تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17253
بازدید دیروز : 70777
بازدید هفته : 96479
بازدید ماه : 149757
بازدید کل : 10541512
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 2 / 2 / 1395

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در قرآن كريم مى خوانيم :((و كل شى ء احصيناه فى امام مبين (1) ؛ همه چيز را در پيشواى آشكار جمع آورى كرده ايم .))
از امام باقر عليه السلام روايت است كه فرمود: چون اين آيه بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل شد و ابوبكر و عمر از جا برخاسته گفتند:

اى رسول خدا آيا منظور تورات است ؟
فرمود: خير
گفتند: انجيل است ؟
فرمود: خير
گفتند: قرآن است ؟
فرمود: خير
در اين ميان اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام وارد شد، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اين همان است ، اوست آن امام كه خداوند تبارك وتعالى علم هر چيزى را در او جمع كرده است((انه الامام الذى احصى الله تبارك و تعالى فيه علم كل شى ء)). (2)
----------------------------------------------------
1- يس ، 12.
2- معانى الاخبار، ص 95- ينابيع المودة ، ص 77 با اندك اختلاف .
-------------------------------------
سيد محمد نجفى يزدى

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 2 / 2 / 1395

از افتخاراتی که نصیب علی علیه السلام شده این است که تربیت وی در دامان رسول خدا انجام شد و از کودکی در کنار ایشان بود،به گونه‏ ای که مورخین نوشته ‏اند این به آن علت‏ بود که قریش دچار خشکسالی و مضیقه سختی شد و ابو طالب مردی عیالوار بود.

و از نظر مالی نیز در مضیقه و فشار قرار داشت و برادرش عباس بن عبد المطلب مردی ثروتمند بود و وضع مالی خوبی داشت، محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) که در آن وقت‏به خاطر ازدواج با خدیجه جدای از ابو طالب زندگی می‏کرد و ثروت خدیجه نیز در اختیار آن حضرت قرار گرفته بود. به عمویش عباس فرمود: برادرت ابو طالب عیالوار است و خود شاهد این خشکسالی و سختی هستی، بیا نزد او برویم و بار مخارج او را سبک کنیم،بدین ترتیب که من یکی از فرزندانش را برگیرم و تو نیز یکی را.
عباس پذیرفت و به اتفاق آن حضرت نزد ابو طالب رفتند و منظور خود را با او در میان گذارده گفتند:ما برای سبک کردن بار سنگین خرجی را که به عهده داری نزد تو آمده‏ایم و پیشنهاد بردن دو تن از فرزندان او را بیان کردند.
ابو طالب روی علاقه‏ای که به عقیل داشت،اظهار کرد:

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 1 / 2 / 1395

آسمان جلال و شکوه خاصی داشت. در پهن دشت وسیعش افق و کرانه‏ ای به چشم نمی‏خورد و سکوت اسرارآمیزی بر همه جا دامن گسترده بود.
نسیم ملایمی که از قلّه حِرا بر می‏خاست، اندام خود را بر چهره سخت و شکننده ابوقبیس می‏ سایید و با رقصِ دل انگیزی به دامنه کوه می‏ غلطید و گونه‏ های آفتاب زده «کعبه» را نوازش می‏داد.


خانه خدا با جبروت و عظمت خود، درخشش وصف ناپذیری به این سرزمین خشک و سوزان بخشیده بود و همگان در برابر شکوه و عظمت بی‏نظیرش سر تعظیم و تکریم فرود آورده بودند.
در میان سیل مردم از پیر و جوان، که با احترام خاصی، در دوّمین جمعه ماه رجب، در گرداگرد خانه خدا مشغول طواف بودند؛ زنی حامله با چهره ‏ای شکسته، به دور کعبه معظّمه بی‏ تابانه می‏گردید، با انگشتان لرزانش به سوی کعبه اشاره می‏کرد و در حالی که قطرات اشکَش سیل آسا بر گونه ‏هایش سرازیر بود، زیر لب می‏گفت:
«پروردگارا ! به تو ایمان آورده‏ام و به آنچه کتاب و پیامبر از سوی تو آمده ایمان دارم.»
«پروردگارا ! من به آیین جدّم حضرت ابراهیم خلیل، که بنیانگذار این خانه کهن است، ایمان دارم.»
«پروردگارا ! تو را سوگند می‏دهم به حق بنیانگذار این بیت و به حق این مولودی که در شکم دارم، این زایمان را بر من آسان بگردان !»(1)
دیدگان کنجکاو، او را می‏دید و گوش های تیز شده سخنانش را دنبال می‏کرد، حسّ کنجکاویِ همگان تحریک شده بود که ناگهان فریاد تعجّب از همگان بر خاست و به دنبال آن سکوت سنگینی بر همگان حکمفرما شد. آب در گلوها خشکید. حیرت و تعجّب بر چهره ‏ها نقش بست. نفس ‏ها از سینه‏ ها بیرون نمی‏آمد.
کسی جرأت نداشت که مهر سکوت را بشکند و بگوید: لحظه ‏ای پیش، دیوار کعبه شکافته شد و زن حامله‏ای به درون کعبه رهنمون شد!
چه کسی باور می‏کرد که سنگ خارا آغوش بگشاید و زن حامله ‏ای را در خود جای دهد؟!
زمانی حیرت و تعجب افزون شد که تلاش کلید داران حرم، در گشودنِ قفلِ درِ کعبه به نتیجه نرسید !
لحظه به لحظه بر ازدحام مردم افزوده می‏شد، تا از فرجام این راز آگاه شوند.
پس از سپری شدنِ مدتی نسبتا طولانی، یکبار دیگر همان سنگ خارا آغوش باز کرد و سیمای درخشان «فاطمه بنت اسد» در حالی که «مولود کعبه» را در آغوش داشت، از درون کعبه طالع گردید.
صدای تکبیر اوج گرفت و در همه جای مکّه طنین انداخت.
غرور و شرف چون هاله‏ ای سنگین بر سرِ مولود بال گسترده بود و در سیمایش موجی از خنده در دریای اشک شنا می‏کرد.
حضرت ابوطالب در حالی که برق شعف از دیدگانش بیرون می‏زد، بانگ بر آورد:
«اَیُّهَا النّاسُ! وُلِدَ [اللّیْلَةَ] فِی الْکَعْبَةِ وَلیُّ اللّه‏»
«هان ای مردمان! (امشب) ولیّ خدا، در خانه خدا، دیده به جهان گشود.»(2)
این حادثه پر شکوه و بی‏نظیر تاریخِ آفرینش، به روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، در سی‏ امین سال حمله ابرهه به خانه خدا (عام الفیل) اتّفاق افتاد.(3)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 1 / 2 / 1395

«ای فاطمه بنت اسد! آن نوزاد را «علی‏» نام گذار زیرا او والا و برتر است و خدای علی اعلی می ‏فرماید: من نامش را از نام خودم برگرفتم و به ادب خود او را ادب کردم و بر دشواری‏ های علمم آگاهش ساختم .

اوست که بت‏ها را در خانه‏ ام (کعبه) خواهد شکست و اوست که بر فراز خانه‏ ام بالا رفته اذان خواهد گفت و اوست که مرا بسیار تقدیس و تمجید کند، پس خوشا به سعادت کسی که او را دوست ‏بدارد و اطاعتش کند و وای به حال کسی که او را دشمن بدارد و نافرمانیش کند .» 
این سخن دلنشین، ندای هاتف غیبی بود که روز 13 رجب در درون خانه (کعبه) فاطمه بنت اسد را مخاطب قرار داد; همو که سه روز مهمان خدا بود و میوه ‏های بهشتی را تناول می‏کرد، چرا که آبستن نور مبینی بود که با زاده شدنش تاریکی‏ های جهالت و ضلالت را از بین برد و جهان را پر از فروغ طلعت زیبا و دلربایش ساخت و اینک فاطمه وارد خانه خدا شده بود که نور خدا را به دنیا آورد و پس از سه روز مهمانی بر سر سفره ای که خدای علی برای مادر علی گسترده بود، سرانجام او را به دنیا آورد و نام علی را چنان‏که علی اعلی دستور داده بود بر او گذاشت . 
و چه خوش می‏سراید مرحوم مولی محمد طاهر قمی: 
دلیل رفعت‏شان علی اگر خواهی 
به این کلام دمی گوش خویشتن می‏دار 
چو خواست مادرش از بهر زادنش جایی 
درون خانه خاصش بداد جا ستار 
پس آن مطهره با احترام داخل شد 
در آن مقام مقدس بزاد مریم‏وار 
برون چو خواست که آید پس از چهارم روز 
ندا شنید که نامش برو علی بگذار 
فدای نام چنین زاده‏ای بود جانم 
چنین امام گزینید یا اولی الابصار 
علی زاده کعبه، خود کعبه آرزوهای تمام حق‏ جویان و حقیقت‏ خواهان است . علی قبله عارفان و ناسکان و خداپرستان است . علی مصباح جمال ازلی و گوهر تابناک الهی است که از درون خانه خدا پا به عرصه وجود گذاشت تا همگان را به پرستش خدای کعبه فراخواند و پرچم‏ های ضلالت و سیه روزی را از فراز کعبه بر زمین افکند و بیرق هدایت جهانیان را دوش به دوش رسول خدا و همراه او و پس از او برافرازد و هم چنان که نام نامیش مایه امید و نوید علاقمندان و شیعیان و محبانش است، بی‏ گمان خروش رعدآسای ذوالفقارش پیوسته دل دشمنان خدا را به لرزه درمی‏آورد و مایه رعب و وحشت آنان خواهد بود تا روزی که به اقتضای اراده الهی، وارث به حق علی، از پشت پرده غیبت‏ به درآید و با همان ذوالفقار علی، باقیماندگان شیطان پرستان و مستکبران و دشمنان علی را به دوزخ فرستد و جهان را پس از قرن‏ها بی‏دادگری، پر از عدل و داد سازد .

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 1 / 2 / 1395

 A A

عدالت در امور مالى يكى از مصاديق بارز عدالت‏ حضرت امیر المومنین عليه السلام و مبارزه با ستم در زندگى ايشان موضعش نسبت ‏به اموال حكومتى يا بيت المال بود. چون يكى از ظلم هاى فاحشى كه در جامعه آن روز به وجود آمده بود مسئله عدم تساوى مردم در بهره ‏مندى از مواهب مادى زندگى و زراندوزي هاى بى‏ حساب مسؤولين حكومتى بود كه اموال عمومى را ملك و حق خود دانسته و امت مسلمان را در فقر و تهيدستى نگاه مى‏داشتند.


حضرت امیر المومنین عليه السلام از اوان خلافت‏خود در اين زمينه اعلام موضع نموده و به اقدامات عملى دست زدند. اين قسمت از مواضع اميرالمؤمنين نيز به چند بخش تقسيم مى‏شود:
1 - عدالت در زندگى شخصى.
2 - عدالت در زندگى كارگزاران.
3 - عدالت در تقسيم بيت المال.
4 - مبارزه با غارتگران بيت المال.
1 - عدالت در زندگى شخصى
حضرت به اين نكته واقف بود كه در اغلب جوامع، مردم روش و شيوه زندگى زمامداران خود را مورد تاسى و الگو بردارى قرار مى‏دهند، از اين جهت‏بود كه زندگى زاهدانه و بى‏تكلف خود را پس از رسيدن به مقام خلافت زاهدانه ‏تر و بى‏تكلف‏تر ساخت تا قدم اول را از خود و خانواده خود برداشته باشد و تا ساير كارگزاران و مسؤولين حكومت تكليف خود را بدانند. چنانكه در توبيخ بعضى از كارگزارانش در مورد خلافى كه از او سر زده است زندگى خود را به عنوان معيار و الگو به رخ وى مى‏كشد و در نامه‏اى عتاب آميز برايش مى‏نويسد:
«الا و ان لكل ماموم اماما يقتدى به و يستضيئى بنور علمه الا و ان امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه الا و انكم لا تقدرون على ذلك و لكن اعينونى بورع و اجتهاد و عفة و سداد» (1)
يعنى بدان كه هر پيروى را پيشوايى است‏بايد از او تبعيت نمايد و از نور دانش وى كسب فيض كند. پس بدان كه پيشواى تو از دنيايش به دو پيراهن كهنه و مندرس بسنده كرده است و از غذاهايش به دو قرص نان، مى‏دانم كه شما تاب چنين زندگى زاهدانه ‏اى را نداريد اما حد اقل مى‏توانيد با پرهيزگارى، عفت و خود دارى مرا يارى كنيد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 1 / 2 / 1395

بَيْهَقّي‌ از أبُو حَيَّانِ تَيْمي‌ [23] روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌ او گفت‌: در مجلس‌ او مردي‌ از مجلس‌ قَاسِمُ بْنُ مُجَمِّع‌ والي‌ اهواز حاضر بود گفت‌ كه‌: در مجلس‌ او مردي‌ از بني‌ هاشم‌ حضور داشت‌ و به‌ او گفت‌: أصْلَحَ اللهُ الامِيرَ «خداوند به‌ أمير خير و رحمت‌ برساند»! آيا من‌ براي‌ تو فضيلتي‌ دربارة‌ عليّ بن‌ أبي‌طالب‌ رضي‌ الله‌ عنه‌ بيان‌ نكنم‌؟! امير گفت‌: آري‌ اگر ميل‌ داري‌!

آن‌ مرد هاشمي‌ گفت‌: پدرم‌ براي‌ من‌ گفت‌: من‌ در مجلس‌ مُحَمَّدُ بْنُ عَائِشَه‌ در بصره‌ حاضر بودم‌ كه‌ مردي‌ از ميان‌ حلقة‌ جمعيّت‌ برخاست‌ و به‌ او گفت‌: اي‌ أبا عبدالرّحمن‌! أفضل‌ اصحاب‌ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ (وآله‌) وسلّم‌ چه‌ كسي‌ بوده‌ است‌؟!
گفت‌: أبُوبَكْر، و عُمَر، و عُثْمَان‌، و طَلْحَه‌، و زُبَيْر، و سَعْد، و سَعِيد، و عَبْدُ الرَّحْمن‌، و أبُو عُبَيْدَةُ بْنُ الْجَرَّاحِ.
آنمرد گفت‌: فَأيْنَ عَلِيُّ بْنُ أبِي‌طالبٍ؟! «پس‌ عليّ بن‌ أبي‌طالب‌ كجاست‌؟!»
مُحَمَّدُ بْنُ عَائِشَه‌ گفت‌: اي‌ مرد آيا تو از اصحاب‌ رسول‌ خدا پرسش‌ ميكني‌، يا از خود او؟
آن‌ مرد گفت‌: من‌ از اصحاب‌ او پرسش‌ ميكنم‌؟
ابن‌ عائشه‌ گفت‌: خداوند تبارك‌ و تعالي‌ ميگويد: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَآءَنَا وَ نِسَآءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ.[24] 
«علي‌ نفس‌ رسول‌ خداست‌» فَكَيْفَ يَكُونُ أصْحَابُهُ مِثْلَ نَفْسِهِ. [25] 
«چگونه‌ اصحاب‌ او مثل‌ خود او هستند؟!» 
و از ابن‌ عبّاس‌ روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌ گفت‌: كَانَ لِعَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ خِصَالٌ ضَوَارِسُ قَوَاطِعُ: سِطَةٌ فِي‌ الْعَشِيرَةِ، وَ صِهورٌ بِالرَّسُولِ، وَ عِلْمٌ بِالتَّنْزِيلِ، وَ فِقْهٌ فِي‌ التَّأْويلِ، وَ صَبْرٌ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ مُقَاوَمَةُ الاْبْطَالِ، وَ كَانَ ألدَّ إذَا أعْضَلَ، ذَارَأيٍ إذَا أشْكَلَ.[26] 
«براي‌ عليّ بن‌ أبي‌طالب‌ خصلت‌هائي‌ بوده‌ است‌ كه‌ همچون‌ دندان‌هاي‌ قاطع‌ و جدا كننده‌، وي‌ را از جهت‌ اهميّت‌ و عظمت‌ از همكان‌ ممتاز مي‌ساخته‌ است‌: در عشيره‌ و طائفة‌ خود از نظر حسب‌ و نسب‌ داراي‌ مقام‌ شرافت‌ بوده‌ است‌؛ دامادي‌ رسول‌ خدا را داشته‌؛ نه‌ تنزيل‌ و ظاهر قرآن‌ و شأن‌ نزول‌ و كيفيّت‌ آن‌ عالم‌ بوده‌ است‌؛ و به‌ تأويل‌ و باطن‌ قرآن‌ و مراد حقيقي‌ و معناي‌ آن‌ فقيه‌ و فهيم‌ بوده‌ است‌، و در جنگ‌ تن‌ به‌ تن‌ شكيبا و داراي‌ تحمّل‌ و استقامت‌ بوده‌ است‌؛ و در برابر شَجْعان‌ و رزم‌ آوران‌، ايستادگي‌ و مقاومت‌ داشته‌ است‌؛ و زماني‌ كه‌ امر ديني‌ مشكل‌ ميشد، و دشمنان‌ عويصه‌ و مشكله‌اي‌ پيش‌ مي‌آوردند، شديد الخصومه‌ بود؛ و چون‌ در مسأله‌اي‌ و امر مهمّي‌ راه‌ حلّ بسته‌ ميشد، او داراي‌ رأي‌ صائب‌ و نظريّة‌ مشكل‌ گشا بود.»

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 1 / 2 / 1395

آن شب فضاى كعبه آذينى دگر داشت
گوئى خم گيسوى شب چينى دگر داشت

استاره ها بر گرد مه پروانه بودند
چشم انتظار جلوه جانانه بودند


ان شب غم از مرز ولايت دور شد دور
ام القمرى را سينه همچون طور شد طور

با يورشى ظلمت اسير نور گرديد
چشم كج انديشان عالم كور گرديد

آن شب زنى را، راز دلها با احد بود
بيت احد خلوتگه بنت اسد بود

بنت اسد در زير لب رازى مگو داشت
در نيمه شب با احد اين گفتگو داشت


ائينه دار راز او، اسرار شب بود
وز شدت دردى نهان در تاب و تب بود

غرق عرق گرديده بود از بار دارى
صبر و قرارش رفته بود از بى قرارى

در كارگاه شب در اسرار مى سفت
اسرار دل را با خداى خويش ميگفت :

در خلوت دل جز تو دلدارى ندارم
با كس به غير از تو سروكارى ندارم

دستم بگير از مرحمت ، كز پا فتادم
وز ناتوانى خسته در اينجا فتادم

درد مرا درمان دواى توست يا رب
خوان مرا نعمت عطاى توست يا رب

ناگه جدار خانه حق باز گرديد
وز اين شكفتن ، رازها ابراز گرديد

در دل فتاد از جنب و جوش ، جوش و خروشش
آمد نداى ادخلى از حق بگوشش


شد فاطمه مهمان و حق شد و خروشش
بنت اسد گل گشت و ايزد باغبانش

بعد از سه شب مهمانى و مهمان نوازى
آمد برون از بيت حق با سرفرازى


تنها اگر وارد به بيت دادگر شد
خارج زبيت دادگر، با يك پسر شد

از نور حق آغوش گرمش منجلى بود
زيرا تجليگاه قنداق على عليه السلام بود

اى نام تو ائينه دار ملك هستى
اى مهر تو قانون گذار حق پرستى

اى جاودانه مرد ميدان شجاعت
اى رهنمورد سنگر و محراب طاعت


اى خانه زاد حق ، درون خانه حق
وز نام حق نام دلاراى تو مشتق

ميلاد تو ياد اور حكم جليل است
يا اور حكم عنايت بر خليل است


راز بناى كعبه شد ابراز از تو
شد باب رحمت بر رخ ما، باز از تو

يعنى خدا را مظهر كل صفاتى
از ذات بگذشته حق را عين ذاتى

با نام تو ديوان هستى را نوشتند
با مهر تو، اب و گل ما را سرشتند

اينك فضاى كشور ما منجلى كن
اكنده از اواى گرم يا على كن

ما عاشق و مشتاق فتح كاظمينيم
ديوانه كوى دل اراى حسينيم

ما ارزوى شهر سامرا داريم
بر اين اميد، راه نجف در پيش داريم

تا در جوار تو ماوا بگيريم
ما جشن ميلاد تو را آنجا بگيريم


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 31 / 1 / 1395

اساسنامه خانواده قرآنی(4)

خانواده گسیخته

اشاره:

سلسله نوشتارهای "اساسنامه خانواده قرآنی"، مجموعه ای است که می کوشد در پرتو تبیین ویژگیهای خانواده از منظر قرآن، با تکیه بر یک سلسله راه کارهای عملی و کاربردی، شما را در دستیابی به یک خانواده موفق قرآنی رهنمون شود.

این سلسله به قلم و کوشش استاد دکتر سید محسن میرباقری، عضو هیأت علمی دانشگاه و چهره نام آشنا در عرصه قرآن پژوهی کشور نوشته و با اندکی تصرف به صورت روزانه پیش کش حضورتان می گردد؛ امید که سودمند و مقبول نظر افتد.

 

در نوشتار گذشته گفته شد که قوامیت مرد در خانواده از سه بُعد قابل بررسی است:

1.تأمین اقتصاد خانواده

2.هدایت خانواده به سوی فلاح و رستگاری

3.تربیت فرزندان

در این نوشتار، این مسؤولیت ها را به صورت ریز تر به صورت زیر مورد توجه قرار می دهیم:

الف : تأمین اقتصاد خانواده

قرآن کریم می فرماید:

«بِما فَضَّلَ الله بَعضَهم عَلی بَعضٍ وَ بِما أنفَقُّوا مِن أموالِهم»

ازدواج برای مرد بدان معناست که او وظیفۀ تأمین اقتصاد خانواده را پذیرفته است و از آن جا که مشغول انجام وظیفه ای می باشد نباید منتی برخانواده اش نهد.

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 31 / 1 / 1395

اساسنامه خانواده قرآنی

(3)

خانواده عطارزاده

(بایسته های خانواده از دیدگاه قرآن)

اشاره:

  1. سلسله نوشتارهای "اساسنامه خانواده قرآنی" – که ان شاء الله بناست انتشاری مستمر داشته باشد- مجموعه ای است که می کوشد در پرتو تبیین ویژگیهای خانواده از منظر قرآن، با تکیه بر یک سلسله راه کارهای عملی و کاربردی، شما را در دستیابی به یک خانواده موفق قرآنی رهنمون شود.
  2. این سلسله به قلم و کوشش استاد دکتر سید محسن میرباقری، عضو هیأت علمی دانشگاه و چهره نام آشنا در عرصه قرآن پژوهی کشور نوشته و با اندکی تصرف به صورت روزانه پیش کش حضورتان می گردد؛ امید که سودمند و مقبول نظر افتد.

ویژگیهای مسؤول خانواده

مسؤول خانواده، مانند هر مدیر و مسؤول دیگری صفات و ویژگیهایی دارد.

این ویژگیها عبارت است عبارت است از:

الف: وفای به عهد

اولین و مهمترین ویژگی یک مسؤول وفادار بودن اوست. هر مدیری در هر جایگاه و مقامی باید نبت به انجام وظایفی که برعهده دارد، وفادار باشد. در بحث مربوط به «وفای به عهد» توضیح بیشتری در این زمینه بیان خواهد شد.

ب: خداترسی

یک مدیر همیشه در دل هراسی دارد که آیا می تواند مسؤولیت خود را آن گونه که خدا می خواهد به انجام برساند. اینان همواره این بیان قرآنی را سرلوحه کار خود قرار می دهند:

«وَیَخشَونَ رَبَّهُم وَ یخافُونَ سُوءَ الحِساب»

و از پروردگارشان می ترسند و از خستی حساب بیم دارند.

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 31 / 1 / 1395


اساسنامه خانواده قرآنی

(2)

(بایسته های خانواده از دیدگاه قرآن)

 

اشاره:

سلسله نوشتارهای "اساسنامه خانواده قرآنی" – که ان شاء الله بناست انتشاری مستمر داشته باشد- مجموعه ای است که می کوشد در پرتو تبیین ویژگیهای خانواده از منظر قرآن، با تکیه بر یک سلسله راه کارهای عملی و کاربردی، شما را در دستیابی به یک خانواده موفق قرآنی رهنمون شود.

این سلسله به قلم و کوشش استاد دکتر سید محسن میرباقری، عضو هیأت علمی دانشگاه و چهره نام آشنا در عرصه قرآن پژوهی کشور نوشته و با اندکی تصرف به صورت روزانه پیش کش حضورتان می گردد؛ امید که سودمند و مقبول نظر افتد.

 

 

 

مسؤولیت پذیری در خانواده

 

همچنان که در جامعه ای بزرگ مسؤولیتها کارساز است و انجام درست آن جامعه را سامان می بخشد. در خانواده هم احساس مسؤولیت و انجام درست و به موقع آن خانواده را که جامعه ای کوچک و مقدس به شمار می رود. به سوی فلاح و رستگاری رهنمون می گردد. برای رسیدن به این مهم در آغاز باید جایگاه افراد مشخص شود؛ چون مسؤولیت زمانی معنا می یابد که وظیفه و جایگاه فرد مسؤول مشخص شده باشد. همان طور که هیچ فردی بدون وظیفه نیست، هیچ یکی از افراد هم همه وظایف را ندارند. دوم این که باید مسؤولیتها تقسیم شود.

 

در خانواده باید در گام اول جایگاه مرد و زن مشخص شود. هنگامی که مسؤولیتها بنابر جایگاه فرد معنا پیدا می کند. در گام بعدی به تقسیم مسؤولیتها پرداخته می شود.

خانواده گسیخته

قرآن کریم همان طور که برای مرد مسؤولیتهایی را بیان می کند برای بانوان هم به وظایفی اشاره می کند. باید توجه داشته باشیم که تقسیم مسؤولیتها به معنای تعیین ارزشمندی و کرامت افراد نیست، بلکه بر اساس توانمندیهاست که هر مسؤولیتی مشخص می گردد.

مهمترین نکته در مسأله مسؤولیت و مسؤولیت پذیری امانتداری است. این نکته را در سوره یوسف هنگامی که آن حضرت می خواهد خزانه داری حکومت مصر را قبول کند، می یابیم: «إِنّی حَفیظُ علیمُ»

نمونه دیگری که قرآن کریم به آن اشاره می کند، هنگامی است که دختر حضرت شعیب علیه السلام به پدر پیشنهاد می کند که حضرت موسی علیه السلام را برای کار اجیر کند؛« یا أبَتِ استَاجِرهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ استَأجَرتَ القَوِیُّ الآمینٌ»

ای پدر، او را استخدام کن؛ چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی: هم نیرومند [و هم] در خور اعتماد است.

در این بیان نیز به خوبی می بینیم توانمندی و قدرت یکی دیگر از نکته های شایان توجه در پذیرش مسؤولیت است.

احساس مسؤولیت به یک معنا عبارت است از به انجام رساندن تمامی وظایف که افراد مسؤول به آن نیاز دارند، لذا مسؤولیت امری فراگیر است و برای تعیین یک مسؤول ویژگیهای گوناگونی را می بایست در نظر داشت.

در نظام خانواده نه زن بودن ملاک کرامت و برتری است و نه مرد بودن دلیلی برای ارزشمندی بیشتر، از نظر قرآن کریم ملاک برتری و کرامت انسانی فقط تقواست. از میان زن و مرد هر کدام که با تقواتر باشند نزد خداوند محبوبترند و از درجه کرامت بیشتری برخوردار. قرآن کریم می فرماید:

«یا اَیُّها النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وَ جَعَلناکُم شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا إِن اَکرمَکُم عِندَ اللهِ أتقاکُم»

مردم، ما شمار را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست».

از دیدگاه قرآن کریم ارزش اعمال انسان به جنسیت وی مربوط نمی شود. اگر کسی عمل خوبی انجام دهد،نتیجه عملش رامی بیند و تفاوتی نمی کند که زن باشد یا مرد. در پیشگاه الهی همه یکسانند و به یک میزان از کرامت انسانی بهره مند و کرامت بیشتر زمانی به دست می آید که فرد در راه تقوا گام بیشتری بردارد و تلاش بیشتری کند.

موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 1 / 1395

متن ادبی تبریک میلاد امام جواد ( امام محمد تقی)

این کودک نازنین امیر دلهاست/او باب مراد است و جواد ابن الرضاست/از آمدن او به محمد سوگند/خوشحال تر از امام هشتم زهراست…

بقیه در ادامه ی مطلب….

_______________________________________

امام جواد(ع): مؤمن به سه ویژگی نیاز دارد:

توفیق از جانب خدا، واعظی از درون و پذیرش نصحیت از ناصحین.

ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد

_______________________________________

ای حجت برحق خدا ادرکنی/محبوب تمام اولیا ادرکنی/ای آنکه به برکت قدومت هستی/دلداده حضرت رضا ادرکنی

_______________________________________

شد باز به روی خلق، باب برکات/ای غرق گنه رسید کشتی نجات/زن دست به دامان جواد و بفرست/بر احمد و آل او دمادم صلوات

_______________________________________

برخیز به شادى، گه برخاستن است/چون شادى امشب ز گنه تاختن است/امشب شب میلاد تقى هست و شب/عیدى ز جواد و اهل بیت خواستن است

_______________________________________

ولادت با سعادت  امام جواد الائمه (ع)، فرزند برومند آقا علی بن موسی الرضا (ع) بر تمامی شیعیان جهان مبارک باد.

_______________________________________

میلاد تقى نهم امام است امروز/در کشور جود، بار عام است امروز/تبریک فرشتگان به درگاه رضا/هم در صلوات است و سلام است امروز

_______________________________________

امام جواد آن شه ملک بود/که بد عالم علم غیب و شهود/ز تقوی «تقی» بود آن نور پاک/ز بخشش «جواد» آن مه تابنک/ابوجعفر آن رهبر انس و جان

_______________________________________

آفتابی امشب از بیت رضا سر میزند/کودکی لبخند در دامان مادر میزند/آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه را/و آن که با علمش به جان خصم آذر میزند/میلادامام جواد(ع) مبارک باد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 1 / 1395

 

دانشمندی هیچ چیز بلد نبود

دانشمند بی سواد

مناظره با یحیی بن اکثم1

وقتی مأمون از طوس به بغداد آمد، نامه ای برای حضرت جواد - علیه السلام- فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.

حضرت پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون او را به کاخ خود دعوت کرد و پیشنهاد تزویج دختر خود ام الفضل را به ایشان کرد.

امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد. مأمون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.

او در نظر داشت مجلس جشنی تشکیل دهد، ولی انتشار این خبر در بین بنی عباس انفجاری به وجود آورد: بنی عباس اجتماع کردند و با لحن اعتراض آمیزی به مأمون گفتند: این چه برنامه ای است؟

اکنون که علی بن موسی از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز می خواهی خلافت را به آل علی برگردانی؟! بدان که ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد، آیا عداوتهای چند ساله بین ما را فراموش کرده ای؟!

مأمون پرسید: نظر شما چیست؟

گفتند: این جوان خردسال است و از علم و دانش بهره ای ندارد.

مأمون گفت: شما این خاندان را نمی شناسید، کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمی از علم و دانش دارند و چنانچه سخن من مورد قبول شما نیست او را بیازمایید و مرد دانشمندی را که خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث کند و صدق گفتار من روشن گردد.

عباسیان از میان دانشمندان، یحیی بن اکثم را (به دلیل شهرت علمی وی) انتخاب کردند و مأمون جلسه ای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد علیه السلام ترتیب داد. در آن مجلس یحیی رو به مأمون کرد و گفت: اجازه می دهی سؤالی از این جوان بنمایم؟

مأمون گفت: از خود او اجازه بگیر.

یحیی از امام جواد علیه السلام اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه می خواهی بپرس.

یحیی گفت: درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است، چه می گویید؟ (یکی از اعمالی که برای اشخاص در حال احرام، در جریان اعمال حج یا عمره حرام است شکار کردن است. در میان احکام فقهی، احکام حج، پیچیدگی خاصی دارد، از این رو افرادی مثل یحیی بن اکثم، از میان مسائل مختلف، احکام حج را مطرح می کردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمی قرار دهند!)

امام جواد علیه السلام فرمود:

آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم؟

عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟

عمدا کشته یا بخطا؟

آزاد بوده یا برده؟

برای اوّلین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟

شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟

از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟

باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟

در شب شکار کرده یا در روز؟

در احرام عمره بوده یا احرام حج؟!

یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام برای این مسئله مطرح نمود، متحیّر شد و آثار ناتوانی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لُکنت افتاد، به طوری که حضّار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند.

در پی آن مأمون به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آیا اکنون آنچه را که نمی پذیرفتید دانستید؟!2

آن گاه پس از مذاکراتی که در مجلس صورت گرفت، مردم پراکنده گشتند و جز نزدیکان خلیفه، کسی در مجلس نماند. مأمون رو به امام جواد علیه السلام کرد و گفت: قربانت گردم خوب است احکام هر یک از فروعی را که در مورد کشتن صید در حال احرام مطرح کردید، بیان کنید تا استفاده کنیم.

امام جواد علیه السلام

امام جواد علیه السلام فرمود: بلی،

اگر شخص مُحرم در حِلّ (خارج از حرم) شکار کند و شکار از پرندگان بزرگ باشد، کفّاره‌اش یک گوسفند

اگر در حرم بکشد کفّاره‌اش دو برابر است؛

اگر جوجه پرنده‌ای را در بیرون حرم بکشد کفّاره‌اش یک برّه است که تازه از شیر گرفته شده باشد،

اگر آن را در حرم بکشد هم برّه و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد؛

اگر شکار از حیوانات وحشی باشد، چنانچه گورخر باشد کفّاره اش یک گاو است

اگر شتر مرغ باشد کفّاره اش یک شتر است

اگر آهو باشد کفّاره آن یک گوسفند است

اگر هر یک از اینها را در حرم بکشد کفّاره اش دو برابر می شود.

اگر شخص مُحرم کاری بکند که قربانی بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد باید قربانی را در منی ذبح کند

اگر در احرام عمره باشد باید آن را در مکه قربانی کند.

کفّاره شکار برای عالم و جاهل به حکم، یکسان است؛ ولی در صورت عمد، (علاوه بر وجوب کفّاره) گناه نیز کرده است، اما در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است.

کفّاره شخص آزاد بر عهده خود اوست و کفّاره برده به عهده صاحب او است

بر صغیر کفّاره نیست، ولی بر کبیر واجب است

عذاب آخرت از کسی که از کرده اش پشیمان است برداشته می شود، اما آن که پشیمان نیست، کیفر خواهد شد.3

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 1 / 1395

نیم نگاهی به سیره امام جواد علیه السلام

امام جواد علیه السلام

عیادت

امام جواد علیه السلام ، وقتی خبر بیماری کسی را می شنید، به عیادتش می شتافت و از او دلجویی می کرد.

روزی امام جواد علیه السلام به عیادت یکی از یاران خود رفت. وقتی در بالین او نشست، متوجه شد بیمار گریه می کند. حضرت فرمود: «ای بنده خدا! آیا از مرگ می ترسی؟ اگر چرک و کثافات تو را فرا گرفته و موجب ناراحتی شود و جراحات و زخمهای پوستی در بدن به وجود آید و بدانی که شستشوی در حمام، همه ناراحتیها وامراض را از بین می برد، آیا دوست داری وارد حمام شده و بدنت را بشویی و از زخمها و آلودگیها پاک شوی؟»

بیمار مقداری آرام شد و رو به امام کرد و گفت: البته که دوست دارم. امام فرمودند: «مرگ برای مؤمن همانند حمامی است که انسان را از تمام رنج ها و سختیها رهانیده و به سوی شادکامی می برد». بیمار از کلام امام آرام گرفت و عافیت و نشاط پیدا کرده، نگرانی‌اش از بین رفت.

 

پرهیز از تجمل

غذای امام جواد علیه السلام همانند جد بزرگوارش امیرمؤمنان علیه السلام خیلی ساده و به دور از تشریفات بود. ایشان همانند تنگدستان جامعه غذا می خورد و با دیگران هم غذا می شد.

امام جواد علیه السلام از این که در کاخهای عباسیان به آسودگی و در رفاه زندگی کند و امور دینی شیعیان را به فراموشی بسپارد، راضی نبود و اگر شرایطی برای ترک اقامت در بغداد فراهم می شد، آن شهر را ترک می کرد.

یکی از یاران امام می گوید: در بغداد بر امام جواد علیه السلام وارد شدم و زندگی او را مشاهده نمودم. با خود گفتم: حال که امام به این زندگی مرفه رسیده، هرگز به مدینه باز نمی گردد. امام لحظه ای سر به زیر افکند و آن گاه سر برداشت. دیدم رنگ چهره امام از اندوه زرد شده است. حضرت رو به من کرد و فرمود:

"ای حسین! نان جوین و نمک نیمکوب در حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله بهتر از این هاست. به همین دلیل امام در بغداد نماند و به همراه همسرش ام الفضل به مدینه بازگشت و تا سال 220 در مدینه بود".

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 1 / 1395

 

امام بخشنده

چند خطی از امام جواد علیه السلام برای دانش آموزان

امام جواد علیه السلام

شکفتن نور

امروز، روز عید و شادی است. یکی از روزهای خوب و شاد خدا؛ روزی که همه شیعیان اهل بیت علیهم السلام دل هایشان غرق نور و شادمانی است.امروز روز ولادت یکی از امامان خوب و مهربان ماست.

امامِ با محبتی که اتفاقاً سنش به شما دوستان خوب، نزدیک تر است. امروز، روز تولد امام نهم شیعیان، یعنی امام محمد تقی علیه السلام فرزند بزرگوار امام رضا علیه السلام است. فرارسیدن این روز خوب و با صفا را به شما تبریک می گویم.

 

چراغ زندگی

آیا هیچ فکر کردید که اگر یک روز صبح، ما از خواب بیدار شویم، ولی خورشید از خواب بیدار نشود چه اتفاقی می افتد؟ اگر خورشید نباشد و با نور و گرمی خودش دنیا را نورانی و با صفا نکند، هیچ کس نمی تواند برای کار، تلاش، درس و مدرسه قدمی بردارد.

امامان ما هم در واقع هر کدام خورشیدی هستند که زندگی معنوی ما را روشن می کنند، راه و رسم درست زندگی کردن را به ما یاد می دهند، و در پرتو نور آنهاست که ما می توانیم به سعادت دنیا و آخرت برسیم.

اگر امامان ما نبودند، هرگز نمی توانستیم توی زندگی دنیا، راه درست و صحیح را انتخاب کنیم و کارهایمان را آن طور که مورد رضایت خداست انجام بدهیم؛ بنابراین باید به خاطر این نعمت بزرگ که خدا به ما داده از او تشکر کنیم.

 

زیباترین اسمها

وقتی بچه‌ها سر کلاس قرآن مسجد نشستند، آقای ایمانی، تولد امام جواد علیه السلام را تبریک گفت. بعد هم روی تخته سیاه کلاس نوشت: «بهترین اسم» آن وقت رو به بچه‌ها کرد و پرسید: «بچه‌های خوب! به نظر شما بهترین اسم چه اسمی است؟» با شنیدن این سؤال، هر کس جوابی داد. احمد گفت: «بهترین اسم، اسمی است که خیلی راحت بشود صدایش کرد» رضا گفت: «اسمی است که معنای خوبی داشته باشد» هر کس برای نظر خودش یک مثال هم می گفت. آقای ایمانی گفت: «همه شما درست گفتید؛ امّا به نظر من بهترین اسم، اسمی است که همه این ویژگی ها را داشته باشد و اسم آدمهای خوب و برگزیده خدا هم باشد و شنیدن آن ما را به یاد خدا بیندازد. بهترین اسم، اسم بهترین بنده‌های خداست؛ یعنی پیامبران و امامان خوب ما. مثل نام آن کسی که این روز قشنگ، روز تولدش است؛ امام جواد علیه السلام . جواد یعنی بخشنده.»

 

بهترین معلم دنیا

همه مردم دنیا معلمانشان را خیلی دوست دارند. از هر کسی که بپرسید چرا این قدر معلمت را دوست داری، می گوید: «چون معلم کسی است که علاوه بر علم و دانش، راه و رسم درست زندگی کردن را به ما یاد داده و در این راه هم از هیچ زحمتی دریغ نکرده است.»

بهترین و دلسوزترین معلم های انسان، پیامبران الهی و امامان معصوم علیهم السلام هستند. آنها در تمام مدت عمرشان سعی می کردند روش درست زندگی کردن را به مردم آموزش بدهند؛ حتی در این راه جان عزیز خودشان را هم فدا کردند. یکی از این امامان امام جواد علیه السلام است.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: امام بخشنده
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 1 / 1395

 

حرفهای شیرین امام جواد علیه السلام

امام جواد علیه السلام

تشنه معرفت

حضرت عبدالعظیم حسنی، از شاگردان برجسته امام جواد علیه السلام می گوید: به محضر مبارک امام جواد علیه السلام رسیدم و از حضرت درخواست حدیثی نمودم که از پدران بزرگوارش نقل شده باشد.

حضرت فرمودند جد بزرگوارم امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «تا وقتی مردم با هم تفاوت داشته باشند، در خیر و سعادت هستند و وقتی یکسان شدند هلاک می شوند».

گفتم: ای فرزند رسول خدا! باز هم بفرمایید. فرمود: امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «اگر عیب شما بر دیگری آشکار شود، همدیگر را دفن نمی کنید».

گفتم: باز هم بفرمایید. فرمود: امام علی علیه السلام می فرماید: «همنشینی با اشرار و انسان های بد، سبب بدگمانی به خوبان می شود».

عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! باز هم بفرمایید. حضرت فرمودند: امیرمؤمنان فرموده است: «بدترین توشه برای سفر قیامت، ظلم و ستم کردن بر بندگان خداست».

گفتم: باز هم بفرمایید. حضرت فرمودند: امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «تدبیر و اندیشه قبل از اقدام به کار، تو را از پشیمانی حفظ می کند».

 

 

پیام رستگاری

یکی از آرزوهای دیرینه جوامع بشری، سعادت و خوشبختی آنان در تمام زمینه های زندگی است. این امر، در جوامع اسلامی از اهمیت زیادی برخوردار بوده و مسلمانان افزون بر نیک بختی دنیوی، خواهان سعادت اخروی و هم نشینی با رهبران و اولیای الهی در جهان پس از مرگ هستند. برای رسیدن به این مقام والا، راهنمایی هایی از بزرگان دین رسیده که عمل به آنها، ضامن نیک بختی و هم نشینی با اولیای الهی شمرده شده است.

اسماعیل بن سهل می گوید: به امام جواد علیه السلام نامه نوشته و از ایشان خواستم چیزی به من تعلیم دهد تا با عمل کردن به آن، در دنیا و آخرت همراه آنان باشم و از آنان جدا نشوم. حضرت در جواب نامه نوشتند: «سوره قدر را زیاد بخوان و لب های خود را به استغفار و طلب آمرزش تازه کن».

 

نصیحت

امام جواد علیه السلام همواره در خدمت مردم بود و از هدایت آنان غفلت نمی کرد. درِ خانه آن حضرت به روی تمام مردم باز بود و ایشان نیز به تمام درخواستهای آنان پاسخ می داد.

روزی شخصی خدمت امام جواد علیه السلام رسید و از حضرت درخواست نصیحت و موعظه نمود. امام رو به او کرد و فرمود: آیا گفته مرا قبول می کنی تا تو را نصیحت کنم؟ سؤال کننده گفت: آری، ای فرزند رسول خدا.

امام فرمود: «صبر و تحمل را بالش خود قرار بده و با تنگدستی دست به گردن شو و آرزوها و درخواستهای نفسانی را ترک کن و با هوای نفس خود مخالفت نما. بدان که در حقیقت تو هیچ گاه از نظر و نگاه خداوند دور نیستی و خدای متعال تمام کارهای تو را می بیند و به آن ها بیناست. پس مواظب باش و دقت کن که چگونه با خدای خود معامله می کنی».

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 1 / 1395

همین جلوه هستی

سید علی اصغر موسوی

مدینه است و شادمانی های خانه حضرت جواد.

مدینه است و طلوع خورشیدی دیگر در خانه امامت.

مدینه است و شکوفایی دهمین بهار ولایت؛ بهاری که از شکوفه های آسمانی اش، «هدایت» می شکفد و «هادی» امت را به تماشاگران عالم لاهوت معرفی می کند.

تبارک الله از حضور دهمین حجت خداوند در زمین!

تبارک الله از حضور آسمانی فرزندی از فرزندان حضرت رسول صلی الله علیه و آله !

تبارک الله از حضور خورشید پرفروغ هدایت!

می آید؛ هم نام مولایی که مجموع صفات الهی است. اصل و فرع تمام اوصاف حسنه!

«علی» است؛ همانند نیایش. در شجاعت و غیرت، در کمال و کرامت، در عبادت و تسبیح، در مناعت وجود!

او ادامه انبیاست. تبلور اندیشه های الهی در عصر خویش است. می آید؛ اشراق آدم علیه السلام در نگاه؛ صداقت نوح علیه السلام در زبان؛ ایمان ابراهیم علیه السلام در دل. شهود موسی علیه السلام در بیان، قدرت عیسی علیه السلام در نفس، نور محمد صلی الله علیه و آله در جبین.

می آید؛ بلاغت علی علیه السلام در بیان، صداقت زهرا علیهاالسلام در زبان، کرامت حسن علیه السلام در نفس، شهامت حسین علیه السلام در دل، عبادت سجاد علیه السلام در جبین؛ شرافت باقر علیه السلام در وجود، صلابت جعفر علیه السلام در ضمیر، نجابت کاظم علیه السلام در شأن، سخاوت جواد علیه السلام در جود.

می آید تا از مدینه تا سامرا، مسیر تازه ای از جاده های هدایت را فراراه گمگشتگان بگشاید.

می آید تا آیینه ای از پرتو طور، در تجلی گاه سامرا باشد.

می آید تا «متوکلین» گم کرده مسیر «توکل» را، سیر الی الله بیاموزد.

می آید تا با چلچراغ هدایت خویش، آدمیان را از اشراقی دیگر در شناخت معبود، آگاه سازد.

می آید علی وار، برای رهایی امت از قید و بردگی، از قید کج اندیشی عباسیان. از قید جهل.

صلوات و درود خداوند بر تو باد، ای برگزیده خداوند برای هدایت بشر!

صلوات و درود خداوند بر تو باد ای ولی خداوند در زمین!

صلوات و درود خداوند بر تو باد ای وارث علم انبیا و اولیای الهی!

صلوات و درود خداوند بر تو باد ای وارث ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام !

صلوات و درود خداوند بر تو باد، ای وارث کرامت حسن علیه السلام ، شهامت حسین علیه السلام ، عبادت سجاد علیه السلام ، فقاهت باقر علیه السلام ، صداقت صادق علیه السلام ، نجابت کاظم علیه السلام ، رضایت رضا و سخاوت جواد! صلوات و درود خداوند بر تو باد ای خورشید هدایت، ای هادی ره گم کردگان، به سوی حق! حضرت ابالحسن، علی بن محمد هادی!

صلوات و درود خداوند بر تو باد، مادام که خورشید برمی آید و آسمان آبی ست. مولاجان! بی پناهیم؛ ما را در پناه نام هدایت گسترت گیر!

-------------------------------------------------------------

دنیای گل نرگس

روزبه فروتن پی

از فرش تا عرش، امتدادِ فرشته است و نور... .

...و مدینه، چشم به راهِ طلوعِ دهمین خورشید، لحظه ها را می شمارد.

امشب، دلِ شب، چلچراغی درخشان در آسمانِ مدینه است. امشب، حرم آسمان، چراغانی ست.

ستاره ها، فانوس هایی روشن در دستِ فرشتگان، و ماه، روشن ترین آیینه بر طاقچه آسمان است امشب.

امشب، فرشتگان بر خانه خورشید نُهُم، سبد سبد گلِ بهشتی می پاشند.

امشب، نوزادِ مبارکی به دنیا می آید تا خورشیدِ هدایتِ انسان به ملکوت شود.

او می آید تا پرچمدار علم مکتب جعفری باشد.

او می آید تا با نورِ دانش، ظُلمت «متوکل عباسی» را بشکافد.

او می آید تا خون خدا را در شریان جهان مرده جاری کند. او می آید تا آسمان را چون کوله باری سبز بر دوش گیرد و رسالت هزاران ساله دین را به مقصد برساند.

خورشید دهم، می آید تا پدر خورشید یازدهم و نیای گل نرگس باشد.

امشب، مدینه در باغی از عطر گُل محمدی جاری ست.

شانه های شهر، خیس باران گُل و ستاره است.

از هفت آسمان، صدای دَف می بارد.

و آوای تهنیت فرشتگان در ملکوت شب شنیدنی ست.

-----------------------------------------------------------

خورشید دهم

حمزه کریم خانی

سلام بر نور، بر روشنایی، بر دهمین خورشید!

سلام بر تابناک ترین ودیعه الهی در زمین، بر مجد و شرافت، بر پاکی و عزت!

سلام بر او که یادگار فضیلت و پارسایی، سخاوت و پاکیزگی بود!

نخل های هدایت از برکت دستانش ثمربخش بود و سَحَر از دیدن قامت زیبایش تبسم بر لب داشت.

دست های حاجتمندان، بی آنکه سرشار باشند، از درگاهش دور نمی شد و همگان در برابر شکوهش فروتن بودند.

باران رحمت آگاهی را بر سر و قلب مردمان جاری می کرد و مؤمنان از پیشگاه همتش نیرو می گرفتند.

آن گاه که ناباوران و دشمنان به شکستن قداست و شکوهش می اندیشیدند، خود، می شکستند و فرو می ریختند!

او خواب تاریک دلان را برمی آشفت و پرچم توحید را در بلندترین قله های حیات برمی افراشت.

او چراغ فروزان هدایت بود و یاور و راهنمای همیشه امت؛ کتاب دانایی و پارسایی و زهد را به هم درآمیخته بود و از مدینه تا سامرا، نور و روشنایی ریخته بود.

میلاد خجسته و پرفروغش مبارک باد!

--------------------------------------------------------------

خورشیدِ دهم...

روزبه فروتن پی

خورشید دهم، افق، مدینه، نور

آوای فرشتگان، دف و تنبور

امشب، دف ماه؛ در دو دست عشق

امشب، هستی؛ سیاهْ مستِ عشق

امشب، هستی؛ رکوع خواهد کرد

خورشید دهم طلوع خواهد کرد

جدّ گل نرگس است این مولود

یاری ده مفلس است این مولود

نور ازلی ست این که می آید

از نسل علی علیه السلام ست این که می آید

می آید تا امامِ جان باشد

هادی علیه السلام هدایت جهان باشد

می آید آسمان شود دین را

پرواز دهد تُرَنگِ آمین را

او در دل جهل، نور خواهد کاشت

شب از دل او هراس خواهد داشت

جهلی که از آن جهان به زنجیر است

در پرتو علم او زمین گیر است

نوری ست که ریشه کن کند ظلمت

می آید تا کفن کند ظلمت

حیران شده خاندانِ عباسی

انگشت به لب، کسانِ عباسی:

ـ کاین نورِ شگفت، از کجا آمد؟!

انگار که از دلِ خدا آمد

کم مانده از او تَلَف شود ظلمت!

قربانیِ نور و دف شود ظلمت!

پاییز دلِ خلیفه شد ویران!

از جلوه این بهارِ بی پایان

این کیست که نور مُطلقش یار است؟!

یاری بکنید! ظلم، بر دار است!

گفتند؛ ولی نور؛ تلاطم کرد

ظلمت، سر و جانِ خویش را گم کرد

شب، باطل شد، دلِ جهان آمد

خورشیدِ دهم از آسمان آمد

او آمد و جانِ خانه روشن شد

چشمِ پدر و «سمانه» روشن شد.

«امشب، شبِ تهنیت، شبِ شادی»

امشب، شبِ ارتقای آزادی

منبع: اشارات شماره 80

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://www.roozgozar.com

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 1 / 1395

عيب جوئي

عيب زدايي آري عيب جويى نه
فرق ميان اين دو بسيار ظريف و لطيف است زيرا عيب جويى و عيب‏زدايى به حسب ظاهر هر دو با يادآورى و بازگو كردن عيوب همراه است، ولى اوّلى با انگيزه تحقير و تنقيص ذكر مى‏شود و دومى به قصد خير خواهى و اصلاح، اولى با دشمنى و خصومت و دومى با دلسوزى و نصيحت توأم است. اگر انگيزه انسان در ذكر عيوب ديگران خيرخواهى باشد قهرا كيفيت برخورد مشفقانه و آبرومندانه خواهد بود، ولى اگر هدف تنقيص و تحقير باشد قهرا با تحقير و توهين ادا مى‏شود. خلاصه اگر چه هدف وسيله را توجيه نمى‏كند لكن آن را تحديد مى‏كند، يعنى هدف وسيله را متناسب با خود مى‏سازد:
كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ[1] ، هر كس طبق نيّت و انگيزه‏اش كار مى‏كند.
به همين جهت، كسى كه مى‏خواهد عيب ديگرى را به او تذكر دهد بايد با حسن نيّت و دلى پاك و بى‏آلايش نقايص او را ياد آورى كند و در حال سخن گفتن كمال ادب و احترام را رعايت نمايد و دقت كند كه به شخصيت طرف مقابل خود اهانت روا ندارد و انتقاد صحيح و سالم و سازنده به نيش زدن و عيب‏جويى تبديل نگردد، كه نتيجه معكوس خواهد داشت. براى اينكه هيچ انسانى از خطا و اشتباه مصون نيست و هيچ كس نمى‏تواند ادعا كند كه مرتكب خطا و اشتباه نمى‏شود جز ائمه معصومين عليهم السّلام كه آنان نيز با اينكه از مقام عصمت برخوردارند خود را در برابر پروردگار گناهكار و ناقص مى‏دانند. به عنوان نمونه، امام سجّاد عليه السّلام عرض مى‏كند:

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: عيب جوئي
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 1 / 1395

 

غفلت

رذيله‌ «غفلت» ضدّ توجه و تفكر است. از نظر اخلاق، هر چه «توجه و تفكر» عالي و بالا باشد و موجب تعاليِ انسان مي شود، «غفلت» رذيله‌اي است بسيار پست كه انسان را به سقوط مي‌كشاند؛ و به قول قرآن شريف، انسان را تا سرحدّ حيوان، بلكه پست‌تر تنزّل مي‌دهد:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْأنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَلَهُمْ اذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها اوُلئِكَ كالأَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اوُلئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»
[1]؛ تحقيقاً (گروه) كثيري از جنّ و انس را (گويا) براي جهنم آفريديم؛ (زيرا) اينان قلب دارند، ولي (حقايق را) نمي‌فهمند؛ و چشم دارند، ولي نمي‌بينند (كه سرانجام نافرماني خدا چيست؛) و گوش دارند ولي نمي‌شنوند؛ (و خود را به كري مي‌زنند) اينان همچون چهارپايان بلكه گمراه‌ترند؛ آنها غافلند. (و غفلت‌شان از شنيدن و ديدن انساني و تفكر محرومشان كرده است).»
افرادي كه غفلت بر دلشان حكم فرماست چشم دارند اما نمي‌بينند؛ گوش دارند اما نمي‌شنوند؛ دل دارند اما نمي‌فهمند؛ و اينها حيوانند، از حيوان هم پست‌ترند؛ و اگر درباره‌ي غفلت جز اين آيه‌ي شريفه چيزي نداشتيم، بس بود تا بگوئيم كه صفت غفلت، صفت مذمومي است.


موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: غفلت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 1 / 1395

غيبت

بدان كه حقيقت غيبت آن است كه چيزى نسبت به شخصي كه شيعه باشد ذكر كنى كه اگر به گوش او برسد او را ناخوش آيد و به آن راضى نباشد، خواه آن نقص، در بدن او باشد، مثل اين كه بگويى: فلانى كور، يا كر، يا گنگ، يا نيم مرده، يا كوتاه، يا بلند، يا سياه، يا زرد و امثال اينها است، يا در نسب او باشد مثل اين كه بگويى: پسر فلان، فاسق، يا ظالم، يا حمال زاده، يا نانجيب و نحو اينها است. يا در صفات و افعال و اقوال او باشد مثل اين كه بگويى: بد خلق، يا بخيل، يا متكبّر، يا ترسو، يا ريا كار، يا دروغ‏گو، يا دزد، يا ظالم، يا پرگو، يا پرخور، يا بى‏وقت به خانه مردم مى‏رود، و نحو اينها است، يا در چيزى باشد كه متعلق به او باشد از: لباس، يا خانه، يا مركب. چنان كه بگويى: جامه فلان كس چركين است. يا خانه او چون خانه يهوديان است. يا عمامه او مثل گنبدى است، يا بقدر گردويى است. يا كلاه او دراز است. يا مركب او (جلف) است. و امثال اينها.

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: غيبت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 1 / 1395


ملاك انتخاب همسر

 

1. اوصاف همسر شايسته:

 

قرآن، درباره لزوم رعايت شايستگى و اهمّيّت اوصاف همسرى كه انسان در ابتدا برمى‌گزيند يا اگر ازدواج با همسر نامناسبى صورت گرفته، بايد اين شايستگى را در او پديد آورد، مباحثى را مطرح كرده و درباره همسران نامناسب كه گاه در حدّ دشمن مى‌توانند كانون خانواده را فاسد كنند، هشدار مى‌دهد: «يـايُّها الَّذين ءَامَنوا اِنَّ مِن اَزوجِكُم و اَولـدِكُم عَدُوّاً لَكُم فَاحذَروهُم‌...».(تغابن/64، 14)
تكيه قرآن در موارد متعدّد بر صلاحيّت و شايستگى همسر، مفهومى عام است و شامل جنبه‌هاى گوناگون ظاهرى (جسمى) و معنوى (دينى و اخلاقى) مى‌تواند باشد; آيه‌90 انبياء/21 كه گزارشى از اجابت دعاى زكريا* است، مى‌فرمايد:«واَصلَحنا لَهُ زَوجَه». برخى اين آيه را به اصلاح ظاهرى و جسمى معنا كرده و گفته‌اند: همسر زكريا عقيم بود، خداوند نازايى او را از بين برد يا پير و شكسته بود و خداوند او را جوان كرد و برخى، آيه‌را به اصلاح اخلاقى معنا كرده و گفته‌اند: خداوند، همسر زكريا را خوش اخلاق قرار داد.
[59] آيه‌34 نساء/4، زنان صالح و درستكار را كسانى مى‌داند كه در برابر نظام خانواده خاضع هستند و نه‌تنها در حضور شوهر، بلكه در غياب او مرتكب خيانت مالى و ناموسى نمى‌شوند و حقوق او را مراعات مى‌كنند[60]: «فالصّـلِحـتُ قـنِتـتٌ حـفِظـتٌ لِلغيبِ بِما حَفِظَ اللّهُ‌...». در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است:«تزوّجوا فى الحجر الصالح فاِنّ العِرق دسّاس» ;[61] با خانواده شايسته ازدواج كنيد; زيرا خصايص والدين و اجداد، به نسل بعد سرايت‌مى‌كند.

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 1 / 1395

 

اقسام ازدواج:

در كتاب‌هاى فقيهان پيشين، نكاح به 3 قسم تقسيم شده است:
[26] 1.‌نكاح دائم; 2. نكاح منقطع يا موقّت (متعه); 3.‌ملك يمين. مؤيّد نظر فقيهان، روايتى است كه در آن نكاح بر 3‌گونه دانسته شده است: نكاح به ميراث (ازدواج دائم)، نكاح بدون ميراث (متعه)، و نكاح به ملك يمين[27] كه قرآن به دو قسم آن در اين آيه اشاره دارد: «والَّذينَ هُم لِفُروجِهِم حـفِظونَ * اِلاّ على اَزوجِهِم اَو ما مَلَكَت اَيمـنُهُم‌...». (مؤمنون‌/‌23،‌5‌ـ‌6; معارج/70، 29‌ـ‌30) نكاح دائم و موقّت، هر دو ازدواج و در بسيارى از احكام مشتركند; بدين سبب به زن و مرد در متعه نيز زوج و زوجه مى‌گويند. (=>‌ازدواج موقّت)
ملك يمين به دو گونه ترسيم مى‌شود: گاه انسان مالك عين كنيز است. در اين صورت، آميزش مالك با كنيز جايز است، مگر آن كه به ازدواج شخص ديگرى درآمده باشد.
[28] و گاه، انسان مالك منفعت كنيز است، در‌صورتى كه مالك، آن را به شخص ديگرى مباح كند كه در اصطلاح به آن تحليل گويند و هر دو فرض مذكور، در ملك يمين قرار دارد. اغلب، تحليل را تمليك منفعت دانسته‌اند; ولى برخى، آن را نيز نوعى از عقد به‌شمار آورده‌اند.[29]

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 1 / 1395

ازدواج: پيمان زناشويى

ازدواج، مصدر باب افتعال، و حروف اصلى آن، «ز ـ و ـ ج» است. از نظر لغت «زوج» به‌معناى جفت، (در مقابل فرد[1]) عبارت از دو چيز همراه و قرين است; چه مماثل باشند، مانند دو چشم و دو گوش، و چه متضاد،[2]مانند شب و روز. در مواردى، واژه زوج در معناى فرد، به شرط داشتن قرين، به‌كار رفته است.[3] بر اين اساس، به هريك از زن و شوهر، زوج و به هر دوى آن‌ها زوجين اطلاق مى‌كنند; چنان‌كه در قرآن آمده است: «و‌اَنّه خَلَقَ الزَّوجينِ الذَّكَرَ والأُنثى». (نجم/53، 45) به‌كار بردن دو واژه زوج و زوجه (مذكّر و مؤنّث)، براى زن صحيح است; ولى قرآن، در مورد زن، همه‌جا «زوج و ازواج»، به جاى «زوجه و زوجات» به‌كار برده است. (بقره/2، 35، 102، 234 و 240 و احزاب/33، 28، 50، 59 و‌...) راغب مى‌گويد: از آيه‌49 ذاريات/51، به‌دست مى‌آيد كه همه چيز در جهان داراى زوج و قرين (ضد يا مثل يا جزء تركيبى) هستند.[4] در كتاب‌هاى لغت، كم‌تر به واژه ازدواج توجّه شده است;[5] ولى با توجّه به‌معناى زوج، كلمه ازدواج، مفهوم اقتران و اتّحاد دو چيز را در برخواهد‌داشت.
ازدواج، در عرف و شرع، پيمان زناشويى است و بر اساس آن، براى مرد و زن نسبت به يك‌ديگر، تعهّداتى اخلاقى و حقوقى پديد مى‌آيد كه سرپيچى (از بسيارى) از آن‌ها، عقوبت و كيفر را در پى خواهد داشت.
[6] ازدواج در هر آيينى، با قوانين و مقرّرات ويژه‌اى صورت مى‌گيرد و اسلام به آداب و رسوم ديگر اقوام احترام گذاشته است: لكلِّ قوم‌نكاحٌ.[7]
از پيمان زناشويى در قرآن به «نكاح» نيز تعبير شده، و به دو معنا به‌كار رفته است: 1.‌آميزش* جنسى. (بقره/2،230; نساء/4، 6) 2.‌عقد ازدواج. (نور/24،‌32) لغويان و مفسّران در تعيين معناى حقيقى و مجازى آن، بر يك نظر نيستند.
[8] گروهى معناى حقيقى نكاح را آميزش و كاربرد آن در عقد را مجاز مى‌دانند.[9] متقابلا برخى معناى حقيقى آن را عقد ازدواج قرار داده‌اند.[10] گروهى معتقد به اشتراك لفظى شده‌اند،[11] و هر گروهى براى خود استدلال‌هايى دارند; ولى فيّومى مى‌گويد: عقد و آميزش، هر دو معناى مجازى هستند و معناى حقيقى نكاح در لغت، چسبيدن و به هم پيوستن يا مخلوط شدن است.[12]
در قرآن، بيش از 80 بار مادّه «زوج» و مشتقّات آن و حدود 23 بار، كلمه «نكاح» و مشتقّاتش به‌كار رفته است. از‌كلمه «استمتاع» نيز درباره ازدواج، در قرآن بهره گرفته شده است و واژه‌هايى از قبيل طلاق*، ظهار، ايلاء، عدّه، مرئه، بعل،نساء، ذكر وانثى، احصان، صداق، مهريّه، اجر، مَس، تحريم و احلال نيز در دامنه گسترده بحث ازدواج قرار‌مى‌گيرند.

 

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 1 / 1395

پوشش زن در نماز؟

در مورد حجاب زنان در نماز، در روایات، به دلیل و روایت خاصی در بیان حکمت آن برخورد نکرده ایم، در حالی که اصل وجوب پوشش زنان در آنها بیان شده است. در عین حال که می­دانیم و اطمینان داریم احکام دین اسلام بر اساس مصالح واقعی است که خداوند عالَم به تمام اسرار آن­ها آگاهی داشته و بر بندگان مقرر و معین کرده تا به مصالح واقعی احکام دست یافته و به سعادت و کمال برسند. 
همچنین به عنوان یک حکمت عام در احکام دین اسلام می­دانیم که مقررات الهی سنجشی برای میزان تعبد و تسلیم انسان در مقابل پروردگار است که چقدر اهمیت و ارزش به رضای الهی می­نهد. اگر خواستة دل بر خلاف رضای الهی باشد، چگونه عمل خواهد کرد و میزان تعبد و تسلیم او در مقابل آفریدگار جهان و عالِم به تمام اسرار هستی چگونه خواهد بود.
با این توضیحات در مورد حجاب در نماز می گوییم : حکمت پوشش بدن و رعایت حجاب اسلامى بر زن در حال نماز پنهان کردن و مستور نمودن خود از خدا نیست؛ زیرا چیزى از علم خدا پنهان نیست و خداوند بر همه چیز در همه حالات آگاه است، بلکه یکى از حکمت­هاى این حکم رعایت ادب است، یعنى بدون ستر و پوشش لازم، هنگام نماز خواندن، نوعی بى احترامى به حساب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌� ��‌‌‌‌‌‌‌‌آید. این مسئله در تمام ادیان در هنگام عبادت وجود داشته و برای زنان این اهمیت ویژه بوده است.
در دین اسلام برای نماز و ایستادن در مقابل پروردگار و راز و نیاز با او، آداب و احکامی قرار داده شده تا انسان آمادگی لازم برای حضور در مقابل پروردگار را پیدا کند. از جمله طهارت قبل از نماز و وضو و رو به قبله ایستادن و ... که برخی از آن موارد آداب مستحب است، مانند لباس پاکیزه پوشیدن، استفاده از عطر و به طور کامل پوشیده بودن. مورد اخیر در مورد زنان واجب است که می تواند به دلائل مختلف باشد، از جمله این که به زنان می­فهماند حجاب و پوشاندن بدن در مقابل دیگران آن قدر اهمیت دارد که خداوند آن را حتی در نماز و راز و نیاز با خود نیز خواسته است. .هم چنین حجاب در نماز نوعی تمرین مستمر و روزانه برای حفظ حجاب و تاکید بر آن در درون جامعه و اجتماع است. در حقیقت همراه نماز، درس عفّت و پوشش مناسب می دهد، تا الگوی رفتاری و کرداری زن مسلمان را معرفی کند. در عین حال پوشش کامل در پنج نوبت در شبانه روز تمرین و تلقین عملی بسیار خوب و مناسبی بر پوشش و حجاب اسلامی زن مسلمان است.
بنابر این می­تواند حجاب ازجمله عواملی باشد که در پاسداشت دائمی پوشش اسلامی زن و جلوگیری از آسیب پذیری او نقش مهمی ایفا کند. اگر بپذیریم اسلام همواره درصدد حفظ حجاب بانوان و مصونیت آنها است و به عفّت و پاکدامنی سفارش می­کند، متوجه می شویم پوشش کامل همسو با این ایده است. 
از طرف دیگر نماز خواندن در منظر مردم و در اماکن عمومی و مساجد و مجامع، حجاب کامل می­طلبد، به ویژه برای زنان تا از نگاه دیگران مصون بمانند، مخصوصاً که در نماز رکوع و سجده و نشست و برخاست است، در این صورت حجاب کامل موجب مصون ماندن زنان از نگاه دیگران و باعث حفظ آرامش روحی نمازگزار، نیز پاسداری از عفّت عمومی می­شود و چون تفاوتی بین نوع پوشش نماز گزار در موارد و شرایط متفاوت نیست­، در مواردی نیز که زن در خانه خود ودر جای خلوت است، این حکم در آنجا نیز هست و استثنا نشده است، در عین حال که این احتمال وجود دارد که در هر لحظه نامحرمی داخل خانه و حتی در جای خلوت شده و زن را در حالی که حجاب ندارد، ببیند. در هر حال این مسئله در احساس آرامش زن و احساس حضور در مقابل پروردگار تاثیر بسیار دارد.

موضوعات مرتبط: نماز
برچسب‌ها: نمار
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 1 / 1395

برخی دائماً در خیال و توهم هستند. تخیل‏ها انسان را به جاهای مختلف می‏برد و در هنگام عبادت ذهن را مشغول می‏دارد، به طوری که در یک نماز دو رکعتی به مسایل و جاهای مختلف رفته، تنها جایی که حواسش نبوده، نماز است.
راه مبارزه با حواس پرتی ریشه کنی خیال‏پردازی‏ها است. مبارزه با خیال‏پردازی آن است که قبل از نماز، تمرین و ممارست در حفظ قوه خیال و متمرکز کردن آن صورت می‏گیرد، به این صورت که در ابتدا تمرین کنیم تا فکر و خیال خود را به امور خاصی مثل پرستش و نیایش تمرکز دهیم و دائماً مواظبت نماییم خیال به جای دیگر نرود.(1)
در نماز نیز باید با خیال‏پردازی‏ها مبارزه شود، بدین معنا که انسان تصمیم بگیرد خیال خود را در نماز یا معنای نماز متمرکز نماید و هر وقت کنترل آن از اراده انسان خارج شد، دوباره برگرداند. امام راحل(س) می‏نویسد: "طریقه رام نمودن آن (خیال) عمل نمودن بر خلاف است و آن چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید... در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن (قوه خیال) باشد...".(2)

پی‌نوشت‌ها:
1. علی اصغر عزیزی، علل و درمان حواسپرتی، ص 31 - 32.
2. امام خمینی، آداب الصلوة، ص 44.
توفیق نماز صبح :
لازم است که چند کار را انجام دهید:
1- چون بیشتر اوقات بیدار نشدن برای نماز ناشی از سستی و تنبلی است ، عوامل آن را شناسایی کنید و آنها را برطرف نمایید، مثلاً شب ها زودتر بخوابید یا شام را زودتر بخورید تا با شکم سبک به خواب روید.
2- آگاهی از فواید و اثار وبرکات خواندن نماز در وقت می تواند شما را به خواندن در وقت تشویق نموده و اراده شما را تقویت نمایید.
3- ترک گناهانی که باعث ضعف ایمان می شود و انسان را در اعمال و عبادات سست می کند.
4- استفاده از ساعت زنگ دار که دور باشد تا مجبور شوید برای خاموش کردن آن بلند شوید.
5- خواندن برخی دعاها برای زود بیدار شدن یا آیه آخر سوره کهف را بخوانید و سپس نیت کنید که چه زمانی بیدار شوید.
6- چنانچه هیچ کدام موثر واقع نشد، با خود عهد و نذر کنید که اگر یک نماز ترک شد ، در عوض آن مقداری صدقه بدهید یا یک روز را روزه بگیرید . 
ضمناًحتما قضای نماز ترک شده را در اولین فرصت بخوانید.
در روایات، سجده بر تربت حضرت سید الشهدا(ع) بسیار تمجید و تشویق شده است. 
امام صادق(ع) فرمود: السجود على طین قبر الحسین(ع) ینوّر إلى الارضین السبعه و من کانت معه سبحه من طین قبر الحسین (ع) کتب مسبّحاً و ان لم یسبح بها. (1) 
سجده بر خاک قبر امام حسین، زمین را تا هفت طبقه اش نورانى می‌کند. هر کس تسبیحى از گِل قبر حسین(ع) همراه داشته باشد، همواره تسبیح گو محسوب می‌‌شود، گر چه مشغول به ذکر نباشد. 
معاویة بن عمار می‌گوید :همیشه همراه امام صادق مقدارى از خاک کربلا بود. هنگامى که می‌خواست نماز بخواند ، بر آنها سجده می‌کرد و می‌فرمود: سجده بر تربت امام حسین از هفت آسمان بالا می‌رود. (2)

پی نوشت ها:
1. وسائل الشیعه، ج 3، ص 608. 
2. همان.

موضوعات مرتبط: نماز
برچسب‌ها: نمار
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 1 / 1395

 

در آیات و روایات، نماز از اهمیت بیشتری نسبت به سایر واجبات برخوردار است. نماز نشان عبودیت و بندگی انسان است و شرط قبولی سایر اعمال، نماز دانسته شده، بدون نماز، اعمال دیگر ناقص است.
رسول خدا صلى الله وعلیه وآله فرمود: «نماز ستون دین است و اولین چیزى که از اعمال بندگان در قیامت رسیدگى مى‏شود، نماز است. پس اگر نماز قبول شود و صحیح باشد، به اعمال دیگر بنده رسیدگى مى‏شود. اگر نمازش قبول نباشد، به بقیه اعمالش رسیدگى نمى‏شود». (1)
این روایت به صراحت تأکید دارد که قبولى سایر اعمال و شرط آن، پذیرش نماز انسان است. اگر نماز مقبول درگاه الهى قرار گیرد، بقیه اعمال بررسى گردیده و اعمال صالح مُهر تأیید مى‏خورند. این در صورتی است که نماز انجام شود، اما اگر نماز ترک شود، مطمئناً اعمال دیگر ناقص خواهد بود.
این قاعده در مورد سایر واجبات نیز مى‏آید، یعنى اگر کسى روزه‏اش را عمداً ترک کرده و تا آخر عمر توبه نکند و قضایش را به جا نیاورد، مسائل اعتقادى او زیر سؤال مى‏رود. پس انجام واجبات الهى و ترک محرّمات نزد خداوند بسیار اهمیت دارد.
امام صادق‏علیه‏السلام در آخرین لحظات عمر شریف خود، خانواده و نزدیکان را فراخواند و فرمود: «شفاعت ما شامل حال کسانى که نماز را سبک بشمارند نمى‏شود».(2)
پیامبرصلى الله وعلیه وآله فرمود: «کسى که نماز را سبک بشمارد، از من نیست. قسم به خدا! کنار حوض کوثر بر من وارد نمى‏شود».(3)
این روایت در مورد سبک شمردن نماز است تا چه رسد به این که نماز انکار و ترک شود.
ترک نماز بسیار بدتر از سبک شمردن نماز است به طوری در روایات وارد شده : هر کس عمداً نماز را نخواند مثل کسی است که کافر شده است.(4)
مقصود از ترک عمدی این است که واجب بودن نماز را انکار کند وبه خاطر انکار وجوب نماز، آن را نخواند، چنین کسی کافر ونجس است در صورتی که بداند و متوجه باشد که انکار نماز که از ضروریات اسلام است، ملازم با انکار رسالت پیامبر(ص) و قرآن مجید است. 
اما کسی که منکر وجوب نماز نباشد و حق بودن قرآن ورسالت حضرت محمد(ص)را قبول دارد و معتقد است که نماز از طرف خدا واجب شده اما از روی تنبلی نماز را ترک نماید، فاسق و معصیتکار است نه کافر.( 5) 
در روایت دیگرى داریم که «مرز بین بندگى خدا و کفر، ترک نماز است».(6) زیرا ترک نماز، نشان انکار عبودیت و بندگی است و چنین انسانی در حقیقت مقام پروردگاری خداوند را و این که او لایق پرسش است، انکار کرده است.
بنابراین ترک و انکار نماز عقوبتی سنگین در پی دارد؛ همان طور که قرآن می فرماید مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ؛ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ؛(7)
به جهنمیان می گویند چه باعث شد به جهنم بیافتید، می گویند ما از نماز گزاران نبودیم".

پی­نوشت­ها:
1. رى شهرى، میزان الحکمه، ج 2، ص 1630، باب 2273. 
2. همان، ص 1664، ح 10696، (ماده صلاة).
3. همان، ص 1645، ح 10706. 
4. همان، ص 1645، ح 10705. 
5. آیت الله شهید دستغیب، گناهان کبیره، ج2،ص183. 
6 . رى شهرى، میزان الحکمه، ج 2، ص 1645، ح 10705. 
7. مدثر(74) آیه 42-43.

 

موضوعات مرتبط: نماز
برچسب‌ها: نمار
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 26 / 1 / 1395

احادیث تصویری - حدیث با عکس

روش‌هایی عملی برای رسیدن به آرامش

آیا از زندگی روزمره و فشارهای روانی که هر روز متحمل می‌شوید خسته شده‌اید؟ آیا می‌دانید برای رسیدن به آرامش درونی چه کار کنید؟

زندگی هر یک از ما انسان‌ها مملو از استرس‌ها، ترس‌ها و اضطراب‌هاست. گاه این استرس‌ها چنان شدید و زیاد می‌شوند که باورمان می‌شود زندگی فقط به همین صورت است و صورت دیگری ندارد. اما روان‌شناسان، روانکاوان و رفتارشناسان همگی بر این باورند که به‌رغم تمام این استرس‌ها و دلمشغولی‌ها می‌توان لحظاتی را خلق کرد که همراه با آرامش باشد. آنها برای رسیدن به این لحظات چهار نکته را پیشنهاد کرده‌اند.

نقاط ضعف خود را بپذیرید

به گفته دومینیک میلر، روانکاو: «نگرانی یا اندوه همواره نشان‌دهنده امری واقعی است که در درون ما می‌گذرد. بهتر است به جای تلاش برای از بین بردن آنها، سعی کنیم علتشان را بفهمیم.» درک عمیق منشأ اضطراب و کار کردن روی خود به ما امکان می‌دهد مسائل را روشن‌تر ببینیم. این روانکاو ادامه می‌دهد: «اگر لحظاتی توأم با آرامش داشته باشیم، می‌دانیم که این لحظات ادامه‌دار نیستند. در واقع، به‌دنبال نبود هرگونه تنش و کشش، درونی بودن اشتباه است و ناآگاهی از طبیعت درون را نشان می‌دهد، زیرا انسان در عمق وجود خود، آنقدر که مشتاق لحظات هیجان‌انگیز است، مشتاق آرامش نیست.»

پذیرفتن تضادها و ضعف‌های خود، مرحله‌ای ضروری است. این احساسات که در روانکاوی «بیمارگونه» توصیف شده‌اند، بدون این‌که بخواهند از ما مردان و زنان بدی بسازند، ما را وادار به عمل می‌کنند. مساله این است که چگونه ناراحتی‌هایمان را تغییر دهیم. بعضی‌ها راه خلق هنری را برمی‌گزینند و برخی دیگر به فعالیت‌های خیرخواهانه رومی‌آورند و همین «تغییر ناگهانی» است که آرامش به وجود می‌آورد.

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 26 / 1 / 1395

اصلی ترین راه کسب آرامش

آرامش

قرآن كریم كه بزرگترین معجزه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) است و تمام آنچه را كه بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، كاملترین نسخه برای آرامش روح است.

دستیابی به آرامش واقعی یكی از خواسته های همیشگی بشر بوده است و دراین راستا انسان در طول تاریخ تلاشها و رنج های بسیاری را به جان دل پذیرفته است.


درسالهای اخیر كوشش های زیادی در زمینه روان درمانی افرادی كه دچار بیماری های روانی و اضطراب های شخصیتی و عدم تعادل آن هستند، انجام شده است و در این زمینه روش های مختلفی برای روان درمانی پدید آمده است كه هیچ كدام موفقیت مورد انتظار را در ازمیان بردن یا پیشگیری از بیماری های روانی كسب نكرده است. برخی از تحقیقات نشان می دهد كه میانگین درمان از 70 درصد تجاوز نمی كند. وانگهی حال عده ای از بیماران پس از روان درمانی گاه بدتر هم شده و یا بیماری پس از مدتی بازگشته است.

از این رو روانشناسان به دنبال یافتن علت این امر برآمدند و از طریق آمارگیری به این نتیجه رسیدند كه مهمتریم عامل در درمان بیماریهای روانی "دین" است و درصد بهبودی بیمارانی كه معتقد به دین هستند بسیار بیشتر از دیگران است. لذا آنان بر این باورند كه "ایمان بدون شك موثرترین درمان بیماری های روانی بویژه اضطراب و افسردگی است.

حتی جوامع غربی هم متوجه شده اند كه برای درمان بیماری های روحی باید به دین پناه برد و چون دین اسلام خاتم ادیان و اكمل ادیان است پس منشأ اصلی آرامش را باید در آن جست.

 

کامل ترین نسخه برای آرامش روح

قرآن كریم كه بزرگترین معجزه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) است و تمام آنچه را كه بشر برای هدایت نیاز داشته و در آن آمده است، كاملترین نسخه برای آرامش روح است. از این رو برآنیم تا با نگاهی اجمالی دیدگاه قرآن را در مورد آرامش روحی و روانی و راههای رسیدن به آن را مورد بررسی قرار دهیم.

 

چشمه ی خوشبختی را کشف کنیم !

یقیناً داشتن آرامش در زندگی نخستین چشمه خوشبختی است وكسی كه از این نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختی نیز محروم است وهیچگاه طعم خوشبختی را نخواهد چشید. انسان بی ایمان در دنیا با اندیشه وافكار موهوم وبا نگرانی های فراوان دست به گریبان است. ولذا دائما در درون خود دچار پیكاری بزرگ است وهمیشه هم در انتخاب مسیر زندگی ودر تصمیم گیریهایش دچار سر در گمی است.

انسان با ایمان از همة اینها آسوده است وهمة افكار واهداف واندیشه هارا تحت لوای یك هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش می كندوبه سوی آن می شتابد وآن عبارتست از خشنودی خدای متعال. دیگر كاری به این ندارد كه مردم از او خشنود باشند یا بر او خشم گیرند. ولذا هیچ وقت سردر گم نیست وهمیشه در یك آرامش روحی به سر می برد.

قرآن كریم كه بزرگترین معجزه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) است و تمام آنچه را كه بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، كاملترین نسخه برای آرامش روح است

توبه کردن به آدمی آرامش می دهد !

توبه وباز گشت از گناه وحركت به سوی خدا، تنها راه نجات گناهكاران، وسیله تقرّب ودوستی با خدا، تبدیل كننده سیئات به حسنات ومایةامید نا امیدان ونخستین مقام عارفان واوّلین منزل سالكان كوی دوست است.

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 26 / 1 / 1395


دعای آرامش اعصاب ، دعای آرامش اعصاب

دعای آرامش اعصاب وروان و ذکرهایی که در قرآن برای رفع اضطراب و دلشوره توصیه شده اند راهی مطمئن برای رسیدن به آرامش درونی و کسب آرامش اعصاب و روان است و بدانید که دلها تنها با یاد خدا آرام می شوند.

 

آرامش اعصاب و وران با رسیدن به آرامش درون حاصل می شود. هرکسی می داند که یاد خدا آرامبخش دلهاست پس برای رهایی از دلهره واضطراب و داشتن اعصابی آرام به خدا پناه ببرید.

برای آرامش اعصاب چه کنیم

اگر کسی اعصاب خود را کنترل کند، دیگر خشمگین و عصبانی نمی شود، که از آن در آیات و روایات به "کظم غیظ" تعبیر شده است. خداوند متعال یکی از مهم ترین ویژگی های انسان های الاهی و پارسا پیشه را کظم غیظ و عفو از مردم می شمارد و می فرماید: "مؤمنان در هنگام عصبانیت خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم در می گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد".پس برای آرامش اعصاب این چند راه را پیش رو بگیرید:

 پناه بردن به خدا

 وضو گرفتن با آب سرد

 دور کردن اسباب خشم و عصبانیت، از خود

 صبر

 دعا و نیایش

  نماز و یاد خدا

 صبر، دعا و نیایش، نماز و یاد خدا و توبه ازعواملی هستند که در ایجاد آرامش و سکون و طمأنینه، تأثیر بسزایی دارند و در باره نماز باید گفت که نماز که یاد خداست احیاگر روح و روان است و باعث رفع نگرانى‏ها و اضطراب‏ها و آرامش انسان مى‏گردد.

 

آرامش اعصاب ، دعای آرامش اعصاب ، ذکر آرامش اعصاب

دعا و ذکر برای آرامش اعصاب و کاهش اضطراب

 به طور کلی یاد خداوند به هر شکل و صورتی موجب آرامش قلب است .

 گفتن ذکر« ما شاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوَّةَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم » در ایجاد ارامش نقش موثری دارد .

 میرزا احمد آشتیانی (ره) در کتاب هدیه احمدی اورده اند:

علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان فرمودند:جهت ارامش پیدا کردن دست روی سینه بگذارید ودر حالت نشسته و ایستاده چند مرتبه ایه 28 سوره رعد را بخوانید:

«الذّینَ امَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بذِکرِ اللهِ اَلا بذِکرِ الله تَطمَئِنُ القلوب » زیرا در ایجاد ارامش بسیارمؤثر است

 

حجت الاسلام صحفی می گوید: در اواخر عمر مبارک علامه طباطبایی، از ایشان خواستم برای آرامش قلب، دستوری بفرمایند، فرمودند:

«دست را روی سینه بگذار و سه ـ چهار بار نشسته و ایستاده (یا فرمود: ایستاده و نشسته ـ که یادم نیست ـ)

این آیه را بخوان:

«الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله؛ ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛

 کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.» 

در اوقات فراغت به تفصیل درباره‏ى نعمت‏هاى الهى و الطاف خاص او نسبت به خود فکر کنید و از خداوند و ائمه اطهار(ع)  کمک بطلبید که ذکر خدا آرام‏بخش است و بدانید که محبت خداوند نسبت به بندگانش بیشتر از هر چیزى است که ما تصور مى‏کنیم طبق آیه ی " الا بذ کر الله تطمئن القلوب " به ذکر خدا دل آرام می گیرد، بنا بر این خواندن هر سوره ی از قرآن و همچنین خواندن  دعا های وارده در مفاتیح الجنان بخصوص دعای کمیل ، دعای ندبه ، دعای مکارم الا خلاق ، مناجات شعبانیه ، زیارت عاشورا ، زیارت جامعه ی کبیره ، باعث آرامش روح و رفع پریشانی و اضطراب از شما خواهد بود .

چرا که قرآن و دعا همه اش ذکر است.

البته خواندن سوره ی احقاف هر جمعه و مداومت بر سوره های قدر و عصرهمچنین آیت الکرسی در رفع پریشانی و اضطراب وارد شده است . همچنین بسیار استغفار کردن ( گفتن ذکر استغفر الله ربی و اتوب الیه ) ومداومت بر ذکر " لا حول ولا قوة الا با الله العلی العظیم " در رفع پریشانی مؤثر است .( کتاب مفاتیح الحاجات)

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 25 / 1 / 1395

احادیث تصویری - حدیث با عکس

ظهور هويت من در جوان

جوان در دوره نوجوانى با بحران فوق العاده اى روبه رو مى شود, كه از سه محور, او را محاصره كرده است :

بحران بيولوژيكى , بحران روحى كروانى , بحران اجتماعى .

در بحران بيولوژيكى , بدن جوان تغييرات قابل ملاحظه اى پيدامى كند كه با تحريكات جنسى , توام است .در وهله اول , جوان بايد خود را با اين تحولها و تغييرهاى جديد جسمى و جنسى سازگارى دهد.در بـحـران اجـتـمـاعى , جوان در ارتباط با محيط اجتماعى اش , به صورت شركت در فعاليتهاى جـمـعـى و اظـهـار تـعلق به گروه و عضويت در آن به نحوى , نيازهاى اجتماعى خود را برطرف مى سازد.

مساله مهم بحران روحى ك روانى , يافتن هويت خود است .او تـا بـه حـال تـصـويـر درست و روشنى از خود نداشته , ولى كم كم خود را به صورت يك وجود نوظهور, كشف مى كند.او بايد هويت دوره هاى قبلى زندگانى اش را با وضعيت كنونى و جديدش , پيوند دهد.در اين جاست كه هويت فردى اش شكل مى گيرد.

حـالـتـهـايى را در خود احساس مى كند, به خصوص گاهى كه تنها مى شود به خود مى انديشد و سـوالهايى نظير اين كه : من كيستم ؟ جهان پيرامون من چيست ؟ رابطه من با جهان , چگونه است ؟ مـن كـجـاى عـالـم هـسـتـم ؟ هـدف من چيست ؟ من چگونه بايد باشم ؟ همه اين پرسشها بر اثر بروزشخصيت و آگاهى به خود براى جوان پيش مى آيد و او را دچار يك نوع نگرانى و سرگردانى مى نمايد.

جـوان , در جـسـتـجـوى شخصيت خود, به اين نتيجه مى رسد كه بايد تشخيص دهد, براى او چه چـيـزهايى مهم و چه كارهايى ارزشمند است ؟همچنين او در پى به دست آوردن معيارهايى است كـه بـتـوانـد بـراسـاس آن مـعـيـارها, رفتار خود و ديگران را مورد قضاوت و ارزشيابى صحيحى قراردهد((16)).

ايـن جـسـتـجـوى ذهـنى , اگر مسير طبيعى اش را طى كند و بر اساس بينشى صحيح , پاسخى مـنـطقى دريافت دارد, شخصيت فردى و اجتماعى اودرست شكل مى گيرد و احساس اعتماد به نفس در وى قوت مى يابد.

در ايـن مـرحـلـه است كه نقش سازنده و حياتى دين در توجه دادن وى به سوى مبدا كمال و در پـرورش روح و روان و سـازمـانـدهى شخصيت جوان آشكار مى گردد, زيرا به پرسشهاى عميق و ظاهرا ساده كه از ضمير ناخودآگاه جوان سرچشمه يافته و بعضا در ذهنش طرح مى گردد, پاسخ داده مـى شـود و بـه قلبش ثبات و آرامش بيشترى مى بخشد و او را از سرگردانى روحى و روانى نجات مى دهد.

در ايـن صـورت اسـت كـه شـخـصـيـت جـوان شـكل گرفته و جهت مى يابد و با الگوگيرى از شخصيتهاى بزرگ پيشوايان دينى , اراده اش قوى مى گردد,بطورى كه با همتى بلند, بزرگترين نيروى دوران زندگى خويش را در راه سازندگى خود و ديگران به كار مى اندازد.

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 25 / 1 / 1395

احادیث تصویری - حدیث با عکس

پديده هاى جسمى بلوغ

ظـهور بلوغ با دگرگونيهاى فيزيولوژيكى و بيوشيميايى در بدن شروع مى شود و وضعيت كاملا جديدى در وجود دختران و پسران پديدمى آورد.غده هاى مترشحه داخلى و خارجى فعال مى گردد((7)).صفات اوليه جنسى كه مربوط به اندامهاى جنسى هستند, وظيفه توليد نسل را به عهده دارند.تـغـيـيرات حاصله بر اثر فعال شدن غده هيپوفيزآدرنال (فوق كليوى ) و گنادها (غدد جنسى ) به وجود مى آيد.

ايـن دگـرگونيها سرآغاز زندگى بزرگسالى به شمار مى رود كه در نظر اول شايد چندان قابل تـوجـه نـبـاشد, اما اختلاف آشكار آن با دوره كودكى ازلحاظ وضعيت ظاهرى و رفتار و حالتهاى روانى كاملا محسوس است .

حالت طبيعى رسيدن به بلوغ جنسى , براى بيشتر پسران از پانزده سالگى و براى اكثر دختران از نه سالگى آغاز مى گردد.در طى ايـن مـرحله در اكثر نوجوانان , طرح نسبتا ثابت چهره و اندامهاى بدن نمايان مى گردد و پس از آن , تغييرهاى جسمى تا پايان عمر به آرامى ادامه دارد.بطور كلى در دوره نوجوانى آنچه كه بيش از همه به چشم مى خورد, بلند شدن قامت , ازدياد وزن , رشد سريع استخوانها و ماهيچه ها مى باشد وهمزمان با آن , اعضاى داخلى بدن رشدى مشابه دارند.

از ويژگيهاى ديگر جسمى دختران جوان در اين دوره , برآمدگى سينه و روييدن مو در بعضى از اعضاى بدن است ((8)).براى اولين بار مقدارى خون از او دفع مى شود كه اصطلاحا به اين حالت , رگل يا قاعدگى گفته مى شود((9)).د اولـين قاعدگى : هنگام بلوغ , با تغييراتى كه در بدن صورت مى گيرد, هورمونهاى محرك غدد جـنـسـى از غده هيپوفيز ترشح مى شود و تخمدانها بعد از سالها خاموشى , در اين دوران شروع به ترشح استروژن و پروژسترون مى كنند.

جدار رحم نيز به ترتيب رشد مى كند و بالاخره اولين خونريزى قاعدگى رخ مى دهد.ايـن پديده كه براى دختر نوجوان سابقه اى نداشته , در صورت عدم آگاهى قبلى , مايه تعجب و يا حـتى در مواقع عدم راهنمايى صحيح و اصولى احتمالا سبب ترس و نگرانى وى مى شود, در حالى كـه بـا تـوضـيـحـات مـذكـور مـعـلـوم مـى گـردد كه اين پديده , كاملا طبيعى بوده و ناشى از تغييرهاى خاص دوران بلوغ در آنان مى باشد و لذا محلى براى نگرانى و ترس وجود ندارد.

موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی