تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2402
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 2817
بازدید ماه : 108183
بازدید کل : 11165034
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 25 / 12 / 1395

 بهلول خردمند و کفش دوز دزد!

حكايت شيرين بهلول و دزد

آورده اند كه شبى دزدى به خانه بهلول زد و هستى او را به سرقت برد ناگاه ديدند بهلول عصاى خود را برداشت و رفت در اول قبرستان شهر نشست.

از او پرسيدند اينجا چرا نشسته اى ؟ 

گفت : خانه ام را دزد زده است . دنبال او مى گردم و منتظرم تا بيايد چون مى دانم كه آخرش دزد خانه مرا اينجا مى آورند.نشسته ام جلو او را بگيرم و اثاث خانه خود را از او مطالبه كنم .

گفتند آخر او چيزى همراه خود به قبرستان نمى آورد كه تو از او بگيرى .

پرسيد پس اموالى كه دزديده چه مى كند؟ 

گفتند زنده ها تمامى آنها را از او مى گيرند .

بهلول گفت آه مردم شهرى كه دزدها را لخت مى كنند من چگونه در ميان آنها بيايم و زندگى نمايم در اين اثنا جنازه اى را به طرف قبرستان آوردند بهلول برخواست و با عصا جلو آمده و گفت دزد خود را پيدا كردم .

به او گفتند آهسته كه اين جنازه حاج آقاى متولى است كه مى آورند .

گفت مى دانم دزد روز من همين شخص است و همين جا مى نشينم تا اينكه دزد شبم را نيز بياورند زيرا قبرستان بهترين دروازه هاى دزد بگير است.

پرسيدند چه طور اين شخص ثروتمند دزد روز تو است

بهلول گفت :براى اينكه زكات مال ما فقرا است و اين شخص چون زكات مال خود را نداده است پس يك عمر در روز روشن مال ما فقرا را دزديده است

موضوعات مرتبط: حکایت ها وحکمت ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی