غدیر چگونه پیش آمد؟
قسمت اول
روز پنج شنبه سال دهم هجرت بود.
درست هشت روز از عید قربان می گذشت .
سال آخر عمرپیامبر عالیقدر اسلام فرا رسیده بود.
مسلمانان و همراهان آن پیامبر بزرگوار حجه الوداع را درحضور سرور عالم و مفخر بنی آدم انجام داده و دلها را از پرتو معنویت روشنی بخشیده بودند.
کاروان به سوی مدینه رهسپار بود. بیش از صد هزار نفر در آن کاروان همراه پیامبر بودند.
دلهاسخت می تپید. جانها لبریز از عشق جانان بود.
معنویت آن سفر روحانی همه را تحت تاثیرقرار داده بود.
همه با شوق و علاقه رهسپار مدینه یا شهرهای دیگر بودند.
آفتاب عربستان سخت می تابید و گرمای بی امان خود را بر همه آن مردمی که فریضه حج را همراه پیامبر خاتم انجام داده بودند, فرو می ریخت .
مسلمانان با شترها و باروبنه خود راه را در می نوردیدند.
ظهرنزدیک شده بود.
کم کم سرزمین جحفه و بیابانهای خشک و سوزان غدیرخم از دورنمایان گردید.
این نقطه بزرگ تاریخی , غدیرخم , که نامش همچنان در تاریخ باقیمانده و برتارک زمان می درخشد, چهارراه بود.
مردم در این محل از یکدیگر جدا می شدند.
راهی به سوی مدینه درشمال و راهی به شرق به سوی عراق و راهی به سوی غرب , سرزمین مصر, راهی به سوی یمن در جنوب می رفت .
مشیت الهی بر این قرار گرفته بود که در همین روز و در همین نقطه مسلمانان آخرین پیام را بشنوند و از یکدیگر جدا شوند.
این نقطه پایانی و آخرین دستور چه بود؟
قسمت اول
روز پنج شنبه سال دهم هجرت بود.
درست هشت روز از عید قربان می گذشت .
سال آخر عمرپیامبر عالیقدر اسلام فرا رسیده بود.
مسلمانان و همراهان آن پیامبر بزرگوار حجه الوداع را درحضور سرور عالم و مفخر بنی آدم انجام داده و دلها را از پرتو معنویت روشنی بخشیده بودند.
کاروان به سوی مدینه رهسپار بود. بیش از صد هزار نفر در آن کاروان همراه پیامبر بودند.
دلهاسخت می تپید. جانها لبریز از عشق جانان بود.
معنویت آن سفر روحانی همه را تحت تاثیرقرار داده بود.
همه با شوق و علاقه رهسپار مدینه یا شهرهای دیگر بودند.
آفتاب عربستان سخت می تابید و گرمای بی امان خود را بر همه آن مردمی که فریضه حج را همراه پیامبر خاتم انجام داده بودند, فرو می ریخت .
مسلمانان با شترها و باروبنه خود راه را در می نوردیدند.
ظهرنزدیک شده بود.
کم کم سرزمین جحفه و بیابانهای خشک و سوزان غدیرخم از دورنمایان گردید.
این نقطه بزرگ تاریخی , غدیرخم , که نامش همچنان در تاریخ باقیمانده و برتارک زمان می درخشد, چهارراه بود.
مردم در این محل از یکدیگر جدا می شدند.
راهی به سوی مدینه درشمال و راهی به شرق به سوی عراق و راهی به سوی غرب , سرزمین مصر, راهی به سوی یمن در جنوب می رفت .
مشیت الهی بر این قرار گرفته بود که در همین روز و در همین نقطه مسلمانان آخرین پیام را بشنوند و از یکدیگر جدا شوند.
این نقطه پایانی و آخرین دستور چه بود؟
ابلاغ ولایت و وصایت علی
(ع ) که برای جانشینی پیامبر(ص ) شایسته ترین فرد و زبده ترین سردار شجاع اسلام و مرد سخن و عمل بود.
(ع ) که برای جانشینی پیامبر(ص ) شایسته ترین فرد و زبده ترین سردار شجاع اسلام و مرد سخن و عمل بود.
پیامبر(ص ) دستور فرمودند: آنان که پیش افتاده اند, توقف کنند تا آنان که عقب مانده اند,برسند و سر و ته قافله جمع شود.
ظهر فرا رسید: هنگام نماز ظهر.
موذن رسول اکرم (ص ) به دستور آن حضرت اذان گفت : اللّه اکبر, اللّه اکبر.
در غدیر خم جز چند درختی صبور و سرسخت و خشکیده و برکه ای آب باران نبود.
ریگهای بیابان تفتیده شده بود.
مسلمانان از عباهای خود استفاده می کردند تا پاهایشان نسوزد.
برخی کناره عبا را بر سر افکنده بودند که تابش آفتاب سرهاشان را نسوزاند.
برخی ازشاخه های درختان سایبان ساخته بودند.
برای پیامبر گرامی (ص ) نیز سایبانی ساختند.
نماز ظهر اقامه شد.
عده ای از یاران پیغمبر عظیم الشان می خواستند برای فرار از گرمای شدید به چادرهای خودپناه برند, ولی پیامبر(ص ) به آنان فرمود که خود را برای شنیدن پیام مهمی آماده کنند.
چون در آن انبوه جمعیت , چهره تابناک پیامبر(ص ) را اصحاب نمی دیدند, بدین جهت برای رسول مکرم منبری از جهاز شتران درست کردند.
مردم خود را برای شنیدن سخنان پیامبر(ص ) آماده کردند.
برای این که چهره رسول معظم دیده شود بر روی جهاز شتران بالا رفت و نگاهی به امواج جمعیت افکند و پس از حمد و ثنای باری تعالی مردم را مخاطب ساخته فرمود:
من به همین زودی دعوت خدا رااجابت کرده از میان شما می روم .
من مسؤولم و شما هم مسؤولید.
شما در باره من چگونه شهادت می دهید؟
مردم صدا بلند کردند و گفتند: ما گواهی می دهیم تو
وظیفه رسالت را ابلاغ کردی و شرط خیرخواهی را انجام دادی .
و آخرین تلاش و کوشش خود را در راه هدایت ما نمودی .
خداوندترا جزای خیر دهد.
نظرات شما عزیزان: