لطیفه های با مزه
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4088
بازدید دیروز : 4429
بازدید هفته : 24857
بازدید ماه : 288607
بازدید کل : 13843846
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 2 / 1 / 1400
نظر بدهید

لطیفه های با مزه

 

خنده خنده خنده

لنگه کفش

یک روز، مردی به کفش فروشی رفت تا یک جفت کفش بخرد.

فروشنده، یک جفت کفش برای مشتری آورد و گفت:"آقا! این کفش بهترین کفش است. آن قدر خوب است که لنگه اش در دنیا پیدا نمی شود."

خریدار با تعجب گفت:"کفش یک لنگه به درد من نمی خورد."

 

الاغ طلبکار

مردی الاغی داشت. الاغ او روز به  روز لاغرتر می شد. یک روز مردم از او پرسیدند:"چرا الاغ تو این قدر لاغر می شود؟ مگر به او غذا نمی دهی؟"

مرد گفت:"او هر شب دو من جو پیش من جیره دارد؟"

مردم با تعجب گفتند:"پس چرا این قدر لاغر و ناتوان شده است؟"

مرد گفت:"چون جیره ی دو ماهش را از من طلبکار است."

 

اشتباه

سه نفر با عجله وارد ایستگاه راه آهن شدند. قطار در حال حرکت بود. دو نفر از آن ها دویدند و سوار شدند.

مرد سوم که در وسط جمعیت ایستاده بود شروع کرد به خندیدن.

یکی از او پرسید:"چرا می خندی؟"

مرد سوم گفت:"چون من مسافر هستم. آن دو نفر برای خداحافظی آمده بودند."

 

صندلی خالی

پیرزنی سوار اتوبوس شد و چون جای خالی پیدا نکرد یکراست رفت روی صندلی راننده پشت فرمان نشست.

راننده که از دیدن پیرزن در جای خود تعجب کرده بود، رو به او کرد و گفت:"ببخشید مادرجان! مثل این که شما جای من نشسته اید!"

پیرزن لبخندی زد و گفت:"عیبی نداره پسرم، تو جوانی می تونی سر پا بایستی!"

 

امتحان رانندگی

افسر راهنمایی:"وقتی راننده ای به تابلوی ایست! جاده در دست تعمیر است می رسد، چه باید بکند؟"

راننده:" خوب معلوم است، باید بیل و کلنگ بردارد و جاده را صاف کند."

خنده خنده خنده

راننده اتوبوس

اتوبوسی با سرعت از پیچ و خم دره ها می گذشت. مسافری رو به راننده ی اتوبوس گفت:"آقای راننده! من خیلی می ترسم. تو را به خدا سر پیچ ها، کمی آهسته تر بپیچید."

راننده ی اتوبوس با خونسردی گفت:"عیبی ندارد، شما هم مثل من سر پیچ ها چشمتان را ببندید."


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: خنده های حلال
برچسب‌ها: خنده های حلال
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی