تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5288
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 6147
بازدید ماه : 59425
بازدید کل : 10451180
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 14 / 12 / 1395

ویژگی‌های دورۀ نوجوانی و جوانی و تأثیر نماز در مشکلات روانی افراد در این دوره‌ها
شخصیت هر فرد کل خصایص بدنی، فکری، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی،اعم از موروثی یا اکتسابی است که او را به طور آشکار از دیگران متمایز می‌کند.6

بنابراین برای بررسی شخصیت یک فرد باید هم جنبه‌های فردی او یعنی ویژگی‌های جسمانی، فکری، عاطفی و اخلاقی وی را شناخت ـ اعم از موروثی و اکتسابی ـ و هم از نظر برخوردهای اجتماعی و ویژگی‌های پایدار رفتارش با دیگران، او را مورد ارزیابی قرار داد.

بررسی شخصیت جوان بدین معناست که نوع انسان در دوران نوجوانی و جوانی از نظر ابعاد وجودی دارای ویژگی‌ها و خصوصیاتی است که حیات او را از سایر مراحل عمرش ممتاز می‌کند.هدف از شناخت شخصیت جوان؛شناخت این ویژگی‌ها و اقتضائات می‌باشد تا بتوانیمبه کمک این شناخت و با بهره‌گیری از تعالیم قرآن و ائمه معصومین، جوانان را در مهم‌ترین مرحله حیاتشان کمک و راهنمایی کنیم.

شناخت ویژگی های جسمانی

در سال‌های اولیه بلوغ به سبب افزایش ترشح هورمون‌های غدد آندوکرین، تغییرات عمیقی در ارگانیزم بدن به وجود می‌آید و تعادل نسبی نوجوان به هم می‌خورد، شکل و حجم بدن تغییر می‌کند و از حالت کودکی خارج شده و به غالب و اندازه بزرگسالان نزدیک می شود.رشد در این دوره چنان پرشتاب و سریع انجام می‌گیرد که آن را به «جهش» تعبیر کرده‌اند.

رشد جهشی مربوط به سال‌های بلوغ و نوجوانی است و حدوداً چهار سال طول می‌کشد و سپس حالت تدریجی به خود می‌گیرد و در دوران جوانی آهنگی تدریجی به خود گرفته و به نهایت و اوج خود می‌رسد.به سبب این تغییر و تحولات، نوجوانان توجهی افراطی نسبت به وضع ظاهری خود نشان می‌دهند و نسبت به چهره، ترکیب بدن، تناسب اندام و آرایش ظاهری خود بسیار دقیق می شوند.بسیاری از والدین نسبت به تغییر رفتارهای نوجوانان خود در آرایش وضع ظاهری ابراز نگرانی کرده و بنای مخالفت را با آنان می‌گذارند، در حالی که این تغییرات از خواهش‌های غریزی و فطری دوران نوجوانی است و باید با رفتاری سنجیده و ایجاد روابطی صمیمانه آنان را کمک کرد تا این مراحل را سپری کنند.تمایل به زیبایی و جمال از خواهش‌های فطری بشر است که در نوجوانان و جوانان تظاهربیشتری دارد و این نکته از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) نیز مطرح گردیده و ایشان در توجه به این حس و پرورش آن عنایت خاصی کرده‌اند.از امام باقر(ع) روایت شده که:

حضرت امیر(ع) به همراه غلام جوان خود قنبر به بازار بزازها مراجعه نموده و دو لباس تهیه می‌نمایند یکی به قیمت سه درهم و یکی به قیمت دو درهم و لباس گرانتر را به غلام می‌دهند.وقتی غلامشان از ایشان می‌خواهند که لباس گرانقدر را خود حضرت تن کنند، ایشان می فرماید:«انت شاب و‌لک شره الشباب»7

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 14 / 12 / 1395

در جست وجوی هویت از دست رفته

یکی از مهمترین موضوعاتی که محور تفکر نوجوانان قرار می‌گیرد،خود آنان می‌باشد،و در حقیقت، در این سنین، نوجوان در جست وجوی هویت خویش برمی‌آید.


پدیده نوجوانی همواره با این پرسش اساسی همراه است که نوجوان از خود می پرسد، من کیستم؟!، این پرسش را جست وجوی هویت می‌نامند.


نوجوانان از خود می پرسد باید چگونه زندگی کنم؟چه حرفه‌ای را انتخاب کنم؟باید با کدام ارزش‌ها و باورها زندگی کنم؟! او پرسش‌هایی از این قبیل که پاسخ دادن به آنها آسان نیست و معمولاً با تشویق نوجوان و حتی والدین او همراه است.


نوجوانی مرحله‌ای از رشد است که باید در آن احساس هویت به دست آید و مطالعات مختلف نشان داده است که حاکمیت مذهب در جامعه به رفع این بحران کمک می‌کند چرا که مذهب به مهم‌ترین سؤالات نوجوانی یعنی از کجا آمده‌ام؟چه کسی هستم؟به کجا خواهم رفت؟و چه کار باید کنم؟پاسخ می‌دهد.


نوجوانی دوره شکل گیری هویت و جوانی زمان تثبیت آن است.در دورهٔ نوجوانی و کودکی خانواده بیشترین تأثیر را در شکل گیری هویت به عهده دارد و در دورهٔ جوانی محیط زندگی اجتماعی و خود جوان نقش اساسی را در تثبیت هویت ایفا می کنند.10


توجه‌به‌این‌موضوع‌مهم‌� �قش‌زیادی‌در‌تربیت‌دورا� � نوجوانی‌ و‌ جوانی‌ دارد. و ‌اهمیت‌ این موضوع ‌در ‌کلام ‌گوهر‌بار‌حضرت‌علی(ع) موجود‌ می‌ باشد.ایشان ‌در‌نامه‌ای ‌به‌ فرزندشان می‌فرماید:



… بادرت بوصیتی الیک و اوردت خصالاً،منها قبل ان یسبقن الیک بعض غلبات الهوی و فتن الدنیا… و‌انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة ما القی فیها من شیء قبلته… 11

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
برچسب‌ها: جست وجوی هویت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 14 / 12 / 1395


علاوه بر تغییر و تحولات وسیع در رشد جسمانی، تحولاتی در حیطهٔ شناختی و فکری نوجوانان نیز رخ می‌دهد که با رشد مغز و فعالیت‌های آن در ارتباط است.
ضرورت شناخت ویژگی های دانش آموزان

در مطالعات مربوط به رشد عصب شناختی آمده است که رشد دوران بلوغ با رشد مغز نیز همراه است و‌در نوجوانی تغییراتی در سطوح و عملکردهای مغز به وقوع می‌پیوندد و از پیامدهای این‌رشد‌مغزی،رسیدن به مرحله جدیدی از رشد‌شناختی‌ است ‌که ‌آن ‌رسیدن ‌به «اندیشه انتزاعی» می‌باشد.


تفکر کودکان وابسته به داده‌های عینی و محسوس است و آنان قادر به درک مفاهیم انتزاعی نیستند، در حالی که با شروع نوجوانی، نوجوان می‌تواند به انواع احتمالات و فرضیات بیاندیشد.


نوجوان نه تنها به آنچه هست می‌اندیشد بلکه به آنچه می تواند‌باشد نیز فکر می‌کند و از آنجا که قابلیت تجسم احتمالات نامحدود را پیدا می‌کند، می‌تواند در مورد مسایل اخلاقی، اجتماعی برنامه‌های آینده خود گستردهٔ وسیعی را مدّ نظر قرار دهد و این تحول روزنه‌های تازه‌ای را برای اندیشه‌ها می‌گشاید و به نوجوان امکان تحلیل مسایل سیاسی و فلسفی را می‌دهد.9

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 16 / 10 / 1395

 

نقش نشاط در زندگي جوان (1)


نويسنده: كمال محمدي
منبع : اختصاصي راسخون
 
چكيده :
نشاط در طول تاریخ نقش اساسی در زندگی انسانی ایفاء کرده است. انسان ها تلاش می کنند که زندگی خویش را همراه با امیدواری و توأم با نشاط طی کرده و خود را در مسیری قرار دهند که نفع اساسی از زندگی خویش و بودن در این جهان ببرنند. از سوی دیگر طبقه بندی انسان در دوره های مختلف حاکی از آن است که نوع نشاط در طبقات انسانی نیز متفاوت خواهد بود. از جمله این طبقات جوانی است که نقش تعیین کننده ای در مسیر زندگی انسان دارد. جوانی با ویژگی های منحصر به فرد خود در صورتی قابل استفاده است که بتواند به شاخصه های مهم و عواملی که در جهت تقویت نشاط کمک کند، گام بردارد. سؤال اصلي ما اين است كه در نشاط از چه جایگاهی در اندیشه اسلامی برخوردار است و چه نقشی در زندگی جوان خواهد داشت؟ پاسخ ما این است که با توجه به ویژگی های دوران جوانی همچون حضور در عرصه جامعه، حس مسئولیت پذیری، وجود عواطف و احساسات شدید، احترام خواهی و در نهایت معنویت گرایی و نیز برجسته کردن دو دسته از عوامل درونی(درک توحید، توبه و ....) و بیرونی ( آشنایی با راه های موفقیت و...) است که می توان به تأثیر نشاط در زندگی جوان دست یافت.
كليد واژه: نشاط، جوان، زندگی، درک توحید، راه های موفقیت
مقدمه:

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 16 / 10 / 1395

جوان در قرآن کریم

نويسنده: بهزاد كاظمى

قرآن درياى ژرفى از حقايق و معارف است كه هيچ غواصى را ياراى دستيابى به عمق و ژرفاى آن نيست مگر پيامبران الهى و امامان معصوم (ع). و مجموعه اى گرانبها از برنامه ها و درس ها وعبرت هاى زندگى ساز است كه هركس به قدر ظرفيت وجودى خويش و آمادگى روحى اش از آن بهره مى گيرد و عطش كمال خواهى خود را با آب حيات آيات آن فرو مى نشاند.
براى آنان كه بخواهند و روح خود را آماده دريافت و پذيرش حق سازند، همه چيز در قرآن هست، چرا كه خود فرموده است: «لارطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» (۱) (هيچ تروخشكى نيست مگر آن كه در كتاب مبين است) و بايد نيز چنين باشد زيرا كلام حق است و پروردگار عالم و آدم آن را براى رسول خاتم نازل فرموده تا هم ختم كلام باشد و هم كلام ختم. چون كه بالاتر از قرآن هيچ كلامى نتوان يافت و پس از صاحب قرآن نيز هيچ رسولى نخواهد آمد تا كلامى از حق بر او نازل گردد.
اكنون بايد كه جان هايمان را به قرآن بسپاريم و دل هايمان را در مسير وزش نسيم حيات بخش آن قرار دهيم و به حق، آن را امام و پيشواى خود بدانيم كه فلاح و رستگارى ما در پيروى و عمل به تعاليم نورانى آخرين كتاب آسمانى است.
براى آشنايى با يكى از درهاى ارزشمند درياى ژرف قرآن بررسى كوتاهى پيرامون «جوان» در قرآن در زير مى آيد، به اميد آن كه روزنه كوچكى باشد براى مشاهده گوشه اى از نعمت ها و حكمت هاى فراوان اقيانوس بيكران معارف قرآن .
در آيات قرآن مجيد، ۱۰ بار به «جوان» اشاره شده كه در همه آن ها كلمه «فتى» و مشتقات آن (به معنى جوانمرد) به كار رفته است. اين تعبير به نوبه خود درس و تذكر مهمى براى ما است كه «جوان» در فرهنگ قرآن «جوانمرد» است و بايد اصول جوانمردى يعنى پاكى، گذشت، شهامت و رشادت را رعايت كند.
كلمه «فتى» و مشتقات آن در قرآن درباره اشخاص و افراد گوناگونى به كار رفته كه شامل موارد زير است:
۱- حضرت ابراهيم (انبياء / ۶۰)
۲ و ۳- دوست و رفيق حضرت موسى (كهف / ۶۰و۶۲)
۴- حضرت يوسف (يوسف/۳)
۵-همراهان حضرت يوسف در زندان (يوسف/۳۶)
۶و۷- اصحاب كهف (كهف /۱۰و ۱۳)
۸-خدمتگزاران حضرت يوسف در زمان پادشاهى (يوسف /۶۲)
۹و۱۰- كنيزان مومن (نساء / ۲۵) و (نور/۳۳)
قرآن درباره حضرت ابراهيم مى فرمايد: «قالوا سمعنا فتى يذكر هم يقال له ابراهيم» (۲) (آنان گفتند ما جوانى ابراهيم نام را شنيده ايم كه بت ها را به بدى و زشتى ياد مى كرد)
در شان نزول آيه فوق آمده است كه:
بت پرستان بعد از پايان مراسم جشن بزرگى كه در بيرون شهر برگزار شده بود وقتى كه به شهر بازگشتند و وارد بتخانه شدند با صحنه اى روبه رو گشتند كه هوش از سرشان پريد. به جاى آن بتخانه آباد با تلى از بت هاى دست و پا شكسته و به هم ريخته مواجه گرديدند و فريادشان بلند شد كه چه كسى اين بلا را بر سر خدايان ما آورده است؟ گروهى كه تهديدهاى ابراهيم رانسبت به بت ها در خاطر داشتند و طرز رفتار اهانت آميز او را با اين معبودهاى ساختگى مى دانستند گفتند: ما شنيديم جوانى از بت ها به بدى ياد مى كرد كه نامش ابراهيم است.
طبق بعضى از روايات حضرت ابراهيم در آن هنگام ۱۶ سال داشت. با اين حال تمام ويژگى هاى جوانمردان يعنى شجاعت، شهامت، صراحت و قاطعيت در وجودش جمع بود.(۳)
قرآن ابراهيم و پيروانش را به عنوان الگو و سرمشق نيكو معرفى مى كند و مى فرمايد:
«
قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه» (۴) (همانا در ابراهيم و پيروان او براى شما الگو و سرمشق نيكويى است) همچنان كه پيامبر بزرگ اسلام (ص) را الگو و سرمشق مردم مى داند:
«
لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنه» (۵) ( به تحقيق در پيامبر خدا (ص) براى شما الگو و سرمشق است)
اصحاب كهف يكى از داستان هاى بسيار جالب و آموزنده قرآن است كه در دو مورد، از آن ها به «جوان» تعبير شده است: «اذاوى افتية الى الكهف فقالوا ربنا اتنا من لدنك رحمة و هيئ لنامن امرنا رشدا» (۶)
(
آنگاه كه جوانان در غار كوه پنهان شدند از درگاه خدا مسألت كردند، پروردگارا در حق ما به لطف خاص خود رحمتى فرما و بر ما وسيله رشد و هدايتى كامل فراهم گردان)
«
نحن نقص عليك نبأهم بالحق انهم فتية امنوا بربهم وزدناهم هدى» (۷)
(
ما داستان اصحاب كهف را به درستى بر تو نقل مى كنيم. آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم)
داستان اصحاب كهف بسيار مفصل و جالب است. در اينجا تنها به قسمت كوتاهى از آن از زبان امام صادق (ع) اشاره مى كنيم. آن ها در زمان پادشاه جبار و گردن كشى بودند كه اهل كشور خود را به بت پرستى دعوت مى كرد و هركس دعوت او را اجابت نمى كرد به قتل مى رساند. گروهى از مردم كه خداى يكتا را پرستش مى كردند و ايمان خود را پنهان داشته بودند تصميم به هجرت از شهر خود گرفتند. در مسير به چوپانى برخورد كردند. او را به پرستش خداى يگانه دعوت نمودند ولى نپذيرفت اما سگ چوپان به دنبال آن ها راه افتاد! و هرگز از آنان جدا نشد. آن ها در پايان روز به غارى رسيدند و تصميم گرفتند مقدارى در غار استراحت كنند. خداوند خواب را بر آن ها چيره كرد و همان گونه كه در قرآن فرموده است آن ها آن قدر خوابيدند كه شاه جبار مرد و زمان گذشت. جمعيت ديگرى جاى مردم شهر را گرفتند و ...(۸)
اصحاب كهف پس از خواب طولانى ۳۰۹ ساله به اراده الهى بيدار شدند تا آيت و نشانه اى باشند بر رستاخيز و حق بودن زنده شدن مردگان در روز قيامت، قرآن مى فرمايد: «وكذالك اعترنا عليهم ليعلموا ان وعدالله حق و ان الساعة لاريب فيها (۹)
(
و اين چنين مردم را متوجه حال آن ها كرديم تا بدانند وعده خدا حق است و در رستاخيز ترديدى نيست)
قرآن از اين افراد به عنوان جوان و جوانمرد ياد نموده است. در روايتى از امام صادق(ع) وارد شده كه فرمودند: تمام اصحاب كهف پير و مسن بودند و خداوند به علت ايمانشان آن ها را «جوان» ناميد. كسى كه به خدا ايمان آورد و تقوا پيشه نمايد (جوان) و (جوانمرد) است. (۱۰)
در پايان بعضى از درس هاى انسان سازى آيات فوق را كه براى همه به خصوص جوانان عزيز عبرت آموز است، يادآور مى شويم:
۱- شكستن سد تقليد و جدا شدن از همرنگى با محيط فاسد و داشتن استقلال فكرى در برابر اكثريت گمراه و توجه به اين كه اصولاً انسان بايد سازنده محيط باشد نه ساخته محيط .
۲- هجرت از محيط آلوده و تحمل انواع محروميت و كاستى ها براى حفظ ايمان
۳- تكيه بر مشيت خدا و استمداد از لطف او و اميدوارى به رحمت و هدايت حق و امداد الهى در دشوارترين شرايط و محيط.
۴- توجه هميشگى به آخرت و زندگى پس از مرگ (۱۱)

پي نوشت :

۱- انعام / ،۵۹ ۲- انبياء/،۶۰ ۳- تفسير نمونه ج ۱۳ ص ۴۳۵و ،۴۳۶ ۴- ممتحنه /،۴ ۵-احزاب /،۲۱ ۶- كهف /،۱۰ ۷- كهف /،۱۳ ۸-تفسير نمونه ج ۱۵ ص ۳۹۵ و ،۳۹۶ ۹- كهف /،۲۱ ۱۰- ميزان الحكمه ج ۵ ص ،۱۰ ۱۱- با استفاده از تفسير نمونه ج ۱۵ص ۴۰۱ تا ۴۰۳

منبع: روزنامه جوان

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 16 / 10 / 1395


جوانان از منظر معصومین عليهم السلام
جوانان از منظر معصومین عليهم السلام

 

نويسنده:محمد جواد مروجى طبسى

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): اوصيكم بالشبان خيرا فانهم ارق افئده ان الله بعثنى بشيرا ونذيرا فحالفنى الشبان و خالفنى الشيوخ ثم قرا «فطال عليهم الامد فقست‌قلوبهم‌». (1)
به شما درباره جوانان به نيكى سفارش مى‌كنم كه آن‌ها دلى رقيق تر وقلبى‌فضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمت‌الهى‌بشارت دهم و از عذابش بترسانم جوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان‌محبت‌بستند ولى پيران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.سپس‌به اين آيه اشاره فرمود كه دوره‌اى طولانى بر آن‌ها گذشت و دلهايشان زنگ قساوت‌گرفت.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): « الشاب الجواد الزاهد هو احب الى الله من الشيخ البخيل‌العابد». (2)
جوان بخشنده زاهد نزد خداوند محبوب‌تر از پيرمرد عابدى است كه بخل بورزد.
امام على(علیه السلام): «اهجروا الشهوات فانها تقودكم الى ركوب الذنوب والتهجم على‌السيئات‌». (3)
از تمايلات ناروا اعراض كنيد (شهوات نفسانى را ترك گوييد) كه شما را به وادى‌گناهكارى مى‌كشاند و غافلگيرانه شما را در آغوش سيئات مى‌افكند.
امام على(علیه السلام):(لاتقسروا اولادكم على آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم). (4)
آداب و رسوم زمان خودتان را با زور به فرزندان خويش تحميل نكنيد، زيرا آنان‌براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده‌اند.
امام على(علیه السلام): «لاتترك الاجتهاد فى اصلاح نفسك فانه لايعينك عليها الا الجد». (5)
هرگز از مجاهده و كوشش در اصلاح خويش باز نايست زيرا چيزى جز سعى و كوشش تو رادر اين كار يارى نخواهد كرد.
امام على(علیه السلام): «اياك و صحبه من الهاك و اغراك فانه يخذلك و يوبقك‌». (6)
بپرهيز از رفاقت‌با كسى كه اغفالت مى‌كند و فريبت مى‌دهد كه سرانجام مايه خوارى‌و هلاكت‌خواهد بود.
امام على(علیه السلام): «اقمعوا هذه النفوس فانها طلقه ان تطيعوها تنزع بكم‌الى شر غايه‌». (7)
اين نفوس سركش را مقهور كنيد كه خودسر و بى‌قيدند. اگر خواسته‌هاى آن‌هارا پيروى نماييد سرانجام شما را در بدترين پرتگاه مى‌افكنند.
امام على(علیه السلام): «غلبه الشهوه تبطل العصمه و تورد الهلك‌». (8)
غلبه و فرمانروايى شهوت، مصونيت اخلاقى را از بين مى‌برد و آدمى را به وادى‌هلاكت مى‌رساند.
امام على(علیه السلام): «اولى الاشياء ان يتعلمها الاحداث الاشياء التى اذا صاروا رجالااحتاجوا اليها». (9)
بهترين چيزى كه شايسته است جوانان ياد گيرند چيزهايى است كه در بزرگسالى موردنيازشان است.
امام صادق(علیه السلام): «يا معشر الاحداث اتقوا الله و لاتسالوا الروساء، دعوهم حتى‌يصيروا اذنابا». (10)
ابان بن تغلب گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم مى‌فرمود: اى گروه‌جوانان از خدا بترسيد و گرد فرمانروايان ستم‌كار نگرديد، آنان را ترك كنيد تااز مقام بزرگى تنزل كنند و دنباله‌روى جامعه باشند.
امام جواد(علیه السلام): «اياك و مصاحبه الشرير فانه كالسيف يحسن منظره و يقبح‌اثره‌». (11)
از رفاقت‌با شرور بپرهيز كه مانند شمشير، ظاهرى خوب و اثرى بد دارد.
امام جواد(علیه السلام): «راكب الشهوات لاتقال عثرته‌». (12)
كسى كه بر مركب شهوات خويش سوار است (و خودسرانه مى‌تازد) هرگز از لغزش و سقوطرهايى نخواهد داشت.
على عليه‌السلام:
«
من نصب نفسه للناس اماما فعليه ان يبدء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليكن‌تاديبه بسيرته تاديبه بلسانه، و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس‌و مودبهم‌» (13)
كسى كه خود را پيشواى مردم قرار دهد بايد قبل از آموزش ديگران به آموزش خودبپردازد و بيش از آن كه به زبان آموزش دهد با سيرت و رفتار آموزش دهد، آن كه‌به آموزش و پرورش خويشتن بپردازد بيشتر سزاوار ستايش است تا آن كه به آموزش وپرورش ديگران مى‌پردازد.....

پی‌نوشت‌ها:

1) كتاب شباب قريش، ص‌1.
2)
تاريخ يعقوبى، ج‌2، ص‌97.
3)
غرر الحكم، ص‌132.
4)
نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج‌20، كلمه‌102، ص‌267.
5)
غرر الحكم، ص‌818.
6)
همان، ص‌152.
7)
همان، ص‌138.
8)
همان، ص‌507.
9)
شرح ابن ابى الحديد، ج‌20، كلمه‌817، ص‌333.
10)
تفسير برهان، ص‌412.
11)
بحارالانوار، ج‌17، ص‌214.
12)
همان، ج‌17، ص‌214.
13)
وسايل الشيعه، ج 11، ص 419)

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 4 / 8 / 1395

فرصت جواني را دريابيد

فرصت جواني را دريابيد

نويسنده:مرضيه فكري

يكي از عوامل موفقيت و پيروزي انقلاب اسلامي توجه حضرت امام خميني و روابط ايشان با مردم به ويژه نسل جوان بوده است. امام خميني براي جوانان همچون پدري دلسوز و فداكار بود و لحظه اي از اين قشر فعال جامعه غفلت ننموده و همواره با نصايح خود سعي در آگاه نمودن جوانان داشت. امام با جوانان رابطه قلبي و پيوند عاطفي برقرار كرده بود به طوري كه همدلي و همزباني امام با آنان مورد تعجب جامعه شناسان بود و اين مسئله همچون معمايي براي آنان به نظر مي رسيد كه چگونه امام با سن بالا فكر پر نشاط و جوان پسند دارد كه توانسته نسل جوان را به خود مجذوب ساخته و به دنبال خود به حركت در آورد تا پا به پاي او براي حفظ اسلام بكوشند. امام جوانان را اميد آينده كشور مي دانست و نقش جوانان را در پيروزي انقلاب بس عظيم مي شناخت.

غنيمت شمردن فرصت جواني

يكي از توصيه هاي حضرت امام به جوانان در خصوص اهميت دادن به جواني بود و اين فرصت را آنقدر مهم مي دانست كه همواره به اصلاح انسان در اين دوران تاكيد مي نمودند و دريغ داشتند كه اين سرمايه بزرگ و فرصت بي نظير از دست برود چنان كه اميرالمومنين علي (ع) فرموده اند: « شيئان لا يعرف فضلهما الا من فقدهما: السباب و العافيه ( 1 ) دو چيز است كه قدر و قيمتشان را نمي شناسند مگر كسي كه آن دو را از دست داده باشد يكي جواني و ديگري تندرستي و عافيت. » از اين حديث شريف به خوبي روشن مي شود كه جواني فرصت و سرمايه اي بس با اهميت است كه اولا همرديف با نعمت بزرگ الهي يعني سلامت و عافيت قرار گرفته و ثانيا انسان وقتي آن را از دست داد پي به ارزشش مي برد آنگاه دچار حسرت مي شود چرا كه مي فهمد سرمايه گرانبهايي را از دست داده كه قابل جبران نيست و اين موجب حسرت و پشيماني دايمي خواهد بود. امام خميني در باره ضرورت غنيمت شمردن جواني خطاب به فرزند خود فرمودند: « پسرم تا نعمت جواني را از دست ندادي فكر اصلاح خود باش كه در پيري همه چيز را از دست مي دهي. يكي از مكايد شيطان كه شايد بزرگترين آن باشد كه پدرت بدان گرفتار بوده و هست مگر رحمت حق تعالي دستگير او باشد استدراج است. در عهد نو جواني شيطان باطن كه بزرگترين دشمنان اوست او را از فكر اصلاح خود باز مي دارد و اميد مي دهد كه وقت زياد است. اكنون فصل برخورداري از جواني است و هر آن و هر ساعت و هر روز كه بر انسان مي گذرد درجه درجه او را با وعده هاي پوچ از اين فكر باز مي دارد تا ايام جواني را از او بگيرد و آنگاه كه جواني رو به اتمام است او را به اميد اصلاح در پيري سر خوش مي كند و در ايام پيري نيز اين وسوسه شيطاني از او دست نكشد و وعده تو به در آخر عمر مي دهد و در آخر عمر و شهود موت حق تعالي را در نظر او مغبوض ترين موجود جلوه مي دهد كه محبوب او كه دنيا است از دستش گرفته است اين حال اشخاصي است كه نور فطرت در آنها به كلي خاموش نشده است و اشخاصي هستند كه غرقاب دنيا آنها را از فكر اصلاح به دور نگهداشته و غرور دنيا سر تا پاي آنان را فراگرفته است . ( 2 )
در آئين مقدس اسلام به جواني اهميت زيادي داده شده است و بر غنيمت شمردن آن توصيه و تاكيد فراوان شده است. پيشوايان گرامي اسلام جواني را يكي از نعمت هاي پر ارج الهي و از سرمايه هاي بزرگ سعادت در زندگي انسان دانسته اند و به نحوه گذراندن آن توجه خاصي دارند. همانطور كه پيامبر اكرم (ص ) مي فرمايند: « در قيامت هيچ بنده اي قدم از قدم بر نمي دارد تا به اين پرسش ها پاسخ دهد: اول آنكه عمرش را در چه كار سپري نموده است و دوم جوانيش را چگونه و در چه راه تمام كرده است » .
فرصت ايام جواني فرصت رسيدن به بالاترين مراحل توانمندي و عالي ترين منازل زندگي است و انسان در اين دوران در اوج توانايي قرار دارد. اگر فردي در اين دوران قدم در راه راست بگذارد و از رهنمودهاي بزرگان دين بهره ببرد مسلم به سعادت واقعي دست مي يابد و اگر كوتاهي كند خود را از سعادت و آينده درخشان محروم مي سازد.

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 4 / 8 / 1395

جوان و ارزش جوان

جوان و ارزش جوان
نويسنده: غلامعلی دانش
منبع : اختصاصی راسخون
 
چکیده
در هر جامعه جوان ونسل جوان گنچینه های سرشار آن ها است و لازم به حفظ و حراست است و بزرگان و مدیران جوامع بشری باید در مورد آنها برنامه ریزی داشته باشند و الا ضربه های جبران ناپذیری به پیکر جامعه وارد خواهد شد.
اگر جوانی در بین جمعی ضربه خورد و آن جمع قدرت دفاع نداشته باشد در واقع آنها محکوم به نابودی و شکستند برای جلوگیری از این ضربه ها و شکست ها آیات و روایات رهنمایی های حکیمانه ای دارد و بر ما لازم است طبق آنها عمل نموده و الگو و سرمشق قرار دهیم.
کیلد واژگان:
جوان، جامعه، رابطه ی جوان و جامعه ، و اهمیت جوان.
مقدمه:
هدایت و تربیت نسل جوان به لحاظ اهمیتی که دارد امروزه بیشتر از گذشته مورد توجه دانشمندان و دل سوزان جوامع مختلف قرار گرفته است.
جوان دارای خصوصیات عاطفی ، اجتماعی و جسمانی است.
حساسیت و تنوع خصلت های رفتاری، هیجان درونی ... شمه ای از ویژگی های اوست.
با توجه به این ویژگی ها و خصوصیات نوجوانان و جوانان، باید طوری با آنها برخورد شود و رابطه برقرار گردد که مایه ی جذب و دل گرمی آنهاشود نه اینکه باعث تنفر و دل سردی آنها گردد. ما در این نوشتار بر آنیم با استفاده از آیات و روایات به شناخت ویژگیهای جوان و نوع رفتار با آن بپردازیم.

جوان و ارزش
 

در حیقیت جامعه مرکب است از زن ومرد و پیر و جوان ولی در هر جامعه ای که نسل جوان گنجینه های سرشاری هستند که حفظ و مراقبت لازم دارد و الا این سرمایه ی ارزشمند از بین خواد رفت وراه انحراف و هلاکت در پیش می گیرد لذا برای مدیران و مدبران اجتماع لازم است برای حفظ و حراست نسل جوان سرمایه گذاری کند واین گروه فعال و پرشور را با رفتار حکیمانه و تکریم شخصیت و احترام به نیازهای آنها، دل آنها را گرفته؛ به اهداف مطلوب هدایت نمایند.
و جامعه ی آینده را از نظر سلامتی و حفظ ارزش ها بیمه نمایند.

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
برچسب‌ها: جوان و ارزش جوان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 4 / 8 / 1395

جوان، انتخاب هدفی بزرگ

جوان، انتخاب هدفی بزرگ
جوان، انتخاب هدفی بزرگ

نويسنده: محمد خندان
منبع :اختصاصی راسخون
 
چکیده

در این تحقیق به بررسی بهترین هدف زندگی می‌پردازیم. در صورتی که جوان بهترین هدف را شناخت و آن را انتخاب نمود به تبع آن تلاش مضاعف خواهد نمود. حال سوال این است بهترین هدف زندگی چیست؟ و انتخاب آن چه تاثیری در زندگی دارد؟
کلید واژه: قرآن، امام، هدف، جوان، آینده

مقدمه
 

امیرالمومنین علی (ع) می‌فرمایند: «کسی که شرافت باطنی وگوهر انسانی خود را بشناسد، این شناسایی، او را از پستی‌هایش مصون خواهد داشت (1) پس برای جلوگیری از سقوط و تباهی دنیا و آخرت، می‌بایست جوانان استعدادهای معنوی و لیاقتهای روحی خود را بشناسند و برای نیل به خوشبختی و سعادت ابدی و این که انسان واقعی باشند و به مدارج کمال روحانی نایل شوند تصمیم قطعی بگیرند؛ و با کمک قرآن و اهلبیت هدف زنگی را بیابد. پیشینه‌ی انتخاب هدف در تمام ملت‌ها از اغاز خلقت بوده است، بسیاری از انسان‌ها مخصوصا دولت‌های اروپایی هدف را قدرت و پول و... می‌دانند در صورتی که همه این‌ها فنا پذیر و آخر تمام می‌شود

گفتار اول: هدف جوان
 

رابطه دین و جوان:
 

این بحث در دنیای امروز بسیار حائز اهمیت است که جوان با دین پیوند و ارتباطی جدا نشدنی دارد؛ سئوالی که مطرح می‌گردد، این است که این پیوند چگونه پیوندی است؟ این پیوند لازم است که ماندگار باشد یا این پیوند یک زمان خاصی دارد و بعد از آن زمان معین، پیوند دیگر وجود ندارد؛ مثل پیوند ازدواج که انسان تا جوان است و آن شور و اشتیاق و آن تحرکات را دارد و قوه شهوت و میل جنسی در وجودش هست گرایش به ازدواج دارد؛ و یا پیوند باید بین جوان و دین پیوندی عمیق و همیشگی باشد، مانند پیوند فرزند و مادر که هیچ وقت قطع شدنی نیست و نخواهد بود. سئوال دیگری که در این رابطه بسیار حائز اهمیت می‌باشد، این است که روح یک جوان به خودی خود چنین گرایشی به دین دارد و عوامل بیرونی ممکن است او را در این امر سوق دهد و یا باید علاقمندی به دین را با تشویق و تبلیغ در جوان ایجاد کرد. برای روشن شدن این موضوع باید به مراحل زندگی انسان توجه نمود تا جایگاه جوانی را در این مراحل پیدا کنیم.

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 6 / 1395

عکس نوشته درباره احترام گذاشتن به دیگران

نقش محبت

نوع رابطه ما با اهل بيت (عليهم السلام)، برچه مبنايى است و بر چه مبنايى بايد باشد؟ آيا مثل رابطه ملت و حاكم است؟ آيا رابطه علمى ميان شاگرد و استاد است؟ آيا رابطه «محبت» و «مودت» و پيوند قلبى و درونى است، كه هم كارسازتر و هم بادوامتر و ريشه‌دارتر است؟ قرآن كريم روى اين رابطه، تاكيد دارد و «مودت اهل بيت» را اجر رسالت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفى مى‌كند: (قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى) در روايات هم، مودت و ولايت، به عنوان يك «فرض» و ملاك قبول اعمال به حساب آمده است. تولاى شما فرض خدايى است قبول و رد آن مرز جدايى است هر آن كس را كه در دين رسول است ولايت، مهر و امضاى قبول است ديانت‌بى‌شما كامل نگردد بجز با عشقتان دل، دل نگردد حتى اهل سنت هم طبق احاديثشان اين نكته را قبول دارند و در شعر شافعى چنين آمده است: يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله فى القرآن انزله كفاكم من عظيم القدر انكم من لم يصل عليكم لا صلاة له اى خاندان پيامبر خدا! محبت‌شما فرض و واجب است كه در قرآن آن را نازل فرموده است. در عظمت قدر شما همين بس كه هركس (در نماز) بر شما درود و صلوات نفرستد، نمازش صحيح نيست.» هرچه محبت و دلباختگى و ارتباط قلبى بيشتر باشد، تبعيت، همرنگى، همراهى و همدلى هم بيشتر خواهد شد. ايمان عاطفى به رهبرى، حتى در طاعت سياسى و اجتماعى هم تاثير مى‌گذارد و تبعيتى عاشقانه مى‌شود، نه صرفا تشكيلاتى و رسمى. از اين رو، ارتباط شيعه با اهل بيت (عليهم السلام) را علاوه بر جنبه‌هاى اعتقادى برمبناى علمى، احاديث و منابع دينى، بايد عاطفى، روحى و احساسى قرار داد و «آگاهى عقلى» را با «عاطفه قلبى» درهم آميخت و عقل و عشق را با هم پيوند زد. ايجاد محبت و عشق را بايد از مراحل ساده، بسيط و عاطفى شروع كرد و در مراحل بعدى با بصيرت و شناخت‌بيشتر، آن را تعميق داد، تا آنجا كه «حب»، جزء سرشت انسان گردد و «محبت اهل بيت»، جزء دين يك مسلمان و شيعه در آيد و «هل الدين الا الحب»؟ براى اين كار، بايد زمينه‌هاى روحى و آمادگيهاى قبلى افراد را در نظر گرفت، و الا محبت اهل بيت‌به دلهاى غير مستعد و غير آماده نمى‌چسبد، آنچنان كه كاشى به ديوار كاهگلى نمى‌چسبد. گاهى هم بايد موانع را زدود، هم چنانكه در لحيم‌كارى، ابتدا با سنباده و مواد ديگر، چربيها، آلودگيها و جرمها را از محل مى‌زدايند، تا لحيم، بچسبد و جوش بخورد.

راههاى ايجاد محبت

1- استفاده از علاقه به محبوبيت.
هر كس دوست دارد مورد علاقه و محبت ديگران باشد و مورد توجه قرار گيرد. در جذب افراد، اظهار علاقه، خيلى مؤثر است. بخصوص آن طرفى كه انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصيتى معروف، مهم و معتبر باشد، مورد رغبت‌بيشترى است. تاچه رسد به اينكه آن طرف، خدا، رسول و ائمه (عليهم السلام) باشند. بايد چنين القاء كرد كه رشته محبت و علقه ولايى با اهل بيت، موجب مى‌شود انسان محبوب خدا و رسول گردد و چه موهبتى بالاتر از اين؟ طرح اين مسئله كه ائمه، دوستدارانشان را دوست دارند، ايجاد محبت مى‌كند. روايت در اين زمينه، بسيار است. از جمله، اين حديث: كسى به محضر حضرت على (علیه السلام) رسيد و گفت: «السلام عليك يا امير المؤمنين و رحمة الله و بركاته، كيف اصبحت؟» سلام و رحمت و بركات الهى برتو، اى اميرمومنان، چگونه صبح كرده‌اى؟ حضرت سربلند كرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود: «اصحبت محبا لمحبينا و مبغضا لمن يبغضنا» صبح كردم، در حالى كه دوستدارانمان را دوست دارم و با دشمنان دشمن هستم. طرح مسئله حب متقابل و رضايت طرفينى ميان خدا و بنده يا پيامبر و امت، كارساز است. قرآن هم نمونه‌هايى دارد، همچون: «رضى الله عنهم و رضوا عنه»، «فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه» خدا از آنان راضى است، آنان هم از خدا راضى‌اند. خداوند كسانى را خواهد آورد كه آنان را دوست‌بدارد و آنان هم دوستدار خدا باشند.
2-
بيان فضيلت‌حب آل پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
فعال ساختن كانال تبليغ محبت اهل‌بيت، در جذب ديگران اثر دارد. گفتن و مطرح كردن مؤثر است. به عنوان يك دستور كار، بايد فضيلت، آثار و بركات محبت اهل بيت را به صورت پيوسته طرح كرد. به هر حال در عده‌اى اثر مى‌گذارد و مردم به دنبال يك موج تبليغاتى در رسانه‌ها يا مراكز فرهنگى، به سمت و سويى گرايش مى‌يابند. در اين باره، احاديث فراوان است. به عنوان نمونه: پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «الا و من مات على حب آل محمد مات شهيدا الا و من مات على حب آل محمد مات مغفورا له الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا الا و من مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان الا و من مات على حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنة الا و من مات على حب آل محمد فتح له فى قبره بابان الى الجنة الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائكة الرحمة...» هركس با محبت آل محمد از دنيا برود، شهيد مرده است، آمرزيده مى‌شود، با توبه از دنيا رفته است، با ايمان كامل مرده است، فرشته مرگ او را به بهشت‌بشارت مى‌دهد. از قبر او دو در گشوده مى‌شود به روى بهشت، خداوند قبر او را مزار فرشتگان رحمت قرار مى‌دهد. چنين رواياتى فراوان است. ذكر اينها، دلها را تكان مى‌دهد و شيفته اهل بيت مى‌سازد.
3-
طرح نيازمندى انسان به اين محبت و بهره‌مندى از آن
انسان معمولا مجذوب كسى يا جايى مى‌شود كه گره از كار او بگشايد و بهره برساند. در رابطه‌هاى اجتماعى افراد، به وضوح اين مساله ديده مى‌شود. در زندگى ممتد و مستمر ما كه تا آخرت ادامه مى‌يابد، كجاها گير مى‌كنيم و نياز به كمك داريم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخيز، هنگام عبور از صراط و... به كارسازى محبت اهل بيت آگاه مى‌شويم. در اين زمينه‌هم حديث‌بسيار است. از جمله اين چند حديث مشهور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): «حبى و حب اهل بيتى نافع فى سبعة مواطن اهوالهن عظيمة: عند الوفاة و فى القبر و عند النشور و عند الكتاب و عند الحساب و عند الميزان و عند الصراط»، محبت من و خاندانم در هفت جا، كه هول و هراس آنها عظيم است، سود مى‌بخشد: هنگام مرگ، در قبر، هنگام رستاخيز، هنگام گرفتن نامه اعمال، وقت‌حساب، كنار ميزان و سنجيش اعمال و هنگام عبور از صراط. «سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟ قال: ما اعددت لها كبيرا الا انى احب الله و رسوله. قال: فانت مع من اجببت (المرء مع من احب). قال انس: فما رايت المسلمين فرحوا بعد الاسلام لشى‌ء اشد من فرحهم بهذا» مردى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از زمان قيامت پرسيد. حضرت فرمود: براى آن چه آماده كرده‌اى؟ گفت: چيز مهمى آماده نكرده‌ام، جز اينكه خدا و رسولش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با كسى هستى كه دوست مى‌دارى. انسان با محبوب خود خواهد بود. انس گويد: من نديدم كه مسلمانان بعد از اسلام، به چيزى بيش از اين مژده رسول خدا خوشحال شده باشند. على (علیه السلام): «من احبنا كان معنا يوم القيامة، و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه» هر كس ما را دوست‌بدارد در قيامت‌با ما خواهد بود. و اگر كسى سنگى را دوست‌بدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور مى‌كند. اين مژده بزرگى است كه علاقه‌مند به اهل بيت‌بداند كه در آخرت هم با آنان محشور خواهد بود. وقتى محبت تا اين اندازه كارساز است، چرا اين گنج را نداشته باشيم؟!
4-
ارزش جلوه دادن محبت اهل بيت (عليهم السلام)
وقتى كارى مورد تقدير و تشويق قرار مى‌گيرد و به عنوان «الگو» مطرح مى‌شود، در ديگران هم جذبه و كشش ايجاد مى‌كند. ارزشگذاران جامعه، مسؤولان فرهنگى هنرى، برگزاركنندگان مسابقات و جايزه دهندگان، اينها همه نقش دارند. وقتى كسى به خاطر شعر گفتن يا قصه نوشتن يا كتاب خواندن در مورد ائمه (عليهم السلام) تشويق شود، هم محبت پيدا مى‌كند و هم به خاطر اين پيوند، احساس عزت و سربلندى دارد. چون مى‌داند كه اين كيف، چادر، كتاب و جايزه رابه خاطر اين موضوع، جايزه گرفته است. وقتى از جوانها مى‌پرسند: در باره چه چيزى، شعر مى‌گوييد؟ اغلب مى‌گويند: عشق، بهار، دوستى، زندگى، گل، بلبل و... وقتى پرسيده مى‌شود: چه كتابهايى مى‌خوانيد؟ مى‌گويند: رمان، كتابهاى علمى، داستانهاى تخيلى و... گويا سختشان است‌بگويند: كه در باره خدا و نماز و ائمه (عليهم السلام) شعر مى‌گوييم. يا كتابهاى مربوط به اهل بيت و كتب دينى مى‌خوانيم. چون از اين جهت مورد تشويق قرار نمى‌گيرند، بايد شرايطى پيش آورد كه اگر كسى در باره اهل‌بيت، شعر گفت، شعر حفظ كرد، حديث‌حفظ كرد، كتاب خواند، قصه نوشت، فيلم ساخت، تابلوى هنرى كشيد، يا حتى نام ائمه را داشت‌يا نام اهل‌بيت را روى فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندى كند و اين را ارزش احساس كند و ارزش تلقى كند. مهر تو را به عالم امكان نمى‌دهم اين گنج، پربهاست، من ارزان نمى‌دهم وقتى از رسانه‌ها، تلويزيون، مسابقات و گزارشها «الگو» معرفى مى‌شود، اين، تاثيرگذار است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «يا معشر الشيعة!... علموا اولادكم شعر العبدي فانه على دين الله.» اى گروه شيعه! به فرزندانتان شعر «عبدى» را بياموزيد، چرا كه او بر آيين خداست. اين تشويق امام صادق (علیه السلام) كه شيعيان شعر «عبدى كوفى» را به بچه‌هايشان ياد بدهند، بزرگترين «تشويق» است و «الگودهى» است. شعر عبدى، از فضليتهاى اهل بيت، موج مى‌زد. «سيد حميرى» كه از شاعران متعهد شيعه است، مى‌گفت: هر كس حديثى بگويد از فضائل على و اهل بيت (عليهم السلام) كه من آن را در شعرم نگفته‌ام، اين اسبم را به او مى‌بخشم. دختر «ابو الاسود دؤلى» وقتى فهميد كه خليفه، عسل را فرستاده تا محبت اهل بيت را از دل آنها بيرون كند، آنچه خورده بود، پس آورد، و نخواست‌با عسل، مهر «آل على» را از دست‌بدهد. معلمان در اين مسائل، خيلى مى‌توانند خطدهى داشته باشند و به گرايشها و الگوگيريهاى نوجوانان جهت‌بدهند. حتى اگر يك دختر و پسر غير متعهد، به خاطر اين كه اسمشان مهدى يا زينب و فاطمه است، جايزه بگيرند، همين تاثير ضمنى ايجاد محبت مى‌كند.
5-
تعظيم و تكريم
جوانان، به خاطر حالت الگوگيرى از مربيان، حتى از حالات و رفتار آنها هم سرمشق و نكته مى‌گيرند. نحوه برخورد مربيان با اهل بيت در حضور فرزندان، و شاگردان و جوانان، به آنان هم ياد مى‌دهد. نام ائمه (عليهم السلام) را با تكريم و احترام ياد كردن، همراه اسمشان سلام و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان (عج) برخاستن و دست‌بر سرنهادن، روز ميلاد ائمه را جشن گرفتن و بزرگ داشتن، روز وفاتشان حريم نگهداشتن و حرفهاى خنده‌دار و برخوردهاى شاد نداشتن و در غم و اندوهشان حالت غم داشتن، تاثيرگذار است زيرا كوچكترها به بزرگترها نگاه مى‌كنند. اين حالت، خصلت‌شيعه است: «شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا، يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا» شيعيان ما از افزوده سرشت ما خلق شده‌اند، با شادى ما شاد مى‌شوند و با اندوه ما غمگين مى‌شوند. حتى كيفيت نام بردن و لحن‌ما در اين مساله، مؤثر است. يك وقت مى‌گوييم: امام رضا فرمود. و يك وقت مى‌گوييم: حضرت امام رضا عليه السلام فرمود. اين دو با هم خيلى فرق دارد. اگر هنگام شنيدن نام پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) يا يكى از معصومين (عليهم السلام)، زير لب صلوات بر آنها بفرستيم، اين هم نوعى تكريم است و در ديگران، تاثيرگذار. در سالهاى اخير نسبت‌به برخى از مناسبتها مثلا ايام «فاطيمه» يا «روز زن»، در مورد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بيش از گذشته، كار فرهنگى و تبليغى و گراميداشت، انجام شده است، يا نسبت‌به امام زمان (علیه السلام) اين است كه مى‌بينيم، به همين تناسب، محبت فاطمه و مهدى (عليهما السلام) و گرايش به اين دو، نسبت‌به گذشته بيشتر شده است، بخصوص در ميان جوانان. طبعا زبان و بيان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخن و چه در نوشته‌ها بايد مراعات شود و افق فكر و سطح كودكان در نظر گرفته شود، چه در برنامه‌هاى راديويى و تلويزيونى، چه در صبحگاهها و مراسم جشن و عزا در خانه‌ها، مدارس، مساجد و هيئتها.
6-
ذكر فضايل اهل بيت و فرهنگ آنان
مردم، آرمانگرا و قهرمان دوستند. اگرشخصيت، فضليت، فكر و فرهنگ امامان اهل بيت (عليهم السلام) را بشناسند به آنان علاقه پيدا مى‌كنند و اين علاقه به تبعيت و همسويى مى‌كشد. امام رضا (علیه السلام) در حديثى فرموده است: «ان الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا» «مردم اگر خوبيهاى حرفها و تعاليم ما را بشناسند، از ما پيروى مى‌كنند.» اينكه چگونه مردم، جوانان و بشريت را با فرهنگ اهل بيت بايد آشنا كرد، نكته ظريفى است و بايد از تكنيك «هنر» استفاده كرد و در عرضه محتواى كلامى و حياتى ائمه (عليهم السلام) به نسل امروز، كار رسانه‌ها در اين جهت، مهم است و متاسفانه ضعيفيم. فضايل در دو محور است
1-
جهات آرمانى، خلقت، طينت و...
2-
جهات عملى و قابل اسوه‌گيرى و تبعيت عينى و ملموس از رفتار اهل بيت. طرح هر دو جهت، عامل ايجاد علاقه است، ولى محور دوم موثرتر است كه در عين بيان عظمت‌هاى فوق تصور، امكان راه يافتن به حريم كمال آنان هم باشد. نوشتن و سرودن در باره فضايل و خوبيهاى ائمه و ترويج آنها ميان نسل نو، محبت مى‌آورد.
7-
گره زدن خوشيهاى زندگى به حيات ائمه(علیهم السلام)
با استفاده از قضيه شرطيه (قضيه پاولوف) به نحوى عمل كنيم كه با ديدن چيزى و خاطره‌اى، پيوند با اهل بيت مطرح شود، جشن گرفتن و شيرينى و عيدى دادنها، و جشن تكليف گرفتن و اعطاى مدال و اهداى جوايز و تشويقها اگر در روز تولد فلان معصوم (علیه السلام) باشد، خواه ناخواه تاثير غير مستقيم دارد. گره خوردن يك خاطره خوش با اهل بيت. شبهاى تولد يا روزهاى ميلاد ائمه، در خانه‌ها و مدرسه‌هاى ما بايد يك حادثه خوب يا خاطره خوش پيش آوريم. مثلا با يك جعبه شيرينى به خانه رفتن، يا شب تولد امام هادى (علیه السلام) با يك جعبه شيرينى در دفتر مدرسه گذاشتن به همين مناسبتها، كه سبب مى‌شود از ياد نرود.
8-
معرفى كتاب و نگارش مقاله و شعر
اين، نوعى كار فرهنگى است كه با شناختن و شناساندن كتابهاى خوب، جذاب و سازنده در مورد اهل‌بيت، از علاقه به مطالعه بچه‌ها استفاده كنيم. كتابى كه به مسابقه مى‌گذاريم يا براى تلخيص پيشنهاد مى‌كنيم يا موضوعى كه براى مقاله‌نويسى، شعر و قصه، حتى عكس و نقاشى مى‌دهيم، اگر سوژه‌هاى اهل بيتى داشته باشد، مفيد است. يا كشاندن روزنامه ديوارى به اين سمت. يا در خواست‌خاطره‌نويسى از زيارت، عاشورا، نيمه شعبان، شب قدر، مجالس سوگوارى و امثال اينها.
9-
تشكلهاى هيئتى
برنامه‌هاى خودجوش نوجوانان كه كار گروهى انجام دهند، مثل فعاليتهايى كه در نيمه شعبان و برگزارى جشن دارند، يا تشكيل هيئت و راه انداختن دسته عزادارى يا آراستن مسجد، حسينيه و تكيه و برنامه‌هاى ايستگاههاى صلواتى آب، شربت، اطعام، احسان و... همه گره‌زننده قلب نوجوانان با تشكيلات اهل بيت است. بچه‌ها زمينه‌هاى روحى دارند. اينها را بايد به كار گرفت، در محله‌هاى مختلف از خود آنان «هيئت» درست كرد و خودشان مسؤوليت‌به عهده بگيرند تا فعال شوند. ايام محرم يكى از مناسبترين فرصتهاى ايجاد اينگونه تشكلهاى هيئتى از دانش آموزان بخصوص در مقطع راهنمايى و اوائل دبيرستان است. در عاشورا و نيمه شعبان، به خاطر شور عمومى مردم، بچه‌ها جذب اينگونه مراسم مى‌شوند. براى استفاده از اين حس خود جوش بچه‌ها و جهت دادن آن براى ايام ديگر بايد سرمايه‌گذارى كرد. وقتى بچه‌ها براى خودشان در ارتباط با ائمه، صاحب علم، پرچم، دسته و هيئت مى‌شوند، احساس تشخص مى‌كنند.
10-
ايجاد فضاى روحى و معنوى
پديد آوردن صحنه‌ها و فضاهايى كه بچه‌ها در شرايط خاصى قرار بگيرند و به تدريج‌حس درونى آنان بيدار شود و جذب گردند. چه بسا اگر كودكان را به حال خود رها كنيم، به اين سمت و جهت، كشيده نشوند و به دعا و توسل نيايند. ولى اگر ترتيبى دهيم كه در اين فضا قرار گيرند، جذب مى‌شوند. مثلا اردوها و ديدارهاى از حرمها، زيارتگاه‌ها، مجالس دينى، دعا، توسل و عزادارى، محكم كننده اين رشته و رابطه است. اين همه اردوهاى سياحتى و زيارتى تشكيل مى‌شود و دانش‌آموزان مثلا به قم، شيراز، مشهد، جمكران و امثال آنها مى‌روند، تنها تماشاى ساختمان، در، ديوار و گنبد نباشد، همراه اين ديدارها، تغذيه فكرى و روحى شوند و مطلب ياد بگيرند و الگو بگيرند و عشقها و علاقه‌هايشان را به اين خاندان، پيوند بزنند. ديدار با شخصيتهايى كه تاثيرگذارند در صورت امكان حتما در برنامه اين سفرها و اردوها قرار بگيرند. شركت در مجالس با حال، همين طور است.
يك هشدار
با همه اهميتى كه براى محبت اهل بيت و ايجاد آن در دل بچه‌ها قائليم، بايد از يكسونگرى هم پرهيز داشت و پرهيزشان داد. يعنى آميختن «محبت» به «عمل»، كار اصلى ماست تا صرف محبت و عشق به اهل بيت (منهاى عمل، تقوا و تبعيت) غرور براى محبان نياورد. امام صادق (علیه السلام) فرموده است: تعصى الاله و انت تظهر حبه هذا محال فى الفعال بديع لو كان حبك صادقا لاطعته ان المحب لمن يحب مطيع خدا را نافرمانى مى‌كنى، در حالى كه اظهار عشق و محبت نسبت‌به خداوند دارى، اين محال است و در كارها چيز شگفتى است. اگر محبت تو صادقانه بود، از او اطاعت مى‌كردى، چرا كه دوستدار، نسبت‌به كسى كه دوستش مى‌دارد، مطيع و فرمانبردار است. اظهار دوستى با خدا بايد همراه با تبعيت و اطاعت‌باشد نه معصيت، چون حب صادقانه به اطاعت محبانه منجر مى‌شود. ادعاى دوستى با اهل‌بيت ولى اهل گناه و آلودگى بودن، نوعى تناقض است. بايد تفهيم كرد كه هرچند دين، «دين حب و محبت» است ولى محبتى، صادقانه است كه به همرنگى و هماهنگى كشيده شود. هم چنان‌كه دو نفر وقتى به هم محبت دارند، به خاطر همين محبت، مى‌كوشند مثل هم باشند و از رنجاندن و مخالفت ديگرى، پرهيز كنند. حديثى از امام رضا (علیه السلام) گوياى همين نكته است كه نبايد به اتكاى دوستى اهل‌بيت، «عمل صالح» را رها كرد و گفت كه: «على داريم: چه غم داريم؟» و امثال اينها: «لا تدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فى العبادة اتكالا على حب آل محمد و لا تدعوا حب آل محمد و التسليم لامرهم اتكالا على العبادة، فانه لا يقبل احدهما دون الآخر.» «نه عمل صالح و تلاشى در عبادت را به اتكاى محبت اهل بيت، رها كنيد و نه محبت و دوستى اهل بيت و تسليم آنان بودن را به اتكاى عبادت، چرا كه هيچ كدام بدون ديگرى پذيرفته نيست.» آرى... آميختن «محبت اهل بيت» به «عمل صالح و بندگى».
منبع: سایت بلاغ

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 6 / 1395

چکیده
 

موضوع بحث ما راجع به غریزه ی جنسی نوجوانان و جوانان است. ما در این مقاله به بررسی تعریف غریزه جنسی پرداخته و دوران نوجوانی و جوانی را که دوران مهمّی در تربیت جنسی نوجوانان و جوانان شمرده می شود، مورد بحث قرار داده ایم. این موضوع دارای اهمیّت فراوانی می باشد، زیرا معضلی است که از دیر باز افکار نوجوان و جوان را مشوّش نموده و به خود مشغول کرده است. از آنجا که این موضوع دارای اهمیّت خاصی است بسیاری از متفکرین قدیم و جدید در این باره نظراتی داده اند که در متن بطور مفصّل ارائه خواهد شده است.
کلید واژه: غریزه، نوجوان، جوان، بلوغ.

مقدمه
 

از ابتدای خلقت غریزه جنسی همواره با انسان بوده است و همیشه با او خواهد بود، وهمچنین یک قوه ی قوی در انسان بشمار میرود. در نتیجه نیاز است که با این غریزه آشنا شده و آن را بهتر بشناسیم.از طرف دیگر در طول زندگی انسان دوره ی نوجوانی و جوانی یکی از مهمترین دوره های زندگی به حساب می آید، چرا که در این مقطع این غریزه خود را نشان می دهد و نوجوان با این غریزه مواجه شده و با آن سروکار دارد. لذا به همین خاطر ضرورت دانستم که این برهه ی سنی بسیار مهم را بیان نموده و توضیحات آن را بدهم.بطور کلی میتوان گفت از غریزه جنسی می توان صحیح و درست استفاده کرد و در راه اعتدال پیشرفت، یعنی همان دستورات دین و اهل بیت(علیهم-السلام) که در این باره داده شده است، و همچنین می توان به صورت نادرست و غلط استفاده کرد، و از مرز انسانیت خارج شد، همانگونه که در جهان غرب این اتّفاق افتاده است.
در اینجا چند سؤال مطرح است که دارای اهمیّت هستند که عبارتند از:
چرا نوجوانی مهم است؟
سبب های طغیان وسرکشی قوای نفسانی چیست؟
نوجوان و جوان در قرآن و روایات چگونه توصیف شده اند؟
مسئولیت افراد نوجوان به چه صورت است؟
مفهوم نوجوانی یعنی چه؟
غریزه جنسی چیست؟

فصل اول: غریزه جنسی
 

غریزه جنسی چیست؟
 

کلیه هیجاناتی را که هدف طبیعی آنها تولید نسل است غریزه جنسی می نامیم. مثلاً هیجانی که سبب تظاهر خودنمائی آدمی می شود، برای تولید مثل نیست ولی چون نتیجتا به تحریک غریزه جنسی و تولید مثل منتهی می شود باید جنسی نامید و به همین طریق بوسیدن و تحریک کردن اعضای تناسلی از این دسته غرایز هستند. تحریفات مختلف مثل لواط یا به خود وررفتن و جزیی از خود و اگزیبیستون هیچ کدام به تولیدمثل منتهی نمی شود در حالی که بی دلیل آنها را تمایلات غریزه جنسی نام نهاده اند. دلیل نامگذاری چیست؟ دلیل این نامگذاری این است که هیجاناتشان از راه تحریک دستگاه تناسلی و خودنمائی و سایر حالات آن به تولید نسل می شود. نام تحریف فقط بدین دلیل به آنها داده اند که آنها از هدف خود دور شده و به اشیاء غیرعادی دلبستگی یافته اند و در حقیقت آنها را تحریفات جنسی نیز نامیده اند. غریزه جنسی ممکن است از نقطه نظر ارتباط با منظورهای خاص خود و یا به صورت یک هیجان، نگریسته شود. به تدریج که رو به رشد می رود از مراحل مختلف می-گذرد و در دورانهای مختلف زندگی به مقاصد مختلف بستگی پیدا می کند. در دوران کودکی عشق فقط متوجّه وجود خود آدمی مثل کامجویی از خود است و گاهی نیز مدّت ها بدان صورت باقی می ماند. عادت به جلق و سایر طرق کامجویی از وجود خود که می توان آن را مقاربت با خود نیز نامید در حقیقت مثل این است که آدمی با خودش عشق می ورزد و بدین دلیل است که از نظر روانی و اخلاقی زیان آور است.کامجویی از همجنسان خود به حال طبیعی، یعنی عشق اختصاصی جوشش با همسنان خود مخصوص دوران 13 ـ 14 سالگی است و عادی شمرده می شود به شرطی که تنها منحصر به شخص و یا دسته مخصوص نباشد و کامجویی از جنس مخالف و یا عشق ورزیدن با او مخصوص دوران بعدی یعنی دوران بلوغ کامل است و تک همسری مخصوص زندگی بزرگسالان است. هر یک از دوران های اولیه ممکن است مدت ها بجا بماند و مداومت داشته باشد تا آنجا که غریزه جنسی معمولی زندگی را حذف کند و آن را به سوی تحریف بکشاند.برای تصعید غریزه جنسی لازم است تمام دوران های مختلف رشد آن را در نظر گرفت. مثلا کامجویی از خود امکان دارد از دوران کودکی به صورت میل عادی و سالمی دوام یابد و کودک بخواهد خود را دوست داشتنی و مورد توجه سایرین نشان دهد، کامجویی از نوع مخصوص دوران بلوغ اول است و امکان دارد به طریق عادی تصعید شود و به همکاری صادقانه به همجنسان خود منتهی گردد. تمایل به کامجویی های گوناگون در دوران بلوغ کامل، امکان دارد به جوانمردی نسبت به جنس مخالف منتهی شود. تمایل به تک همسری ممکن است به صداقت کامل و عشق حقیقی برای یک هدف عالی منجر شود. روی هم رفته اگر غریزه جنسی را نه تنها از نظر منظور اصلی بلکه از نظر هیجاناتش بنگریم خواهیم دید که عده زیادی از هیجانات بدان منتهی می شود. مثلاً خودنمایی و اشتیاق شدید جلب توجّه دیگران، خودخواهی که مخصوص مردان ریاست طلب است، عشوه گری و حس اطاعت که تقریبا مخصوص زنان است. هیجانات اولیه برای داشتن فرزند به وجود می آید و به غرائز تناسلی بستگی دارد، غریزه مادری که برای مراقبت و پرورش نوزاد ایجاد می شود همیشه با غریزه جنسی ارتباط دارد.تصعید غریزه جنسی عبارت از هدایت هر یک از این هیجانات به سوی هدف بالاتر است. ولی از آنجا که رشد این هیجانات در افراد مختلف است باید دقت کرد و تصعید متناسب و مکفی را در نظر گرفت. یعنی تجسم کرد در هر فرد کدام یک از این هیجانات قویتر است. آن را به سوی هدف مخصوص طوری تصعید کرد که بتواند رشد کامل بیابد. در یکی عشق به تحسین و تمجید قویتر است باید آن را به سوی میل کامل برای انجام کارهای نیک تصعید کرد. در دیگری که هیجان خلاقه موجود است باید آن را به سوی کارهای اختراعی و اکتشافی تصعید کرد.(دانستنی های جنسی، صفحه 13 تا 16)

علاقه جنسی يا گناه ذاتی در جهان قدیم:
 

برای ما مسلمانان كه علاقه دو همسر را به يكديگر يكی از نشانه‏های بارز وجود خداوند می‏دانيم(سوره روم آیه21) و نكاح را " سنت " و تجرد را يكنوع " شر حساب می‏كنيم هنگاميكه می‏خوانيم يا می‏شنويم بعضی از آئين ‏ها علاقه جنسی‏ را ذاتا پليد ، و آميزش جنسی را ( ولو با همسر شرعی و قانونی ) موجب‏ تباهی و سقوط می‏دانند دچار تعجب می‏شويم . عجب‏تر آنكه می‏گويند : دنيای قديم عموما گرفتار اين وهم بوده است . برتراند راسل فيلسوف اجتماعی مشهور معاصر می‏گويد : " عوامل و عقايد مخالف جنسيت در اعصار خيلی قديم وجود داشته و بخصوص در هر جا كه‏ مسيحيت و دين بودا پيروز شد عقيده مزبور نيز تفوق يافت و سر تارك‏ مثالهائی از اين فكر عجيب مبنی بر اينكه چيز ناپاك و تباهی در روابط جنسی وجود دارد ذكر می‏نمايد . در آن نقاط دنيا نيز كه دور از تأثير مذهب بودا و مسيح بوده است‏ اديان و راهبانی بوده‏اند كه طرفداری از تجرد می‏كرده‏اند ، مانند " اسنيت‏ها " در ميان يهوديان و بدين طريق يك نهضت عمومی رياضت در دنيای قديم ايجاد شد. در يونان و روم متمدن نيز طريقه كلبيون جای طريقه‏ اپيكور را گرفت . افلاطونيان نو نيز باندازه كلبيون رياضت طلب بوده‏اند. از ايران،اين عقيده ( دكترين ) بسمت باختر پخش شد كه ماده عين‏ تباهی است و به همراه آن اين اعتقاد به وجود آمد كه هر گونه رابطه جنسی‏ ناپاك است و اين عقيده با جزئی اصلاح، اعتقاد كليسای مسيحيت محسوب گرديد(کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه25و26) اين عقيده قرنها وجدان انبوه عظيمی از افراد بشر را تحت نفوذ ترس آور و نفرت‏انگيز خود قرار داده و به عقيده روانكاوان نفوذ اين عقيده، اختلالات روانی و بيماري های روحی فراوانی را موجب شده است كه از اين‏ جهت مانند ندارد. منشأ پيدايش اين گونه افكار و عقايد چيست؟ چه چيز سبب می‏شود كه بشر به علاقه و ميل طبيعی خود به چشم بدبينی بنگرد و در حقيقت جزئی از وجود خود را محكوم كند؟ مطلبی است كه مورد تفسير متفكرين قرار گرفته است و ما اكنون در صدد كاوش در آن نيستيم، مثلاً علل گوناگونی می‏توانند در گرايش بشر به اين گونه افكار و آراء دخيل باشند. ظاهرا علّت اينكه فكر پليدی " علاقه و آميزش جنسی " در ميان مسيحيان‏ تا اين حد اوج گرفت، تفسيری بود كه از بدو تشكيل كليسا، از طرف كليسا برای مجرد زيستن حضرت عيسی مسيح، صورت گرفت. گفته شد علّت اينكه‏ مسيح تا آخر مجرد زيست پليدی ذاتی اين عمل است و به همين جهت روحانيين‏ و مقدسين مسيحی شرط وصول به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام‏ مدت عمر دانستند و " پاپ " از ميان اينچنين افرادی انتخاب می‏شود. به عقيده ارباب كليسا تقوا ايجاب می‏كند كه انسان از ازدواج خودداری كند، راسل می‏گويد: "در رسالات قديسين به دو يا سه توصيف زيبا از ازدواج‏ برمی‏خوريم، ولی در ساير موارد، پدران كليسا از ازدواج به زشت‏ترين‏ صورت ياد كرده‏اند .هدف رياضت اين بوده كه مردان را متقی سازد بنابراين، ازدواج كه عمل‏ پستی شمرده می‏شد بايستی منعدم شود."با تبر بكارت درخت زناشوئی را فرو اندازيد " اين عقيده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است.(کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه30) كليسا ازدواج را به نيت توليد نسل جايز می‏شمارد. اما اين ضرورت، پليدی ذاتی اين كار را از نظر كليسا از ميان نمی‏برد، علّت ديگر جواز ازدواج، دفع افسد به فساد است يعنی به اين وسيله از آميزش های بی قيد و بند مردان و زنان جلوگيری می‏شود. راسل می‏گويد: " طبق نظريه سن پول، مسئله توليد نسل هدف فرعی بوده و هدف اصلی ازدواج همان جلوگيری از فسق بوده است،اين نقش اساسی ازدواج است كه در حقيقت دفع افسد به فاسد شمرده است.) " کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه 31) كليسا ازدواج را غير قابل فسخ، و طلاق را ممنوع می‏شمارد، گفته می‏شود كليسا خواسته است بدين وسيله ازدواج را تقديس و از تحقير آن‏ بكاهد. ممكن است علّت ممنوعيت طلاق و غير قابل فسخ بودن ازدواج از نظر كليسا اين باشد كه خواسته است برای كسانی كه از بهشت تجرد رانده شده‏اند جريمه و مجازاتی قائل باشد. چنانكه می‏دانيم عقايد تحقير آميز راجع به خود زن در ميان ملل و اقوام‏ قديم مبنی بر اين كه زن انسان كامل نيست، برزخی است ميان انسان و حيوان، زن دارای نفس ناطقه نيست، زن به بهشت هرگز راه نخواهد يافت‏ ! و امثال اينها زياد وجود داشته است، اين عقايد و آراء تا آنجا كه از حدود ارزيابی زن تجاوز نمی‏كند اثر روانی، غير از احساس غرور در مرد و احساس حقارت در زن ندارد. امّا عقيده پليدی علاقه و آميزش جنسی مطلقا روح زن و مرد را متساويا آشفته می‏سازد و كشمكش جانكاهی ميان غريزه طبيعی‏ از يك طرف و عقيده مذهبی از طرف ديگر به وجود می‏آورد. ناراحتی‏های‏ روحی كه عواقب وخيمی بار می‏آورد همواره از كشمكش ميان تمايلات طبيعی وتلقينات مخالف اجتماعی پيدا می‏شود از اين جهت است كه اين مسئله فوق‏ العاده مورد توجه محافل روانشناسی و روانكاوی قرار گرفته است. با توجّه به نكات فوق منطق عالی اسلام فوق العاده جلب توجّه می‏كند، در اسلام كوچكترين اشاره‏ای به پليدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است، اسلام مساعی خود را برای تنظيم اين علاقه بكار برده است. از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر يا نسل آينده محدود می‏كند و در اين زمينه تدابيری اتخاذ كرده است كه منجر به احساس‏ محروميت و ناكامی و سركوب شدن اين غريزه نگردد . متأسفانه دانشمندانی امثال برتراند راسل كه از عقايد مسيحيت و بودائی‏ و غيره در اين زمينه انتقاد می‏كنند، درباره اسلام سكوت می‏نمايند. راسل‏ در كتاب زناشوئی و اخلاق همين قدر می‏گويد: " كليه بانيان مذاهب‏ باستثناء محمد (ص) و كنفوسيوس، اگر بتوان مسلك او (كنفوسيوس) را مذهب ناميد، توجّهی به اصول سياسی واجتماعی نداشته و كوشيده‏اند تكامل روح را از راه اشراق، تفكر و فنا فراهم كنند "(کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه 86) به هر حال از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنويت و روحانيت منافات ندارد، بلكه جزء خلق و خوی انبياء است. در حديثی می‏خوانيم: " مِن اَخلاقِ الأنبِيَاء حُبُّ النِسَاء(وسائل جلد3صفحه3) رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار (ع) طبق آثار و روايات فراوان كه رسيده است، محبت و علاقه خود را به زن در كمال صراحت اظهار می‏كرده‏اند و بر عكس‏ روش كسانی را كه ميل به رهبانيت پيدا می‏كردند سخت تقبيح می‏نمودند .یكی از اصحاب رسول اكرم (ص) به نام عثمان بن مظعون كار عبادت را به جائی رسانيد كه همه روزها روزه می‏گرفت، و همه شب تا صبح به نماز می‏پرداخت، همسر وی جريان را باطّلاع رسول اكرم (ص) رسانيد، رسول اكرم(ص) در حالی كه آثار خشم از چهره‏اش هويدا بود از جا حركت كرد و پيش‏ عثمان بن مظعون رفت، و به او فرمود: ای " عثمان " بدان كه خدا مرا برای رهبانيت نفرستاده است، شريعت من شريعت فطری آسانی است، من شخصا نماز می‏خوانم و روزه می‏گيرم و با همسر خودم نيز آميزش می‏كنم، هر كس می‏خواهد از دين من پيروی كند بايد سنت‏ مرا بپذيرد. ازدواج و آميزش زن و مرد با يكديگر جزء سنّت های من است . مطالبی كه درباره پليدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن گفتيم مربوط به‏ گذشته دنيای غرب بود، دنيای غرب در زمان حاضر در زمينه اخلاق جنسی‏ نسبت به گذشته، باصطلاح يك دور 180 درجه‏ای زده است امروز همه سخن از تقديس و احترام علائق و روابط جنسی و لزوم آزادی و برداشتن هر قيد و بندی‏ در اين زمينه است، در گذشته آنچه گفته شده است بنام دين بوده و امروز نقطه مقابل آنها بنام علم و فلسفه پيشنهاد می‏شود . بدبختانه ما از ضرر افكار قديم غربي ها با همه ضعيف بودن وسايل ارتباطی‏ ميان اقوام و ملل، مصون نمانده ايم و كم و بيش در ميان ما رخنه كرده، اما افكار جديدشان در اوضاع و احوال حاضر سيل آسا بسوی ما روان است. در صفحات گذشته بحث مختصری در اطراف عقيده رائج جهان قديم به پليدی‏ ذاتی روابط جنسی مطلق، و تأثير سوء عميق اين عقيده در آشفته ساختن ضمير بشر ايراد و به منطق عالی خدائی اسلام در اين زمينه اشاره شد در اين‏ صفحات آراء و عقايد متفكرين جديد در اين زمينه كه درست در نقطه مقابل‏ اسلاف خودشان است مورد بحث و تحقيق قرار می‏گيرد .(اخلاق جنسی دراسلام و جهان غرب صفحه9تا11)

اخلاق جنسی وعقائد متفکّرین جدید:
 

اخلاق جنسی قسمتی از اخلاق به معنی عام است. شامل آن عدّه از عادات و ملكات و روش های بشری است كه با غريزه جنسی بستگی دارد. حياء زن از مرد، غيرت ناموسی مرد، عفاف و وفاداری زن نسبت به شوهر، ستر عورت، ستر بدن زن از غير محارم، منع زنا، منع‏ تمتع نظری و لمسی از غير همسر قانونی، منع ازدواج با محارم، منع نزديكی‏ با زن در ايام عادت، منع نشر صور قبيحه، تقدس يا پليدی تجرد جزء اخلاق‏ و عادات جنسی بشمار می‏روند. اخلاق جنسی به حكم قوّت و قدرت فوق العاده غريزه كه اين قسمت از اخلاق‏ بشری وابسته به آن است، همواره مهمترين بخش های اخلاق به شمار می‏رفته‏ است. ويل دورانت می‏گويد: " سر و سامان بخشيدن به روابط جنسی هميشه‏ مهمترين وظيفه اخلاقی به شمار می‏رفته است، زيرا غريزه توليد مثل، نه‏ تنها در حين ازدواج بلكه قبل و بعد آن نيز مشكلاتی فراهم می‏آورد. و در نتيجه شدت وحدت همين غريزه و نافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتی كه از جاده طبيعی پيدا می‏كند، بی نظمی و اغتشاش در سازمانهای‏ اجتماعی توليد می‏شد "(تاریخ تمدن،جلد اول صفحه69) نخستين بحث علمی و فلسفی كه در اينجا به ميان می‏آيد اين است كه‏ سرچشمه اين اخلاق چيست؟ چطور شد كه مثلاً خصيصه حيا و عفّت در زن پيدا شد؟ چرا مرد در مورد زن خود غيرت می‏ورزد؟ آيا اين‏ غيرت همان حسادت معمولی است كه بشر آنرا در همه جا محكوم كرد و استثناءاً در اين يك مورد آنرا پسنديده می‏داند؟ يا چيز ديگر است؟ اگر همان حسادت است علّت استثناء چيست؟ و اگر چيز ديگر است چگونه می‏توان‏ آنرا توضيح داد؟ همچنين منشأ زشت شمردن كشف عورت، فحشاء، ازدواج با محارم و غيره چيست؟ آيا سرچشمه اينها خود فطرت و طبيعت است؟ آيا فطرت و طبيعت برای اينكه به هدف های خود نائل آيد و به زندگی بشر كه‏ طبعاً اجتماعی است نظام بدهد اين احساسات و عواطف را در بشر نهاده است‏؟ يا علل ديگری در كار بوده و در طول تاريخ در روحيه بشر اثر كرده تا تدريجا جزء ضمير اخلاقی بشر قرار گرفته است. اگر سرچشمه اين اخلاق، طبيعت و فطرت است چرا اقوام ابتدائی و اقوام‏ وحشی زمان حاضر كه هنوز مانند اقوام ابتدائی زندگی می‏كنند، اين خصائص‏ را، لااقل به شكلی كه انسان متمدّن دارد، ندارند؟ و به هر حال اصل و منشأ هر چه باشد و گذشته بشريت به هر نحو بوده است، امروز چه بايد كرد؟ بشر در زمينه اخلاق جنسی چه راهی را بايست پيش بگيرد كه به سرمنزل‏ سعادت نائل آيد؟ آيا اخلاق جنسی قديم را بايد حفظ كرد ويا بايد آنرا در هم ريخت و اخلاق‏ نوين جايگزين آن ساخت . ويل دورانت، با اينكه ريشه اخلاق را نه طبيعت، بلكه پيش آمدهائی كه‏ احياناً تلخ و ناگوار و ظالمانه بوده است می‏داند! مدعی است كه اين اخلاق‏ هر چند معايبی دارد اما چون مظهر انتخاب اصلح در مسير تكامل است بهتر اين است حفظ شود .وی درباره احترام بكارت و مسئله حيا و احساس شرم می‏گويد : " عادات‏ و سنن قديمی اجتماع، نماينده انتخاب طبيعی است كه انسان در طی قرون‏ متوالی پس از گذشتن از اشتباهات بيشمار كرده، و به همين جهت بايد گفت با وجود آنكه احترام بكارت و احساس شرم، از امور نسبی هستند و با وضع ازدواج از راه خريداری زن ارتباط دارند و سبب بيماريهای عصبی می‏شوند، پاره‏ای فوائد اجتماعی دارند و برای مساعدت در بقای جنسی يكی از عوامل‏ بشمار می‏روند.(تاریخ تمدن، جلداول صفحه 74) فرويد و اتباع وی عقيده ديگری دارند، مدعی هستند كه اخلاق كهن را در امور جنسی بايد واژگون كرد و اخلاق جديدی را جايگزينِ آن نمود. به عقيده فرويد و اتباع وی، اخلاق جنسی كهن بر اساس محدوديّت و ممنوعيت است و آنچه ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعيّت ها و محروميّت ها و ترس ها و وحشت های ناشی از اين ممنوعيّت-ها كه در ضمير باطن بشر جايگزين گشته آمده است. برتراند راسل نيز در اخلاق نوينی كه پيشنهاد می‏كند همين مطلب را اساس‏ قرار می‏دهد. او به عقيده خود در زمينه اخلاق جنسی از منطقی دفاع می‏كند كه در آن‏ احساساتی از قبيل احساس شرم، احساس عفاف و تقوا، غيرت ( حسادت از نظر او ) و هيچ گونه احساس ديگری از اين گونه كه وی و امثال او آنها را " تابو " می‏خوانند وجود نداشته باشد . معانی و مفاهيمی از قبيل : زشتی، بدی، رسوائی در آن راه نيابد، فقط متكی به عقل و تفكر بوده باشد، محدوديت جنسی را فقط آنقدر می‏پذيرد كه‏ در مورد ممنوعيتهای غذائی قابل پذيرش است. وی در كتاب " جهانی كه من‏ می‏شناسم " در فصل مربوط به اخلاق تابو در پاسخ پرسشی كه از وی می‏شود به‏ اينكه: " آيا هيچ گونه پند و اندرزی برای كسانی كه بخواهند درباره امور جنسی خط مشی درست و عاقلانه‏ای در پيش گيرند داريد؟ " می‏گويد: " بالأخره لازم است كه مسئله اخلاق جنسی را هم مانند ساير مسائل مورد بررسی قرار دهيم .اگر از انجام عملی زيانی متوجه ديگران نشود دليلی نداريم كه ارتكاب آنرا محكوم كنيم . . . "(اخلاق جنسی در اسلام وجهان غرب،صفحه19تا24)

انضباط جنسی، غریزه عشق:
 

دموكراسی در اخلاق رشد شخصيت از نظر غريزه عشق در دموكراسی اخلاق نيز مانند سياست، بايد اصول آزادی و دموكراسی‏ حكمفرما باشد مطلب صحيح و درستی است، يعنی انسان بايد با غرائز و تمايلات خود مانند يك حكومت عادل و دموكرات با توده مردم رفتار كند . ولی عده‏ای آنجا كه پای مسائل اخلاقی در ميان می‏آيد ،يا آنجا كه انسان در مقابل خودش قرار گرفته و بايد درباره رفتار خودش‏ با خودش قضاوت كند، عمدا يا سهوا دموكراسی را با خودسری و هرج و مرج و بی بند و باری اشتباه می‏كنند، اسلام درباره اخلاق جنسی همان را می‏گويد كه‏ جهان امروز درباره اخلاق سياسی و اخلاق اقتصادی پذيرفته است . اخلاق سياسی به غريزه قدرت وبرتری طلبی مربوط است و اخلاق اقتصادی به‏ حس افزون طلبی، همچنانكه اخلاق جنسی مربوط است به غريزه جنسی، از نظر لزوم آزادی از يك طرف و لزوم انضباط شديد از طرف ديگر هيچ تفاوتی ميان‏ اين سه بخش اخلاق نيست، معلوم نيست چرا طرفداران اخلاق نوين جنسی اين‏ گشاده دستی‏ها را تنها درباره اخلاق جنسی جايز می‏شمارند؟ (اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب،صفحه69و70)

ادامه دارد...

 


موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 18 / 6 / 1395

دوران نوجوانی و جوانی، دوران حساس و سرنوشت ساز و تعیین کننده ی شخصیت فرد است. در این دوران غرور، هیجان، احساسات، شهوت، ناپختگی عقلی و... بر شخص سایه می افکند.

چیزی که می تواند این احساسات را در مسیر هدایت و هیجان و غرور را در طریق مثبت قرار دهد و شهوت را مشروع نماید، قانون الهی، یعنی قرآن و احادیث معصومین(علیهم السلام) است.

در این بخش به برخی راهکارهای قرآن و روایات در موفقیت و شخصیت جوان اشاره می گردد.

- قرآن کریم سیمای جوان شایسته را چگونه تبیین می کند؟

علی امیرخانی

جوانی بهترین و حساس ترین دوره ی عمر هر موجودی بهویژه انسان به حساب می آید. در همین دوره است که انسان می تواند سرنوشت خویش را رقم بزند و افق آینده ی خود را روشن و درخشان و یا آن را تیره و تار سازد.

قالب وجودی یک انسان در دوره ی جوانی شکل می گیرد و آینده ی او هم بر این اساس رقم می خورد. در هر عصری جوانان بیشتر مورد توجه اند و در شکل گیری موضوعات مختلف در جوامع نقش مؤثری ایفا می کنند و در این میان برخی افراد، احزاب، قدرت ها و... از احساسات پاک، شور و تحرک و نیروی سازنده ی جوانان در راستای منافع فردی و گروهی خود سود می برند.

قرآن کریم و روایات اسلامی به دوره ی حساس نوجوانی و جوانی عمر انسان اهمیت ویژه ای داده اند. چنان که حضرت امام صادق(علیه السلام) به یکی از یاران خویش می فرمایند:

بر تو باد توجه به جوانان; زیرا آنان به هر کار خیر از دیگران پیش تازترند.

هم چنین می فرماید:

چون جوان مسلمان قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته گردد و خداوند متعال او را در زمره ی پیامبران والامقام نزد خود قرار می دهد و خداوند خود در قیامت مدافع وی باشد.

قرآن کریم با طرح الگوهایی از جوانان شایسته، همانند جوانان اصحاب کهف، و برخی از پیامبران جوان الهی و یادآوری برخی از داستان ها و نکات اخلاقی و تربیتی، سیمای جوان شایسته را ترسیم می کند. گوشه هایی از تبیین سیما و ویژگی های یک جوان شایسته از نظر قرآن کریم و نیز روایات اسلامی را در پی می آوریم.

1. پرهیزکاری و رعایت تقوا; قرآن کریم می فرماید:

(... وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ); ... و از خدا پروا نمایید و بدانید خدا با پرهیزکاران است.

و در جایی دیگر می فرماید:

(... إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ ...); ... گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست...

یک جوان شایسته از نظر قرآن، کسی است که تقوا و پرهیزکاری را پیشه می کند.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:

خداوند متعال به وجود جوان عبادت پیشه (و با تقوا) بر فرشتگان می نازد و می فرماید: «این بنده ی مرا بنگرید به خاطر من از هوای نفس خود دست کشیده است.

2. داشتن ایمان و دوری از شرک; قرآن کریم می فرماید:

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ ...); ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا و پیامبرش و کتابی که بر او نازل کرده ایمان بیاورید...

و در جایی دیگر به نقل از سفارش های حضرت لقمان به فرزندش، همه ی انسان ها به ویژه جوانان را از هرگونه شرک برحذر می دارد و می فرماید:

(یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ); ... پسرم چیزی را همتای خدا قرار نده که شرک، ظلم بزرگی است.

و به این ترتیب حضرت لقمان اساسی ترین رکن ایمان و دین داری (توحید) را به فرزند جوانش یادآوری می کند.

3. عدالت طلبی و حمایت از مظلومان; از آن جا که جوان هنوز در نابرابری های محیط غرق نشده و به آن خو نگرفته و آلوده نشده است، صفت عدالت طلبی و حمایت از مظلومان در او بیشتر تجلی دارد.

قرآن کریم به نمونه هایی در این باره اشاره می کند; از جمله ی این جوانان عدالت طلب و حامی مظلوم، حضرت موسی(علیه السلام)است. در سوره ی قصص، آیات 15 و 23 ـ 28، آمده است که حضرت موسی(علیه السلام) جوانی عدالت طلب و حامی مظلومان بود. و به همین جهت در سرزمین مصر به حمایت از شخص مظلومی برخاست و در مدین نیز جوان مردانه به کمک دختران حضرت شعیب رفت و برای گوسفندان آن ها از چاه آب کشید.

4. کوشش و تلاش; دوره ی جوانی زمان تلاش، کوشش، تحرک و نشاط است. قرآن کریم باز حضرت موسی(علیه السلام) را سمبل و الگوی یک جوان فعال، تلاشگر و پرتحرک معرفی می کند که بدون سرمایه و ثروت، ولی با تلاش و کوشش، برای حضرت شعیب کار کرد و بعد از انتخاب همسر و تشکیل خانواده، با ثروت فراوان به شهر خود (مصر) بازگشت.

بنابراین، یک جوان باید با اراده و پشت کاری قوی و عزمی راسخ بکوشد و از بحران ها و فراز و فرودهای زندگی به سلامت عبور کند.

5. حق پذیری; جوانان زودتر به حقایق دل می بندند و در عمل نیز بی باک و جسورند و اگر چیزی را حق ببینند، در تثبیت آن مقاومت می کنند. قرآن کریم، برخی از جوانان اصحاب کهف را چنین می داند و می فرماید:

(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً); ما داستان آنان را به حق برای تو بازگو می کنیم، آن ها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم.

و در جایی دیگر داستان جوانی (حضرت اسماعیل) را که حاضر شد در راه حق حتی جان خود را فدا کند یادآور می شود و می فرماید:

(فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِینَ); هنگامی که (حضرت ابراهیم(علیه السلام)) با او (حضرت اسماعیل(علیه السلام)) به مقام سعی رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو چیست؟ گفت: هر چه دستور داری اجرا کن; به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت.

از آیات یاد شده برمی آید که یک جوان مؤمن و شایسته باید در مقابل حقایق سر تعظیم و تسلیم فرود آورد.

6. شهامت و شجاعت; از دیگر ویژگی های یک جوان از نظر قرآن، داشتن شجاعت و شهامت است. این دو از صفات کمال انسان است که بیشتر در جوانان نمود دارد. از جمله ی این جوانان می توان حضرت داود و حضرت ابراهیم(علیهما السلام)را نام برد.

حضرت ابراهیم(علیه السلام) با شهامت و شجاعت کامل در مقابل بت پرستان ایستاد و بت ها را شکست. خداوند متعال در این باره می فرماید:

(قالُوا سَمِعْنا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهِیمُ); (گروهی) گفتند: شنیدیم جوانی از (مخالفت با) بت ها سخن می گفت که او را ابراهیم می گویند.

حضرت داود(علیه السلام) نیز با شجاعت و شهامت و تکیه بر ایمان به خدا با ظالمی به نام جالود که بسیار قوی بود به مبارزه پرداخت و او را شکست داد.

7. عفت و پاکدامنی; از دیگر ویژگی های یک جوان شایسته از نظر قرآن کریم عفت و پاکدامنی است. قرآن کریم، در جایی درباره ی حیا و عفت دختران شعیب(علیه السلام) می فرماید:

(فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاء...); ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد، در حالی که با نهایت حیا گام برمی داشت ...

در جایی دیگر حضرت یوسف(علیه السلام) را قهرمان پاکی و عفت معرفی می کند که با وجود مهیا بودن تمام زمینه های انجام گناه، با عفت و پاکدامنی، از وسوسه ی شیطان به خدا پناه برد و با سرافرازی در آزمایش الهی پیروز شد.

بنابراین، یک جوان شایسته از نظر قرآن باید در برابر ناپاکی ها و هواهای نفسانی عفیف و پاکدامن باشد.

8. پرهیز از افراط و تفریط; از دیگر ویژگی های جوانان شایسته پرهیز از افراط و تفریط و رعایت اعتدال است; چنان که حضرت لقمان به فرزند جوان خود توصیه می کند:

(وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ ...); (پسرم) در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن، و از صدای خود بکاه ...

از آیه ی یاد شده برمی آید که یک جوان شایسته باید در تمام امور اعتدال را رعایت کند.

حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) می فرمایند:

خیر الامور اوسطها; بهترین کارها معتدل ترین و میانه ترین آن هاست.

جوانان در این مقطع از سن باید احساسات و شور جوانی را در خویش کنترل و هدایت کنند و از افراط و تفریط در امور بپرهیزند.

9. خوش اخلاقی و تواضع در برابر مردم; حضرت لقمان به فرزند جوانش سفارش می کند:

(وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتال فَخُور); (پسرم) با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد.

10. عبادت و امر به معروف و نهی از منکر; یک جوان شایسته باید در اقامه و به جا آوردن نماز بکوشد و مردم را از منکرات و زشتی ها نهی و به خوبی ها دعوت کند و در برابر سختی ها و مشکلات صبور باشد:

(یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ); پسرم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است.

11. خداپرستی; یکی از ویژگی های جوانان شایسته، خداپرستی است; خداوند متعال می فرماید:

(... وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً...); و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید....

12. نیکی به پدر و مادر; از ویژگی های یک جوان خوب نیکی به پدر و مادر است; خداوند متعال در جاهای متعدد جوانان را توصیه کرده که به پدر و مادر خویش نیکی کنند; چنان که می فرماید:

(بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی ...); ... و به پدر و مادر نیکی کنید; هم چنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و....

13. یادآوری معاد و روز قیامت; یک جوان شایسته از نظر قرآن، هیچ گاه یاد مرگ و روز قیامت و حساب و کتاب اعمال آخرت را فراموش نمی کند; حضرت لقمان به فرزند جوانش می فرماید:

(یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَکُنْ فِی ...); پسرم اگر به اندازه ی سنگینی دانه ی خردلی (عمل خوب یا بد) باشد و در دل سنگی یا در گوشه ای از آسمان ها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای حساب) می آورد; خداوند دقیق و آگاه است.

14. تزکیه و تعلیم; یک جوان از نظر قرآن کریم باید با دو بال تزکیه و تعلیم به سوی آینده و کمال پرواز کند و خود را از هر جهت، به تقوا و علم مجهز سازد; قرآن کریم می فرمایند:

(کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ); همان گونه ]که با تغییر قبله، نعمت را بر شما کامل کردیم[ رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما کتاب و حکمت بیاموزد و آن چه را نمی دانستید، به شما یاد دهد.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرمایند:

... هر که در جوانی، دانش آموزد، علم او هم چون نقشی است که بر سنگ حک شود و هر که در بزرگ سالی بیاموزد، کارش هم چون نوشتن بر روی آب است.

هم چنین حضرت امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:

دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببینم: دانشمند یا دانش آموز; زیرا اگر چنین نباشد، کوتاهی کرده است و چون کوتاهی کند، ضایع گشته و چون ضایع گردد، گنهکار باشد و چون گنهکار باشد، سوگند به آن که محمد را به حق برانگیخت در آتش جای گیرد.

در زمان ظهور امام زمان(علیه السلام) و حکومت آن حضرت، جوانان نقش مؤثری دارند و از جایگاه ویژه ای برخوردار خواهند بود; چنان که حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:

اکثر یاران امام مهدی (عج) جوانان هستند.

- مهم ترین وظیفه ی جوانان و نوجوانان در عصر حاضر از دیدگاه قرآن و روایات چیست؟

حسن رضا رضایی

دوران جوانی و نوجوانی، حساس و سرنوشت ساز و تعیین کننده ی شخصیت انسان است. برای استفاده ی صحیح از جوانی، باید به یک راه نمای آگاه و آشنا به مسیر و دور از خطا و اشتباه رو آورد و بهترین راه نما قرآن و احادیث صحیح معصومین(علیهم السلام)است.

قرآن دوران جوانی را دوران قوت و قدرت می نامد:

(اللّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْف ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّة ضَعْفاً وَ شَیْبَةً); خدا همان کسی است که شما را آفریده در حالی که ضعیف بودید; سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قوت بخشید، و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد ...

جوانان فطرتی پاک دارند و پاکی ها را می پذیرند و به آن جامه ی عمل می پوشانند. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در اوایل دعوت خود، با جوانانی روبه رو شد که سخنان پاک او را بر فطرت پاک خود نوشتند. ایشان می فرماید:

(اوصیکم بالشباب خیراً فانهم ارقّ افئده ...); من شما را به نیکی با جوانان توصیه می کنم، به سبب این که آنها دلی رقیق و قلبی فضیلت پذیرتر دارند ... جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبّت بستند.

دوران جوانی و نوجوانی فرصتی بسیار ارزشمند و بی بدیل است. حضرت علی(علیه السلام)می فرمایند:

بادر شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک; جوانی را قبل از پیری، و سلامتی را قبل از مریضی دریاب.

برخی از فرصت طلبان از استعداد بکر و تازه ی جوانان سوء استفاده می کنند و آنان را به سوی قدرت، ثروت و شهوت سوق می دهند; اما اسلام با سه مقوله ی اخلاق، عقاید و احکام، دنیا و آخرت یک جوان را ترسیم نموده و وظایفی را اعم از دنیوی و اخروی برای جوانان و نوجوانان برشمرده است که در این جا به مهم ترین آن ها اشاره می کنیم.

1. تحصیل علم و دانش

اسلام به فراگیری علم و دانش تأکید بسیار دارد و اولین آیه ای که نازل شده به خواندن و نوشتن امر کرده است:

(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَق اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ) ; بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید، همان کسی که انسان را از خون بسته ای خلق کرد... همان کسی که به وسیله ی قلم تعلیم نمود و به انسان آن چه را نمی دانست یاد داد.

اصلاحات جوامع انسانی از قلم های مؤمن شروع می شود و فساد و تباهی اجتماعات نیز از قلم های مسموم و فاسد مایه می گیرد. بی جهت نیست که قرآن به قلم و آن چه با قلم می نویسند، سوگند یاد می کند; (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ) قلمی که می توان به واسطه ی آن علم را منتشر و در سینه ی تاریخ ماندگار کرد.

البیان بیانان، بیان اللسان و بیان البنان و بیان اللسان تدرسه الأعوام و بیان الأقلام باق علی مر الأیام; بیان دو گونه است، بیان زبان و بیان قلم. بیان زبان با گذشت زمان کهنه می شود و از بین می رود، ولی بیان قلم تا ابد باقی است.

قرآن تحصیل علم و دانش را پایه و مقدمه ی تربیت و تزکیه، و تعلیم را یکی از اهداف پیامبران بر می شمارد و هیچ وقت عالمان و دانشمندان را با جاهلان مساوی نمی داند.

(هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ); آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند؟

معصومین(علیهم السلام) اهمیت خاصی برای تحصیل علم قایل بوده اند تا جایی که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تحصیل دانش را بر هر مسلمانی واجب دانسته و دانشجویان را مجاهد فی سبیل الله خطاب می کنند و می فرمایند:

هر کس در طریق تحصیل علم از دنیا برود، شهید مرده است.

در جای دیگر می فرمایند:

زندگی جز برای دو کس فایده ندارد: یکی دانشمندی که نظرهای او اجرا گردد و دیگری دانش طلبانی که گوش به سخن دانشمندی دهند.

علم به دانشی گفته می شود که در طریق خدمت و صلاح مردم و شناخت معبود باشد و اگر مایه ی غرور و غفلت و ظلم و فساد باشد; قیل و قالی بیش نیست.

دوران فراگیری دانش، نوجوانی و جوانی است و بیشتر توجه و خطاب قرآن کریم و معصومین(علیهم السلام) به جوانان است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرمایند:

فراگیری علم در دوران جوانی، همانند نقش بر سنگ است و در دوران پیری همانند نقش بر خاک است که سریع زایل می گردد.

لذا جوانان باید با توجه به مبانی دینی، به تحصیل علم بپردازند و عقب ماندگی و رشد نیافتگی مسلمانان را که ریشه در ظلم حاکمان ظالم و فاسد و توطئه ی دشمنان اسلام دارد، جبران نمایند.

2. کار و کوشش

جوان باید با نیرو و قدرت خود برای رسیدن به مقصود که تحصیل علم و هنر و یا آموختن صنعت و... است بکوشد. قرآن با برشمردن زمینه های تلاش و کوشش در همین کره ی خاکی ، به استفاده ی صحیح از آن توصیه می کند:

(و رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ); خداوند شما را از نعمت های پاکیزه بهره مند ساخت; شاید شکرگزار باشید.

در آیه ای دیگر کار و تلاش برای کسب روزی هم ردیف جهاد فی سبیل الله معرفی شده است:

(وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ); گروهی دیگر برای به دست آوردن روزی الهی به سفر می روند و گروهی دیگر در راه خدا جهاد می کنند.

علی(علیه السلام) در تفسیر آیه ی (وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا)» می فرمایند:

سلامت، نیرومندی، فراغت، جوانی و نشاط و بی نیازی خود را فراموش منما و در دنیا از آن بهره ببر و متوجه باش که از آن سرمایه های عظیم، به نفع آخرتت استفاده کنی.

خداوند در قرآن صریحاً می فرماید:

(وَ لَقَدْ مَکَّنّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ); ما تسلط و مالکیت و حکومت زمین را برای شما قرار دادیم و وسایل زندگی را برای شما فراهم ساختیم.

به این معنا که خداوند وسایل تلاش را فراهم نموده است و دسترسی نداشتن به آنها نشان کوتاهی و سستی خود ماست; لذا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرمایند:

هر شب ملائکه به زمین می آیند و ندا سر می دهند که ای فرزندان آدم! تلاش و کوشش نمایید.

پیامبر(صلی الله علیه وآله) با هر کسی روبه رو می شدند می پرسیدند: آیا شغلی داری؟ و اگر جواب منفی می داد، می فرمودند: سقط من عینی; از چشمم افتاد . هم چنین امام کاظم(علیه السلام)می فرمایند:

خداوند از انسان بی کار و پرخواب متنفر است.

جوانان می توانند با استفاده از نیروی جوانی تلاش خود را در هر رشته ای مضاعف نمایند، تا به رفاه زندگی دنیا و آرامش ابدی آخرت دست یابند. امام باقر(علیه السلام) در دعاهایش می فرماید:

اسئلک اللهم الرّفاهیة فی معیشتی ما ابقیتنی معیشة اقوی بها علی طاعتک... ; پروردگارا، در زندگی ام آن چنان رفاهی قرار بده که با آن به اطاعت و بندگی تو توانا شوم.

البته تلاش و کوشش برای کسب روزی باید از طریق صحیح و مشروع باشد.

طلب الحلال فریضة علی کلّ مسلم و مسلمة ; به دنبال رزق و روزی حلال رفتن بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.

3. اهتمام به ازدواج

ازدواج یکی از محبوب ترین کانون نزد خداوند و از سنت های پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) است که با آن می توان نصف دین خود را تضمین کرد. قرآن کریم امر به ازدواج می کند و می فرماید:

(وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ ); مردان و زنان بی همسر را همسر دهید و هم چنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را; اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می سازد; خداوند واسع و آگاه است.

پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) جوانان مجرد را مذمت می کنند و می فرمایند:

شرارکم عزائبکم ; بدترین شما مجردان اند.

خداوند صریحاً مسئله ی مالی خانواده ها را تضمین نموده است و جوانان نباید به خاطر فقر از ازدواج سر باز زنند. امام صادق(علیه السلام)می فرمایند:

الرزق مع النساء و العیال; روزی همراه همسر و فرزند است.

و در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله)، هر کسی از تنگدستی شکایت می کرد، پیامبر امر به ازدواج می نمودند و می فرمودند:

هر کس به خاطر فقر از ازدواج شانه خالی کند، به خدا گمان بد برده است.

جوان برای رشد خود نیازمند به آرامش روحی و فکری است و این آرامش می تواند در سایه ی ازدواج مهیا شود. علاوه بر آن، ازدواج اولین مرحله ی خروج از خودِ طبیعی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است و انسان را پخته و شخصیت او اجتماعی می سازد و ثمراتی چون حفظ و تقویت ایمان و معنویت، بهره مندی از نشاط جوانی، پاک ماندن از فساد و انحرافات جنسی، محفوظ ماندن از بیماری های عصبی و روانی و... را به ارمغان می آورد.

4. دوری از هوای نفس و شهوت

بالاترین غریزه ی انسان، غریزه ی شهوت است که اوج آن در دوران جوانی است و بزرگ ترین مانع رشد یک جوان، شهوت پرستی و هوای نفس اوست. شهوت طلبی، وسوسه ی شیطانی است: که انسان را اسیر خود می کند:

عبد الشهوة اسیر لاینفک أَسْرُهُ .

و چه بسا لحظه ای شهوت طلبی، ناراحتی دراز مدت به همراه دارد. علی(علیه السلام) می فرمایند:

رب الشهوة الساعة تورث حزناً طویلا.

نفس اماره ی انسان همان تمایلات غریزی است که بر اثر شدت یافتن، بر عقل غلبه می یابد.حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند:

هر کس از شهواتش پیروی بنماید، به تحقیق در هلاکت به نفسش کمک کرده است.

قرآن نیز منشأ انحرافات را پیروی از نفس و کلید سعادت و خوش بختی را مخالفت با خواهش های نفسانی می داند. یوسف کنعان نیز از نفس اماره به خدا پناه می برد. حضرت علی(علیه السلام) در دعای صباح به خدا پناه می برد و می فرماید:

الهی قلبی محجوب... و هوائی غالب; خدایا قلبم ]با حجابی از گناه[ پوشیده شده... و هوای نفس بر من چیره گشته است.

برای فرار از خواهش های نفسانی و شهوت، لازم است ایمان و بندگی خدا را تقویت و معاشرت با دوستان منحرف را ترک کنیم و در پرورش عقل کوشا باشیم; زیرا هوای نفس دشمن عقل است; و علت انحرافات، اسیر بون عقل به دست امیال و هواهای نفسانی است.

5. عبادت و بندگی

جوانان به سبب فطرت پاک و استعداد برای پذیرش حقایق به ملکوت اعلی نزدیک ترند و می توانند سریع تر از دیگران به خدا برسند. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

ان الله یحب الشاب الذی شبابه فی طاعة الله; خداوند جوانی را دوست می دارد که جوانی اش را در اطاعت خدا مصرف نماید.

و خداوند نیز یکی از اهداف خلقت بشر را عبودیت و بندگی معرفی کرده است:

(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ); من جن و انس را خلق نکردم، مگر برای عبادت.

خداوند عبادت جوان را بالاترین عبادت ها می داند. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در همین زمینه می فرمایند:

خداوند هفت گروه را در سایه ی رحمت خود جای می دهد در روزی که سایه ای جز سایه اش نیست: اول، زمامدار عادل و دادگر; دوم، جوانی که در عبادت خدا پرورش یابد...

6. خودسازی و تهذیب نفس

حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند:

قلب جوان مانند زمین خالی و مستعد است که هر چیزی را که در آن قرار می گیرد می پذیرد.

قرآن نیز به تزکیه و تهذیب نفس تأکید فراوان دارد:

(قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها); کسی که تزکیه کند رستگار است.

جوان می تواند با عهد و پیمان بستن با خود و مراقبت از اعمال روزانه، و محاسبه ی اعمال و رفتار، خود را در مسیر رهروان حق قرار دهد.

امام خمینی(رحمه الله) در نامه ای به فرزند خود می نویسد:

تا عمر و جوانی و قوت و اختیار باقی است اصلاح نفس کن و در عمل کوشش کن. اگر قید و بندهای شیطانی در جوانی از آن ها غفلت شود، هر روز از عمر تو بگذرد ریشه دارتر و قوی تر می شود.

7. توبه و بازگشت

جوان به اقتضای سن خود بیشتر در لغزش های گناه قرار می گیرد، اما با توبه و برگشت به سوی خدا می تواند آن را جبران و خود را مشمول عفو خداوند بخشنده و مهربان نماید.

(إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ); مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند، خداوند غفور و رحیم است.

و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) درباره توبه ی جوان می فرمایند:

ما من شیء احب الی الله تعالی من شاب تائب; هیچ چیز نزد خداوند دوست داشتنی تر از جوان توبه کار نیست.

حاصل سخن این که، دوره ی نوجوانی و جوانی، دوره ای حساس و سرنوشت ساز است و نیاز به یک راه نمای آگاه و عالم دارد و بهترین راه نما که بتواند ما را به سرمنزل مقصود برساند، قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم السلام) است.

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 5 / 1395

سنین جوانی و اهمیت آن در قرآن

از منظر قرآن مجموع فراز و نشیب زندگی انسان در سه مرحله می‌باشد؛مرحله ضعف کودکی، دوران قوت و قدرت جوانی و مرحله ضعف و ناتوانی پیری.چنانچه می فرماید:

اللّه الذی خلقکم من ضعف ثمّ جعل من بعد ضعف قوه ثمّ جعل من بعد قوة ضعفاً شبیةً یخلق ما یشاء و هو العلیم القدیر.(روم، 30/54)

خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید، سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قدرت بخشید و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد، او هر چه بخواهد می آفریند و اوست عالم و قادر.

آری از نظر قرآن جوانی دوران قدرت است، و جوان بربلندای قلّه حیات خویش ایستاده و باید از این موقعیت به نحو احسن استفاده کند.

پیامبر اکرم(ص) نیز فرموده اند:

إنّ اللّه تعالی ملکاً ینزل فی کل لیلة فینادی یا أبناء العشرین جدّوا و اجتهدوا؛1همانا که خداوند متعال فرشتگانی دارد که هر شب نزول می‌کنند و ندا می‌دهند ای جوانان بیست سال کوشش و جدّیت کنید و برای نیل به کمالات انسانی مجاهده نمایید.

علاوه بر بیان ارزش این دوران؛خداوند متعال در آیات متعددی مراحل مختلف حیات بشر را متذکر شده و دوران جوانی در قرآن تحت عنوان «بلوغ أشدّ» معرفی گردیده است.

هو الّذی خلقکم من تراب ثمّ من نطفة ثم من علقةثم یخرجکم طفلاً ثمّ لتبلغوا أشدّکم ثم لتکونوا شیوخاً و منکم من یتوفّی من قبل و لتبلغوا رجلاً مسمّی و لعلکم تعقلون.(غافر، 40/67) اوست خدایی که شما را از خاک(ناچیز) بیافرید و سپس از قطره آب نطفه و آنگاه از خون بسته علقه،سپس شما را از رحم مادر طفلی بیرون آورد تا آنکه به سن رشد و کمال برسید و باز پیری سالخورده می شوید و برخی از شما پیش از سن پیری وفات کنید و همه به اجل خود می‌رسید، تا مگر قدرت خدا را تعقل کنید.علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 5 / 1395


 

شخصیت جوان از دیدگاه قرآن و عترت



جوانی فصل شورانگیز زندگی و مظهر نشاط و سازندگی است.روح لطیف و قلب ظریف جوان جلوهٔ زیبای آفرینش و صحیفه‌ مصفای هستی است.شور زندگی و آهنگ سازندگی در نگاه روشن و امیدوار جوان متجلی است.اگر شور و احساس جوانی با شعور عمیق دینی و سلاح توانای ایمان الهی تجهیز شود، سعادت نسل جوان و سلامت جامعه تضمین خواهد شد.

جوانان همواره کانون توجه به مصلحان و آماج تهاجم مفسدان بوده‌اند، زیرا عالم جوانی همان گونه که منشأ شور‌انگیزترین تجلیات عاطفی، روحی و بالندگی است.در معرض فتنه انگیزترین آسیب‌های فردی، اخلاقی و اجتماعی نیز هست.بر این اساس، غفلت از تربیت و هدایت نسل جوان، موجب خسران و مایه حرمان دولت‌هاست.در دنیای امروز که به تدریج ارزش‌های انسانی تضعیف می شود و آسیب‌های اجتماعی تشدید می‌گردد، ضرورت دارد که برای هدایت و حمایت نسل جوان اقداماتی سریع و جدّی آغاز گردد.

گام اول در این راه شناخت اصولی و علمی ویژگی‌های شخصیتی و نیازهای اساسی جوانان است.بی‌تردید شناخت،همدلی می‌آفریند و برای اهتمام به این امر خطیر باید به مشارکت فرهنگی و فراگیر اقدام کرد و این جز با همدلی، همزبانی و همراهی با جوانان میسّر نخواهد بود.

اسلام که جامع‌ترین و غنی‌ترین مکتب آسمانی و منبع پویاترین و پایان ترین معارف اسلامی است،بیشترین توصیه ها را در هدایت و تربیت نسل جوان و رسیدگی و ساماندهی امور آنان دارد.پیامبر گرامی اسلام فرموده‌اند:

اوصیکم بالشبّان خیراً فانّهم ارقُّ افئدة؛یعنی به شما توصیه می‌کنم که به جوانان توجه و

عنایت خاص نمایید و در مورد آنان به بهترین وجه رفتار کنید، چرا که آنان قلب‌هایی لطیف و پر فضیلت دارند.

به شهادت تاریخ اولین و بیشترین استقبال کنندگان از دین مبین اسلام جوانان بوده‌اند و پیامبر همواره بر هدایت و تربیت آنان تأکید داشته اند.


شخصیت جوان از دیدگاه قرآن و عترت
موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 19 / 4 / 1395

فصل دوم .

انحرافات جنسى و راه درمان آن

زمينه ها.خروج انسان از مرز قوانين طبيعى حاكم بر نظام آفرينش , انحراف نام دارد.غريزه جنسى كه مبدا آفرينش آن را جهت خير و كمال و بقاى نسل بشر در وجود انسان به وديعت نهاده است , ممكن است مورد سؤ استفاده وتجاوز قرار گيرد((57)).زمـيـنـه هـاى انـحراف جنسى در شرايطى كه انسان , رشد مى يابد و پا به مرحله بلوغ مى گذارد, فـراوان بـوده و مـمكن است در دوران زندگى هرجوانى , پيش آيد و شهوت جنسى او را تحريك نمايد و در نهايت موجبات آلودگى و انحراف وى را فراهم سازد.تـخـيـلات تـحريك آميز جنسى و عوامل محرك محيطى به عنوان زمينه هاى انحرافند, اما عامل سـومـى كـه مـوجب دعوت انسان به سوى انحراف جنسى مى گردد, همان وسوسه هاى شيطانى است .بسم اللّه الرحمن الرحيم .قل اعوذ برب الناس * ملك الناس * اله الناس * من شر الوسواس الخناس * الذى يوسوس فى صدور الناس * من الجنه والناس ((58)).زمـانـى كه انسان در شرايط محيطى نامساعد و تحريك آميز قرار گيرد, خواسته هايى در او ظاهر مى شود.شـيـطـان ايـن خـواسـتـه هـاى نـفـسـانـى را در نظرش زيبا و دلفريب جلوه مى دهد و بگونه اى خناسانه((59))و مرموز از درون , فرد را به سوى ارتكاب وانجام عمل , وسوسه مى كند.از سوى ديگر, عقل نيز از درون انسان به مقابله برمى خيزد و انجام كار مورد نظر را مجاز نمى داند.شـيـطـان بـراى انـحراف , از كششها و تمايلات غريزى استفاده كرده و فرد را به ارضاى نامشروع شهوات جنسى فرا مى خواند.در مـقـابـل , عـقـلا و دانشمندان و پيامبران و هاديان الهى , جهت هدايت انسان به نيروى عقل و گـرايـش فـطرى خيرخواهى در انسان , تكيه كرده و او رابه ارضاى مجاز و منطقى غرايز جنسى دعوت مى كنند.ايـن جـنگ و ستيز,((60))يعنى , مقابله عقل و شهوت , ايمان و هواى نفس , نيروى الهى و نيروى شـيـطـانـى , در وجـود انـسان همواره در جريان است وبه خصوص در ابتداى دوران بلوغ , ظهور بيشترى مى يابد و تا آخر عمر ادامه دارد.هر كدام در موقعيتهاى زندگى انسان , غالب شوند, شخصيت فرد به همان سو, ميل پيدا مى كند و پرورش مى يابد.اگـر عـقـل و ايـمان بر او حاكم گردد, هدايت و رستگار و اگر شهوت و شيطان بر او تسلط يابد گمراه و زيانكار خواهد شد.نفس اماره در وجود آدمى ك بر اثر وسوسه هاى شيطان ك سعى دارد كه بر عقل((61))تسلط يافته و آن را اسـيـر خواسته هاى خود گرداند و انسان رادر مسيرى بكشاند كه ظاهرا گناه و فساد آن , معلوم نيست .از طرفى عقل تلاش دارد كه مهار نفس را به كمك ايمان در دست گرفته و آن را كنترل نمايد و در جهت خير و كمال و سلامت جسم و روان هدايت كند.بنابر اين شخصيت انسان , هميشه در معرض اين كشش وكوشش عقل و شهوت , خير و فساد, پاكى و آلودگى , سلامتى و انحراف , در نوسان است و اين جنگ و گريز, همواره ادامه دارد و تنها كسى مـى تواند از اين صحنه جنگ و مبارزه درونى , جان سالم بدر برد كه خود را مجهز به سلاح ايمان و تقوا نموده و از ابتداى جوانى به خودسازى و جهاد با نفس بپردازد.بايد در نظر داشت كه اين كار شدنى است و خداوند متعال ككه يگانه قدرت و محل اتكا و توكل و نـجـات دهنده انسان ضعيف در همه بلاها وگرفتاريهاست ك در اثر دعا و نيايش ((62))

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 19 / 4 / 1395

 

دختر جوان و پوشش

دخـتـران جـوان اگـر بـه سعادت خويش علاقه مند باشند بايد از خودآرايى و خودنمايى در برابر مردان نامحرم خوددارى كنند.به تجربه , ديده شده كه دختران ناآگاه و ضعيف النفس بيشتر به خودآرايى و خودنمايى مى پردازند و سعى دارند كه ظاهرى دلفريب از خود نشان دهند و از توجه به شخصيت واقعى و باطنى خود و كمالات روحى غفلت ورزند.غفلت از ياد خدا و ورود به گناه كم كم زمينه را براى انحطاط و ابتذال آنها فراهم مى سازد.حـجـاب ارزشـى اسـت كه رعايت آن به دختر, پاكى و سلامتى مى بخشد, او را همچون گوهرى درون صدف از شر آفتها, وسوسه ها و آلودگيهامصون نگاه مى دارد و به خدا نزديك مى گرداند.كسانى كه به بى حجابى و بدحجابى دست مى زنند, اكثرا نمى انديشند و تعقل نمى كنند و تنها آلت دست وسوسه هاى نفسانى خود قرارمى گيرند.خودنمايى و خودآرايى در صحنه اجتماع به شخصيت عفيف زن لطمه وارد مى سازد.بـا وقـار بـودن دخـتـر و رعايت نمودن حريم بين محرم و نامحرم به او اصالت مى بخشد و او را در ديدگان همه قابل تعظيم و احترام مى گرداند.حجاب در واقع , مصونيتى است براى دختر جوان كه او را از فروريختن شخصيت , نجات مى بخشد و از طرفى پسران جوان را از خطر انحراف باز مى دارد.در جـوامـعـى كـه بـى حـجابى را ترويج مى كنند,دختران بازيچه دست قدرتهاىاستعمارگران مى شوند, بطورى كه از استوارى شخصيت و تقدس وعفتى كه شايسته يك دختر پاكدامن و عفيف است تهى مى شوند.تـجربه نشان داده است كه مراعات حجاب در ميان دختران موجب حراست و سلامت روحى و نيز موفقيت آنان در زندگى آينده است .عـفـت و حيا در زندگى انسان به قدرى اهميت دارد كه پيامبررمى فرمايند: الحيا هو الدين كله , حيا تمام دين است .وامام صادق (ع ) مى فرمايند: لا ايمان لمن لا حيا له , كسى كه حياندارد, ايمان ندارد.استفاده از لباسهاى تنگ و عريان نمودن بخشى از بدن و در معرض ديد نامحرم قرار دادن , علاوه بر مضرات بهداشتى آن , عفت و حياى دختر راخدشه دار مى سازد و مقدمات دورى از مبدا آفرينش را فراهم مى آورد.دخـتـر جـوان بـا رعايت حجاب , خود را به خدا نزديك مى كند, زيرا به كمك آن , امنيت و آرامش مى يابد و افراد هرزه و لاابالى و منحرف را ازنگاههاى آلوده محروم مى سازد.دخـتـرعفيف و پاكدامن , فطرتا از اين كه به ديده شهوت آلود و هوس انگيز به او نگريسته شود در رنج و ناراحتى است و اگر دخترى اين خصوصيت و حالت را نداشته باشد و حاضر باشد كه بخشى از مـوى خـودرا نـامـحـرم بـبـيـنـدو هـمـچـنين از آن كه مورد بهره بردارى چشمهاى آلوده و هوس انگيزقرار گيرد, رنج و نفرتى احساس نكند, بايد بداند كه از فطرت سالم خود فاصله گرفته اسـت و با آلودگى نگاههاى بيگانه , خو پيدا كرده و به سراشيبى سقوط و فساد نزديك گرديده و ارزشهاى انسانى را از دست داده است .از طـرفـى دخـترى كه حريم حجاب را رعايت كند و خود را از دسترس نامحرمان دور نگاه دارد, همچون گوهرى با ارزش در درون صدف , ارزش و احترام خود را در نزد همگان افزايش داده و از ابتذال در امان مانده است .پـسـران جوان نيز هر چند لاابالى و بى بندوبار باشند, باز در عمق روح خود براى دخترانى , ارزش قـائلند كه در دسترس و پيش پا افتاده و بى بندوبارو بزك كرده نباشند و در درون خود اين گونه دختران را مى ستايند.عـفـت و حيا از خصوصيات فطرى آدمى است , چرا كه نظام آفرينش براى پاسدارى و نگهدارى از ايـن گـوهـر گـرانبها و ارزشمند و همچنين براى حفظ مقام و موقعيت زن , زيبايى اش را در اين مى بيند كه او, همچون گوهرى قيمتى درون صدفى از هر گرد و غبار و آفات و آلايشى و به دور ازدسـتـرس اين و آن باشد, چرا كه شئ قيمتى را معمولا دور از دسترس همگان در يك جاى امن نگهدارى مى كنند, ولى وسائل كم ارزش هميشه جلو دست و پا است .بـيـشـتـر بـانوان به تجربه دريافته اند: زمانى كه زن از درون اين صدف قيمتى خارج شده , لطمه بـزرگى به شخصيت والاى خويش و جامعه وارد ساخته و همواره در اجتماع , موجب سؤ استفاده مردان پست و هرزه و نيز مايه لعن و طعن و تحقير اكثر مردم واقع شده اند.دخترى كه زيور خود را تنها در كانون گرم خانواده بپوشد ودر بيرون از خانه و اجتماع با متانت و وقـار و پـوشـيـدگـى ظاهر شود, هم در بين اعضاى خانواده عزيز و گرامى است و هم در چشم ديگران ارزشمند.اگـر دخـتـرى پـا را از حـريـم عـفـت و حـجاب بيرون بگذارد نه تنها اولين ضربه را به زندگى خـانـوادگـى خود فرود آورده , بلكه گناه بزرگى را مرتكب شده است و نسل جوان پسر را كه در آيـنـده بـه حـال خـود و اجـتماع مفيد خواهند بود, در معرض تباهى و سقوط قرار داده است و با انحراف آنان , ضربه اى مهلك به آينده جامعه خود خواهد زد.تـجـربه هاى تاريخى گذشته به ما نشان داده كه دشمنان ملتها هرگاه كه خواسته اند نسلى را از درون تـهى كنند و سرمايه كشورى را غارت نمايند وذخيره ها و گنجينه هاى آن كشور را به يغما ببرند, از اين راه وارد شده اند.وقـتـى رضاخان توسط انگليس بر ايران مسلط شد, يكى از ماموريتهايش اين بود كه كشف حجاب كند.آتاترك هم كه عامل بيگانه در تركيه بود همين سياست را در پيش گرفت .در الجزاير نيز به همين حيله متوسل شدند.البته بايد هوشيار بود كه در هر زمان , شكل اين توطئه فرق مى كند.در اين زمان ممكن است از طريق زور و قلدرى وارد نشوند, بلكه با حيله ها و فريفتن نسل نو, تحت عـنـوان تجدد و تمدن و علم و عناوين ظاهرفريب ديگر, كارى كنند كه نسل جوان با رضا و رغبت پذيراى اين بدحجابى شود.

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 19 / 4 / 1395

در گـذشـتـه , بـعـضـى از عـلـمـاى بزرگ ما, دوران بلوغ و تكليف را براى نوجوانان خود جشن مى گرفتند و بزرگان را دعوت نموده و در مراسم باشكوهى از او به عنوان يك فرد بالغ نام برده و حـضـار مـجـلـس به او تبريك مى گفتند, به او اين طور مى فهمانيدند كه اين مرحله از زندگى شـمـاسرآغاز حيات با ارزش و جديدى است كه همانند ساير بزرگسالان رشد يافته , مورد خطاب خداوند قرار مى گيرى و مسووليت پيدا مى كنى و بايدخود تصميم بگيرى , تو ديگر بزرگ شده اى , دررفـت و آمـدهـا, در نشست و برخاستها و در ارتباط باديگران بايد حريم و حدود الهى را رعايت كنى ب وبدين سان با او به عنوان يك شخصيت رشد يافته , رفتار مى كردند.همين امر به پرورش و رشد روحى و روانى او كمك مى كرد و كم كم او را براى پذيرفتن وظايف پر مسووليت زندگى آينده آماده مى ساخت .سـيـدبـن طـاووس (يـكـى از برجسته ترين علماى قرن ششم هجرى كه توفيق تشرف به خدمت حضرت ولى عصر(عج ) را داشته اند) درباره دوران بلوغ و تكليف فرزندش خطاب به وى چنين مى گـويـد: اگر من با مراحم و عناياتى كه خداوند, مرحمت فرموده , زنده بمانم , روز تشرف تو را به سن تكليف (بلوغ ) عيد قرار مى دهم و150 دينار, صدقه خواهم داد.اگـر بـلوغ تو فرا رسد با اين كار, قيام به خدمت حضرتش خواهم كرد, زيرا مال از اوست و من و تو بنده او هستيم .پس اى فرزندم محمد! به ياد عظمت مقام و كمال و بخشندگى حضرتش باش كه در اين هنگام به تو اهميت داده و فرشتگانش ((32))را به سوى توفرستاده تا اعمال عبادى را حفظ نمايند و در روز حساب , گواه بر تو باشند.پس در دوران بلوغ و رشد خود, حق آنان را ادا كن و طاعت الهى را به جاى آور! در اوقات زندگى خـود بـا ايـشان به خوبى و نيكى مصاحبت وهمنشينى كن , بطورى كه غير از خوبى و زيبايى از تو چيزى نبينند و نشنوند.اگر گاهى غفلتى از تو سر زند و از ياد خدا غافل شوى , فورا توبه كن و بدون تاخير, در مقام جبران آن بر آى و صدقه بده , كه صدقه , آتش گناه راخاموش مى گرداند.و چون به سن و سالى كه خداوند جل جلاله تو را به كمال عقل مشر ف فرمايد, برسى و صلاحيت و شايستگى سخن گفتن و روبه رو شدن (درنماز) با حضرتش را به تو عطا كند و شايستگى ورود به ساحت قدسى اش را به اطاعت و بندگى به تو مرحمت فرمايد, آن روز را در نظر بگير وتاريخ آن را يـادداشت كن و آن را از بهترين و بزرگترين اعياد خود قرار بده و هرساله در آن روز تجديد شكر خدا بنما و صدقه بده و بيش از پيش به طاعت خداوند بپرداز((33))!.

كشمكشهاى درونى و عوامل مهيج بيرونى

در انسان كششها و تمايلات مختلفى وجود دارد.خـداونـد ايـن كـششها و تمايلات و غرائز طبيعى را براى هدف و مقصودى عالى در وجود بشر به وديعت نهاده است .جوان در اين مرحله از دوران زندگى خود, علاوه بر ميل به غذا و استراحت و غريزه جنسى , مجهز به قوه عقلانى است .قوه تعقل و تفكر او در اين زمان از جهت آمادگى براى فعاليت به كمال خود مى رسد((34)).جـوان نـبـايد به همه خواسته ها و تمايلاتى كه در ذهن و خاطره اش وارد مى شود, بلافاصله جامه عـمـل بـپـوشـاند, بلكه بايد در كارها, پس از تفكر وانديشه كافى و بررسى همه جانبه آن , عاقلانه تـصـمـيـم بگيرد, زيرا نفس انسانى همواره از سويى در معرض دعوت به كارهاى خير و عقلانى و ازسوى ديگر در معرض وسوسه به كارهاى شر و شهوانى قرار دارد((35)).كسى در اين صحنه نبرد و مبارزه داخلى پيروز مى گردد كه جانب عقل را مراعات كند.در قرآن كريم تاكيد فراوانى درباره انديشيدن در كارها و تعقل نمودن در امور, شده است ((36)).بـا بـروز تـمـايـلات جـنـسـى در اين دوران , جوان بيشتر مورد هجوم وسوسه هاى شيطانى قرار مى گيرد و به همين جهت است كه تكليف پيدا مى كند,لذا پاك ماندن جوان در اين دوران , ارزش فراوان دارد.در حـديـثـى آمـده است كه خداوند به جوان پرهيزگار مباهات مى كند وبه ملائكه مى فرمايد: به بنده ام نظر كنيد كه شهوتش را به خاطر من ترك كرده است ((37)).جـوان در ايـن دوران بـا مـسـائل و حـوادث گـونـاگونى روبه رو خواهد شد و براى بارور شدن شخصيتش در معرض آزمايشهاى فراوان الهى قرار خواهدگرفت , در محيط زندگى او زمينه هاى بسيارى براى رشد و سعادت و يا سقوط و شقاوت پيش خواهد آمد.او بـا افـراد آلـوده و بى بندوبار و منحرف , مواجه خواهد شد و در معاشرتهاى روزانه ممكن است با پـسـران جـوانى روبه رو گردد كه عفت اخلاقى وضوابط شرعى را رعايت نمى كنند, لذا موقعيتى بـراى انحراف جوان فراهم مى شودب دختر جوان در اين هنگام بايد كاملا هوشيار باشد و قدر عفت وپـاكـى و سـلامت روانى خود را بداند و دامن خود را آلوده نسازد و زمينه را براى نگاههاى آلوده جوانان بى بندوبار و هوسباز فراهم نكند, بلكه بايدخويشتن دارى كند.دختر, مادام كه دختر است بايد رفتارى دخترانه داشته باشد و در خانه و اجتماع با ظاهرى ساده و بـدون آرايـش و تزيين حاضر شود, اينك وقت تلاش و تحصيل شماست و زمانى كه بزرگ شديد و تـشـكـيـل خـانواده داديد, آن وقت مطابق با اقتضاى زندگى خانوادگى بايد به خود بپردازيد و درخانه همانند يك زن , زندگى كنيد.بـنـابـر ايـن اولـين قدم اساسى و عملى در كنترل خواسته ها وهوسهاى نفسانى مراقبت از نگاه و بى بندوبارى است .قرآن همان طور كه مردان را از نگاه به زنان نهى مى كند, زنان را نيز از نگاه كردن و خيره شدن به مـردان منع مى نمايد و صريحا هشدار مى دهد: به زنان مومن بگو كه چشمهاى خود را (از حرام ) و دامن خود را از آلودگى , نگاه دارند((38)).نـگـاه در واقـع , مـقـدمـه اشـتغال فكر به عواقب و خاطرات مربوط به آن است , زيرا پس از نگاه , صـحنه هاى مهيج در ذهن باقى مى ماند و احساسها واراده انسان را تحت تسلط خود در مى آورد و انسان , تابع شهوات خود مى گردد.بايد دختر را از شركت در بعضى از برنامه هاى تفريحى يا ميهمانى هايى كه او را اجبارا به رفت و آمد و بـرخـورد با نامحرمان وادار مى سازد, منع كرد, زيرا اين برخوردها اولين زمينه اختلال روحى و انحراف او را فراهم مى سازد.عامل ديگرى كه نقش بسيار موثرى در تحريك ميل جنسى دارد, نيروهاى تخيل و فكر است .نـيـروى تـخـيـل كه خداوند آن را براى بالندگى فكرى و آفرينندگى هنرى در وجود انسان به وديـعـت نـهـاده است , در دوران جوانى , ممكن است موردسؤ استفاده قرار گرفته و تحت تاثير و تـسـلط غريزه جنسى و وسوسه هاى شيطانى , درس و تحصيل را رها كرده و به دنبال ايجاد روابط ناسالم باشد.در بـعضى موارد حتى نفوذ يك فكر و خيال هوس آلود, آن هم براى يك لحظه ومشغول شدن فكر بـه آن , كـافـى اسـت كـه انـسان را از حالت طبيعى خارج كرده و ميل جنسى او را تحريك نمايد, بـنـابـرايـن بـايـد هـمان طور كه چشم خود را از نگاه هاى بى مورد و حرام باز مى داريم , انديشه و خيال خود را نيز از هرگونه تصور بى مورد و حرام نگه داريم و به محض خطور چنين فكرى , خود را با فكر ديگرى مشغول سازيم و سعى كنيم فكر قبلى را كاملا فراموش نماييم((39)).بـنابر اين براى اين كه جوان از چنگال اين تمايلات و كششها رهايى يابد و عقل و منطق بر سرتاسر وجـودش حـاكـم و فـرمـانـروا بـاشـد, لازم است كه بااجتناب و دورى از برخوردهاى نامشروع و زمينه هاى انحراف به عقل ميدان دهد و آن را با ايمان به خدا و انجام نيايش و عبادت , تقويت كند تا بتوانددر مقابل تمايلات درونى و كششهاى بيرونى , خود را كنترل نمايد و تسليم چشم و گوش بسته آنها نشود.ديدگاه واقع بينانه .بـيدار شدن غريزه جنسى در نوجوان , نبايد مورد سؤ استفاده افكار و انديشه هاى غلط واقع شود و به آن به عنوان يك پديده زشت و آلوده وانحراف آميز نگاه شود.همان طور كه گفته شد, بروز و ظهور ميل جنسى , خود آيت و نشانه اى از طرف خداوند است كه بـه مـنـظـور بقاى نسل در وجود بشر نهاده شده وداراى هدف و مقصدى عالى و هماهنگ با كل نظام آفرينش است .آشـكـار شـدن غـريـزه جـنسى در جوان و بالغ شدن وى به معناى اين نيست كه او از همه جهات كاخـلاقـى , اجـتـمـاعى و اقتصادى ك پا به مرحله بلوغ نهاده و آمادگيهاى لازم را براى ازدواج و تـشـكـيـل خـانـواده , پـيدا كرده است , بلكه او بايد مدت زمان ديگرى را صبر كند تا از هر جهت , پختگى مناسب را براى تشكيل زندگى مشترك زناشويى به دست آورد.در واقـع ظهور غريزه جنسى , در سنين نوجوانى , به منزله بشارتى است ك در جهت رشد طبيعى فـردى جـوان ك كـه در آيـنـده اى نه چندان دور, اومى تواند همانند هر انسان بزرگسالى تشكيل خانواده دهد.جوان نبايد بيش از اين درباره غريزه جنسى و مسائل زندگى زناشويى , جستجو و تحقيق كند, چرا كـه پـى گـيرى بيش از حد و تخيل و انديشيدن بيش از اندازه در اين باره , موجب انحراف فكرى , اختلال روانى و از بين رفتن آرامش روحى و عدم توفيق در درس و تحصيل خواهد شد.جـوان بـايـد ارزش فرصتهاى دوران جوانى را بداند و با برنامه ريزى دقيق و حساب شده , درطول زندگانى خود, حداكثر بهره بردارى را از آن بنمايد.دانـشمندان بزرگ , بيشترين موفقيت خود را, مرهون بهره گيريهاى صحيح از دوران جوانى خود مـى دانـنـد و بـا مطالعه و كسب تجربه هاى فراوان واندوختن دانشهاى بى شمار كدر هنگام ميان سالى ك از آنها نتايج پربار علمى گرفته اند((40)).جـوان بـايـد هـوشيار باشد و در كارها و فعاليتهاى روزانه به عقل خود ميدان دهد و بر عواطف و احساسها و غرايز خود تسلط يابد تا بتواند مسائل رادرست ارزيابى كند.بـايـد ريشه تمايلات و خواسته هاى خود را بررسى نمايد, اگر موافق عقل و قوانين شرع بود آن را دنبال كند وگرنه از انجام آن كار, صرف نظرنمايد.در اين مرحله از زندگى بايد بيش از پيش با خداى خود انس و الفت پيدا كند و در نيايشهاى خود از او يـارى بخواهد, زيرا انسان در هيچ زمانى درطول دوران زندگانى خود, تا اين حد مورد توجه خداوند نيست .ابتداى بلوغ , نوجوان هنوز مرتكب گناه و معصيت نشده , صفحه دلش پاك و بى آلايش است , اگر هم خطايى مرتكب شود, توبه اش زود مورد قبول خداوند واقع خواهد شد.بـيـشـتر توفيقات دانشمندان و علماى ارزشمند, بر اثر پاك زيستن در دوران جوانى است , در اين دوران بـوده كـه رابـطـه خـود را بـا خالق خويش ,مستحكم كرده و به مقامهاى عالى روحى نايل گرديده اند.جنگ ايران و عراق حوادثى را پيش آورد كه عملا نشان داد, انسانهاى پاكى كه در عنفوان جوانى با عـشـقى سرشار و قلبى مملو از ايمان به خدا, درفعاليتهاى اجتماعى و مردمى خود, با دلى شاد و لـبـى خـنـدان و تلاشى خستگى ناپذير, در صحنه هاى نبرد حق عليه باطل , چگونه انجام وظيفه كـرده وبـه كارهاى سازنده اى دست زدند و با درايت كامل به سوى كمال نهايى و قرب الهى پيش رفته و ره صد ساله را يك شبه طى نمودند.

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 18 / 4 / 1395

نقش نشاط در زندگي جوان (3)

نويسنده: كمال محمدي
منبع : اختصاصي راسخون 
 
فصل سوم: 
جوان و دیدگاهها/جوان در متون دینی/شاخصه های جوان از نگاه قرآن/ شاخصه های جوان از نگاه روایات
جوان در متون دینی:شاخصه های جوان از نگاه قرآن
همانطور كه میدانید در قرآن كریم دوبار(و هر دو بار در سوره كهف) كلمه فتیه (جوانان) بكار رفته است، در روایتى این چنین آمده است: امام صادق عليه‌السلام‌ «از مردى پرسیدند: «فتی» به نظر شما كیست؟ آن شخص جواب داد: جوان. امام صادق عليه‌السلام‌ فرمودند: خیر، مراد از «فتی» مؤمن است. مگر نمیدانى اصحاب كهف مردان كاملى بودند، پس خداوند آنان را جوان نامید به خاطر ایمانشان». بنابراین از دید قرآن «جوان» به قدرت بازو و سن و سال نیست؛ بلكه به قدرت ایمان میباشد و در احادیث دیگرى آمده است: «همه آنها جوان نبودند و لیكن قرآن آنها را جوان نامید (براى اینكه جوان با قدرت ایمان است كه توانایى تغییر و انقلاب را دارد و میتواند راه و روش خود را عوض كند) قرآن تعبیر به «فتیه» كرد تا برساند كه آنان جوانان عادى بودند نه پیغمبر، رسول و ولى خاص».
پیامها:
 
توانایى جوان، برجانفشانى در راه حق، ترجیح دادن حقیقت از غیر حقیقت، شناخت عقیده درست از نادرست، ترك لذتها و زیباییهاى دنیوى از سایرین افزون است.جوان مؤمن، با وجود فراهم بودن اسباب و وسایل ظاهرى دل به آنها نمیبندد و تنها برحمت خداوند امیدوار و به قدرت او اتكا دارد. (از مقدم شدن «مِن لَدُنكَ» بر «رَحمَةً» این نكته را مى فهمیم).جوان، آنگاه خداوند را با فطرت سلیم خویش درمییابد كه همه معبودهاى دروغین را نفى كند و خود را با تمام وجود از آنها دور سازد (آنان همه چیز را رها كردند و سپس گفتند «رَبَّنا»).جوان باید همواره حقیقتجو باشد. (وَ هیِّئ لَنا مِن أَمرِنا رَشَداً).جوان نسبت به شناخت جریانهاى اجتماعى نباید بیتفاوت باشد، بلكه باید به طور دقیق حق را از باطل جدا كرده و آنرا بشناسد. (آنان از قوم و جامعه باطل به غار پناه بردند).جوان هیچگاه هضم در فضاى ناسالم نمیشود، بلكه خود را از جو جامعه فاسد با هجرت نجات میدهد.(42) هرچند در آيات كلام وحي، تعريف دقيقي به لحاظ كمي از سنين جواني وجود ندارد، اما با دقت در مصاديق آيات،ميتوان به يك جمعبندي مشخص از دوران جواني رسيد. در آيه 54 سوره مباركه روم،خداي متعال، از اين سنين تحت عنوان سنيني كه پس از ضعف و ناتواني،نيروي مضاعفي به انسان داده ميشود، ياد ميكند و باز در آيه 5 سوره مباركه حج، از اين دوره به دوران رشد و زورمندي پس از كودكي تعبير ميكند.همچنين در آيه 67 سوره مباركه غافر، به طور مشخص از دوران جواني به دوران كمال و قوت آدمي تعبير ميشود و بر همين مبناست كه از اين دوره به بهترين دوره و دست مايه عمر تعبير ميشود.در ميان مفسران كلام وحي،اختلاف نظرهايي در مورد شروع و پايان اين مقطع از عمر وجود دارد اما از مجموع آرا و نظرات آنان، ميتوان سنين بين 15 تا 25 سالگي را به عنوان دوران جواني قلمداد كرد.

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 18 / 4 / 1395

جوانان،جنسیت واخلاق«قسمت دوم»

نويسنده:فاطمه صفری

 

 

بررسی تربیت جنسی و اخلاقی نوجوانان و جوانان از سوی نهاد خانواده 

در خصوص نقش نهاد خانواده و تربیت جنسی یعنی جنبه مهم رفتار انسانی، «آ.س. ماکارنکو» خاطر نشان می‌سازد که «تربیت جنسی صحیح نیز مانند هر یک از خصوصیات انسانی در صورتی به موفقیت نزدیک می‌شود که اساس خانواده بر پایه صحیحی استوار بوده و کودک زیر نظر پدر و مادری دلسوز بزرگ شده باشد.»
او بعد می‌گوید:
«در مسایل تربیت جنسی طرق خاصی که مختص پرورش و تربیت جنسی باشد تعیین نشده و وجود ندارد. بلکه صورت کلی کار تربیتی روی هم رفته تصویری از تربیت جنسی است.»
«محیط خانواده و شکل‌پذیری صحیح شخصیت را معین می‌سازد و از جمله زمینه جنسی آن را مشخص می‌کند، برای تربیت اخلاقی کودکان باید پدر و مادر نمونه نفوذ و شخصیت باشند».(31)



موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 18 / 4 / 1395

مهم ترين وظيفه ى جوانان و نوجوانان در عصر حاضر از ديدگاه قرآن و روايات

نويسنده:حسن رضا رضايى 

دوران جوانى و نوجوانى، حساس و سرنوشت ساز و تعيين كننده ى شخصيت انسان است. براى استفاده ى صحيح از جوانى، بايد به يك راه نماى آگاه و آشنا به مسير و دور از خطا و اشتباه رو آورد و بهترين راه نما قرآن و احاديث صحيح معصومين(عليهم السلام)است. 
قرآن دوران جوانى را دوران قوت و قدرت مى نامد: 
(اللّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْف ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّة ضَعْفاً وَ شَيْبَةً);[1] خدا همان كسى است كه شما را آفريده در حالى كه ضعيف بوديد; سپس بعد از اين ضعف و ناتوانى قوت بخشيد، و باز بعد از قوت، ضعف و پيرى قرار داد ... 
جوانان فطرتى پاك دارند و پاكى ها را مى پذيرند و به آن جامه ى عمل مى پوشانند. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در اوايل دعوت خود، با جوانانى روبه رو شد كه سخنان پاك او را بر فطرت پاك خود نوشتند. ايشان مى فرمايد: 
(اوصيكم بالشباب خيراً فانهم ارقّ افئده ...); من شما را به نيكى با جوانان توصيه مى كنم، به سبب اين كه آنها دلى رقيق و قلبى فضيلت پذيرتر دارند ... جوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان محبّت بستند.[2] 
دوران جوانى و نوجوانى فرصتى بسيار ارزشمند و بى بديل است. حضرت على(عليه السلام)مى فرمايند: 
بادر شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك; جوانى را قبل از پيرى، و سلامتى را قبل از مريضى درياب.[3] 
برخى از فرصت طلبان از استعداد بكر و تازه ى جوانان سوء استفاده مى كنند و آنان را به سوى قدرت، ثروت و شهوت سوق مى دهند; اما اسلام با سه مقوله ى اخلاق، عقايد و احكام، دنيا و آخرت يك جوان را ترسيم نموده و وظايفى را اعم از دنيوى و اخروى براى جوانان و نوجوانان برشمرده است كه در اين جا به مهم ترين آن ها اشاره مى كنيم.

 

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی