بحثی دربارهی اصطلاح فطرت
کلمه فطر از نظر لغوی به معنای شکافتن است. طبرسی مفسر معروف آن را به معنای شکافتن طولی میداند. در بسیاری از آیات قرآنی نیز به معنای آفریدن آمده است. مثل آیه
وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ؛ من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده است. (انعام 79)
مؤلف قاموس قرآن میگوید:
«با در نظر گرفتن معنای اولی فطر، افریدن از آن نظر فطر نامیده شده که خداوند موجودات را با شکافتن میآفریند. تخم مرغ تخم و جنبندگان دیگر شکافته شده بچههای آنها به دنیا میآیند، حبوبات در زیر خاک شکافته شده و روییده، مبدل به ساقهها، برگها و حبوبات دیگر میشوند...» (1)
کلمه فطرت نیز بر وزن فعله است که در زبان عربی برای بیان کیفیت فعل به کار میرود و از آن کیفیت ایجاد و وجود شی مراد میشود.
در قاموس اللغه در تعریف واژه فطرت چنین آمده است:
اَلفِطرَةُ: اَلخِلقَهُ الَّتی خُلِقَ عَلَیهاالمَولُودُ فی رَحِمِ اُمِّهِ؛ فطرت عبارت است از آفرینشی که بر اساس آن فرزند در رحم مادرش آفریده میشود.
فرهنگ اقرب الموارد نیز فطرت را چنین معنا کرده است: