قرآن و فصل بهار
قرآن كريم در يكى از مواردى كه به اين درس آموزنده اشاره مىكند مىفرمايد: و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت و انبتت من كل زوج بهيج.ذلك بان الله هو الحق و انه يحيى الموتى و انه على كل شىء قدير (١٠) .
زمين را مىبينى جامد و افسرده و بىروح و بىجنبش، اما همينكه آب باران بر آن مىپاشيم به جنبش و حركت در مىآيد و فزونى مىگيرد و انواع گياههاى بهجت افزا مىروياند.اين از آن جهت است كه خدا حق مطلق است و نظام زنده كردن مردهها در قبضه قدرت اوست، و اوست كه بر هر چيزى تواناست، قادر مطلق و تواناى مطلق است.
در همه عالم وجود - چه در موجودات جاندار و چه در موجودات بىجان - يك نظم و حساب و تاليف و هماهنگى بين موجودات هست كه تمام عالم به منزله يك پيكر ديده مىشود.بين اجزا و اعضاى اين پيكر ارتباط و اتصال و هماهنگى است و نمودار مىسازد كه يك مشيت و يك تدبير كلى در همه عالم هست كه به عالم وحدت و هماهنگى مىدهد، مىنماياند كه اجزاى اين عالم به خود واگذاشته نيست كه هر جزئى و هر ذرهاى بدون آنكه هدفى در ضمن اين مجموعه و وظيفهاى در داخل اين دستگاه داشته باشد كارى انجام دهد، بلكه به عكس، وضع عالم و جهان دلالت دارد كه هر ذرهاى و هر جزئى مانند يك پيچ يا مهره يا چرخ يا ميله يا لولهاى است كه در يك كارخانه گذاشته شده كه در عين اينكه يك كارى به تنهايى انجام مىدهد، كار او با كار ساير اجزاى اين كارخانه مربوط و وابسته است، و به تعبيرى كه در قرآن مجيد آمده همه موجودات عالم با همه قوا و نيروهايى كه دارند «مسخر» يك مشيت و يك اراده مىباشند.اين همان راهى است كه معمولا از راه نظم و انتظامى كه در كار عالم هست به وجود ناظم و نظم دهنده اعتراف مىكنند، انسان از اين راه خداوند را در جلوه نظم و صنع و اتقان مىبيند.
ولى در خصوص مورد جانداران يك درس ديگرى علاوه هست و آن اينكه خداوند به موجودات مرده حيات مىبخشد، يعنى علاوه بر نظم و انتظام بين اجزاى مادى وجود اين موجود يك حقيقت و كمالى را كه فاقد است به او مىبخشد.ذرات مرده عالم را به هر صورت و هر شكل كه نظم و ترتيب بدهيم، نظم و ترتيب قادر نيست كه حقيقتى را كه موجود نيست موجود كند، اما در مورد جانداران تنها نظم و تشكل نيست، بلكه حقيقتى كه وجود ندارد افاضه مىشود.
در ماده مرده زندگى نيست، زندگى پيدا مىشود، شعور و ادراك نيست، شعور و ادراك پيدا مىشود، ذوق و عشق و شور نيست، ذوق و عشق و شور پيدا مىشود، عقل و هوش نيست، عقل و هوش پيدا مىشود، احساس و ادراك و لذت نيست، همه اينها پيدا مىشود.اين است كه ما خدا را در موجودات زنده در لباس بخشندگى و فياضيت و تكميل و افاضه وجود و كمال، در لباس قبض و بسط، احياء و اماته مىبينيم، مىبخشد و مىگيرد، موجود مىكند و معدوم مىسازد.
آياتى كه در اين زمينه است دو سه دسته است: يك دسته آياتى است كه موضوع زنده شدن زمين را براى دلالت و راهنمايى توحيد ذكر كرده، دسته ديگر آياتى است كه به عنوان نمونهاى از قيامت ذكر كرده است، دسته سوم آياتى است كه براى هر دو موضوع آورده.ان شاء الله به تفصيل اينها را عرض خواهم كرد.
حج/٥ و ٦.
مجموعه آثار علامه شهيد مرتضى مطهرى(رحمت الله علیه) ج ٣
نظرات شما عزیزان: