تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2091
بازدید دیروز : 1059
بازدید هفته : 335948
بازدید ماه : 658229
بازدید کل : 11049984
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 25 / 8 / 1395

Image result for ‫رابطه دنيا با آخرت‬‎

درس پنجاه و دوّم
رابطه دنيا با آخرت
ـ مقدمه
ـ دنيا مزرعه آخرت است
شامل: نعمتهاى دنيا موجب سعادت اخروى نمى‌شود
ـ نعمتهاى دنيا موجب شقاوت اخروى هم نمى‌شود
ـ نتيجه

مقدّمه

دانستيم كه زندگى انسان، منحصر به همين زندگى زودگذر دنيا نيست و بار ديگر در عالم آخرت، زنده مى‌شود و براى هميشه در آن عالم، زنده خواهد ماند.
و نيز دانستيم كه زندگى آخرت، زندگى حقيقى و عينى است به گونه‌اى كه زندگى دنيا در برابر آن، شايسته نام زندگى نيست نه اين‌كه معناى زندگى آخرت، نام نيك و بد يا امرى پندارى و اعتبارى باشد.

اكنون، نوبت آن رسيده كه به تبيين رابطه بين زندگى دنيا و زندگى آخرت، و تعيين نوع ارتباط بين آنها بپردازيم. البته در ضمن بحثهاى گذشته تا حدودى نوع اين ارتباط، معلوم شد ولى نظر به كژانديشهايى كه در اين زمينه، وجود دارد بجاست كه توضيح بيشترى در اين باره، داده شود و با استفاده از دلايل عقلى و بيانات قرآنى، چگونگى ارتباط بين دنيا و آخرت، روشن گردد.

دنيا مزرعه آخرت است

نخستين مطلبى كه در اينجا بايد مورد تأكيد، قرار گيرد اين است كه سعادت و شقاوت آخرت، تابع رفتارهاى انسان در دنياست و چنان نيست كه براى به دست آوردن نعمتهاى اخروى بتوان در همان عالم، تلاش كرد و كسانى كه داراى نيروى بدنى يا فكرى بيشترى باشند بتوانند از نعمتهاى بيشترى بهره‌مند شوند و يا كسانى بتوانند با حيله و نيرنگ، ازدستاوردهاى ديگران، سوءاستفاده كنند چنانكه بعضى از نادانان چنين تصوّرى داشته‌اند و عالم آخرت را كاملا مستقل از دنيا مى‌پنداشته اند.

قرآن كريم از قول بعضى از كافران نقل مى‌فرمايد:
«
وَ ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً»1.
(
شخص دنياطلب گفت:) گمان نمى‌كنم كه رستاخيز بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگارم بازگردانده شدم نيك فرجام‌تر از نعمتهاى دنيا را در آنجا خواهم يافت.

و در جاى ديگر مى‌فرمايد:
«
وَ ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى»2.
گمان نمى‌كنم كه رستاخيز بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگار بازگردانده شدم نزد او بهترين (نعمتها) را خواهم داشت.

چنين كسانى يا گمان مى‌كرده‌اند كه در عالم آخرت هم مى‌توانند با تلاش خودشان نعمتهاى فراوانى را به دست آورند، و يا گمان مى‌كرده‌اند كه بهره مندى ايشان در دنيا نشانه لطف خاصّ الهى به آنان است پس در آخرت هم مشمول چنين الطافى خواهند بود!

به هر حال! اگر كسى به وجود عالم آخرت به عنوان عالمى كاملا مستقلّ از دنيا باور داشته باشد و اعمال نيك و بدى كه در اينجا انجام مى‌دهد را مؤثر در نعمتها و عذابهاى آن عالم نداند به معادى كه يكى از اصول اعتقادى اديان آسمانى مى‌باشد ايمان نياورده است زيرا قوام اين اصل، به پاداش و كيفر اعمال دنيوى است و به همين جهت، عالم دنيا بازار و تجارتخانه يا مزرعه آخرت، ناميده شده كه در اينجا بايد به تلاش و كشت و كار پرداخت و درآمد و محصول پايدارش را بايد در آنجا دريافت كرد3. و مقتضاى براهين معاد و بيانات قرآنى نيز همين است و نيازى به توضيح ندارد.

نعمتهاى دنيا موجب سعادت اخروى نمى‌شود

بعضى ديگر مى‌پنداشتند كه مال و فرزند و ساير وسايل عيش و نوش دنيا، موجب راحتى

---------------------------------

1.
كهف / 36.
2.
فصّلت / 50.
3.
بايد توجه داشت كه در قرآن كريم، از پاداش و كيفر دنيوى نيز ياد شده است ولى پاداش و كيفر كامل و پايدار، مخصوص آخرت است.

موضوعات مرتبط: فرجام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 24 / 8 / 1395

ترمیم ناتوانی در ریاضیات

ترمیم ناتوانی در ریاضیات

هدف از ترمیم ناتوانی در ریاضیات، تقویت مهارت در به کار گیری روابط کمی است. این برنامه اغلب از آموزش اصول کمی مانند : تربیت، اندازه، فضا و فاصله با استفاده از مواد قابل لمس و کلام شروع می شود؛ و در نهایت، برای ایجاد و تقویت قوه های استدلال و تفکر منطقی از معماها و صفحات سوراخ دار که با فرو کردن میله های پلاستیکی در آن ها می نوان طرح های مختلف را ایجاد کرد، سود برده می شود.

باز پروری یا ترمیم مشکل ریاضیات دانش آموز ان باید پس از تشخیص دقیق و ظریف نوع اختلال، میزان و شدت آن و احتمالاً علت اختلال شروع می شود.

در زیر به طور خلاصه نکات اصلی و اساسی یا اصولی که در جریان باز پروری با توجه به نوع و شدت مشکلانش آموز و نیز بهره گیری از مطالعات و امکانات روز باید انتخاب و مورد استفاده قرار گیرد، آمده است:
1-
برای آموزش مفاهیم ریاضی به دانش آموزان باید مراقب رشد زیرساخت ها و سازمان های کیفی ذهن (ساختارهای رشد شناختی) آنان بود. به سخن دیگر ، دانش آموز  باید پایه های اساسی لازم و پیش نیاز برای درک مفاهیم ریاضی را کسب کرده باشد تا بتواند به استدلال بپردازد، در غیر این صورت، یاد گیری دانش آموز از مفاهیم به صورت "طوطی وار" یا "از بر کردن" انجام می شود. برای مثال، در آموزش جمع و تفریق، دانش آموز  باید به تساوی جزء به جزء یا ادراک تک رابطه ای (تناظر یک به ی ک)، مفهوم عدد و نیز نگهداری ذهنی عدد رسیده باشد.

2- دقت شود در آموزش ریاضی ،دانش آموزان بیش از آنکه "مصرف کننده" یا "از برکننده" ساخته های فکری بزرگترها باشند ، فرصت درک و کشف رابطه های ریاضی را داشته باشند.
برای مثال، معمولاً دانش آموز آن می توانند به آموزش معلم در ریاضیات گوش دهند و آنچه او تدریس کرده را بیان کنند، اما این امر نشان دهنده یادگیری واقعی آنان از مفاهیم بیان شده نسیت.
معلم باید از دانش آموزان بخواهد که چگونگی استدلال خود را برای حل مسایل با صدای بلند بیان کنند تا از درستی تفکر آنان و وجود پایه های ذهنی لازم اطمینان حاصل کند.

3- معلم باید فضای مطلوب برای یاد گیری مفاهیم ریاضی ایجاد کند تا دانش آموزان نه تنها نقش دریافت کننده و منفعل را نداشته باشند و با فعالیتهای مناسب بتوانند بین آنچه معلم تدریس می کند ، آنچه در کتاب آمده است و آنچه خود عملاً انجام می دهند و دریافت می نمایند ، ارتباطی منطقی و اصولی است.

4- آموزش مفاهیم ریاضی باید از اشیای واقعی یا مواد قابل لمس و مشاهده شروع شود. برای مثال، برای درک مفهوم اعداد باید کمیت های منفصل مانند : مهره، ژتون ، نخود و ... که دانش آموز  می تواند آن ها را دستمالی و دستکاری کند، آن ها را بشمارد، از آن ها دو یا چند دسته مساوی، بزرگ تر و کوچک تر به وجود آورد ژتون های خواسته شده را بدهد و بگیرد. در این مرحله، کودک باید بتواند اشیای واقعی اطراف خود مانند تعداد صندلی، میز، کتاب، قاشق و ... را شمارش کند و بیشتر، کمتر و مساوی بودن آن ها را اعلام دارد.

5- پس از درک مفهوم عدد با استفاده از مواد ملموس ، دانش آموز  باید بتواند تصاویر اشیاء را به شمارد و آنچه در بند شماره (1) آمده است را در سطح تصاویر آنها انجام دهد.

6- پس از کسب تجربه لازم در سطح تصاویر اشیاء، آموزش دانش آموز  باید با استفاده از نمادها یا نشانه های مربوط به علائم ریاضی و کلامی آن پی گیری شود . برای مثال، استفاده از نماد عددی (2) یا نشانه کلامی (دو) به جای دو توپ واقعی یا دو تصویر توپ آغاز شود.

7- در آموزش دانش آموزان باید تاکید بر خود آموزی آنان باشد ، به سخن دیگر، باید شرایطی را فراهم کرد که ضمن هدف مند بودن هر تکلیف خواسته شده ، خود کودک به معنا و مفاهیم مربوط به ریاضی پی ببرد .

8- در آموزش دانش آموزان باید از وسائل متعدد و متنوع آموزشی برای تسهیل درک مفاهیم مربوط به ریاضیات استفاده شود. برای مثال ، جهت درک مفاهیم مربوط به کمیت های متصل ، استفاده از خمیر ، گل رس ، ماسه و ... پیشنهاد می شود. به سخن دیگر برای آموزش یک مفهوم واحد به جای تکرار آن با یک ماده، باید از مواد و وسایل متعدد و متنوع در دسترس استفاده شود.

9- در مواردی که علت مشکلات دانش آموز  ضعف در هماهنگی حرکتی مربوط به عضلات بزرگ یا ظریف، کوتاهی دامنه تمرکز و دقت، ضعف در حافظه، ادراک بینایی، شنوایی و ... است، اجرای فعالیت های مناسب برای تقویت این امور، همراه با باز پروری مشکلات ریاضی، ضروری است.

10- با توجه به این که مفاهیم مربوط به ریاضیات را می توان از ساده به مشکل تنظیم کرد ، و مفاهیم ساده تر پایه و اساس مفاهیم مشکل تر است ، لذا در آموزش این مفاهیم رعایت سلسله مراتب آن قابل توجه است.

مرکز یادگیری سایت تبیان، تنظیم: مرجان سلیمانیان

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 24 / 8 / 1395

حواس انسان ۸ گانه است نه ۵ گانه


حواس پنج گانه انسان


به تازگی محققان اعلام کردند که ما علاوه بر داشتن ۵ حس شنوایی، بویایی، چشایی، بینایی و لامسه دارای سه حس دیگر هستیم که از وجود آن بی‌خبریم.
به گفته این محققان در ضمیر ناخودآگاه ما حواس دیگری علاوه بر حواس پنجگانه وجود دارد که به صورت ناخواسته نادیده گرفته شده‌اند.

به گفته محققان این پژوهش، ما دارای حسی به نام "thermoception" (به معنای درک موجود زنده از دما است که البته چگونگی آن هنوز به طور کامل مشخص نشده است) هستیم که مسئول سنجش درجه حرارت بوده و به ما کمک می‌کند تا در سرمای زمستان بتوانیم میزان سرما را درک کنیم و بر طبق این حس لباس مناسب بپوشیم.

پیشتر احساس گرما و سرما در دسته‌بندی حس لامسه قرار می‌گرفت این در حالی است که به گفته محققان این پژوهش شما برای درک سرما یا گرما نیازی به لمس آن ندارید.

حس دیگری که همیشه مخصوصا در مدرسه و دانشگاه و محل کار به کمک ما می‌آید و ما از وجود آن بی‌اطلاع هستیم، proprioception (حس موقعیت اندام‌های بدن و درک حس نسبی از محیط) نام دارد که به ما کمک می‌کند تا بدون نگاه کردن به صفحه کلید لغات مورد نظر خود را تایپ کنید. و حدود آنها را تخمین بزنید.

این حس حتی در زمان راه رفتن نیز به کمک انسان آمده و فرد بدون نگاه کردن به زمین می‌تواند به راحتی راه رفته و به پاهای خود برای ادامه مسیر اطمینان کند.

به کمک این حس حتی بدون نگاه کردن به اندام‌های مختلف بدن می‌توان موقعیت آنها را درک کرد.

شاید بتوان گفت که ما ساده‌ترین کارهای خود مانند رانندگی، راه رفتن، تایپ کردن و غیره را مدیون این حس هستیم.

در نهایت، حسی به نام "equilibrioception" (حس تعادل) مربوط به حفظ تعادل ما بوده و از افتادن و زمین خوردن ما جلوگیری می‌کند.

البته محققان این پژوهش برای اثبات رسمی این ادعای جدید نیازمند انجام پژوهش‌های بیشتر هستند اما نکته قابل توجه اینجاست که بدون وجود این حواس زندگی برای ما بسیار دشوار خواهد شد.
منبع: همشهری آنلاین

بخش پژوهش های دانش آموزی سایت تبیان، تنظیم: مرجان سلیمانیان 

 

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 24 / 8 / 1395

اختلال یادگیری خاص

اختلال یادگیری خاص

از اصطلاح "اختلال یادگیری خاص" (specific learning disorder) برای پوشش دادن اختلالاتی استفاده می شود كه هركدام یكی از عملكرد های افراد در آزمون های استاندارد شده را تحت تاثیر قرار می دهد، مثل خواندن، نوشتن، و ریاضیات.

دانش آموزان مبتلا به این ناتوانی ها بسیار كمتر از سن و سطح هوشی آنها انتظار می رود موفق شوند.
افراد مبتلا به اختلالات یادگیری، در تنظیم اطلاعات، ادراك دیداری و شنیداری، حافظه و توجه نقص دارند.
دانش آموزان مبتلا به این ناتوانی ها بدون كمك های ویژه، معمولا ضعیف عمل می كنند، دوستان و اعضای خانواده آنها را ناتوان می دانند و در نتیجه عزت نفس و انگیزه ی آنها بسیار پایین است.
همچنین ترك تحصیل در این كودكان بیشتر است و این افراد در عملكرد شغلی و تحصیلی خود نیز دچار مشكل می شوند.

تفاوت اختلال یادگیری خاص در_DSM_5_با_DSM_IV

- در DSM-IV تعدادی از اختلالات یادگیری خاص به رسمیت شناخته می شد، از جمله اختلال خواندن ، اختلال نوشتن، اختلال ریاضی، اختلال زبان، اختلال فونولوژیك، و لكنت زبان.

- اما DSM-5 تلاش كرده است كه بعضی طبقه بندی ها را عمومی تر كند تا بتواند جنبه های مختلف و متنوع اختلالات را طوری پوشش بدهد كه در شروع آنها در كودكی تاكید شده باشد، و این اختلالات از اختلالات مرتبط با سایر اختلالات(مثلا، اختلال طیف اوتیسم) تفكیك شوند.

- به این ترتیب، اختلال یادگیری به اختلال یادگیری خاص تغییر نام و ماهیت داده، و اختلال "خواندن"، "نوشتن" و "ریاضی" ، كه هریك قبلا یك اختلال "مستقل" و مجزا محسوب می شد اكنون به عنوان یك اسپسیفایر در اختلال یادگیری خاص گنجانده شده است.

- یعنی از این به بعد اختلالی به نام اختلال خواندن، اختلال نوشتن، و اختلال ریاضی "نخواهیم داشت".

- مثلا از این به بعد روانپزشكان یا روانشناسان بالینی نخواهند گفت كه این كودك به اختلال خواندن(دیسلكسیا) مبتلاست، در عوض خواهند گفت كه به اختلال یادگیری خاص با اسپسیفایر دیسلكسیا مبتلاست.

مرکز یادگیری سایت تبیان - تنظیم: مرجان سلیمانیان

 

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 23 / 8 / 1395

نماز نماد حاکمیت دینی است، پرچمی است که برافراشته شدن آن نشان ازاستقراردینداری دارد1. ایمان به مبدأ و معاد به وسیله نماز تظاهر می یابد2. همراه مردم بودن و یار و یاورآنان بودن با نماز قرین شده است3. مؤمن درنیایش خویش بامؤمنان نیایشگر همراه می شود4. وبرای پایداری درمسیر حق ازنماز استعانت می جوید، هرچند دلهای سرکش ونامطمئن به امدادهای الهی، مدد جستن از نماز رابر نمی تابند5، نمازگزار حق، با مردم نیک است و با آنها به نیکی سخن می گوید و در اصلاح مسیر زندگی می کوشد وحتی ازآنچه خود دارد برای اصلاح امور آنان دریغ نمی کند6. نیازمندان، گرفتاران، درماندگان از دور ونزدیک، از به پای داران نماز، این یاد بزرگ حق، بیگانه نمی مانند وبه پای داران نماز در رفع گرفتاری ونگرانی آنان می کوشند واز آنچه خود دوست می دارند به آنها احسان واتفاق می کنند7.
نماز گزار، نمازبان است و نمازمیانه را در گرما گرم تلاش وغوغای روزانه به پای می دارد8 وغفلت را از روح وجان می زداید و تن رابه عبادت وا می دارد تا سرگرمی های عادی زندگی او را از توجه به نقطه غایت حیات باز ندارد نماز آنها حرمت دارد.
چون به نماز می ایستد در پی آنند که هرگز از حضور او غایب نشوند، یاد دنیا وغرور وفریب آن ، دل نماز گزار را نمی فریبد و او را غافل نمی سازد که اگر نماز باغفلت دل و مستی عقل همراه باشد تقرب افزا نیست و نباید به حریم نماز بادل غافل قدم گذاشت ودرکوی یار بی احرام وارد شد9.
نماز، دل با اطمینان و آرامش می خواهد که بدانی درکجایی و درکدام میقاتی وبا او چه سخن می گویی؟10 آنان که با تن وجسم آلوده وهزار ذهن مشغول وخاطری نا جمع‌ و با قلبی گریزان از حق به هیأت نماز می ایستند، دورویی ونفاق خود رابه گواهی می ایستند11. چرا که نماز گزار مؤمن، نماز را کتاب موقوت می داند12 و به وقت، در میقات حضور دارد و به پیش از آن دست و صورت شسته و از سر تا قدم مسح عشق می کشد13 که من دست ازجهان شسته ام وصورت ازغیر برگردانده واز سرتاپا رنگ یارگرفته ام.
نماز اینان، نماز‌هوس نیست‌که گروهی بازیگربه نماز چنین می پردازند14. نماز ‌اینان، برخاسته از کتاب فطرت خداجوی آنان است که درعالم عین نیز با تمسک به کتاب حق، آن رابه پای‌ می دارند15. این نماز اکسیر حیات بخش است. اگر انسان به دورافتاده از فطرت، بخواهد به مسیر فطرت بازگردد، بازگشت او باید از راه نماز و به همراه نماز باشد16 و ایمان خود به خدا و قیامت رابه ظهور برساند17. اعتقاد به توحید ومعاد، باورهای باطنی هستند که همگان، حتی منافقان نیز می توانند ‌ایمان به آن را ادعا کنند18، اما ‌این باور‌درونی در نمازگزار‌واقعی با اطاعت از‌حکم الله وعمل به ما انزل الله که همان پیروی ازخدا ورسول است، تجلی می یابد19.‌ پیروان واقعی دعوت انبیاء خانه هایشان را قبله می سازند و پرچم نماز بر بام آن می افرازند تا مایه‌ی بشارت مؤمنان باشد20. آنان در تأسی به ابراهیم خلیل (ع) آرزومندند تا نماز پایدار بماند و دلها با شوق و محبت به سوی خانه‌ی حق وقبلة ابراهیمی پر بکشد21. آنان درخانه خویش به تربیت نسلی همت می گمارند که مقیم صلوه باشندواز خدای نیز همین را مسئلت می کنند22. نماز و زکات سفارش ابدی خدایی است که از آستان صبح تا پدیدگاه شب، ازکودکی تا پیری، خداوند بندگانش را بدانها سفارش کرده است وحیات طیبه رانیز با آن معنا نموده است23 وهر آن کس که در مسیر سفارش خدایی گام بردارد، خویش و بیگانه واهل و عیال را بدان سفارش می کند که دراین اقدام، رضایت حق نهفته است24. اما دریغ که در برابر دعوت انبیایی و سفارش آنان به نماز ، گروهی پای به میدان می گذارند که پیروان هوسند و تابعان شهوت و آنها برای لذت خویش نماز را مزاحم می یابند، به تضییع نماز می پردازند تا در وادی شهوت راحت تر بتازند25.
اینجاست که باز ندای خدایی درجان انسان کامل طنین می اندازد که خدای یگانه منم، به یاد من نماز رابه پای دار26 و به دیگر رسول خویش فرمان می راند که نه تنها جان خویش ازنام من ویاد من انباشته ساز، بلکه خویش خود را به نماز فرمان ده ودراین دعوت نهایت شکیبایی رابه کارببر27. این سفارش به خیر است پیشوایان هدایت، انجام خوبی ها و نیکی ها و به پاداشتن نماز رادر این سرلوحۀ دعوت خود قرارمی دهند28 و برهرآنچه از سختی ومصائب دراین راه برآنها روی می کند، شکیبایی می ورزند29. آری آنها چون در روی زمین تمکن یابند نماز به پای می دارند وزکات می پردازند وبه نیکی های می خوانند .از زشتی ها باز می دارند و می دانند که سرانجام امور با خداست30.
آنها به خوبی می دانند که پایداری تمکن آنها بر روی زمین نیازمند یکپارچگی اهل ایمان است. مؤمنان با سرود نماز وحدت خویش را آهنگین می کنند و با پرداخت زکات پیوند خود را سنگین می سازند.آنها به خداچنگ می زنند ولایت الهی را گردن می نهند31. نمازمردان خدارا از هرمعامله ای با غیر خدا بازمی دارد وآنان با اقامه ی نماز به یاد خدا مشغول می شوند واز سرگرمی به هر چه غیر ذکر اوست روی برمی گردانند32. آوازه ها ونغمه های غیرالهی آنها رانمی تواند بفریبد وهیچ حکمی رابه غیر ازحکم خدا نمی ذیرند ودرعرصة حیات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی واقتصادی از رسول او‌ فرمان می برند33. وحی ونماز باهم پیوند خورده است. رسول، وحی را ابلاغ می کند ونماز رابه پای می دارد،34 پیروان او نیز نماز را بپا می دارند، واطاعت از او می کنند. چرا که در پرتو فرمانبری از رسول واقامه ی نماز فحشا و منکر رخت برمی بندند و سلامت فکر واخلاق جامعه از زشتی وتباهی صیانت می شود35 و روح توبه و انابه بر آحاد‌ مردم حاکم می شود و شرک میدان جولان پیدا نمی کند36. نمازگزار، دعوت به نیکی ها و خوبی ها را وظیفه خود می شمارد و با کژی ها وپلیدی ها مقابله می کند37. این یک مسئولیت همگانی است. زنان نیز همدوش بامردان برایفای این تعهد قیام می کند38. این جمعیت خدا ترس هستند و خشیت او را به همراه دارند39 و با تلاوت آیات حق به برپایی نماز قیام می کنند40 وآن را اجابت دعوت خداوند می دانند.41 این اجابت و پاسخگویی خلوت وتنهایی وجمع نمی شناسد هرگاه ندای فراخوان الهی به گوش آنها برسد به شتاب به سوی او و به ذکر اوجمع می شوند42 و یاد او را در روی زمین منتشر می سازند43. اما یاد اوبه زبان ودرمیان سجاده خلاصه نمی شود، دستگیری از افتادگان و درماندگان نیز یاد کردی نیکو از اوست44. نماز آرام بخش است چون ذکراوست45 ونماز ودعای پیامبران، دلهای پریشان دیگران رانیز آرامش می بخشد46 ونماز محور اصلاح است وفرمان اصلاح می دهد.47 آنان که در فساد غوطه ورند چون باپیام صلح وصلاح پیامبرانه مواجه می شوند اعتراف می کنند که این ندای اصلاح از مصدر صلوه صادر شده است.
پیروان انبیا با حفاظت48 از صلوه براین اصلاحگری ای می فشارند وجامعه رابه فلاح ورستگاری می خوانند که حقیقتاًبه پادارندگان نماز رستگارانند.49 اما وای برکسانی که به دروغ مدعی اصلاحند وبا تظاهر وخود آرایی به نماز می ایستند ولی نماز آنها فاقد روح جوهراست. آنها امانت سنگین نماز راسبک می شمارند50 وبه لوازم آن تن نمی دهند.51 زکات وانفاق واطعام بیچارگان را فراموش می کنند.52 اما عقوبت همنوا نشدن باکل نظام آفرینش که درصلوه وتسبیح اویند،53 آنان را به دوزخ سوزان روان می کند تا درآتش کبر و بی اعتنایی خویش برای همیشه درعذاب باشند54. آتشی سوزان که درآن جز بدبختان نمی سوزند55 و چه کسی بدبخت تر ازآنکه از گلشن یاد او محروم بگذرد. وخوش به حال کسانی که ازمقام ابراهیم، بزرگ مردی که آتش مستکبرانه نمرودیان براو گلزار شد56 و در طول حیات او و پیروانش سخنی جز این بر زبان نداشتند که«ان صلوتی ونسکی ومحیای ومماتی الله رب العالمین»57، برای خود نمازگاه اتخاذ کردند و همنوای با اویاد خدا را بزرگ داشتند.58

*. سرمقاله نیایش، شماره 5 بهار و تابستان 1380
1 .
الذین ان مکنا هم فی الارض اقاموا الصلوه (سوره حج / آیه 41).
2 .
الذین یؤمنون بالغیب ویقیمون الصلوه... وبالاخره هم یوقنون(سوره بقره / آیه 3و4).
3.
واقیموا الصلوه واتوا الزکوه وارکعوا مع الراکعین( سوره بقره /آیه 43).
4.
وارکعوا مع الراکعین ( سوره بقره / آیه 43).
5.
واستعینوا بالصبر والصلوه وانهالکبیره الاعلی الخاشعین (سوره بقره /آیه 45.
6.
وقولوا اللناس حسناً واقیموا الصلوه وآتواالزکوه(سوره بقره /آیه 83).
7 -
لیس البر ....آتی المال ذوی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل والسائلین
وفی الرقاب واقام الصلوه وآتی الزکوه.... ( سوره بقره /آیه 177 ).
8 -
حافظواعلی الصلوه والصلوه الوسطی ....(سوره بقره /آیه 238 ).
9 -
یا ایها الذین امنو الاتقربوالصلوه وانتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون (سوره نساء / آیه 43).
10 -
فا ذا اطمأننتم فاقیموا الصلوه ( سوره نساء/ آیه 103).
11 -
ان المنافقین....واذا قاموا الی الصلوه قاموا کسالی... (سوره نساء /آیه142 ).
12-
الصلوه کانت علی المؤمنین کتاباًموقو تاً (سوره نساء / آیه 103).
13 -
یا ایهاالذین آمنوا اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم وایدیکم.... (سوره مائده / آیه 6 ).
14 -
واذا نادیتم الی الصلوه اتخذوا هزواً ولعباً ( سوره مائده / آیه 58).
15 -
والذین یمسکون بالکتاب واقاموا الصلوه ( سوره اعراف / آیه 170 )
16 -
فان تابوا واقاموا الصلوه واتوا الزکوه فخلوا سبیلهم ( سوره توبه / ایه 5 ).
17 -
من آمن بالله والیوم الاخر و اقام الصلوه ( سوره توبه / آیه 18 ).
18 -
و من الناس من یقول آمنا بالله وبالیوم الاخر وما هم بمؤمنین ( سوره بقره /آیه 8 ).
19 -
ویقیمون الصلوه ویؤتون الزکوه ویطیعون الله ورسوله ....( سوره توبه / آیه 71 ).
20 -
واجعلوا بیوتکم قبله واقیموا الصلوه وبشر المؤمنین ( سوره یونس / آیه 87 ).
21 -
ربنا لیقیموا الصلوه فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم ( سوره ابراهیم /آیه 37 ).
22 -
رب اجعلنی مقیم الصلوه ومن ذریتی ( سوره ابراهیم / آیه 40 ).
23 - .
اقم الصلوه لدلوک الشمس الی غسق الیلل ....(سوره اسرائ / آیه 78 ) واوصانی بالصلوه والزکوه مادمت حیاً ( سوره مریم / آیه 31 ) .‌
24 -
وکان یأمر اهله بالصلوه والزکوه وکان عند ربه مرضیا ( سوره مریم / ایه 55 ).
25 -
فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات ( سوره مریم / آیه 59 ).
26 -
اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی واقم الصلوه لذکری ( سوره طه /آیه 14).
27 -
یا ایها المزمل ....واذکر اسم ربک وتبتل الیه تبتیلاً ( سوره مزمل / آیه 1تا9 ) وامر اهلک بالصلوه واصطبر علیها ( سوره طه /آیه 132 ) .
28 -
وجعلنا هم ائمه یهدون بامرنا واوحینا الیهم فعل الخیرات واقام الصلوه وایتائ الزکوه....( سوره انبیائ / آیه 73).
29 -
والصابرین علی ما اصابهم والمقیمی الصلوه ( سوره حج / آیه 35 ).
30 -
الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه واتوا الزکوه وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبه الامور ( سوره حج / آیه 41 ).
31-
فاقیموا الصلوه و آتوا الزکوه واعتصموا بالله هومولیکم.....( سوره حج / آیه41 ).
32 - .
رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکرالله واقام الصلوه (سوره نور آیه 24 ).
33 -
واقیموالصلوه وآتوا الزکوه واطیعوا الرسول ...( سوره نور/ آیه 56 ) .
34 -
اتل ما اوحی الیک من الکتاب واقم الصلوه... ( سوره عنکبوت / آیه 45 ) .
35 -
ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر ( سوره عنکبوت / آیه 45 ) .
36 -
منیبین الیه واتقوه واقیموا الصلوه ولا تکونوا من المشرکین ( سوره لقمان / آیه 31).
37 -
اقم الصلوه وامر بالمعروف وانه عن المنکر ( سوره لقمان /آیه 31 ).
38 -
واقمن الصلوه وآتین الزکوه واطعن الله ورسوله ( سوره فاطر /آیه 33 ).
39 -
تنذر الذین یخشون ربهم بالغیب واقاموالصلوه ( سوره فاطر /آیه 18) .
40-
ان الذین یتلون الکتاب الله واقاموا الصلوه ( سوره فاطر / آیه 29 ).
41- .
والذین استجابوا لربهم واقاموا الصلوه ( سوره شوری/ آیه 38 ) .
42- .
اذا نودی للصلوه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکرالله ( سوره جمعه/ آیه9 ) .
43-
فاذ قضیت الصلوه فانتشروا فی الارض .... وذکروالله کثیرا ( سوره جمعه / آیه 10 ).
44-
واقیمو الصلوه واتوا الزکوه واقر ضواا الله قرضاً حسناً ( سوره مزمل / آیه 73).
45-.
الا بذکرالله تطمئن القلوب ( سوره رعد / آیه 18 ).
46 -.
وصل علیهم ان صلوتک سکن لهم ( سوره توبه / ایه 103 ).
47 -
قالوا یا شعیب اصلوتک تأمرک ان نترک مایعبد آباؤنا...( سوره هود / آیه 87 ).
48-
وهم علی صلوتهم یحافظون ( سوره انعام /آیه 92 ).
49-
قدافلح المؤمنون ، فی صلوتهم خاشعون ( سوره مومنون / آیه 1و2 ).
50-
فویل للمصلین ، الذینهم عن صلوتهم ساهون، الذینهم یرآؤن ( سوره ماعون / آیه 5و6و7 ).
51-
ویمنعون الماعون ( سوره ماعون / آیه 8 ).
52-
قالو الم نک من المصلین ولم نک نطعم المسکین ( سوره مدثر /آیه 43و44 ).
53-
کل قدعلم صلاته وتسبیحه ( سوره نور / آیه 41 ).
54-
ماسلککم فی سقر ( سوره مدثر / آیه 41 ).
55-
یتجنبها الاشقی الذی یصلی النار الکبری ( سوره الاعلی/ آیه 12 ).
56-
یانارکونی برداً وسلاماً علی ابراهیم ( سوره انبیاء / آیه 69 ).
57-
انعام / 162.
58-
واتخذوا من مقام ابراهیم مصلی ( سوره بقره / آیه 125 ) .

نوع مقاله:

 

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 23 / 8 / 1395

بسمه تعالی
نیمه‌ی شعبان
نیمه‌ی شعبان روز نوید امن و ایمان است. صلح در دامن آن تولد می‌یابد و عدل در آغوش آن بارور می‌گردد. همه‌ بشارتها، امیدها و انتظارها در آن جمع است و در یک کلام، نیمه‌ی کانون روشنایی است.
انتظار فرج
اندیشه‌ پیروزی نهایی حق و صلح و عدل بر نیروهای باطل و ستیز و ستم در میان بشریت ریشه‌ای به قدمت خود او دارد. با ملاحظه‌ی این معنا، گمان می‌رود، انتظار روزگاران عاری از ظلم و فساد و باطل و آکنده از عدل و صلح و حق، جزو فطرت بشری است که این همه عمیق و ریشه‌دار در میان افراد و طبقات بشری در دوره‌های مختلف حضور داشته و ادیان و مذاهب، حکومت صالحان و مؤمنان را بشارت داده‌اند و ظهور منجی انسانها را اعلام وعد اخبار کرده‌اند.
امید و آرزوی تحقق این نوید جهانی انسانی، در فرهنگ اسلامی و آموزه‌های دینی‌ما تحت عنوان «انتظار فرج» عبادت و یا افضل العباده شمرده شده است . البته اصل «انتظار فرج» از یک اصل مهمتر به نام «اصل حرمت یأس از روح‌الله» که یک اصل قرآنی است، نتیجه می‌شود. افراد مؤمن به عنایات الهی هرگز و تحت هیچ شرایطی گرفتار یأس و ناامیدی و بیهوده‌گرایی نمی‌شوند و امید خود را از دست نمی‌دهند. در اندیشه‌ی اسلامی تحقق این آرزوی بزرگ انسانی و استقرار کامل حاکمیت عدل و قسط به دست شخصیتی مقدس و پیشوایی معصوم صورت می‌گیرد که در روایات متواتر اسلامی از آن شخصیت به نام «مهدی» تعبیر شده است . آیاتی از قرآن کریم، از این آینده‌ی روشن و تابناک خبر داده و انسانها را به تحقق حکومت صالحان و پاکان بشارت داده است که در این مختصر به اجمال به برخی از آیات اشاره می‌کنیم و ظهور دلدار را در کلام یار به تماشا می‌نشینیم:

سیمای مهدی(ع) در نگاه قرآن

حکومت صالحان و حاکمیت شایستگان
بسیاری از حکومت‌هایی که تاکنون بر جوامع بشری سیطره و تسلط داشته‌اند، حکومت‌های فاسد و ناصالحی بوده‌اند که بشریت را به زنجیر و انقیاد هوا و هوس گرفتار و آنها را استثمار کرده‌اند. هیچ‌گونه مقاومت و اعتراض در برابر افزون خواهی و ظلم و جور را بر نتافته و استقامت‌ها را به خاک و خون کشیده‌اند. اما در مقابل، هرگز شعله‌ی آرزوی حاکمیت شایستگان فرو نخفته و در طول تاریخ بسیاری از انسانهای متعهد و آزاده برای تحقق این آرمان و آرزو جانفشانی کرده‌اند.
قرآن کریم فرمانروایی صالحان را بشارت داده و تحقق آن را وعده کرده است:
«
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ 1 »
و ما در کتاب زبور بعد از ذکر تورات یا کتابهای آسمانی پیشین نوشته‌ایم که بندگان صالح و شایسته وارث زمین خواهند بود.
در تفسیر مجمع البیان در ذیل همین آیه‌ی شریفه از امام باقر علیه‌السلام روایتی آورده است که منظور از «صالحان »، هُم اصحاب المهدی فی آخر الزمان - یاران مهدی «عج» در آخر الزمان هستند. همچنانکه در تفسیر قمی نیز در ذیل این آیه چنین آمده است:
«
ان الارض یرثها عبادی الصالحون، قال : القائم و اصحابه – منظور از این که زمین را بندگان صالح خدا به ارث می‌برند، مهدی «عج» و یاران او هستند
نکته‌ی قابل توجهی که در آیه‌ی شریفه است، اشاره به بشارت حاکمیت صالحان در زبور است.

بشارتهای مزامیر داوود (ع)
امروز در آنچه به نام « مزامیرداوود علیه‌السلام» در ضمن کتب عهد قدیم به جای مانده، به فقراتی برمی‌خوریم که همانند تعابیری است که در آیه‌ی شریفه آمده است. این جملات علیرغم تمام تحریفاتی که در کتابهای آسمانی پیشین اتفاق افتاده، مصون مانده است. برای آشنایی بیشتر، به نمونه‌هایی از این بشارتها اشاره می‌کنیم که در میان کتب عهد عتیق در مزامیر، مزمور داوود تحت عنوان «سرنوشت شریران» آمده است. در مزمور 37 جمله‌ی صفحه 11 می‌خوانیم: «... شریران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند بود. هان اندک زمانی شریر نخواهد بود هر چند مکانش را استفسار نمایی، ناپیدا خواهد شد. و اما متواضعان و حلیمان و ارث زمین خواهند شد و از فراوانی سلامتی متلذذ خواهند گردید
در همین مزمور در ادامه‌ی جملات پیشین در جمله‌ی 12 تا جمله‌ی 19 می‌خوانیم:
«
شریر بر مرد عادل شورا می‌کند و دندانهای خود را بر او می‌افشرد. خداوند بر او خواهد خندید، زیرا می‌بیند که روز می‌آید ... بازوهای شریران، شکسته خواهد شد. و اما صالحان را خداوندتأیید می‌کند. خداوند روزهای صالحان و کاملان را می‌داند و میراث ایشان خواهد بود تا ابد الآباد
در فرازهای پایانی این مزمور برای منتظران توصیه‌هایی دارد که بی‌َشباهت به وظایف ذکر شده برای منتظران در منابع اسلامی بنیست. آنجا که می‌گوید:

«از بدی بر کنار شو و نیکویی کن. پس ساکن خواهی بود تا ابد ‌الآباد.
زیرا خداوند انصاف را دوست می‌دارد و مقدسان خود را ترک نخواهد فرمود:
ایشان محفوظ خواهند بود تا ابد الآباد و اما نسل شریر منقطع خواهد شد .
صالحان و ارث زمین خواهند بود و در آن تا به ابد سکونت خواهند بود.
دهان صالح حکمت را بیان می‌کند و زبان او انصاف را ذکر می‌نماید.
شریعت خدای وی در دل اوست. پس قدمهایش نخواهد لغزید.2»

حکومت واحد جهانی
تشکیل حکومت واحد جهانی از دیگر آرزوهای بشری است. حکومتی که در آن مرزهای قومی و سیاسی فرو ریزد و همه بتوانند بدون نزاع و درگیری و به دور از هرگونه استثمار و بهره‌کشی در کنار هم زندگی کنند و در مسیر کمال و رشد انسانی گام بردارند. البته چنین حکومتی جز در پرتو حاکمیت صالحان و شایستگان پدید نمی‌آید. علیهذا این آرزو در دوران حکومت مهدی موعود عجل الله له الفرج تحقق خواهد یافت. همچنانکه در آیه‌ی 105 سوره‌ی انبیاء اشارت رفت، سرانجام وراثت زمین از آن صالحان خواهد بود. در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمودند: «زویَتْ لی الارض فاریت مشارقها و مغاربها و سیبلغ ملک امتی ما زوی لی منها3» کره‌ی زمین برای من فراهم آمده است و مشارق و مغارب آن را برای من نمایاند و به زودی حکومت امت من شرق و غرب عالم را فرا خواهد گرفت
همانگونه که می‌دانیم در زمان پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم‌السلام حکومت جهانی اسلام علیرغم اینکه اسلام آیین جهانی است، به دلایل شرایط سیاسی و اجتماعی تحقق نیافت. ولی ما این وعده‌ی محقق الوقوع را در باورهای شیعی در حکومت امام مهدی علیه‌السلام به انتظار نشسته‌ایم. اساساً در اعتقاد شیعی انسجام جهان با پاک شدن زمین از شرک و کفر و گمراهی و نفاق و در آمدن مردم به دین خدا خواهد بود. تعبیر قرآنی این باور همان استخلاف مؤمنان و صالحان بر روی زمین است. خداوند متعال در قرآن کریم در بیان دلیل خلقت انسان می‌فرماید: «انی جاعل فی‌الارض خلیفه4 - به درستی که من در روی زمین خلیفه و جانشین قرار می‌دهم.ـ»، همچنانکه از حاکمیت داوود علیه‌السلام به خلافت تعبیر می‌کند و می‌فرماید: «انّا جعلناک خلیفة فاحکم بین الناس بالحق5 - همانا ترا جانشین قرار دادیم پس بین مردم به حق حکومت کن».
علاوه بر اینها قرآن پایان سرنوشت زمین را با استخلاف و جانشینی بندگان و شایسته ‌گره می‌زند، آنجا که می‌فرماید:

«وعد الله الذین امنوا منکم و عملوالصالحات
لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین
من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی
لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً ... 6»


«
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و اعمال صالح انجام داده‌اند، وعده کرده است که آنها را قطعاً روی زمین جانشین و خلیفه قرار دهد. همانگونه که پیشینیان را خلافت روی زمین بخشید و دین و آیینی را که بر آنها پسندیده پا برجا و برقرار خواهد ساخت و بیم و ترس آنان را به ایمنی مبدل خواهد کرد
در تفسیر عیاشی و تفسیر روح المعانی روایت شده است که امام زین‌العابدین علیه‌السلام پس از تلاوت آیه‌ی مذکور فرمودند: « هُم والله شیعتنا اهل‌البیت، یفعلُ‌الله ذلک بهم علی یدی رجلًُ منا و هو مهدی هذه الامه یملاء الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً و هو الذّی قال رسول الله صلی الله علیه واله و سلم لو لم یبق من الدنیا الا یوم ...7» به خداوند سوگند ایشان شیعیان ما اهل بیت هستند، خداوند این کار را به دست مردی از ما انجام می‌دهد که او «مهدی » این است، زمین را پر از عدل و داد می‌کند آنگونه که از ظلم و جور پر شده است و او همان است که پیامبر خدا صلی‌الله و آله و سلم درباره‌ی وی فرموده است: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند...»
علامه‌ی طبرسی صاحب تفسیر مجمع‌البیان نیز در ذیل همین آیه می‌نویسد: مقصود از «الذین امنوا و عملوا الصالحات» پیامبر اکرم و اهل بیت او علیهم السلام هستند و آیه متضمن بشارت به خلافت ایشان و مستقر شدن آنها در سرزمین ها و بلاد و برطرف شدن خوف از آنان می باشد و آن هنگامی است که قیام مهدی علیه السلام تحقق یابد.8
علامه طبرسی پس از آن درباره‌ی تمکین می نویسد : «فإنّ التمکین فی الاَرض على الاطلاق لم یتّفق فیما مضى فهو منتظر ، لاَنّ الله عزَّ اسمه لا یخلف وعده – تا کنون تمکین و استقراری که در آیه شریفه بدان اشاره شده است ، اتفاق نیافتاده است و آن امری است که باید آن را انتظار کشید ، زیرا خداوند – عزاسمه – خلف وعده نمی کند9»

ظهور حق و نابودی باطل
حکومت صالحان در گستره‌ی زمین ، با قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، ظهور کامل حق و نابودی باطل را دنبال خواهد داشت زیرا او حق مجسم است و با ظهورش باطل مضحل و نابود خواهد شد ، همچنانکه انوار خورشید و درخشش آن تاریکی شب را زایل می‌کند و ظلمت را از بین می برد. قرآن کریم می فرماید :

«جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا»
«
حق آمد و باطل رفت ، آری به راستی که باطل همواره نابود شدنی است


یکی از آیاتی که به قیام امام مهدی عج تأویل شده است ، همین آیه شریف است در تفسیر نورالثقلین در ذیل آیه شریفه از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است که فرمودند :« اذَا قَامَ الْقَائِمُ ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْبَاطِل هنگامی که امام قائم(عج) قیام کند، دولت باطل برچیده می شود.10»
همچنانکه در روایت دیگری نقل شده است که به هنگام تولد بر بازوی امام مهدی علیه السلام این جمله نقش بسته بود: « جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا11»
البته پرواضح است که یکی از دلالت ها و مصادیق آیه شریفه ، قیام امام مهدی علیه السلام است که نتیجه‌ی این قیام اضمحلال باطل و استقرار حق خواهد بود . همچنانکه در روایات می خوانیم وقتی پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله مکه را فتح کرد و وارد مسجد الحرام شد 360 بت در اطراف و داخل کعبه قرار داشت. آن حضرت آن ها را در حالی که با عصایی که در دست داشته به صورت پایین می انداخت می فرمود :‌« جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» و به آیه‌ی دیگر از قرآن استشهاد می کرد و می فرمود : « قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِید» بگو حق آمد و دیگر باطل از سر نمی گیرد و برنمی گردد.12
یادآوری می کند که این قانون کلی الهی و ناموس تخلف ناپذیر آفرینش، در هر عصر و زمانی مصداقی دارد . نهضت جهانی اسلام و دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و پیروزی ایشان به مشرکان وبت پرستان و همچنین قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر ستمگران و جباران جهان از نمونه های روشن و تابناک این قانون عمومی است و صد البته همین سنت الهی است که رهروان راه حق را در برابر مشکلات امیدوار و پایدار می سازد و بر تلاشگران تحقق صلح و عدل نیرو و نشاط می بخشد .

فراگیرشدن حاکمیت دینی در عرصه های حیات انسانی
اسلام یک دین جهانی است ، آموزه ها دستورات و تعالیم آن نیز جهان شمول است اگر این تعالیم برای جهانیان عرضه شود و مردم نسبت به انجام و مراعات آن ملتزم شوند ، سعادت و سلامت جامعه بشری را تضمین می کند. خداوند متعال اساساً پیامبران خود را برای هدایت انسان ها و همواره کردن مسیر رشد و کمال آن ها و انتظام بخشیدن به اموردنیا و آخرت آنان ، مبعوث کرده است . اسلام به عنوان خاتم ادیان ، عهده دار هدایت بشری در دوره‌ی بلوغ فکری و ارتقای اندیشه اوست. فلذا بایسته است که تمامیت دین درتمام ابعادش مطرح شود ، عرضه‌ی دین در تمام ابعاد آن ، موجب چیرگی منطق دین در تمام شئون حیات بشری خواهد شد و اسلام چنین قابلیت و توانایی را در جوهره‌ی خویش دارد .
قرآن کریم در سوره‌ی توبه درباره‌ی مأموریت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید :

« هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ13»


«
خداوند است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند ، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند
آن چه مسلم است تا به حال به دلایل عدیده ای این شرایط فراهم نیامده است تاتمامیت دین الهی در جهان حاکم شود و اندیشه های شرک آلود و تفکرات کفر آمیز به کل منسوخ گردند و میدان عمل پیدا نکنند . یقیناً ظهور و تجلی حق و مضحل شدن باطل میدان بالندگی و باروری اندیشه توحیدی و گسترش دایره‌ی عمل اهل ایمان را موجب می شود .
در تفسیر مجمع البیان روایتی از امام محمد باقر علیه السلام در ذیل آیه‌ی شریف نقل شده است که فرموده‌اند: ‌« اَنَّ ذلکَ یَکُونَ عِندَ خُروج المَهدی فَلَا یَبقَی أحَدٌ إلَّا أقَرَّ بِمُحمَّدٍ14» تحقق این آیه‌ی شریفه به هنگام قیام مهدی آل محمد(ص) خواهد بود در آن زمان همگان به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله اقرار و اعتراف خواهند کرد
آنچه به اجمال تقدیم شد نمونه‌ای از آیات قرآنی است که آرزوی آرمانی بشریت را ، که همان تحقق عدل و صلح در قامت یک حکومت جهانی مبتنی بر آموزه‌های و حیانی و برآورنده‌ی نیازهای او در تمام شئون حیات است ، پاسخ داده است . به امید روزی که ظهورش همه آرزوها را محقق سازد.

1 - سورة انبیاء/ 105
2 -
مزامیر داوود (ع) مزمور 37 جمله‌ی 27 تا 32
3 -
تفسیر مجمع البیان جلد 7 صفحه 106 ذیل آیه‌ی 105 سوره انبیاء
4 -
بقره / 30
5 -
ص/ 26
6 -
نور /55
7 -
به نقل از تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 531
8 -
تفسیر مجمع البیان جلد 7 صفحه 240
9 -
مدرک سابق
10 -
اسراء/81
11 -
تفسیر نورالثقلین جلد سوم صفحع 212و213
12 -
سبا/49
13 -
توبه/33
14 -
تفسیر نورالثقلین جلد سوم صفحه 213

نوع مقاله:

 

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 23 / 8 / 1395

 

شبهه و پاسخ به شبهات

ارسال شده توسط مدیر سایت در 8 مرداد, 1392 - 21:03.

قال الصادق علیه السلام: اَلعالمُ بزمانه لا تَهجُم عَلَیه اللّوابُس 1
«
آن کس که آشنا به زمان خویش باشد، شبهه ها و تردیدها به او هجوم نمی آورد
شبهه و تردید زاییدۀ ناآشنایی به مقتضیات زمان و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر دوره است. هر کس زمان خود را بشناسد و با نیازمندی ها، ضرورت ها و پرسش های آن دوره آشنا باشد در معرض طوفان شبهات قرار نمی گیرد، بلکه با چراغ علم و شناخت مسیر خود را روشن کرده و به سوی مقصد و مقصود رهسپار می گردد.
پرسش نشان زایش فکری انسان و فعال بودن آن است. هر کس سؤال نکند یا باید به کنه و زوایای تمام موضوعات آشنا باشد و یا این که آرامشی ناشی از جهل و اطمینان حاصل از نادانی او را دربرگرفته است که به ذهن او پرسش نمی رسد. وگرنه انسان اندیشمند و فکور با سؤال ها و پرسش ها مواجه است و در باز تولید اندیشه از طریق و معبر پرسش به صحت و سقم فرضیه های خود پی می برد.
پرسش از سر تفقّه و درست اندیشی، نیمی از دانش است. تعبیر «حسن السؤال نصف العلم» بر همین معنا تأکید می کند که پرسش خود را چگونه سامان دهیم و طرح کنیم تا به جواب مستدل و درست نایل آئیم؟
البته پرسشگر در سؤال و پرسش خویش باید دست یابی به فهم جدید و دانش تازه را مد نظر و توجه قرار دهد. هر گونه سؤال سازی و پرسش تراشی که درصدد تخطئه و یا تخریب مخاطب صورت گیرد، اقدامی ضد علم و آگاهی است. امیرالمؤمنین علی(ع) در برابر شخصی که از ایشان پرسیدند: «ما طَعمُ الماء؟ فرمود: سَل تفقُّها و لا تعنُّتاً. طعم الماء، طَعمُ الحیاة یعنی پرسش باید برای دریافت حقیقت و شناختی جدید باشد وگرنه برای خودنمایی، به زحمت انداختن طرف مقابل و یا تفنن موجب رهیابی به مرتبه ای بالا نخواهد شد.
اساساً سؤال که از آن به استفهام یاد می شود در ذات خود همین معنا را نهفته دارد.
نکته دیگر در پرسشگری، رعایت توانایی و شناسایی دانایی پرسش شونده است. نباید از هر کسی پرسید و از او درخواست پاسخ کرد. قرآن کریم می فرماید: «فَسئَلوُا اهل الذّکر، از کسانی بپرسید که اهل ذکر باشند
شبهه نیز نوعی پرسش است که برای رفع اشتباه و التباس از حقیقت و واقعیت مطرح می شود اما چون خاستگاه شبهه همیشه مبارک نیست و به تعبیری شبهه افکن نه در پی کشف حقیقت بلکه درصدد ایجاد تردید در ضعیفان از اهل تحقیق و اندیشه است به همان جهت از آن به ایراد و اشکال نیز یاد شده است.
در ملل و نحل ابن حزم، جلد اول صفحه 10 تا 12 آمده است: شبهه، ایراد، اشکال، ایجاد تردید به اشتباه و مسلم نبودن است. گویند نخستین شبهه ای که در خلقت شد به وسیله ابلیس مطرح شد در باب خلقت آدم و گفت آدم را از خاک بیافریدی و من را از نار. و نار را بر خاک مزیت است و در شأن من نیست که به آدم سجده کنم و گویند به دنبال این شبهه، هفت شبهه دیگر وارد کرد بدین قرار:
1
ـ خداوند قبل از آفریدن من خود می دانست که از من چه خواهد آمد، پس چرا مرا بیافرید؟
2
ـ حال که مرا آفرید چرا مرا مأمور به اطاعت از خود کرد در حالی که می دانست من طغیان خواهم کرد؟
3
ـ چرا مرا فرمان داد که از آدم خاکی اطاعت کنم؟
4
ـ پس از این که من نافرمانی کردم چرا مرا لعن کرد در حالی که من به جز سرپیچی از سجده بر آدم کار دیگری مخالف امر او نگردم؟
5
ـ چرا مرا به بهشت راه داد تا آدم را گمراه کنم؟
6
ـ چرا مرا بر اولاد آدم مسلط کرد تا آدم را گمراه کنم؟
7
ـ پس از همه این ها چرا مرا عمری جاویدان داد و مهلت داد تا همه خلق الله را وسوسه کنم؟
امـا در هـر حال پاسخگویی به پرسش ها و جواب از ایرادها و شبهه ها وظیفه کسانی است که عهده دار تبلیغ و ترویج دین و معارف آن هستند ولو این که پرسشگران و شبهه افکنان به نیت و قصد تخریب و تحریف و تضعیف این کار را انجام دهند.
بـرای پاسخگویی و اقدام به این مهم، شناختن مسایل و حوزه های القاء شبهه و طرح سؤال و روش های پاسخگویی لازم و ضروری است.

اسلام، مکتبی جامع و جامع نگر
اسلام به‌عنوان دین خاتم، مکتبی جامع و جامع نگر است. یعنی آنچه از لوازم حیات و زندگی بشر مطرح است، اسلام برای آن ها طرح و برنامه دارد و به تمام شئون حیات بشری، از عقل و اندیشه، احساس و عاطفه و زیست توأم با آرامش و اطمینان نگریسته است. تعالیم خود را در حوزه ی شناخت، دریافت و تفسیر هستی و بایدها و نبایدهای زندگی اعم از حوزه ی ارزش ها و اخلاق و حقوق و احکام در دسترس پیروان خود و علاقمندان بشری قرار داده است. تاریخ ظهور اسلام و نفوذ آن در میان جوامع مختلف بشری، مخصوصاً تصرف مهم‌ترین حوزه دنیایی یعنی تشکیل حکومت و پایه ریزی مدنیتی جدید بر پایه اصول و ارزش های دینی، تأیید این ادعاست. اما عواملی در زندگی مسلمانان ظهور کرد که آنان از سیر تکاملی تمدن اسلامی ناتوان شدند و دیگران در این مسیر گوی سبقت از مسلمانان ربودند. مخصوصاً این تمدن سازی جدید در جغرافیایی از کره زمین صورت گرفت که آن ها از دین خود بیگانه شده و به تعبیری بر مسیحیت شوریده بودند.
موج این نزاع و مقابله با دین به جوامع اسلامی نیز سرایت کرد و این پرسش را مطرح کرد که آیا دلیل پیشرفت و ترقی در جوامع غربی ناشی از دین گریزی آنان نیست؟
در پی همین پرسش، سؤال از قلمرو دین، سخن روز شد. هر چند این پرسش از مسایل نوظهور نبوده و نیست و در کتب کلامی و روایی ما نیز به چشم می خورد اما رویکرد جدید از پرسش در قلمرو دین حائز اهمیت و قابل توجه است و آن عبارت است از:
1
ـ پرسش از قلمرو دین در گذشته بیشتر جنبه اثباتی داشت، اما امروز بیشتر جنبه سلبی دارد. به تعبیری طرح مسئله در گذشته برای اثبات دخالت اسلام و دین در یک حوزه از حیات بود، مانند اثبات ضرورت بعثت. در حالی که امروزه طرح این مسئله بیشتر برای انکار دخالت دین در برخی از حوزه های حیات است و این به پشتوانه پیشرفت چشمگیر دانش و احساس بی نیازی بشر از دین الهی است.
2
ـ مسئله قلمرو دین در گذشته به صورت مستقل مطرح نبود، بلکه در ضمن مسائل دیگر و یا به‌عنوان دلیل بر مطلبی دیگر مطرح می شد اما امروز به‌عنوان یکی از مهم ترین مسائل فلسفه دین و کلام جدید به‌طور مستقل به آن پرداخته می شود.
3
ـ مراد از دین در مسئله قلمرو دین در کلام جدید مطلق دین است نه یک دین خاص و اگر در مباحث کلام جدید از دین خاصی نام برده می شود، به‌عنوان مثال است.
در دهه های اخیر به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی موضوع قلمرو دینی به صورت جدی در جامعه ما مطرح شده است. مخصوصاً از این جهت که حاکمیت دینی داعیه جایگزینی نظامات دینی در مقابل نظام های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی... مبتنی بر اندیشه های غیردینی را دارد.
از طرف دیگر روشنفکران دگراندیش با پشتوانه ی آنچه غرب در رویارویی با مسیحیت به‌دست آورده، در مقابل حاکمیت دینی و دیانت اسلامی صف آرایی نموده است و با طرح بخشی از مباحث معرفت شناختی و فلسفه تحلیل زبانی و در استمرار آن با تقدس زدایی از علوم اسلامی زمینه مطرح ساختن اندیشه جدایی دین از سیاست را فراهم می سازند.
آنچه که در این تلاش ها به چشم می خورد نوعی شتابزدگی علمی آلوده به سیاسی کاری است که پیگیری بحث ها را از مدار صحیح خود خارج می سازد.
علی ایحال لازم است با دسته بندی مباحث، شبهه ها و سؤال ها و شناسایی چالش های در سر راه دعوت اسلامی و تحقق حاکمیت دینی و ارزش های الهی، اقدام بایسته که همان پاسخگویی متعهدانه وعالمانه به پرسش ها و ایستادگی قاطع علمی در برابر شبهه افکنی هاست، صورت پذیرد.
اسلام به‌عنوان یک مکتب همانند سایر نظام های فکری و اندیشه ای که تبیین و تحقق خود را نیز در میان آحاد بشری پیگیری می نماید، در سه مرتبه و مرحله مواجه با سؤال و چالش است که به اختصار نسبت به ارائه آن می پردازیم.
1
ـ اثبات مکتب (تحقیق)
موضوعاتی که در این مرحله و مرتبه مطرح است عناصر سازندة جهان بینی اسلامی است که مباحثی همانند: مسائل شناخت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی، فرجام شناسی و راهنماشناسی را شامل می شود. مواد محتوایی این مرحله که مفاهیم نظری آن را تشکیل می دهند، مباحثی همانند هستی و چیستی جهان، خلقت، علیت، نظم، حکمت، وحدت و کثرت، غیب و شهود ... است درباره ی انسان مسائلی همانند نیازها، گرایش ها، سعادت، فضیلت، تربیت، عقل و فطرت و ... و درباره جامعه، قانونمندی، رشد، توسعه، مدیریت، قانون گذاری، ولایت، سنت های اجتماعی و دربارة تاریخ، مسائلی همانند قانونمندی، سرنوشت، ضرورت، تکامل، انحطاط و تحول و ... مطرح می شود.
روش درست در اثبات احکام و یا نفی شبهات و اشکالات، اتکا به برهان، خطابه و مناظره است، همچنان که تکیه بر مغالطه، روش های پوزیتویستی و دیالکتیکی اتخاذ روش نادرست است. برای پاسخگویی و توسعه مطالعات نیاز به دانش های نظری هم چون متدولوژی، منطق، فلسفه، کلام، دین شناسی تطبیقی، اخلاق و فلسفه اخلاق و تاریخ و فلسفه تاریخ و انسان شناسی است.
2
ـ شناخت مکتبی «تبیین»
بعد از اثبات ضرورت و سودمندی مکتب، ناگزیر به شناخت مکتب در ابعاد مختلف آن، همچون معارف توصیفی، معارف تکلیفی و معارف ارزشی آن هستیم. در شناخت مکتب مواد محتوایی آن قرآن، سنت، عقل و اجماع است که این شناخت و تبیین از روش اجتهاد، در حوزه ی اعتقاد، اخلاق و فقه به دست می آید. پذیرش روش های اخباری گری، قیاس، استحسان، مصلحت اندیشی، هرمنوتیک و تجربه گرایی، به کشف حقیقت و شناخت آموزه های اصیل مکتب منجر نخواهد شد و پژوهشگر و محقق را به بیراهه می برد. علوم مورد نیاز در این مرتبه کلام نقلی، اخلاق عملی دینی، فقه، اصول، رجال، درایه، تفسیر و تاریخ و عرفان است.
3
ـ تحقق مکتب: «اجرا»
اثبات و شناخت مکتب گام های آغازین و ضروری برای تحقق مکتب در عرصه های حیات فردی و جمعی انسان است. در این مرحله معتقدان درصدد تحقق و کاربست آموزه های مکتب در حوزه های زندگی فردی، خانوادگی، سازمانی و اجتماعی هستند تا به لحاظ روحی، فکری در خانواده و به لحاظ نیروی انسانی، امکانات و منابع و مدیریت در سازمان و به لحاظ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جامعه تکالیف خود را بشناسند و نیازهای خود را پاسخگو باشند.
برای این مهم روش های مجموعه نگر که بتواند معارف دینی و دریافت های عقلی و تجربه های عملی را با هم تلفیق کند، مناسب ترین راه است و در مقابل جزءنگری و انتزاعی عمل کردن و اصالت دادن به تجربه و اکتفا به نقل، راه و روش قابل اعتماد و جامعی نخواهد بود.
در پی جویی و پاسخگویی به این نیاز، مجموعه ای از علوم انسانی و اسلامی همانند اقتصاد، سیاست، روان شناسی، جامعه شناسی و حقوق لازم و ضروری است.

شبهه ها و چالش ها در حوزه تحقیق، تبیین و تحقق مکتب
1
ـ نفی قطعیت و ثبات در اصول، ارزش ها و احکام دینی از طریق رواج فرهنگ نسبی گرایی و ترویج روش های متنوع و شخصی در فهم دین به جای روش منطقی در اثبات مکتب و روش اجتهاد در تبیین مکتب
پی آمدها
الف: تردید در باورهای مردم و شکستن مرزهای مقدسات و حرمت های شرعی.
ب: مقایسه میان فرهنگ ها و ادیان گوناگون و توجیه نقاط اختلاف به‌عنوان فرهنگ های منطقه-ای.
ج: برجسته کردن اختلاف نظر علما در پاره ای اصول و فروع و گرفتن استفتائات شاذّ و خلاف مشهور از برخی از علما.
د: انکار ضرورت مرجعیت دینی در فهم معارف وحی.
ه: افزایش حمله به شخصیت های روحانی و مذهبی.
و: افزایش تدریجی شبهات و تردیدها نسبت به اصول عقاید اسلامی و کشاندن دامنه شبهات به مسلمات دین و مذهب.
ز: غیرعقلانی دانستن اصول و ارزش های دینی و پرهیز دادن از دخالت عقل در حوزه دین یا دخالت دین در حوزه عقل و تجربه.
ح: تبلیغ پلورالیزم دینی و تردید در معیارهای حقانیت در پذیرش دین.

2ـ نفی جامعیت و شمول دین و منحصر ساختن آن به حوزه عبادیات و اخلاقیات فردی
پی آمدها
الف: تردید در مسأله امامت و ولایت سیاسی ائمه(علیهماالسلام) و انحصار ولایت در محدوده امور شرعی یا دینی.
ب: ایجاد شبهه در ثبات و استمرار شریعت و امکان جاودانگی احکام و ارزش های الهی.
ج: تردید در ضرورت یا ماهیت حکومت دینی و ترویج ادعای ناسازگار دین با نهادهای دنیوی.
د: تفسیر تاریخ پیامبران و ادیان الهی در قالب مصلحان فردی.
ه: ایجاد القاء شبهه در راستای تفکیک مدیریت دینی و علمی.
و: ترویج عرفان گرایی و صوفی منشی در بین اقشاری از مردم وتبلیغ شعار دین بدون شریعت.
ز: تفکیک مطلق حوزه دین و عقل و حس و پرهیز از پذیرش یک منطقه هماهنگ کننده.
ح: تأکید بر جنبه های علمی و فناوری و بی توجهی به جبنه های ارزشی و دینی در توسعة مناسبات اجتماعی.
ط: بزرگ جلوه کردن محدودیت های شرعی و عدم آشنایی به حکمت و فواید اجرای احکام.

3ـ تضعیف غیرت دینی و حساسیت های مذهبی و شیوع اباحه گری
پی آمدها
الف: تظاهر به فسق و فجور و شکستن مرزهای حلال و حرام در جامعه.
ب: تضعیف منطق تولی و تبری و مرزبندی های دینی و ارزشی.
ج: تضعیف اصل امر به معروف و نهی از منکر در جامعه به بهانه خشونت گرایی و قانون مداری.
د: اختلاط روابط زن ومرد و از میان برداشتن حریم های شرعی.
و: عقب نشینی مسئولان و کارگزاران حکومتی نسبت به حدود و حریم های ارزشی و اخلاقی.
و: رواج توجیهات بی پایه از سوی متدینان ومسئولان برای ایجاد تغییر در احکام و ضوابط شرعی.
ز: افزایش سن ازدواج و پیدایش زمینه های انحراف.
ح: افزایش مشکلات اقتصادی و پیدایش زمینه ها و شیوع راه های خلاف در کسب درآمد.
ط: بزرگ نمایی ضعف های اخلاقی مسئولان.
ی: دامن زدن به اختلافات و شکستن چهره های مقبول و مقدس.

4ـ افزایش مقبولیت روش های مادی و معیارهای حس گرا و کاربرد آن در محاسبات فردی و اجتماعی
پی آمدها
الف: تبلیغ ارزش ها و حساسیت های مادی در زندگی مردم و ترغیب به رفاه و تجمل.
ب: تبلیغ منافع فردی و تقدم آن بر منافع ملی دینی.
ج: بزرگ نمایی مشکلات اقتصادی و تبلیغ پیشرفت های مادی به‌عنوان شاخصه توسعه و رشد.
د: افزایش فاصله فقر و غنا و تأثیرگذاری آن بر گرایش به جنبه های مادی و غیرارزش.
ه: تضعیف و تردید در اعتقاد به غیب و قدرت الهی در برنامه ریزی های حکومتی، اجتماعی.
و: ترویج منطق مادی و تجربی در حوزة کارشناسی.

1 - اصول کافی ج 1 – کتاب عقل و جهل حدیث 29

نوع مقاله:

 

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 22 / 8 / 1395



مستم و ديوانه و شيدائيم
مست گل و لاله زهرائيم
آن گل زهرا كه جهان مست اوست
چرخه اقليم جهان دست اوس
ت


ترجيع و رباعي و غزل كافي نيست


تحقير و تمسخر ملل كافي نيست





از بس كه به ما طعنه و تهمت زده اند...



"برگرد" و "بيا " و "العجل" كافي نيس
ت




مطهّره عباسیان





تقصير ماست غيبت طولاني شما


بغض گلو گرفته ی پنهاني شما



بر شوره زار معصيتم گريه مي كني


جانم فداي ديده ي باراني شما


وحید قاسمی


 

ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند
گر از آن یار سفر کرده پیامی داری


یا رب سببی ساز که آن ختم امامت
باز آید و برهاندم از غم به سلامت

موضوعات مرتبط: مشاعره
برچسب‌ها: مشاعره
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 22 / 8 / 1395




ز
چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیای
ی


یعنی ز ما به مهدی هادی پیام بر
کو روز و شب دعا و ثنا می فرستمت

هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت


تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه


هر که از چشم سیاه تو مسلمان شدنی است


از همان چشم سیاه تو شده کافر هم



دل غمگین مرا بشنو و برگرد که هست


از سر زلف تو در باد پریشان تر هم


 

موضوعات مرتبط: مشاعره
برچسب‌ها: مشاعره
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 22 / 8 / 1395





ترا نديده پسنديده‏ ام خدا را شكر
چنين پسند به هر ديده ‏تري نرسد

به ديدن آمده بودم امام نداد بكاء
برات رؤيت روي تو سر سري نرس
د


در ره عشق تو آن کو که زند گام ز صدق
هست معلوم که گلگون بود آخر کفنش

شود اينكه از ترحم دمي اي سحاب رحمت
من خشك لب هم آخر ز تو تر كنم گلوئي



ر
و از من شکسته مگردان که سال‌هاست
رو کرده‌ام به سوی شما ایها العزیز


جان را گرفته‌ام به سردست و آمدم
از کوره راه‌های بلا ایها العزی
ز



 

موضوعات مرتبط: مشاعره
برچسب‌ها: مشاعره
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 21 / 8 / 1395

تدبر در سوره ي مبارکه ي کهف (4)

تدبر در سوره ي مبارکه ي کهف (4)

 مجري طرح: علي صبوحي طسوجي
2-3-1-
کلام 2. آيات 83 تا 98

گسست کلام 2 از کلام 1:

واضح است و نيازي به تبيين ندارد.
وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا (83) إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا (84) فَأَتْبَعَ سَبَبًا (85) حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا (86) قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا (87) وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا (88) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا (89) حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا (90) كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا (91) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا (92) حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا (93) قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا (94) قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا (95) آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا (96) فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا (97) قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا (98)

پيوستگي آيات کلام 2:

آيات اين کلام داراي دو مطلب است: نخست، آيات 83 و 84 که طليعه ورود به داستان ذي القرنين و بيان اجمالي تمکين او در زمين است؛ و دوم، آيات 85 تا 98 که در سه فراز، تفصيل اجمال مذکور در مطلب نخست به شمار مي آيد و صحنه هايي از اعمال حکومت و قدرت ذي القرنين در زمين است. اتصال آيات درون مطالب و همچنين ارتباط سياقي مطالب اين کلام روشن است و نيازي به توضيح آن نيست.

 

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 21 / 8 / 1395

تدبر در سوره ي مباركه ي يوسف (1)

تدبر در سوره ي مباركه ي يوسف (1)

 مجري طرح: علي صبوحي طسوجي
هر يک از سوره هاي قرآن کريم، به عنوان مصداق تام و رسمي سخن حکيمانه، داراي دو ويژگي اساسي است: نخست، انسجام سخن؛ دوم، هدايتي بودن سخن؛ در کتاب آموزش تدبر در سوره هاي قرآن کريم «3»، در ارائه تدبر هر سوره بخشي مستقل براي تبيين هر يک از اين دو ويژگي اساسي در نظر گرفته شده است، گفتني است سوره هاي مورد بحث در اين کتاب، غالباً چند فصلي هستند:

انسجام سخن در سوره هاي قرآن کريم

اقتضاي حکمت متکلم آن است که منسجم سخن بگويد و اجزاء کلام او از هم گسسته و در هم ريخته نباشد. عقل سليم چنين حکم مي کند که سخن منسجم از سخن پراکنده، با اجزاي بي ربط و درهم بهتر است؛ پس اگر چنين است، بايد اقرار کنيم که اولين و والاترين سخن منسجم، کلام خداي سبحان در قرآن کريم است. خلافِ اقرار به حکمت اعلاي خداي متعالي است، که انسجام را براي سخن خويش، کمال بدانيم و در عين حال، کلام حضرتش را از انسجام بي بهره تلقي کنيم، به ويژه آنکه ذات پاکش در قرآن نورانيش، هر گونه اختلاف و ناهماهنگي را از ساحت کلام خويش دور دانست و آن را لايق نطق پرحجاب بشر معرفي کرد، پس چرا بشري که به اقتضاي جهل و جهالت، از ناهماهنگي و پراکندگي در سخن گفتن مبرا نيست، سخن خداي منزه از هر نقص و عيب را، منزه از در هم ريختگي و ناهماهنگي نمي داند؟ علت اين پندار، تدبر نکردن در قرآن است، چه اينکه خدا فرمود: « أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا » (1)
انسجام در هر يک از سوره هاي قرآن کريم با توجه به چهار محور زير بررسي مي شود:
1.
پيوستگي: منظور از پيوستگي، ارتباط ادبي، اسلوبي و محتوايي آيات سوره است. با بررسي پيوستگي آيات، سطحي از انسجام سوره، کشف؛ و به تبع آن، گسست هاي ادبي، اسلوبي و محتوايي نيز آشکار مي گردد؛ بدين ترتيب، سوره کلام بندي مي شود.
2.
هم بستگي، مراد از هم بستگي، ارتباط و اشتراک ظاهري کلام هاي سوره است. با مطالعه هم بستگي کلام ها، سطحي ديگر از انسجام سوره، کشف؛ و به دنبال آن، مرزهاي فقدان هم بستگي نيز مشخص مي شود؛ بدين ترتيب، سوره فصل بندي مي شود.
3.
تناسب: منظور از تناسب، نسبت ظواهر فصل هاي سوره با يکديگر است. با مطالعه تناسب آخرين سطح از انسجام سوره نيز کشف مي شود.

 

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 21 / 8 / 1395

 

تدبر در سوره ي مباركه ي يوسف (3)

تدبر در سوره ي مباركه ي يوسف (3)


مجري طرح: علي صبوحي طسوجي
 
8-2-1- كلام هشتم. آيات 100 و 101

گسست كلام هشتم از كلام هفتم:

اين آيات ناظر به صحنه تحقق محسوس تأويل رؤياي حضرت يوسف ( عليه السلام ) و ناظر به تمام داستان است.
وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (100) رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (101)

پيوستگي آيات كلام 8:

هر يك از دو آيه اين كلام، يك مطلب است. هر دو مطلب، جمع بندي داستان يوسف ( عليه السلام ) است. يكي در قالب برشماري الطاف خدا بر يوسف ( عليه السلام ) در برطرف كردن شدايد و خطاب به پدر؛ و ديگري در قالب شكر خدا بر اعطاي نعمات؛ با اين توضيح، پيوستگي سياقي مطالب اين كلام روشن شد.

غرض كلام 8:

معاني منسجم مطالب اين كلام بدين شرح است:
معني منسجم مطلب نخست: تنها آيه اين مطلب حاكي از آن است كه يوسف ( عليه السلام )، پدر و مادر خويش را بر تخت نشانيد و پس از آن همگي براي يوسف به سجده افتادند. آنگاه يوسف ( عليه السلام ) اين صحنه را تأويل رؤياي خويش دانست كه پروردگارش آن را محقق كرده است. سپس در مقام شكر، از احسان خداي متعالي، نسبت به خود در نجات از زندان و الطاف او در گرد آوردن خانواده اش نزد وي بعد از جدايي افكني هاي شيطان، سخن گفت. بنابراين عنوان مناسب براي معني منسجم اين مطلب عبارت است از: « تحقق محسوس تأويل رؤياي يوسف ( عليه السلام ) با به سجده افتادن پدر و مادر و برادران براي او كه قدرداني يوسف ( عليه السلام ) از الطاف الهي را در پي داشت »
معني منسجم مطلب دوم: تنها آيه اين مطلب، داراي دو فراز است: بيان دو نعمت ويژه پروردگار به او به عنوان قدرداني، يعني نعمت ايتاء ملك و تعليم تأويل احاديث، تحت ولايت خدا؛ دعا براي اسلام محض در مقابل پروردگار تا زمان وفات و دخول در زمره صالحان؛ بنابراين عنوان مناسب براي غرض اين كلام، عبارت است از: « شكرگزاري يوسف ( عليه السلام ) در برابر پروردگار به خاطر ايتاء ملك و تعليم تأويل احاديث تحت ولايت خدا و دعاي ايشان براي مسلمان ماندن و ملحق شدن به صالحان »
با توجه به معني منسجم دو مطلب اين كلام، عنوان مناسب براي غرض آن عبارت است از:

 

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 20 / 8 / 1395

Image result for ‫جنگ ایران و آمریکا در خلیج فارس‬‎

خارک، جزیره استقامت (مروری کوتاه بر عملکرد پدافند هوایی در جزیره خارک)

خارک (خارگ) یا جزیره خارک، دارای اهمیت فراوان اقتصادی وموقعیت خاص در جهان از نظر صدور نفت می‌باشد. این جزیره در ۳۸ کیلومتری ساحل ایران (بندر گناوه) در خلیج فارس و جزئی از استان بوشهر واز توابع شهرستان بوشهر محسوب می‌شود. شهر خارک به مرکزیت بخش خارک ۸۱۹۶ نفر جمعیت دارد. همچنین این جزیره در حدود ۵۷ کیلومتری شمال غربی بوشهر و ۳۰ کیلومتری بندر ریگ واقع شده است. دارای هشت کیلومتر طول (شمال- جنوب) و چهار کیلومتر عرض می‌باشد. ارتفاع متوسط آن از سطح دریا حدود سه متر و از نظر موقعیت جغرافیایی در ۵۰ درجه و ۲۰ دقیقه طول شرقی و ۲۹ درجه و ۱۵ دقیقه عرض شمالی قرار دارد. خارک دارای تابستان‌های گرم همراه با شرجی و رطوبت محلی و به ندرت بارندگی می‌باشد. طول دوره گرما در این جزیره حدود هشت ماه است. در اواخر پاییز، به‌خصوص آذرماه باران‌های پاییزی شروع می‌شود که کیفیت هوا را بهبود می‌بخشد. زمستان جزیره کوتاه است.۱

جزیره خارک که پایانه اصلی فروش نفت ایران در زمان جنگ محسوب و روزی دو میلیون بشکه نفت از آنجا صادر می‌شد، ۹۰ درصد نیازهای ارزی ایران را تأمین می‌کرد، دائماً در معرض گزند و آسیب جنگنده‌های عراقی قرار داشت، اما پدافند هوایی قوی جمهوری اسلامی ایران مانعی در برابر آسیب‌دیدگی کامل این جزیره در برابر عراقی‌ها و متحدان پشت پرده‌اش بود.

 

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 20 / 8 / 1395

Image result for ‫جنگ ایران و آمریکا در خلیج فارس‬‎

سرانجام در تاریخ ۱۶/۷/۶۶ سه فروند هلى ‏کوپتر MH6 آمریکایى که جزو نیروى ویژه ۱۶۰ آمریکا بودند با چهار فروند قایق ایرانى در جنوب غربى جزیره فارسى رودر رو شدند. در جریان این عملیات شهادت طلبانه،پس از آن که یک فروند هلیکوپتر آمریکایى توسط شهید “محمدی‏هاسرنگون گردید
درگیری در خلیج فارس و گسترش آن با حملات عراق به پایانه های نفتی ایران در جزیره‌ی خارک در سال ۶۳ و سپس حمله به نفت‌کشها و کشتی‌های ایران در سال‌های بعد، برپایه این تحلیل انجام گرفت که ایران، مادامی که قادر به تولید و فروش نفت و سپس تهیه‌ی سلاح باشد، به جنگ ادامه خواهد داد. بنابراین قطع صدور نفت ایران هسته مرکزی تلاش های عراق را تشکیل می‌داد.
مسوولان جمهورى اسلامى ایران در نوروز ۱۳۶۵، این سال را “سال تعین سرنوشت جنگ ” نام نهادند. گر چه اجراى عملیات کربلاى ۵ در این سال بود که ابرقدرت‏ها ناچار به تصمیم گیری در پایان دادن به جنگ ایران و عراق شدند اما در حقیقت سرنوشت نهایى دفاع مقدس در سال ۱۳۶۶ مشخص گردید.
در این سال حامیان منطقه ه‏اى و بین ‏المللى عراق به این نتیجه قطعى دست یافتند که ارتش عراق نه تنها براى تداوم جنگ فرسایشى در جهت محدود ساختن نهضت اسلامى ایران قابل اعتماد نیست، بلکه حتى توانایى حفظ دولت لائیک بعثى را هم در برابر تهاجمات غیرمعمول “بسیجیان تکبیرگوى ایران ” ندارد. از همین رو تلاش ابرقدرت‏هاى شرق و غرب در قالب “سازمان ملل متحد ” و “شوراى امنیت ” براى پایان دادن به این جنگ با حداقل نتیجه مورد قبول ابرقدرت‏هایعنى جنگى بدون برنده – آغاز شد و اوج این تلاش با تصویب قطعنامه ۵۹۸ و آغاز عملیات اسکورت نفتکش‏هاى کویتى آشکار گردید.
نتیجه طبیعى اسکورت نفتکش‏هاى کویت، تامین امنیت صادرات نفتى عراق بود، چرا که کویت یکى از اصلى‏ترین و موثرترین متحدین عراق محسوب مى‏شود و جانبدارى از کویت در حقیقت حمایت و پشتیبانى از عراق بود.
به این ترتیب جمهورى اسلامى، عملیات اسکورت نفتکش‏ها را اعلام جنگ غیررسمى آمریکا به ایران درخلیج فارس دانست و نیروى دریایى سپاه پاسداران و ارتش جمهورى اسلامى مأموریت مقابله به مثل با آمریکا در خلیج فارس را بر عهده گرفتند.
جنگ اول نفت‏کش‏ها حدود هشتاد روز به طول انجامید و در نهایت با عقب‏نشینى آمریکا از مواضعش پایان گرفت.

 

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 20 / 8 / 1395

درگیری مجدد ایران و آمریکا در خلیج فارس

 

نیروی دریایی و حفاظت از خطوط مواصلاتی ایران

افتخار نیروی دریایی ارتش این است که مسئولیت خود را به بهترین شکل انجام داد فرمانده منطقه دوم دریایی بوشهر در زمان عملیات مروارید (۱۳۵۹) نیز با تقدیر از رشادت‌های سربازان نیروی دریایی در ابتدای جنگ تحمیلی عنوان کرد: با شروع جنگ تحمیلی تمام اختلاف‌ها کنار گذاشته شد و همگی با فداکاری در آمادگی صددرصد و آماده انجام عملیات بودند. دریادار غلامعلی رزمجو همچنین گفت: یکی از افتخارات نیروی دریایی ارتش این است که مسئولیت حفظ و حراست از خلیج‌فارس را به عهده داشت و این مسئولیت را به بهترین شکل ممکن انجام داد. وی ادامه داد: تا روز ششم آذر ۵۹ بخش قابل توجهی از توان دریایی ارتش عراق از بین رفت و متاسفانه در روز هفتم آذر پس از انجام عملیات مروارید، ناوچه پیکان توسط موشک‌های ناوچه‌های دشمن مورد هدف قرار گرفت که البته آن ناوچه عراقی بلافاصله توسط تیزپروازان ارتش ایران نابود شد. دریادار سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران معتقد است که عملیات مروارید ضمن وارد کردن ضربه‌های انسانی و اقتصادی بر پیکره دشمن،‌ روح اعتماد به نفس و روحیه توانمندی و غرور را در کالبد نیروهای مسلح ایران دمید. در پایان اطلاعیه شماره ۳۲۰ ستاد مشترک ارتش که در هفتم آذرماه سال ۱۳۵۹ منتشر شده بود، پس از ذکر خسارات وارد شده به ارتش عراق آمده است: « ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران ضمن تقدیر از فرد فرد پرسنل رزمنده و با کفایت نیروی دریایی و هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، که با هماهنگی کامل عملیات مزبور را با پیروزی صددرصد پایان دادند، موفقیت لشکریان اسلام را به ملت مسلمان و مبارز ایران تبریک می‌گوید.» گفت وگو با امیردریادار کوچکى در دفاع هشت ساله روزهاى به یادماندنى بسیارى وجوددارد که هریک به نام فرد و یا گروه خاصى در تاریخ ثبت شده است. هفتم آذر روزى است که نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى بیش از دو سوم ظرفیت نیروى دریایى دشمن را منهدم کرد و صفحه زرینى درتاریخ جنگهاى دریایى از خود به یادگار نهاد. امیر دریادار سجاد کوچکى فرمانده نیروى دریایى ارتش به همین مناسبت ضمن گفت و گویى ابعاد این حادثه تاریخى را که عملیات مروارید نام گرفته بازگو نموده اند که مى خوانید: عملیات مروارید چگونه شکل گرفت؟ عملیات مروارید در راستاى تکمیل عملیاتهاى «اشکان» و «شهید صفرى» و با هدف انهدام و پاکسازى سکوهاى نفتى البکر و الامیه صورت گرفت. در این عملیات نیروى رزمى ۴۲۱ متشکل از ناوچه قهرمان پیکان، ناوچه هاى موشک انداز گرز و فلاخن، یدک کش دلیر و بالگردهاى نیروى دریایى با ازخود گذشتگى بیش از پیش و تحت پشتیبانى تیزپروازان نیروى هوایى مأموریت خویش را به انجام رسانیدند و در این راستا چندین شناور سطحى دشمن را به قعر آبهاى نیلگون خلیج همیشه فارس فرستادند و خسارات جبران ناپذیرى را بر پیکره نیروهاى بعثى وارد آوردند و حماسه جاوید ناوچه پیکان را به یادگار نهادند. این عملیات ازنظر راهبردى چه تأثیرى بر جنگ داشت و سایر نتایج و پیامدهاى آن براى جمهورى اسلامى ایران چه بود؟ ترمینالهاى نفتى البکر و الامیه ازنظر استراتژیک از اهمیت فوق العاده اى برخوردار بودند و نیروى دریایى نیز به منظور سیادت دریایى مصمم بود تا از این دو منطقه راهبردى به عنوان سرپل و پستهاى دیده بانى استفاده نماید و با دراختیارگرفتن سکوهاى نفتى مزبور کنترل کامل یگانهاى رزمى سطحى، هوایى و تجارى عبورى دشمن از بنادر ام القصر و بندر نفتى فاو را دراختیار گیرد. از اهداف دیگر این طرح مى توان از دیده بانى، غافلگیرى و کشاندن یگانهاى رزمى دشمن به دریا را نام برد که نهایتاً منجر به انهدام بخشى اعظمى از نیروى دریایى عراق و زمینگیرشدن باقیمانده آن نیرو شد. به گونه اى که تا پایان جنگ حضور کمرنگ نیروى دریایى عراق در منطقه محسوس بود. در خاتمه این عملیات ضمن بستن بنادر وقطع خطوط مواصلاتى دشمن، بنادر جنوبى کشور تا آخرین روز جنگ باز بوده و به فعالیت اقتصادى خود ادامه داده و خطوط مواصلاتى خودى نیز در امنیت و حراست ناوگان خودى قرارگرفت. در شرایط امروز نیز شاهد تهدید از ناحیه دشمنان هستیم، به نظر شما میزان آمادگى ما براى مقابله با چنین تهدیداتى چه اندازه است؟ همانگونه که مطرح نمودید و به نظر تمام کسانى که داراى تجارب مؤثرى درروند امنیت دفاعى کشور مى باشند جدى ترین تهدیدات برعلیه منافع کشور، تهدیدات دریا پایه مى باشد. نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى ایران با شناخت ضرورت هاى دفاع استراتژیک و براساس راهبرد دفاع همه جانبه در دریا و سیاست بازدارندگى دریایى اقدام به افزایش قابلیت هاى بازدارندگى نموده است و حاصل آن افزایش ریسک پذیرى و پذیرش خسارات و تلفات سنگین براى کسانى است که قصد تعرض به این آب و خاک را دارند. نیروى دریایى از مزیت هاى فراوانى در دریا و سواحل به هم پیوسته در خلیج فارس و دریاى عمان با خورها و بنادرطبیعى و مصنوعى متعدد و ژئواستراتژى دفاعى ممتاز برخوردار بوده که به نداجا امکان تاخت هاى دریایى و تکهاى انهدامى در سراسر سواحل کشور و حفاظت از مرزهاى آبى را مى دهد و انجام رزمایش هاى مختلف نمایش توانمندى و اقتدار ارتش اسلام در مقابل چنین تهدیداتى مى باشد. در سال جارى دو رزمایش بسیار بزرگ و مهم یعنى رزمایش پیامبر اعظم(ص) و ضربت ذوالفقار انجام گرفت که در هردو آنها نیروى دریایى سهم بسزایى داشت و نقش مهمى ایفا نمود، لطفاً درمورد اهداف و نتایج این رزمایش ها مطالبى بیان فرمایید. برگزارى رزمایش بزرگ ضربت ذوالفقار و رزمایش هایى از این دست نشانه اقتدار جمهورى اسلامى ایران در سراسر پهنه جغرافیایى منطقه خلیج فارس و دریاى عمان مى باشد. ما نیز به تمام کشورهاى دوست و برادران مسلمان خود اعلام مى داریم که نظام جمهورى اسلامى ایران با استفاده از اقتدار خویش مى تواند امنیت منطقه استراتژیک خلیج فارس و تنگه هرمز را تأمین نماید و نیازى به حضور بیگانگان در خلیج فارس نمى باشد. از دیگر اهداف این رزمایش و سایر رزمایش ها مى توان به بالا نگه داشتن توان رزمى نیروهاى مسلح ارتش جمهورى اسلامى ایران و رساندن این نیروها به سطح مطلوبى از آمادگى و نیز آزمایش آخرین دستاوردهاى دفاعى و تسلیحاتى کشور و به کارگیرى جدیدترین تاکتیک هاى رزمى و دفاعى روز دنیا در صحنه نبرد براساس راهبرد دفاع همه جانبه در دریا و سیاست بازدارندگى دریایى اشاره کرد. به طورى که با حضور سریع و به موقع خود در شرایط بحرانى به دفاع از مرز و بوم میهن اسلامى پرداخته و اندیشه دست درازى به خاک این مرز و بوم به ذهن هیچ یک از دشمنان خطور نکند. یکى از تأکیدات رهبر معظم انقلاب ایجاد ابداعات، اختراعات و نوآورى ها در نیروهاى مسلح است. نیروى دریایى و جهاد خودکفایى این نیرو در این خصوص چه برنامه هایى را به انجام رسانده است؟ یکى از تأکیدات رهبر معظم انقلاب و فرماندهى کل قوا ایجاد ابداعات، اختراعات و نوآورى ها در نیروهاى مسلح است. در راستاى منویات فرماندهى معظم کل قوا، نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى ایران با شناخت کامل از نیازهاى اصلى کشور در دفاع از امنیت ملى و حریم آبى کشور و در راستاى دفاع همه جانبه در دریا با تکیه بر توان بالاى متخصصان و کارشناسان داخلى و همکارى با سازمان هاى پژوهشى و دانشگاهى و بخش هاى مختلف صنعت اقدام به ساخت ناوچه هاى موشک انداز تندرو نمود که هم اینک در ناوگان نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى ایران مشغول به انجام وظیفه مى باشند. همچنین ساخت شناورهاى سنگین و ناوشکن هاى مدرن در دست اقدام مى باشد که در آینده اى نزدیک بهره بردارى از آنان به عمل آمده و جهت صیانت از مرزهاى آبى کشور رهسپار دریاها خواهند گردید. ساخت زیردریایى با تناژهاى مختلف و براساس راهبردهاى دفاعى کشور از دیگر اقدامات نیروى دریایى در جهت نیل به خودکفایى و ارتقاى توان زیرسطحى به شمار مى رود و در واقع براساس اوامر فرماندهى معظم کل قوا نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى ایران رفتن به راه ناپیموده را آغاز نموده است.

 

 

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 19 / 8 / 1395


آموختنی های ضروری



در اینکه خداوند مهربان قدرت فهمیدن، شناختن و دانستن را به من و تو بخشیده است
شکی نیست. در اینکه این توانمندی مفید، راهگشای همه مسائل ماست و راه رسیدن به کمال
و سعادت دنیا و آخرت را برایمان هموار می کند هم هیچ شکی نیست.

و بالاخره در اینکه دور ماندن از این کلید راهگشا و غافل ماندن از این توانمندیِ
ارزشمند، ماندن در تاریکی، پوسیدن، در جا زدن و نابود شدن است هم هیچ شکی نیست.



اما مهم است که بدانی هر شناختی، هر علمی و هر دانستنی، راهگشای راه سعادت نیست.
مهم است که بدانی بعضی از شناخت ها و دانستن ها، لازمه به کمال رسیدن انسان است.

آموختن بعضی از علوم برای همه انسان ها ـ هر که باشند و هر جا که باشند ـ ضروری و
واجب است و غفلت از آنها برای هیچ کس به هیچ دلیل توجیه پذیر نیست؛


شناخت حقایقی مثل خودشان، خالقشان، جایگاهشان، هدفشان و درک واقعیاتی مثل
اینکه از کجا آمده اند، چرا آمده اند و به کجا می روند.


موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 19 / 8 / 1395

وسعت آدم ها



تو می توانی بدانی، بشناسی، درک کنی و به واقعیت ها و حقایق برسی.

می توانی آنها را بیاموزی، به آنها فکر کنی، آنها را لمس کنی و حس کنی.
تو می توانی چیزی را بدانی و بشناسی یا آنکه به آن یقین پیدا کنی و آن را درک کنی.


این حسی جداگانه و شناختی دیگرگونه است. دانستن چیزی، مثل نگاه کردن به آن است؛
ولی یقین به آن، مثل بودن در متن آن است.

اینکه چیزی را بدانی، تنها تصویری از آن در ذهن خودت آورده ای؛
اما اینکه به آن یقین پیدا کنی، آن را از آن خودت کرده ای، به گونه ای
که روحت به قدر آن وسعت پیدا کرده است.


این همان کلیدی است که می تواند راهگشای تو باشد
، تو را کمک کند، دستت را بگیرد و بالا بکشاند.

می گویند:
«آدم ها بزرگ اند به قدر دانسته هایشان»،


ولی شاید بهتر باشد اگر بگوییم:
«آدم ها بزرگ اند به قدر آنچه به آن یقین دارند».


موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
برچسب‌ها: وسعت آدم ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 19 / 8 / 1395

برترین توان




دانستن، شناختن و فهمیدن، توانی است که آدمی را با وجود جثه کوچک و توان
جسمی اندکش، قدرتی ورای دیگر موجودات هستی می بخشد.

هر چند زور بازوی انسان اندک است، ولی این موجود کم قوت و آسیب پذیر که نه سرعت حرکت
آن چنانی دارد و نه نیرو و قدرت آن چنانی، به مدد معجزه علم و اندیشه، توانسته
است عالمی را به تسخیر خویش در آورد.

خالقِ حکیمِ عالمِ هستی اراده کرده است که آدمی با تکیه بر توان علم و اندیشه اش،
آسمان و زمین و آنچه در آنهاست را به تسخیر خود درآورد، از کوه و آهن و دریا و بیابان
و ستارگان آسمان گرفته، تا حیوانات و پرندگان و گیاهان، همه و همه را.

این توان شگفت و قدرت بی نظیر انسان، راهی است برای گام برداشتن او به سوی کمال
و آزمونی است برای او که با این توان چه می کند و چه می سازد؟


موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
برچسب‌ها: برترین توان
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 18 / 8 / 1395

 

Image result for ‫خود سازی‬‎

روش خودسازی برای زمانی که استاد نباشد

حال فرض را بر این بگیریم که در زمان حاضر، استادی کامل که سالک را به مقصد راهنمایی کند پیدا نشد یا اینکه سالک از یافتن چنین استادی مأیوس شد. اگر او مشتاق به خودسازی و لقاءالله باشد وظیفه اش چیست و چه باید بکند؟ بهترین راه تفکر و غور در احادیث معصومین (علیهم السلام) و عمل به آنهاست زیرا دستورات علمای سلوک هم چیزی غیر از فرمایشات ائمه اطهار نیست و نیز تتّبع و تأمل در آثار و فرمایشات به جا مانده از عارفان بالله و سالکان واصل که تحقیق در احوالات و فرمایشات اینان نیز خود راهگشای بسیاری مسائل و مشکلات خواهد بود. اینک نویسنده این مقاله با بی بضاعتی تمام و قلّت عمل، در دو حال برای این قسم از اهل سلوک وظایفی بر طبق آنچه عاملان به معروف و سالکان طریق معبود بیان داشته اند، عنوان خواهد کرد، باشد که مفید فایده افتد. و امّا در زمانی که استادی برای راهنمایی نیست آنچه برای سالک مبتدی مفید و مهم است آن است که وظیفه خود را در خلوت و جلوت (جمع) بداند و آداب معاشرت را بیاموزد تا بتواند جلو بسیاری از مفاسد خود را بگیرد که این مطلب برای سالک امری است واجب و ضروری و ما اکنون اشاره ای اجمالی به بعضی موارد آن می نمائیم.

نکته اول آنکه هدف از رعایت تمام موازین در حالات مختلف چه صمت و سکوت و چه در زمان صحبت، چه در خلوت و چه در جمع و هکذا الی آخر رسیدن به حق و اجرای دستور خداوند و دوری از گناه است. یعنی آنکه سالک علاوه بر دوری از گناه باید تشخیص دهد چه کار در چه زمان لازم و در چه زمان غیرضروری است و کار غیر ضروری را حتی اگر گناه هم نباشد ترک گوید زیرا تکرار بسیاری از امور غیرضروری مثل حرف زدن زیاد باعث گناه می شود به این معنا که سالک باید از مقدمات گناه و آنچه باعث ورود در گناه می شود هم دوری کند. پس در یک نظر کلی، ورود در جمع یا خلوت و دوری از خلایق هرگاه باعث گناه و فراموشی یاد خدا بشود باید از آن اجتناب کرد هرچند در ظاهر مفید و شرعی باشد. بر فرض اگر ادای نماز به جماعت باعث ریا و عُجب شود باید از جماعت دوری کرد و نماز را فرادا ادا کرد تا زمانی که به خود مطمئن شود که دیگر دخول در مسجد برای او این مفاسد را ندارد. ای چه بسا که شخصی منافق به مسجد رفته و در بیرون آمدن مؤمن باشد و مؤمنی به مسجد رفته و موقع خروج منافق شده باشد. اولی به مسجد رفته و توبه می کند. دومی به مسجد رفته و دچار عجب و ریا می شود. کما قال امیرالمؤمنین(ع): «ثلاثُ علاماتٍ للمُرائی: یَنْشَطُ اذا رَأی الناس، وَ یَکْسَلُ اذا کان وَحْدَه، و یُحِبُّ اَنْ یُحْمَد فی جمیع امُور. 19 یعنی آنکه امیرالمؤمنین فرمود: «برای ریاکار سه نشانه است: بهجت و نشاط دارد وقتی که می بیند مردم را و وقتی تنهاست کسالت پیدا می کند و دوست دارد در جمیع امورش ثنا کرده شود

پس با توجه به این حدیث اگر کسی این سه علامت را در جمع در خود دید باید که روش سلوک خود را عوض کند و رو به خلوت آورد.

نکته دوم آنکه: اگر شرایط حضور در جمع را در خود دید باید که از معاشرت با نارفیقان دوری کند زیرا بر طبق آنچه علمای اخلاق به آن اشاره کرده اند، نفس انسان از بدیها و زشتی ها زودتر اثر می پذیرد تا خوبیها و نیکیها و این به آن دلیل است که بیشتر قوای نفس را قوای شیطانی تشکیل می دهند از این رو خداوند در قرآن کریم مؤمنان و حتی پیغمبر را از معاشــرت با گــــروه

 

 

دنیاپرستان منع فرموده و به آن هشدار داده است از آنجمله فرمود:

و اذا رَأیْتَ الذینَ یَخُوضُونَ فی ایاتِنا فَاَعْرِضْ عَنْهم. 20

و ذَرِ الّذینَ اتّخَذوا دینَهُم لَعِباً و لَهواً و غَرَّتْهُم الحَیوةُ الدٌّنیا. 21

یا اَیُّها الذّینَ امَنوا لا تَتَوَلّوا قَوماً غَضِبَ اللهُ عَلَیهم. 22

و در بعضی موارد مؤمنان را به معاشرت با گروهی تحریک فرموده است.

وَ لاتَطرُد الذّینَ یَدعوُنَ رَبَّهم بالغَداوَةِ وَ العَشِیّ یُریدونَ وَجْهه. 23

بنابراین اولین و مهمترین چیز برای حضور در جمع، مراعات آداب معاشرت و کیفیت آن است که بخشی از احادیث معصومین به آن اشاره دارد از آنجمله می فرمایند امام صادق به یکی از یارانش که هر کدام از دوستانت سه بار بر تو خشم کرد و درباره تو بد نگفت او را دوست خود بگیر و باز امام صادق فرمود: حارث بن اعور به امیرمؤمنان گفت: ای امیرمؤمنان من به خدا دوستت دارم. فرمودش ای حارث اگـــر مـرا

دوست داری با من ستیزه مکن و بازی منما، و این سو و آنسو مرا مکش و از اندازه خودم پستم نکن و بالاتر مبر و نیز امیرالمؤمنین در وصیتش به امام حسن فرمود: با نیکـــان قرین باش تا از آنان باشی و از بدان جدا شو تا از آنها جدا باشی و نیز نقل است لقمان به پسرش گفت: پسر جانم یاد علماء باش، به آنها نزدیک شو، و همنشین شو، و در خانه هاشان از آنها دیدار کن تا بسا مانند آنها شوی و با آنها باشی، با نیکانشان بنشین بسا خدا رحمتی به آنها رساند و شامل تو هم بشود و اگر خودت خوبی، از بدان و سفیهان دور باش که بسا عذابی به آنها رسد از جانب خدا و به تو هم برسد باز امام باقر فرمود: «با چهار کس دوستی مکن. احمق، بخیل، ترسو، دروغگو. اما احمق خواهد سودت رساند به عوض زیانت رساند. بخیل از تو بگیرد و به تو ندهد و اما ترسو از تو و والدینش بگریزد و دروغگو بسا که راست گوید و باورش نکنند.» 24

نکته سوم آنکه برای حضور در جمع رعایت دو حال ضروری است اول صمت و سکوت دوم صحبت یعنی آنکه سالک باید به این مطلب واقف و آگاه باشد که چه زمان صحبت کند و چه زمان سکوت اختیار نماید تا از آن راه بتواند جلو گناه را بگیرد. زیرا همانطور که بر همة عزیزان معلوم است، بسیاری از مفاسد و معاصی از زبان حاصل می شود بنابراین سالک اگر توانست داخل جمع شود و خود را از آن مفاسد جدا کند و این قدرت را پیدا کرد که از ناحیه زبان گناهی را مرتکب نشود این اجازه را دارد که زبان گشوده و صحبت کند ولی اگر در خود یافت و یا به خود شک کرد که حقیقتاً قادر نیست جلو گناهش را بگیرد و یا اینکه ممکن است در اثنای صحبت مرتکب خلافی شود پس در اینجا لازم است که از حرف زدن خودداری کند زیرا مفاسد زبان بسیار و عقوبت آنها سنگین است. حضرت امام در این زمینه فرمود:

«بر جوانها لازم است که کیفیت معاشرت و مؤانست خود را ملتفت باشند و از معاشر بد اجتناب کنند گرچه دل آنها محکم به ایمان باشد. بلکه معاشرت با تبهکاران و اهل خُلق و عمل بد برای نوع طبقات ضرر دارد و هیچکس نباید از خود مطمئن باشد و به ایمان یا اخلاق و اعمال خود مغرور گردد چنانچه در احادیث شریفه نهی از معاشرت با اهل معاصی شده.» 25

و نیز در باب صُمت و سکوت می فرمایند:

«این دستور کلی است برای صمت و سکوت و تکلّم و ارشاد که در اوایل امر که خود متعلّم است باید به بحث و درس و تعلّم اشتغال پیدا کند... و زبان از کلام به غیر ذکر خدا و آنچه مربوط به اوست بربندد تا افاضات ملکوتی بر قلب او سرشار شود و چون وجود او حقّانی شد و از گفتار و اقوال خود مطمئن شد به سخن آید و به تربیت و تعلیم و دستگیری مردمان برخیزد و لحظه[ ای] از خدمت آنان ننشیند تا خدای تعالی از او راضی شود... و اگر نقصی در میان داشته باشد به واسطه این خدمت خداوند تعالی جبران کند.» 26

 

موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 18 / 8 / 1395

Image result for ‫خود سازی‬‎

روش خودسازی برای زمانی که استاد باشد

علم عرفان مشتمل بر دو پایه است: اول عرفان نظری، دوم عرفان عملی. پایه اول آن مشتمل است بر مباحث خداشناسی از جمله شناخت ذات و اسماء و صفات و افعال او و چگونگی خلق اسماء و صدور موجودات و اعیان ثابته و غیر آن. و پایه دوم آن شامل شناخت منازل و مراحل سلوک و نیز چگونگی طی طریق و گذر از هر منزل به منزل دیگر است. بنابراین برای عرفان عملی و خودسازی نیاز به استادی است که خود این مراحل را پیمود و به مقصد رسیده است تا به حقیقت بتواند راه را از چاه تشخیص دهد و سالک مبتدی را به اشتباه به مسیری ناصواب نیفکند یعنی اینکه سالک در اینجا موظف است دو چیز را از استاد خود بیاموزد: اول مراحل و منازل سلوک را؛ دوم کیفیت طی هر منزل و گذر از هر مرحله که این دو مربوط است به کیفیت سلوک و ما در بخش بعد اشاره ای به آن خواهیم کرد. پس بی تردید در ابتدای سلوک، سالک نیاز حتم به یک استاد راه پیموده دارد تا بتواند او را به راه صحیح هدایت کند و یا اینکه لااقل ابتدای مسیر را به او بنماید. حضرت امام خمینی در این رابطه می فرمایند:

«حق آن است که انسان در اوایل امر که اشتغال به تعلّم و استفاده دارد، باید معاشرت با دانشمندان و فضلا کند ولی با شرایط عشرت و مطالعه در احوال و اخلاق معاشرین. و در بدایات سیر و سلوک و اواسط و اوایل نهایات نیز از خدمت مشایخ و بزرگان اهل حال باید استفادت کند پس ناچار به عشرت است و چون به نهایات رسید باید مدتی به حال خود پردازد و اشتغال به حق و ذکر حق پیدا کند»9

پس سالک برای اینکه راه را بشناسد و قطاع طریق را از خود دور کند و به صلاح و فساد امور آگاه شود و به الهامات الهی و شیطانی واقف گردد نیاز به استادی دارد تا بتواند این امور را تشخیص داده و به گمراهی در نیفتد. مرحوم عالم عامل ملا احمد نراقی (قدس سره) در کتاب خزائن خود فرمود:

«بعض از عرفا در بیان احتیاج به شیخ گفته که به ده وجه احتیاج به آن است: اول آنکه راه ظاهر به کعبة صورت بی دلیل راه شناس نمی تواند رفت با آنکه هم دیدة راه بین دارد و هم قوّت قدم و هم راه معین. دوّم آنکه همچنان که در راهِ صورت، قطاع طریق بسیار است هم چنین در راه حقیقت «زُیِّنَ للنِّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النّساء و البَنینَ و القَناطیرِ المُقَنطره...» 10 چگونه بی بدرقه توان رفت؟ سیم آنکه در این راه زلّات و شبهات بسیار است چنانکه فلاسفه به تنها روی به ورطه چندین شبهات افتادند و دین و ایمان به باد دادند و هم چنین دهری و طبیعی و مشبهه و معطّله و غیر هم مگر آنکه در حمایت ولایت مشایخ کمّل سلوک کردند و به توسط ایشان از آن زلّات عبور کردند. چهارم آنکه روندگان از ابتلاء و امتحان که در سرتاسر راهست وقفات و فترات بسیار افتد صاحب تصرفی باید که به لطایف حیل قبض و فسردگی از طبع او دفع کند و به عبارات و اشارات لطیفه داعیه شوق و گرمی طلب در او پدید آورد. پنجم رونده را در این راه علل و امراض نفسانی پدید آید و موادّ فاسد غالب گردد و به طبیب حاذق احتیاج افتد که به ادویه صالحه معالجه کند. ششم آنکه سالک در راه به بعض مقامات روحانی رسد که در آنجا روح از لباس بشریت بیرون آید و پرتوی از ظهور آثار و صفات حق در او پدید آید و چون آئینه دل صفا یافته است پذیرای نور تجلّی گردد و در این وقت اگر تصرف ولایت شیخ کامل نباشد بیم زوال ایمان و افتادن به ورطه حلول و اتّحاد باشد و شیخ مرتبه بالاتر به آن می نماید تا از اینجا خلاص شود. هفتم آنکه سالک را در راه نمایشها از غیب پدید آید که هر یک اشارتی بود از غیب به نقصان و زیاده مرتبه سالک و نشان صفا و کدورت دل و احوال شیطانی و نفسانی و رحمانی و دیگر معانی معالجه ای که در حصر نیاید و مبتدی بر آن اشارات وقوف ندارد. زبان غیب را اهل غیب داند پس شیخی باید تا معانی را بیان نماید تا از آن معانی محروم نماند. هشتم آنکه هرگاه سالک به سیر قوّت قدم خویش رود سالها مسافت یک مقام را طی نتواند کند و بعضی مقامات است که به طیران11 توان عبور نمود. نهم آنکه سلوک راه به ذکر شود و ذکر بی تلقین شیخ مؤثر نباشد12 دهم آنکه تحصیل مناصب ظاهریه از شاه و شاهان صورت بی حمایت مقرّبی، میسّر نگردد پس هم چنین رسیدن به مناصب حقیقی از پادشاه حقیقی. 13 و 14

 

 

موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 18 / 8 / 1395

 

 


یاسر جهانی پور

Image result for ‫خود سازی‬‎

مقدمه:

در تعریف علمای اخلاق و عارفان بالله، خودسازی عبارت است از شناخت نفس، به طوری که انسان در این شناخت، بتواند خود را از حیوانیت و صفات و ملکات آن رهانیده و به عالم نور و انسانیت داخل کند. پس به طورکلی شامل دو مرحله می شود:

اول: دفع رذایل و صفات زشت اخلاقی که از آن تعبیر به تخلیه می شود دوم: آراسته شدن به صفات نیک اخلاقی و فضایل پسندیده انسانی که از آن به عنوان تحلیه یاد می شود.

اینک باید بدانیم منظور از شناخت نفس چیست که در کلمات ائمه از آن به انفع المعارف یاد شده است؟ آیا همین که انسان گرسنه شد و دانست که باید در پی غذا رود تا گرسنگی خود را رفع کند و یا تشنه شد و فهمید که باید در پی آب باشد و یا برای سلامتی خود در پی دکتر و یا برای دفع غضب خود در پی انتقام باشد، برای نفس شناسی کافی است و آیا حقیقتاً می توان گفت کسی که به دنبال علم آن رفته و فهمیده است که برای این مخلوق الهی یعنی انسان غیر از این جسم خاکی، روحی ملکوتی است که ماندگار و پاینده می باشد به شناخت نفس دست یافته. با تتبّع و گشت و گذار در آثار علمای این علم که حقیقتاً به معرفتی از آن دست یافته اند معلوم می شود که در نظر ایشان شناخت نفس چیز دیگری است. مرحوم عالم عامل حاج ملااحمد نراقی (قدس سره) در اوایل کتاب معراج السعاده در این باب چنین می فرمایند:

«و اما شناختن خود، موجب شوق در تحصیل کمالات و صفات عالیه و تهذیب اخلاق و باعث دفع رذایل می شود و آن به این علت است که چون آدمی حقیقت و جوهرة وجود خود را شناخت و دانست که ذات او چیزی است از عالم ملکوت که به این عالم جسمانی آمده به این فکر افتد که چنین جوهر شریفی را عبث و بیهوده به این عالم نفرستاده اند بدین سبب به تحصیل فوائد تعلق نفس به بدن برمی آید و اما شناختن نفس نه به این معناست که گوئی خود را شناخته ام و به حقیقت خود رسیده ام در حالی که شناخت تو از خود، چیزی جز سر و روی و چشم و گوش و پوست و گوشت نباشد و از باطن خود فقط همین شناسی که چون گرسنه شوی در پی غذا روی و چون تشنه شوی در پی آب و چون خشمناک شوی در صدد انتقام برآیی و غیره و این شناخت نفس نباشد و به این شناختن کلید سعادت را نشاید که در این شناخت تو با حیوانات برابری و از چه روی خدا تو را بر دیگر مخلوقاتش برتری بخشید و فرمود: و فَضَّلْنا هُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقْنا تَفْضیلاً»1

حال که فهمیدیم شناخت نفس چیزی فراتر از شناخت مادیات بدن است، باید بدانیم منظور از آن چیست و ما در این نوشتار در پی آن هستیم که چگونه می توان به معرفت نفس دست یافت و مراحل و روش های آن را درک کرد. حضرت امام خمینی در بیان اجمالی شناخت نفس می فرمایند:

«بدانکه انسان اعجوبه ای است دارای دو نشئه و دو عالم: نشئه ظاهرة ملکیه دنیویه که آن بدن او است و نشئه باطنة غیبیة ملکوتیه که از عالم دیگر است و نفس او، که از عالم غیب و ملکوت است، دارای مقامات و درجاتی است که به طریق کلی گاهی تقسیم کرده اند آنرا به هفت قسمت، و گاهی به چهار قسمت و گاهی به سه قسمت و گاهی به دو قسمت و از برای هر یک از مقامات و درجات آن جنودی است رحمانی و عقلانی که آن را جذب به ملکوت اعلی و دعوت به سعادت می کنند و جنودی است شیطانی و جهلانی که آن را جذب به ملکوت سفلی و دعوت به شقاوت می کنند و همیشه بین این دو لشکر جدال و نزاع است و انسان میدان جنگ این دو طایفه است. اگر جنود رحمانی غالب شد انسان از اهل سعادت و رحمت است و در سلک ملائکه منخرط، و در زمرة انبیا و اولیا و صالحین محشور است، و اگر جنود شیطانی و لشکر جهل غالب آمد، انسان از اهل شقاوت و غضب است و در زمرة شیاطین و کفار و محرومین محشور است»2

از این رو، حضرت امام خمینی (سلام الله علیه) در کلمات و بیانات و سفارشات خود بارها و بارها سفارش به اصلاح نفس و تزکیه نموده و مؤمنین را به آن طریق راهنمائی فرموده اند از آنجمله در شرح حدیث جنود عقل و جهل فرمود:

«باید دانست اگر انسان از خود غفلت کند و درصدد اصلاح نفس و تزکیة آن بر نیاید و نفس را سرخود بار آورد هر روز، بلکه هر ساعت بر حجابهای آن افزوده شود و از پس هر حجابی، حجابی بلکه حجبی برای او پیدا شود تا آنجا که نور فطرت بکلی خاموش و منطفی شود و از محبت الهیه در آن اثری و خبری باقی نماند بلکه از حقتعالی و آنچه به او مربوط است... متنفر گردد و ریشه عداوت حق ـ جلّ و علا و مقربان درگاه مقدس او در قلبش محکم و مستحکم گردد تا آنجا که به کلی درهای سعادت بر او بسته شود و راه آشتی با حقتعالی و شفعاء ـ علیهم السلام ـ منسدّ گردد و مخلّد در ارض طبیعت گردد که باطن آن در عالم دیگر جلوه کند و آن خلود در عذاب جهنم است»3

باید دانست، معرفت نفس، راهی است برای معرفت رب به این معنا که از طریق شناخت نفس می توان خدا را شناخت و به حقیقت دست یافت. بنابراین توضیحات و تفصیلات ما این علم را به نحوی و با موضوعی خاص از علوم دیگر جدا ساختیم زیرا علمای فن برای تمایز علوم از یکدیگر، برای هر علمی موضوعی تعیین کرده اند و علت طبقه بندی علوم را یکی شناخت علوم و دیگری سهولت در امر تعلیم و آموزش عنوان کرده اند. بر اساس تئوری و مدل ارسطو در تقسیم بندی علوم، علم اخلاق که مشتمل است بر بایدها و نبایدهای زندگی، در قسمت حکمت عملی قرار گرفته، بی آنکه او بخواهد در این زمینه بر تزکیه ن

و خودسازی تأکید کند. سخن در باب اینکه بخواهیم بدانیم این علم جزو کدام دسته از علوم قرار می گیرد به درازا می کشد و نیز برای بحث در این رابطه فایده ای مترتب نیست پس بهتر است بگذریم و صحبت را به وقتی دیگر موکول کنیم.

حال می خواهیم بدانیم جایگاه خودسازی در اسلام چیست و این علم در چه مرتبه و پایه ای قرار می گیرد. این مطلب را تحت عنوان حدیثی از امام کاظم بیان می کنیم: عن ابی الحسن موسی(ع) قال: دَخَل رَسول الله(ص) المَسجِدَ فَاذِاً جَماعَة قَد اَطافُوا بِرَجُلٍ. فقال: ماهذا؟ فقیل: علّامه. فقال: وَ ماالعلاّمه؟ فقالوا له: اَعْلَمُ النّاس بانِسابِ العَرب و قائمِها و ایّام الجاهِلیة و الأشعار العَرَبیّه. قال: فقال النبی صلی الله علیه و آله: ذاکَ علمٌ لایضُرُّ من جهله و لاینفَع من عَلِمه ثم قال النبی(ص): انما العِلْمُ ثَلاثه: آیةٌ مُحکمَه؛ او فریضة عادِلَه، او سُنَّة قائمه و ما خَلا هُنَّ فَهُو فَضلٌ. 4

ترجمه امام موسی بن جعفر فرمود: پیغمبر به مسجدی داخل شد جماعتی را مشاهده فرمود که اطراف مردی دور می زنند فرمود: این چیست؟ گفته شد: علامه است. فرمود علامه چیست؟ گفتند به او داناترین مردم به انسان عرب و وقایع آن و روزگار جاهلیت و اشعار عربی است. پیغمبر فرمود: این علمی است که از ندانستن او ضرر و زیانی نرسد و از دانستن آن فایده ای همانا علم در سه چیز است: آیه محکمه، فریضة عادله، سنت قائمه و غیر از اینها زیادت است»

 

 

موضوعات مرتبط: معرفت شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 17 / 8 / 1395


3. وَ مَن نُّعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِى الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُون

هر كه را عمر دراز دهيم، در آفرينش دگرگونش كنيم.
چرا تعقل نمى‏ كنند؟


آثار عمر طولانى به دست خداست. آن جا كه خداوند اراده كند،
افرادى مثل نوح و مهدى (عليهما السلام) عمر طولانى مى ‏كنند.

«نُنَكِّسْهُ»

(یس، 68)


 







4. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ

چون چيزى را اراده كند، فرمانش اين است كه بگويد:
«باش» پس بى درنگ موجود مى ‏شود.


خداوند در آفرينش هستى، نه وسيله مى‏ خواهد نه كمك
و نه كسى كه موانع را بر طرف كند.

«كُنْ فَيَكُونُ»

(یس، 82)




 





5. قُلْ نَعَمْ وَ أَنتُمْ دَاخِرُون

بگو: آرى (همه زنده مى ‏شويد) در حالى كه خوار و
كوچك خواهيد بود.

خاك شدن انسان، مانعى براى زنده شدن دوباره‏ ى او نيست.

«قُلْ نَعَم»

(صافات، 18)



 



6 . قَالُواْ بَل لَّمْ تَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ

(گروه ديگر در پاسخ) گويند: (اين چنين نيست)
بلكه شما خود اهل ايمان نبوديد.


در قيامت، هيچ كس حاضر نيست جرم ديگران را به عهده گيرد.

«لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»

(صافات، 29)



 



7 . فَاطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِى سَوَاءِ الجْحِيمِ

پس از حال او اطلاع مى ‏يابد، پس او را در ميان دوزخ مى ‏بيند.

بهشتيان از حال دوزخيان اطلاع مى ‏گيرند.

«فَاطَّلَعَ»

(صافات، 55)






8 . إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ‏ وَ الْإشْرَاق

همانا ما كوه‏ها را رام كرديم تا شامگاهان و بامدادان،
همراه او تسبيح گويند.


بهترين زمان براى ياد خدا شامگاهان و صبحگاهان است.

«بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ»

( ص، 18)



 



9 . اُرْكُضْ بِرِجْلِكَ هَاذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَ شَرَابٌ


(به او گفتيم:) پاى خود را بر زمين بزن (تا از زير پاى تو چشمه ‏اى جارى كنيم)
اين چشمه‏ ى آبى خنك براى شستشو و نوشيدن است.



شستشو با آب سرد براى سلامتى نقش مهمى دارد.

«مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ»

(ص، 42)



 



10. قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيم

خداوند فرمود: «پس از اين درگاه بيرون شو كه تو رانده شده‏ اى.


نتيجه‏ ى تكبّر و حسادت، محروميّت است.

«فَاخْرُجْ»

( ص، 77)





موضوعات مرتبط: پیام های وحی آسمانی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 17 / 8 / 1395





پیـــام های آسمــانی

جزء بیست و سوّم

(برگرفته از تفسیر نور)




1. وَ ءَايَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَ أَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُون

نشانه عبرتى است برايشان زمين مرده كه زنده اش ساختيم
و از آن دانه ‏اى كه از آن مى ‏خورند بيرون آورديم.

هر دانه و گياهى كه از زمين مى‏ رويد، همچون مرده‏ اى است
كه در قيامت از گور بر مى ‏خيزد.


«وَ آيَةٌ لَهُمُ»

(یس، 33)



2. لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَ لَهُم مَّا يَدَّعُون

در آن جا (هر گونه) ميوه براى آنان مهيّا است و
هر آن چه بخواهند برايشان موجود است.


در بهشت بهترين تغذيه است.

«لَهُمْ فِيها فاكِهَه»

(یس، 57)

 

v
3. وَ مَن نُّعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِى الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُون

هر كه را عمر دراز دهيم، در آفرينش دگرگونش كنيم.
چرا تعقل نمى‏ كنند؟


آثار عمر طولانى به دست خداست. آن جا كه خداوند اراده كند،
افرادى مثل نوح و مهدى (عليهما السلام) عمر طولانى مى ‏كنند.

«نُنَكِّسْهُ»

(یس، 68)



موضوعات مرتبط: پیام های وحی آسمانی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 16 / 8 / 1395

 

 

امپراطورى روم, تاریخ امپراطورى روم, جنگهای امپراطورى روم

آرزوی قدرتمند‌ترین امپراطور روم چه بود؟

 

مقالات تاریخی-آرزوی قدرتمند‌ترین امپراطور روم چه بود؟

آرزوی قدرتمند‌ترین امپراطور روم چه بود؟
امپراطورى روم
در دوران طلایى خود فرماندهان بزرگى به خود دید اما شاید در بین آنها نتوان مردى به قدرت سیاسى، فرماندهى و جنگاورى سزار پیداکرد.
سزار طى سالهاى 44 تا 70 قبل ازمیلاد در عرصه سیاسى و نظامى روم ظاهرشد و توانست طى این سالها امپراطورى روم را در شمال آفریقا و جنوب غرب اروپا تثبیت کند و در شمال سنگین ترین ضربات را به گلها بزند و حتى در انگلستان نیرو پیاده کند.

 

اولین هدف سزار انتقام گیرى از مردان پارتى بود که در 53 قبل از میلاد کراسوس و لژیونهایش را درکاره قتل عام کرده بودند و براى این کار دست اندرکار تهیه سپاهى عظیم بود. نبردهاى سزار از بسیارى جهات اهمیت داشت. سزار از معدود سرداران تاریخ بود که تقریباً هیچ شکست تعیین کننده اى در عمر خود نخورد و حداقل در 7 جنگ بزرگ شکست خردکننده اى به حریفهاى داخلى و خارجى خود وارد کرد. او تنها براثر جنون ناگهانى رقباى خود به قتل رسید و اگر زنده مى ماند، مى توانست روم را به قدرتى بسیارخطرناکتر از آنچه که بود، برساند. وى در هنگام مرگ 56 سال داشت. حال آنکه در آن زمان وى دیگر نه فردى جاه طلب و مالدوست بلکه فردى سیاستمدار و نظامى به صورت توأمان بود.

 

بى شک اگر سزار زنده مى ماند دنیاى متمدن آن زمان که هنوز از دست روم خارج مانده بود مانند ارمنستان، ایران، دول شرق ترکیه امروزى و حتى هند از او و لژیونهایش در امان نبودند.
دیگر اینکه سزار عملاً با فتح شمال غرب اروپا فرهنگ رومى را به این مناطق سرایت داد و موجب شد این مناطق به مرور از وضعیت قبیله اى و جنگل نشینى به حکومتهاى کوچک تحت فرمان روم تبدیل شوند. وى با نبردهاى متعدد خود عملاً امپراتورى روم را مبدل به یک «کل یکپارچه» کرد.


اگرچه دراین جنگها دهها هزار لژیونر و جنگل نشین جان خود را ازدست دادند، سزار عملاً با 10 سال جنگ، در سرزمینى به وسعت بیش از 6 میلیون کیلومتر مربع وضعیتى را به وجود آورد که «صداى پاى لژیونها» برابر با انهدام، ویرانى و مرگ باشد.
مرگ سزار و جنگهاى داخلى روم در نهایت سبب به قدرت رسیدن مارک آنتوانت و اکتاویوس شد. اکتاویوس در اروپا قدرت را در دست گرفت و آنتوانت پس از ازدواج با کلوپاتراى معروف، مصر، شمال آفریقا و آسیاى نزدیک را در اختیار گرفت. روم در آن سالها در اوج قدرت بود و لژیونرهاى این کشور، دنیاى متمدن آن روزگار را کاملاً تحت سیطره داشتند اما در شرق آنها موفق به ورود به خاک ایران و بعد از آن دسترسى به ثروت هندوستان نشده بودند.



موضوعات مرتبط: گونان گون
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 16 / 8 / 1395

 زنانی که تاریخ ایران را تغییر دادند
"خانه‌هایی که دیوار‌هایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه‌ها منحصر به یک در است که آن‌هم توسط دربان محفوظ است.در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیرقابل محکومیت، [زنان ایرانی] اغلب سر و دست‌شکسته، بعضی با رنگ زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانه‌روز، منتظر و گریه‌کننده."


این تصویری است که تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه از زندگی زنان آن دوره ترسیم می‌کند. او که فکر می‌کرد بهتر از پدر و برادرانش حکومت‌داری می‌داند، آرزو داشت روزی از پشت پرده حرم بیرون آید، وزیر و وکیل شود و در دنیای مردانه حرفش را بزند.
بعد از یک قرن، بسیاری از رویاهای تاج السلطنه محقق شده است. این آرز‌وها، همچنان آرزو می‌ماند اگر زنان و مردان بسیاری برای به دست آوردنش عمر و جان فدا نمی‌کردند.
این مجموعه نگاهی است به زندگی ۱۰ زن نامدار از میان زنان قاجار تا انقلاب که از جامعه خود جلو‌تر بودند، یا نگاه به زنان و نقش آنان را در جامعه تغییر دادند.


قره العین

 

مقالات تاریخی-زنانی که تاریخ ایران را تغییر دادند

-طاهره قره‌العین
-شاعر و عالم مذهبی
-تولد ۱۱۹۳ یا ۱۱۹۶ خورشیدی در قزوین
-اعدام ۱۲۳۱ در تهران
فاطمه زرین‌تاج برغانی قزوینی مشهور به طاهره و قره‌العین٬ شاعر و عالم مذهبی، سال ۱۲۳۱ خورشیدی در ایران اعدام شد. گفته می‌شود او اولین زنی است که به جرم افساد فی‌الارض در ایران اعدام شده است.


طاهره در یک خانواده شیعه در قزوین به دنیا آمد. پدرش از روحانیان مشهور قزوین بود. همراه خواهرش در کودکی مقدمات علوم، فقه، اصول، کلام و ادبیات عرب را از پدر آموخت؛ در حالی که در ایران نه تنها زنان که اکثریت جامعه مردان هم بی‌سواد بودند.


او با عموزاده خود ازدواج کرد که پسر یکی از مجتهدان مشهور مکتب اصولی بود. در آن ایام که بین علمای شیخیه و اصولی اختلاف و رقابت زیادی وجود داشت، طاهره قره‌العین جذب شیخیه شد. تا جایی که برای دیدار با سید کاظم رشتی، بالا‌ترین مقام مکتب شیخیه آن زمان به کربلا رفت. لقب قره‌العین صفتی است که سید رشتی به طاهره داد.


بعد از مرگ کاظم رشتی، قره‌العین از پشت پرده به طلاب او درس می‌داد. گرایش او به شیخیه سبب خشم پدر و عمویش شد که از بزرگان مکتب اصولیون بودند.او در ‌‌نهایت بر اساس روایت‌ها به مذهب باب گروید و جز حروف حی یعنی نخستین ۱۸ نفری شد که به علی محمد باب ایمان آوردند. در راه بازگشت از عراق به ایران در شهرهای مختلف برای مذهب باب، تبلیغ می‌کرد.


مرداد ماه ۱۲۲۷ شمسی در محلی به نام بدشت واقع در چند کیلومتری شاهرود، گردهمایی چند روزه‌ سران مذهب باب برگزار شد. روایت شده که آنجا طاهره قره‌العین هنگام سخنرانی از پشت پرده بیرون می‌آید و روبنده را کنار می‌زند. این کار باعث غوغایی در میان پیروان باب می‌شود.
بعد از واقعه بدشت به دنبال تعقیب مأموران حکومت ناصرالدین شاه٬ مدتی مخفیانه زندگی کرد تا اینکه در ‌‌نهایت به اتهام کشتن محمدتقی برغانی، عموی روحانی خود دستگیر شد. حکومت می‌گفت سوء قصد به جان محمدتقی برغانی به دستور و تحریک طاهره صورت گرفته است.


طاهره که همسرش او را طلاق داده و از بچه‌هایش جدا مانده بود٬ حدود سه سال در خانه‌ای در تهران زندانی ماند. تا اینکه بعد از سوء قصد چند پیرو باب به جان ناصرالدین شاه٬ و صدور فرمان قتل بابی‌ها٬ طاهره را در باغ ایلخانی تهران مخفیانه، خفه یا اعدام کردند.


در کنار روایت‌های غالب از گرایش او به مذهب باب چند روایت دیگر هم وجود دارد که می‌گوید او گرچه از پیروان شیخیه بود، اما هیچ‌گاه بابی نشد و در زمان مرگ به مذهب شیعه درگذشت. هنگام مرگ بین ۳۵ تا ۳۸ سال داشت.


بی بی استر آبادی

 

-بی‌بی خانم استرآبادی
-نویسنده و طنزنویس
-تولد ۱۲۳۶ خورشیدی، استرآباد گرگان
-مرگ سال۱۳۰۰
بی‌بی فاطمه استرآبادی معروف به بی‌بی‌خانم استرآبادی از نخستین زنانی بود که در عصر مشروطه با امضای زنانه بی‌بی در نشریه‌های مشروطه مانند حبل‌المتین و تمدن مقاله می‌نوشت.
مادر بی‌بی خانم٬ ملاباجی یا معلم مکتب‌خانه دخترانه دربار قاجار بود.او قلم تند و طنزآمیزی داشت. چند سال بعد از آنکه رساله تأدیب نسوان با قلمی نا‌شناس چاپ شد٬ او رساله معایب الرجال را نوشت که طنزی بود در پاسخ به مقاله تأدیب نسوان.او در این کتاب درباره روابط زنان با شوهرانشان در خانه توصیه‌هایی را مطرح می‌کند.


در بخش دوم معایب الرجال نوشته است: "زخم زبان بد‌تر از زخم سنان است. حق است این سخن، حق نشاید نهفت. آنچه زخم زبان کند با مرد٬ هیچ شمشیر جان ستان نکند. اما از روی انصاف در هیچ عهد و زمانی و در هیچ زمین و مکانی به کسی مثلاً شده است که گفته باشد قربانت بگردم، او در جواب بگوید زهرمار؟ تا مرد خود صد مرتبه زخم زبان به زن چندان نزند و زن را ملجاء نکند، زن یک مرتبه جواب زشت ندهد. جواب هر جفنگی یک جفنگ است، کلوخ انداز را پاداش سنگ است!""


خانم استرآبادی اولین مدرسه دخترانه تهران را با نام مدرسه دوشیزگان در سال ۱۲۸۵ شمسی هم‌زمان با انقلاب مشروطه تأسیس کرد. این مدرسه در خانه شخصی بی‌بی‌خانم برپا شد.
با کودتا علیه مشروطه و به دنبال فضای بسته سیاسی٬ برخی از افراد که مخالف تحصیل زنان بودند٬ مدرسه را مرکز فساد خواندند و به آن حمله کردند.از خاطرات افضل وزیری دختر بی‌بی‌خانم نقل شده است که یکی از روحانیان در حرم شاهزاده عبدالعظیم بر سر منبر گفته بود "بر این مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز شده است."


در ادامه فشار‌ها برای بسته شدن مدرسه دوشیزگان٬ خانم استرآبادی نزد وزیر معارف می‌رود. وزیر معارف به او می‌گوید نام مدرسه را از دوشیزگان تغییر بدهد و فقط به دختران ۴ تا ۶ ساله آموزش بدهد. به ناچار بی‌بی خانم برای باز نگه داشتن مدرسه این شرط‌ها را اجرا می‌کند.او در تمام عمر به دنبال تربیت٬ آموزش و تعلیم حقوق زنان ایران بود.


نجم السلطنه

 

 

-ملک تاج نجم‌السلطنه
-اشرافی نیکوکار
-تولد ۱۲۳۲ خورشیدی
-مرگ ۱۳۱۱ خورشیدی
ملک تاج، ملقب به نجم السلطنه یکی از دختران فیروز میرزا، پسر عباس میرزای نایب السلطنه بود. او سال ۱۲۳۲ خورشیدی، شش سال بعد از آغاز سلطنت ناصرالدین شاه متولد شد.


سه بار ازدواج کرد و هر سه بار بیوه شد. منصوره اتحادیه در کتاب «زنانی که زیر مقنعه کلاهداری نموده‌اند» می‌نویسد تربیت کودکان خردسال و اداره امور مالی از او زنی مصمم، فعال و پرجرأت ساخت.


نامه‌های به جای مانده از او به برادرش عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نخست‌وزیر ایران، بخشی از روابط اجتماعی و سیاسی دربار را آشکار می‌کند. نجم‌السلطنه مسائل و اخبار تهران را زمانی که برادرش به کرمان رفته بود، برای او تشریح می‌کرد.در یکی از نامه‌هایش به عبدالحسین میرزا فرمانفرما درباره قرض از روسیه نوشته است "برادر، مردم چه کار دارند دولت پول دارد یا ندارد، رضای میل آن را می‌کنند، مثل شما‌ها راه نمی‌روند که دو سفر خواست برود به انواع اقسام موقوف کردید..."


منصوره اتحادیه در کتابش می‌نویسد نگاه انتقادی او، در پسرش محمد مصدق هم نفوذ کرده بود. محمد مصدق حاصل ازدواج دوم نجم‌السلطنه بود.هر چند نجم السلطنه مانند بسیاری دیگر از زنان هم دوره‌اش زیر سایه مردان اطرافش بود، اما باوجود زندگی سنتی و بسته، سعی کرد از این قالب خارج شود.


نام نجم السلطنه از راه موقوفه وارد تاریخ اجتماعی معاصر شهر تهران شد. او سال ۱۳۰۷ شمسی تصمیم گرفت در ملکی که از شوهر سوم به او رسیده بود، بیمارستانی تأسیس کند. این بیمارستان، به نام بیمارستان نجمیه، ۱۵ آذر ۱۳۰۸ افتتاح شد.

نجم السلطنه بیشتر ثروت خود را وقف ساخت این بیمارستان کرد. بر اساس وقفنامه، نجم السلطنه نظارت بیمارستان نجمیه را پس از مرگش به جای آنکه به رسم معمول به پسرانش بسپارد، به دختر بزرگش واگذار کرد. پسرش محمد مصدق در همین بیمارستان درگذشت.
ستاره فرمانفرماییان، خواهر نجم السلطنه هم از زنان مشهور و تأثیرگذار قاجار بود. زنی که اولین مدرسه عالی مددکاری را در ایران تأسیس کرد.


زینب پاشا

 

 

-مبارز اجتماعی در تبریز
-تولد نامعلوم
-زندگی و مرگ در فاصله سال‌های ۱۲۳۰ تا ۱۳۰۰ خورشیدی
از جزئیات زندگی
زینب پاشا پیش از جنبش تنباکو اطلاعات زیادی در دسترس نیست. گفته می‌شود که در خانواده‌ای روستایی و تهیدست در یکی از محله‌های قدیمی تبریز به دنیا آمد.
نام زینب معروف به دهباشی زینب یا
زینب پاشا با شورش نان در تبریز و قیام علیه واگذاری امتیاز فروش تنباکو گره خورده است.


تابستان ۱۲۷۰
زینب پاشا در ناآرامی‌های تبریز نقش مهمی به عهده داشت. در جریان نهضت تنباکو بعد از بسته شدن بازار تبریز٬ مأموران با ارعاب و فشار دوباره دکان‌ها را باز می‌کنند. گفته می‌شود زینب پاشا که عادت داشت دو گوشه چادر را به کمر ببندند همراه عده‌ای دیگر از زنان با چوب و چماق وارد بازار می‌شوند و دکان‌ها را می‌بندند.


نوشین احمدی خراسانی در مقاله‌ای در نشریه بایا از
زینب پاشا روایت کرده است که روزی در جمع تبریزی‌ها که از شرایط ناراضی بودند حاضر می‌شود و خطاب به جمع می‌گوید: "اگر شما مردان جراُت ندارید جزای ستم پیشگان را کف دستشان بگذارید، اگر می‌ترسید که دست دزدان وغارتگران را از مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید، چادر ما زنان را سرتان کنید و در کنج خانه بنشینید و دم از مردی و مردانگی نزنید، ما جای شما با ستمکاران می‌جنگیم."


اواخر دوره ناصرالدین‌شاه هم‌زمان با شورش نان در تهران و اعتراض زنان به ناصرالدین شاه٬ شماری از زنان تبریز هم به سرکردگی
زینب پاشا اعتراض خیابانی کردند. در منابع مختلف گفته شده که در جریان درگیری‌ها چند زن کشته شدند.


زینب پاشا علاوه بر ساماندهی اعتراض خیابانی به انبارهای غله از جمله انبار والی آذربایجان حمله کرد. او گندم و آرد انبار‌ها را بین گرسنگان توزیع می‌کرد.در هر دو ماجرای نهضت تنباکو و شورش نان در زمان ناصرالدین شاه زنان زیادی نقش آفرین و فرمانده اعتراض‌ها بودند، از جمله انیس‌الدوله در دربار ناصرالدین‌شاه و زنی دیگر به نام "رستمه" در زنجان. اما هنوز هم در تبریز وقتی می‌خواهند زنی با اقتدار را مثال بزنند می‌گوید "مثل دهباشی زینب یا
زینب پاشا."


بی بی مریم بختیاری

 

 

-سردار بختیاری و حامی جنبش مشروطه
-تولد ۱۲۵۳، اصفهان
-مرگ۱۳۱۶
او از زنان تحصیل‌کرده زمان مشروطه بود که به حمایت از آزادی‌خواهان برخاست و حتی به تهران لشکرکشی کرد.به واسطه زندگی در ایل بختیاری و پدرش که خان ایل بود تیراندازی و سوارکاری می‌دانست.


می‌گویند او از مشوقان اصلی برادرش علیقلی‌خان سردار اسعد برای فتح تهران بوده است. پیش‌تر در زمان استبداد صغیر، افراد ایل را به مبارزه علیه استعمار تشویق می‌کرده است.قبل از فتح تهران٬ همراه سواران مخفیانه وارد پایتخت شد و شبانه روی سقف خانه‌ای که رو به روی مجلس بهارستان بود سنگربندی کرد تا بعد از ورود سردار اسعد بختیاری با قزاق‌ها بجنگند.


بعد از این ماجرا در ایل بختیاری به بی‌بی‌مریم، لقب سردار دادند.
او در خاطراتش درباره دلایل اینکه زنان در جامعه عقب مانده‌اند نوشته "... تمام بدبختی‌های ما از خودمان می‌باشد،زیرا که نه علم داریم و نه حقوق خود را می‌دانیم، اگر ما هم بدانستیم که برای چه خلقت شدیم، البته در اطراف حقوق خود جان فشانی‌ها می‌کردیم.

 

ما حالا فکر می‌کنیم فقط برای رفع شهوت مرد‌ها خلق شده‌ایم یا برای اسارت و کنیزی خلق شده‌ایم. ما می‌توانستیم برای حقوق انسانی خود به تمام ملل عالم تظلم بکنیم و حقوق خود را برقرار بکنیم ... اما ما زن‌های ایرانی ابدا از عالم انسانیت خارجیم..."


بی‌بی مریم بختیاری از معدود زنان عصر مشروطه است که خاطرات زندگی خود را نوشته است.منابع ایل بختیاری نقل کرده‌اند که سردار بی‌بی مریم بختیاری سال ۱۲۸۸ خورشیدی در جنگ آزادسازی اصفهان به همراه خواهرش بی‌بی لیلی فرماندهی یک ستون سواره نظام را به عهده داشته است.


سال ۱۲۹۵ هم که یک افسر آلمانی با سربازانش در کنار عشایر جنوب ایران علیه انگلیسی‌ها مبارزه می‌کرد، سردار مریم بهترین نیروهای خود را برای همراهی با او به تنگستان فرستاد.


گفته می‌شود که در دوران جنگ جهانی اول خانه او در اصفهان پناهگاهی بوده است برای فعالان سیاسی و فرهنگی مانند علی‌اکبر دهخدا٬ ملک‌الشعرا بهار و در مقطعی در سال ۱۲۹۹ پناهگاهی برای محمد مصدق.سایه‌ای از زندگی پارتیزانی و مقاومت‌های بی‌بی مریم بختیاری، بعدها در سرنوشت فعالان چپ دیده می‌شد. زنانی مانند مریم فیروز و اشرف دهقانی که الگوی بسیاری از زنان چپ در ایران بوده‌اند.


صدیقه دولت آبادی

 

 

-روزنامه‌نگار و فعال حقوق زنان
-تولد ۱۲۶۱ خورشیدی، اصفهان
-مرگ ۱۳۴۰ خورشیدی، تهران
صدیقه دولت‌آبادی از فعالان حقوق زنان و پیشگامان روزنامه‌نگاری در ایران بود.در خانواده‌ای تحصیل‌کرده در اصفهان به دنیا آمد. زبان عربی و فارسی را از شیخ محمد رفیع طاری فرا گرفت و درس‌های دیگر را تا سطح دیپلم با معلمان خصوصی ادامه داد. در بیست سالگی با اعتضاد الحکما ازدواج کرد و چند سال بعد از او جدا شد.


۳۵ ساله بود که در اصفهان دبستان دخترانه "مکتبخانه شرعیات" را تاسیس کرد و بعد از آن انجمنی به نام "شرکت خواتین اصفهان" را بنا گذاشت. تقریبا تمام عمر خود را وقف تعلیم و تربیت دختران و ارتقای حقوق اجتماعی آن‌ها کرد.


این آغاز فعالیت‌های خانم دولت‌آبادی برای گسترش تعلیم و تربیت دختران و حقوق اجتماعی زنان بود که کمابیش تمام عمرش را وقف آن کرد. صدیقه دولت‌آبادی سال ۱۲۹۷ مجوز اولین نشریه زنان اصفهان را به نام "زبان زنان" را از وزارت معارف گرفت.


چندی بعد به دلیل انتقادهای تند نشریه از قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله٬ زبان زنان توقیف شد. خانم دولت‌آبادی بعد از توقیف٬ انتشار نشریه را در تهران شروع کرد.او در نشریه‌اش حجاب زنان را نقد می‌کرد. صدیقه دولت‌آبادی هرچند از خانواده‌ای مذهبی بود، اما یک دهه پیش از کشف حجاب اجباری رضاشاه٬ حجاب از سر برداشته بود.


خانم دولت‌آبادی برای درمان از ایران خارج شد٬ در ‌‌نهایت به پاریس رفت و مدرک کار‌شناسی را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفت.
زمانی که خارج از ایران بود در دهمین کنگره "اتحادیه بین المللی حق رأی زنان" شرکت کرد و اواخر سال ۱۳۰۶ به ایران بازگشت. مهرماه ۱۳۰۷ در وزارت معارف بخش تعلیم نسوان به او سپرده شد و سال بعد به مدیریت کل تفتیش مدارس نسوان منصوب شد.


صدیقه دولت آبادی مردادماه ۱۳۴۰ در اثر سرطان در تهران در گذشت. جمعی از فعالان حقوق زنان در ایران به پاس تلاش‌های خانم دولت آبادی برای جنبش زنان٬ سال ۱۳۸۳ جایزه و کتابخانه‌ای به نام صدیقه دولت‌آبادی تاسیس کردند.


مهرانگیز دولتشاهی

 

 

-اولین سفیر زن ایران
-تولد ۱۲۹۶ خورشیدی، اصفهان
-مرگ ۳۰ مهر ۱۳۸۷، پاریس

مهرانگیز دولتشاهی اولین زن ایرانی بود که به عنوان سفیر ایران در کشوری دیگر منصوب شد.او سال ۱۲۹۶ خورشیدی در خانواده‌ای تحصیل‌کرده به دنیا آمد. مادرش از اقوام صادق هدایت بود و پدرش از مشاوران رضاشاه. برای تحصیل به آلمان رفت و با دکترای علوم اجتماعی به ایران بازگشت.


سال ۱۳۲۵ در سازمان خدمات اجتماعی و انجمن حمایت از زندانیان مشغول به کار شد و در همین ایام "جمعیت راه نو" را تاسیس کرد.این گروه اولین نمایشگاه بین المللی "فعالیت زن" را با شرکت ۳۰ کشور آسیایی و اروپایی در ایران برگزار کرد.


سه دوره به عنوان نماینده کرمانشاه در مجلس شورای ملی حضور داشت. در دوران نمایندگی از طراحان "قانون حمایت خانواده" بود که حق طلاق را برای زنان به رسمیت می‌شناخت. و همچنین داشتن همسر دوم را مشروط به اجازه همسر اول می‌کرد.


مهرانگیز دولتشاهی بخش عمده‌ای از عمر خود را صرف بهبود زندگی زنان ایرانی کرد. از جمله فعالیت‌هایش تلاش برای آموختن سواد به زنان جنوب شهر تهران بود.خانم دولتشاهی سال ۱۳۵۴ به عنوان اولین سفیر زن، عازم سفارت ایران در دانمارک شد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی به این ماموریت ادامه داد.


رضا قاسمی از سفیران ایران پیش از انقلاب اسلامی می‌گوید که این انتصاب از تبعات انقلاب سفید محمد رضا شاه بود که در جریان آن از برابری حقوق زن و مرد نیز سخن می‌گفت.به گفته آقای قاسمی در دوره ماموریت خانم دولتشاهی در دانمارک بسیاری از رسانه‌های اروپایی به آن واکنش مثبت نشان می‌دادند.


خانم دولتشاهی پس از انقلاب راهی پاریس شد و تا هنگام مرگ در این شهر اقامت داشت.
کتاب «جامعه، دولت و جنبش زنان ایران» یکی از آخرین نوشته‌های خانم دولتشاهی است.


قمر الملوک وزیری

 

 -خواننده
-تولد ۱۲۸۴ خورشیدی، قزوین
-مرگ ۱۴ مرداد ۱۳۳۸
قمرالملوک وزیری با اسم اصلی قمرخانم سید حسین‌خان، یک سال پیش از صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۴ خورشیدی در قزوین به دنیا آمد. او اولین خواننده زن ایران در دوران معاصر بود که بدون حجاب کنسرت اجرا کرد.


قمرالملوک وزیری از طریق مادربزرگش خیرالنسا با موسیقی آشنا شد. خیرالنسا که سرپرستی قمرالملوک یتیم را به عهده داشت، روضه‌خوان سفره‌های مذهبی زنانه بود.در نوجوانی در یکی از محافل خصوصی به درخواست مهمانان آوازی خواند که توجه مرتضی خان نی‌داوود، نوازنده برجسته تار را جلب کرد. او در کلاس‌های آقای نی‌داوود شرکت کرد و گوشه‌های موسیقی ایرانی را فرا گرفت.


فضای مردانه موسیقی آن دوران با قمرالملوک وزیری دگرگون شد. او که حدود ۲۰ سال بیشتر نداشت در اولین کنسرت خود در گراند هتل خیابان لاله زار تهران، قاعده سنتی را بر هم زد و سال ۱۳۰۳ در فضای مردانه موسیقی، بدون حجاب در کنسرت خواند.خودش می‌گوید در زمانه‌ای بدون حجاب کنسرت داد که "هر کس بدون چادر بود به کلانتری جلب می‌شد."


محمود خوشنام، کار‌شناس موسیقی می‌نویسد: قمر با این کار دیوار ترس را از پیش پای زنان هنرمند دیگر برداشت و راه را برای گام نهادن آنان بر صحنه هموار کرد.با گشایش رادیو در سال ۱۳۱۹ صدای قمرالملوک وزیری به گوش همه رسید.


آوازها و تصنیف‌های قمر از لحاظ شعری و ادبی هم قابل توجه است. شاعران تصنیف‌ها و آوازهای قمر شاعران مشهوری چون علی اکبرخان شیدا، میرزادۀ عشقی، عارف قزوینی، ایرج میرزا و ملک الشعرا بهار بوده‌اند.قمر علاوه بر قطعات بی‌شمار آوازی، نزدیک به ۲۰۰ تصنیف در زندگی ۵۴ ساله خود ضبط کرد که بسیاری از آن‌ها از میان رفته است.


فروغ فرخزاد

 

 

-شاعر و فیلمساز
-تولد ۸ دی‌ماه ۱۳۱۳، تهران
-مرگ ۲۴ دی‌ماه ۱۳۴۵، تهران
پیش از
فروغ فرخزاد، شاعران و نویسندگان زن آثار بسیاری خلق کرده‌اند، اما فروغ تاثیرگذاری بی‌مانندی در ادبیات و نگاه زنان در جامعه گذاشت.او دی‌ماه ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. ۱۶ سالگی با عشق ازدواج کرد و چند سال بعد از همسرش جدا شد در حالی که یک پسر کوچک داشت.


در فاصله ۱۷ تا ۲۳ سالگی سه کتاب شعر چاپ کرد؛ اسیر٬ دیوار و عصیان. نام مجموعه اشعار نیمه اول زندگی شاعرانه‌اش نشان می‌دهد که یکی از محورهای مهم شعر‌هایش بی‌تابی، خشم از محدودیت و اسارت، نا‌رضایتی و تقلا برای رهایی بوده است.

هرچند خودش گفته بود که این مجموعه‌ها را در سال‌هایی نوشته که هنوز به مرحله تفکر نرسیده و رشد نکرده بود٬ اما صداقت او در بیان ظرافت‌های زنانه و جسارتش او را متمایز می‌کرد. جسارتی که حتی سال‌ها بعد هم پذیرش آن برای جامعه محافظه‌کار ایران دشوار بود.


چهار دهه بعد از مرگش٬ سال ۱۳۸۹ آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبر ایران در جمعی از شاعران گفت "این را بدانید شعری که آن وقت
فروغ فرخزاد می‌گفت، در دنیای روشنفکری آن زمان هم کسی قبول نداشت." آیت‌الله خامنه‌ای شعر "باز و عریان" فروغ را تقبیح کرده و از شاعران جوان خواسته بود در بیان عواطف حد و مرز را نگه دارند.


از
فروغ فرخزاد نقل شده که سال ۱۳۳۲ در نامه‌ای گفته است "من به رنج‌هایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی‌عدالتی مردان می‌برند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم درد‌ها و آلام آن‌ها به کار می‌برم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیت‌های علمی هنری و اجتماعی زنان است."


شهریور ۱۳۳۷ با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز پیشرو آشنا و در شرکت او به نام گلستان فیلم مشغول کار شد. این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر داد.او پاییز ۱۳۴۱ فیلم خانه سیاه است را از زندگی جذامیان آسایشگاه تبریز ساخت. فیلمی که شهرت او را به خارج از مرزهای ایران برد.


یک سال بعد مجموعه شعر تازه او به نام «تولدی دیگر» منتشر شد. مهدی اخوان ثالث شاعر هم‌دوره
فروغ فرخزاد درباره این کتاب گفته است "من معتقدم تولدی دیگر نه تنها برای فروغ تولد تازه‌ای بود٬ بلکه مولود همایون شعر زنده و پیشرو امروز ما و تولد تازه برای شعر پارسی است."


فروغ با این کتاب و مجموعه بعدی‌اش به نام ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد٬ نامش را در فهرست بزرگ‌ترین شاعران معاصر ایران ثبت کرد. هرچند آنقدر زنده نماند که تأثیر صداقت و جسارت نگاهش را در نسل‌های بعد ببیند. ۳۲ سال بیشتر نداشت که در تصادفی در تهران کشته شد.


فرخ رو پارسا

 

 

دادگاه فرخ‌رو پارسا بعد انقلاب. عکس از موسسه پژوهش‌های سیاسی

-فرخ‌رو پارسا
-اولین وزیر زن ایران
-تولد اول فروردین ۱۳۰۱
-اعدام در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹
فرخ‌رو پارسا در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمد.فخرآفاق پارسا٬ مادر فرخ‌رو پارسا مدیر مجله جهان زنان و از فعالان حقوق زنان بود. او چهار شماره نشریه را یک سال بعد از به دنیا آمدن فرخ‌رو پارسا منتشر کرد.

 

در شماره آخر٬ انتشار دو مقاله درباره "ضرورت تحصیل دختران٬ آلام روحی زنان و ضرورت بازنگری در قانون ازدواج" برای او و خانواده دردسرساز شد. نتیجه خشم روحانیان٬ تبعید خانواده آن‌ها به اراک بود. به خاطر شرایط آن روز اراک و ترس از حمله آن‌ها به قم رفتند. تا بعد که با میانجیگری نخست وزیر وقت به تهران بازگشتند.


فرخ‌رو پارسا سال ۱۳۲۹ در رشته پزشکی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. اما به جای پزشکی ترجیح داد به فعالیت فرهنگی و آموزشی ادامه دهد.او سال ۱۳۳۳ انجمن بانوان فرهنگی را برای دبیرستان‌های دخترانه تأسیس کرد.او که سال‌ها در دبیرستان‌های تهران درس داده و مدتی مدیر دبیرخانه دانشگاه ملی ایران بود٬ سال ۱۳۴۷ اولین وزیر آموزش و پرورش ایران در کابینه هویدا شد.


هرچند بعضی از پژوهشگران حوزه زنان معتقدند تحولات دوران محمدرضا شاه بیشتر ظاهری بود و شاه سعی داشت ویترین زیبایی از جامعه زنان ایران به نمایش بگذارد، اما بعضی دیگر معتقدند فرخ‌رو پارسا در وزارت فرهنگ ایران نقش مهمی در توسعه آموزش دختران داشت.


عباس میلانی٬ مورخ ایرانی در دانشگاه استنفورد آمریکا در کتاب «ایرانیان نامدار» نوشته است او نه تنها بعد از انقلاب اعدام شد بلکه قبل از انقلاب هم هدف حمله مخالفانی بود که به دنبال ترور شخصیت او بودند. به گفته آقای میلانی٬ بار‌ها به او درباره فساد مالی٬ فساد جنسی و اخلاقی و مقام‌پرستی تهمت زدند و این شایعه را رواج دادند که بهایی شده است.
خانم پارسا بعد از انقلاب از ایران خارج نشد.

 

بعد از آن‌که مأموران برای دستگیری به خانه‌اش رفتند و او خانه نبود٬ دوره کوتاه زندگی نیمه مخفیانه او در خانه اقوام و دوستان آغاز شد.بر اساس گفته‌های فرخ‌رو پارسا در دادگاه، محمدجواد باهنر، نخست‌وزیر بعد از انقلاب از مشاوران او در تهیه کتاب‌های درسی وزارت فرهنگ بودند.


او پیش از بازداشت از محمدجواد باهنر که از معتمدان سران انقلاب بود درخواست کمک کرد. در خاطراتش نوشته که آقای باهنر به او گفته بهتر است از کشور خارج شود. در تدارک خروج قاچاقی از ایران بود که مأموران دستگیرش کردند.محاکمه او ۹ جلسه طول کشید و در ‌‌نهایت به جرم افساد فی‌الارض٬ همکاری با ساواک برای بازداشت فرهنگیان و غارت بیت‌المال به اعدام محکوم شد.

 

او گفته بود که در محاکمه، وکیل و حق تجدید نظر نداشته است. در آخرین صحبت‌هایش گفته بود که دادگاهش نشانه‌ تبعیضی است که میان زنان و مردان روا داشته شده و امیدوار است که آینده‌ای بهتر از امروز در انتظار زنان باشد.فرخ‌رو پارسا ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ تیرباران شد.

مقالات تاریخی - rozanehonline.com

موضوعات مرتبط: گونان گون
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 16 / 8 / 1395

سیاست اقتصادی هخامنشیان

هخامنشیان, سلسله هخامنشیان, تاریخ هخامنشیان,مقالات تاریخی

هخامنشیان، یکی از سلسله‌های پادشاهی در دوران پیش از اسلام بودند. داریوش اول، سومین پادشاه هخامنشی بود که در دوران حکومت خود، سیاست‌های اقتصادی متعددی را به‌کار گرفت.
بسیاری از این سیاست‌ها در دنیای آن روز، سیاست‌هایی مترقی و بدیع محسوب می‌شدند. همچنین ضعف‌هایی که این سیاست‌ها در کنترل تورم و بالا نگه داشتن قدرت خرید مردم داشت، در افول هخامنشیان موثر بود.
در عصر هخامنشیان و به‌ویژه در دوران داریوش اول، نظام اقتصادی به گونه‌‌ای سامان‌یافته بود که دولت هرگز با «مشکلات مالی» برخورد نمی‌‌کرد و در عین حال طبقات مختلف مردم نیز تحت فشار سنگین نبودند. نکته درخور توجه دیگر در تنظیم سیاست‌های اقتصادی عصر داریوش، تعیین «منبع خراج» از سوی حاکم پس از مشورت با حاکمان ایالت‌ها بود.

داریوش نخستین کسی است که دفتر دولتی خراج‌گذاری را منتشر کرد. او فهرست خراج همه ایالت‌ها را مشخص و منتشر کرد تا همه ایالت‌ها از میزان خراج اطلاع داشته باشند.
سیاست اقتصادی سلاطین هخامنشی
محدوده فرمانروایی هخامنشیان در زمان داریوش، به بیست ایالت یا ساتراپی تقسیم شد و در رأس هر ایالت، یک فرمانروا قرار گرفت. همچنین به‌منظور توسعة بازرگانی و ایجاد ارتباط بین ایالات و نیز برای تأمین هدف‌های راهبردی، جاده‌های بزرگی ساخته شد که از آن جمله می‌توان به جادهء شاهی اشاره نمود که افسوس
cephesel را به شوش متصل می‌کرد.

جاده‌ای دیگر، بابل را به هندوستان مربوط می‌کرد. داریوش هخامنشی، همچنین، شبکة جاسوسی وسیعی پدید آورد که کار‌های ساتراپ‌ها و فرماندهان نظامی را زیر نظر می‌گرفت.
سیاست‌های مالی
از مدارک و اسناد گرانب‌هایی که به دست آمده به‌خوبی پیداست که از اواخر دورة داریوش به بعد، سلاطین هخامنشی فقط در اندیشة گردآوری مالیات و انباشتن شمش‌های زر و سیم در گنجینه‌های خود بودند.

آنها از سیاست توأم با نرمش و گذشت کوروش پیروی نمی‌کردند و مطلقاً در فکر بهبود حیات اقتصادی کشاورزان و دیگر طبقات زحمتکش نبودند. در حالی که هزینة خوراک و پوشاک و مسکن و دیگر ضروریات زندگی از اواخر عهد داریوش قوس صعودی طی می‌کرد، درآمد و مزد طبقات مثمر و فعال جامعه همچنان ثابت بود و به این ترتیب روزبه‌روز از قوة خرید اکثریت کاسته می‌شد.

بدون تردید اگرسلاطین هخامنشی پول‌های کلانی را که به نام مالیات از ملل خاورمیانه گرفته بودند، در راه عمران و آبادی و کمک به طبقات فعال جامعه به مصرف می‌رسانیدند، مۆدیان مالیاتی مجبور نمی‌شدند با نرخ صدی چهل از بانکداران پول قرض کنند. ادامة‌همین سیاست غلط اقتصادی به شورش و قیام بابل و مصر د دیگر کشور‌های خاورمیانه منتهی شد و زمینه را برای پیروزی سیاست اسکندر فراهم گردانید.
بسیاری از این سیاست‌ها در دنیای آن روز، سیاست‌هایی مترقی و بدیع محسوب می‌شدند. همچنین ضعف‌هایی که این سیاست‌ها در کنترل تورم و بالا نگه داشتن قدرت خرید مردم داشت، در افول هخامنشیان موثر بود
اگر داریوش سوم و پادشاهان پیش از او به جای گرآۆری شمش‌های طلا در خزانه‌های شوش، تخت جمشید، پاسارگاد، دمشق و هگمتانه، و ظلم و ستم بر ملل تابع، از سیاست ارفاق آمیز کورش پیروی می‌کردند، اسکندر فکر تجاوز به خاک ایران را به خود راه نمی‌داد.

به‌طوری که از کتیبه‌های میخی مکشوفه بر می‌آید، حکومت هخامنشی از دورة داریوش به بعد، اخذ مالیات و خراج نواحی مختلف کشور را به مقاطعه‌کارانی نظیر آگیی و پسران و موراشو و پسران و عده ای دیگر واگذار می‌کرد و این مقاطعه‌کاران، خراج هر محل را به پول نقره گرد می‌آوردند و به خزانة شاهی تحویل می‌دادند.
دستمزد در زمان هخامنشی
لوح‌های به دست آمده در تخت جمشید، از نظام دست‌مزدها در زمان دایوش اطلاعات جالبی به دست می‌دهد. طبقه‌بندی دست‌مزدها بسیار غنی و از جهاتی چنان «مدرن» است که گاه پیش‌رفته‌تر از امروز به نظر می‌آید.
در دوران هخامنشی، دادوستد و پرداخت مواجب و مزد کارگران و صنعت‌گران بیش‌تر «جنسی» بود و  «گوسفند» پایه و میزان پرداخت بوده است. هم‌چنین، مقداری از آن را به «شکل» و بقیه را به تناسب مزد، گوسفند داده‌اند یا آن را فقط با پول رایج هخامنشی یعنی «شکل» پرداخته‌‌اند.

هخامنشیان, سلسله هخامنشیان, تاریخ هخامنشیان,مقالات تاریخی

سیاست اقتصادی هخامنشیان

 

«کارمندان دیوانی» نیز دو رده بسیار متفاوت داشته‌اند. اول اربابان و آزادان، دوم خدمت‌کاران و پادوها. مزد کارگران به‌طور عمده به صورت «جنسی» پرداخت می‌‌شد و پایه اصلی محاسبه آن «جو» (به‌عنوان سکه) و حداقل مزد یک مرد، 3 (سه) «بن» جو در ماه بود.

یک «بن» برابر با ده «دقه» و هر دقه برابر با، هم حجم 97.0 لیتر جو (تقریبن معادل یک کیلوگرم جو) بود. بنابراین یک «دقه» نزدیک به هم حجم یک لیتر جو می‌‌شد که به زحمت از آن نیم کیلو نان می‌‌پختند. پایین‌‌ترین سطح حقوق، یعنی هم حجم 30 لیتر جو در ماه، به خدمت‌کارها و پادوها تعلق می‌‌گرفت که با دست‌مزد «کارگران خارجی» هم‌‌سطح بوده است. از این کارگران که از لیکیه، تراکیه و یا از بلخ می‌‌آمدند، بیش‌تر برای برداشت محصول استفاده می‌‌شد.
همه کارگرانی که حداقل جیره را می‌‌گرفتند، به عناوین و مناسبت‌های گوناگون «اضافه درآمد» داشتند. به‌طور منظم، شاید هر دو ماه یک بار «پاداش» دریافت می‌کردند که اغلب هم حجم یک لیتر جو و نیم لیتر نوشیدنی بود. به این پاداش‌ها باید جیر‌‌ه‌‌ای را که «دیوان اداری» به نام «کمک شاهانه» به کارگران می‌‌داد، افزود.

تقسیم این کمک‌ها به عهده سرپرست ویژه‌‌ای بود که «مفتش» خوانده می‌‌شد. میزان دریافتی گروهی از حقوق‌‌بگیران رده‌‌های بالا، چشم‌‌گیر بود و از همه بالاتر دریافتی «رییس تشریفات» بود که همه «تشکیلات دیوانی پارس» یعنی هسته مرکزی حکومت ایران، را زیر نظر داشت. حقوق ماهانه او، عبارت از هم حجم 5400 لیتر جو، 2700 لیتر نوشیدنی و 60 راس بز یا گوسفند بود.
مالیات در ملل تابعه
پس‏ازآنکه حوزه قدرت هخامنشیان وسعت گرفت، کم‏کم، پارسیان یعنى قوم فرمانروا از پرداخت باج معاف گردیدند؛ ولى به عوارض مالیاتى ملل تابعه، از دوره داریوش به بعد افزوده شد. به باج شهرستان پهناور ماد که به 450 قنطار  برآورده شده بود، صد هزار گوسفند و پنجاه هزار اسب نسائى (براى شاه) افزودند.
شوش و سرزمین کاشیها 300 قنطار مى‏پرداخت، ارمنستان تا سرزمین کنار دریاى سیاه 400 قنطار.

این شهرستانها سالیانه 20 هزار کره اسب نسائى براى مهرگان نزد شاه مى‏فرستادند. همچنین سایر شهرستانها برحسب وسعت و قدرت اقتصادى مالیات خود را مى پرداختند، بطورى که اگر مالیاتهاى سنگین آن دوره را مورد مطالعه قرار دهیم به این نتیجه مى‏رسیم که از شهرستانهاى مختلف همواره نهرى از سیم به مرکز امپراتورى روان بود که هرودت مبلغ آن را به 9880 «قنطار اوبویى» به شمار آورد.
 تورم
چون مالیات‌های سنگین را از زر و سیم می‌گرفتند، عدة کثیری از ملکداران که قادر به پرداخت باج نبودند ناچار برای تهیة سیم و زر املاک خود را نزد وام دهندگان به گروگان می‌دادند.

ادامة این سیاست از طرف سلاطین و زمامداران حکومت هخامنشی ، موجب پیدا شدن تورم و بالا رفتن قیمتها و فقر مردم زیر دست گردید. یک سند مالیاتی در خزانة تخت جمشید پیدا شده که حاوی بقایای مالیاتی بانویی است که قسمتی از مالیات خود را پرداخت کرده است. به‌موجب این سند، تتمة آن را داده و مفاصا حساب گرفته است.

از مفاد این لوحه می‌توان دریافت که سکه با قطعات نقره که پرداخت شده، سه درجه یا بیشتر بوده، و این درجه بندی برحسب خالص بودن یا خالص نبودن نقره بوده است که پس از محک به نقرة خالص احتساب و به پای بدهی مۆدی مالیاتی محسوب و سند صادر می‌گردیده است، و این اختلاف در عیار مسکوک شاید به‌واسطة این بوده است که کشورها و استان‌های تابعه حق داشتند سکه بزنند و سکه‌های هر محلی عیاری دیگر داشته است.

منابع :

tebyan.net

راوندی، مرتضی-تاریخ اجتماعی ایران –جلد اول 

سرافراز، علی اکبر،باستان شناسی وهنردوران،تاریخ هخامنشی

وبلاگ کشکول

وطن فا

 

موضوعات مرتبط: گونان گون
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 15 / 8 / 1395

گواهی امامان در قرآن؛ سوره بقره، آیه 143

[بقره:آیه 143]

وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَکُونَ الرَّسُولُ عَلَيْکُمْ شَهِيداً وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي کُنْتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ کَانَتْ لَکَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ‌ (143)

و بدين‌سان شما را امّتى ميانه قرار داديم تا بر مردم [جهان‌] گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد. و ما قبله‌اى را كه بر آن بودى (بيت المقدس) قرار نداديم مگر براى آن كه كسى را كه از پيامبر پيروى مى‌ كند از كسى كه به عقب برمى‌گردد باز شناسيم، و البته این امر جز بر کسانی که خدا هدایتشان کرده سخت گران بود،و خدا بر آن نیست که ایمان شما را ضایع کند،چرا که خداوند به مردم رئوف و مهربان است.(بهرام پور)

 

1-اطيب البيان في تفسير القرآن

وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً ظاهر اينست كه اين جمله تا «شهيدا» آيه مستقله باشد و مربوط بآيه قبله و جمله آيه بعد نباشد چنانچه در بعض مصاحف هم آيه مستقله شمرده شده و بالغ بر ده حديث از امير المؤمنين و حضرت باقر و حضرت صادق (ع) در كافى و تفسير عياشى و غير آنها از صفّار و غيره روايت شده كه مراد از امّت وسط ائمه طاهرين مي باشند و با اين تظافر اخبار احتياج بتمحلات بعض از مفسرين كه مي خواهند آيه را بآيات قبله مرتبط كنند نيست بلكه ممكن است اين آيه نيز مانند آيه‏ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‏ الاية كه جزو آيات راجعه بحرمت اكل اقسام حيوانات قرار داده شده با اينكه هيچ ارتباطى با آنها ندارد و مانند آيه‏ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ‏ الاية كه جزو آيات راجعه بنساء نبى شمرده شده با اينكه كمال منافات را با آنها دارد، از روى تعمد مخالفين جزو آيات قبله قرار داده شده باشد بنا بر اين خطاب در آيه به ائمه طاهرين است و چنانچه گذشت لفظ امّت در اصل عبارت از گروهى است كه وحدت نسبى داشته باشند و از باب توسعه بر اهل يك ملت اطلاق ميگردد و وسط بمعنى عدل و راه مستقيم است كه بين دو طرف افراط و تفريط باشد و امّت وسط يعنى گروهى كه در جميع شئون فردى و اجتماعى داراى روش مستقيمى بوده و بطرف افراط و تفريط منحرف نشوند و اين خاصه معصومين يعنى ائمه طاهرين مي باشد كه از هر جهت در حد وسط بوده ‏اند امّا از حيث اعتقادات: درباره خدا معتقد بتوحيد بوده كه حدّ وسط بين انكار وجود حق و شرك است و معتقد بعين ذات بودن صفات ربوبى كه حدّ وسط بين زياده صفات و انكار اصل صفات است كه منسوب ببعض حكماء مي باشد و در باب عدل معتقد باختيار كه حد وسط بين جبر و تفويض است و در باب نبوت قائل بعصمت انبياء كه حد وسط بين غلو و انكار نبوت است، و درامامت قائل بشئونى براى امامند كه حدّ وسط بين غلوّ و انكار امامت است و در معاد معتقد بمعاد جسمانى و روحانى بوده كه حدّ وسط بين انكار معاد و مذهب بعض عرفاست و همچنين حدّ وسط بين قول بمعاد جسمانى تنها و معاد روحانى صرف است امّا از حيث اخلاق: متخلّق بجميع اخلاق فاضله و صفات پسنديده بوده‏ اند كه حدّ وسط بين افراط و تفريط در اخلاق است مثلا ملكه شجاعت حدّ وسط بين تهور و جبن و علم حدّ وسط بين جربزه و جهل، و سخاوت حدّ وسط بين اسراف و بخل، و تواضع حدّ وسط بين تكبر و ذلت و همچنين ساير اخلاق امّا از حيث اعمال: داراى مقام عصمت بوده و كوچكترين عملى كه بر خلاف موازين شرع و عقل باشد از آنها صادر نميشده و در شئون زندگى جنبه روح و جسم هر دو را رعايت نموده و از رهبانيت و دست كشيدن از مظاهر زندگى و از توغل در ماديت منع نموده ‏اند و بالجمله در جميع شئون حياتى داراى مرتبه عدل بوده و قدمى بر غير موازين شرع و عقل بر نداشته ‏اند، لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ‏ تا اينكه گواه بر اعمال مردم باشيد، اين موهبتى است كه خداوند بخاندان عصمت و طهارت داده كه آنان را امّت وسط و برگزيده خود قرار داده و علم و احاطه بآنها عنايت فرموده براى اينكه گواه اعمال امت در روز قيامت باشند چنانچه مضمون بسيارى از اخبار و زيارات مخصوصا مواضعى از زيارت جامعه بر اين معنى ناطق است.و نمي شود خطاب در آيه متوجه جميع امّت باشد زيرا قرائنى در آيه و بيرون از آيه هست كه خطاب را تخصيص ببعض مي دهد كه از آن جمله است.
1-
تعريفى و تفسيرى كه براى امّت وسط شده كه برگزيده و عدل از هر جهت باشد با همه امت مطابقت نمي كند زيرا در ميان امّت افراد فاسق و منحرف ازصراط مستقيم و طاغى و سركش و بالاخره مجرم و عاصى بسيار بوده و مى ‏باشند.
2-
امّت وسط بايد شاهد بر اعمال مردم باشند و بنا بر فرمايش حضرت صادق (ع) چگونه مي شود كسى كه در دنيا شهادت او بر يك صاع از خرما قبول نيست در محضر امم گذشته شهادت دهد و شهادتش قبول شود «1».
3-
اگر مراد از امّت وسط جميع امّت باشند و مراد از ناس نيز همه آنها باشند اتحاد شاهد و مشهود عليه لازم آيد با اينكه نص آيه مغايرت است

4- شاهد بايد ناظر اعمال و افعال مردم باشد تا بتواند شهادت دهد و كسانى كه جاهل بافعال عباد باشند چگونه مي توانند شهادت دهند پس بايد كسانى باشند كه خداوند در آيه شريفه‏ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ «2» آنان را در رديف خود و رسول خود قرار داده

5- در اخبار وارده از ائمه طاهرين و مبينان قرآن امت وسط بائمه اطهار تفسير شده چنانچه گذشت و لام در لِتَكُونُوا براى غايت است و از آن استفاده ميشود كه غرض از امّت وسط قرار دادن ائمه اين بوده كه ناظر و شاهد افعال باشند و از آيات ديگر و اخبار استفاده مي شود كه در قيامت شهود بسيارند كه از آن جمله اعضاء بدن انسان از چشم و گوش و دست و پا و غيره است كه بر افعال صادره از خود شهادت مي دهند، و رقيب و عتيد و كرام الكاتبين و قرآن و مساجد
______________________________
(1)-
فى تفسير العياشى عن الصادق (ع) فى قوله تعالى‏ لِتَكُونُوا الاية فان ظننت ان اللَّه عنى بهذه الاية جميع اهل القبلة من الموحدين افترى ان من لا تجوز شهادته فى الدنيا على صاع من تمر يطلب اللَّه شهادته يوم القيمة و يقبلها منه بحضرة جميع الامم الماضيه كلا الخبر
(2)-
سوره توبه آيه 106

و امكنه و زمانها و ساعات شب و روز و غير اينها و بالاتر از همه ذات اقدس پروردگار مي باشد.
وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً و پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم درباره ائمه اطهار شهادت مي دهد كه بامر امامت قيام كرده و بوظايف محوله بخود رفتار نموده ‏اند و نه تنها رسول خدا شاهد بر ائمه هدى است بلكه شاهد بر جميع شهداء امم گذشته نيز مى ‏باشد چنانچه در آيه شريفه مي فرمايد فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهِيداً «1» و از اين آيات استفاده ميشود كه پيغمبر اكرم و ائمه اطهار حيات و مماتشان يكسان است و ارواح مقدسه آنها احاطه بهمه جهان دارد و مظهر اتمّ صفات پروردگار مى ‏باشند و بر طبق اين معنى اخبار بسيار وارد شده است.
.....
______________________________
(1)-
سورة النساء آيه 40

 

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 15 / 8 / 1395

حسادت به امامان در قرآن ؛ سوره نساء، آیه 54

[سوره نساء:آیه 54]

«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَيْنَاهُمْ مُلْکاً عَظِيماً»

يا اين كه بر مردم نسبت به آنچه خدا از كرم خويش به ايشان داده رشك مى‌ برند؟ همانا كه ما خاندان ابراهيم را كتاب و حكمت داديم و بديشان فرمانروايى بزرگى بخشيديم(بهرام پور)

 

1-آلاء الرحمن فى تفسير القرآن

54 أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ‏ أي رسول اللّه باعتبار ما أوتي من الرسالة و الوحي و سيطرتها و واجب الطاعة و كذا أمناء اللّه و رسوله على وحيه و دينه باعتبار مقامهم الرفيع في ذلك و واجب الطاعة و بهذا الاعتبار ما جاء في الصحيح المستفيض عن الباقر و الصادق (ع) في الآية نحن المحسودون‏ كما احصى بعضه في تفسير البرهان وقال ابن حجر في صواعقه أخرج ابن المغازلي عن الباقر (ع) نحن الناس‏ أي المحسودون و في الدر المنثور أخرج ابن المنذر و الطبراني من طريق عطا عن ابن عباس في الآية قال نحن الناس دون الناس‏ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏ كما أشرنا اليه فإن اليهود يحاولون بطغيانهم في الضلال و توغلهم‏ في دناءة الحسد أن يخصوا كل نبوة و كل زعامة دينية بقومهم لأنهم كما يزعمون أنهم شعب اللّه و ابنه البكر و أبناؤه و أحباؤه كل ذلك إعجابا بكونهم من بني إسرائيل لأجل مكان يعقوب عند اللّه. إذن فأين هم عن ابراهيم خليل اللّه رجل التوحيد و بطله و داعيته و شيخ النبوة و دعوتها و ها هم العرب أولاد إسماعيل آل ابراهيم و كفى بذلك كرامة في الحسب الكريم. إذن فلترغم آنافهم‏ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ‏ أي القرآن باعتبار انزاله على رسول اللّه سيد ولد ابراهيم و باعتبار استيداعه أمناء الوحي و كونهم عدل الكتاب في هدي الأمة واحد الثقلين الذين لا يضل من تمسك بهما و هما كتاب اللّه و عترة الرسول أهل بيته اللذين لن يفترقا حتى يردا على رسول اللّه الحوض

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 15 / 8 / 1395

علم امامان در قرآن؛ سوره رعد، آیه 43

[سوره رعد:آیه 43]

«وَ يَقُولُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ‌ »

و كسانى كه كافر شدند مى‌ گويند: تو پيامبر نيستى. بگو: شهادت خدا و آن كسى كه علم كتاب نزد اوست ميان من و شما كافى است(بهرام پور)

1-اطيب البيان في تفسير القرآن

.....
جمله ثالثه- وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ اخبار قريب بتواتر داريم كه مراد امير المؤمنين عليه السّلام است و در بعض آنها و ائمه طاهرين هستند، و مى‏ گوييم اگر مراد از كتاب قرآن مجيد باشد عالم بظاهر و باطن بلكه هفتاد بطن و عالم بتأويلات قرآن منحصر باين خاندان است چنانچه مي فرمايد وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ‏ آل عمران آيه 7، و اگر مراد لوح محفوظ است اينها عالم بآن هستند و لكن نظر به اينكه در بسيارى از اخبار مذكوره قضيّه وصىّ حضرت سليمان عليه السّلام كه تخت بلقيس را طرفة العين حاضر كرد خدا مي فرمايد قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏ نمل آيه 40 ذكر فرموده و تقابل انداخته با اين جمله‏ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ مناسب با قرآن و لوح محفوظ نيست بلكه ممكن است بگوئيم اسم اعظم الهى است كه من عنده علم من الكتاب يك جزء از اسم اعظم را مي دانست و امير المؤمنين و ائمه طاهرين عليهم السّلام تمام آن را مي دانستند مگر آنچه خدا براى خود نگاه داشته كه در اخبار دارد نسبت من الكتاب با علم الكتاب مثل قطره است نسبت بدرياى اخضر.

2-البرهان فى تفسير القرآن

قوله تعالى:
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ [43]
5640/ «1»-
محمد بن يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، و محمد بن يحيي، عن محمد بن الحسن، عمن ذكره، جميعا عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن بريد بن معاوية، قال: قلت لأبي جعفر (عليه السلام):
______________________________
(1)-
الكافي 1: 179/ 6.

قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏، قال: «إيانا عنى، و علي (عليه السلام) أولنا و أفضلنا و خيرنا بعد النبي (صلى الله عليه و آله)».
5641/ «2»-
و عنه: عن أحمد بن محمد، عن محمد بن الحسن، عن عباد بن سليمان، عن محمد بن سليمان، عن أبيه، عن سدير قال: كنت أنا و أبو بصير و يحيى البزاز و داود بن كثير في مجلس أبي عبد الله (عليه السلام) إذ خرج إلينا و هو مغضب، فلما أخذ مجلسه قال: «يا عجبا لأقوام يزعمون أنا نعلم الغيب! ما يعلم الغيب إلا الله عز و جل، لقد هممت بضرب جاريتي فلانة فهربت مني، فما علمت في أي بيوت الدار هي».
قال سدير: فلما أن قام من مجلسه و صار في منزله، دخلت أنا أبو بصير و ميسر، و قلنا له: جعلنا فداك، سمعناك و أنت تقول كذا و كذا في أمر جاريتك، و نحن نعلم أنك تعلم علما كثيرا، و لا ننسبك إلى علم الغيب! قال:
فقال: «يا سدير، أما تقرأ القرآن؟» قلت: بلى. قال: «فهل وجدت فيما قرأت من كتاب الله عز و جل «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ‏ «1»» قال: قلت: جعلت فداك، قد قرأته. قال: «فهل عرفت الرجل، و هل علمت ما كان عنده من علم الكتاب؟» قال: قلت: أخبرني به، قال: «قدر قطرة من الماء في البحر الأخضر، فما يكون ذلك من علم الكتاب؟» قال: قلت: جعلت فداك، ما أقل هذا! فقال: «يا سدير، ما أكثر هذا أن ينسبه الله عز و جل إلى العلم الذي أخبرك به! يا سدير، فهل وجدت فيما قرأت من كتاب الله عز و جل أيضا:
قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏»؟ قال: قلت: قد قرأته، جعلت فداك، قال: «أ فمن عنده علم الكتاب كله أفهم، أم من عنده علم الكتاب بعضه؟». قلت: لا، بل من عنده علم الكتاب كله، فأومأ بيده إلى صدره، و قال: «علم الكتاب و الله كله عندنا، علم الكتاب و الله كله عندنا».
و روى هذا الحديث الصفار: في (بصائر الدرجات) بتغيير يسير بزيادة و نقصان‏ «2».
5642/ «3»-
علي بن إبراهيم: قال: حدثني أبي، عن ابن أبي عمير، عن عمر بن أذينة، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: «الذي عنده علم الكتاب هو أمير المؤمنين (عليه السلام)».
و سئل عن الذي عنده علم من الكتاب أعلم، أم الذي عنده علم الكتاب؟ فقال: «ما كان علم الذي عنده علم من الكتاب عند الذي عنده علم الكتاب، إلا بقدر ما تأخذ البعوضة بجناحها من ماء البحر. و قال أمير المؤمنين (عليه السلام): ألا إن العلم الذي هبط به آدم (عليه السلام) من السماء إلى الأرض، و جميع ما فضلت به النبيون إلى خاتم النبيين، في عترة خاتم النبيين (صلى الله عليه و آله)».
5643/ «4»-
محمد بن الحسن الصفار: عن يعقوب بن يزيد، عن الحسن بن علي بن فضال، عن عبد الله بن‏
______________________________
(2)-
الكافي 1: 200/ 3.
(3)-
تفسير القمّي 1: 367.
(4)-
بصائر الدرجات: 232/ 1.
(1)
النمل 27: 40.
(2)
بصائر الدرجات: 233/ 3.

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی