تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5252
بازدید دیروز : 3487
بازدید هفته : 9194
بازدید ماه : 114560
بازدید کل : 11171411
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 11 / 4 / 1394

حلم امام حسن علیه السلام

امام حسن (ع) و سایر امامان (ع) فرهیخته و تربیت ‏شده مكتب قرآن بودند، چنان كه در روایت آمده: كنیزى شاخه گلى را به امام حسن (ع) اهدا نمود، آن حضرت او را آزاد كرد، انس بن مالك به آن حضرت عرض كرد: «آیا شما براى یك شاخه گل ناچیز، او را آزاد كردید؟»
امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: «ادبنا الله تعالى ... ؛ خداوند ما را چنین تربیت كرده است .» آن جا كه مى‏فرماید: «اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها؛ هنگامى كه كسى به شما تحیت گوید، پاسخ او را به طور بهتر، یا همان گونه بدهید.» (9) پاسخ بهتر همان آزاد كردن او است.» (10)
حلم امام حسن (ع) از آیات قرآن نشات گرفته بود، از جمله از این آیه كه خداوند مى‏فرماید: «... ادفع بالتی هى احسن فاذا الذى بینك و بینه عداوة كانه ولى حمیم؛ ناپسندى را با نیكى دفع كن، كه ناگاه خواهى دید همان كس كه میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است.» (11)
خصلت‏ حلم امام حسن (ع) در حدى بود كه مروان یكى از دشمنان پركینه خاندان رسالت، كه امام حسن (ع) را بسیار رنج داد و آزرد، گفت: «این كارها را با كسى انجام دادم كه حلم و خویشتن‏دارى او با كوه‏ها برابرى مى‏كند.» (12) به عنوان نمونه نظر شما را به فراز تاریخى زیر جلب مى‏كنیم:
پیر مردى ناآگاه از اهالى شام در مدینه، امام حسن (ع) را سوار بر مركب دید، آنچه توانست از آن حضرت بدگویى كرد، وقتى كه فارغ شد، امام حسن (ع) كنار او آمد، و به او سلام كرد، و در حالى كه لبخندى بر چهره داشت ‏به او فرمود: «اى پیرمرد! گمانم غریب هستى، و گویا امورى بر تو اشتباه شده، اگر از ما درخواست رضایت كنى از تو خشنود مى‏شویم، اگر چیزى از ما بخواهى به تو عطا مى‏كنیم، اگر از ما راهنمایى بخواهى تو را راهنمایى مى‏كنیم، اگر كمك براى باربردارى از ما بخواهى، بار تو را برمى‏داریم، اگر گرسنه باشى تو را سیر مى‏نماییم، اگر برهنه باشى، تو را مى‏پوشانیم، اگر نیازمند باشى تو را بى‏نیاز مى‏كنیم، اگر گریخته باشى به تو پناه مى‏دهیم . اگر حاجتى دارى آن را ادا مى‏نماییم، اگر مركب خود را به سوى خانه ما روانه سازى، و تا هر وقت ‏بخواهى مهمان ما باشى، براى تو بهتر خواهد بود، زیرا ما خانه آماده و وسیع، و امكانات بسیار داریم .»
هنگامى كه آن پیر ناآگاه این گفتار مهرانگیز نشأت گرفته از حلم و صبر انقلابى امام حسن (ع) را شنید، آن چنان دگرگون شد كه اشك از چشمانش جارى گردید و گفت: «گواهى مى‏دهم كه تو خلیفه خدا در زمینش هستى، خداوند آگاه‏تر است كه مقام رسالت ‏خود را در وجود چه كسى قرار دهد، تو و پدرت مبغوض‏ترین افراد در نزد من بودید، ولى اینك تو محبوب‏ترین انسان‏ها در نزد من هستى!»
سپس او به خانه امام حسن (ع) وارد شد، و مهمان آن بزرگوار گردید، و پس از مدتى در حالى كه قلبش سرشار از محبت‏ خاندان رسالت‏ بود، از محضر امام حسن (ع) بیرون رفت. (13)
فراموش نمى‏كنم هنگامى كه حضرت امام خمینى - قدس سره - در اوایل پیروزى انقلاب در قم تشریف داشتند، روزى جمعى از چماق به دستان بدخواه، از خانه‏اى بیرون آمده و با شعار و داد و فریاد نزدیك بیت امام آمدند، امام اگر اشاره‏اى مى‏كرد، مردم به آنها حمله كرده و آنها را تار و مار مى‏كردند، ولى امام در عین شجاعت و صلابت‏ بى‏نظیرى كه داشت، در این مورد صلاح اسلام را در حلم و صبر انقلابى دید، با حلم كم نظیرى، سكوت كرد، و قریب به این مضمون فرمود: «كارى به آنها نداشته باشید، مساله به مرور زمان حل خواهد شد .»
همان گونه كه امام فرموده بود؛ مساله به طور طبیعى حل شد. آرى گاهى حلم و صبر انقلابى، این گونه پى‏آمدى درخشان دارد، و كارسازتر از عكس‏العمل‏هاى دیگر خواهد بود .
امام حسن (ع) در عصر حكومت‏ خودكامه معاویه، در وضعیتى قرار گرفت كه اگر صلح تحمیلى را ( كه به معناى آتش بس و متاركه جنگ موقت، مشروط به شرایط بود) نمى‏پذیرفت، و با خصلت والاى حلم و صبر انقلابى، با آن برخورد نمى‏كرد، كیان تشیع در خطرى عظیم، و جان همه شیعیان در معرض نابودى جدى قرار مى‏گرفت . از این رو، در پاسخ به معترضان فرمود: «واى بر شما! شما نمى‏دانید كه من چه كرده‏ام، سوگند به خدا پذیرش صلح من براى شیعیانم بهتر است از آنچه خورشید بر آن مى‏تابد و غروب مى‏كند ... .» (14)
شاید بر همین اساس بود كه پیامبر (ص) با بینش جهانى و پیش بینى وسیعى كه داشت، در شأن امام حسن (ع) فرمود: «لو كان العقل رجلا لكان الحسن (15)؛ اگر عقل، خود را به صورت مردى نشان دهد، آن مرد، حسن (ع) است .»

رفتار پرصلابت

پر واضح است كه داشتن خصلت‏ حلم، یك قانون غالبى است نه دائمى، باید موارد را شناخت و بر اساس ضوابط اسلامى با آن برخورد كرد، در بعضى از موارد باید سد حلم را شكست و فریاد زد و شدت عمل نشان داد، در آن مواردى كه حلم موجب سوء استفاده گمراهان گردد. چرا كه همیشه افرادى هستند كه از شیوه حلم بزرگان، سوء استفاده مى‏كنند، و تا زیر ضربات خرد كننده شلاق مجازات قرار نگیرند، دست از كردار زشت ‏خود برنمى‏دارند، در این گونه موارد باید در برابر آنها شدت عمل نشان داد، تا ایجاد مزاحمت نكنند، لذا در زندگى امام حسن مجتبى (ع) ملاحظه مى‏كنیم، در عین آن كه به حلم معروف بود، در بعضى از موارد، فریادى چون صاعقه داشت كه تار و پود دشمنان را مى‏سوزانید. به عنوان نمونه؛ پس از ماجراى صلح تحمیلى، معاویه به كوفه آمد، و در میان ازدحام جمعیت ‏برفراز منبر رفت، در ضمن گفتارش با گستاخى بى‏شرمانه‏اى از امیرمؤمنان على (ع) بدگویى نمود، هنوز سخن او به پایان نرسیده بود كه امام حسن (ع) بر پله آن منبر ایستاد، و خطاب به معاویه فریاد زد: «اى پسر هند جگر خوار! آیا تو از امیرمؤمنان على (ع) بدگویى مى‏كنى، با این كه پیامبر (ص) در شأن او فرمود: «من سب علیا فقد سبنى، و من سبنى فقد سب الله، و من سب الله، ادخله نار جهنم خالدا فیها مخلدا و له عذاب مقیم؛ كسى كه به على (ع) ناسزا گوید، به من ناسزا گفته، و كسى كه به من ناسزا گوید، به خدا ناسزا گفته، و كسى كه به خدا ناسزا گوید، خداوند او را براى همیشه وارد دوزخ مى‏كند، و او در آن جا همواره گرفتار عذاب الهى است.»
آن گاه امام حسن (ع) از منبر پایین آمد و به عنوان اعتراض از مسجد خارج شد و دیگر باز نگشت. (16)
برخوردهاى پرصلابت امام حسن (ع) در برابر معاویه و مزدوران او، بسیار است، كه به همین یك نمونه بسنده شد. (17)

فعالیت در امور سیاسی

اینك این سؤال مطرح مى‏شود كه امام حسن (ع) بعد از شهادت پدر بزرگوارش حضرت على (ع) با آن كه آن حضرت ده سال امامت كرد، تنها شش ماه و چهار روز خلافت و حكومت نمود، و سپس از كوفه به مدینه رفت و از سیاست و حكومت دورى نموده و انزوا را برگزید، آیا این روش كه نشأت گرفته از حلم او بود، كناره‏گیرى از سیاست نیست؟
پاسخ به طور خلاصه این است كه شرایط و جوى كه دشمنان و بدخواهان، و حتى دوستان، براى آن حضرت ایجاد كردند، آن حضرت را قهرا از سیاست و حكومت دارى كنار زدند، نه این كه او خودش كنار رفت، و هرگز حلم او باعث این كار نشد، بلكه شرایط و صلاح اسلام، چنین اقتضاء مى‏كرد، از این رو در مدینه نیز در فرصت‏هاى مناسب، مطالب را به طور صریح بیان مى‏كرد، و با روش معاویه مخالفت مى‏نمود، به همین دلیل معاویه نتوانست وجود آن حضرت را تحمل كند، و با پیام‏هاى محرمانه‏اش، جعده دختر اشعث را كه همسر امام حسن (ع) بود، واداشت تا آن حضرت را مسموم نماید. شهادت جانسوز او بزرگترین دلیل بر دخالت او در سیاست، و صلابت او در طاغوت زدایى است، چنان كه حلم او نیز در این راستا بود

اي مولود خجسته رمضان! اي بدر تمام ماه خدا! تو تنهاترين فرزند رمضاني و آسمان، در پيشگاه كرم و بخشش تو، با اين همه ابرهاي باران زايش، گمشده اي غريب بيش نيست. رسول رحمت، تو را بر شانه هاي خويش سوار مي كرد و بر تو مباهات مينمود. تو ادامه محمد (ص) و كرانه علي (ع) هستي. تو امام مايي و ما مُريد و دلداده تو.


و اينك در بهار شكفتن تو، در فصل خدا، بر خود از رهبري تو مي باليم و بر نامت كه زينت همه خوبي ها و نيكي هاست، افتخار مي كنيم.


حسن مجتبي اولين مژده از كوثري است كه خداوند بر حبيبش وعده داده بود. حسن اولين گل از بوستان علي و فاطمه، اولين وارث بزرگي والدين بزرگوارش و نخستين كسي است كه يا بن رسول ا... لقب يافت و دهان دشنام گوياني كه پيامبر را ابتر مي خواندند، بست.
زندگي امام حسن سكوتي تحميلي است در ميان دو فرياد، فرياد امام علي بر " قاسطين و مارقين و ناكثين" و فرياد امام حسين بر ظلم و انحطاط حكومت يزيد و هر دو چه خونين به پايان رسيدند. علي را در محراب عبادت فرق سر شكافتند و حسين را در صحراي عطشناك كربلا با 72 تن از بهترين ياراني كه هر رهبري آرزوي آنان را دارد، در بستر خون نشاندند. خون و رنگ سرخ آن جاودانه ترين رنگ ها در حافظه تاريخ است. فرق خونين علي و پيكر خونرنگ حسين در تمام تاريخ نه تنها شيعه كه تمام فرق اسلامي در خاطره ها باقي ماند و حركت ساز شد. ولي زندگي سياسي امام حسن در دوران محيلانه و سياستمدارانه معاويه سپري شد. معاويه يك به يك ياران امام حسن را از گرد ايشان پراكند و صلح ناخواسته را به ايشان تحميل كرد. امام حسن تنهاترين سردار تاريخ اسلام است. به ياد آوريم سخن ايشان به يكي از يارانشان را كه فرمودند اگر به اندازه اين گله گوسفند همراه داشتم لحظه ايي در قيام ترديد نمي كردم و وقتي آن يار امام ، گوسفندان گله را شمارش كرد تعداد آنها را كمتر از انگشتان دست يافت ( نقل به مضمون) و امام حسين در برابر برادر چه خوشبخت بود كه در روز عاشورا و واقعه كربلا 72 تن يار جاني داشت كه حاضر بودند 70 بار بميرند و زنده شوند و باز هم در ركاب امام به شهادت رسند. حال در مقايسه اين دو برادر، كداميك مظلومترند؟ حسن در تنهايي اش و شهادت خاموش با زهر ، و يا حسين در ميان 72 تن ياران جاني اش و شهادت خونگرش؟ اين دو برادر نيمه هاي يك حقيقت اند، هر دو برابر! همانندي اين دو چنان بود كه هر دو به يك نام خوانده شدند ( حسين صورت مصغر حسن است: حسن كوچك).
سكوت حسن و خانه نشيني وي را بايد از جنس سكوت 25 ساله علي دانست. آنچه علي را در مقابل غاصبان جايگاه به حق اش به سكوت واداشت چه بود؟ علي را بيم آن بود كه دست بردن به شمشير در برابر غاصبان ولايت و تبديل كنندگان آن به خلافت، ريشه اسلام را كه بسيار نو پا و جوان بود، بخشكاند. به راستي از ولايت تا سلطنت راه بسيار است و تبديل اين دو لامحال ؛ كه ضدين و نقيضين هم هستند ولي خلافت را با سلطنت راه چنداني نيست. خلافت عثمان راه اندكي پيمود تا به سلطنت موروثي سلسله بني اميه منجر شد.
و حسن وارث همان زخم هايي بود كه بي وفايي هاي مردم كوفه بر جان علي نشاندند، حسن وارث همان سكوت علي شد براي حفظ اسلام! براي حفظ مرارت هاي 23 ساله رسول اكرم. امام حسن خود مي فرمايند: "... من ديدم كه به مردم كوفه نمي شود اعتماد كرد، هر كس بخواهد به كمك آنان پيروز شود شكست خواهد خورد... پدرم از ناحيه آنان سختي ها كشيد و زجرهاي زيادي را تحمل كرد".(1)
و همچنين امام حسن (ع) درباره سيانت از دين اسلام فرمودند: « ترسيدم ريشه مسلمانان از زمين كنده شود و كسي از آنان باقي نماند از اين رو خواستم با مصالحه ايي كه صورت گرفت، حافظ و نگهداري براي دين باقي بماند».(2)
امام حسن بلافاصله پس از بيعت مردم كوفه با ايشان به كار ساماندهي سپاه پرداختند و « ... معاويه مي دانست كه حسن بن علي از محبوبيت بسيار زيادي در ميان مسلمانان برخوردار است و در اندك زماني جاي خالي پدر را پر خواهد نمود...»(3) لذا معاويه كوشيد امام را در زاويه قرار دهد، وي فرماندهان سپاه امام حسن را با پرداخت رشوه خريداري نمود و شايعه صلح را پيش از تحقق آن پراكند و تمام اين عوامل به اضافه سست نهادي و ضعف ايمان سپاهيان امام سبب شد كه امام حسن به دلايل فوق الذكر پيمان صلح را بپذيرند.
« امام حسن در جمع مردم كوفه در مسجد چنين فرمودند... اي معاويه چنانچه من انصار و اعواني داشتم هرگز كار به مصالحه نمي انجاميد و با تو بيعت نمي كردم.»(4)
پيامبر گرامي اسلام در حديثي اين عمل امام حسن را سالها پيش از آن تائيد كرده بودند. پيامبر اكرم با اشاره به امام حسن فرمودند: « ... ان ابني هذا سيد و ان ا... سيصلح به بين فئتين من المسلمين عظمتين. همانا اين فرزند من آقا و سرور است و خداوند سبحان به واسطه او در ميان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار خواهد كرد».­(5)
امام حسن شبيه ترين خلق به پيامبر بود: « اشبهت خلقي و خُلقي تو از لحاظ خلق و خوي و آفرينش مانند من هستي » ­(6)
و چه به جا بود كه اين شبيه ترين خلق به رسول خدا كوشاترين فرد در پاسداري از دين رسول خدا باشد. و زمينه ها را براي قيام برادرش و همتايش، حسين آماده سازد.

پي نوشت :

احمدزماني – حقايق پنهان پژوهشي از زندگاني سياسي امام حسن مجتبي



فريادرس محرومان 

در آيين اسلام، ثروتمندان، مسئوليت سنگينى در برابر مستمندان و تهيدستان اجتماع به عهده دارند و به حكم پيوندهاى عميق معنوى و رشته‏ هاى برادرى دينى كه در ميان مسلمانان بر قرار است، بايد همواره در تأمين نيازمنديهاى محرومان اجتماع كوشا باشند. پيامبر اسلام (ص) و پيشوايان دينى ما، نه تنها سفارشهاى مؤكدى در اين زمينه نموده‏ اند، بلكه هر كدام در عصر خود، نمونه برجسته‏ اى از انساندوستى و ضعيف نوازى به شمار مي رفتند.


پيشواى دوم، نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزيده و ممتاز داشت، بلكه از لحاظ بذل و بخشش و دستگيرى از بيچارگان و درماندگان نيز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. 


وجود گرامى آن حضرت آرام بخش دلهاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهيدستان، و نقطه اميد درماندگان بود. هيچ فقيرى از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت. 


هيچ آزرده دلى شرح پريشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمي ‏كرد، جز آنكه مرهمى بر دل آزرده او نهاده مي ‏شد. گاه پيش از آنكه مستمندى اظهار احتياج كند و عرق شرم بريزد، احتياج او را برطرف مي ‏ساخت و اجازه نمي ‏داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!


«سيوطى» در تاريخ خود مي ‏نويسد:«حسن بن على» داراى امتيازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصيتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متين، سخى و بخشنده، و مورد ستايش مردم بود.(2)


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی