غيبت : كار ناتوانها
الغيبه جهد العاجز
ح /461
ترجمه : غيبت كردن ، آخرين تلاش آدم ناتوان است .
شرح : غيبت كردن ، پشت سر كسى سخن گفتن ، و بد گويى كردن ، و براى او عيب و ايراد شمردن . و اين ، از زشت ترين و ناپسندترين عيبهايى است كه بعضى از افراد، دچار آن هستند.
كسى كه غيبت ميكند، بدون شك آدم ناتوان و بى جراءتى است . زيرا همينكه مى نشيند و پشت سر ديگران بد گويى مى كند، نشان مى دهد كه جراءت ندارد با آن افراد روبرو شود، و حرف خود را، پيش روى آنها بر زبان آورد. و چون در خود، قدرت و جراءت روبرو شدن با آن افراد را نمى بيند، آخرين تلاشى كه مى توان بكار ببرند، اين است كه به وسيله بد گوئى كردن در پشت سر، انتقام خود را از آنها بگيرد و باصطلاح دل خود را خنك كند.
حال آن كه يك مسلمان مؤ من واقعى ، اگر نسبت به كسى ايراد و انتقادى داشته باشد، بايد بر اساس جراءت انسانى و اخلاق اسلامى ، رو دروى آن شخص ، ايراد و انتقاد خود را بر زبان آورد، بدون ترس و واهمه ، او را امر به معروف و نهى از منكر كند.
اگر هم ايراد و انتقادش درست نباشد، و فقط از حسارت و تنگ نظرى سر چشمه گرفته باشد، هرگز نبايد پشت سر كسى كه از او شايسته تر بود و به پيشرفت و ترقى رسيده است ، بد گويى كند و خود را در جامعه ، رسوا و بى اعتبار سازد.
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند های نهج البلاغه
ادب آموزى از بى ادبان
كفاك اءدبا لنفسك اجتناب ما تكرهه من غيرك .
ح / 412
ترجمه : براى آنكه ادب و آراستگى داشته باشى ، همينقدر بس است كه از انجام آنچه در ديگران نمى پسندى ، دورى كنى .
شرح : سالهاى بسيارى است ، كه دانشمندان غربى تلاش مى كنند تا راهها و روشهاى پيشرفته و مدرنى پيدا كنند كه بر اساس آن ، افراد جامعه ، هم خود را به اخلاق نيكو آراسته سازند، هم كودكان مؤ دبى تربيت كنند. اين دانشمندان براى منظور خود، دهها سال تحقيق كرده و هزاران جلد نوشته اند، ولى هنوز هم نتوانسته اند موفقيتى بدست آورند.
در حاليكه اگر تمام اين كتابها و روشهاى تربيتى دانشمندان غرب را، رويهم بگذارند، هرگز نمى توانند با همين يك كلام كوتاه امام بزرگوار ما برابرى كنند. امام عليه السلام ، تمام راهها و روشهايى كه براى ادب و آراستگى و تربيت جامعه ممكن است بوجود آيد، 1400 سال پيش از اين ، در يك جمله كوتاه و بسيار عميق و پر معنى ، خلاصه فرموده اند. و آن اين است كه : اگر مى خواهى مؤ دب و آراسته و داراى اخلاق نيكو باشى ، لازم نيست كه راههاى دشوارى را طى كنى . بلكه فقط كافى است هر كارى كه ديگرى انجام داد، و تو متوجه شدى كه كار زشت و ناپسندى كرده است ، خودت آن كار را انجام ندهى . به اين ترتيب تو تمام كارهاى زشت و ناپسندى كه ممكن است كسى انجام دهد، از وجود خودت دور خواهى كرد، و در نتيجه مدل به شخص خواهى شد كه هيچگونه زشتى و ناپسندى ، در و جودش پيدا نميشود.
براستى آيا، براى رسيدن به ادب و آراستگى و اخلاق نيكوى انسانى دستورى از اين ساده تر و مؤ ثرتر پيدا مى شود؟
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند های نهج البلاغه
سراب كه از دور به شكل آب ديده مى شود و از نزديك چيزى جز خاك و ريگ بيابان نيست، هميشه به فكر فريب دادن است. شخص دروغگو، هميشه با دروغهاى خود، كارهاى خوب را به صورت كارهاى 'بد' وا نمود مى كند. و كارهاى بد را بصورت 'خوب' نشان مى دهد. در نتيجه، كسيكه با شخص دروغگو دوستى كند، فريب حرفهاى او را مى خورد، و دو عيب بزرگ در زندگى پيدا مى كند: نخست آن كه از كارهاى خوب رويگردان مى شود، چون خيال مى كند كه آن كارها 'بد' است. و ديگر آنكه به انجام كارهاى بد مى پردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان مى كند كه آن كارها 'خوب' است.
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
العلم خير من المال، العلم يحرسك، و انت تحرس المال، و المال تنقصه النفقه و العلم يزكو على الانفاق، و صنيع المال يزول بزواله.
ح/ 147- از فرمايشات امام "ع" به كميل بن زياد
ترجمه:
دانش، از مال دنيا بهتر است، زيرا دانش نگهبان توست، ولى مال را تو بايد نگهبانى كنى. مال دنيا با بخشش كاسته مى شود، ولى دانش، بر اثر بخشش، رشد و فزونى مى يابد، و آنچه با مال دنيا ساخته و پرداخته شده و بدست آمده، با تمام شدن مال، از بين مى رود.
شرح:
امام عليه السلام، بارها در سخنان خود، دانش را با مال دنيا مقايسه فرموده، و همواره دانش را برتر و گرانبهاتر شمرده است. در اين كلام ارزنده نيز، امير مومنان "ع"، از برترى دانش نسبت به مال دنيا سخن مى گويد، و در اين مورد سه دليل بيان مى فرمايد:
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
ما اختلفت دعوتان الا كانت احداهما ضلاله.
ح/ 183
ترجمه:
هرگاه در مورد امرى واحد، دو ادعاى مختلف وجود داشته باشد، ناچار، يكى از آن دو، گمراهى "باطل" است.
شرح:
بسيار ديده مى شود كه دو شخص، يا دو گروه، بر سر يك مسئله اختلاف دارند. به اين معنى كه هر كدام، در مورد آن مسئله، ادعايى دارد كه با ادعاى ديگرى مخالف است، و هر يك نيز، ادعاى خود را صحيح و بر حق مى داند و ادعاى ديگرى را غلط و باطل مى شمارد.
اما، از آنجا كه هميشه حق يگانه است، و هر چيزى كه بر حق باشد، نمى تواند دو صورت و دو شكل جداگانه داشته باشد و هر دو نيز، درست و بر حق باشند، ناگزير بايد قبول كرد كه دست كم، يكى از آن دو ادعا، باطل و گمراهانه است.
روشن تر بگوئيم: نمى شود كه دو نفر، در مورد يك موضوع
دو ادعاى مختلف بكنند، و هر دو نيز درست گفته باشند. يعنى اگر، در چنين مواردى، يقين داشته باشيم كه هر دو نفر در اشتباه نيستند، پس بايد مطمئن باشيم كه بطور قطع، فقط يكى از آنها 'حق' مى گويد و ديگرى بر باطل است.
وظيفه كسى هم كه با چنين افراد يا گروههايى روبرو مى شود، آن است كه سخن و عقيده و ادعاى هر دو را، به دقت بررسى كند، تا آنچه را كه بر حق است دريابد، و با انتخاب و پذيرش حق، از باطل دورى كند.
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
لو لم يتوعد الله على معصيته لكان يجب ان لا يعصى شكرا لنعمه.
ح / 290
ترجمه:
اگر حتى خداوند، بندگانش را، از نافرمانى كردن و گناه ورزيدن نترسانيده بود، باز هم واجب بود كه انسان، مرتكب هيچ گناهى نشود، تا به اين وسيله، در برابر نعمتهاى او، سپاسگزارى كرده باشد.
شرح:
كسيكه گناه مى كند و فرمان خداوند را به جاى نمى آورد، در حقيقت، نعمت هايى را كه خداوند به او داده است، تباه مى كند. زيرا چنين كسى، براى آن كه بتواند گناهى را مرتكب شود، ناچار بايد تمام نيروهائى را كه در وجودش هست، به كار ببرد. در حاليكه خداوند، اين نيروها را، براى گناه و نافرمانى كردن به او نداده است.
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
احترام معلم
لا تجعلن ذرب لسانك على من اءنطقك و بلاغه قولك على من سددك .
ح / 411
ترجمه : تيزى و برندگى زبانت را، به سوى كسى كه تو را سخنگو ساخته است مگير، و رسايى گفتار و قدرت بيان خود را، بر ضد كسى كه به تو قدرت گفتار آموخته است ، بكار مبر.
شرح : امام عليه السلام ، همواره در مورد احترام معلم و آموزگار، سفارش ميفرمود، و ديگران را، به ارزش و اهميت احترام نمودن به آموزگاران ، متوجه ميساخت . تا جاى كه خود، با آن درياى علم و دانش كه داشت ، هميشه مى فرمود:كسيكه به من يك كلمه بياموزد، تا پايان عمر، غلام و بنده او خواهيم بود.
يك نمونه درخشان و با شكوه ديگر، براى آنكه بدانيم اسلام چه احترام شايانى براى معلم و آموزگار قائل شده است ، توجه به وضع اسير جنگى در صدر اسلام است . در آن جنگها، پيامبر اكرم (ص )، به كسانى كه تا ساعتى پيش ، شمشير بر دست ، با سپاه مسلمانان جنگيده بودند، اجازه مى فرمود كه هر كدام ، به ده نفر از مسلمانان سواد خواندن و نوشتن بياموزند، و پاداش اين سواد خواندن و نوشتن بياموزند، و به پاداش اين سواد آموزى از اسارت آزاد شوند.
امام عليه السلام نيز، در اين كلام عميق و پر معنى ، در همين باره سخن گفته ، و ديگران را به احترام نمودن به معلم آموزگار، متوجه ساخته و ترغيب و سفارش فرموده است . ما نيز، بايد از پيشواى راستين خود بياموزيم . يعنى هرگز نبايد تيزى و برندگى زبان خود را بسوى پدر و مادر، يا خواهر و برادر بزرگتر، يا هر كسى كه در راه به سخن آمدن ما زحمت كشيده است ، بگيريم . و همچنين هيچگاه نبايد رسايى كلام و قدرت بيانى را كه از معلم و يا شخصى ديگرى آموخته ايم ، بر ضد خود او بكار بريم . زيرا، چنين كارى نا سپاسى است ، و در اسلام ، ناسپاسى ، زشت و ناپسند شمرده مى شود
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
همه كاره ، هيچكاره
من اءوما الى متفاوت خذلته الحيل .
ح /403
ترجمه : كسى كه به كارهاى پراكنده بپردازد، از يافتن راه حل صحيح براى آنها ناتوان مى ماند.
شرح : يك ضرب المثل فارسى ، كه به پيروى از كلام امام عليه السلام ، در زبان ما پيدا شده است مى گويد:همه كارها، هيچكاره اند!
ولى متاءسفانه ، اين عيب در بعضى از افراد وجود دارد، كه خود راهمه كاره مى دانند. يعنى ، در آن واحد، به چند كار مختلف مى پردازد، و انتظار هم دارند كه در تمام آن كارها، موفق و سر بلند باشد. در حاليكه ، چنين افرادى ، نه تنها در كار خود موفق نمى شوند، بلكه به دهها مشكل و ناراحتى برخورد مى كنند كه از چاره جويى و يافتن راه حل آنها عاجز مى مانند، علاوه باعث مى شوند كه چرخ امور جامعه نيز بخوابد و به افراد اجتماعى هم لطمه بخورد. زيرا در جامعه بشرى ، كارهاى مردم ، به يكديگر مربوط و پيوسته است ، طورى كه اگر در يك گوشه از جامعه ، كارى معطل بماند و به خوبى انجام نشود، كارهاى ديگران هم ، بر اثر آن ، معطل خواهد ماند.
از قديم گفته اند:شكارچى طمع كارى كه در آن واحد دنبال دو خرگوش بدود، هيچكدام را نمى تواند شكار كند. انسانى هم كه بخواهند در آن واحد، دنبال چند كار برود، هيچكدام از آن كارها را، ياد نمى گيرد و در هيچ رشته يى ، نمى توان مهارت لازم را بدست آورد. بدون شك ، اگر كسى بگويد:من هم پزشكى مى دانم ، هم معمارى مى كنم ، هم نان مى پزم ، هم قاليباف هستم ، هم در نجارى و در و پنجره سازى مهارت دارم و هم راديو و تلويزيون تعمير مى كنم مطمئن باشيد كه هيچكدام از اين كارها را بلد نيست . و اگر هم ، از هر يك از اين كارها، اطلاعى داشته باشد، اطلاع او آن قدر كم و ناچيز است كه هيچگاه موفق نخواهد شد يكى از اين كارها را به درستى انجام دهد.
پس ، انسان عاقل كسى است كه : بجاى آن كه فكر و وقت خود را تلف كند و از هر كارى ، مقدار كمى ياد بگيرد، نيروى خود را صرف يادگيرى و انجام يك كار كند تا هم در زندگى شخصى موفق شود، و هم وجودش براى جامعه فايده بيشترى داشته باشند
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
تنگدستى و پاكدامنى يا ثروت و زشتكارى
و الحرفته مع العفته خير من الغنى مع الفجور.
نامه /31
ترجمه : كارگرى ، همواره با پاكدامنى ، بهتر از داشتن ثروتى است كه با گناهكارى به دست آمده باشد.
شرح : بسيارى از ثروتمندان هستند، كه به خاطر داشتن مال و دارايى فراوان ، ظاهرا همه گونه وسايل راحت و آسايش را در اختيار دارند. اما در حقيقت ، آنها، نه تنها آسوده و راحت نيستند، نه تنها در خوشى و خوشبختى به سر نمى برد، بلكه روز و شب خود را، با رنج و اضطراب مى گذرانند، و عمرشان در دلهره و نگرانى طى ميشود. زيرا بيشتر ثروتمندان ، مال و دارايى خود را، از راههاى حرام و آلوده به گناه ، به دست آورده اند. امام عليه السلام ، در جايى ديگر فرموده است :هر جا ثروتى هنگفت انباشته شده باشد، حتما در كنار آن ، حق پايمال شده گروهى از محرومان جامعه ، دفن شده است معنى اين سخن آن است كه : كمتر ممكن است ثروتى پيدا شود كه تمام آن ، از راه حلال بدست آمده باشد. بيشتر كسانى كه به ثروت هاى هنگفت مى رسند، حق مردم محروم و مستضعف را پايمال كرده و مال ديگران را خورده اند يعنى از راههايى مانند دزدى ، كم فروش ، گران فروش ، احتكار(يعنى : انباركردن و مخفى كردن نگاه داشتن اجناس مورد نياز مردم ، و به وجود آوردن قحطى ، و سپس فروختن آن اجناس به چند برابر قيمت )، يا خوردن مال افراد ضعيف ، بيوه زنان ، يتيمان و امثال آنها، و خيانت كردن به افراد ملت به مال و دارايى رسيده اند.
چنين ثروتى ، كه از راههاى ناپاك و نادرست بدست آمده ، آلوده به گناه است و كسى كه چنين ثروتى دارد، اگر هم در ظاهر، راحت و آسوده زندگى مى كند، در باطن ، آرامش و آسايش ندارد و تمام ساعات روز و شبش ، در وحشت و اضطراب مى گذرد. از يك طرف ، ترس از خدا، و حساب و كتاب روز قيامت او را مى ترساند و آرامشش را بهم ميزند، و از طرف ديگر، دائما وحشت آن را دارد، كه مبادا مردم محروم و ستمديده ، راز دزدى و مال مردم خورى و خيانت او را بفهمند، و براى گرفتن حق خود، بر سرش بتازند و حكم عدالت اسلامى را، درباره اش اجراء كنند.
اما كسى كه كار كم در آمدى دارد، ولى با تقوى و پاكدامنى آنرا انجام ميدهد، و به خيانت و ظلم آلوده نمى شود، دل راحت و فكر آسوده دارد، چنين كسى ، چون درآمدش حلال و پاك است ، حقى را پايمال نكرده و مال كسى را نخورده است ، كمترين نگرانى و دلهره و وحشتى هم ندارد. اگر سفره اش رنگين نيست ولى در عوض با وجدان پاك كابوسهاى وحشت آور و سبكبار بيدار مى شود، و خوشبختى واقعى را با تمام و جودش حس ميكند.
بخاطر همين است كه امام عليه السلام نيز، كار كم در آمد، ولى همواره با پاكدامنى را از ثروتى كه همواره با گناه باشد، بهتر شمرده اند
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
آنچه دارى قدر بدان
و حفظ ما فى يديك اءحب الى من طلب ما فى يدى غيرك
نامه /31
ترجمه : نگهدارى از آنچه خود، در دست دارى ، در نظر من ، از خواستن و جستجوى آنچه در دست ديگرى است ، بهتر و دوست داشتنى تر است .
شرح : كسانى هستند كه هيچگاه به آنچه دارند، راضى و قانع نمى شوند، دائما در فكر بدست آوردن مال و ثروت بيشتر هستند، و تمامى نيروى آنها، بجاى آنكه صرف كسب مال ميشود. انگونه افراد، تازه هر چقدر هم كه بيشتر بدست آورند، باز چشم و دلشان سير نمى شود و نگاهشان به مال ديگران است . و گاهى ، كار را به جايى مى رسانند كه شخصيت و عزت نفس خود را زير پا مى گذارند، تا براى مدتى كوتاه از آنچه ديگران دارند، استفاده كنند.
شايد شما هم ديده ايد كه : بعضى افراد، وقتى ميخواهند به مهمانى بروند، با آن كه خودشان لباس تميز و قابل استفاده دارند، چون پارچه و دوخت آن ساده و معمولى است ، به سراغ همسايه ميروند و لباس گرانقيمت او را ميگيرند، تا در مهمانى ، بيشتر خود نمايى كنند.
يا وقتى مهمان در خانه دارند، كاسه و بشقاب معمولى و ارزان قيمت خود را كنار مى گذارند، و در عوض ، ظروف چينى و بلور گرانقيمت همسايه را قرض مى گيرند و جلوى مهمان مى آورند.
اين دسته از افراد، براى شخصيت انسانى و عزت نفس خود ارزش قائل نيستند و كارى هم كه ميكنند، بر خلاف دستورات اسلام است .
امام عليه السلام نيز، در همين مورد توضيح داده و اين چند نكته را در يك جمله كوتاه ، بيان فرموده است :
1- قناعت : به آنچه دارى اكتفا كن و چشم طمع به مال ديگران نداشته باش . 2- عزت نفس : شخصيت انسانى و عزت نفس خود را حفظ كن ، و از آنچه دارى خوشنود باش ، تا از رنج خواهش و تمنا و ذلت در خواست و تقاضا از ديگران ، آسوده باشى .
3- حفظ آبرو: با دورى كردن از زياده طلبى و چشم حسرت دوختن به مال ديگران ، آبروى خود را به باد مده .
4- شكر نعمت : نسبت به آنچه خداوند به تو داده است ، كفران نعمت مكن ، بلكه شكر نعمت خداوندى را - به هر اندازه كه باشد - بجاى آور، تا به آنچه دارى راضى باشى و در حفظ نگهدارى آن بكوشى . نه آن كه مال خود را، بخاطر ناچيز و كم قيمت بودن ، خوب حفظ نكنى و آن را از بين ببرى ، و بعد، محتاج ديگران بشوى
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
همت عالى و شكم پرورى
لا تجتمع عزيمه و وليمه
خ 241/
ترجمه :همت عالى ، با سورچرانى و شكم پرورى ، سازگار نيست .
شرح : كسى كه صاحب همت عالى است به شكم پرورى برود، نمى تواند همت عالى داشته باشد. و به عبارت ديگر، ممكن نيست كه همت عالى ، و شكم پرورى ، در وجود انسان ، يكجا جمع شده باشد.
زيرا شخص سورچران ، بيش از هر چيز، در بند شكم خوش است ، و تمام فكر و كوشش او صرف آن ميشود كه چطور و از چه راهى ، خود را به سفره يى رنگين برساند و شكمش را از خوراكيهاى لذيذ انباشته كند. آشكار است كه چنين كسى ، نه فرصت آن را دارد و نه اصولا در فكر آن است كه ذهن و انديشه اش را در كارهاى با شكوه به كار اندازد، و تصميمهاى عالى و والا بگيرد، و اراده و همت خود را در انجام كارهاى با ارزش و انسانى نمايان سازد. شخص شكم پرور و سورچران ، از آغاز صبح ، دائما به اين فكر ميكند كه ظهر، چگونه ناهار لذيذى بدست آورد، و از ظهر به بعد، ذهن و انديشه اش در اين جهت كار ميكند كه براى شب ، از كجا و چگونه شام چرب و شيرينى فراهم كند. و طبيعى است كه چنين شخصى ، شب هم با اين فكر به بستر ميرود كه صبح ، چه خوراكيهايى سر سفره صبحانه در انتظارش خواهد بود.
اما كسى كه همت عالى دارد، فكر و ذهنش ، آنقدر مشغول مسائل مهم و كارهاى عالى و انسانى است ، كه اصولا فرصتى براى فكر كردن به شكم پيدا نمى كند. و تازه وقتى هم سر سفره بنشيند، غذايش ، ساده ترين غذاها خواهد بود. نمونه درخشان اين افراد، خود حضرت على عليه السلام است كه غذايش ، بيشتر اوقات ، چيزى جز نان خالى ، يا نانى همواره با كمى خرما، يا كمى پياز، يا كمى نبوده است . تا جايى كه اگر اندكى بيش از اين برايش غذا مى آورد، به شدت اعتراض ميرد
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
بزرگترين عيب
اكبر العيب اءن تعجب ما فيك مثله .
ح /353
ترجمه :بزرگترين عيب آن است كه : عيبى را كه خود نيز داراى ، در ديگران ، عيب بشمارى .
شرح : كسانى هستند كه عيب و ايرادى را كه در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمى بينند و به حساب نمى آورند، اما همينكه آن عيب را، در شخص ديگرى ببينند، زبان به عيبجويى و انتقاد باز مى كنند، و همه جا و پيش همه كس ، از عيب آن شخص سخن مى گويند.
براى مثال : گاهى كسى را مى بينم ، كه براى حقوق انسانى ديگران ، ارزش قائل نيست ، حق مردم را پايمال ميكند، دستمزد كارى را كه ديگران برايش انجام داده اند نمى دهد، يا كم و با تاءخير ميدهند، قول و قرارهاى خود را به هم ميزند، و وعده هايى را كه به مردم داده است انجام نمى دهد. اما همين شخص ، به محض آنكه ديگرى ، كمترين حق او را پايمال كند، يا دستمزدش را يك ريال كمتر يا يك روز ديرتر بدهد، يا با او مختصرى بد قولى كند، يا وعده يى را كه به وى داده است انجام ندهد، فريادش به آسمان ميرود، و همه جا، از آن شخص ، عيبجوئى و انتقاد ميكند. شاعرى ، در همين معنى گفته است :
ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند
داد و فرياد بر آرى كه : مسلمانى نيست !
امام عليه السلام مى فرمايد: اين خود، بزرگترين عيب است كه تو، عيبى را در مردم ببينى و آن را زشت و ناپسند بشمارى و زبان به انتقادش بگشايى ، در حاليكه خودت نيز، شبيه همان عيب را داشته باشى ، ولى به آن توجه نكنى .
البته ، منظور امام اين نيست كه وقتى در ديگران عيبى را ديدى كه خودت نيز شبيه آن عيب را دارى ، همين كافى است كه عيب ديگران را به زبان نياورى ، و در عوض ، عيب خودت نيز، سر جايش باقى بماند. بلكه ، منظور اين است كه وقتى ، عيب ديگران ، باعث ناراحتى ما شد، هوشيار باشيم و فورا به خود آئيم و ببينيم كه آيا خود ما نيز، آن عيب را داريم يا نه ؟ و اگر ديديم كه خودمان نيز، دارى همان عيب هستيم ، در صدد بر طرف كردن آن بر آئيم ، زيرا آن عيب ، همانطور كه در وجود ديگران ، ما را ناراحت كرده است ، در وجود ما نيز باعث ناراحتى ديگران خواهد شد.
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
و اكرم عشيرتك ...
نامه /31
ترجمه :اقوام و خويشاوندانت را گرامى و عزيز بدار.
شرح : امام عليه السلام ، در اين جمله زيبا و پر معنى ، ما را به حفظ و رعايت صله رحم دعوت كرده است .
درباره صله رحم در قرآن و روايات اسلامى ، سفارش فراوانى شده است . تا جاى كه ترك آن - يعنى بجا نياوردن صله رحم - از گناهان بزرگ به شمار آمده است .
معناى صله رحم آن است كه : انسان ، با اقوام و خويشاوندان خود، مناسبات و رفت و آمدهاى سالم و صميمانه داشته باشد، با مهربانى و لطف و گرامى ، به ديدار و احوال پرسى آنها برود، در حل مشكلات و رفع گرفتاريهاى آنان شركت كند و هنگامى كه آنها مشكل و نيازى داشته باشد، از كمك كردن به آنها خوددارى نورزد.
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
خودپسندى
الاعجاب يمنع من الازدياد.
ج / 167
ترجمه : خودپسندى ، مانع از پيشرفت و رسيدن به كمال است .
شرح : يكى از بزرگترين عيبهايى كه بعضى افراد دچار آن هستند، غرور و خود پسندى ، يعنى كسى كه خود را، در همه چيز، برتر و بالاتر از همه مردم ميداند، و خيال ميكند كه هيچ كس در علم و دانش و درك و شعور، به پاى او نمى رسد.
شخصى كه دچار اين عيب بزرگ باشد، از دو جهت لطمه ميخورد و صدمه مى بيند. نخست ، از اين جهت كه : چون خود را بزرگترين و برترين عاقلان و دانشمندان ميداند، ديگر لازم نمى بيند كه دنبال تحصيل علم و دانش ، برود. و به اين صورت ، از آموختن باز ميماند، و در همان مرحله يى كه هست ، در جاى ميزند، و ديگر بالاتر و پيش تر نمى رود.
علاوه بر اين ، شخص خود پسند، چون كسى را عاقل تر و دانشمندتر از خود نمى داند، هنگامى كه برايش مسئله و مشكلى پيش مى آيد، با هيچكس مشورت نمى كند، و از افراد عاقل تر و دانشمندتر از خودش ، راهنمايى نمى خواهد. و به اين صورت ، از حل مسائل و مشكلات ، و گشودن راههاى بسته زندگى اش ، عاجز مى ماند، و همواره ، در ميان گرداب مشكلات و گرفتاريها دست و پا ميزند، و هيچگاه نمى توان راههاى پيشرفت و ترقى را پيدا كند و به سوى كمال گام بردارد
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
هشدار مژده است
من حدرك ، كمن بشرك .
ج / 59
ترجمه : كسى كه تو را هشدار ميدهد مانند كسى است كه به تو مژده مى دهد.
شرح : گاهى پدر و مادرها، و بزرگترها، و دوستان خوب و دلسوز، از روى خيرخواهى ، و براى آن كه ما را از انجام كارهاى بد باز دارند، مجبور ميشوند به جاى نرمش و ملايمت ، با لحنى تند و درشت ، هشدار دهند و ما را، از كارى كه مى خواهيم انجام دهيم ، بر حذر و بيمناك سازند.
ممكن است بعضى افراد، اينگونه بر حذر داشتن را خوش نداشته باشند، و از لحن تند و هشدار دهنده كسى كه با درشتى از انجام كار بد آنها جلوگيرى ميكند، ناراحت شوند.
ولى ، فرزند عزيز، اين را بدان كه : وقتى كسى با درشتى و تندى ، به تو هشدار ميدهد و از انجام كارهاى بد تو جلوگيرى ميكند، مثل كسى است كه بالحنى ملايم و مهرآميز، به تو مژده يى را ميدهد.
به عنوان مثال : وقتى كسى تو را از تنبلى در مدرسه و بازيگوشى در خانه باز ميدارد، و بالحنى تند ميگويد:در خواندن درسهايت تنبلى نكن ، چون بيسواد و بيكاره بار مى آيى و بدبخت ميشوى ، مثل كسى است كه به تو مژده ميدهد و ميگويد:شاگرد اول شده اى و بزرگترين جايزه نصيب تو شده است .
پس ، از هشدار و انتقاد سازنده ناراحت نشو بلكه خوشحال و متشكر باش زيرا انتقاد بجا، انسان را متوجه اشتباه خود ميكند و باعث برطرف شدن عيب و ايراد ميگردد
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
پرهيز از دوستى با...
اباك و مصادقه الاحمق ، فانه يريد ان ينفعك فيضرك و مصادقه البخيل ، فانه يبعد عنك احوج ماتكون اليه ، و اياك و مصادقه الفاجر، فانه يبيعك بالتافه ، و اياك و مصادقه الكذاب ، فانه كالسراب : يقرب عليك البعيد و يبعد عليك القرب .
ح /38
ترجمه : از دوستى با نادان بپرهيز، چون او ميخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زياد ميرساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهيز، چون او تو را، هنگامى كه به شدت نيازمند او باشى رها ميكند، از دوستى با شخص بد كاره بپرهيز، چون او به ناچيزترين قيمتها تو را مى فروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهيز، چون او، مانند سهراب ، فريبت ميدهد. دور را در نظرت نزديك نشان ميدهد، و نزديك را دور جلوه گر ميسازد.
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
دوستى و خردمندى
التودد نصف العقل
ح /142
ترجمه : دوستى و مهربانى با مردم ، نيمى از عقل است .
شرح : شخص عاقل ، با شخص نادان ، تفاوتهاى زيادى دارد. اما اين تفاوتها، هميشه و همه جا معلوم و آشكار ميگردد كه كداميك عاقل و كداميك نادان هستند.
يكى از اين موارد، طرز رفتار با مردم است . شخص نادان ، ارزش دوستى و مهربانى را نميداند و بهمين دليل ، با مردم دوستى نمى كند و محبت كسى را در دل خود جاى نمى دهد.
اما شخص عاقل ، چون به نيروى عقل خود، قدر و قيمت دوستى و محبت را درك مى كند و با دوستانش نيز، هميشه با مهر و محبت رفتار مى كند.
يكى از راههائى كه ما ميتوانيم تشخيص دهيم چه كسى عاقل و چه كسى نادان است ، همين است كه ببينيم آيا شخص مورد نظر، با مردم دوستى و محبت ميكند، يا با هيچكس از دل مهر و محبت و دوستى وارد نميشود
از آنجا كه دوستى و محبت با مردم ، يكى از مهمترين نشانه هاى عقل و شعور است ، امام عليه السلام ، براى دوستى ارزش فراوانى قائل شده است ، تا جائى كه فرموده است : همينكه شخصى با مردم دوستى و محبت كند، نشانه آن است كه دست كم ، نيمى از عقل طبيعى يك انسان در او وجود دارد.
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
اندرز پذيرى
و لا تكونن ممن لا تنفعه العظة الا اذا بالغت فى ايلامه ، فان العاقل يتعظ بالاداب و البهائم لا تتعظ الا بالضرب
نامه / 31
ترجمه : از كسانى مباش كه اندرز نمى پذيرند مگر هنگامى كه آزار و عذابى به آنها برسد. شخص عاقل ، باادب و ملايمت اندرز مى پذيرد، و چهار پايان هستند كه جز با كتك ، فرمان نميبرند و به راه نمى آيند.
شرح : انسان كه برترين مخلوق خداوند است ، و بهمين جهت اشرف مخلوقات نام گرفته ، با ساير جانداران ، تفاوتهاى بسيار دارد. يكى از مهمترين تفاوتهاى انسان با حيوانات ، اين است كه انسان اندرزپذير نيستند، و صاحب با نگهبان حيوانات و چهارپايان ، ناچار مى شوند كه به ضرب چوب و شلاق ، آنها را به راه بياورند و از خطر و ناراحتى ها دور سازند.
انسان عاقل ، ميداند كه پدر و مادر، يا معلم ، يا ساير بزرگترها، كه بيش از او دانش و تجربه دارند، جز خير و صلاح او را نميخواهند و به همين دليل ، هر گاه ببينند كه كودك خردسال يا شاگرد كوچكشان به راه خطا مى رود، او را اندرز ميدهند و سعى مى كنند با ارشاد و راهنمايى ، از خطا و خطرها، دورش كنند.
در چنين مواقعى ،انسان اگر عاقل باشد، با زبان خوش و ملايم ، اندرز بزرگترها را مى پذيرد و مؤ دبانه به راهنمايى آنها گردن مى گذارد. اما، گاهى ، كسانى هم پيدا مى شوند كه بر خلاف انتظار، اندرز افراد خيرخواه را خطاى خود، ادامه مى دهند.
حتما شما هم ديده ايد كه گاهى ، پدر و مادر، مجبور مى شوند فرزند خود را، به خاطر آن كه با زبان خوش اندرز نپذيرفته است ، با تنبيه بدنى و كتك و خشونت تربيت كنند. در حاليكه انسان عاقل ، هرگز كارى نمى كند كه با او مانند حيوانات و چهارپايان رفتار كنند و با كتك به راهش بياورند. بلكه باادب و ملايمت ، اندرز بزرگترها را مى پذيرد، و با خوبى و خوشى ، به راهى ميرود، كه سعادت و خوشبختى او، در آن است
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
آنچه بر خود نمى پسندى بر ديگران مپسند
فاءحبب لغيرك ما تحب لنفسك و اكره له ما تكره لها.
نامه /31
ترجمه : آنچه كه براى خود دوست ميدارد، براى خود نمى پسندى ، براى ديگران هم مپسند.
شرح : يك ضرب المثل فارسى مى گويد آنچه به خود نمى پسندى ، به ديگران روا مدار. و ضرب المثل ديگرى مى گويد:يك سوزن به خودت بزن ، يك جوالدوز به مردم . اين دو ضرب المثل ، و دهها ضرب المثل ديگر، و شعرها، و كلمات كوتاه و بلند بسيارى كه در زبان و ادبيات ما، در باره همين موضوع صحبت ميكند، همه ، با الهام گرفتن از سخن امام عليه السلام ، و در توضيح و تشريح آن گفته شده و رواج پيدا كرده است .
و منظور از تمام اين سخنان ، آن است كه درباره يكى از دستورات عميق و پر معنى اسلام ، به شكلهاى گوناگون ، توضيح داده شود. بر اساس اين دستور والا و زندگى ساز اسلام ، ما انسانها وظيفه داريم كه در هر كارى ، رعايت حال ديگران را نيز بكنيم . يعنى هميشه خودمان را به جاى ديگران بگذاريم ، و با مردم طورى رفتار كنيم ، كه دوست داريم ديگران با ما همانطور رفتار كنند.
كسيكه به مشكلات و ناراحتيهاى ديگران اهميت نمى دهد، بايد حساب كند كه آيا خودش مى توان همان مشكلات و ناراحتيها را تحمل كند، يا نه ، به زبان ساده تر بايد گفت : هر كس راضى شود كه يك جوالدوز به تن ديگرى فرو رود، بايد با انصاف و مروت حساب كند كه آيا خودش حاضر است يك سوزن به تنش فرو رود، يا نه ؟
مسلمان مومن واقعى ، كسى است كه براى ديگران نيز به اندازه خودش ، راحت و آسايش و حق استفاده از مواهب زندگى را بخواهد و اصولا آسايش و خوشبختى خود را، در آسايش و خوشبختى ديگران جستجو كند.
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه
. فضيلت علم بر ثروت
العلم خير من المال ، العلم يحرسك ، و انت تحرس المال ، و المال تنقصه النفقه و العلم يز كو على الاءنفاق ، و صنيع المال يزول بزواله .
ح / 174 - از فرمايشات امام (ع ) به كميل بن زياد
ترجمه :دانش ، از مال دنيا بهتر است ، زيرا دانش نگهبان توست ، ولى مال را تو بايد نگهبانى كنى . مال دنيا با بخشش كاسته ميشود، ولى دانش ، براثر بخشش ، رشد و فزونى مى يابد، و آنچه با مال دنيا ساخته و پرداخته شده و بدست آمده ، با تمام شدن مال ، از بين ميرود.
شرح : عليه السلام ، بارها در سخنان خود، دانش را با مال دنيا مقايسه فرموده ، و همواره دانش را برتر و گرانبهاتر شمرده است . در اين كلام ارزنده نيز، اميرمؤ منان (ع )، از برترى دانش نسبت به مال دنيا سخن مى گويد، و در اين مورد سه دليل بيان مى فرمايد:
موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسبها: پند هایی از نهج البلاغه