تمام عیار را در این کشور مستقر سازد.

سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرصت مناسبی برای بازخوانی یکی از مبانی مهم اعتقادی این انقلاب؛ یعنی تلاش برای زمینه سازی ظهور امام مهدی(ع) به عنوان وظیفه و تکلیفی شرعی در دوران غیبت است.

با بزرگداشت یاد و نام امام خمینی(ره) و همه شهیدانی که به شوق یاری امام زمان(ع) رهرو راه آن امام شدند، به بررسی اجمالی نظریه لزوم زمینه سازی برای ظهور و برخی از مهم ترین مبانی آن می پردازیم.

1. تبیین نظریه

یکی از پرسش های مطرح درباره انقلاب جهانی امام مهدی(ع) این است که آیا ما افزون بر انتظار فرج و چشم به راه بودن برای ظهور آن حضرت وظیفه ای در زمینه آماده سازی زمینه ظهور داریم یا خیر؟ برخی بر این باورند که ما وظیفه ای در این زمینه نداریم؛ زیرا ظهور امام مهدی(ع) تنها در گرو اذن خداوند است و هر زمان که اراده الهی به این امر تعلق گیرد، ظهور واقع می شود. بنابراین انسان ها نقشی در پیش افتادن یا پس افتادن ظهور و زمینه سازی برای آن ندارند. در مقابل این دیدگاه، برخی معتقدند که زمینه سازی برای ظهور و فراهم آوردن شرایط تشکیل حکومت جهانی منجی موعود از وظایف انکارناپذیر منتظران است و مردم می توانند با اهمال شایسته خود ظهور امام مهدی(ع) را نزدیک تر کنند. حضرت امام خمینی(ره) معتقد به این دیدگاه بود و در سراسر دوران مبارزه خود همواره بر وظیفه و تکلیف همگانی برای زمینه سازی ظهور تاکید می کرد.

برای روشن تر شدن دیدگاه امام خمینی(ره) دراین باره، به گزیده ای از رهنمودهای ایشان در سه بخش اشاره می کنیم. در بخش اوّل، دیدگاه امام راحل(ره) را در زمینه وظایف منتظران در عصر غیبت و تکلیف آنها در زمینه فراهم کردن شرایط ظهور، در بخش دوم، دیدگاه ایشان را درباره نقش انقلاب اسلامی در زمینه سازی ظهور امام مهدی(ع) و در بخش سوم دیدگاه آن رهبر فرزانه را در زمینه ضرورت تشکیل حکومت جهانی اسلام به عنوان یکی از مهم ترین اهداف انقلاب اسلامی بررسی می کنیم:

1ـ1. وظایف منتظران در عصر غیبت

حضرت امام(ره) با ژرف اندیشی تمام، انتظار فرج را «انتظار قدرت اسلام» معنا کرده و فراهم آوردن مقدمات ظهور را یکی از وظایف منتظران می دانست:

«همه ما انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور ان شاء الله تهیه بشود».1

ایشان در یکی دیگر از سخنان خود با نقد دیدگاه های موجود درباره انتظار، دیدگاه خود در این زمینه را این گونه بیان می کند:

«البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمی توانیم بکنیم. اگر می توانستیم، می کردیم، امّا چون نمی توانیم بکنیم، ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیمان است. ضرورت اسلام و قرآن تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم، امّا نمی توانیم بکنیم. چون نمی توانیم، باید او بیاید تا بکند، ولی باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت».2

از این سخنان، دیدگاه امام راحل(ع) درباره زمینه سازی ظهور به خوبی روشن می شود.

1-2. نقش انقلاب اسلامی در زمینه سازی برای ظهور امام مهدی(ع)

از سخنانی که حضرت امام(ره) در دوره های مختلف انقلاب اسلامی ایراد فرمودند، به خوبی استفاده می شود که ایشان برپایی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران را دو منزلگاه در طریق رسیدن به سر منزل مقصود و تشکیل حکومت عدل مهدوی می دانست و بر این باور بود که باید با اجرای کامل احکام اسلامی در عصر غیبت، زمینه را برای ظهور امام مهدی(ع) فراهم آورد. در اینجا برخی از این سخنان را مرور می کنیم:

«امیدوارم که این انقلاب یک انقلاب جهانی بشود و مقدمه برای ظهور حضرت بقیـ[ الله ـ ارواحنا له الفداء ـ باشد».3

«امید است که این انقلاب جرقه و بارقه ای الهی باشد که انفجاری عظیم در توده های زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیـ[ الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهی شود».4

«من امیدوارم که ما به مطلوب حقیقی برسیم و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولی عصر(ع) هست».5

«ان شاءالله اسلام را آن طور که هست در این مملکت پیاده کنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند... و زور و ظلم و جور از دنیا برطرف بشود و مقدمه باشد برای ظهور ولی عصر ـ ارواحنا له الفداء ـ ».6

«خداوندا بر ما منت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه فروریختن کاخ های ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان و همه ملت ها را از ثمرات و برکات وراثت و امامت مستضعفان برخوردار فرما».7

«خداوند همه ما را از قیدهای شیطانی رها فرماید تا بتوانیم این امانت الهی را به سر منزل مقصود برسانیم و به صاحب امانت، حضرت مهدی موعود ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ رد کنیم».8

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 17 / 11 / 1394

 

 

حجّت الاسلام و المسلمین موسوی، نماینده حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری در کردستان بوده و هستند. نقل می کرد: من کلاس ششم ابتدایی بودم که شبی خواب دیدم معمّم هستم و آقایی به رهبری رسیده اند که او را امام خمینی می خوانند. او مرا طلبید و برای انجام مأموریتی به مناطق اهل سنّت فرستاد. در آن زمان هنوز امام خیلی مشهور نشده بودند. صبح روز بعد، رؤیا را برای پدرم که از اصحاب سرّ حضرت آیت الله ارباب(ره) بود تعریف نمودم.

 

اشاره:

بهمن ماه، سالروز رخداد مبارکی است که امام خمینی(ره) آن را نقطه شروع انقلاب جهانی به پرچمداری حضرت حجت(ع) دانسته اند. این واقعه بزرگ که فرجام جملگی قیام ها و حرکت های ادیان الهی و انبیای خداوند را زمینه سازی می کند، در نگاه اهل معرفت و اولیای حق، از گذشته تا به امروز جایگاه ویژه ای داشته است. به منظور آشنایی بیشتر و بیان ناگفته هایی از این بعد انقلاب اسلامی ایران، به حضور جناب آقای غلامحسین حیدری، از معاونان وزارت علوم رسیدیم تا خاطراتی را که از اولیای خدا دراین باره نگاشته و ثبت نموده اند، برای ما و خوانندگان گرامی موعود بازگو کنند. ضمن آنکه یادآور می شویم قسمت نخست این گفت وگو در شماره 84 موعود تقدیم خوانندگان محترم شده است.

با توجه به ارتباط و آشنایی دیرین جنابعالی با اهل معرفت، بفرمایید آیا درباره آینده انقلاب اسلامی ایران از اولیای خدا مطلبی نقل شده است؟

هم راجع به آینده و تداوم انقلاب اسلامی و هم درباره عنایات امام زمان(ع) به این نهضت خاطراتی نقل شده است. خاطره ای را از یکی از شعرای بزرگ و انقلابی خراسان به نام مرحوم حاج غلامرضا قدسی نوشته ام. در سال 1369 خدمت ایشان رسیده بودم که نقل کردند: در جوانی با حضرت آیت الله خامنه ای هم مباحثه بودیم. حدود 45 سال پیش به اتفاق ایشان که در عنفوان جوانی بودند به خدمت یکی از اولیای خدا به نام آقای سمنانی(ره) که در خراسان ساکن بودند، می رفتیم و از درس های ایشان استفاده می کردیم. در یکی از این جلسات درس، مرحوم آقای سمنانی چنین عنوان کردند: «در عالم سیر دیدم که آقای قدسی شما به زندان افتاده اید و من غرق در خون خود شده ام و (به آیت الله خامنه ای اشاره کردند و گفتند:) ایشان هم رهبر ایران شده اند».

پس از اتمام صحبت ایشان در دلم نسبت به این پیش گویی ها و عالم سیر شبهه داشتم. با خود می اندیشیدم که عالم سیر چگونه عالمی است؟ چطور می شود آقای سمنانی غرق در خون شوند در حالی که انقلابی نیستند. با حضرت آیت الله خامنه ای هم در آنجا شوخی نمودم. پس از مدتی مرا دستگیر کردند و مدتی طولانی در زندان بودم. از زندان آزاد شده بودم که شنیدم استاد سمنانی در یک تصادف کشته شده اند. با شتاب به محلّ حادثه رفتم. استاد سمنانی به اتفاق مادرشان در تصادفی خونین کشته و غرق در خون شده بودند. وقتی حضرت آیت الله خامنه ای به ریاست جمهوری رسیدند، گفتم هنوز پیش گویی استاد سمنانی محقق نشده است. زمانی که ایشان رهبر انقلاب اسلامی شدند متوجّه تحقق یافتن پیشگویی سوم استاد سمنانی شدم.

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 16 / 11 / 1394

«بیجا نیست اگر عباس آقازمانی (ابوشریف) را مرد رازآلود انقلاب اسلامی بدانیم. فراز و نشیب‌های زندگی سیاسی او که ابوشریف را تا فرماندهی کل سپاه پاسداران بالا برد و تا مناطق محروم افغانستان و پاکستان کشاند، برای روایت نیاز به ساعت‌ها مصاحبه دارد. گفت‌وگوی پیش رو در ماه رمضان 1390 در تهران انجام شده است و برای اولین بار منتشر می‌شود.»

هفته‌نامه «رمز عبور» با این مقدمه، گفت‌وگوی خود با ابوشریف را منتشر کرده که گزیده آن به نقل از سایت این هفته‌نامه در پی می‌آید:

درباره دستگیری خود توسط ساواک توضیحاتی را دادید. گویا شما با فریب ساواک در سال ۵۰ از کشور گریختید. در این مورد توضیح بفرمایید.

در آن زمان برای جلوگیری از تزاحم فعالیت‌های ساواک و شهربانی و سایر نیروهای امنیتی، کمیته‌ای مشترک به نام کمیته ضد خرابکاری تشکیل شده بود. در مقابل آن، نیروهای سیاسی جهت هماهنگی عملیات و عدم تداخل، کمیته‌ای را ایجاد کرده بودند. این کمیته شامل حزب‌الله و سایر گروه‌ها بود. در این جریانات، بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق با دامی که آن زمان برایشان گذاشته بودند، دستگیر شدند و با عملیات حزب‌الله، رئیس کمیته ضد خرابکاری به نام سرتیپ طاهری ترور شد.

این واقعه برای رژیم گران تمام شد و به دنبال دستگیری عاملان آن بودند. آن زمان من در زندان بودم و آنها به این نتیجه رسیدند که حزب‌الله عامل این عملیات بوده است. تصور می‌کردند که با آزادی من می‌توانند دوستانی که با من در ارتباطند را دستگیر کنند. زمانی که من آزاد شدم، به همه پیغام دادم سراغ من نیایند زیرا تحت نظر هستم. نیروهای ساواک هر روز سراغ من می‌آمدند و از من پرس‌وجو می‌کردند؛ مخصوصا در مورد برادر خانمم که در حزب‌الله بود و در این ترور دست داشت. چند روز خانه ما و او محاصره بود ولی به نتیجه‌ای نرسیدند. ناچار دوباره مرا به کمیته بردند و رئیس آنجا که از این موضوع بسیار عصبانی بود، داروهایی را که مصرف می‌کرد به من نشان داد و تهدیدهای بسیاری کرد ولی دوباره من را آزاد کردند. آن زمان احتمال نزدیک شدن محمد عباسی به خودم را که فراری بود می‌دادم و به همین خاطر تصمیم دیگری گرفتم.

روز بعد با تغییر قیافه و لباس و با داروی سیانور از تهران خودم را به اصفهان رساندم. بعد از آنجا به همراه تعدادی از دوستان که پیشنهاد دادند با آنها به بندرعباس بروم و از طریق قایق به دوبی فرار کنم، به سمت بندرعباس حرکت کردم. از آنجا قصد سوار شدن به قایق را داشتم ولی بندر پر از ساواکی بود. به همین خاطر شبانه پیاده از پلیس راه بندرعباس گذشتم. از آنجا با ماشینی باری به سمت کرمان حرکت کردم. در میانه راه در قهوه‌خانه سوار اتوبوس کرمان شدم و نزدیک غروب به کرمان رسیدم. شب را در همان ترمینال خوابیدم و فردا با تهیه بلیت زاهدان، به آنجا رسیدم. شب را در هتلی که یک افغان در آن کار می‌کرد روی تختی خوابیدم و قبل از اینکه رئیس هتل بیاید و مدارک بخواهد، پولی به او دادم و از آنجا رفتم.

روی نقشه از شمال شرقی زاهدان نزدیک‌ترین راه به مرز پاکستان ۴۰ کیلومتر فاصله داشت که بعد از ۳۶ ساعت پیاده‌روی به آنجا رسیدم. از آنجا که مرز به شدت کنترل می‌شد، از راه‌های پر پیچ و خم کوه‌ها با تشنگی بسیار دو روزی را گذراندم و به جاده اصلی برگشتم. متوجه شدم که از مرز عبور کرده‌ام. کنار جاده سوار ماشین شدم. آن پاکستانی که حال مرا خراب دید سر و صورتم را شست ولی بنا به تجربه خود به من آب نداد تا چند کیلومتر بعد که چند نارنگی یافت و من با خوردن آنها نجات یافتم.

جناب عالی در اولین مجمع و جلسات حزب جمهوری اسلامی حضور یافتید؛ جلساتی که بسیاری از افراد مطرح سیاسی نیز نظیر قطب‌زاده، بنی‌صدر و ... که بعضا متضاد هم بودند، در آن شرکت داشتید. آیا از شما برای عضویت در حزب دعوت شده بود و اگر اینچنین بود چرا این دعوت را نپذیرفتید؟


ارتباط بنده با شهید بهشتی به مرکز تحقیقاتی که در محله ما بود برمی‌گشت. بعد از تشکیل سپاه، بنده در خدمت آقای موسوی اردبیلی درس کفایه را می‌خواندم. با آقای بهشتی هم در ارتباط بودم و در مورد حزب بحث می‌کردیم. مثلا از آنجایی که اختلافات پیش آمده بود و اشخاص مختلف مواضع و دیدگاه‌های متفاوتی داشتند روزی به شهید بهشتی گفتم شما مواضع حزب را مشخص کنید و بعد از آن افراد را جذب کنید. ایشان قبول کردند و بعد از چند وقتی به من گفتند بخشی از مواضع حزب آماده شده است و شما مطالعه کنید.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 16 / 11 / 1394

از چه سالي كارخود را در كاخ ها شروع كرديد؟
از سال 1330 در كاخ ها بودم. در آن زمان كاخ هاي سعد آباد جزو كاخ هايي بودند كه فقط در تابستان ها مورد استفاده قرار مي گرفتند.
در كاخي به نام «كاخ اختصاصي» در خيابان پاستور كارم را آغاز كردم. در آن زمان نه سال سن داشتم و به خاطر آنكه پدر و پدر بزرگم در اين دستگاه فعاليت مي كردند،من هم از خردسالي وارد اين كار شدم. 

پدر و پدر بزرگتان در زمان سلطنت قاجارها در كاخ ها مشغول به كار بودند و يا پهلوي؟ 

خير پدر و پدر بزرگم در زمان پهلوي اول تا اوايل سلطنت پهلوي دوم در كاخ ها مشغول به كار بودند. 

در آن دوره براي كار در دربار شرايط خاصي وجود داشت؟
كساني در اولويت بودندكه وابستگي به دستگاه داشتند. چون من در آن زمان پدر و پدر بزرگم و يك زماني عموي من هم جزو گارد رضا پهلوي بودند به همين دليل زماني كه تصميم گرفتم رسمي بشوم سال 51 بود كه به طور قطعي تصميم گرفتم وارد اين كار بشوم. در آن زمان به دنبال چند كار ديگر رفتم كه موفقيت آميز نبود و نهايتا در سال 51 تصميم قطعي ورود به اين كار را گرفتم. 

در آن زمان درخواستم را به معاون وزير دربار(اعلم)، آقاي «ابوالفتح آتاباي» دادم. يك هفته بعد اطلاع دادند كه به كارگزيني بروم. در كارگزيني يك سري مدارك از من خواستند براي تحقيقات. البته چون سوابق من را مي دانستند زياد سخت گيري نكردند. چون از نه سالگي من به عنوان روز مزد در دربار كار مي كردم. 

در درخواستم نوشته بودم: جناب آقاي آتاباي من فلاني هستم، پسر فلان كس و باعث افتخار است اگر درخواستم براي كار در وزارت دربار مورد قبول واقع شود. يك هفته بعد وقتي كه به من گفتند به كارگزيني مراجعه كنم، ديدم زير نامه من آقاي آتاباي نوشته است:«آقاي سمناني-رييس كارگزيني- اين شخص پدرش سال ها زحمت كشيده است لازم است كه هرچه سريعتر كارهاي استخدامي وي را انجام دهيد» 

در زماني كه درخواست داديد، مشخص بود كه قرار است در كدام قسمت دربار مشغول به كار شويد؟
خير، ما فقط درخواست كار در كاخ را مي داديم، تشخيص اينكه هر متقاضي در چه قسمتي از كاخ مشغول به كار شود فقط با شخص آقاي آتاباي بود. ايشان با اولين نگاه مي گفتند كه اين شخص بايد كجاي دربار مشغول به كار شود. 

گفتيد كه قبل از استخدام رسمي در دربار به صورت روزمزد كار مي كرديد، زماني كه روزمزد كار مي كرديد، فعاليتتان چه بود، در آن زمان چقدر حقوق مي گرفتيد؟ 

در زمان كودكي و نوجواني، وقتي شاه و ملكه تنيس بازي مي كردند، من توپ جمع مي كردم. بابت اين كار هم ، روزانه هفت تومان مي گرفتم. 

براي كاري كه قرار بود انجام بدهيد، آموزشي ديديد؟ 

مدت خيلي كوتاهي آموزش هاي خاصي رادر دفتر آقاي آتاباي گذراندم. آموزش ها به خاطر اينكه مخصوص دربار بود، جايي اين آموزش ها داده نمي شد، مدت سه ماه اين آموزش ها را در معاونت وزارت دربار ديدم. 

بعد از آن چه شد؟ 

اواخر اسفندماه، يك روز آتاباي مراصدا كرد، عادت داشت كه اسم افراد را نمي برد به من گفت:«پسر تو از فردا مي روي به كاخ سعد آباد، قسمت ظروف فعلا كارت را شروع كن. سر و ساماني بده تا ببينيم چه مي شود» بعد از آن من به كاخ سفيد( موزه ملت فعلي) به عنوان انبار دار ظروف كارم را آغاز كردم. تا آخر خدمتم كه زمان رفتن شاه از ايران بود پست رسمي من مسئول انبار و تشريفات و پذيرايي ها بود. 

بعد از استخدام در دربار، بابت كاري كه انجام مي داديد، ماهانه چقدر حقوق مي گرفتيد؟ 

اولين حقوقي كه بعد از استخدام دريافت كردم مبلغ 400 تومان بود. البته يكسال بعد حكمي آمد كه حقوق من شد 420 تومان. كه اين حقوق هر سال اضافه مي شد. 

شرح كارهايتان چه بود؟ 

من مستقيما، با آشپزخانه، قسمت ظروف و ميز ناهار شاه و ملكه در تماس بودم. يعني كارم از آشپزخانه شروع و به سر ميز غذاي شاه و ملكه ختم مي شد. 

شما كه تا اين حد به شاه نزديك بوديد، آيا در خود سعد آباد زندگي مي كرديد؟

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی